آلون، طرح
در ژوئیه 1967 و فقط یک ماه پس از تجاوز ژوئن 1967 ایگال آلون وزیر امورخارجه وقت اسرائیل، طرحی را به دولت خود ارائه داد که بعدها به "طرح آلون" مشهور شد. این طرح در هیچ چارچوب دولتی یا حزبی مورد بحث قرار نگرفت و به مناطق اشغالی در فلسطین، یعنی کرانه غربی رود اردن و نوارغزه، اختصاص داشت. او نخستین وزیر کابینه اسرائیل بود که "تصور"ی پیرامون حل و فصل مسأله در منطقه از دیدگاه اسرائیل مطرح می کرد. ولی آلون تصور خود را به عنوان طرح رسمی دولت وقت اسرائیل مطرح نساخت، گرچه این طرح او مبنای سیاست دولت کارگر (معراخ) در مناطق اشغال شده و دستور عمده مذاکرات دولت در خصوص مناطق اشغالی و مسائل اسکان و غیره بود.
شاید انگیزه آلون در تدوین طرح خود دنبال کردن این هدف بوده است که از موضع قدرت اسرائیل پس از جنگ 1967 استفاده کند و حل و فصل مسأله را به گونه ای انجام دهد که "بیشترین زمین و کمترین جمعیت عرب" را برای اسرائیل تضمین کند. او این نیاز را حس می کرد که اسرائیل، برای حل و فصل مسأله، طرحی را به عنوان مبنای مذاکرات در یک موافقتنامه صلح همه جانبه یا جزئی مطرح سازد و مسئولیت عدم قبول آن یا شکست مذاکرات، متوجه اعراب باشد.
در سپتامبر 1976، آلون مبحثی تحت عنوان "اسرائیل: مرزهای دفاعی" در فصلنامه آمریکایی فارن اَفِرز (Foreign Affairs) منتشر کرد که می توان آن را صورت تکامل یافته طرح نخستین او دانست که به سرنوشت کرانه غربی و نوار غزه منحصر بود. این مبحث جدید، به بررسی وضعیت تمام سرزمینهای اشغال شده عربی پس از 1967 و نیز مناسبات اسرائیل با کشورهای عربی ذی ربط، اختصاص داشت.
طرح عمده آلون، متضمن نکات زیر است:
الف) اسرائیل باید تلاش کند که مرزهای شرقی آن از رود اردن و خطی که سرتاسر بحرالمیت را به دو بخش تقسیم می کند، تشکیل شود. در همان حال، مرزهای دوران قیمومیت در امتداد دره عَرَه، باید به همان صورتی باشد که پیش از " جنگ شش روزه" بود.
ب) برای ایجاد یک سیستم محکم دفاعی از یک سو و تضمین تمامیت ارضی کشور و تأمین جنبه ژئواستراتژیک آن از سوی دیگر، اسرائیل مناطق زیر را به عنوان جزء جدایی ناپذیر تحت حاکمیت خود درخواهد آورد:
(1) باریکه ای به عرض تقریبی 10 تا 15 کیلومتر در امتداد دره اردن، حدفاصل دره بیسان تا شمال بحرالمیت، به طوری که کمترین جمعیت ساکنعرب را در بربگیرد.
(2) باریکه ای به عرض چند کیلومتر ـ به طور میدانی بررسی خواهد شد ـ از شمال جاده ارتباطی (مواصلاتی) بیت المقدس (قدس) به بحر المیت، به نحوی که در نقطه ای به منطقه شمال جاده عطورات ـ بیت حورون ـ الطرون، و از جمله منطقه الطرون بپیوندد.
(3) در مورد کوه الخلیل و صحرای یهودا، باید دو پیشنهاد را بررسی کرد: یا الحاق کوه الخلیل و جمعیت آن، یا الحاق صحرای یهودا دست کم از دامنه های الخلیل شرقی تا بحرالمیت والنَقَب.
(4) برای این که ساکنان عرب کمتری به اسرائیل ملحق شوند، باید امکان اکتفا به ضمیمه کردن صحرای یهودا همراه با تغییراتی جزئی در مرزهای مناطقی مانند گوش عیتوان و جنوب کوه الخلیل بررسی شود.
ج) باید فورا در مناطق مذکور، آبادیهای یهودی نشین روستایی و شهری و پایگاههای دائم نظامی براساس نیازهای امنیتی ایجاد کرد.
د) باید در شرق بیت المقدس (قدس)، مناطقیهودی نشین ایجاد شود و محله یهودی نشین قدیمی این شهر به سرعت بازسازی گردد و یهودیان در آن ساکن شوند.
ه ) اسرائیل باید با رهبران شخصیتهای کرانه باختری رود اردن مناسباتی برقرار کند تا از میزان آمادگی آنها برای برپایی حکومت خودمختاری در سرزمینهایی که تحت حاکمیت اسرائیل نیست مطلع شویم و آنها را به این کار تشویق کنیم. این چهارچوب خودمختاری احتمالاً در پیوند با اسرائیل خواهد بود و این وابستگی و ارتباط می تواند در یک چهارچوب مشترک اقتصادی و بستن پیمان دفاع مشترک و نیز در همکاری فنی (تکنولوژیک) و علمی و موافقتنامه های فرهنگی و جستجوی راه حل مشترکی برای اسکان آوارگان نوار غزه در کرانه غربی، تبلور پیدا کند.
