آژانس یهود

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل


الف ـ مرحله تأسیس:

آژانس یهود (Jewish Agency) بازوی اجرایی(وطن گزینی) سازمان صهیونیسم از سال 1922 است که در پی صدور اعلامیه بالفور و سیطره استعمار انگلیس بر فلسطین شکل گرفت. در سال 1922، بر پایه ماده چهارم سند قیمومیت انگلستان که اعلامیه بالفور دایر بر ایجاد یک میهن ملی برای یهودیان در فلسطین در آن گنجانده شده بود، آژانس یهود در این سرزمین تأسیس شد. ماده چهارم سند قیمومت فلسطین بر ایجاد آژانسی یهودی به مثابه هیأتی مشورتی در امور اداره و همکاری با مقامات سرپرستی در زمینه های اقتصادی و اجتماعی مربوط به برپایی وطن ملی برای یهودیان و منافع یهودیان فلسطین تصریح می کرد.

"یک آژانس مناسب یهود به عنوان هیأت مشاور حکومت فلسطین و نیز برای همکاری با آن در مسائل اقتصادی و اجتماعی و غیره، به رسمیت شناخته خواهد شد. این آژانس در ایجاد یک میهن ملی برای یهود و حمایت از منافع ساکنان یهودی فلسطین مؤثر خواهد بود."

از 1922 تا 1929 سازمان جهانی صهیونیسم مستقیما خود این نقش را برعهده داشت.

سند قیمومت، سازمان صهیونیسم را به عنوان همین آژانس به رسمیت می شناخت. از این رو، نام آژانس یهود همواره با نام سازمان صهیونیسم مقارن بوده است: "سازمان جهانی صهیونیسم/آژانس یهود". نیمه اول این اصطلاح به سازمان صهیونیسم و پیوند آن با گروه های یهودی جهان و فعالیت های ایدئولوژیک و وطنی آن اشاره می کند و نیمه دوم این اصطلاح به فعالیت های وطن گزین که به طور مستقیم با واقعیت فلسطین سروکار دارد تأکید می کند.

آژانس یهود در طول تاریخ خود تلاش های بسیاری را در راه گسترش پایگاه خود انجام داده تا تمام یهودیان جهان را در بربگیرد. برای آن که جنبش صهیونیسم اهداف سیاسی خود را محقق سازد، باید حمایت مادی و سیاسی گروه های یهودی جهان را به ویژه از ناحیه ثروتمندان یهودی در اروپا و ایالات متحده به دست می آورد. از این رو: حیم وایزمن تلاش خود را برای ایجاد یک آژانس یهودی فراگیر که یهودیان صهیونیست و غیرصهیونیست را تحت لوای خود درآورد، آغاز کرد (بدین ترتیب آژانس صفت نمایندگی یهودیان را کسب می کرد و می توانست در محافل آنان نفوذ کند و درآمدهای مالی خود را افزایش دهد).

وایزمن در این خصوص مذاکراتی با رهبران گروههای یهود که عضو جنبش صهیونیسم نبودند به عمل آورد. در رأس این رهبران یهودی لویس مارشال رئیس کمیته آمریکایی یهودی و فیلیکس واربورگ یکی از رهبران برجسته یهودیان آمریکا بودند. از سوی دیگر ولادیمیر ژابوتنسکی و ناحوم گلدمن با اصل توسعه آژانس یهود و پیوستن عناصر غیر صهیونیست به آن مخالفت می کردند. این به دلیل هراس آنان از آثار این اقدام بر طرح صهیونیستی بود. با این حال، در سال 1929، کنگره شانزدهم صهیونیسم، تصمیم به ایجاد آژانس (فراگیر) یهود و وارد کردن عناصر یهودی غیر صهیونیست به آن گرفت. اعضای غیر صهیونیست به همراه همتایان صهیونیست خود از میان 26 کشور (اکثرا از ایالات متحده) انتخاب می شدند.

بر این پایه، از آن هنگام، دستگاههای ویژه ایدر آژانس یهود در فلسطین شکل گرفت و بدین ترتیب، این آژانس و سازمان جهانی صهیونیسم تنها از نظر صوری، دو هیأت جداگانه شمرده می شدند، زیرا رئیس هر دو، یک تن بود. آژانس یهود، عملاً زیر نظر سازمان جهانی صهیونیسم بود.

ب ـ وظایف آژانس:

وظایف آژانس یهود در فلسطین، از سوی شانزدهمین کنگره صهیونی به شرح زیر تعیین شد:

1 ـ فعالیت برای افزایش مداوم روند مهاجرت یهودیان به فلسطین.

2 ـ خرید زمین در فلسطین تحت عنوان مالکیت عمومی یهود.

3 ـ ایجاد مهاجرنشینهای زراعی بر پایه کار یهودیان.

4 ـ ترویج زبان و فرهنگ عبری در فلسطین.

ج ـ فعالیت آژانس پیش از تشکیل اسرائیل:

آژانس یهود مستقر در فلسطین و سازمان صهیونیسم (به رغم آن که دارای یک مدیریت و رئیس بودند)، از حیث ساختاری به دو هیأت جداگانهتقسیم می شدند. همچنین یک صندوق مالی به آژانس یهود الحاق شد که مسؤول اداره امور مالی آژانس بود. یک سال پس از تأسیس این صندوق، مشارکت میان صهیونیست ها و غیر صهیونیست ها به دلیل تنش های ناشی از مقاومت اعراب در برابر مهاجران صهیونیست (و نیز مرگ لویس مارشال) متزلزل شد. آژانس فراگیر یهود در ظاهر به کار خود ادامه داد و قدرت در درون آن به دست عناصر صهیونیست افتاد. غیرصهیونیست ها امکان برعهده گرفتن هیچ نقش مستقلی را نداشتند. آنها نیازمند سازماندهی بودند.

همچنین غیر صهیونیست ها که دارای 50 درصد نمایندگان کنگره بودند. به دلیل مجموعه پیچیده ای از قوانین سازمانی که تضمین کننده اکثریت بالفعل عناصر صهیونیست بود، عملاً هیچ کارآیی نداشتند. در سال 1947، سرانجام آخرین غیرصهیونیست کمیته اجرایی آژانس، استعفا کرد و از آن پس دو کمیته اجرایی آژانس یهود و سازمان صهیونیسم در هم ادغام و به یک تشکیلات تبدیل شدند.

