زبان عبری

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل


زبان عبری (Sholem Asch) یکی از شاخه های مهم زبان معروف "سامی" است. و درمجموعه کنعانی قرار دارد. مانند زبان عربی، آشوری، بابلی، سریانی و زبانهای جنوب جزیره العرب و زبان حبشی. به نقل از برخی منابع نام "عبری" به دلیل منسوب بودن به حضرت ابراهیم] ع] که از رود اردن عبور کرده، بر آن زبان اطلاق شده است. و رود فرات به نقل از بعضی دیگر از منابع. اگرچه مستشرقین معتقدند که آن به خاطر تیمّن و تبرّک به نام یکی از پدران اسطوره ایش که "عیبر" نامیده می شده، به عبری ملقب گردیده است.

الف ـ تاریخ زبان عبری:

زبان عبری قبل از مهاجرت عبرانیها از سرزمین کنعان در آنجا پدید آمد.

کنعانیان ابتدا به زبان عبری سخن می گفتند و سپس عبرانیان به آن روی آوردند. عبرانی ها قبلاً به یکی از گویش های کهن آرامی صحبت می کردند. ولی زبان آنان خیلی زود به زبان آن سرزمین تبدیل گردید. سرزمینی که بعدا از آنجا دور شدند. آنان به تدریج زبان اصلیشان را فراموش کردند. با فرارسیدن قرن 11 قبل از میلاد، زبان کنعانی، زبان رسمی تمام سرزمین کنعان گردید. در واقع این تغییر زبان هنگامی اتفاق افتاد که عبرانیان به سرزمین کنعان راه یافتند. ناگفته نماند که این زبان در اواخر سده های میانه "عبری" نامیده شد و پیش از آن در عهد عتیق هیچ اشاره ای نشده است که این زبان را عبری می نامیده اند، بلکه از منابع چنین برمی آید که به آن "زبان یهودی" یا "زبان کنعان" می گفته اند.

زبان عبری، زبان همه عبرانیها نبود. بلکه زبان یکی از شاخه های آنها یعنی "بنی اسرائیل" بوده است. زبان عبری از سه طریق به ما رسیده است. اول: کتابهای عهد قدیم و تلمود و نیز تعدادی از تألیفات ادبی و علمی که علمای یهود در دوره های مختلفآنها را نوشته اند. دوم: برخی از نقشها و تصاویر باستانی. سوم: سرودهای دینی که یهودیان در خلال دوره های گذشته همواره آنها را تلاوت می کرده اند. و ملاحظه می شود که آنچه رسیده صورت واضح و مشخصی را [به ما ]نمی دهد، مگر از طریق نوشتن. در حالی که به نطق و زبان گفتار، به طور کامل نمی توان یقین پیدا کرد.

اصطلاح "لاشون عفریت" یا "زبان عبری" در میشنا پدیدار گشت. سپس در کتاب حکمت های ابن سیراخ و آثار یوسیفوس به کار رفت. عمر عبری کوتاه است، همان گونه که آغازش در غبار پیچیدگی فرو رفته است. باید گفت که تنها و تنها گویشی از زبانی بزرگ تر یعنی "کنعانی" است؛ گویشی که در آن زمان هنوز به پختگی و کمال نرسیده بود. سنگ نوشته های تل عمارنه نشان می دهد که عبارات کنعانی اش بسیار نزدیک به عبری است. نقوش موآبی بر روی سنگ معروف به "سنگ شاه میشع" نیز چنین حالتی دارد.

پژوهشگران، ادوار تاریخی زبان عبری را چنین معرفی می کنند:

1 ـ عبری باستان:

به اعتقاد یکی از پژوهشگران، کاربرد واژه عبری برای زبان این دوره بسیار دشوار است؛ زیرا عوامل استقلال زبانی با تمایز گویشی ـ که همان گسترش حوزه جغرافیایی و تحول طبیعی در طول زمان است ـ هنوز برای این زبان تحقق نیافته بود. زبان عبری این دوره را "عبری دوره باستان" یا "عبری باستانی" یا "عبری کلاسیک" و یا "عبری پیش از تبعید" می نامند. این دوره به دور بودن از تأثیرات بیگانه و ناآشنا متصف است.

این زبان در اسفار عهد عتیق دیده می شود و اصولاً جنبه دینی دارد. بسیاری از واژه هایش وامگرفته از زبان های همسایه مانند بابلی، آشوری، آرامی، مصر باستانی، فارسی و سرانجام یونانی است. چنین پیداست که عبرانیان به چند گویش از گویش های کنعانی سخن می گفته اند؛ زیرا گویش پادشاهی جنوبی با پادشاهی شمالی متفاوت بوده است و درباریان پادشاهی یهودا نیز ظاهرا به زبان آرامی سخن می گفته اند.

این مرحله از قرن دهم تا سال 586 قبل از میلاد یعنی تاریخ سقوط مملکت یهودا ادامه پیدا کرد. در اواخر این مرحله زبان عبری به اوج شکوفایی خود رسید. علی رغم اینکه نوشته جاتش حتی در دوره های استقرار از ویژگی ابتدایی برخوردار بود. در این دوره تدوین کتب عهد قدیم به پایان رسید. بنابراین عبرانیان تا زمان کوچ بابلی (586 ق .م) همین زبان عبری را به کار می بردند و با پیدایش عوامل فرسایش ـ که غلبه آرامی به عنوان زبان بسیاری از عبرانیان و نیز زبان تجارت و حکومت شرق، یکی از آنها بود ـ ستاره اش رفته رفته افول نمود. گویا در حدود سال 250 ق .م این گونه از عبری حتی در فلسطین نیز از میان رفته بوده است.

