انتفاضه اول ـ 1987

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل


الف ـ چگونگی شروع و سیر:

پس از حوادث و رویدادهایی چند در منطقه خاورمیانه از جمله پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، از اوایل دهه 80 به مرور زمان شور و شوق انقلاب و گرایش به اسلام و انقلاب اسلامی در مردم فلسطین احیا شد و جنبشهای سیاسی ـ مذهبی مردمیجایگزین احزاب و سازمانهای سیاسی ملی و غیرمذهبی در سرزمینهای اشغالی گردید. سازمانهای ملی گرا و غیر دینی (لائیک) در داخل فلسطین اشغالی هر چند نقش بسیار کمی در مبارزه علیه رژیم صهیونیستی داشتند اما دستاوردی به بار نیاورده بودند و به تدریج اسلام گراها جای خالی آنها را در صحنه مبارزه با رژیم صهیونیستی پر می کردند.

گرایش به اسلام در فلسطین از طریق رفراندمی که یک سازمان استرالیایی با همکاری بعضی از دانشگاههای فلسطین اشغالی در سال 1968 انجام داد مشخص گردید. طبق این سرشماری بیش از 60% مردم فلسطین خواستار ایجاد دولت اسلامی و کمتر از 20% خواستار حکومت لائیک و غیرمذهبی شدند.

با گرایش مردم مسلمان فلسطین به اسلام روز به روز جنبش اسلامی در فلسطین جای خود را در بین مردم باز کرد و از پشتوانه وسیع مردمی برخوردار گردید. در این مرحله جنبش اسلامی کوشید مردم را علیه رژیم صهیونیستی و عوامل آن سازماندهی و بسیج کند. استفاده از سلاح سرد یک مرحله از این حرکت بود.

نیمه اول دهه هشتاد هنوز به پایان نرسیده بود که جنبش اسلامی فلسطین که بیشتر در دو گروه اخوان المسلمین و جنبش جهاد اسلامی متجلی بود و نیروی سیاسی و عمده را در سرزمینهای اشغالی تشکیل دادند و تا آنجا تدین و ایمان مردم بالا گرفت که شخصیتهای غیرمذهبی و لائیک و نظریه پردازان فلسطینی بر ضرورت تمسک به خط اسلام به عنوان تنها راه رهایی ملت فلسطین و امت اسلامی از هجوم غرب و چنگال صهیونیسم اعتراف و تأکید ورزیدند. تا این که در سال 1987 اولین جرقه انتفاضه و انقلابفلسطین در داخل سرزمینهای اشغالی زده شد و شعله آن دامن رژیم صهیونیستی را فرا گرفت و نیروهای سیاسی مذهبی موجود در فلسطین را تحت الشعاع قرار داد و همه را به دنبال خود کشید.

از آنجایی که انتفاضه مردم فلسطین در طول حیات سیاسی چند ساله خود دارای فراز و نشیبها و بعضا تنشهای سیاسی بوده در این نوشتار سعی شده سیر تاریخی انتفاضه مرحله بندی شود تا بتوان از آن تصویر روشن و دقیق تری ارائه داد.

مرحله اول ـ تظاهرات مردمی:

از نیمه دوم دهه هشتاد یک گروه نظامی تابع جنبش جهاد اسلامی به منظور اجرای مأموریتهای نظامی علیه صهیونیستها در صحنه سیاسی و نظامی فلسطین پا به عرصه وجود گذاشت. و در زمانی که نیروهای صهیونیستی سلاحهای موجود نزد جنبش اخوان المسلمین را در ماه ژانویه 1984 مصادره کردند، جنبش اسلامی و مقاومت ملی فلسطین توانست عملیات نظامی مهمی در سالهای 1985 و 1986 و 1987 انجام دهد که نتیجه این عملیات بالا رفتن روحیه مردم و پیروی آنها از جریانهای اسلامی در فلسطین بود.

این حرکتها تلنگری بود بر فطرت الهی و وجدان خفته جوانان مسلمان و، اساتید دانشگاهها، مهندسان و پزشکان، وکلا، داروسازان و روشنفکران. این حرکتها تا آنجا تأثیرگذار بود که فعالیتهای دانشجویی در دانشگاهها و مراسم و میتینگهای آنها نقش مهمی را در بیداری و آگاهی مردم به ویژه جوانان و همچنین آموزش کادرهای جنبش اسلامی به منظور هدایت و پذیرش کارهای سیاسی مردم داشت به صورتی که صحنه فلسطین هر روز شاهد تظاهراتمردم و درگیریهای خونین تظاهرکنندگان با ارتش رژیم اشغالگر قدس بود. همچنین تجربه سالهای گذشته (1981 ـ1987) نیز همراه با تجربه انقلاب اسلامی ایران، به جنبش سیاسی فلسطین، روشهای مبارزاتی و فعالیتهای مردمی نوینی را ارائه داد.

به طور کلی سال 1987 از دیگر سالها در سرزمینهای اشغالی فلسطین متمایز بود زیرا این سال فلسطین شاهد موج اعتصاب غذای زندانیان سیاسی فلسطینی، بسته شدن تعدادی از دانشگاهها از جمله دانشگاه "بیرزیت" به مدت چهار ماه، برگزاری تظاهرات و اعتصابهای متعدد در مناسبتهای تاریخی و ملی فلسطین مثل روز زمین، یادبود صدور اعلامیه بالفور، مراسم سالگرد کشتار مردم مسلمان صبرا و شتیلا توسط ارتش متجاوز اسرائیل و عوامل مزدور آن در لبنان، روز شهید، روز صلح، یادآوری تقسیم فلسطین، روز جهانی پیوند با ملت فلسطین، تظاهرات علیه قوانین نژادپرستی صهیونیستی و تبعید فلسطینیان به خارج از سرزمینهای اشغالی بود.

هنگامی تظاهرات و فعالیتهای اسلامی روند رو به فزاینده ای پیدا کرد که گروهی از مبارزان مسلمان وابسته به جنبش جهاد اسلامی فلسطین توانستند از زندان مرکزی غزه به خارج فرار کرده و چندین عملیات نظامی علیه صهیونیستها انجام دهند.

در تاریخ 16 اکتبر 1987 این گروه با تعدادی از صهیونیستها در محله شجاعیه غزه درگیر شدند که فرمانده آن و همرزمانش (محمد جمل و برادرانش) به شهادت رسیدند.

شهادت این افراد، آتش انتفاضه را در فلسطین اشغالی شعله ور ساخت و مردم فلسطین که لحظه به لحظه اخبار عملیات ضد صهیونیستی را دنبال می کردند با شنیدن خبر شهادت این گروه ازمجاهدین، اقدام به تشییع جنازه آنها نموده و از محله شجاعیه جمعیتی از زنان و مردان و سالخوردگان و جوانان خارج شده و تظاهرات عظیمی برپا داشتند که در مدت کمی به دیگر محله های غزه سرایت نمود و راهپیمایی ضد صهیونیستی بسیار بزرگی به وجود آمد.

به دنبال این حرکت، در اردوگاه فلسطینی "رفح" راهپیمایی عظیمی سازماندهی شد و مردم به طرف منزل شهید محمد جمل حرکت کردند. برخی دیگر نیز از محله "تل السلطان" خارج شدند تا به راهپیمایی بپیوندند. در پیشاپیش آنها شیخ "نافذ عزام" با صدای بلند فریاد می کشید که "راه ما که محمد الجمل با شهادت خود، خونش را برای آن هدیه نمود در مسیر پاک انقلاب تا رسیدن به لقاءالله الکریم ادامه خواهد یافت."

در اردوگاه جبالیا نیز به دنبال صادر شدن دستور تبعید شیخ عبدالعزیز عوده امام جماعت مسجد عزالدین قسام، مردم قیام کردند و تظاهرات عظیمی از آنجا آغاز شد و تظاهرکنندگان سعی کردند مرکز پلیس در نزدیکی اردوگاه را تسخیر نمایند. اما این تظاهرات توسط گشتیهای نظامی اسرائیل سرکوب شد ولی دامنه آن به اردوگاه بلاطه، دهیشه و قلندیا کشیده شد. در دیرالبلح و اردوگاههای میانی تظاهرات باشکوهی در تشییع جنازه یکی از مبارزان فلسطینی به نام انتصار العطار صورت گرفت. در بیت المقدس نیز مردم به دنبال اقدام اعتراض آمیز دیگر اردوگاهها، به تجمع در داخل مسجدالاقصی اقدام نمودند تا مانع ورود گروه "رضاءهیکل" به مسجد گردند و سپس به رویارویی با مأموران اسرائیلی پرداختند.

و چندی نگذشت که که تظاهرات و اعتراض مردمی علیه صهیونیستها سایر اردوگاهها و شهرهایفلسطین اشغالی از جمله رام الله، بیره، اردوگاه جلزون، کرانه غربی، نابلس، الخلیل، جنین و طولکرم را فرا گرفت و به طور کامل و روزانه تا ماه مارس ادامه پیدا کرد.

به دنبال صدور دستور رژیم صهیونیستی به ارتش اسرائیل در تاریخ 21/12/1987 توسط رژیم صهیونیستی به ارتش اسرائیل مبنی بر دستگیری و سرکوب فلسطینیانی که به هر نحو متهم به مبارزه به اسرائیل هستند مبارزات مردم فلسطین از تاریخ 7/1/1988 شدت گرفت در پی آن یک سری کمیته های مردمی به منظور سرپیچی از قوانین اسرائیل و حمایت از فلسطینیان تشکیل شد و بیانیه هایی نیز در حمایت از انتفاضه فلسطین به نام همین کمیته در سرزمینهای اشغالی فلسطین انتشار یافت که در آنها خواستار مسائل ذیل بودند:

توقف سیاست سرکوب و مشت آهنین رژیم صهیونیستی، لغو قوانین انگلیس که از زمان قیمومیت آن بر فلسطین عمل می شد، خروج ارتش اسرائیل از مراکز مسکونی فلسطینیان، انحلال شوراهای شهرداریها و کمیته های خدماتی روستاها، و اردوگاهها، اجرای انتخابات دموکراتیک برای همه شوراها و کمیته ها در نوار غزه و کرانه غربی رود اردن، آزاد کردن تمام بازداشت شدگان انتفاضه، لغو مالیاتهای اضافه ای که بر تجار و کسبه فلسطینی توسط رژیم صهیونیستی بسته شده بود، توقف مصادره زمینهای اعراب و احداث شهرکهای یهودی نشین، تحریم کالاهای اسرائیلی و امتناع فلسطینیان از پرداخت مالیات به اسرائیل و تغییر سیستم کشاورزی در جهت رسیدن به خودکفایی فلسطینیان.

با شروع سال 1988 انتفاضه ادامه یافت وشکل ملموس تری به خود گرفت و به عنوان یک مسئله اساسی و بین المللی که دارای وزن و ویژگیهای گوناگون بود در صحنه جهانی و منطقه ای ظاهر شد. فلسطین در فصل بهار این سال شاهد تحولات و حوادث چشمگیری بود و توانست جای خود را در صحنه بین المللی باز نماید و انتفاضه مردم را از دیگر حوادث و رویدادهای عربی متمایز سازد. ملت فلسطین توانست با توسعه و متحول ساختن روشهای مقابله با رژیم صهیونیستی در میان فضای شومی که بر منطقه حاکم بود از جمله روند سازش با اسرائیل راهی باز کند و حیات خود را در رویارویی با دشمن صهیونیستی تجدید و قوام بخشد. و رژیم صهیونیستی را علی رغم به کار گیری وسایل مختلف سرکوب فلسطینیان ناتوان سازد. و به رغم این که از جانب رژیمهای عربی سعی می شد تا انتفاضه وارد بازار سازشکاریهای اعراب گردد تا با نام فلسطین به حیات آن خاتمه داده شود اسلام جای را در میان مسائل مهم بین المللی باز کرد.

در خلال این مدت حجم و کمیت زیاد برخوردها و تظاهرات و عملیات نظامی مبارزان فلسطینی علیه رژیم صهیونیستی، در حالی که زمزمه های سازش بعضی رژیمهای عربی با رژیم صهیونیستی شنیده می شد و می رفت تا سرگذشت فلسطین به بوته فراموشی سپرده شود به ملت فلسطین یک بُعد انقلابی داد تا جایی که سنگ در داخل فلسطین اشغالی به یک ماده زنده ای تبدیل گردید که با وجدان داخلی فلسطین در ارتباط بود. و حرکت مردم و شیوه مبارزاتی آنها با سنگ علیه صهیونیستها، انقلاب سنگ یا انتفاضه سنگ نامیده شد.

در سال اول انتفاضه روش مردم در مبارزه بااسرائیل، تظاهرات دسته جمعی، سر دادن شعار، تبلیغات و اعلام اعتصاب بود و اداره و سازماندهی مبارزات نیز با ساده ترین وسایل و کمترین امکانات انجام می گرفت. در این مرحله روحیه و اعتماد به نفس مردم و همچنین تصمیم در استمرار مبارزه و مقابله آنها با صهیونیسم در شکل و قالب انتفاضه بالا گرفت و روابط و هماهنگی بین گروههای جهادی داخل فلسطین به منظور سازماندهی و هدایت انتفاضه شروع گردید.

اراده ملی مردم فلسطین در این مرحله با ساده ترین وسایل و امکانات مشخص شد. در ماههای اولیه انتفاضه، احساس قدرت عمل فلسطینی تقویت شد به طوری که اعتماد به نفس تجدید نظر گردید. همچنین جوانان، آشنایی و تجربه بیشتری در شناخت دشمن و نحوه رویارویی با آن و دستگاههای وابسته اش پیدا کردند. و روابط بین گروههای اجتماعی نیز در خلال ماههای اولیه در قالب و شکل مسئولیت مشترک، حالت جهادی به خود گرفت.

این مرحله را می توان به طور ذاتی مرحله خودسازی و تمرین عملی و آمادگی عقلی و مادی مردم در انتفاضه برای ورود به مراحل بعدی عملیات ضد صهیونیستی آنها تلقی کرد. در این مرحله ناگهان سازمانهای جاسوسی اسرائیل از جمله: شین بث (دستگاه اطلاعات داخلی صهیونیستها) به طور غافلگیرانه با انتفاضه روبه رو شدند. شاید علت این غافلگیری، به حماقت عناصر و عوامل دستگاه اطلاعاتی اسرائیل و غرور کورکورانه آنها برمی گشت. هنگامی که گفته می شود دستگاههای جاسوسی اسرائیل از جمله شین بث غافلگیر شدند به این لحاظ است که رژیم صهیونیستی به روند سازشکارانه رژیمهای عربی و اوضاع آرام منطقه پیرامون خوداطمینان داشت به ویژه از ناحیه کشورهای عربی که مخالف انقلاب اسلامی بودند خاطر جمع بود.

در سطح داخلی نیز مؤسسه های صهیونیستی چندین طرح اسکان یهودیان را در دست اجرا داشتند و طرحهای اقتصادی و جهانگردی قدیم آنها در شرف تکمیل بود. رژیم صهیونیستی به فعالیت دستگاه شین بث اطمینان داشت و بر این باور بود که این دستگاه قادر است هر گونه مقاومتی را براندازد. اما نه تنها نتوانست در این مرحله انتفاضه را سرکوب کند بلکه مردم در سرزمینهای اشغالی فلسطین توانستند با گذر از این مرحله خطرناک گام مهمی را در جهت پیشرفت انتفاضه و استیصال رژیم صهیونیستی بردارند.

در این مرحله هر چند انتفاضه فلسطینیان در مقابله با اسرائیل، آزادی قدس و فلسطین را به دنبال نداشت، اما در رویارویی با صهیونیستها شرایطی را برای مرحله دوم انتفاضه به وجود آورد که تا قبل از توافق ساف ـ اسرائیل ادامه داشت و توانست بسیاری از معادلات استکبار جهانی و صهیونیسم را در منطقه بر هم بزند. در این مرحله تمامی روشهای سرکوبی که از سوی رژیم صهیونیستی برای ریشه کن مردن انتفاضه انجام می گرفت نه تنها انتفاضه را سرکوب نکرد بلکه آن را شعله ورتر ساخت و نیروهای شرکت کننده در آن را مجبور ساخت تا بعضی از شگردها و روشهای مبارزاتی خود را تغییر داده و بعضی دیگر را نیز متحول سازند. از این زمان انتفاضه وارد مرحله دوم خود شد.

مرحله دوم ـ رویارویی سازمان یافته:

مرحله دوم انتفاضه که از تابستان سال 1988 شروع گردید، شگردها و روشهای عمل و مبارزه با اسرائیل و همه طرحهای غربی و برخی کشورهایعربی، که همگی در یک سنگر برای قلب حقایق و ذبح مسأله فلسطین جمع شده بودند، را متحول کرد. تظاهرات گسترده و راه پیمایی های آرام به تجمعات کوچکتر و دسته های کوچک متشکل از جوانان و نوجوانان، پرتاب سنگ و هجوم و کمین و گریز علیه دشمن صهیونیستی تبدیل گردید. در این مرحله نوجوانان و جوانان فلسطینی لیاقت و جرأت خود را به نمایش گذاردند. و به خودروهای گشتی صهیونیستها در خیابانها و بازارها حمله کردند.

شعارهای آنها نیز کاملاً رنگ و محتوای اسلامی گرفت تا جایی که به غیر از شعارهای "بسم الله"، "الله اکبر"، "لااله الاالله"، "بالروح بالدم نفدیک یا فلسطین"، "بالروح بالدم نفدیک یا شهید"، "بورکتُ یا خمینی یا لوحة الجهاد فی اثر الحسین" دیگر شعار و ندایی در راه پیمایی ها و تظاهرات آنها شنیده نمی شد و شعارهای حزبی و گروهی که فقط در منازل صاحبان آنها و هزاران کیلومتر به دور از انتفاضه زمزمه و نجوا می شد، جای خود را در انتفاضه به شعارهای یاد شده داد.

در این مرحله روزی شب نمی شد مگر این که خیابانهای شهرها و اردوگاهها تبدیل به صحنه نبرد و رویارویی بین سربازان صهیونیستی مسلح به انواع سلاحهای گرم و جوانان فلسطینی شود که تنها سلاح آنها برای دفاع از خود و نشان دادن اعتراض و خشم خویش، سنگ بود.

در این مرحله، مردم سازماندهی شدند و عملیات نظامی در برابر ارتش اسرائیل، در گروهها و کمیته های گوناگون متشکل گردید و رهبری انتفاضه گروههای ضربت تشکیل داد و کمیته های ویژه ای به منظور رسیدگی به امور افراد فعال انتفاضه تشکیل شد و امور اردوگاهها و شهرهای فلسطینیسازماندهی گردید. عوامل و جاسوسان اسرائیلی نیز شناسایی شدند.

علی رغم این که نیروهای اسرائیلی اقدامات سرکوبگرانه بسیاری را بر ضد فعالان انتفاضه اعمال می کردند ـ که از جمله آنان منع آمد و رفت مردم بود. اما انتفاضه خاموش نشد و جنبش اسلامی در سراسر سرزمین فلسطین در میان همه مردم گسترش یافت. مساجد به کانون حضور و حرکت مردم تبدیل گردید و از جمعیت پر شد. مردم در مساجد حاضر می شدند، نماز می خواندند و در عملیات اعتراضی و جهادی علیه صهیونیستها شرکت می کردند.

کمیته های قضایی اسلامی نیز در مساجد برای حل اختلافات داخلی فلسطینیان و حکمیت بین مردم مسلمان تشکیل گردید. این سرشاری و آبادی مساجد، ارتباط نزدیکی با گسترش انتفاضه داشت. مردم آموختند که چگونه انتفاضه را استمرار بخشند و با انتفاضه زندگی کنند. اکثر روزهای هفته را به اعتراض و مقاومت و مبارزه می گذراندند. عوامل اسرائیلی نیز بر فشار خود می افزودند. شمار زیادی از فلسطینیان غزه و کرانه غربی که به داخل سرزمینهای اشغالی 1948 می رفتند و در کارخانه ها کار می کردند ـ حدود 123 هزار فلسطینی در آن کارخانه ها اشتغال داشتند ـ در روزهای مبارزه از کار دست می کشیدند که باعث شد ضربه سنگینی بر اقتصاد و تولید اسرائیل وارد شود.

برخوردهایی که از سوی گروههای شرکت کننده در انتفاضه با رژیم صهیونیستی انجام گرفت دارای چارچوب و برنامه ریزی ویژه ای گردید به طوری که مایه تجدید حیات ملت فلسطین شد و نیروهای اسرائیلی را ناتوان ساخت و آنها را در مقابل کمینهای که مبارزان مسلمان فلسطینی می زدند مستأصل کرد.

به مرور زمان سنگها در دست نوجوانان و جوانان فلسطینی به بمبهای آتش زا و کوکتل مولوتف و خنجر تبدیل گردید. و این سلاحها نقش مهمی را در عملیات ضد صهیونیستی آنها ایفا کرد.

حرکت جدید مردم در انتفاضه منجر به آتش کشیده شدن تعدادی اتوبوس حامل صهیونیستها و کشته و مجروح شدن سرنشینان آنها گردید. به عنوان نمونه می توان از عملیات اریحا نام برد که همزمان با شروع انتخابات پارلمان رژیم صهیونیستی انجام گرفت و منجربه سوخته و مجروح شدن بسیاری از سرنشینان اتوبوس یکی از مستعمره های یهودی نشین گردید. مناطقی که بمبهای آتش زا در آنها انداخته می شد متعدد بود، به همین لحاظ دامنه کاربرد آنها نیز گسترش یافت. با گذشت مدت زمان اندکی از این مرحله، یک منبع نظامی اسرائیل به پرتاب 575 فقره بمب آتش زا توسط فلسطینیان به سوی اتوبوسهای حامل صهیونیستها ـ تا ابتدای ماه نوامبر 1989ـ اعتراف نمود. این منبع همچنین اظهار داشت که 50 خودرو به طور کامل توسط این بمبها سوخته شده است.

در واکنش به ریشه کن کردن درختان باغهای کشاورزان فلسطینی، از سوی عوامل رژیم صهیونیستی، جوانان فلسطینی با آتش زدن زمینهای کشاورزی صهیونیستها ضربه سختی را بر پیکر اقتصاد اسرائیل وارد کردند، چنانچه مساحت زیادی از زمینهای کشاورزی و جنگلها و مراتع را از جنوب تا شمال داخل خط سبز ـ سرزمینهای اشغالی در سال 1948 ـ را به آتش کشیدند.

"زئیف شیف"، تحلیل گر نظامی، و نظریه پرداز روزنامه "هاآرتس"، به این موضوع پرداخته و می گوید: "با این روش فلسطینیان موفق شدند، بیشاز هر وسیله دیگری، انتفاضه را به داخل خط سبز و به پشت اسرائیل منتقل کنند و انتفاضه موفق شد خسارتهای مادی زیادی به ما وارد سازد. آتش سوزیها پدیده ای جدید و بسیار سخت است و بدون هیچ گونه شکی آن را باید به انتفاضه ارتباط داد. و این عملیاتی است که خیلی ساده می توان آن را انجام داد ولی خیلی مشکل می توان مرتکبین آن را شناسایی کرد. این پدیده به سطحی رسیده که می توان آن را به عنوان یک ضربه شدید توصیف کرد به طوری که فقط در طی 4 ماه بیش از 170 جریب از زمینهای کشاورزی اسرائیلی به آتش کشیده شد که خسارتهای مادی آن بیش از 80 میلیون دلار برآورد گردید.

