کتاب سفید

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل


مجموعه اسناد و مدارک و گزارش های سیاسی که درباره یک موضوع خاص از سوی دولت انگلستان تقدیم پارلمان می شود، "کتاب سفید" (White Paper) نامیده می شود. این اسناد و مدارک در بررسی تاریخ سرپرستی انگلستان بر فلسطین نقش بسیار مهم و بارزی دارد؛ و در فاصله 1922 تا 1939، شش جلد از آنها منتشر شده است:

1 ـ کتاب سفید مصوب ژوئن 1922 (کتاب سفید چرچیل):

جوی از ناآرامی و تنش بر فلسطین حکمفرما شد و پس از آشکار شدن جانب داری دولت انگلستان از نهاد صهیونیسم، انتقاد روزنامه های انگلیسی از دولت بالا گرفت. بنابراین "چرچیل" تصمیم گرفت با انتشار یک بیانیه رسمی درباره سیاست بریتانیا در فلسطین به این حملات خاتمه دهد.

این سند که از سوی چرچیل وزیر مستعمرات ارائه شد، گزارش بسیار مهمی از سیاست بریتانیا را در برداشت. این کتاب بر مفاد اعلامیه بالفور (1917) صحه گذاشت، پس از آن اعلام کرد که فلسطین هرگز بدان گونه که انگلستان انگلیسی شمرده می شود،یهودی نخواهد گشت؛ یعنی اعراب نباید بیمی از اخراج جمعیت عرب فلسطینی یا محو شدن و از میان رفتن فرهنگ و زبان خود داشته باشند. این سند اضافه می کند که "در اعلامیه بالفور هیچ اشاره ای مبنی بر این که فلسطین کاملاً و صرفاً وطن "ملی" یهودی خواهد گشت وجود ندارد و ایجاد چنین وطن ملی در فلسطین به معنای تحمیل هویت و تابعیت یهودی بر تمامی ساکنان این سرزمین نخواهد بود."

به این ترتیب، سند یاد شده نشان دهنده سیاست دولت بریتانیا درباره مسائل مربوط به مهاجرت بود و تصریح داشت که مهاجرت یهودیان، تا هنگامی که در توان اقتصادی کشور باشد، ادامه خواهد داشت و دولت از روند اعطای خودمختاری به منطقه حمایت خواهد کرد؛ مشروط به این که یک شورای قانونگذاری متشکل از دوازده عضو انتخابی و ده عضو انتصابی و به ریاست کمیسر عالی، حکومت خودگردان را اداره کند. این سیاست با مخالفت اعراب و یهودیان مواجه شد. این کتاب سفید منطقه شرق [رود] اردن را از فلسطین جدا کرده بود.

با این حال، صهیونیستها به سرعت به موافقت با کتاب سفید روی آوردند. اما اعراب به مخالفت خود ادامه دادند؛ زیرا هیأت فلسطینی [از سوی اعراب] هیچ اختیاری برای پذیرش هیچ یک از سیاستهای بریتانیا، که مبتنی بر اعلامیه بالفور باشد، نداشت. ساماندهی مهاجرت یهودیان هم در واقع به معنی خلق یک اکثریت یهودی بود که این خود به معنای تسلط صهیونیستها بر فلسطین بود.

2 ـ کتاب سفید مصوب اکتبر 1930 (کتاب سفید پاسفیلد):

"لرد پاسفیلد"، وزیر مستعمرات انگلستان، در اکتبر 1930 در پی اغتشاش های خونین سال 1929 این کتاب را منتشر کرد. دولت بریتانیا کمیسیون "شو" را برای بررسی واقعیات و عوامل این حوادث به فلسطین اعزام کرده بود و این سند را منتشر کرد تابگوید که هم صدور اعلامیه بالفور و هم سرپرستی بریتانیا بر فلسطین، تعهداتی را برعهده دولت انگلستان گذاشته است. این دولت با صدور اعلامیه بالفور ایجاد وطن "ملی" برای یهودیان در فلسطین را برعهده گرفت و با اعلام سرپرستی، مسئولیت حفظ حقوق جمعیت غیریهودی این سرزمین را نیز پذیرفت. سند یاد شده با این دیدگاه که ایجاد وطن ملی یهودیان تکلیف اصلی نظام سرپرستی است هم مخالفت کرد. سیاست پیشنهادی بریتانیا چهار بند اصلی داشت: امنیت، پیشرفت قانونی، پیشرفت اقتصادی و پیشرفت اجتماعی. دولت همچنین اعلام کرد که تحت هیچ فشاری از این سیاست عدول نخواهد کرد و با هرگونه تهدیدی که علیه امنیت منطقه صورت گیرد به شدت برخورد می کند و به سوی ایجاد شورای قانونگذاری که در کتاب پیشین (کتاب چرچیل) پیشنهاد شده بود گام برمی دارد.