در دوران قیمومیت انگلستان، آژانس یهود بیشتر به هیأت حاکمه مهاجران صهیونی در فلسطین شباهت داشت. این آژانس، با برخورداری از حمایت استعمارگران انگلیسی، برای تأسیس "میهن ملی یهود" تلاش می کرد و بر فعالیت یهودیان در این سرزمین، در زمینه های گوناگون نظارت داشت. آژانس یهود، دو کمیته اجرایی داشت. مقر کمیته نخستین در بیت المقدس بود. وظیفه آن، عبارت بود از سازماندهی جنبش مهاجرت صهیونیستها به فلسطین، پذیرش مهاجران، پیگیری اقدامات مربوط به مهاجرنشینهای صهیونی، نظارت بر خدمات گوناگون با همکاری شورای ملی یهود و نظارت بر تشکیل نیروهای مسلح (هاگاناه). مقر کمیته دوم در لندن بود. این یک، بیشتر به سفارت جنبش صهیونیسم در پایتخت انگلستان شباهت داشت. پس از جنگ جهانی دوم، یک شاخه آمریکایی نیز برای کمیته اجرایی آژانس یهود به وجود آمد که مقر آن درنیویورک بود.

در 1947، دو کمیته اجرایی آژانس یهود و سازمان صهیونیسم یکپارچه گشت و به صورت هیأتی واحد با نام "سازمان جهانی صهیونیسم ـ آژانس یهود" درآمد.

بنابراین وظایف اصلی آژانس یهود در طی دوره سرپرستی انگلستان بر فلسطین، نمایندگی جنبش صهیونیسم و یهودیان جهان در برابر قدرت های استعماری، جامعه ملل و دولت انگلیس بود. دیگر وظایف این آژانس عبارت بود از: ایجاد تحول در میزان مهاجرت یهودیان به فلسطین و افزایش روزافزون آن، برآوردن نیازهای دینی یهود، استرداد سرزمین های فلسطین به عنوان املاک عمومی یهود (از طریق صندوق قومی یهود)، برپایی مهاجرنشین های کشاورزی بر پایه نیروی کار یهودی، گسترش زبان عبری و فرهنگ یهودی در فلسطین. با این که استعمارگران انگلیسی، هیچ سهمی از قدرت برای آژانس قائل نبودند، اما آژانس در زندگی مهاجران صهیونیست نفوذ کرد تا فعالیت های آن جنبه های مختلف زندگی مهاجران را در بر گرفت.

پس از آن، آژانس یهود توسعه یافت تا به حکومتی در درون حکومت سرپرستی تبدیل شد که جز عامل حاکمیت چیزی برای "دولت شدن" کم نداشت. این آژانس دارای ارتش (هاگاناه و پالماخ)، بودجه و سیستم اداری بود. همچنین آژانس به کارهای اجرایی ویژه یک دولت دست می زد مثل پرداختن به سیاست خارجی و بازپروری مهاجران و آماده کردنشان برای مهاجرت (به فلسطین) و احداث آبادی های کشاورزی و خرید اراضی. همچنین آژانس به تبلیغات و سرشماری و صنعت و آموزش و پرورش نیز می پرداخت؛ حتی سیستم اطلاعاتی ویژه خود داشت.

پس از انتقال مقر رهبری سازمان صهیونیسم از لندن به نیویورک در پایان جنگ جهانی دوم، بخشی در آژانس یهود ایالات متحده ایجاد شد (سال 1946) که مسؤول نظارت بر منافع آژانس در آمریکا و به ویژه هماهنگی (سیاسی و تبلیغاتی) و اعمال فشار برای (تصویب) قطعنامه تقسیم فلسطین در سال 1947 بود.

بنابراین می بینیم که آژانس یهود از حالت تشکیلاتی صرفا برای همکاری با دولت سرپرستی انگلیس در فلسطین به تشکیلات بزرگتری تبدیل شد که اسرائیل را ایجاد کرد و آن را در شرق عربی کاشت.

د ـ فعالیت آژانس پس از تشکیل اسرائیل:

در آوریل 1948، قبل از اعلام تأسیس رژیم صهیونیستی، شورای کل صهیونیستها مقرر داشت که سازمان صهیونیسم همچنان به رسیدگی به امور اسکان و مهاجرت و مسائل مربوط به آنها، مانند مهاجرت جوانان و سازماندهی و تبلیغات و آموزش صهیونیسم در خارج و "دگرگون سازی" بیت المقدس و نظارت بر صندوقهای "ملی"، بپردازند. پس از شکل گیری رژیم صهیونیستی در سال 1948، بیشتر کارهایی که به سازمان جهانی صهیونیسم و آژانس یهود اختصاص داشت، به دولت اسرائیل محول گردید.

شورای اجرایی آژانس، هیأت دولت اسرائیل راتشکیل داد و سیستم اداری آژانس به سیستم اداری حکومت اسرائیل تبدیل شد. بن گوریون رئیس این آژانس نیز به منصب نخست وزیری اسرائیل، و موشه شارت معاون سیاسی آژانس به سمت وزارت خارجه اسرائیل دست یافتند.

به موجب قانون سازمان صهیونیسم ـ آژانس یهود که در 1952 م. به تصویب کنیست (پارلمان) اسرائیل رسید، وظایف سازمان صهیونیسم ـ آژانس یهود و وظایف دولت اسرائیل از یکدیگر تفکیک شد. به موجب این قانون، وضعیت سازمان و آژانس در برابر اسرائیل مشخص گردید و این دستگاه از سوی اسرائیل به عنوان آژانسی برخوردار از صلاحیت ادامه فعالیت در اسرائیل برای "افزایش روند مهاجرت و پذیرش مهاجران و همکاری با بنیادهای یهودی فعال در این زمینه ها" به رسمیت شناخته شد.

براساس این قانون، سازمان صهیونیسم و آژانس یهود به عنوان نهادهای تابع دولت شناخته شدند که فعالیت آنها در داخل اسرائیل به این موارد منحصر می شد: مهاجرت و اسکان و جذب مهاجران (در جامعه اسرائیل)، هماهنگ کردن فعالیت های هیأت ها و مؤسسات یهودی داخل اسرائیل. همچنین فعالیت های مربوط به حمایت و سرپرستی و جمع آوری یهودیان (در خارج از اسرائیل) به آژانس واگذار شد.

