گوردون، یهودا (1882ـ1830)

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل


یهودا گوردون (Yehuda Gordon) شاعر، قصه نویس و ناقد عبری زبان است که در لیتوانی به دنیا آمد. از مهم ترین مبلغان جنبش روشنگری یهودی به شمار می رفت، اما اندیشه و سرکشی اش در برابر میراث دینی یهودی بذرهای صهیونیسم را در خود می پروراند.

گوردون در کودکی آموزش های دینی دید. در هفده سالگی به آموزش های نوین غربی روی آورد و زبان های روسی، آلمانی، لهستانی، فرانسوی و انگلیسی را آموخت. از یک دانشکده تربیتی دولتی دانش آموخته شد (1853) و به معلمی در مدارس دولتی پرداخت. گوردون به گروهی از هواداران جنبش روشنگری پیوست که آبراهام لبنسون و پسرش از مهم ترین اعضای آن بودند. گوردون با پذیرش کامل اندیشه های روشنگری شدیدا به سنت های دینی حمله ور شد و یهودیت را دینی واپسگرا معرفی نمود که یهودیان را به مشتی کاهن تبدیل می کند.

او خواهان راه یابی ارزش های مادی و سکولار به زندگی گروه های یهودی بود. وی مدیر انجمن توسعه فرهنگ میان یهودیان روسیه بود که از مهم ترین انجمن های مروج روشنگری به شمار می رفت.

گوردون آثار گوناگونی به نثر دارد که مقالاتعبری و روسی اش از آن جمله است. البته جنبه اصلی ادبی وی شعرهای اوست. ناقدان، آثار ادبی اش را به دو مرحله اصلی تقسیم کرده اند: دوره رمانتیسم و دوره رئالیسم:

دوره رمانتیسم: این همان دوره ای بود که وی جنبش روشنگری را رهبری می کرد. چکامه هایش را در این دوره دربرگیرنده موضوعات تاریخی و توراتی و برخی موضوعات روز ـ البته به شکل غیرمستقیم ـ بود. چکامه داودوبرزیلای (1856ـ1851) فراخوان به بازگشت (به سرزمین) بود. چکامه های دیگرش نیز افتخار به قومیت یهودی را ـ که به اعتقاد وی در برخی شخصیت های عهد عتیق مجسم می شد ـ تقویت می کرد. مهم ترین چکامه اش در این دوره میان دندان های شیر (1868) است که سرگذشت سیمون برگیورا و پایان تراژیک او را دربرداشت (وی از قهرمانان دومین شورش یهودیان علیه رومی ها بود).

در این چکامه، گوردون حاخام ها را سرزنش می کند و آموزش های آنان را عامل انزوا و بردگی یهودیان می داند؛ آموزش هایی که سبب شده است یهودیان پشت دیوارها زندگی کنند، در زمین مرده باشند و در آسمان ها زنده. او خطاب به حاخام ها می گوید: "خاک کتاب ها و برگ های سخنان خشکتان شما را کاملاً پوشانده است و از شما اجسادی مومیایی ساخته که تا چند نسل دیگر زنده می مانید".

روشن است که رمانتیسم گوردون از نوع نیچه ای است که ارزش های اندامی، زنده و قهرمانانه را می ستاید. از دیگر قصاید مهم او در این دوره قوم من! بیدار شو (1856) است که یهودیان را به پذیرش روشنگری فرا می خواند و می خواهد که از تاریکی گتوها بیرون آیند و با کنار گذاشتن یدیشی و فراگیری عبری به کارهای صنعتی و تولیدی روی آورند. این چکامه با جمله ای به پایان می رسد که بعدها شعار جنبش روشنگری یهودی شد: "در خانه ات یهودی باش و در بیرون، انسان".

با این همه، گرایش به تز قوم اندام وار و به هم پیوسته در او قوی تر از گرایش به فرد بود و از این جهت با تفکر روشنگری که اصولاً فرد محور است، اختلاف داشت. از مهم ترین آثار این دوره، داستان های خرافی و پندآموزی است که گوردون آنها را به سبک افسانه های ایوب، لافونتن و کرایلوف نوشته است و در آن یهودیان معاصر خویش را که با روشنگری می جنگیدند و ـ به گفته او ـ در تاریکی زندگی می کردند، به استهزا می گیرد.

دوره رئالیسم: سال 1867 نقطه عطفی در زندگی گوردون است؛ زیرا در این سال در کنار لیلینبلوم ایستاد و به اصلاح دینی فراخواند.قصایدش در این دوره هجومی سخت و بی امان ـ در قالب داستان های تمسخرآمیز ـ به خرافه های دینی و انحطاط زندگی دینی بود که شعایر یهودی را زندگی ستیز معرفی می کرد. مهم ترین قصیده اش ماجرای یهود یا بی ارزش ترین چیز (1876) است.

