گتو

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل


الف ـ تعریف:

"گتو" (Getto) محله ویژه یکی از اقلیت های دینی یا قومی است. این نام بر قسمتی از شهر یا خیابان و یا منطقه ای در بعضی نواحی اروپا اطلاق می شد. لیکن این نامگذاری، بعدها اساسا با محله های یهودی نشین در اروپا مرتبط گردید که یهودیان در خلال قرون وسطی، طبق احکام قانونی به آنجا برده می شدند. گتو معمولاً به وسیله دیواری از بقیه شهر جدا می شد و یک دروازه یا بیشتر داشت که هنگام شب بسته می شد. هم اکنون نیز این وجه تسمیه محل شک است. گتو دارای دو معنی است: یکی عام و دیگری خاص.

گتو به معنی عام یعنی جایی که فقرای یهود بدون هیچ گونه اجباری از طرف دولت در آنجا زندگی می کنند؛ یا به عبارت دیگر به شکل کلی بر محله های یهودی نشین اطلاق می شود. پیشینه این گتوها به دوران امپراتوری یونان و روم بازمی گردد. از این کلمه در روم برای اشاره به مکانی جدا از شهر استفاده می شده است. اما گتو به معنی خاص، که معنای رایج نیز شد، مکانی است که یهودیان مجبور به زندگی در آن هستند. اولین بار، این اصطلاح برای توصیف محله ای در شهر و نیز ایتالیا به کار برده شد. سپس این اصطلاح شایع شد و برای همه محله هاییهودی نشین ایتالیا استعمال شد. بدین لحاظ در اشاره به گتوی ونیز (در سال 1516) این کلمه با همین معنا و مفهوم به کار رفته است.

اصل و ریشه این کلمه دقیقا معلوم نیست اما گفته می شود که گتو از کلمه عبری جیت مشتق شده است و معنایش جدایی است. بنابراین به یک معنا، گتو نام محله یهودیان ونیز و برگرفته از کلمه "ویل گتو villgetto" به معنای "کارخانه توپ سازی" است که در جوار این محله قرار داشت. همچنین گفته اند که این کلمه، از واژه آلمانی "Geheckter ort" مشتق شده که به معنی "مکان احاطه شده با دیوارهای بلند" است و یا از کلمه عبری "گت" یا "گیت" به معنی "جدایی" یا "طلاق" که در تلمود آمده، گرفته شده است.

شاید نزدیک ترین گمان به واقع آن باشد که ریشه این کلمه به زبان ایتالیایی "بورگتو" به معنی بخشی کوچک از یک شهر، بازمی گردد. به بیان دیگر دو واژه "گتو" و "بورژوازی" از یک ریشه و اصل مشتق شده اند. نام های دیگر گتو در آلمانی عبارت اند از: "یودن اشتراس Juden strasse" یا "خیابان یهودیان"، یا "یودن گاسه Juden gasse" یا فقط "گاسه Gasse" به معنی "کوی یهودیان"، یا "یودن ویرتل Juden viertel" به معنی "محله یهود".

در پرتغال، گتو را "گودیا Judiaria" و در فرانسه "ژویوری Juiverie" و در ایتالیا "ژیدیکا Guidecca" و در انگلیس "جوری Jewry" می نامند.

این کلمات تماما یهود را به صورت یک مجموعه و گروه وصف می کنند. اشتتل (یعنی شهرهای کوچک یهودی نشین در اوکراین و دیگر نقاط واقع در اروپای شرقی) یکی از گونه های و گتو و مهم ترین آنها، از نظر تاریخ صهیونیسم و مسأله یهود در شرق اروپا، محسوب می شود. به هر حال نام گتو فقط بر قانون اجباری اطلاق نشده است، بلکه بر اجتماع اختیاری یهودیان اطلاق شده که حتی پیش ازتحمیل نظام گتو بر آنها در یک محله یا منطقه سکونت می کردند.

در پاره ای از منابع نیز نام "کوی یهودیان" به عنوان یکی از اشکال گتو در مصر آمده است. اما کوی یهودیان هیچ فرقی با دیگر کوی های موجود در مصر ندارد؛ مثل کوی مسگران، و کوی مسیحیان و کوی رومی ها و دروازه بربرها و بسیاری دیگر. شاید پدیده گتو، بجز در مغرب در هیچ کجای جهان اسلام پدیدار نشده باشد. یهودیان مغرب در محله های "ملاح" در مراحل آشفته و پرتلاطم تاریخی، در داخل این محلات از سایرین جدا بودند. بدیهی است که عدم انتشار پدیده گتو در جامعه اسلامی به ساختار تاریخی و مذهبی و اقتصادی این جوامع و نیز به موضع گیری اسلام در قبال اقلیت ها برمی گردد.

در دوران های جدید، واژه گتو در زبان های اروپایی بار معنایی منفی و طعنه آمیزی به خود گرفت؛ اما همیشه این طور نبود.

ب ـ پیشینه گتو:

پیش از پرداختن به پیشینه گتو و سپس ساختار آن، باید متذکر شویم که برای چنین پدیده ای فقط یک بستر تاریخی وجود ندارد؛ به ویژه پس از قرن 15 میلادی و همزمان با آغاز ظهور تشکیلات مختلف ملی غربی و با وجود تفاوت های آنها در میزان سکولاریسم و مدرنیسم و ثروت و فقر و مبارزات طبقاتی. با این حال، خواهیم کوشید که طرحی کلی ارائه دهیم و امیدواریم که بتوانیم پاره ای از شاخصه های کلی را که به خوانندگان در فهم این پدیده کمک نماید، به دست دهیم؛ بی آنکه، حتی الامکان، عناصر پیامد تاریخی یا شاخصه های مخصوص به گتوهای مختلف، را از نظر دور داشته باشیم.

می توان گفت که جامعه فئودالی به طور کلی، و به ویژه در غرب، دارای سرشت پیچیده ای است. دراین جامعه هر فرد چه کشاورز چه ارباب، دارای جایگاه خود است؛ این جامعه بر جدایی طبقات از یکدیگر و حفظ و رعایت فاصله اجتماعی آشکار میان آنها، استوار است. این جدایی، یکی از شاخصه های نظام متداول اجتماعی در جوامع قرون وسطایی کشاورزی و فئودالی در غرب و نیز به طور کلی در جوامع سنتی به شمار می آمده است. یکی از مظاهر این جدایی آشکار، عدم تسامح با بیگانگان در مورد اقامت آنان در شهرها، هر قدر هم کوتاه مدت، بود؛ بیگانگان برای دستیابی به حق اقامت موقت، باید خراج هنگفتی می پرداختند. همچنین در داخل شهرها نیز اعضای هر صنف یا حرفه ای می بایست در محله های مخصوص به خودشان زندگی می کردند.

