شارون، آریل

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل


شاینرما شارون مشهور به آریل شارون (Ariel Sharon) نظامی برجسته صهیونیست و از رهبران گروه صهیونیستی پاسداران جدید در سال 1928 در کفار ملال فلسطین به دنیا آمد. نام اصلی او آریئیل صاموئل موردخای شرایبر بود. وی از یهودیان لهستانی تبار است و پدرش مدتی در قفقاز زندگی کرد. سپس به فلسطین مهاجرت کرد و در کشتزارهای موشاو به کشاورزی پرداخت. پدرش کشاورز بود و مادرش دانشجوی پزشکی بود که پس از چندی از دانشگاه انصراف داد. پدر شارون، او را به دانشکده کشاورزی فرستاد، اما او به تحصیل علاقه نداشت. و سپس بین سالهای 1952 و 1953 در رشته تاریخ و شرق شناسی در دانشگاه عبری قدس تحصیل کرد و پس از آن از دانشکده حقوق تل آویو، فارغ التحصیل شد.

وی پس از گذراندن دوره متوسطه به عضویت ارتش درآمد و در سال 1947 به عنوان مربی پلیس یهود مشغول به کار شد.

شارون قبل از تأسیس دولت اسرائیل، در گروه تروریستی هاگاناه فعالیت داشت و در سال 1948 فرمانده نیروهای کماندویی ویژه، علیه مقاومت فداییان عرب را به عهده داشت که طی آن 46 خانه را منهدم کرد و 69 نفر را به قتل رساند که نیمی از آنها را زنان و کودکان نوار غزه تشکیل می دادند. وی در جنگ علیه اعراب در سال 1948 شرکت داشت و هنگامی که داشت یکی از کشتزارها را آتش می زد از ناحیه شکم مورد اصابت گلوله قرار گرفت و نزدیکبود کشته شود، اما یک سرباز جوان او را به مکانی امن انتقال داد.

وی بعد از جنگ به عنوان فرمانده منطقه جنوبی انتخاب شد و در جهت بیرون راندن صدها تن از بادیه نشینان منطقه رفح تلاش نمود.

شارون از سال 1949 تا 1950 به فرماندهی و تیپ شناسایی منصوب شد و و از سال 1951 تا 1952 فرماندهی افسران اطلاعاتی ناحیه شمال را بر عهده داشت. وی افسر یگان های ویژه ای بود که تحت امر سازمان اطلاعات نظامی عمل می کرد. این یگان ها علیه اردوگاه های پناهندگان و روستاهای مرزی فلسطینی عملیات تروریستی انجام می دادند. وظیفه اجرای این حملات را در این روستاها یگانی بر عهده داشت که در اوت 1952 تشکیل شد و "یگان 101" نام گرفت. خود شارون افراد این یگان را که "شیاطین" نامیده می شدند از میان تبهکاران، سابقه داران، دزدان و قاتلان انتخاب کرده بود.

وی با این افراد به روستای عرب نشین فلسطینی قبیه که در فاصله دو کیلومتری شمال مرزهای 1967 واقع است رفت و نیروهایش این روستا را به محاصره خود درآوردند و بارانی از آتش توپخانه را بر سر آن فرود آوردند و این روستا را بر سر اهالی آن ویران کردند. سپس وارد روستا شدند و کسانی را که زنده مانده بودند به قتل رساندند. جای اصابت گلوله در اجساد قربانیانی که در داخل خانه هایشان و در نزدیکی در خانه افتاده بودند نشان می داد که آنها فرصت نیافتند که خانه های خود را ترک کنند (و گزارش فرمانده ناظران سازمان ملل نیز همین امر را حکایت می کند.

در این تهاجم، کلیه سلاح های پیاده نظام، از تفنگ، مسلسل، نارنجک، بمب های آتش زا و موادمنفجره مورد استفاده قرار گرفت. نتیجه این کشتار "موفق" شارون بدین شرح است:

1. ویرانی 41 خانه مسکونی.

2. قتل 69 نفر که نیمی از آن زن و کودک بودند.

3. تلف شدن 20 رأس دام.

بن گوریون، نخست وزیر وقت اسرائیل، نسبت به این عملیات ابراز بی اطلاعی نمود و ادعا کرد که در این زمینه تحقیق دقیقی انجام داده است و این تحقیق هیچ جای شکی باقی نمی گذارد که کلیه یگان های ارتش اسرائیل به هنگام انجام این عملیات، در پادگان های خود بوده اند! به علت خونبار بودن این "موفقیت" نظامی، بن گوریون از پذیرش مسؤولیت آن شانه خالی کرد. اما نویسنده اسرائیلی کتاب چتربازان که در سال 1969 انتشار یافت، تردیدی به خود راه نداد تا به این عملیات "موفق" که ننگ شکست های پیشین اسرائیل در حملات انتقامجویانه قبلی را پاک کرد افتخار کند.

