هیستادروت

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل


واژه هیستادروت (Histadrut) ، یک اصطلاح عبری است که اختصار کلمات "هیستادروت هاکلالیت شل هاعوودیم هاعوریم بایرتس یسرائیل" یعنی "اتحادیه سراسری کارگران عبری در إرتس یسرائیل" می باشد. در سال 1969 کلمه "عبری" از این اصطلاح حذف شد. این اتحادیه کارگری در سال 1920 به طور رسمی تأسیس شد. لیکن سابقه ابتدایی آن به سال 1911 می رسد. یعنی سالی که اتحادیه های فنی (حرفه ای) اول یهودیان در فلسطین تشکیل شد و تا زمان برپایی هیستادروت تجمع کارگران یهودی در آن شکل می گرفت.

هیستادروت کنفرانس افتتاحی خود را در شهر حیفا بین 4 و 9/12/1920 برگزار کرد و به طور رسمی تشکیل خود را اعلام نمود. بیانیه ها و قطعنامه هایی که در این کنفرانس بیان شده بر نقش صهیونیستی برای هیستادروت تأکید داشتند.

در مقدمه این قطعنامه ها آمده که "تنها هدف این اتحادیه این است که تمامی کارگران و کشاورزان یهودی که با عرق پیشانی خود زندگی می کنند، یک قدم به طرف عملیات اسکان زمین برداشته و خودش را وارد در هر مسائل اقتصادی و فرهنگی که ارتباط با کار در فلسطین است نموده و یک جامعه کارگرییهودی را در اینجا بسازنند" این قطعنامه ها همچنین بیان کردند که هدف اصلی هیستادروت همان تحقیق و تحقق نظریه صهیونیستی است و اینکه این اتحادیه خودش را جزئی غیرقابل تفکیک از عوامل اساسی در پیکار صهیونیستی می داند. همچنین درباره مهاجرت، اسکان و سیطره و تسلط بر فلسطین و استعمار آن، و در وضع قوانین لازم اقتصادی سالم که قابلیت هرچه بیشتر مهاجرین را داشته باشد، فعالیت می نماید.

هیستادروت همزمان با حرکت صهیونیستها رشد و نمو کرد. و بعدا وظیفه و مسئولیت اتحادیه های خود را با وظایف دیگر که عبارت بود از تأسیس و به وجود آمدن چیزی به نام "وطن ملی یهودیان در فلسطین" و تعیین قوانین لازم و ضروری برای کارگران یهودی، ترکیب نمود.

هدف صهیونیستها این نبود که این اتحادیه، نماینده یک طبقه کارگری باشد، بلکه منظور اصلی این بود که در اسکان مهاجران صهیونیست فعالیت کند و با آژانس یهود، در پرورش و رشد مهاجران صهیونیست در فلسطین همکاری نماید تا یک ساختار اسکانی همگرا پدید آورند که در آن طبقه کارگر به وجود آید.

بن گوریون با کلماتی غیرمستقیم، به همین طرح اشاره می کند و می گوید: "هیستادروت، یک اتحادیه کارگری یا یک حزب سیاسی و یا یک تعاونی و نهادی برای تبادل سود نیست، بلکه چیزی بیش از اینهاست. هیستادروت، اتحادیه ملتی است که میهنی نوین، کشوری نوین، ملتی نوین و طرحها و شهرک های نوین را بنیان می نهد. هیستادروت اتحادیه ای است که ملاک عضویت در آن، کارت عضویت نیست، بلکه سرنوشت مشترک و وظایف مشترک برای همه اعضایش در مرگ و زندگی، ملاک عضویت در آن است"؛ یعنی پویایی هیستادروت به معنای پویایی صهیونیسم اسکانی اشغالگر است.

