کیبوتس

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل


کلمه "کیبوتس" (Kibbutz) یک واژه عبری به معنای "تجمع" است و جمع آن "کیبوتسیم" و اسم مصغر آن "کیبوتسا" است. این اصطلاح همچون بیشتر اصطلاحات صهیونیستی (مانند "عالیا" به معنی "ارتفاع" یا "بلندی مرتبه" که به معنای "مهاجرت به اسرائیل" به کار می رود) دارای بُعد شبه دینی است. شاید صهیونیست ها این اصطلاح را از اصطلاح "کیبوتس گالیوت" گرفته باشند که به معنای "گردآوری تبعیدشدگان" و جمع آوری همه یهودیان جهان در فلسطین است. این معنا پس از تغییر به گروهی از مردمی که با هم در مزرعه ای زندگی می کنند، اطلاق می شود.

این واژه در ادبیات صهیونیسم به معنای یک شهرک تعاونی است که گروهی از مهاجران صهیونیست را که با هم زندگی و کار می کنند و شمارشان 450 تا 600 عضو و گهگاه 1000 نفر است دربرمی گیرد و مساحت آن بین دو تا بیست هزار جریب می باشد.

این کیبوتس ها روی هم رفته، سلسله ای از مزارعی را تشکیل می دهد که جنبش صهیونیسم درآغاز قرن بیستم اقدام به ایجاد آنها در فلسطین نمود تا از این طریق بتواند از ساکنین آنها برای حمله به فلسطین و برپایی دولت یهودی، بهره بگیرد. این سلسله، در واقع حلقه ای از حلقه های مرتبطی است که علاوه بر سیستم کیبوتس، سیستم نظامی و کارگری را نیز در خود جای داده است، تمام این تدابیر برای تحقق اهداف صهیونیسم و مسلط شدن بر فلسطین بوده است.

تأسیس این کیبوتزها چه از نظر تاریخی و چه سازمانی و تشکیلاتی به اولین کنگره صهیونیستها در سال 1897 برمی گردد. بعد از این تاریخ بود که جنبش صهیونیسم برای تأسیس نظام کیبوتس اقدام به تشکیل سازمانهای اقتصادی و مالی نمود و شروع به انتقال تعداد زیادی از یهودیان صهیونیسم به فلسطین نمود و پس از اشغال زمینهای کشاورزان عرب و بیکار کردن آنها، مهاجرین یهود را در کیبوتس هایی که در همین زمینها تأسیس شده بود جای داد.

کیبوتس از برجسته ترین نهادهای اسکانی است که استعمار صهیونیستی فلسطین اشغالی متکی به آن است و حتی گفته می شود که بدون تردید، برجسته ترین نهاد سیاسی و اجتماعی در رژیم صهیونیستی است؛ کیبوتس یک نهاد بی نظیر و منحصر به جامعه صهیونیستی است. زیرا در خاورمیانه هیچ نهاد مشابه آن وجود ندارد (اگرچه به برخی از نهادهای کارکردی رزمی مانند انکشاریه و ممالیک شباهت هایی دارد).

کار در کیبوتس اجباری است و شیوه زندگی در آن به زندگی در یک پادگان نظامی، شباهت زیادی دارد. به همین دلیل ساکنان کیبوتس ها را جنگجویان و مبارزینی تشکیل می دهند که براساس یک طرح نظامی برای دفاع یا حمله دسته جمعی، دور هم گرد آمده اند.

به همین لحاظ می توان کیبوتس را یک سازمان نمونه برای تولید گروه کارکردی شبه نظامی دانست و شاید اهمیت آن از این جهت باشد که خود کشور صهیونیستی یک کشور کارکردی است.

با آن که کیبوتس ها دارای گرایش های سیاسی متنوعی هستند، اما همه شهرک ها همچون احزاب سیاسی در اسرائیل هستند و به بینش صهیونیستی و خط مشی صهیونیسم پایبندند. کیبوتس حتی در سال 1963 یک سازمان عمومی برای جنبش کیبوتس تأسیس کرد که کلیه مزارع گروهی، صرف نظر از گرایش های سیاسی شان در آن مشارکت داشتند. همه کیبوتس ها پیرو جنبش صهیونیسم هستند که این یک امر کاملاً منطقی است؛ زیرا کیبوتس ها طرحی غیرانتفاعی هستند و تأمین مالی آنها به عهده این جنبش است.

برای درک اهمیت کیبوتس در رژیم صهیونیستی به برخی از آمارها اشاره می کنیم که به روشنی و با شگفتی به خواننده نشان می دهد که این نهاد در جامعه صهیونیستی چه جایگاهی دارد. به عنوان مثال، شمار اعضاء کیبوتس در نخبگان حاکم (یعنی در میان رهبران جامعه اسرائیل هفت برابر شمار آنها در جامعه است. کافی است بدانیم که بن گوریون، موشه دایان، شیمون پرز، ایگال آلون و دیگران، از فرزندان کیبوتس ها هستند). با آن که اهمیت کیبوتس رو به کاهش نهاده است، اما اکنون نسبت مذکور، به چهار برابر رسیده است. یک سوم وزرای اسرائیل از سال 1949 تا 1967 از اعضاء کیبوتس بودند و 40 درصد از تولید کشاورزی و 7 درصد از صادرات و 8 درصد از تولید صنعتی اسرائیل، متعلق به کیبوتس ها بود.

در سال 1978 تعداد کیبوتس ها در اسرائیل به بیش از 256 کیبوتس رسید که 000/287 فدان از اراضی فلسطین را به خود اختصاص داده بود و در آن حدود 702/96 نفر زندگی می کردند. در این سال ساکنان کیبوتس ها 5/3% از ساکنان یهودیان در فلسطین را تشکیل می دادند.

می توان گفت که تاریخ پیدایش، توسعه و ساختار کیبوتس و افول و بحرانهایی که گریبانگیرش شده است آن را به نمونه ای کوچک از اسکان صهیونیستی تبدیل کرده است. بنابراین مطالعهکیبوتس از نظر روش مطالعه صهیونیسم و اسکان صهیونیستی، حائزاهمیت است.

الف ـ ویژگی های اصلی:

ویژگی اصلی کیبوتس، همچون هرگونه نهاد اسکانی اشغالگر در درجه نخست، ویژگی نظامی است. به عنوان مثال، برای انتخاب موقعیت کیبوتس، نخست ملاحظات نظامی و سپس ملاحظات کشاورزی ملاک قرار می گرفت. ماهیت نظامی کیبوتس، از آن جا آشکار می شود که اعضاء آن فقط تمرین کشاورزی نمی کردند، بلکه سلاح نیز حمل می کردند. کیبوتس، از راه تبلیغات ایدئولوژیک و آموزش رسمی و غیررسمی و به ویژه از راه شیوه زندگی خود، ارزشهای نظامی را به اعضای خود القا می کرد.

کیبوتس ها پیش و پس از تأسیس کشور صهیونیستی در تأسیس رژیم صهیونیستی و جنبش اسکانی اشغالگر، مشارکت داشتند و از سال 1934 مهاجرت غیرقانونی به فلسطین را سازماندهی می کردند. این فعالیت حتی تا پس از سال 1939 که یک سازمان ویژه برای مهاجرت غیرقانونی تأسیس شد ادامه یافت.

از آن جا که اسکان و پیکار، مکمل یکدیگر بودند، شمار مزارع کیبوتس پس از دهه سی و در طی انقلاب عربی افزایش یافت. پیش از این تاریخ، مزارع موشاو (که مزارعی تعاونی بود که کمتر حالت گروهی داشت و ویژگی نظامی نداشت) بیشتر از مزارع کیبوتس بود. اما پس از سال 1936، وضعیت به نفع کیبوتس تغییر کرد (گفتنی است که پس از تأسیس کشور و با ظهور ارتش اسرائیل که وظیفه دفاع را به عهده داشت بار دیگر شمار مزارع موشاو افزایش یافت و شمار کیبوتس ها کاهش پیدا کرد).

پیش از سال 1929 کیبوتس ها در سازمان نظامی هاگاناه، نقش برجسته ای ایفا کرده بودند. در دائره المعارف صهیونیسم و اسرائیل آمده است که همه اعضاء کیبوتس ها عضو هاگاناه بودند و بسیاریاز افسران هاگاناه از کیبوتس ها آمده بودند. این دایره المعارف می افزاید: چنین چیزی اصلاً شگفت آور نبود؛ "زیرا ساختار و نظام کیبوتس از برخی جهات، شبیه سازمان نظامی بود".

بنابراین اعضاء کیبوتس بخشی از یک ساختار خانوادگی نبودند و ملزم نبودند که مخارج اعضای خانواده هایشان را تأمین کنند، بلکه افرادی بودند که با هیچ کس روابط عاطفی نداشتند و هر زمان که لازم بود می شد آنها را به خدمت نظامی فراخواند (بنابراین آنها مانند سربازان مزدور بودند). بیشتر اعضای کیبوتس ها در آن دوران چه زن و چه مرد، در سن خدمت نظامی و جوان بودند و در میانشان کودک و پیر وجود نداشت. بنابراین ایجاد کیبوتس ها و دفاع مقتدرانه از آن، آسان بود.

جنبش کیبوتس ها در سال های آخر قیمومیت انگلیس، با تأسیس شهرک های جدید در مناطق دور افتاده نقش اصلی را در "خلق واقعیت ها" ایفا کرد. اعضای کیبوتس در شمال صحرای نقب، کوه های قدس و مناطق دیگر ساکن شدند و مهاجران صهیونیست، 52 شهرک را از نوع برج و بارو ساختند که در آن میان 37 مزرعه کیبوتسی وجود داشت.

