رسانه

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل


مقدمه:

مدت یک قرن است که صهیونیسم جهانی سلطه خود را بر بخشهایی از جهان گسترانیده و پنجه های اختاپوسی خود را بر بسیاری از مراکز حساس جهانی افکنده است، به ویژه از زمان بنیانگذاری رژیم صهیونیستی در فلسطین اشغالی، سلطه این پدیده شوم بر جهان روند فزاینده ای داشته است تا این رژیم با کنترل مالی و تجاری جهان، به دست گیری قدرت سیاسی، اشغال سرزمین، در انحصار گرفتن نیازمندیهای مردم بسیاری از کشورها، کنترل مستبدانه رسانه های خبری جهانی، مردم جهان را همچون رمه های گوسفند رام خود سازد، و به اهداف سلطه گرانه خویش دست یابد و سلطه آشکارو پنهان خود را در همه جا گسترش دهد.

در حقیقت سلطه اهریمنی صهیونیسم بر جهان در تفکرات شیطانی سردمداران آن ریشه دارد و مولود پروتکلهای رهبران صهیون و نتیجه نقشه کشی و زمینه سازیهای درازمدت صهیونیستهاست. این پروتکلها به قدری شیطانی و اهریمنی است و چنان صهیونیستها را دچار توهم کرده است که آنها خود را "سلطان مطلق" جهان می پندارند و برای هیچ قوم و مرام و مسلکی حتی بر سرزمین خویش حق حاکمیت نمی شناسند مگر اینکه تحت سلطه آنان قرار گیرند. در غیر این صورت محکوم به فنا و نابودی خواهند شد.

صهیونیسم جهانی با همین نگرش از همان آغاز پیدایش و فعالیت خود تلاش وافری نمود تا بر تمامی امکانات و ابزارهایی که آن را در تحقق پروتکلها و دسیسه های شیطانی آن یاری می کند تسلط یابد. طبق این پروتکلها و نقشه ها، صهیونیستها توانسته اند با شستشوی مغزی مردم جهان، به ویژه مردم آمریکا و اروپا، چهره یهودیان را از افرادی خبیث، مکار، آزمند، خونریز و ترسو، به صورت اشخاص شجاع، نابغه، باهمت و هوشمند و در نهایت قوم برگزیده خداوند جلوه دهند.

البته نقطه تحول در شیوه صهیونیستها برای شستشوی مغزی مردم جهان، نخستین کنگره صهیونیسم در سال 1897 م. در شهر "بازل" سوئیس بود. تا آن زمان یهودیان در نظر جوامع اروپایی چهره ای منفی داشتند. دلیل نفرت مردم جهان از یهودیان نیز، قبضه کردن تمام فعالیتهای اقتصادی بود. تا جایی که این مسأله در آثار بسیاری از شاعران و ادبای اروپایی ترسیم گردید و چهره واقعی یهودیان درنوشته ها و آثار ادبی و هنری شاعران و هنرمندان به تصویر کشیده شد.

صهیونیستهای گرد آمده در کنگره بازل سوئیس با توجه به این چهره توجه خود را به تحقیق درباره نفرت از شخصیت یهودیان در نزد افکار عمومی معطوف داشتند. پس از آن به این نتیجه رسیدند که با وجود حس تنفر از یهود در نزد مردم جهان به ویژه آمریکا و اروپا طرح کشور اسرائیل که هرتزل در کتاب خود دولت یهود در سال 1895 نوشته عملی نخواهد شد. او کشور اسرائیل را "سنگر مقدم تمدن غرب در برابر بربریت" نامیده بود.

از آن زمان به بعد تهاجم تبلیغاتی و جنگ روانی صهیونیسم جهانی علیه فرهنگ، سیاست و افکار ملتها آغاز شد.

هدف صهیونیستها از این تهاجم تبلیغاتی، زشت جلوه دادن چهره اعراب و مسلمانان در نزد افکار عمومی جهان بود. آنان می خواستند به مسیحیان اثبات کنند که مسلمانان، دشمن تمدن اروپای مسیحی هستند و وقتی این اندیشه را القاء می نمودند در مرحله بعد می توانستند از افکار عمومی بخواهند که در مبارزه با مسلمانان در کنارشان بایستند.

الف ـ رسانه چیست؟

هربرت مارشال مک لوهان در مقدمه کتاب "برای درک رسانه" می نویسد: "پس از سه هزار سال که فن آوریهای مکانیکی و تفکیک گرا، موجبات گسستگی و انفجار را فراهم آوردند، در حال حاضر به نظر می رسد، جهان غرب مجددا منسجم می شود. در عصر مکانیکی، ما جسم خود را در فضا امتداد بخشیدیم ولی امروز با بیش از یک قرن سلطه فناوری الکتریسیته، این سیستم مرکزی اعصاب است که همچون توری بر تمامی کره زمین گسترده شده و حداقل در سیاره ماه زمان و فضا را تحلیل برده است و خیلی سریع، مرحله نهایی امتدادهای انسانی، یعنی برقراری فناوری آگاهیها و اطلاعات نزدیک می شود. در این مرحله روند خلاقه آگاهی و دانش به صورت جمعی بر تمامی جامعه بشری بال می گستراند و درست همان گونه عمل می کند که قبلاً انسان از طریق رسانه های متفاوت، حواس و سیستم اعصابش را توسعه داده بود.

فرد اینگلس نیز در کتاب "نظریه رسانه ها" چنین می نویسد:

"یک رسانه (Medium) عبارت است از هر ابزاری برای برقراری ارتباطات. رسانه حامل یا "واسط" پیام است... استفاده از واژه "رسانه" به این معنی است که کاربرد درست آن به شمار می رود. تلفن، رادیو، فیلم و تلویزیون همراه با چاپ و صدای انسان همگی به طور هم عرض واسط به شمار می روند...