2 ـ عبری میشنا:

در این مرحله نوبت به عبری میشنا رسید که برگرفته از عبری باستان نبود و بلکه با آرامی یا آرامی آمیخته به واژه های عبری، فارسی، یونانی و... سیراب گشته بود. از سده نخست پیش از میلاد توسط آموزگاران میشنا (تنائیم) به زبان کتابت تبدیل شد و تا سده دوم پس از میلاد کاملاً از میان رفت.

در این مرحله اهمیت زبان آرامی مورد توجه قرار گرفت و زبان عبری جای خود را به زبان آرامی داد. پیش و پس از دوران مسیح، آرامی در کنار یونانی، زبان حاکم بر فلسطین بود. اما یهودیاناسکندریه تا سده سوم پیش از میلاد، عبری و آرامی را کاملاً از یاد برده بودند. همین سبب شد که دانشمندان یهودی ناچار شوند اسفار پنج گانه موسی را به یونانی ترجمه کنند.

در تضعیف این زبان] زبان عبری] سه عامل نقش داشتند. اول: شکست خوردن آشوریان و کلدانیان در فلسطین و پراکندن کردن یهود. دوم: اطاعت منطقه از سیاست و سروری اغریقیه بعد از جنگ و حمله اسکندر. سوم: فتوحات عربی اسلامی و به دنبال آن سیادت زبان عربی.

ظاهر امر چنین است که یهودیان بعد از تخریب بیت المقدس دریافتند که بعد از متلاشی شدن نیروی سیاسی شان، بر آنها لازم است که به میراث فرهنگی شان اهتمام و توجه نمایند. در نتیجه با پایان قرن چهارم قبل از میلاد، به تفسیر امور شریعتشان به شکل بحثهای ادبی و دینی توجه زیاد نمودند که مشهورترین آنها مدارش است که عبارت بود از شرحهای عهد قدیم به دو گونه. یکی هالاخا که احکام شریعت را در حلال و حرام بیان می کند. و دیگری "هاگادا" که بعضی از متون تاریخی و اخلاقی را در بر می گیرد.

3 ـ عبری میانه:

پس از پراکندگی یهودیان در جهان باستان، یهودیان اروپا برای نوشته های دینی خود از عبری و برای نوشته های دنیایی خویش از زبان کشورهایی استفاده می کردند که در آن می زیستند. یهودیان کشورهای عربی از عبری عربی شده (مستعربه) استفاده می نمودند؛ در این زبان بیشتر واژه ها عبری بود، اما ساختار نحوی و جنبه های مفهومی و دلالی، عربی بود. آنها بسیاری از نوشته هایشان را نیز به طور کلی به عربی می نوشتند. برخی نوشته های دینیهمچون آثار موسی بن میمون نیز به عربی ـ البته با حروف عبری ـ به نگارش در می آمد.

با آغاز قرون وسطی، زبان عبری ربانی یا تلمودی پدید آمد. و آن عبارت بود از مجموعه بحثهایی که حدودا 63 کتاب تخمین زده می شود که عده ای از رجال دینی آنها را به زبان عبری نوشتند. این کتابها درباره امور دینی و تاریخی و قانونی بود. به مجموعه این کتابها نام "مشنا" اطلاق گردید. و به شرحهای آن نیز نام "جمارا" گذاشته شد. مشنا و جمارا مجموعا "تلمود" را تشکیل می دادند. یکی از نسخه های آن را که موسی بن میمون خلاصه کرده تاکنون ماده و ریشه اصلی شریعت اسرائیل به شمار می رود. این زبان عبری تلمودی از زبانهای آرامی و سپس اغریقی و لاتینی متأثر شده است.

در واقع زبان عبری در غرب از زمان قرون وسطی، زبان دینی شد و تنها برای دعاها و آثار دینی مانند میشنا و دیگر کتاب های هلاخا و مدراش به کار رفت. اما گمارا، باهیر و زوهار در اصل به آرامی نوشته شده بود. با این حال، همان عبری که در نمازها و دعاها به کار می رفت یکسان و مشخص نبود و برای مثال عبری مورد استفاده اشکنازها با عبری سفارادها تفاوت داشت و دومی به دلیل همسایگی با زبان عربی، فصیح تر بود. برای همین اگرچه پایه گذار حکومت صهیونیستی اشکنازها بودند، اما گویش مورد قبول و رسمی عبری در آموزش، رادیو، تئاتر و ادبیات نوین عبری، گویش سفارادی بود.

همین که زبان عبری مرد و تنها در دعاها مورد استفاده قرار گرفت، سبب شد که این زبان، "زبان مقدس" (لاشون هاقودیش) دانسته شود. چنین تصور می شد که عبری، زبان فرشتگان است و این در حالی بود که بیشتر مطالب تلمود به زبان آرامی نوشته شده بود. آن چه هاله قداست عبری را گسترش داد، این بودکه کتاب های کابالایی برای حروف عبری، معانی رازورانه تراشیده بودند و حتی گفته می شد که خدا در هنگام آفرینش عالم از این زبان استفاده کرده است و از آن جا که در برابر هر حرف عبری یک عدد قرار دارد، خداوند از حروف و اعداد عبری به عنوان ابزار آفرینش تنوع و تعدد در هستی استفاده کرده است.

بسیاری از قرائت های کابالایی و باطنی عهد عتیق بر این تصور تکیه داشت که هر حرف عبری، یک مفهوم عددی دارد و می توان متن را به اعداد تبدیل کرد و با جمع و تقسیم این اعداد، مقصود متن را دریافت. یهودیان گتو اگرچه به عبری و آرامی سخن نمی گفتند، اما حروف عبری را مقدس می شمردند. برای همین یهودیان یدیشی، زبان خود را با حروف عبری می نوشتند و اجازه نمی دادند فرزندانشان در مدارس غیرخودی ها درس بخوانند؛ زیرا بر این باور بودند که هر یهودی اگر به حروف غیر عبری نگاه کند، چشمانش در قیامت آتش خواهد گرفت!

