گوییم

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل


واژه عبری "گوییم" (Goyyim)معادل واژه "بیگانگان"(Gentiles) است که مفرد آن "گوی" و به معنای ملت و بوم است. این کلمه در ابتدا در مورد یهودی و غیریهودی به کار می رفت. ولی بعدها فقط در مورد غیریهودیان به کار رفت و به همین دلیل معادل بیگانگان برای آن قرار داده شد. این کلمه بارِ سرزنش آمیز یافته است و معنای بیگانه، غریب و غیرخودی دارد. این اغیار و بیگانگان، درجاتی دارند که پایین ترین آنها مشرکان و بت پرستان اند (عوبدی کوخاویم یا مزالوت به معنای ستاره پرستان) و بالاترین آنها مسلمانان و مسیحانی اند که بت پرستی را رها کرده اند. حد وسط این دو گروه را "گیریم" یعنی همسایگان یا کسانی که در همسایگی ساکن شده اند (مانند سامریها) تشکیل می دهند.

در شریعت یهود موضع واحدی در قبال یهودیت اتخاذ نشده است. یهودیت به عنوان یک ترکیب چندلایه انباشتی دارای دو گرایش است: یکی توحیدی جهانی و دیگری حلولی قومی. شریعت یهود تصریح می کند که پرهیزکاران هر قوم و دینی در جهان آخرت بهره و نصیبی خواهند داشت و در کتابهای دینی یهود نیز در موارد متعدد به حقوق اغیار و ضرورت احترام گذاشتن به آنها اشاره شده است.شریعت نوح دارای یک چارچوب اخلاقی مشترک برای یهود و غیریهود است.

البته در کنار اینها یک گرایش افراطی حلولی نیز وجود دارد که خود را با پایبندی به تبعیض شدید میان یهود به عنوان قوم برگزیده و مقدس که خداوند در آن حلول یافته است از یک سو و دیگر اقوام جهان از سوی دیگر که در خارج از گردونه قداست قرار دارند، نشان می دهد.

در سفر اشعیا (61/5 و 6) آمده است: "ای قوم من! بیگانگان شما را خدمت خواهند کرد. ایشان گله هایتان را خواهند چرانید و زمینهایتان را شخم خواهند زد و از باغهایتان نگهداری خواهند کرد. شما کاهنان خداوند و خدمتگزاران خدای ما نامیده خواهید شد. گنجهای قومها را تصاحب خواهی کرد و ثروت آنان از آن شما خواهد شد". در سفر میکا (4/13) آمده است: "ای مردم اورشلیم به پا خیزید و این خرمن را بکوبید. من به شما شاخهای آهنین و سمهای برنجین خواهم داد تا قومهای بسیاری را پایمال نمایید".

حاخامهای یهودی در شدت بخشیدن به نگرش جدایی طلبانه از خلال شریعت شفاهی که بیانگر افزایش تسلط لایه حلول گرایی در یهودیت است، نقش بسزایی داشتند. آنها با استناد به سفر تثنیه (7/2 تا 4) ازدواج با اقوام هفت گانه و مشرک کنعانی را ممنوع کردند و حتی چارچوب این تحریم را به گونه ای گسترش دادند که بدون استثنا همه بیگانگان را از پایین ترین تا بالاترین سطوح در برگرفت. دامنه این تحریم چنان توسعه یافت که حتی خوردن غذای شرعی با بیگانگان را ممنوع نمود و غذایی را که غیریهودی طبق مقررات خوراک شرعی یهودی پخته بود، حرام دانست.

از سوی دیگر ازدواج مختلط یعنی ازدواج با بیگانگان در شریعت یهود به رسمیت شناخته نمی شود و به بیگانگان به عنوان افرادی که ذاتادروغگو هستند، نگریسته می شود و به همین دلیل شهادت آنها در دادگاههای شرعی یهود قابل قبول نیست و یهودی نمی تواند در اعیاد آنها شرکت کند، مگر آن که شرکت نکردن برایش مشکل آفرین شود. قلمرو مفهومی برخی کلمات از قبیل "برادرت" و "مرد" نیز که همه انسانها را دربرمی گرفت، چنان تنگ شد که دیگر فقط شامل یهودیان می شود و به عنوان مثال اگر گفته شود که از برادرت سرقت نکن منظور برادر یهودی است.