هنگامی که هاگاناه تصمیم گرفت که یگان های نظامی آذرخش (پالماخ) را تشکیل دهد، از اعتبارات کافی برخوردار نبودند؛ لذا جنبش کیبوتس به بسیج نیرو پرداخت و ساعات کاری آنان را به گونه ای تنظیم کرد که اعضاء کیبوتس بتواند نیمی از ماه را در مزرعه گروهی و نیم دیگر را در صفوف پالماخ فعالیت کنند. به همین دلیل پس از اعلام تأسیس کشور صهیونیستی در سال 1948، هنگامی که جنگ درگرفت حدود 2000 عضو پالماخ در 41 کیبوتس زندگی می کردند.

کیبوتس ها پادگان نظامی و انبار مهمات نیز بودند؛ لذا نیروهای انگلیسی همواره در جستجوی مهمات و اعضاء پالماخ، به کیبوتس ها حمله می کردند؛ مثلاً نیروهای انگلیسی در 29 ژوئیه 1946 به ده ها کیبوتس یورش بردند.

کیبوتس با شدت و ضعف به این نقش اصلی خود در ساختار نظامی اسرائیل ادامه داد و برای مثال در توسعه طلبی صهیونیستی در سرزمینهای عربی ـ که در سال 1967 اشغال شد ـ مشارکت داشت و اکنون نیز در عملیات شهرک سازی در کرانه باختری نقش مهمی بر عهده دارد (اگرچه اکنون اشکال دیگری از شهرک سازی مانند موشاو، رواج بیشتری دارد).

هنوز شمار زیادی از فرماندهان نظامی در ارتش اسرائیل و نیروهای ذخیره از کیبوتس هستند. به عنوان مثال در یکی از آمارها آمده است که یک چهارم افسران ارتش رژیم صهیونیستی و یک سوم خلبانان جنگنده ها، عضو کیبوتس هستند. شاید بزرگ ترین دلیل بر این که کیبوتس، ستون فقرات نظامی گری صهیونیسم است این باشد که 33 درصد از قربانیان جنگ 1967 از فرزندان کیبوتس بودند (باید یادآور شویم که جمیعت آنها نسبت به جمعیت کل کشور، 4 درصد است). اعضاء کیبوتس سخت ترین و خطرناک ترین مأموریت های نظامی و امور سرّی انتحاری را در داخل و خارج انجام می دادند (مانند عملیات فرودگاه انتبه در اوگاندا).

بسیاری از آنان در یگان های ویژه مانند چتربازان و مردان قورباغه ای عضویت دارند. با آن که کیبوتس یک نهاد نظامی است، اما یک نهاد نظامی عادی نیست، بلکه یک گروه کارکردی نظامی و اسکانی "مملوکی" است که مأموریت اصلی آن، پیکار و اسکان و دیگر مأموریت هایش ثانوی است. این مسأله، از ماهیت مملوکی روش زندگی در کیبوتس روشن می شود.

در واقع زندگی در کیبوتس به شدت گروهی است و نشانی از فردگرایی در آن وجود ندارد. مالکیت زمین، ساختمان ها و ابزارها و احتمالاً لباس های شخصی نیز از آن گروه است و هنگامی که کسی به کیبوتس می پیوندد چیزی نمی خرد؛ زیرا مالک هیچ چیز نخواهد شد و هنگامی که کیبوتس را ترک می کند هیچ چیز را نمی فروشد و هیچ چیز را باخود نمی برد (اگر چه در بیست سال اخیر، گهگاه پاداش مالی اندکی به اعضاء داده شده است). اعضاء درخواست مزد نمی کنند و نیازهای اصلی خود را بدون پرداخت هیچ پولی دریافت می کنند؛ مثلاً، غذا، مسکن، لباس، احیانا رفو و شستن لباس، مراقبت های پزشکی، سرپرستی از کودکان و آموزش، برای آنها رایگان است.

اما هزینه دیگر نیازهای فرد، مثل خرید برخی از کالاهای مصرفی کوچک (مثل گلدان) یا هزینه لباس های تجملی و شیک و هزینه مرخصی هایی که در خارج از کیبوتس سپری می شود باید توسط خود فرد و از محل پول جیبی ماهانه ای که کیبوتس به او می دهد پرداخت شود. اگر مبلغی از این پول باقی ماند وی باید آن را به صندوق کیبوتس برگرداند (حتی تا این اواخر، هیچ یک از اعضاء حق نداشت که حساب بانکی شخصی داشته باشد).

اعضاء کیبوتس در یکی از انواع فعالیت هایی که کیبوتس بدان می پردازد کار می کنند. بعضی از آنها در خارج از چارچوب کیبوتس، در طرحهایی که کیبوتس اجرای آن را در دیگر مناطق یا در نهادهای کشور و یا در اماکن دیگر به عهده می گیرد کار می کنند. در این حالت آنها همچنان به زندگی در کیبوتس ادامه می دهند و از خدمات اجتماعی و غذای آن استفاده می کنند و از همان خدماتی که دیگر اعضاء از آن برخوردارند بهره مند می شوند و به نوبت، نگهبانی می دهند.

طبعا خدماتی که این طبقه از آن استفاده می کند رایگان نیست، اما آنها در عوض این خدمات، از دستمزد خود در خارج از چارچوب کیبوتس صرف نظر می کنند. اعضای کیبوتس اصلاً زندگی خانوادگی مستقلی ندارند. آنها بیشتر وعده های غذا را با هم می خورند (زیرا در کیبوتس، غذا نخوردن با گروه، مخالفت با کیبوتس و انزواطلبی تلقی می شود). کودکان نیز به دور از پدر و مادرشان زندگی می کنند و تنها بعضی مواقع و پس از درس و بعد از ساعات کار، آنها را می بینند.

هدف از تضعیف پیوندهای خانوادگی، تقویت پیوندهای قومی و طرفداری از دولت و نهاد کیبوتس است؛ زیرا کسی که زندگی خصوصی ندارد، خاطرات فردی نیز ندارد و با هیچ انسان دیگر، هیچ پیوندی نخواهد داشت و به آسانی می تواند به گروه کارکردی خود بپیوندد. او انسانی است که می تواند به گروه کارکردی خود بپیوندد. او انسانی است که می تواند تمام تلاش خود را برای انجام مأموریتش ـ هر اندازه هم که غیرانسانی باشد ـ به کار گیرد. او انسانی است که می تواند به مجردات و اوهامی که در سالم واقع، دلیلی بر آن وجود ندارد ایمان بیاورد.

به نظر می رسد که اصولاً هدف پرورش اجتماعی در کیبوتس نیز همین باشد؛ زیرا کودکی در زندگی و پوشاکش به نهاد وابسته است (و نه به پدر و مادرش) ارتباطش با پدر و مادر ضعیف می شود و پیوندش با نهاد، تقویت می شود. او چند روز پس از تولد، از نهاد پیروی می کند؛ زیرا به پرورشگاه سپرده می شود و در آن جا چند سال می ماند و سپس به کودکستان برده می شود. در این مرحله به پدر و مادر اجازه داده می شود که کودک خود را به خانه ببرند تا ساعاتی را با او به سر کنند.

کودک در چهار سالگی به کودکستان فرستاده می شود و در سن هفت سالگی به مدرسه ابتدایی می رود. مرحله دوم، آخرین مرحله از نظام آموزشی است که وقتی که به سن دوازده سالگی برسد تا سن هجده سالگی، این مقطع را طی می کند. در طی کلیه این مراحل، عقاید و ارزشهای صهیونیسم به کودک القا می شود و دروسی را می خواند که به عنوان نمونه، یکی از آنها درس "بیداری یهودیان" است.

هر کیبوتس بزرگ، مدارس خاص خود را دارد که شامل کلیه مراحل نظام آموزشی است. کیبوتس های کوچک نیز مدارس خاص خود را دارند. سطح آموزش در این مدارس بالاست؛ زیرا به ویژه آموزگاران عضو کیبوتس همچون دیگران خود را فدای خدمت به گروه می کنند و برخلاف همکارانشان در نظام آموزشی دولتی، هرگز حاضر نیستند برایافزایش دستمزد اعتصاب کنند. عضو کیبوتس در سن هجده سالگی برای مدت سه سال خدمت نظامی اجباری را می گذراند و پس از پایان این دوره، وارد یکی از دانشگاه ها یا آموزشگاه های فنی می شود.

بدین ترتیب عضو کیبوتس از گهواره تا گور به گونه ای تربیت می شود که با کسی ارتباط شخصی مستقیم برقرار نمی کند؛ زیرا او همواره عضو این یا آن نهاد است. بنابراین به انسانی تبدیل می شود که می تواند بدون تأمل یا اعتراض، هرگونه دستوری را بپذیرد.

بسیاری از کودکان کیبوتس پس از سن سیزده سالگی، هرگونه ارتباط با پدرانشان را از دست می دهند. آنها از این جهت شبیه بردگانی هستند که در سنین کودکی از کشورهایشان ربوده می شوند و سپس به طور گروهی سازماندهی و تربیت می شوند به گونه ای که فردیت و انسانیت خود را از دست می دهند و به گروه جنگجویی تبدیل می شوند که فاقد روابط اجتماعی و انسانی است و تنها کارش جنگیدن است.