بنابراین می توان گفت که هیستادروت، آن گونه که از نامش بر می آید، "اتحادیه کارگران" نیست، بلکه در درجه اول، یک نهاد صهیونیستی اسکانی و حتی بدون تردید، مهم ترین نهاد اسکانی است؛ زیرا تنها نهاد در جنبش صهیونیسم است که بر بیشتر فعالیت هانظارت دارد و همه احزاب، بخشی از آن هستند و مهاجر صهیونیست را با گروههای یهودی در جهان مرتبط می سازد. این نهاد، در درجه اول، تجربه ای برای صهیونیسم است.

در اساسنامه هیستادروت آمده است که این نهاد وسیله ای برای عملیات اسکان و برای فعال سازی مهاجرت یهودیان به سرزمین فلسطین است.

چون هیستادروت چنین هدفی داشت لذا زمینه های متعددی برای فعالیت و ابزارهای اجرایی بسیاری در اختیار داشت؛ زیرا این نهاد، هم اتحادیه تعاونی ها، هم نهادی برای توسعه اقتصادی و اجتماعی، هم انجمن بیمه خدمات درمانی و هم انجمن خدمات فرهنگی و آموزشی بود و کمیته اجرایی آن، شامل بخشهای زیر بود: توسعه و جذب، کمک متقابل، استخدام و آموزش حرفه ای، کارگران تحصیل کرده، امور دینی، امور عربی، آموزش عالی و جبران خسارات.

ویژگی خاص هیستادروت این است که اعضاء به طور مستقیم در آن شرکت می کنند و 3 تا 5 درصد از مزدشان را به عنوان حق عضویت، به صندوق مرکزی آن می پردازند و سپس به اتحادیه کارگری خاص خود می پیوندند؛ یعنی نخست وارد نهاد اسکانی می شوند و سپس به اتحادیه کارگری می پیوندند. بنابراین، هیستادروت از این نظر، شبیه احزاب سیاسی اسرائیل است.

هیستادروت و تأسیسات اقتصادی اش، به منزله ستون فقرات اقتصادی کارگری صهیونیستی بودند؛ زیرا این نهاد از زمان تأسیس خود در سال 1920، مستعمرات کشاورزی و مؤسسات صنعتی تأسیس می کرد. در سال 1921 بانک هابوعالیم (بانک کارگران) و پس از دو سال، شرکت حفرات هعوفدیم (شرکت کارگران) را تأسیس کرد. هیستادروت از سال 1927 تلاش کرده است که سرمایه لازم را برای تأمین مالی مؤسسات اقتصادی خود، فراهم سازد.

تعداد اعضای هیستادروت در پایان سلطه انگلیس بر فلسطین به 000,200 نفر رسید. پس از اعلام تأسیس کشور اسرائیل، ویژگی اسکانی احزاب و هیستادروت تا حدودی فروکش کرد. اما فعالیت آنهادر زمینه جذب نیرو (که امتداد طبیعی اسکان یا اسکان پس از 1948 است) افزایش یافت، به طوری که در سال 1969 تعداد اعضای آن به 852,159,1 نفر رسید. یعنی چیزی حدود 42% از مجموع کارگران.

برنامه ریزی و اجرا در هیستادروت و نهادهای وابسته به آن، توسط همایش سراسری ملی (که قوه قانونگذاری است) و همایش سراسری محلی (که بالاترین مرجع است) و توسط کمیته اجرایی (که بالاترین قوه اجرایی است) صورت می گیرد.

هیستادروت علاوه بر اینکه اتحادیه مرکزی کارگری است از یک قدرت سیاسی بزرگی نیز برخوردار بوده که با انواع مختلف احزاب سیاسی و تجمعات دیگر در حال ستیز و مبارزه جهت تسلط بر آنها می باشد. لذا سیطره و استیلا به رهبری هیستادروت و به دست آوردن این منصب کمتر از به دست آوردن قدرت در حکومت صهیونیستی اسرائیل نیست.

هیستادروت همچنین یک قدرت اقتصادی و اجتماعی بزرگ را در اسرائیل تشکیل می دهد: از این رو مالک یا مشرف بر مؤسسات اقتصادی است که 60% از تولیدات کشاورزی در سرزمین صهیونیستی و 50% از تولیدات صنعتی سنگین و 25% از تولیدات صنعتی و 45% از کارهای ساختمانی و 39% از وسایل حمل و نقل و غیره می باشد. یعنی بر 41 تولیدات ملی سیطره دارد.

