تلمود

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل


الف ـ تعریف:

کلمه تلمود (Talmud) واژه ای با ریشه عبری "لامد" به معنای پژوهش و آموزش است.

تعریف کلمه تلمود مرکب از دو کلمه "تل" به معنی تعلیم و آموزش است و "مود" به معنی دیانت و روی هم معنی آن "آموزش و تعلیم دیانت" می باشد.

به روایت دیگر، تلمود واژه ایست آرامی مشتق از عبری به معنای آموزش "تعلیم" که از "تلمذه ـ شاگردی" مشتق شده است.

عبارت "تلمود تورات" نیز به معنای آموزش شریعت است. واژه عبری تلمود و واژه عربی تلمیذ به یک ریشه سامی برمی گردند. تلمود از مهم ترین کتابهای مذهبی یهودیان و ثمره اصلی شریعت شفاهی است. تلمود در واقع همان تفسیر حاخامهاییهودی از شریعت مکتوب (تورات) است.

در شریعت یهودیان تلمود را "سنت" یا تورات شفاهی یهود می شمارند که سخنان یا کردارهای بزرگان و تفاسیر خاخامها را در بر می گیرد. در مقابل شریعت مکتوب، تلمود شامل مجموعه ای از قوانین و احکام و توصیه های سیاسی و حقوقی و مدنی و دینی یهودیان است همراه با شرح آنها که در ابتدای امر به طور شفاهی میان رهبران دین و پیروان آنها رد و بدل می شد.

از آنجا که سخنان دانشمندان تلمود، وحی الهی محسوب می شد که روح القدس (روح هاقودش) آن را می آورد، تلمود نیز مقدس به شمار آمد و شریعت شفاهی با شریعت مکتوب دارای ارزشی همسان شد. تلمود برای بیان احکام شرعی یا قوانین و دستورات فقهی آیین یهود تألیف شده است. تلمود همچنین سندی است برای گفتگوهایی که در حلقه های فقهی تلمودی پیرامون مسائل حقوقی (هلاخا) و موعظه ای (اگادا) درمی گرفت. تلمود با تعالیمی که براساس شریعت شفاهی استوار شده، مترادف گشته است. به همین سبب مسعودی تاریخ نگار عربی اسلامی، سعید بن یوسف را "سمعاتی" لقب داده است (در برابر "قرائی" یا کسی که به میراث شفاهی کاری ندارد و همه تلاش و کوشش خویش را به خواندن "تورات" مکتوب منحصر می سازد).

ویژگی چند لایه بودن آیین یهود در تلمود آشکار است. تلمود دربردارنده نظرهای کاملاً متضاد و گونه گون است. به عبارتی تلمود دائره المعارفی است که دربردارنده دین، شریعت، اندیشه های متافیزیکی، تاریخ، ادبیات و علوم طبیعی است.

علاوه بر این تلمود فصلهایی در زمینه های کشاورزی، باغبانی، صنعت، پیشه وری، تجارت، رباخواری، مالیات، احکام مالکیت، برده داری، ارث، رموز اعداد، علم فلک و ستاره شناسی و داستانهای فولکلور دارد. این کتاب جنبه های گونه گون زندگی خصوصی یهودیان را نیز دربرمی گیرد. این بدین معناست که تلمود کتابی جامع و مانع است که اگر انسان یهودی بخواهد به اجرای احکام آن بپردازد به او آزادی و اختیار لازم را در هیچ یک از ابعاد زندگی عمومی و خصوصی او نمی دهد. به همین دلیل گاهی به آن "کل بو" (یعنی کلّ بِه) گفته می شود؛ زیرا تلمود برآورنده همه نیازهای یهود است و همه مسائلی که برای یهودی ممکن است پیش آید و او پاسخ آنها را از شریعت خویش بخواهد در آن آمده است.

در حقیقت، برخلاف آنچه که بعضی گمان می کنند، تلمود از جمله کتابهای باطنی نیست که هاله ای از رمز و راز و مسائل شگفت آن را دربرگرفته باشد. نسخه های بسیاری از تلمود در بیشتر کتابخانه های تخصصی دانشگاهی در آمریکا در برخی کتابخانه های مراکز پژوهشی و یا دانشگاههای کشورهای عربی وجود دارد. تلمود کتاب بزرگ و حجیمی است که برخی چاپهای آن افزون بر بیست مجلد است. البته این چاپ مختصر به نام Evermans talmudنیز دارد.

پس از آن، بر آن افزوده شد و محدوده آن با افزایش شرحها و اضافه ها وسیع تر گشت و بنابراین تکیه بر کلام شفاهی غیرممکن شد و گروهی از احبار یهودی مسئولیت تدوین آن را به عهده گرفتند و تلمود را به وجود آوردند که یهودیان مؤن همه جا آن را معتبر می دانند.

ب ـ تاریخچه:

بعد از زمان حضرت موسی، بزرگان مذهبی یهود "حاخام ها" راجع به تورات بحثهایی کردند و نظریاتی داده و یا آن را تفسیر کردند. اولین خاخامی که دست به این کار زد در سال 232 میلادی بود و سپس حاخام دیگری در سال 501 میلادی تفسیری دیگر نوشت و تا سال 1458 میلادی از طرف عده ای دیگر، تفاسیر و تعبیرهای دیگری عنوان شد که همه آنها به صورت پراکنده نزد افراد بود. در این سال خاخامی به نام یوخاس با چند کتاب که خودش با تفاسیر مخصوص به خود نوشت، سعی در جمع آوری مطالب پراکنده قبلی کرد و آنچه که خود نوشته و همه آن مطالبی را که قبلاً نوشته شده بود، در یک کتاب به نام "تلمود" جمع آوری کرد.

نظریه ها و فتواهایی که در تلمود آمده است به سده پنجم پیش از میلاد برمی گردد، ولی کار جمع آوری و تدوین آن در قرن دوم میلادی آغاز شد. کار تفسیر و تدوین آن تا قرن ششم ادامه یافت و پس از تکمیل شدن متن تلمود، افزودن تعلیقات و شروح به آن تا قرن نوزدهم به طول انجامید؛ زمانی که الیاهو (فقیه ویلنا) تعلیقات خویش را بدان افزود. خلاصه پیدایش و تکامل تلمود را می توان چنین خلاصه کرد:

سال اضافات و حواشی 100 تا 400 قبل از میلاد نویسندگان (سوفریم) کتابهای مدارش را به زبان عبری نوشتند.

30 ق. م تا 150 میلادی ازواج (زوجوت).

70 ق. م تا 100 میلادی فریسیان به عنوان داعیان شریعت شفاهی فعالیت می کردند.

70 تا 200 میلادی آموزگاران میشنا (تنائیم)،یهودا هناسی، سخن دانشمندان مذهبی پیشین را در میشنای نوشته شده به زبان عبری جمع آوری نمود.

200 تا 400 میلادی شارحان (امورائیم) "گمارای فلسطینی" به زبان آرامی و اندکی عبری.

200 تا 500 میلادی شارحان (امورائیم) "گمارای بابلی" به آرامی و اندکی عبری.

500 تا 700 میلادی مفسران (صبورائیم) تدوین کننده "میشنا" و "گمارا" که تا این تاریخ، تدوین تلمود پایان پذیرفت و مرحله شروح و تعلیقات آغاز شد.

700 تا 1000 میلادی فقیهان (گئونیم) تعالیم تلمودی را در بابل رواج می دادند.

1000 میلادی تعلیقات راشی (1040 تا 1105) و افزوده های شارحان (توسافوت) که از مهم ترین تفسیرها به زبان عبری است.

1200 میلادی موسی بن میمون (1135 تا 1204) "مشنیه تورا" را که همان تثنیه شریعت است، می نویسد.

1300 میلادی یعقوب بن آشر سفر "هاطوریم" (کتاب صفوف) را تألیف می کند.

1600 میلادی جوزف کارو (1488 ـ 1575 "شولحان عاروخ" (سفره چیده شده و گسترده) را در سال 1564 می نویسد و به این نکته اشاره می کند که اعتقاد به کابالا واجب شرعی است.

1850 میلادی الیاهو (فقیه ویلنا) تعلیقات خویش را بدان می افزاید.

استفاده از کتاب تلمود به سبب حجیم بودن این کتاب و شیوه نگارش آن، امری بسیار دشوار است و به همین سبب تلاش برای دسته بندی مطالب آن پس از پایان نگارش کتاب شروع شد. نخستین تلاشهادر این زمینه "هلاخوت بیسکوت" (قوانین مقرر شده) بود که به یهودا گائون نسبت داده می شود و نیز قوانین بزرگ که سیمون کیارا آن را نوشت و هر دو اثر تلخیص مباحث و احکام شرعی موجود در تلمود است. آثار دیگری نیز در این زمینه در قرن 11 به ویژه در کشورهای عربی و شمال آفریقا و اروپا نوشته شد که مهم ترین آنها عبارتند از:

1. مشنیه تورا یعنی "تثنیه تورات" یا "بازگرداندن شریعت" که موسی بن میمون آن را در قرن دوازدهم نوشت و از مهم ترین کارهایی بود که در این زمینه نوشته شد. روش و شیوه آن با تلمود این تفاوت را دارد که تنها به ذکر موارد بسنده نمی کند بلکه به ترجیح اقوال و نظریه ها نیز می پردازد. این کتاب همچنین تنها به جمع آوری روایات اکتفا نمی کند و در جدالها و مناقشات فرو نمی رود بلکه در هر بحث حکم قطعی را بیان می کند.

ابن میمون از اصول عقلانی تبعیت نمود و همه قواعد فولکلور را که در زمان نگارش تلمود حکم شریعت پیدا کرده، ریشه در خرافات داشت از کتابش کنار نهاد. موضع اصلی وی در این نکته خلاصه می شد که شریعت و احکام شرعی برای انسان به وجود آمده است و نه عکس. موسی بن میمون سداریم ششگانه را به چهارده کتاب تقسیم کرد و هر کدام را (سفر) نام نهاد. کتاب او به نام یدحزقا یعنی "دست نیرومند" مشهور شد و ناگفته نماند که در حساب ابجد، حرف یاء برابر عدد ده و حرف دال معادل عدد چهار است و او با این نامگذاری به همین چهارده جزء اشاره دارد.

2. اثر ابن میمون در تألیفات بعد از وی تأثیر نهاده است. این تأثیر در "سِفر هاطوریم" یا در "کتابصفوف" که یعقوب بن آشر آن را در سده چهاردهم در اندلس تألیف کرد نمایان است و او در تنظیم احکام شرعی مربوط به زندگی عملی بود و به مشنیه تورا تکیه کرد و همه آن احکام شرعی را که از زمان ویران شدن معبد کهنه شده بود حذف نمود.

3. شولحان عاروخ که توسط جوزف کارو در قرن شانزدهم نوشته شد. او در این کتاب از تقسیم بندی "سفر هاطوریم" پیروی کرد و این اثر آخرین و مهم ترین تألیف در این زمینه شد؛ خصوصا پس از آن که موسی ایسرلیز شرحی بدان افزود. شولحان عاروخ از اساسی ترین گنجینه های افکار، اندیشه ها و ارزشهای یهودیت حاخامی و یا تلمودی به حساب می آید.

تلمود در جامعه مسیحی اروپا همچنان ناشناخته بود تا این که مسیحیان در اواسط سده سیزدهم توسط یهودیانی که به آیین مسیحیت درآمده بودند این کتاب را شناختند. از همان زمان کتاب تلمود مورد خشم قدرتهای مذهبی قرار گرفت؛ زیرا ایشان آن را کتابی خرافی می دانستند که سبب شده است یهودیان به آیین مسیحیت درنیایند. آنها همچنین معتقد بودند که در تلمود دربردارنده برخی مطالب توهین آمیز درباره مسیحیت و حضرت مسیح است.

آنچه تلمود درباره حضرت مسیح می گوید این است که وی یک یهودی کافر است و همه تعالیم او کفر آشکار است؛ مسیحیان نیز همانند او کافرند. تلمود همچنین معتقد است که حضرت مسیح ثمره رابطه نامشروع مادرش با سربازی رومی به نام بندارا است. علاوه بر این ماجرای محاکمه حضرت مسیح در سنهدرین را آورده است و اعتراف می کند کهیهودیان مسیح را به صلیب کشیدند و آنان مسئولیت کامل این کار را بر عهده می گیرند. کلیسا مناظرات و گفت وگوهایی ترتیب می داد که معمولاً یهودیان مسیحی شده که کاملاً تلمود را می شناختند و از ابعاد منفی آن آگاهی داشتند، در این گفت وگوها شرکت می کردند.

از مهم ترین و به عبارتی آخرین مناظرات، مناظره ای بود که در ژوئن 1757 و ژوئیه سال 1759 میان پیروان یعقوب فرانک و نمایندگان نهاد حاخامی در لهستان برپا شد. در آن زمان کلیسا گاه و بی گاه نسخه های تلمود را آتش می زد.

گسترش تلمود در میان یهودیان مایه افزایش حاکمیت یگانه گرایی حلولی بر اندیشه دینی یهود است. آنچه که در ترویج تلمود نقش داشت تبدیل گروههای یهودی به گروههای کارکردی بود که هیچ ارتباط و پیوندی با سرزمینی که در آن زندگی می کردند نداشتند و دلشان در گرو وطنی خیالی و موهوم بود. این دلبستگی تا اندازه ای در جامعه میزبان به آنها هویت مستقل می داد و این برای آنان ضروری به نظر می رسید تا بدین وسیله بتوانند وظیفه خود را بهتر انجام دهند؛ وظیفه ای که معمولاً مستلزم بی طرفی، جدایی عاطفی و گاه عملی [از جامعه ]بود. وقتی که صهیون وطن خیالی و دور از آنان باشد، پس تلمود نیز وطن سیار و قابل جابه جایی ایشان خواهد بود.

گروههای کارکردی غالبا حلول گرا هستند (زیرا خود را مرکز قداست و فراتر از زمان و مکان می دانند). قطعا چنین دیدگاهی در رواج گسترده تلمود میان اعضای گروههای یهودی نقش داشته است. آنچه سبب محوریت تلمود در اندیشه دینییهودیان گردید، ناآگاهی مسیحیان اروپایی از این کتاب تا سده سیزدهم میلادی بود. این بدان معنی است که تا این زمان، تلمود تنها و تنها به یهودیان اختصاص داشت؛ چه کلیسا "عهد عتیق" را به عنوان یکی از کتب مقدس خود پذیرفته بود.

بدین ترتیب در قرون وسطی تلمود به عنوان کتاب اصلی و مقدس یهودیان جایگزین تورات شد تا جایی که بسیاری از حاخامها تلمود را می شناختند و از عهد عتیق کمتر آگاهی داشتند. پس از تدوین و نگارش تلمود همه قدرت دینی و معنوی یهودیت در این کتاب متمرکز شد تا حدی که هر تصمیم بزرگ و کوچک مربوط به زندگی یهودیان، بر مبنای تلمود و سلطه تلمودی گرفته می شد.

با این حال کابالای "زُهَر" و دیگر کتب عرفانی و حلول گرای کابالایی از آغاز قرن شانزدهم جایگزین تلمود شد و در قرن هفدهم درصدد کتابهای دینی یهود قرار گرفت.

گفته می شود یهودیانی که به دور از مراکز تبلیغ و تدریس حاخامها پراکنده بودند "زوهر" را می شناختند و آگاهی بسیار اندکی از تلمود داشتند. به هر صورت تلمود همیشه کتاب اشرافی گری دینی یهود بوده است.

این کتاب با اسلوبی پیچیده نوشته شده است و توده هایی که طبعا با زبان عبری و آرامی آشنایی ندارند نمی توانند آن را بفهمند. به همین سبب جنبشهای اعتراض آمیز و مردمی یهودیان (از صوفیه گرفته تا مشیحانیه) شکل ستیز با تلمود و نفوذ و سلطه آن و نیز دشمنی با نهادهای تلمودی را می گرفت. نخستین این جنبشها جنبش قرائیها بود که بیش از آن که یک جنبش قومی باشد جنبشی عقلانیبود که از اندیشه و تفکر اسلامی متأثر بود.