گروه کیبوتس در اوایل کار خود به هیچ گونه معیاری پایبند نبود. چون همه چیز حتی لباس زیر افراد نیز متعلق به گروه بود و حمام های جداگانه ای برای زنان و مردان وجود نداشت. البته برخی از این شیوه های افراطی گروهی کنار گذاشته شد اما کیبوتس ویژگی اصلی گروهی خود را حفظ کرد.

گروهی بودن کیبوتس از شیوه اسکان در آن پیداست؛ زیرا شیوه اسکان در همه کیبوتس ها یکسان و تکراری است به طوری که ساختمان های مزارع گروهی به دو بخش تقسیم می شود: بخش ساختمان های مسکونی و بخش ساختمان های دیگر. اما بخش مسکونی معمولاً شامل واحدهای نزدیک به هم است که همه آنها دارای یک طبقه است که در میان تعدادی درخت واقع شده است و هر واحد مسکونی، به دو یا سه بخش تقسیم می شود که هر یک از آنها دارای یک اتاق کوچک است که یک زن و مرد در آن به سر می برند. لباسهای افراد در بخششستشوی همگانی، شسته و اتو می شود. لوازم این خانه ها، بسیار ساده و گاه اندک است و اگر تلویزیون یا دستگاه استریویی باشد معمولاً در یک اتاق گروهی گذاشته می شود.

علاوه بر این، کیبوتس ساختمان های متعدد دیگری نیز دارد: ساختمان فرهنگی که از مهم ترین ساختمان هاست، ساختمان جلسات، استخر و زمین ورزش. در نزدیکی مجتمع مسکونی، ساختمان های مجتمع تولیدی قرار دارد که شامل دامداری، کارخانه ها و مزارع است. بخش مسکونی کیبوتس، سالن غذاخوری، مدرسه، سالن اجتماعات و دیگر ساختمان ها در وسط کیبوتس و مزارع، کارخانه ها و ساختمان های اداری در اطراف آن قرار دارد (که این نشانگر ماهیت نظامی آن است).

هدف طراحی معماری کیبوتس تضعیف روحیه خانوادگی و تقویت روحیه گروهی است. بسیاری از اعضاء کیبوتس بر این باورند که ازدواج، یک نهاد پوسیده است که باید آن را کنار گذاشت؛ زیرا عامل انزوا و فردگرایی است که باید از شر آن خلاص شد. تاکنون این گونه بوده است که عقد ازدواج فقط مستلزم درخواست یک اتاق مشترک بوده است و به هنگام طلاق، این اتاق مشترک پس گرفته می شود. حتی گاهی اصلاً اصطلاح "مرد جوان" و "زن جوان" به کار نمی رفت و زن و شوهر، "زوج" یعنی "دو نفر" خوانده می شدند که همه اینها طبعا باعث می شد که میزان طلاق افزایش پیدا می کند.

از مهم ترین عواملی که گروه گرایی کیبوتس را حفظ و تقویت می کند و آن را در بطن زندگی آن وارد می کند کمیته های امنیتی است که درباره اعضاء تجسس و اتاق ها و اثاثیه آنان را بازرسی می کرد. این کمیته ها با ارتش همکاری می کردند و بسیاری از کارهای دولتی را به عهده می گرفتند؛ یعنی مأموریت آنها رام کردن و راهنمایی اعضای کیبوتس و هماهنگ ساختن آنها با منافع نهاد حاکم بود. این عملیات از راه اعمال فشار سنگین و مستقیم اجتماعی پیاده می شد؛ زیرا کیبوتس یک جامعه کامل کوچک بود.

موتکی یحزقیلی که در یکی از کیبوتس ها آموزگار بود در توصیف این روحیه گروه گرایی که هدف آن تولید پیکارگران بود می گوید: عضو کیبوتس در محیطی پرورش می یابد که از نظر جسمی و عقلی خشن است؛ زیرا ساز و کارهای اجتماعی کیبوتس بسیار انعطاف ناپذیر است و این گروه است که تصمیم می گیرد که او به چه نوع موسیقی گوش کند و چه سازی را بنوازد و در کدام یگان نظامی، خدمت نظامی خود را برای کیبوتس انجام دهد.

اگر یکی از اعضاء، از رفتن به ارتش خودداری کند و مثلاً با جنگ با لبنان ابراز مخالفت نماید، کمیته امنیت به واسطه اعضاء خانواده کیبوتس او را بدنام می کند و او را متهم می شود که نه جنگجوست و نه پیکارگر و حتی مردانگی اش زیر سؤال برده می شود. او بدین ترتیب در محیط خارج و در محیط خانواده، بدنام می شود و این فشارها شدیدا بر او تأثیر خواهد گذاشت.

از اصول بنیادین جنبش کیبوتس، اصل مردم سالاری و برابری اعضاء در همه چیز است. این اصل "سیاست خودمختاری" نامیده می شود؛ زیر همه تصمیمهای مربوط به کیبوتس در چارچوب نظام اداری انتخابی اتخاذ می شود. عالی ترین مرجع، همایش سراسری کیبوتس است که شامل کلیه اعضاست و هر هفته (معمولاً روز شنبه) برگزار می شود.

اما با این همه به نظر می رسد که همایش سراسری کیبوتس فقط در مورد امور جزئی قدرت تصمیم گیری دارد؛ زیرا تصمیمات اصلی درباره اداره مزارع کیبوتس و تعیین سیاست های تولیدی و اقتصاد آن بر عهده دبیرکل های اتحادیه های مزارع کیبوتس و دبیرکل های احزاب وابسته به آن است. این تصمیمات توسط گروه کوچکی از افراد که مراکز رهبری را میان خود دست به دست می کنند در کیبوتس به اجرا درمی آید. شاید به همین دلیل باشد که اعضاء از حضور در چنین همایش هایی که قاعدتا باید از تمام قدرت برخوردار باشد، خودداری می کنند. بنابراینمی بینیم که قدرت در کیبوتس در دست دبیرکل همایش و مدیر اقتصادی است.

از انواع برابر افراطی در کیبوتس، برابری میان زن و مرد است. مثلاً همه افراد یک نوع کار بدنی را انجام می دهند، چه سخت باشد و چه آسان. حتی بعضی تا آن جا به افراط گراییده اند که معتقدند زن حق آرایش ندارد؛ زیرا این کار ممکن است میان زن و مرد، فاصله و اختلاف ایجاد کند. کیبوتس تا حدود زیادی توانست بسیاری از زنان را برای نیروهای مسلح اسرائیل بسیج کند. البته بیشتر آنها به کار اداری مانند دفترداری و پرستاری می پردازند و از انجام کارهای جنگی خودداری می کنند.

این گونه دم زدن از برابری و مردم سالاری نباید حقیقت رژیم صهیونیستی سلطه جو و نژادگرا را از چشمانمان دور نگه دارد. برابری تنها در درون برجهای کیبوتس ـ که در آن هم جای تردید وجود دارد ـ اعمال می شود و اصلاً از آن فراتر نمی رود و هنوز اعراب (و حتی یهودیان شرقی که از کشورهای عربی آمده اند) حق ندارند به این کیبوتس ها بپیوندند؛ زیرا این نهاد، همچون ارتش اسرائیل، یک نهاد اشکنازی (یهودی غربی سپیدپوست) است.

از مفاهیم دیگری که جنبش کیبوتس مبتنی بر آن است (و از این جهت، همچون جنبش تعاونی صهیونیسم است) مفهوم کار عبری است که براساس آن، یهودی برای آن که خود را از سرباز بودن در انزوا و از ناتوانی و سستی برهاند باید کار کند و تا زمانی که امت یهود، در صفوف خود کارگر و کشاورز نداشته باشد یک امت واقعی نخواهد شد. بنابراین کار بدنی، راهی است که به واسطه آن یهودی جدید زاده می شود تا جای یهودی منزوی قبلی را بگیرد.

اما کار بدنی همچون جوانب دیگر زندگی در کیبوتس واکنشی به شرایط فلسطین و یکی از شیوه های هماهنگی یا اندیشه صهیونیسم است. صهیونیستی که با دست خود کار می کند از بیماری انزوا و سرباری شفا می یابد (که این جنبه اعتقادی است) اما او ناگزیر نخواهد بود که از اعراب استفادهکند و در نتیجه می تواند آنها را اخراج کند (که این جنبه عملی آن است).

اما نه گروه گرایی و نه کار بدنی نتوانست کیبوتس را به یک طرح موفق اقتصادی تبدیل کند؛ زیرا کیبوتس چه در گذشته و چه اکنون بخشی از اقتصاد اسکانی بوده است که در درجه اول، وابسته به تأمین مالی از خارج است. کیبوتس با کشور صهیونیستی که به کمک های خارجی متکی است تفاوت چندانی ندارد. همان طور که دولت های بزرگ، به اسرائیل کمک مالی می دهند، آژانس یهود نیز از شهرک ها حمایت کرده و آنها را تأمین مالی می کند.

این حمایت شیوه های گوناگونی دارد؛ مثلاً زمین های گسترده ای که کیبوتس به دست آورده است (و سرمایه ثابت و اصلی آن است) بدون پرداخت عوض و از راه غصب از اعراب به دست آمده است و تنها اجاره ناچیزی را بابت آن به آژانس یهود می پردازد. کیبوتس ها از مزایای ویژه دیگری نیز برخوردار هستند؛ مثلاً از پرداخت مالیات معاف اند و کمک ها و تبرعات مالی و وام های معاف از بهره یا با بهره کم نیز دریافت می کنند. دولت و منابع رسمی صهیونیستی، سوخت، کود، برق و آب را برای کیبوتس تأمین می کنند. آب کشاورزی نیز دو نرخ دارد که یکی برای اعراب و دیگری برای یهودیان مزارع کیبوتس است.

