شهرک سازی های یهودی نشین

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل


مقدمه:

یهودیان همواره در پی جداسازی خود از دیگر اقوام و گروهها و زندگی به صورت مجموعه ای منزوی و مجزا بوده اند. هرچند در طول چند سال اخیر سران مذهبی و سیاسی نفوذ نسبت به اختلاط میان یهودیان و غیر یهودیان اعلام خطر کرده اند و بسیاری از محققان وجود چیزی به نام فرزندان اسرائیل و یا نژاد دست نخورده سامی را در زمان حال انکار می کنند، اما صهیونیستهای غاصب فلسطین بر چنین امر موهومی پافشاری می کنند. شهرک نشینی و شهرک سازی برای یهودیان در اصل ریشه در چنین خرافه تاریخی دارد.

اما شهرک سازی های یهودی نشین در سرزمینهای اشغالی در حقیقت راهی برای یهودی سازی سرزمینها و اشغال زمینهای جدید است. شهرک سازیهای یهودی نشین در مناطق اشغالی فلسطین و دیگر سرزمینهای اشغالی عربی، یکی از دیگر تهدیدها و سیاستهای اصلی رژیم صهیونیستی و نیز عاملی مهم و استراتژیک در معادلات و محاسبات این رژیم، از هنگام تأسیس اسرائیل تاکنون به شمار می رود که در حفظ امنیت و تحکیم سلطه صهیونیسم بر سرزمینهای اشغالی، تأثیر بسزاییداشته است.

این سیاست، در پی اجرای سیاست انتقال یهودیان به فلسطین، با هدف یهودی سازی این سرزمین، از زمان تشکیل اولین کنگره صهیونیستها در سال 1897 میلادی در دستور کار جنبش صهیونیسم قرار گرفت و از زمان تشکیل رژیم صهیونیستی نیز روند تصاعدی پیدا کرد. این سیاست همچنین عاملی مهم و استراتژیک در معادلات و محاسبات این رژیم از هنگام تأسیس آن تا کنون محسوب می شود که در حفظ امنیت و تحکیم سلطه صهیونیسم بر سرزمین های اشغالی تأثیر بسزایی داشته است.

در تأیید این سیاست، "گلدا مایر" نخست وزیر وقت اسرائیل گفته است: "مرزهای مشخصی برای اسرائیل وجود ندارد و مرز اسرائیل تا جایی است که یهودیان در آن اقامت دارند."

بر این اساس، از سال 1967 م شهرک سازی و اسکان یهودیان در سرزمینهای اشغالی با طرح بزرگ شهرک سازی "ایگال آلون" آغاز شد.

رژیم صهیونیستی در طول سالهای اشغال سرزمین فلسطین کوشیده است از شهرک سازی به عنوان راهروی بلندمدت، زمان بر، ولی در عین حال قطعی، برای اشغال و یهودی سازی فلسطین استفاده کند. در این شیوه اشغالگری، رژیم صهیونیستی مناطق مهم، استراتژیک و دارای منابع طبیعی قابل توجه (از جمله آب، خاک مرغوب جهت کشاورزی، موقعیت استراتژیک، دسترسی به دریا و راههای منطقه ای و نیز دارای ملاکهای مذهبی و...) را برای ایجاد شهرکهای صهیونیست نشین انتخاب می کنند و دست به ساخت و سازهای گسترده و اسکان یهودیان مهاجر می زند. اسکان یهودیان مهاجر در این شهرکها از نظر رژیم صهیونیستی اشغال قطعی و غیرقابلبازگشت محسوب می شود.

درحالی که سلطه بر سرزمینها در آفریقای جنوبی دو قرن یا بیشتر طول کشید، در فلسطین و با شعار "زمین بدون ملت برای ملتی فاقد زمین" چند دهه وقت گرفت. "ماکس نوردو" که یکی از رهبران صهیونیسم بود، مفهوم "اراضی خالی از سکنه" را مطرح کرد و براساس آن بود که قبل از جنگ جهانی اول، شکل گیری کوچ نشینهای یهودی در فلسطین، آغاز شد. در خلال دهه هشتاد قرن نوزدهم تا تحمیل قیمومیت انگلستان بر فلسطین (1922) کوچ نشینهای یهودی ـ صهیونیستی روی زمینهایی احداث شد که وطن گزینان و یا مزدوران آنان از بزرگ مالکان به ویژه غیرفلسطینیان، خریداری کرده بودند.

صهیونیسم معتقد است که تمامی فلسطین سرزمین یهودی است و حق دارد و آن را "بازپس گیرد".

شهرک سازی یهودی نشین با استفاده از طراحی های قبلی راهی برای اشغال مناطق استراتژیک، نفوذ بیشتر به سرزمینهای فلسطینیان و حتی مجبور کردن فلسطینیان به مهاجرت می باشد. صهیونیستها با محاصره کردن برخی از مناطق استراتژیک فلسطین در میان شهرکهای یهودی نشین و سپس بسط و گسترش این شهرکها سعی در یهودی سازی آن مناطق کرده اند. نمونه عینی چنین فعالیتی در بیت المقدس اجرا شده است. صهیونیستها با ایجاد شهرکهای یهودی نشین متعدد در شرق آن راه دسترسی فلسطینیان را به بیت المقدس قطع و در صدد تکمیل پروژه اشغال آن برآمدند.

علاوه بر این صهیونیستها با انتخاب زمینهایی در عمق مناطق فلسطینی نشین به عنوان شهرک و سپس به بهانه تأمین امنیت این مناطق، اشغال خود رابه عمق سرزمینهای فلسطینیان بسط داده اند. همچنین اقدامات خرابکارانه و تلاشهای ضد انسانی صهیونیستهای شهرک نشین علیه فلسطینیان مجاور، راهی برای کوچاندن و آوارگی فلسطینیان به حساب می آید. صهیونیستهای شهرک نشین علاوه بر حمله مسلحانه به مناطق فلسطینی نشین، ناامن کردن این مناطق و وارد ساختن خسارتهای مادی و جانی بر آنها، گاه با آلوده کردن منابع آب و محیط زیست منطقه از طریق مواد شیمیایی و بیولوژیک مبارزه ای ناجوانمردانه را علیه فلسطینیان در پیش گرفته اند، تا از این طریق بتوانند فلسطینیان را به مهاجرت مجبور سازند.

شهرک سازی در استراتژیهای بلندمدت رژیم صهیونیستی از چنان جایگاه مهمی برخوردار است که علی رغم تلاشهای بین المللی و حتی ایالات متحده برای توقف توسعه شهرکها توسط رژیم صهیونیستی این رژیم نه تنها توسعه شهرکها را متوقف نکرده بلکه گاهی نیز حتی حاضر به پذیرش تنش در روابط خود با واشنگتن و تعارض در موضع گیریهای دو طرف شده است، اما دست از گسترش شهرکهای یهودی نشین برنداشته است. این راهبرد صهیونیستی به معنای استمرار انتقال و اسکان یهودیان جهان در فلسطین می باشد.

اسکان مهاجران یهودی در فلسطین اشغالی از قدیمی ترین و باثبات ترین سیاستهای سازمان صهیونیستی بوده است. صهیونیستها به منظور تجمع یهودیان پراکنده سراسر جهان در فلسطین و تشکیل ملت یهود با نیت تأسیس دولت یهودی در فلسطین، از قرن نوزدهم میلادی یهودیان سراسر جهان را تشویق به مهاجرت به این کشور نمودند. از همان زمان صندوق ویژه ای نیز برای اسکان این مهاجرانتأسیس شد و حمایت مالی آن را برعهده گرفت.

در یک دسته بندی کلی روند مهاجرت یهودیان به فلسطین را با توجه به تاریخ تأسیس رژیم صهیونیستی می توان به دو مقطع تاریخی تقسیم کرد: مقطع اول مهاجرت یهودیان و اسکان آنها در فلسطین قبل از تأسیس رژیم صهیونیستی؛ مقطع دوم مهاجرت یهودیان و اسکان آنها در فلسطین پس از تأسیس رژیم صهیونیستی. این مقطع تاریخی خود به چندین دوره تقسیم می شود که عبارت است از: دوره پس از اشغال فلسطین در سال 1948، دوره پس از سال 1967، دوره انتفاضه اول و نیز دوره پس از شروع انتفاضه الاقصی.

الف ـ جایگاه شهرکهای یهودی نشین در اندیشه صهیونیسم:

به طور کلی می توان شهرکهای یهودی نشین در کرانه باختری و نوارغزه را از دو بعد ایدئولوژیک و استراتژیک بررسی کرد. از نظر ایدئولوژیک شهرکها در سرزمینهای مقدس ساخته می شوند. ساخت این شهرکها سابقه ای بیش از 6 دهه داشته و به قبل از تشکیل رژیم صهیونیستی در سال 1948 بازمی گردد. البته در مفهوم گسترده تر ـ اندیشه ضرورت اسکان یهودیان در قالب آبادیهای کوچک یهودی نشین، به کنگره بال باز می گردد. سازمانهای یهودی از اوایل قرن بیستم به تدریج شهرکهای یهودی نشین (موشاو و کیبوتص) را ایجاد کردند. این شهرکها زمینه جذب یهودیان و سازماندهی آنها قبل از تشکیل رژیم صهیونیستی را فراهم کرد.

از نظر استراتژیک نیز پس از آنکه رژیم صهیونیستی مناطقی را در سال 1967 اشغال کرد، اندیشه ایجاد شهرکهای یهودی نشین را در این مناطقعملی نمود. این شهرکها از نظر صهیونیستها دارای چندین کارکرد هستند. در ابتدا به عنوان سد و مانعی در مقابل حمله ناگهانی اعراب در نظر گرفته می شوند.

به همین دلیل بود که این شهرکها در دهه 1970 حالت اردوگاههای شبه نظامی داشتند و از سال 1980 به این سو بود که به شهرک تبدیل شدند. از طرف دیگر شهرکهای یهودی نشین به گونه ای طراحی شده اند که اولاً تعداد زیادی از یهودیان را در خود جای دهند و ثانیا شبکه راههایی که برای مرتبط کردن این شهرکها ایجاد شده، به گونه ای است که وظیفه قطع ارتباط شهرها و روستاهای فلسطینی ها را برعهده دارند.

با توجه به این ویژگیهاست که شهرکهای یهودی نشین روز به روز گسترش می یابند. شهرکهایی که ساخت آنها مغایر با حقوق بین الملل است.

ب ـ اهداف شهرک سازی:

رژیم صهیونیستی در اجرای طرحهای شهرک سازی و اسکان یهودیان در داخل سرزمینهای اشغالی و مناطق پرجمعیت فلسطینی اهداف زیر را دنبال می کرد:

1 ـ نظامی ـ امنیتی:

رژیم اشغالگر قدس با سرزمینی به وسعت 20700 کیلومتر مربع و عدم برخورداری از عمق مناسب و به لحاظ جغرافیایی آسیب پذیر در مقابل کشورهای همجوار با توجه به سیاست تجاوزکارانه خود همواره در معرض تهدید نیروهای خارجی و همجوار خود بوده است. در همین راستا، ایجاد شهرکهای یهودی نشین در سرحدات جغرافیایی و مرزهای این کشور می تواند یک اقدام پیشگیرانه وپدافندی در مقابل هجوم احتمالی کشورهای همجوار عربی یا نیروهای مبارز به عمق اسرائیل و مرکزیت شهرها و تأسیسات حیاتی آن باشد که در صورت حمله زمینی از سوی یک کشور خارجی، این شهرکها به عنوان یک مانع عمده می توانند خط پدافندی مناسبی محسوب شده و از پیشروی دشمن به داخل عمق اسرائیل ممانعت کرده و یا حداقل، آن را تا رسیدن نیروهای کمکی صهیونیستی به تأخیر اندازد.

با بررسی پروژه های اسکان در سرزمینهای اشغالی فلسطین معلوم می گردد که هدف اسرائیل غاصب اسکان صهیونیستها در فلسطین نیست بلکه در مرحله نخست اسکان و به کارگیری آنها در مراکز استراتژیک و حیاتی فلسطین است چون رژیم صهیونیستی به دلیل عدم برخورداری از عامل جغرافیایی، به عامل دفاع منطقه ای دل بست تا با قرار دادن هر کدام از شهرکهای مهاجرنشین به عنوان منطقه جنگی به خواسته خود جامه عمل بپوشاند و هنوز هم افکار و ایده های آشکار برخی رهبران صهیونیست از جمله موسی شارت رهبر جنبش برج و بارو از سیاستهای حکومتهای گذشته اسرائیل در رابطه با عمق استراتژی پروژه اسکان حکایت می کند.

"اوری ملی اشتاین" نویسنده اسرائیلی پیرامون اهمیت "شهرکهای اسرائیلی در استراتژی نظامی اسرائیل می گوید: شهرکهای مرزی در هنگام جنگ استقلال (منظور جنگ اول اعراب و اسرائیل) به عنوان پایگاههای قدرتمندی برای ستاد فرماندهی یهودیان بوده اند و فقط به عنوان پایگاهها و ایستگاههای بازرسی عمل نمی کردند. همچنین به این حقیقت رسیدیم که وظیفه اسکان و وظیفه دفاع در راه اشغال صهیونیستی این سرزمین دو وظیفه درهم آمیخته و مرتبطی هستند که به هیچ وجه نمی توانبرای رسیدن به هدف یکی از این دو وظیفه را در نظر گرفت لذا اشغال صهیونیستی جهت دستیابی به تکامل و پایداری مستلزم این مسأله است که سیاست توسعه دادن، با پذیرش حداکثر مهاجرین و توسعه شهرکهای یهودی نشین در شهرها و روستاها با در نظر گرفتن عامل دفاع از مراکز استراتژیک همراه باشد."

از سوی دیگر، تقسیم سرزمینهای اشغالی به بخشهای کوچک جغرافیایی و عزل آنها از همدیگر و ایجاد شهرکها در مرزها علاوه بر اینکه آسیب پذیری اسرائیل را در مقابل حملات گسترده و کلاسیک دشمن خارجی ترمیم می کند، عملاً سیاست سد نفوذ و تئوری دو مرزه کردن اسرائیل را اجرا و از نفوذ گروههای فلسطینی و حملات چریکی آنها به داخل اسرائیل از طریق کشورهای همجوار مثل لبنان، سوریه و اردن که در مرزها مورد حمایت مادی و معنوی مردم منطقه قرار می گیرند، جلوگیری می کند، زیرا شهرکها بر روی ویرانه های روستا و شهرکهای عرب نشین بنا شده و موجب تخریب بسیاری از منازل و مناطق مسکونی و کشاورزی می شد که طبیعتا به منزله اهرم فشاری بر مردم بومی برای کوچ اجباری آنها از مناطق مرزی است که نهایتا ترک این مناطق توسط اعراب موجب قطع کمکهای مادی و معنوی آنها به چریکها و در نتیجه کاهش عملیات ضد صهیونیستی آنها در مرزها می شود.

علاوه براین، احداث شهرکها در مناطق مرزی فلسطین و ایجاد یک شبکه راه ارتباطی مواصلاتی به کنترل بیشتر و بهتر اعراب پراکنده در مرزها کمک می کند.

بدین لحاظ که از نظر سیاسی و اقتصادی تأثیرات سلبی بسیاری بر روی ساکنان فلسطینی این مناطق خواهد گذاشت و عملاً گاهی در جهت کوچفلسطینیان از سرزمین خود است، زیرا آنها منازل و اراضی مزروعی خود را از دست داده و مجبورند جهت امرار معاش خود به مناطق دیگر مهاجرت نمایند که در صورت تحقق این امر، عملاً باری را از روی دوش اسرائیلیها برداشته و دیگر مشکلات اقامت فلسطینیان بر دوش صهیونیستها نخواهد ماند و اگر هم قصد اقامت در داخل فلسطین داشته باشند، اسرائیل عملاً از پراکندگی و گستردگی آنها در مناطق مهم جلوگیری می نماید و طبیعتا آنها را در جایی مثل اردوگاهها اسکان می دهد تا خیلی آسان تر و بهتر بتواند تحرکات آنها را کنترل نماید.