هیستادروت از "بزرگ ترین کارفرمایان" در اسرائیل به شمار می رود و بزرگترین تشکل اقتصادی کشور و بزرگ ترین استخدام کننده کارگران است که شامل دو مجموعه بزرگ است: گروه اول، شامل تعاونی هایی است که به دو بخش اصلی تقسیم می شود: شهرک های تعاونی مانند موشاویم و کیبوتس ها و تعاونی های تولیدی و خدماتی که شامل بزرگ ترین شرکت های ارتباطات جاده ای (ایجید و دان) است.

گروه دوم، شامل مجموعه شرکت های بزرگی است که وابسته به شرکت کارگران (شرکت مادر) است و در بخشهای صنعت، ساختمان سازی، بازرگانی و بانکی فعالیت دارد. مهم ترین مؤسسهصنعتی هیستادروت، گروه کور است که در شرکت های آن حدود 23 هزار کارگر در 100 کارخانه مشغول به کار هستند. مهم ترین شرکت های صنعتی الکترونیکی، شرکت سولیل بونیه، شرکت تادیران، کارخانه های سولتام و روزنامه دافار، متعلق به گروه صنعتی کور است. در زمینه خدمات بانکی، بخش بزرگی از بانک هابوعالیم از آنِ هیستادروت است و در بانکها و مؤسسات پولی دیگر نیز سهام دارد.

هیستادروت در سرمایه گذاری در شرکت کلال و شرکت سیم و سایتکس مشارکت دارد و همان گونه که ذکر شد، شرکت های ایجید و دان را نیز در اختیار دارد و در زمینه راه های سراسری، از حاکمیت انحصاری برخوردار است. شرکت همشبیر و تنوفا که در امور بازرگانی فعالیت دارند نیز متعلق به هیستادروت هستند.

توزیع مالکیت تأسیسات صنعتی نشان می دهد که سهم نسبی هیستادروت در دهه هفتاد و نیمه دهه هشتاد، افزایش یافته است و حجم صادرات مؤسسات اقتصادی وابسته به هیستادروت، به ویژه در بخش کشاورزی، با شدت افزایش یافته است. به طوری که میزان صادرات این مؤسسات در سال 1985، 77 درصد از صادرات فرآورده های کشاورزی و 5/23 درصد از صادرات فرآورده های صنعتی را تشکیل می داد. هیستادروت به طور مستقیم و یا به واسطه شرکت های کارگری یا به واسطه نمایندگان خود در هیأت مدیره های دیگر مؤسسات اقتصادی، که در آنها سهمی ندارد شرکت می کند و لذا عملاً در تدوین سیاست های این مؤسسات نقش دارد.

بدین ترتیب سلطه هیستادروت بر بخش تعاونی در اقتصاد اسرائیل تقویت می شود. هیستادروت بر بخش تعاونی در اقتصاد اسرائیل تقویت می شود. هیستادروت همچنین در شورای عالی اقتصادی که برنامه ریزی اقتصاد صهیونیستی را به عهده دارد و سه بخش دولتی، خصوصی و تعاونی را هماهنگ می سازد، شرکت می کند.

گاهی نیز در تأسیس کارگاهها و کارخانه ها و اداره آنها در داخل و یا خارج از کشور به ویژه در آفریقا و تعدادی از کشورهای آسیا و آمریکای لاتین باسرمایه دولتی و یا سرمایه خصوصی خود مشارکت می کند.

هیستادروت دارای بانک ویژه ای بوده و مؤسسات بزرگی برای خدمات صنعتی و اجتماعی دارد. و "آموزشگاه آفر و آسیوی برای تحقیقات کارگری و تعاون و همکاری" تابع آن می باشد. روزنامه ای به نام "داوار" را منتشر می نماید که دارای چاپخانه مخصوص می باشد.