همزمان با ویران کردن بیت المقدس و سوزاندن هیکل در سال 70 میلادی، این زبان، دیگر بار دچار انحطاط شد و به کارگیری آن تا قرن 8 میلادی تنها به مورد دینی محدود می شد.

یهود در بیشتر سرزمینهای رومی به ویژه در اندلس، اقدام به تألیف کتابهایی به زبان عبری همانند تألیفات عربی نمودند. و بر اوزان شعر عربی، شهر می سرودند و کتابهای مهم عربی، به ویژه کتابهای فلسفه و طب را به زبان عبری ترجمه می کردند. تا جایی که دوره اندلسی در نزد بعضی از مستشرقین دوره طلایی این زبان به شمار می آید.

4 ـ عبری جدید:

در ابتدای قرن 19 یهودیان عنایت و توجهشانرا به زبانشان دوچندان کردند و شروع به وسعت بخشیدن استفاده این زبان در امور علمی و ادبی کردند. نتایج این اهتمام و توجه در کشورهایی آشکار گردید که نژاد یهود در آنها فراوان هستند مانند روسیه و لهستان.

زبان عبری در دوران جدید توسط اندیشمندان جنبش روشنگری که می کوشیدند ـ به زعم خویش ـ "میراث اصیل یهودی" را زنده کنند، جان تازه ای گرفت.

در روسیه [اتحاد جماهیر شوروی سابق] عده ای از نویسندگان ترجمه ساده ای را از برخی از کتابهای ادبی و علمی جهان، آغاز کردند، مشهورترین آنها عبارت بودند از: آبراهام لیفنزون، میخالیفنزون، مردخامی گینز بورگ، آبراهام مابو، یهودا گوردون و الیعازار بن یهودا.

آنها عبری عهد عتیق را به عنوان زبان اصیل پذیرفتند و ادبیات نوینی پدید آوردند. اما نتوانستند میان زبان عبری و خواسته های زمان خویش تناسب ایجاد کنند و یکی از دلایل این ناتوانی آن بود که عبری ایشان فقیر، پر تکلف و خشک بود. برای همین ابتدا از واژه های عبری تلمودی وام گرفتند و سرانجام به وام گیری از زبان های اروپایی خصوصا آلمانی و روسی روی آوردند.

در نتیجه، اگر فرهنگ واژگان عبری توراتی حدود 7500 تا 8500 واژه را در برمی گرفت، قاموس عبری جدید دارای بیش از 68000 واژه شد. نخستین مجله عبری در سال 1856 منتشر شد. دلیل اینکه صهیونیست ها به فکر احیای عبری افتادند این بود که زبان را نشانه قوم اندام وار می دانستند و آن را یکی از ابعاد بنیادین شخصیت قومی به شمار می آوردند. آنها در این قضیه از اندیشه های نژادی و ناسیونالیستی غربی اثر پذیرفته بودند.

فرهنگ و زبان عبری حق بزرگی را مدیون بن یهودا است. همان کسی که این زبان را در فلسطین از زمانی که در سال 1881 میلادی، از لیتوانی به آنجا مهاجرت کرد احیا نمود. این کار از طریق تکیه بر زبان در محلیطش و منتشر کردن روزنامه هایی به زبان عبری و نیز تألیف فرهنگی صورت گرفت که حاوی واژه های قدیم و جدید زبان عربی است. بن یهودا به دگرگونی و احیاء زبان اصرار و پافشاری کرده و دیگران را هم به این امر دعوت می نمود و خود نیز به مشتق کردن تعداد زیادی از واژه های زبانهای سامی و اروپایی مختلف پرداخت.

با انتشار این حرکت صهیونیستها، زبان شناسان اصلاحاتی اساسی را به روشهای آموزشی یهود وارد نمودند و به جای حیدر (مکتبخانه) که آموزش در آن تنها به امور دینی محدود بود، مدرسه جدید را جایگزین کردند. دانش آموزان در این گونه مدارس درسهایشان را براساس روشهای تربیتی و تحقیق شده جدید فرا می گرفتند. معلمان کوشش کردند که این روشهای آموزش را در تمامی مواد تدریس توسعه دهند به طوری که همراه با آن، نسل جدیدی از نویسندگان و روزنامه نگاران و شاعرانی که هر یک در زمینه تخصصشان برجسته بودند، به وجود آمدند. شاید مشهورترین آنها در روسیه تزاری شالوم ابراموویتیش و شالوم رابینوویتیش و اسحاق بیرتس بودند.

فرد اخیر بیشتر نوشته هایش به لهجه ییدیش نوشته است. (این لهجه مخصوص یهودیان غرب است و آمیخته ای است از زبان آلمانی و برخی زبانها چون سلوکی، آرامی و عبری). ولی نامبرده در همان زمان بخشی از نوشته هایش را به زبان عبری ترجمه کرد و دیگران نیز بخش دیگر آنها را ترجمه کردند. از برجسته ترین این شعرا حاییم بیالیک است کهیهودیان وی را شاعر ملی گرای صهیونیست به شمار می آورند. پس از او، از نظر اهمیت، شأول چرنکوفسکی است که چند قصیده را سروده و آنچه را که در تاریخ یهود رخ داده، در آن قصاید گنجانده است.

این شاعر به توانایی اش در ترجمه از زبانهای کلاسیک ممتاز و معروف است. وی "ادیسه" هومر "اودیب ملکا" ی سوفولیکس و قصائد بی شماری را از برخی از شعرای رومی به عبری ترجمه کرده است.

تلاشهای تمام اینها به همراه سعی و کوشش کسانی که قبل از آنها بوده اند در قرار دادن زبان عبری به عنوان یک زبان متداول در زبانهای برخی از یهودان معاصرشان، نقش بسزایی داشته است.