در واقع جدایی، یکی از گونه های تقسیم کار بوده است؛ توجه داشته باشید که اکثر مشاغل و حِرفه ها، در خود خانواده شکلی موروثی داشت. این نکته خود تأکیدی بر وجود فاصله اجتماعی لازم برای حفظ نظم بود و برخورد میان طبقات و اقلیت های قومی و نژادی گوناگون را در حد معقولی نگه می داشت و از بروز و انفجار شورش و انقلاب میان آنان جلوگیری می کرد. همچنین در غیاب نظام اداری مرکزی قومی، حفظ فاصله طبقاتی و اجتماعی وسیله و شیوه ای برای اداره امور بود.

شاید پاره ای از همین شاخصه هاست که موجب استمرار وجود گتو در عصر جدید در شهری همچون نیویورک شده است که در آن محله سیاهان (هارلم) و محله چینی ها (چایناتاون) و نیز محله عرب ها در بروکلین و محله های گوناگون یهودی در بروکلین و دیگر نقاط وجود دارد. همچنین مناطق دیگری هم هست که به آنها "لیتل ایتالی" (ایتالیای کوچک) و "لیتل پولندا" (لهستان کوچک) و مانند آن گفته می شود.

بنابراین ممکن نیست که اعضای گروه ها و دستجات یهودی، از این قاعده اجتماعی انسانیمستثنی باشند؛ چه آنها گروه کارکردی واسطه ای را در جامعه غرب تشکیل می دادند که به حرفه تجارت و رباخواری می پرداختند و به مثابه اتحادیه های تجاری یا حرفه ای تابع پادشاه یا اربابی به شمار می آمدند که با اعطای منشور آنها را از مزایا و حمایت بهره مند می کرد و در برابر از آنها انتظار سودرسانی داشت؛ حتی به چشم منبع درآمد و ابزار تولید و اداره به آنان می نگریست. یهودیان، در قیاس با تجار محلی، بیگانه محسوب می شدند؛ از این رو حضور و وجود آنها در آن شهر به منزله خطری برای این تجار بود و هرگاه که قدرت تجار محلی (و بعدها ربادهندگان بین المللی) روبه تزاید می گذاشت، این خطر هم بیشتر می شد. لذا، گتو یگانه شیوه مطلوب برای حمایت از یهودیان و تضمین بقای آنها بود.

به عبارت دیگر گتو، تعبیری از یک مبارزه نهادین در جامعه فئودالی غربی بود؛ مبارزه ای که میان بورژوازی محلی و حامیان یهود، از جمله پادشاهان و اسقف ها و نجیب زادگان، جریان داشت.

علاوه بر اینها، یک یهودی وضعیت مشخصی در درون جامعه فئودالی نداشت؛ او به مفهوم دقیق کلمه بیگانه بود؛ غیروابسته به زمین بود؛ و به کشاورزی و جنگ، دو حرفه اساسی در جوامع غربی قرون وسطائی، نمی پرداخت. جامعه فئودالی که متکی به مشروعیت مسیحی بود، نیز هیچ گونه مشروعیتی برای یهود قائل نمی شد. از این رو گتو، برای یهودی مسأله ای حیاتی محسوب می شد و فقط بقای او را تضمین نمی کرد، بلکه ضامن جایگاه و هویت او نیز بود. از جمله اموری که نیاز به گتو را تقویت می کرد مجموعه آداب و شعائر خاص یهودی بود؛ نظیر قوانین خورد و خوراک، تحریم ازدواج با پیروان سایر ادیان، امتناع از نوشیدن شرابی که غیریهودی ها تهیه کرده اند، ختنه، و حد نصاب لازم برای اقامه نماز جماعت، و آداب کفن و دفن و گورستان و آیین روز شنبه.

به همه این دلایل، درمی یابیم که گتو قیدی تحمیلی بر یهودیان نبود؛ بلکه حقی بوده که آنها برای دستیابی بدان تلاش می کردند و [با پرداخت پول] آن را می خریدند. بعضی اوقات آنها یک بار در سال و گاه در هر سه ماه یک بار این حق گتو را خریداری می کردند. مثلاً در سال 1084، اسقف هاوتسمن، فرمانروای شهر سپیر، سندی نوشت که در آن خواستار شوکت و شکوه بیشتر شهر خود شده بود. لذا یهودیان این شهر را احضار کرد و آنان را در خارج از مناطقی که سایر شهروندان در آنجا سکونت داشتند، اسکان داد و گرداگرد آن را دیوارهای بلندی کشید تا دیگران یهودیان را در تنگنا و آزار و اذیت قرار ندهند.

هنگامی که مسیحیان، اندلس را پس گرفتند، یهودیان نیز خواستار این حق شدند. یکی از اقدامات جیمنز اول، فرمانروای آراگون، آن بود که در سال 1239 به یهودیان حق داد که در محله ای مخصوص به خودشان، زندگی کنند. یهودیان نیز به جنبه های مثبت گتو اعتراف می کردند؛ تا آنجا که در گتوی ورونا، همه ساله به مناسبت جشن تأسیس گتو، مراسم دعا و نیایش در گتو برگزار می شد.

واقعیت آن است که تأسیس گتو، با وجود اهمیت وافر آن از حیث اداره جامعه و حمایت از اقلیت و تضمین حرکت و روند جامعه بدون روی دادن برخورد و اصطکاک عمده میان اقشار و طبقات جامعه، در منزوی کردن یهودیان و به عبارت دیگر تبدیل آنها به یک عنصر مجرد غیرانسانی، نقش بسزایی داشته است. به علاوه منزوی کردن آنها در بیرون از شهر، و در پشت دیوارهای بلند باعث شد تا رابطه آنها با سایر اهالی، نوعی رابطه غیرمستقیم و قراردادی و متکی به یک سند مکتوب باشد. این رابطه، بنابراین بیشتر یک رابطه مالی صرف بود تا یک رابطه اجتماعی. تبدیل اعضای گروه های یهودی به گروه های کارکردی تجاری، با مقتضیات آن نظیربی طرفی و کنار نهادن عواطف، در ظهور گتو نقش داشته است.

از این رو می توان گفت که گتو، در رابطه اش با دنیای غرب، نخستین پایگاه های سکولاریسم و نفع پرستی و قراردادگرایی را در اروپا پدید آورد. زیرا در غرب هیچ عشق یا عاطفه ای نمی تواند روابط را مشوب کند. بلکه این روابط، کاملاً خردورزانه و برخاسته از عقلانیت مادی و تابع حسابگری های قاطع عرضه و تقاضاست و در داخل یک نظام هندسی کمّی جای می گیرد.