... یک تلفن بالنسبه، صرفا یک واسط است. تلفن صرفا گسترده کردن دامنه قدرت حمل صدای انسان به هزاران مایل است. چاپ نیز یک واسط محض است، زیرا هر چند انسان معمولاً نمی تواند با مؤلف یک کتاب مکالمه کند و هر چند لحن و صدا و حرکت و ایما و اشاره ای که به کلام ادا شد، روشنی تأکید و غنا می بخشد، به راحتی توسط چاپ منتقل نمی شود، ولی عدم تراکم صوری آن ـ علامات سیاه روی کاغذ ـ مشاهده عملکرد آن را آسان می کند و راحت خواندن آن را میسر می سازد.

با این وجود، کتب مردم را آن گونه که اظهار می دارند، از خود بیخود می کند، آنها را به خنده و گریه وامی دارد، مردم در آنها گم می شوند و جذب آنها می گردند. با این وضعیت چقدر احتمال دارد که این مسأله در مورد فیلم و تلویزیون نیز صدق کند... درفیلم، در سینما، چهره ها و صورتهای چشم انداز و حرکات، آن گونه در چشم جلوه می کنند که گویی همه آنها زندگی واقعی هستند. اما البته ما تنها به خاطر انزوای در تاریکی نیست که چنین می کنیم. بر اساس اهداف و نیات فیلم ساز به شیوه دیدن، تصاویر توسط ما سازمان می دهند.

این وضع همچنین در مورد تلویزیون و حتی در بین جمعیت شاد و مسرور اتاق نشیمن نیز صدق می کند: تلویزیون محل قدرتی است برای گروههای تولید، و در ورای آنها شرکتهای بزرگی که به منظور دستیابی به پول و نفوذی که پول به همراه خواهد آورد به خرید توجه میلیونها نفر می پردازند. اینها تنها معدودی از فشارهایی هستند، که در حول و حوش چهارچوب آنچه می شنویم و تماشا می کنیم به واژه "واسط بودن" چنین سنگینی می دهند."

اهمیت رسانه به ویژه با شروع قرن بیستم میلادی برای مردم جهان به ویژه کشورهای غربی بسیار زیاد شد. "مردم کشورهای غربی مدت مدیدی است که آموخته اند، برای تسلط بر آنچه در اطرافشان می گذرد می باید آنها را به اجزای کوچکتری تقسیم و تفکیک کنند. به همین دلیل شاید یادآوری این مطلب تعجب آور باشد که بگوییم، در حقیقت و در عمل پیام واقعی، عبارت از خود وسیله پیام رسانی یا رسانه است یا به عبارت ساده تر تأثیر یک رسانه بر افراد یا جامعه، به میزان شدت تغییرات در مقیاس ها و معیارهایی بستگی دارد که هر فن آوری جدید یا هر امتدادی از وجود، در زندگی روزمره پدید می آورد."

شاید به دلیل همین تأثیرگذاری رسانه بر انسان است که اکثر صاحب نظران معاصر معتقدند هر کسی بر رسانه های گروهی سلطه یابد بر یکی از قوی ترین بخشهای این دوران سلطه خواهد داشت و حتی قدرتی افزون تر از قدرت یک دولت خواهد یافت. این رسانه واقعا چیست و چه کاربردی دارد که تا این حد سلطه بر آن به مثابه داشتن قدرتی افزون تر از قدرت یک دولت است.

کاردینال نیومن (Cardinal Newman) می گفت: "ناپلئون به خوبی دستور زبان توپخانه را می فهمید." باید گفت ناپلئون نسبت به سایر رسانه ها هم درک بالایی داشت به ویژه در مورد "سیستم تلگراف شاپ" (Le Telegraphe De Chappe) که برتری وی را بر دشمنانش تضمین می کرد. نیومن جمله دیگری هم دارد به این مضمون: "سه روزنامه مخالف، به مراتب خطرناک تر از هزار سرنیزه عمل می کنند."

الکسی دو توکویل (De. TocQueville Alexis) اولین کسی بود که دستور زبان نشریات و چاپ سربی را به خوبی درک کرد. وی در اثر خود راجع به انقلاب فرانسه، توضیح می دهد که چگونه نشریات به دلیل اشباع فرهنگی جامعه، توانستند طی قرن هجدهم، ملت فرانسه را متحد و یکدست کنند و در جنوب یا شمال این کشور تنی واحد را تشکیل دهند.

در این قرن، اصول نوشتاری چاپی، یعنی همسانی و تداوم، توانستند ساختارهای قدیم فئودالی و شفاهی جامعه را دگرگون سازند، نتیجه آنکه انقلاب، در واقع عملکرد طبقه ای جدید بود که از اهل ادب و شخصیت های اجتماعی تشکیل می شد.

برخی جامعه شناسان و روان شناسان دیگر نیز در خصوص اهمیت رسانه و تأثیر آن در جوامع غربی مطالبی را به رشته تحریر درآورده اند. از جمله فورستر (E.M.Forster) در کتاب خود به نام گذری به هند (Apassage to India) و کاروتر کتابی (J.C.Carothers)روان پزشک در با عنوان "ذهن آفریقایی در سلامت و بیماری" (The AfvicanMind in Health and Disease) بر تأثیرپذیری انسانها از رسانه تأکید می کنند. به ویژه کارترو می گوید:

"به جرأت می توان گفت، آمادگی غربی ها در مصاف با رادیو تلویزیون آن هم در محیطی سواد آموخته، چندان بیش از آن بومی اهل غنا نیست که هنگام روبه رو شدن با روند "سوادآموزی"، از دنیای قومی خود جدا ماند و به کناره های خشک و بی حاصل فردگرایی رانده شد. ما، غربی ها در دنیای الکتریکی جدید خود به همان اندازه تحت تأثیر قرار گرفته ایم و از خود بی خود شده ایم که زندگی های بدوی و بومی بر فرهنگ مکانیکی و سواد آموخته ها اثر گذاشته اند. در واقع باید گفت سرعت الکتریسیته، فرهنگهای ماقبل تاریخ را با بقایای دوره صنعتی مخلوط کرده و بیسوادی را در کنار سوادآموزی قرار داده است، که معمولی ترین اثر این خود بیگانگی و غوطه ور شدن در امواجی از مدلهای مختلف اطلاعات، چیزی جز انحطاط ذهن نیست."