باید به این نکته نیز توجه داشت که ادبای عبری نویس از مهم ترین اندیشمندان جنبش صهیونیسم بودند. آحاد هاعام، بیالیک و چرنوفسکی از این جمله اند.

الیعاذربن یهودا کوشید عبری را احیا کند، اما در آغاز با مقاومت و مخالفت شدید یهودیان متدین روبه رو شد؛ زیرا آنها عبری را زبان مقدسی می دانستند که نباید با کاربرد در امور روزگذر زندگی دنیایی، آلوده و بی اعتبار گردد. کاربرد عبری در نمازها نیز مورد بحث و نزاع قرار گرفت و این مسأله از مهم ترین مواردی بود که فرقه های گوناگون یهودی در دوران جدید، باید درباره اش موضع گیری می کردند. اصلاح طلبان می خواستند آن را کنار بگذارند؛ زیرا اعتقاد داشتند که یهودیان باید در جامعه خویش ـ با همه ویژگی های تمدنی و زبانی اش ـ آمیخته گردند و از دوگانگی در وابستگی و وفاداری بپرهیزند. این در حالی بود که محافظه کاران و ارتدوکس ها ـ به درجات متفاوت ـ خواستار حفظ آن بودند. جنگ زبان میان طرفداران عبری و هواداران آلمانی درگرفت. البتهسرانجام این عبری بود که شکست خورد.

نخستین نشریه عبری فلسطین در 1886 منتشر گردید و به سال 1913 زبان آموزشی مدارس صهیونیستی در فلسطین شد. صهیونیست های اسکان یافته در فلسطین می کوشیدند حکومت دست نشانده را وادار سازند که عبری را نیز در کنار انگلیسی و عربی، زبان رسمی اعلام کند. عبری جدید، آمیزه ای از مراحل پیشین این زبان است؛ زیرا عناصر گوناگون و مناسب و نیز واژه ها را از آنها گرفته است و از نظر ساختار جمله ها متأثر از زبان های اروپایی است.

پیروزیهای سیاسی و نظامی که جنبش صهیونیست بعد از اشغال سرزمین فلسطین تحقق بخشید، در حمایت و استوار ساختن گامهای کسانی که به ضرورت تکیه بر زبان عبری به عنوان زبان ملت یهود در فلسطین ایمان داشتند، مشارکت داشته است. صبر و شکیبایی آنها در راه احیای این زبان بالاخره نتیجه بخشید و امروزه زبان عبری به عنوان زبان زنده ای درآمده است که در تمامی امور و زوایای زندگی روزمره به کار می رود.

برای بیان مفاهیم تازه، واژه های بسیاری درست شده است و نیز معانی جدیدی برای واژه های قدیمی تولید گردیده است. عبری جدید، واژه های انگلیسی و یدیشی بسیاری دارد. اما در زمینه نطق زبان و نتیجه حتمی گوناگونی نژادهای مختلف یهود [باید گفت] که یهود در سرزمین اشغالی، ادای حروف از مخارج آن را سبک می شمارند. آنان مثلاً "ع" را "همزه" و "ح" را "خ" و "ر" را "غ" و "ط" را "ت" و "ق" را به صورت "ک" تلفظ می کنند. همچنین به حروف مشدد نیز که اهمیت آن در آن زبان مانند زبان عبری است، اصلاً اعتنایی نمی کنند. در اسلوب روزنامه ها و کتابها ملاحظه می شود که یهود در نوشتن از اسلوب اروپا استفاده می کنند. به گونه ای که بعضی از زبان شناسانمعتقدند که با این کار یعنی مقارنه و نزدیکی بین عبری اندلسی و عبری جدید، موجب ضایع شدن عبری جدید در بین اصالت و نوگرایی می شود.

اخیرا این پدیده رواج یافته بود که به جای نوشتن واژه های عبری به شکل کامل، از واژه های اختصاری استفاده می کردند.

عبری زبان رسمی اسرائیل است. دولت اسرائیل حتی تأکید می کند که یگانه عامل پیوند ملی میان مردم، همین زبان عبری است و نه تورات؛ زیرا میراث فرهنگی گروه های یهودی، گوناگون است و کتاب های دینی نیز زبان های متفاوتی دارند. دولت اسرائیل می کوشد از زبان به عنوان ابزاری برای ذوب کردن تفاوت های دینی و قومی استفاده کند.

پس می توان گفت که عبری یکی از پایه های اسطوره "کوره ذوب" اسرائیلی است. در این کشور پست های مهم و حساس به کسانی اختصاص دارد که عبری را خوب بلد باشند. ارتش اسرائیل نیز به عنوان مهم ترین عنصر هم گرایی اجتماعی در این کشور به سربازانی که از گوشه گوشه جهان آمده اند عبری می آموزد تا به رنگ قومیت یهودی درآیند.

کارمندان بلندپایه دولت نیز باید نام های خود را عبری کنند. به رغم همه این کوشش ها چنین می نماید که عملیات آمیختگی و همگونی هنوز به خوبی کامل نشده است. این نکته از آن جا روشن می شود که هنوز روزنامه هایی به زبان کشورهایی که یهودیان از آن جا مهاجرت نموده اند منتشر می شود و رادیو اسرائیل نیز به زبان های گوناگونی یدیشی، فرانسوی، انگلیسی، رومانیایی، ترکی، فارسی، عربی، روسی و اسپانیایی برنامه پخش می کند. بیشتر اسرائیلی ها بیرون از خانه عبری صحبت می کنند. البته نسل صابرا عبری را زبان مادری خویش می دانند و در داخل و خارج خانه به آن سخن می گویند.