هیستادروت نقش صهیونیستی خارجی و همچنین نقش اقتصادی مشابه در اجرای کارخانه های عمرانی و صنعتی را بازی می کند. او از سیاست توسعه طلبانه رژیم صهیونیستی حمایت نمود، و سعی بر توجیه سیاستهای آن در محافل بین المللی دارد. همچنین با سازمان صهیونیستی برای جذب نیروهای کارگر یهودی در جهان، همکاری می نماید.

در اواخر دهه هشتاد، به علت اوضاع بد اقتصادی در اسرائیل در آن زمان (که ناشی از بیکاری گسترده بود) و به علت پیدایش مشکلات در برخی از فعالیت ها و طرح های هیستادروت، وضعیت این نهاد، روبه بحران نهاد و مدیریت هیستادروت به سوءمدیریت، تبعیض و فساد متهم شد و پس از آن که رسوایی فساد برخی از رهبران حزب کارگر ـ که از درآمدهای هیستادروت در جهت تأمین مالی مبارزات انتخاباتی استفاده کرده بودند ـ پارلمان اسرائیل در ماه مه 1995 تصمیم گرفت که هیستادروت را زیر نظر بازرسی کل کشور قرار دهد.

هیستادروت به عنوان نماینده کارگران، کارفرمایان و اتحادیه های کارگری درباره دستمزدها و شرایط کار، با اتحادیه صنعتگران و دولت مذاکره می کند که این جزو وظایف طبیعی اتحادیه های کارگری است. اما هیستادروت فقط یک اتحادیه کارگری نیست، بلکه کارفرما نیز هست؛ زیرا درآمد اصلی آن، ناشی از پرداخت حق عضویت اعضا نیست، بلکه ناشی از سرمایه گذاری های تجاری است و هر گونه اعتصاب کارگران علیه آن صورت می گیرد و نه با کمک آن و حتی هیستادروت در بسیاری از موارد، نقش آرام کننده طبقه کارگر را ایفا می کند تا به تولید خود در چارچوب ساختار صهیونیستی ادامهدهد.

هیستادروت شامل گروه های متعددی است که منافع بیشتر آنها با یکدیگر در تعارض است؛ زیرا علاوه بر کارگران، بیشتر کارمندان و کارکنان دولت و بخش های دولتی و خصوصی و همه اعضاء جنبش تعاونی کشاورزی (کیبوتس ها و موشاویم) و طبقات گسترده ای از متخصصان که جزو طبقه متوسط هستند مانند پزشکان، مهندسان، وکلای دادگستری، دانشگاهیان، آموزگاران و غیره عضو هیستادروت هستند.

هیستادروت دارای حدود 8/1 میلیون عضو (شامل کارگران و خانواده های آنان) است که تقریبا 58 درصد جمعیت کشور را تشکیل می دهند و 25 درصد از نیروی کار در مؤسسات مختلف آن مشغول به کارند. بیشتر بیمه های خدمات درمانی در اسرائیل، متعلق به برنامه های بیمه خدمات درمانی هیستادروت است و مهم ترین باشگاه های ورزشی (هابوعیل) که در سراسر اسرائیل 600 شعبه دارد، متعلق به هیستادروت است.

هیستادروت به واسطه نهادهای رسمی و غیررسمی، نقش مهمی در آموزش و پرورش ایفا می کند و نهادهای بسیاری را برای نسل های گوناگون در اختیار دارد که بیشتر آنها به آموزش در زمینه های خاص می پردازند.

در یکی از همایش های ملی در دهه هفتاد (که شمار شرکت کنندگان آن، 1001 نفر بود) هیستادروت درباره نگرش اعضاء نسبت به خودشان از آنها نظرسنجی کرد که 6/64 درصد آنان (یا حدود 885 نفر) خود را کارمند و مدیر معرفی نمودند، 16 درصد شغل آزاد داشتند، 3/9 درصد گفتند که کشاورز هستند، در حالی که تنها 3/5 درصد از آنان گفتند که صنعتگر و پیشه ور هستند، در حالی که تنها 3/5 درصد آنان گفتند که صنعتگر و پیشه ور هستند.

