سینمای صهیونیسم

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل
نسخهٔ تاریخ ‏۱۷ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۲۱:۲۱ توسط Wikiadmin (بحث | مشارکت‌ها) (۱ نسخه واردشده)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


یهودیان هنر عکاسی تصویر متحرک را اختراع نکرده اند، در زمینه پیشرفت مکانیکی یا تکنیکی سینما نیز قدم مؤثری بر نداشته اند. آنها در پرورش هنرمندان بزرگ، اعم از نویسنده یا بازیگر، که مواد مصالح اصلی پرده سینما را فراهم می کنند نقشی نداشته اند. عکاسی حرکت، همچون سایر چیزهای سودمند دنیا، منشأ غیر یهودی دارد. اما بنابر تقدیر عجیب و منحصر به فردی که یهودیان را بزرگترین رِندان جهان ساخته است، منافع حاصله از سینما نصیب مبتکران و پایه گذاران آن نشده بلکه قسمت غاصبان و استثمارگران گشته است.

مطالب فوق الذکر نظرات هنری فورد (Henry Ford) بنیانگذار شرکت اتومبیل سازی فورد در آمریکا بود. وی کتابی را به نام "یهود بین الملل" منتشر نمود. پس از تهدیدها و سوءقصدها گفته هایش را انکار کرد و خود به فراماسونر فعال مبدل شد. درخصوص نفوذ و سیطره یهود بر صنعت سینما، پیش از ظهور اعجاب انگیز تلویزیون و رادیو می باشد. با مروری کوتاه بر تاریخچه دستگاه تصویر متحرک (پخش فیلم) ادعای آقای هنری فورد بیشتر به واقعیت نزدیک می شود.

توماس ادیسون بزرگترین مخترعی است که با بیش از 2000 اختراع به ثبت رسیده، یاد خود را در خاطره ها باقی گذاشته است. اختراعاتی مثل: روشنایی الکتریکی، گرامافون و دستگاه تصاویر متحرک (پخش فیلم).

در سال 1903 چهار برادر یک آپارات دست دوم ادیسون را به هزار دلار خریدند و آن را تعمیر کردند. آنها نمایش آنچه را که فانوس جادو می نامیدند بر روی دیوارهای سالنهای مشروب خوری به نمایش در آوردند. کمپانی اصلی فیلمسازی ادیسون در سال 1909 از برادران وارنر به خاطر نسخه برداری غیرقانونی از آپارات آنها، به دادگاه شکایت کرد و آنها را مجبور به بستن کمپانیشان کرد. در آن زمان وارنرها مشغول ساختن فیلمهای غیرقانونی در بروکلین (محله ای در آمریکا) بودند. آنها در لوس آنجلس که قوانین آبکی به آنها اجازه می داد تا بتوانند تجارت فیلمسازی را از ادیسون بدزدند توانستند از دست مأمور پلیس خصوصی ادیسون خلاص بشوند. بعدها هم باز چنین اتفاقی رخ داد.

دو مخترع مسیحی، لی دی فارست و تئودور کیس، با اختراع یک دستگاه صوتی سخن گو به شهرت رسیدند. تولیدکنندگان یهودی دیگری مانند مورد قبل دوباره پیدا شدند و این اختراع را دزدیدند. جوآل جالسن با تولید اولین فیلم صدادار خواننده جاز معروف شد.

چارلز لیندبرگ در صحبتی که در سال 1941 دررادیوی سراسری [آمریکا ]داشت گفت:

بزرگترین خطر یهودیان برای این کشور، ریشه در نفوذ و مالکیت گسترده آنها در صنعت فیلم سازی و مطبوعات ما دارد.

دزدی اختراع تصاویر متحرک توسط یهودیان، امری تصادفی و یا مسأله ای صرفا بر اساس کسب درآمد نبوده است. بلکه ریشه در سیاستها و برنامه هایی دارد که صهیونیسم جهانی برای سلطه بر جهان از زمان برگزاری اولین کنفرانس خود در شهر بازل سوئیس در سال 1897 وضع کرده است. "در بند سوم این کنفرانس بر اهمیت رسانه های فرهنگی برای ایجاد اسرائیل و ضرورت رواج روح ملی بین یهودیان جهان تأکید می گردد."

جنبش صهیونیسم پس از کنفرانس بازل (بال) سوئیس در سال 1897 به اهمیت صنعت سینما در جهت تحقق اهداف سلطه گرانه خود پی برد و دریافت که می تواند از این ابزار تبلیغی و رسانه ای علاوه بر اینکه برای ترویج اندیشه صهیونیسم و تشکیل وطن ملی یهود حداکثر استفاده را ببرد با سلطه نامرئی بر سیاست، فرهنگ و افکار ملتها از طریق سینما، عملاً سلطه نامریی خود را بر جهان گسترش دهند. به همین لحاظ می توان گفت که "یهودیان کنترل تولید و توزیع فیلمهای سینمایی را از زمان آغاز صنعت فیلم سازی در دهه های نخست قرن بیستم در دست دارند و این روال همچنان ادامه دارد."

هم اکنون سینمای صهیونیسم به مکان و زمان خاصی اختصاص ندارد، بلکه سراسر جهان را در بر گرفته است. و در حال حاضر بزرگترین شرکتهای سینمایی جهان مانند یونایتدآرتیست، متروگولدن مایر، کلمبیا، وارنر، پارامونت، فوکس قرنبیستم، یونیورسال و هالیوود را در قبضه خود گرفته است. البته اولین جلوه های سیطره صهیونیسم بر سینمای جهان در هالیوود تجسم یافت که از ادغام هفت شرکت بزرگ فوق الذکر شکل گرفت.

پس از صدور اعلامیه بالفور، سینمای صهیونیسم شاهد تحول چشمگیری بود. این تحول به خاطر فیلم سرزمین که جنگ صهیونیسم علیه انگلیس و اعراب را به نمایش گذاشته بود صورت گرفت. از دهه سی صهیونیستها به تدریج خود را وارد سینمای هالیوود کردند و سلطه خود را بر سینمای بزرگ آمریکا در هالیوود آغاز نمودند. نقطه عطف حضور صهیونیستها در عرصه سینما، روی کارآمدن نازیها در آلمان و شروع جنگ جهانی دوم بود. چرا که از آن پس تا کنون صهیونیستها با مطرح کردن ادعای کشته شدن یهودیان در جنگ جهانی دوم و دادرسی دادگاه نورنبرگ و هولوکاست (کوره های آدم سوزی نازیها) توانسته اند در عرصه سینما فعالیت بسیار زیادی داشته باشند. چرا که جنایات هیتلر نسبت به نوع بشر و از جمله یهودیان و تنفری که وی به سایر نژادها جز ژرمن داشت، بهترین زمینه را برای پیشبرد اهداف صهیونیسم فراهم کرد.

