جنگ 1967

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل


این جنگ، سومین جنگ اعراب و اسرائیل است که به نام "تجاوز پنجم ژوئن 1967" نیز شناخته می شود. در این جنگ، نیروهای متجاوز اسرائیلی، به نیروهای عربی مصر و سوریه و اردن حمله بردند. اطلاق نام "جنگ سوم اعراب و اسرائیل" بر آن، بیانگر این است که هر کدام از این جنگها، نه تنها به لحاظ سیاست استراتژیک یا حجم نیروهایشرکت کننده در نبرد با جنگ قبلی ارتباط دارد، بلکه از نظر تمهیدات و پیامدها و شیوه های عملیاتی و روشهای تاکتیکی به کار گرفته شده نیز با آن در پیوند است.

الف ـ استراتژی اسرائیل:

اسرائیل، بر مبنای خطوط و اصول استراتژیک زیر، برای تجاوز ژوئن 1967 آماده شد:

1ـ حرکت براساس یک زمینه مستحکم و بی خطر:

مراد، مبادرت نیروهای اسرائیلی به تجاوز و ممانعت از تهدید پایگاه امپریالیستی ـ صهیونیستی از جانب نیروهای عربی است. زیرا موجودیت صهیونیستی نمی توانست یک شکست بزرگ را تحمل کند، شکستی که از میان رفتن آن را نیز متضمن بود. علاوه بر این، محدودیت ابعاد جغرافیایی و کمبود نیروی انسانی، به مثابه دو نقطه ضعف حیاتی به شمار می رفت که و مستلزم حمایت و آمادگی دائم جنگی بود.

2ـ ایجاد تحول در قدرت انتقال و به کار گرفتن قدرت جنگی برای حمله:

این استراتژی، در راستای دو هدف بود. نخست، پوشاندن نقاط ضعف فوق الذکر، و دیگری، تحقق هدف صهیونیسم در توسعه قلمرو سرزمینهای اشغالی دربرآوردن آرزوی صهیونیستها ـ از نیل تا فرات ـ و کمک کردن به موجودیت صهیونیسم در ایفای نقش محوله بر ضد منطقه عرب ـ از جمله جداسازی قلمروهای عربی از یکدیگر، تحلیل بردن توان اقتصادی و انهدام قدرتهای نظامی آنها و نگه داشتن منطقه را در چنان حالتی از ضعف دائمی که از ارتقا و تکامل یافتن قدرتهای عرب، بدان گونه که بتوانند با آزمندیهای صهیونیسم و امپریالیسم در جهان عرب مقابله کنند، جلوگیری شود.

3ـ روشن ساختن هدف:

یعنی زمامداران اسرائیلی، هدف مرحله بعدی جنگ را مشخص کنند و نیروها و وسایل ضروری متناسب با این هدف را بسیج کنند و آنگاه طرح اقدامهای سیاسی را به منظور توجیه هدف در سطح بین المللی، تدارک ببینند. این همه، باید با همکاری نهادهای استعماری و امپریالیستی صورت گیرد. طرح عملیات نیز با شرایط جنگ و احتمالات دگرگونی متناسب باشد. روشن بودن هدف، از نظر زمامداران اسرائیلی به سه عامل بستگی داشت.

1) شناخت دقیق شرایط جهانی.

2) شناخت کامل موقعیت در جبهه کشورهای عربی (به ویژه در صحنه عملیات).

3) شناخت صحیح نیروها و وسایل مورد نیاز برای تضمین موفقیت سیاسی و نظامی.

4) استراتژی جنگهای فروپاشنده: با اجرای کارآمد اصول جنگ در خطوط داخلی (در دست داشتن ابتکار عمل، غافلگیر کردن، نگه داشتن نیروها، و ایمن ساختن فعالیت) همراه با پیروی از اصل ضربه های فلج کننده زود هنگام. همه اینها، به هدف بهره بردن از آزادی عمل مطلق و هدایت جنگ به بالاترین نحوه کارآیی آن است. ملاحظه می شود که این استراتژیهای تکامل یافته، اساس ذهنیت رزمی موجودیت صهیونیستی را تشکیل می دهد.

ب ـ استراتژی اعراب:

در مقابل، استراتژی نظامی اعراب، از مجموعه ای از ویژگیها برخوردار بود که مهم ترین آنها عبارت بودند از:

1ـ پیروی موقت از ذهنیت دفاعی:

آن در پی ادامه یافتن اقدامهای تجاوزکارانه اسرائیل از یک سو، و شرایط حاکم بر جهان عرب از سوی دیگر بود. این ذهنیت، در برپایی تشکیلات دفاعی به صورت سنگرهای نبرد در سرتاسر مرزهایمشترک کشورهای عربی با سرزمین اشغالی، و ایجاد مواضع اسلحه و پناهگاهها، و احداث ستادهای فرماندهی عملیاتی در زیرزمین و مراکز مسلح و اسلحه خانه ها و انبارها و پناهگاههای ضد اتمی، به صورتی عملی تبلور یافت.

2ـ عدم هماهنگی بین زمامداران عرب:

سبب آن، فقدان وحدت سیاسی و فرماندهی نظامی، و بسنده کردن به چهارچوب یک توافق همگانی بر سر زمان آغاز جنگ یا هماهنگی همکاریها در اثنای عملیات جنگی در صورت دست زدن دشمن به جنگ، بود. پیامد این مسأله، این بود که هر کدام از جبهه ها، جدا از دیگر جبهه های کشورهای عربی، درگیر نبرد می شد.

3 ـ روشن نبودن هدف برای زمامداران عرب:

این امر به عدم تطابق عوامل مناقشه سیاسی با عوامل مسلحانه، و نیز عدم توجه به این دو به عنوان دو عامل مکمل یکدیگر و جدا قلمداد کردن آن منجر شد. از نتایج این امر، تکیه بیشتر بر عوامل مناقشه سیاسی و از یاد بردن پاره ای از اصول اساسی جنگ بود. شرایط قبلی، از جمله موفقیت تلاشهای سیاسی در جنگ 1956 در بی اثر ساختن نتایج نظامی تجاوز، به این تمایل دامن زد. و این چیزی بود که تکیه رهبران سیاسی عرب را بر وعده های دو ابر قدرت (ایالات متحده و شوروی) بیشتر کرد و در پی آن، ابتکار عمل نظامی از دست رفت.

اینها مشخص ترین پایه های استراتژیک اعراب و اسرائیل بود. روشن است که اصول اساسی استراتژی اسرائیل و اعراب، کاملاً با یکدیگر مغایرت داشته است و اصول یاد شده، در زمینه اداره جنگ و شیوه های عملیاتی و روشهای تاکتیکی، تأثیری عمیق برجای نهاده است.