جنبشهای صوفیانه و مشیحانی یهودی تا حد زیادی جنبه مردمی داشت و موضعش نسبت به تلمود موضعی منفی بود؛ عرفا این کتاب را مانند صدفی می دانستند که می توانست حقیقت باطنی تورات را در خود پنهان کند اما جنبشهای مشیحانی در دو قرن هفدهم و هجدهم به طور کامل تلمود را رد کردند. با این حال مشاهده می گردد که بسیاری از تفسیرات رایج در مدارس عالی تلمودی و نهادهای حاخامی، تفسیرهایی کابالایی بوده است.

اما ضربه نهایی با شروع جنبش روشنگری همراه بود؛ چه جنبش روشنگری یهودی در مرحله های نخستین خود گرایش ربوبی و اصلاح طلبانه داشت که خواهان اصلاح آیین یهود بود و نه دست کشیدن از این آیین. به همین سبب رهبران و مبلغان این جنبش تیز انتقادشان را به سوی تلمود رها کردند و قداست شریعت شفاهی را انکار نمودند؛ آنها تأکید کردند که تلمود مجموعه ای از تفاسیر شارحان و فقهاست که مدتها پس از تورات تدوین شده است. آنها هر گونه سلطه الزامی دینی را نفی می کردند و در واقع این امر بیانگر رد سلطه حاخامها بود. آنها همچنین خرافات و داستانهای فولکلور را که از نظر ایشان خلاف عقل بود و در تلمود آمده بود، بیان کردند.

بیشتر ناقدان تلمود از جمله کسانی بودند که آموزشهای غربی و غیردینی دیده بودند و بنابراین قابلیتهای آکادمیک لازم را برای فهم تلمود و یا تفسیر آن نداشتند و با این همه به انتقادهای تند خود که با شدت گرفتن جنبش روشنگری افزایش می یافت ادامه دادند. البته این جنبش از مرحله ربوبیت بهمرحله کفر و الحاد صریح و آشکار قدم گذاشت و نه تنها با تفسیرهای بشری، که با هرگونه متن مقدس به مخالفت برخاست. مبلغان جنبش روشنگری اعلان داشتند که هیچ امیدی به تحول و تکامل یهودیت نیست، مگر این که سلطه تلمود از بین برود. آنها میزان خطر این کتاب را برای حکومتهای غربی روشن ساختند و گفتند که عامل انزوا و واپس ماندگی یهودیان، همین تلمود است.

اما حاخامهای ارتدوکس که تلمود همه دنیای آنان بود و از رویدادهای پیرامون خویش چندان آگاهی نداشتند و اهمیت و ارزش اصلاح دینی را درک نمی کردند، بی باکانه از میراث تلمودی دفاع نمودند و با درشتی و خشونت تمام در برابر همه تلاشهایی که جهت پیشرفت انجام می شد ایستادگی کردند. هنگامی که حکومتهای شرق و میانه اروپا مدرن سازی یهودیان را آغاز نمودند، بیشتر توجهشان به مقابله با تلمود بود و برای همین این کتاب از مدارس یهودی جمع آوری می شد و گاهی خواندن تلمود را هم برای یهودیانی که هنوز به سن بلوغ نرسیده بودند حرام می کردند.

امروزه اکثر اعضای گروههای یهودی تلمود را قبول ندارند و از آنچه که در تلمود آمده بی اطلاع هستند و حتی نمی دانند حجم کتاب چقدر است.

تأثیر تلمود و شریعت تلمودی در قوانین فردی (مربوط به افراد) در اسرائیل واضح است. قوانینی که به مسائل مربوط به ازدواج و طلاق می پردازد با احکام تلمودی که در اسفار سدر ناشیم وارد شده است، تفاوتی ندارد. در مورد طلاق، کتاب جیطین همچنان منبع اساسی احکام متعلق به سند طلاق (جیط) است که زوج آن را می نویسد.

در مسائل مربوط به ازدواج و ثبت موالیدی نیز احکام رایج، همان احکامی است که تلمود مشخص کرده است. پس یهودی کسی است که از مادری یهودی تولد یافته باشد یا به دست حاخام ارتدوکس به دین یهودی درآمده باشد. کار یهودی شدن چندان هم آسان نبود؛ چرا که حاخامها بر پایبندی به احکام تلمودی تأکید داشتند و یکی از این احکام، غسل شرعی بود. بدین ترتیب هر زنی که می خواست یهودی شود باید در حضور سه حاخام و در برابر چشم ایشان کاملاً برهنه شود و غسل کند.

احکام تلمودی مربوط به خوراک و کشاورزی که در سفر بر اخوت از سدر زراعیم آمده نیز در اسرائیل اجرا می شود. تلمود در اسرائیل تدریس می شود و این کار تنها در مدارس و دانشکده های دینی صورت می پذیرد. دانشگاه بارایلان نیز پذیرش دانشجویان خویش را مشروط بر شناخت مقدماتی ایشان از تلمود کرده است.

تلمود مقدسی در 1524ـ1523 م در ونیز به چاپ رسید و چاپ تلمود بابلی در اسپانیا در 1482 آغاز شد. اما کهن ترین چاپ کامل آن در سالهای 1520 تا 1523 م در شهر ونیز انجام گرفت که دانیال بومبرگ بر چاپ آن نظارت داشت. این چاپ، نمونه اصلی چاپهای بعدی شد. چاپ استاندارد و معیاری تلمود در 1886م در ویلنا منتشر گردید که با شروح و تعلیقاتش مجموعا به بیست جلد می رسید. میشنا و گمارا در ستون وسط چاپ شده، قلمش سیاه تر بود و تعلیقات و تفسیرهای راشی در حواشی آن قرار داشت.

تلمود به بیشتر زبانهای اصلی اروپایی ترجمه شده، گزیده های مختصری از آن نیز به زبان عربیمنتشر شده است که البته این گزیده مختصر نشانگر ساختار چندلایه و پرتناقض اندیشه تلمودی نیست.

گاهی نظارت (سانسور) دولتی بر یهودیان واجب می کرد که برخی بخشهای تلمود را که دربردارنده دشمنی با اغیار است حذف کنند و یا این که حداقل قلمرو مفهومی برخی واژگان و عبارات تند نژادپرستانه را تنگ تر گردانند. از این رو معانی کلمات تغییر پیدا کرد. و واژه هایی همچون "عکوم" (ستاره پرست)، "کوتی" (سامری)، "کوشی" (زنگی یا حبشی) جای "نکری" یا "جوی" (اجنبی یا بیگانه) را گرفت؛ همچنین واژه "بابلیم" (بابلیان) و "کنعانیم" (کنعانیان) جایگزین "اوموت هاعولام" (امتهای عالم) شد.

در واقع تمام این تلاشها برای آن بود که قلمرو مفهومی واژه "اغیار" را محدود کرده و تا اندازه ای معنای آن را خاص تر کند تا تنها بر بت پرستان یا گروه خاصی از مردم مانند سامریها یا بابلیها دلالت کند. این کار از قبیل بازگرداندن جنبه تاریخی اصطلاح کلی اغیار بود به گونه ای که متن تلمود با واقعیتهای جدید مطابقت کند و برای مثال واژه اغیار به گونه ای به کار رفت که نه تنها بت پرستان که خداپرستان را نیز دربرگیرد. برای همین در آغاز هر صفحه تلمود چاپ شده بود که قوانین ضد بت پرستی تلمود شامل آن ملتهایی نمی شود که یهودیان در میان آنها زندگی می کنند بلکه آن قوانین تنها بر بت پرستان جاری می گردد (هنگامی که انگلستان، هند را به اشغال درآورد گفتند منظور از بت پرستان تنها هندیان هستند؛ همچنان که ساکنان اصلی استرالیا نیز به این لیست افزوده شدند).

در برخی چاپهای تلمود چنین آمده که آنان کهباید مورد حمله قرار گیرند همان "یشماعیلیان" یعنی "مسلمانان عرب" هستند.

حاخام آگوس می گوید این مسأله ای که سانسور دولتی خواهان آن بود در متون مختلف کاملاً مورد تجاهل قرار می گرفت؛ چرا که نویسندگان و شارحان تلمود فقط دو نوع انسان را می شناختند: یهودی و غیریهودی. حتی بعضی اوقات که رهبران دینی یهود به حلول گرایی نژادپرستانه اعتراض می کردند. اعتراضشان دلایل عملی داشت، مانند ترس از عادت کردن یهودیان به زشتی، بیم از بدنامی یهودیان یا برانگیخته شدن خشم و کینه بیگانگان.

در بسیاری موارد اعضای گروههای یهودی، پنهان از چشم مقامات دولتی نسخه های خطی خاصی از تلمود را که همه محذوفات را دربرداشت در میان خویش رد و بدل می کردند. همچنین در این نسخه ها برخی واژه های نو مانند "کوتی" یا "بابلی" به گونه ای تفسیر می شد که مشخص شود مقصود از آنها همان "مسیحی" است. چاپ نسخه اصلی تلمود بدون هیچ گونه تعدیلی در اسرائیل تجدید می شود و از آنجا که کار چاپ مستلزم صرف هزینه و وقت زیادی بود، کتابی را با عنوان "حسرونوت شاس" یعنی "محذوفات تلمود" به صورت ارزان و عمومی به چاپ رساندند.

در اسرائیل دائره المعارف بزرگ تلمودی که کار دسترسی به احکام فقهی را آسان می کرد به چاپ رسید و با این حال در یک همه پرسی که در سال 1987 انجام گرفت مشخص شد که 84 درصد مردم اسرائیل هرگز کتاب تلمود را نخوانده اند و از هیچ بخشی از آن آگاه نیستند. هم اکنون حاخام آدین اشتانیسلانس در حال چاپ جدید تلمود (بابلی وفلسطینی) است تا در دسترس خوانندگان عادی نیز باشد.

این چاپ علاوه بر شرح واژگان دشوار، متون آرامی را نیز به عبری جدید ترجمه کرده است. میشنا و گمارا و همچنین شروح آن به صورتهای مختلف به چاپ رسیده است. تاکنون بیست جلد از تلمود بابلی به چاپ رسیده و انتظار می رود طی پانزده سال آینده در چهل جلد، کامل شود. همچنین ترجمه انگلیسی جلدهای نخست تلمود نیز به چاپ رسیده است.

ج ـ انواع تلمود:

تلمود دو نوع است: تلمود مقدسی یا اورشلیمی منتسب به بیت المقدس، و تلمود بابلی منتسب به بابل.

1 ـ تلمود مقدسی:

تلمود بیت المقدس (تلمود فلسطینی) را خاخام هایی از بیت المقدس در اوایل قرن پنجم گرد آوردند که نام "امورایم" یا مفسران به آنها داده می شد.

یهودیان به اشتباه آن را به اورشلیم (قدس) نسبت می دهند و به آن "تلمود اورشلیمی" می گویند، در صورتی که قدس پس از ویرانی معبد دوم از مدارس دینی تهی گشت و حاخامها در شهرهای یبنه و صفورا و طبریه به ایجاد مدارس دینی پرداختند. یهودیان عراقی نیز تلمود فلسطینی را "تلمود سرزمین اسرائیل" و گاه "تلمود غربیان" نامیده اند؛ زیرا سرزمین فلسطین در غرب کشور عراق واقع شده است.

2 ـ تلمود بابلی:

در واقع نتیجه حلقه های تلمودی (یشیوا) درعراق (بابل) است، و مشهورترین این حلقه های تلمودی عبارتند از سورا، نهاردیه و پامبدیتا.

تلمود بابلی را بزرگ احباره شهر سوره نزدیک بغداد که راشی یا رب أشی نامیده می شود آغاز کرد و احبار دیگری در اوایل قرن ششم میلادی آن را تمام کردند. این تلمود شامل 36 مبحث به زبان آرامی است و برخی شرحها نیز به زبان عبری نوشته شده است که نزدیک به 2947 صفحه می شود. تلمود بابلی در مقایسه با تلمود مقدسی، علی رغم کمی تعداد مبحثها (در تلمود بیت المقدس 39 مبحث است) بسیار مفصل تر است و تقریبا چهار برابر آن می باشد، چون متن تلمود فلسطینی (مقدسی) کاملاً محفوظ نمانده است. این کتاب در میان یهودیان طرفدار بیشتری دارد، و مرجع معتبری می باشد.

این تلمود از شش بخش و 36 مبحث تشکیل می شود و به 524 فصل تقسیم می گردد. سبک نوشتن آن ـ گرچه عبری است ولی ظاهری کنعانی دارد. تا حد زیادی از سبک نوشتن در زبان آرامی تأثیر پذیرفته است، و بسیاری از واژه های آرامی، لاتین، فارسی، یونانی در آن دیده می شود و گاهی تلمود به معنی گمارا به کار می رود.

د ـ تقسیمات رساله ای تلمود:

تلمود دو عنصر دارد: یکی عنصر شرعی و قانونی (هلاخایی) که احکام مربوط به واجبات شرعی و مسائل تشریعی موجود در اسفار "خروج ولاویان" و "تثنیه" را به ما یادآوری می کند. عنصر دوم، عنصر داستانی روایی و افسانه ای (اگادایی) است که روایات و اخبار، خرافات، شطحیات و خیالپردازیها را در کنار سحر و جادوگری و فرهنگفولکلور دربردارد. بیشتر "مشنا" قانون و شریعت (هالاخا) است در حالی که بیشترین بخش "گمارا" داستان و افسانه (اگادا) است. گفتنی است که تفسیر ارزش و اعتبار خویش را از قدمت خویش می گیرد، پس تفسیرهایی که از قدمت بیشتری برخوردارند، نسبت به تفسیرهای جدید دارای ارزش و اعتبار بیشتری هستند.

تلمود را به دو قسمت تقسیم کرده اند:

1 ـ مشنا:

مشنا (Mesna)که متن شریعت شفاهی و به زبان عبری است و آن مجموعه قوانین سیاسی، دینی، حقوقی یهودیان است. مشنا نیز به شش بخش تقسیم می شود که "سداریم" نام دارند و بخشهای اصلی تلمود هستند. سداریم نیز به اسفاری تقسیم می شود که "ماسیختوت" خوانده می شوند و ماسیختوت نیز به چند فصل تقسیم می گردد که "براقیم" نام دارند و آن: بذرها است که شامل اصول عبادات و در پی آن مقررات کشاورزی است، و فصول است که درباره جشنهای یهودیان می باشد، و فساد است که در آن قوانین زناشویی و طلاق و نذرها و وصایا آمده است، و مجازاتها است که شامل مسایل کلی قانون گذاری مدنی و جزایی و اداره حکومت می باشد، و مسایل مقدسه است که بحثی است درباره قربانیها و مسایل مربوط به معبد بیت المقدس، و طهارت است که بحث درباره پاکیزگی و نجاست است. در این مبحثها تنها اصول کلی یاد شده اند و درباره آنها مناظره یا مذاکره ای نیامده است و تنها بر فصل 5 و 36 آن گمارا نوشته شده. تألیف مشنای کنونی عملاً کار یهودای اول (220ـ135 م) بوده است.

2 ـ گمارا:

گمارا (Gemara) به زبان آرامی، که نوعی تفسیر و ذیل بر مشنا به شمار می رود. و آن مجموعه ای است از شرحها و حاشیه ها که اصول مشنا را بیشتر می شکافد و برای مطابقت آن حالاتی فرضی یا واقعی که پیش از آن مردان دین درباره آن بحثی نکرده باشند، ارایه می نماید. در مطرح کردن حالتهای فرضی یا واقعی یاد شده ضرب المثلها یا حکایاتی نیز به کار برده می شود.

گرچه منظور اصلی گمارا توضیح متن مشنا بوده است ولی مقدار فراوانی اطلاعات در موضوعات مختلف دارد. قسمتهای حقوقی گمارا را "هلاخا" و قسمت ادبی آن را "هگادا" می نامند.