این طرد و از خود رانی در برخی از بخشهای تلمود به دشمنی آشکار با بیگانگان تبدیل شد به گونه ای که در بعضی از قسمتهای ضد و نقیض آن دستور کشتن بیگانگان صادر شده است حتی اگر آن شخص با اخلاق ترین مردم باشد. این دشمنی بی منطق برای یهودیان مشکلات فراوانی ایجاد کرد به گونه ای که آنها مجبور شدند در برخی از چاپهای "تلمود" به جای مسیحی و یا بیگانه از کلماتی همچون مصری، صدوقی و یا سامری استفاده کنند.

این تبعیض در فرهنگ کابالایی به ویژه کابالای لوریانی با توجه به حلول گرایی افراطی اش جنبه هستی شناختی پیدا کرده است؛ زیرا معتقد است که روح یهودیان از عالم قدسی آمده است و ارواح بیگانگان از چاههای شیطانی بیرون آمده است؛ بیگانگان نیک خو و پاک سرشت نیز ارواحی یهودی دارند که راه خود را گم کرده اند و در جسمی غیریهودی وارد شده اند. همزمان با این تصور، آداب و شعائر یهودی نیز افزایش یافت تا دایره حلول گرایی و قداستی که یهودی در آن به سر می برد محکم شود و شکاف میان یهودیان و دیگران در خارج از این دایره قرار دارند، ژرف تر گردد.

در واقع این تقسیم حلول گرایانه مردم به یهودی مقدس و غیریهودی نامقدس، نوعی سطحی انگاری شدید است؛ چه یهودی را فراتر از تاریخ و زمان قرار می دهد و این سبب می شود که یهودی به آسانی، هرچیزی را توطئه ای علیه خویش یا ابزاری در خدمت خویش بداند. همچنین موضوع بیگانگان را به موضوعی تبدیل می کند که از قضیه یهودی در ادبیات نازیستی یا قضیه سیاه پوست در ادبیات نژادپرستانه سفیدپوستان، بسیار انتزاعی تر است؛ زیرا نه تنها یک یا چند اقلیت بلکه همه انسانها در هر زمان و مکانی را در برمی گیرد و بدین ترتیب تمامی انسانها ناپاک و شرور می شوند که نمی توان با آنها رابطه داشت و باید میان خود و آنان دیوارهای بلند جدایی کشید.

با توجه به وضعیت اقتصادی فرهنگی یهودیان در جامعه فئودالی اروپا به عنوان گروهی کارکردی که جدا از جامعه به کارهای پست می پردازد و ابزار دست حکمرانان می شود، دیدگاه یاد شده ریشه دارتر گردید. آنها برای جبران کاستیهای خویش، از موضع بالا به اکثریت جامعه می نگریستند و آنان را ماده مباحی برای استفاده می دانستند. همین امر بر انزوای آنها می افزود؛ انزوایی که برای انجام نقش و کارکرد موردنظر، ضروری بود.

با پیدایش نظام سرمایه داری ملی و گسترش سکولاریسم در جوامع غربی این انزواگرایی تا اندازه ای دچار تزلزل گردید و جنبش روشنگری یهودیت و یهودیت اصلاح طلب سر برآورد. آنها یهودیان را به سوی آمیختگی با ملتهای دیگر تشویق و ترغیب کردند. اما این دوگانه بینی [یهودی/غیریهودی ]با پیدایش صهیونیسم که شدیدا به حلول گرایی بدون خدا گرایش داشت، دوباره قوت گرفت؛ دیدگاهی که معتقد است قوم یهود با سایر اقوام فرق دارد و نمی تواند با آنها بیامیزد و قوم یهود به عنوان یک اقلیت نژادی برای حفظ خود و آداب و رسوم و فرهنگش باید به انزواگرایی به عنوان وسیله ای مشروع متوسل شود.

به همین دلیل، صهیونیسم می کوشد میان یهودیان خارج از فلسطین و دیگران دیواری ایجاد کند و در همین راستا بر پدیده یهودستیزی و کشتارنازیستی یهودیان به عنوان رابطه الگو و ضروری میان یهودی با بیگانگان، تأکید می کند. صهیونیستها همچنین از یهودیان می خواهند که نسبت به یهودیت یهودی و قومی خود اهتمام بورزند تا در اقوام دیگر ذوب نشوند. در آمریکا برای مرد و زن غیریهودی واژه ای به کار می رود که دربردارنده مفهوم نجاست و ناپاکی است. زن غیریهودی به عنوان حیوانی ترسناک معرفی می شود که کودکان یهودی را می رباید. صهیونیستها از ازدواج مختلط به عنوان "نسل کشی بی صدا" نام می برند.