آرنولد توینبی (Arnold Toynbee) معتقد است که اغلب جوامع غربی امروزی، فن آوری صنعتی و پیامدهای سیاسی آن را پذیرا شده اند، اما در زمینه های فرهنگی چنین گرایشها و همسانی وجود ندارد. افراد بسیار با فرهنگی هستند که در تبلیغات غوطه ورند، اما مدعی اند که "هیچ گاه توجهی به تبلیغات ندارند. درست مانند ذخایر فرهنگی و روحانی تمدن های شرقی که توان ایستادگی و مقاومت در برابر فناوریها را ندارند و زیرا تأثیر فناوری فقط در حدّ تفکرات یا مفاهیم نیست، بلکه این روابط معانی مختلف و مدلهای گوناگون ادراک است که به مرور تحت تأثیر قرار می گیرند و تفسیر می کنند." وی فرضیه ای را ارائه کرده است که تئوری "تصعید" (Sublimation) خوانده می شود. او در این فرضیه به قدرت تغییردهی رسانه ها اشاره می کند و می گوید:

"عکس العمل یک نظر و عقیده با تأثیر رسانه ها و فناوری در جامعه رابطه ای مستقیم دارد.

بشر، در طول اعصار و قرون ثابت کرده است که به طور جدّی نمی تواند چنین مطالعاتی را پیگیری کند و همیشه تحت تأثیر رسانه ها قرار می گیرد و به گونه ای ناخودآگاه، در برابر آنها کرخت می شود و شوک و ضربه های وارده را تحمل می کند. در واقع باید گفت: "انسان، اسیر زندانی بدون حصار است."

رسانه ها در جهان به سرعت از تکثر و تنوع تأثیرگذاری برخوردار شده و کارکردهای مختلفی پیدا نمودند. در حال حاضر رسانه ها به سه دسته تقسیم می شوند.

1 ـ رسانه مکتوب مثل کتاب، مطبوعات شامل روزنامه، مجله، نشریات ادواری و نیز تولیدات مکتوب خبرگزاریها.

2 ـ دیداری همچون سینما، تئاتر، تلویزیون و ماهواره.

3 ـ شنیداری همچون رادیو و موسیقی با انواع و اقسام آن.

هم اکنون از طریق سایت های اینترنتی همه موارد بالا را می توان پوشش داد. لذا برخی از این رسانه ها هر چند مکتوب یا دیداری و شنیداری است اما زیر پوشش رسانه های الکترونیکی نیز قرار می گیرند.

قدرت رسانه ها در ساماندهی و کنترل افکار عمومی جهان و تأثیرگذاری بر سیاست، فرهنگ و افکار ملتها آن چنان اهمیت یافته که گفته می شود در حال حاضر، هیچ قدرتی در دنیای امروز بالاتر از آن که شکل دهنده افکار عمومی است، نمی باشد. هیچ پادشاه، رئیس جمهور، نخست وزیر یا ژنرالی حتی اگر میل شدیدی به قدرت طلبی هم داشته باشد،نمی تواند از قدرت تعداد اندکی از افراد که کنترل رسانه های جمعی را در اختیار و کنترل خود دارند، برخوردار شود. قدرت این افراد دور از دسترس و غیر مشخص نیست بلکه به تمام خانه ها تسرّی یافته است.

این قدرتی است که ذهن و فکر هر شهروندی اعم از پیر یا جوان، غنی یا فقیر و عامی و متخصص را شکل می دهد. رسانه های جمعی انگاره های ما از جهان پیرامون را شکل و صورت می دهند و به ما می گویند که چگونه درباره این انگاره ها تفکر کنیم. اساسا بسیاری از چیزهایی را که درباره حوادث پیرامون خود می دانیم ـ یا فکر می کنیم می دانیم ـ از طریق روزنامه ها، هفته نامه های خبری، رادیو یا تلویزیون کسب شده است.

ویژگی تکنیک های دستکاری افکار که در اختیار صاحبان رسانه ها است، فقط عبارت از حذف و سانسور یا خبرسازی در روزنامه ها و رسانه های جمعی یا پخش درام های مستندی که به لحاظ تاریخی تحریف شده اند در تلویزیون، نیست. آنها هم در مدیریت اخبار و هم در برنامه های سرگرم کننده ای که فراهم می آورند، موشکافانه و دقیق عمل می کنند. از جمله مدیریت در روش و الگویی که برای پوشش دادن به اخبار مدنظر قرار می گیرد. اینکه کدام خبرها مورد تأکید باشد و کدام یک کم اهمیت جلوه داده شود، نحوه انتخاب کلمات، تُن صدا و حالات چهره گزارشگران، نحوه جمله بندی عناوین خبری و انتخاب توضیحات خبری، همگی بر تفسیر و تعبیر ما درباره آنچه که می بینیم و می شنویم مؤثر واقع می شوند.

در رأس همه این موارد، نوشته های سرمقاله نویسان و سر دبیران است که هر گونه شکلی را در اذهان ما درباره مواردی که به آنها می اندیشیم برطرف می سازند. آنها را استفاده دقیق از تکنیک های روان شناسانه پیشرفته، اندیشه و افکار عمومی مردم جهان را سمت و سو می دهند و به نگرش های مختلف آنها نسبت به دیگر جوامع و ملتها و انواع رفتارها از طریق جایگذاری این جوامع یا رفتارها در متن یک درام تلویزیونی یا کمدی شکل می دهند.

ب ـ اهمیت رسانه برای صهیونیسم:

یهودیان اهمیت رسانه و تأثیر آن بر افکار عمومی جهان و شکل گیری یک قدرت نامرئی جهان را بسیار زود دریافتند لذا در صدد برآمدند تا با سیطره بر رسانه های جمعی و این فناوری جدید، قدرتی افزون تر از قدرت یک دولت در جهان به دست آورند.