در سال 1954 پیمانی میان دولت اسرائیل و سازمان/آژانس به امضا رسید که وظایف آژانس را به شکلی مفصل تر معین می ساخت. افزون بر وظایفی که پیش از این ذکر شد آژانس یهود ملزم به اجرای این امور بود: به دست آوردن اراضی در اسرائیل و بهبود بخشیدن به وضعیت آن از طریق دو نهاد سازمان صهیونیسم و ندای واحد اسرائیل/صندوق تأسیسی یهود، مشارکت در اجرا و گسترش طرح های توسعه و پیشرفت اسرائیل،تشویق سرمایه گذاری خصوصی، کمک به طرح های فرهنگی و مؤسسات آموزش عالی در اسرائیل و تدارک منابع درآمد و گردآوری پول به منظور سرمایه گذاری در این امور.

با همه اینها، اختلافاتی نیز میان آژانس و دولت اسرائیل در خصوص وظایف و اختیارات سازمان/آژانس به ویژه در دوران بن گوریون به وجود آمد. بن گوریون معتقد بود که آژانس یهود به بهانه دیپلماسی خارجی بر ساختار داخلی اسرائیل سیطره یافته است و نیز معتقد بود که با برپایی دولت، هر چند که آژانس یهود امکان ارائه خدمات سیاسی، مالی و انسانی به اسرائیل را، مشروط به تبعیت از دولت و عمل زیر نظر آن، داراست، اما اهداف وجود آن پایان یافته است.

بن گوریون همچنین بر مرکزیت اسرائیل و محوریت آن در فعالیت های صهیونیستی تأکید می کرد. اما آن چه نفوذ آژانس را تضعیف می کرد، کم رنگ شدن مهاجرت به اسرائیل پس از سال 1951 و شکست آژانس در قانع کردن یهودیان ایالات متحده و اروپای غربی به مهاجرت به اسرائیل بود. به رغم آن که آژانس یهود در طول دو دهه نخست برپایی دولت اسرائیل در مهاجرت 3/1 میلیون یهودی به اسرائیل نقش داشت، اما بیشتر این مهاجران یا از آوارگان جنگ دوم جهانی و یا از یهودیان کشورهای عربی بودند که به دلیل شرایط اضطراری خود به اسرائیل مهاجرت کرده بودند نه به دلیل انگیزه های عقیدتی ویا تلاش های سازمان/آژانس.

کنگره بیست و هفتم صهیونیسم (1968) پیروی و تبعیت آژانس یهود از دولت صهیونیستی را نهادینه کرد. پس از آن، گرایش های جدیدی برای مشخص کردن نوع رابطه میان دولت و آژانس یهود پدید آمد و پیشنهاد شد که مسؤولیت مهاجرت یهودیان به اسرائیل مختص آژانس باشد و جذب و جای دادن آنان در شهرک ها برعهده اسرائیل گذارده شود.

در این هنگام دولت اسرائیل وزارتخانه جدیدی به منظور جذب مهاجران در سال 1968 ایجاد کرد. در نتیجه این اقدام مسؤولیتی اساسی که تا آن زمان آژانس یهود عهده دار آن بود، از آژانس گرفته شد (اما آژانس همچنان مسؤول استقبال از مهاجران جدید و ارائه خدمات مقدماتی لازم به آنان بود).

از دهه 60 به بعد پیشنهادهایی در خصوص جدایی آژانس یهود از سازمان صهیونیسم مطرح شد. پیشنهادکنندگان مدعی بودند که ادغام وظایف عملی وطن گزین (که مربوط به آژانس است) و امور ایدئولوژیک و دیپلماتیک (که با سازمان صهیونیسم مرتبط است) می تواند موانعی در برابر فعالیت های هر دو مجموعه ایجاد کند. همچنین این پیشنهاد مطرح می شد که دوباره آژانس فراگیر یهود تشکیل شود و امکان رابطه نیروهای یهودی غیرصهیونیست را با سازمان صهیونیسم فراهم سازد و در خدمت طرح صهیونیستی باشد. سپس کنگره بیست و پنجم صهیونیسم (1960) آیین نامه ای جدید برای آژانس یهود تصویب کرد که در آن دوباره بر فلسفه و اهداف آن در خصوص طرح صهیونیسم تأکید شده بود.

این کنگره همچنین تصمیم به توسعه آژانس/سازمان گرفت و اجازه داد که هر تشکیلات یهودی که متعهد به طرح صهیونیسم باشد در کنگره عضو شود، بی آن که لازم باشد اعضای این تشکیلات صهیونیست باشند.

در سال 1960، شاخه آژانس یهود در ایالات متحده سازمان دهی مجدد شد و از حالت نمایندگی یک کشور بیگانه خارج شد و به عنوان تشکیلاتی آمریکایی از معافیت مالیاتی برخوردار گردید؛ در همان حال سازمان دیگری به نام آژانس یهود - بخش آمریکا به ثبت رسید. تا نماینده آژانس یهود ـ بخش قدس باشد؛ با این شرط که بخش آمریکایی تمام پولی را که از ندای واحد یهود دریافت می کند به اسرائیل تحویل دهد.

به نظر می رسد که هدف از این فریبکاری، کلاه گذاشتن بر سر قوانین آمریکا بوده است به گونه ای که وانمود شود آژانس یهود شاخه ایالات متحده تابع تشکیلات صهیونیستی آمریکایی است و به هیچ تشکیلات خارجی وابسته نیست.

با این حال در سال 1963 فعالیت های آژانس در ایالات متحده آمریکا مورد تحقیق قرار گرفت و ثابت شد که اموال جمع آوری شده از طریق شورای صهیونیستی آمریکا و براساس دستور کار سازمان/آژانس مستقر در قدس و به نفع یک دولت خارجی، یعنی اسرائیل، برای پشتیبانی از نهاد صهیونیسم در آمریکا به کار رفته است. به دنبال تحقیقات انجام شده شورای صهیونیستی آمریکا منحل شد و آژانس یهود بخش آمریکا (در سال 1969) مجبور شد که در میان اسناد مربوط به ثبت این آژانس به عنوان نمایندهخارجی دولت اسرائیل، میثاق سال 1954 را ارائه نماید.