دکتر اسعد رزوق به نگارش توضیحی مختصر درباره رسائل تلمود (بابلی) و اسفار آن مبادرت نمود تا موضوعات و مسائل کتاب تلمود را بشناساند. این رسائل عبارتند از:

سدر نخست: سدر زراعیم (بذرها):

این بخش از یازده سفر یا مقاله تشکیل می شود که قوانین کشاورزی تورات را از جهت دینی و اجتماعی مورد بررسی قرار می دهد و به طور مفصل به شرح احکام تورات در مورد حق و سهم فقیران، کاهنان و لاویان از غلات زمین و محصولات آن می پردازد. همچنان که قواعد مربوط به کشت و زراعت، محصولات باغی، باغهای میوه، سال شنبه ای، انواع مالیات و گیاهان، حیوانات و پوششهایی را که استفاده از آنها به صورت آمیخته و درهم، حرام است بیان می کند. اسفار سدر زراعیمعبارت است از:

1) براخوت (برکات): این بخش به نماز یهود، عبادات آنها و قوانین مربوط به ارکان اساسی نمازهای یومیه یهودی می پردازد.

2) فعاه (گوشه های کشتزار): این بخش به قوانین مربوط به گوشه های کشتزار و خوشه های گندم باقی مانده از دور می پردازد که باید به فقیران بخشیده شود و نیز دیگر وظایف و واجباتی که در سفر لاویان از آن سخن به میان آمده است (19/9 و 10).

3) دمای (محصولات شبهه ناک): این بخش به بحث در مورد محصولات کشاورزی مانند ذرت و... که از زمین می روید و دریافت یا عدم دریافت خراج آن، می پردازد.

4) کلائایم (مخلوط کردنیها): این بخش به احکام سفر لاویان (19/19) و تثنیه (22/9 تا 11) درباره مخلوط کردن بذرهای مختلف در کشاورزی، و یا جمع میان دو نوع مواد در لباس می پردازد.

5) شویعوت (سال هفتم یا شنبه ای): این بخش نیز به بحث درباره قوانین مربوط به استراحت دادن به زمین [کشت نکردن در آن در سال هفتم] و ادای دیون در سال شنبه ای پرداخته است.

6) تروموت (پیشکشها و جیره کاهنان): این بخش از کتاب به قوانین و وظایف مربوط به پیشکشهایی که بایستی از محصولات و غلات به کاهنان تقدیم می گردد، می پردازد.

7) معشروت (خراجها): موضوع این کتاب، نخستین خراجی است که باید سالانه از غلات درو شده به لاوی پرداخته شود و لاوی نیز موظف است یک دهم آن را به کاهن ببخشد.

8) معشر شینی (خراج دوم): این سفر دربارهخراج دوم بحث می کند که خود مالک آن را به اورشلیم (قدس) می برد تا در آنجا خورده شود.

9) حله (سرگل آرد): این سفر به بحث درباره آن قسمت از آرد که بخشیدن آن به کاهن واجب است. می پردازد.

10) غرله (ختنه ناشده): این بخش از ممنوعیت استفاده از میوه درختان کوچک در سه سال نخست باردهی آنها سخن می گوید. احکام حمایت از این درختان در سال چهارم نیز طبق احکام سفر لاویان (19/23 تا 25) تنظیم شده است.

11) بکوریم (محصول نوبرانه): این سفر به قوانین مربوط به پیشکش محصول نوبرانه به معبد می پردازد و اعمال مذهبی مربوط به مراسم پیشکش را توضیح می دهد.

سدر دوم: سدر موعید (عیدها و مناسبتها):

سدر موعید دربردارنده 12 سفر است که در 4 جلد قطور گنجانده شده است. موعید به معنای "موعد" یا "موسم مقدس" است که به احتمال قوی این نامگذاری از سفر لاویان گرفته شده است (23/2) مسائل اساسی این اسفار مربوط به مراسم شنبه، اعیاد، روزهای روزه و دیگر مناسبتهای مذهبی و نیز آداب و احکام قربانی و قوانین مربوط به تنظیم تقویم عبری (محاسبه زبان عیدهای یهودی و نحوه شناخت ماههای قمری عبری از سال شمسی جهت مشخص کردن این عیدها) است. این بخش همچنین بسیاری از قوانین تورات و قوانین برگرفته از خارج تورات را در کنار هم بر ما عرضه می دارد و اسفار آن بدین ترتیب است:

1) شبات (شنبه): این سفر، قوانین روز شنبه واحکام واجب روز استراحت و تعطیل را مورد بررسی قرار می دهد. این سفر همچنین به طور مفصل درباره محرمات روز شنبه سخن می گوید. حاخامها از جهت اهمیت، احکام شنبه را در مقابل تمامی احکام موجود در تورات قرار می دهند. حاخامها لیست مفصلی فراهم آورده اند که شامل 39 وظیفه اصلی است و برخی واجبات و وظایف فرعی مربوط به این روز را نیز بدان افزوده اند.

2) عیروبین (مقدارها، اندازه ها): واژه عیروب به معنی "درآمیخته" است. عیروبین جمع عیروب است و به معنی مقدار معینی از خوراکیهاست که در مکان مشخصی نگهداری می شود تا توشه مسافران روز تعطیل شنبه باشد؛ البته این مکانها فاصله زیادی با هم ندارند تا رفتن از هر یک به دیگری، خلاف قوانین و احکام شنبه نباشد. عیروبین همان اندازه های ایده آلی است که جمع آنها در آنچه به مکانها، خوارکها و مسافتها مربوط می شود، درست است و مایه گسترش حدود مجاز حرکت در روز شنبه می شود؛ از این رو این سفر قوانین و اصولی را که مایه فراهم سازی آزادی حرکت یهودیان در خارج از حدود وصف شده، در روزهای شنبه و اعیاد است، مورد بررسی قرار می دهد.

3) فصاحیم (گوسفند پسح): این سفر به قوانین مربوط به نابودسازی شراب در عید پسح یهودی و تقدیم گوسفندها و بره های قربانی در مراسم مقدس خداوند. در فصل دهم و پایانی این سفر، به طور مفصل درباره ولیمه شامگاه عید پسح و نمازهای مخصوص آن سخن گفته شده است.

4) شکالیم (شیکلها): "شیکل" به معنای "یک مثقال نقره" است. این سفر دربردارنده احکام مربوطبه مالیات و عوارضی است که باید جهت نگهداری از معبد و تأمین مخارج آن و تقدیم قربانی به شکل منظم، جمع آوری شود. این سفر همچنین دربردارنده چیزهایی است که باید شیکل در برابر آن پرداخت نمود و شامل فهرستی از نام کارگزاران رسمی و بلندپایه معبد است.

5) یوما (روز): نام دیگر این سفر "عید بخشایش" است؛ زیرا این سفر به قوانین مربوط به این عید و عبادات مخصوص آن در معبد می پردازد. همچنین به شرح قوانین و احکام روزه پرداخته، جشنها و آیینهایی را که کاهن اعظم در این روز ریاست آنها را برعهده دارد توضیح می دهد.

6) سوکا (خیمه، سایبان): این سفر به قوانین مربوط به عید سایبانها و نحوه برپایی خیمه و اقامت هفت روزه در آن می پردازد. این سفر همچنین درباره مراسم این عید و نماز مخصوص آن و درختان چهارگانه ای که از شاخه های آن برای ساختن خیمه استفاده می شود، سخن می گوید.

7) بیصه: این بخش به نام "عید" یا "روز طوف" نیز شناخته شده است؛ زیرا به احکام آماده سازی خوراک در اعیاد مربوط می شود. این بخش همچنین به بیان اعمال گونه گونی که انجام آنها در ایام عید ممنوع یا جایز است، پرداخته است.

8) روش هشانا (سال نو): این بخش به مسائل مربوط به تقویم عبری و دیدن هلال ماه نو در سال جدید می پردازد. همچنانکه دربردارنده قوانینی است که رعایت آنها در آغاز ماه هفتم (تشری) یعنی از سال یهودیان واجب است.

9) تعنیت (روزه): این بخش به احکام روزه در زمانهای رسمی روزه گیری یا مناسبتهای فوق العاده(شخصی یا گروهی) و ترتیب خواندن نماز در آن روز می پردازد.

10) مجیلا (طومار تورات): این سفر در درجه اول به کتاب استر می پردازد و احکام مربوط به خواندن داستان استر در عید پوریم را بیان می کند. دیگر احکام مربوط به خواندن تورات در جریان همه مراسم عبادی نیز در آن وارد شده است.

11) موعید قاطان (عید کوچک): این سفر با تکیه بر کلمات نخستینی که در آن آمده، با نام "مشکین" نیز معروف است و به احکام کار در اثنای روزهایی می پردازد که میان نخستین روز عید پسح تا آخرین روز آن و همچنین میان آغاز و انجام عید سایبانها وجود دارد. این بخش همچنین به احکام مربوط به عزاداری و سوگواری پرداخته است.

12) حجیجا (قربانیهای اعیاد): این سفر درباره قوانین و احکام قربانیهایی است که در عیدها تقدیم می گردد و مراسم آیینهای سه عید بزرگ را با هم مقایسه می کند. همچنین این سفر درباره فریضه حج در بیت المقدس و قربانیهایی است که باید در این مناسبتها تقدیم گردد. اشاره به این نکته نیز لازم است که این سفر به مسأله آموزش باطنی تورات گریز می زند به گونه ای که از استنتاجها و شطحیات خیالی فراوانی سخن می گوید که کتاب زُهَر جایگاه مناسبی برای پرورش آن است و بیشترین تأثیر را در آموزه های کابالایی و عرفانی داشته است.

سدر سوم: سدر ناشیم (نساء):

اسفار این بخش از تلمود شامل قوانین مربوط به ازدواج و طلاق و دیگر احکامی است که روابط میان زن و شوهر و به طور کلی روابط میان زن و مردرا مشخص می سازد. این سدر شامل هفت قسمت است که در چاپ سونسینو در چهار جلد فراهم آمده است.

1) یباموت: این واژه در زبان عبری جمع مؤنث واژه "یبما" است. یبما زنی را گویند که همسرش درگذشته و بر برادر شوهرش واجب است که با او ازدواج کند. این سفر با سخن درباره این قانون تورات آغاز می شود که براساس آن واجب است مردی که برادرش مرده، با همسر برادر خویش که فرزندی برای متوفی نیاورده است، ازدواج کند. این سفر علاوه بر بیان حق دختر کم سن و سال در فسخ پیمان ازدواج و سنت معروف یهودی با عنوان "خلع نعل" [درآوردن کفش از پا]، به طور کلی ازدواجهای ممنوعه را مورد بررسی قرار می دهد. هنگام خودداری مرد از ازدواج با همسر برادرش قانون "خلع نعل" با عمل به احکام ازدواج بیوه تحقق می یابد.

2) کتوبوت (امور مربوط به عقد و ازدواج): این سفر احکام مربوط به عرس و زیانهای حاصل از فریبکاری را مورد بررسی قرار می دهد و علاوه بر آن به شرح وظایف زن و شوهر و حقوق زن بیوه و فرزندان ناشی از ازدواجهای گذشته می پردازد.

3) نزاریم (نذورات): این بخش به شکلهای گونه گون نذورات پرداخته، انواع نادرست و نحوه لغو آن را بیان می کند. این سفر همچنین از نحوه الغای نذوراتی که زنها و دختران، خود را بدان مکلف ساخته اند سخن می گوید.

4) نازیر (نذر شده یا نذرکننده): این سفر درباره نذری که نذرکننده خود را بدان ملزم ساخته و چگونگی دست کشیدن از نذر و چیزهایی که بر نذرکننده ممنوع شده و همچنین کفاره نذر زنان وبردگان سخن می گوید.

5) سوطه (زن بدکار): موضوع اصلی این سفر رنجهای زنی است که مورد بدگمانی همسرش واقع شده و شوهرش او را به زنا متهم می کند و نیز اقداماتی که باید در این موقعیت انجام شود. این بخش همچنین به موضوعاتی می پردازد که مرتبط به رفتارها و ساختارهای مذهبی است و نیز از اموری سخن می گوید که جایز است به زبانهای دیگر انجام گیرد و آنچه که تنها بایستی به زبان عبری عملی گردد. این کتاب همچنین از اقسام هفتگانه فریسیان و اصلاحاتی که هرکانوس در جریان جنگهای داخلی خویش با اریستوپوس پدید آورده بود سخن می گوید.

6) جیطین (اسناد طلاق): این سفر به طور مفصل درباره شرایط گونه گونی که سبب می شود تا مرد سند طلاق همسرش را به وی دهد، سخن می گوید. در شرع یهود دلایل مشخصی برای این مسأله وجود دارد (همچنان که در ادیان دیگر نیز چنین است). مرد این حق را دارد که همسرش را وادار به پذیرش طلاق کند، اما عکس این امر جایز نیست. واژه "جیطن" جمع کلمه "جیط" است، به معنای "نوشته یا سند طلاق".

7) قدوشیم (تثبیت و تملک): این سفر به مراسم و احکامی مربوط به نامزدی و ازدواج می پردازد و نیز از چگونگی تملک غلام، کنیز و زمین از راه شرعی سخن می گوید و البته در کنار اینها به اصول اخلاقی و دیگر احکام مربوط به پیمان ازدواج و زناشویی و... نیز اشاره می کند.

سدر چهارم: سدر نزیقین (زیانها):

اسفار دهگانه این بخش از تلمود به دو قسمتاساسی تقسیم می گردد: بخش نخستین شامل اسفار یا ابواب سه گانه نخست می گردد که موضوع کلی آنها قانون مدنی است. در تلمود فلسطینی این اسفار سه گانه در یک سفر آمده و شامل مسائل مالی می گردد. اما بخش دوم، دربردارنده دو مقاله "سنهدرین" و "ماکوت" در قانون جنایی است. پنج سفر باقی مانده به عنوان پیوست و تکمله این دو بخش می آید.

1) بابا قاما (باب نخست): این نام ریشه آرامی دارد و احکام مربوط به ضرر و زیانهای املاک و جرم و جنایتهایی را که علیه اشخاص می شود مورد بررسی قرار می دهد. این سفر همچنین به احکام مربوط به مجازات سرقت، غارت و خشونت می پردازد. یکی از احکام رایج این بخش که در نوشته های پراکنده و برگزیده های تلمود آمده چنین است: هرگاه گاوی اسرائیلی گاو مردی کنعانی را شاخ بزند، صاحب یهودی گاو ملزم به پرداخت هیچ غرامتی نیست، اما اگر گاو مرد کنعانی، شاخ زدن را آغاز کرده باشد، بر صاحب کنعانی گاو است که همه ضرر و زیان ناشی از آن را جبران کند.

2) بابا متسیعا (باب وسط): این باب علاوه بر پرداختن به قوانین اجاره و مالکیت اشتراکی خانه ها و مزرعه ها، احکام مربوط به اشیای گمشده و احکام خرید، مبادله، رباخواری، فریب و نیرنگ، استخدام و به کار گرفتن کارگر و چهارپا را بیان می کند.

3) بابا باترا (باب آخر): این سفر علاوه بر بررسی قوانین تملیک و تملک و آماده سازی پیش نویس اسناد، به بیان قوانین مربوط به تقسیم املاک مشترک، زمین و ملک، قوانین بازرگانی و محدودیتهای املاک خصوصی و عمومی و حقوقمالکیت و وراثت می پردازد.

4) سنهدرین (محاکم قضایی): این بخش، تشکیل محاکم قضایی، مقدمات برگزاری محاکمه و مجازات مرگ و اعدام برای گناهان بزرگ را مورد بحث قرار می دهد. مسائل مربوط به محاکمه، حکمیت و اقدامات قضایی درباره امور مالی و جرایم بزرگ در این سفر آمده است. علاوه بر اینها این بخش در کنار بیان عقاید یهودیت به وصف چگونگی اجرای احکام اعدام و مجازات مرگ می پردازد. این سفر مطالب بسیاری دارد که به طور مستقیم یا غیرمستقیم به محاکمه حضرت مسیح(ع) و مجازت کسانی که خارج از دین او هستند، مربوط می شود.