در این راستا هر یک از دولتهای اسرائیل این استراتژی را در احداث شهرکها در کرانه غربی و نوار غزه به کار برده اند به طوری که در کرانه غربی چهار کانون برای احداث ناگهانی و رخدادهای غیر مترقبه از قبیل شهرکهای الون موریه و اشیکد در نزدیکی جنین، کرنی شاوون ارئیل ایجاد کرده، علاوه بر اینها چندین شهرک تعاونی نیز در حول و حوش این کانونها وجود دارد. هرکدام از این کانونها از دستگاههای بی سیم پیشرفته و مدرن و تعداد زیادی نقشه و رمزهای سری و چندین خط تلفن ویژه کارهای شبانه روزی برخوردارند، از هر کدام، سربازان "دفاع محلی" که سربازان احتیاط و ساکن منطقه هستند، دفاع می کنند.

برای فرماندهی این کانونها نیز افراد شناخته شده که دارای برش اجرایی باشند انتخاب می گردند، فرمانده نظامی شهرکهای تعاونی که زیر نظر این کانونها می باشند نیز توسط یک افسر امنیتی است که از یک دستگاه بی سیم فوق مدرن و یک دستگاه اتومبیل برای کنترل این شهرکها برخوردار است. این افسران حتما باید دارای سابقه خدمت در واحدهاینظامی با درجه نظامی فرمانده گروهان و یا گردان باشند.

سلاحها و تجهیزات نظامی این کانونها توسط ارتش اسرائیل تأمین می گردد و هر فرد یهودی ساکن این شهرکها می تواند با تکمیل یک فرم، سلاح مورد نیاز خود را تهیه کند. همچنین در هر کانونی انبار اسلحه وجود دارد تا در صورت وقوع درگیری و اعزام واحدهایی از ارتش مأمورین مستقر در این کانونها بتوانند از خود دفاع نمایند و نیز این کانونها از دیگر وسایل خدمات عمومی از قبیل آمبولانس و اتومبیلهای آتش نشانی و غیره برخورد دارند.

به دنبال شعله ور شدن انتفاضه کانون جدیدی که غیر نظامی می باشد و به کانونهای فوق الذکر ارتباط دارد تأسیس شد و از دستگاههای بی سیم پیشرفته برخوردار است. وظیفه این کانون ارائه گزارشهایی درباره مراکز تظاهرات کرانه غربی و راههایی که توسط اعراب با ایجاد موانع بسته می شوند به کانونهای مافوق می باشد.

درباره این مسأله که آیا شهرکهای یهودی نشین توانسته اند نقش امنیتی مورد نظر رژیم صهیونیستی را بازی کنند؟ علائم و نشانه های انتفاضه مردم فلسطین در این مورد چیست؟ اسحاق رابین نخست وزیر رژیم صهیونیستی عقیده دارد "موقعیت شهرکها در نوار غزه باعث کاهش حوادث و درگیری با اهالی این منطقه در مقایسه با وضعیت در کرانه غربی گردیده است" لوینجر تروریست صهیونیستی در این باره می گوید: "شهرکها در این چند سال عمر انتفاضه اهمیت و نقش ارزنده خود در مناطق اشغالی را به اثبات رسانده اند زیرا که رویدادهای اخیر ثابت نموده که انتفاضه در مناطقی به حرکت خود ادامه می دهد که یا خالی از شهرکهای یهودی نشین باشد ویا از تعداد بسیار کمی برخوردار است."

واقعیت امر و حقایق تحمیلی، اسحاق رابین را وادار ساخت تا تحت فشار انتفاضه فلسطین نکاتی را بر ساکنان سرزمینهای اشغالی گوشزد نماید تا در صورت عدم پایداری و توانایی تحمل عواقب انتفاضه، این سرزمینها را ترک کنند.

رابین در زمان تصدی پست وزارت دفاع اسرائیل در حالی که در مقابل کمیسیون خارجی و امنیت پارلمان رژیم صهیونیستی سخنرانی می کرد در رابطه با انتفاضه گفت آنهایی که نمی خواهند خود را با شرایط یک جنگ طولانی وفق دهند باید از سرزمینهای اشغالی خارج شوند.

واقعیت امر در این است که تمام تلاشها و کوششهایی که برای تحکیم وظیفه امنیتی صورت گرفته از جمله ایجاد شهرکهای متعدد در سرزمینهای اشغالی، به طور اعجاب آوری در درون انتفاضه و دفاع بیرون آمده و به یک مسئولیت سنگین امنیتی تبدیل گردیده است.

در مجموع با توجه به آنچه گذشت می توان تصریح کرد که صهیونیستها در احداث بسیاری از شهرک های یهودی نشین در مناطق اشغالی، هدفشان ایجاد تسهیلات در تصرف، تأمین و نگهداری مناطق اشغال شده سال 1967 و ایجاد امنیت برای یهودیان ساکن مناطق 1948 می باشد. ایجاد امنیت نظامی و استقرار کامل صهیونیستها در خاک فلسطین و زیر نظر داشتن کلیه ترددها و تحرکات فلسطینیان در این رابطه از طریق ایجاد یک بافت هدفمند شهرک سازی توسط صهیونیستها پیگیری می شود.

2 ـ سیاسی اجتماعی:

با توجه به وسعت محدود فلسطین اشغالی کهجوابگوی اسکان همه یهودیان جهان نیست، ایجاد شهرکهای یهودی نشین بهترین روشی است که تعداد بیشتری از یهودیان را اسکان می دهد، ضمن اینکه با احداث شهرکهای کوچک و اسکان دادن چندین خانواده و یا دهها خانواده و با به کارگیری تدابیر سرویس دهی و خدمات رسانی و تسهیلات معیشت در بافت شهرکها، گامی مؤثر برای توسعه این شهرکها در آینده باشد و زمینه مهاجرت بیشتر یهودیان جهان را فراهم کند.

لذا رژیم صهیونیستی با توجه به سیاست اعراب زدایی خود در فلسطین و روند انتقال یهودیان به سرزمینهای اشغالی، احداث و گسترش شهرکهای یهودی را تسریع نموده تا ضمن پاسخگویی در مقابل مهاجرت عظیم و روزافزون یهودیان، دیگر یهودیان پراکنده در جهان را برای سفر به اسرائیل ترغیب و تشویق نماید و در مقابل با از بین بردن ماهیت جغرافیای بشری "دموگرافی" و تخریب بسیاری از منازل و مناطق مسکونی و زراعی اعراب و حتی انهدام کامل و محو تعدادی آنها از صفحه روزگار و ایجاد شهرکها و گروههای اسکان شده و غیر بومی بر روی ویرانه های آنها، انگیزه های ماندن اعراب در فلسطین و حتی بازگشت مجدد آنها به سرزمین خود را کاهش داده و یا به صفر برساند.

بدین صورت که دیگر زمین و ملکی برای اعراب مدعی مالکیت این مناطق باقی نمی ماند که فکر سکونت در سرزمین و مناطق یا فکر بازگشت به فلسطین را داشته باشند. به این ترتیب، صهیونیستها هم تفکر ماندن اعراب در فلسطین را کم رنگ نموده و حتی بقیه آنها را مجبور به کوچ و مهاجرت از سرزمین آباء و اجدادی خود می کند و هم اینکه از هرگونه ادعای فلسطینیانی مستقر در دیگر کشورها برایبازگشت به سرزمین خود جلوگیری می نماید و علاوه بر آن جریانهای فلسطینی را تحت فشار و در مقابل یک عمل انجام شده، قرار داده که تأخیر در هرگونه اقدام و مذاکره سیاسی با صهیونیستها منجر به از دست دادن بقیه سرزمینهای آنها می گردد.

از سوی دیگر، روند انتقال یهودیان به فلسطین و توسعه شهرکهای یهودی نشین می تواند اسرائیل را از مانور بیشتری در مذاکرات صلح با اعراب برخوردار کرده و در بعد سیاسی، تقویت و اهرم فشاری از ناحیه آن بر اعراب برای حرکت سریع تر آنها به سمت صلح با اسرائیل باشد. بدین گونه که رژیم اشغالگر قدس با اجرای این سیاست ضمن تثبیت امنیت داخلی و مرزهای خارجی خود با کشورهای همجوار عملاً قدرت مانور اعراب و جریانهای فلسطینی را در بازپس گیری اراضی کاهش داده و آنها را در مقابل عمل انجام شده، قرار خواهد داد و به عبارت دیگر، اصرار و سماجت اعراب و گروههای فلسطینی بر بازگرداندن زمینها به صاحبان اصلی آنها یعنی فلسطینیان، زمانی که ساکنان فلسطینی مالک زمینهای خود بوده و در منطقه حضور فیزیکی دارند یک معنی و اعتبار دارد و طبعا در مذاکرات صلح هم جایگاه و شأن خاصی خواهد داشت.

در غیر این صورت بدیهی است که با از میان رفتن سوژه مورد بحث و از بین رفتن اراضی مزروعی و کوچ کردن ساکنان عرب و احداث شهرکهای یهودی نشین، مورد فوق در مذاکرات صلح مسأله فلسطینیان لوث شده و از طرفی با افزایش قدرت مانور اسرائیل، اعراب به منظور جلوگیری از خسارت بیشتر، کراهت صلح با اسرائیل را فراموش و به نشستن به پشت میز مذاکره تن خواهند داد.

بنابراین می توان هدف سیاسی صهیونیستها ازاحداث شهرکهای یهودی نشین را در یک جمله خلاصه نمود و آن اینکه: با اشغال سرزمینهای فلسطینی توسط صهیونیستها و احداث شهرکهای یهودی نشین در آنها هم بافت جمعیتی این سرزمینها تغییر پیدا می کند و هم زمینه اسکان مهاجرین یهودی جدید و توسعه سرزمینی برای ایجاد یک کشور یهودی فراهم می شود.

3 ـ فرهنگی:

نظر به اینکه یهودیان مهاجر از ملیت های مختلف (اروپایی، آمریکایی، آفریقایی و آسیایی) بوده و دارای فرهنگهای مختلف از جوامع گوناگون هستند، طبعا انگیزه های متعددی در پشت انتقال آنها وجود دارد که کنترل و همگون کردن آنها الزاما امری اجتناب ناپذیر است. لذا رژیم صهیونیستی سعی در ایجاد تسهیلات لازم برای کنترل جامعه یهود و تزریق یک فرهنگ نوین و همه جانبه برآنها دارد که تحقق آن در مجموعه های مسکونی بسته به مراتب سهل تر و دستیابی ارگانهای اسرائیل به اهداف مربوطه به لحاظ اطمینان و سرعت، قطعا بیشتر خواهد بود. مثلاً اسکان دادن یهودیان افراطی در مجاورت با شهرهای فلسطینی به توسعه و رشد روحیه دشمنی آنها با اعراب کمک می کند، همچنان که این وضعیت در شهرکهای کریات اربع و ایلون، موریه و عفره که در نزدیکی شهرهای الخلیل و نابلس و رام الله واقع شده اند مشهود بوده است.

همچنین صهیونیستها با گسترش ساخت و ارائه سرویسهای مناسب به مهاجرین در این شهرکها، فضای مناسب را برای انجام تبلیغات و تشویق سایر یهودیان به مهاجرت به فلسطین و جذب کمکهای یهودیان سراسر جهان مهیا می کنند.

4 ـ آرمانی و مذهبی:

صهیونیستها در تصرف اشغال سرزمینهای فلسطینی و احداث شهرکهای یهودی نشین در این سرزمینها، بر مبنای آموزه های دینی یهود دو هدف را دنبال می کنند: هدف اول رسیدن به ارض موعود؛ هدف دوم آزادسازی زمینهای به اصطلاح توراتی که به زعم غاصبان، در اختیار فلسطین قرار گرفته است. این امر با توجه به آموزه های انحرافی و تحریف شده کتاب مقدس، زمینه ساز ظهور یک دولت یهودی و تصاحب سرزمین توراتی می باشد که حدود آن در کتاب مقدس تعیین شده است.

5 ـ اقتصادی:

سرزمین فلسطین با وسعت محدود کشاورزی سنتی خود نمی تواند منبع درآمدی سودزا برای رژیم صهیونیستی و تکافوی نیازمندیهای جمعیت اسرائیل با توجه به رشد روزافزون مهاجرین یهودی باشد، لذا ایجاد شهرکهای یهودی نشین بر روی اراضی و مراکز حیاتی که دارای اهمیت استراتژیکی می باشد از قبیل مناطق کوهستانی و کوهپایه های مجاور و یا سرزمینهای واجد شرایط جهت کشاورزی و نیز مناطق پرجمعیت فلسطین و سلب مالکیت فلسطینیان از اراضی مزروعی خود، راه را برای یک کشاورزی مکانیزه و پیشرو تحت نظر یک سیستم و سازمان متمرکز صهیونیستی فراهم می کند که هم نیازمندیهای غذایی استراتژیک اسرائیل را به طور هماهنگ تأمین نموده و از کشت محصولات زراعی غیر ضروری خودداری می کند و هم اینکه به پیروی از سیاستهای اقتصادی دولت که صرفا محصولات کشاورزی اسرائیل نمی تواند تکافوی همهنیازمندیهای غذایی اسرائیل باشد و به خارج وابسته است، بخشی از این اراضی در زمینه رشد صنایع تولیدی و ایجاد کارخانه های صنعتی در این کشور به کار گرفته خواهد شد که هم منبعی سودزا و پردرآمد برای اسرائیل است و هم اینکه این کشور با مقداری از درآمد ناشی از فروش و صادرات صنایع تولیدی و صنعتی خود می تواند کمبود مواد غذایی را از کشورهای هم پیمانش مانند آمریکا و غرب به راحتی تأمین کرده و درآمد اضافی را صرف دیگر امور نظامی و امنیتی و بازسازی و گسترش سرزمینهای اشغالی نماید.

افزون بر آن، یکی دیگر از اهداف اقتصادی احداث شهرکهای یهودی نشین در مناطق اشغالی فلسطین، انهدام و تخریب توان اقتصادی فلسطینیان، به منظور بالا بردن هزینه زیست و اسکان ایشان در فلسطین اشغالی می باشد. صهیونیستها، شهرکهای خود را در مهمترین زمینهای کشاورزی و قابل استفاده فلسطینیان بنا نموده اند و از این طریق دست آنها را از اراضی کشاورزی کوتاه نموده اند. بدین ترتیب فلسطینیان بدون درآمد و توان اقتصادی می شوند و در مقابل صهیونیستها با تحویل این اراضی به شهرک نشینان همراه با ارائه خدمات علمی و فنی، توان اقتصادی مهاجران را افزایش و آنها را در زمره مالکان و صاحبان اراضی مرغوب معرفی نمایند. از سوی دیگر، شهرکها را به گونه ای ساخته اند که شهرک نشینان بر منابع اصلی آب فلسطینیان اشراف داشته باشند و بدین ترتیب علاوه بر اراضی کشاورزی، منابع آب فلسطینیان را نیز غصب نمایند.

علاوه بر آن صهیونیستها می خواهند یکپارچگی سرزمینی و اجتماعی فلسطینیان را در مناطق فلسطینی نشین از بین ببرند و بافت اجتماعیمناطق تحت اشغال را تغییر دهند.

صهیونیستها با توجه به اهداف بالا، در اراضی اشغالی اقدام به احداث شهرکهای یهودی نشین نمودند. این اقدامات از سال 1967 ادامه یافته و همواره سرعت گرفته است.

ج ـ شهرک سازی پیش از سال 1948:

پیش از پیدایش جنبش صهیونیسم، اسکان یهودی در فلسطین وجود نداشت و اعضای جوامع یهودی (که شمار آنها از 25 هزار نفر فراتر نمی رفت) در تجمع های شهری، به ویژه در شهرهای قدس، طبریه و صفد زندگی می کردند و به دلایل مذهبی، که هیچ ارتباطی با طرح صهیونیسم نداشت، در فلسطین سکونت داشتند. در این شهرها شهرک های کشاورزی وجود نداشت و این پدیده از سال 1878 آغاز شد که گروهی از یهودیان قدس، پس از برخورداری از حمایت خارجی، به دشت ساحلی روی آوردند و توانستند شهرک "بتاح تکفا" را در آنجا بنا کنند.

با پیدایش جنبش دوستداران صهیون و آغاز موج های انتقال و اسکان در سال 1880، تأسیس شماری از شهرک های کشاورزی امکان پذیر شد. در سال 1882 شهرک های ریشون لصیون، و زخرون یعقوب و روش بینا و رد سال 1883 شهرک های یسود همعلیه و اکرون و در سال 1884، شهرک جدیرا، ساخته شدند.