ج ـ عوامل غیر مستقیم جنگ:

این عوامل، از مجموعه شرایط حاکم بر منطقه عربی، به ویژه بالا گرفتن قدرت نظامی اعراب، مشخصا در دو جبهه مصر و سوریه، و نیز شدت یافتن موج گرایشهای ملی و ناسیونالیستی و تبلور آن در انقلاب 14 ژوئیه 1958 عراق و پیروزی انقلاب الجزایر (1962) و سپس شکل گرفتن سازمان آزادی بخش فلسطین (مه 1964) و آغاز فعالیتهای مبارزاتی آن در سرزمین اشغال شده، و همچنین نیرومندتر شدن انقلاب فلسطین، تشکیل می شود.

شاید مهم ترین و خطرسازترین این عوامل، شکل گرفتن سازمان آزادی بخش فلسطین و شروع فعالیت چریکی فلسطینیان باشد. زیرا در مرحله پیش از تجاوز 1967، سازمانهای مسلح فلسطینی پا به عرصه وجود نهادند و دست به حملات و عملیات چریکی متهورانه در داخل سرزمین اشغالی زدند. در این راه، شمار عملیات آنها در سال 1965 بالغ بر 35 اقدام بود که در سال 1966 به مرز 41 رسید و در پنج ماه پیش از تجاوز، اسرائیل هدف 37 اقدام چریکی قرار گرفت.

در آغاز، حجم فعالیت نظامی چریکها دارای ابعاد گسترده نبود و به صورت عملیات محدود تجلی می یافت که پیشگامان مسلح، با استفاده از شیوه های جنگی کم دامنه، بدان دست می یازیدند. اگرچه نتایج نظامی و مادی این عملیات، آن چنان که باید، موجودیت اشغالگرانه صهیونیستها را در فلسطین مورد تهدید قرار نمی داد، ولی متضمن دلالتهای سیاسی ـ نظامی مهمی بود. زیرا این مسأله را به ثبوت رساند که ملت فلسطین، واقعیت موجود را نمی پذیرد و نمی خواهد به عنوان گروهی از پناهندگان قلمداد شود. نیز بیانگر استقلال خط سیاسی این ملت، و آمادگی سازمانهای پیشگام آن برای استفاده از مبارزه مسلحانه به عنوان وسیله اصلی پیکار با اشغالگرانصهیونیست، و همچنین تمایل این سازمانها به ایجاد تحول در شیوه های مبارزه مسلحانه در راه تحقق هدفهای زیر بود:

1ـ ادامه یافتن مبارزه فلسطینیان علی رغم فروکش کردن حالت مقابله نظامی بین اعراب و اسرائیل پس از جنگ 1956.

2ـ گام نهادن از مرحله فعالیت محدود نظامی به جنگهای پردامنه پارتیزانی.

3ـ جلب توجه و همکاری بالاترین تعداد ممکن از نیروهای مبارز عرب برای مشارکت در مبارزه مسلحانه.

4ـ مشارکت در جنبش رهایی بخش ملی اعراب و آماده سازی توده های مردم برای مبارزه مسلحانه و بسیج نیروی آنها برای نبرد.

اسرائیل، به نوبه خود، خواستهای این سازمانهای پیشگام مسلح فلسطینی را دریافت و از نتیجه ای که ادامه یافتن فعالیت آنها و وسیع تر شدن چهارچوب آنها در پی داشت، آگاه شد. از این رو، تصمیم گرفت با آنها به مقابله برخیزد و پیش از اینکه کارشان بالا بگیرد و حرکت آنها چه در سطح و چه در عمق چنان پیشرفت کند که از آن پس اسرائیل نتواند به مقابله با آنها بپردازد، آنها را نابود سازد.

علاوه بر اینها، عامل مهم دیگری در کار بود که برخاسته از رابطه ارگانیک صهیونیسم اسرائیل از یک سو، و آزمندیهای امپریالیسم در جهان عرب از سوی دیگر بود. به ویژه آنکه دو طرف، دارای منافع مشترک منطقه ای و خواستار دست یافتن و پاسداری از آن بودند. در مقدمه این نیازمندیها، تحمیل موجودیت صهیونیستی بر اعراب، به رسمیت شناختن آن، جایگزین کردن آن در منطقه، و فراهم ساختن موجبات آسیب ناپذیری و امنیت این موجودیت از طریق توسعه قلمرو آن با اقدام به تصرف دیگر سرزمینهای اعراب، و همچنین روبه رو شدن با آنچه که صهیونیستها و امپریالیستها نفوذ شوروی در منطقهمی نامیدند، و تلاش برای محدود ساختن آن، قرار داشت.

به همین لحاظ، سازمان سیا، طرح تجاوز اسرائیل را مورد بررسی قرار داد و آن را برای آزمایش به کامپیوتر سپرد و در ژانویه 1967 تجدید نظرهایی چند در آن انجام داد. ایالات متحده، به ارسال اسلحه و تجهیزات مورد نیاز اسرائیل برای اجرای طرح حمله، مبادرت ورزید.

د ـ عوامل مستقیم جنگ:

در سالهای پیش از تجاوز ژوئن، آزمندیهای اسرائیل در الحاق سرزمینهای بی دفاع، یعنی زمینهایی که در شمال فلسطین قرار داشت، آشکار شده بود. همچنین اسرائیل، به تغییر مسیر آبریزهایی که به رود اردن می ریخت، دست زده بود. کشورهای عربی، در پاسخ به این اقدام، هیأت خاصی برای بهره برداری از این آبها تشکیل دادند. متقابلاً اسرائیل با توسل به زور اسلحه و تجاوزهای مکرر، الحاق مناطق بی دفاع و تغییر مسیر آبها را با شدت بیشتری دنبال کرد. همزمان نیز اقدامهای تحریک آمیز خود را با هدف قرار دادن وسایل و تجهیزاتی که در طرح اعراب برای تغییر مسیر آبریزهای رود اردن به کار گرفته شده بود و نیز ایجاد مزاحمت برای کشاورزان سوری و افزایش اقدامهای تهدیدآمیز بر ضد نیروهای سوریه، حدت بخشید. و این امر به بالا گرفتن درگیریها منجر شد که با درگیری هوایی روز 7/4/1967 به اوج خود رسید.

درباره تدابیر نظامی اسرائیل، به ویژه گسیل نیرویی متشکل از 11 ـ 13 تیپ به مرزهای سوریه، پی درپی خبر می رسید. از این رو مصر ناگزیر شد براساس معاهده دفاع مشترک بین سوریه و مصر که در 4/11/1966 به امضا رسیده بود به تعهدات خود عمل کند و در این راستا رئیس نیروهای مسلح خود ـ سرتیپ محمد فوزی ـ را به دمشق فرستاد تا وضعیت را به طور میدانی ارزیابی و همکاریها راهماهنگ کند.

هنگامی که محمد فوزی به مصر بازگشت، آماده باش کامل اعلام شد و نیروهای مصری، در 15/5/1967، به صورت یک راهپیمایی نظامی در خیابانهای قاهره به حرکت درآمدند و روبه صحرای سینا گذاشتند. سپس در 16 مه، رهبری مصر از فرمانده نیروهای سازمان ملل در سینا خواست که این نیروها فراخوانده شوند. در 19 مه، اوتانت، دبیر کل سازمان ملل پس از مشورتهای فوری تصمیم گرفت با درخواست مصر مبنی بر فراخواندن این نیروها موافقت کند. آنگاه در 23 مه، جمال عبدالناصر، بستن تنگه های تیران به روی کشتیهای اسرائیلی را اعلام کرد و بدین ترتیب مصر، آخرین بازمانده از تجاوز سه جانبه 1956 را از میان برد.