5) مکوت (تازیانه): این بخش به مسائل مربوط به سوگند دروغ، سوگندشکنی و شهادت دروغ پرداخته و علاوه بر آن به ذکر گناهانی می پردازد که عقوبت آن تازیانه است و همچنین احکام مربوط به نحوه اجرای 39 شلاق و تازیانه را بیان می کند.

6) شبوعوت (سوگند یا قسم): این سفر انواع گوناگون قسم را که شخص در مقابل محکمه یاد می کند، مورد بررسی قرار می دهد. سوگند برای شاهدان و دادخواهان لازم است همانگونه که بر ناظران و اوصیا لازم است.

7) عیدیوت (شهادتها): این سفر مجموعه ای از احکام و قوانین گوناگون را مورد بحث قرار می دهد.

8) عفوده زارا (بت پرستی): این سفر درباره بت پرستان و آیینها و مراسم ایشان و اعیاد آنهاست. این سفر همچنین به تشریح احکامی می پردازد که شامل حال بت پرستان و کسانی که با ایشان مشارکت دارند ـ خواه از طریق معامله و خواه از روابط اجتماعی، می گردد. در این سفر احکام و سخنانبسیاری وجود دارد که رنگ و بوی انتقام تلافی جویانه دارد.

9) آووت (سفر پدران): در این سفر تعلیمات و سخنان روایت شده از پدران یهودی از زمان سنهدرین کبیر به بعد وجود دارد. این سفر آکنده از تعلیمات اخلاقی و سخنان اندرزآمیز است که بیشتر آنها به معلمان میشنا (تنائیم) منسوب است.

10) هورایوت (احکام یا تصمیمها): این سفر احکام نادرستی را که در رابطه با مراسم و آیینهای مذهبی از سوی مقامات دینی صادر شده، مورد بحث قرار می دهد. همچنین درباره قربانیهایی که بایستی مردم در صورت فرمانبرداری از این احکام نادرست تقدیم کنند، سخن می گوید.

سدر پنجم: سدر قداشیم (مقدسات):

موضوع اصلی این بخش تلمود، آیین قربانی کردن برای معبد است و بیشتر احکام و قوانین موجود در اسفار این بخش، ارتباط تنگاتنگی با وجود معبد دارد. اما حاخامهای فلسطین و بابل به رغم ویرانی معبد و قطع پیوند میان عمل قربانی کردن و هدف اساسی نهفته در پس این مراسم، همچنان به آیین قربانی کردن و عبادات مربوط به معبد ادامه دادند.

حاخامی که مقدمه تلمود چاپ سونسینو را نوشته است می کوشد تا اهتمام مدارس جدید دینی به آیین قربانی را به طور یکسان به اعتبارات آکادمیک تاریخی و اقدامات عملی، نسبت دهد؛ زیرا از یک سو، امید همیشگی یهودیان، بازسازی دوباره معبد در آینده دور یا نزدیک و از سرگیری عبادت قربانی است و بنابراین وظیفه خویش می دانند که از قوانین مربوطبه این آیین ـ که به زودی امکان انجام آن را چون گذشته خواهند یافت ـ اطلاع داشته باشند. و از سوی دیگر این اعتقاد میان حاخامها پدید آمد که مطالعه و بررسی قوانین و احکام قربانی می تواند جایگزین آیین و مراسم معبد گردد و این کار به خودی خود ارزش کمتری از تقدیم قربانی ندارد. این سدر به یازده سفر تقسیم می شود که عبارت است از:

1) زباحیم (ذبح شده ها، قربانیها): این سفر شامل احکام مربوط به قربانیهای گوناگون حیوانی و مراحل مختلف آن است. این سفر همچنین شروط پذیرش یا عدم پذیرش قربانی را بیان می کند. همچنین به طور مفصل در مورد شعائر مربوط به پاشیدن خون و سوزاندن دنبه یا همه لاشه قربانی سخن می گوید.

2) مناحوت (گوشت و شراب قربانی): این سفر احکام مربوط به آماده سازی غذا و شراب قربانی و نحوه تهیه آن را وصف می کند؛ از مرحله ریختن روغن بر قربانی تا آرد خمیرشده و از نخستین برداشت تا دو نان پخته شده و 12 فطیری که از همان آرد تهیه می شود.

3) حولین (امور دنیوی): این سفر چگونگی ذبح حیوانات و پرندگان را برای مصرف عادی وصف می کند و به بیان بیماریهای گونه گون می پردازد که خوردن این حیوانات را حرام می سازد. این سفر همچنین به بررسی کلی همه قوانین خوراکیها و احکامی که در تهیه غذا بایستی رعایت کرد، پرداخته است.

4) بکوروت (نخست زادگان): این سفر احکام مربوط به نخست زادگان انسان یا حیوان را بیان می کند.

5) عراخین (اندازه گیریها): این سفر قوانینی راشامل می شود که مقدار نذر لازم برای معبد را تعیین می کند. این اندازه گیری و ارزیابی به شخص یا شی ء نذر شده می پردازد و با توجه به تفاوت سن و جنس (نر و ماده) متفاوت است تعیین اندازه و جنس حیوان به کاهن معبد مربوط می گردد. این سفر همچنین به احکام سال یوبیل نیز پرداخته است.

6) تموره (تغییر و تعویض): این سفر قوانین مربوط به تغییر دادن قربانی خوب به قربانی بد یا برعکس را مورد بررسی قرار می دهد.

7) کریتوت (کیفرها): این سفر به بررسی گناهان و اشتباهاتی می پردازد که مجازات قطع (کریتا) شامل آن می گردد؛ البته در صورتی که آن گناه را عمدا انجام داده باشد. اما اگر انسانی به طور غیرعمدی، مرتکب گناه گردد باید به عنوان کفاره، قربانی بدهد. این سفر به بحث پیرامون گناهانی می پردازد که تقدیم غیرمشروط و یا مشروط قربانی برای آن گناهان واجب است.

8) معیله (گناه و اشتباه): این سفر مسأله شکستن حرمتها و نادیده گرفتن مقدسات و آلوده کردن اشیای متعلق به معبد یا قربانگاه را مورد بحث قرار می دهد.

9) تامید (قربانیهای روزانه یا همیشگی): این سفر به بیان خدمات معبد از جهت ارتباط آن با تقدیم روزانه قربانی در بامدادان و شامگاهان می پردازد و خصوصا از بره هایی که هر صبح و شب باید قربانی شود، سخن می گوید.

10) متروت (اندازه ها و ابعاد): این سفر دربردارنده اندازه های معبد و شرایط آن است؛ چه درباره صحنها و درها و تالارها و چه درباره قربانگاه. این سفر همچنین به وصف خدمات کاهنان دردورانی که به نگهداری و اداره امور معبد مشغولند، می پردازد.

11) قنیم (آشیانه ها): این سفر قوانین و احکام مربوط به قربانی کردن گنجشکها و پرندگان به عنوان کفاره گناهان و خطاهایی که تهیدستان مرتکب می شوند، پرداخته است. این سفر همچنین احکام نجاست را بیان می کند و از خلط میان پرندگان متعلق به افراد متفاوت و پرندگان مخصوص قربانی کردن در مناسبتهای مختلف بحث می کند.

سدر ششم: سدر طهاروت (طهارت):

موضوع مشترک میان بخش ششم و بخش پایانی تلمود، احکام طهارت و نجاست اشیا و اشخاص است. این احکام بخشی از مجموعه قوانین مربوط به طهارت لاوی را تشکیل می دهد. باید گفت که این قوانین در بیرون از فلسطین اجرا نمی شده است و بسیاری از آنها پس از ویرانی معبد در فلسطین نیز لغو گردید و به بوته فراموشی سپرده شد. تنها قانونی که از میان احکام این بخش هنوز باقی مانده، احکام مربوط به حیض است که هنوز هم اجرا می شود. مشهور است که احکام طهارت مستند به برخی اوامر و نواهی است که در جای جای اسفار پنجگانه تورات و به طور خاص در سفر لاویان (11/15) آمده است.

1) کلائایم (ظرفها): این سفر از قوانین و احکام مربوط به نجاست ظرفها و وسایلی که مورد استفاده همگان است، سخن می گوید و می کوشد تا شرایطی را که مایه نجس شدن این ظرفها می شود یا مواردی را که این ظرفها را در معرض نجاست قرار می دهد، روشن نماید. مراد از ظرفها نیز اثاثیه، لباسها و دیگروسایل قابل استفاده است.

2) اهالوت (خیمه ها): این سفر درباره خیمه ها و خانه هایی است که به نوعی ناقل نجاست و آلودگی است؛ خواه این آلودگی از طریق جنازه میت باشد و خواه به وسیله ظرفها و وسایلی که در خیمه یا خانه همراه مرده است و از آنجا به افراد و وسایل دیگر منتقل می شود.

3) نجاعیم (برص و طاعون و وبا): این سفر به طور مبسوط درباره معالجه بیماری برص در انسانها و لباسها و خانه ها سخن می گوید. این سفر همچنین شامل مطالب لازم برای پاکسازی شخص ابرص و دور کردن نجاست و آلودگی از بدن اوست.

4) بارا (گوساله سرخ موی): این سفر درباره ویژگیهای ظاهری گوساله سرخ موی (بارا ادوما) و چگونگی استفاده از خاکستر آن برای پاک کردن نجاست و آلودگی سخن می گوید.

5) طهاروت (طهارت): این بخش به بررسی احکام انواع گوناگون نجاست در خوراکیها و نوشیدنیها می پردازد. این سفر همچنین شرایطی را که در اثر تماس مایه نجس شدن آنها می شود، بیان می کند.

6) مقواؤوت (چاهها و آب انبارها): این سفر به شرایط لازم چاهها، منابع آب و آب انبارها برای امکان تطهیر و غسل در آن می پردازد.

7) نیده (حائض و حیض): این بخش به احکامی شرعی نجاست می پردازد که به سبب حیض، نفاس و استحاضه برای زنان به وجود می آید.

8) مقشیرین (آمادگیها): این سفر درباره شرایطی بحث می کند که به واسطه آن خوراکیها پس از تماس به مایعات نجس می شود یا در معرضنجاست قرار می گیرد. همچنین مایعاتی را که خوراکیها را نجس می کند، برمی شمرد.

9) زاویم (مقاربت و احتلام): این سفر از ناپاکی زنان و مردانی که به بیماریهای سوزاک و سفلیس دچار شده یا محتلم گشته اند سخن می گوید.

10) طبول یوم (غسل روزانه): این سفر از نجاست شخصی که برای پاک کردن خویش به غسل واجب روزانه اقدام کرده سخن می گوید. بر این شخص واجب است که تا غروب خورشید منتظر بماند تا پاک و طاهر شمرده شود.

11) یادیم (دستان و تطهیر آنها): این بخش از آلودگی و نجاست دستها و چگونگی تطهیر آنها براساس شریعت شفاهی سخن می گوید و لزوم تطهیر آن با آب را بیان می کند. این سفر همچنین از برخی اسفار تورات و گفتگوها و اختلاف نظرهای صدوقیان و فریسیان سخن به میان آورده است.

12) عقصین (پودر و پوست میوه ها): این سفر درباره شرایطی سخن می گوید که به واسطه آن پودر گیاهان و میوه ها نجاست را به میوه ها و گیاهان مجاور منتقل می کنند.

ه ـ موضوعات اصلی تلمود:

از پایان قرن هفتم میلادی و آغاز سده هشتم، تلمود عنصر اصلی و بنیادین تجربه دینی گروههای یهودی گشت؛ زیرا در همه امور مربوط به زندگی یهودیان و کارها و فعالیتهای فکری ایشان، تلمود تنها معیار و ملاک مورد قبول شد. بنابراین وقتی ما از "یهودیت" پس از آن تاریخ، سخن می گوییم، مقصودمان "یهودیت حاخامی" یا همان "تلمودی" است. تا پایان سده نوزدهم میلادی تلمود به عنواناساس و پایه تربیت اعضای گروههای یهودی به کار می رفت. دانش آموزان بسیاری از گروههای یهودی غرب، روزانه هفت ساعت و به مدت هفت سال متوالی تلمود را می خواندند.

تلمود همه آن تلاشهایی را که حاخامهای یهودی برای توضیح و تفسیر عهد عتیق نموده بودند در خود گرد آورد. این تلاشها متناسب و هماهنگ با اوضاع و احوال یهودیان به اعتبار گروههایی پراکنده در جهان بود. و قومی مستقر در سرزمین خویش که حکومت، معبد و دین خود را دارد.

تلمود همچنین بیانگر تلاش یهودیت حاخامی (تلمودی) در جهت انزوای قوم یهود از سایر ملتهاست؛ به ویژه پس از پیدایش مسیحیت که با تکمیل و اصلاح عهد عتیق، آن را در کنار عهد جدید به عنوان کتاب مقدس برگرفت. بزرگ ترین ساز و کار برای تعمیق این انزوا، غالب نمودن لایه حلول گرای یهودیت بر دیگر لایه های آن بود، به گونه ای که خداوند در ملت یهود حلول کند و این ملت را چنان آکنده از قداست نماید که جهان نامقدس پیرامونش جدا گردد.

البته این انزواجویی در بیشتر جوامع بت پرست جهان و بسیاری از جوامع سنتی که مروج اندیشه تمایز طبقاتی میان اقشار جامعه و گروههای دینی بود، مسأله ای عادی به شمار می رفت و کار اداره امور این طبقات را آسان می گرداند.

این انزوا برای خود گروههای کارکردی مالی ـ که بیشتر گروههای یهودی تا اوایل سده نوزدهم از همین قماش بودند ـ مسأله ای مهم و حیاتی بود. بدون این انزواجویی، اعضای گروههای کارکردی نمی توانستند بی طرفی و قراردادگرایی خویش راحفظ کنند، در صورتی که در جوامع سنتی برای انجام کارهای مالی و اقتصادی چنین ویژگیهایی اساسی و ضروری است. اما این انزواجویی در مورد گروههای یهودی همانند هر گروه کارکردی یا هر اقلیت دیگری که چنین وضعی داشته باشد، به شکل خود برتربینی نمایان می شود. این حالت چنان ریشه دار گشت که موضوع تعارض و جدایی میان یهودیان و غیریهودیان از مباحث اصلی تلمود و دیگر کتابهای فقهی یهودی شد.

حلول گرایی در کتاب عهد عتیق، جریان مهمی است، اما در تلمود بسیار بزرگ گشته و گسترش یافت، به طوری که می توان برداشت تلمود از خدا را نقض تفکر توحیدی انبیا در عهد عتیق دانست. تلمود بسیاری از صفتهای انسانی و یهودی را به خداوند نسبت می دهد. با این برداشت، خداوند معصوم نیست؛ روزانه دوازده ساعت کار می کند: سه ساعت اول را به تلاوت تورات می پردازد، در سه ساعت دوم به حکومت در عالم هستی می پردازد و به نابودی جهان می اندیشد و سپس کرسی قضاوت را رها کرده، بر کرسی رحمت می نشیند و در سه ساعت سوم به رزق و روزی دادن همه موجودات از بزرگ ترین حیوانات تا کوچک ترین آنها می پردازد و در سه ساعت آخر به تفریح و بازی با ماهیان و نهنگها سرگرم می شود.

در تلمود خداوند نسبت به قوم برگزیده خویش تعصب بسیار دارد و از این که یهودیان را در بدبختی و فلاکت رها کرده، اظهار پشیمانی و بر سر و صورت خود سیلی می زند و می گرید. او از زمان که دستور تخریب معبد را داد، اندوهگین و پشیمان است و از بازی کردن با ماهیان که تسلی بخش وی بودند، بازایستاده است و شب را همچون شیر می غرد. اما در روز واپسین و پس از برپایی جامعه نمونه یهودی در عصر مشیحانی، در سایه دولت بازگردانده شده، بر عرش می نشیند و به خاطر پیروزی ملت خویش قهقهه سر می دهد و گروههای بت پرست نزد او می آیند و بیهوده خواستار عفو و بخشش می گردند. تعصب خداوند آن هنگام که ماشیح می آید و همه ملتها برده و بنده قوم یسرائیل می شوند، آشکار می گردد.

