اشغالگری اسرائیل

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل


اشغال سرزمینهای عربی توسط اسرائیل از سال 1948 نمونه بی سابقه ای در تاریخ جنگهای جهان به شمار می آید که بیشتر به استعمار وطن گزینی در جنوب آفریقا و زیمباوه و اشغال آلمان طی جنگ جهانی دوم شباهت دارد. اما دارای چندین ویژگیاست که بارزترین آنها عبارتند از: آواره کردن ساکنان اصلی (بومی) و تبدیل آنها به پناهندگان تبعیدی یا شهروندان درجه دوم در داخل وطن خود، به رسمیت نشناختن این اشغال و مسائل مربوط به آن از قبیل وظایف حقوقی که اسناد و پیمانهای بین المللی (مثل پیمان ژنو) آن را تعیین می کنند و نیز از بین بردن هویت فرهنگی اهالی سرزمینهای اشغالی، گروگان گیری و بازداشت ساکنان بومی و تخریب منازل آنها و ایجاد مناطق امن در سرزمینهای اشغالی که تابع هیچ قانون تعیین کننده و... نیست.

شیوه های اشغالگری اسرائیل در دوره های مختلف در سرزمینهای اشغال شده متفاوت است مهم ترین هدف سران صهیونیسم به ویژه هرتزل در صد سال گذشته، اشغال فلسطین و دیگر بخشهای سرزمینهای اعراب بود و هدف از این اشغال، صرفا یک اشغال نظامی استعماری مانند قرن گذشته نبود. بلکه هدف اصلی جایگزینی ملتی به جای ملت دیگر بود.

این مسأله را بن گوریون چنین بیان می کند: "به اعراب می گوییم عقب نشینی کنند و اگر موافقت نکردند و مقاومت کردند آنها را به زور عقب خواهیم راند."

صهیونیستها برای تحقق این هدف گامهایی برداشتند و کنفرانسهایی برای تبادل نظر در جهت رسیدن به بهترین راه حلها تشکیل دادند. اما پیچیدگی اوضاع کلی جهان و نداشتن هرگونه سرمایه و قدرت مالی مشخص در چارچوب مجامع استعماری و دشواری اجرای این طرح بلکه غیرممکن بودن آن سبب ناامیدی و چند دستگی آنها شد تا آنجا که نزدیک بود به اندیشه ایجاد این وطن یهود در آفریقا (اوگاندا) بسنده کنند. اما هماهنگی نقشه هایصهیونیستها با نقشه های بعضی از قدرتهای استعماری (نک: صهیونیسم و امپریالیسم، هم پیمانی) که از جنگ جهانی دوم فارق شده بود و از نظر سیاسی و اقتصادی در شرایط بدی به سر می برد فرصت مناسبی به صهیونیستها داد.

بالفور وزیر امور خارجه انگلیس وعده ایجاد وطن ملی یهود در فلسطین را به صهیونیستها داد و توطئه جنبش صهیونیسم برای اشغال فلسطین ابعاد سیاسی و اقتصادی و جغرافیایی مختلفی به خود گرفت.

براساس برآوردهای متداول در سال 1914 نسبت اعراب در برابر یهودیان در فلسطین 13 به 1 بود و این در حالی بود که تعداد شهروندان یهود بیش از 55000 نفر نبودند اما با افزایش روزافزون شهروندان یهودی در فلسطین و مهاجرت غیر قانونی به آنجا که باعث پراکندگی ساکنان عرب بومی شد این نسبت کاهش یافت و پس از جنگ 1948 که باعث پراکندگی ساکنان عرب بومی شد 2 به 1 شد و بلافاصله پس از این جنگ و گذشت چند هفته از آوارگی اکثریت ساکنان اعراب فلسطین این درصد به رشد معکوسی رسید و فلسطینیان در کشورشان به اقلیت تبدیل شدند.

از سال 1948 هنگامی که این نسبت به نفع اسرائیل از 7 به 1 تغییر یافت تاکنون نسبت جمعیت اعراب فلسطین از مجموع جمعیت فلسطین اشغالی (که در سال 1974 به 3350000 رسید) بین 11 و 15 درصد در نوسان است و به عنوان شهروند درجه 3 با آنها رفتار می کنند.

صهیونیستها با هدف توسعه طلبی و اشغال سرزمینهای عربی باقی مانده سرزمین فلسطین، چهار جنگ به راه انداختند و جنگ 1948 امکان سیطره وتسلط بر چهار پنجم فلسطین را برای اسرائیلیان فراهم کرد. با توجه به اینکه تجاوزات بسیار صهیونیستها علیه فلسطینیان و توافقهای آنها با انگلیسیهای اشغالگر که از ابتدا حافظ امنیت فلسطین بودند زمینه آنها را (جنگ) فراهم کرد. این اشغال با عملیات تروریستی صهیونیستها به ویژه بگین در انجام کشتارهای متعدد علیه شهروندان فلسطینی صورت گرفت که قتل عام دیریاسین هولناک ترین این کشتارها بود.