در سال 1776 میلادی یک یهودی به نام آدم وایزهاپ استاد علم لاهوت و حقوق بین الملل دانشگاه نکولدشتات آلمان، انجمن پنهانی برای یهودیان تأسیس کرد و آن را انجمن نورانیان نامید و برای تحقق هدف این تشکیلات که سیطره بر جهان بود اساسنامه ای قرار داد که در اصل چهارم آن آمده است:

"نورانیان باید مطبوعات و تمام رسانه های دیگر را در سیطره خود داشته باشند."

حاخام راشورون حاخام یهودیان شهر پراک چک نیز قبل از تشکیل اولین کنگره صهیونیسم در سال 1897 میلادی در شهر بازل سوئیس، در سخنرانی خود که در خصوص اهتمام یهود به تبلیغات ایراد کرد چنین گفت:

"اگر طلا نخستین ابزار ما در سیطره و حکومت بر جهان است، بی تردید، مطبوعات و روزنامه نگاری دومین ابزار کار ما خواهد بود."

نخستین کنگره صهیونیسم در سال 1897 میلادی نقطه عطفی و تحولّی در شیوه شستشویمغزی مردم بود. تا آن زمان یهودیان، در نظر جوامع اروپایی چهره ای منفی داشتند. دلیل آن قبضه کردن تمام فعالیت های اقتصادی توسط یهودیان بود. شاعران و ادیبان اروپایی در آثار خود این چهره را به خوبی ترسیم کرده و در نوشته هایشان به مذمت آنان برخاسته بودند. نمایشنامه "تاجر ونیزی" نوشته شکسپیر شاعر معروف انگلیسی که در آن شخصیت شایلوک ـ تاجر آزمند یهودی ـ به تصویر کشیده شده بود یکی از این آثار است.

رهبران صهیونیستی گرد آمده در کنفرانس نظر داشتند که طرح کشور اسرائیل که هرتزل در سال 1895 به زبان آلمانی نوشته بود با توجه به این چهره یهودیان در نزد ملتهای آمریکا و اروپا عملی نخواهد شد. هرتزل در طرح خود کشور اسرائیل را "سنگر مقدم تمدن غرب در برابر بربریت و توحش شرق" نامیده بود.

در اولین کنگره صهیونیسم که به ریاست تئودور هرتزل تشکیل شد، وی درباره اهمیت تبلیغ و نقش آن در تبادل اندیشه و ارتباط یهودیان پراکنده در نقاط مختلف جهان مطالبی را بیان داشت. این کنگره، زمینه خطرناکی را به وجود آورد تا سیاست یهودیان بر تبلیغات و رسانه های گروهی جهان عملی شود. زیرا کسانی که در این کنگره گرد آمده بودند بر این نظر اتفاق داشتند که نقشه برپایی دولت اسرائیل و تشکیل حکومت جهانی یهود، جز با تسلط بر سازمانهای خبری جهان، به ویژه مطبوعات و روزنامه نگاری میسر نخواهد شد.

از این رو کنگره قطعنامه ای صادر کرد که به عنوان پروتکل رهبران صهیونیست معروف شد. بر اساس آن، صهیونیستها اصول و شیوه های تبلیغی، اهداف، روشها، ابزار و نیز راهبرد تبلیغاتی خود را در چهارچوب عقاید دینی و سیاسی خود مشخص کردند. این کنگره در ماده سوم مورد تصویب خود، بر تبلیغات و آموزش برای ایجاد میهن ملی یهود در فلسطین تأکید ورزیده است. پروتکل پنجم از پروتکل های رهبران صهیونیست تصریح دارد:

"باید افکار عمومی را با تغییرات در تمامی نواحی به سوی خود جلب کنیم."

در پروتکل دوازدهم نیز چگونگی سیطره بر رسانه های فراگیر به ویژه مطبوعات تشریح شده است که عبارتند از:

ـ تمام رسانه ها که بازگوکننده اندیشه هاست باید به طور کلی در دست ما باشد.

ـ هر گونه چاپ و انتشار باید از آن ما باشد.

ـ ادبیات و مطبوعات، مهم ترین و قدرتمندترین کانالهای تبلیغاتی و آموزشی است و باید زیر سیطره ما باشد.

ـ دشمنان ما نباید رسانه ای در اختیار داشته باشند که به وسیله آن اندیشه های خود را بروز دهند. در غیر این صورت باید عرصه را چنان بر آنان تنگ کنیم که نتوانند از طریق این رسانه به ما حمله کنند.

ـ هیچ خبری به هیچ کجا درز پیدا نمی کند مگر اینکه ما اجازه داده باشیم. برای دستیابی به این خواسته باید بر رسانه های خبری ـ که تعدادشان در جهان کم است ـ سیطره داشته باشیم. در آن صورت تنها خبرهایی که ما انتخاب می کنیم، به گوش جهانیان می رسد.

ـ باید تمام مطبوعات را در قبضه داشته باشیم تا هر وقت بخواهیم، احساسات مردم را پیرامون مسأله ای برانگیزیم و هر زمان اراده کنیم، جدلهایی را که در خدمت منافع ما باشد به راه بیندازیم و از این طریق بر اذهان سیطره پیدا کنیم.

ـ ما مطبوعات مختلف با گرایشهای متفاوت خواهیم داشت. هر کدام از این نشریات طرفدارطایفه ای خواهند بود، از سلطنت طلب گرفته تا جمهوریخواه و انقلابی و حتی هرج و مرج طلب. این مطبوعات مانند "ویشنو" خدای هندوها.

ـ صدها دست خواهد داشت و هر دستی نبض دگرگون شونده انظار عمومی جهان را برای ما اندازه خواهد گرفت.

همچنین در این پروتکل آمده است:

"ما جریان مطبوعات و روزنامه نگاری را به این صورت در خدمت خویش در می آوریم: آرام آرام به سمت صهیونی کردن مطبوعات حرکت می کنیم و افسار و عنان آن را به دست گرفته و به سمت خود منعطف می سازیم. ما نباید بگذاریم دشمنانمان به روزنامه ها و رسانه های خبری ای که بیانگر آرا و نظرات آنان باشد، دست یابند. هیچ خبری نباید بدون کنترل و نظارت ما برای مردم بیان شود.