علاوه بر این اقدامات ویژه ای برای حمایت از کیبوتس ها انجام می گیرد و تسهیلات اعتباری نیز به آن داده می شود. بنابراین ادعای خودکفایی مزارع کیبوتس که از سوی برخی از مراجع صهیونیستی تبلیغ می شود از برخی جهات شبیه خودکفایی اسرائیل است که از خارج کمک مالی دریافت می کند. همان طور که دولت های بزرگ، اسرائیل را تأمین مالی و حمایت می کنند تا به یک پایگاه نظامی تبدیل شود ـ که در غیر این صورت، دلیلی برای بقاء آن وجود ندارد ـ جنبش صهیونیسم نیز شهرک ها و کیبوتس ها را به همان دلیل تأمین مالی می کند؛ زیرا هر اندازه که تأمین مالی و حمایت افزایش یابد، اتکاء شهرک ها وشهرک نشینان به نهاد صهیونیسم نیز بیشتر می شود.

در نتیجه این تأمین مالی، هزینه سنگینی را ایجاد می کند؛ زیرا وقتی یک اسرائیلی به یکی از شهرک ها می پیوندد، در واقع هیچ چیز نمی پردازد بلکه هزینه های هنگفتی (مانند مخارج آموزش و مسکن و نظایر آن) صرف او می شود. به همین دلیل ترک کردن طرحی که به آن پیوسته است برای او دشوار است.

ب ـ دگرگونی های ریشه ای:

اگر کیبوتس را نماد یک جامعه کوچک بدانیم، بحران آن نیز نمادی از یک بحران کوچک است. تحولاتی که در کیبوتس رخ داده نمادی از تحولاتی است که در تفکر صهیونیسم رخ داده است. تحولات کیبوتس و بحرانی که با آن روبرو شده نمودهای بسیاری دارد که آن را ذکر می کنیم:

1 ـ زن:

همان طور که پیشتر گفته شد، جنبش کیبوتس می کوشید برخی از نهادی اجتماعی انسانی مانند ازدواج و خانواده را از بین ببرد. بهانه کیبوتس این بود که نهادهای بورژوازی، دیگر قدیمی و کهنه شده و "پیشرفت" مستلزم کنار گذاشتن این نهادهاست. حتی بسیاری از کیبوتس ها تلاش کردند که تفاوت میان زن و مرد را از بین ببرند تا زن به طور کامل "آزاد" شود؛ لذا بدون این که جنسیت مبنا قرار بگیرد، کارها میان افراد تقسیم می شد و این امکان به وجود آمد که هرگونه کار و مأموریتی به عهده زن گذاشته شود. آن چه که به این گرایش کمک کرد این بود که پرورش گروهی کودکان، دور از سرپرستی پدر و مادر، وظیفه مادری را از دوش زن برمی داشت؛ زیرا وظیفه مادری در همه جوامع دیگر مانع از آن می شود که زن، وظایف و کارهای مردان را انجام دهد.

این طرح آزادسازی، یک طرح غیرانسانی بود که بسیاری از حقایق گریزناپذیر زندگی زیست شناختی را نادیده می انگارد. بنابراین تصادفینیست که نخستین مشکلی که کیبوتس با آن روبرو شد مشکل زن بود که کیبوتس می خواست او را از زندان زیست شناختی اش "آزاد کند" و از وظیفه مادری اش "معاف" دارد. اما در واقع زن در کیبوتس نه تنها به آزادی دست نیافت بلکه به علل زیر، از مهم ترین عوامل بی ثباتی در این نهاد شد:

الف. کارهای بدنی که به عهده زن گذاشته می شد اغلب، سخت و زیان آور بود و باعث رنج و مشقت زن می شد.

ب. کیبوتس به دلیل عوامل زیست شناختی نتوانست میان زن و مرد، برابری کامل ایجاد کند. زیرا زن آبستن نمی توانست از عهده کارهای سخت برآید و اغلب، کارش را رها می کرد و نمی توانست بر سر کار خود بازگردد؛ چون دیگری جای او را می گرفت. حتی بسیاری از مناصب رهبری در کیبوتس، به همین دلیل به مردان رسید.

ج. در نتیجه این شرایط، زن وارد بخش خدمات (آشپزی، نظافت و شستشو) شد. این بخش مورد احترام اعضاء کیبوتس نیست؛ زیرا یک "بخش غیرتولیدی" است؛ لذا زن شدیدا احساس کمبود می کند. به علاوه، بسیاری از این کارها ـ به ویژه هنگامی که برای دیگری و خارج از محدوده خانواده انجام می گرفت ـ یکنواخت و خسته کننده بود. گفته می شود زنی که در بخش خدمات در کیبوتس کار می کند روزانه هشت ساعت را صرف آماده کردن غذا و شستن لباس می کند.

د. به تازگی در زنان این گرایش به وجود آمده است که مادری خود را که از آن "آزاد" شده بودند و خانه شخصی شان را که از آن "معاف" شده بودند و کودکانشان را که از آن "خلاص" شده بودند بازیابند.

به همین دلایل است که می بینیم زن خواهان مالکیت و زندگی خصوصی است (درست برخلاف زندگی گروهی شبه نظامی که کیبوتس خواهان آن است). بسیاری از مردان فقط به علت مشقت زنان و ناخرسندی آنان از اوضاع خود، کیبوتس ها را ترک کردند و بسیاری از زنان تمایل دارند که کیبوتس راترک کنند، اما به علت شرایط همسرانشان، این امکان برایشان وجود ندارد.

2 ـ رفاه:

سختی کشیدن یکی از ویژگی های اصلی زندگی در کیبوتس ـ به عنوان یک نهاد نظامی ـ است. نماد این زندگی سخت آن است که اشخاص از مالکیت زمین و ابزار تولید محرومند. این محرومیت، احیانا وسایل شخصی مانند لباس را نیز در برمی گیرد. سختی کشیدن در شیوه زندگی نیز وجود دارد؛ مثلاً صرف غذا و انجام هرگونه فعالیت خصوصی ممنوع است. این جو سختگیری، مبنای تربیت اجتماعی نظامی است که در گذشته در مورد بردگان اعمال می شد و همه جوامعی که از گروه های جنگجوی مزدور برای حفظ امنیت خود استفاده می کردند چنین وضعیتی را به خود دیده اند.

اما این جنبه از زندگی در کیبوتس نیز رو به افول نهاد. به عنوان مثال، گروه های جداگانه (از مزدوران و زنان) ایجاد شد و سپس هر خانواده صاحب یک حمام مستقل شد و آشپزخانه های مستقل و گاه خانه های مستقل (که معمولاً دارای دو اتاق و یک سالن، آشپزخانه و حمام بود) ساخته شد.

برخی از این خانه ها دارای اثاثیه گرانبها و ابزار رفاهی همچون استریو و تلویزیون رنگی بود. گفته می شود که تب ویدئو، اسرائیل و از جمله کیبوتس ها را فرا گرفته است. گفتنی است کیبوتس خودروهای ویژه ای دارد که اعضاء را به شهر می برد و هر عضو می تواند به طور انفرادی، یک خودرو را کرایه کند یکی از نویسندگان در سال 1986 به مناسبت هفتاد و پنجمین سالگرد تأسیس در سال 1986 به مناسبت هفتاد و پنجمین سالگرد تأسیس کیبوتس دگانیا اشاره می کند که بنیان گذاران اولیه کیبوتس، هیچ گاه آرزوی چنین رفاهی را در سر نمی پروراندند.

به گفته وی، زمین تنیس و استخر، نیم میلیون دلار و سالن غذاخوری یک و نیم میلیون دلار برای کیبوتس هزینه داشته است. باید در نظر داشت کهدوری جستن از زندگی سخت نوعی سستی را در پی دارد. اما مهم تر این است که گروه گرایی را که رکن اصلی در شخصیت نظامی به شمار می رود تضعیف می کند.

شاید از مهم ترین تحولات دیگر در این زمینه (که از نظر بنیان گذاران و رهبران کیبوتس، یک تحول منفی به شمار می رود) احیاء خانواده ـ که احیاء مسکن مستقل نشان از آن دارد ـ و پیوستن بسیاری از کودکان به خویشان خود باشد. این کودکان همه یا بیشتر اوقات فراغت خود را در خانه ها یا واحدهای مسکونی مستقلشان و به دور از مدرسه و نهادهای مختلف کیبوتس می گذرانند. حتی برخی از کیبوتس ها شروع به تأسیس خانه هایی کرده اند که شبیه آپارتمانهای طبقات متوسط در کشورهای پیشرفته غربی است.

در حالی که تنها غذا خوردن، بازگشت به انزوا به شمار می رفت، اما دیگر بیشتر از غذا خوردن گروهی رواج یافته بود. به ویژه، سالن ملحق شده به خانه مستقل، کم کم به اتاق غذاخوری تبدیل شد که اعضاء یک خانواده، برخی از وعده های غذای روزانه خود را در آن صرف می کردند (با وجود این آداب غذاخوری گروهی در کیبوتس، بسیار مهم است).

همان طور که سختی زندگی شخصی کاهش یافته، زندگی گروهی در سراسر کیبوتس نیز رو به افول است؛ مثلاً برخی از کیبوتس ها دارای موزه خاص خود هستند (گفتنی است که چپاول آثار باستانی فلسطین شدیدا مورد علاقه صهیونیست هاست. موشه دایان، فرزند کیبوتس، از بزرگ ترین دزدان آثار باستانی در رژیم صهیونیستی به شمار می رود). اکنون برخی از هنرمندان به این دلیل در کیبوتس ها ساکن اند که احساس می کنند شیوه زندگی در این مزارع گروهی برای آنان راحتی و آسایش دلخواه و امنیت مالی فراهم می کند. برخی از این هنرمندان، عضو کیبوتس نیستند و همین امر که به یک مهاجر صهیونیست که عضو کیبوتس نیست، اجازه سکونت در آن داده شود، تحول عمیقی بهشمار می رود.