با شروع دهه شصت میلادی، سینمای جهان به سمت اهداف صهیونیستها دگرگون شد. صهیونیستها، سینماگران جهان را برای به تصویر کشیدن و ساختن فیلمهایی در سرزمین اشغالی خود جذب کردند. در دهه هشتاد سینمای صهیونیسم به موفقیتهای زیادی رسید و توانست به ستاره های بزرگ و کارگردانهای معروف سینما دست یابد و سینمای ایتالیا، فرانسه، انگلیس، آلمان (غربی) را به مالکیت خود درآورد و بر اغلب شرکتهای تولید فیلمهای سینمایی غرب سیطره نسبتا کاملی داشته باشد.

برخی از آمارها نشان می دهند که "بیش از 90% از مجموع کسانی که در کار تولید، کارگردانی، بازیگری، فیلمبرداری و مونتاژ شبکه های سینمایی آمریکا فعالیت می کنند، ازجمله یهودیان هستند. به عنوان نمونه شرکت فوکس که صاحب [مؤسس] آن ویلیام فوکس یهودی است، شرکت گلدن که صاحب [مؤسس ]آن ساموئل گلدن یهودی است، شرکت مترو که صاحب آن لویس مایر یهودی است، شرکت برادران وارنر که هارنی وارنر و برادران او مالکان آن هستند و شرکت پارامونت که صاحب آن هادکنسون است."

با توجه به آمارهای فوق الذکر می توان گفت که صهیونیسم در حال حاضر بر سینمای جهان سیطره دارد. این سینما ابزاری است برای تهاجم فرهنگی به ملتها و به زیر سلطه کشانیدن آنان. به لحاظ اینکه انسان در برابر شهوات و غرایز حیوانی خود بسیار ضعیف است، صهیونیستها سعی کرده اند این خوی منفی انسان را در جوامع مختلف تشدید سازند. مهم ترین ابزار آنها برای این کار، هنر هفتم یا سینماست. زیرا این هنر از جمله مهمترین و در عین حال خطرناک ترین ابزارهایی است که می تواند غرایز بشری را به سمت و سویی حیوانی سوق دهد. به ویژه اگر مسائل جنسی در آن مورد استفاده قرار گیرد.

یکی از متفکران مسیحی غرب در این رابطه می نویسد:

یهود به وسیله خبرگزاریهای جهانی، مغز جهانیان را شستشو داده است. یهود به وسیله فیلمهای مبتذل، افکار جوانان و فرزندان ما را تغذیه می کند و آنها را از آنچه خود می خواهد سرشار می سازد و جوانان را فاسد و تباه می سازد تا همیشه در خدمت آنها باشند. صهیونیسم در خلال دو ساعت(مدت نمایش یک فیلم سینمایی) آداب فرهنگی را که معلم مدرسه، خانواده و مربی طی ماهها تعلیم و تربیت در اذهان جوانان ایجاد کرده اند، می زداید.

الف ـ فعالیت های سازمان یافته صهیونیسم برای تسلط بر صنعت سینما:

صهیونیستها از همان روزهای پیدایش صنعت سینما تلاش سازمان یافته خود را برای تسلط بر این صنعت آغاز کردند. آنها ابتدا چندین فیلم در مورد به اصطلاح ظلم و ستمی که بر قوم یهود رفته ساختند. سپس امکانات و ابزارهای سینمایی به ویژه شرکتهای تولید فیلم را در اختیار گرفتند.

تمامی امکانات سینمایی صهیونیسم از زمانهای گذشته تا به حال در دست تولیدکنندگان آمریکایی و اروپای غربی بوده است و بیشتر فیلمها به شیوه هالیوودی به تصویر کشیده می شد. "در شهر هالیوود که در آن سازمانهایی چون مرکز سایمون ویسنترال (SIMON-WIESE NTRAL-CENTRY)و بنیاد ملی یهود (JEWISh-NATIONAL-FUND J-N-F)دارای طرفداران زیادی هستند فیلمهای سینمایی نمی توانند بی طرف باشند. (فقط) طی پنج سال یک سری فیلمهای سینمایی و شوهای تلویزیونی تهیه شده که در آنها عربها به عنوان وحشی های خون آشام، و اسرائیلیها به عنوان یک نژاد روشن ضمیر معرفی شده اند..."

دلیل تاخت و تاز هولناک صهیونیسم جهانی به سینمای جهان چیست؟

راز این امر در لابی صهیونیستی یا گروههای یهودی نهفته است که هنر و صنعت سینمای آمریکا و اروپا را تحت سیطره خود گرفته و بیش از 90% فیلمهایی را که سالانه تولید می شود آنها تولیدمی کنند. روژه گارودی در کتاب خود با نام پرونده اسرائیل و صهیونیسم سیاسی و همچنین در کنفرانسی که در باشگاه هیئت علمی دانشگاه قاهره ترتیب داده شده بود گفت:

یهودیان از تمامی نقاط جهان و از خارج بر اسرائیل حکومت می کنند و به منظور ادامه حیات آن هرگونه کمک و حمایتی را در اختیارش قرار می دهند.

از اینجا برنامه توطئه آمیز و فعالیتهای سازمان یافته صهیونیسم برای تسلط بر صنعت سینمای جهان و تصرف آن برای خدمت به اهداف نژادپرستانه آل صهیون و تخریب و نابودی ملتهایی که با آنان دشمنی می کنند مشخص می شود. به همین سبب "مالکیت بزرگترین شرکتهای هالیوود مانند گولدن مایر، فوکس، پارامونت، کلمبیا، وارنز یونایتد آرتیست، و... تنها یک اتفاق تصادفی نبوده بلکه برنامه ای توطئه آمیز برای احاطه افکار عمومی جهانی و سوق دادن آن به سمت افکار خودشان است. این برنامه و فعالیت سازمان یافته چنانچه خواهد آمد مراحل تکاملی را پشت سر گذاشته است که می توان آنها را این گونه خلاصه نمود:

1) در دست گرفتن صنعت سینما و شرکتهای بزرگ تولید کننده فیلمهای سینمایی به طور مستقیم یا غیرمستقیم مانند خرید سهام آنها از طریق بانکهای معتبر.

2) جذب و یا به عبارت بهتر خرید هنرمندان و ستارگان بزرگ و تحت سیطره گرفتن آنها به هر وسیله ممکن.

3) تلاش در جهت صدور قوانین درباره کلیه امور هنری در کشورهای اروپایی به منظور جلوگیری از تبلیغات بر ضد یهود و صهیونیسم در فیلمهای سینمایی یا رسانه های گروهی.

4) تحریم و تهدید فیلمسازان، کارگردانان، بازیگران و به طور کل سینماگران مستقل که در صنعت سینما زیر سلطه صهیونیستها قرار نگرفتند.