این قصیده، داستان زن جوانی است که از همسرش جدا شده و نمی تواند بار دیگر ازدواج کند؛ زیرا حاخام، صیغه طلاق را به رسمیت نمی شناسند و دلیلش این است که شوهر آن زن حرف یود (یا همان "یاء" یعنی کوچکترین حرف زبان عبری) را در امضایش نیاورده است. بنابراین او مطلقه ای است که حق ازدواج ندارد (عجونا). اما چکامه دو یوسف بن سیمون حمله به قهال و رئیس آن است که یکی از مبلغان جنبش روشنگری به نام یوسف بن سیمون را به جای دزدی با همین نام به زندان می فرستد.

یکی از چکامه های این دوره، یعنی خود پادشاه صدقیا در زندان است مونولوگی دراماتیک است که اعتراض واپسین پادشاه یهودا به روحانیت پیامبران را بیان می کند؛ روحانیتی که به اعتقاد وی زندگی عادی و طبیعی و حضور سیاسی یهودیان را نابود کرده است. این از موضوعات اصلی و پنهان در ادبیات صهیونیستی ـ با گرایش نیچه ای ـ است.

در این دوره، موضوعات صهیونیستی رفته رفته در آثارش نمایان تر می شد. برای نمونه در قصیده رای چه کسی کار می کنم؟ شاعر به این نکته اشاره می کند که عقاید جنبش روشنگری سبب آمیختگی جوانان یهودی در جوامعشان شده است. این همان تناقض پنهان در جریان روشنگری عبری است؛ زیرا از یک سو یهودیان را به آمیختگی و هم گونی فرا می خواند و از سوی دیگر خواهان احیای زبان عبری می شود که خود عامل انزوای یهودیان است. به همین دلیل می بینیم که این مبلغ روشنگری می گوید: "چه کسی از آینده خبر دارد؟شاید من آخرین شاعر صهیون باشم و تو آخرین خواننده!".

پس از توقف مدرنیزاسیون در روسیه (1881) گوردون تز آمیختگی را کنار گذاشت، اما مهاجرت یهودیان را نیز نپذیرفت. در قصیده خواهرم روحاما (1882) خواهان مهاجرت یهودیان می شود، اما به ایالات متحده و نه به فلسطین عثمانی. صهیونیسم مورد توجه گوردون تقریبا شبیه همان نوع صهیونیسمی است که آحاد هاعام مطرح می کرد: "رهایی ما تنها پس از رهایی معنوی تحقق پذیر خواهد شد".

وی خود گفته است که از نظر فکری وامدار گوردون است. گوردون کسی بود که عبارت "ای نسل یعقوب! بیایید در نور خداوند راه برویم" (اشعیا 2/5) را رواج داد و در مقاله ای که به سال 1866 نوشت، آن را به کار برد. دراین مقاله از یهودیان می خواست که اروپایی شوند. این جمله بعدها شعار انجمن پیلو شد که در فلسطین سکنا گزیدند. این نشان دهنده تناقض پنهان در عقاید جریان روشنگری یهودی است.

گاردان بر کتاب رهایی ذاتی نوشته بنسکر نقدی جانبدارانه نوشت و نسبت به استعمار مصر توسط انگلستان (1882) اظهار اشتیاق کرد؛ زیرا بر این باور بود که این اشغال بر اهمیت فلسطین به عنوان گذرگاهی به مصر و مرکز بازرگانی آسیا می افزاید"وممکن است دولت بریتانیا بسیاری از برادران پراکنده ما را به فلسطین جذب کند تا زمینش را بکارند، بازرگانی و هنر و صنعتش را زنده کنند و در آن راه آهن بسازند". او خواستار ایجاد انجمنی برای مهاجران به فلسطین شد و به عبارت دیگر، طرح صهیونیسم را با همه ابعادش پذیرفت. به رغم اهمیت گوردون به عنوان شاعری عبری نویس، بسیاری از ناقدان اعتقاد دارند که او نه یک شاعر بلکه بیشتر یک ناظم بوده که جامعه را به هیجان می آورده است. گوردون اشعار غربی بی شماری را به عبری برگردانده و از نوگرایان حوزه شعر عبری زبان است.

مأخذ:

  1. المسیری، عبدالوهاب: دایره المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، ترجمه مؤسسه مطالعات و پژوهش های تاریخ خاورمیانه، دبیرخانه کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین، جلد سوم، زمستان 1382.