اما به نظر می رسد که "موفقیت" عملیات درخشان قبیه نتیجه ای نداشته است؛ زیرا می بینیم که این ژنرال، پی درپی در جنگ های "موفقیت آمیز" شرکت می نمود. به طوری که گویا او ماشین جنگی دقیقی است که موفقیت های "متعدد و پی درپی" به دست می آورد.

شارون در حمله سه جانبه اسرائیل، فرانسه و انگلیس به سینا در سال 1956 به عنوان فرمانده تیپ چتربازان ایفای نقش نمود. وی در این نبرد، گذرگاه متلا را به اشغال خود درآورد. این اقدام او برخلاف برنامه کلی این حمله بود؛ زیرا براساس این برنامه، قرار بود که پادگان این گذرگاه، به صرف عبور نیروهای مهاجم از گذرگاه، به تصرف درآید و نیروهای دشمن [مصر] از آن عقب رانده شوند. ویپس از جنگ 1956 دوره آموزش نظامی را در فرانسه پشت سر گذاشت.

پس از آن در سالهای 1957 و 1958 به انگلستان رفت و در دانشگاه کمبریج انگلستان مشغول به تحصیل شد. بین سالهای 1958 و 1959 فرماندهی و ریاست دبیرستان دانشکده پیاده نظام را بر عهده داشت. پس از گذشت چند سال، در سال 1962 تا 1964 فرماندهی یک تیپ زرهی ارتش را بر عهده گرفت.

در سال 1964 به فرماندهی شاخه کماندوهای شمال و در سال 1966 به ریاست دپارتمان تربیت نیروی نظامی گمارده شد. در همین سال بود که دوباره به منظور تکمیل تحصیلات در رشته حقوق به دانشگاه تل آویو بازگشت و در سال 1967 فرماندهی یکی از دسته های نظامی را در جنگ شش روزه برعهده گرفت. وی از سال 1968 تا 1973 فرمانده منطقه جنوب بود.

در ژوئیه 1973 دقیقا سه ماه قبل از جنگ یوم کیپور، شارون به رغم مخالفت موشه دایان از ارتش کناره گیری کرد، اما مجددا برای به دست گرفتن فرماندهی یگان زرهی به ارتش فراخوانده شد. وی فرماندهی نیروهای اسرائیلی را که در جنگ اکتبر 1973 از کانال سوئز گذشتند به عهده داشت.

این نیروها از صحرای سینا به کرانه باختری کانال رفتند و دفرالسوار را فتح کردند که این موفقیت برای شارون، شهرت جهانی به دنبال آورد.

شارون در این جنگ با سرپیچی از دستورات مقامات مافوق خود، کانال سوئز را پشت سر گذاشت و با استقرار در سواحل مصر و طی یک مانور نظامی، خط سوم (ارتش سوم) مصر را به محاصره درآورد. اما ستاد مشترک وی را به سرپیچی از دستورات متهمنمود و مؤاخذه کرد. در این جنگ نیروهای اسرائیل با استفاده از عکسهای ماهواره ای آمریکا شکافی را در خطوط دفاعی مصر در "دفراسور" ایجاد کردند. ولی آنچه زیاد معروف نیست آن است که همین عمل را بعد از دو روز در فردان تکرار کردند و این بار شکست سختی را متحمل شدند.

یکی از همکارانش در توصیف او می گوید: "او اعصاب آرامی دارد... نمی توانید بدانید که او را دوست دارید یا از او بدتان می آید یا این که از او خوشتان می آید یا این که از او می ترسید".

پس از "موفقیت" 1967 (به هنگامی که نیروهای اسرائیلی بر نیروهای عرب "پیروز" شدند) می بینیم که شارون (که فرمانده منطقه جنوب بود) "موفق می شود" که 600 تن از بدویان رفح را از سرزمین خود اخراج کند تا در غزه، امنیت نسبی برقرار سازد.

پس از جنگ، نزدیک بود که شارون در نیروهای ذخیره قرار گیرد، اما مثل بیشتر ژنرال های اسرائیلی به سرعت از وجهه نظامی خود که در طول جنگ به دست آورده بود استفاده کرد و وارد صحنه سیاست شد.

شارون یکی از معماران اتحاد بین حزب حیروت و حزب آزادیخواهان بود که منجر به ظهور حزب لیکود شد. او بین سالهای 1973 و 1974 با ورود به کنیست فعالیتهای سیاسی خود را آغاز نمود. او یک جنبش سیاسی به راه انداخت و در انتخابات سال 1977 شرکت کرد.