سند یاد شده مبتنی بر این دیدگاه بود که مساحت زمین های قابل کشت فلسطین دیگر نمی تواند پذیرای مهاجران جدید باشد. دولت بریتانیا در این سند از سیاست آژانس یهودی در مورد مهاجرت و اسکان به شدت انتقاد کرد و آن را تهدیدی علیه حضور اعراب در فلسطین به شمار آورد که با ادعاهای صهیونیستها مبنی بر تمایل به همزیستی مسالمت آمیز با اعراب در تعارض است.

این سیاست با انتقاد شدید برخی از سیاستمداران بریتانیایی مواجه شد. آنان اتخاذ چنین سیاستی را شانه خالی کردن دولت بریتانیا از تعهدات موجود در سند سرپرستی می دانستند. وایزمن هم در اعتراض به آنچه عدم رعایت حقوق و آرمانهای "ملت یهود" در ایجاد یک وطن "ملی" می دانست از ریاست آژانس یهود استعفا داد.

یک کمیسیون ویژه دولتی با نمایندگان آژانس یهود وارد مذاکره شد. حاصل مذاکرات، نامه رمزی مک دونالد، نخست وزیر انگلستان، در 13 فوریه 1931 خطاب به وایزمن بود. این نامه به منزله یک سند رسمی بود که به جامعه ملل و کمیسر عالیانگلستان در فلسطین ارائه شد و ظاهراً فقط تفسیر [[پاسفیلد، کتاب سفید ـ 1930|کتاب سفید پاسفیلد]] بود. اما در عمل بسیاری از قیود تحمیل شده بر جنبش صهیونیسم را از میان برداشت.

این کار با تأکید بر این نکته انجام شد که تعهد موجود در سند سرپرستی یک تعهد کلی نسبت به "ملت یهود" است و نه فقط تعهدی نسبت به ساکنان یهودی فلسطین. نامه مک دونالد بر مفاد مقدمه سند سرپرستی (که متن اعلامیه بالفور را هم در برداشت) تأکید و علاوه بر آن، به حقوق "تاریخی" یهود در فلسطین نیز اشاره داشت. به این ترتیب، نامه یاد شده با تسهیل مهاجرت یهودیان به فلسطین و حمایت از اسکان و اقامت ایشان در آن موافقت کرد.

3 ـ کتاب سفید مصوب ژوئیه 1937 (کمیسیون پیل):

این کتاب براساس سیاست بریتانیا در فلسطین در زمان تهیه گزارش "کمیسیون سلطنتی فلسطین" معروف به گزارش پیل تنظیم شد. در این کتاب ذکر شد که دولت بریتانیا با برنامه تقسیم مصوب کمیسیون به صورت اصولی موافق است و اقدامات لازم را برای اجرای آن به عمل خواهد آورد. این دولت به منظور آن که هر دو دولت عربی و یهودی تشکیل شوند، به تعهدات خود در حفظ صلح و امنیت و نظم عمومی در بقیه مناطق فلسطین پایبند خواهد بود. برای عملی کردن برنامه، دولت دو سیاست را اتخاذ کرد:

الف. ممنوعیت هرگونه تغییر در مالکیت اراضی که مانعی در راه اجرای برنامه دولت ایجاد کند.

ب. محدود کردن مهاجرت به هشت هزار نفر در فاصله زمانی آگوست 1937 تا مارس 1938.

4 ـ کتاب سفید مصوب دسامبر 1937 (کمیسیون وودهد):

در این سند نامه ای از وزیر مستعمرات به ووشوب، کمیسر عالی انگلستان در فلسطین، وجوددارد. افراد کمیسیون وودهد برای بررسی جزئیات و احتمالات عملی طرح تقسیم تعیین شدند. اگر دولت به این نتیجه رسید که طرح عادلانه و عملی است، آن را به جامعه ملل ارجاع خواهد داد و پس از آن ممکن است که سازمان های دولتی جدید برای مناطق یهودی و عربی ایجاد شود.

5 ـ کتاب سفید نوامبر 1938 (گزارش کمیسیون وودهد):

کمیسیون وودهد در گزارش خود خواستار آن شد که به دلیل بی فایده بودن طرح موردنظر کمیسیون بیل، پیشنهادهای آن کمیسیون لغو شود. دولت بریتانیا هم، که در کوه های فلسطین با آتش انقلاب مواجه بود، کوشید با ارائه یک دیدگاه جدید این انقلاب را مهار کند. این وضع به مخالفت با تقسیم منجر شد. زیرا مشکلات اداری، سیاسی و مالی فرآیند تقسیم باعث غیرعملی شدن ایده تقسیم گردیده بود.