علی رغم تلاشهایی که رژیم صهیونیستی در این راه انجام می دهد و اموالی که می پردازد برای آموزش زبان عبری به مهاجرین صهیونیست، یهودانی که به اسرائیل می آیند نمی توانند آن را یاد بگیرند مگر از طریق روی آوردن به زبان مکالمه و محاوره ای. آنها معمولاً زبانهای اصلی خودشان را به عنوان زبان فرهنگی باقی می گذارند.

این وضعیت سبب شده است که سطوح متفاوتی از زبان عبری پدید آید. ما در اسرائیل شاهد عبری ادبی با گرایش های گوناگون، عبری توراتی، عبری تلمودی و متأثر از آرامی و عبری متأثر از یدیشی هستیم. نوعی عبری روشمند نیز برای آموزش در مدارس وجود دارد که بر پایه نحو عربی استوار شده است و زبان شناسان یهودی از دوره اندلس کوشیده اند قواعدش را تدوین کنند. عبری عامیانه هم در کنار همه اینها دیده می شود.

تفاوت های طبقاتی نیز در گویش های عبری اثر گذاشته است. صهیونیست های ساکن فلسطین توجهی به ادای حروف از مخارجشان ندارند. برای مثال عین را مانند همزه، حاء را مانند خاء، راء را غین، طاء را تاء و قاف را کاف تلفظ می کنند و تقریبا هیچ کاری به ادغام حروف ندارند. برنارد آفیشای، از متخصصان تاریخ صهیونیسم و استاد انستیتو فناوری ماساچوست، اعتقاد دارد که عبری، زبانی خشک و انعطاف ناپذیر است و همین در گفتمان سیاسی اسرائیل و اندیشه سیاسی اش تأثیر گذاشته است. البته چنین نظریه ای مخالف نیز دارد و باید درباره اش پژوهش نمود.

شیوه ای در حرف زدن وجود دارد به نام "شیوه دغری"(dughri) این شیوه درگذشته، بیانگر احساس همبستگی و اندکی بی شرمی بود، اما اکنون گفته می شود که مفهوم همبستگی اش کاهش یافتهاست و بیشتر نشان دهنده بی شرمی نسل های جدید است.

بسیاری از یهودیانی که به اسرائیل سفر می کنند از بددهانی اسرائیلی ها گلایه دارند. کنست در سال 1953 برای احیای زبان عبری، آکادمی زبان عبری را که به دانشگاه عبری وابسته است بنیان نهاد. این آکادمی معمولاً فرهنگ های تخصصی و فهرست هایی از اصطلاحات منتشر می کند که البته لازم الاجرا نیست. اسرائیلی ها مانند بسیاری از انسان ها از تنبلی زبانی رنج می برند. مثلاً آکادمی، واژه های جدیدی را می سازد تا معادل واژه های بیگانه باشد، اما مردم همچنان ترجیح می دهند که از همان واژه های بیگانه استفاده کنند.

واژه های انگلیسی بسیاری نیز همچون "discuss" (بحث و گفتگو کردن)، "torpedo" (اژدر)، همبرگر، فریزر و... وارد زبان عبری شده است.

با آمدن مهاجران روسی، زبان روسی به رقابت با زبان انگلیسی پرداخت. مثلاً واژه "protection" به معنای حمایت و پشتیبانی (که در دنیای جنایات سازمان یافته رواج دارد) با واژه روسی "proteksia" به معنای واسطه رقابت دارد. هم اکنون رژیم صهیونیستی با خیزش یدیشی روبه روست. این نشان دهنده تلاش برای ایجاد پیوند با گذشته زنده و غنی فرهنگی است (همان چیزی که در زبان عبری وجود ندارد) و ضمنا بحران هویت در اسرائیل را نشان می دهد. آن چه وضعیت را پیچیده تر می سازد این است که امواج مهاجران، بر سستی آن پکپارچگی خیالی می افزاید؛ زیرا هر مهاجری فرهنگ و زبانش را با خود می آورد و همین سبب می شود که گویش ها و اصطلاحات خاص، پایاتر و ماناتر شوند.

بدین ترتیب می توان گفت که هم اکنون تصویرکلی زبان عبری در میان یهودیان جهان بدین شکل است: زبان عبری همچنان، زبان شمار اندکی از یهودیان است؛ زیرا بیشتر یهودیان هنوز به زبان میهن خویش سخن می گویند و می نویسند. بیش از ده ملیون یهودی زبانشان انگلیسی است، حدود دو ملیون یهودی روسی زبان اند، چندین هزار نفر یدیشی حرف می زنند (که شمارشان با شتاب در حال کم شدن است) و بیش از یک و نیم میلیون نفر هم به زبان های دیگر همچون فرانسه، اسپانیایی و پرتغالی سخن می گویند. از خود اسرائیلی ها تنها 83 درصد ـ آن هم نه در همه طول روز ـ از زبان عبری استفاده می کنند.

چنین پیداست که زبان غالب یهودیان جهان، انگلیسی است و بیشتر اسرائیلی ها نیز آن را می دانند. بسیاری از دانشمندان یهودی برای این که مخاطب بیشتری داشته باشند ترجیح می دهند آثارشان را به زبان انگلیسی بنویسند.

یکی از صهیونیست ها برای وصف این گرایش از اصطلاح "نئوهلنیسم انگلیسی" استفاده می کند. به عبارت دیگر، این همگونی زبانی و فرهنگی را با همگونی یهودیان در دوره هلنیسم مقایسه می کند. البته اقلیت های کوچکی در گوشه و کنار آمریکا و آلمان پیدا می شوند که زبانشان عبری است و غالبا از اسرائیل آمده اند.