اسرائیل، بستن تنگه ها را به منزله اعلان جنگ تلقی کرد و به همین دلیل، با اطمینان از تأیید ایالات متحده نسبت به طرح خود، به سرعت به اتخاذ تدابیر لازم برای آغاز تجاوز، مبادرت کرد. دبیر کل سازمان ملل، برای جلوگیری از بدتر شدن اوضاع، کوششهایی چند در قاهره و تل آویو مبذول داشت. نیز تماسهای ایالات متحده و شوروی با مصر ادامه یافت و رؤای دو ابر قدرت از عبدالناصر خواستند که برای فراهم شدن فرصت در جهت حل صلح آمیز اختلاف از طرق دیپلماتیک، جنگ را خود آغاز نکند.

احتمال جنگ، بیشتر می شد. نیروهای سوریه و مصر، جبهه را در پیش گرفتند. در 24/5/1967، واحدهایی از نیروهای کویتی و سودانی و الجزایری، به مواضع مقدم در جبهه مصر رسیدند. از آنجا که به روشنی معلوم بود اسرائیل قصد تجاوز دارد، ملک حسین پادشاه اردن هاشمی، در 30 مه به مصر رفت و یک معاهده دفاع مشترک منعقد نمود. به موجب این معاهده، نیروهای مسلح اردن به زیر فرمان ستاد فرماندهی مشترک درآمدند و فرماندهی نیروها در جبهه اردن به سرلشگر عبدالمنعم ریاض (رئیس ستادفرماندهی مشترک) که در اول ژوئن 1967 به اردن رسید، واگذار شد.

در آن سو، اسرائیل اقداماتی اتخاذ کرد که نشان دهنده قصد زمامداران موجودیت صهیونیستی به تجاوز بود، مانند تغییر کابینه و دست زدن به پاره ای تدابیر فوق العاده. به همین علت، جمال عبدالناصر، در دوم ژوئن، جلسه ای با فرماندهان خود برگزار کرد که در آن، احتمالهای گوناگون مبادرت نیروهای اسرائیلی به زدن ضربه ای زود هنگام و غافلگیرانه به نیروهای مصری، مطرح گردید. ولی برخی از فرماندهان، متوجه خطر نشدند، به ویژه پس از آنکه اسرائیل به عملیاتی فریبنده و گمراه کننده دست زد. در نتیجه، رهبری مصر، آمادگیهای لازمی را که قادر باشد تجاوز اسرائیل را خنثی سازد پیش بینی نکرد. در شب تجاوز (شب 4ـ5 ژوئن) سفرای آمریکا و شوروی با عبدالناصر ملاقات و از او درخواست کردند که مصر، آغاز کننده جنگ نباشد. ولی چند ساعتی بیش نگذشت که نیروهای اسرائیلی، جنگ را آغاز کردند.

ه ـ جنگ در جبهه مصر:

تجاوز ژوئن، با یک ضربه پر حجم هوایی که نیروی هوایی اسرائیل در ساعت 45/8 بامداد به وقت قاهره در روز دوشنبه 5/6/1967 به پایگاههای هوایی مصر در عریش، جبل لبنی، بیر جفجافه و بیر تماده در شرق کانال در سینا، و ابو صویر، کبریت، قاید در غرب قاهره و بنی سویف در غرب کانال ـ وارد کرد، آغاز شد. هواپیماهای حمله کننده، تا ساعت 45/11 به حملات خود ادامه دادند و توانستند نیروی هوایی مصر را از صحنه نبرد خارج کنند.

این هواپیماها، از بمبهای جدید با کلاهکهای زمینکاو استفاده می کردند تا بدین وسیله، باند فرودگاهها را منهدم سازند و برای مدتی طولانی، در آنها تخریب ایجاد کنند. پس از آن نیز، نیروی هواییاسرائیل به حملات خود به فرودگاهها در داخل مصر ادامه داد و فرودگاههای انشاص و بلبیس را در ساعت 45/11 و فرودگاه غردقه مشرف بر دریای احمر را در ساعت 15/12 و فرودگاه اُقصُر را در صعید مصر در ساعت 30/12 و فرودگاه بین المللی قاهره را بعد از ظهر مورد حمله قرار داد. از آن پس، نیروهای اسرائیلی می توانستند طرح عملیاتی خود (با رمز: حرکت کبوتر) را به اجرا درآورند و حمله را با سه مجموعه رزمی که عبارت بود از مجموعه تال، مجموعه شارون و مجموعه یوفه، آغاز کنند.

1ـ مجموعه تال:

این مجموعه، متشکل بود از دو تیپ زرهی هفتم و سوم، یک تیپ موتوریزه چترباز، یک تیپ موتوریزه پیاده، پنج گردان توپخانه و یک گردان مهندسی، علاوه بر یک گردان مستقل تانک برای حمایت از نیروی چترباز، و یک گردان تانک برای تقویت تیپ پیاده ای که بخش غزه را مورد هجوم قرار می داد. این نیرو، مشتمل بر حدود 300 تانک و 100 خودرو نفربر زرهی و حدود 60 قبضه توپ بود.

مأموریت این مجموعه این بود که در مرحله نخست، از اولین خط دفاعی در مرز بگذرد و با لشگر بیستم فلسطین در خان یونس روبه رو شود، سپس در مرحله دوم مواضع شیخ زوید و گذرگاه خروبه را پشت سر گذارد و به عریش برسد. آنگاه به دو بخش تقسیم شود که بخش فرعی، بر محور شمال به سمت رمانه و قنطره به حرکت درآید و بخش اصلی، به طرف جنوب به سوی بیرالحفن و سپس جبل لبنی حرکت کند تا با مجموعه یوفه، در انهدام لشگر سوم مصر مشارکت ورزد، و آنگاه بر محور میانی به سوی بیرجفجافه به پیش بتازد تا لشگر چهارم زرهی را منهدم کند و پس از آن، به پیشروی خود به سمت کانال، تا مقابل اسماعیلیه، ادامه دهد.

2ـ مجموعه شارون:

این مجموعه، شامل یک تیپ زرهی، یک تیپ پیاده و یک گردان چترباز بود و مجموعه دیگری تشکیل یافته از یک گردان تانک، یک واحد شناسایی، یک واحد موتوریزه پیاده، شش گردان توپخانه و یک واحد نفوذی مهندسی. این مجموعه، 200 تانک و 100 خودرو نفربر زرهی و 100 قبضه توپ در اختیار داشت. مأموریت آن، چنین تعیین شده بود که نخست از مواضع دفاعی ام قطف ـ ابوعجیله که لشگر دوم پیاده مصر از آن دفاع می کرد، بگذرد و همزمان، با یک تیپ زرهی مستقل دیگر از نیروهای اسرائیلی، نیم دیگر لشگر که برای دفاع از بخش قسیمه متمرکز می شد، در جای خود تثبیت شود و پس از آنکه مجموعه شارون مأموریت مرحله نخست را به انجام رساند، در مرحله دوم، مواضع دفاعی قسیمه را از ناحیه شمال غربی مورد یورش قرار دهد.