همچنین عملیات حمله با خنجر و چاقو نیز نمونه بارزی است که به انتفاضه، سلاح هجومی و دفاعی مهمی بخشید و مرحله دوم را از مرحله اول متمایز ساخت و شاید این از ویژگیهای آشکار مرحله دوم باشد.

جنبش اسلامی فلسطین نقش پیشرو در این راه داشت به گونه ای که عملیات تهاجمی زیادی با چاقو قبل و در خلال انتفاضه انجام داد. از زیباترین نمونه این تهاجم در زمان انتفاضه، عملیاتی بود که یکی از مبارزان فلسطینی به نام یاسر خواجه از ساکنان اردوگاه رفح انجام داد. وی در زندان مرکزی غزه در حالی که از برادر بازداشت شده اش دیدار می کرد به تعدادی افسر و سرباز اسرائیلی حمله برد.

در نامه ای که وی از زندان فرستاد و در نشریه "النفیر" که در داخل سرزمینهای اشغالی منتشر می شود، چاپ شد، می گوید: "احساس قدرت عجیبی می کردم، افسران و سربازان از جلوی من فرار می کردند و من با هر کسی که برخورد داشتم با چاقو او را مضروب می کردم. چاقو را بر سر یکی از افسرانفرود آوردم و خواستم آن را بیرون بکشم، نتوانستم لذا چاقوی دیگری بیرون آوردم و چهار نفر را مورد هجوم قرار دادم تا این که ساق پایم مورد اصابت گلوله قرار گرفت لذا دیگر نتوانستم به حمله خود ادامه دهم."

شهید محمد الیازوری یکی از مبارزان این راه بود. وی وقتی در حال اقامه نماز ظهر بود سربازان به اردوگاه الشابوره در رفح حمله بردند و به خانه وی ریختند و پدرش را مورد ضرب و شتم قرار دادند تا محل پسرش (محمد) را نشان دهد که وی با عجله نمازش را به پایان رساند و خنجر خود را کشید و در کمین فرمانده گشتی نشست و او را چندین بار با ضربات چاقو مورد حمله قرار داد و سپس خود به شهادت رسید.

روزنامه صهیونیستی "عل همشمار" در شماره خود در روز 18/11/1988 اعتراف نمود که جوانان عرب 55 فقره عملیات حمله با چاقو بر ضد سربازان و ساکنان صهیونیستی انجام داده اند که 14 عملیات در داخل خط سبز و 32 عملیات در کرانه غربی و 11 عملیات در نوار غزه بوده است. به این ترتیب این نوع عملیات تأثیرات روحی مثبت زیادی برای ملت فلسطین و تأثیرات منفی برای رژیم صهیونیستی به همراه داشت. افزون بر اینها عملیات نظامی علیه نیروهای اسرائیل به طور مستمر در حمایت از انتفاضه و بالا بردن روحیه مردم نقش داشته است. در این زمینه سخنگوی رسمی ارتش اسرائیل در روز 7/11/1988 اعتراف کرد که "717 سرباز اسرائیلی و 448 شهروند یهودی در نتیجه تهاجمات و عملیات گوناگون فلسطینیان بر ضد نیروهای اسرائیلی مجروح شده اند."

شاید مهم ترین عملیات فلسطینیان در غزه وخان یونس و الخضیره و قدس و تل آویو انجام شد که همگی توسط انقلابیون مسلمان فلسطینی انجام گرفت.

در کنار عملیات نظامی که در آنها نظامیان صهیونیستی و یهودیان شهرکهای مهاجرنشین مورد هدف قرار می گرفتند، اقدامات دیگری نیز از سوی انقلابیون مسلمان فلسطینی علیه شرکت حمل و نقل اسرائیل (ایقد) انجام می گرفت. در اوایل سال 1989 در بیانیه ای که در مجله "مطاراه" (یکی از جراید اسرائیلی) منتشر شد به مجروح شدن 460 نفر از سرنشینان اتوبوسها و کشته شدن 25 نفر و وارد شدن خسارت مادی به 1700 دستگاه اتوبوس و سوخته شدن 50 دستگاه اتوبوس دیگر در اثر پرتاب نارنجک یا کوکتل مولوتف اعتراف شد.

نیروهای انتفاضه، هجومی را بر ضد مؤسسات داخلی رژیم اشغالگر فلسطین برای از هم پاشیدن و نابودی آنها آغاز کردند. از زمانی که جوانان روستای قباطیه عملیاتی را در مورد یکی از مزدوران اسرائیل یعنی محمد العیاد انجام دادند و حکم اعدام وی اجرا شد و او را از ستون برق به دار آویختند، و عملیات تصفیه ای که در مورد سران و رؤسای مزدوران انجام گرفت لرزه بر اندام صهیونیستها افتاد. در این مورد زئیف شیف تحلیل گر نظامی نظریه پرداز روزنامه "هاآرتس" در 3/3/1988 اظهار داشت که: "این اقدام خطرناک ترین حادثه از زمان شروع انتفاضه است."

پس از این اقدامات و نیز پس از این که انقلابیون فلسطینی نامه هایی به افراد پلیس عرب، و سایر مزدوران اسرائیلی فرستادند، صدها پلیس عرب و مزدور اسرائیل استعفا کردند. یکی از افسران صهیونیستی، این عملیات را "فاجعه حقیقی" نامید.

بسیاری از اعضای شوراهای شهرداریها وروستاها که توسط رژیم صهیونیستی منصوب شده بودند از مسئولیتها و سمتهای خود استعفا دادند. فقط تا 9 سپتامبر 1989 بیش از 110 نفر از مزدوران اسرائیل اعدام شدند و شمار زیادی از آنها سلاحهای خود را به صهیونیستها تحویل دادند و از ادامه همکاری با آنها دست برداشتند. به این ترتیب روشن شد که رژیم صهیونیستی در کرانه غربی و نوار غزه متکی به شبکه انبوهی از مزدوران و وسایل دیده بانی و وابسته به شماری از خبرچینها و جاسوسان فرصت طلب بوده که رژیم صهیونیستی آنها را در زمینه های گوناگون به کار می گرفت. اما با این اقدام انقلابیون فلسطینی توطئه رژیم صهیونیستی خنثی شد و مساجد محلی شد برای اعلام توبه مزدوران و عدم همکاری آنها با دشمن صهیونیستی و پیروی از انتفاضه در فلسطین. مسجد "سیله الحارثیه" نمونه بارزی در این زمینه بود.

در سرزمینهای اشغالی فلسطین تمامی مزدوران اسرائیل حتی افراد خردسال که توسط رژیم صهیونیستی به منظور خبرچینی مورد بهره برداری قرار می گرفتند شناسایی شدند و مورد عفو رهبران انتفاضه قرار گرفتند. علی رغم تمامی تلاشهای رژیم اسرائیل برای دادن اختیاراتی به مزدوران خود تا مردم را وادار کنند با آنها در مسائل مختلف از جمله: اجازه سفر و زیارت، پروانه ساختمان و... مذاکره نمایند و بدین وسیله مردم را از شور و شوق انقلابی علیه اسرائیل باز دارند، این حربه نیز کارساز نشد و توطئه رژیم صهیونیستی با شکست مواجه گردید و مزدوران آن مجبور شدند برای حفظ جان خود از مزدوری برای اسرائیل دست بردارند.

اعلامیه ها نقش مهمی، در هدایت انتفاضه و برافروختن شدت آن در رویارویی با گشتیهای رژیمصهیونیستی داشت. شعارهایی که بر دیوارهای خانه ها و سر در مغازه ها و مراکز تجاری نوشته می شد تأثیر مهمی در فشار روحی بر صهیونیستها داشت. علاوه بر اعلامیه هایی که جنبش اسلامی (حماس و جهاد اسلامی) منتشر می کردند، حماس یک نشریه سیاسی تحت عنوان "حماس" و "جهاد اسلامی" نیز نشریه سیاسی به نام "النفیر" انتشار می دادند. همچنین حماس منشور خود را و جهاد اسلامی نیز نوشته ای منتشر نمودند که در آن نهضت معرفی می شد و هر کدام اندیشه و موضع گیریها و برنامه های جهادی خود را برای مردم تبیین می کردند.

فرماندهی متحد انتفاضه نیز که در سازمان آزادی بخش فلسطین ـ با تمامی گروههای وابسته به آن ـ متجلی بود اعلامیه های ماهانه ای که شامل اعلام اعتصابها بود، صادر می کرد. معمولاً اعلامیه های دیگری از سوی گروههای فعال در انتفاضه منتشر می شد که در آنها نحوه مقابله با دشمن، حفاظت از خود در مقابل گلوله ها و گازهای شیمیایی و اشک آور نیروهای اسرائیلی، رهایی از کمیته های نیروهای امنیتی دشمن صهیونیستی و راههای مقابله با حالتهای اضطراری و همچنین راههای نجات دادن مجروحان و مصدومین گازهای شیمیایی برای تظاهرکنندگان توضیح داده می شد.

در طی این مرحله از انتفاضه دهها نوع کاست سرودهای انقلابی در مورد انتفاضه فلسطین که در مورد و خواسته های مشروع ملت فلسطین و نیز درباره شهدا و تحیت از اسراء و مجروحین سروده شده بود در بین مردم توزیع گردید.

برخی بازرگانان ثابت کردند که همراه و همگام با انقلابیون مسلمان فلسطینی هستند و با رژیم صهیونیستی مبارزه می کنند. عده ای از آنها انواعمختلف سبزی و مواد غذایی را به محله ها و اردوگاهها و روستاهایی که توسط رژیم صهیونیستی محاصره می شد ارسال می کردند. کمک تنها به واحدهای مسکونی به صورت جداگانه منحصر نبود بلکه از اردوگاهی به اردوگاه دیگر نیز کمک می شد مثلاً هنگامی که کشاورزان خان یونس احساس کردند اهالی اردوگاه النصیرات از نظر مایحتاج عمومی در مضیقه هستند شروع به جمع آوری محصولات تره بار خود کرده و آنها را بین اهالی اردوگاه تقسیم کردند. این نمونه از کمک و همیاری انتفاضه تنها منحصر به اهالی کرانه غربی و نوار غزه نبود بلکه فلسطینیان ساکن در مناطق اشغالی سال 1948 نیز اقدامات مشابه و زیبایی انجام دادند.

در این مرحله یک وسیله دیگر نیز به کار گرفته شد اما زیاد طول نکشید و آن بلندگوهای دستی بود که جنبش اسلامی فلسطین آنها را برای اعلام مبارزه با گشتیهای صهیونیستی به کار می گرفت. اردوگاهها و شهرها و روستاها از نظر نظامی از یکدیگر تفکیک شده بودند مثلاً خطوط تماسی بود که گشتی نظامی یا ساکنان شهرکهای یهودی نشین و یا خبرچینها نمی توانستند بدون رو به رو شدن با سنگ ساران انقلابیون فلسطینی از نزدیکی آن عبور نمایند. یک سری اماکن مسکونی وجود داشت که جوانان در هنگام محاصره شدن، بدانجا فرار می کردند. مراکز فرماندهی و هدایت جوانان در انتفاضه نیز مساجد بود.

اردوگاهها و محله های فلسطینی از نظر جغرافیای نظامی تفکیک شده بود و مردم هر منطقه نیز به لحاظ توانائیهای رزمی در دسته های مختلف تقسیم شده بودند. گروههای گشت و شناسایی و هسته های چریکی عملیاتی و مردمی عادی از افرادخط مقدم و گروههای خط مقدم تظاهراتها حمایت می کردند. و به وسیله آب، بمبهای اشک آور و شیمیایی را خاموش می کردند و جوانانی را که مورد اصابت گلوله قرار می گرفتند به پشت صحنه درگیری منتقل می کردند و به نوبه خود به کسانی که از دست سربازان صهیونیستی فرار می کردند پناه می دادند و حتی زنان برای آزادی افرادی که در دست سربازان گرفتار شده بودند، پیشقدم می شدند.

در این مرحله از انتفاضه فلسطین، رژیم صهیونیستی دیگر زمان و مکان مقابله با انقلابیون مسلمان را تعیین نمی کرد بلکه مسأله کاملاً برعکس شد و تظاهرکنندگان در زمانهای مختلف از مساجد و منازل خود خارج می شدند و بدون این که زمان و مکان مشخصی را از قبل تعیین کرده باشند نیروهای اسرائیلی را به حمل و نقل نفربرها و جنگ افزارهای خود از نقطه ای به نقطه ای دیگر مجبور می کردند تا جایی که رژیم صهیونیستی مجبور شد از چرخبال برای شناسایی مراکز تظاهرات و نیز رویارویی با انقلابیون مسلمان فلسطینی استفاده کند.

رهبران مسلمان فلسطینی نیز افزون بر رعایت مسائل یادشده، زمانهای دیگری را مانند تشییع جنازه شهدا و مناسبتهای عمومی و یادواره حوادث تاریخی مهم فلسطین برای بر پایی تظاهرات در نظر می گرفتند. معمولاً در مناسبتهای ویژه، مراکز اقامه نماز و مساجد و به ویژه محلهای اقامه نماز جمعه، نقطه شروع خوبی برای برگزاری تظاهرات مردم علیه رژیم صهیونیستی بود. پس از اقامه نماز جمعه و پایان خطبه های امام جماعت مساجد روحیه مردم سرشار از معنویت و حماسه می شد و نمازگزاران شروع به تظاهرات می کردند. این وضع باعث شد تا اسرائیل در روزهای جمعه از نیروهای زیادی برای محاصرهمساجد و سرکوب مبارزان مسلمان فلسطینی استفاده کند.

انقلابیون مسلمان در فلسطین شبها از طریق بلندگوهای گلدسته ها و مأذنه های مساجد اعلام جهاد می کردند و مردم در مساجد جمع می شدند به ویژه در شهرهایی نظیر بیت المقدس، رفح، مغازی، بریج و جبالیا این تجمعها به حد اعلی می رسید. ساکنان هر اردوگاه اعم از زنان و مردان و کودکان و سالخورده از اردوگاه خارج می شدند و همگام با شعارهای اعلام شده از مساجد که کانون مبارزات ضد صهیونیستی در انتفاضه بود ندای "الله اکبر"، "حی علی الجهاد"، "حی علی الفلاح" سر می دادند و حتی جوانان در بعضی از اردوگاهها، روستاها و محله های شهرها به ایجاد موانع و سنگر و خطوط پدافندی در مقابل اسرائیلیها اقدام می کردند به طوری که گشتیهای نظامی اسرائیلی یا یهودیان و عناصر اطلاعاتی ضد صهیونیستی به سبب آسیب پذیری در مقابل سنگهای پرتاب شده از سوی جوانان این مناطق، قادر به ورود به حوزه ها استحفاظی و مناطق تحت کنترل آنها نبودند.

انتفاضه با این شگردها توانست روز به روز بر توان مبارزات مردمی علیه اشغالگران صهیونیست بیفزاید و علاوه بر نا امن کردن مناطق اشغالی برای اسرائیلیها، هدف خود را که پایان بخشیدن به حاکمیت رژیم صهیونیستی در فلسطین و نابودی این غده سرطانی در جهان اسلام بود به جهان به ویژه امپریالیسم آمریکا و کشورهای مرتجع عربی اعلام نماید.

در این مرحله با تشدید انتفاضه در سرزمینهای اشغالی، سازمان آزادی بخش فلسطین از صحنه نظامی و عملیاتی داخل سرزمینهای اشغالی عقب نشینی کرد. این که، نیز دستور شورای نظامی آندر بغداد توقف عملیات نظامی علیه صهیونیستها در سرزمینهای اشغالی را صادر کرد. با وجود این، میزان عملیات و تحرکات نظامی در مرحله دوم انتفاضه از اهمیت و رشد چشمگیری برخوردار شد. به ویژه پس از این که جریان اسلامی دیگری به نام "حزب ا... فلسطین" که قبلاً به طور مخفیانه تشکیل شده بود در کنار جنبش جهاد اسلامی فلسطین و جنبش حماس پا به صحنه سیاسی و نظامی گذاشت و چندین عملیات متهورانه و چشمگیر را در عمق سرزمینهای اشغالی فلسطین علیه صهیونیستها انجام داد. تا جایی که اسرائیل طی مراحل مختلفی به افزایش تعداد عملیات ضد صهیونیستی در داخل سرزمینهای اشغالی اعتراف نمود. که در زیر به یک نمونه آن اشاره می شود:

مهم ترین عملیات ضد صهیونیستی که در سال 1992 اجرا شد در محدوده سرزمینهای اشغالی سال 1948 بود که طی آن انقلابیون مسلمان فلسطین به یک پادگان آموزشی سربازان اسرائیلی مهاجر شوروی حمله ور شد و تعدادی از آنها را کشتند یا مجروح کردند. این عملیات به طور دقیق در عمق خاک اسرائیل و در سرزمینهای اشغالی سال 1948 ـ که تعداد فلسطینیان تقریبا 750 هزار نفر است و حدود نیم قرن زیر فشار و سلطه امنیتی، اقتصادی و فرهنگی رژیم صهیونیستی به سر می برند ـ انجام شد. البته چندین عملیات مشابه دیگر نیز قبل و بعد از آن در این مناطق انجام گرفت به ویژه عملیاتی در شهر "کفر سابا" که طی آن چند تن از ساکنان شهرکهای یهودی به هلاکت رسیدند.

علاوه بر دهها عملیات نظامی انقلابیون مسلمان در مناطق اشغالی سال 1948، دهها هزار عرب در شهرهای ناصره، طیبه، حیفا، یافا، تل آویو وام الفخم در تأیید و حمایت از انتفاضه کرانه غربی و نوار غزه و اعتراض به سرکوبی فلسطینیان دست به تظاهرات زدند. روز 23/1/1988 دو تظاهرات بر ضد سیاست رژیم صهیونیستی در مناطق اشغالی ـ تل آویو و ناصره ـ برگزار شد. این دو تظاهرات بزرگترین تظاهراتی بود که از سال 1983 در سرزمینهای اشغالی فلسطین انجام می شد. تعداد تظاهرکنندگان در تل آویو حدود 80 تا 100 هزار تن برآورد شد. تظاهرات ناصره نیز به درخواست رؤسای شهرداریهای عرب برگزار شد که حدود 35 هزار تن تظاهرکننده فلسطینی در آن شرکت داشتند. در همان روز هر دو تظاهرات به هم پیوست و تظاهرکنندگان با سر دادن شعار، سیاست تبعیض نژادی اسرائیل در سرزمینهای اشغالی، و سرکوب فلسطینیان توسط رژیم صهیونیستی را محکوم کردند.

همچنین در تاریخ 13/2/1988 تظاهرات دیگری که حدود 5 هزار تن فلسطینی در آن شرکت داشتند در خیابانهای حیفا انجام گرفت و در آن شعارهایی بر ضد اشغالگران اسرائیلی سر داده شد. و در روز 27/2/1988 نیز تظاهرات دیگری در اعتراض به سفر "شولتز" وزیر خارجه آمریکا، به فلسطین و تأیید انتفاضه کرانه غربی و نوار غزه در ام الفخم انجام گرفت که هزاران عرب در آن شرکت داشتند.

در شهر یافا ـ که حدود 14 هزار تن عرب در آن ساکن می باشند و در فقر و بدبختی زندگی می کنند ـ حدود 3 هزار تن فلسطینی در مراسم یادبود روز صلح در حالی که سرودهای ملی فلسطینی سر می داند شروع به تظاهرات علیه رژیم صهیونیستی کردند. در شهر "اللُّد" نیز تظاهرات مشابهی صورت گرفت.انتفاضه فلسطین در این مرحله از کرانه غربی و نوار غزه به ارتفاعات اشغالی جولان سوریه نیز کشیده شد و اعراب ساکن شهرکهای مسکونی جولان در سالگرد انضمام این منطقه استراتژیک به اسرائیل (14 فوریه) با انجام تظاهرات در دو شهرک "مجدل شمس" و "سعده" یاد این روز را گرامی داشتند و خواهان بازگرداندن سرزمینهای اشغالی به سوریه به این کشور شدند.

انجام دهها عملیات و برگزاری چندین تظاهرات در مناطق اشغالی سال 1948 ـ که مردم آن، ظلم و ستمی بیش از مناطقی که 25 سال پس از آن اشغال شد تحمل کردند و به طور پراکنده در نقاط مختلف فلسطین زندگی کرده و مانند کرانه غربی و نوار غزه وضعیت متمرکزی ندارند ـ به ویژه راهپیمایی مردم تا دفتر نخست وزیری اسرائیل و اقامه نماز جماعت در مقابل آن ـ که نشانگر احساسات عمیق اسلامی فلسطینیان بود ـ به رژیم صهیونیستی و حامی آن آمریکا فهماند که ملت فلسطین متحد و یکپارچه است و پیوند ناگسستنی مقاومت مردم غزه و ساکنان مناطق اشغالی سال 48 همیشگی است و فلسطینیان نه برای غزه و کرانه غربی، بلکه برای جای جای خاک مقدس فلسطین مبارزه می کنند و تا رهایی از زیر سلطه ددمنشانه صهیونیستی به مبارزات خود ادامه می دهند. به ویژه در لحظات بحرانی که جوانان انتفاضه با پرتاب سنگ و کوکتل مولوتف به طرف نیروهای رژیم صهیونیستی، خشم و مقاومت خود را ابراز می داشتند، همبستگی و همدلی فلسطینیان همه سرزمینهای اشغالی بیشتر آشکار می شد.

مرحله سوم ـ ستیز با سازش و ورود به صحنه مبارزه مسلحانه

پس از این که انتفاضه فلسطین علی رغماقدامات سرکوبگرانه رژیم صهیونیستی و حمایتهای همه جانبه آمریکا از این رژیم متوقف و سرکوب نشد، مجددا آمریکا تلاشهای سیاسی خود را به منظور به انزوا کشاندن قیام مردم فلسطین ـ که توان آن علیه اسرائیل به اوج خود رسیده بود ـ شروع کرد و اعراب را به پای میز مذاکره با اسرائیل کشاند. و در تاریخ 28 اکتبر 1991 که هیأت مشترک اردنی ـ فلسطینی برای شرکت در کنفرانس مادرید و مذاکره با رژیم صهیونیستی وارد پایتخت اسپانیا شد، حرکت انقلابی مردم فلسطینی وارد مرحله دیگری شد.

مردم مسلمان فلسطین در این مرحله از یک سو به طور مستقیم با رژیم صهیونیستی به مبارزه و رویارویی می پرداختند و از سوی دیگر ناچار بودند با فزایند صلح و سازش رژیمهای عربی منطقه ـ که به عنوان یک حرکت جدید از سوی آمریکا و حامیان آن در فلسطین و دیگر کشورهای عربی دنبال می شد و سعی داشت حاکمیت تاریخی و با سابقه ملت مسلمان فلسطین را بر تمامی سرزمینهای تحت اشغال اسرائیل زیر پا بگذارد و در این گوشه از زمین و در قلب جهان اسلام حضور صهیونیسم اشغالگر را تثبیت و قانونی سازد ـ به مخالفت و ستیز بپردازند.