در یک پژوهش مطبوعاتی آمده است که عبری، زبان منحرفان هلندی است ؛ چراکه بسیاری از قوادان و روسپیان هلند، یهودیانی هستند که از اسرائیل آمده اند. برپایه قانون اسرائیل، دو زبان رسمی وجود دارد: عبری و عربی. بیشتر تابلوها به دو زبان نوشته می شود و مهم ترین استثنا تابلوهای دفاتر وابسته به وزارت کشاورزی است که تنها به عبری نوشته می شود. شرکت های خصوصی هم از عربیاستفاده نمی کنند. از سوی دیگر، برنامه آموزش عربی به کودکان اسرائیلی در حال برچیده شدن است.

ب ـ الفبا و دستور زبان عبری:

زبان شناسان می خواهند بر این نکته تأکید نمایند که میان زبان به عنوان یک نظام و خط چندان پیوندی وجود ندارد و نوشتن هیچ تأثیری در زبان ندارد؛ اگرچه برخی این نظر را قبول ندارند. تاریخ کتابت و خط به مراحل زیر تقسیم می شود:

1 ـ مرحله نخست:

در این مرحله هر واژه یا دال، تصویر مجرد مدلول بود که" کتابت تصویری" (pictographic) نامیده می شد. مثلاً برای بیان مفهوم "ماهی" تصویر آن کشیده می شد و برای بیان "گاو" تصویر سر و شاخ هایش و.... برای بیان افعال نیز از روش های ابداعی و جالبی استفاده می شد. مثلاً تصویر پا نشان دهنده رفتن و تصویر دهان به همراه نشانه نان یا آب نشان دهنده خوردن یا آشامیدن بود. هر مفهومی یک نشانه و دال داشت و این چیزی است که در زبان ساکنان اصلی آمریکا دیده می شود.

2 ـ مرحله دوم:

در این مرحله نشانه های دال کنار گذاشته شد و جای خود را به شکل ها و صور ثابت و مجردی داد که با مدلول، رابطه مستقیم نداشت. نوشتن تصاویر باریک و خطوط قوس دار بر روی گل و خشت نرم، کار آسانی نبود. گرایش انسان به انتزاع تجدید، این عملیات را شتاب بخشید. بدین ترتیب نقش های گوناگون به مجموعه هایی از خطوط تبدیل شد که نشان دهنده فکری است که بر اصل آن خطوط دلالت می کند. به همین جهت "نشانه های تصویری"(ideograms) نامیده شد که خط چینی نمونه ای از آن است. شمار واژه ها در این مرحله به هزاران می رسید.

3 ـ مرحله سوم:

در این مرحله صوت و نطقی معین به تصویری معین اختصاص یافت بی آن که ارتباطی میان آن دو باشد. واژه دال در این جا تنها بر مقطعی از واژه و نه بر همه آن دلالت می کرد. مثلاً "شیر" در سومری "جا" می شود و بدین ترتیب واژه "جا" برای نگارش مقطع "جا" بدون در نظر گرفتن معنایش به کار رفت.

به همین شکل، کتابت دیگر مقاطع نیز امکان پذیر شد و با به هم پیوستن آنها کلمات یا اجزایی از کلمات نوشته شد. صیغه های افعال نیز ـ بدون رجوع به نشانه های تصویری ـ چنین نوشته می شدند. مثلاً برای نوشتن "جاز" (به معنای شکستن)، نشانه "جا" ـ که به معنای "شیر" بود ـ با نشانه "آز" ـ که بر "خرس" دلالت می کرد ـ نوشته می شد. این را "کتابت صوتی" می نامیدند که اختراع آن، گام بزرگی به سوی ساده کردن نظام نوشتن به شمار می رفت. اما این سبک نیز بسیار دشوار می نمود؛ زیرا ارزش های نمادین نشانه ها هنوز از میان نرفته بود و بسیاری از نشانه ها یا براساس تصویری تفسیر می شدند و یا براساس صوتی.

افزون بر این، بیشتر نشانه ها که شمارشان زیاد هم بود از علامت هایی تشکیل می شدند که چند مفهوم و ارزش صوتی داشتند. مثلاً نشانه برگرفته از قدم انسان "gin" (به معنای "رفت") یا "gub" (به معنای "ایستاده") و یا "tum" (به معنای "برداشت") خوانده می شد. خط آشوری و مصری دارای همین شیوه تصویری و مقطعی بودند.

4 ـ مرحله چهارم:

در این مرحله برخی نشانه ها برای دلالت برحروف ثابت اختصاص یافت. این حروف، نماینده آغاز واژه است و به گونه ای از آن برگرفته شده است که حروف متحرک از سیاق فهمیده شود. به نظر می رسد مصریان باستان، نخستین کسانی بودند که این الفبا را ابداع کردند گفته می شود که شکل گیری این خط در معدن های سینا صورت پذیرفت؛ زیرا خط هیروگلیف در آن جا قابل استفاده نبود. خط در این مرحله، خطی تصویری نشانه ای بود که ساده شد و در 1800 ق .م حروف پدیدار گشت.

5 ـ در مرحله پنجم:

در این مرحله حروف ساکن و متحرک پدید آمد. معمولاً شمار نشانه های این نظام هجایی حدود سی تاست. قطعا نظام الفبایی در منطقه سوریه و فلسطین شکل گرفت، اما به نظر می رسد کنعانی ها و فینیقی ها آن را از اصول مصری و چه بسا از منطقه بین النهرین و خط میخی برگرفته اند.

در لاشیش سنگی پیدا شد که خط سامی کنعانی آن به 1600 ق .م تعلق داشت. احتمالاً خط میخی در سده هفتم ق .م جای خود را به حروف سامی کنعانی داده است و به نظر می رسد عبرانی ها این حروف را در حدود 1050 تا 1150 ق .م آموخته اند. اما اکنون برای نوشتن حروف الفبای عبری از دو شیوه استفاده می شود: یکی که به آن حروف چاپی می گویند و در مطبوعات به کار می رود و دیگری که خط دستی نامیده می شود و دقیقا مانند زبان عربی است.

