کنگره های صهیونیستی: تفاوت بین نسخهها
جز (۱ نسخه واردشده) |
نسخهٔ کنونی تا ۱۷ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۲۱:۲۷
کنگره های صهیونیستی (Zionist Congresses) همان هیأت با مؤسسه عالی سازمان جهانی صهیونیسم است که تصمیمات آن خطوط کلی سیاست های سازمان را ترسیم می کند. تعقیب جریانات داخل این کنگره ها و پیامدهای آن در واقع به منزله تعقیب بعضی از مهم ترین جوانب تاریخ حرکت صهیونیسم است.
اعضای سازمان از مدافعین شیکل از سن 18 سالگی به بالا به عنوان نمایندگان کنفرانس انتخاب می شوند. کسی نماینده کنفرانس نمی شود مگر اینکه حق رأی داشته باشد و عمر او 21 سال و یا بالاتر است.
از مأموریتهای اصلی کنفرانس دریافت گزارشات اداره سازمان صهیونیستی و مؤسات جنبش صهیونیستی و بحث در مورد پیشنهادهای مختلفی که به کنفرانس می رسد و حدود دستور مناسب در مورد آن و تعیین سیاست مالی برای سازمان صهیونیستی و بررسی و بحث در مورد گزارشهای ناظر و تصمیم گیری در مورد آن، و انتخاب رئیس سازمان و رئیس اداره و اعضای آن و ناظر آژانس یهود است.
قبل از اینکه اسرائیل تشکیل شود این کنفرانس در شهرهای مختلف اروپا تشکیل می شد. و از سال 1951 به بعد در بیت المقدس برگزار گردید. در ابتدا کنفرانس سالانه یک بار برگزار می شد و سپس دو سال یک بار و پس از آن سه سال یک بار برگزار شدهاست.
هرتزل از ابتدای فعالیتش در خصوص صهیونیسم فکر برگزاری کنگره های صهیونیسم را ابداع کرد. هدف او از برگزاری این کنگره ایجاد جمعیت "ملی یهودی" به سبک مجالس قانون گذاری بود.
قانون سازمان صهیونیسم تعداد نمایندگان کنگره را به 500 نفر محدود کرده است که انتخاب آنها به روش زیر است: 38% در اسرائیل، 29% در ایالات متحده و 33% در سایر کشورهایی که یهودیان در آن زندگی می کنند. براساس این قانون انتخاب نمایندگان کنفرانس صهیونیسم طبق نظر و ضوابط هیأت عالی نظارت بر کنفرانس انجام می شود.
بعد از پایان کارهایی که قبل از کنفرانس صورت گرفت، مانند انتخاب نمایندگان در تمام دنیا و تایید نهایی آنان از جانب هیأت نظارت بر کنفرانس، اداره صهیونیستی کارهای کنفرانس را مشخص می کند و تمام شعبات جنبشهای صهیونیستی را زیر نظر دارد و می تواند جدول برنامه ها را تغییر دهد.
کنفرانس دارای رئیس خاصی است و آن را به طور معمول رئیس سازمان صهیونیسم افتتاح می کند. او ریاست کنفرانس را تا زمان تشکیل ریاست آن که براساس گروههای نماینده شرکت کننده در کنفرانس و تعیین آنهاست، برعهده می گیرد. هر حداقل 12 نفر می تواند گروهی را تشکیل دهد که کنفرانس آن را به رسمیت بشناسد. هیأت نظارت بر کنفرانس در نشست دوم گزارشی از انتخابات و ترکیب کنفرانس را ارائه می دهد.
پس از تشکیل کمیته های کنفرانس، رؤای ادارات گزارشات خود را به کمیته های تخصصی ارائه می دهند و در مورد کارهای گروهشان و پیشنهاداتشان در مورد آینده بحث می کنند. پس از پایان کار کمیته ها، بحثها در کنفرانس ایجاد شده برای شنیدن گزارشات کمیته ها شروع می شود. سپس کنفرانس قطعنامه های خود را صادر کرده و مؤسات [[صهیونیسم جهانی، سازمان|سازمان صهیونیسم جهانی]] را مشخص می کند.
کمیته هایی را که کنفرانس صهیونیستی تشکیل داده اند عبارتند از: کمیته دائمی که آماده سازی انتخاب مؤسات جنبش صهیونیستی را برعهده دارد. کمیته سازماندهی، کمیته سیاسی، کمیته اسکان، کمیته بودجه، کمیته مهاجرت، کمیته تبلیغات و کمیته فرهنگ و تربیت در تبعید. کنفرانس می تواند در صورت نیاز کمیته های دیگری را نیز تعیین کند.
کنگره های صهیونیستی که تاکنون برگزار شده را می توان به چهار مرحله تقسیم کرد. این چهار مرحله عبارتند از:
دوره هرتزل:
کنفرانس در دوره هرتزل (1904 ـ 1860) به صورت پارلمانی بود که در برابر آن مشکلات اساسی مربوط به ایجاد سازمان ملی یهود و ایجاد مؤسات اولیه وجود داشت. کنگره های صهیونیستی در این مدت درباره بحثهای عقیدتی و تلاشهایی در مورد امور سازمان و چارچوب آن و نظام داخلی و تعیین اداره و شکل بندی سازمان صهیونیستی گفتگو می کرد. این کنگره ها همچنین امور مربوط به فلسطین و امور تربیتی صهیونیستها در سراسر جهان را مورد بحث قرار می داد. در این مدت بیشتر تلاشها بر روی فعالیتهای خارجی و اظهارات سیاسی متمرکز بود و در آن شش کنفرانس اولیه تشکیل شد.
صهیونیسم جهانی:
پس از مرگ هرتزل جنبش صهیونیستی فعالیت عملی خود را در فلسطین متمرکز کرد و سعی داشت به پرورش و تربیت یهودیانی که در سایر کشورها زندگی می کنند بپردازد. لذا کنفرانس تغییر جهت داد و تلاشها و بحثهای آن به سمت امور داخلی کشیده و مواضع امور عملی و واقعی معکوس شد. بحثها در سایر مناقشات بین صهیونیستهای سیاسی و عملی دور می زد و این بحثها به ایجاد صهیونیسم اختلاطی انجامید که صهیونیسم سیاسی و عملی را در هم ادغام می کرد. در طول این مرحله پنج کنفرانس زیر (11ـ7) صورتگرفت.
از وعده بالفور تا ایجاد اسرائیل:
مرحله دوم از تاریخ کنگره های صهیونیستی با صدور اعلامیه بالفور در سال 1917 که از جنبش صهیونیستی یک عنصر سیاسی دارای فعالیت بین المللی ساخت. به دنبال آن سازمان اداری صهیونیستی تغییر یافت و کنفرانس به صورت یک پارلمان در آمد.
در طول این مرحله به کنفرانس صهیونیستی صلاحیت تعیین "بودجه" صهیونیستی که از سال 1927 شروع می شد داده شد. این بودجه در آن زمان به 250 هزار لیره استرلینگ می رسید. از کنفرانس صهیونیستی دوازدهم، احزاب صهیونیستی به صورت آشکاری در تمام کنفرانسهایی که پس از آن تشکیل شد، عمل کردند. در طول این مرحله تعداد 11 کنفرانس (22ـ12) تشکیل گردید.
از زمان ایجاد اسرائیل:
مرحله چهارم از تاریخ کنگره های صهیونیستی از زمان ایجاد اسرائیل در سال 1948 شروع شد و جنبش صهیونیستی فعالیت خود را در شرایط جدید شروع کرد. در کنگره بیست و سوم مقرر گردید که برنامه های صهیونیستی تغییر کرده و "برنامه قدس" جای" برنامه بال" را بگیرد. قرار شد که اسرائیل به سازمان صهیونیستی و فعالیت آنها یک موقعیت رسمی بدهد. حکومت اسرائیل و کنِست (پارلمان) آن بر این امر توافق کردند. در سال 1962 کنِست اسرائیل به "قانون مکان و موقعیت سازمان صهیونیستی جهانی ـ آژانس یهودی" اقرار کرد.
در کنفرانس 27 که در سال 1968 تشکیل شد "برنامه قدس" جدید مورد موافقت قرار گرفت و تا پایان سال 2002 تعداد دوازده کنفرانس تشکیل شد که از کنفرانس 23 تا 34 بود.
از سال 1897 که اولین کنگره رهبران صهیونیسم تشکیل شد تا سال 2002 سی و چهار کنگره صهیونیستی تشکیل شده است. در ذیل خلاصه ای از کنگره های صهیونیستی تا سال 2002 آورده می شود:
محتویات
- ۱ کنگره اول (1897):
- ۲ کنگره دوم (1898):
- ۳ کنگره سوم (1899):
- ۴ کنگره چهارم (1900):
- ۵ کنگره پنجم (1901):
- ۶ کنگره ششم (1903):
- ۷ کنگره هفتم (1905):
- ۸ کنگره هشتم (1907):
- ۹ کنگره نهم (1909):
- ۱۰ کنگره دهم (1911):
- ۱۱ کنگره یازدهم (1913):
- ۱۲ کنگره دوازدهم (1921):
- ۱۳ کنگره سیزدهم (1923):
- ۱۴ کنگره چهاردهم (1925):
- ۱۵ کنگره پانزدهم (1927):
- ۱۶ کنگره شانزدهم (1929):
- ۱۷ کنگره هفدهم (1931):
- ۱۸ کنگره هجدهم (1933):
- ۱۹ کنگره نوزدهم (1935):
- ۲۰ کنگره بیستم (1937):
- ۲۱ کنگره بیست و یکم (1939):
- ۲۲ کنگره بیست و دوم (1946):
- ۲۳ کنگره بیست و سوم (1951):
- ۲۴ کنگره بیست و چهارم (1956):
- ۲۵ کنگره بیست و پنجم (1960):
- ۲۶ کنگره بیست و ششم (1965ـ1964):
- ۲۷ کنگره بیست و هفتم (1968):
- ۲۸ کنگره بیست و هشتم (1972):
- ۲۹ کنگره بیست و نهم (1978):
- ۳۰ کنگره سی ام (1982):
- ۳۱ کنگره سی و یکم (1987):
- ۳۲ کنگره سی و دوم (1992):
- ۳۳ کنگره سی و سوم (1997):
- ۳۴ کنگره سی و چهارم (2002):
- ۳۵ سخنرانان مهم کنگره سی و چهارم:
- ۳۶ بیانیه سی و چهارمین کنگره جهانی صهیونیست:
- ۳۷ مآخذ:
کنگره اول (1897):
قرار بود این کنگره در مونیخ تشکیل شود. اما به دلیل مخالفت یهودیان و شورای حاخامی مونیخ در این شهر برگزار نشد و محل آن به شهر بال در سوئیس تغییر کرد. کنگره در شهر بال در سوئیس بین 29 و 31/8/1897 با حضور 204 نماینده که نمایندگان 17 گروه صهیونیستی مختلف بودند، تشکیل شد. در حدود 70 نفر از آن نمایندگان فقط از روسیه آمده بودند. نمایندگانی نیز از آمریکا و کشورهای اسکاندیناوی و حتی الجرایر در کنفرانس شرکت کردند.
هرتزل در نطق افتتاحیه خود هدف کنگره را گذاشتن سنگ بنای میهن ملی یهود اعلام کرد و تأکید نمود که حل مسأله یهود از طریق اسکان آرام و آهسته و نفوذ و رخنه، بدون گفتگوهای سیاسی و تضمین های بین المللی و یا به رسمیت شناخته شدن قانونی طرح وطن گزینی (مهاجرت و اسکان) از سوی دولت های بزرگ امکان پذیر نیست. وی اعلام کرد که صهیونیسم بازگشت به یهودیت قبل از اینکه سرزمینهای است. همچنین اعلام کرد که این کنگره، جمعیت ملی یهود است.
کنگره اهداف صهیونیستی آن زمان را که به نام برنامه بال مشهور بود، اعلام کرد و قرار شد که دولت صهیونیستی تنها در فلسطین تشکیل شود.
در این کنگره برای تحقق هدف صهیونیسم سه شیوه و اسلوب بدین ترتیب مشخص شد: توسعه و گسترش مهاجرت و اسکان در فلسطین از طریق مهاجرت دادن کارگران کشاورز [یهودی]، تقویت و گسترش خودآگاهی ملی یهود و فرهنگ یهودی، و در آخر اتخاذ تدابیر مقدماتی برای دستیابی به موافقت بین المللی با اجرای طرح صهیونیسم. این سه اسلوب در واقع منعکس کننده سه گرایش صهیونیستی عملی (رخنه گر)، فرهنگی (قومی نژادی) و سیاسی (دیپلماسی استعماری) بود. کنگره به بررسی وضعیت یهودیانی که از سال 1882 شروع بهمهاجرت رخنه گرانه به فلسطین کرده بودند، پرداخت. "شابیرا" پیشنهاد کرد برای تحقق وطن گزین (مهاجرت و اسکان) یهودیان در فلسطین صندوقی برای خرید اراضی فلسطین ایجاد شود؛ این پیشنهاد بعدها در قالب صندوق ملی یهود جامه عمل پوشید. هرتزل با این که نیاز به این گونه طرح ها را انکار نمی کرد، اما با این پیشنهاد به مخالفت پرداخت؛ ظاهراً مخالفت او با این طرح به خاطر موقتی بودن آن بود و با اساس طرح مخالفتی نداشت.
در این کنگره پیش نویس برنامه صهیونیستی تنظیم شد که به برنامه بال معروف گشت. همچنین خواسته شد که زبان عبری احیا شود و تحقیق و پژوهش بیشتری درباره این زبان در بین یهودیان و مهاجران انجام شود. در همین کنگره نطفه جریانی که بعدها به "صهیونیسم عملی" معروف گردید، بسته شد. این جریان از سوی رهبران گروه دوستداران صهیون به راه انداخته شد و در بسیاری از موارد با جریان موسوم به "صهیونیسم سیاسی" به رهبری هرتزل برخورد و مخالفت می کرد. زبان های مورد استفاده در این کنگره آلمانی و یدیشی بود.
این کنگره نقطه عطفی در تاریخ جنبش صهیونیسم بود خصوصا که پایه گذاران آن توانستند یهودیان سراسر دنیا را جمع کنند و آنها را در زیر یک سقف و در چارچوب [[صهیونیسم جهانی، سازمان|سازمان صهیونیسم جهانی]] که از آن زمان نظارت بر دستگاههای صهیونیستی را برعهده داشت، گرد آورند. بنابراین با ایجاد [[صهیونیسم جهانی، سازمان|سازمان صهیونیسم جهانی]] دوره جدیدی در فعالیتهای صهیونیستی آغاز شد که هدف آن تعیین نقشه های جنبش بود.