اما دیری نپایید که از این شهرک ها دچار زیان های سنگینی شدند و به تکیه بر حمایت خارجی به ویژه به بارون روچیلد روی آوردند. این حمایت، به شهرک های قدیمی امکان داد که پا بر جا بمانند و همچنین باعث شد که سه شهرک دیگر (رحوبوت، مشمار هیاردن و الخضیره) در سال 1890 ساختهشوند. اما با ایجاد سازمان های اسکان صهیونیستی از سال 1891، نقش بارون روچیلد پایان پذیرفت و مسئولیت سرپرستی شهرک ها به جمعیت استعماری یهودی (بیکا) محول شد که در آغاز به شهرک های موجود، وام می داد و کشتزارهای آموزشی برای کارگران کشاورز، درست می کرد. پیش تر این مسئولیت ها به عهده کارگزاران بارون روچیلد بود. تا سال 1898، 22 شهرک یهودی ساخته شدند که (مجموع مساحت آنها به حدود 1000000 متر مربع و شمار جمیعت آنها (در آن زمان) تقریبا به 4900 نفر می رسید.

با برگزاری دومین کنفرانس صهیونیسم در سال 1898 و تصویب قانون سازمان صهیونیسم جهانی، این سازمان، همه امور مربوط به انتقال و اسکان در فلسطین را به عهده گرفت و ماجرا به آن چه که "صهیونیسم عملی" یا "نفوذی" نامیده می شود، منتهی گشت. این سازمان، فعالیت عملی خود را در سال 1901، با تأسیس صندوق ملی یهودی آغاز کرد.

در سال 1901 یک صهیونیست "صندوق ملی یهودی" (کرین کایمت) را با هدف خرید زمینهای بیشتر و تحمیل مالکیت دائمی ملت یهود، تأسیس کرد تا کوچ نشینان از آن بهره مند شده و به استخدام نیروی کارگری یهودی مقید شوند. تأسیس چنین آژانسهایی که مشروعیت خود را بیشتر از ملت یهود تا دولت، کسب می کرد، در واقع در نوع خود عنصری بی سابقه بود.

تأسیس دفتر فلسطین به ریاست آرتور روبین در سال های 1908ـ1907، باعث افزایش فعالیت این نهاد شد به طوری که فعالیت خود را در سال 1908 با تأسیس نخستین طرحش ـ که کشتزار ام جونی در کرانه باختری رود اردن و جنوب دریاچه طبریه بود ـآغاز کرد و پس از آن در شرق رودخانه، در شهرک هایی که "کینرت دجانیا" نامیده می شدند، به فعالیت پرداخت.

در این دوره، مهاجرت و اسکان که عمدتا با هدایت و همکاری آژانس یهود و سازمان صهیونیزم جهانی انجام می گرفت، مهاجرت با شیوه های مختلف قانونی و غیرقانونی، به شکل انفرادی و گروهی انجام می گرفت. در این مقطع هدف از اسکان مهاجران در فلسطین، ایجاد اکثریت یهود به منظور ایجاد ملت یکپارچه و جمعیت قابل توجه یهودی در این کشور برای تشکیل دولت یهود بود.

در این مقطع حمایتهای بلاقید و شرط بریتانیا و همکاریهای صمیمانه حکومت قیمومیت فلسطین نقش اساسی داشت. بدون حمایت بریتانیا و بدون عنایت حکومت قیمومیت، مهاجرت و اسکان یهود غیرقابل انجام بود. قبل از آن نیز در دوران حاکمیت 33 ساله سلطان عبدالحمید بر امپراتوری عثمانی تا سال 1900 میلادی 62 شهرک یهودی نشین در فلسطین احداث شده بود.

حسنین هیکل در کتاب مذاکرات محرمانه کشورهای عرب و اسرائیل می نویسد: دولت انگلیس از طریق سفیر خود در استانبول و برای وادار ساختن سلطان عثمانی به گشودن درهای فلسطین به روی مهاجران یهود، تلاشهای فراوانی کرد. نخست وزیر وقت انگلستان مرستون، نیز در تشویق سلطان عثمانی و ترغیب او به پذیرش این امر فعال شد و تلاش نمود به سلطان عثمانی بفهماند که در صورت پذیرش چنین امری، منافع سرشاری از جانب یهودیان به او خواهد رسید.

در آغاز جنگ جهانی اول در سال 1914، 47 شهرک یهودی در فلسطین وجود داشت که 14 شهرکاز آنها با حمایت سازمان صهیونیسم و نظارت دفتر فلسطین، ساخته شدند.

دوران قیمومیت انگلیس در فلسطین، یک دوره طلایی برای صهیونیسم بود. پس از صدور اعلامیه بالفور در سال 1917 که نیروی امپریالیست غرب، از طرح صهیونیسم، قاطعانه حمایت کرد. با آغاز موج سوم مهاجرت صهیونیستی در سال 1919 و اعلام مشروعیت در سال 1921 و تأسیس بخش اسکان در سازمان صهیونیسم ـ که جایگزین دفتر فلسطین شد ـ و پس از رشد فعالیت سیاسی جنبش صهیونیسم، فعالیت های شهرک سازی گسترش یافت و با تبلور شیوه های اصلی سه گانه شهرک ها: کیبوتس، موشاو و تعاونی های روستایی یا تعاونی های طبقه متوسط، ابعاد ایدئولوژیک به خود گرفت.

روشن شدن اهداف سیاسی عملیات شهرک سازی برای فلسطینی ها باعث انفجار عملیات مقاومت شد و شماری از شهرک ها (تل حای و کفر جلعادی) که در جلیل علیا ساخته شده بودند مورد حمله قرار گرفتند. در سال 1929، نخستین بررسی علمی برای اهداف برنامه ریزی انتقال و اسکان در سطح کشوری به انجام رسید.

با انتشار کتاب سفید در سال 1930، سازمان صهیونیسم بر آن شد که به عملیات مهاجرت و اسکان، و به ساخت نقاط مستحکم در مناطقی که در گذشته، مهاجران در آن ساکن نبودند، شتاب بخشد. هدف این بود که یک نقشه جمعیتی یهودی به وجود آید که گسترده ترین مساحت جغرافیایی ممکن را در بر گیرد تا زمینه برای طرح احتمالی تقسیم فلسطین، آماده شود. تمرکز عملیات اسکان برحسب اصل کشاورزی مختلط بود تا بدین ترتیب، به خودکفایی غذایی در پی بحرانی شدن اوضاع در فلسطین، کمکشود.

شهرک هایی را که در آن دوره ساخته شدند "دیوار و برج" (به عبری: حوما و مجدال) می نامند و این، توصیف ویژگی نظامی این شهرک هاست که ساخت آنها با انقلاب فلسطین در سال 1936 همزمان بود.

در طی جنگ جهانی دوم و پس از آن، حدود 94 شهرک ساخته شد. پس از پایان جنگ، تلاش های شهرک سازی در جهت توسعه طلبی جغرافیایی شهرک ها در منطقه نقب در سال های 1946 و 1947 بود و لوله های آب این شهرک ها، از مناطق میانی در فلسطین، گذرانده شد. آژانس یهود، در دوره قیمومیت، در جهت سازماندهی عملیات اسکان، شماری از طرح های شهرک سازی ویژه را از سال 1930 تا جنگ جهانی دوم، به اجرا درآورد. از جمله طرح هزار خانواده که براساس آن، چند شهرک در دشت ساحلی ساخته شد و همچنین، طرح های اسکان یهودیان آواره پس از سال 1933 به اجرا درآمد.

تلاش ها برای دستیابی به زمین ها در هر مکانی که دستیابی به آنها امکان داشت، ادامه یافت. اما به طور کلی تمرکز بر مناطق صحرایی بود؛ زیرا زمین ها در این مناطق از کیفیت بهتر و آب فراوان، برخوردار بودند. تا سال 1948، حدود 25 درصد از شهرک های یهودی در منطقه دشت های خضیره، 12 درصد در دشت های یافا، 17 درصد در دشت های طبریا، حوله و بیسان، 11 درصد در دشت الجلیل سفلی و موج ابن عامر و 4 درصد در مناطق الجلیل علیا و بلندی های قدس، واقع بودند. اما نسبت شهرک های یهودی در منطقه نقب، تقریبا به 9 درصد کل شهرک های یهودی رسید. مساحت مناطقی کهاسرائیل در فلسطین تصاحب کرد، براساس خطوط آتش بس سال 1947 000,700,20 جریب بود.

در فاصله میان سال های 1822 تا 1899 شمار شهرک ها افزایش یافت و به 22 شهرک رسید که 5210 شهرک نشین در آن ساکن بودند و در دوره سال های 1900 تا 1907، این تعداد به 27 شهرک رسید که 7000 شهرک نشین را در خود جای می داد و در 1908 تا 1914 به 47 شهرک افزایش یافت که 12 هزار شهرک نشین را در خود جای داده بود. در سال 1922، این میزان به 71 شهرک رسید، برای 14920 شهرک نشین و در سال 1944 به 259 شهرک رسید که 000,143 شهرک نشین در آنها زندگی می کردند و به هنگام تأسیس دولت صهیونیستی، تعداد شهرک ها به 277 شهرک رسیده بود.

در هنگام ورود انگلیس یهودیان تنها 5/2 درصد از زمینهای فلسطین را در اختیار داشتند و با فرارسیدن سال 1920 یهودیان از مجموع 750 هزار هکتار زمین توانستند تنها 5/19 هکتار از اراضی فلسطین را به مالکیت خود درآورند و تا سال 1947 این صندوق 6% از سرزمین فلسطین را در مالکیت خویش داشت.

یکی از عواملی که در این دوره توانست در تسریع این روند نقش اساسی ایفا کند، طرح مسئله یهود به شیوه ای ماهرانه در مجامع بین المللی بود. این امر با اقدامات همه جانبه [[صهیونیسم جهانی، سازمان|سازمان صهیونیسم جهانی]] و مساعدت بریتانیا و آمریکا صورت گرفت. بسیج اراده بین المللی برای حل مسئله یهودیان آواره سراسری جهان، مساعدت جامعه بین الملل و پس از آن سازمان ملل متحد برای اسکان یهودیان در فلسطین و صدور مجوز تأسیس رژیم صهیونیستی، عامل مهمی در تقویت سیر انتقال و اسکان یهودیان و شهرک سازیهادر فلسطین داشت.

د ـ پس از اشغال فلسطین ـ 1948:

با تأسیس اسرائیل در سال 1948، شیوه تملک زمینها تغییر کرد. در این زمان فلسطینیان هنوز بیشتر زمینها را در اختیار داشته و یهودیان و مؤسسات یهودی تنها حدود شش درصد اراضی کشوری را در مالکیت خود داشتند که اسرائیل در آن احداث شد. ولی هنگامی که ارتش اسرائیل به ترور و ارعاب برای مجبور کردن صدها فلسطینی به ترک کشور و زمینها و خانه های خود، متوسل شد، فلسطینیان حتی آنهایی که فرار نکردند، زمینهای خود را از دست دادند. در این زمینها "کیبوتص های یهودی" (نک: کیبوتص) ساخته و یا در اختیار فرمانده نظامی اسرائیلی گذاشته شد.

به این ترتیب سیل مهاجرین یهودیان به شهرها و روستاهایی که فلسطینیان رها کرده بودند، جاری شد و اسرائیل بر 5/7 درصد از زمینها چیره گردید.

در این دوره که مصادف با دوران حاکمیت حزب معراخ (کارگر) می باشد، ضمن اشاره به ایجاد یک سلسله تمهیدات قانونی و حقوقی توسط صهیونیست ها به منظور تسلط بر مناطق اشغالی، متذکر می شود که در این دوران مبنای ساخت شهرک های صهیونیستی در این مناطق، طرح ایگال آلون، وزیر دادگستری وقت رژیم صهیونیستی بوده است. بر مبنای این طرح یک رشته از شهرک های یهودی نشین با نظارت ارتش اسرائیل در امتداد دره اردن، اطراف بیت المقدس و کوه های الخلیل، شرق بیت المقدس و بازسازی کوی یهودیان در قسمت مرکزی بیت المقدس را به عنوان مناطق امنیتی تشکیل می داد.

علاوه بر طرح الن، طرح فوخمان معروف به "ستون فقرات دوگانه" که بعدها توسط شارون از آن استقبال شد، مطرح گردید ولی مورد استقبال حزب معراخ قرار نگرفت. در طول ده سال حاکمیت حزب معراخ، شهرک های "ایلون شغوث"، "هارغلیو"، "عوفرا" به عنوان مجتمع مسکونی و شهرک های "الیعیزر"، "ارغمان"، "بکعوت"، "غیتیت"، "حمرا"، "میحولا"، "میحورا"، "مسؤه"، "نتیف هغدود"؛ "بتسائیل"، "روعی" به عنوان "موشاو" و هم چنین شهرک های "غلغال"، "بیطاف"، "کفار عتسیون"، "مفوحورون"، "متسبیه"، "شالیم"، "کالیا"، "روش کسوریم"، به صورت "کیبوتص" احداث شد.

حزب معراخ (کارگر) سیاستی را در شهرک سازی پایه ریزی نمود که دولت های پس از آن، از سیاست های توسعه طلبانه آن حزب تبعیت کردند.

در طی سال های میان 1948 تا 1967، توسعه طلبی صهیونیسم، از راه یک سری قوانین و اقدامات ستمگرانه علیه فلسطینی ها، تحقق پذیرفت. مهم ترین این قوانین، عبارتند از: قانون املاک متروک غائبان (1950) (نک: املاک غائبان، قانون) که به دولت اسرائیل اجازه می دهد تا زمین هایی را که ساکنان آنها (آوارگانی که با شیوه های تروریستی از زمین هایشان رانده شدند) از آنجا مهاجرت کرده بودند، به تصرف درآورد.

"قانون املاک غائبین" به دولت اجازه داد که زمینهای آواره شدگان را به دیگران و یا به فلسطینیانی که وطن و زمینهای خود را ترک نکرده بودند، اجاره دهد. طبق این قانون "فرد غایب شهروندی است که در فاصله زمانی میان 29 نوامبر 1947 تا روز برچیدن حالت فوق العاده مکان اقامت خود را ترک کرده باشد."

همچنین اگر آن فرد در جایی ساکن باشد که پیش از اول سپتامبر 1948 خارج از سرزمین اسرائیل (فلسطین) بود و یا اگر در درون سرزمین اسرائیل باشد در آن هنگام زیر سیطره نیروهای دشمن، اسرائیل، یعنی عربها باشد. به موجب این قانون افرادی که روستاهایشان را ترک کرده یا صهیونیستها آنان را بیرون کرده باشند حتی اگر در اماکن زیر سیطره صهیونیستها باقی مانده باشند از بازگشت به روستاهایشان منع می شوند. افزون بر آن، تمامی زمینهاشان مصادره شدند. گرچه قانون به تاریخ سال 1950 بود اما تا سال 1947 نیر عطف به ماسبق می شد.

براساس ماده 125 قوانین سال 1945 دفاع (در شرایط اضطراری) مصوبه سال 1945 فرماندار نظامی می تواند هر منطقه ای را "بسته" ممنوع الورود اعلام کند، هدف این قانون انکار حق بازگشت کشاورزانی بود که از منطقه طرد شده و یا گریخته بودند. طبق قوانین اضطراری مصوبه سال 1949 (مناطق امنیتی) وزیر دفاع می تواند هر منطقه ای را "منطقه امن" اعلام نماید و کشاورزان فلسطینی را از آن طرد کند. با توسل به این قانون چندین روستای فلسطینی به تصرف یهودیان درآمد و در آن تعدادی کوچ نشین احداث شد.

براساس همین قوانین اضطراری که اجازه واگذاری زمینها به دیگران را در پی انکار حقوق صاحبان اصلی آن براساس قوانین مناطق بسته و امنیتی می دهد، اراضی زیر کشت نرفته، مورد بهره برداری قرار گرفت. طبق این قانون، وزیر کشاورزی می تواند مطمئن باشد که این گونه زمینها در صورتی که توسط صاحبان اصلی زیر کشت نرود، دیگران مجاز خواهند بود که در این زمینه اقدام کنند.

قانون تصاحب زمین ها (1952) و نیز قانون تصرف (1953) (نک: تصرف زمین، قانون) که بر طبق آن دولت اسرائیل می تواند زمین هایی را که طبق قوانین پیشین نمی توانست تصرف کند برای اهداف دفاعی و شهرک سازی، و تصاحب نماید و قانون مرور زمان (1957)، اساسنامه صندوق ملی یهود، تصریح می کند که زمین های فلسطینی که صندوق تملک می کند، ملک ملت یهودی به شمار می روند و نمی توان در آنها دخل و تصرف کرد (و به دیگران واگذار نمود).