با وجود این، اوضاع دستجات یهودی در داخل یا خارج گتو، کلاً شکلی مقبول و محتمل و اساسی به خود گرفت. معروف است که بعضی از فرمانروایان و نیز برخی از اهالی شهرها از این بیم داشتند که یهودیان از چنگ آنان بگریزند؛ که این امر نابودی ثروت و فقدان یک ابزار مهم تولید و مدیریت به حساب می آمد. بیشترین حملاتی که، تا پایان هزاره نخست میلادی، به یهودیان می شد جنبه شخصی و فردی داشت. تاجر به وظیفه حیاتی خود در ارتباط با جامعه می پرداخت، اما در نتیجه تحولات جامعه فئودالی غرب و ظهور طبقات محلی مسیحی که به کار تجارت داخلی و خارجی و امور مالی می پرداختند، یهودیان بسیاری از زمینه های شغلی و کاری خود را از دست دادند و به رباخواری روی آورند. این رویکرد جدید یهودیان سبب شد تا آنان آماج خشم توده ها و طبقاتی قرار گیرند که ناچار از گرفتن وام می شدند.

ج ـ تاریخچه:

حمله به یهودیان و گاه کشتار آنان به دست مردم در خلال جنگ های صلیبی، همان طور که اشاره شد از مظاهر و نمودهای تحولات جامعه فئودالی غرب بود؛ و همین مسأله، جدایی و کناره گیری یهودیان را بیشتر کرد. در نتیجه گتو، محلی شد تایهودیان در آن پناه گیرند و بدان از خود حمایت و بقای خود را به واسطه آن تضمین نمایند. اینکه یهودیان کار رباخواری را از دست دادند، حاشیه نشینی آنان رو به فزونی گذاشت و حرکت گتو نیز به سمت فروپاشی شتاب تندتری گرفت. این تحول در قرن 14 میلادی آغاز گشت و نخستین گتوی اجباری در آلمان به وجود آمد.

روند عزلت اجباری یهود در قرن 15 میلادی به اوج خود رسید و همزمان با عصر نهضت گتو شکل رایجی در اروپا به خود گرفت. می توان به گتوی اجباری که پادشاه آراگون در سال 1390 ایجاد کرد، اشاره نمود. فردیناند و ایزابلا در سال 1480 دستورالعملی مبنی بر احاطه محله های یهود و مسلمین با دیوارها صادر کردند.

دستورالعمل مشابهی نیز در پرتغال صادر شد. در لهستان نیز یهودیان از کراکوف اخراج و مجبور شدند در ناحیه کازیمیر که با دیوارهای بلند از شهر جدا شده بود، مسکن گزینند. با وجود این، یهودیان لهستان دچار محدودیت ها و محظوراتی که بر یهودیان غرب اروپا تحمیل شده بود، نشدند. زیرا یهودیان در آنجا شهرهای ویژه خود را داشتند که به آنها "اشتتل" می گفتند.

پس از پایان حکومت مسلمین در آندلس و طرد یهودیان از اسپانیا در سال 1492 به دلیل کشمکش و اختلافات دینی بین یهودیان و مسیحیان، زمینه های شکل گیری صهیونیسم به وجود آمد، زیرا شمار یهودیان در اسپانیا قبل از بیرون راندنشان به دلیل روح تسامح دینی مسلمانان به طور قابل ملاحظه ای روبه افزایش بود. اما پس از تسلط مسیحیان بر اسپانیا، وضعیت یهودیان تغییر کرد و آنان طرد شده و مجبور به سکونت در گتوها شدند.

با اضافه شدن محدودیتهای دیگری در رابطه با کار و نوع کار یهودیان به محدودیتهای تحمیل شده به ساکنان یهودی، نظام گتو پیشرفت و گسترش یافت،اما افزایش طبیعی جمعیتشان با تحمیل محدودیت دیگری بر تعداد ازدواجهایشان محدود گردید. بنیانگذاران این نظام اعتقاد داشتند که با این کار خود به "مسیحیت خدمت می کنند" و "شرّ یهود را مانع می شوند"، اما در پایان کار بدون اینکه خود بفهمند. با ایجاد محدودیتها و محصور کردن آنها در خلال تحولات قرون وسطی و منع آنها از اتحاد و پیوستگی با مردمی که در میانشان زندگی می کردند، با این محدودیتها به یهود کمک نمودند. به طوری که صهیونیسم در تلاشهایش برای در خدمت گرفتن احساسات دین یهود برای رسیدن به اهدافش، این محدودیتها را زمینه خوبی برای کار کردن بین یهودیان متدین گتوها و محدود شده در خودشان یافت.

شهر ونیز ایتالیا در زمانی که تحت سلطه پاپها نبود اولین شهری بود که در آن نظام گتو در زندگی یهودیان وارد شد. در سال 1516 شورای شهر قراری صادر کرد مبنی بر اینکه به موجب آن، یهودیان شهر باید در یک محله بسته خاص در نزدیکی معادن سنگ زندگی کنند. سپس گتوها در خلال قرون وسطی در ایتالیا و اسپانیا و اروپای شرقی شیوع پیدا کرد.

یهودیان اغلب مجبور می شدند تا در بدترین جاهای شهر که نه هوا و نه نور مناسبی داشت تجمع کرده و اسکان یابند. در آنجا نگهبانان از دروازه های گتوها پاسداری می کردند و اجازه نمی دادند که یهودیان در هنگام شب و یا در زمان اعیاد مسیحی از گتوها خارج شوند.یهودیان نظام گتوها را پذیرفتند زیرا رهبرانشان به ویژه روحانیون بر آنها مسلط بودند و تعالیم خاصی که از شریعت یهود و از اجتهادات فقهای آنان گرفته شده بود بر آنها تحمیل می کردند، به گونه ای که آنها بدین وسیله وجود مستقل و جداگانه ای از جامعه ای که در آن زندگی می کردند را تشکیل می دادند.

در ایتالیا، اوضاع یهودیان تا حد زیادی مرهونمواضع پاپها بود. موضع هر پاپ با پاپ دیگر تفاوت داشت. بعضی پاپها به منظور اخراج و طرد یهودیان از ایالات پاپی، به استثنای شهرهای معینی که به ایجاد گتوها در آنها تصریح شده بود، دستورالعملی صادر نمودند. گتوی رم در سال 1555 تأسیس گردید. همچنین در جنوب فرانسه، در ایالات تحت حکومت پاپ، برای یهودیان ممنوعیت هایی برقرار شد و در سال 1344 قید و بندهایی بر آنان تحمیل گردید و سپس در سال 1461 گتوها ایجاد شدند. مهم ترین گتوهای اروپا در فرانکفورت و ونیز و رم و در لوبلین و پوزنان لهستان قرار داشت.