کنگره اول برنامه هایی را ایجاد کرد که سایر کنگره ها براساس آن عمل کردند. کنگره تئودور هرتزل را به عنوان رئیس خود و رئیس [[صهیونیسم جهانی، سازمان|سازمان صهیونیسم جهانی]] برگزید و دو کمیته اجرایی را انتخاب کرد که یکی از آنها بزرگتر و شامل 15 عضو و دیگری کوچکتر و شامل 5 عضو بود.
کنگره دوم (1898):
کنگره دوم صهیونیستی در شهر بال و سوئیس بین 28 تا 31/8/1898 با حضور 349 نفر از نمایندگان که نمایندگی 913 گروه صهیونیستی را برعهده داشتند، به ریاست تئودور هرتزل تشکیل شد.
این کنگره در مورد کیفیت گسترش فکر صهیونیستی در بین یهودیان بحث کرد و در آن مقرر شد صندوق اسکان یهودیان که دستگاه مالی [[صهیونیسم جهانی، سازمان|سازمان صهیونیسم جهانی]] بود تشکیل شود. پس از مخالفتی که بیشتر رهبران گروههای یهودی در اروپای غربی نسبت به راه حل صهیونیستی برای مسأله یهود ابراز داشته بودند، هرتزل در این کنگره بر ضرورت رشد و گسترش گرایش صهیونیستی در میان یهودیان متمرکز شده بود.
مهم ترین شیوه رهبران صهیونیسم در مقابله با این مخالفت ها، تمرکز و تأکید بر پدیده یهودستیزی بود و نیز این پندار و توهم که این پدیده ویژگی همه جوامعی است که یهودیان در آنها به عنوان اقلیت به سر می برند. "ماکس نوردو" در این کنگره گزارشی از ماجرای "دریفوس" ارائه داد و این پدیده را نمونه ای از پدیده نفرت از یهودیان و در معرض ظلم و سرکوب بودن آنان، حتی در اروپای غربی و در سایه نظام لیبرال و بعد از فروپاشی دیوارهای گتو، دانست.
همچنین کنگره به شیوه هایی چون دمیدن روح تعصب جمعی متوسل شد و برای جلب همکاری و همدردی با مهاجران یهودی در فلسطین، تصویری مبالغه آمیز از وضعیت بد مهاجران در فلسطین ارائه داد؛ این تصویر وضعیت بد یهودیان به شکل مبالغه آمیز، در گزارش موتزکین که برای تحقیق درباره حال و روز مهاجران یهودی به فلسطین اعزام شده بود، کاملاً آشکار می شود.
"موتزکین" در گزارش خود آورده بود که مهاجران با شرایطی شدیداً سخت مواجه اند و برای تضمین استمرار روند مهاجرت و اسکان یهودیان در فلسطین لازم است یهودیان جهان به آنان کمک کنند.بدین منظور، کمیته ای ویژه برای نظارت بر تأسیس یک بانک یهودی برای تأمین بودجه طرح های صهیونیستی مهاجرت و اسکان در فلسطین، انتخاب شد.
در این کنفرانس گروه صهیونیستهای سوسیالیست خواستار نمایندگی پرولتاریایی یهودی به رهبری صهیونیستها شدند. اختلافات در کنفرانس صهیونیستی دوم بین صهیونیسم سیاسی و عملی بود ولی قرارداد ایجاد صندوق اسکان یهودیان باعث شد که از اختلافات کاسته شود.
کنگره سوم (1899):
کنگره سوم صهیونیستی در بال سوئیس بین 15 و 18/8/1899 با حضور 153 نفر نماینده به ریاست هرتزل منعقد شد.
هرتزل کنفرانس را با گزارشی درباره ملاقاتش با امپراتور ویلیام دوم امپراتور آلمان در استانبول در تاریخ 18/10/1898 و در بیت المقدس، شروع کرد. در همین دیدار بود که هرتزل خدمات سیاسی و اقتصادی جنبش صهیونیسم را به امپریالیسم در حال توسعه آلمان، در برابر حمایت امپراتور از طرح صهیونیسم عرضه کرد. کنفرانس خواهان تأسیس بانک یهودی به نام "صندوق اعتباری یهودی برای آبادانی" شد.
هدف از تأسیس این صندوق تأمین هزینه فعالیت های وطن گزین (مهاجرتی) صهیونیستی و افزایش کمک مالی به جنبش صهیونیسم بود. همچنین کنفرانس به بحث و گفتگو پیرامون فعالیت فرهنگی یهودی در جهان و نیز پایه ریزی دستگاه اداری دائمی برای جنبش پرداخت تا این دستگاه جایگزین تشکیلات موقت گردد.
در این کنفرانس اختلاف بین هرتزل و مخالفانش که با پیشنهاد او که خواستار دادن سهام صندوق اسکان به هفت نفر از دوستان صهیونیست خود بود تا بتواند بر نقشه های سیاسی سازمان صهیونیستی نظارت و تسلط داشته باشد، ادامه یافتو وقتی مخالفانش خواستند مانع این کار شوند تهدید به مقاومت کرد و اراده خود را تحمیل نمود. سرانجام کنفرانس موافقت کرد که صندوق اسکان، فعالیتهای اسکانی خود را در فلسطین و سوریه دنبال کند.
کنگره چهارم (1900):
کنگره چهارم صهیونیستی در لندن بین 13 و 13/8/1900 با حضور 498 نماینده به ریاست هرتزل منعقد شد. دلیل این که چرا این کنفرانس در لندن تشکیل شد این بود که هرتزل اعلام کرد تنها بریتانیاست که آرزوهای ما را درک می کند. رهبران جنبش صهیونیسم در آن وقت به فزونی گرفتن و اهمیت منافع انگلیستان در منطقه [فلسطین] پی برده بودند، لذا لندن را برای برگزاری کنگره چهارم انتخاب کردند.
از این رو دستیابی به پشتیبانی بریتانیا از اهداف صهیونیستی و شناساندن این اهداف به افکار عمومی انگلستان، وجهه همت رهبران صهیونیست قرار گرفت. عملاً نیز مسأله تبلیغات صهیونیستی و گسترش آن یکی از مهم ترین مسائل دستور کار کنگره بود.
در این کنگره، که بیش از 400 نماینده در آن شرکت داشتند، درگیری و برخورد شدیدی میان جریان های دینی و جریان های سکولار روی داد؛ این درگیری ها هنگامی رخ داد که بحث درباره مسائل فرهنگی و معنوی پیش کشیده شد؛ چه بعضی از حاخام ها خواهان آن بودند که سازمان صهیونیسم کاری به کار امور دینی و فرهنگ یهودی نداشته باشد و فقط به مسائل سیاسی و خدمت به مهاجرت یهودیان به فلسطین بپردازد. در مقابل، هرتزل از همگان خواست اختلافات را به کناری نهند و بر اهداف مشترک متمرکز شوند. کنگره نیز پیشنهاد او را با اندک آراء قبول کرد.
کنگره در مورد اخراج دسته جمعی یهودیان رومانی بحث کرد و هرتزل در مورد ظلم به آنها دلیل آورد که نیاز شدید به "حل صهیونیستی" است.همچنین کنگره مشکلات کارگران را در فلسطین و کمبود شغل در آن و مراجعت یهودیان از آن را مورد بحث قرار داد. در این کنگره طرح پیشنهاد تأسیس شرکت "کیرین کایمیت اسرائیلی" (صندوق ملی یهود) مطرح و مقرر شد که این شرکت تأسیس شود.
این کنگره با مخالفت یهودیان انگلستان مواجه شد و ثروتمندان یهودی هم آن را نادیده گرفتند. لذا کنگره به غیر یهودیان روی آورد و تا حدی هم توجهشان را جلب کرد؛ به ویژه که صهیونیسم به عنوان راه حلی برای مشکل مهاجران یهودی یدیشی مطرح شده بود؛ مهاجران یهودی یدیشی موجب نگرانی و تشویش در محافل نخبگان حاکم انگلیسی و ثروتمندان یهودی بودند. از این رو هرتزل مصرانه می خواست تا در برابر کمیته های ویژه تحقیق درباره مهاجرت یهودیان انگلیس، شهادت دهد.
کنگره پنجم (1901):
کنگره پنجم صهیونیستی در بال بین 26 و 3/12/1910 با حضور 358 نماینده به ریاست هرتزل تشکیل شد. او در این کنگره درباره دیدارش با سلطان عثمانی عبدالحمید دوم و تلاش هایش برای قانع ساختن سلطان به دادن اجازه مهاجرت گروه های یهودی به فلسطین، صحبت کرد. فلسطین در آن روزگار یکی از ایالت های امپراتوری عثمانی بود؛ البته گرفتن این امتیاز در برابر مشارکت کارشناسان یهودی در سازمان دهی وضعیت مالی و اقتصادی امپراتوری عثمانی بود که به بحران و تنگناهای اقتصادی رو به وخامت دچار آمده بود.
هرتزل همچنین گزارشی از فعالیتهای اولیه اسکان یهودیان ارائه داد. ولی این فعالیتها مخالفت بعضی از هیأتها را برانگیخت به خصوص دانشجویان دانشگاههای اروپای غربی که قبل از برگزاری کنگره پنجم صهیونیستی، کنفرانسی را در مونیخ برگزار کرده بودند و سازمان مستقلی را در داخل سازمان صهیونیستی به نام "گروه صهیونیستی دموکراتیک" به رهبری موتزکین و پوپر، تشکیل داده بودند.
این جریان صهیونیستی به ریاست "مارتین پوپر"، "حیم وایزمان"، "لئو موتزکین" و "ویکتور جاکوبسون" که در این کنگره ظهور کرد روش های غیر دموکراتیک هرتزل را در رهبری مورد انتقاد قرار داد و خواهان آن بود که رهبری حرکت صهیونیستی بیش از این دموکراتیک باشد. همچنین این جریان رهبری سازمان را به باد انتقاد می گرفت که چرا برای رستاخیز فرهنگی یهود کاری جدی انجام نمی دهد. در مقابل، جریان های دینی همچنان بر موضع مخالفت خود با هر نوع فعالیت فرهنگی سازمان پای می فشردند.
سازمان جدید خواهان فعالیت بیشتر" فرهنگ یهودی" بود و نه فعالیتهای سیاسی بی فایده. هرتزل آنها را راضی کرد و کنگره تصمیم گرفت که در آن هدف از فرهنگ را تربیت و گسترش ملی گرایی یهودی توضیح دهد. این کار ماده مهمی در برنامه صهیونیستی را تشکیل می داد و همچون یک وظیفه واجب بر دوش هر صهیونیست گذاشته شد.
تب داغ جدال بین این جریان ها منجر به کناره گیری متدینان به زعامت حاخام اسحق راینز از کنگره شد؛ این عده بعدها جنبش صهیونیستی مزراحی را تأسیس کردند که فعالیتش را در چارچوب سازمان مادر (جنبش صهیونیسم) انجام می داد.
کنفرانس همچنین با پیشنهاد "یوهان کریمینکس" برای تأسیس "صندوق ملی یهود" موافقت کرد. این صندوق در حکم بانکی برای ملت یهود بود تا بتوان از طریق آن به شکل گسترده اقدام به خرید اراضی سوریه و فلسطین کنند.
کنگره ششم (1903):
این کنگره در بال در بین روزهای 23 و 28/8/1903 با حضور 592 نماینده به ریاست هرتزل تشکیل شد و آخرین کنگره صهیونیسم بود که هرتزل در آن حضور می یافت. هرتزل طبق معمول در خطابه افتتاحیه خود گزارشی اجمالی از گفتگوهای خود ارائه داد. این بار گفتگوهایش با سیاستمدار بریتانیایی "جوزف چمبرلین" در خصوص طرحاسکان یهودیان در شبه جزیره سینا مطرح بود.
هرتزل این طرح را به عنوان وسیله ای برای رویارویی با انقلاب مردم مصر، به بریتانیا پیشنهاد کرد؛ چرا که در نظر او چنین انقلابی قریب الوقوع بود. او خواستار وجود یک نظام سیاسی هم پیمان بریتانیا در مرزهای شرقی مصر بود. اما بریتانیا این نظریه را نپذیرفت و طرح وطن گزینی (مهاجرت و اسکان) یهودیان در اوگاندا را به نام "طرح شرق آفریقا" پیشنهاد کرد. ولی این موضوع مخالفت شدیدی را برانگیخت و باعث بحث تندی در بین اعضای کنفرانس شد. مخالفان، هرتزل را به خیانت متهم کردند.
هرتزل، اعضای کنگره را به قبول این پیشنهاد فراخواند؛ اما با مخالفت گروهی مواجه شد که خود را "صهیونیست های صهیون" می نامیدند؛ رهبری این گروه را "مناحیم اوسیشکین"، رئیس هیأت روسی برعهده داشت. اینان مخالف هرگونه جایگزینی برای وطن گزینی یهود در فلسطین بودند. به رغم این امر، هرتزل موفق شد موافقت اکثریت کنفرانس را با پیشنهادهایش جلب کند و نیز مخالفان را وادار کرد تا از کنفرانس کناره گیری کنند.
پیشنهاد هرتزل را 295 نماینده در مقابل 178 نماینده تصویب کردند. همچنین مقرر شد کمیته ای به منطقه پیشنهادی برای مهاجرت و اسکان یهودیان اعزام شود، تا درباره منطقه تحقیق کند و میزان مناسبت آن را با اهداف صهیونیستی بررسی نماید. همچنین تصمیم گرفته شد که "شرکت بریتانیایی فلسطین" نیز در یافا به عنوان شعبه "صندوق اعتبار یهودی برای آبادانی" تأسیس گردد.
کنفرانس شاهد فشار روزافزون برای حل مسئله یهودیان به ویژه پس از کشتار کیشینیف در روسیه در بهار همان سال گردید. این وضع باعث شد که کنفرانس خواهان راه حلی موقت مانند "طرح عریش" و "طرح اوگاندا" شود.
در این کنگره شمار اعضای شرکت کننده چشم گیر بود و 570 نفر به نمایندگی از 1572 گروه یهودی از سراسر جهان در این کنگره شرکت کردند.
کنگره هفتم (1905):
این کنگره در 27/7 ـ 2/8/1905 در بال با حضور 497 نماینده تشکیل شد و اولین کنفرانسی بود که پس از مرگ هرتزل برگذار شد. پس از درگذشت هرتزل، ریاست کنفرانس به "ماکس نوردو" منتقل شد.
کنفرانس دیوید ولفسون (1914ـ1856) را به عنوان اولین رئیس [[صهیونیسم جهانی، سازمان|سازمان صهیونیسم جهانی]] برگزید و به دنبال آن خواستار انتقال مقر جنبش صهیونیستی از وین به کلن در آلمان که محل اقامت ولفسون بود، شد. از آشکارترین و مهمترین کارهای این کنفرانس به اجرا درآوردن برنامه بال و نادیده گرفتن طرح اوگاندا با اکثریت آراء بود خصوصا پس از اینکه کمیته تحقیق متوجه شد که اوگاندا مکان مناسبی برای اسکان گروهی یهودیان نیست.