قانون "عملیات و غرامتها" مصوبه سال 1953 نیز به وزیر دارایی صلاحیت می داد مالکیت زمینهایی را که طبق قوانین یاد شده از دست صاحبان اصلی خارج شده است، به مالکیت اداره اسرائیلی عمران و آبادانی درآورد. با این شیوه نیز سرزمینهای آوارگان و فلسطینیان که در وطن خویش باقی ماندند، از چنگشان خارج شد. حدود 90 درصد زمینهای داخل محدوده اسرائیل، در تصرف دولت و یا صندوق ملی یهودی درآمد و فلسطینیانی که دو رده "غیریهودی" به حساب می آیند، از اجاره کردن و کشتکاری در زمینهای متصرفی دولت و یا صندوق ملی یهودی، محروم شدند.

این قوانین نشانگر گرایش طرح صهیونیستی، به مشروعیت بخشیدن به اشغالی است که با زور تحقق پذیرفته است. مقامات اسرائیلی توانستند از املاک اعراب فلسطینی ـ که خانه ها و املاکشان را ترک کردند ـ استفاده کنند و بر املاک آنان، قیم یا نگهبانی نهادند تا بتوانند در پس پرده امنیت و مصلحت همگانی از بازگشتن غائبان به روستاها و محله های خود جلوگیری کنند. صاحبان املاک که وادار به دست کشیدن از املاک خود شدند، غایبتلقی شدند و مقامات اسرائیل از آن املاک برای سکونت دادن مهاجران یهود، استفاده کردند و بخشی از زمین های روستاها را به آبادی موشاو و کیبوتس های همسایه آن روستاها ضمیمه کردند و شهروندان عرب فلسطینی اگرچه در چند کیلومتری روستاهای اصلی خود سکونت داشتند، غایب تلقی شدند.

از اینها بدتر این که قانون املاک غائبان، املاک موقوفه اسلامی را هم دربرگرفت؛ به طوری که نگهبان املاک غائبان مسئول اجاره دادن و بهره برداری از املاک موقوفه اسلامی شد در برخی شهرها تا 70 درصد کل مغازه های شهر جزو این موقوفات است.

پس از سال 1948 مقامات تجمع صهیونیستی در اجرای اصل مصادره زمین ها، 40 درصد از زمین های ساکنان عرب را به بهانه آن که مالکان آنها غایب هستند، مصادره کردند. در واقع املاک متروکه پایه های دولت اسرائیل را شکل داد؛ زیرا از مجموع 370 آبادی، 350 عدد آن در میان سال های 1948 تا 1952 در زمین های غائبان، ساخته شد. در سال 1954، یک سوم جمعیت اسرائیل و یک سوم مهاجران، ساکن زمین های غائبان بودند. مقامات رژیم صهیونیستی بر مساحتی نزدیک به 5/20 میلیون جریم از کل زمین های فلسطین تسلط یافتند.

از بهانه هایی که سردمداران صهیونیست در مصادره زمین ها عنان می کردند، اهداف نظامی و مسائل امنیتی بود؛ زیرا یا این زمین ها در نزدیکی اردوگاه های ارتش، یا در نزدیکی یکی از آبادی ها و یا در یک موقعیت راهبردی واقع بودند. به علاوه زمین های امیری [خالصه] نیز به این دلیل که مالکیتش از آن دولت و نه اعراب است، مصادره می شدند.

ملاحظه می شود که شهرک های کشاورزی دوراز هم، اساس اسکان صهیونیستی و ابزار آن بود، اما پدیده تجمع در شهرها دیگر صرفا یک میزان بالا از تجمع نبود، بلکه این میزان مدام در حال افزایش بود به طوری که گویا دیگر شهرک ها، مورد نظر صهیونیست های مهاجر نبودند (تا پایان سال 1978، حدود 90 درصد از یهودیان در شهرها زندگی می کردند).

ه ـ پس از سال 1967:

مناطق اشغالی که صهیونیستها از 1967 به بعد نسبت به احداث شهرکهای یهودی نشین در آنها اقدام نمودند، عمدتا شامل کرانه باختری "نوارغزه" بیت المقدس شرقی، صحرای نقب و بلندیهای جولان می باشد. صهیونیستها این شهرکها را تحت عناوینی چون کیبوتص، که به تقلید از مزارع اشتراکی کمونیستهای اتحاد شوروی ساخته شده است، یا موشاو در این مناطق احداث نموده اند.

این واژه ها بیانگر مجتمع های کشاورزی ـ مسکونی هستند که مهاجران یهودی در آنها اسکان داده شده و به کشت و زرع می پرداخته اند. رژیم صهیونیستی نیز مقدمات قانونی و حقوقی غضب سرزمین فلسطینیان و املاک ایشان را برای شهرک نشینان فراهم می آورد.

پس از سال 1967 مقامات اسرائیل، به روند تسلط "قانونی" بر زمین ادامه دادند. به عنوان مثال، فرمانده نظامی منطقه از سال 1967، به فلسطینیان اجازه نمی دهد که زمین ها را به نام خود به ثبت برسانند و مانع از آن می شود که فلسطینی هایی که اکنون در کرانه باختری و غزه سکونت ندارند، زمین را به ارث ببرند. فرمانده نظامی باید همه معاملات زمین ها را تأیید کند و اسناد مالکیت زمین ها، دراختیار اوست. ممکن است مصادره زمین، به طور شفاهی به اطلاع برسد. دادخواست دادن به دادگاه های محلی ممنوع است و تنها راه اعتراض، تقدیم دادخواست به دادگاه عالی اسرائیل یا به کمیته مشورتی نظامی بررسی اعتراض هاست.

در نتیجه اجرای این اقدامات، میزان زمین هایی که صهیونیست ها بر آنها تسلط یافتند به 70 درصد زمین های کرانه باختری رسید؛ در همین حال این میزان در نوار غزه به 42 درصد رسید. به علاوه مساحت زیادی از جولان را دربرگرفت و در این مکان، 30 شهرک ساخته شد. باید توجه داشت که صهیونیست ها در سال 1948 بر حدود 80 درصد از کل مساحت فلسطین تسلط یافتند و این بدان معناست که کرانه باختری و نوار غزه تنها 20 درصد از مساحت فلسطین را در برمی گیرد. میزان زمینی که سردمداران اشغالگر در این دو منطقه به دست آوردند، به بیش از 70 درصد مساحت آنها می رسد.

پس از سال 1967، 350 هزار جریب از قدس و کرانه باختری و 400 هزار جریب از زمین های غائبان مصادره شد و به علاوه، بیش از یک میلیون جریب زمین نیز براساس دستورهای نظامی توقیف شد. در نوار غزه، 33 درصد از مجموع مساحت آن ـ که 400 هزار جریب است ـ مصادره شد که 40 هزار جریب آن زمین های عمومی و 93 هزار جریب آن زمین هایی بود که صهیونیست ها، آن را مجهول المالک می پنداشتند. علاوه بر این املاک غائبان نیز که حدود هشتاد هزار جریب تخمین زده می شود مصادره شد.

با تأسیس اتحادیه عمومی در اسرائیل، عملیات تصرف زمینها شکل تکامل یافته ای به خود گرفت. با این همه کابینه های متعاقب اسرائیلی به گسترش محدوده زمینهای متصرفی و تحمیل سلطه یهودیانبر آنها چه در النقب و الجلیل و چه در کرانه غربی و نوار غزه (اشغال شده در سال 1967) ادامه دادند.

در پیروی و تأیید این سیاست، خانم گلدامایر نخست وزیر وقت رژیم صهیونیستی اظهار داشت: "مرزهای مشخصی برای اسرائیل وجود ندارد و مرز اسرائیل تا جایی است که یهودیان در آن اقامت دارند."

وی با بیان چنین مواضعی، آینده سرزمینهای اشغالی فلسطین و سیاست رژیم صهیونیستی را در قبال شهرک سازیهای یهودی نشین مشخص کرد. به طوری که پس از آن، طرحهایی برای اسکان یهودیان مهاجر در شهرکهای صهیونیست نشین و نیز احداث شهرکهای جدید در فلسطین اشغالی به مرحله اجرا درآمد. از جمله آنها، طرح "ایگال آلون" یکی از رهبران صهیونیسم که عمر خود را در راه گسترش مرزهای اسرائیل سپری کرد ـ بود که طرف ده سال حاکمیت حزب کارگر بر دولتهای متوالی اسرائیل از سال 1967 به اجرا درآمد.

در حقیقت از این سال شهرک سازی و اسکان یهودیان در سرزمینهای اشغالی در رأس برنامه های رژیم صهیونیستی قرار گرفت و اهمیت خاصی به آن داده شد. حتی اجرای این سیاست، در برنامه های حزبی و انتخاباتی و تصمیم ها و اظهارنظرهای رسمی و برنامه ها و بودجه های متعدد تجلی یافت، و مناطق اصلی برای اسکان یهودیان و احداث شهرکهای یهودی نشین در آن مناطق، تحت عنوان اعتبارات امنیتی استراتژیک و سیاست توسعه طلبانه مشخص شد. رهبران اسرائیل، همواره بر این نظر تأکید داشته اند که آینده اسرائیل با شهرک سازی و اسکان یهودیان در آنها مرتبط است.

بر این اساس رژیم صهیونیستی، پلکاناولویتهای کاری خود را منحصر به شهرک سازی در کلیه سرزمینهای اشغالی و اسکان یهودیان در آنها کرد و بخش وسیعی از اراضی کرانه غربی و نوار غزه را به مالکیت کوچ نشینهای یهودی درآورد. به این ترتیب متن ماده چهارم "پیمان ژنو" را که تصریح می کند "نیروهای اشغالگر مجاز نیستند شماری از اتباع خود را به سرزمینهای اشغال شده، انتقال دهند" زیر پا گذاشت. اسرائیلیها از طریق مالکیت مستقیم حدود 30 درصد اراضی کرانه غربی را متصرف شدند و با نگاهی به اراضی متصرفی اسرائیل در کرانه غربی (با توسل به مصادره و قانون مناطق بسته و امنیتی و شیوه های دیگر) این رقم بین 24 تا 64 درصد است. قدس شرقی از سال 1967 که به اشغال درآمد، شاهد ترافیک سنگین شهرکهای کوچ نشینی یهودی بوده است.

صهیونیستها از همان آغاز، نوک پیمان تهاجم خود را متوجه قدس ساختند. آنان از سال 1967 با صدور بیانیه ای این شهر را به سرزمینهای اشغالی ملحق ساختند و ضمن تصویب قانونی، شهروندان فلسطینی را از ورود به آن منع کردند. آنها از هر شرایطی برای سلب حق اقامت فلسطینیان ساکن قدس سود جستند و از باز گرداندن املاک و مستقلات به صاحبانش که تحت شرایط خاصی آن را ترک کرده بودند، خودداری کردند.

در این میان جمعیتها، هیئتها و سازمانهای استعماری یهودی به مثابه سپاهی پیشرو و جلودار و عامل اجرایی تروریسم دولتی، مورد حمایت و پشتیبانی قرار گرفتند و به اعضای آنها مجوز حمل سلاح داده شد تا جایی که هر شهرک و مستعمره ای به زرادخانه سلاحهای پیشرفته و آغاز تجاوز و توسعه طلبی جدید تبدیل شد. (ن. ر: قدس،یهودی سازی).

کابینه های متعاقب حزب کار که تا سال 1977 قدرت را در دست داشتند، مأموریتهای امنیتی این شهرکهای یهودی نشین را تأکید کرده و بر تعداد آنها در دره اردن و دیگر مناطق، افزودند. البته برخی تحلیلگران اسرائیلی هرگونه مأموریت امنیتی این شهرکها را بعید می دانستند و معتقد بودند که هدف جدا کردن کرانه غربی از اردن و یا جلوگیری از تبلور کشور مستقل فلسطینی است.

شمار شهرک ها در کرانه باختری در طی حکومت دولت معراخ (کارگر)، از 1967 تا 1977 به 22 شهرک رسید که گردان های تابع جنبش های مهاجرتی کارگری آنها را تأسیس کردند و در منطقه امن (14 شهرک در دره اردن و 6 شهرک در گوش عتسیون) متمرکز شدند. این به استثنای منطقه قدس است که دولت معراخ، 17 هزار جریب آن را مصادره کرد و مناطق اسکانی اصلی (راموت ـ نفی یعقوب ـ رامات ـ أشکول ـ سنهدریا ـ غفعات همفاتیر ـ تپه فرانسوی ـ قصر المندوب) را در آن بنا کرد.

دوره معراخ در نوار غزه، در سال 1977، با تأسیس 6 شهرک به پایان رسید. اما در طی این دوره و یک سال پس از اشغال بلندی های جولان، 11 شهرک (9 شهرک در جنوب و 2 شهرک در قنیطره) در این بلندی ها تأسیس شد. در پایان سال 1972، پانزده شهرک، ساخته شده بودند که 6 عدد از آنها کیبوتس هایی بودند که جمعا 1727 شهرک نشین در آن سکونت داشتند. پس از جنگ 1973، معراخ توانست تا سال 1977، 26 شهرک بسازد.

با به قدرت رسیدن کابینه بگین، دوران شهرک سازی تازه ای آغاز شد و به یک جوسازی ایدئولوژیک با هدف توطن در سرزمینهای اشغالشده، دامن زده شد. و در پی آن، شهرکهای یهودی نشین در مراکز مسکونی فلسطینی از جمله در الخلیل احداث گردید. قوانین و فرمانهای نظامی که دولت براساس آنها زمینهای فلسطینیان را مصادره می کرد، شبیه همان قوانینی است که اسرائیل با توسل به آنها زمینها را پس از 1948 مصادره می کرد. مثلاً ماده 90 "احکام امنیتی" با ماده 125 قوانین دفاعی ویژه مصوبه شرایط اضطراری مصوبه سال 1945 شباهت دارد. چرا که براساس آن فرماندار نظامی می تواند منطقه (س) را به دلایل امنیتی منطقه ای بسته اعلام کند.

طبق قوانین دیگری می توان زمینها را به بهانه مقاصد نظامی، تصرف کرد. با همین بهانه زمینهایی از صاحبان اصلی آن گرفته شد و در آن شهرک یهودی نشین "کریات اربع" در الخلیل احداث شد. در حالی که قبلاً این اراضی، به دلایل نظامی منطقه ای بسته اعلام شده بود.

فرمان نظامی شماره 58 نیز قانون املاک غائبین به حساب می آید و اراضی واقع در کرانه غربی و نوار غزه طبق این فرمان به اجاره داده می شود. طبق این قانون بسیاری از زمینهای استراتژیک و حیاتی مصادره شد و صاحبان آن دیگر نمی توانند در آنجا کشاورزی کنند. پس از جنگ 1967 چندین شهرک یهودی نشین توسط کابینه حزب کار در دره اردن ساخته شد. و از سال 1977 این روند شتاب بیشتری به خود گرفت. در این سال، اولین نقشه رسمی از شهرکهای صهیونیست نشین منتشر شد و از احداث بیش از 120 شهرک جدید از جمله پایگاه نظامی پرده برداشت.

از جمله راههای دیگر تبدیل مالکیت زمینها، خرید آن بوده است. تا سال 1979 تنها مؤسساتاسرائیلی اجازه خرید زمین در مناطق اشغال شده را داشتند. اما پس از آن افراد هم می توانند در این زمینه اقدام کنند. طبق گزارشهای مطبوعاتی اسرائیلی خرید زمین توسط نمایندگان صندوق ملی یهود انجام می گیرد.

اسرائیل محدوده توسعه جغرافیایی روستاها و شهرداریهای فلسطینی را از راه احکام و قوانین اداری به ویژه (اجازه نامه ساختمان) مشخص کرده است. اما کوچ نشینهای تازه اسرائیلی به نفع یهودیان و نه فلسطینی ها، ساخته شده است. زیرا فلسطینیان اجازه ندارند در این کوچ نشینها اقامت کنند. همچنین فلسطینیانی که در اسرائیل کار می کنند، اجازه ندارند شب را در آن اراضی صبح کنند. در زمینه خدماتی که دولت انجام می دهد، انواع تبعیضها که کلاً به نفع یهودیان است، مشهود است. از جمله شهرداریهای فلسطینی در رابطه با خدمات آبرسانی و بهداشتی از کمبود بودجه رنج می برد. در حالی که شهرداریها همه چیز برایشان تأمین است.