در سال 1971، رابطه میان سازمان صهیونیسم با آژانس یهود بازسازی شد.

در آن سال، بار دیگر آژانس یهود از سازمان جهانی صهیونیسم جدا شد. از آن تاریخ به بعد، نیمی از اعضای کادر رهبری آژانس یهود ـ مجمع مؤسسان و هیأت امنا و کمیته اجرایی ـ از سوی سازمان جهانی صهیونیسم تعیین می گردند. نیم دیگر به نمایندگان سازمانهای یهودی مأمور گردآوری کمک اختصاص دارند. ریاست دو کمیته اجرایی آژانس یهود و سازمان جهانی صهیونیسم با یک تن است و رؤسای دوایر، به ویژه دوایر مهاجرت و پذیرش و اسکان، از اعضای کمیته های اجرایی سازمان جهانی صهیونیسم و آژانس یهود هستند. حسابداری آژانس یهود و سازمان صهیونیسم با یک تن است که در عین حال عضو هر دو کمیته اجرایی است و ناظر مالی آژانس یهود همان ناظر مالی سازمان جهانی صهیونیسم است. بر پایه این سازماندهی تازه، آژانس یهود به جنبه های عملی در اسرائیل، مانند مهاجرت و پذیرش و اسکان اختصاص یافت و فعالیتهای ایدئولوژیک و تبلیغاتی و آموزشی و سازماندهی صهیونیستی برای یهودیان ساکن کشورهای خارجی، به سازمان جهانی صهیونیسم واگذار شد.

ساختار سازمانی هر دو مجموعه کاملاً مشابه بود. هدف از جدایی این دو مجموعه، تقویت وضعیت معافی معافیت مالیاتی بود که تشکیلات جمع آوری کمک های مالی یهودی در ایالات متحده، به ویژه ندای واحد یهودی، از آن بهره مند بودند.

ندای واحد یهودی از طریق مؤسسه ندای واحد اسرائیل، پول ها را به جیب آژانس سرازیر می کند و بیش از 60% بودجه آژانس را تأمین می نماید.

به موجب پیمان جداسازی و سازمان دهی مجدد (1971)، وظایف آژانس یهود و برنامه های آن محدود به برنامه های سازمان های معاف از مالیات مثل مهاجرت و جذب و آموزش شد، با این شرط که "سازمان صهیونیسم و نهادهای آن همچنان به عنوان ابزارهای جنبش صهیونیسم باقی می مانند و... کارها و وظایف مطابق قانون حالت و میثاق ادامه پیدا خواهد کرد".

سرانجام آژانس یهود - بخش آمریکا منحل و سازمان جهانی صهیونیسم - بخش آمریکا به عنوان نماینده [[صهیونیسم جهانی، سازمان|سازمان صهیونیسم جهانی]] واقع در قدس، جایگزین آن شد. این در حالی بود که آژانس یهود اسرائیل تنها خط ارتباطی میان سرمایه های خارج از اسرائیل و دولت اسرائیل به شمار می رفت.

بازنگری و سازمان دهی دوباره آژانس، پاسخی به خواسته های اعضای گروه های یهودی و به ویژه مطالبات آمریکایی ها در مورد افزایش مشارکت یهودیان غیرصهیونیست (خارج از اسرائیل)، در تصمیم گیری های آژانس یهود بود. به ویژه آن که این آمریکایی ها اصلی ترین منبع مالی آژانس بودند که پس از سال 1967 نیازهای مالی آن به شدت رو به افزایش نهاده بود. پس از این تغییر ساختار، 50 درصد اعضای دستگاه های رهبری آژانس یهود (مجمع مؤسسان، شورای داوری و کمیته اجرایی) از سوی سازمان صهیونیسم (و از میان احزاب سیاسیاسرائیل مطابق با نسبت نمایندگان آنها در کنست، و از میان مجتمع های صهیونیستی) انتخاب می شدند. 50 درصد دیگر نیز از سوی سازمان های جمع آوری کمک عامل در گروه های یهودی جهان تعیین می شدند.

بر این اساس، ندای واحد اسرائیل 30 درصد و صندوق تأسیسی 20 درصد از اعضای کادر رهبری آژانس را انتخاب می کردند. بنابراین، عناصری که تحت لوای صهیونیسم قرار نداشتند و پس از جنگ 1967 با نام "صهیونیست های جدید" خوانده شدند، فرصت های ساختاری و سازمانی و نفوذ سیاسی روزافزونی به دست آوردند.

فشار نمایندگان هیأت های جمع آوری کمک یهودی و نیز افراد گروه های یهودی غیرصهیونیست در طی دهه های هفتاد و هشتاد بیشتر شد. این هیأت ها و گروه ها همچنین به میزان زیادی بر آژانس یهود سیطره یافتند که این مطلب نتیجه مجموعه ای از عوامل بود: آژانس یهود پیاپی متهم به عدم کارآیی سیستم اداری عریض و طویل خویش می شد که در حدود چهار هزار نفر در آن مشغول به کار بودند.

این آژانس به "مزرعه انحراف" تشبیه می شد. این انحرافات شامل تبدیل آژانس به عرصه نزاع میان احزاب و تشکل های سیاسی اسرائیل نیز می شد. بخش اعظم بودجه آژانس (حدود 500 میلیون دلار در سال) صرف احزاب سیاسی اسرائیل می شد و این در حالی بود که هر یک از این احزاب به منظور نفوذ و بهره برداری از مبارزات حزبی به نفع خود، تحت لوای آژانس یهود فعالیت می کردند. این دلیلی بر تبعیت آژانس یهود از دولت اسرائیل و حتی تبعیت آن از درگیری های حزبی و مانورهای دستیابی به قدرت بود.