در این مرحله که تعدادی از فلسطینیان سازشکار با نظر عرفات رئیس ساف (سازمان آزادی بخش فلسطین) تحت عنوان هیأت فلسطینی مذاکره کننده با اسرائیل، آشکارا پشت میز مذاکره با رژیم صهیونیستی نشستند، جامعه مسلمان فلسطینی، خیانت رهبران سیاسی خود را احساس کرد و مصمم و قاطع تصمیم گرفت تا راه دشوار مقاومت ضد اسرائیلی و انتفاضه را بدون توجه به زد و بندهای سیاسی سران سازشکار خود ادامه دهد و عزم خود را برای هر چه بیشتر شدت بخشیدن بهمبارزات ضد صهیونیستی جزم نماید.

لذا دوباره زمزمه های مخالفت با حرکت انقلابی مردم فلسطین و استمرار انتفاضه از سوی برخی محافل نزدیک به فلسطینیان سازشکار و ساف شروع شد. حتی در برخی موارد عملیات انقلابی نیروهای مسلمان فلسطینی در داخل سرزمینهای اشغالی فلسطین علیه صهیونیستها، توسط آنها محکوم گردید و نیروهای مسلمان انقلابی مجبور شدند علی رغم میل باطنی خود که از هر گونه دو دستگی و اختلاف پرهیز می کردند مواضع جناح سازشکار را بی جواب گذارند و به مبارزه و مخالفت با آن بپردازند. در این برهه از زمان بخشی از فرماندهی متحد انتفاضه که عناصر فتح بودند دچار چند دستگی شدند. زیرا برخی آنها از سیاستهای سازشکارانه عرفات حمایت می کردند و بعضی دیگر نیز اقدامات وی را در جهت صلح با رژیم صهیونیستی خیانت به آرمان فلسطین می پنداشتند.

لذا همراه دیگر نیروهای مسلمان و انقلابی فلسطینی در کنار انتفاضه و رویارویی با صهیونیستها قرار گرفتند. در این مرحله به جز برخی از جناحهای جنبش فتحِ وابسته به عرفات اکثریت گروهها و سازمانها و نیروهای مستقل فلسطینی ـ علی رغم اختلاف سلیقه هایی که در مواضع سیاسی خود داشتند ـ در انتفاضه مردمی شرکت کردند و سازمانها و جنبشهای فلسطینی در مقابل روند سازش ساف (عرفات) با اسرائیل جبهه متحدی را تشکیل دادند و در صحنه داخلی فلسطین هماهنگی و همکاریهای لازم بین آنها علیه رژیم صهیونیستی برقرار شد تا جایی که در شرایط مختلف زمانی این اتحاد و انسجام آتش انتفاضه را شعله ور ساخت و موجب شد صهیونیستها بیش از پیش در فلسطین اشغالیآتش خشم و نفرت و کینه خود را نسبت به انتفاضه فلسطین و مردم مسلمان آن ابراز دارند.

در همین راستا نیروهای نظامی رژیم صهیونیستی اقدام به کشتار تعداد زیادی از مردم به ویژه جوانان، کودکان و سالخوردگان فلسطینی کردند. صهیونیستهای مسلح حتی پا را از آن فراتر نهادند و زمانی که دیدند توافق اسرائیل با سران ساف برای اعطای خودمختاری محدود به فلسطینیان عملاً سودی حاصل آن رژیم نکرد بلکه مورد مخالفت شدید مسلمانان فلسطینی و گروههای انقلابی فلسطین قرار گرفت و با متوقف شدن فعالیتهای بخشی از نیروهای فتح در انتفاضه نیروهای اسلامی فلسطین یکه تاز میدان شدند، کشتار دسته جمعی مسلمانان را آغاز کردند. و در یک مرحله فقط دهها نمازگزار فلسطینی در مسجد حضرت ابراهیم (ع) را در شهر الخلیل که در حال به جای آوردن فریضه نماز صبح بودند به شکل جنون آمیزی از پشت به گلوله بستند و حدود 70 تن را به شهادت رساندند و بیش از 300 تن را مجروح ساختند. (نک: حرم ابراهیم (ع)، کشتار نمازگزاران مسجد)

به دنبال این فاجعه جنایت بارِ صهیونیستها علیه مسلمانان فلسطینی، نیروهای این رژیم در گرماگرم عزاداری فلسطینیان، مجددا به صفوف نمازگزاران در مسجدالاقصی یورش بردند و یک جنایت دیگر آفریدند که در نتیجه آن 17 تن شهید و دهها تن دیگر به شدت مجروح شدند. مردم عزادار نیز به مساجد روی آوردند. در مساجد سراسر کرانه غربی و نوار غزه آیات کلام ا... مجید پخش شد و پرچمهای سیاه نیز بر فراز بام منازل فلسطینیان به اهتزاز درآمد.

پس از این حرکت مردم، صدها مأمور اسرائیلی تمامی مساجد شهرهای مختلف سرزمینهای اشغالیرا به محاصره خود درآوردند و از ورود نمازگزاران به مساجد جلوگیری کردند ولی مسلمانان فلسطینی بدون توجه به اخطارهای رژیم صهیونیستی به خیابانها ریختند و با سر دادن شعارهای اسلامی و ضد صهیونیستی، با نیروهای صهیونیستی به رویارویی پرداختند و در شهرهای مختلف فلسطین به اعتصاب عمومی دست زدند و خیانت عرفات به آرمان مقدس فلسطین را محکوم کردند.

گروههای فلسطینی از جمله رهبران گروههای دهگانه فلسطینی نیز به پیروی از مردم در انتفاضه خواهان گرفتن انتقام خون شهدای مسجد الخلیل از صهیونیستها شدند به ویژه جنبش حماس و جهاد اسلامی فلسطین رژیم صهیونیستی را به اقدامات تلافی جویانه تهدید کردند و نیروهای خود را به حالت آماده باش درآوردند و فرماندهی متحد انتفاضه در فلسطین اشغالی نیز با انتشار بیانیه ای خواستار کناره گیری عرفات از مذاکره با رژیم صهیونیستی و لغو پیمانهای "اسلو" و "قاهره" در چهارچوب موافقتنامه غزه ـ اریحا شد.

از این زمان انتفاضه وارد مرحله رویارویی نظامی با رژیم صهیونیستی شد و جنبش حماس در بیانیه ای که در امان منتشر کرد با اعلام این مطلب تأکید ورزید که نقشه های نظامی فوق العاده ای تهیه شد تا اهداف صهیونیستی، سربازان اشغالگر و صهیونیستهای ساکن شهرکها مورد حمله قرار گیرند. مدتی از این تهدیدها نگذشته بود که در تاریخ 17/1/73 اولین عملیات شهادت طلبانه یک جوان فلسطینی علیه یک اتوبوس حامل صهیونیستها در "عفوله" واقع در سرزمینهای اشغالی 1948 ـ توسط یکی از عناصر وابسته به جنبش حماس به نام "رائد زقرنا" ـ انجام شد و در اثر آن هفت صهیونیست کشتهو 32 نفر دیگر مجروح شدند.

یک روز پس از آن نیز عملیات مشابه دیگری توسط یکی از عناصر جنبش جهاد اسلامی به نام "علی طالب الاموی" در اسدود (اشدود)، انجام گرفت و شمار دیگری از صهیونیستها به هلاکت رسیدند. در این مرحله مردم در سرزمینهای اشغالی فلسطینی با مبارزه در دو جبهه سازش با اسرائیل و تجاوزگران صهیونیست تشکیلات نظامی خود را سازماندهی کردند. آنها و برای ادامه یک مبارزه طولانی مسلحانه علیه رژیم صهیونیستی عزم خویش را جزم کردند و عملیات نظامی علیه نیروهای اسرائیلی را به عمق سرزمینهای اشغالی 1948 کشاندند. و این سرزمینها که به اعتراف بسیاری از سران رژیم صهیونیستی جزء مناطق امن اسرائیل محسوب می شد به مناطق ناامنی تبدیل گردید.

جهانیان نیز دریافتند و نشان دادند که جان و مال صهیونیستها در این مناطق از دست نیروهای پر توان انتفاضه در امان نمی باشد. مردم فلسطین در انتفاضه طی این سه مرحله به ارزشها رو آوردند و به شهادت در راه خدا عشق ورزیدند و جوانان فلسطینی مشتاقانه در صف مبارزانی قرار گرفتند که آگاهانه به عملیات شهادت طلبانه علیه صهیونیستها دست می زدند. این مسأله تفاوت زیادی با سابق دارد.

در این دوران هرگاه شهیدی به لقاءالله می پیوست و یا هنگامی که تعدادی مجروح می شدند، مردم نیروی بیشتری می گرفتند و خشمگین تر می شدند تا جایی که مسلمانان فلسطینی اعلام کردند هر چقدر که دشمن صهیونیستی فلسطینیان را بکشد یا زندان و اخراج و یا مصدوم کند و خانه های آنها را ویران سازد و نیروهای سازشکار فلسطینی و رژیمهای مرتجع عربی نیز با تبانیاستکبار جهانی و اسرائیل غاصب در صدد کنترل و محدود ساختن انتفاضه باشند، باز قیام مردم فلسطین شعله ورتر می شود و انتفاضه با نیروی بیشتری تا محو کامل سلطه اسرائیل بر سرزمینهای اشغالی فلسطین به پیش می روند.

طی این سه مرحله ریشه های جنبش اسلامی در جان مردم و در عرصه فلسطین به بار نشست. این ثمره در علمای فلسطین، در حماس، در حزب الله... و در جهاد اسلامی به وضوح دیده شده است. اگر انتفاضه براساس خبرها و تبلیغات، بررسی و ارزیابی شود، ممکن است به نظر برسد که انتفاضه فراز و نشیب دارد اما تحولاتی که در آن پس از گذشت سه مرحله ایجاد شد از همان عمق فکر اسلامی مردم فلسطین گرفته شده است که براساس آن، مسأله مبارزه مسلحانه با رژیم صهیونیستی تا محو کامل آن از سرزمینهای اشغالی عربی مطرح گردید.

ب ـ عوامل مؤثر در پیدایش انتفاضه:

پیدایش انتفاضه در سابقه و جهاد تاریخی مردم فلسطین (از ابتدای شروع مبارزات آنها علیه استعمار و صهیونیسم) ریشه دارد و حلقه ای است از سلسله زنجیره مقاومت علیه صهیونیسم که پس از مدتی فراز و نشیب و سقوط در ورطه اضمحلال و نابودی دوباره نهال آن سر برآورد و به حیات خود روحی تازه بخشید. شکفته شدن این نهال (انقلاب) جدید را نمی توان تابع علت واحدی دانست و یا صرفا در چندین علل محدود کرد. بلکه شروع انتفاضه و استمرار آن تابع علل و عوامل متعددی در ابعاد محلی (فلسطینی)، منطقه ای، جهانی و بین المللی است که در اینجا به مهم ترین آنها اشاره می گردد.

1 ـ عوامل فلسطینی:

عدم دسترسی فلسطینیان به پیروزی در مبارزات خود و یا شکست و به نتیجه نرسیدن مبارزات پیشین گروههای فلسطینی را که بیشتر در اَشکال و قالبهای مختلف و متعدد سیاسی چپ و غیر مذهبی شکل گرفته بود می توان یکی از عوامل پیدایش انتفاضه نام برد. این گروهها و سازمانها علی رغم اختلافات صوری و ظاهری که داشتند همگی از یک تاکتیک و روش استفاده می کردند و آن مبارزه با اسرائیل در خارج از فلسطین بود.

به تعبیر دیگری مرکز ثقل قرار دادن مبارزات ضد صهیونیستی در خارج از فلسطین اشغالی. این گروهها و سازمانها پایگاههایی در کشورهای همجوار اسرائیل مثل سوریه، مصر، لبنان و اردن و حتی دیگر کشورهای عربی مثل عراق، لیبی و الجزایر داشتند و لذا مجبور بودند سیاستهای خود را با سیاستهای آنها همسو و هماهنگ سازند.

در این حالت مبارزات آنها تابع سیاستهای حاکم بر این کشورها بود. آنها عملاً به مبارزات اساسی با رژیم اشغالگر قدس قادر نبودند، زیرا مبارزه با اسرائیل احتیاج به زمین دارد و جایی که وجود داشته باشد تا گروههای فلسطینی بتوانند از روی آن به مبارزات مسلحانه خود علیه اسرائیل ادامه دهند وجود نداشت. طبیعتا کشورهای میزبان آنها نیز هر کدام به نوعی در شیوه مبارزه آنها با اسرائیل اعمال نظر می کردند.

برخی از آنها به دلیل ماهیت استبدادی خود و نیز وابستگی که به قدرتهای جهانی استعماری داشتند، و بعضی دیگر به دلیل ترس از انتقام اسرائیل و تعدادی نیز به دلیل نگرانی از تأثیر فعالیتهایسیاسی اجتماعی و نظامی فلسطینیان بر جامعه و مردم خود، سعی می کردند تا الگو و روش مبارزاتی خود را بر فلسطینیان تحمیل کنند. شماری دیگر از این رژیمهای عربی نیز مثل اردن با توجه به تأثیر فلسطینیان بر بافت سیاسی اجتماعی جامعه آنها، عملاً در تقابل با فلسطینیان قرار می گرفتند و به قلع و قمع آنها می پرداختند و یا اگر توانی برای سرکوبی آنها نداشتند [مثل لبنان] ، برای اخراج آنها از کشورشان تلاش می کردند. و در صورتی که به دلایلی از درگیری با آنها پرهیز داشتند [مثل سوریه و عراق و لیبی] ، این گروهها را شدیدا زیر کنترل نیروهای امنیتی خود قرار می دادند. به طوری که عملاً اجازه فعالیت مستقل به آنها داده نمی شد. سیاست این کشورها این بود که:

1) گروهها به عنوان اهرم قدرتی برای آنها محسوب شوند تا در معادلات سیاسی از آنها استفاده کنند. بنابر این نفس این مشی، آنها را سیاسی بار آورد تا نیروی مقاومت ضد صهیونیستی.

2) به دلیل اهتمام کشورهای ابر قدرت در ایجاد توازن در مسأله فلسطین، رژیمهای وابسته به هر یک از آنها، الزاما تابع سیاست این قدرتها بودند و به تبعیت از آنها نیز، گروهها پیرو سیاستهای آنها. در نتیجه سیاست کنترل گروههای فلسطینی عملاً یک چهار چوب تحمیل شده ای بود که در سیاست گزاری کشورهای میزبان دخالت داشت.

3) کشورهای عربی به دلیل وابستگی خود در مسائل تجاری، اقتصادی، فنّاوری به دیگر کشورها، اصولاً در تهیه مواد اولیه و امکانات اولیه مواد غذایی و... از بازار تجارت خارجی و به واسطه مبادلات بین المللی از ناحیه کشورهای هم پیمان و مرتبط با اسرائیل زیر فشار قرار می گرفتند و کشورهای میزبان نیز از این بابت در محدودیت بودند. بنابر این رعایتمصالح خویش توسط این رژیمها، عامل فشار دیگری بر روی فلسطینیان بود.

اختلافهای گروهی و تفرقه که مقاومت فلسطین در درون خود با آن روبه رو بود عامل دیگری برای شروع انتفاضه شد. زیرا هر یک از کشورهای عربی پس از این که در سال 1967 مقاومت فلسطین را خطری بالقوه برای خود احساس کردند به ایجاد و یا تقویت جناحها و افراد وابسته به خود در سازمان آزادی بخش فلسطین اقدام کردند و هر کدام جناحی را در مقاومت فلسطین تشکیل دادند که اولین هدف و مأموریت آن حفظ و تأمین منافع کشور مورد نظر خود در مسأله فلسطین بود. این اختلافات و جناح بندیها در درون مقاومت فلسطین پدیده ای شوم و مسموم برای مبارزات ضد صهیونیستی فلسطینیان به شمار آمد و در بعضی موارد اختلافات آن قدر عمیق و گسترده شد که کار از انشعاب و تخرّب و گروه گرایی بالاتر رفت و حتی به درگیری مسلحانه و ترور و کشتار یکدیگر انجامید.

در بعد مبارزه با اسرائیل نیز فلسطینیان تا پیش از انتفاضه نه تنها نتوانستند پیشرفت و تحولی داشته باشند بلکه نسبت به مبارزات سالهای اولیه پس از اشغال فلسطین (1948) نیز فاصله بیشتری تا پیروزی و تشکیل یک کشور مستقل فلسطینی پیدا کردند. آنها طی جنگهایی که اعراب در سالهای 1967 و 1973 با اسرائیل داشتند علی رغم برتری نیرویی نتوانستند به موقعیت چشمگیری دست یابند تا جایی که هر سال که از زمان اشغال فلسطین می گذشت، مبارزات از شکل و محتوای نظامی خارج و بیشتر جنبه سیاسی و دیپلماسی پیدا می کرد. برخی گروههای فلسطینی در برخورد با اسرائیل دو گام به پس و یک گام به پیش می گذاشتند.ادامه این وضعیت موجب شد تا گروههای فلسطینی در صحنه سیاسی و بین المللی به سازش و مذاکره مستقیم با اسرائیل تن داده و از همه طرحهای سازشکارانه کشورهای غربی و آمریکا و رژیمهای عربی طرفداری کنند برخی آنها حتی برای شرکت در مذاکرات صلح با اسرائیل از این کشور سبقت گرفتند. ولی اسرائیل در مقابل اعراب نه تنها از جنگها به نفع خود استفاده کرد بلکه بخش غربی بیت المقدس ـ نیز که طبق تصمیم سازمان ملل متحد متعلق به اعراب بود ـ را به تصرف خود در آورد. به آن هم اکتفا نکرد و حتی بخشهایی از سرزمین سوریه را نیز به اشغال خود در آورد. سپس به سرعت به ایجاد شهرکهای یهودی نشین در سرزمینهای اشغالی پیش و پس از سال 1967 اقدام کرد ـ و [به پیروی از شعار از نیل تا فرات] ـ سریعا به منظور بر هم زدن توازن جمعیت یهودیان با فلسطینیان، کار انتقال یهودیان اروپا و آفریقا و روسیه را به اسرائیل شروع کرد.

این حرکتها موجب شد تا فلسطینیان سرزمینهای اشغالی، احساس سرخوردگی عمیق کنند. این حالت آنها را بر آن داشت تا به جای دل بستن به ارتشهای عربی و نیروهای مسلح سازمان آزادی بخش فلسطین ـ که برای آنها آزادی قدس سرابی بیش نبود ـ در فکر چاره دیگری باشند. آنهایی که در داخل بیش از چهل سال، چشم امیدشان به گروهها و سازمانهای فلسطینی و کمک نظامی دولتهای عربی برای آزادی وطن اشغال شده شان از دست اشغالگران قدس دوخته شده بود روز به روز نقطه امید و اتکاءشان به گروهها کمتر شد و شاهد انحطاط و فروپاشی مبارزات سازمانی، سیاسی و دیپلماسی اعراب در مقابل تحکیم سلطه اسرائیلیها بر سرنوشت و سرزمینهای خود و احداث مداومشهرکهای مهاجرنشین یهودی می شدند. لذا به فکر ایجاد یک حرکت وسیع مردمی و غیروابسته علیه اسرائیل افتادند.

همچنین ناامیدی مردم ساکن در مناطق اشغالی از سازمان آزادی بخش فلسطین ـ به عنوان شاخص ترین نیروی مبارز فلسطینی ـ موجب جدایی مردم از آن و روی آوری به قیام و انتفاضه علیه رژیم صهیونیستی شد. برخی فلسطینیان اعتقاد داشتند که این قیام به عنوان پاسخی به عقب نشینی مرحله ای "ساف" از مواضع اولیه خود و سیاستهای واپسگرایانه عرفات شکل گرفت. به ویژه از آن زمان که عرفات سیاست ساف را به سیاست رژیمهای مرتجع عرب پیوند زد و از همین راه، اسیر نقشه های رژیمهایی شد که خود آنها نیز اسیر نقشه های آمریکایی و اروپایی بودند. بنابر این هسته های اولیه قیام در درون هر انسان درد کشیده فلسطینی، شکل گرفت.

ساف به تدریج از اصول اولیه خود فاصله گرفت. پس از خروج از لبنان در تلاش برای حفظ موقعیت خویش به عنوان تنها نماینده فلسطین، اسیر سیاستهای بعضی دولتهای عربی منطقه شد و به تدریج به سازش با رژیم صهیونیستی روی آورد. هر چند که سعی کرد در چارچوب سیاستهای آمریکا و اسرائیل، حقوقی ظاهری برای مردم فلسطین کسب کند.

برخی اقدامات آن عبارت است از: اعلام کهنگی منشور ساف از سوی عرفات، به رسمیت شناختن قطعنامه 242 و 338 سازمان ملل، و به تبع آن، شناسایی موجودیت و حقوق اسرائیل، انصراف از مشی مسلحانه، و انجام کارهایی در خارج سرزمینهای اشغالی و فراموش کردن سرنوشتفلسطین این اقدامات موجب شد تا امید ناچیزی که فلسطینیان نسبت به این سازمان داشتند، به یأس تبدیل شود و سعی کنند با تکیه بر اراده و توان خویش به مبارزه علیه دشمن بپردازند. به این ترتیب با پیوند ساف به قطار صلح و پیگیری راه حلهای مسالمت آمیز و چشم پوشی از مواضع اولیه خود، و به عبارت بهتر، با جایگزین شدن شاخ زیتون به جای تفنگ، نهال انتفاضه جوانه زد و روز به روز بارورتر شد.

کلام ابوایاذ، که مدتها پیش از این حوادث، گفته بود به خوبی بیانگر وضعیت ساف پیش از انتفاضه است. وی می گوید: "صریحا بگویم ورود فتح به سازمان آزادی بخش فلسطین در سال 1968 خصلت انقلابی آن را کاهش داد، جنبش ما گرفتار بوروکراسی شده است. رزمندگی خود را از دست داد و به جای آن احترام و ابهت به دست آورد. ما به معامله و مذاکره با دولتها و رجال قدرت معتاد شدیم. روی عقاید و آرزوهای آنها حساب می کنیم. وارد پیچ و خمها و بازیهای سیاسی حاکم بر روابط اعراب شده و خواه ناخواه وارد میدان سیاست در بدترین معنای آن شدیم. از ترس آنکه مبادا از جانب سیاستمداران به تروریسم، تندروی و ماجراجویی متهم شویم. برای اثبات میانه روی، نرمش و آشتی پذیری خود در هر قدم شتاب کردیم. غافل از آنکه و رسالت عمده ما اساسا این نیست... این تغییر چهره ما در میان توده های عرب، شدیدا به ما آسیب زد. با این حال به ازای این همه، چیزی به دست نیاورده ایم".

همچنین سیاست تبعیض نژادی فشار رژیم صهیونیستی مبنی بر تحقیر فلسطینیان به عنوان شهروندان درجه دو، تبعید و اخراج آنها، ضرب و شتم و تخریب خانه ها و... همگی عواملی بود کهفلسطینیان را به واکنش فرا می خواند. سیاستهای اسرائیل در از بین بردن هویت اسلامی، عربی فلسطین و تثبیت ماهیت صهیونیستی در این سرزمین، نیز یکی دیگر از عوامل مؤثر در شکل گیری انتفاضه محسوب می شود.