حلول گرایی و انزواطلبی در آن قداستی که تلمود را احاطه کرده، به خوبی آشکار است. تلمود در واقع و همان گونه که پیش از این گفتیم تنها و تنها تفسیر عهد عتیق است که حاخامهای یهودی آن را نوشته اند، اما این کتاب نیز بسان دیگر کتابهای تفسیر یهود از قداست خاصی برخوردار شده است. پس از ظهور مسیحیت، اسطوره شریعت شفاهی بر ذهن و وجدان یهودی کاملاً چیره شد. در ابتدا به تلمود به عنوان دومین کتاب (پس از تورات) می نگریستند، اما پس از مدتی تلمود، تورات شفاهی لقب گرفت؛ یعنی همپایه تورات موسی گشت و دیگر هیچ یهودی یارای مخالفت با آن را نداشت.

به تدریج قداست تلمود چنان افزون گشت که از تورات هم مقدس تر شد. چنانچه یکی از حاخامها گفته است: "ای فرزندم بر رعایت سخنان نویسندگان [یعنی حاخامهایی که تلمود را نوشته اند ]حریص تر باش تا بر رعایت تورات؛ زیرا احکام تورات تنها اوامر و نواهی را دربردارد، در صورتی که اگر کسی یک مورد از احکام نویسندگان را نادیده بگیرد عقوبت الهی را برای خویش خریده است".

باز در این مورد چنین گفته شده است: "آن کسکه تلمود را فرو گذاشت و به تورات مشغول شد، رهایی ندارد؛ زیرا سخنان دانشمندان تلمود بهتر از چیزی است که در شریعت موسی آمده است، و برتر از گفته های پیامبران است".

درباره تقدیس تلمود و ایمان مطلق به هر آنچه که حاخامها در این کتاب نوشته اند، در خود تلمود آمده است که درباره کاری میان خداوند و دانشمندان یهود اختلاف پدید آمد و پس از طولانی شدن بحث و جدل مقرر گردید که موضوع مورد اختلاف به یکی از حاخامها واگذار گردد، او نیز به اشتباه خداوند حکم داد و خداوند مجبور شد به اشتباه خود اعتراف کند. یکی از حاخامها در همین زمینه گفته است که هرگاه خداوند با مسأله و مشکلی برخورد نماید که حل آن در آسمان ممکن نباشد با حاخامهای زمین به مشورت می پردازد. بدین صورت توازن حلول گرایانه ـ همچون همیشه ـ به زیان خدا و به سود آفریدگان به هم می خورد.

ارتباط انزواجویی و حلول گرایی در موضوع برگزیدگی نمایان می شود. چنانچه در تلمود آمده است، خداوند از این روی یهودیان را برگزید که ایشان نیز خداوند را برگزیدند و این عبارت بیانگر برابری میان خداوند و ملت است (بن گوریون این عقیده را بارها با رضایت کامل بیان کرد و این عبارت اساس فلسفه پوپر را تشکیل می دهد. این موضوع همچنین نقطه التقای بسیاری از گرایشهای حلولی معاصر در یهودیت و صهیونیسم حلول گرایانه گوش ایمونیم است). نویسندگان تلمود از علت تشبیه یهود به درخت زیتون پرسیده اند و پاسخهای زیر ارائه شده است:

1. همان گونه که درخت زیتون برگهایش را ازدست نمی دهد، هرگز تمامی یهودیان در این جهان و جهان دیگر از بین نمی روند.

2. همچنان که تولید روغن زیتون بعد از فشردن دانه های آن صورت می گیرد، اعضای قوم یسرائیل نیز تنها پس از تحمل رنج و عذاب به راه دست باز می گردند.

3. همان گونه که روغن زیتون با مواد دیگر مخلوط نمی شود، امکان ندارد بنی اسرائیل هم با دیگر ملتها مخلوط شوند و تلمود مدعی است که روح خداوند جزئی از روح ملت است، همانگونه که فرزند جزئی از مادر خویش است. بنابراین هرکسی که به حقوق یک یهودی تجاوز کند گویا به عزت و جلال خداوند تجاوز کرده است و هر کس با بنی اسرائیل دشمنی ورزد یا آنان را ناپسند شمرد گویی با خداوند دشمنی کرده، او را ناپسند شمرده است. به ویژه آنگاه که بدانیم خداوند هنگامی که آنان در سرزمین موعود بودند در میان ایشان می زیسته و شخینا (نمود و تجلی زنانه خداوند) هنگامی که آنان به خارج از سرزمین موعود تبعید شدند با ایشان باقی ماند؛ زیرا موسی این را از خداوند خواسته بود.

در ابتدا موضوع برگزیدگی، مسأله ای ناخواسته و جوشیده از رحمت و اراده الهی بود، اما یهودیان بر طبق دیدگاه حلولی تلمودی مدعی شدند که آنان شایسته این برگزیدگی بوده اند. بنابراین موضوع برگزیدگی که لطف و عطیه الهی بود به حق و دینی بر گردن خدا تبدیل شد که بایستی آن را ادا کند، حتی اگر یهودیان از راه درست منحرف شوند. از زبان خداوند در تلمود چنین آمده است: "من هرگز با قوم بنی اسرائیل همچون دیگر ملتها رفتار نمی کنم، حتی اگر قوم بنی اسرائیل به اندازه مدفوع مرغی که در لانهپراکنده است، کار نیک انجام داده باشد. من همه این نیکیها را جمع خواهم کرد تا نیکیهای ایشان زیاد گردد".

بدین ترتیب بار دیگر توازن حلول گرایانه به نفع یهودیان به هم ریخت. هرچند که نظر تلمودی دیگر مخالف این عقیده وجود دارد و معتقد است برگزیدگی، نوعی مسئولیت و تکلیف است که بر دوش قوم یهود گذاشته شده است. تورات نیز فقط میراث ملت برگزیده است و هر بیگانه ای آن را مورد مطالعه قرار دهد، مستحق مرگ است (اما یک عقیده تلمودی دیگری نیز وجود دارد که معتقد است هر بت پرستی که تورات را مورد مطالعه قرار دهد در مقام و منزلت کاهن اعظم است).

این گرایش انزواجویانه و خودبرتربینی در بیشتر صفحات تلمود که آکنده از دستورهایی علیه غیریهودیان است دیده می شود. (مخصوصا سفر عفوده زارا یا بت پرستی) که معتقد است تنها یهودیان به بهشت می روند. این که خداوند غیریهودیان را به شکل انسان آفرید تنها بدین سبب بود که آنان لایق خدمتگذاری یهودیان باشند که همه جهان هستی به خاطر آنان آفریده شده است و این درست نیست که موجودی در شکل و شمایل حیوانی خویش در خدمت امیر و پادشاه باشد.

در محاکم قضایی شهادت غیریهودی ـ جز در موارد اندک ـ پذیرفته نیست و اگر به شخصی آزاری برسد، آنچه که بسیار مهم است این است که دقیقا مشخص شود که آیا این فرد یهودی است یا غیریهودی؟ این تبعیض حتی به معاملات بازرگانی نیز سرایت کرده است.

در مسائل طهارت، به طور کلی غیریهودیهانجس شمرده می شوند. ولی قبرستانهایشان به خاطر این که غیرمقدس است، کاهنان را نجس نمی سازد. اما نسبت به یهودیان عکس این قضیه صادق است. بدین صورت که یهودیان تا روزی که زنده اند، پاک هستند. ولی قبرهایشان دلیل اصلی نجاست کاهنان یهودی است.

تلمود میان نیکوکاران و بدکاران غیریهودی فرقی نمی گذارد، در صورتی که در یهودیت تفاوت اساسی در این مورد وجود دارد. گاهی اوقات تلمود از یهودیان می خواهد که دو معیار اخلاقی را به کار گیرند: یکی برای یهودیان و دیگری برای غیریهودیان (بنگرید به: به بابا متسیعا 95 الف، و بابا قما 113 الف). در تلمود آمده است که فروختن چیزی که در حال فاسد شدن است آن شی ء وجود دارد به یهودی درست نیست، اما فروختن آن به غیریهودی اشکال ندارد. همچنین بر پزشک یهودی حرام است که مریض غیریهودی را معالجه و مداوا کند. (جز برای دفع آزار بیگانگان).

نظر تلمود بر این است که تنها یهودیان تجسم روح خداوند هستند و از این رو می بینیم از کسانی که [با تغییر مذهب] به آیین یهود درمی آیند استقبال نمی کند. در تلمود آمده است: "کسانی که [با تغییر مذهب] یهودی شده اند همانند خاری در چشم بنی اسرائیل هستند". این دیدگاه هنوز هم بر نهاد ارتدوکس که وارث فرهنگ تلمود در اسرائیل است، تسلط دارد. فرد یهودی خدای خود را سپاس می گفت بدین سبب که "جایگاه او در بین آنانی است که در مدرسه و معبد یهودی می نشینند [یهودیان ]و نه در میان کسانی که به تئاتر و سیرک می روند [غیریهودیان]". حتی هنگامی که بعضی مفسران،یهودیان را اندرز می دهند که به بیگانگان دروغ نگویید، بر ضرورت ارتباط نداشتن با ایشان پافشاری می کنند.

یکی از شارحان تلمود در قرن هفدهم در لهستان می گوید: "پر واضح است که تورات یهودیان را امر می کند که نفرت و انزجار خود از دیگران (غیریهود) را حفظ کنند تا از خطر ازدواج با بیگانگان دور بمانند. از این رو نمی توان انجام کارهایی را که باعث کاهش دشمنی میان یهودیان و غیریهودیان می شود روا دانست. گرایش برتری جویی در این عبارت به اوج خود رسیده است: "بهترین غیریهودیان را بکش، سر شریف ترین افعیها را لگدکوب کن".

یکی از گردانهای ارتش اسرائیل، همین عبارت تلمودی را به عنوان شعار خود برگزید و این امر سبب شد که در داخل اسرائیل سر و صدا بلند شود و بعضی از رهبران دینی نیز در مخالفت با این کار گفتند که این نوعی خراب کردن اعتقادات یهودی است.

بنابراین حلول گرایی، چارچوب فلسفی است و انزواطلبی و برتری جویی نمود عملی آن است. البته تلمود، کتاب چند لایه و حجیمی است که موضوعات مختلفی را دربردارد و دیدگاهها و نظرات گوناگونی در آن انباشته شده است. این عقاید گاهی به روشنی بیان شده و آگاه به شکل مبهم و آشفته. تلمود همچنین شامل موضوعات و نکته های جالبی است که ضرورتا در یک چارچوب فلسفی و یا یک دیدگاه مشخص دینی قرار نمی گیرد و تنها به سندی اجتماعی تبدیل می شود که واقعیت را جهت نمی دهد بلکه فقط آن را منعکس می کند. بیشتر صفحات تلمود وضعیت اقتصادی یهودیان را به عنوان یک گروه کارکردی که به تجارت مشغولهستند، منعکس می سازد.

از این رو براساس سنتهای تلمودی بر هر یهودی واجب بود که روزانه سه بار شکر خدا را به جای آورد که او را یهودی آفرید و او را زن و کشاورز خلق نکرد. گفته شده است که: "هیچ کاری پست تر از کشاورزی وجود ندارد". با این حال بخشهای مفصلی از تلمود در مورد زراعت و کشاورزی، قوانین، ارزشها و فضایل آن است.

تجارت برده از مهم ترین تجارتهای یهودیان بود و به همین سبب می بینیم که تلمود برده گیری از غیریهودیان را سامان می دهد.

در تلمود برای به خدمت گرفتن برده، صیغه ای وجود دارد که چنین است: "این برده ای است که به صورت قانونی به بردگی گرفته شده است؛ او هیچ یک از حقوق اجیران را ندارد و وی را هیچ گونه خواسته ای نیست که بتواند آن را از پادشاه یا ملکه مطالبه نماید؛ هیچ نشانه ای از انسانیت در او نیست. هیچ عیب جسمی ندارد و هیچ علامت و نشانه ای در پوست او نیست که نشان دهنده بیماری برص در وی باشد، خواه در زمان حال، خواه در زمان گذشته". طبقه بردگان پست شمرده می شدند.

همچنین اعتقاد بر این بود که آنان انسانهای تنبلی هستند: "ده درجه از خواب بر عالم هستی فرود آمد که بردگان نه درجه و جزء آن را گرفتند و یک جزء باقیمانده را بقیه مردم گرفتند". نویسندگان تلمود هیچ اعتمادی به بردگان نداشتند و از این رو انسان به شمار نمی رفتند؛ بنابراین هیچ یهودی نمی تواند در کنار برده ای نماز بخواند یا بر جنازه او نماز بگذارد و یا در تشییع جنازه او شرکت کند.

تلمود تنها به زندگی عمومی یهودیان بسندهنمی کند، بلکه خصوصی ترین مسائل زندگی آنان را نیز دربرمی گیرد. تلمود همه نکات ظریف را مورد بررسی قرار می دهد؛ نکاتی مانند آماده کردن غذا و خوردن آن، روابط خصوصی بین زن و شوهر و مسأله حیض. زن در تلمود عمیقا حقیر و پست شمرده شده است. در جایی از تلمود آمده است: "زنان دارای چند خصلت اند: شکم بارگی، تنبلی، حسادت، شکوه گری و پرگویی". تلمود در مورد صفت آخر به تفصیل سخن گفته است: "از ده جزء حرف زدن که به جهان فرود آمد، زنان نه جزء را برداشتند و مردان یکی را".

تلمود همچنین کتابی طبی است. به همین دلیل در آن نسخه های پزشکی متعددی می یابیم. به عنوان مثال تلمود سفارش می کند که پس از حمام با آب گرم، حتما بدن با آب سرد شسته شود. همچنین در تلمود شرح و توضیحی در مورد دلایل یبوست مزاج و روشهای معالجه آن را می یابیم. تلمود سفارش می کند: "کسی که بیشتر در مستراح می ماند، خداوند عمرش را طولانی می کند".

افزون بر اینها می توان گفت که تلمود کتاب فرهنگ عامیانه نیز هست؛ از این رو بسیاری عادتها و اندیشه های خرافی را که در مکان پیدایش تلمود رواج داشته و در این کتاب منعکس شده است، خواه در سرزمین بابل و خواه در مکانهای دیگری که شارحان زندگی می کرده اند.

از آنجا که نویسندگان تلمود در چارچوب حلول گرایی بودند، به امکان تحکم کامل بر جهان، دستیابی به راه حلهای جادویی (گنوسی) و تأثیر درمانهای فوق العاده و داروهای شیطانی و حرز و تعویذ، ایمان داشتند. تلمود همچنین کتاب جادو، ستاره شناسی و تعبیر خواب است. درباره تلمودمی گویند که اگر کسی بخواهد جنیان را ببیند می تواند با خواندن این کتاب به ترتیب که با دفت مشخص شده به مقصودش برسد و اگر کسی بخواهد اجنه را دور کند نیز بسیاری از صفات تلمود دربردارنده تعویذاتی است که برای رسیدن به این هدف وی را کمک می کند.

حلول گرایی آنگاه به اوج خود می رسد که تلمود تأکید می کند حاخامها قدرت آفرینش نیز داشته اند. در این کتاب آمده است که یک بار حاخامی با ذکر اسم اعظم خدا انسانی را آفرید و او را نزد حاخام زعیرا فرستاد؛ حاخام زعیرا با او سخن گفت، اما آن مخلوق نتوانست جواب وی را بگوید و به همین دلیل حاخام زعیرا با تعجب گفت: "تو با سحر و جادو آفریده شده ای، به سوی خاک برگرد".