از سوی دیگر، هیأت های جمع آوری کمک یهودی در جهان، با تنگنایی شدید مواجه بود که در کاهش حجم سرمایه ها و کمک های جمع آوری شده (به دلیل عوامل جمعیتی و دموکراتیک ویژه گروه های یهودی جهان غرب) و افزایش نیازهای داخلی گروه های یهودی تجسم یافته بود. این امر به معنای ضرورت کاستن از بودجه اختصاص یافته به آژانس یهود و دولت اسرائیل بود. همچنین رهبران گروه های یهودی و سازمان های مالیاتی به منظور سیطره بر آژانس، دخالت در روش اداره آن، مشارکت در تعیین سیاست ها و برنامه های آن، کاستن از سیاسی کاری های آژانس و کاستن از سیطره سازمان صهیونیسم بر آن، فشارهایی را وارد می کردند.

واقعیت این است که پس از تأسیس اسرائیل و پیروی دولتهای حاکم آن، به ویژه در دوران بن گوریون، از سیاست کاهش مسئولیتهای سازمان صهیونیسم ـ آژانس یهود، پایگاه این سازمان رو به ضعف نهاد. در نظر بن گوریون، سازمان صهیونیسم ـ آژانس یهود چارچوبی برای تأسیس کشور بود که پس از به وجود آمدن آن، دیگر دارای اهمیت چندانی نبود.

از هنگام ایجاد اسرائیل، رهبران سازمان صهیونیسم ـ آژانس یهود به عناصر رده دوم احزاب صهیونیستی تبدیل شدند. در تصمیمات بیست و هفتمین کنگره صهیونیسم، اصل تبعیت سازمان صهیونیسم ـ آژانس یهود از اسرائیل، مسلّم به حساب آمد. در این کنگره، "برنامه جدید بیت المقدس" به تصویب رسید. این برنامه، بر "مرکزیت اسرائیل در حیات یهود" و نقش پراهمیت دولت اسرائیل درزمینه های مهاجرت، پذیرش و اسکان، تأکید داشت.

آژانس یهود، اقدامات و فعالیتهای خود را به توسط دوایری انجام می دهد که ریاست هر یک از آنها با یک تن ـ یا بیش از یک تن ـ از اعضای کمیته اجرایی است. مهم ترین این دوایر عبارتند از دایره مهاجرت و پذیرش مهاجران، دایره مهاجرت جوانان، دایره مهاجرنشینهای زراعی، دایره جوانان و پیشاهنگان، دایره سازماندهی و اطلاعات، دایره آموزش و پرورش و دایره فرهنگ یهود در کشورهای بیگانه. این آژانس دارای دفاتر و نمایندگیهایی است در همه کشورهایی که مهاجران یهود اقامت دارند.

در سال 1981، شورای داوری آژانس یهود برای بازنگری در فعالیت های ده ساله پس از بازسازی آژانس یهود در قیساریه در اسرائیل کنگره ای تشکیل داد. ماحصل کنگره که به "عملیات قیساریه" مشهور شد، منجر به بازنگری در وظایف و کارکردهای سنتی آژانس یهود و سازمان صهیونیسم در جهت تحقق نیازها و مطالبات نمایندگان سازمان های جمع آوری کمک و گروه های یهودی شد.

البته در مقابل، این سازمان ها و گروه ها نیز ملزم به تأیید و پشتیبانی از طرح قدس شدند. اما این تأیید - به گفته "حاخام الکساندر شیندلر"، یکی از رهبران یهودیت اصلاح طلب - یک پیروزی ایدئولوژیک در مسأله صهیونیسم به حساب نمی آمد و حتی بیش از آن که التزامی جدید و تازه کشف شده باشد، نوعی مجامله و ظاهرسازی بود.

افزون بر این، میان مفهوم "مرکزیت اسرائیل" که همگان آن را پذیرفته بودند و مفهوم "اولویت داشتن و مقدم بودن اسرائیل" که در پرتو مسائل و شرایط جدید می بایست تعریفی از آن ارائه می شد، تمایزی ایجاد شد. این شرایط جدید مستلزم سپردن اولویت های کاری به گروه های یهودی خارج از اسرائیل و اهتمام و عنایت به آنان برای مدت زمانی مشخص بود (این در واقع به معنای رد مفهوم مرکزیت اسرائیل بود).

کنگره قیساریه وظیفه آموزش جوانان یهودی را که در جهان پراکنده بودند از سازمان صهیونیسم به آژانس یهود منتقل کرد. در این چارچوب در سال 1988 برنامه ای برای ایجاد یک هیأت آموزش یهود که تابع آژانس باشد تهیه شد. این هیأت برنامه های آموزشی مربوط به آژانس یهود (داخل اسرائیل) و برنامه های ویژه سازمان صهیونیسم (خارج اسرائیل) را در یک چارچوب واحد قرار می داد.بنابراین رهبران گروههای یهودی و سازمان های مالیاتی قدرت واقعی را در تعیین اولویتها و سیطره بر ادارات و تعیین بودجه های آموزشی به دست آورد و این به معنای کاسته شدن از اهمیت سازمان صهیونیسم بود. در سال 1990 گام هایی در جهت اجرای این برنامه برداشته شد.

افزون بر این، نماینده آژانس برای کاهش برنامه های آموزشی خود در داخل اسرائیل وارد عمل شد. همچنان که در سال 1988 مقرر شده بود سایر وظایف مربوط به اسکان مهاجران که تا سال 1968 برعهده آژانس بود برعهده دولت اسرائیل گذارده شود؛ و نیز تصمیم گرفته شد که ایجاد هر شهرک کشاورزی جدید متوقف و بر پروژه های توسعه منطقه ای در نقب و الجلیل تمرکز شود. این بدان معنا بود که پول های جمع آوری شده و اموال آژانس فقطبه شهرک سازی در داخل اراضی اشغالی (در سال 1967) و طرح های توسعه داخل اسرائیل اختصاص یابد.

این اقدام همچنین بیانگر میزان قدرتی بود که در کنگره سی و یکم (1987) به مجموعه های صهیونیستی کارگری و یهودیت محافظه کار و اصلاح طلب انتقال یافت؛ این گروه ها از کنگره سی ام (1982) خواهان توقف شهرک سازی در ساحل غربی رود اردن و نوارغزه بودند که بیشترین تراکم جمعیت عرب را داشتند.

این تغییرات به کاهش کارمندان آژانس از 2891 نفر در سال 1986 به 1812 نفر در سال 1990 انجامید. رهبران گروه های یهودی و سازمان های جمع آوری کمک نیز تصمیم گرفتند که سازمان دهی برنامه های مهاجرت را به گروه های یهودی واگذار کنند و آژانس یهود را از دخالت در آن باز دارند، اما این اقدام هیچ نتیجه قابل ذکری نداشت.