مسأله مهم دیگری که از آن می توان یاد کرد این است که، مردم فلسطین همواره مسلمان بوده و از فطرت الهی برخوردار هستند. اما در چند دهه گذشته، فاقد رهبری دینی و سیاسی بودند. در حقیقت شخصیت اسلامی که مردم فلسطین را رهبری کند، (پس از شهادت شیخ عزالدین قسام)، وجود نداشته است. اما به محض این که جنبشهای اسلامی و رهبری آنها براساس اسلام شکل گرفت به روشنی دیده شد که مردم مسلمان فلسطین به اسلام باز گشتند. به ویژه وقتی دیدند سازمانهای فلسطینی ـ که براساس اندیشه قومی، ملی، مارکسیستی یا کمونیستی مبارزه می کردند ـ هیچ گونه دستاوردی برای آنها نداشتند، دریافتند که انتخاب دیگری جز اسلام ندارند. اسلام می تواند مردم را رهبری کند، آزادی آنان را تأمین کند و آنان را از فقر و گرسنگی نجات دهد.

2 ـ عوامل منطقه ای:

پس از این که مردم فلسطین تجربه های تلخ رهبران سیاسی خود را پشت سر گذاشتند و هیچ روزنه امیدی در افق آرزوهای آنها هویدا نشد انقلاب اسلامی ایران شکوفا گردید. پس از پیروزی در سال 1357 ه . ش به رهبری امام خمینی(ره) انوار مقدس آن بر منطقه تابید و پس از این که مدتها رکود و رخوت یأس و ناامیدی بر فلسطین سایه افکنده بود آن را نیز فرا گرفت.انقلاب اسلامی از همان آغاز شعار آزادی قدس و فلسطین از چنگال رژیم اشغالگر قدس و فرزند نامشروع استکبار جهانی ـ را سر داد. [[آیت الله العظمی امام خمینی، مواضع ـ نسبت به صهیونیسم و اسرائیل|امام خمینی]] (ره) مسلمانان جهان را به بسیج تمام توان و امکانات خود برای رویارویی با صهیونیسم اشغالگر دعوت نمود و شعار نابودی اسرائیل را سر لوحه فعالیتهای اسلامی مسلمین قرار داد. جمهوری اسلامی نیز به پیروی از بنیانگزار انقلاب و رهبر معظم خود، اولین سفارتخانه فلسطین در جهان را در تهران افتتاح کرد.

وقوع انقلاب اسلامی ایران و گسترش موج اسلام گرایی که از مبدأ انقلاب ـ کشورهای مسلمان و جهان عرب را فرا گرفت، بی تردید نقش اساسی و ریشه ای، در بیداری اسلامی و ظهور جنبشهای مذهبی در منطقه، به ویژه در داخل سرزمینهای اشغالی داشت.

گرایش رژیمهای عرب به سوی صلح با اسرائیل و مشکلات گروههای مختلف مقاومت فلسطین و ضعف آنها برای دستیابی به اهداف خود، از جمله علل مهم برانگیزنده فلسطینیان و به دست گرفتن ابتکار عمل، در داخل سرزمینهای اشغالی یا آغاز انتفاضه بوده است. قیام ملت فلسطین با توجه به ویژگی اسلامی و انگیزه های جوانان مسلمان، از مساجد سرچشمه گرفت در اثر وجود رهبری روحانی در مساجد و تا حدودی تمرکز این رهبری، ادامه یافت.

وقوع انقلاب اسلامی ایران در پیدایش تحول فکری در مردم منطقه و رهبران قیام فلسطینیان، نقش تعیین کننده ای داشت. نشان داد که چگونه با تکیه بر ایمان و اراده، می توان با دست خالی به مصاف دشمن رفت و به پیروزی رسید. نسل جوان فلسطین هم از مبارزات ظاهری سازمانها و گروههای فلسطینیو تفکرات غیر مذهبی جریانهای مختلف مقاومت فلسطین ـ در قالبهای سوسیالیسم، مارکسیسم و ملی گرایی ـ و نیز به نتیجه نرسیدن مبارزات آنها و به غلاف رفتن تدریجی شمشیر بسیاری از رهبران سیاسی خود، مأیوس و ناامید شد. آنها روح انقلابی حاکم بر ایران را لمس کردند با مطرح شدن ایدئولوژی اسلام توسط انقلاب ایران در برخورد با مسائل جهان اسلام به ویژه فلسطین، تصور جدیدی در اذهان آنها ایجاد شد که در آن نشانه های انقلاب و سرکشی و طغیان علیه ظلم و اشغالگری آشکار شد.

در این زمینه، رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله خامنه ای (مدظله) تحلیل دقیقی از ارتباط بین پیروزی انقلاب اسلامی و مقاومت اسلامی لبنان و شروع انتفاضه فلسطین بیان کرده اند. بدین مضمون که "پیروزی انقلاب اسلامی در ایران زمینه را برای جنبشهای اسلامی در تمام سرزمینهای اسلامی آماده کرد. لبنان اولین جایی بود که براساس هدف الهی حرکت کرد. جوانان مسلمان لبنانی که در محاصره شدید از طرف دشمنان قرار داشتند اولین ضربات گیج کننده را به اسرائیل و هم پیمانان آن وارد کردند. ضربه دوم دارای ابعاد عمیق تری بود و در عمق سرزمینهای اشغالی فلسطین خطر را متوجه رژیم صهیونیستی کرد."

شهید فتحی شقاقی دبیرکل جنبش جهاد اسلامی فلسطین نیز در این رابطه می گوید: "هیچ چیزی به اندازه انقلاب [[آیت الله العظمی امام خمینی، مواضع ـ نسبت به صهیونیسم و اسرائیل|امام خمینی]] نتوانست ملت فلسطین را به هیجان آورد و احساسات آنها را برانگیزد و امید را در دلهایشان زنده کند. با پیروزی انقلاب اسلامی، ما به خود آمدیم و دریافتیم که آمریکا و اسرائیل نیز قابل شکست هستند، ما فهمیدیم که با الهام از دین اسلام می توانیم معجزهبسازیم. از این رو ملت مجاهدمان در فلسطین، انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی را به دیده تقدیر می نگرند و [[آیت الله العظمی امام خمینی، مواضع ـ نسبت به صهیونیسم و اسرائیل|امام خمینی]] را از رهبران جاوید تاریخ اسلام می دانند."

وی همچنین می افزاید:

طی سالهای پایانی دهه 70 و سالهای آغازین دهه 80، سقوط شاه به عنوان مهم ترین حامی اسرائیل در منطقه و تشکیل جمهوری اسلامی ایران، توازن قوا را در منطقه ـ به طور محسوسی ـ به نفع مسلمانان تغییر داد. البته تعدادی از دولتهای وابسته به غرب، از ترس رشد انقلاب اسلامی ایران، تحت تأثیر تبلیغات غرب آماده شدند تا با فدا کردن ملت فلسطین، موجودیت اسرائیل را به رسمیت بشناسند. در چنین اوضاعی، ملت فلسطین با ناامیدی از طرحهای ذلت بار خارجی، و تحمیل اراده خود بر رژیم صهیونیستی و سران فلسطینی و دیگر رژیمهای عربی، [با بازگشت به اسلام] مبارزه را آغاز کرد.

تأثیر انقلاب اسلامی ایران بر انتفاضه فلسطین به حدی آشکار بود که دوستان و دشمنان انقلاب اسلامی ایران، بارها به این امر اعتراف کردند. نیکسون از رؤسای جمهور پیشین آمریکا اعتقاد داشت که "بنیادگرایی ایرانی بر همه جهان تأثیر عظیم خواهد گذاشت."

نویسندگان دیگری، مضمون حرف نیکسون را به گونه ای دیگر اظهار کرده اند. "زیاد ابو عمرو" در کتاب خود که درباره جنبش اسلامی در کرانه غربی و نوار غزه نوشته است، می گوید: "تردیدی نیست که افزایش نفوذ گرایشهای دینی در خارج از سرزمینهای اشغالی، مانند ایران، مصر، لبنان و... اثر آشکاری بر مردم کرانه غربی و نوار غزه داشته است."

علاوه بر مطالب فوق، بسیاری از رهبرانفلسطینی بر این باورند که "اثر انقلاب اسلامی ایران بر اندیشه و رفتار فلسطینیان به روشنی آفتاب است".

این تأثیر بر اقشار مختلف مردم فلسطین، به ویژه مردم غزه ایجاد شد. پس از مدتی اردوگاههای فلسطینی در شهرهای غزه، الخلیل، طولکرم، و بیت اللحم ـ که زیر فشار سر نیزه اسرائیلیها قرار داشت ـ شاهد شکوفایی تفکر جدیدی شد که بر تمام اندیشه های سیاسی و سازشکارانه چپ و راست خط بطلان می کشید. با احیای این اندیشه در فلسطین، مبارزات سیاسی سازمانی و تشکیلاتی خارج از مناطق اشغالی رو به افول نهاد و یکباره اردوگاهها و شهرهای اشغالی کرانه غربی و غزه به صورت آتشفشانهایی درآمدند که هدف آنها: نابودی کامل رژیم صهیونیستی و آزادی تمام سرزمین فلسطین از زیر یوغ رژیم متجاوز اسرائیل بود.

برخی تحلیل گران سیاسی منطقه نیز تصریح کرده اند که بروز روحیه اسلامی در مبارزان فلسطینی و تحول درونی آنها، بیش از هر چیز ثمره رهبریهای امام خمینی(ره) برای اسلامی کردن قیام فلسطین بوده است. ملت فلسطین نیز این واقعیت را درک کرد که قدس تنها از راه مبارزات اسلامی آزاد می شود. نقش [[آیت الله العظمی امام خمینی، مواضع ـ نسبت به صهیونیسم و اسرائیل|امام خمینی]] در نهضت فلسطین دو اثر مهم به همراه داشت: اول هدایت قیام به سمت انگیزه های اسلامی و دیگری حمایت مسلمانان انقلابی جهان از این نهضت بود. تا آنجا که مردم فلسطین سرودی برای [[آیت الله العظمی امام خمینی، مواضع ـ نسبت به صهیونیسم و اسرائیل|امام خمینی]] ساخته بودند و در تظاهرات خود می خواندند.

بورکت یا امام، بورکت یا امام

بورکت یا امامنا، بورکت یا امام

بورکت یا خمینی یا لوحة الجهاد فی اثر الحسین.مردم فلسطین خود را فرزندان [[آیت الله العظمی امام خمینی، مواضع ـ نسبت به صهیونیسم و اسرائیل|امام خمینی]] می دانستند و نام فرزندان خود را خمینی می نهادند. خانه و زندگیشان را از آن امام می دانستند. بر پلاکاردها در محله ها نوشته بودند: این خانه [[آیت الله العظمی امام خمینی، مواضع ـ نسبت به صهیونیسم و اسرائیل|امام خمینی]] است. برای تبرک و تیمّن نام امام را مطرح می کردند.

مردم مسلمان فلسطین با الگو گرفتن از انقلاب اسلامی ایران ـ انقلابی که در آن مردم با وحدت کلمه و اتکای به خدا با دستان خالی و دلی پر امید، انقلاب خود را به ثمر رساندند ـ در راهی گام گذاشتند که مردم مسلمان ایران گذارده بودند. ناامیدی آنها از دولتهای عرب مسلمان منطقه [برای اقدام مستقیم] نیز در شکل گیری انتفاضه مؤثر بود: به گفته ابوایاذ "تمام انقلابهایی که در فلسطین شکل گرفته اند، در پایتخت های عربی دفن شده اند. دولتهای عرب نسبت به فلسطینیان علاقه ای بسیار افلاطونی ابراز داشتند. وعده و وعید فراوان، اما کمک واقعی و عملی، هیچ."

شکست اعراب در طول جنگهای اعراب و اسرائیل از یک سو و تحولات سیاسی از سال 1982 تا کنفرانس سران عرب در امان در نوامبر 1987، فلسطینیان را به سوی ناامیدی بیشتری سوق داد. به تعبیر شیخ "سید برکه" یکی از رهبران جهاد اسلامی فلسطین، "وقتی که در کنفرانس امان، برای نخستین بار اولویت از مسأله فلسطین گرفته شد و به مسائل دیگر داد، شد "فلسطینی چون کسی را ندید که بتواند روی آن حساب کند، به خود آمد و با تکیه بر مهم ترین سلاح تاریخ یعنی "اراده و ایمان" مبارزه خود را شروع کرد." در هر صورت کنفرانس امان در سال 1987 با فراموش کردن رژیم صهیونیستی و مطرح کردن انقلاب اسلامی ایران، به عنوان دشمناعراب، نقش بارزی در یأس مردم فلسطین از دولتهای عربی و بازگشت به خویشتن آنها داشت.

در کنار انقلاب اسلامی ایران، مقاومت اسلامی لبنان نیز نقش چشمگیری در انتفاضه فلسطین داشت. بحث درباره انتفاضه به طور ناخودآگاه ذهن انسان را متوجه عوامل و مسائل دیگری در بعد منطقه ای آن می کند که بدون شک یک محور آن لبنان و دقیقا مقاومت اسلامی است. مقاومت اسلامی لبنان پس از اشغال جنوب این کشور در سال 1982 توسط اسرائیل، از خلال مقاومت مسلحانه مردمی خود در جنوب لبنان در برابر نیروهای اشغالگر اسرائیل، نمونه پویا و زنده ای از یک حرکت جهادی و انقلابی را به نمایش گذاشت. اسرائیل در 6 ژوئن 1982 با ارتش 2 هزار نفری خود ـ که به 100 دستگاه تانک و وسایل نقلیه موتوری مجهز بودند و به وسیله نیروهای دریایی و هوایی پشتیبانی می شدند ـ به لبنان که در اختلافات خاورمیانه بی طرف بود، حمله کرد. مهم ترین هدف اسرائیل از این حمله، ایجاد یک منطقه 25 مایلی عاری از فعالیت چریکهای فلسطینی در مرزهای شمالی اش بود.

حمله اسرائیل به جنوب لبنان، موجب شکل گیری و بروز یک مقاومت مسلحانه مردمی در مقابل ارتش این رژیم شد. و سازمانهای اسلامی مردمی از متن مردم جوشید و آتش عملیات آنها، دامن هم پیمایان غربی اسرائیل به ویژه آمریکا ـ اولین دولت امضا کننده قرارداد کمپ دیوید ـ را فرا گرفت. این سازمانها دست به عملیات شهادت طلبانه زدند که طی آن مقر تفنگداران آمریکا و چتربازان فرانسه منهدم و با خاک یکسان شد. مبارزان لبنانی عضو مقاومت اسلامی نیز با تمسک به عملیات نامنظم چریکی، برای ارتش اسرائیل مشکلات زیادی ایجادکردند. طی یک عملیات استشهادی یکی از مبارزان، مقر اصلی فرماندهان نظامی اسرائیل در جنوب لبنان کاملاً ویران شد و شمار بسیاری از فرماندهان نظامی اسرائیل به هلاکت رسیدند.

عملیات مقاومت اسلامی در لبنان موجب خروج نیروهای آمریکایی و چند ملیتی از لبنان شد. از سوی دیگر ادامه عملیات مقاومت اسلامی در جنوب این کشور موجب شد، نیروهای نظامی رژیم صهیونیستی، در سال 1364 از بیروت به صیدا و از صیدا به نوار ساحلی عقب نشینی کنند.

حرکتهای جهادی مقاومت اسلامی لبنان در تمام جهان اسلام انعکاس یافت و آثار آن به خوبی در فلسطین اشغالی آشکار شد. در دلهای مأیوس و طوفان زده جوانان مسلمان فلسطینی، روزنه و نور امیدی به وجود آورد به صورتی که از نزدیک اخبار مقاومت اسلامی و عملیات رزمندگان آن علیه نیروهای نظامی رژیم صهیونیستی در جنوب لبنان را دنبال می کردند.

مقاومت اسلامی توانست راههای مبارزه با اسرائیل و حامیان آن را متحول گرداند و افسانه شکست ناپذیری اسرائیل و حامیان این طرز تفکر را به بایگانی تاریخ بسپارد. جوانان فلسطینی که شاهد عملیات متهورانه و استشهادی نیروهای مقاومت اسلامی بودند وضع خود را در مناطق اشغالی فلسطین با وضعیت مسلمانان جنوب لبنان مقایسه کردند و دریافتند، روحیه ای که در جنبش انقلابی لبنان و مقاومت اسلامی دمیده شده، می تواند در انقلاب فلسطین نیز کارساز و مؤثر باشد. پیروزی بر دشمن در یک منطقه و جبهه به معنای امکان پیروزی بر آن در جای دیگر است.

در این رابطه تحلیل گران استراتژیستصهیونیستی، میزان ضرر و خسارتهایی را که مقاومت اسلامی لبنان به توان رژیم صهیونیستی وارد کرده مورد بررسی قرار دادند و اعتراف کردند که مقاومت اسلامی لبنان موجب شد تا ترس از اسرائیل در وجود فلسطینیان از بین برود و جوانان و کودکان فلسطینی بتوانند نیروهای اسرائیل را در مکانی که این رژیم آن را زیر حاکمیت و قلمرو خود می داند مورد تهدید قرار دهند. در این مورد تحلیل گر و کارشناس نظامی اسرائیلی بنام "یهو شفاط هرکابی"گفته است: "ضرر جنگ لبنان فقط در خسارات محدود نمی شود بلکه در عقب گرد وضع استراتژی اسرائیل نیز تأثیر گذاشته است".

"مارگ گیون" روزنامه نگار اسرائیلی نیز ضمن اشاره به عملیات مقاومت اسلامی لبنان و تشدید انتفاضه در فلسطین می گوید: "به زودی روزی می آید که در کرانه غربی زمین لرزه روی دهد و این منطقه شاهد [وضعیت ]عقب نشینی ما باشد همانند آنچه که در لبنان اتفاق افتاد."

مقاومت اسلامی لبنان بنابر اعتراف دوست و دشمن توانست روحیه جهادی و مبارزات ضد صهیونیستی را در داخل فلسطین اشغالی از نو برانگیزد و اعتقاد به خداوند و اعتماد به نفس و انگیزه های مقاومت و انقلاب را در دل تمامی اقشار فلسطینی در مقابل اسرائیل زنده کند. خطبه های شهید شیخ راغب حرب و شهید سید عباس موسوی در دل جوانان مسلمان فلسطینی انگیزه نیرو ایجاد کرد. شکل و روش مبارزه در جنوب از سنگ و بمب و کمین گرفته تا موارد دیگر به داخل اردوگاهها و شهرهای فلسطینی سرایت نمود. تخم و بذر انقلاب در فلسطین پاشیده شد و ملت فلسطین به این باور رسید که می تواند ماشین جنگی اسرائیل را درهمکوفته و آن را شکست دهد.

این باور هنگامی در مردم به اوج خود رسید که مقاومت اسلامی لبنان یکی از کوبنده و شکننده ترین ضربات خود را طی یک عملیات شهادت طلبانه توسط شهید شیخ حر عاملی در اکتبر سال 1988 بر پیکر اسرائیل وارد کرد. شهید حر عاملی در سالگرد میلاد پیامبر اسلام حضرت محمد(ص) ـ که زیر پرچم و رسالت او مسلمانان متحد شده بودند ـ طی یک عملیات استشهادی علیه کاروان حامل نظامیان اسرائیلی در جنوب لبنان، بدن تکه تکه شده خود را در راه خدا به انتفاضه و ملّت فلسطین تقدیم کرد. وی در وصیت خود گفته بود. "در سالگرد و یادواره میلاد پیامبر بزرگ اسلام(ص) این عملیات به انتفاضه ملت فلسطین اهدا شده است. به تمام مجاهدینی که عزت و کرامت را برای ملت مسلمان فلسطین و تمام مستضعفان جهان به ارمغان آورده اند، تبریک می گویم. ای جوانان انتفاضه، سنگی که به وسیله آن با دشمن صهیونیستی نبرد می کنید قوی ترین سلاح در این سرزمین است. نباید آمریکا و اسرائیل شما را از مرگ بترسانند. مقاومت اسلامی شما را زنده کرد و به شما کمک می کند و درد شما درد آن و پیروزی شما پیروزی آن است".

پیام حر عاملی به فلسطین رسید و عملیات شجاعانه مردم و مقاومت آنها در برابر اشغالگران را شدّت بخشید. مردم نابلس به خیابانها ریختند و به نام حر عاملی شعار می دادند و تأکید می کردند که هدیه او دریافت شده است. کرانه غربی و غزه یاد شهید را گرامی داشتند و در تمام سرزمینهای اشغالی نام مقاومت اسلامی بلند شد و بیانیه آن دست به دست می گشت. در آن آمده بود که:

"شهید در وصیت خود اصرار کرده که عملیاتاو برای انتفاضه اسلامی در فلسطین و برای نزدیکی به خدا باشد و امید دارد که ملت فلسطین انتفاضه را ادامه داده و تلاشهای آمریکا، اسرائیل و رهبران شکست خورده مرتجع عربی منطقه را مورد بی اعتنایی قرار دهد. راه حل سیاسی با اشغالگران قدس سراب است."

شیخ "اسعد بیوض تمیمی" یکی از رهبران مسلمان فلسطین نیز طی ارسال تلگرافی در خصوص شهادت شیخ حر عاملی اعلام کرد که: "عملیات شهادت طلبانه حر عاملی انتفاضه را تقویت کرد و مسلمانان احساس کردند که از جریانهای سیاسی قوی ترند و اسلام تنها مرجعی است که می توان پایه های دشمن را به لرزه در آورد".

شیخ عبدالعزیز عوده یکی از رهبران جنبش جهاد اسلامی فلسطین ـ که توسط صهیونیستها از فلسطین اخراج شد ـ نیز اثر مقاومت اسلامی لبنان در داخل سرزمینهای اشغالی فلسطین را بدین گونه بیان کرد: "مقاومت اسلامی لبنان جرأت مبارزه و انتخاب راه انقلاب و رویارویی با اسرائیل را به ملت فلسطین داده است."

این حادثه نمونه زنده و گویایی از عمق رابطه تأثیر و مقاومت اسلامی در داخل فلسطین اشغالی به ویژه کرانه غربی و نوار غزه بود که فورا ثمره و نتیجه خود را در فلسطین داد. تا جایی که مردم مسلمان فلسطین اخبار مقاومت اسلامی را دنبال کرده و بسیاری از انقلابیون و مبارزان فلسطینی در داخل سرزمینهای اشغالی از تاکتیکهای نظامی مقاومت اسلامی استفاده کردند.

بدین صورت ملت مسلمان فلسطین با بهره گیری از انقلاب اسلامی ایران و مقاومت اسلامی لبنان مصمم شد تا با اعتقاد به اسلام و برخورداری ازروحیه انقلابی، مرحله جدیدی را برای مبارزات رهایی بخش خود ترسیم کند. آنها درک کردند که افق و دامنه انقلاب اسلامی به یک محدوده جغرافیایی منحصر نیست و شعاع آن فراتر و گسترش یافته و به زودی تمام دنیای اسلام را در برمی گیرد. انقلابی که عظمت اسلام را برمی گرداند و امت اسلامی را از مرحله ذلت و خواری و خضوع در مقابل استکبار جهانی و عوامل آن، به مرحله عصیان و ظلم ستیزی و سرپیچی از استکبار و عوامل آن در منطقه و نهایتا به اهداف مقدس خود می رساند.