گزارش گروهی که به آنجا فرستاده شده بود حاکی از نامناسب بودن این منطقه برای مهاجرت وسیع یهودیان بود. ولی بعضی از اعضای کنگره از ضرورت قبول پیشنهاد بریتانیا، با این شرط که جنبش صهیونیسم از خواسته هایش در فلسطین دست برندارد، دفاع کردند. طرفداران این نظر بنا به تعبیر "یسرائیل زانگویل" "صهیونیست های سرزمینی" نامیده شدند.
توجه به این مسأله ضروری است که غیاب هرتزل و اعتراض مهاجران انگلیسی در شرق آفریقا با اسکان بیگانگان در یکی از مستعمرات بریتانیا و نیز مخالفت یهودیان همانند شده با این طرح، کفه را به نفع مخالفان وطن گزینی یهودی در خارج از فلسطین سنگین تر کرد و همین موجب شد که اکثریت شرکت کنندگان در کنگره علیه این طرح رأی دهند؛ در نتیجه صهیونیست های سرزمینی (اقلیمی) به رهبری زانگویل از کنگره کناره گیری کردند و سازمان جهانی صهیونیسم سرزمینی (اقلیمی) را تأسیس نمودند.
اکثریت کنگره همچنان بر ضرورت وطن گزینی در فلسطین تأکید داشتند. طرفداران صهیونیسم عملی(وطن گزینی) از این موضوع نیروی تازه ای کسب کردند. کنگره همچنین بیان داشت که شایسته نیست تا مسئله اسکان در خارج از مرزهای فلسطین صورت گیرد. و خواستار "برنامه ریشه ای و اساسی" برای این مسئله شد. همچنین شرکت صندوق "کیرین کایمیت" را از خرید زمینهای فلسطینی تا زمانی که این کار براساس قانون ضمانت شده نباشد، منع نمود.
کنگره در بردارنده اهمیت آغاز وطن گزینی کشاورزی در عرصه ای گسترده در فلسطین آن هم از طریق خرید زمین از اعراب و ایجاد اقتصادی مستقل برای یشو و مهاجرتی در فلسطین بود. این امر در تاریخ جنبش صهیونیسم اهمیت خاصی داشت؛ آن هم با توجه به این حقیقت که این کنگره به دنبال آغاز دومین موج مهاجرت به فلسطین (1904) تشکیل شد. این همان مهاجرتی بود که پایه های اصلی وطن گزینی صهیونیستی را گذاشت و همراه با موج سوم مهاجرت، خطوط اصلی مهاجرت و اسکان یهودیان در فلسطین را ترسیم کرد. تأثیر این دو موج مهاجرت بر فلسفه و مبانی موجودیت اسرائیل، پس از تأسیس دولت اسرائیل، هم ادامه پیدا کرد.
کنگره، در قانون "صندوق اعتباری یهودی برای آبادانی" تغییر مهمی داد و صراحتاً تأکید کرد که طرح های صهیونیستی باید در فلسطین و سوریه و دیگر بخش های آسیایی ترکیه و شبه جزیره سینا و جزیره قبرس به اجرا درآید.
کنگره هشتم (1907):
این کنگره در شهر لاهه هلند بین 14 و 14/12/1907 با حضور 329 نماینده که تقریبا نیمی از آنها از روسیه بودند، به ریاست "ماکس نوردو" تشکیل شد.
برای اولین بار چهار نماینده از یهودیان فلسطینی در آن شرکت کردند. هدف از برگزاری این کنفرانس در لاهه متوجه کردن جهانیان به فعالیتهای صهیونیستی به دلیل برگزاری کنفرانس صلح بین المللی دوم در آن شهر بود و آن کنفرانسی بود کهنیکولای دوم پادشاه روسیه پس از موفقیت کنفرانس اول لاهه در سال 1899 دعوت به تشکیل آن کرد.
مناقشات و بحث های کنفرانس بر برنامه وطن گزینی و تأسیس شهرک های زراعی در فلسطین متمرکز بود. در این کنفرانس حاییم وایزمن خواستار ادغام صهیونیسم سیاسی و عملی برای کمک در حل مسئله اسکان در فلسطین شد. کنفرانس برای اینکه از اختلاف بین صهیونیستهای سیاسی و عملی جلوگیری کند خواهان عدم تأخیر در امور اسکان پس از رسیدن به پیمان آن بود. پس از اینکه کنفرانس پیشنهاد وایزمن را در مورد ضرورت اقدام به فعالیت عملی در فلسطین را پذیرفت و از آنجا که سازمان صهیونیسم نیازمند مرکزی در فلسطین بود تا بر فعالیت های مهاجرت و اسکان نظارت کند، کنگره تصمیم به تأسیس "دفتر فلسطین" در سال 1908 در یافا گرفت تا مسئولیت خرید اراضی و کمک به مهاجران یهودی و حمایت از وطن گزینی زراعی را برعهده گیرد. ریاست این دفتر را "آرتور روبین" به عهده داشت.
همچنین بنابر تصمیم کنفرانس شرکتی تأسیس شد که بعداً در بریتانیا به نام "شرکت توسعه اراضی در فلسطین" به ثبت رسید و هدف از تأسیس آن خرید اراضی و بهره برداری از آن بود. همچنین کنفرانس تصمیم گرفت که زبان عبری زبان رسمی جنبش صهیونیستی باشد.
در این کنگره جریانی صهیونیستی شکل گرفت که به "صهیونیسم هماهنگ کننده" معرف شد.
علت برگزاری این کنفرانس در لاهه هلند، همزمانی آن با برگزاری دومین کنفرانس بین المللی صلح در لاهه بود؛ تا این جنبش صهیونیسم در کانون توجه جهانی واقع شود.
کنگره نهم (1909):
این کنگره به ریاست مشترک "مناحیم اوسیشکین"، "حیم وایزمان" و "ناحوم سوکولوف" در شهر هامبورگ در آلمان بین 26 و 30/12/1909 باحضور 364 نماینده تشکیل شد و اولین کنگره ای بود که در آلمان برگزار می شد.
برای اولین بار نمایندگان احزاب کارگری صهیونیستی فلسطین در آن شرکت کردند. دیوید ولفسون رئیس سازمان صهیونیسم جهانی و ماکس نورداو از حامیان طرح هرتزل امیدواری خود را به تغییر موضع حکومت عثمانی در برابر صهیونیسم پس از انقلاب حزب ترکان جوان اعلام کردند. از این رو کنگره توجه و اهتمام خاصی به بررسی نتایج انقلاب ترکیه و تأثیرات آن بر طرح مهاجرت و اسکان یهودیان در فلسطین، داشت.
در این کنگره وزنه صهیونیست های عملی سنگین تر شد؛ این عده برای بلعیدن فلسطین طاقت انتظار فرارسیدن شرایط سیاسی و بین المللی مناسب را نداشتند. به همین سبب کنفرانس تصمیم به تأسیس شهرک های تعاونی مانند کیبوتس و موشاو گرفت. چون ولفسون به فعالیت های وطن گزین نگاهی تجاری داشت و در نظر او اهمیت این فعالیت ها را ارزش اقتصادی آنها معین می کرد، شمار مخالفان رهبری او روبه فزونی گذاشت.
بدین لحاظ کنفرانس شاهد مخالفت شدید رهبری ولفسون از سوی صهیونیستهای عملگرا به رهبری اوسشکین، وایزمن وسوکولف بود و نمایندگان کارگران فلسطینی از آنها دنباله روی کردند محور این مخالفت روش تجاری برای فعالیتهای اسکان بود که هر طرحی را از نظر اقتصادی در نظر می گرفت. با این حال ولفسون موفق شد ریاست خود را بر سازمان صهیونیسم حفظ کند.
کنفرانس مقرر کرد محلهای اسکان تعاونی در فلسطین احداث شود و این که از طرف صهیونیستهای عملگرا و نمایندگان بوعالی تسیون (کارگران صهیسون) و کارگران فلسطینی مورد مخالفت قرار گرفت. و به رغم اینکه کنفرانس انتخاب ولفسون را به ریاست آن (سازمان صهیونیستی) تصویب کرد ولی اختلاف بین او و مخالفانش با پایان کنفرانس، پایان نیافت.
کنگره دهم (1911):
کنگره دهم صهیونیستی بین روزهای 9 و 15/8/1911 با حضور 387 نماینده در شهر بال سوئیس تشکیل شد. این کنفرانس نام "کنفرانس صلح" را به خود گرفت زیرا اختلافات بین صهیونیستهای عملگرا و سیاسی را از بین برده و پیروزی کاملی را در ایجاد "صهیونیسم مرکب" به دست آورد.
در این کنگره کاملاً آشکار شد که اصولاً کنگره های صهیونیستی چارچوبی گسترده برای فراگیری همه جریان ها و رویکردهای صهیونیستی، با همه تضادهای ظاهری آنان است. در حالی که در این کنگره تأکید می شد که حل مسأله یهود جز از طریق مهاجرت [یهودیان] به فلسطین امکان پذیر نیست و مأموریت اصلی سازمان صهیونیسم تشویق، ترغیب و سازماندهی مهاجرت یهودیان به فلسطین است، اما در همان حال مسأله احیا و تقویت فرهنگ عبری نیز مورد بحث و گفتگو قرار گرفت.
همچنین در این کنگره صهیونیست های عملی (عملگرا) به موفقیت و پیروزی جدیدی دست یافتند و در نتیجه ولفسون در برابر مخالفت های فزاینده مجبور شد که از مقام خود کناره گیری کند و به جای او "اتو واربورگ" استاد گیاه شناسی دانشگاه استراسبورگ و یکی از رهبران صهیونیسم عملی به ریاست سازمان صهیونیسم انتخاب شد.
کنگره همچنین همراه او چهار عضو دیگر از کمیته اجرایی که همگی عملگرا بودند را برگزید. لذا عملگراها بر ریاست سازمان دست یافتند. در همین کنگره ستاره "ناحوم سوکولوف" درخشیدن گرفت و وی به عضویت کمیته اجرایی سازمان انتخاب شد. تمام اینها به معنای استیلای یهودیان اروپای شرقی بر سازمان و افول قدرت یهودیان اروپای مرکزی (آلمان) بود که طرح های صهیونیستی را تکامل بخشیده بودند و سازمان را تأسیس و تا آن زمان اداره اش کرده بودند.
این کنفرانس فعالیتهای عملی را در فلسطین ومشکل اعراب و نیاز به توضیح معنای صهیونیسم برای آنان را مورد بحث قرار داد.
کنگره یازدهم (1913):
کنگره یازدهم صهیونیستی در روزهای 2 تا 9/9/1913 با حضور 539 نماینده در وین به ریاست دیوید ولفسون تشکیل شد و آخرین کنگره صهیونیسم قبل از شعله ور شدن جنگ جهانی اول بود.
در این کنفرانس عملگراها نقش خود را کامل کرده و بر مؤسات مالی جنبش مسلط گردیدند. غیبت ماکس نورداو اعتراض بی صدایی به خارج شدن از خط هرتزل بود.
در این کنگره با طرح تأسیس دانشگاه عبری در قدس موافقت اصولی شد؛ این نشان دهنده نفوذ روزافزون وایزمن بود؛ زیرا او، "اوسیشکین" و "پوپر" از شناخته شده ترین طرفداران این طرح بودند. این کنگره حمایت و تشویق خود را از خرید اراضی فلسطین و توسعه آن اعلام کرد. کنگره با شوق و حرارت زیاد خواستار شد که اداره صهیونیستی اقدامات لازم را برای اسکان یهودیان در بیت المقدس انجام دهد. حاییم وایزمن این طرح را به عهده گرفته و بلافاصله برای اجرای آن وارد عمل شد. کنفرانس به گزارش روبین رئیس دفتر فلسطینی در مورد فعالیتهای اسکان در فلسطین گوش داد.
همچنین کنگره بیانیه ای صادر کرد و مهاجرت یهودیان به فلسطین را به عنوان یک فریضه و تعهد و التزام صهیونیستی اعلام کرد که هر کس در حد توان خود باید برای ایجاد منافع اقتصادی ملموس در فلسطین بکوشد. در همین بیانیه به این امر اشاره شده بود که بر هر یهودی واجب است که برنامه مهاجرت و اسکان در فلسطین را سرلوحه برنامه زندگی خود قرار دهد و در راه تحقق این آرمان و تکامل اخلاقی خود بکوشد.
کنگره دوازدهم (1921):
کنگره دوازدهم صهیونیستی در شهر کارلسباد در چکسلواکی بین 1 و 1/4/1921 به ریاست "ناحوم سوکولوف" تشکیل شد و اولین کنگره ای است که جنبش صهیونیسم، پس از پیروزی در دستیابی به صدور اعلامیه بالفور از سوی دولت انگلستان در سال 1917 و اشغال فلسطین به دست ارتش آن کشور، برگزار کرد.
کنگره به عنوان گامی در راه تحقق طرح صهیونیسم، از اعلامیه بالفور و اشغال فلسطین شدیداً استقبال کرد. بحث اصلی این کنفرانس ایجاد طرحهای دارای "ماهیت ملی" و گسترش اسکان یهودیان در فلسطین بود. در این کنگره فعالیت های صندوق یهودی مورد بحث و گفتگو قرار گرفت و کنگره با ایجاد "کیرین هایسود" (صندوق تأسیسی) و خرید زمینهای مرج ابن عامر و ایجاد مستعمرات در آن موافقت کرد. این صندوق در سال 1920 در جریان کنگره فوق العاده شورای عمومی صهیونیسم در لندن تأسیس شده بود.
تأسیس شورای اقتصادی مالی نیز از تصمیمات کنگره بود. مقرر شد که این شورا به عنوان هیأتی مشورتی عمل کند و بر مؤسسات اقتصادی مالی حرکت صهیونیستی نظارت کند. عجیب این که، کنگره به رغم این نقشه صهیونیستی اعلام کرد که صهیونیست ها برای همزیستی مسالمت آمیز با اعراب در سایه روابط مستحکم و احترام متقابل مبارزه می کنند.
شورای اجرایی سازمان نیز خواستار تفاهم صادقانه با ملت عرب شد. با توجه به افزایش اهمیت نقش بریتانیا برای جنبش صهیونیسم، کنفرانس مقرر داشت دو محل برای شورای اجرایی سازمان جهانی صهیونیسم معین شود؛ یکی در لندن و دیگری در قدس. نماینده کارگران یهود در فلسطین "جوزف سبرنزاک" برای ریاست کمیته اجرایی در قدس انتخاب شد. در عین حال، "سوکولوف" نیز به ریاستکل کمیته اجرایی برگزیده شد.