لیکودی ها از زمان روی کار آمدن در سال 1977 به سیاست های شهرک سازی که معراخ پایه ریزی کرده بود، عمق بخشیدند. در دوران حاکمیت این حزب طرح پنج ساله دروبلس (83 ـ 1979) گسترش شهرک های یهودی نشین در کرانه باختری و نوار غزه تهیه و اجرا شد که بر مبنای آن، قرار بود 70 شهرک (مجتمع و شهرگونه) در کرانه باختری احداث شود و سایر شهرک های این منطقه نیز برای گنجایش 120 تا 150 هزار یهودی مهاجر گسترش یابند. لیکودی ها نتوانستند مطابق طرح، شهرک های یهودی نشین را گسترش دهند ولی در انجام این کار موفقیت هایی داشتند. آنها توانستند 51 شهرک احداث کنند و شمار شهرک نشینان کرانه باختری را ازچند هزار نفر در سال 1977 به 45 هزار نفر در سال 1984 برسانند.

حزب لیکود علاوه بر ساخت شهرک های صهیونیستی، برای اداره آنها تشکیلات حکومتی و اجرایی مناسب تدارک دید و هم چنین با نقشه برداری از اراضی ثبت نشده و الحاق آنها به شهرک ها و نیز احداث شبکه های مناسب راه و اتصال آن به اراضی 1948 اقدامات مهمی انجام داد.

در دوره حزب لیکود عملیات شهرک سازی، مبتنی بر برنامه آریل شارون بود که این برنامه، "ستون فقرات دوگانه"ای شامل دو خط موازی ساحلی و داخلی است که شبکه ای از راه های ارتباطی طولی و عرضی آنها را به یکدیگر مرتبط می سازد؛ به طوری که خط شرقی در شمال از جولان تا جنوب در شرم الشیخ، امتداد دارد و خط ساحلی هم بیش از 75 درصد از ساکنان اسرائیل را در خود جای داده است.

هنگامی که آریل شارون وزارت دفاع را در سال 1981 به عهده گرفت، سیاست لزوم تثبیت "عمق راهبردی" را مبنای کار خود قرار داد تا نظام دفاعی منطقه ای متشکل از شهرک های پیرامون مرزهای اسرائیل در کرانه باختری، نوار غزه، بلندی های جولان، الجلیل و نقب ایجاد کند؛ زیرا این شهرک ها را متفاوت از شهرک هایی می دانستند که برحسب عوامل مذهبی یا اقتصادی تأسیس شده اند.

اما خطرناک ترین برنامه، برنامه نتانیاهو دوربلس، دومین رئیس بخش اسکان در آژانس یهود است. برنامه او ساخت ده تا پانزده شهرک در سال است تا بتواند 100 تا 150 هزار مهاجر را در طی 5 سال، در خود جای دهد. هدف این برنامه، ساخت شهرک ها در میان شهرها و تجمعات اعراب است و اینکه شهرک ها، به واسطه اسکان گروه های مختلط بهشکل بلوک های درهم تنیده ای باشند تا شیوه های تولید میان صنعتگران، کشاورزان و خدمات، متعدد شود و تأسیس یک دولت غیریهودی در کشور، واقعا محال گردد.

برنامه لیکود، پس از امضاء توافقنامه کمپ دیوید، بر کرانه باختری و غزه متمرکز بود تا جلو احتمال تخلیه شهرک ها ـ که در سیناء، چنین وضعیتی رخ داد ـ گرفته شود. شهرک سازی در قدس شرقی، و به ویژه میان محله های غربی، به صورت انبوه صورت گرفت تا این محله ها به جزیره های کوچکی در دریای شهرک های صهیونیستی تبدیل شوند.

بودجه احداث و توسعه شهرک های یهودی نشین در کرانه غربی در سال 1983 حدود 100 میلیون دلار بود، در حالی که بودجه خدمات جاری برای ساکنان کرانه غربی حدود 5/14 میلیون دلار بود ضمن اینکه بیشتر این مبلغ را خود فلسطینیان به عنوان مالیات پرداخت کرده اند، با توجه به اینکه شهرک نشینان اسرائیلی کمتر از 3 درصد ساکنان را تشکیل می دهند، این تبعیض ها بیشتر و بیشتر جلوه گر شده است.

در دوره حزب لیکود از 1977 تا 1984، طی چهار سال نخست، تنها 51 شهرک دیگر در کرانه باختری، به استثنای قدس ساخته شد و شمار شهرک نشینان آن در طی آن مدت، با آغاز سال 1984 به 45 هزار نفر رسید. همچنین در این دوره، به ویژه در دهه هشتاد، پنج شهرک در نوار غزه ساخته شد. در سال 1981، کنست تصمیم گرفت که جولان را به اسرائیل ملحق کند. در دوره حکومت حزب لیکود، 9 شهرک ساخته شد و شمار شهرک نشینان در جولان، به 8000 نفر رسید.

در اوایل 1984 مؤسسه آمریکا "اینتر پرایز" باانتشار گزارشی از معاون اسبق قدس تأکید کرده بود، تعداد شهرک نشینان که در سال 1978 در کرانه باختری از 7361 فراتر نمی رفت، در سال 1980 به ده هزار تن و در دهه اخیر به حدود 110 هزار تن افزایش یافته است. وزارت خارجه آمریکا نیز در ماه مه 1990 در گزارش خود درباره شهرکهای اسرائیلی که به کنگره ارائه کرده بود، تأکید کرد که دولت اسرائیل از سال 1984 به کاهش احداث شهرکهای جدید و افزایش واحدهای مسکونی در درون شهرکهای موجود به ویژه در بخش غربی قدس و کرانه باختری روی آورده است.

به همین دلیل شمار شهرک نشینان رشد فزون تری از شهرکها یافته است و تعداد شهرک نشینان تنها در بخش غربی قدس به بیش از 120 هزار تن می رسد و تعداد مشابهی نیز در شهرکهای کرانه باختری و نوارغزه وجود دارد.

در این دوره، به دلیل آن که اکثریت در الجلیل با اعراب بود، ندای شهرک سازی در الجلیل و یهودی کردن این منطقه در اسرائیل بلند شد. از سال 1977 رژیم صهیونیستی عملیات گسترده یهودی سازی الجلیل غربی را براساس طرح های وایتز (1977 تا 1992) و طرح دروبلس (1979 تا 1984) آغاز کرد. این طرح ها برای اسکان و ماندگارسازی یهودیان بود و هدف طرح اول، تقویت روند اسکان در مناطق الجلیل، نقب و غزه و هدف طرح دوم، تقویت اسکان با تأسیس 30 پاسگاه نظارتی اسکانی در الجلیل بود.

به نظر می رسد که کرانه باختری اصلی ترین صحنه مورد نظر بود؛ زیرا به استثناء چند شهرک در سیناء، جولان و غزه، بیشتر شهرک ها در کرانه باختری، از جمله قدس شرقی تأسیس شد.

و ـ پس از انتفاضه اول ـ 1987:

شروع انتفاضه اول در سال 1987 مصادف بود با دوره حاکمیت کابینه های وحدت ملی که دوره دولت ائتلافی میان احزاب معراخ و لیکود (از 1984 تا 1990) بود. هرچند در این دوره توقف شهرک سازی مطرح شد، اما این توهمی بیش نبود؛ زیرا مسأله اسکان دوباره بر سر زبانها افتاد تا جایگاه شاخصی در کنار مسائل مطروحه از سوی اسرائیلیها به دست آورد.

طرح اسکان یهودیان در سرزمینهای اشغالی دو سال پس از مبارزه بی امان ملت مسلمان فلسطین با ارتش و نیروهای پلیس و شهروندان صهیونیستی دوباره مطرح گردید و یکی از مسائل سرنوشت ساز و مهم برای مردم فلسطین و رژیم صهیونیستی تلقی شد.

دولت به تقویت شهرک های موجود، همت گماشت و برنامه دولت این بود که در سال، 5 تا 6 شهرک ساخته شود. شمار شهرک هایی که در طی این دوره ساخته شد به 25 شهرک رسید که بیشتر آنها در الجلیل متمرکز شده بود.

در این دوره سیاست شهرک سازی به گونه ای تدوین شد که روند رو به رشد ساخت شهرک های صهیونیستی استمرار یابد و در نهایت به این سیاست منتهی شود، که سالیانه پنج تا هشت شهرک جدید احداث گردد و در عین حال متراکم سازی شهرک های موجود جهت اسکان تعداد بیشتری از مهاجرین نیز استمرار یابد.

آخرین ائتلاف لیکود و معراخ در اواخر سال 1990 به وجود آمد. در این زمان حدود 150 شهرک در کرانه باختری، به استثنای بیت المقدس، باجمعیتی حدود 90 هزار یهودی وجود داشت.

در همین زمان، دو شهرک رفیع یلم در سال 1984 و دوجیت در سال 1990 در غزه ساخته شدند که 200 نفر را در خود جای داده بودند. تا اوایل دهه نود در شمار شهرک ها در جولان افزایشی پدید نیامد.

پس از آن با توجه به تحولات جهانی، یهودیان اتحاد شوروی مهاجرت را به فلسطین اشغالی آغاز کردند، با روی کار آمدن حزب لیکود و سقوط دولت وحدت ملی، مجدداً ساخت شهرک های صهیونیستی افزایش یافت. دولت لیکودی طرح پنج ساله احداث شهرک را که توسط شارون، وزیر وقت سازندگی و مسکن، ارائه شده بود به تصویب رساند. طرح دیگر در این رابطه طرح موسوم به ستارگان هفتگانه بود، که با هدف ایجاد حایل میان فلسطینیان از طریق شهرک سازی و محوطه سبز انجام شد. علاوه بر آن کنفرانس مادرید نیز در احداث شهرک های جدید بی تأثیر نبود.

در سایه نشانه ها و علائم وضعیت رژیم اسرائیل که به واسطه انتفاضه فلسطینیانی داخل سرزمینهای اشغالی به وجود آمد. طرحهای اسکان و مسأله احداث شهرکهای مهاجرنشین یهودی به عنوان مانعی دشوار در راه هرگونه اقدام احتمالی سیاسی آمریکا ـ اسرائیل و بعضی از طرفهای عربی برای حل مسأله فلسطین به شمار آمد زیرا تخلیه شهرکها، بر زندگی اهالی سرزمینهای اشغالی اثر مستقیمی به جای می گذاشت و این امر باعث ترس و نگرانی آنها می گردید.

کنفرانس مادرید در سال 1991 و مذاکراتی که در پی آن صورت گرفت مانع تداوم فعالیت شهرک سازی نشد، بلکه خود کنفرانس، فرصتی برای شهرک سازی شد. به همین دلیل چند سال پس از شروع انتفاضه، حکومت لیکود اقدام به احداثشهرکهای مهاجرنشین یهودی در مناطق اشغالی فلسطین به ویژه مناطق حساس و پرجمعیت عرب نمود و روزنامه "هآرتص" اسرائیل در تاریخ 15/دسامبر 1991 علنا از اجرای یک طرح جدید برای اسکان مهاجرین یهودی در قدس پرده برداشت.

این طرح شامل چهار هزار واحد مسکونی در 22 منطقه برای مهاجرین یهودی بوده و شامل اکثر محله هایی مشرف بر شهر، به ویژه محله های است که دارای جمعیت عرب زبان زیادی مانند محله شیخ جراح، باب الساهره، وادی جوز و شهرک قدیمی بیت المقدس می باشند. این روزنامه همچنین اضافه کرد که طراح این مهاجرتها "عطیرات کوهینم" می باشد که آن را به وزارت مسکن و شهرسازی اسرائیل ارسال کرد و "اریل شارون" وزیر مسکن و شهرسازی (وقت) این کشور با آن موافقت نمود. این طرح همچنین شامل 200 واحد مسکونی در منطقه "وادی جوز" به اضافه طرحی برای بنای شهر داود بود که بین سلوان و ثوری و کوه مبکر قرار دارد.

پس از بازگشت حزب کارگر به قدرت در تابستان سال 1992، سیاست شهرک سازی مطابق تصورات این حزب از شهرک های صهیونیستی، استمرار یافت ولی در ظاهر، این حزب دستور ساخت 6681 واحد مسکونی را به تعلیق در آورد.

اما این تصمیم، دو استثناء مهم داشت: بخش های معینی از کرانه باختری (و غیر آن) که حزب کارگر به طور سنتی آن منطقه (و از جمله قدس بزرگ) را مناطق "امنیتی" می داند؛ و نیز طرح احداث حدود 10 هزار واحد مسکونی در مناطق مختلف، با عنوان کردن این ادعا که این ساختمان ها در مراحل پایانی احداث هستند.

این توقف براساس تفاوتی که میان شهرک های"امنیتی" و "سیاسی" در نظر حزب وجود دارد، صورت گرفت. این نظر، تا حد زیادی با طرح آلون هماهنگ است و اصولاً قدس بزرگ، دره اردن و گوش عتیسون را در برمی گیرد. آن چه که از اهمیت این "توقف" می کاهد این است که بخش بزرگی از عملیات ساختمان سازی در شهرک ها از سال ها پیش توسط شرکت های خصوصی ساختمان سازی و پیمانکاران و خود شهرک نشینان انجام شده بود.

این سیاست ها سبب شد که در اواخر سال 1993 جمعیت ساکنان یهودی در کرانه باختری به 130 هزار نفر افزایش یابد و در سال 1995 به مرز 146 هزار نفر برسد. در این منطقه علاوه بر نیروهای امنیتی تعداد 120 گروهان ارتش نیز متولی امنیت شهرک ها و شهرک نشینان کرانه باختری و غزه شده اند.

در آن زمان مسئولیت اجرایی ـ اداری این شهرک ها در کرانه باختری به عهده دوازده شورای محلی و دو شورای شهر گذاشته شده بود.

در رابطه با آمار شهرک های کرانه باختری، اختلافاتی بین منابع مختلف وجود دارد. به عنوان مثال خالد عاید به نقل از منابع مختلف تعداد شهرک های صهیونیستی را در کرانه باختری 144 شهرک تا سال 1995 ذکر کرده است.

شمار شهرک نشینان یهودی در دوره حاکمیت دولت کارگر در سال 1992 تا 1996، از 100 هزار تن در ژوئن 1992 به حدود 152 هزار تن در ژوئن 1996 افزایش یافت و سپس در پایان سال 1997 به حدود 180 هزار شهرک نشین رسید. در ژوئیه 1993، شمار شهرک نشینان یهودی در قدس شرقی به 160 هزار نفر رسید که در هشت محله مهاجرنشین سکونت داشتند. در برابر آنها 155 هزار فلسطینیوجود داشتند که در شهر زندگی می کردند. نقاط مهاجرنشین در محدوده باروهای قدیمی شهر و شهرک های واقع در محدوده قدس بزرگ هم بخشی از آن 160 هزار نفر را در خود جای داده بودند.

در پایان سال 1994 برنامه ای ترتیب داده شد که هدف آن این بود که 130 هزار نفر دیگر را فقط به ساکنان یهودی شهر قدس بیفزاید. شمار شهرک ها در سال 1992، با پایان حکومت لیکود به 16 شهرک رسید که کفاریام ـ که براساس بعضی از تعاریف، شهرک محسوب نمی شود ـ و مجتمع صنعتی ارز را هم باید بدان افزود. بنا به اعلام شورای شهرک ها، شمار شهرک نشینان در اواخر سال 1993 به 5900 نفر در غزه رسید در حالی که شمار شهرک ها در جولان در همین تاریخ، 38 شهرک بود که 13 هزار شهرک نشین را در خود جای می داد تا سال 1995 در زمین های عربی اشغالی فلسطینی و سوری حدود 210 شهرک وجود داشت که حدود 300 هزار نفر را در خود جای داده بود.

دکتر خلیل التفکجی مدیر اداره نقشه برداری انجمن مطالعات عربی اشاره می کند که شهرک های کرانه باختری در چهار منطقه اصلی متمرکز است:

1. منطقه دره اردن که به راه آلون معروف است و از مناطق نابلس، قلقیلیه و طولکرم در شمال کرانه باختری می گذرد.

2. منطقه اللطرون که میان شمال غرب شهر قدس و غرب شهر رام الله، محصور شده است.

3. منطقه شهرک های شمرون و آریل که میان جنوب نابلس و شمال رام الله واقع شده است.

4. منطقه شهرک های گوش عتصیون که در میان شهرهای بیت لحم و الخلیل در جنوب کرانه باختری است.

می توان این شهرک ها را دارای اهمیت راهبردی و نظامی دانست، در حالی که حدود 70 شهرک دیگر، کوچکند و میان تجمعات فلسطینی در کرانه باختری پراکنده اند.