3 ـ عوامل جهانی و بین المللی:

ملت فلسطین از همان زمانی که کشورشان ـ پس از توافق کشورهای استعمارگر با یکدیگر ـ زیر قیمومیت و سلطه انگلیس قرار گرفت اولین آثار تجاوز را بر سرزمین خود احساس کرد.این احساس با تشکیل دولت اسرائیل در فلسطین، جنبه عملی به خود گرفت. از آن زمان در زیر سلطه رژیم صهیونیستی به زندگی خود ادامه داد و هر روز که از زمان اشغال سرزمینشان می گذشت بر درد و رنج آنها افزوده می شد.

رژیم صهیونیستی نیز با خشونت و تجاوز و دیپلماسی پنهان و آشکار خود در صحنه جهانی و منطقه ای ـ که وسیله تجاوز آن به فلسطین و اشغال سرزمینهای عربی بود ـ برای تحکیم مواضع و حاکمیت خود در فلسطین تلاش کرد. از آنها برای به دست آوردن موقعیت بهتر و به رسمیت شناخته شدن در صحنه جهانی و بین المللی استفاده کرد. این رژیم حتی سازمان ملل را علی رغم قطعنامه هایی که علیه آن صادر می کرد در موضع انفعال قرار می داد. تا جایی که بسیاری از کشورهای جهان که در ابتدا از حقوقمردم فلسطین حمایت می کردند در موضع گیریهای خود دچار تزلزل و دوگانگی شدند و به مرور زمان با رژیم صهیونیستی در زمینه های سیاسی و اقتصادی رابطه برقرار کردند.

در بین کشورهای عربی، سادات رئیس جمهور مصر قرارداد کمپ دیوید را با اسرائیل امضا کرد این قرارداد موجب شد علاوه بر خارج بزرگ ترین و پرجمعیت ترین کشور عربی از خط درگیری اعراب و اسرائیل، بر پیکر فلسطین ضربه شکننده ای وارد شود و تمام آرمانها و آرزوهای مردم آن ـ که چشم امید به ارتش آن دوخته بودند ـ نقش بر آب شود اسرائیل را نیز از انزوای در صحنه جهانی و بین المللی و نیز از دایره تحریمهای سازمان ملل علیه این کشور خارج کند.

پس از توافقنامه کمپ دیوید، جهان شاهد بازگشت قوی رژیم صهیونیستی به آفریقا بود. این رژیم با اعزام کارشناسان علمی و فنی و ارسال کمکهای نظامی و اقتصادی به این منطقه، توانست با بعضی کشورهای روابط دیپلماتیک برقرار کند و از تحریمهای اقتصادی اعراب رهایی یابد. این روابط به این رژیم کمک کرد تا بتواند بخش عظیمی از یهودیان (فالاشه) اتیوپی را به اسرائیل منتقل کند و آنها را در شهرکهای یهودی نشین اسکان دهد.

از سویی دیگر سیاستی را که "گورباچف" ـ آخرین رئیس جمهور شوروی ـ از زمان به دست گیری قدرت در این کشور در سال 1985 با عناوین "پروستریکا" و "گلاسنوست" دنبال کرد، روند انتقال عظیم یهودیان شوروی به اسرائیل را سرعت بخشید. سقوط کمونیسم در اروپای شرقی و فروپاشی اردوگاه شرق نیز که به ظاهر از حامیان حقوق فلسطینیان به شمار می رفتند به بر هم خوردن توازن و قوا به نفعغرب ـ که از حامیان اصلی اسرائیل بودند ـ کمک کرد. کشورهای کمونیستی و سوسیالیستی نیز که از زیر سلطه شوروی رها شده بودند برای جهت رهایی از مشکلات داخلی و معضلات اقتصادی خود ـ که از نظام کمونیستی به آنها ارث رسیده بود ـ به سوی برقراری روابط دیپلماتیک با اسرائیل روی آوردند.

لهستان و مجارستان و چک و اسلواکی در ابتدا و سپس بلغارستان پس از 23 سال قطع روابط با اسرائیل، مجددا روابط سیاسی خود را با این کشور از سرگرفتند.

فروپاشی بلوک شرق و روابط کشورهای آن با اسرائیل به قدری در صحنه داخلی و مبارزاتی فلسطین تأثیر منفی گذاشت که نماینده سازمان آزادی بخش فلسطین در فرانسه (ابراهیم الصوص) در مصاحبه با مجله هفتگی "باساج" در آوریل 1990 از آن پرده برداشت و گفت "تجدید روابط دیپلماتیک بین کشورهای اروپای شرقی و اسرائیل ممکن است به صلح کمک کند".

حوادث و رویدادهای یاد شده و چند مسأله مشابه دیگر در صحنه جهانی و بین المللی نه تنها فلسطینیان را به باز پس گیری سرزمینشان از دست اسرائیل امیدوار نکرد بلکه به تقویت رژیم صهیونیستی کمک کرد و رؤیای چندین ساله آنها [و چشم امیدشان به کشورهای عربی مدافع حقوق فلسطین ]را نیز نقش بر آب کرد.آنها حتی نتوانستند به کوچک ترین خواسته خود که طرح تقسیم فلسطین توسط سازمان ملل بود دست یابند. مردم دریافتند که به جز اتکال به نیروی لایزال الهی و استفاده از مسلسلهای متکی بر ایمان هیچ کس به جز خودشان نمی تواند دفتر سرنوشت فلسطین را ورق بزند.

در کنار عوامل یاد شده دو حادثه نسبتا بزرگنیز در داخل سرزمینهای اشغالی فلسطین، در شروع انتفاضه تأثیر داشت. اولین حادثه عملیات مبادله اسرا معروف به عملیات الجلیل بود که طی آن یکی از گروههای فلسطینی (جبهه خلق برای آزادی فلسطین فرماندهی کل) توانست 605 تن از مبارزان و زندانیان موجود در زندانهای رژیم صهیونیستی را که به اعدام محکوم شده بودند در مبادله با اسرائیلیها آزاد کند. آزادی این زندانیان و ماندن آنها در کرانه غربی و نوار غزه موجب تقویت انگیزه مبارزه همه جانبه مردم فلسطین علیه دشمن صهیونیستی و یکی از عوامل شروع انتفاضه در فلسطین شد. مسئولان رژیم صهیونیستی نیز بارها اعلام کرده بودند یکی از علل اساسی شروع انتفاضه، آزادی زندانیان فلسطینی و سکونت آنها در اردوگاههای فلسطینی است.

حادثه دوم چند روز پیش از شروع انتفاضه اتفاق افتاد. این حادثه بدین صورت بود که چند تن از مجاهدان فلسطینی با استفاده از کایت (هواپیمای کلایدر) یک عملیات بی نظیر علیه اسرائیل انجام دادند. آنها در یکی از پادگانهای ارتش اسرائیل در شمال فلسطین بنام پادگان "الابطال" فرود آمدند و با نیروهای اسرائیلی درگیر شدند و شماری از آنها را به هلاکت رساندند. دو نفر از مبارزان نیز (یک نفر فلسطینی و یک نفر تونسی) جان خود را از دست دادند. این عملیات توانست احساسات ملت فلسطین را در همه جا برانگیزد و آنها را به مبارزه جدی و فراگیر بر ضد رژیم اشغالگر قدس مصمم سازد.

ج ـ واکنش اسرائیلیها نسبت به انتفاضه:

بررسی و مشاهده واکنش مهاجران صهیونیست به انتفاضه فقط از طریق دو مقوله انجام می شود: میانه روی و تندروی، که به این دو، کبوترها و بازهاگفته می شود. این شیوه بررسی بسیار ظالمانه و شاید ناشی از ساده انگاری های الگوی معرفتی مادی است که انسان مرکب را به یک ماده ساده ای تبدیل می کند و سپس به گونه ای از خارج به آن می نگرد که گویا این ماده ساده یک جنبده فاقد انگیزه و درک است. طبقه بندی های مادی، واقعیت را به طور کلی به منفی و مثبت تقسیم می کند و سپس به صورت کمی به آن می نگرد.

بهتر است که الگوی معرفتی چنان توسعه داده شود که با پیچیدگی پدیده صهیونیسم سازگار باشد؛ و به کبوترها و بازها پرنده های معرفتی دیگری نظر مرغ و شترمرغ (و انواع مختلف آن) نیز اضافه شود. گفته می شود که کبوترها همیشه صلح جو هستند و بازها متجاوز و تندخو پنداشته می شوند. اما مرغ خانگی هم متخصص در فرار است و شترمرغ هم خوب می داند که چگونه سرش را در خاک فرو برد. شترمرغ، بیشتر از دیگر انواع پرنده های معرفتی در مهاجرنشین صهیونیستی مشاهده می شود و به ویژه پس از انتفاضه، شمار شترمرغ ها افزایش یافته است.

البته نباید از نظر دور داشت که بسیاری از مرغ های خانگی هم مثل بازها سخن می گویند و اندکی کبوتر نیز در مهاجرنشین صهیونیستی هستند که (برخلاف شایعه ها) وزن چندانی ندارند و بسیاری از بازها نیز مثل کبوترها سخن می گویند.

دکتر قدری حنفی می گوید: مثلاً یهودیان شرقی کبوترانی هستند که دوست دارند باز باشند تا اخلاص خود را [نسبت به صهیونیسم ]برای نخبگان حاکم اشکنازی ثابت کنند. بسیاری از تحلیل گران سیاسی همه این درجه بندی های مختلف و تداخل آنها را نادیده می انگارند؛ زیرا الگوی معرفتی آنها نارسا و ساده است و شامل دو مقوله است و مرغ، شترمرغ وده ها پرنده دیگر اسرائیلی را که مخفی هستند نمی توان در این دو مقوله یافت؛ کسی باید بیاید که آنها را کشف و مطالعه کند.

1 ـ کبوترها:

نشریه "حداشوت" از تعدادی از اسرائیلی های برجسته و نمایانگر جریان های مختلف سیاسی و فرهنگی می پرسد: اگر فلسطینی بودید چه می کردید؟ بیشتر آنها در پاسخ گفتند که همین کاری را که فلسطینیان اکنون می کنند؛ یعنی به انتفاضه می پیوستند. حتی یکی از آنها می افزاید که او "خیلی پیش از این، ده برابر این کارها را می کرد". او می گوید: "به جای نابلس به دیزنجوف (یکی از خیابان های اصلی تل آویو) می رفتم؛ زیرا تأثیر آن بیشتر بود".

این سخن مسالمت آمیز [از دید عربی] ، لزوما موجب رفتار کبوتروار نمی شود؛ زیرا مثلاً موشه دایان "عادلانه" بودن خواست های فلسطینیان را به خوبی درک می کرد و می دانست که اعراب، حتما برخواهند خاست و با صهیونیست ها خواهند جنگید. اما این ادراک، لزوما منجر به جانبداری از ستمدیدگان به پا خاسته نخواهد شد و صرف ادراک تعیین کننده رفتار نهایی نخواهد بود و علاوه بر آن، موازنه نیرو و مجموعه ای از عناصر مادی و معنوی نیز در این زمینه تأثیر تعیین کننده دارد. اگر عرب، ناتوان و سست باشد درک "عادلانه" بودن خواسته های او باعث می شود که نسبت به او بیشتر سخت گیری شود؛ زیرا کسی که خواسته های عادلانه ای دارد هر لحظه برای دستیابی به آن تلاش می کند و بنابراین پیش از این که قدرت پیدا کند و فرصت از دست برود باید با مشتی آهنین کوبیده شود.

موضع بن گوریون، ژابوتینسکی، شلوموآرونسون و دیگران نیز همین است. بنابراین می توان گفت که فرهیختگان اسرائیلی که می گویند موضع اعراب را درک می کنند "کبوترهایی بالفعل" نیستند، بلکه فقط "کبوترهای بالقوه" به معنای لغوی و فلسفی آن هستند. این واکنش کبوترانه منحصر به محافل فرهیخته و برخی از شخصیت های سیاسی است که وزن چندانی ندارند. گمان نمی کنم که این واکنش در افکار عمومی اسرائیل یا در تصمیم گیری های اسرائیل، تأثیر داشته باشد.

2 ـ مرغ ها:

مرغ فراوان است؛ مثل یائیل اسکید که معتقد است "اکنون فقط شهرک نشینان احمق به غزه می روند و هیچ کس به کرانه باختری نمی رود مگر این که دلیل بسیار موجهی داشته باشد؛ ما که می ترسیم". عملیات "رام کردن" شهروندان به دست ژنرال های سنگ، هنوز پابرجاست. به نوشته روزنامه های اسرائیلی، شهرک نشینان در زمان انتفاضه به ندرت مسافرت می کنند و کودکان را تنها نمی گذارند و تنها برای کارهای ضروری بیرون می روند.

در خانواده های یهودی که می خواهند به سفر بروند بحث و جدل ایجاد می شود؛ زیرا اگر یک شهرک نشین به تنهایی مسافرت کند "ماجراجو"ست و اگر همسر و فرزندانش را نیز با خود ببرد "دیوانه" است.

یک زن شهرک نشین تأکید می کند که زرق و برق شهرک ها از بین رفته است و هنگامی که اتوبوس شهرک نشینان از نزدیکی اردوگاه (فلسطینی) عاناتا می گذرد سرعت خود را دیوانه وار افزایش می دهد تا از سنگ پرانی ها در امان باشد. در این شهرک، جوی باز و شاداب حاکم بود، اما حالا دیگر شهرک نشینان،پرده ها را می کشند و ورودی ها را می بندند. به گفته این خانم اوضاع نگران کننده است؛ به ویژه این که او می داند که سربازان اسرائیلی، تظاهرات 600 عرب را که به سوی شهرک می آمدند متوقف کرده اند: "اگر سربازان نمی توانستند جلو آنها را بگیرند، چه بر سر ما می آمد؟ و چه بر سر کودکانمان می آمد؟"

چون شهرک نشینان کوشیده اند که خود را همچون بازها نشان دهند، لذا ویژگی "مرغ گونه" آنها از بین رفته است. راننده اتوبوس شماره 25 (خط قدس به کرانه باختری)، مسافران شهرک نشین خود را که از سنگ نمی ترسند و خوب واکنش نشان می دهند تحسین می کند. به گفته او "آنها در هر لحظه انتظار یورش را دارند و به آن عادت کرده اند"؛ و هنگامی که یورش آغاز می شود آنها مثل "سربازان آموزش دیده، هر آن چه را که باید، انجام می دهند" و کف اتوبوس دراز می کشند. تصویر نهفته در این جا، تصویر انسان نگران و منتظر یورش است که فن پنهان شدن را خوب بلد است.

نمونه دیگر، شهرک نشینی به نام لیمودی جینان است. او یک یهودی ارتدوکس کهنسال است که خیاطی می کند. او بی تردید یک باز و خواهان سرکوب و نابودی اعراب است و می گوید: "ما این کار را در مرزها انجام می دهیم. این جا [در مناطق اشغالی] فرقی ندارد و مرز محسوب می شود. سراسر کشور مرز است". این که این شهرک نشین کهنسال، فلسطین اشغالی را کشوری می داند که سراسر آن مرز است، درک بسیار ظریفی است که نشان می دهد که چه قدر می ترسد و احساس ناامنی می کند.

از آسان ترین راه ها برای تعیین واکنش شهرک نشینان، مطالعات روان شناسان اسرائیلی است. برخی از روان شناسان آمریکایی معتقدند که "سندرمویتنام" در میان سربازان اسرائیلی شیوع یافته است و آن، احساس سرخوردگی ناشی از ورود به جنگ ناجوانمردانه و بی معنایی است که نه می توانند آن را به سود خود به پایان ببرند و نه می توانند از آن عقب نشینی کنند. جناح راست اسرائیل آنها را به علت ناتوانیشان و به خاطر این که خشونت بیشتری به خرج نمی دهند سرزنش می کند و یهودیان جهان و برخی از کبوترهای اسرائیلی نیز به خاطر این که استخوان های فعالانه انتفاضه را می شکنند آنها را مورد حمله قرار می دهند. اما نه راست و نه چپ، راه حل جایگزین به سربازان ارائه نمی دهند.

روزنامه هاآرتس می نویسد که به علت نگرانی ناشی از ادامه انتفاضه، شمار شهرک نشینان صهیونیست که به پزشک روان شناس مراجعه می کنند سه برابر افزایش یافته است. در شهرداری قدس، نشستی به همین مناسبت برگزار شد و در آن، یکی از مدیران مدارس اظهار داشت "آموزگاران از آمدن به مدرسه بیم دارند و شدیدا نگران برخورد سنگ به اتوبوس ها و به سر و صورت سرنشین ها هستند". مدیر یک مدرسه دیگر نیز ابراز نگرانی کرده بود که "این ترس و بیماری روانی از آموزگاران و دانش آموزان به همه صهیونیست های سرزمین های اشغالی سرایت کند". به طور کلی، مطالعه واکنش های شهرک نشینان و نگرانی های آنها به شیوه سنتی آسان نیست.

روزنامه ژروزالم پست نوشته است که یکی از روان شناسان اسرائیلی می گوید که تا چهل سال پس از اشغال، هیچ مورد در میان بیماران روانی که نشانگر نگرانی آنها از اعراب باشد به چشم نخورده است، گویا عملیات سرکوب روحی کامل بوده است؛ چرا که تهدید عرب کامل بوده است و دستگاه عصبی مهاجرصهیونیست ها نمی تواند مستقیما حتی در سطح ضمیر ناخودآگاه با عرب روبرو شود. در هر حال، چه کسی دوست دارد اعتراف کند که مرغ است؟ بنابراین روشن است که نتایج تحقیقات اسرائیلی، نتایجی است که پژوهشگران از گفته های بیمارانی گرفته اند که بیشتر آنها از این که اعراب را منبع نگرانی خود بدانند خودداری کرده اند.

3 ـ شترمرغ ها:

این که انسان نخواهد "مرغ" باشد یک مسأله ارادی و آگاهانه است، اما این که شهرک نشین به شترمرغ تبدیل شود امری است که علی رغم اراده او تحقق می پذیرد و خودش متوجه آن نمی شود، بلکه پژوهشگری که از خارج به او می نگرد متوجه این امر می شود.

در مهاجرنشین صهیونیستی شترمرغ بسیار است؛ مثل فردی موسوم به جابای که در یکی از شهرک ها رستوران کوچکی دارد. او بر ترس خود این گونه سرپوش می گذارد و می گوید: "اکنون مهم ترین چیز این است که خشونت هر دو طرف را متوقف کنیم و با هم بنشینیم، قهوه بنوشیم و مشکلات خود را همچون انسان حل کنیم". او هرگز از راه دستیابی به این صلح و چگونگی امکان دستیابی به سازش سخن نمی گوید (ژروزالم پست).

یکی از افسران اسرائیلی، این وضعیت شترمرغ گونه را بسیار دقیق ترسیم می کند. او به روزنامه حداشوت می گوید که غیب کردن پدیده انتفاضه مردم فلسطین با عصای جادویی (شبیه شترمرغ) صرفا نمادی از آرزوها و اوهام است که اسرائیلی ها (به جای آن که سر خود را در خاک و یا در زمین فلسطین فرو برند) بهتر است از این خواب بیدارشوند.

شاید این عصای جادویی در یک از ساختمان های حزب لیکود باشد؛ زیرا شارون در سال 1988 گفته بود که همین که حزب لیکود در اواخر سال به قدرت برسد، انتفاضه پایان خواهد پذیرفت. اما طبعا منظور شارون حمام های غیرجادویی خون بود. البته برای این که او را شترمرغ به حساب نیاوریم می بایست اقدامات مورد نظر خود را بیان می کرد؛ زیرا حمام های خون احتمالاً باعث تشدید انتفاضه و انقلاب ها خواهد شد و آمریکایی ها در ویتنام و فرانسوی ها در الجزایر چنین چیزی را تجربه کرده اند.

پس از انتفاضه، خودشناسی معرفتی در تمرکز بر جنبه های فنی سرکوب انتفاضه جلوه گر شد؛ به طوری که گویا قضیه صرفا اجرای سلسله ای از اقدامات و برداشتن گام هاست و این قضیه به طور کامل به یک مسأله اجرایی تبدیل می شود (این که آیا گلوله پلاستیکی و خودروهای آب پاش می تواند انتفاضه را سرکوب کند یا نه؟) و دیگر به سؤالات نهایی توجهی نمی شود. شیمون پرز از این که موضع دولت اسرائیل همان است که ما آن را شترمرغ گونه می نامیم، ابزار ناخرسندی می کند؛ چرا که دولت اسرائیل، می کوشد تا نقطه های دقیق فنی مربوط به اقدامات امنیتی را رعایت کند و جلو انتفاضه را بگیرد و راه حل های سیاسی بحران را به کلی نادیده انگارد. به گفته او: "در آینده وقتی کسی مشروح مذاکرات دولت را بخواند، به چشمان خود اطمینان نخواهد کرد".

ب. مایکل مقاله ای با عنوان "تولد مبارک" در روزنامه هاآرتس نوشت و در آن این ادراک شترمرغی را به شکل کمدی توصیف کرد. وی می نویسد: "الحمدلله دولت بیانیه ای صادر کرد و در آن تأکیدنمود که در اسرائیل هیچ گونه شورش مدنی وجود ندارد". نویسنده پیشنهاد می کند که قانونی به عنوان "قانون عدم شورش" به تصویب برسد و براساس آن هر کسی که وسوسه شده است که ادعا کند یا بنویسد و یا حتی اشاره کند که یک شورش مدنی رخ داده است مجازات شود.

با وجود این مشکل کوچکی باقی می ماند و آن این است که پس آن چه که در مناطق آزاد شده سرزمین اسرائیل رخ می دهد چیست؟ نویسنده سپس می کوشد تا انتفاضه را به شیوه ای کمدی توصیف کند. او وجود آن را هم تأیید و هم انکار می کند یعنی هم یک چیز و هم عکس آن را می گوید: "گروه هایی از کودکان هستند که خوب آموزش دیده اند. آنها فاقد ابتکار عمل هستند و به طور خودکار عمل می کنند و از خارج، توسط سازمان های تروریستی هدایت می شوند. این سازمان ها نتوانستند در مناطق مورد نظر رخنه کنند؛ زیرا نیروهای امنیتی همیشه آنها را دفع می کنند.

بنابراین می توان گفت که فقط همین سازمان ها هستند که این انتفاضه خود کار را می چرخانند و دست هدایتگری که در پس انتفاضه قرار دارد، آشکارا به چشم می خورد و نشان می دهد که سازمان آزادی بخش فلسطین نتوانسته است حمایت مردم محلی را به دست آورد. اگر این مردم به حال خود رها شوند، با اشغالگری اسرائیل کنار می آیند. بنابراین، این ناآرامی ها صرفا یک رویداد گذرا و مستمر است اما شورش مدنی نیست".

ادراک شترمرغی، همان نژادپرستی صهیونیستی معکوس است که تعبیری از تمایل صهیونیسم به قرار دادن عنصر یهودی در جای عرب است. بنابراین هدف صهیونیسم، غایب ساختن عرباست. اما اگر عرب با این خشونت بازگشت و بیدار شد و با غیاب، مقابله نمود چه باید کرد و چه راه حلی را باید در پیش گرفت؟ طبعا راه حل شترمرغ گونه؛ یعنی این که مهاجر صهیونیست سر خود را در خاک فرو برد تا بار دیگر عرب غایب شود.