از آغاز قرن 17 میلادی و همزمان با انقلاب بازرگانی و از راه رسیدن یهودیان سفاراد، که کشورهای تجاری نظیر هلند و انگلیس و فرانسه و اسپانیا و پرتغال به وجود آنها نیاز مبرم داشتند، این انزوا به تدریج روبه کاهش نهاد. این امر، در تغییر موازنه نیروها در داخل گتو به نفع طبقه ثروتمند که جایگزین اشرافیت حاخامی شده بود، متبلور گردید. البته در سال 1616 بنابه توافقی که میان شورای شهر فرانکفورت و ساکنان یهودی آن شد، نظام گتو بر یهودیان این شهر تحمیل شد. در سال 1624 این نظام نیز مجددا در شهر ونیز تحمیل شد. اما این بار بنابه درخواست خود یهودیان بود. پس از آن تمامی کشورهای مزبور در کاهش حدّت قوانینی که سد راه تحرک یهودیان بود، دست به کار شدند. به عنوان نمونه در فرانسه، قدرت حاکم با یهودیان مارانو بدین عنوان که مسیحی اند معامله می کرد؛ در حالی که خودشان می دانستند که آنها [در باطن] یهودی هستند.

همچنین [در این دوره] می بینیم که تجمعات جدید یهودی در اماکن خاص خود مسکن نگرفته اند. این مقطع، در واقع شاهد ضعف مسیحیت به عنوان یک نظام ارزشی و افزون تر شدن میانگین سکولاریسم است. تحولات اقتصادی و فرهنگی مذکور، در افزایش پذیرش یهودیان از سوی اکثریتجامعه نقش بسزایی داشت. با فرا رسیدن نیمه قرن 17 میلادی، حملات توده ها علیه یهودیان رو به خاموشی گذاشت.

در اواخر قرن 18 میلادی و در آغاز قرن 19، همزمان با اولین جرقه های انقلاب فرانسه و ظهور جامعه مدرن در غرب، دیوارهای گتوها، یکی پس از دیگری، و تحت فشار ملت ها و دولت های اروپایی که در پی ایجاد بازار یکپارچه قومی بودند، فرو ریخت و جنبش روشنگری و آزادسازی، در سر راه خود، بسیاری از این گتوها را، که از بازمانده های دوران گذشته قلمداد می شدند، جارو کرد و بدین ترتیب گروه های یهودی در شرق و مرکز اروپا برگ نوینی از تاریخ خود را بازگشودند.

شهرکهای یهودی در کشورهای اسلامی روش معمول گتوها را نداشت، بلکه در این کشورها این شهرکها به طور اختیاری برپا می شدند. و این روال در دوره حکومت امپراتوری عثمانی ادامه داشت و استانبول مثال کلاسیکی آن است. به طوری که شهرکهای یهودی در تمامی قسمتهای شهر پراکنده بود. در ابتدای قرن بیستم تمامی ترتیبات مربوط به اقامت یهودیان لغو شد ولی آنها ماندن در شهرکهای قدیمی را انتخاب کردند و تا بعد از برپایی دولتهای مستقل در شمال آفریقا آن شهرکها را ترک نکردند.

اما روسیه تزاری که دید بعد از تقسیم لهستان دارد بر صدها هزار یهودی حکومت می کند، و همین عامل (تعداد زیاد یهودیان) حداقل رسما مانع از سکونت آنها در مناطق یعنی در روسیه گردید، برای خود راههایی جهت رفتار با یهودیان برگزید که با راههایی که اروپاییان غربی برگزیده بود تفاوت داشت. به طوری که یهود را از ترک مناطق اصلی شان در لهستان منع کرد و آنها را مجبور به باقی ماندن در آن مناطق نمود.

به این ترتیب چیزی که بعدها "منطقه اسکان" نامیده شد به وجود آمد و مرزهای نهایی آن در سال1795 ترسیم شد و این مرزها تا سال 1917 باقی ماند. به زودی این "منطقه اسکان" به گتوی بزرگی تبدیل شد و حکومت تزاری بر یهودی که دارای محدودیتهای مختلفی بودند تحمیل شد. صهیونیسم از این وضعیت بهره برداری کرد و گتوی یهودی در ابتدای تأسیس صهیونیسم، مرتع حاصلخیزی برای صهیونیستها شد.

بسیاری از صهیونیست ها تصور می کردند که سقوط گتو موجب انقراض یهودیان خواهد شد. زیرا، مطابق این نگرش، وجود گتو به صورت اندامی (ارگانیک) با انزوا مرتبط است و در نتیجه ناگزیر با شرایط آزادسازی و آمیختن و همانندی [یهودیان با جامعه] در تضاد است. عملاً بسیاری از یهودیان، در سازگاری با اوضاع جدید با مشکلات فراوانی رویارو شدند. از این رو صهیونیست ها خواستار تأسیس دولت/گتو (یا دولت اشتتل) شدند تا بتوانند شعائر خود را در آنجا به جای آورند و بدون دخالت بیگانگان به حیات فرهنگی و قومی خود ادامه دهند.

در ابتدای حکومت نازی ها در اروپا وضعیت متفاوتی از آنچه که در قرون وسطی داشت به خود گرفت. در سال 1939 آدولف هیتلر نظریه جمع آوری یهودیان در گتوها را مطرح کرد تا بتواند با انتقال آنها به اردوگاههای کار بر آنها و نظارت سیطره داشته باشد. در بعضی اوقات نازیها علاقه به نگهداری گتوها داشتند، زیرا این گتوها محلهای خوبی برای کار ارزان بود.

نازی ها واژه "گتو" را برای اشاره به محله های یهودی در شهرهای لهستان به کار می بردند که بر روی یهودی ها بسته شده بود؛ چون برای آنها ممنوع بود که بدون اجازه حکومت نازی ها از این گتوها خارج شوند. حکومت نازی بر واردات مواد غذایی و مواد خام و نیز بر صدور کالاهای تولید شده در گتو همین طور بر خدماتی که اهالی گتو ارائه می دادند، کنترل و نظارت داشت. ابزارهای تولید نیز در گتوتحت مالکیت عمومی بود. نازی ها به جای پرداخت دستمزد به کسانی که در این گتوها کار می کردند، مقادیری غذا و پوشاک بین کارگران و خانواده های آنها توزیع می کردند؛ همچنین خدماتی که نیروهای نازی به گتو ارائه می دادند نیز بخشی از این دستمزد حساب می شد.

نازی ها مثل اروپاییان قرون وسطی، یهودیان را یکی از منابع درآمد دولت آلمان قلمداد می کردند؛ این منبع درآمد را گروه های آذرخش و گشتاپو اداره می کردند و در برابر مبلغی بیش از هزینه نگهداری آن، به یک دستگاه نظامی یا یک شرکت مدتی اجاره می دادند. از این رو درآمد گتو تا حد زیادی بالا بود. دستگاه های نازی، سطح زندگی در گتو را تا زیر سطح کفاف کاهش می دادند تا از هزینه اداره آن کاسته شود. با ادامه کار در گتو و فرسایش طاقت بشری و کم شدن خوراک و پوشاک تا زیر حد کفاف، انتظار می رفت که اهالی گتو، بدون استفاده از راه های خشونت آمیز، ظرف مدت شش یا هفت سال تلف شوند.