روشن است که دولت باید به تهیه یک طرح کلی و همه جانبه و دراز مدت برای حل مشکل اسفبار آوارگان اقدام کند، مشکل دردآوری که جز برپایه یک همکاری منطقه ای برخوردار از کمکها و حمایت بین المللی حل نخواهد شد.
ـ دولت اسرائیل باید در راه دستیابی به همکاری کامل، چندین روستای نمونه برای آوارگان در کرانه غربی، و حتی در سینا، ایجاد کند. این امر به دو علت زیر ضروری است:
1ـ کسب تجربه.
2ـ نشان دادن حسن نیت و تفهیم این که ما به حل سازنده مشکل آوارگان پایبند هستیم.این اقدام، هم به دلایل انسانی و هم به علل سیاسی ضروری است.
و) اسرائیل باید نوار غزّه را همراه با ساکنان اصلی آن، یعنی آنان که پیش از 1948 در آن زندگی می کردند، به خاک خود ضمیمه کند. اما آوارگانی که بنا به علل اقتصادی و اجتماعی و غیره جذب این منطقه نشده اند، باید آنان را بنا به انتخاب خودشان در کرانه غربی و یا منطقه عریش اسکان داد. در این خصوص، باید سازمان ملل به کار رسیدگی به آوارگان ادامه دهد، در صورتی که اسرائیل خودبه خود به امور اهالی کاملاً رسیدگی خواهد کرد. و از آنجا که اجرای چنین طرحی به فرصتی کافی نیاز دارد، نوار غزه دراین مدت رسما به کشور اسرائیل ضمیمه نمی گردد.
ز) طبیعی است که تعیین خطوط دقیق مرزی، پس از شنیدن نظر رئیس ستاد ارتش صورت خواهد پذیرفت.
ح) به عقیده من، برای رسیدگی به مشکلات مناطق گرفته شده و آوارگان، باید هرچه سریع تر یک ستاد عالی زیرنظر نخست وزیری تشکیل داد.
طرح تکامل یافته آلون در 1976، بر مبنای فرضیه های اولیه ای استوار بود که تأکید داشت جنگ 1973 ثابت کرده است اسرائیل تا چه میزان به مرزهای دفاعی نیاز دارد و پیشرفت تکنولوژیک اهمیت مرزهای دفاعی و موانع طبیعی را نفی نمی کند. علاوه بر این، تضمینهای سیاسی بین المللی برای امنیت اسرائیل، به هیچ روی بازدارنده نخواهد بود.
به نظر آلون، قطعنامه، شماره 242 شورای امنیت، بر عقب نشینی اسرائیل از تمام سرزمینهای غربی اشغال شده در 1967 تأکید ندارد. آلون معتقد است که اسرائیل باید به موجب یک موافقتنامه صلح، از بخش اعظم سرزمینهای عربی که از 1967 در تصرف دارد، چشم پوشی کند. زیرا نیازی به پیوستن اعراب بیشتری به اسرائیل نیست.
پس از این فرضیه های بنیادی، آلون مرزهایی تعیین می کند که در نظر او می تواند امنیت و فضای استراتژیک را برای اسرائیل در خطوط مرزی پیش از 1967، کلاً وجود نداشته است. در این زمینه، تنها تغییر مرزها در این بخش (مقابله کرانه غربی رود اردن) به سمت شرق کافی نیست، بلکه علاوه بر پاره ای تجدیدنظرهای تاکتیکی در طول بخش غربی از ناحیه سبز، لازم است که اسرائیل بخش شرقی را واقع در شرق نقاط تمرکز اعراب بر روی قله های کوههای خلیل و بیت المقدس و نابلس و دامنه های غربی آن، به تصرف خود درآورد. یعنی بخش خشکی که بین رود اردن از شرق، رشته خاوری کوههای یهودا و سامره از غرب، کوههای فقّوعه (کوههای مشرف بر دره بیسان) از شمال و نقب از جنوب قرار دارد.
در این بخش، یک گذرگاه در اختیار اعراب گذاشته می شود تا ارتباط میان دو کرانه شرقی و غربی محفوظ بماند. این راه حل، تقریبا تمامی فلسطینیان کرانه غربی را تابع حکومت اعراب خواهد ساخت. در مورد نوار غزّه، آلون پیشنهاد می کند که شهر غزّه و حومه، پرجمعیت آن، بخشی از "کشور فلسطینی ـ اردنی" پیشنهادی وی برای حل مسأله: فلسطین باشد، به گونه ای که غزّه بندرگاه آن کشور بر روی دریای مدیترانه خواهد بود و تا آن زمان که ارتباط زمینی میان غزّه و دیگر بخشهای کشور فلسطینی ـ اردنی برقرار شود، یک گذرگاه زمینی به این امر اختصاص داده می شود.