5) نفوذ و سیطره بر جشنواره های بین المللی فیلم فعالیتهای سازمان یافته صهیونیسم جهانی برای تسلط و سیطره بر ابزارهای صنعت سینما عبارت است از:

1 ـ به تملک در آوردن شرکت فیلمسازی "کنن":

شرکت آمریکایی کنن که مالکیت آن در اختیار یهودیان است مبلغ 150 میلیون دلار به عنوان بودجه اولیه برای احداث شهرکی سینمایی به منظور تولید فیلمهای سینمای جهانی در صحرای نقب اختصاص داده است. اسرائیل در نظر دارد این شهر همانند هالیوود باشد تا بدین وسیله لقب هالیوود شرق را از قاهره به این شهرک سینمایی انتقال دهد. شرکت کنن وسیله ای برای تحریک اطماع یهودیان در سیطره بر سینمای جهانی است که سود سالانه آن به 800 میلیون دلار بالغ می شود.

شرکت کنن با هدف تولید فیلمهای مستند و داستانی، توزیع نوارهای ویدئویی و برخی فعالیت های محدود سینمایی در پایتخت های ایالات متحده و کانادا، در دهه 60 تأسیس شد و تا نیمه دهه 70 آثاری از خود ارائه داد. این شرکت وابسته به شرکت فوکس بود اما اختلاف شدید بین فوکس و مالکان کنن در اواخر دهه هفتاد، شرکت کنن را در لبه پرتگاه و مرز ورشکستگی و در نهایت در معرض فروش قرار داد. ناگهان بین شرکت ژاپنی سونی (که تمایل به ورود به بازار آمریکا داشت) و دو بانک یهودی به نامهای سیتی بانک و چیس مانهاتاناختلاف و کشمکش روی داد.

این دو بانک توانستند با استفاده از بندهای مندرج در قانون تجارت آمریکا که مشارکت شرکتهای خارجی در خرید سهام بیش از یک شبکه تبلیغاتی یا هنری آمریکایی را ممنوع می کند، سونی را مجبور کنند قراردادش را با شبکه آی. بی. سی آمریکا لغو کند. زیرا شرکت سونی قبلاً سهام مدیریت شبکه آمریکایی ICBرا خریده بود. به همین دلیل معامله باطل شد و بانکهای مذکور خود را کنار کشیدند و 10 سهامدار یهودی که کنن نام آنها را فاش نکرد سهام شرکت را به طور مستقیم از بازار بورس خریداری کردند. "یکی از این افراد مناخیم گولان کارگردان و تهیه کننده معروف صهیونیست می باشد. وی مؤسس شرکت کانن است".

شرکت کنن پس از انتقال مالکیت، از سال 1980 با تولید مجموعه مفصلی از فیلمهایی مثل پیروزی آمریکا و نیروی دلتافورس در ارتباط با به اصطلاح قدرت برتر آمریکا و پیروزی دروغین این کشور در ویتنام (با همکاری سازمان اطلاعات آمریکا ـ سیا (CIA)و ـ وزارت دفاع آمریکا ـ "پنتاگون" ـ) و همچنین برخی از فیلمهایی مانند ننینجا که شخصیت عربها را مورد اهانت قرار می داد به گسترش سیطره خود بر شرق آمریکا پرداخت.

اما پست ترین و شنیع ترین عمل شرکت کنن را شاید بتوان در مورد هنرمند زن انگلیسی ونسی رادگریف دانست. زیرا پس از آنکه رادگریف در فیلم هناک اسرائیل را رژیمی غاصب و اشغالگر توصیف کرد و حقوق مشروع ملت فلسطین را مورد تأیید و حمایت قرار داد، شرکت کنن به طور پنهانی وکیل وی را وادار کرد تا قرارداد شرکت با رادگریف را به گونه ای تنظیم کند که براساس یکی از بندهای آن، او به بازیدر فیلمهای جنسی مجبور شود. به همین سبب پس از آنکه ونسی به دسیسه رؤسای کنن پی برد، از اجرای مفاد قرارداد سرباز زد، اما بنا بر حکم دادگاه از بازی در فیلمهای سینمایی محروم شد. این وضع ادامه داشت تا اینکه پنج سال بعد، دادگاه عالی آمریکا، قرارداد رادگریف با شرکت کنن را ملغی اعلام کرد و او توانست به کارش باز گردد.

البته دسیسه چینی شرکت صهیونیستی کنن به همین جا ختم نمی شود. آنان کوشیدند تا همین بلا را بر سر جین فوندا بازیگر زن مشهور آمریکایی بیاورند. وی در جریان جنگ اعراب و اسرائیل طرف عربها را گرفته بود. اما تفاوت جین با ونسی در آن بود که وی پس از ازدواج با تدتدنر صاحب شرکت عظیم خبری سی. ان. ان از مواضعش عدول کرد و به اصطلاح حرفش را پس گرفت.

هم اکنون رئیس شرکت کنن دنیس فرید می باشد و شریکانش مارفن فریدلاند، توماس اسرائیل، جیمزروبن و آرتر لیپر هستند.

2 ـ تهدید فیلمسازان:

سینمای صهیونیسم تا کنون سینماگران و فیلم سازان مستقلی که حضور آنها را در این صنعت در جهت مخالف با منافع خود تلقی کرده اند مورد تهدید قرار داده است.

به عنوان نمونه می توان به تهدید یک فیلمساز مصری اشاره نمود.

شرکت کنن سهام شرکت انگلیسی فالکون را که در تملک یک مصری الاصل به نام عمادالفاید بود خریداری کرد.

فیلم عرابه آتش که جایزه طلایی را به عنوان بهترین فیلم از آن خود کرد از تولیدات این شرکت(فالکون) بود. پس از تولید این فیلم عمادالفاید مشهور به دودی تهدید شد که اگر شرکت فالکون را به شرکت کنن نفروشد کشته خواهد شد. این تهدید با توجه به تمایل شدید خاندان فاید به زندگی آرام و بی دردسر صورت گرفت. لذا خانواده فاید شرکت خود را به قیمت ناچیزی به شرکت کنن در لندن واگذار کرد. آنها نیز این شرکت را بسته و آن را به یکی از شعبه های شرکت آمریکایی کنن در پایتخت انگلستان تبدیل کردند.

بدین طریق شرکت کنن شعبه ثابتی را برای ارائه فیلمهای یهودی در تمامی جشنواره های بین المللی سینمایی و هنری بنا نهاد تا اینکه موفق شد جشنواره سالانه ای را که فقط مخصوص فیلمهای یهودی بود در لندن برپا کند. شرکت کنن همچنین بودجه تولید فیلم به زبان عبری را فراهم کرده و هزینه زیرنویس انگلیسی و فرانسه فیلمهای اسرائیلی را داوطلبانه پرداخت می کند. این شرکت با تمامی ابزار و وسایل برای شرکت در جشنواره بین المللی سینمایی قاهره تلاش کرده است.