این شیوه از حیث عقلی و عملی از سایر روش های دیگر برای نسل کشی عملی تر و بهینه تر بود. زیرا در آن هیچ چیز دیگر (بجز خود انسان ها) نابود نمی شد. دیگر اینکه این روند خردورزانه جهت دار، یعنی به کارگیری بهینه ابزارها در راستای خدمت به اهداف، تأکید نیروهای نازی بر اهمیت کار و میزان سودرسانی یهودیان به اقتصاد جنگ در آلمان را نشان می دهد.

نازی ها در این روند برنامه ریزی شده کامیاب شدند چون 19% از اهالی گتوی ورشو تا ژوئیه سال 1942 و نیز 35% از سکنه گتوی لودز در فاصله سال های 1940 تا 1944 از دنیا رفتند. این بدان معناست که مدت زمان 7 تا 9 سال عملاً برای نابودی یهودیان گتو کافی بوده است (این نکته، دلیل دیگری است بر این که کشتار شش میلیون یهودی در کوره های گاز، اغراق آمیز است). بدین ترتیب آخرینگتویی که تصفیه آن توسط نازیها پایان یافت (در سال 1944) گتوی "لودز" بود. تصفیه گتوی بزرگ وارسو نیز در آوریل 1943 پایان یافت.

خود یهودیان نظام گتو را به فلسطین انتقال دادند. در پایان مهاجرت دوم و قبل از آغاز جنگ جهانی اول در 1914، یهودیان در فلسطین هم از نظر اجتماعی و هم از نظر اقتصادی به پیگیری روش گتو بازگشتند. این نظام گتو به دنبال اصرار ملی گرایانه مهاجرین دوم با تمسک به شعارهای "اشغال زمین" و "اشغال کار" و "کار عبری" و سیاست تبعیض نژادی نسبت به اعراب و تأسیس سازمانهای نظامی تروریستی برای مقابله با اعراب، ظاهر گردید.

یکی از نکاتی که باید به آن توجه داشت این است که شرایط گتو، از جهت ساختار و نیز از جهت رابطه آن با قدرت بهره کش و استثمارگر، چندان تفاوتی با شرایط بسیاری از مستعمره های اروپایی در آسیا و آفریقا و رابطه شان با کشور استعمارگر نداشت. در مستعمره های اروپایی نیز برنامه ریزی و نظارت بر منابع و صادرات و واردات آنها صورت می پذیرفت و نیز تمامی جوانب زندگی در آنها برای خدمت به کشور استعمارگر به کار گرفته می شد.

هم اکنون اصطلاح "گتو" بر محله های یهودیان یدیشی که به ایالات متحده مهاجرت کرده و در آنجا سکنی گزیده اند، اطلاق می شود. اما چنین کاربردی در آنجا کاملاً مجازی و مبتنی بر این فرض است که این گتوها ادامه و استمرار همان گتوهای اروپای شرقی هستند؛ حال آنکه هرگز در آنجا چنین استمراری وجود ندارد. گتوهای آمریکایی در ساختار اقتصادی و معماری و عاطفی خود با گتوهای شرق اروپا فرق دارند و این گتوها به هیچ وجه با دیگر محله های موجود در نواحی آمریکا تفاوتی ندارند. زیرا هر کس که بخواهد چه یهودی، چه مسیحی سفیدپوست یا هر شخص دیگری اجازه ورود به آنها را دارد؛ در حالی که سیاهان و برخی اقلیت های دیگرمثل پورتوریکویی ها را از این محله ها دور می رانند. در اینجا دو معیار حاکم است: نژادی و مالی. معیار نژادی، یهودیان را دور نمی راند، و معیار مالی هم، جز فقیران را دور نمی راند.

د ـ ساختار گتو:

"گتو" مکانی است در داخل یا خارج شهر که با دیوارهای بلند احاطه شده و دارای یک دروازه (یا چندین دروازه) است که معمولاً شب هنگام بسته می شود. در پاره ای از مراحل تاریخی در بعضی از کشورها اعضای گروه های یهودی اجازه نداشتند که در روز یکشنبه یا در روزهای اعیاد مسیحیان در بیرون از گتو آفتابی شوند. هدف از گتو با آن دیوارهای مرتفع اش، چندین چیز متناقض بود. از جمله: حمایت از یهودیان به عنوان یک گروه کارکردی واسطه، و سهولت گرفتن مالیات از آنها، و کنترل و منزوی و جدا کردن آنها از اکثریت مسیحی. همچنین گتو به منزله تضمینی بود که از فرار اعضای گروه یهودی به دیار دیگر جلوگیری می کرد. در واقع یهودیان یک ماده کاربردی و ابزار تولید و مدیریت بودند که امپراتور یا حاکم از وجود آنها بهره برداری می کرد.

دوگانگی معیارهای اخلاقی از جمله شاخصه های گروه های کارکردی واسطه است. بنابراین عضو این گروه رابطه ای سودپرستانه و مادی و حساب گرانه براساس قراردادهای خشک با اعضای جامعه اکثریت برقرار می کند و از جانب دیگر در رابطه صمیمانه و گرم با اعضای جامعه خود نیز قرار می گیرد. او جامعه اکثریت را یک جامعه مباح که فاقد حرمت است تلقی می کند. اما این نگرش با دید و برداشت او از اعضای جامعه خودش کاملاً متناقض است. چرا که او جامعه خودش را برخوردار از قداست و حرمت می انگارد. لذا او حرمت این جامعه را پاس می دارد و آن را بر خود ترجیح می دهد.

این دوگانگی در معیارها فقط به موضع گیری اخلاقی و عاطفی کلی اعضای گروه های کارکردی واسطه معطوف است. زیرا قانون کشور و عرف و آداب حاکم بر آن، یگانه چارچوب اصلی و قانونی است که همگان، اعم از اعضای گروه کارکردی واسطه یا اکثریت، به حکم آن گردن می نهند. گتو هم از این قاعده خارج نیست. چون در اینجا هم دو مجموعه از قوانین وجود دارند که رابطه گتو را با دنیای خارج سامان می دهند. نخست: قول و قرارها و عهد و منشورهایی است که امپراتورها و فرمانروایان با یهود شرط می کنند و رابطه آنها را با جامعه اکثریت تنظیم می کند. دوم: مجموعه قوانینی که رابطه یهود را با یکدیگر به عنوان اعضای داخل گتو و به عنوان گروه های یهودی در درون یک ساختار فرهنگی و تمدنی منظم می گرداند. قانون داخلی که روابط افراد یهودی را با یکدیگر (در امور دینی و شخصی) منظم می ساخت، تلمود بود. اما روابط گروه های یهودی با یکدیگر، توسط قانون تحریم مهاجرت و اقامت سروسامان می یافت.