باید روزنامه های مختلفی داشته باشیم و به وسیله آنها دموکراسی(!) و جمهوری خواهی (!) و انقلابی گری، و بالاتر از همه، لاابالی گری را ترویج کنیم. ما باید بتوانیم هرگاه که خواستیم، شور و هیجان ملّتی را برانگیزیم و هرگاه خواستیم آنان را آرام نماییم.

همچنین لازم است که ما افرادی را که دارای سوابق اخلاقی نادرستی در جامعه هستند، به سرپرستی امور روزنامه های مهم بگماریم ـ به ویژه روزنامه هایی که بر ضد ما مطالبی می نویسند ـ و آن گاه که دریافتیم اینان در برابر ما خضوع نمی کنند و برخلاف ما موضع می گیرند، مسائل سوءاخلاقی ایشان را فاش سازیم و کارشان را یکسره کنیم و به دیگران نیز بفهمانیم که در صورت مخالفت با ما، به چنین وضع اسف باری دچار خواهند شد..."

به طور کلی صهیونیسم می گوید:

"لازم است کارهای خود را متناسب با افکار عمومی بنا کنید، و همسویی با افکار عمومی در واقع چیزی است که نهایتا موضوع حکومت ها را تعیین می نماید و عملکرد آنها را در جوامع دموکراتیک مشخص می کند... آینده حرکت صهیونیست ها و سرنوشت آنها را با روی خوش نشان دادن به افراد، هر چند که دوست و بزرگتر باشند، تعیین نکنید. لازم است به دامن ملّت های جهانی بازگردید و به تبلیغات گسترده در محیط آنان در چهارچوب نفوذتان میان دوستان خود اقدام کنید."

به این لحاظ، تبلیغات صهیونیسم که هم پیوند با اهداف آن است، تمامی جهان را در برگرفت؛ به گونه ای که از پنج خبرگزاری جهان که انحصار مهم دنیا را در دست دارند، چهار خبرگزاری متعلق به صهیونیست هاست. از آن طریق، افکار عمومی جهان را به سمت اهداف مورد نظر خود سوق می دهند. عبارت زیر مربوط به یکی پروتکل هاست:

"لازم است هیچ خبری در اختیار جامعه قرار نگیرد، مگر این که با موافقت و تأیید ما باشد. تحقق این امر جز با سلطه بر خبرگزاری ها ـ که اخبار از همه نقاط جهان در آن جا متمرکز می گردد ـ امکان پذیر نیست. تنها با این زمینه ها می توان ضمانت کرد که هیچ خبری منتشر نشود، مگر این که ما آن را برگزیده و با آن موافقت کرده باشیم."

ارتباط بین خبرگزاری ها و مطبوعات، همچون رابطه تفنگ و باروت است. تفنگ هرگز مفید و ثمربخش نخواهد بود، مگر آن که باروت آن مهیا و آماده شده باشد.

همان گونه که سازندگان باروت و فشنگ، بر تفنگداران سیطره و غلبه دارند، خبرگزاری ها نیز بر مطبوعات غالب و چیره اند.

با توجه به این مسأله، فرهنگ اصلی صهیونیسم، ژورنالیستی است. آثار برجسته فنی،علمی و ادبی یهود نیز به طور عمده آثار ژورنالیستی است. این آثار برجسته، نتیجه ی استعداد شگفت انگیز یهودیان در پذیرش و درک ایده های دیگران است. سرمایه و ژورنالیسم در قالب مطبوعات با هم پیوند می خورند، و مسائل سیاسی و معنوی قدرت یهود را به وجود می آورند.

در پروتکل شماره 2 آمده است:

"مطبوعاتی که تحت قدرت و سیطره حکومت ها هستند، نیروی عظیمی به شمار می روند که ما می توانیم آنها را برای هدایت ملت ها به دست آوریم. زیرا حکومت ها نمی دانند که چگونه از این نیرو به طور صحیح استفاده کنند. به همین دلیل، آنها به چنگ ما افتاده اند و از خلال این مطبوعات نفوذ بسیاری کسب کرده ایم، در حالی که همواره پشت پرده باقی مانده ایم..."

در بخش دیگر از این پروتکل آمده است:

"می دانیم که ممالک جهان از مطبوعات به عنوان وسیله ای برای هدایت فکر مردم در جهت خواسته های خود استفاده می کنند، لذا برای آن که بتوانیم از مطبوعات در جهت خواسته های خود استفاده کنیم، باید در بین مردم نارضایتی ایجاد کنیم و سپس از طریق مطبوعات نارضایتی ها را منعکس سازیم."

در فرازی دیگر از آن آمده است:

"آزادی بیان تنها از طریق آزادی عمل تضمین می شود، امّا مردم غیر صهیونیست نمی دانند چگونه از مطبوعات استفاده کنند. خوش بختانه، این وسیله به دست ما افتاده است و ما می توانیم از طریق مطبوعات اعمال نفوذ کنیم. جای بسی خوش بختی است که ما علاوه بر مطبوعات، طلا را هم در اختیار داریم."

در پروتکل هفدهم، در بند عجیبی، مدّعی مهارت خاصّی در هنر فحاشی در نژاد یهود است. در آن پروتکل آمده است:

"مطبوعات معاصر ما رسوایی های حکومتی و مذهبی و بی صلاحیتی غیر یهود را افشا خواهند کرد، و این کار را با استفاده از تعابیر بسیار توهین آمیزی، که نژاد ما به دلیل توانایی و استعدادش در به کارگیری آن بسیار شهرت دارد، انجام خواهند داد."

در بخشی از پروتکل شماره 15 آمده است:

"تحت نفوذ ما، اجرای قوانین غیریهود به حداقل کاهش می یابد. تفسیر لیبرالیستی که ما در حیطه قوانین رواج داده ایم، احترام به قانون را از میان می برد. دادگاه ها، حتی در مهم ترین مواردی که پای اصول اساسی و مسائل سیاسی در میان است، همان گونه حکم می کنند که ما فرمان می دهیم. آنان به این اصول و مسائل از همان دریچه ای می نگرند که ما به وسیله مأمورانی که ظاهرا به هیچ وجه اشتراکی با ایشان نداریم ـ و از طریق روزنامه ها و سایر مجاری [تبلیغی] ـ به کارگزاران اجرایی غیریهود عرضه می داریم."