گفتنی است که او در جوانی، عضو غیرفعال حزب ماپای و حزب لیبرال بود. چون نمی توانست رأی چندانی به دست آورد با همه نیروهای سیاسی حتی با آنهایی که طرح های سیاسی کاملاً متفاوتیداشتند، مثل یوسی سارید تماس برقرار کرد و بدان ها اعلام کرد که اگر به لیست انتخاباتی او بپیوندند، او حاضر است که مواضع خود را به گونه ای که آنها بپسندند تعدیل کند. اما تجربه اشغال لبنان نشان می دهد که شارون وزیر دفاع با شارونی که فرمانده یگان 101 بود، تفاوتی نکرده است و خونخوار صبرا و شتیلا، همان خونخوار قبیه است. بنابراین اشاره وی به انعطاف و اعتدال باید یک مانور سیاسی تلقی شود.

لیست انتخاباتی شارون در انتخابات سال 1977 دو کرسی به دست آورد. وی از سال 1977 تا زمان بستری در بیمارستان و مرگ مغزی در آن عضویت دارد.

اسحاق رابین نخست وزیر وقت از سال 1975 تا سال 1977 او را به عنوان مشاور نظامی نخست وزیر و مسئول مبارزات تروریستی انتخاب نمود و در همان سال یعنی سال 1977 حزب شالوم تسیون را بنیان نهاد و از سوی همین حزب به کنیست راه پیدا کرد.

در همین سال شارون به لیکود پیوست و به عنوان وزیر کشاورزی و مهاجرت در حکومت اول بگین منصوب شد. وی در اولین حکومت لیکود به سرعت بخشیدن در برنامه های مهاجرت و اسکان صهیونیستها در سرزمینهای اشغالی عربی و موضع گیریهای افراطی صهیونیستی معروف بود. بعد از انتخابات نمایندگی کنیست در ژوئن 1981 به عنوان وزیر دفاع انتخاب شد و طراح اصلی عملیات اشغال لبنان در تابستان 1982 بود.

در سال 1983 وی که سرمست از پیروزی در تجاوز ارتش اسرائیل به جنوب لبنان بود طرحی را برای تصرف منطقه خلیج فارس تقدیم مقامات رژیمصهیونیستی کرد. (نک: خلیج فارس، طرح شارون برای تصرف منطقه ـ)

در همین سال (1983) به علت مسئولیت شارون در کشتار فلسطینیان در اردوگاه صبرا و شتیلا پس از آن که گزارش یک کمیته رسمی، مسؤولیت غیرمستقیم کشتار صبرا و شتیلا را متوجه شارون دانست، او ناگزیر شد که در سال 1983 از وزارت دفاع استعفا دهد. و لیکن در پست وزیر مشاور باقی ماند. وی در واکنش به برکناری اش از وزارت جنگ گفت: "آنچه که دشمنان می خواهند سر شارون یا مناخیم بگین نیست. آنها به دنبال قدس، الخلیل و شهرکهای بیت ایل و نابلس هستند."

شارون همواره در کابینه هایی که لیکود در آن شرکت داشت، حاضر بود. وی از سال 1982 تا 1984 وزیر مشاور، از1984 تا 1988 وزیر صنعت و بازرگانی و از سال 1988 تا 1992 وزیر مسکن بود.

دستیابی سریع شارون به مراکز قدرت و بقای او در دولت پس از زیان های جنگ لبنان و موفقیت او در تثبیت جایگاهش در حزب لیکود و حتی رقابت او با شامیر بر سر رهبری حزب، نشانگر محبوبیت نظامیان افراطی در رژیم صهیونیست است.

شارون در زمان انتفاضه اول در سال 1987 خانه ای برای خود در بخش قدیمی بیت المقدس ساخت و دور و اطراف آن را مملو از نگهبان کرد. او در آن دوره به شدت خواستار پیروی از روشش در غزه برای مقابله با انتفاضه 1987 شد. شارون معتقد بود که سرکوب تروریسم فلسطینی به معنای از بین بردن مسأله فلسطین است. وی در این باره گفته بود: تجربه من در غزه راه کار مناسبی علیه انتفاضه است. من در آن زمان تمامی فداییان را سرکوب کرده و کشتم. پس از آن هم آرامش همه جا را فراگرفت، ولیاین دولت (دولت شامیر) هیچ گامی را در این راستا بر نمی دارد.