گتو از سهم وسیعی از خودگردانی بهره مند بود و وضع آن نظیر اوضاع بسیاری از مؤسسات موجود در جوامع قرون وسطایی بود. مثلاً هیأتی آن را اداره می کرد که گاهی شمار افراد آنها به دوازده تن می رسید. افراد این هیأت گاه انتخابی و زمانی انتصابی بودند؛ هر چند که رهبران انتخابی به گروهی از خانواده های مشخص وابستگی داشتند. این مؤسسه (قهال در بین اشکناز و ماهاماد در بین سفاراد) دارای قدرت اجرایی زیادی بود. مثلاً کار ازدواج و طلاق و اجرای مجازات هایی مثل تازیانه زدن و زندانی کردن (و اعدام در پاره ای موارد نادر) به دست آنها بود. حق صدور حکم ارتداد نیز بر عهده این مجالس بود.

همان گونه که این فرمان را درباره اسپینوزا جاری ساختند. این مجالس همچنین از حق رسیدگیبه منازعات میان یهودیان و قضاوت در امور، مطابق با شریعت یهود، برخوردار بودند.

اعضای مجلس مذکور با ساکنان گتو از خرد و کلان آشنا بودند و از امور ریز و درشت آنان باخبر بودند؛ چون محیط کوچک و جمعیت آن اندک بود و به همین خاطر قضاوت درباره اهالی برای ایشان بسیار ساده بود.

مجلس، گروهی کارگزار داشت که بعضی از آنها حقوق نمی خواستند و بعضی دیگر در برابر گرفتن دستمزد کار می کردند. مهم ترین مناصب دسته اول، پارناس بود که رئیس گروه [یهودیان ]بود و گروه را در همه مناسبت ها رهبری و ریاست می کرد؛ همچنین رئیس جلسات هیأت مدیره ای بود که گاه با عنوان "پارناسیم" به آن اشاره می شد. پارناس بر ترازوها [و وزنه ها و مقیاس ها] نظارت داشت و حقوق کارمندان مجلس را تعیین می کرد.

پارناس، رهبر یهودیان در امور دینی و دنیوی به حساب می آمد و لذا کسی برای این منصب برگزیده می شد که در دین فقیه تر از دیگران باشد. اما با آغاز انقلاب سکولاریسم در غرب، این منصب نیز دنیایی گردید و مسؤولیت حاخام ها منحصر به امور دینی شد و امور دین و دنیا از هم جدا شد. این پدیده یکی از اشکال سکولار ساختن گتو بود.

بعد از مقام پارناس، جمع آوری کننده مالیات یا محصل بود که وظیفه اش، به خاطر طبیعت گروه یهودی در قرون وسطی در غرب به عنوان یک عنصر سودمند مالی، از مهم ترین وظایف به شمار می آمد. محصل، مالیات ها را تعیین می کرد و در جهت منافع قدرت های حاکم به جمع آوری مالیات اقدام می نمود. در بیشتر نقاط اروپا، نهاد قهال از یک حاخام تبعیت می کرد که تا قرن 13 میلادی حقوقی بدو پرداخت نمی شد. بعدها که شمار اعضای گروه رو به فزونی گذاشت، کار حاخام زیادتر شد و مزد هم می گرفت. گاهی حاخام نقش قاضی شرعی (دیان) را هم ایفامی کرد ولی گاه نیز قاضی دیگری به صورت تمام وقت به این کار می پرداخت. قهال در بعضی مواقع از نیروی انتظامی [پلیس] تحت امر خود نیز برخوردار بود.

از جمله وظایفی که دارنده آن حقوق می گرفت، عبارت بود از: شغل شوحیط یا ذبح کننده شرعی، و موهیل یا کسی که کار ختنه را انجام می داد و مرتل (مرثیه خوان) یا کسی که مسؤول قرائت و نظارت بر ادای نماز و آیین های مرتبط با آن نظیر بیرون آوردن طومارهای شریعت از سفینه عهد و بر جای نهادن دوباره آنها بود و گاه نیز مرتل دوم یا جانشین هم یافت می شد.

یکی دیگر از مهم ترین شخصیت های گتو، شماس یا نگهبان کنیسه بود که وظایف متعددی بر عهده داشت. زیرا وی ناظر کنیسه بود و احکام دارالقضا (بیت دین) یا دادگاه یهودی را به اجرا در می آورد. وظایفی که بر عهده او گذاشته بودند باعث می شد تا وی مسؤول جمع آوری اطلاعات گسترده ای از یهودیان باشد. بدین جهت او آقا و سرور جماعتی شده بود که از هیبت و هیمنت و شمشیر برّان او می ترسیدند. محافل [حلقه های] تلمودی (یشیوا)، برای جمع آوری کمک ها و تبرعات گروه های مختلف یهودی، از کسی استفاده می کردند که او را مشولا (وکیل) می گفتند.

یکی دیگر از وظایف و مشاغل در داخل گتو، واعظ دوره گرد (مجید) بود که زندگی اش از طریق هدایای شنوندگان اداره می شد و از یک گتو به گتوی دیگر می رفت.

شادخان هم زنی بود که وظیفه تنظیم خواستگاری ها و ازدواج ها را بر عهده داشت. اندک اندک برخی الگوهای انسانی در نزد یهودیان گتو چهره ای آشنا و مأنوس به خود گرفت؛ مثل شنور یا گدای وقیح ظاهر فریب و تسادیک (صدیق) یا مرد پرهیزگار و بتلانیم یا بیکاری که از هیچ امرار معاشمی کرد و در گوشه کنیسه می خزید و تا وقتی که حد نصاب لازم برای نماز تکمیل شود، نمازگزاران حاضر را تیغ می زد.

شاید مفید باشد که به ساختار شغلی گتو، از درون و سپس به رابطه آن با دنیای خارج نگاهی بیفکنیم. مشاغلی که یهودیان گتو بدانها می پرداختند، به دو بخش تقسیم می شود: مشاغلی که فقط به نفع گروه یهودی بود؛ و دیگر مشاغلی که در عین حال که نیازهای ویژه یهودیان را برآورده می ساخت به حال دیگران [غیریهودیان] هم سودمند بود. مجموعه نخست حاخام ها و مدرسان و کسانی را که به ذبح شرعی و اجرای شعائر می پرداختند و نیز نویسندگان طومارهای شریعت و کارمندان حمام مذهبی و نگهبانان کنیسه و گورستان را در بر می گرفت. اما مجموعه دوم قصاب ها و شمع سازان و کتابفروشان و بافندگان شال نماز (طالیت) را شامل می شد. کارگران ویژه خدمات داخلی گتو تقریبا به 10% از مجموع کارگران یهودی بالغ می گردید.

نهادهای دیگری در گتو وجود داشت که تابع قهال بود؛ مثل گورستان برای دفن اعضای گروه، و حمام عمومی و حمام مذهبی و احیانا، خانه فقرا یا معلولان و نظام آموزشی که مدارس ابتدایی خیریه (تلمود تورا) و مدارس عالی تلمودی (یشیوا) را شامل می شد. همچنین گاه سروکله گروه های نمایشی هم برای تفریح ساکنان گتو پیدا می شد. اما کنیسه، به طور مطلق، مهم ترین نهاد بود. در واقع کنیسه محل عبادت و درس و همایش به شمار می آمد.