در خصوص اداره آژانس، رهبران گروه های یهودی و سازمان های مالیاتی یهودی برای کاستن از سیاسی کاری در آن می کوشیدند. در همین زمینه شورای اتحادیه های یهودی آمریکا در سال 1986 قطعنامه ای صادر کرد که در آن بر انتخاب رؤسای ادارات آژانس بر طبق معیارهای شایستگی و تخصص و بدون توجه به گرایش های حزبی و سیاسی، و انتقال قدرت تعیین سیاست ها و سیطره بر کمیته اجرایی به شورای داوران، تأکید شده بود. این شورا همچنین خواستار شده بود که قدرت اداری بیشتری به رئیس کمیته اجرایی اعطا شود، به نحوی که او بتواند رؤسای ادارات را برحسب معیارهای شایستگی عزل و نصب کند و در نتیجه، وضعیت کنونی ادارات پایان یابد. ادارات آژانس یهود در آن برهه، همچون املاکی بودند که شخصیت های سیاسی و حزبی بر آن سیطره داشتند و در جهت منافع احزابی که نماینده آن بودند عمل می کردند.

در سال 1988 در این زمینه تصمیماتی اتخاذ شد. بر این اساس رئیس شورای داوران (هیأت امنا) آژانس، بر ضرورت اعطای اختیارات بیشتر به رئیس کمیته اجرایی به منظور سیطره وی بر ادارات آژانس و هماهنگی میان آنها تأکید کرد و هیأت امنای صندوق تأسیسی اعلام نمود که پس از آن هرگز تعیین شخصیت های سیاسی و حزبی را به سمت ریاست آژانس نخواهد پذیرفت و خود، شخصیتی اسرائیلی را که دارای پیشینه قضایی، آکادمیک یا نظامی باشد و وارد حیات سیاسی کشور شده باشد برای این سمت برخواهد گزید. از سوی دیگر، نمایندگان گروه های یهودی و سازمان های جمع آوری کمک نیز برای اولین بار در سال 1987، شخصیت اسرائیلی برجسته ای را که سازمان صهیونیسم وی را نامزد منصب ریاست کمیته اجرایی آژانس کرده بود نپذیرفتند.

به همین دلیل "سمیحا دینتز" (دیپلمات اسرائیلی) برای این منصب برگزیده شد. آژانس یهود نیز مقرر ساخت، در تخصیص منابع مالی به مؤسسات، سازمان ها یا هیأت ها، مسائل سیاسی یا دینی را لحاظ نکند، بلکه مطابق با ارجحیت و اهمیت هر طرح یا پروژه، مستقیما در آن سرمایه گذاری نماید.

ه . ساختار اداری آژانس:

ارکان اداره آژانس از این قرار است:

  • مجمع عمومی: این مجمع هر سال یک بار تشکیل می شود و تعداد اعضای آن 340 نفر است که سازمان های صهیونیسم نیمی از آنها (170 عضو)، ندای واحد اسرائیل در ایالات متحده 20 درصد اعضا (102 عضو) و صندوق تأسیسی (کرن هایسود) 20 درصد اعضا (68 عضو) را تعیین می کنند. به عبارت دیگر اعانه دهندگان به اسرائیل در حق نمایندگی با صهیونیست ها برابرند. مجمع عمومی گزارش های شورای داوری را دریافت و سیاست های اصلی آژانس را تعیین می کند. این مجمع، نیازها و برنامه ها را ارائه می کند، در مورد بودجه به بحث و جدل می پردازد و رئیس آژانس و رئیس صندوق را انتخاب می کند.
  • شورای داوری: تعداد اعضای این شورا به 62 نفر می رسد و نسبتهای نمایندگان انتخابی در آن به همان صورت نمایندگان مجمع عمومی می باشد. این شورا امور آژانس را اداره می کند و جهت دهی فعالیت های را برعهده دارد و اعضای کمیسیون بودجه، مالی و تمام کمیسیونهای دیگر (مانند کمیسیون های اعانات، اسکان، آموزش، حمایت از مهاجران، صنایع روستایی، برنامه ریزی بلندمدت، گزارش ناظر محاسبات، داراییها و بدهی ها) را تعیین می کند.
  • کمیته اجرایی: این کمیته دارای 13 عضو است: رئیس کمیته (که رئیس شورای عمومی نیز می باشد)، رئیس شورای داوری، امانتدار صندوق، رؤسای بخش های مهاجرت، حمایت از مهاجران، مهاجرت جوانان، سازگاری روستایی، رئیس مؤسسه ندای واحد یهودی (کرن هایسود) و چهار نفر از اعضای شورای داوری (که از جانب سازمان صهیونیسم تعیین می شود به شرط آن که حداقل 2 نفر و حداکثر 3 نفر آنها از میان اعضای ندای واحد اسرائیل باشند). 3 عضو ناظر نیز در این کمیته حاضرند. کمیته اجرایی مسؤول فعالیت های روزانه آژانس یهود و تحت نظارت شورای داوری است.

صاحبان مناصب برجسته در کمیته اجرایی حقوق و دستمزدی برابر با دستمزد وزرای دولت اسرائیل دارند. در درون کنگره صهیونیسم بر سر ریاست ادارات آژانس و تسلط بر امور بودجه رقابت وجود دارد.

آژانس یهود دارای اداراتی به شرح زیر است:

1. اداره مهاجرت و جذب مهاجران: این اداره از بزرگترین و مهم ترین ادارات آژانس است و در جهت تشویق مهاجرت و سازمان دهی آن و ارائه خدمات به مهاجران فعالیت می کند. این اداره همچنین وام هایی را به مهاجران اعطا می کند و از سال 1990 دفاتر متعددی در نقاط مختلف جهان غرب و اروپای شرقی تأسیس کرده است.

2. اداره مهاجرت جوانان: این اداره در سال 1934 و به منظور "نجات کودکان یهودی از چنگال نازیسم" تأسیس شد. اما پس از جنگ، این اداره حتی غیر یهودیانی را که از نازیسم جان سالم به در برده بودند، به فلسطین منتقل می کرد، تا ماده انسانی مورد نیاز رژیم صهیونیستی را فراهم کند. این اداره همچنین آموزش و تربیت فرزندان مهاجران جدید و ارائه خدمات بهداشتی و اجتماعی به آنان را برعهده گرفت. اداره مهاجرت جوانان هم اکنون مشغول خدمت رسانی به اسرائیلی های فقیر است.