وی در سال 1990 که انتفاضه مردم فلسطینی در کرانه باختری و نوار غزه شدت گرفت در اعتراض به عدم توجه به دولت شامیر به طرح ضربتی اش در مورد عملیات گسترده سرکوب کننده انتفاضه از کابینه کناره گیری کرد. او در فوریه همان سال در کنگره حزب لیکود پس از قطع سخنان شامیر در بین حضار فریاد کشید: "چه کسی از طرح سرکوب تروریسم حمایت می کند، از تمامی شما می پرسم به خصوص از تو نخست وزیر، کدام یک از شما که در کنگره حاضری، به دنبال سرکوب تروریسم هستید. هرکسی این آمادگی را دارد دست خود را بلند کند."

شارون در زمان نخست وزیری اسحاق شامیر، وزیر مسکن شد و به ساخت و ساز وسیعی در محله های یهودیه و سامریه دست می زد. وی با اینکه از نزدیکان اسحاق رابین بود، با توافقهای اسلو مخالفت کرد و زمینه ائتلاف میان نتانیاهو، دیویدلوی و رافائل ایتان را سازماندهی نمود. نتانیاهو سعی کرد تا وی را از دولت جدا نماید، اما تحت فشار دیویدلوی، شارون در دولت لیکود به ریاست بنیامین نتانیاهو که پس از انتخابات سراسر سال 1996 بر سر کار آمد به وزارت امور زیربنایی منصوب شد و از ژوئن 1996 تا اکتبر 1998 نیز در این سمت باقی ماند.

وی همواره تلاش می کرد تا در قضایای راهبردی، نقش مهمی ایفا کند؛ مثلاً برای ورود به هیأت دولت کوچک که شامل نتانیاهو و وزرای خارجه و دفاع (دیوید لوی و اسحاق موردخای) بود به حدی فشار آورد که مورد اعتراض این دو وزیر قرار گرفت.

شارون در ژوئیه 1997 با محمود عباس (ابومازن) دیدار کرد تا به مخالفانش که معتقد بودند ورود او به هیأت دولت کوچک، مذاکرات با فلسطینیان را پیچیده می کند، پاسخ داده باشد. او تأکید می کرد که تنها کسی است که می داند چگونه با فلسطینیان رفتار کند. اما سال های زیادی بود که برخلاف آن چه که ادعا می کند عمل می کرد؛ زیرا تلاش می کرد تا کشور آینده فلسطین را از هرگونه ارتباط جغرافیایی محروم کند (شارون معتقد است که حفظ ارتباط و تماس دایم میان شهرک های یهودی در سرزمین های فلسطینی از راه احداث تونل زیرزمینی، پل و راه های کمربندی امکان پذیر است نه از راه تداوم تماس مستقیم جغرافیایی میان این شهرک ها).

شارون در 16 ژوئیه 1997 نقشه ای به ابومازن ارائه داد؛ زیرا به گفته خودش او می خواهد: "فلسطینی ها برای آخرین بار بدانند که اسرائیل نسبت به توافق وضعیت نهایی چه موضعی دارد؛ چه کاری را می تواند انجام دهد و چه کاری را هرگز انجام نمی دهد و به چه دلیل". شارون می گوید: "فلسطینی ها باید این امور را بفهمند؛ زیرا به نظر من این آخرین باری است که این را از ما می شنوند".

وی از نهم اکتبر 1998 با پایان یافتن حکومت نتانیاهو برای مدتی وزیر امور خارجه اسرائیل بود و با استعفای نتانیاهو از سمت ریاست حزب لیکود و پس از برگزاری انتخابات درون حزبی، ریاست این حزب را بر عهده گرفت. وی همچنین همزمان با آغاز کار کنیست پانزدهم به عضویت کمیسیون و امور خارجه و امنیت در آمد.

در زمانی که انتفاضه الاقصی شعله ور شد شارون به شدت از سرکوبی فلسطینیها سخن گفت و اظهار داشت: "می توان طی یک سال تمامیفعالیت های تروریستی را سرکوب کنم و از بین ببرم" اما هنگامی که به نخست وزیر رژیم صهیونیستی رسید نه تنها اقدامات سرکوبگرانه او که تحت عنوان سیاست مشت آهنین انجام می گرفت نتوانست قیام فلسطینیان را خاموش و سرکوب کند بلکه انتفاضه بیش از گذشته شعله ور شد.