پس از انهدام این مواضع دفاعی، واحدهای زرهی و موتوریزه این نیرو، به سرعت به طرف نخل بر محور جنوبی پیشروی می کنند و در آنجا، برای نیروهای مجموعه زرهی شاذلی و لشگر ششم پیاده مصر که در حال عقب نشینی احتمالی به سمت گذرگاه متلا خواهند بود، کمین می کنند. با این کار، این مجموعه مأموریت خود را به پایان می برد و سپس در آخرین عملیات پیشروی از دو گذرگاه متلا و جدی به سوی کانال سوئز، با نیروهای یوفه مشارکت می کنند.

3ـ مجموعه یوفه:

این مجموعه، از دو تیپ زرهی و هر کدام مشتمل بر یک گردان موتوریزه پیاده و توپهای خودکار، تشکیل می شد. این نیرو، دارای 200 تانک و 100 خودرو نفربر زرهی بود. مأموریت تیپ اول این مجموعه این بود که در منطقه بین رَفَح وابوعجیله، در فاصله سی کیلومتری جنوب مواضع دفاعی رفع متمرکز شود، سپس در وادی الحریضین که آبراهه ای خشک است و از میان تپه های شنی غیر قابل استفاده برای عبور خودروها می گذرد، پیشروی کند، آنگاه به مواضع دفاعی مصریان در بیرالحفن یورش برد و ضد حمله های احتمالی لشگر سوم پیاده مصر را که از منطقه جبل لبنی به طرف نیروهای تال یا نیروهای شارون صورت می گیرد، دفع کند.

تیپ زرهی دوم این مجموعه، در مؤره مجموعه شارون تمرکز یافت و مأموریت آن از این قرار بود که پس از ایجاد شکاف و عبور از مواضع ام قطف ـ ابوعجیله، حمله را وسعت بخشد و برای پیوستن به تیپ اول در جبل لبنی پیش تاخته از ناحیه بیرالحفن، پیش برود و در انهدام لشگر سوم مصر شرکت کند، سپس برای مشارکت در انهدام لشگر چهارم زرهی مصر و نیروهایی که با استفاده از گذرگاه متلا در حال عقب نشینی خواهند بود، به سمت بیرحسنه و بیرتمارا و گذرگاه متلا پیشروی کند.

علاوه بر این سه مجموعه اصلی که قرار بود نخستین ضربه های خود را بر روی دو محور شمالی و میانی متمرکز کنند و سپس محور جنوبی را با انجام دادن یک مانور نزدیک شونده غیر مستقیم مورد محاصره قرار دهند تا نیروی عمده مصر را در آنجا از طریق قطع خطوط ارتباطی و بستن عقب نشینی آن نابود کنند، یک تیپ مستقل زرهی دیگر نیز بود که در مقابل قسیمه متمرکز شده و مأموریت آن بدون درگیر شدن در یک نبرد عملی سرگرم ساختن نیروی مصری بود، تا از این راه، نیم دیگر لشگر دوم پیاده را در هنگام حمله به نیم اول لشگر در ابوعجیله، در جای خود نگه دارد.

همچنین یک تیپ مستقل و پشتیبانی شده دیگر در مقابل کنتیلّه تمرکز یافته بود تا نیروی زرهی شاذلی و لشگر ششم پیاده مصر را تا زمان رسیدن نیروهای شارون به مؤره آن در ناحیه نخل، در آنجاسرگرم نگه دارد و در این هنگام، نیروهای یاد شده مصری را که از راه کنتیله ـ تمد ـ نخل در حال عقب نشینی خواهند بود غافلگیر کند. اضافه بر این، یک گردان پیاده دیگر همراه با چند واحد کوچک در ایلات متمرکز شده بود تا از ایلات، در هنگامی که عملیات در فاصله ای دور از آن جریان دارد، پاسداری کند.

فرماندهی ارتش اسرائیل، یک تیپ پیاده، یک گردان چترباز، یک گردان تانک و چند واحد توپخانه نیز در مقابل بخش غزه قرار داد تا این نیرو، علاوه بر نیروهای دفاع محلی در دوازده شهرک نزدیک بخش، هنگام اجرای مرحله دوم عملیات پس از شکستن خطوط دفاعی خان یونس از سوی نیروهای تال، بخش مذکور را مورد حمله قرار دهد تا امکان این که نیروهای یاد شده عملیات خود را تا عمق سینا گسترش دهند، فراهم گردد.

در برابر، نیروهای مصری در سینا، شامل 90 هزار سرباز، به 950 تانک و توپ خودکار و ضد تانک، و حدود هزار قبضه توپ و هزار نفربر زرهی مجهز بودند. این نیروها، در سرتاسر جبهه سینا، در چهارچوب تشکیلات و مسئولیتهای زیر قرار گرفته بودند:

1ـ لشگر 20 فلسطین از ارتش آزادی بخش فلسطین برای دفاع از بخش غَزَّه. این لشگر را یک گردان تانک و چند واحد توپخانه پشتیبانی می کرد.

2ـ لشگر هفتم پیاده در بخش رفح ـ عریش. این لشگر از چهار تیپ پیاده: دو تیپ در رفح، یک تیپ در گذرگاه خروبه و یک تیپ در بیرالحفن، تشکیل می شد.

3ـ لشگر دوم پیاده در بخش ابوعجیله ـ قسیمه. این لشگر از دو تیپ پیاده، یکی در ابوعجیله و دیگری در قسیمه، و دو هنگ زرهی برای پشتیبانی از دو تیپ پیاده، تشکیل می شد.

4ـ لشگر سوم پیاده در بخش جبل لبنی ـبیرحسنه بر محور میانی در مؤره لشگر دوم. لشگر سوم را سه تیپ پیاده با وسایل نقلیه و یک هنگ زرهی و دو تیپ توپخانه (که کمربند دفاعی دوم را در محور میانی در دست داشت) تشکیل می داد.

5ـ لشگر ششم پیاده در بخش کنتیله ـ تمدـ نخل بر محور جنوبی. این لشگر را چهار تیپ پیاده با وسایل نقلیه و یک هنگ زرهی و یک تیپ توپخانه تشکیل می داد. مأموریت آن، پاسداری از راههای نزدیکی که به جنوب صحرای نقب و بندر ایلات منتهی می شد، و نیز پاسداری از جاده ای بود که از گذرگاه متلا به سوئز نزدیک می گردید.

6ـ مجموعه شاذلی، متشکل از یک تیپ زرهی، یک تیپ موتوریزه تکاور و یک تیپ توپخانه. این مجموعه، در ناحیه شمال غربی لشگر ششم تمرکز یافت و مأموریت داشت که برای محافظت از جاده بیرالسبع ـ ایلات، با واحدهای لشگر ششم همکاری کند.