4 ـ بازها:

بازها همان گونه که انتظار می رود، زیاد هستند. برای مثال شامیر نخست وزیر سابق اسرائیل گفته بود که هیچ قدرتی در جهان "چه تظاهرکنندگان، چه تروریست ها و چه اعمال فشار، هیچ یک نمی توانند اسرائیل را از شهرک سازی در جای جای سرزمین فلسطین باز دارند". نیازی به گفتن نیست که عملیات شهرک سازی از راه دوستی، برادری و گفتگوی مسالمت آمیز تحقق نمی پذیرد؛ چون بدون تردید اعراب موافق از دست دادن زمین هایشان نیستند.

شامیر می افزاید: "اما کسانی که می گویند ما اسرائیلی ها اشغالگر هستیم و اگر آشوبگران، قاتلان و تروریست ها خود را صاحبان اصلی حق بدانند، ما از فراز کوه ها و با تکیه بر هزاران سال تاریخ به آنها می گوییم که آنها در برابر ما ملخی بیش نیستند". همه می دانیم که با ملخ چه می کنند. این تشبیه نمادی از نابودسازی در خود دارد. رابین نیز تصریح می کرد که اسرائیل هنوز همه سلاح هایش را به کار نگرفته است و "امنیت را حتی اگر دردآور باشد از نو برقرار خواهد ساخت".

با توجه به تجربه فلسطینیان عرب می بینیم که امنیت اسرائیلی همیشه دردآور بوده است. رابین به برخی از راه هایی که باید برای برقراری این امنیت دردآور در پیش گرفت اشاره می کند. وی به عاملان انتفاضه هشدار می دهد که هر کسی با اسرائیل درافتد"سرش بر روی صخره ها و دیوارهای این قلعه خُرد خواهد شد".

اسحاق مردخای نیز تصریح کرده است: "نیروهای امنیتی برای برقراری امنیت، همه اقدامات لازم را به انجام خواهند رساند و برای دستیابی به این هدف، در به کارگیری هیچ ابزاری کوتاهی نخواهند کرد". نیروهای اسرائیلی، به استخوان شکنی، شلیک گلوله و تبعید پیشگامان انتفاضه به خارج از میهن متوسل می شوند. حتی ابتکار صهیونیسم در سرکوب، شکل های تازه ای به خود گرفته است؛ مثل آن چه که "منع رفت و آمد فعال" نامیده می شود و در طی مدت منع رفت و آمد، سربازان صهیونیست به خانه می ریزند و دقیقا بازرسی می کنند و سرپرست خانواده و پسر بزرگتر را می زنند.

فرمانده ارتش، در توجیه این روش نوین سرکوب، آن را تلاشی برای ایجاد مجدد ترس از ارتش در دل های فلسطینیان می داند. پس در این جا هدف فقط نظام خارجی نیست، بلکه ایجاد اعتماد به نفس در سربازان هم مورد نظر است؛ چرا که آنها در طی هفته ها، به مضحکه تبدیل شده بودند.

به نظر می رسد که اشغال لبنان (که اسرائیلی ها آن را "عملیات قانون و نظم" می نامند) نیز همین هدف را دنبال می کند. روزنامه ساندی تایمز بر این باور است که اسرائیل با این تهاجم می کوشد تا با عرض اندام، زمام امور را مجددا به دست گیرد و نشان دهد که جای سابقش را بازیافته است. موردخای گور می گوید: "اشغال لبنان، به ساکنان زمین های اشغالی یادآور می شود که ارتش از هم نپاشیده است".

شلومو گازت (رئیس پیشین سازمان اطلاعات) پیشنهاد داده بود که برای مجازات تروریست ها فقط نباید به تخریب خانه های آنها اکتفا کرد، بلکه باید200 تا 400 متر از پیرامون خانه ها را نیز ویران نمود. هنگامی که دختربچه ای از یکی از شهرک های صهیونیستی واقع در نزدیکی روستای عرب نشین بیتا (از ناحیه نابلس) بر اثر برخورد گلوله یکی از شهرک نشین ها به قتل رسید و شایعه شد که بر اثر سنگ پرانی جان سپرده است، وزیر ادیان و رهبر حزب مذهبی (مفدال) خواستار آن شد که نیروهای پلیس اسرائیل، روستای بیتا را به طور کامل از روی زمین نابود کنند و شهرکی بسازند و نام دختر یهودی را که در این روستا کشته شده بود بر آن شهرک بنهند و صدها شهروند عرب ساکن روستا را رانده و تبعید کنند.

رافائیل ایتان، رئیس پیشین ستاد نیروهای مسلح اسرائیل و بنیانگذار یک حزب، دریافت که انتفاضه، اولین شلیک جنگ آینده است. وی اذعان می دارد که سربازان اسرائیلی مرغ گونه اند و در برابر سنگ ها عقب نشینی می کنند و سراسر جهان نیز این منظره را نظاره می کنند؛ "منظره یک ارتش ناتوان، دولت از هم گسیخته و بی عمل". وی تصمیم گرفت که پیشنهادهای خود را برای سرکوب انتفاضه ارائه دهد.

این پیشنهادها همه ساده انگاری های الگوهای مادی عملی را در خود دارد: "اگر اعراب، لاستیکی را در یک خیابان اصلی آتش زدند باید این لاستیک را به نزدیک ترین خانه در منطقه آورد. در طی چند ثانیه ساکنان خانه بیرون می آیند و آتش را خاموش می کنند؛ زیرا اگر این کار را نکنند خانه شان آتش می گیرد". وی پیشنهاد داد که به مدت دو ماه رفت و آمد خودروهای عرب در خیابانی که با موانع سنگی بسته شده ممنوع شود. این تنها به دو پلیس نیاز دارد که در دو طرف خیابان بایستند نه به یک ارتش کامل.

ایتان به واقعیت مهمی اشاره کرد و آن این که از سال 1967 تا 1977 (در زمان حاکمیت دولت میانه رو معراخ) 800 عرب محرک انتفاضه تعبید: (یعنی غایب) شدند و باید 400 تا 500 تن دیگر از محرکین را تبعید کرد و حتی باید مادران و فرزندانشان را نیز تبعید نمود. در پیشنهادهای ایتان، هیچ گونه ابتکاری در زمینه سرکوب وجود ندارد. هر کس که می خواهد پیشنهادهای مشابهی را ببیند باید تاریخ تروریسم نازی را مطالعه کند که در آن جا افکار جدیدتر، اصولی تر و کارآمدتری را ملاحظه خواهد کرد؛ چرا که مفهوم مجازات دسته جمعی، اختراع صهیونیست ها نیست، بلکه روش کهن استعمار غرب و یک سنت پایدار است.

شهرک نشینان نیز در تندروی غوطه ورند؛ زیرا برخی از آنها لازم می دانند که نوار غزه و کرانه باختری به طور کامل به اسرائیل ملحق شود. همان طور که روزنامه "فرانکفورتر آلگماینه" می نویسند: "بیشتر اسرائیلی ها طرفدار خط تندروانه شامیر هستند و هدف آنها پایان دادن به وجود اعراب در فلسطین است". در پی یکی از عملیات جان برکفانه در نزدیکی یکی از روستاهای عرب "شهرک نشینان یهودی خواستار آن شده بودند که روستا بر سر اهالی آن ویران شود و با خاک یکسان گردد و کاملاً از نقشه ناپدید شود تا مایه عبرت دیگران باشد". برخی از شهرک نشینان لازم می دانند که با اعراب، به همان ترتیبی که آمریکایی ها با سرخپوستان رفتار کردند، تسویه حساب شود؛ به این شرط که از چشم دوربین های تلویزیون دور بماند.

تاکنون تنها گفته های صهیونیست های تندرو را نقل کردیم اما باید میان گفتار و کردار تفکیک قایل شد؛ چرا که گفتار به طور کامل بیانگر موضع نیست،بلکه تندی لفظی انسان، نیت، قصد و حالت ذهنی او یعنی بخشی از کل را نشان می دهد. برای مطالعه کامل ابعاد واقعی تندروی اسرائیلی ها باید نیت و قصد و توجیه ها را کنار بگذاریم و عناصر پیچیده دیگری را فراتر از اراده خود گوینده، مدنظر قرار دهیم؛ چرا که تندی لفظی گاه پوششی است برای سرپوش نهادن به موضع واقعی که مرغ گونه یا شترمرغ گونه است.

مثلاً ایتان خواسته است که رفت و آمد خودروها ممنوع شود و دو سرباز را که در کنار خیابان بایستند کافی می داند. آیا او امکان سنگ پرانی به آن دو و احتمال نیاز آنها به یک گروه کامل نظامی برای پشتیبانی از آنها را در نظر گرفته است؟ اما در مورد مهاجرت صدها تن از فرماندهان، آیا از آن جا که نیروهای زیردست این فرماندهان نیز در حال گریز هستند نباید روش های معین و ابزار سرکوبگرانه ای را برای حل آن به کار گرفت؟

پاسخ به چنین سؤال هایی مستلزم آن است که پیشنهاددهنده نگاهی همه جانبه داشته باشد، اما در واقع چنین نگاهی وجود ندارد؛ چرا که الگوی معروفیت مادی در میان مجموعه ای از حقایق، حقایق انسانی و تاریخ را نادیده می انگارد و لذا باز شکاری در عمل به یک شترمرغ مسخره تبدیل می شود؛ مثلاً همان طور که گفته شد، یک شهرک نشین دوست دارد که به دور از چشم دوربین های تلویزیون، اعراب را ذبح و نابود کند، درست همان طور که آمریکایی ها در تجربه اسکانی مشابه، انجام دادند.

این همان خواسته و تمایل باز است. با وجود این، پس از دقت درمی یابیم که این موضع او کاملاً شترمرغ گونه است؛ چه او می داند که تجربه اسکانیاشغالگرانه آمریکا از قرن هفدهم و در منطقه ای آغاز شد که تراکم جمعیت چندانی نداشت و در آن "قبایلی" از سرخپوستان زندگی می کردند و تمدن آنها با وجود زیبایی و لطافت، پیچیده و پیشرفته نبود. لذا نابود کردن آنها به دور از چشم تلویزیونی که هنوز اختراع نشده بود، کار آسانی بود. اما تجربه اسکانی این مهاجرنشین صهیونیستی، از اواخر قرن نوزدهم و در منطقه ای آغاز شد که پر از سکنه بود و در پیرامون آنها میلیون ها تن از برادرانشان به سر می بردند که به یک میراث تمدنی کهن و پیچیده و منسجم تعلق داشتند.

علاوه بر این آنها اکنون می توانند با قابلیت فوق العاده، با دوربین گفتگو کنند بنابراین تندروی در این جا را می توان "خود ارضایی سیاسی" و آرزوی شیرین محال نامید.

به علاوه این تندروی را باید نمادی از یک بحران حقیقی و عمیق نیز دانست؛ چرا که ـ همان طور که گفته شد ـ اگر عرب بپذیرد که رابطه خود را با صهیونیست ها به حالت عادی درآورد و به لوازم یدکی تبدیل شود که به کارگیری آن امکان پذیر باشد، در این صورت صهیونیست ها حاضرند تا حد زیادی در برابر او از خود تسامح نشان دهند. در این حال عرب می تواند از بسیاری از حقوق مدنی و برخی از حقوق سیاسی برخوردار شود و می تواند تا آن جا که می خواهد تخته نرد بازی کند و یا حتی می تواند تخته نرد را فراموش کند و در بی هویتی به دنبال خوشی های موردنظر خود برود.

اگر عرب غایب شود و اگر قانع و سر به زیر شود و مشروعیت صهیونیسم را به چالش نگیرد، صهیونیست می تواند در برابر مرغ اهلی عربی که به حالت عادی درآمده است موضع معتدلی در پیشگیرد، اما اگر عرب به یک باز دارای هویت تبدیل شود و برای دفاع از خود، حمله ور شود، دیگر اعتدال از بین می رود و دشمن از دموکراسی خیالی غربی اش دست برمی دارد و با مشتی آهنین می کوبد.

د ـ تأثیر انتفاضه بر اسرائیل:

انتفاضه فلسطین به همان اندازه که تحولّی اساسی در داخل فلسطینیان ایجاد کرد و بسیار زیبا و فراگیر بود در جامعه یهودی اسرائیل و رژیم صهیونیستی نیز تأثیرهای فراگیری داشت که نمی توان آنها را صرفا در یک بعد و زمینه خلاصه نمود. از این رو ارائه تصویری دقیق از تأثیر انتفاضه میسّر نمی شود مگر زمانی که این تأثیر در دو بعد فلسطینی و اسرائیلی بررسی شود. لذا در این نوشتار سعی شده است تأثیر انتفاضه بر جامعه اسرائیل و دستگاههای تابعه رژیم صهیونیستی در زمینه های مختلف مورد مطالعه قرار گیرد.

پی گیری مواضع و تصریحات رهبران رژیم صهیونیستی و تحلیلهای آنها حجم خطری که آینده این رژیم را تهدید می کند نشان می دهد. زیرا بافت اساسی آن آمادگی تحمل صدمات شدید داخلی و خارجی را ندارد. این رژیم در گذشته اعراب را از انجام جنگ حقیقی بر ضد خودش ناتوان کرد جنگی که با ویژگیهای خود توازن روحی را به اعراب باز گردانَد و رژیم صهیونیستی را مجبور به عقب نشینی از سرزمینهای اشغالی کند و در مقابل خواست و حقوق مشروع ملت فلسطین تسلیم گردد. اما با شروع انتفاضه در داخل سرزمینهای اشغالی که تحت سیطره و حاکمیت آن است گرفتار تهاجم گسترده ای شد که تأثیر آن از یک جنگ کلاسیک بر این رژیم بیشتر نمایان گردید تا جایی که توان سرکوبی آن را از دستداد.

تأثیر انتفاضه بر رژیم صهیونیستی در دوران انتفاضه بیش از هر زمینه ای در زمینه روحی و معنوی آن متجلّی است به گونه ای که این تأثیر هر روز داخل اسرائیل و ارکان این رژیم عمیق تر گردید. البته این نظر بدان معنا نیست که رژیم صهیونیستی اَبراز سرکوب و خشونت را در مقابله با انتفاضه از دست داد، بلکه این رژیم تمامی دستگاههای امنیتی و نظامی خود را برای خاموش کردن آتش انتفاضه و سرکوب قیام مردم مسلمان فلسطین بسیج کرد تا بتواند به هر نحو ممکن قیام فلسطینیان را خاموش سازد. اما تأثیراتی که انتفاضه فلسطین بر رژیم صهیونیستی و جامعه اسرائیلی داشته بیش از تصوری است که صهیونیستها از آن داشته اند لذا با توجه به ضرورت طرح آن، در نوشتار زیر به طور مختصر و گذرا به آنها اشاره می شود.

همچنین یک آکادمی که نقش مهم و مؤثری را در افکار عمومی اسرائیل دارد طوماری را آماده کرد که بیش از 600 نفر از اساتید دانشگاهها که در دانشگاههای قدس، تل آویو، حیفا، بئرالسبع تدریس می کردند آن را امضا کردند. عنوان آن عبارت بود از این که "سیطره با اکراه و مستمر در مناطق (کرانه غربی و بخش غزه) که دولت اسرائیل را با خطر مواجه می کنند، مردود است".

گروهی متشکل از 500 روان شناس و پزشک متخصص روان شناسی نیز بیانیه ای منتشر کردند که در آن انعکاس تداوم سیاست سرکوب در مناطق اشغالی کرانه غربی و نوار غزه را خاطرنشان ساختند و به بحرانهای روحی بین سربازان و فرزندان خانواده های یهودی ناشی از رویارویی با فلسطینیان اشاره داشتند.اما علی رغم این گونه مخالفتها، حدود 64% از اسرائیلیها سیاست سرکوبگرانه رژیم صهیونیستی را تأیید کرده اند. این به معنای آن است که 36% آنها استمرار اشغال را رد می کنند و بخشی از آنها هم برپایی دولت مستقل فلسطینی را تأیید می کنند.

در یک نظرپرسی که توسط مجله "تایمز" آمریکا از یهودیان آمریکایی صورت گرفت روشن شد که 39% از یهودیان آمریکا اندیشه ایجاد دولت مستقل فلسطینی در سرزمینهای اشغالی را تأیید کرده اند. خاخام "الکساندر شنیدلر" رئیس "اتحاد گروههای یهودی آمریکا" اعتقاد داشت که خشونت بین سربازان اسرائیلی و تظاهرکنندگان فلسطینی، باید حکومت اسرائیل را به انجام گفت وگو با فلسطینیان مجبور نماید تا به اشغال بعضی از سرزمینهای عربی پایان دهد... و اسرائیل نمی تواند با استقرار در سرزمینهای منتظر اشغالی صلح باشد.

انتفاضه همچنین در محافل سیاسی و حزبی اسرائیل، از جمله دو حزب حاکم لیکود و کارگر، گرفتاریهایی ایجاد کرد. تا جایی که اسحاق شامیر نخست وزیر وقت اسرائیل انتفاضه مناطق اشغالی را "عربده زعران" (عربده کشی الواط و بی سروپاها) خواند و به رهبران حزب کارگر هجوم برد و آنها را به بزدلی متهم کرد.

وی گفت: "پس از گذشت 20 سال از جنگ شش روزه 1967 که به اسرائیل مرزهای امن و مکان خاصی بخشید اسرائیل امروزه با واکنش ارتجاعی حزب کارگر مواجه می باشد و این به دلیل بازگشت ما به روزهایی است که عربها در مقابل وجود ما علامت سؤال قرار دادند". حزب کارگر به اتهام لیکود مبنی بر این که این حزب منبع آشوب بوده و سیاست آن راه را برای گفت وگوهای صلح می بندد، واکنش نشان داد.

با افزایش شدت انتفاضه، بحرانهای داخلی این گروهها نیز به وخامت گرائید و فشار بر آنها افزایش یافت. به ویژه طرفداران حزب کارگر، که تعدادی از اعراب سرزمینهای اشغالی سال 1948 در آن عضویت دارند. این امر باعث شد تا نمایندگان عرب پارلمان اسرائیل در مقابل رژیم صهیونیستی و اقدامات سرکوبگرانه آن بر ضد ملت فلسطین موضع مشخص و یکپارچه ای اتخاذ کنند. در این خصوص حتی تعدادی از آنها از عضویت در پارلمان اسرائیل استعفا کردند. به عنوان نمونه "عبدالوهاب الدراوشه" عضو فلسطینی پارلمان از جناح حزب کارگر اسرائیل در مقابل هزاران تظاهر کننده عرب در ناصره در تاریخ 23/1/1988 استعفای خود را اعلام کرد.

وی همچنین از بقیه اعضای عرب حزب کارگر خواست تا در اعتراض به سیاست وزیر دفاع اسرائیل، اسحاق رابین (از حزب کارگر) در کرانه غربی و نوار غزه استعفا دهند. همچنین نتایج انتفاضه شمعون پرز را مجبور کرد از "دوره سرنوشت ساز" صحبت کند و در ارتباط با انتخابات سال 1988 اسرائیل بگوید که "این انتخابات مهم ترین انتخابات از سال 1948 است به طوری که تا به حال با انتخاباتی چنین حساس مواجه نبوده ایم.

انتخابات این بار بین احزاب و اشخاص نیست این بار انتخاب راه است، تمام آنچه را که در خلال 40 سال انجام دادیم هم اکنون مقابل علامت سؤال قرار گرفته." وی همچنین در خصوص اختلاف بر سر انتخابات زودرس اسرائیل (یعنی قبل از نوامبر 1988) اعلام داشت: "به نظر می رسد هر یک از دو ائتلاف بزرگ (کارگر و لیکود) در این زمینه شانسی نخواهند داشت. حزب کارگر به خاطر جلو انداختن زمان انتخابات نمی تواند اکثریت را به خود اختصاصدهد." یک نظرپرسی همگانی هم که انجام گرفت دلالت بر این داشت که حزب کارگر در انتخابات پارلمانی به دلیل سیاست سرکوبگرایانه اسحاق رابین نیمی از طرفداران عرب خود را از دست داد.

اسحاق شامیر رهبر لیکود نیز از این انتخابات سود نبرد. آریل شارون پس از گسترش انتفاضه اعتقاد داشت که بررسی علل حوادث کرانه غربی و نوار غزه ضروری نیست چرا که این حوادث یک سری اقدامات تروریستی بوده که در طول 100 سال از زمان حکومت عثمانیها وجود داشته و هدفش کشتار یهودیان است. اما اسحاق رابین اعتراف کرد که حوادث سرزمینهای اشغالی تروریسم نیست بلکه شکل جدیدی از مبارزه بر ضد اسرائیل است چرا که تظاهرکنندگان علیه ارتش تیراندازی نمی کنند.

علی رغم اختلافاتی که انتفاضه بین دو حزب حاکم اسرائیل ایجاد کرد و ظاهرا به نظر می رسید که در مقابل خشونت حزب لیکود، حزب کار دارای اعتدال بیشتری در برخورد با انتفاضه است ولی همواره در معرض حملات هر دوی آنها قرار داشت. آمریکا نیز سعی می کرد از این اختلافات برای فشار بر اعراب و فلسطینیان برای عقب نشینی از مواضع خود که براساس حق تعیین سرنوشت مردم فلسطین و عدم اعتراف رژیم اسرائیل مبتنی است استفاده کند و آنها را به پای میز مذاکره با رژیم صهیونیستی بکشاند.

حکومت آمریکا از همان اوایل انتفاضه از اختلاف موجود داخل حکومت اسرائیل به بهترین وجه استفاده کرد. وزرای خارجه آن در مسافرتهای خود به کشورهای عربی بارها اظهار کردند که این اختلافها تنگنایی به وجود آورده است که مانع از برگزاری کنفرانس بین المللی صلح در خاورمیانه می شود. ولی بالاخره آمریکا توانست با استفاده ازاین ترفند، جریان سازشکار فلسطینی را تطمیع کرده و به پای میز مذاکره با اسرائیل بکشاند. اما استمرار انتفاضه و افزایش تدریجی راههای مواجه فلسطینیان با نیروهای اشغالگر رژیم صهیونیستی، بدون توجه به مذاکرات صلح اعراب و اسرائیل ادامه پیدا کرد.

از این رو حرکت و ترفند سیاسی جدید آمریکا، رژیم صهیونیستی و جناح سازشکار ساف به رهبری یاسر عرفات پس از چندین ماه مقابله پیاپی با انتفاضه مردم در داخل سرزمینهای اشغالی 1948 و به ویژه در کرانه غربی و نوار غزه در معرض شکست کامل قرار گرفت. تا جایی که شیمون پرز نخست وزیر اسرائیل و برخی از مسئولان رژیم صهیونیستی علنا اظهار داشتند در صورتی که حکومت خودگردان فلسطینی نتواند از عملیات خشونت آمیز فلسطینیان علیه نیروهای اسرائیلی جلوگیری کند مجبور خواهند شد توافق با ساف را ملغی اعلام کنند.