شاید موضع سرسخت و مخالف سعدالدین وهبه (مدیر وقت این جشنواره) با شرکت یهودیان در جشنواره قاهره بود که باعث شد اخباری علیه جشنواره مصر به مطبوعات هنری جهان نفوذ منعکس شود. شرکت کنن پس از فوت کمال الملاخ در سال 1984 تا سال 1988 (یعنی پس از تلاشهای فراوان سعدالدین وهبه برای اعاده مشروعیت بین المللی جشنواره قاهره) تلاش کرد تا اتحادیه تولیدکنندگان جهانی به رسمیت شناختن جشنواره قاهره توسط خود را بازپس بگیرند بدین لحاظ تمامی تلاشهای سعدالدین وهبه برای باز گرداندن وجهه بین المللی جشنواره به شکست انجامید."

یکی از هنرمندان و کارگردانان یهودی که مورد غضب صهیونیستها قرار گرفت و حتی تهدید به مرگ شد ایال سیوان می باشد. "وی در سال 1964 در شهر حیفا در شمال فلسطین اشغالی به دنیا آمد و از سال 1985 در فرانسه زندگی می کند و فعالیت هنری خود را با عکاسی و فیلمبرداری در اسرائیل آغاز کرد." اما به دلیل اینکه نوشته ها و آثار وی، محتوای انتقاد از سیاستهای رژیم صهیونیستی دارد، واکنش شخصیت ها و سازمانهای صهیونیستی زیادی به همراه داشته است به گونه ای که وی بارها از سوی گروهها و سازمانهای یهودی صهیونیستی، به دلیل فعالیت در این عرصه و تولید فیلمهایی با محدودیت انعکاس وضعیت اسفبار زندگی فلسطینیان، تهدید به مرگ شده است.

برای نمونه، "وی در ماه مارس سال 2003، نامه ای تهدیدآمیز به همراه یک گلوله، با این محتوا که "گلوله بعدی با پست نخواهد رسید" دریافت کرد." سیوان خود در این باره می گوید:

سازمانهای صهیونیستی طرفدار اسرائیل در فرانسه، این اجازه را به خود می دهند که در هر حوزه ای، حقوق افراد و قانون را نادیده بگیرند.

3 ـ تشکیل کمیته عالی سینما:

پس از نمایش فیلم فهرست شیندلر و تأثیری که از خود به جای گذاشت رهبران رژیم صهیونیستی احساس نشاط کرده و اندیشه ای به ذهن آنان خطور کرد که محرک آن، یکی مهارت خودشان و دیگری کارگردان فیلم فهرست شیندلر به نام استیون اسپیلبرگ بود. این اندیشه عبارت بود از تشکیل کمیته عالی سینما از رهبران مختلف یهود در جهان و دولت اسرائیل این کمیته وظیفه داشت برای تولید فیلمهایتبلیغاتی سینمایی به نفع نژاد سامی و اسرائیلی برنامه ریزی کند.

به منظور افزایش جایگاه و ارزش این کمیته، رئیس جمهور اسرائیل عیزروایزمن به ریاست آن برگزیده شد و نخست وزیر اسرائیل، وزیر ارتباطات اسرائیل شالومیت الونی، سفیر سابق رژیم صهیونیستی در مصر دیوید سلطان، نماینده موساد (سازمان اطلاعات و جاسوسی اسرائیل) الیاهوبن الیسار، دو نماینده از شرکت کنن و آی. تی. وی و کارگردان نام آشنای آنها استیون اسپیلبرگ به عضویت آن درآمدند.

وظیفه و مأموریت این کمیته این بود که برای تولید فیلمهای سینمایی صهیونیستی و جذب ستارگان بزرگ سینما برنامه ریزی کند. وظیفه خارج کردن فیلمهای خوب عربی از جشنواره های بین المللی و آزار و اذیت هنرپیشگانی که از قضیه فلسطین و حقوق اعراب در لبنان و جولان طرفداری می کنند نیز برعهده این کمیته گذاشته شد.

از جمله این هنرپیشگان می توان به آلن دلون و ژان پُل بلموندو از فرانسه، سوفیالورن از ایتالیا، اِماتامسون از انگلستان، و همچنین ستاره آمریکایی یعنی کوین کاستنر (به خاطر اظهارات متعدد ضد یهودی او) اشاره کرد. تمامی این افراد مانند هنرپیشه زن فرانسوی ایزابل اجانی از سوی صهیونیستها طرد شده و در لیست سیاه قرار گرفتند.

اما گویا توطئه ها و دسیسه چینی این کمیته پایانی نداشت، زیرا پس از مدتی، کمیته مذکور با استفاده از شیوه های غیر انسانی و به دور از شرافت اخلاقی، مانع از خرید شرکت پارامونت از سوی چند شرکت ژاپنی چند شرکت ژاپنی شد و با تبانی با بانک یهودی الاصل سیتی بانک که به یهودیها وامهای کلانپرداخت می کرد، سهام پارامونت را به آسانی خریداری کرد.

این کمیته در آخرین نشست خود در تل آویو به تاریخ 1995 توصیه کرد که از طریق شرکت هلندی آی. تی. وی استودیوهای ایتالیایی را خریداری کنند تا بدین طریق بر یکی از بناهای عظیم و مهم سینمای جهان پنجه بیندازند. شاید دور کردن سینمای عربی و مصری از مراسم جهانی که به مناسبت هفتادمین سال اختراع سینما برگزار شد از اهداف شرکت کنن بود که اجرای این مراسم را تحت نظارت خود قرار داد."

بهترین دلیل برای سیطره صهیونیستها بر سینما اتفاقی است که برای ایزابل اجانی هنرپیشه الجزائری الاصل فرانسوی رخ داد. وی از نامزد شدن برای جایزه بزرگ در جشنواره 1994 کن محروم شد و جایزه بهترین بازیگر فیلم شاهزاده مارگو که ایزابل قهرمان آن بود به یک هنرپیشه زن ایتالیایی به نام ورنالیزی که بازیگر دوم فیلم بود اعطا شد.

علی رغم اینکه قوانین جشنواره مانع از اعطای جایزه بهترین هنرپیشه به هنرپیشه دوم فیلم است اما با توافق پنهان کلینت ایستوود رئیس جشنواره که به تازگی به خدمت صهیونیستها درآمده بود و کاترین دنوو فرانسوی، ایزابل اجانی تنها به دلیل آنکه حاضر نشد از اصالت عربی و اسلامی خود صرف نظر کند، از عنوان بهترین بازیگر زن محروم شد و در کمال ناباوری منتقدان، جایزه اول به وی تعلق نگرفت. شیوه معروف صهیونیستها برای طرد ستارگان سینما که از اعراب دفاع می کنند همین است. اجانی در بیان شدت تهاجم صهیونیستها علیه خود اظهار داشت:

یهودیان به دلیل اصرار من به اصالت عربی ام مرا مورد حمله قرار می دهند، من فرزند یک پدر مسلمان الجزایری به نام محمد اجانی هستم، نامواقعی من یاسمن است. و حتی برای فرزندم سه ساله ام نام سعید را انتخاب کرده ام. من پدرم را به خاطر مهربانی و خوش قلبی اش دوست دارم. اما مادرم خشن و سنگدل است و به خاطر اصالت عربی پدرم به او تفاخر کرده و همیشه پدرم را با حالتی تمسخرآمیز یاخویا صدا می کرد.