قابل ملاحظه است که توده بزرگ مهاجرنشین در جنوب غربی نابلس، به اکثریتی یهودی در قلب این منطقه تبدیل شد و شهرک های این توده، شهرک های اورونیت را دربرمی گیرد. ساکنان این مجموعه از منطقه، از مجموع کل ساکنان عرب منطقه، از جمله شهر قلقیلیه، بیشتر شده است.

این خط شهرک ها که از کفار سابا در ناحیه غربی به سوی منطقه زعتر (جنوب نابلس) و به سوی شرق امتداد دارد، کرانه باختری را به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم می کند. هر انسانی که از منطقه کفار سابا به سمت دره می رود احساس می کند که در اسرائیل است و نه در کرانه باختری؛ زیرا در دو طرف خط، اکثریتی یهودی ساکن اند و شهرک هایی در دو طرف راه وجود دارند و خیابان های عریضی کشیده شده اند.

اما منطقه گوش عتصیون ـ که در جنوب قدس، میان شهرهای بیت لحم، الخلیل و جنوب کرانه واقع است ـ بیت لحم را از الخلیل جدا می کند و در نهایت، به تأسیس قدس بزرگ (مترو پولتین) می انجامد.

منطقه مهاجرنشینی که نام ستارگان هفتگانه شارون بر آن نهاده شده است از منطقه اللطرون، عمواس و یالو تا شمال را در نزدیکی خط سبز در برمی گیرد. به طوری که بخشی از این شهرک ها، داخل اسرائیل و بخشی دیگر در منطقه حرام ـ که مرزهای اردن را از مرزهای اسرائیل و مرزهای کرانه باختری جدا می کند ـ ساخته شده است. بزرگترین شهرکی که اکنون در منطقه اللطرون در حال ساخت است"مودعین" نام دار که دومین شهر بزرگ میان تل آویو و قدس خواهد شد.

انتخاب این منطقه به منظور گسترش تل آویو، صورت گرفته است که در این صورت به ناگزیر یا باید به سمت شرق یا غرب، گسترش پیدا کند. اما گسترش به سمت غرب، به دلیل وجود دریا غیرممکن یا بسیار پرهزینه است و در سمت شرق هم مناطق کشاورزی قرار دارند که برای اسرائیل، قابل قبول نیست.

در نتیجه یک سرپل، یعنی یک منطقه پرش به سوی کوهپایه های کرانه باختری ساخته شد تا شهرک های بزرگی در کرانه باختری ـ که جنوب آن منطقه لطرون و شمال آن تا منطقه ام الفحم یا منطقه جنین قرار دارد ـ ساخته شود. طرح یوسی الفرت که 11 درصد از مساحت کرانه باختری را به اسرائیل ملحق می کند، بر همین اساس مطرح شد؛ زیرا این بخش های اسکانی در طول خط سبز، از جنوب به سمت شمال شکل گرفته و مرزهای تازه ای را به وجود آورده است؛ به طوری که یوئیل زنعر، مشاور حقوقی وزارت خارجه دولت پیشین کارگر برای نخستین بار اعتراف کرد که مقامات اسرائیلی در جنوب شهر قلقیلیه و بالای خط سبز شهرک می سازند.

میزان کمک دولتی سالانه به شهرک ها به حدود 300 میلیون دلار می رسد که به شکل کاهش مالیات بر درآمد و ارائه خدمات مسکونی است؛ زیرا هر کس که در اسرائیل، خانه ای می خرد باید 5 درصد از قیمت خانه را مالیات بپردازد. در حالی که این رقم در زمین های اشغالی به 5/0 درصد می رسد. هر اسرائیلی که بخواهد در کرانه باختری و غزه سرمایه گذاری کند می تواند 38 درصد از بهای سرمایه گذاری را باز پس گیرد یا به مدت ده سال ازمالیات معاف شود یا به میزان یک سوم از ارزش میران سرمایه گذاری، از دولت، تضمین دریافت دارد. این تسهیلات موجب خشم و ناراحتی فعالان در دیگر بخش ها ـ مثل صنعتگران ـ شده است.

با وجود این تلاش برای حمایت و گسترش شهرک سازی و شهرک ها در سرزمین های اشغالی، از راه برنامه ها و طرح های گوناگون شهرک سازی، جنبش اسکانی با یک معضل اساسی روبه رو شد که این مشکل، نبود مهاجر و خودداری یهودیان از مهاجرت به اسرائیل بود. این در حالی بود که جنبش صهیونیسم به واسطه مهاجرت یهودیان شوروی، از حمایت بزرگی برخوردار شد. این وضعیت، نشانگر آن است که به رغم انگیزه های مادی و حمایت سخاوتمندانه ای که دولت اسرائیل برای شهرک نشینان فراهم می کند، یهودیان به سکونت در شهرک ها علاقه ای ندارند؛ زیرا مهاجر یهودی که از شوروی یا از جای دیگر به زمین های عربی آمده است، به فلسطین نیامده است تا برای هدف مشخصی بجنگد یا پیکار کند، بلکه آمده است تا از یک زندگی اقتصادی مرفه، بهره مند شود.

گزارش کنسولگری آمریکا در قدس (در مه 1997) حاکی است که 25 درصد از خانه ها در شهرک های اسرائیلی در کرانه باختری، و 56 درصد در نوار غزه و 28 درصد در جولان، خالی از سکنه است. این گزارش همچنین از کمبود و تناقض اطلاعات درباره شهرک سازی و مهاجرت پرده برمی دارد. براساس آمار رسمی اسرائیل که در کتاب آمار سالانه سال 1996 آمده است، در سال 1995، در شهرک های اسرائیلی 33610 باب خانه وجود داشته است که 4066 خانه، یعنی 12 درصد آنها خالی بوده است. در کرانه باختری 31763 خانه وجود دارد که3312 باب آن، یعنی 4/10 درصد آن خالی است و در نوار غزه، 1847 باب خانه هست که 754 باب آن خالی است و در جولان از 8800 باب خانه موجود 880 باب آن خالی است.

جنبش "صلح همین اکنون" اعلام داشته است که ساکنان محلی، محله هایی را یافته اند که به کلی خالی و غیرمسکونی است و این به علاوه خانه های خالی است که به صورت پراکنده وجود دارد. این در حالی است که سالی مریدور، رئیس بخش مهاجرت و شهرک سازی در آژانس یهود، تصریح کرده است که در "اکثر شهرک های یهودی در کرانه باختری، یک خانه خالی هم وجود ندارد و میزان شهرک هایی که در آنها خانه های خالی وجود دارد، به 5 درصد هم نمی رسد که بیشتر آنها به دلایل فنی خالی است و نه به دلیل کمبود جمعیت!"

با وجود این تناقض، می توان گفت که اطلاعات آمریکایی، صرف نظر از دلیل انتشار آن، به واقعیت بسیار نزدیک است؛ معروف است که هزاران یهودی مقیم داخل خط سبز، از تسهیلات کلانی که برای خرید خانه در داخل اسرائیل، به شهرک ها داده می شود، استفاده می کنند. قیمت خانه های شهرک ها 25 درصد قیمت خانه های مشابه در اسرائیل است و بهای آن، به صورت اقساط درازمدت و با سود بسیار کم، پرداخت می شود. بیشتر این خریداران، در این خانه ها سکونت نمی گزینند، بلکه در طی تعطیلات از آن استفاده می کنند. اما برحسب اوضاع امنیتی و همچنین در صورت اضطرار به تخلیه شهرک ها به هنگام امضاء توافق های نهایی صلح، آنها می توانند بهای دوچندانی را برای خانه ها درخواست کنند؛ مانند ساکنان شهرک یامیت در سیناء که غرامت های هنگفتی دریافت داشتند.

آمار و ارقام منتشره توسط سازمانهای اسرائیلی و فلسطینی که موضوع شهرک سازی را پیگیری می کند بیانگر این نکته است که از تاریخ بعد از امضای پیمان "اسلو" (نک: اسلو، پیمان ـ) در سال 1993 تا آخر سال 1998، دولت اسرائیل 6/6 درصد از کل ساخت اراضی فلسطین اشغالی سال 1967 را مصادره کرده است. فعالیت های شهرک سازی و مصادره اراضی فلسطینی در دوران حاکمیت "نتانیاهو" رشد چشمگیری داشت. در این خصوص حداقل به موارد ذیل می توان اشاره کرد:

1 ـ احداث 42 مجتمع آپارتمانی شامل 9 هزار واحد مسکونی جدید در زمینهای فلسطینیان.

2 ـ تصرف حداقل 13 تپه و ارتفاع پست (تل) جدید که عمدتا این اقدام پس از امضای توافقنامه "وای پلانتیشن" انجام شد.

3 ـ تصویب طرح احداث 28 جاده بین شهرکها که بالغ بر 18 هزار جریب از زمینهای فلسطینی در داخل خود قرار داد.

4 ـ مصادره 2500 جریب از اراضی روستاهای فلسطینی کفرقدوم، سموع و جبع به منظور احداث مجتمع های صنعتی اسرائیلی.

5 ـ امضای طرح توسعه شهرک معالیه ادومیم به گونه ای که 13500 جریب از زمینهای فلسطینی اطراف خود را دربرگیرد تا بتواند بدین وسیله این شهرک به بیت المقدس و شهرکهای یهودی نشین شمال بیت المقدس مثل "سبگات زئیف" و "بنی یعقوب" متصل شده و تا قبل از مذاکرات مربوط به راه حل نهایی، معالیه ادومیم به صورت بزرگترین شهرک یهودی نشین در کرانه باختری درآمده و تهدیدی جدی برای مناطق فلسطین نشین شرق بیت المقدس به شمار رود.

شهرک سازی یهودی نشین در دوره "یهودا باراک" نیز ادامه یافت. وی پس از پیروزی در انتخابات 17 می 1999 علنا اعلام کرد:

"حکومت جدیدی که به ریاست او بر سر کار بیاید کلیه مصوبات حکومت قبلی را محترم شمرده و آن را اجرا خواهد کرد، اما کابینه وی طرح جدیدی برای شهرک سازی ارائه نمی دهد."

این چراغ سبز باراک به نتانیاهو و هواداران افراطی شهرک سازی در کابینه وی، موجب تصویب 26 طرح در زمینه احداث و توسعه شهرکهای یهودی از جمله طرح توسعه "معالیه ادمیم" را فقط در خلال دو ماه می و ژوئن سال 1999 فراهم کرد. بدین ترتیب کابینه باراک ضمن شانه خالی کردن از بار مسئولیت مصوبات مربوط به شهرک سازی وضعیتی را به وجود آورد که حتی دولت خودگردان نیز بر سر دوراهی قرار گرفت.

دولت خودگردان از طرفی اگر می خواست مصرانه توقف اجرای مصوبات پیشین شهرک سازی را از "باراک" طلب کند نگران بود که جهت گیری ظاهرا صلح طلبانه باراک و کابینه وی دگرگون شود و احیای روند صلح دوباره دچار رکود گردیده و در این میان فلسطینیان بیشتر بازنده شوند. از طرفی اگر می خواست شاهد اجرای مصوبات کابینه قبلی اسرائیل در اراضی فلسطین باشد در حقیقت محدوده سلطه خویش را در حال کوچکتر شدن می دید و علاوه بر آن فشار افکار داخلی که مزارع و زمینها و مراتع آنان طعمه طرحهای مزبور می شد.

موضع دولت خودگردان نسبت به شهرک سازیهای یهودی نشین:

در سال 1999 در هتل کازابلانکای شهر رام اللهکنگره ای با عنوان کنگره "شهرک سازی یهودی" با حضور مسئولان دولت خودگردان و سازمان آزادی بخش فلسطین تشکیل شد. در این کنگره ضمن محکوم کردن روند شهرک سازی یهودی در مناطق فلسطینی، روز سوم ژوئن به عنوان روز "خشم فلسطینی" بر علیه این پدیده نامگذاری شد. در بخشی از بیانیه پایانی این کنگره آمده است:

"در این روز لازم است مبارزه ای فراگیر و مردمی توسط تمامی اقشار جامعه بر ضد شهرک سازی صورت پذیرد و هر قطعه زمینی که توسط اسرائیلی ها مصادره شده به شکل یک کانون مبارزه درآید و هزاران فلسطینی در هر کدام از این زمینها گردهم آیند."

علی رغم تبلیغات زیاد مسئولان فلسطینی و دعوت مردم به حضور گسترده در روز خشم مردمی علیه شهرک سازی (3 ژوئن 1999) و بسیج رسانه ای و خبرنگاران و رادیو و تلویزیون فلسطینی، تنها سه هزار نفر تظاهرکننده به این دعوت دولتی پاسخ گفتند. در غرب رام الله و شهر غزه نیز چند صد نفر و در بیت لحم نیز یکصد جوان فلسطینی به علاوه تعدادی از یهودیان چپ گرای مخالف شهرک سازی به خیابانها آمدند که پس از مدتی فلسطینیان متفرق شده و تنها یهودیان با پرچمهایی که به مخالفت با شهرک نشینان یهودی برافراشته بودند باقی ماندند.

ابراهیم شیخه مدیر "مرگ قانونی دفاع از زمین" علت اصلی این ضعف مشارکت مردمی را از بین رفتن اعتماد بین توده های مردم به سازمانها و نهادهای رسمی فلسطینی می داند. وی معتقد است اکثر وزارتخانه های فلسطینی که به طور مستقیم با مسئله اراضی فلسطینی مرتبطند هرگز تاکنون طرحها و بودجه و برنامه ریزیها و حمایتهای مناسب و ضروریما جهت مبارزه جدی با تصرف اراضی فلسطینی تدوین و ارائه نکرده اند و اقدامات عملی دولت خودگردان علی رغم تبلیغات و ادعاها، نشانگر حمایت از مقاومت بر ضد شهرک سازی نبوده است.

وی در بخشی از گفت وگوی خود با خبرنگار مجله فلسطین المسلمه چنین می گوید:

"عموم فلسطینیان با نوعی نگرانی و خشم خاموش به موضع رضایت آمیز دولت خودگردان در رابطه با احداث جاده های جدید بین شهرکهای یهودی نشین کرانه باختری و نوارغزه می نگرند. این جاده ها تاکنون دهها هزار دونم (حزب) زمین را بلعیده و هزاران درخت زیتون باغات فلسطینیان قطع شده و این طرح زمینهای زراعی فلسطینی را نابود و مناطق فلسطینی نشین را محاصره کرده، اما در همین حال دولت خودگردان معتقد است احداث این جاده ها، زمینه و چشم انداز مطلوب را برای پیگیری روند صلح فراهم می سازد."

روشی که دولت خودگردان طی سالهای گذشته مدنظر خود قرار داده بود در شمار "شهرک سازی با صلح متضاد است" و اینکه "با روند شهرک سازی هیچ گاه صلحی نخواهد بود" خلاصه می شد. اما در عمل ملاحظه شد که روند صلح به هر طریقی ادامه یافت و شهرک سازی یهودی نیز متوقف نشد و حتی قطع چند ماهه مذاکرات صلح (اوایل سال 1997) به نشانه اعتراض به احداث شهرک "هارحوما" در کوه ابوغنیم نیز حاصلی برای دولت خودگردان نداشت و سرانجام این نهاد دوباره به پای میز مذاکره بازگشت. معنای دیگر این حالت این است که اسرائیل به مرور زمان توانست بین صلح و شهرک سازی قطع رابطه کرده و به جای آن معادله صلح و سرکوب مبارزین فلسطینی را بر دولت خودگردان دیکته نماید.

ز ـ پس از انتفاضه الاقصی ـ 2000:

پس از شروع انتفاضه الاقصی هرچند مشکلات امنیتی صهیونیستها افزایش یافت، اما سیاست احداث شهرکهای یهودی نشین همچنان تداوم یافت. آریل شارون نخست وزیر رژیم صهیونیستی خطاب به اعضای کابینه در بیست و دوم ژوئن 2003 گفت: "شهرکها ساخته می شوند و نیازی نیست که درباره آنها گفتگو کنیم. هر وقت نیاز باشد، مجوز احداث آنها را بدون هیچ گفتگویی صادر کنید."

براساس این دستور شارون بود که در سال 2003، 185 واحد جدید در شهرکهای یهودی نشین کرانه باختری و نوارغزه ساخته شد.

بنیاد صلح خاورمیانه در یک گزارش ویژه، تعداد این شهرک ها را در سال 2002 حدود 130 شهرک ذکر کرده است و در نقشه تهیه شده توسط امریکایی ها تعداد آنها 133 مورد می باشد.