صهیونیستها در ادبیات صهیونیستی و نژادپرستانه خود از همه عربها و خصوصا فلسطینیان به عنوان بیگانه نام می برند تا دیگر هیچ ویژگی و نشانه ای نداشته باشند (برا همین در وعده بالفور ساکنان عرب فلسطین "گروههای غیریهودی" یعنی بیگانه نامیده می شود). طرح صهیونیستی وطن گزین بر همین تقسیم بندی تند و شدید استوار است. صهیونیسم درصدد تأسیس یک اقتصاد بسته یهودی و یک کشور یهودی تهی از هر غیریهودی است. اکثر نهادهای صهیونیستی از قبیل هیستدروث، جنبش تعاونی و دانشگاهها درصدد جامه عمل پوشاندن به این تقسیم بندی تند و شدید هستند. اندیشه کار عبری نیز نشأت گرفته از چنین دیدگاهی است.

ساختار قانونی و حقوقی دولت کارکردی صهیونیستی هم بر پایه این تقسیم بندی شکل گرفت؛ زیرا قانون بازگشت فقط به بازگشت یهودیان اختصاص دارد و فلسطینیان بیگانه را در برنمی گیرد. قانون صندوق ملی یهود اجازه دادن زمینهای یهودی به بیگانگان را ممنوع کرد. گستره این جدایی، وزارت بهداشت، مسکن و کشاورزی را نیز دربرگرفت.

هجدهمین کنفرانس پژوهشهای تلمودی در سال 1974 در بیت المقدس که اسحاق رابین، نخست وزیری وقت، نیز در آن حضور داشت بر لزوم همکاری نکردن پزشک یهودی در زایمان زنغیریهودی تأکید کرد. این قانون در دوران معاصر یکی از موارد عینی تحقق مفهوم یاد شده است. شریعت یهود در این باره که آیا پزشک یهودی می تواند بیمار غیریهودی را معالجه کند یا خیر؟ به تفصیل بحث کرده است و آن را در هر حالی، حرام دانسته است، مگر آن که یهودی مجبور به چنین کاری شود. نیت پزشک یهودی همواره باید حمایت از قوم یهود و خود باشد و نه مداوا کردن بیمار.

برخی از فقهای یهودی مانند ژوزف کارو در دو کتاب "خانه یوسف" و "شولحان عاروخ" این را جایز دانسته اند که پزشک یهودی دارو را روی بیمار غیریهودی آزمایش کند (این فتوا را موسس ایسرلیز در حاشیه ای که بر شولحان عاروخ نوشت تکرار کرد). همه این واقعیتها در مقاله اسرائیل شاهاک منعکس شد و اتحادیه پزشکان اسرائیل هیچ پاسخی به آن نداد.

برخی نظرخواهیها در اسرائیل نشان می دهد که ترس از بیگانگان همچنان یکی از مهم ترین انگیزه های رفتار اسرائیلیهاست.

دولت اسرائیل سعی دارد مغز شهروندان اسرائیلی را از نمادهای فراوان یهودی پر نماید. برای همین، نشان این حکومت شمعدان منورا و رنگهای پرچمش برگرفته از شال نماز (طالیت) است و حتی نام اسرائیل نیز دارای مفاهیم یاد شده است. نمونه دیگر، نشانه بین المللی زن است که اسرائیل برای آن که شکل "+" در آن صلیب را به ذهن نیاورد، به گونه ای تغییرش داده است که شکل یهودی به خود بگیرد.

در میراث دینی سنتی یهودیت آمده است که مدح و ستایش از بیگانگان جایز نیست؛ به همین دلیل وقتی عجنون جایزه صلح نوبل را دریافت کرد از آکادمی سوئد قدردانی نمود، ولی در گفت وگو با تلویزیون اسرائیل خاطرنشان ساخت: "من فراموش نکرده بودم که ستایش بیگانگان حرام است، اما دلیلخاصی برای ستایش از آنها داشتم". بله، آنها به او جایزه داده بودند.

مأخذ:

  1. المسیری، عبدالوهاب: دایره المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، ترجمه مؤسسه مطالعات و پژوهشهای تاریخ خاورمیانه، دبیرخانه کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین، جلد پنجم، چاپ اول، پاییز 1382.