این کنگره تصمیمات کنگره فوق العاده لندن در سال 1920 را مبنی بر انتخاب وایزمن به ریاست سازمان صهیونیسم، را تأیید کرد و بدین ترتیب مبارزه ای را که در متن سازمان درباره شیوه های مهاجرت و اسکان میان صهیونیست های آمریکایی به ریاست براندیز و صهیونیست های اروپایی به ریاست وایزمن در جریان بود با پیروزی وایزمن پایان یافت.
وایزمن در این کنگره گزارشی را درباره فعالیتهای سیاسی سازمان در طول جنگ ارائه داد و از یهودیان سرتاسر جهان برای کمک در ساختن فلسطین دعوت کرد.
کنگره سیزدهم (1923):
این کنگره پس از موافقت جامعه ملل با تحمیل سرپرستی بریتانیا بر فلسطین، بین 6 و 18/8/1923 برگزار شد. در بند چهارم سند سرپرستی بریتانیا بر فلسطین، دولت بریتانیا ملتزم شد که از آژانس یهود به عنوان مشاور در کنار مقامات سرپرستی استفاده نماید و بدین طریق آژانس یهود و اختیارات آن را در اجرای طرح های اقتصادی و وطن گزین (اسکان و شهرک سازی) به رسمیت شناخت. بدین ترتیب بریتانیا متعهد شد با این آژانس در کلیه امور مربوط به برپایی میهن ملی یهود در فلسطین، همکاری نماید.
در این کنفرانس، پیشنهاد وایزمن درباره توسعه آژانس یهود از طریق عضویت سرمایه داران یهودی، به ویژه غیر صهیونیست، در شورای عالی آژانس و کمیته ها، به بحث گذاشته شد. هدف از این کار بالا بردن درآمد سازمان صهیونیسم و سرعت بخشیدن به اجرای طرح های صهیونیستی با تکیه بر مراکز رسمی حساسی بود که در دست این سرمایه داران بود. علاوه بر اینها تقویت کانون مذاکراتی سازمان با دولت های اروپایی و مقاومت در برابر جریان یهودی مخالف با صهیونیسم و سیاست هایی که مدعی بود سازمان نماینده تمام یهودیان جهان است، از اهداف دیگر پیشنهاد وایزمن بود که این پیشنهاد از طرف کسانی کهآن را خطری برای پایگاه دموکراتیک صهیونیسم جهانی می دانستند به شدت مورد مخالفت قرار گرفت.
بارزترین مخالف آن "ژابوتنسکی" بود؛ بنابراین کنفرانس این پیشنهاد را از ترس مشوش شدن ترکیب جمعیتی جنبش صهیونیستی با پیوستن داوطلبان و سرمایه داران رد کرد و به این بسنده کرد که برای بحث پیرامون توسعه آژانس یهود و اجرای ماده چهارم سند سرپرستی، دعوت به برگزاری یک نشست کند.
کنفرانس همچنین مقرر کرد که یک دانشگاه عبری در بیت المقدس ایجاد شود و امکانات افزایش منابع مالی طرحهای صهیونیستی در فلسطین را مورد بررسی قرار داد.
کنگره چهاردهم (1925):
کنفرانس چهاردهم صهیونیستی بین روزهای 18 و 18/31/1925 در وین تشکیل شد.
در این کنگره هیأتی از صهیونیست های تجدیدنظر طلب به ریاست ژابوتنسکی حاضر شدند. ژابوتنسکی خواستار سیاست ایجابی تر صهیونیسم بود؛ یعنی سیاستی خشن تر و فعال تر در اجرای طرح های وطن گزین؛ او همچنین مخالف پیوستن یهودیان غیرصهیونیست به آژانس یهود بود.
این کنفرانس به ارزیابی تجربه پنج ساله اول سرپرستی [انگلستان بر فلسطین] و میزان پیروزی طرح های وطن گزینی پرداخت که مرتبط با چهارمین موج مهاجرت از لهستان بود.
این کنگره همچنین به جنبش عمرانی ساکنان یهودی فلسطینی سرعت بخشید و فعالیت برای خانه سازی و خرید زمینها را شروع نمود. (نک: انتقال یهودیان به فلسطین). کنفرانس شرکتهای خصوصی را به همکاری در حل مشکل اسکان در فلسطین برانگیخت. کنفرانس همچنین شاهد بیشترین انتقادات در مورد اسکان کارگران بود. دیوید بن گوریون در این بحثها شرکت کرد و فعالیتهای کارگران یهودی فلسطین را اعلام کرد. روبین پس ازاینکه 18 سال در منصب رئیس اداره اسکان بود از این کار استعفا داد و کنفرانس، کیش را به عنوان مدیر اداره سیاسی تابع آژانس یهود که مقر آن در بیت المقدس بود، برگزید.
کنگره همچنین پرداخت حق عضویت (شکل) را براساس حزبی لغو کرد و تعرفه واحدی برای پرداخت حق عضویت را به تصویب رساند؛ همچنین شمار پرداخت کنندگان حق عضویت را که دارای حق انتخاب نماینده در کنگره بودند، افزایش داد؛ اما این تصمیم در کاستن از شدت درگیری ها مؤثر نبود.
کنگره پانزدهم (1927):
کنگره صهیونیستی پانزدهم بین 30/8 و 11/9/1927 در شهر بال سوئیس تشکیل شد. در این کنگره، بحث اصلی بر سر اوضاع وخیم اقتصادی بود که در درجه اول به شکل رواج پدیده بیکاری در میان مهاجران صهیونیست بروز کرده بود و همین موجب بالا گرفتن موج مهاجرت از فلسطین به خارج آن شده بود. رهبری حرکت صهیونیسم این پدیده را به چشم دردسری بزرگ می دید و [به همین خاطر] کنگره را به میدان بحث و گفتگو درباره راه های جلوگیری از تشدید وخامت اوضاع، تبدیل کرد.
وایزمن پیشنهاد را برای حل مشکل ارائه داد و رابین در مورد صهیونیسم سخنرانی کرد.
کنفرانس کمیته اجرایی را برای سازمان صهیونیستی بدون اینکه نماینده ای از کارگران را در برداشته باشد، برگزید.
کنگره شانزدهم (1929):
کنفرانس شانزدهم صهیونیستی بین 28/7 و 28/10/1929 در زوریخ تشکیل شد و سوکولف آن را از طرف هرتزل به مناسبت 25 (بیست و پنجمین) سال درگذشتش افتتاح کرد. برخلاف کنفرانس قبلی این کنفرانس در زمانی تشکیل شد که اقتصاد رو به بهبودی داشت و اوضاع کارگران در فلسطین بهبود می یافت و مهاجرت به آن آغاز شده بود.
دستاورد اساسی این کنگره آماده کردن آیین نامه آژانس یهود بود که سند سرپرستی انگلستان بر فلسطین به آن تصریح کرده بود؛ در این زمینه نیز درخواست های وایزمن مبنی بر توسعه این آژانس و عضویت غیر صهیونیست ها در آن، جامه عمل پوشید که با مخالفت شدید ژابوتنسکی روبه رو شد. همچنین در این کنگره برای اولین بار ستاره دیوید بن گوریون درخشید. در امر نهایت، کنگره مجدداً وایزمن را به ریاست سازمان جهانی صهیونیسم و سوکولوف را به ریاست شورای اجرایی آن انتخاب کرد.
در پایان جلسات جشنی با برگزاری اولین اجلاس توسعه آژانس یهود صورت گرفت و کنفرانس با انتخاب یک کمیته اجرایی جدید که دو نماینده حزب مزارچی و دو نماینده از جنبش کارگری داشت، برگزید.
کنگره هفدهم (1931):
کنفرانس صهیونیستی هفدهم بین 30/6 و 15/7/1930 به هنگام وقایع خونین که در فلسطین در 29/8/1929 (نک: انقلاب 1929) رخ داد و بعد از چند روزی از اعلان گسترش آژانس یهود، به ریاست "لئو موتزکین" در شهر بال سوئیس تشکیل شد. کنگره مخالفت و اعتراض خود را با پیشنهادهای لرد پاسیفیلد اعلام داشت؛ به دنبال تظاهرات اعراب فلسطینی در سال 1929، پاسیفیلد توصیه کرده بود که مهاجرت یهودیان به فلسطین و خرید اراضی اعراب [توسط یهودیان] محدود شود. از این رو کتاب سفید بریتانیا که مهاجرت یهودیان را محدود و مقید می کرد، چاپ شد.
در اعتراض به سیاست جدید انگلیس که جنبش صهیونیستی آن را مخالف با خود می دانست، و در برابر فشارهای مخالفان معترض به سیاست های هم پیمانی بی قید و شرط با بریتانیا، وایزمن ناچار از کناره گیری شود و سوکولوف به جانشینی او انتخاب شد.
در خلال کنفرانس بعضی از هیأتها به وایزمناعتراض کردند و خواستار همکاری بیشتر با بریتانیا شدند.
صهیونیست های تجدیدنظرطلب به رهبری ولادیمر ژابوتنسکی به غوغا و بحران دامن زدند و از کنگره خواستند تا بی هیچ ابهام و پرده پوشی و به صراحت اعلام کند که هدف نهایی جنبش صهیونیسم برپایی دولت یهود در فلسطین است. اما نظر به اهمیت پیامدهای این آشکارسازی ناگهانی و زودهنگام اهداف صهیونیستی، صهیونیست های کارگری با طرح این نظر و اصولاً رأی گیری درباره آن به مخالفت برخاستند. اکثریت اعضای کنگره نیز با نظر صهیونیست های کارگری موافقت کردند و کار به کناره گیری ژابوتنسکی و طرفدارانش انجامید.
هنگامی که اکثریت این صیغه را رد کردند ژابوتنسکی کارت عضویت را پاره کرد و فریاد زد که "این کنفرانس صهیونیستی نیست". تجدیدنظرطلبان ظاهرا از کنفرانس بیرون آمده و پس از آن سازمان جدید صهیونیستی را بنا نهادند.
هنگامی که وایزمن بر استعفای خود اصرار ورزید کنفرانس ناحوم سوکولوف را به عنوان رئیس جدید سازمان صهیونیستی برگزید. همچنین کمیته اجرایی را برگزید که در آن قدرت احزاب کارگری با انتخاب حاییم ارولوزوروف به عنوان رئیس اداره سیاسی که در خط وایزمن بود، افزایش یافت.
کنگره هجدهم (1933):
کنفرانس صهیونیستی هجدهم بین 21/8 و 4/9/1933 همزمان با سه حادثه مهم: اول تسلط نازیها بر حکومت آلمان و امکان ستم به یهودیان آلمان؛ دوم، تورم در فلسطین و سوم ترور ارولوزوروف، در شهر پراک چک تشکیل شد.
اهمیت این کنگره در این است که به دنبال دستیابی هیتلر به قدرت، تشکیل شد؛ در این کنگره برنامه وسیعی برای اسکان یهودیان آلمان در فلسطین، آماده شد و عده ای از صهیونیست های تجدیدنظرطلب به ریاست "مایر گروسمن" در کنگرهحضور پیدا کردند. این عده از تشکیلات ژابوتنسکی انشعاب کرده بودند و حزب دولت یهود را تشکیل داده و رهبری ریاست سازمان مادر را در کلیه شرایط پذیرفته بودند.
در این کنگره اختلاف بین تجدیدنظرطلبان و کارگران به اوج خود رسید. زیرا کارگران تجدیدنظرطلبان را متهم می کردند که سیاستهای فتنه انگیز آنها موجب مرگ ارولوزورف شده است. کنفرانس کمیته تحقیقی را برای بررسی این مسئله تشکیل داد.
همچنین در این کنگره درگیری آشکاری میان حزب ماپای (تأسیس 1930) و تجدیدنظرطلبان درگرفت و این درگیری مبنای تاریخی درگیری های بین حزب حروت و حزب ماپای، پس از تأسیس اسرائیل و سپس درگیری های بعدی بین دو حزب معراخ و لیکود محسوب می شود.
در این کنگره، سوکولوف مجدداً به ریاست سازمان جهانی صهیونیسم انتخاب شد. و کمیته اجرایی جدیدی برگزیده شد که در آن نمایندگی احزاب کارگری بیشتر شد و بن گوریون و موشه شرتوک (شاریت) که در ریاست اداره سیاسی جانشینی ارولوزروف شده بود، به آن پیوستند.
در همین کنگره صهیونیست های کارگری (وطن گزین) موفق شدند معاهده هعفرا را که رهبران صهیونیسم به فکر امضای آن با دولت نازی بودند، از تصویب بگذرانند.
کنگره نوزدهم (1935):
کنفرانس نوزدهم صهیونیستی بین 24/8 و 20/9/1935 در شهر لوزان سوئیس به ریاست وایزمن تشکیل شد و "ناحوم گلدمن" در آن نایب رئیس بود. این کنفرانس به دلیل سخنرانی های علمی که رهبران جنبش صهیونیستی ارائه دادند، متمایز است.
تجدیدنظرطلبان، این کنگره را که وضعیت یهودیان در آلمان و ترتیب هجرتشان به فلسطین راوجهه همت خود قرار داده بود، ترک کردند. کنگره پیشنهاد دولت انگلستان را درباره تأسیس مجلس قانونگذاری در فلسطین رد کرد.
جنبش کارگری توانست تا اتحاد گسترده ای را تشکیل دهد و رهبری وایزمن که به عنوان رئیس کمیته اجرایی برگزیده شده بود، را بر سازمان جهانی صهیونیسم تصویب کرد. سوکولوف هم ریاست افتخاری سازمان صهیونیسم و آژانس یهود شد.
ژ نیز در این کنفرانس حاضر شد و مجددا در کمیته اجرایی انتخاب گردید (سوکولوف یک سال پس از این مرد).
کنگره بیستم (1937):
کنگره بیستم صهیونیستی در روزهای 3 تا 16/8/1937 در زوریخ آلمان به ریاست مناحیم اوسیشکین تشکیل شد. این کنگره از روشن ترین و اساسی ترین مسایلی را که از زمان طرح اوگاندا به آن پرداخت، گزارش کمیته پادشاهی درباره فلسطین بود (کمیته پیل) که به دنبال انقلاب عربی سال 1936 تشکیل شده بود.
به دنبال این گزارش که پیشنهاد تقسیم فلسطین و اقامت (ایجاد) دولت یهودی در جزئی از این زمینها را می داد، اختلاف شدیدی بین احزاب صهیونیستی صورت گرفت.
کنگره این گزارش را که یک ماه قبل از تشکیل کنگره اعلام شده بود، مورد بررسی قرار داد. نظرات مختلفی پیرامون این گزارش مطرح شد و بیشتر گفتگوها بر سر مقایسه مزایای نسبی برپایی دولت صهیونیستی مستقل و آنچه در تصور بعضی از رهبران جنبش صهیونیسم در حکم فداکاری سازمان و چشم پوشی از سرزمین های اختصاصی اعراب بود، دور می زد.