1 ـ تأثیر اقتصادی انتفاضه بر رژیم صهیونیستی:

در سرشماری سال 1986 که از نیروی کار اسرائیل گرفته شد معلوم گردید که 95 هزار کارگر فلسطینی در داخل سرزمینهای اشغالی 1948 یعنی معادل 5/6% کل نیروی کار در رژیم صهیونیستی وجود داشتند که در بخشهای اقتصادی زیر پراکنده شده بودند:

بخش کشاورزی 7/15%، بخش صنعت 7/17%، بخش خدمات 48% ـ یعنی حدود 72% کارگران ساختمان در رژیم صهیونیستی ـ بخش خدمات 9/18%. این نسبت از نیروی کار دارای حقوق پایین و دستمزدهای کمتری نسبت به کارگران یهود در همان کار معین بودند که نسبت اختلاف به100% می رسید و علاوه بر آن کارگران فلسطینی از تمام حقوق سندیکایی و ضمانتهای بهداشتی و اجتماعی و غیره محروم بودند. با این وجود مقامات رژیم صهیونیستی از کارگران عرب 20 تا 50% مالیات مقطوعه می گرفتند.

آمار فوق الذکر نشان می دهد که حجم نیروی کارگری فلسطینی اثر زیادی در حیات اقتصادی اسرائیل داشته که در صورت استفاده کامل انتفاضه از این نیرو، اثر وخیمی بر اقتصاد آن می گذاشت. با وجود آن، این مسأله در انتفاضه اتفاق افتاد و تأثیر خودش را بر رژیم صهیونیستی گذاشت.

پس از وقوع سلسله اعتصابهای اعراب در فلسطین اشغالی که در آن کارگران از کار برای رژیم صهیونیستی منع شده بودند سیاستمداران اسرائیلی تهدید کردند که کارگران خارجی را استخدام خواهند کرد تا از این راه نتایج برخوردها را کاهش دهند. ولی این سیاست شکست خورد. چون بیست سال استخدام کارگران فلسطینی باعث ایجاد نیروی کاری شده بود که به راحتی امکان نداشت آنها را کنار گذاشت. لذا اعتصابها شکل همه جانبه ای به خود گرفت تا بخش اقتصادی رژیم صهیونیستی را مورد تحریم قرار دهد.

تحریم تولیدات کارخانه ها صهیونیستی و سرپیچی کارگران فلسطینی در دوران انتفاضه از کار در کارخانه ها و کشتزارهای صهیونیستی در بغرنج کردن وضعیت بحرانی اقتصادی رژیم صهیونیستی تأثیر زیادی داشت و باعث پیدایش بحرانهای شدید دیگری در جامعه صهیونیستی گردید. به طوری که طبق آمارهای ارائه شده، تولید داخلی مناطق اشغالی در سال 1986 (به میلیارد دلار) طبق جدول زیر مشخص شده است.

این ارقام نیز اشاره به این دارد که درآمد فردی در اسرائیل 6 برابر کرانه غربی و 9 برابر نوار غزه است. می توان این طور استنتاج نمود که اسرائیل از خلال سیاست عقب نگه داشتن اقتصادی و وابستگی اقتصادی مناطق اشغالی، امکان رشد بخش اقتصادی مستقل فلسطینی و فعال کردن و پیشرفت آن را به وجود آورده امّا در پاسخ به درخواستهای جنبش اسلامی و فرماندهی متحد انتفاضه در داخل، بیشتر کارگران فلسطینی از کار در داخل سرزمینهای اشغالی سال 1948، سر باز زدند.

بنابراین انتفاضه اثرات زیادی در زمینه اقتصادی بر رژیم صهیونیستی برجای گذاشت و هنگامی که این قیام تمام اردوگاههای فلسطین را فراگرفت و در بخشهای مختلف اقتصادی وارد شد نقش مهمی را در سست کردن پایه های اقتصادی رژیم صهیونیستی ایفا نمود.

برخوردهای انقلابیون مسلمان فلسطینی و اعتصابهای آنها در مراکز تولیدی و اقتصادی اسرائیل، علی رغم کمک زیادی که از طرف آمریکا به رژیم صهیونیستی می شد، اقتصاد آن را در معرض ضربات کوبنده ای قرار داد و امکانات زیادی را که در تقویت بنیه دفاعی اسرائیل به کار می رفت از بین برد و هر چند که سیاستمداران و اقتصاددانان صهیونیستی برای کاهش آثار منفی انتفاضه بر اقتصاد اسرائیل تلاش کردند اما رژیم صهیونیستی رو به رو با بحران شدید اقتصادی گردید که در زیر به آنها اشاره می شود.

1) بخش جهانگردی:

انتفاضه بر بخش جهانگردی و توریسم در اسرائیل که درآمد سالانه آن به میلیونها دلار می رسید تأثیر منفی زیادی داشت. اسرائیل که به دلیل برخوردداری از موقعیت تاریخی، جغرافیایی و مذهبی، هر سال میزبان هزاران توریستغربی از کشورهای مختلف اروپا و آمریکا بود و حتی برخی از آنها برای زیارت اماکن مقدسه به اسرائیل مسافرت می کردند "هر سال رقمی معادل 3/1 میلیارد دلار درآمد داشت". با بحرانی شدن اوضاع در فلسطین و اعتصاب کارگران فلسطینی شاغل در این بخش و همچنین ناامن شدن اسرائیل برای مسافران خارجی به ویژه غربیها، عملاً جهانگردان و توریستهای غربی برای حفظ جان خود از ورود به فلسطین و سیر و سیاحت در این کشور و زیارت اماکن مقدسه آن پرهیز کردند و بدین وسیله خسارت قابل توجهی بر پیکر اقتصاد اسرائیل وارد آمد و بخش جهانگردی که منبع مهمی برای به دست آوردن ارز است شاهد رکود عجیبی گردید.

"شایتام یعقوب" کارشناس اسرائیلی در وزارت جهانگردی، این رکود را حدود 500 میلیون دلار در ماههای سال اول انتفاضه برآورده نمود. همچنین شرکت هواپیمایی اسرائیل "اِل. عال" اعلام نمود که رزروهای خط این شرکت بر فراز اقیانوس اطلس 20 تا 30% کاهش داشته و انتظار می رود درآمد سالانه این شرکت به 31 کاهش یابد.

دو شرکت هواپیمایی اسرائیلی دیگر یعنی "ارکیع" و "سان دور" نیز بین ژانویه تا ژوئن سال اول انتفاضه 25% از پروازهای هوایی خود به اروپا را لغو کردند. و در ماههای بعدی نیز مجبور شدند نصف پروازهای خود را لغو کنند.

در سطح هتلهای سیاحتی این وضعیت شدیدتر است. هتل ملک داوود بزرگترین و با شکوه ترین هتل قدس اشغالی است که همیشه رزروهایش کامل بوده، در طول دوره انتفاضه تقریبا نصف اتاقهایش خالی شد. "سیماوین" یکی از مسئولین هتل می گوید که: "اگر وضعیت کنونی ادامه یابد ما مجبوریم اعلامورشکستگی نمائیم". همین امر را نیز "فلورون ارنو" مسئول هتل "نوتردام شرقی" در شهر قدس بیان کرده، هتلی که 60% جهانگردان خود را از دست داده است. به همین لحاظ حکومت سعی در کمک به هتلها و ترغیب آژانسهای جهانگردی بیگانه برای کار در جهت ترویج صنعت اسرائیل با وسایل مختلف داشته است اما انتفاضه نسبت برنامه جهانگردی اسرائیل را حداقل به 30% کاهش داده است.

روزنامه های صهیونیستی به نوبه خود معتقدند که وزارت جهانگردی و شرکت هواپیمایی "اِل. عال" در تلاشهای خود برای جلب جهانگرد به اسرائیل موفق نیست و مشکل در اینجاست که اگر انتفاضه ادامه یابد اسرائیل به عنوان مرکز خشونت، جلوه خواهد کرد و تغییر این وضعیت، بسیار مشکل خواهد بود.

2) بخش مسکن و شهرسازی:

کارگران فلسطینی در بخش مسکن و شهرسازی تقریبا 72% کل نیروی کارگری در این بخش را تشکیل می دهند. در دوران انتفاضه، اعتصابهای آنها ضربات و خسارتهای زیادی را بر شرکتهای ساختمانی صهیونیستی وارد کرد. بنابر نظر کارشناسان و حتی خود اسرائیلیها، "خسارتهای این بخش به 40 تا 50 میلیون دلار در هر ماه رسید".

هر قدر که انتفاضه گسترش می یافت کارگران عرب در زمینه ساختمانی از حضور بر سر کارها، خودداری می کردند و اوضاع اقتصادی اسرائیل روز به روز وخیم تر می شد. بنابه اعلام بخش ساختمانی وزارت کار رژیم صهیونیستی در ماه دسامبر 1987 این امر منجر به خسارت بزرگی بالغ بر 500 میلیون دلار گردید. امری که باعث شد بسیاری از شرکتهای ساختمانی ـ به ویژه در بخش اسکان خصوصی ـمانند شرکت "سولیل بوینه" کار خود را متوقف کنند.

"زمنی زیلکر" مدیر اتحادیه مقاطعه کاران می گوید: "بخش ساختمانی بیش از هر بخش دیگر، از انتفاضه تأثیر پذیرفته به طوری که عملیات ساختمانی به نسبت 26% کاهش یافته است".

3) بخش صنعت:

در اثر اعتصاب کارگران فلسطینی، تولید کارخانه ها علاوه بر کاهش میزان فروش و درآمد حاصله از آن، به دلیل اتخاذ سیاست تحریم کالاهای اسرائیلی از سوی فلسطینیان و حتی مردم جنوب لبنان، کاهش چشمگیری داشت و خسارتهای قابل توجهی به اقتصاد صنعتی اسرائیل وارد آمد. فقط "در خلال یک ماه معادل نیم میلیون شیکل (لیره) برای یک کارخانه تحت تملک نماینده کارگاههای اسرائیلی در منطقه "ایرز" خسارت وارد شد و خسارتی نیز معادل 80 میلیون شیکل برای کارگاههای 25 گانه اسرائیل در برداشته است."

در این زمینه یکی از نمایندگان کارخانه های اسرائیل گفته است: "در اثر غیبت کارگران عرب خسارتهایی که طی یک ماه به صنایع اسرائیل وارد شده است در حدود 330 هزار دلار می باشد" و اشاره کرده که 25 کارخانه در زیر دست اوست که حدود 53 میلیون دلار خسارت دیده اند و علت آن تحریم تولیدات داخلی اسرائیل از سوی ساکنان فلسطینی آن بوده است.

کارگران عرب 50% نیروی کار بخش بافندگی و مواد غذایی را تشکیل می دهند. امری که نتایج وخیمی در هنگام توقف کار در انتفاضه توسط این کارگران به دنبال داشته و روشن شده که اقتصاد اسرائیل زیان کننده اساسی است.

4) بخش کشاورزی:

در زمینه کشاورزی، کارگران عرب 30% نیروی کار را بنابه آمارهایاسرائیل تشکیل می دهند. اعتصاب و غیبت کارگران در بخش کشاورزی باعث کاهش عرضه میوه و سبزی گردید. فقط در سال اول انتفاضه، اعتصابها منجر به افزایش قیمتها به نسبت 3/9% در خلال یک ماه (نوامبر 1988) گردید و سپس مسأله افزایش تورّم در سالهای بعد را به دنبال داشت. طبق گزارشهای به دست آمده فقط یک اعتصاب که در روز 21/12/1987 فلسطینیان در سرزمینهای اشغالی سال 1948 انجام دادند 13 میلیون شیکل به اقتصاد اسرائیل خسارت وارد شد. انتفاضه باعث تعطیل شدن کار برداشت محصولات کشاورزی، مرکبات و صیفی جات گردید.

مسأله ای که باعث شد تا وزارت کار و امور اجتماعی اعلام کند در صورتی که سربازان در حال مرخصی مایل به کار در این بخش (برداشت محصولات) باشند علاوه بر پرداخت حقوق آنها نصف مبلغ تخصیص یافته به سربازان در حال مرخصی را به آنها پرداخت خواهد کرد. (روزنامه هاآرتس ژوئن 1988). روزنامه "یدیعوت احرنوت" نیز در اوایل ماه اوت 1988 نوشت که بیشتر صادرات کشاورزی تازه در سرزمینهای اشغالی به نسبت 28% کاهش یافته و نسبت صادرات مرکبات به خارج در ابتدای فصل حدود 22% کاهش داشت. همچنین "ابراهام کاتس" معاون وقت وزیر کشاورزی اسرائیل این موضوع را تأکید کرد و اظهار داشت که بخشهای گوشت و طیور شاهد کاهشی به میزان 65% بوده است.

در ماه مارس 1988 رادیوی رژیم صهیونیستی اعلام کرد که بیش از 1000 رأس گاو پس از خودداری ساکنان عرب (سرزمینهای اشغالی) از خرید آنها، اکنون در مزارع رها شده اند. امری که اثرات مالیسویی بر صاحبان کشتزارها داشته و کمترین آن کاهش قیمتها به طرز بی سابقه ای بود.

یک گزارش دیپلماسی که در بیروت، در روزنامه "اشرق الأوسط خاورمیانه" در سال 1988 منتشر شد روشن می سازد که: "اسرائیل توانسته از طریق تحمیل تبادل تجاری یک جانبه در مناطق اشغالی لبنان و نیز شرق مسیحی نشین بیروت، درآمدی معادل 300 میلیون دلار در خلال کمتر از یک سال داشته باشد امّا این مبلغ بحران را حل نکرد.

آتش سوزیهای فراوانی که صورت گرفت و مجموع آن بیش از صدها مورد است و آتش گرفتن هزاران جریب مزارع که بعضی از آنها درختان میوه بوده است اثر اقتصادی روانی آشکاری را بر رژیم صهیونیستی به جای گذاشت.

بنابه اعتراف اسرائیلیها، چیزی که سلاح اعتصابهای را برنده تر ساخت این است که راه حل فوری برای مشکل کمبود کارگران وجود نداشت. و بیشتر پیشنهادهایی که وزرا طی دوران انتفاضه ارائه داده اند غیر واقعی بوده است. زیرا با وارد کردن کارگر از خارج و یا جذب کارگران اسرائیلی با وعده بخشش مالیاتهای آنها، اقتصاد ورشکسته آن سامان نگرفت و با بسیج کردن دانشجویان برای چیدن میوه و برداشت سبزی نیز نتوانست آنان را در "خدمت منافع ملی اسرائیل" به کار گیرد. و راه حلهای مکانیزه و ماشینی کردن برداشت محصولات هم سودی در بر نداشت چرا که بیشتر کارگران عرب عهده دار کارهای دستی هستند که هیچ ماشینی نمی تواند آنان را انجام دهد، گذشته از این که راه حلهای مزبور، خیلی بلند مدت بودند و چاره ساز حل مشکل رژیم اسرائیل در طی دوران انتفاضه نبود. زیرا 20 سال کار با اطمینان کارگران مناطق اشغالی، به ساختار کاری اقتصاداسرائیل ترتیب خاصّی داده است که تغییر آن در کوتاه مدت خیلی مشکل است.

5) بخش امور مالی:

عدم پرداخت مالیات از سوی فلسطینیان به رژیم صهیونیستی، نتایج روشنی به دنبال داشت. به عنوان مثال در سال 1989 مدیر شعبه مالیاتها اعلام کرد که در هفته های اخیر پرداخت مالیاتها 20% کاهش داشته است کارشناسان اقتصادی نیز زیانهای خزانه را به سبب خودداری فلسطینیان از پرداخت مالیات بر درآمد و مالیات بر قیمت به عنوان یک روش مبارزه با اشغالگران را به حدود 100 میلیون دلار برآورده کرده اند.

انتفاضه به اندازه زیادی حرکت واردات و صادرات به کرانه غربی و نوار غزه را کاهش داد، به طوری که مؤسسه مالیاتی تشریفات گمرکی و خدمات بندری و تشریفات ترانزیت کامیونها از طریق پلها با اردن را تحریم نمود.

درگیریهای روزانه نیروهای اشغالگر و اقدامات مخالف صهیونیستها و اعلام بعضی شهرها به عنوان مناطق نظامی بسته، عملیات بخشهای بانکی صهیونیستی در کرانه غربی و نوار غزه را مختل نمود و باعث شد این بانکها از سودهای کلان محروم شوند.

پدیده چک بی محل کشیدن به علت کاهش قدرت بازرگانان و کسبه برای پرداخت دیون خود روزه به روز شایع تر گردید. امری که در عملیات بانکی تأثیر گذاشت و باعث شد ـ به علت این که ثروتمندان فلسطینی و خارجیان سرمایه های خود را از بانکهای صهیونیستی خارج کردند ـ بسیاری از این بانکها تعطیل گردند. بنابه گفته را دیو اسرائیل "انتفاضه فلسطین فقط تا آخر ماه فوریه 1988 معادل 4 میلیارد دلار برای رژیم صهیونیستی خسارت به بار آورده وهر سال این خسارتها از روند فزاینده ای برخوردار خواهد شد." به این ترتیب نظریه اشتغال سودآور کارگزاران سیاست و اقتصاد اسرائیل به تحلیل رفت و گزارشهای حاکی از آن بود که به تدریج ارقام و آمارها، خسارتهای اعلام شده را بیشتر و بیشتر نشان خواهد داد.

در مجموع انتفاضه ساختار زیرین اقتصاد رژیم صهیونیستی را به شکل عمیق تکان داد. مؤسسه های مالی صهیونیستها میزان مالیاتها را بالا بردند و از خدمات خود کاستند. رژیم صهیونیستی نیز در واکنش به انتفاضه فلسطینیان مجازاتهای مالی جمعی بر ملت فلسطین تحمیل، و ساکنان عرب را وادار می کرد تا قبل از سفر به هر کشور عربی و قبل از به دست آوردن اجازه صدور و ورود کالا باید تمامی مالیاتهای مورد نظر را بپردازند. همچنین دستورات جدیدی مبنی بر سختگیری در دادن اجازه عبور افراد و خروج کالا به اردن و مصادره هر کالاهایی که مبلغی آنها که بیش از 1000 دلار باشد در هنگام بازگشت فلسطینیان از اردن را صادر کرد. در صورتی که پیش از آن به هر مسافری که از اردن وارد اسرائیل می شد اجازه داده می شد تا مبلغ 5000 دلار کالا وارد کند.

بنابه گفته یک مسئول در "بانک لیئومی" اسرائیل، این سختگیری های مالی، ورشکستگی های گسترده ای را پس از اتمام درآمدشان در بین فلسطینیان به دنبال داشته است. اما در همان زمان قیمتهای سهام در بورس تل آویو به نسبت تقریبا 30% کاهش یافت و در خلال یک ماه (نوامبر و فوریه 1988) حدود 5/1 میلیارد دلار از دست رفت.

برای فشار بر بازرگانان و صاحبان مراکز تجاری، اداره مالیات بر درآمد اسرائیل اقدامات شدیدی را درمورد تجار و کسبه عرب به دلیل روزهایی که به دلیل اعتصاب، مراکز تجاری آنها بسته می شود به اجرا درآورد. علاوه بر اینها از سالی که این مغازه ها به دلیل انتفاضه بسته شد این اداره از بخشودگی مالیات آنها خودداری کرد.

2 ـ تأثیر سیاسی انتفاضه بر جامعه و حکومت اسرائیل:

انتفاضه در سرزمینهای اشغالی موفق شد آشفتگی هایی در داخل جامعه و حیات سیاسی اسرائیل ایجاد نماید و تناقضهای داخل نهادهای حاکم را عمق بخشد و تقلبی بودن دموکراسی آن را بر ملا سازد. اسرائیلیها انتفاضه را طولانی ترین و خشن ترین قیام ملی می دانند که سرزمینهای اشغالی مدت زمان طولانی شاهد آن بوده است. این سردرگمی در تناقض اظهار نظرها و مواضع مقامات اسرائیلی در مورد علل انتفاضه و تأثیرات آن آشکار است. انتفاضه باعث تشدید تناقضات موجود بین گروههای یهودی خواهان دموکراسی از یک سو و گروههای صهیونیستی از سوی دیگر شد.

از جمله گروههایی که در خلال رخدادهای انتفاضه نقش خاصی داشت، جنبش "گوش ایمونیم" اسرائیل بود که یهودیان مهاجرنشین را به اقدامات عملی بر ضد ملّت قیام کننده فلسطین تشویق می کرد. آنها عملاً با ترغیب "گوش ایمونیم" و حکومت اسرائیل، به تشکیل گشتیهای ناظر در کرانه غربی اشغالی اقدام کرده و عملیات انتقام جویانه ای بر ضد فلسطینیان انجام می دادند. طرفداران این جنبش هر گونه عقب نشینی اسرائیل از سرزمینهای اشغالی سال 1967 را رد کرده اند و حتی بارها مخالفت خود را با مقامهای اسرائیلی که طی فرایند صلح خاورمیانه بهتوافق با سازمان آزادی بخش فلسطین برای اعطای حکومت خودگردان فلسطینی در غزه و اریحا دست یافتند اعلام داشتند و به تظاهرات علیه سیاست مصالحه جویانه نظام حاکم بر اسرائیل دست زدند. نقطه اوج این حرکت زمانی بود که اسحاق را بین نخست وزیر وقت رژیم صهیونیستی به دلیل توافق با ساف و موافقت با تشکیل یک حکومت خودگردان فلسطینی در غزه و اریحا به دست یک صهیونیست افراطی به نام "ایگال امیر" به قتل رسید.

در مقابل این جریان و تحت تأثیر و فشار انتفاضه فلسطین و انعکاس آن بر افکار عمومی دنیا، نقش گروههای طرفدار صلح در داخل اسرائیل بیشتر شد و فعالیت سیاسی از انجام تظاهرات و اعتصاب اعتراض آمیز تجاوز کرد و به ارائه راه حلهای سیاسی که بعضی از آنها به طور ریشه ای با سیاست ائتلاف حاکم در اسرائیل متعارض بود، تبدیل گردید.

از بارزترین این گروهها می توان از "جنبش صلح فوری" (شالوم عخشاف) و جنبش "آنجا اندازه ای است" (ییش غفُوْل) نام برد.

"جنبش صلح فوری" فعالیت خود را در فوریه 1978 شروع کرد و تظاهرات بزرگی در تل آویو ترتیب داد که 40 هزار نفر در آن شرکت داشتند. این تظاهرات پس از دیدار انور سادات (رئیس جمهور مقتول مصر) انجام شد و شعار آن عبارت بود از "صلح بهتر از اسرائیل بزرگ است". این جنبش معتقد بود که نمی تواند تا رسیدن به راه حل قضیه فلسطین در سرزمینهای اشغالی سال 1967 فعالیت خود را متوقف کند. بسیاری از اعضای این جنبش پس از نشست فوق العاده در قدس اعلام کردند که "لازم است یا الان صحبت کنیم یا به صورت ذلت باری پس از وارد شدن ننگ به ما، خودمان را منحل کنیم."

"أفیلان" یکی از مؤسسان این جنبش نیز اعلام نمود که: "ما در مورد فلسطینیان تصمیم نخواهیم گرفت و هر گونه انتخاب یا گزینه بنا شده که بر آن نباشد" باشد و مرزهای امنیت اسرائیل را رعایت کند انتخاب خوبی خواهد بود."

سخنگوی این جنبش "تسامی ایشیف" در سخنانی در مقابل مقر شهرداری تل آویو از حکومت اسرائیل درخواست کرد: "در صورتی که سازمان آزادیبخش فلسطین راه حل سیاسی را به جای مبارزه مسلحانه برگزیند. گفت وگوهای خود را با این سازمان شروع کند."