موارد متعدّدی از ادعای کنترل مطبوعات [توسّط یهود ]در پروتکل ها وجود دارد. به این عبارات مؤکد از پروتکل شماره 14 توجّه کنید:

"در کشورهایی که پیشرفته خوانده می شوند، ما ادبیاتی بی معنی، کثیف و تنفّرانگیز را به وجود آورده ایم. مدّتی کوتاه بعد از این که قدرت را به دست گرفتیم، وجود این نوع ادبیات را تشویق خواهیم کرد تا تفاوت میان آن و اطلاعیه های کتبی و شفاهی که خودمان منتشر خواهیم کرد به شکل بارزتری آشکار شود."

بخشی از پروتکل شماره 12:

"در حال حاضر، تا آن جا در این زمینه [کنترل مطبوعات ]موفّق بوده ایم که همه اخبار از طریقچندین آژانس که خبرها از تمامی نقاط جهان در آن جا تمرکز می یابند، دریافت می شود. آن گاه، این آژانس ها عملاً مؤسسات خود ما خواهند بود که تنها آن چه را ما مجاز بدانیم، منتشر خواهند کرد."

این بند از پروتکل شماره 7 درباره همین موضوع است:

"ما باید حکومت های غیریهود را به اتخاذ تدابیری وادار کنیم تا برنامه ما را، که در مقیاس وسیعی طرح ریزی شده و اکنون به هدف موفقیت آمیزش نزدیک می شود، پیش برده و ترویج دهد. این کار با اعمال فشار افکار عمومی، که البته به کمک به اصطلاح نیروی عظیم مطبوعات، توسط خود ما تحریک شده است، انجام خواهد شد. این نیروی عظیم، به جز چند استثنای بی اهمیت، هم اینک در اختیار ماست."

موارد فوق الذکر، بیانگر این نکته است که تبلیغات صهیونیستی، ماده مهمی از مواد برنامه ریزی عمومی اقدامات صهیونیسم است.

بنابراین، تبلیغات صهیونیستی، در کنار اهداف جنبش جهانی صهیونیسم به حرکت افتاد، و با انواع ابزارها، برای تحقق این هدف ها ادامه یافت. به طوری که چند سالی از کنگره بازل نگذشته بود که بسیاری از رسانه های فراگیر اروپا و آمریکا به دست صهیونیستها افتاد و آنها عملیات وسیعی را برای زیباسازی چهره خود در نزد افکار عمومی آغاز کردند. صهیونیسم، نه تنها بر اغلب رسانه های خبری در اروپا و امریکا، بلکه در اغلب نقاط جهان مسلط شد.

البته این تلاشها در چهار دهه اول قرن بیستم موفقیت چندانی نداشت زیرا تصویر زشت یهودیان در باورهای مردم ریشه دوانیده بود و به این آسانی ها از بین نمی رفت اما ناگهان بادهایی وزیدن گرفت که فضا را برای اجرای تبلیغات صهیونیستی موافق ساخت که آن تبانی نازیها و صهیونیستها پس از تبانی صهیونیستها و انگلیسیها برای لغو قیود انتقال یهودیان به فلسطین بود. نازیها به رهبری هیتلر به تعقیب یهودیان پرداختند و مطبوعات صهیونیستی، فرصت را غنیمت شمردند و از ستم نازیها بر یهودیان بهره گرفتند. و یک کلاغ، چهل کلاغ کردند و از کاه کوه ساختند و توانستند چهره کریه و زشت یهودیان را، به ویژه نزد اروپاییها و آمریکاییها زیبا و دوست داشتنی جلوه دهند.

به طورکلی، صهیونیست ها از زمان تشکیل جنبش صهیونیسم، از تبلیغات خود و ایجاد شبکه های گسترده تبلیغاتی در سراسر جهان، اهداف متعدّدی را دنبال کرده اند، که همگی آنها در پروتکل های سردمداران صهیونیست مطرح شده، و درباره جلب افکار عمومی جهان به نفع خود و نابودی جوامع فکری و فردی غیر یهودیان دور می زند. مهم ترین این اهداف را می توان در مسائل زیر خلاصه کرد:

1. برانگیختن عواطف و احساسات مردم و گاهی برانگیختن جدل ها و کشمکش های داخلی بین جوامع غیر یهودی؛

2. هدف دیگری که صهیونیسم از راه سلطه یابی بر ابزارهای تبلیغی در پی آن است، اتلاف ساعاتی از وقت مردم است که هر روز دو یا سه ساعتی را مشغول به خود کنند؛

3. تأثیرگذاری بر افکار عمومی جهان و اخلاق ملّت ها. نمونه بارز و عینی این مسأله، موفقیت آنها در مورد تجویز انحراف جنسی در جهان است؛

4. به خدمت در آوردن غیر یهودیان، همچون برده برای یهودیان، در تمام دنیا و به دست گرفتن قدرت در جهان.

پروتکل دوازدهم حاکی از توجه و اهتمامصهیونیسم برای تسلط بر تبلیغات جهانی است. در بخشی از این پروتکل آمده است:

"ما اگر تاکنون موفق شده ایم در ذهن جامعه غیر یهود تا آن جا تسلط پیدا کنیم که تقریبا همه مردم، امور جاری جهان را از پشت شیشه رنگی عینکی نگاه کنند که ما در مقابل چشمانشان قرار می دهیم، و اگر اکنون یک دولت هم وجود ندارد که آن چه که بلاهت غیر یهود، اسرار دولتی می نامد، از دسترس ما دور نگه داشته باشند، آن گاه که ما از طریق حکومت جهانی خویش، اربابان رسمی جهان شویم، شرایط چگونه خواهد بود؟"

تبلیغات صهیونیستی، پیش از بنیادگذاری رژیم صهیونیستی، به گونه ای بر اعضای سازمان ملل متحد اثر گذاشت که مسأله فلسطین در نظر افکار عمومی جهان، به مسأله خلق ستمدیده یهود تبدیل شد. یعنی گویی برای استقلال خویش مبارزه می کند و برای گشودن دروازه های کشورش به روی آوارگان خود در جهان تلاش می ورزد. تبلیغات صهیونیستی، این گونه و با این روال و در این راه، تا پس از برپایی دولت صهیونیستی در سرزمین فلسطین ادامه یافت، و توانست اطلاعات دروغینی درباره مبارزه موجود در فلسطین به افکار عمومی جهان بباوراند.