این اختلاف اعداد و ارقام عمدتاً ناشی از آن است که برخی از شهرک های موقت را در زمره شهرک های دائمی آورده اند. در یک لیست دیگر تعداد شهرک های کرانه باختری به 200 مورد نیز رسیده است.

جمعیت شهرک نشینان صهیونیست طبق آماری که در مجله پیام فلسطین آمده است در سال 2003/1382 در مناطق تحت کنترل تشکیلات خودگردان 412785 نفر بوده است که 405 هزار نفر آنها در کرانه باختری و 7300 نفر نیز در نوار غزه سکونت داشتند. طبق این آمار تعداد شهرک های یهودی نشین در کرانه باختری بالغ بر 171 شهرک می باشد. تعداد شهرک هایی که از جانب دولت صهیونیستی دارای مجوز ساخت در مناطق فلسطینیهستند، 43 شهرک است که 42 مورد آن در کرانه باختری رود اردن می باشد.

علاوه بر این ساختمانها، ساخت و سازهایی در سال 2003 در شهرکها و زمینه های مرتبط با آن انجام شده است که در زیر به بررسی آنها می پردازیم:

1 ـ تداوم احداث پاسگاه در شهرکها:

برخلاف تعهداتی که رژیم صهیونیستی در طرح نقشه راه داده است، کار احداث پاسگاهها که نمادی از گسترش شهرکها می باشد، ادامه یافته است. 96 پاسگاههای جدید که از لحاظ وسعت بزرگتر و به مراتب دارای پرسنل بیشتری می باشند از لحاظ امور زیربنایی (مانند برق، آب و فاضلاب) نیز از امکانات بیشتری نسبت به پاسگاههایی که در گذشته ساخته می شوند، برخوردار هستند.

2 ـ توسعه تروریسم در شهرکها:

وزارت جهانگردی رژیم صهیونیستی در سال 2003 بودجه اجرای پروژه های گردشگری در شهرکها را به میزان دو میلیون و 800 هزار دلار به تصویب رساند. البته از سال 1999 تا 2002 نیز این وزارتخانه بیش از هفت میلیون دلار در زمینه پروژه های گردشگری در شهرکها سرمایه گذاری کرده بود.

3 ـ احداث کمربندی در شهرکهای جدید:

آریل شارون در دهم اوت 2003 احداث سه جاده کمربندی با هزینه 33 میلیون و 700 هزار دلار، علاوه بر جاده های موجود را مورد موافقت قرار داد. علاوه بر سه کمربندی مذکور، دولت رژیم صهیونیستی احداث سه جاده جدید در شهرکهای "هارهوما" و "نهال نگاهدت" جهت برقراری ارتباط باشهرکهای "دوگیت" و "ایلی سینای" واقع در نوارغزه را نیز آغاز نمود.

4 ـ احداث راه آهن در ناحیه آریل:

یکی دیگر از موارد نقض تعهدات توسط رژیم صهیونیستی در اولویت قرار دادن طرح احداث خط آهن در شهرک آریل واقع در کرانه باختری است. در این رابطه افیگدور لیبرمن وزیر حمل و نقل رژیم صهیونیستی به شرکت راه آهن دستور داده که مطالعه این طرح را در اولویت قرار دهند. هزینه این طرح 67 میلیون دلار برآورد شده است. ران نحمان، شهردار آریل در رابطه با این اقدام گفته است، هدف این است که این خط به نابلس و جنین منتهی شود.

5 ـ تسهیلات ویژه برای شهرک نشینان:

رژیم صهیونیستی برای جذب مهاجران جدید و نیز تداوم حضور شهرک نشینان، امتیازات ویژه ای را برای آنان در نظر گرفته است. یکی از این امتیازات تخفیف مالیاتی است. بنیامین نتانیاهو، وزیر دارایی در سال 2003، طرحی را برای کاهش و تخفیف مالیاتی قابل توجه در 60 شهرک یهودی نشین در کرانه باختری و نوارغزه تدوین نمود. براساس این طرح، میزان مالیات در شهرکهای مذکور 12 درصد کاهش خواهد یافت. علاوه بر این اکثر شهرک نشینان از تخفیف های مالیات بر درآمد بهره مند هستند.

یکی دیگر از امتیازات ویژه که در سال 2003 برای گسترش شهرک نشینی توسط رژیم صهیونیستی در نظر گرفته شد. اختصاص 90 میلیون دلار به صورت پاداش یا کمک بلاعوض به ساکنان این شهرکها بود. طبق این طرح به زوجهای جوانی که قصد دارند به مدت چهار سال در دره رود اردن زندگینمایند، یک واحد مسکونی واگذار می شود.

علاوه بر این یکی از زوجهای جوان ساکن در این ناحیه از تسهیلات تحصیل رایگان در دانشگاه برخوردار خواهد شد. در ضمن اگر یکی از آنها در ناحیه مذکور، مشغول به کار شود، به طور سالانه مبلغ دو هزار و 700 دلار دریافت خواهد کرد. وزارتخانه های کشور، صنعت، تجارت و کشاورزی نیز در حوزه های مرتبط با خود در شهرکها سرمایه گذاری کرده و به گسترش آنها کمک کرده اند.

شهرک سازیهای یهودی نشین در این دوره تا سال 2008 افزایش یافت. در سال 2007 مرکز پژوهشی اریج (مستقر در قدس) طی گزارشی اعلام کرد: سازمانهای مربوط به ساختمان سازی در اسرائیل مدت کمی قبل از سفر جرج بوش و بعد از آن، فعالیتهای شهرک سازی را در کرانه باختری به طور قابل ملاحظه ای افزایش داده اند. در همین راستا شهرک نشین های معترض به تصریحات مقامات دولتی در مورد توقف فعالیتهای شهرک سازی، قبل از سفر بوش از ساخت دو مجتمع مسکونی جدید در استانهای بیت لحم و الخلیل خبر دادند.

پیش از این نیز شهرک نشین های اسرائیلی در دسامبر 2007، از ساخت 9 مجتمع شهرک نشینی در کرانه باختری در چارچوب مخالفت با سخنان اولمرت در آناپولیس و پس از آن خبر داده بودند. اداره اراضی اسرائیل در دسامبر 2007، مناقصه ای را برای ساخت 440 واحد مسکونی جدید در اراضی "صور باهر" و "جبل المکبر" اعلام کرد. یک هفته پیش از اعلام این مناقصه نیز اداره اراضی اسرائیل مناقصة دیگری را برای ساخت یک هتل در شهرکی واقع در شمال شهر بیت لحم اعلام کرده بود.

همچنین بر اساس گزارش مرکز اریج، یک روزپیش از سفر بوش، پروژة ساخت 60 واحد مسکونی در منطقه رأس العامود در قدس شرقی توسط مقامات مسئول اسرائیلی تصویب شد. علاوه بر این در 7 ژانویه 2008، یک گروه راستگرای افراطی یهودی ادعا کرد 20 دونم از اراضی حد فاصل میان شهر بیت لحم و منطقه الطنطور را خریداری کرده و قصد دارد یک منطقه مسکونی را در آنجا ایجاد کند.

علاوه بر این عملیات غصب اراضی در شهر الخلیل، تخریب پنج جریب از اراضی جنوب شهرک هارحوما (ابوغنیم) و تخریب 12 منزل مسکونی در یک روستا واقع در شمال شهر اریحا از جمله اقدامات اسرائیلی ها بوده است.

ح ـ سیاست شهرک سازی رژیم صهیونیستی:

اجرای سیاست، شهرک سازی، رفته رفته در برنامه های حزبی و انتخاباتی و تصمیم ها و اظهارنظرهای رسمی و برنامه ها و بودجه های متعدد تجلی یافت و مناطق اصلی برای اسکان یهودیان و احداث شهرکهای یهودی نشین در آن مناطق تحت عنوان اعتبارات امنیتی استراتژیک و سیاست توسعه طلبانه مشخص شد. ویژگی های عمومی این سیاست عبارتند از:

1. پافشاری بر اشغال سرزمین های عربی.

2. تاکید بر آزادی اسکان یهودیان در مناطق اشغالی و تحقق به اصطلاح مرزهای امن و دفاع پذیر.

3. جدایی بین مسأله شهرک سازی و امکان رسیدن به صلح جداگانه و انفرادی با کشورهای عربی، مثل پیمان کمپ دیوید.

4. ضمیمه کردن شهر قدس به مناطق اشغالی و یگانه کردن دو قسمت آن و اعلام این شهر به عنوانپایتخت اسرائیل.

5. تاکید و پافشاری بر این که تسلط بر زمین به معنای تسلط بر سیاست است.

بر همین اساس رژیم صهیونیستی از ابتدا اولویتهای کاری خود را به اسکان یهودیان و احداث شهرکهای یهودی نشین در کلیه سرزمینهای اشغالی محدود کرد.

تعداد سازمانها، مؤسسه ها و وزارتخانه هایی که برای احداث شهرکهای یهودی نشین تشکیل شده است، دلیل بر اهمیت تحقق این سیاست برای رژیم صهیونیستی است. تاکنون شش نهاد، وزارتخانه و سازمان اسرائیلی در امر احداث شهرکهای یهودی نشین فعالیت دارند و بودجه های کلانی را به این امر در حوزه وزارتخانه ای خود اختصاص داده اند. این وزارتخانه ها عبارتند از:

1 ـ وزارت جذب مهاجرین

2 ـ وزارت مسکن

3 ـ وزارت کار

4 ـ کشاورزی

5 ـ امور اجتماعی

6 ـ وزارت دفاع

با توجه به تعداد وزارتخانه و مؤسسه های رژیم صهیونیستی و اهتمام آنها به طرحهای اسکان یهودیان، می توان احداث شهرکهای یهودی نشین در سرزمینهای اشغالی فلسطین را ـ که از سال 1967 به طور گسترده ای در سرزمینهای اشغالی شروع شده است ـ جزئی از استراتژی سیاسی ـ نظامی اسرائیل محسوب کرد. سیاست انتقال یهودیان به فلسطین و استیلا بر زمینهای فلسطینیان پایه اصلی این استراتژی سیاسی ـ نظامی را تشکیل می دهد. رهبران رژیم صهیونیستی نیز طرحهای اسکان یهودیان در سرزمینهای اشغالی فلسطین را جزئی انفکاک ناپذیر ازنقشه استراتژی سیاسی نظامی صهیونیسم در منطقه دانسته اند. طرحهای آنها در زمینه الحاق و انضمام سرزمینهای جدید به اراضی اشغالی 1967 م نیز ماهیت این طرحها را روشن می کند.

براساس برنامه های رژیم صهیونیستی، نقشه کلی گسترش شهرکها در مناطق اشغالی، طبق امور زیر پایه ریزی شد.

1 ـ در تمام سرزمین اسرائیل، برای تحقق امنیت، به ویژه در مواضع استراتژیک، باید شهرک های یهودی نشین احداث شود.

2 ـ بر طبق سیاست شهرک سازی، آبادیهای پیشنهادی در مناطق متجانس برپا شده است. این مجموعه های مسکونی، با هم متصل یا اتصال پذیر هستند تا بر اثر مرور زمان بتوان خدمات رسانی به آنها را انجام داد. علاوه بر این موارد، آبادیها و روستاهای اسرائیل باید در آینده به شهرهای کوچک و یا بزرگتر تبدیل شود.

3 ـ نباید اطراف مواضع و روستاهای اقلیت ها (منظور احزاب فلسطین و ساکنان قانونی این سرزمین) آبادیهای مسکونی احداث شود. بلکه باید بین آنها احداث شود تا در اثر مرور زمان همگی دریابند که می توان با حفظ حسن همجواری در کنار یکدیگر به آرامی زندگی کنند. این طرح به دولت یهودی و عربی توصیه می کند که این برنامه را در کوتاه ترین زمان ممکن انجام دهند.

4 ـ این طرح پاره ای از آبادیهایی را در برمی گیرد که به صورت کمربند از تپه های یهودا و سامره احاطه شده است، و از دامنه غربی آن از شمال تا جنوب، و از دامنه شرقی آن، از جنوب به شمال (بین اقلیتها و اطراف آن)، به طور یکسان گسترش می یابد.

5 ـ آبادیها به انواع گوناگون تقسیم می شود،بزرگترین آنها آبادیهای شهری است و برخی دیگر، آبادیهای کشاورزی و پاره ای هم برحسب وجود وسایل کار و تولید، مختلط است.

براساس این نقشه، در مدت پنج سال (1893ـ1979)، 46 شهرک جدید ساخته شد، و 16 هزار خانوار در آنها ساکن شدند. در این باره، رعنان فائیس، رئیس بخش مستعمره نشین آژانس یهود می گوید:

"طراحان اسکان یهودیان طی 60 سال گذشته برپایه اینکه مرزهای آینده دولت اسرائیل باید از طریق سازمانهای مستعمره نشین تعیین شود، اقدام به گسترش این طرح کردند."

صهیونیست ها برای توسعه شهرک ها، از دهه 1990 به بعد اقدامات گسترده ای انجام داده اند. از سال 1996 به بعد برپایی موقعیت های شهرک ها در زمان نتانیاهو و به خصوص از سال 1998 که شارون به وزارت امور خارجه کابینه او انتخاب شد، سرعت بیشتری گرفت. این امر پس از امضای توافقنامه "وای پلانشتین" انجام شد. بر این مبنا، صهیونیست ها تلاش کردند، در اراضی اشغالی، تا جایی که می توانند و برایشان مقدور می باشد. علاوه بر شهرک هایی که تا آن زمان ساخته شده بود، موقعیت هایی برپا کنند.

برپایی این موقعیت ها در راستای غصب اراضی فلسطینیان و همین طور محاصره آنها و اشراف بر شهرها و روستای فلسطینی نشین و غصب اراضی کشاورزی آنها بود. صهیونیست ها با ایجاد این موقعیت ها توانستند ارتباط شهرک های صهیونیستی را با هم برقرار کنند و از این طریق مناطق فلسطینی نشین را به محاصره خود درآورند.

این موقعیت ها مناطقی هستند که صهیونیست ها با نصب کانکس و چادرهایی، تلاشمی کنند از آنها برای اسکان موقت استفاده کنند تا در آینده نسبت به احداث شهرک جدید به جای کانکس های سیار و چادرها، اسکان دائمی مهاجران را در آن عملی سازند.

از سال 1996 تا 2004 در کرانه باختری و نوار غزه علاوه بر شهرک های احداث شده، تعداد 116 موقعیت نیز برپا شده است. از این تعداد در 86 موقعیت صهیونیست ها ساکن هستند و 14 موقعیت در دوره بن الیعازر در سال 2003 تخلیه شده اند و در 16 موقعیت برپا شده، کسی سکونت نکرده است.

ساخت و برپایی این موقعیت ها در دوران نتانیاهو، باراک و شارون از سال 1996 تا سال 2003 انجام شده است. در دوره نتانیاهو از سال 1996 تا 1999 در مجموع 34 موقعیت و از 2001ـ2000 در دوره باراک چهار موقعیت و 2003ـ2002 در دوره شارون 48 موقعیت برپا شده است و از زمان برپایی 13 موقعیت دیگر اطلاعی در دست نیست.

ط ـ احداث شهرکهای یهودی نشین از منظر حقوق بین الملل:

از منظر حقوق جنگ و حقوق بین المللی، اسرائیل به عنوان کشوری که مناطق فلسطینی نشین را از مرزهای 1967، که مورد تأیید سازمان ملل می باشد، به اشغال درآورده است. بر مبنای این حقوق، رژیم صهیونیستی یک سلسله وظایف را به عنوان اشغالگر، در ارتباط با شهروندان فلسطینی و همین طور شهرها و سرزمینهای فلسطین به عهده داشته است. سران رژیم صهیونیستی با زیر پا گذاشتن قوانین و معاهدات بین المللی سرزمینهای اشغالی را تصاحب کرده اند و در آنها تغییرات کاربری ایجاد نموده و به صورت غیر قانونی اقدام به احداثشهرکهای صهیونیستی نموده اند. این اقدامات رژیم صهیونیستی از هیچ حمایت قانونی در مجامع بین المللی و حقوق بشر و حقوق جنگ برخوردار نمی باشد.