بر این اساس، دولت بریتانیا تلاش هایی را برای ایجاد تفاهیم بیشتر میان اعراب و یهودیان آغاز کرد. از جمله این تلاش ها پیشنهاد برگزاری کنگره ای با حضور نمایندگان آژانس یهود و نمایندگان اعراب فلسطین و کشورهای عرب همسایه برای بحث و تبادل نظر درباره "سیاست آینده" و مسائل مربوط به مهاجرت به فلسطین بود. "اما اگر طرف های گفتگو در یک مهلت مشخص به توافق نرسیدند، دولت بریتانیا خود، در این موارد تصمیم گیری خواهد کرد".

6 ـ کتاب سفید ماه مه 1939 (کتاب سفید مک دونالد):

شکست کنگره یاد شده منجر به صدور این سند شد که در آن آمده بود: "دولت بریتانیا سیاست جدیدی غیر از سیاست تقسیم را در پیش گرفته است. دولت اعلیحضرت برای برطرف کردن هرگونه تردید اعلام می دارد که هیچ سیاستی برای تبدیل فلسطین به یک کشور یهودی را در برنامه خود ندارد". این بدان جهت است که "چنین سیاستی با تعهداتی کهسند سرپرستی برعهده این دولت گذارده است منافات دارد". زیرا هدف دولت بریتانیا آن است که در مدت ده سال یک کشور مستقل ایجاد کند...؛ کشوری که در آن بتوان حقوق اساسی همگان اعم از اعراب و یهودیان را تأمین کرد. بدین منظور، اولین گام محول کردن پست های مدیریتی دولت به یهودیان و اعراب (با توجه به نسبت جمعیتی هر یک از دو گروه) است".

دولت بریتانیا در این سند، مهاجرت یهودیان را متوقف کرد. توقف این بار نه با دلایل اقتصادی، بلکه به لحاظ مسائل سیاسی بود؛ "زیرا دولت نمی تواند بگوید که در سند سرپرستی دلیلی هست که مهاجرت باید تا ابد ادامه داشته باشد... با این که تنها معیار عملکرد ما باید توان اقتصادی کشور برای ادامه مهاجرت باشد؛ بلکه هنگام وضع سیاست مهاجرت نگرانی اعراب از مهاجرت نامحدود یهودیان نیز در نظر گرفته شود".

بر طبق این سند، مقرر شد که گسترش بی قاعده وطن یهودی "به معنای حکومت زور خواهد بود". از این رو "دولت بریتانیا تصمیم گرفته است اجازه گسترش این وطن ـ از طریق پذیرش مهاجران بیشتر ـ را ندهد؛ مگر آنکه اعراب این گسترش را بپذیرند. بنابراین، میزان مهاجرت در خلال پنج سال آینده به 75000 نفر محدود خواهد شد. این محدودیت تعداد یهودیان را در فلسطین به حدود یک سوم کل جمعیت خواهد رساند. پس از پایان این پنج سال هم مهاجرت یهودیان در صورت مخالفت اعراب متوقف خواهد شد".

در این سند درباره تغییر مالکیت اراضی با افزایش روند تغییر مالکیت در برخی مناطق مخالفت کرد و این روند در برخی مناطق دیگر محدود گردید؛ و "به کمیسر عالی در فلسطین اختیارات لازم برای ممنوع کردن و ساماندهی این روند داده خواهد شد". در 28 فوریه 1940، کمیسر عالی "قانون تغییر مالکیت اراضی" را وضع کرد. این قانون فلسطین را به سه منطقه تقسیم کرد:

1. منطقه الف، شامل تل و برخی از مناطق مجاور (64% از مساحت فلسطین). در این منطقه انتقال مالکیت زمین به غیر اعراب فلسطینی ممنوع شد.

2. منطقه ب، شامل دره جزریل، جلیل شرقی، بخش اعظم دشت ساحلی (به جز منطقه تل آویو) و نگو (31% از مساحت فلسطین). در این منطقه با شرایط مشخص، انتقال مالکیت مجاز گشت.

3. منطقه ج (5% از مساحت فلسطین) که به صورت "منطقه آزاد" باقی می ماند.

جنبش صهیونیسم این سند را به عنوان آغاز "خیانت نهایی" به تعهدات موجود در اعلامیه بالفور نسبت به "ملت یهود" و سرپرستی بریتانیا بر فلسطین تلقی کرد. صهیونیست ها از وقتی این سند منتشر شد علیه سرپرستی بریتانیا اعلام جنگ کردند.

مأخذ:

  1. المسیری، عبدالوهاب: دایره المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، ترجمه مؤسسه مطالعات و پژوهش های تاریخ خاورمیانه، دبیرخانه کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین، جلد ششم، چاپ اول، پاییز 1382.