3. اداره شهرک های کشاورزی: وظیفه این اداره ساخت شهرک های کشاورزی و ارائه خدمات اجتماعی و اقتصادی به آن است.

4. اداره جوانان و پیشگامان: وظیفه این اداره تنها شامل جوانان یهودی خارج از اسرائیل می شود و در کنار بیش از 200 سازمان ویژه جوانان یهودی و صهیونیستی فعالیت دارد. این اداره گردش های تابستانی و تورهای اسرائیل برای جوانان برگزار می کند.

5. اداره آموزش؛ (به طور کلی) سه اداره به امور آموزش می پردازند که دو تای آنها وابسته به سازمان صهیونیسم هستند. یکی از این دو اداره، عهده دار آموزش های عمومی یهودیان و دیگری مسؤول آموزش های دینی یهود است. وظایف این دو اداره در قبایل یهودیان خارج از اسرائیل است و اداره سوم نیز در چارچوب آژانس یهود فعالیت می کند و 80 درصد بودجه خود را به مؤسسات آموزش عالی اسرائیل اختصاص می دهد. 20 درصد باقیمانده نیز به گروه های یهودی خارج از اسرائیل هزینه می شود.

6. اداره هماهنگی: این اداره با سازمان های صهیونیستی خارج از اسرائیل و اتحادیه های جهانی عضو [[صهیونیسم جهانی، سازمان|سازمان صهیونیسم جهانی]] همکاری می کند که هدف از این کار افزایش همکاری با احزاب صهیونیستی است. این اداره همچنین مسؤول پیگیری فعالیت هیأت های حاکم در سازمان صهیونیسم و آژانس یهود و نیز مسؤول اجرای تصمیمات آنهاست.

7. اداره تبلیغات و رسانه ها: این اداره در سال 1978 ایجاد شد. دفتر امور تبلیغاتی وابسته به بخش هماهنگی، تا زمان تشکیل بیست و نهمین کنگره صهیونیسم در سال 1978، این وظیفه را برعهده داشت. از جمله وظایف این اداره، اطلاع رسانی در خصوص فعالیت های آژانس و جلوه های مختلف زندگی در اسرائیل به گروه های یهودی است. اداره تبلیغات رسانه ها و بر انتشار تعدادی مجله عبری، انگلیسی، فرانسه و اسپانیولی نظارت دارد.

8. اداره نسل آینده: نیاز به ایجاد چنین اداره ای در طی کنگره سی ام صهیونیسم (1982) احساس شد. عامل ایجاد این اداره، قضایای ائتلافی بود که در اعطای منصب ریاست اداره ای دیگر به جای اداره مهاجرت جوانان به حزب دینی قومی (مافدال) خلاصه شد و ریاست اداره مهاجرت جوانان نیز به جای حزب مافدال به حزب کارگر واگذار گردید.

9. اداره اقلیت های یهودی شرقی (سفارد): این اداره در سال 1972 به منظور تحکیم پیوند میان [[صهیونیسم جهانی، سازمان|سازمان صهیونیسم جهانی]] و گروه های سفاردی و مهاجران دولت های شرقی به دیگر نقاط جهان، ایجاد شد.

10. اداره طرح بازسازی حومه های شرقی: این پروژه به منظور بازسازی و بهبود بخشیدن به وضعیت محله های فقرنشین اسرائیل در سال 1977 آغاز، و سپس به بزرگترین اداره آژانس یهود تبدیل شد و بودجه ای به میزان 100 میلیون دلار در سال های 1988 و 1989 به آن اختصاص یافت.

و ـ اموال و دارایی های آژانس:

دارایی های آژانس یهود به میلیون ها دلار می رسد. این آژانس مالک و ناظر مجموعه ای ازشرکت ها و پروژه های اقتصادی در اسرائیل است که از میان آنها می توان به بانک لئومی، بزرگترین بانک اسرائیل، اشاره کرد.این آژانس همچنین صاحب تعدادی هتل و شرکت های آماده سازی و تجهیز شهرک ها و بخشی از سهام شرکت تولید و توسعه صنایع شهرکی است که بر تمام صنایع کیبوتسی اشراف دارند. آژانس یهود مالک بخشی از سهام شرکت هواپیمایی اسرائیل، روزنامه جروزالم پست و غیره است.

مجموع آنچه که آژانس یهود از سال 1948 در اسرائیل هزینه کرده است حداقل به 5/6 میلیارد دلار می رسد که 70 درصد آن از زمان بازنگری در ساختار آژانس در سال 1971 به بعد بوده است. این آژانس در جذب حدود یک میلیون و هفتصد هزار مهاجر که در 500 شهرک جای داده شدند و نیز در زمینه اسکان آنها مساعدت نموده است. آژانس یهود در سال 1972 شرکت اسکان آمیگور را تأسیس کرد و برشماری از برنامه های ویژه جوانان محله های فقرنشین نظارت نمود. گفته می شود که برنامه های آژانس یهود در زندگی حدود 600 هزار نفر یهودی ساکن اسرائیل (یعنی بیش از یک چهارم آنان) تأثیرگذار بوده است.

آژانس یهود در پشت خط سبز، یعنی فلسطین اشغالی سال 1967 هیچ فعالیتی نمی کند (حداقل این ادعایی است که در آمار رسمی آمده است.) بودجه آژانس در درجه اول از طریق اموال جمع آوری شده از گروه های یهودی ایالات متحده (به واسطه ندای واحد یهود) و دیگر نقاط جهان (به واسطه صندوق تأسیسی "کرن هایسود") تأمین می گردد. ندای واحد یهودیت (از طریق ندای واحد اسرائیل) 60 درصد از بودجه آژانس را که در سال مالی 1992-1993 به 450 میلیون دلار رسید تأمین می کند. سرازیر شدن یهودیان شوروی به اسرائیل در سال 1989 منجر به کسری بودجه 75 میلیون دلاری آژانس یهود در سال 1990 و توقف بسیاری از طرح های آن در اسرائیل شد. ندای واحد یهود و صندوق تأسیسی یهود از سال 1990 به مدت 3 سال اقدام به جمع آوری هزینه های آژانس نمود که در رویارویی با مهاجران شوروی بدان نیاز داشت.