وی اضافه کرد:

آنها از هر راهی مرا مورد حمله قرار دادند، حتی مرا متهم کردند که به بیماری ایدز مبتلا هستم.

در حقیقت از زمانی که جشنواره های بین المللی در عرصه هنر جهان ظاهر شد، صهیونیستها همانند ویروسهای خطرناک در این جشنواره ها رخنه کردند به گونه ای که کسی قادر نیست در مقابل این سلطه گری آنها مقاومت کند.

4 ـ استفاده از بزرگترین کارگردانان آمریکایی:

دیرزمانی است که صهیونیستها برای استفاده از تمامی ابزارهای مؤثر به منظور تهاجم به جوامع غیریهودی و تحت سیطره قرار دادن آنها برنامه ریزی می کنند.

فیلم فهرست شیندلر یکی از مهم ترین، بزرگترین و جنجال برانگیزترین فیلمهای سینمایی است که صهیونیسم در طول تاریخ سینما برای تولید آن برنامه ریزی کرده است. برای اینکه بفهمیم این برنامه ریزی چگونه از ابتدا با این استحکام صورت گرفت که این فیلم پس از تألیف توسط نویسندگان و منتقدان یهود (که از زمان آغاز تصویربرداری تا پخش آن برای کارگردان اسپیلبرگ تبلیغات وسیعی انجام دادند) هفت جایزه اسکار را از آن خود کرد باید ببینیم که چگونه یهودیان اسپیلبرگ را از ابتدا جذب خودکردند.

5 ـ پاداش به فیلمسازان صهیونیستی:

صهیونیستها برای تثبیت سلطه خویش بر صنعت سینما و نیز برای خرید سیاست های فیلمهای سینمایی کارگردانان و سینماگران، مبالغ هنگفتی را به عنوان پاداش به برخی آنها اعطا کردند. به عنوان نمونه سه میلیارد دلار به اسپیلبرگ پاداش دادند.

حمایت سندیکای یهودیان آمریکا از کارگردان فهرست شیندلر، به تقدیر و تشکر رسمی و اعطای هفت جایزه اسکار محدود نشد، بلکه این امر ابعاد گسترده تری یافت. به گونه ای که بانک صهیونیستی تبار چس مانهاتان تسهیلاتی به مبلغ سه میلیارد دلار برای کمک به استودیوی سازنده فیلم یعنی دریم ورکس که به اسپیلبرگ تعلق داشت، در نظر گرفت.

اسپیلبرگ نیز به پشتوانه این کمکهای مالی نجومی با صراحت بسیار اعلام کرد که می تواند با بزرگترین شرکت ژاپنی یعنی یونیورسال که مدتی قبل در خرید سهام آن ناکام مانده بود، رقابت کند! از این رو پس از آن که ژاپنی ها در برابر مجموعه فیلمهای صهیونیستی موضع گیری کردند، اسپیلبرگ توانست به آرزوی دیرینه خود که همانا کسب سهام شبکه تلویزیونی ای. بی. اس ABS آمریکا بود، جامه عمل بپوشاند.

مدتی بعد، یعنی در سال 1995 میلادی، "کمیته امور عمومی یهودیان آمریکا و اسرائیل" معروف به آیپک با صدور بیانیه ای از تمام شرکتهای بزرگ یهودی تقاضا کرد تا اسپیلبرگ را برای خدمت به اهداف قوم یهود، مورد حمایت مادی و معنوی خود قرار دهند.

تقدیر و تشکر از اسپیلبرگ به جایی رسید کهمدتی بعد یعنی در سال 1995 آیپک در اوایل سال 1995 با صدور بیانه ای از تمامی شرکتهای بزرگ یهودی خواست اسپیلبرگ را مورد حمایت مادی و معنوی خود قرار دهند تا وی بتواند رسالت هنری خود را در خدمت به اهداف سامی ادامه دهد.

6 ـ سیطره بر جشنواره های بین المللی فیلم:

از زمانی که جشنواره های بین المللی فیلم در جهان ظاهر شدند صهیونیستها همانند ویروسهای خطرناک و سرطانی در این جشنواره ها رخنه کردند. آنها نه تنها در کمیته های ویژه جشنواره های هنری جهان به اعمال نفوذ می پردازند بلکه حضورشان در مراحل مختلف و روند تولید فیلم، توزیع و نمایش انواع فیلمهای سینمایی در آمریکا، آلمان، فرانسه و سایر کشورها به وضوح نمایان است. در این گونه فیلمها، حقیقت به نفع اغراض نژادپرستانه و توسعه طلبانه و تجاوزکارانه صهیونیسم تحریف شده و یهودیان به عنوان نژاد برتر و ملت برگزیده خداوند بر روی زمین به بیننده معرفی می گردد.

صهیونیستها برای اینکه این تأثیرگذاری را بر افکار عمومی جهان به ویژه در میان اروپاییان بیشتر کنند به تدریج سعی کردند تا بر جشنواره های بین المللی نفوذ کرده و از طریق آنها محفلی برای نمایش و معرفی فیلمهای خود به دست آورند. جشنواره هایی که صهیونیستها در آنها نفوذ کرده و بر آنها سیطره دارند عبارتند از:

7 ـ جشنواره "کن":

صهیونیستها همواره سعی کرده اند تا با تولید فیلمهای مسموم خود که ملتها را تخدیر و... کرده و رسانه ها و تبلیغات را در جهت منافع و اهدافسلطه گرانه خود به تحریم وامی دارد با نفوذ در جشنواره کن آنها را به زیر سلطه خود درآورند. از چندین سال پیش پدیده نفوذ صهیونیستها و سیطره آنها بر فیلمهای جشنواره کن موجب شد برخی از هنرپیشگان آمریکایی شهرت و آوازه خود را در طبقهای زرین تقدیم لابی صهیونیستی کنند. به عنوان مثال تونی کرتیس بازیگر ستاره آمریکایی به بازیگری در فیلم به آلمان خوش آمدید پرداخت و به سلک خدمتگزاران صهیونیستها در آمد.

این فیلم که یکی از فیلمهای جشنواره کن است زندگینامه شخصی یک کارگردان یهودی آمریکایی را به تصویر می کشد که برای ساختن فیلمی از خاطرات شخصی خود به آلمان بازگشته است.