در تاریخ 3 آوریل 1949 رژیم صهیونیستی شهرک "ام رشراش" که اسرائیلیها آن را بندر ایلات می نامیدند اشغال کرد و در پاییز 1956 با مشارکت و همکاری فرانسه و انگلیس به قصد به زانو درآوردن مصر حمله ای را علیه این کشور آغاز کرد. اما خیلی زود این حمله با شکست روبه رو شد و این کشورها مجبور به عقب نشینی شدند و آن در حالی بود که اسرائیل نوار غزه را از تسلط مصر خارج ساخت و برای چند ماه به اشغال خود درآورد. سپس عقب نشینی کرد و نیروهای سازمان ملل جایگزین آن شدند. که این جایگزینی اجازه عبور و مرور را برای کشتیهای اسرائیل در خلیج عقبه فراهم کرد.

هنوز سال 1967 فرا نرسید بود که موضوع صهیونیستها در قبال اعراب فلسطین به شکل کامل تبلور یافت. آنها حداقل توانستند نصف ساکنان عرب را آواره و پراکنده سازند و از طریق اسکان یهودیان مهاجر در سرزمینهایی که ساکنان عرب از آن رانده شده بودند دست به اشغال بزنند و ساکنان عرب باقی مانده را تحت مراقبت شدید قرار دهند. علی رغم تبعیضات و نابرابریهای موجود در میان شهروندان عرب اسرائیلیها مدعی برقراری مساوات و برابری بین همه ساکنان بودند. سپس اهداف توسعه طلبانهآنها در حمله سریع و برنامه ریزی شده دقیق آنها که منجر به اشغال تمام بخشهای باقی مانده فلسطین و مناطق وسیعی از مصر و سوریه شد آشکار شد.

مصر که اسرائیل را از سال 1948 تحریک اقتصادی و نظامی کرده بود و به موجب آن از عبور و مرور کشتیهای اسرائیلی در دریای سرخ جلوگیری می کرد پس از جنگ 1956 از موضع خود عقب نشینی کرد و مجبور به باز کردن تنگه های تیران شد. ولی در 15 می 1967 پس از عقب نشینی نیروهای سازمان ملل از آن، دوباره این تنگه ها را مسدود کرد.

در 5 ژوئن اسرائیل جنگی را علیه مصر و سوریه و اردن به راه انداخت و کرانه غربی (شامل جزئی از فلسطین) و ساحل شرقی اردن که در سال 1948 به آن افزوده شده بود و غزه و صحرای سینا و سه بلندی جولان را اشغال کرد. غیر از قسمت شرقی قدس، اسرائیل سرزمینهایی را که در جنگ ژوئن 1967 اشغال کرده بود به صورت قانونی ضمیمه آن نکرد اما اهداف رژیم آن در قبال این سرزمینها آشکار شد و در طی 6 سال بعد از آن (یعنی تا جنگ اکتبر 1973) اسرائیلیها بیش از 40 شهرک [یهودی نشین] در مناطق مختلف سرزمینهای اشغالی بنا کردند.

اسرائیلیها جنگ 1973 را به دلیل اعتماد به نفس نسبت به گذشته شان در ایجاد شهرکهایی یهودی نشین آغاز کردند اما هنوز خسارتهای ناشی از جنگ را جبران نکرده بودند که فعالیتشان را در مورد ایجاد شهرکهایی که در سال 1977 تعدادشان به 70 شهرک می رسید از سر گرفتند.

بیش از نیمی از این شهرکها در کرانه غربی و نوار غزه قرار دارد. علی رغم همه چشم پوشیهای رژیم مصر در چارچوب آنچه به اقدام صلح جویانه معروفاست همچنان طرحها و نقشه هایی برای توسعه و گسترش شهرکها و نیز ایجاد شهرکهای دیگر یهودی نشین وجود داشته است. اما در مورد قسمت شرقی بیت المقدس علی رغم مخالفت مجامع بین المللی و اسلامی به ضمیمه کردن بیت المقدس به اسرائیل، طبق قانونی خاص که در اواخر ژوئن 1967 رژیم صهیونیستی صادر کرد این منطقه رسما ضمیمه اسرائیل شد.

مأخذ:

  1. موسوعة السیاسة، مؤسسة العربیة اللدراسات و النشر، جلد اول، چاپ سوم، 1990.