این مبارزه، به عنوان یک مسأله مرزی و مسأله آوارگان قلمداد می شد. افزون بر آن، رژیم صهیونیستی سیاست خارجی خود را در رتبه نخست بر به کار گرفتن حداکثر نفوذ بین المللی برای تأیید استقلال دولت اسرائیل و تمامیت ارضی آن قرار داد.

این مسائل، همگی در سایه فعالیت های روزنامه نگاران، ناشران، کارگردانان و... در جنبش صهیونیسم انجام می گیرد، و سازمان موساد، کنترل و هماهنگی همه آنها را بر عهده دارد. گزارش های سازمان جاسوسی مرکزی امریکا (سیا)، که توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام در جریان تسخیر سفارتخانه آمریکا در ایران، پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1358 ه . ش به دست آمد، بر این مسأله تأکید دارد. به عنوان نمونه:

"موساد به طور اساسی پیرامون جمع آوری اطلاعات و کنترل عملیات اجرایی و تبلیغاتی خارج از اسرائیل، با به کارگیری شبکه وسیعی از کارگزاران و مزدوران در سراسر دنیا، برای کنترل عملیات سیاسی و تبلیغاتی و تروریستی عمل کرده است."

موارد فوق الذکر، بیانگر این نکته مهم است که رژیم صهیونیستی، از طریق خطوط و ابزارهای تبلیغاتی وسیع در دنیا، خود را یک ضرورت تاریخی، سیاسی و تمدنی جهانی مطرح می کند. این موارد عبارت اند از:

الف. تمدّن اسرائیل مرتبط به موجودیت غربی است؛

ب. اسرائیل یک حقیقت تاریخی است؛

ج. اسرائیل ایدئولوژی را به عقاید سیاسی معاصر تعبیر می کند؛

د. از این جهت قائل به مبدأ دنیاست؛

هـ. از مسئولیت تاریخی خود دفاع می کند؛

و. اسرائیل از نظر جغرافیایی، تاریخی و تمدنی، به منطقه ای یا سرزمینی در خاورمیانه منسوب است؛

ز. در آن منطقه عقاید و جمعیت هایی وجود دارد که از فرهنگ و تمدن بشری عقب می باشند.

این چنین، تبلیغات صهیونیسم، از افکار عمومی در برابر تثبیت حضور نظامی اسرائیل در منطقه سود جست. در مدت زمانی کوتاه، مهاجرت یهودیانی که در تمام دنیا پراکنده بودند، به ویژه در کشورهای کمونیستی، به دلیل این که بیشتر رهبران صهیونیست از این کشورها هستند، به اهداف خودرسیدند.

از آن پس، هنگامی که عملاً وارد صحنه های اطلاع رسانی و رسانه های گروهی در سطوح بین المللی می شویم، خواهیم دید که همه اهداف فن آوری یاد شده (فناوری اطلاع رسانی و رسانه های ارتباط جمعی) که بهره گیری آنها حق بشریت است، بدون تعریف واقعی در نظر گرفتن منافع ملل، یک هدف آنهم تغییر و تحول مسیر اندیشه و تفکر انسانی در سمت و سویی معین که صهیونیستها و استعمارگران غربی سکان دار آن هستند، را دنبال می کنند.

صهیونیسم جهانی از فناوری اطلاع رسانی (رسانه) به شکل مؤثر و فعال کمک گرفته و با سازماندهی فعالیت های فکری، سیاسی و اقتصادی و هماهنگی و ارتباط گسترده و دقیق آنها با "ماسونی" به هدف ضربه زدن و در نهایت نابود کردن عقاید و اندیشه های پاک تلاش می کند.

البته این اقدامات و سیاستها توسط صهیونیستها به منظور جایگزینی عقاید، اندیشه و فرهنگ خرافی و پوسیده صهیونیستی به جای عقاید درست و آسمانی صورت می پذیرد.

از جمله فعالیت های صهیونیسم جهانی، عملیات گسترده برای خرید و در واقع اجیر کردن روزنامه ها، مجلات، خبرگزاریها، شخصیت های صاحب نفوذ در دولتها برای کمک و حمایت از یهود و اهداف صهیونیستها است.

ابزارهای اطلاع رسانی همواره نقش فعال در تأثیرگذاری بر رخ داده ها و حوادث جهان و تأثیر شایانی در مراکز خبری جهان داشته است.

صهیونیستها فعالیت گسترده ای در زمینه اطلاع رسانی و سیطره رسانه ای بر نقاط مختلف جهان دارند.

آنان دارای 28 مرکز اطلاع رسانی در آمریکای لاتین، دو مرکز در آفریقا، 26 مرکز در کشورهای عربی، دو مرکز در اقیانوسیه، 18 مرکز در آسیا، 19 مرکز در اروپا و 11 مرکز اطلاع رسانی در آمریکای شمالی هستند.

در اینجا پرسشی که اذهان را به خود مشغول می کند این است که چرا صهیونیستها این همه سرمایه گذاری کلان در زمینه رسانه های گروهی کرده و در خصوص فنّاوری اطلاع رسانی اهتمام می ورزند؟

برای پاسخ به این پرسش مهم باید سه هدف مخرب صهیونیستها در زمینه اطلاع رسانی و رسانه های گروهی را مورد بررسی و کنکاش قرار داد.