پیشینه شارون مملو از کشتار فلسطینیان است که از کشتار قبیه شروع شد و تا انتفاضه الاقصی ادامه داشته است. از جمله کشتارها و جنایاتی که وی فرماندهی آنها را بر عهده داشته می توان به کشتار اهالی روستای قبیه در کرانه باختری رود اردن (1953)، کشتار مردم غزه (1955)، کشتار مردم بی دفاع اردوگاههای صبرا و شتیلا (1982) و بمباران هوایی دفتر سازمان آزادی بخش فلسطین در تونس (1985)، کشتار مردم مسلمان اردوگاه جنین و شهرهای نابلس، الخلیل، طولکرم، جنین، نوار غزه و... (2002) اشاره کرد. در مجموع، این عملیات وحشیانه چندهزار نفر شهید از خود بر جای گذاشت.

با توجه به اهمیت نقش شارون در ساختار تصمیم گیریهای سیاسی و نظامی رژیم صهیونیستی در ادامه به پاره ای از نقطه نظرات و دیدگاههای وی در مورد مسایل گوناگون اشاره می شود.

شارون در برابر تشکیل یک دولت مستقل فلسطینی به مخالفت پرداخته در این باره اظهار می دارد "من به طور کامل با تأسیس یک دولت مستقل فلسطینی مخالف هستم. وی در ادامه ادعا می کند که "تمام فلسطینیهایی که به دنبال یک دولت مستقل فلسطینی می باشند از نظر من تروریست به حساب می آیند قصد تهاجم به تمامیت ارضی اسرائیل را دارند."

او در مورد اعراب و حقوق آنها در فلسطینمی گوید: "یهودیان 2500 سال پیش از رسیدن اعراب و مسلمانان در سرزمین اسرائیل زندگی می کردند، اما این اعراب و مسلمانان پدر ما ابراهام (ابراهیم) را دو هزار سال بعد به عنوان یکی از پیامبرانشان معرفی نمودند. نه این کار آنها و نه قرآنشان که یک هزار سال پس از تورات آمد قادر به اعطای چنین امتیازی به آنان است، در قرآن هیچ ذکری از قدس نیامده است.

شارون که سمت وزارت امور خارجه اسرائیل را در دوران نخست وزیری نتانیاهو بر عهده داشت با ارایه لایحه ای از کنیست درخواست کرد که دولت اسرائیل این مجوز را بدهد که در صورت اعلام استقلال حکومت خودگردان تمامی اراضی فلسطینی تحت حاکمیت حکومت خودگردان را ضمیمه خاک خود کند.

شارون از مهم ترین طرفداران نظریه الحاق تدریجی کرانه باختری به شمار می رود. وی در مقاله ای در روزنامه معاریو در اواخر سال 1981 با عنوان "مشکلات راهبردی اسرائیل دهه هشتاد" ابراز عقیده می کند که نگرش نسبت به منافع راهبردی اسرائیل باید از محیط سنتی پیرامون اسرائیل فراتر رود و دو زمینه جغرافیایی دیگر را نیز که تأثیر امنیتی دارند در برگیرد:

1. کشور عربی دور دستی که تقویت توانایی های نظامی آن خطر بسیار بزرگی است که علاوه بر خطر مستقیم، اسرائیل را تهدید می کند؛ زیرا می تواند به منطقه درگیری، نیروهای ویژه ارسال کند و یا علیه خطوط هوایی و دریایی اسرائیل با عملیات هوایی و دریایی مستقیم اقدام نماید.

2. کشورهایی که گرایش سیاسی راهبردی آن بر امنیت ملی اسرائیل تأثیر می گذارد نظیر ایران، ترکیه، پاکستان، مناطق خلیج فارس و آفریقا و به ویژهکشورهای شمالی و میانی آفریقا.

این راهبرد، کرانه باختری و غزه را صرفا خط پشت جبهه می داند که در قلب اسرائیل واقع است. بنابراین باید زمین های بیشتری را مصادره کرده و آن را از جمعیت عرب تخلیه کرد.

روشن است که این روزها شارون نقش تعیین کننده ای خواهد داشت؛ چه او مصمم است که سرنوشت امور امنیتی و جغرافیایی در نوار غزه و کرانه باختری را در مذاکرات با فلسطینیان مشخص کند. شارون مهم ترین کسی است که خواهان همکاری راهبردی میان اسرائیل و کشور اردن هاشمی است و بنابراین با نظر بسیاری که خواهان تأسیس یک کشور فلسطینی در اردن هستند مخالف است.

همچنین شارون اصل حاکمیت فلسطینی بر بخش هایی از کرانه باختری و نوار غزه (و طبعا به غیر از قدس) را پذیرفته است. از نظر شارون، مشکلی که در برخورد با فلسطینیان وجود دارد ایجاد یک چارچوب موفق سیاسی و دیپلماتیک است که اختیارات دولت جدید و مساحت جغرافیایی آن را تعیین و کنترل کند.