این گذرگاه در خاک آن کشور قرار ندارد و تحت حاکمیت اسرائیل است. همچنین باید اسرائیل تسلط خود را بر آن بخش استراتژیک از صحرا ادامه دهد که از جنوب نوار غزه تا تپه های شنی واقع در دروازه های شرقی شهر عریش، امتداد دارد. زیرا این بخش می تواند "راه تاریخی حمله را که به موازات دریا پیش می رود و بسیاری از مهاجمان در طول تاریخ از آن گذشته اند" ببندد.
در مورد بیت المقدس، آلون با تقسیم مجدد آن مخالف است و تأکید دارد که بیت المقدس بایدیکپارچه باقی بماند و پایتخت اسرائیل باشد. به عقیده او این شهر، هیچ گاه پایتخت یک کشور عربی یا اسلامی نبوده، حال آن که همواره پایتخت و مرکز ملت یهود بوده است. ولی، وضعیت این شهر و مقام دینی آن در جهان و ترکیب جمعیت شناسی آن، ایجاب می کند که راه حلی اندیشیده شود تا منافع دینی مردم در بیت المقدس بر پایه ای دینی استوار باشد نه سیاسی. این راه حل عبارت است از فراهم ساختن وضعیت خاصی برای نمایندگان ادیان مختلف در اماکن مقدس آنها. همچنین می توان شهر را به محله هایی تقسیم کرد با ترکیب جمعیت شناسی و دینی خاصی و برای آنها انجمن هایی با یک شهرداری مرکزی ایجاد کرد.
تنها راه حل واقع بینانه، مسأله، هویت فلسطینیان، ایجاد یک کشور اردنی ـ فلسطینی است. این امر بدان علت است که اغلب اهالی دو کرانه از فلسطینیان هستند. همچنین بسیاری از فلسطینیان گذرنامه هایی اردنی دارند.
به عقیده آلون بلندی های جولان برای امنیت اسرائیل بسیار حائز اهمیت است، زیرا مشرف بر دوره حوله و دشت بیسان و جلیل شرقی است. بنابراین، اسرائیل نیازمند یک خط دفاعی در جولان است. این امر، یک دلیل تاکتیکی دارد و آن منع سوریه از گلوله باران کردن مهاجرنشینهای اسرائیل است. ضرورت آن نیز به دو دلیل استراتژیک است: جلوگیری از دست یافتن سوریه به منابع آب اسرائیل و ممانعت از هر گونه حمله ای به جلیل. به عبارتدیگر، آلون الحاق بخش اعظم جولان را به اسرائیل، پیشنهاد می کند؛ به نحوی که خط دفاعی پیشنهادی او به موازات خط آتش بس پیش رود و جز به مسافت محدودی از آن فاصله نگیرد.
آلون بر این عقیده است که انجام دادن پاره ای تجدیدنظرهای مرزی در نقاط حساس خط آتش بس، اسرائیل و مصر، ضرورت دارد. این امر باید طوری انجام پذیر که تسلط اسرائیل بر شماری از بخشهایی که برای دفاع اسرائیل حیاتی و "برای امنیت مصر بی ارزش" است، کامل باشد. منظور او مناطقی است که ابوعجیله و قسیمه و کنتیلّا را در میان گرفته است. مناطقی که نقاط جاده های اصلی را از صحرا تا بیرسبع در برمی گیرد. منطقه شرم الشیخ نیز برای اسرائیل بسیار حساس است، زیرا دست یافتن به آن، آزادی رفت و آمد کشتیهای اسرائیلی را در معرض خطر قرار می دهد. از این رو، اسرائیل باید به هر نحو، به راه ارتباطی این منطقه به ایلات، دست یابد.
در نظر آلون، این تجدیدنظرها از تمایل اسرائیل به توسعه طلبی یا الحاق سرزمینهایی دیگر سرچشمه نمی گیرد، و بنا به ملاحظات و انگیزه هایی تاریخی و ایدئولوژیک نیز نمی باشد، بلکه تنها بنا به ملاحظات امنیتی است. علاوه بر این تجدیدنظرها، باید ترتیبات امنیتی کارآمدی اتخاذ کرد تا از حمله ناگهانی یک طرف به طرف دیگر جلوگیری شود یا دست کم احتمال آن به حداقل ممکن برسد. منظور از این ترتیبات، ایجاد "مناطقی است که به طور کلی یا نسبی خالی از سلاح است و تحت نظارت مشترک اعراب و اسرائیل قرار دارد. اضافه بر این، در صورت امکان، یک تضمین بین المللی وجود داشته باشد و همچنین، نظیر سیستمهایی که بنابه موافقتنامه سینا نصب شده است، سیستمهایی برای اعلام خطر سریع نصب گردد."
مآخذ:
- کوهن، یوحام: مشروع آلون، 1972.
- الموسوعة الفلسطینیة، "آلون (مشروع)"، 1984، جلد اول.
- Allon, Yiagal, Israel: The case of the defensible borders, Foriegn Affairs, October 1976.