7ـ لشگر چهارم زرهی در بخش بیرجفجافه ـ بیرتماده. این لشگر از دو تیپ زرهی و یک تیپ پیاده با وسایل نقلیه و یک تیپ توپخانه، تشکیل می شد. مأموریت آن، انجام وظیفه به عنوان نیروی ذخیره استراتژیک برای جبهه بود. این نیرو در نزدیکی گذرگاههای جفجافه و جدی مستقر شد.

نیز یک تیپ تکاور در رمانه و بالوظه بر محور شمالی ساحلی، و یک تیپ پیاده دیگر در جبل الطور در ساحل شرقی خلیج سوئز، حضور داشت. علاوه بر اینها، نیرویی متشکل از دو گردان پیاده در شرم الشیخ مستقر بود.

نیروهای اسرائیلی، از وضعیت نیروهای مصری که در مساحتهای وسیعی پراکنده بودند سود بردند و طرح خود را براساس انهدام آنها طی چندین ضربه متوالی، پی ریزی کردند. نیز از وضعیت سیاسی که نیروهای عربی را در موضع دفاع قرار داده بود بهره جستند و طرح خود را بر پایه حمله ای براساسمتمرکز ساختن نیروها برای دست یافتن به برتری و گرفتن ابتکار عمل، تنظیم کردند. نیروهای اسرائیلی توانستند طرح خویش را با پاره ای تجدید نظرهای فرعی به اجرا درآورند.

آنها پس از گذشتن از نخستین کمربند دفاعی، امکان یافتند که به تعقیب بپردازند. به همین سبب، نیروهای مجموعه تال، در ساعت ده بامداد روز پنجم جنگ (9/6/1967) به قنطره در شرق کنل رسیدند، در حالی که تانکهای مجموعه یوفه پس از نیمه شب 9/6/1967 به کانال رسیده بودند.

همچنین مجموعه شارون برخی از نیروهای خود را برای رسیدن به کانال رهنمون شده بود. این سه مجموعه، نیروهای خود را بر سواحل کانال سازماندهی کردند.

با وجود شرایط مناسب، اجرای طرح تجاوز، بدون موانع نبود. نیروهای فلسطینی در غزه برای دفع حمله و جلوگیری از پیشروی نیروهای دشمن، وارد نبردهای شدید شده و بخش اعظم افراد خود را از دست دادند. همچنین نیروهای مصری شاهد نبردهای دفاعی بودند و در رَفَح، مفرق، خروبه، ابوعجیله، عریش، تنگه متلا و در هرجای سینا، به سرسختی جنگیدند.

نیروهای دریایی اسرائیل، در چهارچوب تجاوز همه جانبه، به بندرهای مصر حمله بردند. در این خصوص، ناوشکن "یافو" همراه با سه فروند ناو اژدر افکن، در شب ششم ژوئن به پیش تاخت و تا ده مایلی پرت سعید رسید. نیروی دریایی اسرائیل با هیچ ناو یا ناوچه ای مصری برخورد نکرد و در اجرای مأموریت خود ناکام ماند. نیز یک زیر دریایی اسرائیلی، برای منهدم کردن کشتیهای جنگی مصر، گروهی از مردان قورباغه ای را در چهار کیلومتری اسکندریه به آب فرستاد، ولی افراد نیروی دریایی مصر، نیروی مهاجم اسرائیلی را دستگیر و افراد آن را اسیر کردند.

تلفات نیروهای مسلح مصر در جنگ 1967 سنگین بود و در حدود ده هزار شهید و مفقود و 80 درصد از تجهیزات ارتش، از جمله 800 تانک و ضد تانک و 450 قبضه توپ و حدود 10 هزار خودروی گوناگون، برآورد شد. از آن طرف، منابع اسرائیلی ادعا کردند که تلفات آنها در سینا 275 کشته و 800 زخمی و 3 خلبان و انهدام 61 تانک بوده است.

و ـ جنگ در جبهه اردن:

اسرائیل، بر این ادعا بود که مشارکت اردن با مصر، علت هدف قرار گرفتن اردن در تجاوز بود. ولی واقعیت، این ادعاها را قویا رد می کند و بر این نکته دلالت دارد که طرحهای حمله صهیونیستها از فلسطین به کرانه غربی رود اردن، از پیش آماده بوده است. این طرحها، برمبنای تصرف کرانه غربی و شهر قدیمی قدس استوار بوده است و از طریق یک ضربه عمده به شمال قدس برای در دست گرفتن تپه های حیاتی که محاصره شهر و نیز اشراف بر راه پیشروی به سمت رود اردن را میسر می ساخت، و همچنین راه پیشروی را به طرف شمال، با عبور از رام الله به سمت نابلس می گشود، عملی می شده است.

این ضربه، به صورت پیشروی در سه محور بود: اول از منطقه شیخ عبدالعزیز به طرف ناحیه نبی ساموئل، دوم از تل الرادار به جانب ناحیه نبی ساموئل. در آنجا دو نیرو به یکدیگر می پیوندند و برای بستن جاده قدس ـ رام الله به طرف شرق تا بیت حنینا می روند سپس از هم جدا می شوند که یکی به ناحیه جنوب تا شمال قدس و دیگری به طرف شمال تا رام الله می رود. نیروی محور سوم پیشروی، از لطرون حرکت می کند و روبه جانب شرق تا رام الله می گذارد و در آنجا، به نیرویی که از بیت حنینا و از رام الله آمده می پیوندد و بعد، یک نیرو به سوی شمال تا نابلس می رود و نیروی دیگر، به طرف جنوب شرقی تا اریحا که بین قدس و رود اردن واقع است،رهسپار می شود.

همزمان، یک نیروی دیگر اسرائیلی مأمور بود که پس از در دست گرفتن روستای صور باهر، قدس را از ناحیه جنوب به محاصره خود درآورد و سپس از ناحیه شرق، وارد شهر شود. این مأموریتها به فرماندهی جبهه میانی اسرائیل واگذار شد و این فرماندهی، گروهی رزمی متشکل از یک تیپ زرهی، یک تیپ چترباز و سه تیپ پیاده تشکیل داد. روبه رو شدن با ارتش اردن و تصرف کرانه غربی نیز به عهده نیرویی متشکل از دو تیپ زرهی، دو تیپ پیاده، یک گردان مستقل تانک و واحدهای پشتیبان دیگر، از جمله یک گردان اکتشافی زرهی، سه گردان توپخانه، یک گردان مهندسی، هشت گردان ناحال و سه پادگان دفاع منطقه ای، گذاشته شد.

در مقابل، سازمان دفاعی اردن مشتمل بر شش تیپ پیاده و دو تیپ زرهی بود و در بامداد روز تجاوز، چنین ترتیب داشت:

1ـ تیپ 25 پیاده با یک گردان تانک در منطقه جَنین.

2ـ تیپ پیاده شاهزاده عالیه در منطقه نابلس و طولَکرْم و قَلقیلیه.

3ـ تیپ پیاده هاشمی در منطقه رام الله.

4ـ تیپ پیاده علی بن ابی طالب در منطقه قدس.