از طرف هر دو گروه، وایزمن و بن گوریون اعلام کردند که همه اعضای کنگره با ادامه مذاکرات با دولت انگلستان به منظور رسیدن به طرحی که یهودیان فلسطین را قادر به تشکیل دولت یهودیمستقل نماید و در عین حال اوضاع یهودیان را در کشورهای دیگر بهبود بخشد، موافق هستند.
از سوی دیگر با پیشنهاد حزب ماپای به رهبری بن گورین "کاتز نلسون" و "اوسیشکین" مخالفت شدید خود را بر مبنای تقسیم [فلسطین] اعلام کردند و گفتند ملت یهود نباید از حقوق خود در هیچ بخش از میهن تاریخی یهود دست بردارد؛ و بنابراین دولت یهود باید در تمام خاک فلسطین تشکیل شود.
کنگره راه حل میانه ای اتخاذ کرد که هم نشان دهنده نپذیرفتن طرح تقسیم بود و هم به شورای اجرایی اختیار می داد که با دولت انگلستان مذاکره کند و درباره بعضی عبارات مبهم و پیچیده طرح انگلستان توضیح بخواهد؛ اما هدف واقعی این بود که با استفاده از فرصت و شرایط تاریخی جدیدی که در اثر شعله ور شدن انقلاب بزرگ فلسطین (1939-1936) پیش آمده بود، بر دولت انگلستان فشار آورند تا موضعی اتخاذ کند که هرچه بیشتر بیانگر منافع و مصالح صهیونیسم باشد.
در پایان، کنگره مقرر کرد از نتایج تحقیق کمیته پیل آگاهی یابد. در قطعنامه آمده بود که به هنگام صدور وعده بالفور فهمیده شده است که وطن ملی یهودی به زودی تشکیل می شود و در تمام فلسطین خواهد بود و شرق اردن هم شامل آن است. در همین زمان کنفرانس کمیته اجرایی را به گفتگو با حکومت بریتانیا در مورد امکان ضمانت رسیدن به تقسیم بهتری که کمیته پیل پیشنهاد کرده بود، فرستاد و قرار شد که کمیته گزارش تلاش خود را قبل از صدور آخرین قطعنامه به کنفرانس بدهد.
کنگره بیست و یکم (1939):
کنگره صهیونیستی بیست ویکم در روزهای 16 تا 16/8/1939 در ژنو کمی قبل از شروع جنگ دوم جهانی به ریاست اوسیشکین تشکیل شد. در این زمان حکومت بریتانیا از قانون تقسیم دست کشید و کنفرانسی را تشکیل داد که در آن نمایندگانی از یهود و عرب شرکت داشتند (نک: لندن، کنفرانس 1939) وبه دنبال آن کتاب سفیدی که مهاجرت یهودیان محدود می کرد و خرید زمینها را در فلسطین محدود می کرد، منتشر شد. (نک: مکدونالد، کتاب سفید).
مسأله اساسی مورد بحث کنگره مواضع مطرح شده در کتاب سفید بریتانیا بود که دولت انگلستان برای دلجویی و کسب رضایت اعراب منتشر نموده بود و در آن مهاجرت یهودیان و مساحت اراضی که مجاز به خرید آن بودند، محدود شده بود. این پس از آن بود که دولت انگلستان با همکاری جنبش صهیونیسم و سازمان های مهاجرتی آن در فلسطین موفق به سرکوبی و نابودی انقلاب بزرگ فلسطین شده بود.
صهیونیسم این قید و بندها را مخالف خود می دانست همان طوری که هیئتهای یهودی با آن مخالفت کردند و اعلام شد که ساکنان یهودی فلسطین حاضرند در مقابل این قیود بایستند. کاتز نلسون از "برنامه مهاجرت غیر قانونی" صحبت کرد و جنبش صهیونیستی را به تلاش در گسترش مهاجرت در شرایط سیاسی که اروپا را تهدید کرد (نک: انتقال یهودیان به فلسطین).
این موضع مخالفت آمیز صهیونیست ها، متکی به فضا و شرایط جنگ جهانی دوم بود که نشانه های آغاز جنگ در افق سیاست جهانی پدیدار شده بود و از نیاز مبرم بریتانیا به کمک جنبش صهیونیسم حکایت داشت.
کنفرانس همان کمیته اجرایی را به ریاست وایزمن برگزید و اوسیتسکین در مورد سرنوشت یهودیان بولونیا اظهار نگرانی کرد.
کنگره بیست و دوم (1946):
کنگره بیست و دوم صهیونیستی در روزهای بین 9 تا 24/12/1946 بعد از جنگ دوم جهانی و حمله نازیها به یهود (نک: نازیسم و صهیونیسم) به ریاست وایزمن در شهر بال سوئیس تشکیل شد. شرایط و فضایی که کنگره در آن تشکیل شده بود، شرایط تلاش برای فشار بر انگلستان برای پدید آوردندولت صهیونیستی بود.
کنگره قضایای مهاجرت غیر قانونی و مبارزه سیاسی و نظامی بر ضد مقامات انگلیس در فلسطین به دلیل موضع لندن در گزارش کمیته تحقیق انگلیسی ـ امریکایی (1946) و قیودی را که مقامات بر مهاجرت یهودیان گذاشته بودند، مورد بررسی قرار داد. تجدیدنظرطلبان صهیونیستی پس از اینکه از سازمان در خلال کنفرانس هفدهم (1931) بیرون رفته بودند مجددا به آن برگشتند و نمایندگان آنها در کنفرانس بیست ودوم شرکت کردند و رهبری جریانی را که طرفدار سیاست سخت گیرانه و چالش گر با بریتانیا بود، به دست گرفتند؛ چون عقیده داشتند که دولت بریتانیا هرگز به تعهدات خود بر طبق سند سرپرستی عمل نخواهد کرد.
کنفرانس موضوع بالتیمور (1942) و ایجاد دولت صهیونیستی در فلسطین به عنوان برنامه ای برای جنبش صهیونیستی را مورد تأکید قرار داد. نیز طرح موریسون گریدی را که در تقسیم فلسطین به چهار منطقه عربی و یهودی و منطقه بیت المقدس و منطقه نقب صحبت کرده بود، رد کرد. وایزمن اصرار بر ایجاد یک دولت یهودی در فلسطین داشت همچنین تلاش کرد تا ترومن رئیس جمهور آمریکا و افکار عمومی آمریکا را به طرف صهیونیست بکشاند.
کنفرانس برنامه سیاسی سازمان صهیونیستی که بر ایجاد جامعه مشترک المنافع یهودی که جزئی از ترکیب جهانی دموکراتیک است، را مورد تأیید قرار داد. همچنین پیشنهادی را برای حاضر نشدن در کنفرانس لندن که بریتانیا به آن دعوت کرده بود، ارائه داد. (نک: لندن، کنفرانس 1946)
در برابر این موضع، وایزمن طرفدار مذاکره با بریتانیا و ادامه روابط خوب با آن دولت بود؛ یعنی دولتی که می توانست درهای فلسطین را به روی مهاجرت گسترده یهودیان بگشاید. در نتیجه این درگیری ها و چالش ها وایزمن استعفای خود را از ریاست سازمان صهیونیسم تقدیم کرد و شرکت در کنفرانس را تأیید کرد. کنگره نیز نتوانست جانشینیبرای او انتخاب کند. در نهایت، "ناحوم گلدمن" به ریاست کمیته اجرایی در نیویورک و "پرل لوکر" به ریاست کمیته اجرایی در قدس انتخاب شدند.
کنگره بیست و سوم (1951):
کنگره بیست و سوم صهیونیستی بین روزهای 14 تا 30/8/1951 اولین کنگره صهیونیسم بود که پس از برپایی دولت صهیونیستی، به ریاست ناحوم گلدمن در شهر قدس برگزار شد. بنابراین طبیعی بود که یکی از مسائل اساسی کنگره بررسی نحوه روابط میان دولت تازه تأسیس صهیونیستی و جنبش صهیونیسم باشد؛ جنبشی که خود در قالب سازمان جهانی صهیونیسم نمود پیدا کرده بود.
وایزمن پس از اینکه به ریاست اسرائیل انتخاب شد نتوانست در کنفرانس شرکت کند. لذا نامه ای را به هیئتهای شرکت کننده نوشت و در آن نامه وضع جدید را به عنوان "رمز واقعی برای این حقیقت که کنفرانس صهیونیستی در سرزمین قدیمی ما تشکیل نشد مگر اینکه آن سرزمین به ما برگشت داده شد" توصیف کرد. کنفرانس در نزدیکی قبر هرتزل در بیت المقدس برگزار شد و بیرل لوکر رئیس کمیته اجرایی، مسیر جنبش صهیونیستی را از "بال به بیت المقدس" نامید.
مهمترین مشکلی که این کنفرانس به حل آن پرداخت مسئله "وضع جنبش صهیونیستی پس از ایجاد دولت یهودی" بود. و بیان داشت که برنامه بال با شرایط جدید و نیازهای آن سازگار نیست و برنامه بیت المقدس جایگزین آن می شود مهمترین فقره آن "مهمترین مأموریت صهیونیستها تحکیم دولت یهود (اسرائیل) و جمع آوری تبعید شدگان در سرزمین اسرائیل و اقدام در جهت وحدت در بین ملت یهود بود."
البته بیشتر مباحث بر سر مشخص کردن حوزه و قلمرو هر یک از این دو نهاد [سازمان و دولت صهیونیستی] بود تا از هر گونه برخورد و تضاد و دوگانگی جلوگیری شود.
در این ائتلاف جدید تمام احزاب به جز صهیونسیتهای تجدیدنظرطلب ـ حیروت شرکت کردند. کنفرانس دو رئیس کمیته اجرایی انتخاب کرد: ناحوم گولدمن در نیویورک و بیرل لوکر را در بیت المقدس.
دولت اسرائیل به توصیه های کنگره درباره تنظیم این روابط ترتیب اثر داده و در تاریخ 24/11/1952 قانونی منحصر به فرد وضع کرد و قانون ایجاد [[صهیونیسم جهانی، سازمان|سازمان صهیونیسم جهانی]] ـ آژانس یهودی فلسطین بود، را مورد تأیید قرار داد. به موجب آن بسیاری از امور به سازمان واگذار شد؛ از قبیل حق جمع آوری پول و کمک از یهودیان سراسر جهان و تأمین بودجه مهاجرت به اسرائیل و حتی نظارت بر اسکان [یهودیان در اسرائیل] و جذب و جا انداختن مهاجران داخل جامعه اسرائیل و کمک به پیشرفت اقتصاد و هر اقدام لازم در کلیه این موارد از قبیل برخورداری از حقوق بازنشستگی و مالکیت و اقامه دعوا.
این نحوه اختیارات موجب شده است که بعضی از حقوق دانان این سازمان را نمونه نادر و ویژه ای توصیف کنند که همچون یک دولت، از اختیارات گسترده ای در خاک دولت معینی و با موافقت همان دولت معین برخوردار است و همان اختیارات را به نیابت از همان دولت معین در خاک دولت های دیگر نیز دارد. این کنگره با توجه به این که اساسی ترین هدف برنامه هرتزل، یعنی تأسیس دولت صهیونیستی، جامه عمل پوشیده بود، در این برنامه تغییرات بنیادینی ایجاد کرد، این برنامه جدید [یعنی برنامه تعدیل شده هرتزل]، به برنامه قدس معروف شد.
کنگره بیست و چهارم (1956):
کنگره بیست و چهارم صهیونیسم بین روزهای 24/4 و 7/5/1956 در سایه وضع امنیتی مضطرب برای دولت اسرائیل و تجهیز مصر یا سلاحهای روسی، در بیت المقدس به ریاست "سر نزاک" تشکیلشد. این کنگره در واقع نوعی اقدام تبلیغاتی برای زمینه چینی تجاوز اسرائیل به مصر بود که پنج ماه پس از اختتام جلسات کنگره اتفاق افتاد.
این کنفرانس مشکلات مهاجرت و اسکان و تنظیم تمام اموال را مورد بحث قرار داد و در پایان مقرر کرد که تمام فعالیتهای جمع آوری اموال و اعانات در دست "کیرین هایسود" (صندوق تأسیسی) و سازمان اسرائیل یکپارچه، متمرکز شود. کنگره در بیانیه اختتامی خود اظهار داشت که تمام خطراتی را که از ناحیه منویات تجاوزکارانه دولت های عربی که از شرق و غرب اسلحه دریافت می کنند، اسرائیل را تهدید می کند، درک می نماید.
کنگره، یهودیان جهان را به قبول مسئولیت تاریخی شان در برابر اسرائیل فراخواند و از آنان خواست تا همه امکانات خود را برای تضمین قدرت، امنیت و آرامش اسرائیل به کار گیرند؛ از جمله در ابعاد وسیع و گسترده به اسرائیل مهاجرت کنند و نظامی پیشرفته و مدرن برای جذب مهاجران جدید در اسرائیل ایجاد شود. تمام اینها به معنای پی ریزی و استحکام زیرساخت طرح مهاجرت و اسکان صهیونیستی به ضرر ملت فلسطین بود.
در پایان کنفرانس، گلدمن به ریاست سازمان صهیونیسم و نیز ریاست شورای اجرایی آژانس یهود انتخاب شد. این منصب از زمان استعفای وایزمن در سال 1946، همچنان خالی مانده بود.
کنگره بیست و پنجم (1960):
کنگره بیست وپنجم صهیونیستی بین 27/12/1960 و 11/1/1961 در بیت المقدس به ریاست "ناحوم گلدمن" تشکیل شد. مهمترین مسئله ای را که کنگره مورد بحث قرار داد رابطه بین حکومت اسرائیل و [[صهیونیسم جهانی، سازمان|سازمان صهیونیسم جهانی]] و جایگاه رسمی آن بود. همچنین مشکلات مهاجرت و رسیدگی به مهاجرین و فرهنگ و آموزش یهودیان در دوره آوارگی را بررسی کرد.
در این کنگره بین بن گوریون (نخست وزیروقت) و گلدمن بر سر نحوه ارتباط میان اسرائیل و سازمان صهیونیسم آشکارا اختلاف افتاد. ظاهراً نخبگان اسرائیلی در صدد تسلط و قبضه سازمان صهیونیسم بودند؛ بن گوریون بر این نکته اشاره کرد که ضروری است سازمان یکی از ابزارهای سیاست خارجی اسرائیل باشد تا به وسیله آن بتواند بر یهودیان جهان اشراف و نظارت داشته باشد و امکانات آنان را در جهت پشتیبانی و تقویت رژیم صهیونیستی بسیج کند. وی از سازمان جهانی صهیونیسم انتقاد شدید کرده بود، در حالی که گلدمن معتقد بود که سازمان، در داخل و خارج اسرائیل، مسئول دائمی جنبش صهیونیسم است.