در نظرسنجی دیگر از اعضاء هیستادروت، راجع به علت پیوستن آنها به این سازمان "صنفی" 27 درصد از آنان گفتند که هدفشان استفاده از کوبات حولیم (یا بیمه خدمات درمانی) بوده است. 26 درصد از آنان، اصلاً دلیل پیوستنشان را نمی دانستند؛18 درصد براساس درخواست کارفرما به هیستادروت پیوسته بودند و 5 درصد از آنان به خاطر اطاعت از والدین، بدان پیوسته بودند. این نظرسنجی درباره 24 درصد باقیمانده چیزی نمی گوید؛ یعنی هیستادروت از نظر ساختار امور اقتصادی و نگرش اعضاء نسبت به خود، با اتحادیه های صنفی کارگران چندان ارتباطی ندارد.

هیستادروت را می توان یک ساختار اقتصادی دانست که "شکلی گروهی" به خود گرفته تا با کارگران و سرمایه اش به تجمع اسکانی ـ صهیونیستی کمک کند این تجمع به علت وضعیت غیرعادی اش در منطقه، نمی تواند به شکل سرمایه داری سنتی درآید؛ زیرا برای دفاع از خود باید به طور پی درپی وارد جنگ شود. بنابراین همواره باید شهرک نشینان را در تشکل های به هم پیوسته نظامی اقتصادی بسیج کند.

بدین ترتیب تشکل های گروهی که از برخی جهات شبیه تشکل های سوسیالیستی، اما عاری از هرگونه محتوای انسانی و انقلابی است به وجود می آید. آن چه که این تشکل های گروهی را تقویت می کند این است که سازمان جهانی صهیونیسم و صهیونیست های جهان نمی توانستند مستقیما با سرمایه داران اسرائیلی همکاری نمایند؛ زیرا نهادها باید با نهادهای همتای خود همکاری کنند. لذا هیستادروت، کمک ها را دریافت می کرد و آن را در میان همه طبقات رژیم صهیونیستی، چه کارگر و چه سرمایه دار توزیع می کرد.

بنابراین تشکل های گروهی در هیستادروت با مبانی انقلابی انسانی هیچ ارتباطی نداشت و بخشی از اسکان بود. شاید برجسته ترین دلیل آن این باشد که همه جناح های صهیونیستی، صرف نظر از گرایش های اعتقادیشان پیش از تأسیس کشور، تلاش می کردند که "هیستادروت خاص خود" را داشته باشند. بنابراین همان طور که صهیونیست های کارگری و صهیونیست های تجدیدنظرطلب سازمانهای نظامی خاص خود را داشتند، صهیونیست های تجدیدنظرطلب و مذهبی نیز به طور جداگانه برای خود هیستادروت داشتند.

برخی از این هیستادروت تا پس از تأسیسکشور نیز وجود داشتند. سپس در سال 1965 به دولت پیوستند تا از فعالیت ها و خدمات دولت استفاده کنند و از درون بر آن تأثیر بگذارند. با وجود این، نظر هیستادروت در خصوص نقشی که برای خود قایل بود، تغییر نکرد.

از جمله نکاتی که نشانگر آن است که تشکل های گروهی که هیستادروت مبلّغ آن است با سوسیالیسم هیچ ارتباطی ندارد، بلکه بخشی از نقش اسکانی آن است (که بعدا به نقش جذب کنندگی تغییر یافت) این است که حزب حیروت، نماینده ایدئولوژی اقتصاد آزاد، عضو هیستادروت است و موفقیت های قابل توجهی نیز به دست آورده است و حزب سرمایه داری احرار و احزاب مذهبی، نیز عضو هیستادروت هستند.