5ـ تیپ پیاده حطین در منطقه خلیل.

6ـ تیپ 27 پیاده بین اریحا و قدس.

7ـ تیپ 60 زرهی در منطقه خان احمر در غرب اریحا.

8ـ تیپ 40 زرهی در منطقه پل رامیه.

همچنین یک تیپ پیاده دیگر بین عمان و عقبه در کرانه شرقی مستقر بود، و تیپ گارد سلطنتی در عمان قرار داشت. علاوه بر نیروهای اردنی، نیروهای عرب دیگری در جبهه شرقی مستقر بودند که عبارت بودند از یک تیپ پیاده موتوریزه عراقی که در مفرق متمرکز بود و بعداز ظهر پنجم ژوئن به پل رامیه انتقالیافت، و دو گردان تکاور مصری که در سوم ژوئن وارد فرودگاه امّان شدند و یکی از آنها به تیپ 25 پیاده در جنین و دیگری به تیپ هاشمی در منطقه رام الله پیوست.

علاوه بر این تیپ غیر کامل نیروی پیاده عربستان سعودی بود که در ششم ژوئن طلایه آن به مدوره رسید و بدون آنکه در جنگ شرکت کند همان جا ماند. نیز تیپ 17 زرهی سوریه که شامگاه هفتم ژوئن وارد خاک اردن شد و در جنگی که در جبهه اردن روی داد شرکت نکرد. نیروی اردن، روی هم رفته، دارای 250 تانک 250 نفربر زرهی و 200 قبضه توپ صحرایی بود.

نیروهای متجاوز اسرائیلی، پس از اینکه به نیروی هوایی سلطنتی اردن ضربه وارد آوردند و 32 فروند هواپیمای هوکرهنتر را در فرودگاههای عمان و مفرق منهدم ساختند، عملیات خود را در جبهه اردن آغاز کردند. در این زمینه، طرح عملیاتی اسرائیل، از نقاط ضعفی سود برد که مشابه نقاط ضعف جبهه مصر بود که مهمتر از همه، پراکنده بودن نیروها در مساحت جغرافیایی وسیعی مشتمل بر فاصله تقریبی 650 کیلومتر بود.

اسرائیل همچنین از شیوه غافلگیری با هدف نابودی نیروی هوایی و آزادی فعالیت نظامی در جوّی از تشتت و آشفتگی کامل، سود جست. در روزهای پنجم و ششم ژوئن، نبردهای خونینی در قدس، بین مدافعان شهر از یک طرف و دو تیپ چترباز و سربازان اسرائیلی ساکن قدس از طرف دیگر، درگرفت. در همان حال که نبردها در قدس بالا گرفته بود، یک تیپ پیاده اسرائیلی، با پشتیبانی واحد تانک شرمن، گذرگاه تنگ باب الواد و قرارگاه مستحکم پلیس لطرون را در بامداد روز ششم ژوئن مورد حمله قرار داد و آنها را تصرف کرد.

بعدازظهر همان روز، یک واحد شناسایی، به سمت جنوب در امتداد جاده رام الله پیشروی کرد و بهفرودگاه قدس (فرودگاه قلندیه) دست یافت. نیز شامگاه همان روز، واحدهای این تیپ، به همراه دو گردان تانک، در نبردهای قدس شرکت جستند. در آن هنگام، واحدهای تیپ 25 پیاده اردن، در برابر حملات نیروهای اسرائیلی در محورهای سه گانه پیشروی: حیفا ـ جنین، عین السهله ـ یعبد، و زرعین ـ جنین، مقاومت می کردند. در ساعت سه بامداد ششم ژوئن، وقتی که نیروهای اسرائیلی از دشت عرابه به سمت جنین حرکت کردند، نبردهای بسیار سختی روی داد و نیروهای اردنی، که به خوبی جای گرفته بودند و به وسیله نیرویی متشکل از 15 تانک حمایت می شدند، توانستند حمله را دفع و 8 تانک اسرائیلیان را منهدم کنند. ولی نیروهای اسرائیلی، حملات خود را از سر گرفتند و توانستند در ساعت هفت بامداد مواضع نیروهای اردنی را فتح کنند و نبرد به خیابانهای جنین کشیده شد و شهر از هر طرف مورد حمله قرار گرفت و نیروی مدافع ناگزیر از عقب نشینی شد.

در بخشی که تیپ 40 زرهی اردن مستقر بود، نبردهای سختی در قباطیه درگرفت که از ساعت 30/4 روز 6/6/1967 آغاز شد و تا بعدازظهر ادامه یافت. در این نبردها، نیروهای اسرائیلی تلفات سنگینی متحمل شدند و به ناگزیر متوقف گردیدند و چندبار حمله را از سر گرفتند. تا اینکه نیروی زرهی اردن رو به ضعف گذاشت و خود را در معرض محاصره دید و به کرانه شرقی رود اردن عقب نشست. نبردهای مشابهی نیز در عرابه رخ نمود، ولی برتری اسرائیلیان به تضعیف مقاومت انجامید و در شامگاه 6/6/1967 نیروهای مقاوم ناچار از عقب نشینی شدند.

فلسطینیان کرانه غربی، برای مقاومت در برابر متجاوزان و مشارکت در نبرد در کنار نیروهای اردنی، کوشش خود را مبذول داشتند و این امر، بالاترین سهم را در وارد کردن تلفات به نیروهای اسرائیلیداشت. تلفات نیروهای اردنی، در حدود 6094 شهید و 792 زخمی و از دست دادن 150 تانک، برآورد شد. دو گردان تکاور مصری، در عملیات خود در نزدیکی فرودگاه لّد و شهر رَمْله، از مجموع نیروی خود که بالغ بر 240 سرباز بود، در حدود 40 شهید و 40 اسیر از دست دادند. در مقابل، اسرائیلیان ادعا کردند که تلفات آنها در جبهه اردن، تنها 302 کشته و 1453 زخمی بود.

ز ـ جنگ در جبهه سوریه:

فرماندهی ارتش اسرائیل، طرح خود را بر این مبنا قرار داده بود که عملیات در جبهه سوریه، پس از انهدام ارتشهای مصر و اردن، آغاز شود. فرماندهی منطقه شمالی اسرائیل، تنها یک تیپ پیاده و یک تیپ زرهی در اختیار داشت. پس از پایان یافتن عملیات جنگی در جبهه اردن، سه تیپ زرهی که در نبرد آنجا شرکت داشتند به جبهه سوریه گسیل شدند و نیز تیپ چتربازی که در نبرد قدس مشارکت داشت و یک تیپ پیاده و شماری از واحدهای دیگر به آنجا انتقال یافتند، به نحوی که فرماندهی منطقه شمالی، در شب پیش از آغاز حمله به جولان در 9/6/1967 نیرویی متشکل از چهار تیپ زرهی، یک گردان مستقل تانک، یک تیپ چترباز، یک گردان مستقل چترباز و سه تیپ پیاده (یکی از آنها موتوریزه بود و گولانی نام داشت) و گردانهای توپخانه و حمل و نقل، در اختیار داشت. این نیرو، جمعا به طور تقریبی 30 هزار سرباز و 250 تانک داشت.