شایان ذکر است که فعالیتهای این جنبش از پشتیبانی حزب کار حاکم برخوردار نبوده بلکه برعکس بوروکراسی حزبی به طور چشمگیری این فعالیت را به حالت تعطیل درآورده است. مهمترین تغییری که "جنبش صلح فوری" شاهد آن بوده حضور بعضی عناصر فلسطینی ـ برای اولین بار از زمان تأسیس آن ـ در پشت تریبون این جنبش بوده است. به عنوان مثال: در تاریخ 23/1/1988 که به دعوت "جنبش صلح فوری"، تظاهراتی در تل آویو برگزار شد، حدود 100 هزار تن نیز در تظاهراتی در ناصره شرکت کردند که نماینده این جنبش در ناصره سخنرانی کرد و متقابلاً "نمرحسین" رئیس شهرداری "شفاعمرو" و رئیس کمیته شهرداریهای عرب در تل آویو سخنرانی کرد.

اما جنبش "ییش غفول" هنگامی که عده ای از سربازان ارتش اسرائیل از شرکت در حمله اسرائیل به جنوب لبنان در سال 1982 سر باز زدند، فعالیت خود را شروع کرد. این جنبش با شروع انتفاضه در دسامبر 1987 بیانیه ای صادر نمود که 200 سرباز اسرائیلی آن را امضا کرده بودند. متن آن عبارت است از: "ملتفلسطین بر ضد اشغال اسرائیل قیام کرد... اشغالی که 20 سال طول کشید نتوانست فلسطینیان را در خود حل کند و مبارزه آزادی بخش ملی آنها را خنثی نماید. ما سربازان احتیاط اعلام می نماییم که از مشارکت در سرکوبی انتفاضه و تمرّد در سرزمینهای اشغالی سرباز خواهیم زد." (روزنامه "حداشوت"، 5/2/1988)

به نظر "طوفاتسیموکی" (روزنامه "دافار" ـ 22/1/1988) از جمله عوامل مشترک بین این دو جنبش یاد شده غیرحزبی بودن آنهاست و این که هر دو در یک مسیر حرکت می نمایند و آن تداوم فشار منفی بر حکومت اسرائیل و افکار عمومی برای وادار کردن آن به پذیرش راه حل سیاسی و توقف اشغال سرزمینهای عربی است. و هر دو متفقند که اشغال ممکن نیست. فرق بین این دو جنبش در وسیله رسیدن به هدف و نیز مخاطراتی است که افراد هر جنبش به گردن می گیرند. رسالت اعضای جنبش "آنجا اندازه ای است" در آمادگی برای پذیرش خطرات نپذیرفتن خدمت در مناطق اشغالی (یعنی سرزمینهای اشغالی سال 1967) متجلّی است. آگاهند که به عواقب نپذیرفتن خدمت سربازی، زندان خواهد بود. اما اعتراض و مخالفت "جنبش صلح فوری" به سیاست اسرائیل به صورت شخصی نبود بلکه شکل دسته جمعی به خود گرفت که در تعداد زیادی از فعالیتهای هم پیمایان آن در راه پیمایی ها و دیگر فعالیتهای جمعی متجلی شد.

توان این جنبش به دلیل تأثیر فراوانی که بر افکار عمومی در نقاط مختلف جهان به جای گذاشت افزایش یافت و هر چه حوادث انتفاضه شدت می گرفت موضع این گروهها واضح تر می گردید تا جایی که دیگر به برگزاری کنفرانس جهانی اکتفا نکرد، بلکه گاهی اوقات اعتراض فراگیری را از خود یهودیاناسرائیل علیه اشغالگری صهیونیستی به عهده گرفت. در حالی که پیش از آن استفاده از این روش را علیه رژیم رد می کرد.

"کانون نویسندگانی عبری" نیز اعلامیه ای صادر نمود که در آن نگرانی خود را نسبت به حوادث سرزمینهای اشغالی که روابط حُسن همجواری با اعراب را به هم زده و تصویر اسرائیل را در دید جهان مخدوش کرده، اعلام نمود و خاطرنشان ساخت که این حوادث تحقق صلح مورد نظر بین مردم عرب و یهود را امکانپذیر نکرده است.

3 ـ تأثیر نظامی انتفاضه بر دستگاه نظامی امنیتی اسرائیل:

رهبران رژیم صهیونیستی درباره نحوه برخورد با انتفاضه معتقدند، غربیها نمی توانند آن را درک کنند. رهبران غرب فکر می کردند که با عقب نشینی رژیم صهیونیستی به صورت جزئی از یک منطقه و یا دادن تکه زمینی از فلسطین به فلسطینیان که از طریق یک نظام کنفدرالی با اردن مرتبط شود و یا تشکیل یک حکومت خودگردان فلسطینی در غزه و اریحا می توانند کانون خطری که منطقه را منفجر خواهد کرد و منافع حیاتی غرب را در کشورهای عرب و مسلمان تهدید می کند از بین ببرند. اما رهبران رژیم صهیونیستی فهمیدند که هر گونه عقب نشینی در مقابل تهاجم انتفاضه تعبیری از پیروزی حکومت فلسطینی و شکست سربازان صهیونیستی خواهد بود. امری که اثرات سلبی بر روحیه صهیونیستها خواهد داشت.

رژیم صهیونیستی که در طول سالهای گذشته با توّهم تفوّقِ حتمی بر اعراب زندگی کرده و در صدد ایجاد ارتشی شکست ناپذیر بود، ـ ناتوانی اعراب ازمقابله با آن و پرداختن آنها به مسائل حاشیه ای و شکست طرحهای توسعه در کشورهای عربی و داشتن اقتصاد وابسته، آن را مغرورتر کرده بود ـ در دوران انتفاضه نهادهای نظامی و امنیتی آن پس از 20 ماه ناتوانی در سرکوب فلسطینیان، اقرار کردند که "نمی تواند انتفاضه را از بین ببرند و راه حل مشکل انتفاضه به دست نهادهای سیاسی است". گرفتاری و ناتوانی رژیم صهیونیستی از ناحیه نهادهای نظامی و امنیتی آن تنها در کرانه غربی و نوار غزه نبود بلکه به داخل خط سبز (فلسطین اشغالی سال 1948) نیز کشیده شد تا برای اولین بار در مناطقی که فکر می کرد از امنیت مطلق برخوردار است با خطر حقیقی مواجه شود.

دانی شمرون رئیس ستاد ارتش اسرائیل اعلام کرد که تعداد نیروهای نظامی اسرائیلی در نوار غزه پس از آشوبهای داخلی آن (انتفاضه) سه برابر شده است. که این تعداد بسیار زیادتر از حجم نیرویی است که نوار غزه و کرانه غربی را در سال 1967 اشغال کرد. رهبران سیاسی اسرائیل نیروهای ارتش صهیونیستی را به میدان اغتشاشها و درگیریهای روزانه با مردم فلسطین سرزمین های اشغالی می فرستند اما استمرار نبردها، موجب ضربه دیگری به نهاد نظامی اسرائیل شده است و آن این که این نهاد از نظر ذخایر انسانی تهی شد و یگانهای نظامی ویژه ارتش مانند لشکرهای "جولانی" و "جبعاتی" و چتربازان و دهها هزار تن از نیروهای احتیاط و پلیس و پاسداران مرزها قادر نبودند بر مناطق اشغالی سیطره یابند و اوضاع را آرام کنند. لذا فرماندهان ارتش مجبور شدند به دنبال کسانی باشند که قادر به حمل سلاح و باتوم می باشند. تحلیلگران نظامی منطقه شرکت ساکنان یهودی شهرکها در درگیریهایداخلی علیه فلسطینیان را در همین راستا می توان تفسیر کردند.

طبیعت انتفاضه بر ارتش اسرائیل نبردی را تحمیل کرد که دشمن آمادگی ورود به آن را نداشت. تبدیل کشمکش فلسطینیها با اسرائیل به یک جنگ فرسایشی طویل المدت. "امیراورن" در این باره می گوید "این جنگ فرسایشی است و اسرائیل نمی تواند در یک جنگ فرسایشی پیروز گردد. در حقیقت ارتش اسرائیل برای جنگهای برق آسا ساخته شد تا دیگر کار به فراخوانی سربازان احتیاط و یا به خانه ها و اقدامات و درگیریهایی از این قبیل کشیده نشود. اعم از جنگ کانال سوئز یا در لبنان یا مناطق اشغالی. در جنگهای فرسایشی ارتش اسرائیل دچار خسارتهای زیادی می شود".

"رئیف شیف" تحلیل گر سیاسی و استراتژیست روزنامه "حداشوت" درگیری موجود را در انتفاضه فلسطین چنین توصیف می کند: "چیزی که موجب نگرانی بیش از حد می گردد احساس ارتش اسرائیل است که می بیند قدرت عقب راندن و مقابله با عربهای مناطق اشغالی را از دست داده و افراد زیادی از ارتش اسرائیل به دلیل جرأت یافتن و آمادگی عربها برای حمله به آنها کشته شده اند. این عربها همراه خود سلاح حمل می کنند و بدون این که از اصابت تیرهای ارتش اسرائیل بهراسند سربازان را با چاقو مورد ضرب و جرح قرار می دهند."

یکی از افسران صهیونیستی که در کرانه غربی خدمت می کرد می گوید: "مشکل خطرناک و بزرگی که وجود دارد عبارت است از این که ارتش اسرائیل سربازان نظامی خود را در وضعیتی قرار می دهد که قدرت استفاده از تکنیک و تخصص خود را ندارند. مثلاً چتربازی که هر ساله برای هجوم بر دشمن ونابودی او و داخل شدن به جنگ آموزش دیده، شما او را به خیابانها می فرستید و او را وادار می کنید با اطفال 10 تا 12 ساله درگیر شود."

یکی از افسران ارتش رژیم صهیونیستی که در اردوگاه جبالیا در نوار غزه خدمت می کرد می گوید: "من خدمت احتیاط را با یک احساس بسیار سنگین به پایان می برم. آنجا حدّی است برای دوره ای که طی آن می توانیم بر نوار غزه سیطره یابیم... اگر سؤال کنی که می ترسیدیم؟ مؤکدا ترسی هست که ما از وقوع یک حرکت مردمی با هیجان می ترسیم، از سنگی که در هوا پرواز می کند می ترسیم، که ناگهان و به دور از انتظار به سوی ما می آید. از سنگ یا کوکتل مولوتف و از فضای پر از آتش و فریادزنان سالخورده و از احساس ضعف و سستی خود هراسان می شویم" (روزنامه عل همشمار 12/12/1988).

ترس نیروهای اسرائیلی از رویارویی با انتفاضه باعث فرار آنها از ارتش و همچنین جا به جایی نیروها و تغییرات داخلی و استعفاهای زیادی در سطح فرماندهان نظامی رژیم صهیونیستی شده است.

روزنامه هاآرتس از وزیر جنگ اسرائیل در ماه اوت 1988 نقل می کند که: "از گفت وگوهایی که با سربازان داشتم به طور خلاصه می توانم بگویم که آنها خدمت در لبنان را به خدمت در مناطق اشغالی صد در صد ترجیح می دهند".

ارائه برآورد و تعیین هزینه عملیات سرکوب انتفاضه، را به طور دقیق نمی توان مشخص کرد. اما هنگامی که 3 هزار پلیس و 3 هزار سرباز از پاسداران مرزها و 110 هزار سرباز با نارنجکهای شیمیایی و اشک آور، سلاحهای پیشرفته سرکوبِ اغتشاشات و هزاران تیر فشنگ و مهمات و سوخت در عملیات سرکوب شرکت می کنند میزان برآوردی را که روزنامهدافار در 11 آوریل 1988 کرده، که روزانه بالغ بر یک میلیون دلار می باشد، به راحتی می توان درک نمود. با تداوم انتفاضه فلسطین و تشدید آن در سرزمینهای اشغالی و ناتوانی نهادهای نظامی و امنیتی صهیونیستها در خاموش کردن آن، هزینه های نظامی اسرائیل هر روز افزایش می یابد.

انتفاضه نمونه بارزی از درگیری را بر دستگاه امنیتی رژیم صهیونیستی تحمیل کرد و برای ارتش اسرائیل مشکلات بزرگ و استراتژیکی به وجود آورد که بر آن تأثیرات عمیقی به جای گذاشت. در این رابطه تحلیل گر نظامی و نظریه پرداز صهیونیستها "زئیف شیف" می نویسد: "به دنبال جنگ فرسایشی جدید ارتش اسرائیل مجبور شد تمرکز خود را تغییر دهد. آنجا نیاز به مواد اضافی داشت و آموزشهای جنگهای کلاسیک در گذشته به ما ضرر رسانده است و در آینده نیز ضرر خواهد رساند. مطالعه و بررسی و تصمیم گیری درباره موضوعات مختلف به جلو انداخته شد و هیأت وزیران وقت زیادی را به مناطق اشغالی اختصاص داد. همچنین شورای ستاد کل مجبور شد وقت زیاد و نیروی بسیاری در این زمینه صرف کند. بسیاری از سربازان ارتش بیش از هر وقت دیگر از عملیات بر ضد ساکنان انقلابی منصرف می شوند" (روزنامه حدشوت، سپتامبر 1988).

اما نسبت به هزینه عمومی و خصوصی از جمله مخارج نظامی، از زمان شروع انتفاضه، عملیات سربازگیری نیروهای احتیاط و بسیج عمومی در صفوف افراد پلیس صدها میلیون دلار هزینه در بر داشته است.

ارقام میلیونی که مستشار اقتصادی رژیم صهیونیستی بر آن تصریح می کند و مبالغی که اسحاق رابین در زمان پست وزارت دفاع برای رفع کسریبودجه این وزارتخانه که به دنبال انتفاضه پیدا شده می طلبید، روز به روز افزایش یافت تا جایی که رژیم صهیونیستی دچار یک بحران اقتصادی شد.

"دیوید بوگر" رئیس بخش بودجه دولت اسرائیل در یک مورد در مقابل درخواست اسحاق رابین برای افزایش بودجه نظامی اسرائیل می گوید: "هیچ منبعی برای تأمین این درخواستها و پوشش دادن آنها در ذخیره بودجه وجود ندارد و هیچ برنامه ای برای درخواستهایی با این حجم نیست". (معاریو 1/8/1988)

اما پس از یک هفته رابین خواهان افزایش بودجه ای به مبلغ 200 میلیون دلار برای ارتش اسرائیل شد.

پادگانها و مراکز امنیتی صهیونیستها، پیش از انتفاضه در خصوص تعقیب و مراقبت عملیات فردی چریکی و دستگیری چریکها و خنثی سازی آنها فعالیت داشت و فقط برای این گونه مأموریتهای اختصاص داده شده بود. این مأموریتها و اقدامات هنگامی به نتیجه می رسید که نظریه جدایی بین چریکها و بخشهای مردمی با هر وسیله ای و قرار دادن مردم در وضعیتی که از فکر کمک به عملیات چریکی دور باشند، (نظریه موشه دایان وزیر جنگ اسبق اسرائیل) به مورد اجرا گذاشته می شد.

اما انتفاضه که یک حرکت جمعی را به دنبال داشت دستگاه، امنیتی و نظامی رژیم صهیونیستی را در مقابل خود متوقف کرد. به طوری که ابتکار عمل از دست ارتش و دستگاههای امنیتی اسرائیل در مقابل انتفاضه خارج شد و چیزی جز برخی روشهای مرسوم مثل قتل و بازداشت و تبعید... در دست آن قرار نگرفت. با توجه به این که این روشها هیچگونه اثرات منفی بر انتفاضه نداشت بلکه بر عکس، آن راشعله ورتر ساخت و شور و شوق و انگیزه مردم را برای مقابله جدی با اشغالگری قدس تقویت نمود.

4 ـ تأثیر اجتماعی انتفاضه بر اسرائیل:

سیاستمداران و اندیشمندان رژیم صهیونیستی پیش از انتفاضه فلسطین فکر می کردند، توانسته اند مردم مسلمان فلسطین را در داخل نهادهای دولت عبری ذوب کرده و ابعاد شخصیت آنها را تحت فشار سیطره تکنولوژی پیشرفته و مادی صهیونیستی متلاشی کنند. آنها فکر می کردند که 40 سال تلاش تهاجم فرهنگی و ایجاد فساد اخلاقی در جامعه عربی و شکست دادن سیاسی اعراب برای قرار دادن آنها در طرح صهیونیستی یا در حاشیه قرار دادن آنها کافی است. اما وضعیت آنها برعکس آنچه رهبران رژیم فکر می کردند، تغییر یافت.

جنگ صهیونیسم در فلسطین به طور اساسی متوجه شعائر اسلامی و نشانه های آن بود. صدها مسجد تخریب شد و یا در اطراف و کنار آنها فاحشه خانه و مشروب فروشی و مراکز سیاحتی احداث می شد. همچنین مقابر مسلمانان با خاک یکسان می شد و علائم و نشانه های صالحان و بزرگان و علمای دین تحقیر می گردید.

این تلاشها به دنبال شکست جنگ ژوئن 1967 تداوم یافت. به طوری که مسجدالاقصی مورد تعرض قرار گرفت و به آتش کشیده شد. عملیات حفاری زیر مسجدالاقصی ادامه پیدا کرد. و صهیونیستها مسجد حرم ابراهیم(ع) در شهر الخلیل را به دو قسمت تقسیم کردند. قسمت شرقی برای مسلمانان و قسمت غربی برای یهودیان.

این تهاجمات با شروع انتفاضه شدت یافت به ویژه هنگامی که مسجد پایگاه شروع انتفاضه ومحل تجمع مردم در طول انتفاضه گردید. بنابر این شعائر اسلامی بیش از هر روز دیگر، مورد هدف قرار گرفت و رهبران و مسئولان رژیم صهیونیستی طرحهای بسیاری برای کنترل انتفاضه ارائه دادند. از جمله مهم ترین آنها طرح رابین، طرح شامیر و اندیشه های پرز برای حل مسأله انتفاضه بود.

این طرحها همگی حاکی از ناراحتی روحی و نگرانی صهیونیستها از هجوم رو به افزایش مردم مسلمان فلسطین بود. هجومی که هر روز روح معنوی و گرایش اسلامی آنها شعله ورتر می شد. هر چقدر دشمن سعی در اجرای طرحهای خود داشت این روح پیشرفت بیشتری می نمود و منجر به تضعیف روحیه صهیونیستها می شد. لذا هر چه زمان می گذشت اسرائیل به منظور جبران ضعف خود در مقابل انتفاضه، به یکسری کشتارهای دسته جمعی مانند: کشتار قلقیلیه، بتیا، النصیرات، رفح، اردوگاه الشاطی و حرم حضرت ابراهیم(ع) دست زد. با این خیال که این روش باعث محدود شدن این حرکت رو به رشد هجومی خواهد شد.

در این راستا از وسیله یا روشی نبود که به طور کامل برای سرکوبی انتفاضه فلسطین از جمله قتل و شکستن اعضا و زنده به گور کردن و سوزاندن تا تبعید و بازداشت هزاران نفر و تخریب خانه ها و ریشه کن کردن درختان میوه و مبارزه با اقتصاد ملی فلسطینیان و نابودی نهادهای علمی به کار گرفته نباشد، اما در پایان دادن یا آرام کردن انتفاضه شکست خورد. این امر به صورت طبیعی تأثیر زیادی بر روحیه سرباز صهیونیستی و یا ساکنان یهودی شهرکها داشت و واکنشهایی نیز در داخل رژیم صهیونیستی از سوی شخصیتهای فکری و فرهنگی و سیاسی یا احزاب دست راستی و چپی به وجود آورد.

علاوه بر آن، اسرائیل از روش منع عبور و مرور فلسطینیان و گرسنگی دادن گروهی مردم استفاده می کرد. ارتش آن به کامیونهای آژانس کمک رسانی به پناهندگان (اُنروا) که حامل مواد غذایی بودند اجازه ورود به اردوگاهها را نمی داد. اما در واکنش به تحریم غذایی مردم، رهبری انتفاضه، فلسطینیان را ترغیب می کرد تا در کشتزارها و باغهای خود سبزی بکارند و به پرورش طیور و دامداری بپردازند و اقدامات مشابه دیگری را در صورت استمرار محاصره اردوگاهها برای مدت طولانی، انجام دهند.

رفتار رژیم صهیونیستی با انتفاضه منعکس کننده میزان تأثیر این رژیم از مبارزه فراگیر مردم در داخل سرزمینهای اشغالی است. این رفتارها زمانی نمود بیشتری پیدا می کرد که علیه رژیم صهیونیستی تهاجم بیشتری انجام می شد و این رژیم خشونت و تندی بیشتری را در مقابل انتفاضه در پیش می گرفت. اقدامات سرکوبگرانه آن همانند خشونت فرد ناتوانی بود که در مقابل صبر و پایداری مردم کارآیی خود را از دست داده و دست به اقدامات خشونت بار می زند که نه تنها برای آن کاربردی ندارد بلکه روز به روز موجب تضعیف بیشتر روحیه آن می گردد.

در این زمینه روزنامه شیکاگو تریبون تحقیقی انجام داده که در آن آمده 31 یهودیان (اشکنازی) غربی (یعنی اعزای برگزیده) بین 25. 35 سال از ناراحتی روحی رنج می برند. حتی ملاحظه شده که بسیاری از افراد، دچار سکته قلبی یا دچار گرفتگی سینه و فشارهای شدید و شکست روحی شده اند. در دو مقاله دیگر نیز آمده که: "داروخانه ها بیش از هر داروی دیگری داروهای آرام بخش می فروشند. علی رغم این که اعضای گروههای یهودی در دنیای خارج از فلسطین اشغالی پدیده اعتیاد به خمر رانمی شناختند مگر به نسبت اندک، اما این پدیده در اسرائیل شروع به گسترش کرده است، بدین امید که شاید بتوانند مقداری از فشارهای روحی خود را که در اثر انتفاضه مردم فلسطین به وجود آمده کاهش دهند.

مآخذ:

  1. شقاقی، فتحی ابراهیم: انتفاضه و طرح اسلامی معاصر، انتشارات بین المللی الهدی، تهران، 1371.
  2. المسیری، عبدالوهاب: دایره المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، ترجمه مؤسسه مطالعات و پژوهش های تاریخ خاورمیانه، دبیرخانه کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین، جلد هفتم، چاپ اول، 1383.
  3. انصار الثورة الاسلامیه فی فلسطین: الانتفاضة، ج 2، بیروت 1990.
  4. عوّض، صالح: الانتفاضه الثورة، مؤسسة الزیتونة للاعلام و النشر، چاپ اول، الجزایر.
  5. نشریه مؤسسة الدراسات الفلسطینیة، بیروت، مؤسسة لدراسات الفلسطینیة، سال پانزدهم، شماره1، کانون الثانی 1988.
  6. حمدان، ریتا: الانتفاضة الفلسطینیة فی الاراضی المحتلة، فصلنامه الفکر الاستراتیجی العربی، ژوئیه 1988.
  7. صفاتاج، مجید: انتفاضه، روزنامه کیهان، شماره های14661ـ14665و14671-14670.
  8. نشریه مؤسسة الدراسات الفلسطینیة، بیروت، سال پانزدهم، شماره 2، شباط 1988.
  9. روزنامه های اسرائیلی هاآرتس، یدیعود آحارنوت، حداشوت، داوار، "مطاراه" و "عل همشمار".