بدین ترتیب صهیونیستها در احداث این شهرکها، حقوق، پیمانها و قراردادهای بین المللی را نقض کرده اند و در عرف حقوقی و قوانین بین المللی، ناقض حقوق بشر، حقوق جنگ و معاهدات بین المللی هستند. برپایی شهرکها نقض پیمانهای لاهه و پیمان چهارم ژنو درباره حمایت از حقوق شهروندان است. برپایی شهرکها در اراضی اشغالی جزو جرایم جنگی بین المللی محسوب می شود و بر این اساس هیچ یک از شهرکهای صهیونیستی در اراضی اشغالی فلسطین و سوریه جایگاه قانونی ندارند.

علی رغم غیرقانونی بودن ساخت شهرک در سرزمینهای اشغالی، رژیم صهیونیستی دو اصطلاح شهرکهای قانونی و غیرقانونی را نیز بر سر زبانها انداخته است، تا از آن طریق بتواند شهرکهای غیر قانونی ساخته شده در مناطق فلسطینی نشین را تحت الشعاع قرار دهد. بدین ترتیب منظور صهیونیستها از شهرکهای قانونی، آن قسم از شهرکهایی هستند که کابینه رژیم صهیونیستی ساخت آن را مجاز دانسته است که این اقدام کابینه اقدامی غیرقانونی می باشد.

منظور از شهرکهای غیرقانونی آنهایی هستند که حتی مجوز دادگاه یا کابینه رژیم صهیونیستی را برای ساخت ندارند. این قسم از شهرکها هیچ گونه موضوعیتی نیز در نزد خود صهیونیستها ندارد.

در هر صورت کلیه شهرکهایی که توسط صهیونیستها در مناطق اشغالی ساخته شده است غیرقانونی می باشد و مغایر با مجموعه قوانین 1907لاهه، کنوانسیون چهارم ژنو و قطعنامه های سازمان ملل است و گسترش آنها نیز نقض تعهداتی است که رژیم صهیونیستی براساس موافقتنامه های بین المللی از جمله نقشه راه و نیز گزارش میچل متعهد شده است.

ماده 46 مجموعه قوانین 1907 لاهه اشعار می دارد:

دولت اشغالگر نمی تواند املاک تحت اشغال خود را مصادره کند.

در ماده 49 کنوانسیون چهارم ژنو نیز آمده است:

هیچ دولتی نمی تواند شهروندان خود را به سرزمینهایی که اشغال و تصرف کرده، مهاجرت دهد و اقداماتی به عمل آورد که باعث تغییر جمعیتی آنجا شود.

قطعنامه 446 شورای امنیت سازمان ملل در سال 1979 رژیم صهیونیستی را به نقض حقوق بین الملل به علت ساخت شهرکها متهم کرده و از آن خواسته است که مفاد کنوانسیون ژنو را در این رابطه اجرا کند.

چون کرانه باختری و نوارغزه طبق حقوق بین الملل مناطق اشغال شده محسوب می شود، رژیم صهیونیستی که نیروی اشغالگر آن است، مجاز به ساخت و ساز در آنها نیست.

در گزارش کمیته میچل که در 4030/2001 منتشر شد درباره شهرکهای یهودی نشین مقرر شده است:

"دولت اسرائیل باید تمامی فعالیتهای شهرک سازی از جمله گسترش طبیعی روند شهرک سازی را متوقف کند."

در بخش دیگری از این گزارش آمده است: بهاعتقاد اسرائیل توسعه شهرک سازی و انجام اقداماتی برای سهیل زندگی و امنیت شهرک نشینان، آسیبی را متوجه مرحله نهایی نمی کند. اسرائیل از مخالفت طرف فلسطینی با شهرکهای کرانه باختری رود اردن و نوارغزه آگاه است و اعتراف می کند که شهرک سازی موضوع مهمی است که باید از طریق یک راه حل نهایی و بدون وارد آمدن خللی به وضعیت موجود شهرکها بررسی شود. دولت اسرائیل در ایجاد مجدد شهرکها مسئول است. زیرا توقف خشونت فلسطینی ـ اسرائیلی تا زمانی که دولت اسرائیل از تمامی فعالیتهای شهرک سازی خود دست برندارد، کار دشواری است.

رژیم صهیونیستی در طرح نقشه راه در رابطه با شهرکهای یهودی نشین نیز متعهد شده است:

1 ـ طبق گزارش میچل تمام فعالیتهای شهرک سازی از جمله رشد طبیعی شهرکها را متوقف سازد.

2 ـ شهرکهایی که از ماه مارس 2001 ساخته اند را فورا برچیند.

3 ـ باید تدابیر دیگری را مربوط به شهرکها با هدف اجازه دادن برای تشکیل یک کشور دارای مرزهای موقت اتخاذ نماید.

ی ـ نقشه کلی گسترش شهرکها:

از هنگام اشغال کرانه غربی و نوار غزه توسط رژیم صهیونیستی در سال 1967 تا زمان حاضر، نیروهای اشغالگر اسرائیلی با روشها و اشکال مختلف در حدود 210/179/3 دونم (هر دونم تقریبا برابر با یک جریب می باشد) از زمینهای کرانه و نوار غزه را که تقریبا 52% از کل مساحت کرانه و 40% از کل مساحت نوار غزه را تشکیل می دهند را به تصرفخود درآوردند تا آبادیهای یهودی نشین در آنها احداث کنند. در این راستا اداره امور شهرک سازی، در سازمان جهانی یهود طبق طرحهای مشترک حکومت اسرائیل و کمیته شهرک سازی برنامه ریزی شد. طبق این برنامه، نقشه کلی گسترش شهرکها در شهرهای یهودا و سامره طی سالهای 1983ـ1979 طبق امور زیر پایه ریزی گردید.

1 ـ در تمام سرزمین اسرائیل (سرزمینهای اشغالی) به منظور تحقق امنیت به ویژه در مواضع استراتژیک باید شهرکهای یهودی نشین ایجاد شود.

2 ـ برطبق سیاست شهرک سازی، آبادیهای پیشنهادی در مناطق متجانس برپا شده و این مجموعه های مسکونی به هم متصل یا قابل اتصال هستند تا در اثر مرور زمان بتوان خدمات رسانی به آنها را انجام داد. علاوه براین موارد، آبادیها و روستاهای اسرائیلی می بایست در آینده به شهرهای کوچک و یا بزرگتر تبدیل شود.

3 ـ نباید اطراف محلها و روستاهای اقلیتها (منظور احزاب فلسطینی و ساکنان قانونی این سرزمین) آبادیهای مسکونی ایجاد شود، بلکه باید بین آنها احداث گردد تا در اثر مرور زمان همگی دریابند که می توان با حفظ حسن همجواری در کنار یکدیگر به آرامی زندگی کرد و این طرح به دو ملت یهودی و عربی توصیه می کند که این برنامه را در کوتاه ترین زمان ممکن انجام دهند.

4 ـ این طرح پاره ای از آبادیهایی را در بر می گیرد که به یکدیگر همانند یک کمربند از تپه های یهود و سامره احاطه شده و از دامنه غربی آن از شمال تا جنوب و از دامنه شرقی آن از جنوب به شمال (بین اقلیتها و اطراف آن) به طور یکسان گسترش می یابند.

5 ـ آبادیها به انواع گوناگون تقسیم می شوند کهبزرگترین آنها آبادیهای شهرنشینی است و برخی دیگر، آبادیهای کشاورزی و پاره ای هم بر حسب وجود وسایل کار و تولید، مختلط می باشند و کسانی که در این شهرکها اسکان یافته اند، در زمینه های صنعتی و جهانگردی و خدمات فعالیت می کنند و اندکی از آنها هم به کشاورزی انبوه مشغول هستند.

براساس این نقشه، در مدت پنج سال (1984ـ1979) 46 شهرک جدید ساخته شد و 16 هزار خانوار در آنها ساکن گردیدند. تا سال 1370 (1990.م) مجموع شهرکهای احداث شده در سرزمینهای اشغالی سال 1967 به بیش از 220 شهرک رسید که شامل 154 شهرک در کرانه غربی و 24 شهرک در نوار غزه و بیش از 42 شهرک در حومه شهر قدس می شد.

ک ـ تروریسم نژادی شهرک نشینان:

پروژه اسکان که به عنوان یک اصل اساسی در طرح صهیونیستها درآمده است، وظایف و نحوه رشد و توسعه شهرکها را مشخص کرده و نحوه توسعه بنیه داخلی یک شهرک و خصوصیات روانی عمومی آن را با مدنظر قرار دادن قانون عینی روشن ساخته است.

وظیفه استراتژیکی یک شهرک مهاجرنشین در مرحله نخست به طرد اعراب و اشغال سرزمینهای آنها خلاصه می شود. نیز این روحیه را در ساکنان این شهرکها ایجاد کرده است که این سختگیری ایدئولوژی صهیونیستی با درنظر گرفتن برخورداری این سختگیری از یک سری ارزشهای نظامی و یا شبه نظامی دشوار نیست ولی یک نوع اندیشه برتری بر سایرین و یک ایدئولوژی توجیه گرانه کشتار مردم فلسطین در انتفاضه را که یک معجون شگفت انگیز از بهانه هاست به وجود آورده است.

از انتفاضه مردم فلسطین که برای عزت بخشیدن به قدرت و برتری و سربلندی آنها صورت گرفته است و سرکوب انتفاضه به روشهای مختلف توسط شهرک نشین های صهیونیست و نیروهای نظامی اسرائیل، معلوم می گردد که چرا مفهوم از بین بردن اعراب امری طبیعی است.

در این راستا یکی از محققین به نام "اریک فروم" می گوید: "اسرائیل با توسل به زور مردم را به ابزاری برای به دست آوردن پیروزی بدل ساخته است." شولامیت می گوید اسطوره برتری نژادی ملت یهود در اسرائیل هیچ گونه انتخابی و یا فرصت فرهنگی برای ما باقی نگذاشته است ـ یا قاتل باشیم یا مقتول و یا هر دو ـ و این ماهیت اسرائیل است.

ایلی برطوش یک شهروند اسرائیلی در کرانه غربی می گوید: دشمنی با اعراب را از لحظه ای که شیر مادرم را نوشیدم و از روزی که از تونس به اسرائیل مهاجرت کردم شناختم و هنگامی که مادرم از وجود اعراب در اسرائیل مطلع شد تصمیم گرفت به فرانسه برگردد و گفت: چه چیزی برای ما هست که برای به دست آوردنش با اعراب همگام باشیم؟ و اما در رابطه با اعراب این نکته را تذکر بدهم که نمی خواهم آنها را طرد کنم بلکه نابودی آنها را در یک زمان خواهانم. زیرا اگر آنها را طرد کردیم دوباره سعی خواهند کرد برگردند که در این صورت صلح برقرار خواهد شد زیرا کسی نخواهد بود که حاضر به جنگ با اعراب باشد بلکه باید از دست اعراب نجات یافت حال به چه شیوه هایی، مهم نیست.

دیویدبن دور یک شهروند دیگر اسرائیلی می گوید: من افتخار می کنم که یک نژادپرست هستم اگر نژادپرست نباشم افراد چپ گرا باعث فاجعه دیگری برای ما خواهند شد. ما یتیم هستیم به طوریکه پدران و برادرانمان در آتش نازیها سوختند و یتیم ماندیم و پدری جز مائیرکاها نداریم.

بنابراین با این طرز تفکر و اندیشه نژادپرستانه دلایل عملیات وحشیانه و سرکوبگرانه ساکنان شهرکهای یهودی نشین در سرزمینهای اشغالی در دوران انتفاضه نظیر عملیات آدم ربایی و کشتار دسته جمعی مردم و اعدام کودکان در اردوگاههای فلسطینی مثل اردوگاه "الامعری" و نیز آتش زدن سه تن از کارگران فلسطینی در "اوریهودا" و قتل عام نمازگزاران حرم ابراهیم خلیل (ع) معلوم می گردد.

ارتکاب جنایتهای دسته جمعی که در نحالین و الخلیل و دیگر شهرهای فلسطینی به وقوع پیوست و همچنین تأکید بر خشونت و برخورد وحشیانه یهودیان اسکان یافته در شهرکهای مهاجرنشین و همکاری و هماهنگی کلیه مراکز و دستگاههای دولتی رژیم صهیونیستی به رغم اختلاف نظر در طرحهای یکدیگر در برخورد با انتفاضه مردم فلسطین از عمق معضل حمایت می کند که در نتیجه پاسخ قدرتمند و تعیین کننده انتفاضه به رؤیاهای صهیونیستها در فلسطین اشغالی، می باشد.

هدف از تلاشهای صهیونیستی جهت ایجاد شهرکهای یهودی نشین و به دست گرفتن قانون توسط ساکنان مهاجرنشین تحت یک نظارت رسمی و جزئی چه می تواند باشد؟ جز اینکه از عمق معضلی که پروژه های اسکان در سایه انتفاضه با آن روبه رو است حکایت می کند؟ تلاشهایی که جهت حل این معضل با ارتکاب عملیات سرکوب صورت می گیرد بیهوده و بی ثمر است زیرا که این تلاشها در زمینه ملی و حتی انسانی عکس العملی به دنبال خواهد داشت.

یک خبرنگار اسرائیلی می گوید: انسانهای عاقل هیچوقت به قتل صد یا پنجاه نفر فلسطینی اشارهنمی کند زیرا که این عامل باعث تشنج و منازعه می گردد و وسایل و اهرمهای سرکوبگرانه و اختناق بیش از حد، شعله های انتقام و مبارزه را در انسانها وسعت می دهد که در نتیجه به تداوم از انتفاضه ختم می گردد.

شارون وزیر سابق بازرگانی و صنایع و وزیر مسکن رژیم صهیونیستی (در این باره) می گوید: "قصد ندارم از دولت استعفا دهم ولی نسبت به رخدادهای جاری نگرانم من با بسیاری از بحرانها و معضلات در طول زندگی در اسرائیل دست و پنجه نرم کرده ام و اعتقاد دارم بتوانم با مشکلات و موانع برخورد کنم و بر همین اساس علاقه دارم این حقیقت را بیان کنم که با دشوارترین دوران در تاریخ اسرائیل روبه رو هستیم، ما می توانستیم خطر را پیش از اینکه وسعت پیدا کند و به این مرحله برسد از بین ببریم و حتی می توانستیم بدون اینکه موجودیتمان به خطر بیفتد از پیشروی آن جلوگیری کنیم، ما قبلاً هیچ گونه اقدامی برای درخواست کمک از یهودیان جهان و حتی از دوستان که غیر یهودی هستند و تعدادشان هم بسیار است نکردیم ولی اکنون سعی داریم آنها را به کمک رسانی فرابخوانیم."

مآخذ:

  1. المسیری، عبدالوهاب: دایره المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، ترجمه مؤسسه مطالعات و پژوهش های تاریخ خاورمیانه، دبیرخانه کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین، جلد هفتم، چاپ اول، 1383.
  2. صفاتاج، مجید: ماجرای فلسطین و اسرائیل، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول، 1380.
  3. ربابعه، غازی اسماعیل: استراتژی اسرائیل


::#(1967ـ1948)، ترجمه محمدرضا فاطمی، نشر سفیر، تابستان 1368.

  1. صایغ، انیس: المستعمرات الصهیونیة فی الاراضی المحتله بعد 1967، بیروت.
  2. ابوعرفه، عبدالرحمن: الاستیطان التطبیق العملی للصهیونیة، قدس 1981.
  3. الموسوعة الفلسطینیة، الاستیطان الصهیونی بعد 1967، جلد اول، 1984.
  4. جعفری، ولید: المستعمرات الاستیطانیة الاسرائیلیة فی الاراضی المحتله 1980ـ1967، بیروت.
  5. الموسوعة الفلسطینة، الحظه، الصهیونیة للاستیطان فی الصفة الغربیة، جلد دوم، 1984.
  6. ارونسون، جفری: سیاسه الامر الواقع فی الضفه الغربیه، مؤسسة الدراسات الفلسطینیة، بیروت.
  7. مجله الدراسات الفلسطینیة، "نشاطات اسرائیل الاستیطانیة خلال سنة 1991، شماره 9، زمستان 1992.
  8. بولتن رویداد و گزارش، مؤسسه تحقیقات و پژوهشهای سیاسی ـ علمی ندا، شماره های 41 و 59؛ 16/11/1386، سال دهم شماره 39، شماره مسلسل 373.
  9. نشریه صدای فلسطین اسلامی، دفتر جنبش حماس در تهران، شماره 28.
  10. مجله فلسطین المسلمة، العددالسابع، تموز ـ یولیو (ژولای) 1999.
  11. خبرگزاری قدس، شهرک های صهیونیستی، ش 103، 3/2/1384.