سامی سلامونی منتقد فقید سینما در پیام خود در مورد پدیده نفوذ صهیونیستها در جشنواره کن می نویسد:

باعث تأسف است که می بینیم تونی کرتیس ستاره معروف و قدیمی آمریکا، در این فیلم نقش یک کارگردان یهودی آمریکایی را بازی می کند که به آلمان بازگشته است تا خاطرات شخصی خود را از زمان بازداشت در اردوگاههای نازیها به صورت فیلم درآورد.

تونی کرتیس ازجمله یهودیانی بود که از بازداشتگاه نازیها خارج شد تا در یکی از فیلمهای تبلیغاتی که زیر نظر گوبلز وزیر تبلیغات هیتلر تولید می شد در مقابل آزادی خود نقش یک کماندو را بازی کند. اما وقتی معلوم شد که وعده آزادی، دروغی بیش نیست تصمیم به فرار گرفت. علی رغم اینکه این تصمیم به دوستان او که خواهند مرد و یا دوباره به بازداشتگاه برگردانده خواهند شد خیانت به شمار رود.

این کارگردان آمریکایی همان زندانی یهودیاست که پس از فرار به آمریکا می رود و در آنجا به ساحت چندین فیلم همت می گمارد و آن قدر به این کار ادامه می دهد تا اینکه سرانجام به یکی از کارگردانهای مشهور و ثروتمند آمریکا بدل می گردد. اما پس از گذشت چهل سال، عذاب وجدان او را راحت نمی گذارد و برای به تصویر کشیدن مظلومیت یهودیان، تصمیم به بازسازی خاطراتش در آن دوران می گیرد.

از این رو آن واقعه بی ارزش و ناچیز را می سازد که اکنون به صورت مسأله ای اتهام برانگیز درآمده است. تا یهودیان دست اندرکار سینما در طول 40 سال همان قصه را تکرار کرده و برای انتقام گیری از رفتار غیریهودیان با آنها تمام عالم و آدم را عذاب دهند. علت اینکه فیلم بی محتوا و خسته کننده است این است که نمی توان از یک هنر تنها به خاطر ایجاد نفرت و انتقام گیری استفاده نمود. جالب این است که توماس براش کارگردان فیلم خود یک یهودی اهل آلمان است. وی هنوز هم نوعی نفرت را در وجود خود حفظ کرده که نمی توان حتی با گذشت سالیان سال آن را از شخصیت یهودی او جدا کرد.

وی خاطرنشان می سازد "در اثنای جنگ تعدادی از اعضای خانواده من از آلمان مهاجرت کردند اما بقیه در آلمان ماندند چون فکر نمی کردند ملت گوته و رود راین چنین اعمالی را مرتکب شوند. به همین دلیل سرنوشت آنها به کوره های آتش مشخص شد". سپس برای اینکه بازگشت خود را برای تکرار چیزی که هزاران بار تکرار شده است توجیه کند می گوید: "اگر آلمانیها حق دارند که بر جلاد بودن خود تأسف بخورند و خجالت بکشند و یهودیان نیز حق دارند برای این که همیشه قربانی و مظلوم نباشند، حقیقت را به مردم بگویند." این حرفهارا در حالی می گوید که خودش آلمانی است و با سرمایه آلمان و آمریکا چنین فیلمی ساخته و آن را در جشنواره کن فرانسه به نمایش در می آورد.

فیلم به آلمان خوش آمدید ما را با پدیده صهیونیسم ـ که نمی توان آن را در هیچ یک از جشنواره های جهانی شرق و غرب نادیده گرفت ـ بیشتر آشنا می سازد. زیرا افکار حاکم بر این گونه فیلمها به طور پنهان یا آشکار به بخشهای مختلف جشنواره اعم از مسابقه (که با استفاده از قدرت یهود خود را بر آن تحمیل می کند) و خارج از آن و بخشهای رسمی و بازار نفوذ می کند. این وضعیت باعث شده تا سینمای جهان به طور کامل در چنگال صهیونیستها قرار گرفته و در مقابل تکرار سخنان خسته کننده ای که در مورد بیچارگی و مظلومیت یهودیان گفته می شود تسلیم گردد.

"در بخش نگاه ویژه به جشنواره، فیلم کلاوس باربی یا آخرین هتل که (هتل ابدیت) یک فیلم مستند و بسیار طولانی (4 ساعت و 27 دقیقه) است قرار دارد. نویسنده و کارگردان آن مارسل یوفولوس است. این فیلم به بررسی تمامی جزئیات محاکمه فردی می پردازد که چهل سال پیش یهودیان را مورد شکنجه و اذیت و آزار قرار داده است. بررسی تمامی اطلاعات و شواهد و مدارکی که با تلاش فراوان از آن زمان باقی مانده است تنها کینه ها را برمی انگیزد."

جشنواره کن همچنین فیلم میس آریزونا از کارگردان بزرگ مجارستانی را به نمایش گذارد. مارچللو ماسترویانی نابغه ایتالیایی در نقش قهرمان این فیلم بازی می کند که برای حمایت از یک زن بیچاره و فرزند کوچکش که تحت تعقیب نازیها قرار دارند دست به ماجراجوییهای پی درپی می زند، هانا شیگولا هنرپیشه بزرگ آلمانی نقش این زن را بازیمی کند.

ماسترویانی در فیلم می گوید که نیمی از او یهودی است بدین معنی که پدرش یهودی است، و زمانی که با تمسخر از وی می پرسند نیمه بالا یا پایین، به سرش اشاره می کند.

معمولاً در حاشیه جشنواره کن، نشستها و مراسم تقدیر و تشکری برگزار می شود و ستارگان هالیوود (زن و مرد) به آن دعوت می شوند. ستارگان نیز برای جلب نظر لابی صهیونیستی و از ترس تبلیغات آن و تأثیرات گروههای فشار یهودی، به سوی این مراسم سرازیر می شوند.

صهیونیستها علی رغم سیطره ای که بر جشنواره کن دارند هیچگاه حاضر نشده اند که در روند سیطره آنها خللی ایجاد شود یا نقش آنها را در جشنواره کم رنگ کند. به همین لحاظ آنها در برابر کوچکترین رویدادی سریعا موضع گیری کرده و حتی گاهی اوقات دست به تحریم جشنواره فیلم کن زده و یا دیگران را وادار به تحریم این جشنواره می کنند. به عنوان نمونه "در پنجاه و پنجمین دوره جشنواره سینمایی کن، یک گروه از لابی صهیونیسم در آمریکا، معروف به کنگره یهودیان آمریکا و اسرائیل، با اشاره به راهیابی ژان ماری لوپن به دور دوم انتخابات ریاست جمهوری فرانسه، خواستار تحریم جشنواره فیلم کن شدند.

این درخواست در دو روزنامه چاپ هالیوود منتشر شد و در آن فرانسه کنونی به دوران حکومت ویشی که در جریان جنگ دوم جهانی طرفدار نازیها بود تشبیه شده است."