تلمود به سبب دیدگاه حلولی و انزواجویانه اش که در بیشترین بخشهای آن دیده می شود، در فکر و اندیشه صهیونیستی تأثیر نهاد؛ زیرا اندیشمندان صهیونیست هر آنچه را که مؤید عقاید و گرایشهای فکری ایشان بود، در آن یافتند. برای نمونه در سفر "عفوده زارا" چنین آمده است: "در سرزمین یسرائیل خانه ها نیز نباید به غیریهودیان اجاره داده شود تا چه رسد به زمینها و کشتزارها". همین مسأله، یکی از اصول صندوق قومی یهود شد. همچنین صهیونیستها از تلمود چنین عباراتی را اقتباس می کنند: "هر کس خارج از سرزمین یسرائیل زندگی می کند، او چون انسانی است که خدا ندارد" (کتوبوت، 110 ب).

اما با توجه به چند لایه بودن تلمود، می بینیم که عکس این اندیشه ها نیز در آن آمده است. حاخام یهودا گفته است: "هر که از سرزمین بابل به طرف سرزمین یسرائیل بالا رود، در واقع یکی از فرمانهایخدا را زیر پا گذاشته است". وی به سفر ارمیا (27/22) استشهاد می کند و سپس می گوید: "همان گونه که ترک سرزمین یسرائیل به سوی سرزمین بابل ممنوع است، همچنین ترک سرزمین بابل به سوی سایر سرزمینها نیز ممنوع است". سپس این گونه ادامه می دهد: "هر که در سرزمین بابل زندگی کند، گویا در سرزمین یسرائیل ساکن است" (کتوبوت، 111 الف).

در تلمود همچنین اندیشه های متضادی درباره عصر مشیحانی وجود دارد که بعضی دارای رنگ و بوی صهیونیستی و انزواجویانه است و برخی دیگر عکس آن است و به همانند شدن و جهانی گشتن گرایش دارد.

آنچه که تلمود درباره مرزهای سرزمین یسرائیل در آینده گفته است، توجیهی برای توسعه طلبیهای صهیونیسم شده است. آنگونه که تلمود می گوید، این سرزمین از چهار جهت گسترش خواهد یافت و تقدیر چنین است که دروازه های قدس تا دمشق برسد و تبعید شدگان باز گردند و در وسط این سرزمین خیمه های خویش را برپا سازند. همچنین در تلمود آمده است: "فلسطین سرزمین آهو خوانده می شود؛ همان گونه که پوست آهو از دربرگرفتن گوشت و جسم آهو ناتوان است، سرزمین یسرائیل نیز چنین است: هنگامی که آبادان باشد، گسترش می یابد، اما زمانی که آبادان نباشد، تنگ و محدود می شود". پس محدوده این سرزمین در حال تغییر است و با افزایش مهاجران یهودی توسعه پیدا می کند.

این سخن با موضع تئودور هرتزل درباره مرزهای اسرائیل، تفاوتی ندارد. او نیز با بیان ارتباط گستره اسرائیل با نیاز صهیونیستها گفت: "هرچه تعدادمهاجران یهودی فزونی یابد به همان مقدار نیاز ما به زمین بیشتر خواهد شد".

با این که عناصر صهیونیستی در تلمود وجود دارد، اما نمی توان گفت که تلمود علت پیدایش صهیونیسم بوده است؛ زیرا صهیونیسم جنبشی سیاسی است که هدفش استعمار فلسطین از راه اسکان مهاجران بیگانه در آن سرزمین است. ریشه این جنبش در اصل به اندیشه پروتستانی هزاره گرا و بازگشت جویانه و نیز به وضعیت کارکردی یهودیان در تمدن غربی و امپریالیسم غرب باز می گردد.

از سوی دیگر نهاد تلمودی حاخامی که پیوند استواری با یهودیان ثروتمند سراسر جهان داشت و منافع آن نهاد با منابع این ثروتمندان چنان به هم گره خورده بود که آنان را به نخبگان پیشوا تبدیل کرده بود، با تز بازگشت مشیحانی مخالفت می کرد؛ چرا که منافع این نخبگان (و منافع کل گروه کارکردی) ارتباط تنگاتنگی با جوامع گوناگونی داشت که در آن می زیستند و از این رو آنها علاقه شدیدی به تأسیس محافل و مدارس تلمودی (آکادمیها و یشیواها) داشتند که به پرورش حاخامهای آشنا به اوضاع خاص هر منطقه بپردازند.

این حاخامها می توانستند فتواهایی متناسب با شرایط زمان و مکان صادر کنند. با تبعید یهودیان به بابل حلقه های تلمودی در بابل استقلال یافتند و هنگامی که تمدن اندلس شکوفا گردید، ثروتمندان یهودی با علاقه بسیار در پی تشکیل حلقه های مستقل برآمدند. یهودیان اشکناز غربی نیز حاخامها و مدارس مستقل تلمودی خویش را داشتند. بازگشت به فلسطین به صلاح این ثروتمندان نبود، بلکه مصلحت ایشان در آن بود که در تبعیدگاه بمانند و ازاین روست که در تلمود تکرار شده است که "شریعت همان قانون دولت است" و این که بایستی با صبر و حوصله در انتظار ماشیح باشیم تا خداوند به او اجازه ظهور دهد. به همین دلیل نهاد تلمودی حاخامی در برابر گرایشهای مشیحانی صهیونیستی ایستاد؛ گرایشهایی مردمی که در اصل بیانگر رنج تهیدستان یهودی و عدم درکشان از روابط بین المللی و حتی از فلاکتی بود که با آن دست و پنجه نرم می کردند.

این نهاد همواره با تمام نیرو در برابر ماشیحهای دروغین می ایستاد؛ مقامات را علیه آنان می شوراند و برای اثبات دروغ بودن ادعاهای آنان، فقهای خود را بسیج می کرد؛ درست مانند آنچه که حاخام نحمیا با شابتای زوی کرد. همچنین این نهاد هر فردی را به موضوع بازگشت می اندیشید، تکفیر کرده، متهم می ساخت که او مرتکب جرم شتاب بخشیدن به امر آخرالزمان شده است.

پیدایش صهیونیسم جدید با خوردگی و از همپاشی نهاد تلمودی حاخامی و از بین رفتن نفوذ تلمود ارتباط دارد. زمانی که هرتزل جزوه دولت یهود را منتشر ساخت، همه حاخامهای بزرگ و خصوصا ارتدوکسهای تلمودی در برابر او ایستادند. بنابراین تلمود از جهاتی عامل کاهش یافتن گرایش مشیحانی در یهودیت و در نتیجه سدی در برابر صهیونیسم بود.

دکتر اسعد رزوق دیدگاه تلمود درباره قوم عرب را کاملاً بررسی کرده و دریافت که (از برخی جنبه ها) بیانگر همان انزواطلبی و برتری جویی است. در سفر سوکا (52، ب) آمده است که خداوند در آفرینش خویش، از آفریدن چهار چیز پشیمان شد: تبعیدگاه، کلدانیها و اسماعیلیها (اعراب) و گرایش به شر. تلمود جادوگری را به اعراب نسبت می دهد. در سفرسنهدرین (67، ب) آمده است که یک فرد عرب شمشیر خویش از نیام برکشید و دست و پای شتری را قطع کرد؛ سپس زنگی را به صدا درآورد و شتر بدون این که آثاری از بریدگی در بدنش باشد از جای برخاست. بنا به آنچه در تلمود آمده است، اعراب در طب به ویژه طب فولکلور و سنتی کارشناس و خبره هستند.

در تلمود داستانهای جالب و شگفت انگیزی درباره عربها آمده است. البته قصه هایی در تلمود وجود دارد که به سود حاخام راوی نیست؛ زیرا برخی از این قصه ها بر کاردانی و مهارت عربها دلالت دارد و نشان دهنده آن است که عربها به مردگان یهودی بیشتر از خود حاخامها احترام می گذارند.

در سفر سبت (11، الف) چنین آمده است: "به جای پیروی و فرمانبرداری از حکم و داوری بیگانه [یعنی ادومی]، اشکالی ندارد که از حکم و داوری یکی از فرزندان اسماعیل فرمانبرداری شود". براساس آنچه که شارح در حاشیه آورده است، مقصود عبارت فوق برتری حکم عرب بر حکم بیزانسی است. این امر بنیان و اساس تلمودی را برای مصالحه با اعراب و حتی پذیرش آنها به عنوان حاکم تشکیل می دهد.

این مطالب جزئی از افکار و آراء و موضوعات اساسی است که در تلمود وجود دارد. ما نیز بایستی این گفته جیمز پارکس، تاریخ نگار غیریهودی اما متمایل به یهودیت را تأیید کنیم که می گوید: "برای کسی که در تلمود مطالعه و کاوش می کند، یافتن نظرات و مطالب بی ارزش، خنده دار و بلکه زشت بسیار آسان است. او می تواند بدون آن که در آوردن شواهد خطا کند یا سیاق عبارات را تغییر دهد، اینکار را انجام دهد؛ زیرا چنین مطالبی در ادبیات انبوه و غیرمنسجم حاخامی، یافت می شود".

اگر با این نظر او موافقت کنیم، راه خطا نرفته ایم و حتی نظر حاخام جیکوب آگوس که از مهم ترین مورخان یهودیت است نیز چنین است. نظر نویسنده یهودی و صهیونیست برنارد لازاره نیز چنین است. او تلمود را "کتابی ضد جامعه" وصف نموده است. همین کتاب در تبدیل یهودیان به ملتی واحد نقش کارسازی داشته، شخصیت یهودی و ویژگیهای آن را شکل داده است. تلمود "آفریننده ملیت یا سازنده نژاد یهودی است" و "برتری جویی و تفوق آکنده از تعصب تنگ نظرانه و خشن را به یهودیان می آموزد".

شاید چنین اندیشه هایی که بیان کننده رفتار یهودیان در چارچوب تلمود است، عامل موضع یهودستیزانی باشد که معتقدند یهودیان در هر زمان و مکانی که باشند، خود مسئول اندیشه های تعصب آلود تلمود هستند. چنین نظری نشان دهنده نداشتن شناخت از ماهیت تلمود یا طبیعت پیوند یهودیان با آن است؛ چه تلمود یک کتاب کاملاً منسجم نیست و یهودیان با مطالب تلمود به عنوان یک مجموعه کامل آشنایی ندارند، تلمود نیز رفتار همه یهودیان در هر زمان و مکان را مشخص نمی کند.

در حقیقت کسی که تلمود را نمونه و الگویی برای تفسیر رفتار یهودیان یا رفتار اعضای گروههای یهودی بداند (کاری که بسیاری از محققان انجام داده اند) گویی علیه خویش به ناآشنایی با واقعیت و شکست سریع در تحلیل و پیش بینی حکم کرده است.

و ـ آموزه های تلمود:

تلمود در ایجاد مسأله تعصب قومی در میانیهودیان نقش مهمی داشته است، به ویژه آنان که خواندن آن را بر تورات ترجیح می دهند و به آن بیشتر باور دارند. تلمود مردم را به یهودی و غیر یهودی تقسیم می کند. در حالی که آزار رساندن به یهودی را تحریم می کند، دزدی اموال غیریهودیان و تصرف و اشغال املاک آنان و دست درازی به ناموس آنها و بردن حیوانات آنها را حق یهودیان و راه تقرب به خدا می داند.

در تلمود قدیمی از حضرت مسیح(ع) و مسیحیت بدگویی شده بود. از جمله آن که او یهودی مرتد کافری بود و تعلیمات او کفر صریح است و مسیحیان نیز مانند او کافرند، و مادر او به طور نامشروع از سربازی به نام بندارا آبستن شد. احبار یهودی که در 1631م در لهستان جلسه گرفتند به اهمیت این مسأله پی بردند و آن کلمات و عبارتهایی را که به حضرت مسیح و مسیحیت بد می گفت، حذف کردند و جای آن را خالی گذاشتند و متفق شدند که همان مطالب را به طور شفاهی تنها به شاگردان مدرسه های دینی تلقین کنند.

شدت علاقه یهودیان افراطی به تلمود، آنها را واداشته تا بگویند مطالعه تورات فضیلتی است که ثوابی ندارد، اما مطالعه مشنا مستوجب ثواب خواهد بود ولی بزرگترین فضیلتها از مطالعه گمارا به دست می آید.

بررسی کلی تلمود نشان می دهد که مغلطه گوئیهای بسیاری در آن هست. همچنین ترویج خودپرستی قومی و تأکید برآن که یهودیان "ملت برگزیده خدا هستند" و در مقام، با خداوند عالم که دنیا و مافیها را به آنها داده است برابر هستند، از آن برمی آید. به زعم تلمود، خداوند در شب کاری نداردجز آن که به همراه ملائکه تلمود را بخواند. نیز آن که خداوند وقتی درباره خرابی معبد بیت المقدس چشم پوشی کرد بعدا خود را ملامت کرد و اظهار پشیمانی نمود. به زعم تلمود روح یهودیها قسمتی از روح خداوند است و هرگاه که یهودی بمیرد، روح او جسم دیگری را اشغال می کند.

هر یهودی که یهودی دیگر را به طور عمدی یا به خطا بکشد، روح او وارد جسم حیوان یا گیاهی می شود و به جهنم می رود تا پس از آن به جسد حیوانی دیگر درآید و بعد به بدن یک بت پرست وارد می شود و پس از گذشتن از این مراحل ظاهر می شود و آنگاه به جسد یک یهودی دیگر باز می گردد. از نظر تلمود ورود به بهشت به یهودیان منحصر است. سوای آنها از مسلمانان که تنها دست و پایشان را می شویند و مسیحیان که ختنه نمی کنند به جهنم خواهند رفت. به طور خلاصه تلمود میراث نژادی و دینی یهودیان است.

در زیر چند قطعه از تلمود را که به روایت از کتاب "خطر الیهودیه العالمیه" می باشد نقل می گردد. این مطالب از طرف نویسندگان بزرگی مانند دکتر روهلبخ مورد تأیید و تصدیق قرار گرفته است:

از نظر تلمود که مورد پرستش یهود است روز 12 ساعت است و خداوند برنامه کار خود را نسبت به 12 ساعت این طور تنظیم کرده است: در 3 ساعت اول خدا مشغول مطالعه ادیان مختلف است و آنها را بعدا از نظر مزیت با یکدیگر مقایسه می کند. یک چهارم دیگر 12 ساعت، یعنی 3 ساعت دوم را به صدور احکام و فرامین برای دنیا می پردازد، دستور عزل یا نصب پادشاهی و یا شخصیتی را صادر می کند یا به خطاهای آنها رسیدگی می کند. سه ساعت دیگرخود را مشغول رزق و روزی مردم و تأمین پوشاک آنان می کند و یک چهارم آخر را چون در اثر کارهای فراوانی که انجام داده و بی نهایت خسته است، به دریا رفته و با شاه ماهیان که نامش "حوت" است به بازی می پردازد و یا بر پشتش سوار شده و در زیر دریا به گردش مشغول می گردد.

در جای دیگر تلمود آمده است: خداوند هوس کرد که دستور دهد هیکل سلیمان را خراب کنند. پس از چندی از کرده خویش پشیمان شد و ضمن این که به خطای خود اعتراف کرد به گریه و شیون پرداخت و افسوس می خورد که چرا چنین کردم چرا می بایست دستور دهم که خانه ام را خراب کنند. حالا فرزندانم (البته منظور از فرزندان خدا همان یهود است که خود را فرزند خدا خطاب می کنند) با خراب شدن خانه من آواره می شوند و ثروت آنها به غنیمت گرفته می شود آنگاه از بابت کاری که کرده به خودش لعنت می فرستد.

این مطالب زمانی از طرف حاخام به رشته تحریر درآمده که "بخت النصر" پادشاه بابل در سال 562 قبل از میلاد با استیلای بر یهود برای گرفتن انتقام دستور اخراج یهودیان، تاراج اموال و خراب کردن هیکل سلیمان را صادر کرد. باز در جای دیگر تلمود آمده است: خدا بسیار ناراحت و از آوارگی یهود پریشان است چرا که او آنها را چنین آواره ساخته است. از فرط ناراحتی شبانه روز گریه و زاری می کند و به صورت خود سیلی می زند و دستهایش را گاز می گیرد و زمانی که گریه او شدت پیدا می کند، اشک او به دریاها می ریزد و در نتیجه گردابهایی بس عظیم ایجاد می کند که گاهی باعث غرق کشتیها می شود و زمین لرزه هایی پدید می آید که حاکی ازفروافتادن قطرات اشک خدا است که زمین را چنین می لرزاند. در جای دیگر آمده است:

"شیاطین فرزند آدم هستند. نه از حوا، بلکه از زن دیگرش به نام "لیلیث" که این زن بدخو و بدسرشت فقط توانست 150 سال با آدم هم بستر باشد که در این مدت چقدر شیطان زائیده و به وجود آورده است. "حوا" هم جز شیطان فرزند دیگری نداشت یعنی نتوانست فرزند دیگری بیاورد. خود حوا هم همسر یکی از شیاطین بود".