"اول اینکه رسانه های گروهی پر اهمیت ترین و بزرگترین سلاح در تأثیرگذاری بر مجاری تحولات و رخدادها در سراسر جهان و در تمامی زمینه ها به ویژه سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی است.

همین امتیازات مهم و حیاتی عامل جذب صهیونیست جهانی برای تلاش و سرمایه گذاری بیشتر و گسترده تر در این زمینه گردیده و توجه صهیونیستها به این سمت و سو معطوف شده است.

به همین خاطر باید اعتراف کرد که آنان با در اختیار داشتن چنین قدرت رسانه ای و مطبوعاتی به آسانی قادرند در اندیشه ها، فرهنگ ها، سیاستها و سیاست گذاری های دولتها و کشورها و اذهان جوامع نفوذ کرده و با تغییر اذهان عمومی جهان به نفع خود، عقاید و اندیشه های صهیونیستی را در ملل دنیا تزریق کنند.

صهیونیست ها با چنین سلاحی قادرند مواضع سیاسی دولتهای مورد نظر خود را علیه دولت یا کشوری تغییر دهند، بدون اینکه حضور و دخالت آنان محسوس باشد!

بهترین مثال در این خصوص می تواند جامعهآمریکا باشد.

صهیونیستها با اجرای گسترده عملیات اطلاع رسانی و مطبوعاتی نادرست، تا درصد بسیار زیادی توانستند در اذهان عمومی مردم آمریکا علیه مسلمانان و کشورهای اسلامی تغییرات اساسی ایجاد کرده و در مقابل خوش بینی زیادی در جامعه آمریکا نسبت به صهیونیسم و مظلوم جلوه دادن یهود در دنیا وارد سازند.

صهیونیستها با در اختیار داشتن درصد قابل ملاحظه ای از عملیات اطلاع رسانی در رسانه های قوی و مطرح همچون روزنامه ها، مجلات، فیلمهای سینمایی و ویدئویی، رادیو و تلویزیون توانستند با انتشار پیوسته اطلاعات دروغ و غلط در سراسر جهان به ویژه در جامعه آمریکا، مغزها را شستشو داده و رویکردها و مواضع مخرب و هولناکی در برخی دولتها مانند، آمریکا علیه برخی ملل ایجاد کنند!

هدف دوم صهیونیستها در زمینه اطلاع رسانی، تخریب و نابودی جوامع از بعد اندیشه و روان است.

آنها یا به تحریک عواطف گروههای مردمی و ایجاد تشنج در برخی جوامعی که موضع ضد صهیونیستی دارند، مشغولند و یا احیانا در برانگیختن و تحریک احزاب مخالف علیه یکدیگر در جامعه یا کشوری که مخالف منافع صهیونیستها است، تلاش می کند تا با این نوع ترفندهای شیطانی به اهداف پلید خود دست یابند!

بنابراین ادبیات و روزنامه از قویترین رسانه آموزشی است و به همین خاطر صهیونیست جهانی سعی دارد تا نقش اساسی در این موارد داشته باشد.

سومین هدف صهیونیستها از سیطره بر رسانه های گروهی، انتشار فساد و بی بندوباری میان مردم و ضربه وارد آوردن به بعد اخلاقی آنان است.

هر شب صدها هزار نفر از مردم مدت 2 تا 3 ساعت از وقت خودشان را صرف دیدن نمایشهای مختلف کرده و در روز نیز میلیونها تن از مردم بین نیم الی 3 ساعت از وقت خود را صرف تماشای فیلمهای سینمایی می کنند که ساخته و پرداخته صهیونیست جهانی برای تخطیر و ضایع کردن اندیشه و عقول مردم و در نهایت نفوذ در افکار عمومی و تغییر آن ها به نفع صهیونیستها است.

صهیونیستها که درصد زیادی از رسانه های تصویری، نوشتاری و سعی در جهان را در اختیار دارند، بهترین راه برای انتشار عقاید پوسیده و تحریف شده و نیز رواج اوهام و اندیشه های صهیونیستی را بهره گیری از همین رسانه ها می دانند که با نقش مستقیم اما حضور مخفیانه و غیر مستقیم جوامع بشری را به هلاکت اخلاقی و روانی دچار می سازند.

بررسی ها و آمار نشان می دهد که جامعه آمریکا یکی از قربانیان جدی و محسوس جنایتهای رسانه ای صهیونیستها در جهان امروز هستند صهیونیستها بدون حضور مستقیم و با به کارگیری رسانه های تصویری نفوذی شگرف و باشتاب در افکار و اندیشه های آمریکاییها به ویژه دختران و پسران جوان آمریکا دارند.

بدین شکل صهیونیسم جهانی تأثیر وافری بر اخلاق و افکار ملتها داشته و فضیلت و برتری کشورهای اروپا و آمریکا را به باد فنا سپرده بی آنکه حضورمحسوسی در این جنایت هولناک داشته باشد."

(ن. ر: خبرگزاریها، مطبوعات صهیونیستی، شبکه های رادیویی و تلویزیونی، سینما)

مآخذ:

  1. اینگلس، فرد: نظریه رسانه ها، محمود حقیقت کاشانی (تهران: مرکز تحقیقات و مطالعات سنجش برنامه 1 صدا و سیما، 1377).
  2. رفاعی، فؤاد بن سید عبدالرحمن: نفوذ صهیونیسم بر رسانه های خبری و سازمانهای بین المللی، حسین سروقامت (تهران: انتشارات کیهان، 1377).
  3. دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، اسناد لانه جاسوسی، اشغالگران قدس، شماره 36.
  4. عابد، ابراهیم: "سیاسة اسرائیل الخارجیة ـ اهدافها و رسائلها و ادواتها"، مرکز ابحاث الفلسطینیه، دراسات الفلسطینیة، بیروت 1968.
  5. ابوغنیمه، زیاد: نشریه میراث جاویدان، "رسانه های جهان در پوشش مرئی و نامرئیصهیونیسم"، سال اول، شماره اول.
  6. مجله نداء القدس، "نفوذ صهیونیستی در منابع اطلاع رسانی جهان" سال پنجم، شماره 75 و 37، 1/11/1382.