از شارون چنین نقل شده است که: "اسرائیل در هر گونه مصالحه نهایی باید یک منطقه امنیتی را در شرق که عرض آن دست کم بیست کیلومتر باشد و یک کمربند امنیتی را در اجزاء غربی کرانه باختری که عرض آن میان 7 تا 10 کیلومتر باشد برای خود حفظ کند". بالاتر از آن، نیروهای اسرائیل باید همیشه در اردن باقی بمانند و بر همه راه ها و گذرگاه های هوایی و دریایی در سرزمین های فلسطینی سلطه داشته باشند.

روشن است که شارون تلاش می کند تا به سه هدف اصلی دست پیدا کند:

1. شارون از همه می خواهد که "خطوط قرمز اسرائیل" را بفهمند و در عین حال برای درک خواسته های فلسطینیان ابراز تمایل می کند.

2. بازگرداندن اعتبار و اعتماد به مواضع اسرائیل در مذاکرات.

3. ایجاد هماهنگی موفق میان موضع اسرائیل و آمریکا.

شارون از ابتدای آغاز مذاکرات صلح با فلسطینیها مخالفت خود را با این مذاکرات اعلام کرده بود. وی در این باره می گوید: "من کاملاً با توافقنامه اسلو مخالفم و این موافقتنامه را که در سال 1993 میان اسرائیل و سازمان آزادی بخش فلسطین به امضا رسید نمی پذیرم."

شارون به هنگام مطرح شدن مسأله قدس به عنوان یکی از موضوعهای حساس در چارچوب مذاکرات صلح، مخالفت خود را با واگذاری قدس و هرگونه امتیازدهی در این باره اعلام و در این باره اظهار کرد: "اورشلیم [بیت المقدس ]پایتخت یکپارچه اسرائیل است. ما خواهان دستیابی به صلح بوده و از آن طرفداری می کنیم به شرط اینکه پکپارچکی اورشلیم [بیت المقدس] حفظ شود." وی با اشاره به این که هرگز امتیازدهی در مورد مسأله قدس از سوی باراک قابل قبول نمی باشد گفت، این امتیازدهی هیچ گونه امنیتی را برای اسرائیل به همراه نخواهد داشت.

وی در زمینه گسترش شهرکهای یهودی نشین در مناطق اشغالی به عنوان یکی از سیاستهای توسعه طلبانه اسرائیل به منظور گرفتن امتیازات بیشتر از طرف فلسطینی همواره تأکید نموده است و اعتقاد دارد که در کرانه باختری و نوار غزه اسرائیل باید با افزایش جمعیت یهودیان این مناطق را نه به وسیلهنیروهای امنیتی بلکه به وسیله شهرک نشینان یهودی تحت کنترل خود قرار دهد. او در این زمینه می گوید: "به اعتقاد من اگر ما این شهرکها را استقرار بخشیم می توانیم به طور کامل و با خیالی آسوده به سوی صلح قدم برداریم." او در جایی دیگر با اشاره به ادامه روند شهرک سازی در اطراف قدس بر این نکته تأکید می کند که کار توسعه شهرکهای یهودی نشین حومه قدس باید همچنان ادامه داشته باشد تا تعداد ساکنان آن مجموعا به یک میلیون نفر برسد!

شارون در مصاحبه ای که به مناسبت پنجاه و سومین سالگرد اشغال فلسطین با روزنامه جروزالم پست در 27 آوریل 2001 (7 اردیبهشت 1380) انجام داد در پاسخ به این سؤال که "مردم می خواهند شاهد پایان خشونت باشند، شاهد روشنایی در انتهای یک تونل. آیا شما می توانید در این زمینه اشاره ای بکنید که این برنامه شما کی به نتیجه می رسد؟" اظهار داشت:

"ما از زمان جنگ استقلال، خود را درگیر یک وضعیت بسیار دشوار نمودیم. دقیقا زمانی که اسرائیل از نظر اقتصادی و نظامی قدرتمند بود. اگر شما بپرسید که آیا امنیت برقرار خواهد شد، من پاسخ می دهم امنیت برقرار خواهد شد. اگر بپرسید آیا صلح محقق خواهد شد. من می گویم صلح محقق خواهد شد و امکان زندگی توأم با آرامش در این کشور به وجود خواهد آمد. اوضاع روبه راه خواهد شد و من نیز همین را می گویم... ما تنها با شمشیر زندگی نکرده ایم گویی که طی صد سال گذشته تنها کاری که ما انجام داده ایم در دست گرفتن شمشیر بوده است. ما میلیونها یهودی را از 102 کشور با 82 زبان متفاوت به اینجا آورده ایم، بیش از 1400 شهر، نظیر شهرهایی با صدها هزار جمعیت را با اجتماع موشاوها (نک:موشاو) کیبوتسها (نک: کیبوتس) و دهکده ها احداث کردیم. ما توانستیم نوعی سیستم آموزش و سیستم بهداشت عمومی را ایجاد کنیم که موجب حیرت کشورهای دیگر شود... ما در اینجا یکی از بهترین ارتشهای دنیا را تشکیل دادیم... و این جریان در حالی رخ داد که ما یک شمشیر در دست داشتیم. باید بگویم که دلیلی برای ناامیدی مردم وجود ندارد. من فکر می کنم شما می توانید به آینده امیدوار باشید. من مطمئنم اوضاع در اینجا رو به راه خواهد شد."