"انسان یعنی نسل بشر قادر است با شیطان مبارزه کند و او را از پای درآورد، ولی نه با رفتار و اعمال انسانی، بلکه شیطان زمانی به دست بشر از پای درمی آید که خمیر نان مطلوب بوده و نان خوبی از آن پدید آید به ویژه نان شب عید".

"یهود و روح یهود در نزد خدا عزیزتر است. چون یهود فرزندان خدا هستند. ارواح انسانهای دیگر شیطانی و آلوده است مگر ارواح یهود که عزیز و پاک می باشد. همان طور که نطفه یهود پاک و نطفه غیریهود ناپاک و چون نطفه سگ نجس و کثیف است".

"بهشت از آن یهود و جهنم متعلق به ادیان غیریهود است که مسلمانان و مسیحیان در بدترین جای آن قرار می گیرند. جهنم بویی زننده و خاکی مرطوب دارد که ساکنان آن دایم از درد رماتیسم جهنمی رنج خواهند برد".

خاخامها به آمدن مسیح اعتقاد ندارند و می گویند هر وقت این نشانیها در زمین پیدا شد، آن وقت مسیح ظهور کرده و دوره بدبختی و انحطاط و سقوط یهود فرا می رسد. آن نشانیها چنین اند: "از زمین به جای گندم، جو، برنج، و غلات دیگر، خمیر نان می روید که بلافاصله مردم می توانند آن را به تنوربچسبانند تا نان شود". (این از غذای مردم).

"و نیز از زمین به جای پنبه، پارچه های پشمی و ابریشمی می روید که فقط کافی است پارچه ها را بریده و خیاط آنها را بدوزد." (این هم از پوشاک مردم).

"نشانی دیگر تعداد غلامان و کنیزان هر یهود را مشخص می کند. در آن موقع هر یهودی مالک بالغ بر هشت هزارودویست برده و غلام و کنیز است".

"باید اراضی دیگران را به هر عنوانی که شده بگیرند تا قادر باشند بر دنیا حکومت کنند و اگر ملتی بر یهود پیروز شود، بر یهود است که خاک بر سر مالیده و خون گریه کنند که چرا دچار این ننگ شده اند". از نشانیهای دیگر اینک "اگر دیدید دندانهای مسلمانان و دشمنان یهود 24 ذرع (یعنی تقریبا 2000 برابر اندازه کنونی) شد که مانند شاخهای گاو و یا خرطوم فیل بر بالا و پائین دهان آنها قرار گرفته باشد، جنگ جهانی عظیمی برپا شده و دو سوم نسل بشر نابود می گردد. در آن زمان است که دنیا مال یهود می شود (یعنی یک سوم تمام مردم دنیا، چون دو سوم جمعیت دنیا از بین رفته و یک سوم دیگر که یهود است باقی می ماند) و سپس 70 سال یهود دست به اسلحه نخواهد برد".

در جاهای دیگر نیز اشاره شده است که:

"هر یهودی به قدری ثروتمند خواهد شد که اگر بخواهد جواهرات خود را در صندوقها گذاشته و کلیدهای آنها را حمل کند 350 شتر برای حمل کلید صندوقها لازم دارد".

"ملت یهود از خداوند است و ملت غیر یهود حیوان، خدا مخصوصا این دو نوع را برای سواری در اختیار ما گذاشت، نوع اول چهار پایان مانند اسب، الاغ، شتر و غیره و نوع دوم حیوانات ناطق دو پا، پسآنها در هر جای دنیا باشند، باید ما هم باشیم تا از آنها سواری بگیریم".

"پس ما دختران زیبای خود را به بزرگترین حیوانات نوع دوم که احمق تر و نفهم تر از حیوانات نوع اول می باشند داده، تا صاحب اموال و دارایی آنها شویم و بدین وسیله بر دنیا تسلط داشته باشیم".

"کلیساهای مسیحی همه در حکم گورستان است، و باید کلیساها را بر سرشان خراب کرد".

"بر هر فرد یهود لازم است روزی 3 مرتبه مسیحیان را لعنت بفرستند و نابودی نسل آنان را از خدا که دوست یهود است بخواهند".

"اگر ملاحظه شود که یک یهودی در خطر است، اگر شده 100 بار سوگند دروغ خورده و تا 50 مرتبه شهادت دروغ بدهید، سعی کنید او را از خطر برهانید".

"عمل لواط با زن خود یا هر زن دیگری مجاز است. چون شما گوشت می خرید و به هرگونه که دلتان خواست می توانید از آن استفاده کنید".

"یک یهودی این اجازه را دارد که در حضور همسر خود با دیگری هم بستر شود و جماع کند. در این کار کراهتی نیست".

"اگر می توانید حتی یک مسیحی را در عمر خود بکشید، از این کار دریغ نکنید، زیرا ثوابش زیاد است و اگر هم در کشته شدن او کمک کنید نصف ثواب از آن شما خواهد بود".

"یهودیانی که از دین خود برگردند، غیریهود شناخته می شوند و چون مسلمانان و مسیحیان باید آنان را کشت، مگر در صورتی که آن یهودیان برای فریب دادن مردم به صورت ظاهر از دین خارج شده باشد. این گونه یهودیان نزد خدا عزیزترند".

"تجاوز به اموال به ویژه به ناموس غیریهود که خیلی به آن اهمیت می دهند، مانعی ندارد، بلکه از واجبات به شمار می رود".

"اگر یهود در خواب ببیند که با مادرش همبستر شده، شانس به او روی آورده و به زودی آن شخص عالم و دانشمند خواهد شد. و نیز اگر در خواب ببیند که دارد با خواهر خود عشقبازی می کند، بازهم سعادت نصیبش شده و دارای عقل و شعور فراوان خواهد شد".

"تجاوز به ناموس غیریهود، همانند حیوانات است چون در بین حیوانات زناشویی وجود ندارد. در واقع شما با یک حیوان هم بستر شده اید و این کراهتی ندارد".

"هر یهودی این اجازه را دارد که با افراد غیریهود اعم از زن و یا مرد حتی به زور هم که شده عمل زنا یا لواط انجام دهد".

"اگر یک فرد غیریهود به غیر ملیت و دین خود کمک کند گناه غیرقابل بخشایشی را مرتکب شده و سزاوار کشتن است. یا اگر یک فرد غیریهود را در حال غرق شدن دیدی، در نجات وی مکوش چه بسا این شخص از افراد هفت ملتی باشد که در کنعان قرار بود به دست یهودیان کشته شوند".

"اگر در بین افراد غیریهود یک فرد شایسته هم یافتید او را نیز بکشید".

"هر گاه یک غیریهود را بکشیم، مانند این است که گوسفندی را در راه خدا قربانی کرده ایم. هر چه تعداد قربانی بیشتر باشد ثواب بیشتر است".

"حیات و جان و مال افراد باید در دست یهود باشد، چه رسد به زنان آنها. هر گاه خواستید به یک غیریهود پولی قرض دهید، آن قدر برمقدار بهره ونزولش بیفزایید که سرانجام تمام دارایی او به تصرف درآید".

"برشما یهودیان جایز است که وقتی از مرز کشوری می گذرید، متصدیان گمرک را فریب داده و آنچه را که می خواهید انجام دهید. حتی اگر با قسم دروغ باشد. همان طور که حاخام "سموئیل" این کار را کرد. یعنی او یک کاسه طلا را از یک غیریهودی به قیمت سه درهم که بسیار ناچیز بود خرید. پس از خریدن کاسه، از سه درهمی که به او داده بود، دو درهمش را دزدید و در گمرک هم آن کاسه را با سوگند و دروغ غیرطلا اعلام داشت و با حیله چنین وانمود کرد که کاسه رویش آب طلا دارد ولی جنس خودش از غیرطلا ساخته شده است".

"هیچ وقت به غیریهودی چیزی قرض یا امانت ندهید، چون ما مأموریم که به آنها زیان برسانیم، نه آنها را در مصیبت یاری کنیم، و اگر هم قرض می دهیم، پول باشد با ربح فراوان، چون خداوند شما را برای گرفتن نزول و ربا از غیر یهود امر و تشویق کرده است".

"هرگاه در دادگاه یک غیریهود از شخص یهودی شکایت داشته باشد، شما باید حق را به یهود بدهید، حتی اگر حکم شما غیرعادلانه باشد، چون در اینجا آبروی یهود مطرح است نه عدالت".

"یهودیان مانند زنان شوهردار هستند که در خانه استراحت کرده و شوهرانشان حمالی کرده و مفت به آنها غذا می رسانند. ما هم به استراحت پرداخته و غیریهود را وامیداریم تا مخارج ما را تأمین کنند".

"دزدی از شخص یهودی حرام است، اما دزدی از یک غیریهود بلامانع است، چون اموال غیریهودمانند ریگهای کف دریا است، هر کس زودتر به سراغ آن برود می تواند از ماسه های بستر آن استفاده کند. پس حرمتی در این کار نیست".

"اگر سلام به غیریهود فقط برای مسخره کردن وی باشد مانعی ندارد".

"اگر بگوئیم در مدفوع انسان نسبتی وجود دارد دروغ است همان طور که هیچ نسبت و قرابتی بین غیر یهود نیست".

"خانه های غیریهود همانند اصطبل است و از بوی آن باید دوری جست".

"اجانب مانند نسل سگ هستند که نه عید دارند و نه عزا و آنچه را که می گویند تظاهر است".

"احترام سگ بیش از یک مسلمان یا یک مسیحی است. به سگ می توان نان، گوشت، غذا و آب داد ولی اگر جلوی افراد غیریهود نان و آبی هم وجود دارد باید آنها را برداشت".

"همان طور که انسانها بر حیوانات برتری دارند، یهود هم بر سایر ادیان برتری دارند".

"اجانب را خدا فقط برای کمک به یهود به صورت انسان آفریده که رفاه و آسایش یهود ر تأمین کنند".

"اگر قوم یهود روزی نبود خیر و برکت از زمین رخت برمی بست. پس خیر و برکت این دنیا به خاطر وجود یهود است. چنان که اگر برف و باران و آفتاب نبود، سبزه و گیاه و گل هم نبود".

"یهود این قدر نزد خدا عزیر و محترم است که اگر کسی یک یهودی را کتک بزند مانند اینست که خدا را کتک زده است و کیفر او مرگ است و فوری باید او را کشت".

"کلیساهای مسیحیان که روزهای یکشنبه سگهادر آن به صدا درمی آیند مانند لانه سگهای ولگرد است که باید آنها را ویران کرد و سگهایش را به وسیله سم کشت".

"یسوع ناصری (که همان حضرت عیسی می باشد) که ادعای رسالت کرد و مسیحیان فریب او را خوردند و به او ایمان آوردند، همراه مادرش مریم که با مردی به نام "باندار" هم بستر شده و در نتیجه از او حامله شده بود، در جهنم به سر می برد".

"پاپها، کاردینالها و کشیشان مسیحی را باید روزی 10 بار لعنت فرستاد. هر لعنت مساوی قربانی 100 غیر یهودی مسلمان و مسیحی ثواب دارد".

"اگر با یک مسیحی پیمانی داشتید، شما ملزم به انجام آن تعهد نیستید چون کشتن آنها بر شما واجب است".

"خداوند هرگز از انجام کارهای احمقانه و عصبانی شدن یا دروغ گفتن بی نصیب نیست".

ز ـ عوامل پایبندی یهودیان به تلمود:

چند عامل باعث شد که یهودیان به تلمود پایبند شوند. یکی از آنها حمله هایی است که در طول تاریخ از طرف غیر یهودیها به آن وارد شده است. یکی دیگر از آنها احکامی است که پاپها در سالهای 1320، 1415، 1503 در مورد سوزاندن تلمود صادر کردند. یکی از رهبران یهود گفته است: "از آن زمان که تلمود پا به عرصه وجود گذاشت ـ و شاید قبل از آن که به صورت ملموس درآید ـ با آن چون یک موجود انسانی رفتار شده است. بارها تحریم و زندانی شده و صدها باز نیز سوزانده شده است. پادشاهان و امپراطوران و پاپها و مخالفان آنها در تحریم آن و صدور فرامین و اعلامیه ها درباره مصادرهتمامی این کتاب و طعمه آتش کردن آن با هم رقابت کرده اند.

یهودیان کوششهای بسیاری در نگاهداری تلمود به خرج داده اند، زیرا این کتاب با بحث و جدلهای دقیق خود، نیازها و گرایشهای فکری و احساساتی و تخیلی آنها را برطرف می سازد و عامل وحدت آفرینی بی نظیری برای یهودیان که در سراسر دنیا پراکنده شده اند می باشد. تعلیمات تلمود امروزه الگوی فراگیر و مسلط شیوه های مادی و معنوی زندگی یهودیان شده است. در دائره المعارف یهودی درباره مقام و موقعیت تلمود چنین گفته شده است: "در آن زمان که فعالیت فکری یهودیان رو به کاهش گذاشت یعنی تنزلی که در قرن 16 آغاز شد، بیشتر آنان به تلمود به عنوان بالاترین و عالیترین مرجع می نگریستند.

تا آنجا که تورات مقام دوم را به دست آورد. دانش سراهای یهودی بدون توجه به سایر کتابها آن چنان خود را به تدریس تلمود مشغول کردند که لغت "درس" تنها معنای مطالعه و تدریس تلمود را می رساند" ارزش این کتاب به خاطر مفاهیم و مضامین و گفتار باب طبع مردم، در نزد یهودیان هزاران مرتبه از تورات که توسط حضرت موسی به آنان سپرده شده، بیشتر است.

به ندرت این تلمود به نام "تلمود شرقیان" شناخته شده است. هر دو تلمود از "میشنا" و "گمارا" تشکیل شده اند. میشنا در هر دو تلمود به یک صورت است و هیچ گونه تفاوتی با هم ندارد. در صورتی که گمارا در آنها متفاوت است؛ زیرا یکی از آنها در سرزمین فلسطین و دیگری در سرزمین عراق وضع شده است. چون گمارای بابلی از گمارای فلسطینیکامل تر و جامع تر است، تلمود بابلی در بین مردم بیشتر متداول است و نزد یهودیان، معیار و میزان شمرده می شود.

از این رو هنگامی که واژه تلمود بی هیچ قید و با حرف تعریف "ال" نوشته می شود مقصود از آن همان تلمود معروف بابلی است نه تلمودهای دیگر. در آثار علمی، این نام تنها به گمارا اشاره دارد. معمولاً شرح راشی نیز هنگام چاپ تلمود به آن افزوده می شود، اگرچه این شرح جزئی از آن به حساب نمی آید. تعداد کلمه های تلمود بابلی به دو میلیون و نیم کلمه در نسخه اصلی آن می رسد (اگادا سی درصد آن را تشکیل می دهد) و با این حساب حجم تلمود بابلی سه برابر حجم تلمود فلسطینی است.

تلمود به چندین شکل نوشته شده است و میشنا به زبان عبری خاصی نوشته شده است که به آن عبری میشنا می گویند. اما گمارا به زبان آرامی نوشته شده است (گمارای فلسطینی به آرامی غربی و گمارای بابلی به آرامی شرقی نوشته شده است). بیشتر شرحهای نوشته شده بر تلمود فلسطینی شرحهایی مختصر، لغوی، تحت اللفظی و نزدیک به متن هستند.