افزون بر این، قضیه مهاجرت یهودیان به اسرائیل یکی دیگر از موارد اختلاف بود؛ به ویژه پس از آنکه جریان مهاجرت از اروپای غربی و آمریکا به اسرائیل در نتیجه بالا رفتن امکانات و شرایط همانند شدن یهودیان با جوامعشان، تقریباً متوقف شده بود. در برابر این وضع، بن گوریون تأکید می کرد که مهاجرت به اسرائیل بر تمام یهودیان فریضه و واجب دینی و قومی است؛ چون یک یهودی جز با حضور در سرزمین دولت یهودی نمی تواند به کمال اخلاقی و آرمان هایش دست یابد و نیز فقط از همین طریق می تواند ایمانش را به صهیونیسم نشان دهد؛ اما در برابر و گلدمن معتقد بود که یک یهودی می تواند یک صهیونیست با اخلاص باشد و در عین حال همچنان در کشور اصلی اش اقامت داشته باشد [و به اسرائیل مهاجرت نکند].
کنگره با راه حل میانه ای به کار خود پایان داد و آن راه حل میانه عبارت بود از: تأکید بر ضرورت تقویت آموزش یهودی در سراسر عالم و توسعه و رشد فرهنگ یهودیان جهان غرب برای جلوگیری از ذوب شدن آنها در جوامعشان.
در این کنگره گلدمن دوباره به ریاست سازمان جهانی صهیونیسم و کمیت اجرایی انتخاب شد. پس از کنفرانس، موشیه شاریت به عنوان رئیس شعبه کمیته اجرایی در بیت المقدس برگزیده شد و به جایلوکر که از مقامش استعفا داده بود، نشست.
کنگره بیست و ششم (1965ـ1964):
کنگره بیست و ششم صهیونیستی بین 30/12/1964 و 10/1/1965 در بیت المقدس به ریاست گلدمن تشکیل شد. در کنگره بحث درباره شعاری بود که گلدمن رئیس آن در بیانیه افتتاحی خود آن را ارائه داد "رویارویی با پراکندگی". گلدمن احساس کرد که پس از تشکیل دولت اسرائیل، مسئله اساسی "حفاظت زندگی ملت یهود در حالت پراکندگی و کمک دولت به آنهاست"
او در سخنرانی افتتاحیه خود ضرورت آغاز دوران جدید همکاری اسرائیل و گروه های یهودی جهان (دیاسپورا) را مطرح کرد و بر مسؤولیت دولت اسرائیل بر مبارزه با خطر ادغام و همانند شدن یهود دیاسپورا (به لحاظ فکری، فرهنگی و اجتماعی) در جوامعی که مقیم آن هستند، تأکید کرد. این خطری بود که جنبش صهیونیستی نسبت به آن همواره حساس بود و تهدید آن را کمتر از پدیده یهودستیزی نمی دانست. برای مقابله با این خطر کنگره توصیه کرد که سازمان صهیونیسم در قضیه تقویت زبان عبری و نیز حفظ ارزش های سنتی ملی در میان یهودیان جهان با دولت صهیونیستی همکاری کند و نسبت به آن اهتمام بیشتری داشته باشد.
کنفرانس مقرر کرد که مأموریت اولیه جنبش صهیونیستی باید عمق بخشیدن به آگاهی صهیونیستی و گسترش آن به عنوان راه زندگی با استناد اعتراف به جدایی ملت یهود و استمرار تاریخ آن، وحدت ملت علیرغم پراکندگی آن، التزام متقابل بین تمام گروههای آن و مسئولیت مشترک آنها در سرنوشت تاریخی و اعتراف به رسالت دولت اسرائیل برای ضمانت آینده ملت باشد.
بر این اساس با توجه به سقوط شدید میانگین مهاجرت به اسرائیل در این دوران، کنگره شاهد آغاز فشارهای صهیونیسم بر یهودیان شوروی بود.
کنگره مجددا گلدمن را به ریاست سازمانجهانی صهیونیسم برگزید.
کنگره بیست و هفتم (1968):
کنگره بیست و هفتم صهیونیستی اولین کنگره ای بود که پس از جنگ ژوئن 1967 از 9 تا 19/6/1968 در بیت المقدس تشکیل شد.
این جنگ نشانه ورود اسرائیل به مرحله پیشرفته ای از توسعه طلبی بود. در این جنگ قضیه مهاجرت یهودیان به اسرائیل به عنوان قضیه ای محوری مطرح شد.
برای اولین بار هیئتهایی از جوانان و دانشجویان و اعضای "جنبش مهاجرت" در آن شرکت کردند. محور بحثهای آن مشکلات مهاجرت و تصمیم حکومت اسرائیل به ایجاد وزارت رسیدگی به مهاجرین بود. در پایان این تصمیم مورد تأیید قرار گرفت و بر اهمیت همکاری بین اسرائیل و جنبش صهیونیستی تأکید شد.
تأکید بر مهاجرت سه دلیل عمده داشت؛ اولاً دفاع از توسعه طلبی های اسرائیل که در جنگ 1967 به زور اسلحه محقق کرده بود؛ ثانیاً تشویق سیاست شهرک سازی و اسکان یهودیان در اراضی اشغالی و ثالثاً اجرای سیاسی که دایان از آن به "سیاست خلق واقعیت های جدید" نام برد. از همین رو کنگره تصمیم دولت اسرائیل را در مورد تأسیس وزارت جذب مهاجران، مورد تأیید قرار داد.
تجاوز سال 1967 فاصله میان گلدمن و بن گوریون و شاگردانش دایان و پرز را کاهش داد و قضیه ای که برای همه آنان مطرح بود و بر سر آن اتفاق نظر داشتند، خلق واقعیت جمعیتی جدید در سرزمین های اشغالی بود. نکته بسیار تعجب برانگیز این است که کنگره از ملت های عرب و رهبران آنان خواست تا هرچه زودتر صلح را در خاورمیانه عربی برپا کنند و نیز در بیانیه پایانی کنگره از دولت های طرفدار صلح خواست تا به اسرائیل که از جانب اعراب در معرض تهدید نابودی قرار گرفته اسلحه بدهند تا از خود دفاع کند.
در کنگره همچنین بر اعاده صیاغ برنامه بیت المقدس که در کنفرانس بیست و سوم (1951) تصمیم گرفته بود، توافق شد. صیغه جدید در برنامه بیت المقدس برای اهداف صهیونیستی به قرار زیر بود:
اهداف صهیونیستی عبارتند از:
1 ـ وحدت ملت یهود و مرکزیت دولت اسرائیل در زندگی این ملت.
2 ـ گرد آوردن ملت یهود در وطن تاریخی خود، سرزمین اسرائیل با مهاجرت به آن از تمام کشورها.
3 ـ حمایت دولت اسرائیل از نبوت و پیامبران در عدالت و صلح.
4 ـ کمک به حفظ هویت ملت با تحول تربیت و پرورش یهودی و عبری و برانگیختن پایه های روحی و تربیتی یهودی.
5 ـ دفاع از حقوق یهودیان در تمام کشورهایی که در آن زندگی می کنند.
به دنبال فشار "اتحاد جهانی دانشجویان یهود" کنفرانس مقرر کرد که انتخابات مستقیمی را برای نمایندگان کنفرانس صهیونیستی صورت دهد. مخصوصا پس از آنکه این کار به دنبال قراردادها و حل مسایل بین احزاب مختلف و گروههای صهیونیستی صورت می گیرد. به دنبال آن نسبت نمایندگان هر گروه در کنفرانس مشخص می شود.
در پایان کنگره، گلدمن از ریاست سازمان صهیونیسم کناره گیری کرد و جانشینی هم برای او انتخاب نشد. کنگره "آریه بنکوس" را به عنوان رئیس کمیته اجرایی پس از خالی شدن منصب پس از مرگ شاریت، برگزید.
کنگره بیست و هشتم (1972):
کنگره بیست و هشتم صهیونیستی در روزهای 18 تا 128/1972 در بیت المقدس برگزار شد. اولین کنگره ای بود که از سال 1946 پس از انتخابات مستقیم در درون جنبش صهیونیستی برای اجرایتصمیم کنفرانس قبلی، بر پا شد. ریاست کنگره برعهده "اریه بنکوس" بود که به ریاست کمیته اجرایی نیز انتخاب شده بود. از همان آغاز، رشد فزاینده نفوذ رسمی اسرائیل در کنگره کاملاً آشکار بود.
بزرگترین مسأله ای را که کنفرانس مورد بررسی قرار داد این بود که "یهودی کیست" و "دوستی دوطرفه" (نک: جنسیت، قانون) و رابطه بین اسرائیل و یهودیان جهان و مشکلات مهاجرت و رسیدگی و ایجاد مستعمرات صهیونیستی در مناطق اشغالی عربی.
گلدمن به حمله اسرائیل به شوروی (پیرامون موضوع مهاجرت یهودیان شوروی به اسرائیل) معترض بود. می توان گفت ویژگی بارز جو حاکم بر این کنفرانس اوج گرفتن تضادهای نژادی اجتماعی در اسرائیل بود و شاید این اولین باری بود که کنگره در داخل رژیم صهیونیستی به مسائل اجتماعی می پرداخت، به گونه ای که کمیته ای را مأمور بررسی این پدیده کرد؛ به ویژه پس از ظهور جنبش پلنگان سیاه که یکی از مظاهر اوج گیری تضاد بین یهودیان شرقی و یهودیان غربی بود. شاید به خاطر ترس و نگرانی از تأثیرات منفی این قضیه بر روند مهاجرت یهودیان به اسرائیل، به اعضای جنبش پلنگان سیاه اجازه داده نشد تا در کنفرانس سخن گویند.
مهاجرت یهودیان به اسرائیل قضیه ای بود که کنفرانس همچنان بر محوریت آن پای می فشرد و بر ضرورت فراهم آوردن شرایط مساعد و هماهنگ به منظور جذب و اسکان مهاجران و جلوگیری از بروز هر گونه تضاد اجتماعی و تباری و نژادی در داخل اسرائیل، تأکید می کرد.
کنگره، خواستار تقویت آموزش یهودی و فرهنگ صهیونیستی گروه های یهودی جهان شد. برخی رهبران اسرائیل (مانند "بنحاس سابیر" و "ایگال آلون") از این کنفرانس استفاده کردند و با تأکید بر اهمیت مهاجرت خواستار کمک های مالی بیشتر گروه های یهودی شدند. هدف از جلب این کمک ها تأمین بودجه طرح های شهرک سازی در سرزمین هایاشغالی بود. ایگال آلون این طرح ها را در دمیدن روح پیشتازی و پیشاهنگی در جوانان مؤثر می دانست و این به معنای افزودن آب و رنگ صهیونیستی به نسل صابرا و مهاجران جدید بود؛ به ویژه که کنگره خستگی و دلسردی جوانان را از صهیونیسم و آرمان های آن مشاهده می کرد.
در پایان، کنفرانس مقرر کرد که اتحادیه های یهودی را خارج اسرائیل ایجاد کرده و به آنها کمک کند و در راه توسعه آژانس یهود که تقریبا از تمام گروهها دو نماینده داشت، اقدام نماید و فعالیتهای صهیونیستی را برای مهاجرت یهودیان شوروی به اسرائیل گسترش بخشد.
کنفرانس فعالیت خود را با انتخاب مجدد لوئیس آریه بنیکوس به عنوان رئیس اداره صهیونیستی و انتخاب همان اداره با اندکی تغییر پایان داد. اعضای این اداره 20 نفر بودند که 12 نفر از آنها در بیت المقدس و بقیه در نیویورک وجود داشتند. کنفرانس همچنین کمیته اجرایی صهیونیستی را که شامل 110 عضو و 220 نماینده بود، انتخاب کرد و صلاحیت و ریاست آن را به بینکوس داد ولی او را به عنوان رئیس اصلی انتخاب نکرد چون فردی که شایسته این مقام باشد، وجود نداشت.
کنگره بیست و نهم (1978):
کنگره بیست و نهم صهیونیستی بین روزهای 20/2/و 1/3/1978 با فرا رسیدن هشتادمین سال ایجاد اولین کنفرانس در بال در سال 1897 و سی سال پس از ایجاد اسرائیل (در سال 1948) در بیت المقدس تشکیل شد. این کنفرانس پس از کودتای سیاسی که در اسرائیل در 7/5/1977 برای اولین بار از زمان ایجاد حکومت اسرائیل برای به دست گرفت. قدرت توسط ائتلاف لیکود دست راستی به دنبال انتخابات کنیسه نهم و گردهمایی کارگری (المواخ) در صف مخالفان شکل گرفت، تشکیل شد. همچنین کنفرانس چند ماه پس از دیدار انورالسادات رئیس جمهور مصر از بیت المقدس تشکیل شد و انعکاساتسیاسی این دیدار در قطعنامه های سیاسی کنگره تأثیرات زیادی داشت.
ریاست کنگره برعهده "اریه دولزین" بود که به ریاست کمیته اجرایی سازمان صهیونیسم نیز انتخاب شده بود. در کنگره بیست و نهم صهیونیستی 560 نماینده شرکت داشتند که حق رأی کامل داشتند و برای اولین بار در آن علاوه بر احزاب سنتی، نمایندگان و ناظرانی از پنج سازمان جهانی یهودی شرکت داشتند؛ این سازمان ها عبارت بودند از:
اتحادیه جهانی یهودیان شرقی، سازمان جهانی مکابی، انجمن جهانی یهودیان پیشرو، شورای جهانی کنیسه های محافظه کار، کنگره جهانی کنیسه های ارتدوکس.
احزاب زیر نیز شرکت کردند: داش (26 نماینده) و جنبش حقوق شهروندان (دو نماینده)، شلی (4 نماینده)، لیست فلاتو شارون (دو نماینده) و ارتس ـ سازمان اصلاح گرایان مقیم ایالات متحده (9 نماینده)، تسیونا ـ یهودیان شمالی آفریقا در فرانسه (3 نماینده)، برای اولین بار 60% از نمایندگان شرکت کردند و تعداد جوانان زیر سی وپنج سال داخل اعضای کنفرانس به 40% رسید.
مهمترین فعالیتهای این کنفرانس بر این اساس است: مهاجرت و رسیدگی به یهودیان، اسکان، ایجاد جامعه اسرائیلی، و یهودیانی که در کشورهای فقیر زندگی می کنند.
به حکومت رسیدن لیکود تأثیر قابل ملاحظه ای در به وجود آمدن شرایط جدید در کنگره داشت. تجمع کارگری "معراخ" به عنوان اولین قدرت صهیونیستی موقعیتش را از دست داد و ائتلاف های داخل کنگره نیز به نفع لیکود تغییر یافت؛ به طوری که ائتلاف سنتی حزب کارگر و مزراحی در نتیجه پیوستن مزراحی به ائتلاف لیکود از هم گسست. کنفدراسیون جهانی عمومی صهیونیسم نیز آمادگی اش را برای پیوستن به ائتلاف جدید ابراز کرد.