از دیگر اشکال رفاه در کیبوتس، سالن های آرایش و زیبایی برای زنان و اجرای برنامه ای بازدید از تئاتر و موزه در شهرهای بزرگ توسط کیبوتس است. حتی کیبوتس برای اعضایش سفرهای گردشی گروهی ترتیب می دهد و هزینه اعضایی را که به تحصیلات دانشگاهی و عالی می پردازند تأمین می کند؛ آنها چیزی شبیه مرخصی تحصلی با حقوق دارند. اخیرا یکی از روزنامه ها ارقام میانگین درآمد عضو کیبوتس را منتشر کرده، نشان داده بود که درآمد سالانه یک کیبوتس نشین، او را در طبقات بالای جامعه اسرائیل قرار می دهد.

از همه اینها می توان این گونه نتیجه گرفت که روش معمول در زندگی سخت در کیبوتس ها کم رنگ شده است. درست است که آنها همچون ممالیک، مالک چیزی نیستند، اما ـ باز همچون ممالیک ـ در ناز و نعمت غوطه ورند و در نهایت، طبقه متمایزی را تشکیل می دهند که بر جامعه حکومت می کند و از امکانات آن استفاده می کند.

3 ـ از کشاورزی تا صنعت:

گفتیم که ویژگی کشاورزی نظامی کیبوتس تنها یک ویژگی عرضی نیست، بلکه یک خصیصه ساختاری (یعنی چسبیده به ساختار آن) است. بنابراین تحول آن از کشاورزی به صنعت، یک تحول ساختاری پرمعنا به شمار می رود؛ زیرا اثر خود را در زندگی داخلی بر جای می گذارد و این اثر اکنون وجود دارد.

این تحول در اواخر دهه پنجاه، و به هنگامی که رژیم صهیونیستی از مازاد تولید بالای کشاورزی برخوردار شد آغاز گردید. در آن زمان، کیبوتس دشمن سرسخت دولت خوانده شد؛ لذا کیبوتس می بایست به تدریج متحول شود تا موفقیت و بقاء اقتصادی خود را تضمن کند.

بهتر است برخی واقعیت ها را ـ که این تحول را برای خواننده روشن می سازد ـ ذکر کنیم. در سال 1960، 30 درصد از اعضاء کیبوتس در بخش صنعت کار می کردند که این میزان در سال 1970 به 45 درصد و اکنون به 50 درصد رسیده است.

مزارع کیبوتس، دیگر "مزارع گروهی" به شمار نمی رود، بلکه به مجموعه ای از طرحهای کلان صنعتی تبدیل شده که ارزش آن بالغ بر میلیون ها دلار است. گزارشگر واشنگتن پست، گفته بود که کیبوتس دگانیا را یک کارخانه اداره می کند. این دگرگونی، ماهیت کیبوتس را نیز متحول ساخته و مشکلاتی را به وجود آورده که بنیان گذاران کیبوتس فکرش را نکرده بودند:

الف. از آن جا که ماهیت کیبوتس اشغالگرانه بود، لذا اعضاء می بایست خودشان کار کنند که این برای کشاورزی مناسب بود، اما برای طرحهای صنعتی مناسب نبود؛ زیرا بخش صنعت نیازمند نیروی کار و کارشناسانی بود که در خارج از کیبوتس و در آموزشگاه ها و دانشکده های فنی تربیت شده بودند و طرفدار کیبوتس نبودند. کیبوتس تلاش می کند تا برای حل این مشکل از صنعت خودکار کمک بگیرد و یا از کارگران شهرنشین که در کیبوتس کار می کردند و عضو آن نبودند استفاده کند.

ب. از آن جا که شمار زیادی از اعضاء کیبوتس ها به کارهای صنعتی روی آوردند، بار دیگر نیروی کار عربی در کیبوتس ها ظهور کرد تا به کارهای کشاورزی بپردازد که این از نظر صهیونیسم، ضربه ای به قلب مفهوم کار عبری بود.

ج. کارگران در کیبوتس دو دسته بودند: یک دسته در بخش کشاورزی و دسته دیگر در بخش صنعت کار می کردند. این مسأله، موجب تنشهای بسیاری شد. از جمله عوامل پیچیدگی امور این بود که طرح های صنعتی برخلاف طرح های کشاورزی، حجم گسترده ای را اشغال می کرد و این در حالیاست که کیبوتس می بایست کم حجم باشد تا از پویایی برخوردار شود و بتواند خودش را اداره کند. حتی می توان گفت که پس از گسترش بخش صنعتی در کیبوتس، دیگر برای این نهاد بسیار دشوار بود که بتواند در اداره خود، استقلال داشته باشد؛ زیرا حل مسایلی که برای اعضاء کیبوتس پیش می آمد نیازمند تجربه کارشناسان بود و اعضاء عادی که آموزش خاصی ندیده بودند از تخصص برخوردار نبودند.

بنابراین می توان گفت که انتقال از کشاورزی به صنعت همبستگی کیبوتس را به عنوان یک مؤسسه تضعیف کرد و در آن تنشهایی ایجاد کرد که در فعالیت و میزان مشارکت آن در رژیم صهیونیستی تأثیر منفی بر جای گذاشت.

4 ـ از همبستگی سوسیالیستی تا همبستگی نژادی:

به رغم همه ادعاهای پیشگامی و تجربه گرایی کیبوتس به نظر می رسد که این نهاد، دیگر شکل یک خانواده بزرگ خودکفا و یا یک قبیله کوچک منزوی را به خود گرفته است.

کیبوتس در آغاز کار ـ دست کم از لحاظ نظری ـ به عنوان یک سازمان نوین سوسیالیستی ظهور کرد. ایدئولوژی، مبنای همبستگی در آن، تلقی می شد و حتی روند تشکیل واحدهای مسکونی خانوادگی مورد حمله قرار می گرفت؛ زیرا ادعا می شد که این روند به یکپارچگی جمع لطمه خواهد زد. این گروه گرایی در کیبوتس، نمادی از آرمان های سوسیالیسم که این نهاد کشاورزی نظامی مبتنی بر آن بود، تلقی می شد.

اما با آن که مبنای کیبوتس، آرمان های سوسیالیستی بود، طبقاتی بودن و شرایط سیاسی و تاریخی کار خود را کرد و خانواده ها افزایش و توسعه پیدا کردند و کیبوتس به گروه بسته ای تبدیل شد که افراد آن در میان خود ازدواج می کردند. شایان ذکراست که افزایش طبیعی جمعیت در طی پنجاه سال گذشته، عامل اصلی افزایش جمعیت کیبوتس ها بوده است و اکنون جذب اجتماعی از خارج از کیبوتس، یک پدیده حاشیه ای است. اکنون نزدیک به 9 درصد ساکنان کیبوتس ها در شهرک هایی به سر می برند که پیش از سال 1950 تأسیس شد و به نسل سوم و چهارم مهاجران رسید.

جامعه کیبوتس به یک جامعه خانوادگی موروثی و به یک جامعه طبیعی و یک جامعه متشکل از چند نسل تبدیل شد؛ یعنی برخلاف آن چه که ادعا می شود، مبنای کیبوتس همبستگی اعتقادی و سوسیالیستی نیست، بلکه مبنای آن در حال حاضر همبستگی خانوادگی، قبیله ای یاگتویی (صهیونیستی) است.

حتی به نظر می رسد که مبنای اولیه ایدئولوژیک چیزی جز پرده کلفتی بر "قرابت خونی میان یهودیان" ـ که محور اصلی و حقیقی است ـ نبود. اما کسانی که به این "قرابت خونی" اعتقاد نداشتند با یک نگرش کلی انسانی، به صفوف سوسیالیسم لیبرال یا مارکسیسم و جهان وطنی پیوستند و به کیبوتس نیامدند؛ یعنی بسته بودن خانوادگی (و شاید گتویی) کیبوتس یک تحول عرضی نبود، بلکه چیزی بود که از آغاز به طور نهفته وجود داشت و علی رغم ادعاهای سوسیالیستی پر سر و صدای آن، صهیونیسم "خونی" ـ که مبتنی بر قرابت خونی است ـ مبنای حقیقی بقای آن بوده است.

ج ـ مرحله بحران و انزوا:

اما عوامل دیگری درباره رابطه کیبوتس با جامعه اسکانی در فلسطین اشغالی وجود دارد که باعث بحران و انزوای آن شده است.

1 ـ تأسیس کشور صهیونیستی:

شمار کیبوتس ها پس از سال 1948 چندان افزایش نیافت، بلکه شمار جمعیت کیبوتس ها نسبتبه جمعیت رژیم اسکانی، از 1/7 درصد در سال 1947 به 7/3 رصد در سال 1962 کاهش یافت و پس از این تاریخ، شمار جمعیت کیبوتس ها اندکی زیادتر شد. اما با وجود این نمی توان گفت که کیبوتس، جذابیت و اقتدار خود را بازیافت. گفته می شود که همراه با پایان یافتن مرحله اول اسکان (تا سال 1948) نقش کیبوتس نیز پایان پذیرفت و این نهاد، دیگر محوریت گذشته خود را از دست داد و نقش آن فقط منحصر به اعضایش شد. همچنین گفته می شود که اعضای کیبوتس، دیگر همچون گذشته، پیشگام اسکان و طلایه دار تجمع اسکانی نبودند، بلکه کارگر، مدیر صنایع و مصرف کننده هایی مرفه بودند.