از آن سو، نیروهای سوریه از پنج تیپ پیاده، دو تیپ پیاده موتوریزه و دو تیپ زرهی تشکیل می شد و ترتیب آن چنین بود: تیپ 11 پیاده در بخش شمالی (محور بانیاس ـ قنیطره)، تیپ 80 پیاده در بخش میانی (پل بنات یعقوب ـ واسط ـ قنیطره)، تیپ 19 پیاده در بخش جنوبی (محور فیق ـ عال ـ قنیطره)، تیپ 123 پیاده در منطقه مسعده (در عمق بخششمالی)، تیپ 90 پیاده در شمال قنیطره، تیپ 32 پیاده در منطقه بطیحه جنوب قنیطره، و تیپ 70 زرهی در غرب قنیطره بر محور میانی. تیپ 17 زرهی و تیپ 25 پیاده موتوریزه نیز ضمن نیروی ذخیره کلی در شرق قنیطره قرار داشت.

هر کدام از تیپهای پیاده، یک گردان تانک تی ـ 34 و ضد تانک اس.یو 100 در اختیار داشت. همچنین در حدود 30 تانک بانزر آلمانی قدیمی، به عنوان ضدتانک، در مواضع ثابت (عمدتا در بخش شمالی) پراکنده بود. نیروی سوریه در جولان، جمعا در حدود 260 تانک و ضدتانک و 265 توپ سنگین (122 میلیمتری و حتی 152 میلیمتری) و 100 تیربار ضدهوایی در اختیار داشت. این نیروها، به ویژه آنها که در خطوط مقدم دفاعی مستقر بودند، در مواضع دفاعی مستحکمی سنگر گرفته بودند. این مواضع، شبکه ای از سنگرها و مراکز دیدبانی و شلیک، و نیز پناهگاههای زیرزمینی ساخته شده از سیمان مسلح، و ستادهای فرماندهی مقاوم در برابر بمباران هواپیماها و گلوله باران توپها را دارا بودند. گرداگرد مواضع یاد شده را سیمهای خاردار و میدانهای مین و موانع سیمانی ضدتانک در بر گرفته بود. مناطقی که تیپهای خط اول از آن دفاع می کردند وسیع بود (امتداد جبهه هر تیپ در حدود 20 کیلومتر بود).

فرماندهی ارتش اسرائیل، طرح عملیاتی خود را بر اساس شرح ذیل بنا نهاده بود:

1ـ بخش اصلی تیپ زرهی، مواضع دفاعی سوریه را در نزدیکی دریاچه طبریه درهم می شکند و برای حمله از ناحیه شمال به موضع قلع، به سرعت به طرف زعوره پیشروی می کند. نیز نیروی دیگری از همان تیپ، نیروی موضع قلع را از ناحیه موضع سرادیب در شمال غربی آن، سرگرم نگه می دارد.

2ـ در همان هنگام، تیپ گولانی، با تصرف تل الفخار و عزیزیات و پاکسازی بانیاس، جناح شمالی رابرای حمله تیپ زرهی آماده می کند و در این راه، دو گروهان تانک شرمن از تیپ زرهی یاد شده، از آن پشتیبانی می کنند. فرماندهی ارتش اسرائیل نیز تصمیم گرفت که به منظور نگه داشتن نیروهای اصلی در جای خود و غافل ساختن آنها از محور حمله اصلی، با استفاده از واحدهای مختلطی از یک تیپ و یک هنگ چترباز و یک تیپ زرهی، چند ضربه فرعی بر محور میانی به مواضع راویه، تل هلال، عشموره، درباشیه و جلیبنه وارد کند.

در جنوب نیز اسرائیلیان، برای وارد ساختن یک ضربه عمده دیگر، طرحریزی کردند و قرار بر این شد که این ضربه پس از آغاز حمله در بخش شمالی، انجام گیرد و نیرویی متشکل از یک تیپ زرهی و یک تیپ پیاده با وسایل نقلیه و همچنین یک هنگ چترباز که به وسیله چند فروند هلیکوپتر که در عمق محور جنوبی ـ در فیق و عال و بطیحه ـ فرود می آیند، عهده دار آن شود. به این نیرو، نیروی زرهی دیگری از نیروهای محور میانی کمک می کند و از درباشیه به سمت جنوب تا بطیحه، پیش می رود.

علاوه بر این، نیروی زرهی مضافی از نیروهای محور میانی، از راویه به طرف واسط پیشروی می کند و سپس با گذر از کفر نفاخ، برای تقویت نیروهای زرهی ای که از قلع به جانب قنیطره در حال پیشروی هستند، روبه قنیطره می گذارد.

تا روز نهم ژوئن، فعالیت در جبهه سوریه، تقریبا متوقف بود، به استثنای برخی حملات هوایی که هواپیماهای سوریه، در ساعت 45/11 روز پنجم ژوئن، بر روی پالایشگاههای نفت حیفا و نیز فرودگاه مجدو انجام دادند. هواپیماهای اسرائیلی، در پاسخ به این حملات، در ساعت 15/12 همان روز دست به یورش هوایی زدند و این حمله، به انهدام 60 فروند هواپیمای گوناگون در فرودگاههای دمشق و مناطق اطراف منجر شد و سایر هواپیماهای سوریه به شمال برده شدند. چند واحد ذخیره از نیروهای سوریه نیزبرخی شهرکها را در نزدیکی مرز هدف حملات فرعی خود قرار دادند.

پس از اینکه کار نیروهای اسرائیلی به لحاظ نظامی در دو جبهه مصر و اردن به طور نهایی خاتمه یافت، حمله زمینی خود را در جبهه سوریه، پس از بمباران شدید هوایی بر روی مواضع مقدم دفاعی، در سپیده دم نهم ژوئن، آغاز کردند. نیروهای اسرائیلی، در حین اجرای طرح تجاوزکارانه خود، با مقاومت سختی روبه رو شدند، به خصوص در مقابل مواضع دفاعی و در قلع که 40 تانک آنها منهدم شد، فرمانده تیپ زرهی مجروح، تانک او منهدم گردید و معاون او و تعدادی از فرماندهان گروهانها کشته شدند. این نبرد سخت در زعوره و تل الفخار نیز تکرار شد و دشمن نتوانست در اولین روز تجاوز جز دست یافتن به چند موضع مقدم، به پیشرفت قابل ذکری نایل آید.

در روز 10/6/1967 ارتش دشمن یورش خود را از سرگرفت و پس از اینکه قله های جنوبی جبل الشیخ و نیز سراسر شمال جولان تا نخیله در مرز لبنان را تصرف کرد، نبرد در ساعت 30/18 همان روز متوقف شد. در این نبردها، سوریه در حدود یک هزار شهید و 560 اسیر از دست داد و در برابر، تلفات اسرائیل 152 کشته و 306 زخمی بود. سوریه 70 تانک از دست داد و اسرائیلیان 150 تانک به غنیمت گرفتند و خود نیز بیش از 100 تانک و نفربر از دست دادند.