رابطه یهودی با دنیای دیگران، رابطه ای کاملاً بی طرفانه [و فارغ از احساس] بود؛ این دنیا برای او ارزش کاربردی داشت و بس. از این رو دنیای خارج برای او دنیایی تهی از عشق و عواطف و آرامش و امنیت به حساب می آمد. اما در درون گتو، او هر آنچه را که بدان نیاز داشت می یافت. او در گتو، بدون هیچ مانع و رادعی شعائر خود را به صورت کامل انجاممی داد و روز شنبه دست از کار می کشید و در داخل شبکه ای از روابط گرم و نیرومند انسانی که با افزایش آتش مبارزه با اغیار، این روابط گرم تر و نیرومندتر هم می شد، زندگی می کرد.

برخی از پژوهندگان درباره گتو معتقدند که اشکال فرهنگی حاکم بر گتوها، چه فرهنگ توده ای که در رقص و آواز جلوه گری داشته و چه فرهنگ کلاسیک که در پژوهش های دینی و فقهی جلوه می کرده، فرهنگی غنی بوده است که طبعا از فرهنگ دنیای اغیار بهره می گرفته است. اما آنچه که تأکید آن برای ما در اینجا مهم است این است که یهودی در داخل گتو تصور می کرد که این اشکال فرهنگی، یهودی خالص و دارای ویژگی منحصر به فرد یهودیت است. از این رو اعتماد به نفس او و نیز احساس وی به هویت خیالی اش، در نزد او قوّت می گرفت و در نهایت موجب برکناری و عزلت او از جهان می شد.

یهودی در داخل گتو این اطمینان را می یافت که وابسته به ملتی مقدس و امتی برگزیده است و گتو چیزی بجز یک مکان موقت نیست که خدا در آن، امت و روح آن را حفظ می کند تا زمان موعود فرا رسد و بخواهد که مردمش را به سرزمین مقدس و آزادی کاملش بازگرداند. اندیشه وجود موقت، در تفکر گروه های کارکردی واسطه یک تز اساسی است. این گروه ها دائما خود را به یک "سرزمین اصلی" که از آن آمده اند و در پایان هم به سوی آن بازگشت خواهند کرد، منتسب می کنند.

از جمله جریان هایی که این افکار را دامن زده تفکرات حلولی کابالایی است که از آغاز قرن 17 میلادی یهودیان را به عنوان مرکز جهان مطرح نمود. از این رو یک فرد یهودی می داند که وقتی روز شنبه دست از کار می کشد، در واقع زمان ظهور ماشیح را جلو می اندازد تا جهان را رهایی بخشد و ملت یهود در دنیا به سروری برسند. حتی تمام دردها و رنج هایی که یهودی در خارج از گتو متحمل می شود، خودنشانه هایی است از برگزیدگی و تمایز این قوم و هرچه رنج و فشار فزونی یابد لحظه موعود هم نزدیک تر می شود.

در واقع گتو نهادی است که چنانکه گفتیم می خواهد میان اعضای گروه و اکثریت [جامعه] فاصله ای پدید آورد تا از اصطکاک و ستیز میان آنها بکاهد. اما اندکی خوی ستیزه گری و برخورد طبعا در وجود هر انسانی هست؛ هرچند که میزان و حدت و شدت آن بسته به شرایط زمان و مکان، مختلف است. درگیری هایی که گتو با آنها رویارو بوده در سه سطح دور می زند:

1 ـ درگیری در داخل گتو میان طبقات و دستجات مختلف:

در داخل گتو طبقات و اقشار گوناگون اجتماعی یافت می شدند. در آنجا غنی و فقیر و استثمارگر و استثمار شده، وجود داشتند. اما طبیعت بسته این ساختار اقتصادی، و کارکردی بودن گروه های یهودی، تداخل طبقات و تمامی دستجات را ایجاب می کرد. همچنین نظام مالیات در جوامع اروپایی این تداخل را فزونی بخشید. چون مالیات در بسیاری اوقات بر کل گروه، اعم از گروه مذهبی اقتصادی مثل یهودیان یا گروه اقتصادی با ویژگی های مذهبی نظیر سندیکاهای حرفه ای و کاری، تحمیل می شد و از آنجا که فقرای گتو از پرداخت مالیات ناتوان بودند، ثروتمندان به نیابت از گروه تمام مالیات تعیین شده را می پرداختند.

به این علت ثروتمندان به اشرافیت سنگین و وزینی مبدل گشتند که سلطه خود را بر یهودیان تحمیل نمودند. همین وضع بر نظام اجتماعی گتو هم تأثیر گذاشت و در نتیجه گروه یهودی، منافع سایر اعضای خود را، صرف نظر از وابستگی طبقاتی یاگروهی آنان، رعایت می کرد.

2 ـ درگیری میان یک گتو با گتوهای دیگر:

هر گتو به حفظ استقلال خود و دفاع از منافع خویش در مقابل گتوهای دیگر اصرار داشت. زیرا گتوها در همان زمینه ها و برای دستیابی به همان امتیازاتی که از طریق منشورها عایدشان می شد، با یکدیگر به رقابت برمی خاستند. از این رو هر گتو حق منع توطن (حِرِم هایشوف) داشت. این حق، هر یهودی متفرقه را از ورود به گتو و اقامت در آن ممنوع می کرد؛ مگر در صورتی که اجازه مخصوص آن هم برای مدتی محدود و با پرداخت وجهی معین برای او صادر شده باشد.

3 ـ درگیری گتو با جامعه اکثریت:

درباره رابطه گتو با جامعه خارجی باید دانست که در صفوف اعضای گروه های یهودی برخی طبقات اجتماعی نظیر پادشاهان و امرا و اربابان و نجیب زادگان و کشاورزان وجود نداشتند. از این رو میان آنها و یهودیان مشکل رقابت اقتصادی حاد وجود نداشت. اما رابطه یهود با تجار و اصحاب حرف و خرده اربابان، نوعی رقابت قومی بود. به همین علت است که می بینیم بیشتر تحریک کنندگان شورش علیه اعضای گروه های یهودی، در وهله نخست، برخاسته از میان صفوف همین طبقات بودند. همچنان که اخراج یهودیان نیز با فشار همین طبقات و گروه های اجتماعی صورت می پذیرفت. اما این امر از بروز برخوردهای شدید میان اعضای گروه های یهودی و خرده اربابان و کشاورزان در بعضی اوقات، جلوگیری نمی کرد.

آنچه گفته شد ساختار عمده گتو است که بدون تردید تا حد زیادی انتزاعی است؛ اما این تجرید و انتزاع واقعیت را ساده می گرداند که بتوان به درک آن نایل شد. گتو همچنان به عنوان یک نهاد دارای نقشحیاتی برقرار ماند؛ نقش حیاتی گتو در این بود که به عنوان یک بنیان اقتصادی اجتماعی یهودیان را به عنوان گروه کارکردی واسطه دارای منافع و مشکلات اقتصادی خاص خود و نیز دارای هویت مستقل دینی و قومی، از استقلال برخوردار می ساخت.