نتانیاهو و شارون به طور موقت با هم مصالحه ای کردند که براساس آن نتانیاهو می تواند ـ بدون این که شارون وارد هیأت دولت کوچک شود ـ درباره امور سیاسی و امنیتی با او مشورت کند. با آن که شارون، نتانیاهو را مورد حمله قرار می داد اما اختلافات خود را با او تشدید نکرد؛ زیرا در دولت نتانیاهو نقش بیشتری پیدا کرد.

همانند بسیاری از دولتمردان اسرائیل، شارون نیز از لحاظ فساد مالی و رشوه خواری پرونده درخشانی نداشته است. برای نمونه زمانی که شارون تصدی وزارت امور خارجه اسرائیل را بر عهده داشت لایحه اتهامی علیه وی و ژنرال احتیاط افیگدور بنگال در قضیه وارد کردن گاز طبیعی از روسیه تقدیم دادستان کل اسرائیل شد. در این لایحه شارون متهم شده بود که با پرداخت رشوه، ژنرال بنگال را راضی ساخته است تا شهادت خود را در دادگاه درباره نقش وی در جنگ لبنان در سال 1982 تغییر دهد که در نهایت همان گونه که مسبوق بوده است پرونده شارون نیز در این قضیه بدون صدور حکمی علیه وی بسته شد.

آریل شارون در راستای سیاست رژیم صیهونیستی مبنی بر ایجاد اختلال در روابط ایران باکشورهای منطقه نیز اقداماتی صورت داده است. از جمله این تحرکات می توان به دیدار وی از روسیه به خاطر نگرانی اسرائیل از گسترش جنبشهای ضد یهودی در روسیه و همچنین عمیق تر شدن روابط روسیه با ایران اشاره کرد. در این زمینه شارون گفت: "اسرائیل به فشارهای خود بر روسیه به خاطر همکاریهای این کشور با ایران ادامه می دهد چرا که اسرائیل معتقد است روسیه در حال انتقال تکنولوژی هسته ای و اطلاعات نظامی به ایران می باشد. شارون همچنین در ماجرای دستگیری یهودیان ایرانی متهم به جاسوسی برای اسرائیل در یک موضع گیری شتابزده ضمن انکار همکاری این افراد با دولت اسرائیل، بر این نکته تأکید کرد که اسرائیل هر اقدامی که ممکن باشد برای کمک به این افراد انجام خواهد داد.

درگیریهای گسترده در سرزمینهای اشغالی (انتفاضه الاقصی) نیز با ورود آریل شارون و تعدادی از نمایندگان پارلمانی حزب لیکود به اماکن مقدسه مسلمین در بیت المقدس و برانگیختن احساسات فلسطینیها آغاز شد. ورود وی به مانند زدن جرقه ای بر انبار باروت بود که به یک باره آن را شعله ور ساخت. در این زمینه او ضمن اینکه هدفش، را از دیدار مذکور بازدید از اماکن مذهبی یهود در مسجدالاقصی عنوان کرد خود را از هر گونه مسئولیتی در بروز بحران اخیر مبرّی دانست و ادعا کرد که اقدامات تحریک آمیز نیروهای امنیتی فلسطینی عامل اصلی وقوع بحران بوده است.

این اقدام شارون در حقیقت در راستای به چالش کشیدن دور جدید مذاکرات صلح و جلوگیری از طرح دوباره تقسیم بیت المقدس صورت پذیرفت. پس از استعفای ایهود باراک از سمت نخست وزیریدر تاریخ 9 دسامبر 2000ـ 19/19/1379 زمینه برای برگزاری انتخابات نخست وزیری تا 60 روز پس از تاریخ فوق فراهم شد. در این انتخابات که انتخابات ویژه نامیده شد شورای مرکزی حزب لیکود آریل شارون رهبر این حزب را برای تصدی منصب نخست وزیری معرفی نمود.