ح ـ نتایج جنگ برای اسرائیل:

1ـ از نظر سیاسی:

اسرائیل، قدرت برتر خود را که می تواند در راه پاسداری از منافع غرب در منطقه عربی ـ از جمله منافع نفتی و اقدام بر ضد نفوذ شوروی ـ به کار گرفته شود، برای کشورهای غربی و امپریالیسم آمریکا به ثبوت رساند.

2 ـ از نظر نظامی:

اسرائیل به هدفهای خود در جنگ رسید و تا تحقق یافتن آن، به آتش بس وقعی ننهاد. مهم ترین چیزی که اسرائیل بدان دست یافت، تصرف مساحتهای وسیعی از خاک اعراب بود و بسیار بیشتر از آن چه در جنگ 1948 تصرف کرده بود. زیرا مساحت سرزمین اشغالی فلسطین در حدود 700/20 کیلومتر مربع بود که اسرائیل، صحرای سینا به مساحت 198/61 کیلومتر مربع، بخش غزه 363 کیلومتر مربع، کرانه غربی رود اردن 878/5 کیلومتر مربع و جولان 150/1 کیلومتر مربع را بدان افزود و بدین ترتیب، مجموع مساحتی که موجودیت صهیونیست به تصرف خود درآورد 359/89 کیلومتر مربع شد، یعنی با افزایشی معادل چهار برابر آنچه که در هنگام پیدایش این موجودیت به تصرف درآمده بود. همچنین اسرائیل تنگه های تیران را بازگشود، به شرم الشیخ دست یافت و نظارت بر رفت و آمد کشتیها را در خلیج عقبه برای خود فراهم ساخت.

3 ـ از نظر اقتصادی:

اسرائیل، به منابع نفت در سینا (تا بهار 1982) و منابع آب در ارتفاعات سوریه و کرانه غربی دست پیدا کرد و امکان یافت که مهاجرت و اقامت در سرزمینهای اشغال شده عربی را توسعه دهد. به علاوه، می توانست از کارگران عرب ـ با دستمزدهای نسبتا کم ـ در طرحهای عمرانی و زراعی خود سود برد.

4 ـ به لحاظ ژئواستراتژیک:

با کم شدن فاصله اسرائیل تا پایتختهای عربی (امّان و دمشق و قاهره) وضعیت ژئواستراتژیک اسرائیل بهبود یافت و طول مرزهای مشترک با اردناز 650 کیلومتر تا 450 کیلومتر (از جمله 5/83 کیلومتر طول بحر میت) کاهش پیدا کرد، عمق استراتژیک اسرائیل افزایش یافت و نظر به در دست داشتن خاک اعراب، برای چانه زدن، برگهای برنده ای کسب کرد و مرزهای جدید خود را در نقاطی تعیین کرد که موانع طبیعی بازدارنده ای (کانال سوئز، رود اردن، ارتفاعات جولان) قرار داشت. این امر، در روحیه سربازان و فرماندهان اسرائیلی چنان تأثیری گذاشت که بر این گمان شدند که می توانند خواست خود را تحمیل کنند و آزمندیهای اسرائیل را در جهان عرب تحقق بخشند.

ط ـ نتایج جنگ برای اعراب:

1 ـ به لحاظ سیاسی:

این شکست دردناک، وجدان اعراب را بیدار و برانگیخته ساخت و احساس ملی آنان را متوجه خطری کرد که همه آنها را مورد تهدید قرار داده بود. این امر در اقدامهای آنان منعکس شد و این اقدامهای عملی، در جهت از بین بردن پیامدهای شکست، تقویت کانونهای پایداری و تکیه بر اصالت ذاتی ملت عرب بود و در کنفرانسهای پیاپی سران عرب که مقدمات رویارویی بعدی (جنگ 1973 اعراب و اسرائیل) را فراهم کرد، تبلور یافت.

این از یک طرف، از طرف دیگر، چگونگی و شیوه و هدف تجاوز، واقعیت ادعاهای صهیونیستها و امپریالیستها را که به بهانه ضعف اسرائیل در مقابل اعراب تهدیدگر، احساس ترحم و همدلی جهانیان را نسبت به خود جلب می کردند، برای همه مردم جهان برملا ساخت. و این مسأله باعث شد تا همدلی اینان متوجه اعراب گردد و از آن پس اعراب بتوانند اسرائیل را در عرصه جهان منزوی کنند. همین امر، تأثیری سترگ در تغییر پایه های استراتژی دو طرف مناقشه اعراب و اسرائیل نهاد.

2 ـ از نظر نظامی:

در تجاوز ژوئن، نیروهای عرب، تلفات سنگینی در قوا و تجهیزات متحمل شدند. ولی این نیروها، برای سازماندهی مجدد قوا و امکانات خود، به سرعت اقدام کردند و توانستند در مدت کوتاه نیرومندتر از پیش شوند. و این در سایه کمک مادی اعراب و کمک تسلیحاتی شوروی بود.

افزون بر این، تلخی شکست، توده های مردم عرب و دولتها و نیروهای مسلح آنها را به کار پیگیر برای بازیافتن توان رزمی و آمادگی برای انتقام واداشت. نیز تجاوز ژوئن، ناتوانی مدیریت نظامی مسلک اسرائیل را در مورد به زیر سلطه درآوردن اعراب نشان داد. زیرا با وجود اهمیت پیروزی بزرگ نظامی، سرسختی اعراب در مقاومت در برابر خطر تحمیل شده افزایش یافت و با توجه به تصمیمات کنفرانس سران در خرطوم (نک: سران عرب، کنفرانسهای) و جنگ فرسایشی در جبهه سوئز و پیگیری تمهیدات برای رویارویی بعدی، اعراب بر ادامه جنگ مصمم تر شدند.

به این ترتیب، اسرائیل، با وجود پیروزی نظامی خود، نتوانست به هدف سیاسی خویش، یعنی وادار کردن اعراب به شناسایی رسمی و اعتراف به موجودیت آن، برسد. روی هم رفته، این نتایج، برخی از عواملی را که به چهارمین جنگ اعراب و اسرائیل، جنگ اکتبر 1973، منجر شد، تشکیل می دهد.

مآخذ:

  1. مصطفی، حسن: حرب حزیران 1967، بیروت 1973.
  2. نفوری، امین: توازن القوی بین العرب و اسرائیل، دمشق 1968.
  3. کیلانی، هیثم: المذهب العسکری الاسرائیلی، بیروت 1969.
  4. David Kimche: The Sandstorm. London 1968.
  5. Eric Rouleau, Jean - Francis Held, Jean et Simon Lacouture: Israel et les Arabes , Le 3e Combat, Paris 1967.
  6. Institute For Strategic Studies: Israel and The Arab World (The Crisis of 1967), London 1967.
  7. Michael Ban Zohra: Histoire secrete de la Guerre D'Israel, Paris 1968.
  8. Shmuel Seguer. La guerre le six Jours. Paris 1967.
  9. Walter Laquer. The Road to Jerusalem. New York 1968.