الفبای عربی بیست و دو شکل دارد، اما عملاً دارای بیست و هشت حرف صوتی است؛ زیرا تلفظ شش حرف براساس وضعیتشان در کلمه، متفاوت می شود و این حروف عبارتند از: ب، ک، ف، ت، ج و د. هر یک از این حرف ها اگر در آغاز واژه یا پس ازسکون کامل قرار گیرد، نقطه ای درونش می گذارند ـ جز در حرف فاء که آن را به صورت همزه (أ) می خوانند. اما در غیر این دو صورت بدون نقطه نوشته شده، این گونه تلفظ می شوند: ت=ث، ب=V، ج=غ، ک=خ، د=ذ و ف نیز که هم چنان فاء خوانده می شود.

در زبان عبری جدید این قاعده در حروف ت، ج و د اجرا نمی شود و با نقطه و بی نقطه به صورت ت، ج و د خوانده می شوند.

عبری نیز مانند عربی از راست به چپ خوانده و نوشته می شود. حروف آن نیز از یکدیگر جداست، اما برخی یهودیان اسرائیل برای اینکه تندتر بنویسند، خط دستی را با حروف سر هم به کار می برند.

در زبان عبری جز در بعضی ساختارهای قدیمی، اعراب وجود ندارد. بنابراین، آخر همه واژه ها ساکن است و نشانه سکون تنها در حالت های خاصی آشکار می شود:

الف. بر روی ک هنگامی که در آخر واژه قرار بگیرد.

ب. بر روی ت هنگامی که با ضمیر مفرد مؤنث مخاطب صرف شود.

شیوه نوشتن پنج حرف هنگامی که در آخر واژه بیایند تغییر می کند: ک، م، ص، ن و ف.

حروف الفبای عبری متناسب با ماهیت تلفظ آنها تقسیم می شوند و این تقسیم براساس مخارج آنهاست:

الف. حروف حلقی: ا، ه ، ح و ع ("ر" نیز در برخی قواعد، حکم حرف حلقی را پیدا می کند).

ب. حروف لبی: ب، و، م، ف.

ج. حروف دهانی: گ، ی، ک، ق.

د. حروف زبانی: د، ط، ل، ن، ت.

ه. حروف سوتی: ز، س، ش، ص، ر.

به دلیل تباین ساختار اجتماعی یهودیان اسرائیل که برخی از شرق و برخی از غرب آمده اند، یهودیان غربی برخی حروف نامأنوس در زبان های اروپایی را به دشواری تلفظ می کنند، خصوصا حروف حلقی و حروف اطباقی. برای همین به تلفظ آنها از مخارج دقیقشان توجه نشان نمی دهند و عین را همزه، حاء را خاء، راء را غین، طاء را تاء و قاف را کاف تلفظ می کنند. همچنین حروف صاد ـ همچون تلفظ آلمانی ـ "تسادی" تلفظ می شود. یهودیان شرقی نیز در بسیاری از موارد در تلفظ این حروف ـ خصوصا ط، ق، ص ـ همچون غربی ها کاهلی می کنند.

در الفبای عبری هر حرفی یک معادل عددی دارد. اهمیت این اعداد در این جاست که زبان عبری مانند عربی و انگلیسی، اعداد خاصی ندارد و بنابراین برای بیان عدد از همان حروف الفبا استفاده می کنند و فقط علامتی روی آن می گذارند تا مشخص شود مقصودشان از حرف در آن جا عدد است.

زبان عبری در آغاز کار بدون حرکت نوشته می شد. حدود سده ششم میلادی این زبان اصلاح شد و حروف عله (ا، ه، و، ی) به عنوان نشانه های حرکتی به کار رفت تا تلفظ، آسان تر شود و واژه ها از تحریف در امان بمانند.

پس از پراکندگی یهودیان در جهان،حروف عله برای حفظ واژه ها از تحریف، کافی نبود و شماری از عبری دانان از بیم تغییر گویش و از میان رفتن زبان عبری، در اواخر سده هفتم و اوایل سده هشتم نوعی نظام حرکتی برای متون عبری وضع نمودند. آنها برای این کار از نظام حرکتی عربی و سریانی بهره گرفتند و نظامی نوین بر پایه نقطه و خط تدوین کردند.

برای وضع این حرکت ها دو شیوه وجود داشت: یکی شیوه طبری که منسوب به مکتب طبریهدر فلسطین بود و تا زمان حاضر ادامه دارد. در این شیوه، اصوات کوتاه را با نقطه ها و خط هایی که بالا یا پایین حروف می گذارند مشخص می کنند و گاهی برای اشباع این حرکات، حرف های عله را قرار می دهند. شیوه دوم نیز شیوه بابلی بود. در این شیوه، اصوات کوتاه را با نشانه هایی که روی حروف می گذاشتند نشان می داند.

حرکت های زبان عبری مانند عربی به فتحه، کسره و ضمه تقسیم می شود و برخی حرکت های پنهان و اماله شده نیز در این زبان وجود دارد. کابالا الفبای عبری را برای تفسیرهای رارورانه و باطنی به کار گرفته است و نام این شیوه را گماتریا گذاشته است.

ادات تعریف در عبری حرف هاء است که به صورت "ـ" با تشدید حرف بعدی (در صورتی که غیرحلقی باشد) نوشته می شود. این ادات بر اسم علم وارد نمی شود ؛ زیرا علم به خودی خود معرفه است. از ادات تعریف برای اشاره به نزدیک نیز استفاده می شود، مشروط به اینکه با ظرف زمان باشد. گاهی ادات تعریف هنگامی که بر اسم فاعل وارد می شود، جای اسم موصول را می گیرد. در کلمات مرکب، ادات تعریف بر سر جزء دوم در می آید.