براساس این نظر، کیبوتس به طور خلاصه، چیزی جز یک محله خاص نبود که به روی خود بسته شده بود و نمایانگر آرمانهای صهیونیسم نبود. کیبوتس پیش از سال 1948 بزرگ ترین ابزار صهیونیسم برای مهاجرت و جذب یهودیان بود، اما پس از سال 1948 کشور صهیونیستی به جای کیبوتس، این دو وظیفه را به عهده گرفت. از این پس دیگر نهاد صهیونیستی حاکم، اعم از حکومت، پلیس، سازمان اطلاعات و دیگر سازمانهای سرکوبگر، به ویژه ارتش، کار تصرف زمین را انجام دادند و وظیفه پیکار و سرکوب هرگونه تلاش اعراب برای بازپس گرفتن زمین، به عهده ارتش گذاشته شد (اما عملیات اسکان، چه پیش از تأسیس کشور و چه پس از آن زیر نظر آژانس یهود صورت می گرفت و این آژانس، آن را تأمین مالی می کرد.

البته آن چه که تغییر کرد ابزارهای اجرایی بود؛ زیرا تروریسم دولتی، جایگزین تروریسم کیبوتسی شد که این، فقط بخشی از اولی بود).

این مطلب در مورد جذب مهاجران نیز صادق است؛ زیرا دستگاههای دولتی ویژه ای برای انجام این مأموریت تأسیس شد. خود کیبوتس ناتوانی اش را درانجام مأموریت جذب به اثبات رسانده بود؛ زیرا کیبوتس نهاد منسجمی بود که دارای ارزش های خاص خود بود و برای خود جایگاه و اعتبار ویژه قایل بود؛ در حالی که انتظار می رفت به عنوان یک نهاد جذب کننده، آغوش خود را به روی مهاجران صرف نظر از اعتقاد و نژادشان بگشاید،

سردمداران کیبوتس با این امر مخالف بودند؛ زیرا معتقد بودند که این امر باعث می شود که کیبوتس، انسجام، شخصیت مستقل و بی نظیر و اعتبار خود را از دست بدهد.

شاید از مهم ترین عواملی که باعث فروپاشی اعتبار کیبوتس شد، به قدرت رسیدن حزب لیکود بود. این حزب در سال 1977 به ریاست بگین و پس از آن به ریاست شامیر، به قدرت رسید. معروف است که کیبوتس همواره تابع صهیونیسم کارگری بوده است. نماینده صهیونیسم کارگری، سازمان کارگری معراخ بود که از زمان تأسیس رژیم صهیونیستی تا سال 1977 بر این رژیم حاکم بود.

هنگامی که احزاب کارگری که بیشتر رهبران آن مانند بن گوریون، پرز و رابین از فرزندان کیبوتس بودند در رأس حکومت قرار داشتند، کیبوتس ها از حمایت ها، کمک ها، و تسهیلات مختلف دولت برخوردار بودند. اما طبعا وقتی حزب لیکود به قدرت رسید این وضعیت ادامه نیافت.

2 ـ بحران اقتصادی

کیبوتس از نظر مالی به نهاد صهیونیسم وابسته است؛ چرا که این ارگان، یک ارگان سرمایه گذاری اقتصادی نیست. با وجود این، اوضاع مالی آشفته ای دارد (که البته نباید آن را از وضعیت اقتصادی ناگواری که به طور کلی بر رژیم صهیونیستی حاکم است جدا دانست).

به نشر می رسد که کیبوتس ها همچون بسیاری از نهادها و افراد جامعه صهیونیستی وارد میدانمضاربه ها و اعمال حاشیه ای و کاذب گتویی شدند؛ چه در طی دو سال، سود کیبوتس ها بر روی هم انباشته شد. اما نخبگان سوسیالیست در اسرائیل، به جای آن که این سود را در اقتصاد و در جهت تولید، سرمایه گذاری کنند به دنبال آن بودند که با مضاربه و خرید اوراق بهادار، سودهای سریع و ثروت فوری به دست آورند تا جایی که این گونه سرمایه گذاری، یک سوم درآمد کیبوتس ها را تشکیل می داد (بدین ترتیب کیبوتس از کشاورزی به صنعت و از صنعت به بازار اوراق بهادار و فعالیت های کاذب و حاشیه ای روی آورد).

3 ـ انزوای ساختاری و فرهنگی کیبوتس:

از مشکلات اصلی که اکنون کیبوتس با آن روبروست، تشدید انزوا و فاصله گرفتن آن از جامعه اسرائیل است که این مسأله، هرچه بیشتر باعث فروپاشی اعتبار آن می شود. کیبوتس، بنابر اقتضای ساختارش، یک سلول بسته است که از یک روش زندگی مستقل پیروی می کند که با روش زندگی اطراف خود تفاوت های بسیاری دارد. اما در عین حال نمایانگر سنت های این جامعه است و در جهت خدمت به اهداف آن عمل می کند. کیبوتس از این نظر شبیه طبقه ممالیک است که در سلول های اجتماعی بسته ای تربیت می شدند و به دور از جامعه، آموزش نظامی می دیدند و این در حالی بود که آنها طبقه اصلی جنگجو و شاید تنها طبقه جنگجو بودند.

می توان گفت که گرایش تدریجی کیبوتس به سمت صنعت، در نهایت باعث شد که در جامعه صهیونیستی ادغام شود. اما به نظر می رسد که جنبش کیبوتس ها نهادهای صنعتی مستقلی را به وجود آورد که طرح های صنعتی کیبوتسی را تأمین مالی می کرد و داد و ستد میان بخشهای صنعتی در کل کیبوتس را تسهیل می نمود. بنابراین می بینیم که بخش صنعتی در کیبوتس، سر در گریبان خود دارد و از نظر اقتصادی ازبقیه محیط جدا است که از این نظر همچون خود کیبوتس است.

انزوای فرهنگی کیبوتس، امری است که برای همه روشن است و گفته می شود که اکنون از یک فرهنگ مستقل در اسرائیل برخوردار است؛ مثلاً کودکان کیبوتس از دوران کودکی تا سن هجده سالگی به مدارس ویژه خود می روند و حتی پس از دانشگاه و دانش آموختگی نیز جدایی و تمایز خود را حفظ می کنند. همان گونه که پیش تر گفته شد اعضاء کیبوتس زندگی مرفهی دارند که با شیوه زندگی بقیه اعضاء جامعه صهیونیستی تفاوت دارد که این امر، انزوای معیشتی و فرهنگی آنان را شدت می بخشد.

کیبوتس به عنوان یک سلول صهیونیستی پیشگام، به یک تشکل فرهنگی طبقاتی قبیله ای (یا خانوادگی) مستقل تبدیل شد. به همین دلیل، انزوای آن شدت یافت و اعتبارش فرو پاشید.

4 ـ فروکش کردن ایدئولوژی صهیونیسم و اثر آن بر کیبوتس:

اما شاید عنصر اصلی تأثیرگذار در کیبوتس ـ که گرایش و اهداف آن را به شدت تغییر داد ـ فروکش کردن تدریجی ایدئولوژی صهیونیسم بود. این ایدئولوژی که در ابتدا انگیزه کار اعضاء تجمع صهیونیستی بود بعدها برای آنها مایه تمسخر شد. در مدخل پیشین اشاره شد که اعتقادات اولیه ای که صهیونیست ها را بر آن داشت که در شرایطی بسیار سخت در فلسطین به شهرک سازی اقدام کنند تا حدود زیادی روابط سنتی و قرابت خونی یا آن چه را که می توان "بستگی گتویی" نامید، پنهان نگاه می داشت. بنابراین، سخن از جهان گرایی و برادری انسانی، پوشش های تبلیغاتی بود.

در هر حال، شیوه ای که یک صهیونیست را به یک پیکارگر وحشی تبدیل می کرد دیگر پایان یافته بود و یا تا حدود زیادی کارآیی خود را از دست دادهبود و دیگر معلوم نبود که انگیزه اعتقادی چیست؛ سوسیالیسم صهیونیستی بر این جامعه کوچک صهیونیستی و یا جامعه بزرگ صهیونیستی، حاکم و یا حتی غالب نبود و دیگر برای اعضاء گروه های یهودی در جهان جذابیت حقیقی نداشت.

بحران صهیونیسم و فروکش کردن آن در عملیات مهاجرت و شهرک سازی بیشتر مشخص می شود؛ زیرا جنبش صهیونیسم دیگر نمی توانست "یهودیان" تازه ای پیدا کند تا آنها را در شهرکهای تازه ساخت جای دهد. بنابراین با وجود ادعاهای پرطمطراق و برنامه های کلان برای اسکان هزاران نفر، بسیاری از شهرک ها بدون سکنه بودند (حتی شهرک های شمال صحرای نقب نیز با خطر عدم وجود سکنه روبروست).

کیبوتس نیز از این قاعده مستثنی نیست؛ چرا که در اواخر دهه هفتاد، شمار کسانی که کیبوتس را ترک می کردند، به 50 درصد مردان بالغ رسید که سن بیشتر آنها میان 20 تا 30 سال بود که برای کیبوتس، مهم ترین سن است. از دهه شصت، افزایش جمعیت کیبوتس ناشی از زاد و ولد طبیعی و بقای اعضای کیبوتس در شهرک خود بوده است. میانگین تعداد فرزند در خانواده کیبوتس، 3 فرزند است.