این درخواست در حالی مطرح شد که وودی آلن بازیگر و کارگردان یهودی مشهور هالیوود با فیلم جدید خود با عنوان پایان هالیوود در این جشنوارهشرکت کرد و برای نخستین بار در مراسم افتتاحیه جشنواره سخنرانی نمود. فیلم جدید او نیز در دو سانس در مراسم افتتاحیه به نمایش گذاشته شد. وودی آلن همچنین جایزه طلایی نخل نخلها را در افتتاحیه کن دریافت کرد.

آلن در مورد تحریم جشنواره توسط یک لابی صهیونیستی در آمریکا در یک مصاحبه رادیویی اعلام کرد:

"فکر نمی کند که رسیدن لوپن به دور دوم انتخابات فرانسه به این معنی باشد که این کشور راه تعصب را پیش گرفته باشد. به گمان وی هرگونه تحریمی نادرست است زیرا تحریمها همان اقداماتی هستند که آلمانها علیه یهودیان انجام می دادند."

افزون بر آن بسیاری دیگر از یهودیان از جمله کلود لنزمان، کلود لولوچ و آدی استگ از کارگردانان یهودی فرانسوی تحریم جشنواره را رد کردند و در آن شرکت نمودند. دیوید لنینچ که فیلم آخرش جاده مالهالند در دوره پیش نخل طلا را از آن خود کرده بود ریاست هیأت داوران بخش مسابقه را به عهده داشت. زیرا نه تنها راهیابی لوپن هیچ تأثیری در سیاستهای جشنواره کن نداشت بلکه جایزه نخل نخلهای آن هم به وودی آلن یهودی رسید.

پس از این جشنواره روزنامه البعث سوری وودی آلن را یک صهیونیسم خواند و از تلاش دست اندرکاران جشنواره کن برای اینکه او را - که به نژادپرستی افتخار می کند - به قله این جشنواره بردند به شدت انتقاد کرد. البعث در این باره نوشته است:

"متأسفانه نشریات عرب نیز به صورت وسیعی درباره حضور وودی آلن و فیلمش پایان هالیوود نوشتند بدون اینکه به مواضع این هنرپیشه نژادپرست در حمایت از صهیونیسم اشاره ای کنند."

این روزنامه همچنین نوشت:

"وودی آلن در این فیلم نیز همچون دیگر کارهای سینمایی خود تلاش می کند تا یهودیان را مظلوم نشان دهد و این در حالی است که در برخی فیلمهایش مانند دانی رز اعراب و مسلمانان را به شدت مورد حمله قرار داده است."

8 ـ جشنواره سینمایی برلین:

جشنواره برلین تازه ترین جشنواره ای است که لابی صهیونیستی به آن نفوذ کرده و آن را تحت سیطره خود گرفته است. رئیس آن یک بانوی اسرائیلی است.

"در جشنواره سینمایی برلین در سال 1982، سه فیلم صهیونیستی به نمایش درآمد. نخستین فیلم که محصول مشترک فرانسه و سوئیس به کارگردانی کلودگورینا بود، دختر لورین نام داشت. ماجرای فیلم درباره ستم نازیها بر یهودیان است. فیلم دوم به نام ستاره زرد به کارگردانی دیترهایلد ـ ربرانت آلمانی نیز درباره ستمگریهای نازیها بر یهودیان بود. فیلم سوم، اوقات ما در باغچه نام داشت که فیلمی آمریکایی بود و در آن ماجرای زندگی یک خانواده یهودی به تصویر کشیده شده بود که در سالهای دهه 1920 به دلیل یهودی بودن دچار حوادث هولناکی می شوند!"

آنچه گذشت گوشه ای از برنامه ها و فعالیت های سینمای صهیونیسم است که توسط کمپانی ها و استودیوهای بزرگ هالیوودی و صهیونیستی برای شکل گیری حکومت جهانی اجرا شد.

سینمای صهیونیسم یا به قول منتقدان سینما، صنعت سینمای هالیوود از همان ابتدای پیدایش و شکل گیری به عنوان ابزاری در خدمت و در پیشبرد اهداف سیاسی خرد و کلان دولتمردان آمریکاییوابسته صهیونیست و یا به طور کامل نظام سلطه جهانی بوده است. سینمایی که با نام هنر هفتم هیچ گونه تعهدی نسبت به واقعیت های تاریخی نداشته و تمامی تلاش آن، تحریف حقایق و ستیز با ملل آزادی خواه در جهت سلطه جهانی آمریکا و صهیونیسم بوده است.

بدین لحاظ اغلب فیلمهای دارای مضامین پلید و ناپاک ـ که حقایق و واقعیتها را به نفع اهداف توسعه طلبانه نظام سلطه جهانی و صهیونیسم بین الملل وارونه جلوه می دهد ـ از جمله ابزارهای دیداری تأثیرگذار سینمای صهیونیسم بر سیطره نظام سلطه بر جهان به شمار می روند. فیلم چه آمریکایی یا آلمانی یا حتی فرانسوی یا اسرائیلی باشد تماشاگر در آن نمونه ای از یک یهودی یا آمریکایی قهرمان را خواهد دید که تنها به خاطر یهودی و آمریکایی بودن و به اعتبار اینکه از نژاد برتر می باشد پیرامون وی را هاله ای از مجد و شرف و... دربرمی گیرد.

جنبه دیگر این فیلمها که تأثیری همانند جنبه اول دارد تخریب چهره اعراب و مسلمانان است به گونه ای که آنها بویی از انسانیت و فرهنگ و تمدن نبرده اند. این روش باعث شد، تا دیگران از وی متنفر شده و اظهار بیزاری کنند.

در سینمای صهیونیسم، برنامه صهیونیستها تا آنجا پیشرفت کرده است که در ذهن افراد این اندیشه به وجود آمد که سرزمین موعود (فلسطین) حق یهودیان است. سرزمینی که (به اصطلاح) تروریستهای عرب خاورمیانه آن را آلوده کرده اند. در مرحله اول این برنامه دهها فیلم درباره کوره های آدم سوزی نازیها ساختند. در مرحله دوم نیز فیلمهایی ساخته و در دست ساخت دارند تا جهانیان را قانع کنند که اعراب خاورمیانه بیگانگانی هستند که بایداسرائیل یعنی سرزمین موعود قوم یهود را ترک کنند.

ب ـ دوره های فعالیت سینمای صهیونیسم:

فعالیت سینمایی صهیونیسم را با توجه به مجموعه سیاستها، برنامه و فعالیت های آن می توان به سه دوره اصلی تقسیم کرد:

1 ـ دوره اول: از اولین کنگره صهیونیستی تا تشکیل دولت اسرائیل:

در این دوره فعالیت سینمای صهیونیسم در ابتدا به سمت شکل گیری و تثبیت موقعیت صنعت سینمای هالیوود جهت گیری پیدا کرد. و پس از تثبیت آن، در دو جهت سیاسی به تولید فیلمهای سینمایی پرداخت.