لیکن، با تحول تدریجی جامعه فئودالی از آغاز قرن یازدهم میلادی و با ظهور الگوها و نمونه های سرمایه داری تجاری محلی که به تجارت بین المللی هم می پرداختند، یهودیان نقش اقتصادی خود را از دست دادند و از تاجران بین المللی به رباخوار و بعدها به خرده رباخوارانی تبدیل شدند که کارشان دادن اندکی پول به عنوان قرض به شهروندان معمولی بود که مایملک خصوصی خود را گرو می گذاشتند و بهره بالا می پرداختند؛ و هنگامی که وام گیرنده از دادن بهره در می ماند، کالای به گرو گذاشته شده متعلق به ربا دهنده می شد و او این کالا را به دومین شخص مهم در گتو (تاجر دوره گرد) تحویل می داد. در کنار این، اعضای گروه های یهودی کارهای کم اهمیت هم انجام می دادند مثل زری بافی، خیاطی و آرایش گری.

فروپاشی تدریجی شالوده اقتصادی گتو در فروپاشی تدریجی معنوی و اخلاقی یهودیان اثر گذاشت. اما بایسته است در اینجا میان گتوهای اروپا و دنیای جدید [قاره آمریکا] از یک سو و گتوهای یهودیان یدیشی در اروپای شرقی و مرکزی و در آلزاس و لورن از دیگر سو، فرق بگذاریم. در هلند، اوضاع و احوال یهودیان رفته رفته بهتر می شد و هنگامی که یهودیان مارانو در این کشور استقرار یافتند، قید و بندهای شدیدی علیه آنان وضع نکردند. همین شرایط در بوردو و بایون فرانسه، که محل استقرار دو گروه یهودی سفاراد بود، نیز وجود داشت. هنگامی که یهودیان به دنیای جدید [قاره آمریکا] مهاجرت کردند، در محله های خاص خویش ساکن نشدند. آنچه این کار را آسان می کرد این بود که در اینکشورها، جمعیت یهودی زیادی سکونت نداشتند.

اما در شرق و مرکز اروپا اوضاع کاملاً برعکس بود. زیرا شمار یهودیان در اواخر قرن هیجدهم میلادی دو برابر شد و همین امر منجر به ازدحام گتوها شد. علاوه بر این، مساحت زمین هایی که در آن باید خانه می ساختند، بسیار محدود بود تا آنجا که در غالب اوقات ناچار می شدند، به صورت عمودی مناطق مسکونی خود را توسعه دهند. به این دلیل ساختمان های گتو چسبیده به هم و بسیار بلندتر از سایر ساختمان های شهر بود. بلندی و چسبیدگی ساختمان ها به یکدیگر، جلو تابش خورشید به کوچه های گتو را می گرفت. به همین دلیل گتوها مرطوب و غیربهداشتی و اماکنی بسیار کثیف و مناسب برای شیوع بیماری ها و انواع میکروب ها شدند (البته باید بدانیم که بسیاری از محله های واقع در شهرهای اروپای قرن نوزدهم، از این نظر چندان تفاوت زیادی با گتوهای یهودی نداشت).

انحطاط اقتصادی و معماری گتو، در وجدان یهودیان اروپای شرقی و مرکزی، اثر عمیقی برجا نهاد و جدایی آنان را از جهان خارج عمیق تر کرد. عصر رنسانس و عصر اصلاح مذهبی و عصر روشنگری در اروپا از راه رسید، در حالی که یهودیان در پس دیوارهای اقتصادی و روانی و عاطفی گتو محصور بودند. بیشتر اعضای گروه های یهودی از قبیل یهودیان شرق اروپا از فرهنگ عمومی به دور بودند و به جز تورات و تلمود و مدارش کتاب دیگری نمی خواندند و هرگز به تاریخ اغیار (غیریهودی ها) نزدیک نمی شدند، زیرا تنها چیزی که برای آنان اهمیت داشت فقط تاریخ یهود بود؛ آن هم به همان صورتی که در کتاب های مقدس یهودی وصف شده بود.

گتوهایی که صهیونیسم پدید آورده بود و برای ما نیز بیش از دیگر گتوها اهمیت دارد، اساسا در اروپای شرقی و مرکزی واقع بود. دیوید فرایدلندر،توانایی های فکری یک طلبه مدرسه عالی تلمودی یا فرد تحصیلکرده گتو را در قرن نوزدهم به شکل زیر خلاصه کرده است: چنین طلبه ای در صورت لزوم می تواند حکم سنگسار کردن یا سوزاندن دختر زناکار حاخام را صادر کند؛ در حالی که از تاریخ کشوری که در آن زندگی می کند چیزی نمی داند.

ناآگاهی حاخام ها، که در واقع رهبران فرهنگی و فکری یهودیان به شمار می آیند، واقعا فاجعه آمیز است. زیرا آنها چیزی از این بیشتر نمی دانند که قدس، چنانکه در برخی کتب مذهبی گفته شده است، در مشرق واقع شده است. از این رو حاخام های لهستانی در تعیین جهت قدس به اشتباه می افتادند و آن را در سمت شرق می انگاشتند. حال آنکه قدس، در واقع (نسبت به موقعیت آنان) در سمت جنوب واقع شده بود. هنگامی که نخستین کتاب جغرافیا به زبان عبری در سال 1803 منتشر شد، نویسنده آن گلایه می کرد که چرا بسیاری از حاخام ها هنوز وجود آمریکا را انکار می کنند.

زبان یهودیان شرق اروپا نیز در منزوی کردن و عقب نگاه داشتن ایشان، نقش داشته است. هیچ کدام از رهبران فکری یهود با هیچ یک از زبان های زنده اروپایی مثل آلمانی یا روسی، آشنایی کافی نداشتند و اگر هم گاه کسی پیدا می شد که یکی از این زبان ها را می دانست، آن هم به خاطر زندگی در آن کشور، باز از میراث فرهنگی آن کشور چیزی نمی دانست. زبان های شناخته شده در گتو عبارت بودند از: زبان عبری برای عبادت، و آرامی برای تلمود و قانون که این هر دو زبان فرهیختگان بود؛ اما زبان مردم کوچه و بازار یدیشی بود که به عنوان زبان روزمره و محاوره ای میان یهودیان کاربرد داشت.

مآخذ:

  1. المسیری، عبدالوهاب: دایره المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، ترجمه مؤسسه مطالعات و

پژوهشهای تاریخ خاورمیانه، دبیرخانه کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین، جلد چهارم، چاپ اول، پاییز 1382.

  1. جریس، صبری: تاریخ الصهیونیة، بیروت، 1977.