ارتباط هیستادروت با اسکان، از ارتباطش با نظامی گری صهیونیسم آشکار می شود؛ زیرا یک سال پس از تأسیس هیستادروت، هاگاناه تأسیس شد و این سارمان زیرنظر هیستادروت بود و 60 درصد از مردان هاگاناه، اِرگون و اشترن، عضو هیستادروت بودند. به علاوه هیستادروت به خانواده های مردان داوطلب در ارتش، چه پیش از سال 1948 و چه پس از آن، کمک می کرد.

هیستادروت نیز مانند بیشتر نهادهای اسکانی صهیونیستی، یک نهاد نظامی اقتصادی بود و اصولاً در جهت مبارزه با اعراب فعالیت می کرد. بنابراین می بینیم که این اتحادیه کارگری که برای اجرای سیاست تصاحب کار و فلسفه کار عبری تأسیس شد، با استخدام اعراب مخالفت می کرد و حتی در سال 1923، اعضای کمونیست خود را به دلیل آن که خواهان استخدام کارگران عرب بودند، اخراج کرد و علیه سرمایه داران یهودی که کارگران عرب را استخدام می کردند، تظاهرات به راه انداخت.

اما پس از آن که دولت اسرائیل تأسیس و ارکان آن تثبیت شد و نیاز به نیروی کار عربی افزایش یافت، هیستادروت به تدریج از این سرسختی خود دست برداشت و به کارگران عرب اجازه داد که در آن عضو شوند، اما در واقع کارگران عرب از همان مزایای کارگران یهودی برخوردار نبودند؛ مثلاً دستمزدهایآنها بسیار کمتر از همتاهای یهودیشان است و بیشتر از آنان با مشکل بیکاری دست به گریبانند. مشکل کارگران عرب در هیستادروت، بسیار مطرح می شود، اما در اغلب موارد بی نتیجه می ماند و حتی هیستادروت زمینه را برای کوچ دادن کارگران عرب به خارج، فراهم و تسهیل می کند.

بنابراین هیستادروت یک عضو اندام وار و اصلی در جامعه اسکانی صهیونیستی است. قدرت و سلطه و گستردگی نفوذ هیستادروت به حدی است که کسی که عضو آن نباشد با دشواری های بزرگی روبرو خواهد شد؛ مثلاً به آسانی نمی تواند از خدمات ـ که مهم ترین آن، کار و خدمات درمانی است ـ برخوردار شود مگر آن که هزینه های سنگینی را متحمل شود.

هیستادروت یکی از نهادهای بنیادینی است که تصمیمات آن در زمینه های مختلف، بیانگر سیاست های جاری در جامعه است؛ زیرا سازمان قانونگذاری و اجرایی آن متشکل از نمایندگان احزاب است که برحسب آراء انتخاباتی خود، وارد این دو سازمان می شوند. بنابراین سیاست های هیستادروت در نهایت چیزی جز بازتاب وضعیت اکثریت و اقلیت حزبی نیست و حتی می توان گفت که سیاست های هیستادروت، در درون احزاب تعیین می شود نه در همایش ملی. شاید یکی از دلایلی که اعضاء در انتخابات نمایندگان همایش شرکت نمی کنند همین مسأله باشد. در سال 1959 شمار شرکت کنندگان به 84 درصد رسید، سپس در سال 1969 به 65 درصد و در سال 1989 به 5/56 درصد کاهش یافت.

هیستادروت دارای چهار نهاد اصلی است که بر مبنای حزبی انتخاب می شوند. همایش سراسری، هر چهار سال و براساس لیست های احزاب برگزیده می شود. سپس همایش سراسری، شورای اجرایی را برمی گزیند و این شورا نیز کمیته اجرایی و دفتر اداری را انتخاب می کند که این دفتر در رأس هرم قرار دارد و امور پیچیده روزانه را در ارتباط با اجرای تصمیمهای شورای اجرایی و کمیته اجرایی حل و فصل می کند.