هر جامعه ای برای آن که از افزایش طبیعی جمعیت برخوردار شود باید شمار فرزندان هر خانواده در آن جامعه به 2 تا 3 فرزند برسد. اما هنگامی که شمار کسانی که کیبوتس ها را ترک می کنند به 50 درصد می رسد، تجدید جمعیت آن دست کم به 4 تا 5 فرزند برای هر خانواده نیازمند است. این وضعیت به ناامیدی در میان اعضای کیبوتس دامن می زند و این به نوبه خود، خروج از کیبوتس را افزایش می دهد. بدین ترتیب، بحران جمعیتی که طرح اسکانی صهیونیسم را با چالش روبرو ساخت در کیبوتس به وجود آمد.

فروکش کردن صهیونیسم از تغییر انگیزه هایمهاجرت و شیوه های آن نیز مشخص می شود؛ مثلاً آژانس یهود به جای آن که شعار بنیان نهادن یک میهن ملی، طبیعی سازی شخصیت یهودی و ذوب شدن در ملت یهودی را سر دهد تلاش می کند از راه توجه به انگیزه های مادی سودجویانه مهاجران را جذب کند. لذا هزاران دلار را برای ساخت شهرک های راحت و مرفه، دارای تهویه مطبوع، بیمارستان و مهدکودک صرف می کند و ارتش صهیونیستی از آن پاسداری می کند و راه های ویژه ای را ـ که دور از مراکز تجمع اعراب باشد ـ برای آن ایجاد می کند.

گفته می شود که اکنون شهرک سازی بزرگ ترین بار بر دوش خزانه اسرائیل است (به گفته یکی از تحلیل گران سیاسی در اسرائیل، این خزانه، مانند "شیر آبی است که بسته نمی شود"). در چنین جوی دیگر کیبوتس یک عنصر غریبه و غیرقابل قبول است؛ زیرا مهاجر جدید صهیونیست دارای گرایش مادی سودجویانه است که به ارزشهای سختگیرانه و مملوک وار کیبوتس چندان احترام نمی گذارد. این امر باعث فروپاشی هرچه بیشتر اعتبار کیبوتس می شود.

اما سلول را نمی توان از جسم بزرگ تر جدا کرد و به همین دلیل این ارزش های مادی سودجویانه فردی در کیبوتس نیز راه پیدا کرد. از مهم ترین مشکلاتی که اکنون کیبوتس با آن دست به گریبان است روی آوردن بسیاری از اعضای آن به کار در خارج از کیبوتس است؛ زیرا اعتقاد آنها به اصول و ارزشهای صهیونیستی که کیبوتس ها بر آن استوار است تضعیف شده است. علت اصلی ترک کیبوتس که بیشتر ترک کنندگان عنوان می دارند این است که "بودجه شخصی، دیگر برای تأمین هزینه های روزانه کفایت نمی کند"؛ یعنی الگوی سودجویی فردی که بنیانگذاران کیبوتس می پنداشتند که می توانند آن را از بین ببرند، استحکام یافته است.

هیچ یک از نمادهای گوناگون تحول کیبوتس را نباید به طور جداگانه و به دور از توجه به نمادهایدیگر مدنظر قرار داد؛ زیرا نمی شود فروپاشی اعتبار کیبوتس و انزوای آن را بدون توجه به افزایش رفاه در آن یا بدون توجه به تبدیل همبستگی سوسیالیستی به همبستگی نژادی در نظر گرفت. این عنصر اخیر را نیز نمی توان به دور از بینش سودجویانه فردی در جامعه صهیونیستی و در سلول کیبوتس و فروکش کردن ایدئولوژی صهیونیسم در این دو نقطه مورد توجه قرار داد؛ زیرا همه اینها صرفا جنبه های گوناگون یک پدیده است.

5 ـ یهودیان مذهبی و کیبوتس:

نخست باید اشاره کرد که یک جریان خشن و قدرتمند الحادی در جنبش صهیونیسم وجود دارد که با همه ادیان، از جمله با دین یهود می ستیزد. جنبش کیبوتس نیز که در آغوش صهیونیسم کارگری زاده شد از آغاز الحادی بود و چه در ظاهر و چه در باطن، با دین یهود مخالفت می ورزید. وضعیت کنونی بیشتر کیبوتس ها نیز همین گونه است.

یکی از اسرائیلیان مؤمن به یهودیت در مقاله ای که برای روزنامه ژروزالم پست نوشته بود، اعتراض کرده بود که چرا یهودیان داوطلبی که از خارج آمده اند نمی توانند آداب مذهبی خود را در کیبوتس ها انجام دهند و چرا مدارس کیبوتس به کودکان القا می کند که پوشیدن شال نماز یهودیان یکی از عادات عقب مانده دوران قرون وسطی است.

یکی از اعضاء کیبوتس ها در همان شماره به او پاسخ داد که کیبوتس ها، نهادهایی غیرمذهبی هستند و داوطلبانی که به کیبوتس ها می آیند نباید از کشتزارهای گروهی انتظار داشته باشند که شیوه زندگی خود را تغییر دهند و خدمات آموزشی مربوط به اعتقادات و آداب (دین یهود) را که خارج از محدوده زندگی مورد قبول اعضاء کیبوتس است، ارائه دهند.

اصولاً جنبش صهیونیسم یک جنبش کاملاًغیرمذهبی بوده است، اما با این حال به ویژه از سال 1967 به بعد، گرایش مذهبی صهیونیستی رو به افزایش نهاده است و گرایش های دینی در رژیم صهیونیستی بیشتر شده است. مهم تر این است که جنبش توسعه طلب اسکانی، تنها منحصر به صهیونیسم کارگری نبوده است، بلکه گروه های شبه مذهبی مانند گوش امونیم و جنبش اسرائیل بزرگ تنها گروه هایی هستند که خواهان تداوم مهاجرت و شهرک سازی هستند.

بنابراین به ستون فقرات و نیروی محرکه کل جنبش صهیونیسم تبدیل شدند؛ بیشتر شهرک هایی که در ساحل غربی ساخته شدند، به صهیونیست های مذهبی اختصاص دارد که مؤمن و معتقد به اعمال شیوه ها و آداب و رسوم دینی یهود (بدون مضمون اخلاقی و معنوی آن) هستند.

6 ـ یهودیان شرقی و کیبوتس:

آن چه که به انزوای کیبوتس می افزاید این است که این نهاد در درجه اول یک نهاد اشکنازی است و جنبش صهیونیسم اصولاً به عنوان یک جنبش اشکنازی آغاز به فعالیت کرد و هدف آن کوچ دادن یهودیان غرب بود و هرگز پیش از سال 1948 تلاش نکرد که یهودیان کشورهای عربی را که از سفارادهای شرقی بودند، به فلسطین کوچ دهد. حتی آرتور رابین، جامعه شناس صهیونیست گفته بود که از نظر او تنها اشکنازی ها یهودی هستند و سفارادها اصلاً یهودی نیستند و یا دست کم در طرح صهیونیسم هیچ سهمی ندارند.

به همین دلیل دولت صهیونیستی به هنگام تأسیس در سال 1948 دولتی یهودی نبود، بلکه دولتی اشکنازی بود. اما با مهاجرت یهودیان عرب و سفارادها از کشورهای عربی مانند عراق، یمن، مصر و مراکش، ترکیب جمعیتی در کشور صهیونیستی دگرگون شد و اکثریت جمعیت آن را شرقی ها تشکیلدادند. با این همه، کیبوتس ترکیب تمدنی اشکنازی خود را حفظ کرد. اگرچه این نهاد، اسکانی و جذب کننده مهاجران است، اما تنها یهودیان اشکنازی [غربی] را به صفوف خود ملحق کرد. اگر هم برخی از شرقی ها به عضویت یکی از کیبوتس ها درمی آمدند، معمولاً از انزوا و تبعیض نژادی رنج می بردند.

شاید بهترین دلیل بر میزان انزوای کیبوتس از کل جامعه صهیونیستی این بود که در نظرسنجی که از یهودیان شرقی انجام گرفت، 50 درصد آنها گفتند که در عمرشان هیچ یک از کیبوتس ها را ندیده اند.

اگر مسأله فقط بی خبری از کیبوتس بود این امکان وجود داشت که با تبلیغات، این بی خبری رفع شود، اما روشن است که نه تنها اسرائیلی های عادی، بلکه اعضاء تجمع معراخ، یعنی راست و چپ، از کیبوتس بیزار بودند. اما اعضای جناح چپ کیبوتس را نهاد "نخبگان" می دانستند که از "اشراف زمین دار" و "سرمایه داران اجتماعی" و حتی از بهره کشان از طبقه کارگر تشکیل شده است. راستگراها نیز چه ثروتمندان اشکنازی و چه فقرای سفاراد و اعراب یهودی، از کیبوتس بدشان می آمد.

در تفسیر این پدیده گفته می شود که در بیسان (شهری که از سکنه آن درباره کیبوتس نظرسنجی شده است) این نظر حاکم است که کیبوتس ها بهترین زمین ها را در فلسطین اشغالی تصرف کرده اند و وام و تسهیلات اعتباری دریافت می کنند. این امر، دیگر چیز زیادی برای شهر باقی نمی گذارد. حتی همه ساکنان شهر معتقدند که وجود کیبوتس از هرگونه پیشرفت یا توسعه شهر جلوگیری می کند؛ زیرا زمین های حومه شهر، که شاید بتوان گفت که برای شهر اهمیت حیاتی دارد، متعلق به کیبوتس است. ثروتمندان شهر نیز از آن گله دارند که وجود کیبوتس به آنها اجازه نمی دهد که خارج از محدوده شهر، خانه (ویلا) بخرند.