اموال جمع آوری شده در طول این 3 سال به 600 میلیون دلار رسید. اما نظر به حجم گسترده مهاجرت، نقش آژانس در خصوص حمایت از مهاجران، به انتقال آنان به اسرائیل منحصر شد و دولت اسرائیل مسؤولیت استقبال و جذب و اسکان را برعهده گرفت.

ز ـ مواضع سیاسی آژانس:

آژانس یهود از ابتدای تشکیل تاکنون با توجه به مبانی نظری و فلسفه وجودی و نژادپرستانه خود، مواضعی که در خصوص قضیه فلسطین و اسرائیل اتخاذ کرده کاملاً حمایت بدون قید و شرط از تشکیل دولت اسرائیل در سرزمین فلسطین و جنایتهای آن در این سرزمین و نادیده گرفتن کامل حقوق فلسطینیان بوده است. حتی اگر فلسطینیان در چهارچوب توافق و مذاکرات صلح خاورمیانه و مذاکرات دوجانبه اسرائیلی ـ فلسطینی، طی یک فرایند کاملاً دموکراسی بخواهند بر بخش بسیار کوچک از سرزمین آباء و اجدادی خود، شکل حکومت خود را انتخاب کنند باز با مخالفت محافل صهیونیستی ازجمله آژانس یهود روبه رو می شده اند. نمونه بارز آن، رأی مردم فلسطین به حماس برای تشکیل مجلس قانونگذاری فلسطین و دولت فلسطین می باشد.

آژانس یهود به همراه که سازمانهای صهیونیستی در برابر پیروزی حماس در انتخابات موضع گیری کرد. این سازمانها بر مواضع افراطی خود هنگام تشکیل دولت توسط حماس ثابت قدم بودند و همچنان بر تحریم بین المللی حماس اصرار می ورزیدند و از تشکیل دولت وحدت ملی استقبال نکردند. با انحلال دولت وحدت ملی نیز بار دیگر حملات تبلیغاتی خود علیه حماس را آغاز کردند.

آژانس یهود چندین تحلیل درباره تحولات فلسطین را در سایت اینترنتی خود درج کرد. در یکی از آنها تحت عنوان پیروزی برای حماس آمده است:

کودتای حماس در نوارغزه می تواند یک پیروزی برای ایران و کشورهای دیگری که هم اکنون به روزنه ای برای ورود به اسرائیل دست یافته اند، باشد اما اگر حتی در این شرایط هم اسرائیل خردمندانه تر عمل کند، ممکن است همه چیز به نفع اسرائیل تغییر کند.

مدت 18 ماه است که اسرائیل در مواجهه با مسئله فلسطین به بن بست رسیده است. حماس کنترل شورای قانونگذاری فلسطین و در نتیجه، اداره تشکیلات خودگردان فلسطین را به دست گرفت و محمودعباس نیز رئیس این تشکیلات خودگردان است. اکنون بن بست سیاسی و ایدئولوژیک در فلسطین و درباره مذاکرات به وجود آمده است. در این شرایط کسی نمی تواند اقدامی صورت دهد.

اسرائیل قادر به انجام واکنش مناسب نیست. ما به خاطر وجود فتح قادر به جنگی تمام عیار با حماس نیستیم و از طرف دیگر به علت وجود حماس قادر به مذاکرات سیاسی با فتح نیستیم. ما به بن بستی در جهت تحقق اهدافمان رسیده ایم. ما ناگهان شکست خوردیم. با وجود این که هنوز معضل نظامی وجود دارد، با کنترل نوارغزه توسط حماس و کنترل کرانه باختری توسط فتح مواجه شده ایم.

در حالی که پیروزی حماس در نوارغزه بالقوه یک مانع برای رسیدن اسرائیل به اهدافش است اما از جنبه های خاص، اگر این گروه مجبور به برخورد با گروههای اسلامی شود، اسرائیل به خواسته خود رسیده است، زیرا، در ابتدا حماس کنترل و مسئولیت مردم فلسطین در نوارغزه را بر عهده می گیرد اما در ادامه، کشمکشی بین ایدئولوژی خود و نیازهای مردم این منطقه مواجه می شود، در حالی که نمی تواند فتح را در این امر مقصر داند. اگرچه اسرائیل آنجا همیشه نقش سپر بلا را ایفا کرده است.

دوم، وجود ارتباط بین حماس و اخوان المسلمین مصر و نیز ایران سبب می شود علاوه بر اسرائیل، مصر نیز یکی از دشمنان حماس باشد.

سوم، مراحل به رسمیت شناختن حماس از سوی جامعه بین المللی بسیار کند پیش می رود و در حال حاضر متوقف است.

و در آخر تصمیم اسرائیل در حال حاضر کنار کشیدن کامل از نوارغزه است. شرایط غزه جدید نیاز بیشتری به اقدامات مهم نظیر قطع هرگونه روابط رسمی یا کاربردی برای برآورده کردن نیازهای مبرم بشری دارد.

این مسئله ممکن است منجر به برچیده شدندلالان و قاچاق کالا از اسرائیل و به اسرائیل شود.

اردن همواره ستیزه جوتر از مصر در مبارزه علیه گروههای مختلف تروریستی اسلامی بوده است. همچنین فتح در کرانه باختری قدرت بیشتری دارد و وضعیت برای بهبود بخشیدن به شرایط آن مناسب تر است. بنابراین اسرائیل باید سبب قدرت بخشیدن به محمودعباس و دولت جدید شود. ما الان فرصتدرگیر کردن فلسطین را در یک فرآیند سیاسی برای ثبات بخشیدن به مرزهایش را داریم.

مآخذ:

  1. المسیری، عبدالوهاب: دایره المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، ترجمه مؤسسه مطالعات و پژوهش های تاریخ خاورمیانه، دبیرخانه کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین، جلد ششم، چاپ اول، پاییز 1382.
  2. الموسوعة الفلسطینیة، جلد چهارم، 1984.
  3. www.Jta.org/cgi/bin/2007/6/19.