وی از حمایت احزابی چون لیکود، شاس، اسرائیل بیتنیو، مفدال، یهدوت هتورا، گشتر و چهره هایی چون عزر وایزمن رئیس جمهور سابق اسرائیل و دیوید لوی وزیر اسبق امور خارجه در داخل، و برخی نهادها و سازمانهای یهودی در خارج برخوردار شد. اما یک سال پس از اینکه به نخست وزیری رسید و عملاً نتوانست انتفاضه فلسطین را کنترل و سرکوب کند در پی مخالفت حزب کار یا برنامه های او به ویژه در خصوص افزایش بودجه شهرک سازی، وزرای این حزب از جمله شیمون پرز وزیر خارجه اش از ائتلاف با لیکود دست کشیدند و از کابینه شارون خارج شدند و کابینه او به طور یکپارچه در اختیار لیکود و چهره های افراطی قرار گرفت.

وی پس از این رویداد، با تعدادی از اعضای حزب لیکود و کارگر حزب کاریما را تأسیس کرد. و در آخرین دوره نخست وزیریش بود که در سال 2005 طرح تخلیه نوارغزه و خروج ارتش اسرائیل از این منطقه را اجرا کرد.

ـ آریل شارون با اشاره به طرح عقب نشینی از غزه گفت، رسیدن به اهدافی که برای این طرح مشخص شده، در سال 2005 در دستور کار قرار خواهد گرفت. سایر پیشنهادات وی عبارتند از:

ـ دولت اسرائیل باید به کانون اصلی تر یهودیان جهان تبدیل شود و در عرض 15 سال آینده بایدحداقل یک میلیون یهودی به اسرائیل مهاجرت داده شوند. (این اظهارنظر شارون به علت عدم تمایل بقیه یهودیان دنیا برای مهاجرت به اسرائیل است).

ـ تأمین امنیت شهروندان اسرائیلی و صلح با همسایگان جز اولویتهای سال آینده است.

ـ نسل آینده باید در سطوح مختلف آموزشی بیشتر با چالشهای تکنولوژی آینده خود را سازگار نماید. اصلاحات آموزشی مثل طرح "دورات" از اولویتهای دولت است.

ـ زیرساختارها به ویژه راه آهن گسترش یابد و سرتاسر اسرائیل به هم وصل شود.

ـ نرخ رشد اقتصادی باید به 5% برسد و همسنگ با کشورهای توسعه یافته شود.

ـ اقتصاد اسرائیل باید با اقتصاد جهان بیشتر ادغام شود.

ـ اصلاحات اقتصادی باید تداوم یابد و رشد اقتصادی بیشتر گردد.

ـ امنیتی که به علت سرکوب سازمانهای تروریستی و عملیات هدفمند ایجاد شده، تثبیت گردد.

ـ سرمایه های جدید بیشتر جذب شود و شرکتهای دولتی خصوصی گردند.

ـ چون همه ما یک ملت هستیم، باید اصلاحات اقتصادی و امنیت به عدالت بیشتر برای طبقات ضعیف منجر شود.

ـ رسیدن به اهداف اقتصادی نیازمند اجماع داخلی است.

ـ در سال 2005 با حمایت جامعه بین المللی و حاکم شدن یک شرکت مطمئن در میان فلسطینیان مبارزه علیه تروریسم تشدید شود.

ـ برای اجرایی شدن طرح نقشه راه، ابتدافلسطینیان باید تعهدات مرحله اول طرح که توقف تروریسم است را انجام دهند.

ـ اسرائیل همراه با جامعه بین المللی از میانه روها در فلسطین و سایر کشورهای منطقه حمایت نماید.

ـ برای استفاده از فرصت تاریخی که در سال 2005 به وجود می آید، باید اسرائیل از خود انفعال نشان نداده و با ارائه ابتکاراتی از فرصتها استفاده نماید. بهترین ابتکار اجرای طرح عقب نشینی از غزه است.

مآخذ:

  1. المسیری، عبدالوهاب: دایره المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، ترجمه مؤسسه مطالعات و پژوهش های تاریخ خاورمیانه، دبیرخانه کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین، جلد هفتم، چاپ اول، 1383.
  2. کیالی، عبدالوهاب: موسوعة السیاسة، جلد سوم، مؤسسه العربیة للدراسات والنشر، 1991.
  3. نشریه نداءالقدس، سال سوم 1/2/1380، شماره 57.
  4. بولتن رویداد و گزارش، مؤسسه تحقیقات و پژوهشهای سیاسی علمی ندا، شماره های 77 و ضمیمه ویژه 59.