برخی مفاهیم حقوقی تلمود بابلی از نظام حقوقی ایران اثر پذیرفته است. چنانچه در بعضی موارد دو تلمود با هم اختلاف دارند. به عنوان مثال تلمود بابلی در برابر بت پرستان با تسامح بیشتری برخورد می کند؛ دلیل این امر آن است که اوضاع یهود در بابل خوب بهتر بوده است؛ چه در تلمود بابلی آمده که غیریهودیان خارج از سرزمین فلسطین را نباید بت پرست دانست و در حالی که تلمود فلسطینی فروختن هر کالایی را به بت پرستان از سه روز پیش ازاعیاد بت پرستی حرام کرده است، دانشمندان بابلی هرگونه معامله با بت پرستان را تنها در ایام عید بت پرستی حرام می دانند.

از مهم ترین تحولاتی که در یهودیت وارد شد این بود که در تلمود بابلی گفته شد: "شریعت ما همان قانون دولت است" و حتی در تلمود بابلی دعای ویژه ای آمده که در مقابل پادشاهان بیگانه خوانده می شود و به این وسیله برای آنها خیر و برکت طلب می شود؛ متن آن دعا چنین است: "مبارک است آن که اندکی از جلال و عظمت خوی را به مخلوقاتش بخشید".

ح ـ ویژگیهای اصلی تلمود:

وقتی به سراغ هر متنی ـ با هر مقدار از قداست ـ می رویم، حتما باید سیاق تاریخی آن را مدنظر قرار دهیم. بنابراین درک و شناخت آنچه که در عهد عتیق و عهد جدید آمده است بدون شناخت وضیعت فلسطین از زمان نفوذ عبرانیها در کنعان تا هنگام ظهور حضرت مسیح امکان ندارد. همچنین درک گفتار حضرت مسیح (به رغم اهمیت مطلق دینی و اخلاقی آن) تنها با درک ابعاد تاریخی آن امکان پذیر است.

پس هر مطلقی به رغم مطلق بودن (در لحظاتی) از طریق امور نسبی آشکار می گردد؛ چه انسانی که در تاریخ زندگی می کند تنها با نسبی می تواند مطلق را درک کند. مرتبط دانستن مطلق به نسبی، و خدایی به زمینی و تاریخی ضرورتا به این معنی نیست که اولی را کاملاً به دومی برگردانیم، بلکه منظور این است که دومی عرصه ظهور و نمایش اولی است. اگر این نظریه بر کتابهای دینی (مقدس) منطبق باشد، پس بی تردید و به طریق اولی بر کتابهایشرح و تفسیر نیز انطباق پیدا خواهد کرد؛ هر قدر که این کتابها مقدس و مطلق شمرده شده باشند.

تلمود نیز تفسیری است که رهبران دینی آن را برای اقلیتهای پراکنده ای نوشته اند که در حالت پریشانی و ترس و احساس خطر (حقیقی یا خیالی) در دورانی می زیسته اند که حقوق شهروندان اصلی نیز مراعات نمی شده است، تا چه رسد به حقوق اقلیتها؛ اقلیتهایی که نقش گروههای کارکردی مرتبط با طبقه حاکم را برعهده داشتند و در عین حال از هیچ محبوبیتی نزد این طبقه برخوردار نبودند. این گروهها همچنین به طبقه های مردمی نزدیک بودند، اما نزد ایشان نامطلوب بودند. بدین ترتیب گروههای کارکردی از هر جهت در انزوا بود (و تلمود یکی از مهم ترین عوامل این انزوا به شمار می رفت).

از این وضع دقیقا نوعی احساس فزاینده خوداتکایی پدید آمد. در نتیجه اعضای گروههای یهودی و رهبران آنها بخش زیادی از پیوند خویش را با واقعیت از دست دادند و فکر و اندیشه آنها از واقعیت جدا شد. بدین ترتیب تلمود عاملی برای جبران رنجها و سختیهای آنها شد و به ساختارهایی لفظی تبدیل گشت که آنها به واسطه آن به انتقام جویی از دشمنان خویش پرداختند و با بی اهمیت نشان دادن دشمنان خویش مدعی برتری یهودیان شدند. به ویژه در آخرالزمان، پس از بازگشت ماشیح، هنگامی که آنان و پروردگارشان بر دشمنان به سختی هجوم می بردند.

شارحان تلمود هنگامی که از انواع شکنجه ها در رنج بودند و گاه با ایشان همانند حیوان رفتار می شد، غرق در این خیال پروریها و بازیهای لفظی بودند. آنچه بسی پرمعنا می نماید آن است که به سبببهتر بودن وضعیت یهودیان بابلی از یهودیان فلسطینی، تلمود بابلی بیش از تلمود فلسطینی در برابر بیگانگان از خود تسامح نشان می دهد. به همین سبب شدت اقدامات انتقامی و تلافی جویانه در فلسطین بسیار بیشتر از بابل بود.

تلمود معمولاً به زبان یا زبانهای مرده ای نوشته می شد که ملتهایی که یهودیان در میان آنها زندگی می کردند، آن را نمی فهمیدند. همچنین نبود امکانات چاپ و عوامل فعال نشر، دستیابی به یک نسخه از تلمود را مشکل می ساخت. بنابراین تلمود به یک گتو لفظی تبدیل شد که یهودی می توانست آزادی مرهوم و کامل خویش را در آن جستجو کند.

کار تفسیر و شرح عهد عتیق، هنگامی آغاز گردید که یهودیان در میان حلول گرایان مشترک و بت پرست زندگی می کردند. همین امر سبب شده بود که نخستین فتواها و شرحهای حاخامی درباره غیریهودیان بسیار تند و دفع کننده باشد. این شدت و تندی در عهد عتیق نیز دیده می شود؛ چه در این کتاب هم یهودیان خود را در میان اقوام مشرک و بت پرست می بینند (کنعانیان و سپس بابلیان و ایرانیان و یونانیان و رومیها) و گاهی تحت سیطره آنها هستند و تعامل و همزیستی با آنها دین جدید توحیدی را تهدید می کند.

از این رو اندیشه ای افراطی نسبت به غیریهودیان شکل گرفت؛ اندیشه ای که تسلط بر داراییهای بت پرستان را جایز می دانست و هرگونه کمک به بت پرستان را ناروا می شمرد. با این که همه جوامعی که یهودیان در آن می زیستند، پس از پذیرش دینهای توحیدی تغییر یافت، اما می بینیم که یهودیت به عقیده اقلیتی تهدید شده و در خطر تبدیل شد که به حفظ هویت خویش علاقه مند بود و در برخورد بادیگران، اندیشه حلول گرایانه و برتری جویانه را برگزید.

این عقیده، مسیحیت را با بت پرستی یکسان می دانست و این یکسان پنداری در مفهوم واژه "عکوم" آشکار است؛ تلمود با این اتهام روبه رو شد که واژه "عکوم" نه اختصار عبارت عبرانی "عووید کوخانیم مزالوت" به معنی "عبودیت کریستوس و میریام" یعنی "عبادت کنندگان مسیح و مریم" یا همان "مسیحیان" است. این مسأله اگرچه هنوز مورد مناقشه و بحث است، اما به هر حال ماهیت این یکسان انگاری را روشن می کند.

تلمود از متن و شرح و تفسیر و تفسیر بر تفسیر و افزوده های گوناگون تشکیل می شود و کار نگارش آن صدها سال در زمانها و مکانهای مختلف به طول کشیده است. شاید این کار از زمان تبعید یهودیان به بابل شروع شده باشد و تمام شدن تدوین و افزودن تفاسیر به آن تا سده دوم میلادی ادامه یافته باشد. البته نگارش تعلیقات آن تا سده نوزدهم میلادی ادامه داشت؛ یعنی نوشتن آن در طول تاریخ تداوم داشته و افزون بر هزار حاخام در این کار سهیم بوده اند.

پس تلمود از سطوح گوناگونی تشکیل شده است که مانند لایه های زمین بر یکدیگر انباشته می شوند و در کنار هم قرار می گیرند بی آن که با هم درآمیزند و ترکیب شوند. بنابراین می توانیم چنین بگوییم که تلمود به آن اندازه که عمل تفکر است، ثمره نهایی تفکر نیست و با این حال، تفکر نیست که از کمترین اندازه وحدت برخوردار باشد بلکه برخاسته از ساز و کارهای گوناگون اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی است. این روند انباشت و تراکم بدون حذف اندیشه های زشت انزواجویانه که بعضیاز حاخامها بدون هیچ گونه کنترل و نظارت داخلی یا خارجی آن را بیان می کردند، ادامه یافت. قداستی که تلمود به خود می داد، این گرایش عمق بخشید و سبب شد که رهایی، تغییر و تعدیل چنان ناممکن گردد که حتی اندیشیدن به آن ناممکن شود؛ چه تعدیل و تبدیل متن مقدس جایز نیست.

با این حال تلاش برای بازسازی تلمود در شکل تنگ کردن قلمرو مفهومی برخی واژه های آن نمایان شد. برای نمونه برخی واژه های عام، معنای خاص یافت تا آرا و احکام تلمودی بر همه مردم و در همه زمانها و مکانها انطباق پیدا نکند؛ مانند واژه "اغیار" که جای خود را به "کنعانیان" یا "بابلیان" داده است.

بنابر آنچه گذشت تلمود از انسجام و هماهنگی درونی برخوردار نیست؛ زیرا در این کتاب، بسیاری از افکار و چارچوبه های فلسفی متناقض وجود دارد. از یک سو عقل و توحید با حلول گرایی در تعارض است و از سوی دیگر توجه افراطی به آداب و شرایع با گرایش به تجربه باطنی دینی تقابل دارد و عبارات تلمود گاهی اولی و گاهی دومی را تأیید می کند. ما در بحثهای پیشین به بخشهایی از این اندیشه های متعارض پرداخته ایم.

این را نیز باید گفت که یهودستیزان معمولاً فقط اندیشه های منفی حلولی، جدایی طلبانه و برتری جویانه را می گیرند و اندیشه های انسانی موجود در تلمود را نادیده می گیرند. برای نشان دادن عمق این تناقض به برخی عبارات عمیقا انسانی و تهی از انزواطلبی و برتری جویی اشاره می کنیم. مثلاً موضع برگزیدگی، ابعاد دینی و جهانی به خود می گیرند؛ چرا که خداوند یهود را عقوبت می کند: "اگر برای جهانیان از قداست آن چیزی نگویند". قومبنی اسرائیل تنها برای یک هدف تبعید و پراکنده شدند: "دعوت مردم به سوی یهودیت و یافتن کسانی که به آیین یهود بگروند" (بساحیم، 87، ب).

این گرایش تبلیغی، یهودیت را به عنوان یک آرمان و عقیده معرفی می کند نه به عنوان میراثی قومی و نژادی، و بنابراین انسانها را برابر می داند و از اندیشه حلول گرا که خداوند را منحصر به یهودیان می داند، فراتر می رود. یهودیت اصلاح طلب درباره یهودی کردن مردم چنین موضعی دارد.

بعد انسانی تلمود هنگامی به اوج خود می رسد که در عبارتی تأکید می کند که "روح القدس بر همه، اعم از یهود و غیریهود، زن و مرد، برده و کنیز، براساس اعمال ایشان فرود می آید". همچنین در باب جطین (616) آمده است که یکی از حاخامها به اطعام تهیدستان غیریهودی همراه با تهیدستان یهودی سفارش کرده است. او همچنین به عیادت بیماران غیریهودی همچون بیماران یهودی سفارش می کند و می خواهد که مردگان غیریهودی در کنار مردگان یهودی دفن شوند تا بدین وسیله راههای صلح تقویت شود.

از مواردی که بر تلمود به عنوان یک کتاب دینی ایراد گرفته یم شود این است که موضوعاتی را دربردارند که برخی با استناد به تجربه دینی خود معتقدند که هیچ ارتباطی با دین ندارد؛ مانند طب و روش خریداری بردگان. ولی آنچه مقدس است نباید به کلی از امور دنیایی تهی باشد. همانگونه که هر الگوی دینی با شیوه مخصوص خود، امور دینی و مقدس را از امور دنیایی جدا و مشخص می سازد.

در آیین یهودا دامنه قداست به دلیل وجود لایه حلول گرا چنان گسترش یافته که بسیاری از ابعادزندگی را دربرگرفته است. در نتیجه اوامر و نواهی که تعدادشان افزون بر 613 دستور است، تقریبا همه مسائل بزرگ و کوچک زندگی یهودی را پوشش می دهد. افزون بر این، تلمود تنها یک کتاب دینی نیست، بلکه کتاب فولکلور گروههای یهودی نیز هست. در واقع تناقضات داخلی تلمود تنها به موضوعات و آرای دینی و فلسفی آن محدود نمی شود، بلکه این تناقضها به نوع و سبک ادبی این کتاب نیز راه یافته است؛ زیرا کتاب فقه، داستان و امثال و حکم است و بر خواننده و پژوهشگر تلمود است که میان مطالب دینی و مطالب فولکلور تفاوت نهد.

در پایان، ناچاریم بگوییم که بسیاری از مطالب و احکام تلمود، هیچ ارتباطی با واقعیت مشخص و معینی ندارد، بلکه احکامی مربوط به معبد یا نشانه های آخرالزمان و اموری است که پس از آن اتفاق خواهد افتاد؛ امری که رابطه این احکام و سخنان را با رفتار سیاسی افراد و گروههای سست و بی اعتبار می سازد. همان گونه که موضوع تفسیر ـ هنگام پرداختن به هر متن دینی ـ اساسی است.

اگرچه خود تلمود کتاب تفسیر است، اما این کتاب پیوسته دستخوش تفسیرها و توجیهات حاخامها بوده است (کار تفسیر شامل گزینش، انتخاب و کنار نهادن است) و چون تلمود کتابی حجیم و دارای مطالب متناقض بود، پس طبیعتا دربردارنده وجوه گوناگون بود که هزار گونه تفسیر برمی داشت.

در بسیاری از گزیده های تفسیری که در عصر جدید منتشر می شود، ملاحظه می گردد که نویسندگان این تفسیرها عبارتهای گزنده و دردآور واندیشه های ناپسند و موضع گیریهای نژادپرستانه را کنار نهاده و می کوشند تا این مطالب را به گونه ای تفسیر کنند که آکنده از معانی انسانی باشد. گاه هدف این گزینش و تفسیر آن است که جنبه های منفی تلمود را بپوشاند تا مایه فشار و رنج یهودیان نگردد. اما همین احساس فشار و رنج خود بر تمایل یهودیان به دور شدن از تفکر حلولی، نژادپرستانه و برتری جویانه دلالت دارد.

مآخذ:

  1. المسیری، عبدالوهاب: دایره المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، ترجمه مؤسسه مطالعات و پژوهشهای تاریخ خاورمیانه، دبیرخانه کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین، جلد پنجم، چاپ اول، پاییز 1382.
  2. حمیدی، سیدجعفر: تاریخ اورشلیم (بیت المقدس)، انتشارت امیرکبیر، تهران 1364 ه . ش.
  3. وزیری کرمانی، محمد حسن: اسرائیل فاشیسم جدید، بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
  4. التل عبداله: خطرالیهودیة العالمیة علی الاسلام و المسیحیة، قاهره 1969.
  5. رزوق اسعد: التلمود و الصهیونیة، بیروت، 1970.
  6. روهلنج، اوگست: الکتر الموصود فی قواعد التلمود، (مترجم) قاهره 1899.
  7. نصرا...، محمد عزة: الیهودی علی حسب التلمود، بیروت 1970.
  8. شمیس، عبدالمنعم: التلمود کتاب اسرائیل المقدس، قاهره 1968.
  9. Adler, M: The world of the Talmud, New york 1963.
  10. Baeck, L: The Essence of judaism, london 1963.
  11. Daiches, S: The Study of the Talmudin Spain, London 1924.
  12. Goldinj: The Living Talmud, New York 1957.
  13. Gollanez, H: Pedagics of the Talmud, London 1924.
  14. Rohiny, A: Lejuif Talmudiste, Bruxelles 1936.