واو عطف در عبری در مقابل واو عطف در عربی است و برای عطف و ربط اسم به اسم، فعل به فعل و جمله به جمله به کار می رود. واو عطف در عبری اصولاً به صورت ساکن نوشته می شود، اما در برخی حالت ها تغییر می کند.

فعل در زبان عبری سه حرفی و چهار حرفی است و نوع نخست، کاربرد بیشتری دارد. افعال عبری دارای هفت وزن هستند: فعل، نفعل، فعیل، فعل، هفعیل، هفعل، و هتفعیل. این اوزان برابرند با اوزان عربی فَعَل، فُعِلَ، فَعَّلَ، فُعِّلَ، اَفْعَلَ، اُفعِلَ و تَفَعَّلَ.

اسم های عبری نیز دو نوع اند:

اسم مذکر: آن چه که بر کوه، دره یا رود دلالت کند و یا هیچ گونه علامت تأنیث نداشته باشد.

اسم مؤنث: که در موارد زیر خلاصه می شود:

الف) نام مؤنث حقیقی باشد.

ب) نام کشور یا شهر باشد.

ج) نام اعضای زوج یا چند تایی بدن باشد.

د) یکی از نشانه های تأنیث در آخر آن باشد.

نام هایی در عبری وجود دارند که اگرچه در اصل، مؤنث اند اما علامت تأنیث نمی گیرند. نام هایی نیز هستند که مذکر و مؤنث به کار می روند. برخی نام ها نیز هنگامی که مؤنث می شوند شکلشان کاملاً تغییر می کند.

زبان عبری نیز دارای مفرد، تثنیه و جمع است.

تثنیه در این زبان در موارد زیر به کار می رود:

الف) اعضای زوج بدن.

ب) عددهای دوتایی.

ج) ابزار صنعتی دوتایی.

د) لباس هایی که ماهیتشان دوتایی است.

ه) اسم زمان های دوتایی.

جمع در عبری نیز اقسام زیر را دارد:

الف) جمع مذکر: نشانه اش "یاء و میم" متصل به آخر اسم مفرد است و البته در مواردی که اسم مفرد، علامت مذکر مفرد داشته باشد باید آن علامت حذف گردد.

ب) جمع مؤنث: نشانه اش "واو و تاء" متصل به آخر اسم مفرد است و در اسم هایی که علامت مؤنث مفرد وجود داشته باشد، ابتدا باید آن علامت حذف شود.

برخی اسم های مذکر، جمع مؤنث بسته می شوند و برخی اسم های مؤنث، جمع مذکر. اسم هایی هم هستند که هر دو جمع برای آنها به کارمی رود. شماری از اسم ها ـ مانند اعلام، بیشتر اسم معناها و اسم های جنس ـ نیز اصلاً جمع بسته نمی شوند. شماری از اسم ها هم فقط جمع هستند و مفردشان کاربرد ندارد.

اعداد عبری شباهت بسیاری به اعداد عربی دارد؛ زیرا یک و دو طبق معدود می آیند و سه تا نه برخلاف آن؛ یعنی اگر معدود مذکر باشد، عددشان مؤنث می آید و به عکس. الفاظ عقود نیز مذکر و مؤنثشان یکسان به کار می رود. در جایی که اعداد بر الفاظ عقود عطف می شوند باید عکس معدود باشند.

تمیز عدد از دو تا ده، جمع و در اعداد مرکب، عقود، صد و هزار، مفرد می آید. عدد ترتیبی هم پس از معدود می آید و در معرفه، نکره، مفرد، جمع، مذکر و مؤنث بودن از معدود تبعیت می کند. هنگامی که پیش از عدد از کاف تشبیه استفاده می شود، معنای "در حدود، تقریبا" را می رساند.

ج ـ اختصارات عبری:

مقصود از اختصارات (Abbreviations) ، واژه هایی است که از حروف نخست واژه های یک عبارت تشکیل شده است. تاریخ این واژه های مختصر در زبان عبری به سده دوم پیش از میلاد باز می گردد. این اختصارات گاهی چنان رواج یافته اند که اصلشان فراموش شده است.

از مشهورترین اختصارات عبری، این موارد است:

راشی که نام خاص و مختصر "رابی شلومو یتسحاق" است؛ تناخ که نام کتاب و مختصر سه واژه تورات (اسفار پنج گانه موسی)، نفئیم (انبیاء) و کتوبیم (مزامیر و سفر امثال) است؛ ماپای که نام یک حزب و مختصر "مفلیجیت پو علی ایرتس یسرائیل" (حزب کارگران سرزمین اسرائیل) است و تسهال کهنام ارتش و مختصر "تسافا هاگاناه لیسرائیلی" (ارتش دفاعی اسرائیل) است.

گاهی واژه نخست یک عبارت، جای کل عبارت را می گیرد؛ مثلاً هیستادروت که اختصار "هیستادروت هاکلالیت شل هاعوفدیم هاعفریم بارتس یسرائیل" (اتحادیه سراسری کارگران یهودی سرزمین اسرائیل) است.

مأخذ:

  1. المسیری، عبدالوهاب: دایره المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، ترجمه مؤسسه مطالعات و پژوهش های تاریخ خاورمیانه، دبیرخانه کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین، جلد سوم، زمستان 1382.
  2. ولفنسون، اسرائیل: تاریخ اللغات السامیة، قاهره 1929.
  3. کمال، ربحی: اللغة العبریة. دمشق 1966.
  4. وافی، علی عبدالواحد: فقه اللغة. القاهره 1945.
  5. الابراشی، محمدعطیة: الاداب السامیة. قاهره 1946.