اما فقرا معتقدند که سطح زندگی در کیبوتسبالاست (استخر، تلویزیون رنگی، امنیت مالی). لذا آنها کیبوتس را "اسرائیل زیبا" یعنی اسرائیل ثروتمند توصیف می کنند. ساکنان بیسان می گویند که دستیابی به فرصت های شغلی مهم در کیبوتس برای آنها امکان پذیر نیست و برای آنها فقط کار بدنی ارزان وجود دارد؛ بیشتر ساکنان بیسان، یهودیان مراکشی هستند. ثروتمندان و فرهیختگان آنها به فرانسه رفتند و فقط فقرا و افراد کم سواد به اسرائیل مهاجرت کردند.

بنابراین رابطه کیبوتس با شهر، رابطه آقا و خدمتکار است. در حالی که ساکنان شهر با بیکاری دست به گریبان هستند، همه ساکنان کیبوس دارای کار هستند. ساکنان شهر، از این که فرزندانشان از راهیابی به مدارس نمونه و ویژه کیبوتس محروم هستند ناخرسندند و معتقدند که نظام آموزشی مستقل کیبوتس، فقط شکاف میان فرزندان "یک ملت" را عمیق تر می کند.

وقتی رابطه شهر بیسان و کیبوتس همسایه آن یک رابطه کلیشه ای و یکنواخت باشد می توان گفت که جنبش کیبوتس ها با یک بحران وقعی روبروست و کارگاه تولید کشاورزان پیکارگر دیگر نقش پیشین خود را در رژیم صهیونیستی از دست داده است. نسل های جدیدی از فرزندان کیبوتس ها به وجود آمده است که به جنبش های اعتراضی در جامعه صهیونیستی می پیوندند و شدیدا معتاد به مواد مخدر هستند و از رفتن به خدمت نظامی خودداری می کنند و این برای تجمع صهیونیستی یک بحران واقعی است.

7 ـ مخالفت با خدمت نظامی:

اخیرا موضع اعضاء کیبوتس ها نسبت به خدمت نظامی و نسبت به کشور صهیونیستی عمیقا دگرگون شده است. برخی از تحلیلگران، در تفسیر این وضعیت به بحران کیبوتس و عوامل آن بحراناشاره می کنند؛ زیرا همان طور که گفتیم کیبوتس یک نهاد نظامی کشاورزی است که از ویژگی های آن، گروه گرایی و سختگیری است و هدف آن تولید سربازان صهیونیست است.

بنابراین هنگامی که زن در کیبوتس ها خواهان برخورداری مجدد خود از حق مادری و همسری و برقراری مجدد نهاد خانواده می شود، او با این خواسته خود در برابر گرایش کلی نظامی کیبوتس چاره ایجاد می کند؛ زیرا کیبوتس می کوشد فرد را از روابط خانوادگی جدا سازد تا به یک جنگجوی تمام عیار تبدیل شود.

همین مسأله در مورد سرازیری مظاهر رفاه به کیبوتس، از تلویزیون رنگی گرفته تا سفرهای خارجی صادق است؛ زیرا رفاه نیز روحیه نظامی را به سستی می کشاند.

تغییر شکل کیبوتس از کشاورزی به صنعتی نیز به معنای تبدیل آن به یک نهاد صنعتی است که با کار کارگر متکی است به طوری که عضو کیبوتس از کشاورزی که کار بدنی می کرد و بر توان جسمی و اعتماد به نفس خود می افزود، به مدیر صنعتی تبدیل می شود که از کار بدنی ابا دارد و غرق در کارهای فکری می شود! همان طور که پیشتر گفتیم، ایدئولوژی صهیونیسم نیز رو به فروپاشی نهاده و ایدئولوژی فردگرایانه جای آن را گرفته است؛ به طوری که شهروند صهیونیست، مصلحت خود را بر مصلحت میهن ترجیح می دهد.

این وضعیت در رفتار اعضاء کیبوتس نسبت به دیگر افراد جامعه ای که در آن زندگی می کردند نمود پیدا کرده و فردگرایی و تمایل به ابراز عقیده در میان آنها افزایش یافته است. مهم تر آن که کیبوتس در جامعه ای که اکنون بیشتر به مصرف گرایی و رفاه طلبی گرایش دارد از انزوا رنج می برد. بنابراین وقتی عضو کیبوتس مصلحت شخصی خود را بر مصلحت کل جامعه ترجیح می دهد، نشان می دهد که او هم عضوجامعه کوچک کیبوتس و هم عضو جامعه بزرگ صهیونیستی است. برخی از ناظران، این گرایش های فردگرایانه را علت افزایش مهاجرت اعضای کیبوتس از اسرائیل می دانند.

در توضیح پدیده عدم تمایل به خدمت نظامی می توان گت که نسل جدید دیگر مانند نسل های گذشته به مسأله "امنیت" اسرائیل اهمیت نمی دهد و به ویژه این که آنها خود جامعه صهیونیستی را جامعه ای می دانند که آشکارا به توسعه طلبی روی آورده و دارای چشمداشت های آشکار استعماری است. لذا دیگر نمی شود، عنوان دروغین "ارتش دفاع اسرائیل" (نام رسمی صهیونیستی) را قبول کرد؛ زیرا این ارتش دفاعی به لبنان حمله کرده و آن کشور را به اشغال خود درمی آورد، رآکتورهای اتمی عراق را بمباران می کند و رهبران آن از امنیت اسرائیل که از پاکستان تا مراکش را دربرمی گیرد سخن می گویند و خواهان ترسیم مجدد مرزهای جهان عرب هستند به گونه ای که با طرح هایی صهیونیسم سازگار باشد و استخوان نیروهای انتفاضه را می شکنند.

به علاوه این شهروند اسرائیلی عضو کیبوتس، چیزهای زیادی درباره عملیات تروریستی صهیونیسم خوانده است و خودش، کشتارهای صبرا، شتیلا و قانا را به دست صهیونیست ها بر صفحه تلویزیون دیده است. به سختی بتوان این کشتارها را اقدام دفاعی دانست.

جامعه صهیونیستی به علت ادعاهای مردم سالاری خود، بحثهای علنی بسیاری را درباره جنگ و عوامل آن ترتیب می دهند که این امر تردیدهای بسیاری را در مهاجر صهیونیست به وجود می آورد.

روی هم رفته نمی توان یک عامل اساسی را فراموش کرد و آن این است که این مهاجر صهیونیست، از سال 1882 تاکنون همواره، در حال جنگ با اعراب بوده است. در این سال بود که پدرانمهاجر وی پا به سرزمین فلسطین گذاشتند. با آن که چند "پیمان صلح" به امضاء رسیده است، آتش این جنگ هنوز فروکش نکرده، بلکه شعله آن افروخته تر شده است.

به همین علل است که در دیوار نظامی مستحکم کیبوتس ها شکاف ایجاد شده و این نهاد، برخلاف گذشته، دیگر کارگاه تولید سرباز صهیونیستی به شمار نمی رود.

این وضعیت نشان می دهد که چرا بیشتر اعضای کیبوتس ها از رفتن به جبهه سرباز می زنند و حتی به کلی با نهاد نظامی صهیونیستی مخالفت می کنند و به جنبش های اعتراضی می پیوندند. آنها پیشگامان جنگ را "کولونل" می خوانند؛ (این واژه دارای معانی منفی است؛ زیرا به دیکتاتورهای نظامی در آمریکای لاتین یا به حکومت سرهنگان در یونان در نیمه دهه هفتاد ـ که نظامی گرا و تجاوزگر بودند ـ اشاره دارد).

برخی از اعضاء کیبوتس از این که "بدون هدف، در لبنان بمیرند" ابراز نگرانی می کردند و می گفتند ما با لبنان سر جنگ نداریم و بگین و شارون بودند که این جنگ را بر ما تحمیل کردند. ترانه هایی که اکنون در کیبوتس ها رایج است و می گوید: "بنوش و با زنان معاشرت کن که فردا بر باد خواهی رفت..." بیانگر همین موضوع اعتراض آمیز است.

اما نباید پنداشت که همه اعضای کیبوتس ها ناگهان معترض شده یا خواهان عدالت و ترک فلسطین شده اند؛ زیرا این حقایق را باید به یاد داشته باشیم که 20 درصد از کل افسران جدید در ارتش اسرائیل، از اعضای کیبوتس هستند و 83 درصد از جوانان کیبوتس به یگانهای ویژه می پیوندند. بنابراین کیبوتس ها هنوز یک نهاد نظامی صهیونیستی اند که پرچمدار مهاجرت و شهرک سازی و غصب زمین هستند. اما از آن جا که از اهمیتی حیاتی و از نقش محوری برخوردارند، لذا هرگونه تحولی که در آن رخمی دهد (حتی اگر کوچک) باشد و هر بحرانی که گریبانگیر آن شود (هر بُعدی که داشته باشد) یک مسأله بسیار خطرناک و با اهمیت برای اسرائیل به شمار می رود.

مآخذ:

  1. المسیری، عبدالوهاب: دایره المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، ترجمه مؤسسه مطالعات و پژوهش های تاریخ خاورمیانه، دبیرخانه کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین، جلد هفتم، چاپ اول، 1383.
  2. الموسوعة الفلسطینیة، "الکیبوتز"، 1984، ج 3.