در برابر، ائتلاف تازه ای بین معراخ و نمایندگان یهودیت اصلاح طلب پدید آمد. این تحولات درمذاکرات و گفتگوهای کنگره انعکاس یافت، و در جریان تشکیل کمیته اجرایی، اختلافات شدیدی بین دو جناح بر سر تقسیم کرسی های کمیته بروز کرد. همچنین اختلافاتی هم بر سر نمایندگی یهودیان شرق به شکل مناسب در دستگاه های سازمان صهیونیسم رخ داد.
مناقشات کنفرانس منعکس کننده بحران فراگیری بود که جنبش صهیونیسم با آن دست به گریبان بود. این بحران در برخی از پدیده های آشکار رخ نموده بود که شاید مهم ترین آنها پایین آمدن میانگین مهاجرت به رژیم صهیونیستی و افزایش میانگین ترک اسرائیل و کنار کشیدن از آن بود. علاوه بر این شکست های مداوم در عرصه آموزش یهود و جدایی فزاینده جوانان یهودی از فرهنگ یهود و افزایش نسبت ازدواج های مختلط مشکلاتی بود که اعضای کنگره از آن به فاجعه جمعیتی تعبیر کردند که روزبه روز وخیم تر می شود.
کنگره به توسعه احداث شهرک های جدید و نیز تسریع در جذب مهاجران در شهرک های موجود شدیداً توجه داشت؛ جو کلی مذاکرات این کنگره آکنده از تکرار و فریاد و تهدید به کناره گیری از طرف این یا آن گروه بود. به همین خاطر اتخاذ تصمیم و حل و فصل این درگیری ها به شورای داوری کنگره احاله شد و کنگره هم در جلسه اختتامیه موفق به صدور قطع نامه نشد.
کنگره سی ام (1982):
سی امین کنگره جهانی صهیونیسم در دسامبر 1982 در شهر بیت المقدس تشکیل شد. ریاست این کنگره با اریه دولزین بود؛ این اولین کنگره پس از امضای پیمان صلح بین مصر و اسرائیل بود. این کنگره چند ماه پس از حمله رژیم صهیونیستی به لبنان تشکیل شد که نقشه جنگ و کشمکش اعراب و اسرائیل را اساساً تغییر داد.
همزمان با این کنگره، در داخل و خارج اسرائیل، مخالفت با سیاست های دولت لیکود بالاگرفت.
مناقشات کنفرانس حول مشکلات سنتی جنبش صهیونیسم متمرکز بود. مهم ترین این مشکلات ترک وطن و شکست تلاش های دولت و سازمان صهیونیسم در جلب مهاجران یهودی به اسرائیل بود. علاوه بر این، جوانان از آموزش یهودی استقبال نمی کردند. طبق معمول کنفرانس به تعریف یهودی و تعریف صهیونیست دست نیافت و همین امر موجب شد اعضای کنفرانس پس از شکست کنگره های پی درپی صهیونیسم در رویارویی با مشکلات بزرگ و ناگوار جنبش صهیونیسم، از بر باد رفتن آرزوهایشان سخن بگویند.
درباره مهاجرت و اسکان و شهرک سازی، نمایندگان "لیکود و مزراحی" و "هتحیا" قطع نامه ای را پیشنهاد کردند که در آن بر حق مسلم و بی چون و چرای ملت یهود در سرزمین اسرائیل تصریح شده بود. نمایندگان معراخ با آنان در تشخیص و تعیین اولویت مناطق مناسب برای شهرک سازی اختلاف پیدا کردند؛ زیرا این عده معتقد بودند که باید به مناطقی که دارای تراکم جمعیت زیاد نیستند و نیز مناطقی که دارای اهمیت حیاتی برای امنیت اسرائیل هستند، در برنامه های توسعه شهرک سازی اولویت داد.
نزدیک بود که جنبش صهیونیسم در این کنگره دچار انشعاب شود؛ لیکود تلاش کرد کمیته اجرای بدون شرکت نمایندگان [حزب ]کارگر تشکیل شود و همین باعث تشنج و درگیری در جلسات کنگره شد و جنبش کارگری را تهدید به ترک کنگره و تعطیل آن کرد. کنگره یک بار دیگر نیز دست خوش تحریک و تشنج شد؛ یعنی زمانی که ناظر مالی سازمان در گزارش خود مسئولان بلندپایه را به سوءاستفاده از کمک های مالی یهودیان جهان متهم کرد.
کنفرانس به موضوع شکاف و جدایی طایفه ای و گروهی یهودیان شرقی و یهودیان غربی در اسرائیل نیز پرداخت و اتحادیه یهودیان شرق، وزیر خارجه و رئیس کمیته اجرایی سازمان صهیونیسم را متهم کردکه عملاً نمایندگان اتحادیه را نادیده گرفته اند. این کنگره بار دیگر دولزین را به ریاست کمیته اجرایی سازمان انتخاب کرد.
کنگره سی و یکم (1987):
کنگره سی و یکم جهانی صهیونیسم در دسامبر 1987 در شهر بیت المقدس تشکیل شد. طبق معمول موضوع "تعریف یهودی" به بحث گذاشته شد و مقرر گردید که به کلیه جریانات دینی یهودی حقوق مساوی داده شود. اما این تصمیم بی مفهوم بود.
همچنین قضیه مرزهای دولت مورد بحث قرار گرفت، ولی مثل همیشه هیچ تصمیم مشخصی گرفته نشد. با طرح پیشنهادی جنبش کارگری (مبنی بر پایان دادن به سیطره بر 3/1 میلیون عرب فلسطینی) نیز موافقت نشد. حتی پس از تعدیل آن و نیل به اکثریت آراء قطع نامه ای صادر نشد؛ زیرا جناح راست تهدید به کناره گیری کرد.
روشن است که رهبران یهودیان جهان هیچ تأثیری بر سیاست دولت اسرائیل ندارند. بیانیه های کنگره به کاهش شدید مهاجرت به اسرائیل و افزایش خروج از آن اشاره داشت. پس از شکست در تحقق اهداف برنامه قدس، عده ای اصل وجود دو مرکز برای یهودیان را مطرح کردند: مرکز اول در اسرائیل و مرکز دوم در دیاسپورا.
مفهوم عملی این اصل آن بود که برخلاف آنچه جنبش صهیونیسم ادعا می کند، اسرائیل مرکز معنوی یهودیان نیست، بلکه حتی نظریه مرکز معنوی بودن اسرائیل، نظریه ای شکست خورده است. این کنگره موضوع یهودیان فلاشا و یهودیان سوریه را به بحث گذاشت. مصوبات کنگره حول موضوع تربیت یهودی و صهیونیستی متمرکز بود و با این همه نشان از گسست و فروپاشی شدید داشت؛ تا جایی که برخی دوباره به بحث درباره توجیه استمرار سازمان صهیونیسم پس از برپایی دولت عبری پرداختند.
در این کنگره فروپاشی ایدئولوژی صهیونیسم به ویژه پس از انتفاضه ملت فلسطین در سرزمین هایاشغالی و برداشتن پرده از بحران عمیق در دولت صهیونیستی، منعکس شد.
در خلال کنگره سی و یکم، دیگر مهاجرنشین صهیونیستی قدرت مسلط بر سازمان صهیونیسم نبود؛ چرا که برای اولین بار پس از سال 1948 قدرت به ائتلافی از صهیونیست های وطن گزین متشکل از حزب کارگر، حزب ماپام، حزب راش و حزب یاحد از یک سو و جنبش های صهیونیستی جهانی (وطنی) متشکل از کنفدراسیون جهانی صهیونیست های متحد، جنبش صهیونیستی اصلاح طلب و جنبش محافظه کار از سوی دیگر منتقل شد و این ائتلاف از مجموع 530 نماینده، 308 نماینده را به خود اختصاص داد.
این تحول پس از آن روی داد که اصلاح طلبان و محافظه کاران احساس کردند که صهیونیست های راست گرا (حزب لیکود و دیگران) که با احزاب دینی مؤتلف بودند، به زودی قانون "یهودی کیست؟" را از تصویب خواهند گذراند. علاوه بر این نارضایتی از سیاست های داخلی و خارجی دولت لیکود نیز مزید بر علت بود. در این کنگره سیمحا دنیتز، رئیس کمیته اجرایی سازمان به جای اریه دولزین به ریاست سازمان انتخاب شد.
کنگره سی و دوم (1992):
کنگره سی و دوم جهانی صهیونیسم در ژوئیه 1992 در شهر بیت المقدس تشکیل شد. احساسی عمیق از فروپاشی "نهال نوپای صهیونیستی" و تبدیل سازمان به "استخوانی پوسیده" و "ساختاری بدون کارکرد" فضای کنگره را در برگرفته بود. (بودجه سازمان 49 میلیون دلار بود، در حالی که بودجه آژانس یهود به 450 میلیون دلار بالغ می شد). حتی خبرنگار رادیو اسرائیل این سؤال را مطرح کرد که "آیا سازمان هنوز پابرجاست؟. بیشتر وقت کنگره به بحث و گفتگو و جدال بر سر تعیین مناصب و مشاغل گذشت؛ با این حال در این موارد قبل از تشکیل کنگره هماهنگی شده بود.
بیشتر انتخاب های کنگره بر مبنای سیاسی و نه براساس کاردانی و لیاقت انجام شد. اعضای کنگره هم هیچ یک انتخابی نبودند بلکه از طریق معامله و توافق تعیین شدند. ناظران به این جمع بندی رسیدند که سازمان دچار بوروکراسی عریض و طویل، اسراف و دوری از ایدئولوژی صهیونیسم شده است.
دلیل همه اینها بالا گرفتن نقش مؤسسات صهیونیستی در جنبش صهیونیسم، به ویژه اهمیت یافتن نقش جناح های مختلف دینی بود. با وجود بحث از ضرورت تشویق مهاجرت به "میخائیل چلینوف" (رئیس سازمان مهاجران اتحاد شوروی "واعد") اجازه سخنرانی داده نشد؛ چون اعضای هیأت شوروی به عنوان ناظر در این کنگره شرکت کرده بودند و حق انتخاب نداشتند؛ هیأت شوروی هم به همین سبب جلسه کنگره را ترک کرد.
کنگره سی و سوم (1997):
کنگره سی و سوم جهانی صهیونیسم در دسامبر 1997 در شهر بیت المقدس تشکیل شد. قرار بود کنگره در سال 1996 تشکیل شود، ولی مدتی پس از موعد مقرر منعقد شد و تأخیر آن تا برپایی صدمین سالگرد اولین کنگره صهیونیسم به طول انجامید! 750 نماینده از یهودیان جهان که حدود 75 درصدشان از یهودیان اصلاح طلب و محافظه کار بودند و 190 نماینده از مهاجران صهیونیست در آن شرکت داشتند.
عزر وایزمن، رئیس جمهور و بنیامین نتنیاهو، نخست وزیر دیرتر از موعد رسیدند. مطبوعات اسرائیلی چندان توجهی به کنگره نکردند و اخبار آن را در برابر صفحه ترحیم و درگذشتگان چاپ کردند.
طبق معمول پیشنهادهای زیادی مطرح بود؛ مثل جدایی دین از دولت؛ تقویت دموکراسی اسرائیلی؛ حذف مفهوم "نفی دیاسپورا" و جایگزینی مفهوم "مرکزیت اسرائیل در زندگی یهودی"؛ گذاشتن مفهوم تکثرگرایی (پلورالیسم) به جای مفهوم "کوره ذوب" یا "ادغام تبعیدی ها"؛ یعنی هر گروه یهودیمهاجر به فلسطین اشغالی خطوط اصلی و ویژگی های اساسی نژادی؛ گروهی و دینی که با خود از کشورهای تبعیدگاه [خارج اسرائیل ]آورده حفظ کند؛ تغییر موضع درباره خارج شوندگان از اسرائیل (یوریدیم)؛ توجه به شهروندان غیریهودی مهاجر به اسرائیل؛ توجه به شیوه زندگی و محیط زیست در اسرائیل؛ ایجاد "هیأت های صلح اسرائیلی" یعنی جوانان یهودی در جهان به نیابت از ملت یهود در اسرائیل به نوعی خدمت "قومی" بپردازند.
همان گونه که جنگ و جدال های معمول نیز رخ داد؛ "یوسی سارید" (عضو کنست و رئیس حزب مرتز) اعلام کرد که هر کس در توسعه شهرک ها شرکت کند عملاً با صهیونیسم دشمنی کرده است، چون توسعه شهرک ها صلح را به خطر می اندازد و هنگامی که حمله خود را متوجه نتنیاهو کرد، با جار و جنجال سخنانش را قطع کردند و او را متهم کردند که یهودی نیست؛ حتی بعضی ها خواستار بازگشت او به وطنش شدند!
"شوشا ناکاردین"، رئیس ندای واحد اسرائیل، به سرشت و مبانی سیاسی جنبش صهیونیسم حمله کرد و خواستار تعریف مجدد آن شد، به گونه ای که به مشارکت حقیقی بین دولت صهیونیستی و گروه های یهودی جهان بینجامد و روابط میان آنها مستحکم تر شود.
"حاخام نورمان رام"، رئیس دانشگاه یشیوا، نسبت به دادن وزن و اهمیت غیرواقعی به اصلاح طلبان و محافظه کاران در داخل جنبش صهیونیسم هشدار داد.
همه اینها موضوعاتی قدیمی بود که قبلاً نیز مورد مناقشه بود. مصوبات کنگره همه دارای رنگی اجرایی و اداری بود و بیشتر آنها ناشی از این احساس بود که سازمان دیگر ارزشی ندارد و می توان از آن چشم پوشید (و دولت صهیونیستی می تواند مستقیماً با اعضای گروه های یهودی در جهان مرتبط شود.)
تصمیمی که درباره مشارکت حقیقی بین اسرائیل و یهودیان جهان گرفته شد، در انتخاباتنمایندگان منعکس شد؛ زیرا نیمی از آنها از اسرائیل و نیم دیگر از یهودیان جهان بودند.
این تصمیم انعکاس تلاش نومیدانه سازمان صهیونیسم برای به دست آوردن نقش و جایگاه سازمان به کلی از میان رفته است.