این اتحادیه همچنین دارای یک سازمان هرمی شکل بوده که قاعده آن از صدها کمیته های کارگری درکارخانه ها و مؤسسات و کارگاهها تشکیل شده و در رأس آن کنگره عمومی که اعضایش انتخاب می شوند و تعداد آنها حدود 501/1 نفر می باشند و در هر چهار سال یک بار از طریق حزب انتخاب می گردند قرار دارد. بیشترین قدرت از آن مجمع عمومی است که هر سال یک بار تشکیل می گردد و تعداد به 501 نفر می رسد. کمیته اجرایی آن از 167 نفر و دفتر آن از 13 عضو تشکیل شده است و از میان آنها دبیرکل هیستادروت انتخاب می شود.

از مهم ترین علل موفقیت هیستادروت در ایفای نقشهای متعدد خود تسلط احزاب کارگری تا سال 1977 و به طور موقت پس از آن، بر کشور بود که این امر به اقتصاد هیستادروت نیز کمک کرد. موقعیت و جایگاه حزب کارگر در زندگی سیاسی اسرائیل نیز ناشی از پیوند مستحکم آن با هیستادروت است. از سال 1923 که ماپای عملاً خط دهنده هیستادروت بود از اکثریت مطلق در شورای اجرایی هیستادروت برخوردار شد. تا دهه شصت اوضاع چندان تغییر نکرد؛ زیرا در انتخابات هیستادروت در سال 1965 تجمع کارگری (معراخ) 5/88 درصد از آراء را به دست آورد.

این پیوند وقتی بیشتر روشن می شود که بدانیم بن گوریون نخستین دبیرکل هیستادروت بود. باید اشاره کرد که چیرگی معراخ و صهیونیسم کارگری رو به افول نهاده است و افول آراء معراخ در انتخابات اخیر [1996] از این جهت قابل ملاحظه است؛ مثلاً ائتلاف حزب کارگر در انتخابات سال های 1981، 1985 و 1989 به ترتیب به 64، 67، 64 درصد آراء دست یافت، اما حزب لیکود در همین سال ها به ترتیب به 26، 21، 27 درصد آراء دست پیدا کرد.

در انتخابات هیستادروت در ماه مه 1994، لیست مستقلی به رهبری حاییم رامون (یکی از اعضاء سابق حزب کارگر) با کسب 47 درصد آراء، به پیروزی رسید، اما حزب کارگر به 32 درصد آراء دست یافت و حزب لیکود نیز 17 درصد آراء را به دست آورد.

بدین ترتیب، سلطه هفتاد ساله حزب کارگر بر هیستادروت پایان یافت، اما رامون و گروه او پس ازترور اسحق رابین در سال 1995 به صفوف حزب کارگر بازگشتند و او در دولت شیمون پرز، به وزارت کشور رسید. در 26 دسامبر 1996، هیستادروت در اعتراض به سیاست اقتصادی دولت لیکود و بودجه اش در سال 1997 دست به اعتصاب زد که زندگی در اسرائیل را فلج کرد. احزاب عرب در اسرائیل برای نخستین بار از زمان تأسیس خود و از زمان قبول عربها به عنوان عضو کامل در سال 1969 برای شرکت در انتخابات هیستادروت در سال 1989 لیست واحد تشکیل دادند.

مسأله رابطه سرمایه بخش خصوصی در اسرائیل با هیستادروت را نیز نباید از نظر دور داشت. در سال 1960، سهم بخش خصوصی در اسرائیل در تولید 5/58 درصد، بخش دولتی 1/21 درصد و سهم هیستادروت 4/20 درصد بود. در سال 81 ـ 80 سهم بخش خصوصی، بخش دولتی و هیستادروت در تولید، به ترتیب، 54، 24، 22 درصد بود و در دهه هفتاد، میزان مشارکت بخش خصوصی افزایش یافت. اما مشارکت هیستادروت در تولید صنعتی نیز به واسطه بخش خصوصی صورت می گیرد؛ زیرا هیستادروت، 50 درصد از شرکت های خود را با بخش خصوصی شریک است؛ یعنی سهم واقعی آن در تولید، تنها 10 درصد است و نیروی کار آن از 5/17 درصد (در سال 1965) فراتر نمی رود.