کنگره سی و چهارم (2002):
سی و چهارمین کنگره جهانی صهیونیسم از تاریخ 17 تا 20 ژوئن 2002 برابر با 27 تا 30 خرداد ماه 1381 در شهر بیت المقدس برگزار شد. در این اجلاس 1500 نماینده از اسرائیل و یهودیان دیاسپورا (پراکنده در سطح جهان) شرکت کردند و 300 تن نیز به عنوان ناظر به انعکاس خبری تحولات و محورهای سخنرانی این کنگره پرداختند. هسته اصلی افراد شرکت کننده در این اجلاس را اعضای سازمان جهانی صهیونیسم تشکیل می دادند که به اعتقاد یهودیان بزرگترین نهاد دموکراتیک این قوم بوده و از 750 نماینده عضو کنگره جهانی صهیونیسم تشکیل شده است. 465 تن از این تعداد را یهودیان دیاسپورا و 285 تن نیز نمایندگی جنبشهای صهیونیستی اسرائیلی را به عهده داشتند.
برای اولیه بار سعی شد دراین کنگره از اعضای جوان یهودی دعوت شود به طوری که حدود یک چهارم کل اعضای کنگره را به جوانان یهودی تخصیص دادند و تا حدود زیادی مدیریت کنگره به عهده این جوانان بود.
برپا کنندگان کنگره اهداف متعددی را در برنامه های خود گنجانده بودند که مهم ترین آنها: اعلام همبستگی یهودیان جهان با اسرائیل، مبارزه علیه یهودستیزی و ضدصهیونیسم، مبارزه با تبلیغات اسرائیل ستیزی در سراسر جهان، تأکید مجدد بر حق یهودیان بر سرزمین تاریخی شان، معرفی اسرائیل به عنوان یک کشور یهودی و دموکرات، و تلاش برای آموزش زبان عبری به یهودیان دیاسپورا بود.
اگرچه برپا کنندگان کنگره هدف اصلی خود را اعلام همبستگی ملت یهود با یکدیگر و اسرائیلاعلام کردند. اما نخستین روز برپایی کنگره با عملیات شهادت طلبانه "محمد الهزاع" در بیت المقدس همزمان شد و طی آن 19 تن از اسرائیلیها کشته شدند که در نتیجه فضای حاکم بر کنگره بسیار سنگین و توأم با ترس شد. روند مذکور به خاطر بروز اختلافاتی بین اعضای شرکت کننده و همچنین جنجال بر سر برکناری "حایم چسلر" خزانه دار آژانس یهود و سخنرانی جنجالی او، تشدید شد.
تصمیم به برکناری چسلر که به فردی موفق در زمان تصدی گری بر خزانه داری آژانس یهود مشهور بود از سوی کمیته اجرایی هیأت رئیسه آژانس یهود اخذ شد که شامل نمایندگانی از جوامع متحد یهود و دو نماینده از "کرن هایسود" همتای جوامع متحد یهود در دیاسپورا می باشند.
در این کنگره "سالایی مریدور" در سمت رئیس آژانس یهود ابقا شد اما جانشینی، برای چسلر معرفی نشد.
برخی از شرکت کنندگان از قبیل "فیلیپ ملتزر" رئیس شاخه صهیونیستی جنبش اصلاحات در آمریکای شمالی، "جان راسکی" نایب رئیس اجرایی فدراسیون UJA در نیویورک، "یحیل لکت" رئیس صندوق ملی یهود و برخی دیگر از مقامات مهم حاضر در کنگره با انتقاد از نحوه تصمیم گیری برای برکناری چسلر اعلام کردند که این تصمیم غیرقانونی است و قابل اجرا نمی باشد.
از طرف دیگر اکثریت اعضای معتقد بودند با این اقدام بحث بر سر نحوه جمع آوری کمکها برای یهودیان نیازمند، در داخل و خارج از اسرائیل با ابهام روبه رو می شوند و عده ای دیگر بیان داشتند با برکناری چسلر، همکاری متخصصان اسرائیلی با گردآورندگان پول در دیاسپورا بسیار مشکل و غیرممکن می باشد.
در نهایت مریدور به عنوان رئیس آژانس یهود به منظور خاتمه دادن به اختلافات اظهار داشت که رأی گیری مجددی بر سر ابقاء یا برکناری چسلر به عمل خواهد آمد و به همین منظور کمیته ای مرکب ازنمایندگان جنبشهای مختلف یهودی تشکیل شد تا در این مورد تصمیم نهایی را اتخاذ کند.
از طرف دیگر یکی از جنجال برانگیزترین محورهای مورد بحث در کنگره طرح پیشنهادی "کثرت گرایی مذهبی" بود. برای بسیاری از نمایندگان کنگره به ویژه احزاب ارتدوکس، حضور مهاجران روسی غیریهودی خطر بزرگی محسوب می شد. این دسته از احزاب تأکید می کردند "چگونه می توانیم قطعنامه ای را تصویب کنیم که طی آن یک دولت یهودی باشیم اما عده کثیری غیریهودی را در کشور خود بپذیریم؟"
اما به هر حال اکثریت اعضای کنگره علیه این پیشنهاد رأی دادند که موجب خشم و اندوه نمایندگان ارتدوکس شد. لیکن اعضا به خاطر جلوگیری از ایجاد تفرقه ادامه هرگونه بحث در این مورد را مسکوت گذاشتند و "بلیتز" و "ملتزر" نمایندگان جنبشهای ارتدوکس و اصلاحات به پشت تریبون رفته با گفتن بیاناتی درصدد ایجاد جو وحدت، در میان نمایندگان برآمدند.
سخنرانان مهم کنگره سی و چهارم:
در این کنگره سخنرانان زیادی در مورد مسایل مختلف جهان یهودیت، صهیونیسم و اسرائیل سخنرانی کردند. مهم ترین سخنرانان این کنگره به شرح ذیل می باشد:
1ـ آریل شارون؛ سخنرانی اختتامیه: "زمان حاضر هم برای اسرائیل و هم برای دیاسپورا حیاتی است."
2ـ بنیامین بن الیعزر: وزیر دفاع: "عرفات تهدیدی برای آرمان فلسطین."
3ـ یوسی سارید: دبیرکل حزب "میرتس". "اهمیت صهیونیسم"
4ـ ژنرال یوزی دایان: رئیس شورای امنیت ملی.
5ـ میخائیل ملکیور: معاون وزیر خارجه.
6ـ پرفسور آرتور هرتزبرگ: رهبر روحانی،حاخام و نویسنده.
7ـ پرفسور یعقوب نعمان: وزیر سابق دارایی، وکیل دادگستری.
8ـ سالایی مریدور: رئیس آژانس یهود.
9ـ حایم چسلر: خزانه دار آژانس یهود.
10ـ موشه کتساف: رئیس جمهور رژیم صهیونیستی.
11ـ ایهود اولمرت: شهردار بیت المقدس.
12ـ کیل لکت: رئیس صندوق ملی یهود.
13ـ فیلیپ ملتزر: رئیس شاخه صهیونیستی جنبش اصلاحات آمریکای شمالی (ARZA)
در پایان این کنگره سه روزه، بیانیه ای صادر شد که متن آن به شرح ذیل می باشد:
بیانیه سی و چهارمین کنگره جهانی صهیونیست:
ما کسانی که در سی و چهارمین کنگره جهانی صهیونیست گردهم آمده ایم، اعلام می کنیم که این کنگره در اورشلیم در پنجاه و چهارمین سال تشکیل دولت اسرائیل و یکصدو پنجمین سال برپایی اولین کنگره جهانی صهیونیست جایی که حق مردم یهود به احیای ملی سرزمین اسرائیل اعلام شد، برگزار شد، در همین جا از تمامی قانونگذاران کنِست اسرائیل می خواهیم تا در قانون پایه، ارزشهای اساسی دولت اسرائیل به عنوان دولت مردم یهود و یک دولت دموکرات را تضمین نمایند و این موارد را ملحوظ دارند:
ـ دولت اسرائیل از سوی جنبش صهیونیست بنا نهاده شد تا خانه ملی مردم یهود بوده و سودای دو هزار ساله ما مبنی بر گردهم آوردن تبعیدیها، استقلال ملی، تجدید حیات معنوی و ایجاد جامعه ای منطبق با دیدگاه پیامبر اسرائیل را تحقق بخشد.
ـ کسانی هستند که حق مردم یهود را برای خودمختاری در سرزمین اسرائیل مردود می دانند.
ـ ماهیت دولت اسرائیل را از طریق قوانین پایه ای که بنیان قانون اساسی آینده اسرائیل را تشکیلمی دهد می توان تعیین و تبیین نمود.
بنابراین:
ما در سی و چهارمین کنگره جهانی صهیونیست در اورشلیم در ماه تموز سال 5762 گردهم آمده ایم تا اعلام کنیم زمان ایجاد جایگاه قانونی برای ارزشهای یهودی، صهیونیست و دموکراتیک دولت اسرائیل بر مبنای بیانیه استقلال اسرائیل و عادات و خصایص این دولت از بدو تأسیس تاکنون رسیده است و نیز اصول زیر را به عنوان مبنایی برای تعیین منحصر به فرد بودن ماهیت و انگیزه وجودی حیات دولت اسرائیل به عنوان یک دولت یهود و دموکرات، اعلام می نماییم:
1ـ دولت اسرائیل، دولت مردم یهود به پایتختی اورشلیم است. این امر تحقق سودای جنبش صهیونیست و نسلهای متوالی برای استقلال و حاکمیت مردم یهود در چارچوب اصول بیانیه استقلال است.
2ـ دولت اسرائیل دروازه خود را به روی مهاجران یهودی گشوده است و تمایل دارد تا تمامی مردم یهود را در کشور خود کنار هم گرد آورد.
3ـ دولت اسرائیل یک دموکراسی است که به حقوق اولیه بشر و میراث اقلیتهای ساکن در مرزها احترام گذاشته و این احترام را از طریق تضمین حقوق برابر برای تمامی شهروندان بدون در نظر گرفتن مذهب، نژاد، جنسیت یا ملیت، اعمال می نماید. ارزشهای آزادی، آزادی مذهب و آزادی سیاسی، عدالت و صلح، میراث یهودی اسرائیل هستند.
4ـ دولت اسرائیل از مکانهایی که برای تمامی مذاهب مقدس هستند، در برابر هر نوع بی حرمتی یا دیگر تهاجماتی که با آزادی دستیابی اعضای تمامی مذاهب به مکانهای مقدسشان یا احساسات آنها نسبت به این مکانها در تعارض است، حفاظت می کند.
5ـ "هاتیکوا" (Hatikvah) سرود ملی دولت است. پرچم دولت و نشان آن در "قانون پرچم ونشان" تعیین شده اند.
6ـ دولت اسرائیل دولتی است که تاریخ آن با تاریخ مردم یهود عجین شده است. شباط روز استراحت دولت، جشنواره های ملی، تعطیلات آن و عبری، زبان آن است.
7ـ دولت اسرائیل، تشویق اسکان یهودیان در اسرائیل را ارزش اساسی صهیونیسم و مسئولیت دولت و مقامات آن می داند.
8ـ دولت اسرائیل از طریق تحقق رسالت خود در پی مداخله مردم یهودی در ایجاد یک سرزمین و گردهم آوردن تبعیدیان مطابق با قوانین دولت است.
9ـ دولت اسرائیل به عنوان دولت مردم یهود در جهت تضمین حیات آینده مردم یهود تلاش می کند؛ روابط میان اسرائیل و دیاسپورا را افزایش می دهد و در زمان نیاز به کمک یهودیان سراسر جهان می شتابد.
10ـ همکاری میان دولت اسرائیل و مردم یهود را می توان از طریق مؤسسات ملی و آن گونه که در قانون تعیین شده است، توضیح داد.
در این لحظه به یادماندنی، اینجا در اورشلیم ما نمایندگان جنبش صهیونیست از کنِست می خواهیم تا این اصول را در قوانین پایه دولت اسرائیل به عنوان مبنای تضمین آینده دولت اسرائیل ـ دولت یهود و دموکرات مردم یهود ـ بگنجاند.
از پی گیری روند کنگره های مختلف صهیونیسم چنین بر می آید که اختلافات و درگیری های میان طرفداران جریان های مختلف صهیونیستی (اعم از صهیونیسم سیاسی، کارگری، عمل گرا، فرهنگی، دینی یا هماهنگ کننده) از سنخ اختلافات درون یک خانواده بر سر بهترین روش ها و مفیدتر بودن آنها نبود که از اهداف نهایی (که همه جریان ها بر سر آن اتفاق نظر داشتند) تجاوز نکند.
این اواخر بسیاری از رهبران و جریان های صهیونیستی به طور جدی در مفید بودن این کنگره ها و میزان کارآیی آن شک کرده اند؛ زیرا بسیاری معتقدند که این کنگره ها به باشگاه های سخنرانی تبدیل شده و عاجز از رویارویی با پدیده روزافزون بحران فراگیرجنبش صهیونیسم و دولت صهیونیستی است؛ این بحران فراگیر در قالب مشکلات ترک وطن، ادغام و همانند شدن یهودیان با جوامع دیگر و ازدواج مختلط و تبعیض بین یهودیان شرقی و غربی ظاهر شده است.
علاوه بر این، پراکندگی یهودیان از گرد جنبش صهیونیسم سبب انزوای آن شده است. این که تاکنون کنگره های متعدد و پی درپی صهیونیسم هیچ موفقیتی در حل مشکل "یهودی کیست؟" و "صهیونیست کیست؟" به دست نیاورده است، خود از روشن ترین دلایل این بحران است؛ به رغم این که این شکل همواره در صدر دستور کار کنگره ها گنجانده شده است.
برخی تلاش دارند این ناتوانی را به علل و اسباب فنی و سازمانی مربوط کنند، اما دیگر آشکار شده است که مظاهر این بحران طبیعی تاریخی و جبری در حال فراتر رفتن از مرزهای سازمانی است تا به ریشه های خود صهیونیسم و پیدایش و تحول آن برسد. پس مبالغه نیست اگر ناتوانی سازمان جهانی صهیونیسم با همه انواع و اشکالش (از جمله کنگره) به مظاهر کلی بحران صهیونیسم اضافه شود.
مآخذ:
- المسیری، عبدالوهاب: دایره المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، ترجمه مؤسسه مطالعات و پژوهش های تاریخ خاورمیانه، دبیرخانه کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین، جلد ششم، چاپ اول، پاییز 1382.
جریس، صبری: تاریخ صهیونیة، ج 1، بیروت 1977.
- نشریة مؤسه الدراسات الفلسطینیه، بیروت.
- مؤسه الدراسات الفلسطینیه: محاضرات المؤمر الصهیونی السابع و العشرین،بیروت.
- مؤسه الدراسات الفلسطینیة: محاضرات المؤمر الثامن و العشرین، بیروت.
- مؤسه الدراسات الفلسطینیة: المؤمر الصهیونی
::#التاسع و العشرون، عرض لبحوثه و مقرراته، بیروت.
- عبدالرحمن، اسعد: المنظمة الصهیونیة العالمیه، بیروت 1967.
- بولتن رویداد و گزارش، مؤسسه تحقیقات و پژوهشهای سیاسی علمی ندا، شماره 59.
- WWW.Jewish- World.Org.