براساس این نمودار، به ناگزیر بخش خصوصی بر حکومت اسرائیل سلطه پیدا می کند و دیوان سالاری کارگری کنار گذاشته می شود. اما ساختار اسکانی اسرائیل، طبقه سرمایه دار (و تشکل های حزبی آن) را وادار می کرد که در مرتبه دوم قرار گیرد (که این برخلاف دیگر نظامهای اسکانی همچون آفریقای جنوبی و رودزیاست؛ زیرا در این دو نقطه، همیشه سرمایه داران در رأس حکومت هستند) و این ناشی از ویژگی اسکانی صهیونیسم است؛ زیرا این اسکان، اشغالگرانه است و ساکنان اصلی را از سرزمین خود بیرون کرده طبقه کارگر و کشاورز خودش را جایگزین نموده است که این برخلاف طبقات حاکم در آفریقای جنوبی است که متشکل از سرمایه داران و مالکان کشاورز است.

همچنین اسکان صهیونیسم (برخلاف آفریقای جنوبی و روزدیا) از خارج و به وسیله گروههای یهودی در جهان و کشورهای امپریالیست تأمین مالی می شود. همه اینها سلطه دیوان سالاری کارگری را ـ که هیستادروت نماینده آن است ـ بر جامعه اسرائیل تثبیت می کند و مانع از آن می شود که یک طبقه سرمایه دار که نقش رهبری را ایفا کند شکل بگیرد. هیستادروت حتی به طور مستقیم و غیرمستقیم در بخش خصوصی اسرائیل (و در کل ساختار اقتصادی جامعه) تأثیر می گذارد؛ زیرا تعیین دستمزدها به عهده هیستادروت است و اغلب به دلیل بالا رفتن هزینه های زندگی ـ و نه براساس میزان تولید ـ دستمزدها را تعدیل می کند.

بالا رفتن دستمزدها و ناهماهنگی آن با میانگین تولید باعث تورم می شود که این به نوبه خود قیمت ها و هزینه های زندگی را بالا می برد و همین امر نیز باز باعث افزایش دستمزدها می شود و فرجام این روند، به پیدایش "ملت سربار" می انجامد؛ یعنی مزدبگیرانی که درآمدشان متناسب با توان کاریشان نیست. این امر درآمد و سود سرمایه گذاری های خصوصی و فردی را کاهش داده و از علاقه سرمایه گذاران کوچک و ضعیف محلی به فعالیت کاسته است. در نتیجه، سرمایه دار اسرائیلی ناگزیر می شود که با شرکت های غربی و سرمایه گذاران خارجی همکاری کند؛ یعنی مشارکت "سوسیالیستی" هیستادروت وابستگی بیشتر به سرمایه جهانی و نداشتن روش و نگرش مشخص را به دنبال می آورد.

علاوه بر این هیستادروت در محافل سوسیالیستی و انقلابی جهان نقش مهمی را در دفاع از وجهه اسرائیل ایفا می کند و با تشکل های سوسیال دموکرات صنفی ارتباط دارد. هیستادروت در تخریب جنبش صنفی در جهان سوم، نقش خطرناکی بازی می کند؛ مثلاً بنیاد مطالعات کارگری در آفریقا و آسیا را تأسیس کرده که سازمان اطلاعات آمریکا، سیا بودجه آن را تأمین می کند. هیستادروت روزنامه ای با عنوان دافار منتشر می کند و یک مؤسسه انتشاراتی نیز دارد.

مأخذ:

  1. المسیری، عبدالوهاب: دایره المعارف یهود،


::#یهودیت و صهیونیسم، ترجمه مؤسسه مطالعات و پژوهش های تاریخ خاورمیانه، دبیرخانه کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین، جلد هفتم، چاپ اول، 1383.

  1. القاضی، لیلی: الهیستدروت، بیروت 1967.
  2. سلامه، تهانی: اوراق فی القضیة الفلسطینیة، قاهره 1967.