اول:

پاک کردن چهره منفور تاریخ و بدنام آمریکا از دوره کشف این سرزمین تا زمان جنگهای استقلال.

در این دوره سینمای صهیونیسم به کمک سیاست خارجی و داخلی آمریکا آمد و فیلمهای بسیاری ساخته شد تا قتل عام سرخ پوستان و بومیان و سیاه پوستان و بردگان سفیدپوستان را در افکار عمومی جهانیان به ستیز شجاعانه مردان متمدن سفید پوست با قبایل وحشی و ضد تمدن بدل کنند. تقریبا تمامی فیلمها وسترنی، سرخپوستان را مهاجمانی نیمه وحشی و مرگ آفرین به بینندگان خود معرفی و القاء کردند. بومیان بی تمدنی که مهاجرین انگلوساکسون آنان را به قومی با فرهنگ تبدیل کردند!

دوم:

پاک کردن چهره منفور یهودیان و زمینه سازی برای تشکیل دولت ملی یهود در سرزمین فلسطین.

در این دوره اساسا، ایجاد زمینه های اعلام موجودیت رژیم صهیونیستی تحقق می یابد. به همین لحاظ صهیونیستها به تولید فیلمهایی بر گرفته از آموزه های تورات و تلمود می پرداختند. آنها به تدریج این اندیشه را القاء می کردند که فلسطین سرزمین موعود یهودیان است که خداوند در تورات به آنها بشارت داده است. یکی از سینماگران مبتکر و پیشرو اهداف استعمار و صهیونیسم بین الملل در این دوره وارک گریفیث است. وی در سال 1915 فیلم تولد یک ملت را ساخت.

پس از صدور اعلامیه بالفور در سال 1917 میلادی مبنی بر تأسیس وطن ملی یهود در سرزمین فلسطین، سینمای صهیونیسم در خلال فیلمهایی مانند پسر سرزمین در سال 1925 و ده فرمان به کارگردانی سیسیل.ب.دومیل در سال 1923 و فیلم صابر به کارگردانی الکساندر فورد یهودیان پراکنده در جهان را برای کوچ به فلسطین تشویق می کردند.

در این فیلمها، سینمای صهیونیسم از طریق استدلال خاص خود به نتیجه گیری غلط و دلخواه رسیده است. یهودیان قومی مظلوم و مقهور فرعون و سرگردان در صحراها، طی قرون متمادی نشان داده می شوند که مستحق داشتن یک تکه سرزمین اند.

سینمای صهیونیسم در این دوره در کنار فیلمهایی که در جهت مظلوم نمایی قوم یهود تولید می کرد. فیلمهای دیگری نیز برای تخریب چهره و ماهیت عربها و فلسطینیان تولید کرد که فیلم سامسون و دلیله به کارگردانی سیسیل.ب.دومیل از جمله آنها می باشد. در این فیلم، سامسون قهرمان افسانه ای یهودیان با نیرنگ دلیله، زن فریبکار فلسطینی راز پهلوانی اش کشف و سپس خنثی می شود.

فعالیت سینمای صهیونیسم در این دوره تا پیشاز تشکیل رژیم صهیونیستی اغلب شامل تولید فیلمهای سینمایی در مورد به اصطلاح ظلم و ستم بر قوم یهود و کشتار آنها در این کره خاکی، تخریب وجهه عربها به ویژه فلسطینیان و متوحش نشان دادن سرخپوستان در آمریکا بود. به همین لحاظ چندین فیلم سینمایی درباره کشتار یهودیان و فریبکاری فلسطینیان و نیمه وحشی نشان دادن سرخپوستان در این دوره ساخته شد.

افزون بر مورد فوق الذکر، سینمای صهیونیسم در این دوره حاوی یک نکته نژادپرستانه نیز بود و آن اینکه "در بسیاری از فیلمهایی که تهیه گردید، در آن دشمن اصلی را همه، جز یهودیان می داند بدین معنی که خود را از جنس برتر و قوی تر از همه می دانند."

2 ـ دوره دوم: از تشکیل رژیم صهیونیستی تا پایان جنگ سرو:

از زمان تأسیس رژیم صهیونیستی در سال 1948 رابطه ای مستحکم و عمیق میان هالیوود و اسرائیل پدید آمد. در این دوره سینمای آمریکا با آثاری سترگ و جهانی و پرشمار به یاری اسرائیل شتافت و ضرباهنگی صهیونیستی به خود گرفت. این همیاری و رابطه حتی پس از پایان دوران استودیوها نیز ادامه یافت و با بلعیده شدن شرکتهای کوچکتر فیلم سازی توسط این غول هنری، این رابطه ابعاد تازه ای به خود گرفت.

در این دوره، سینمای صهیونیسم با تولید انبوه فیلمهای سینمایی، دو گرایش اسرائیلی ضد عربی و ضد کمونیستی (شوروی) را دنبال و به بینندگان خود القاء می کرد.

1) گرایشات اسرائیلی ضد عربی:

در این دوره صهیونیستها که از تأسیس دولت اسرائیل فارغ شدهبودند به تولید فیلمهایی روی آوردند که در آنها، این مسأله را تلقین می کرد که اسرائیلی ها نماینده فرهنگ و تمدن پیشرفته بشریت هستند. در کنار آن نیز، اعراب را بادیه نشینانی بی فرهنگ با خوی و منش غیر انسانی و مسلمانان را افرادی خشن و گروههایی تروریست معرفی می کردند تا از آنها تصویری نامطلوب در اذهان به وجود آورند.

بعد از حمله رژیم صهیونیستی به مصر و محکومیت جهانی این رژیم حتی از سوی ایالات متحده آمریکا، صهیونیستها به تهیه فیلمهایی پرداختند که در آن اعراب را گرگهایی گرسنه معرفی کردند و خود را ملتی با تمدن و دارای فرهنگ اصیل نشان می دادند.

پس از جنگ 1967 اعراب و اسرائیل که دوره طلایی سینمای اسرائیل نیز محسوب می شود، فیلمهایی ساخته شد که در آنها این مضمون را تلقین می کرد که اعراب باید قضیه فلسطین را فراموش کنند و وجود رژیم صهیونیستی را به خود بقبولانند. مردم جهان نیز باید این مسأله را بپذیرند که حق یهود در فلسطین از آنها غصب شده بود و بعد از چندین سال یهودیان توانسته اند این حق را اعاده کنند. در این رابطه می توان از فیلم نبرد سینا در سال 1968 و نامم را نجوا کن در سال 1972 به کارگردانی جیمز کاموللر نام برد.

پس از جنگ 1973 اعراب و اسرائیل، سینمای صهیونیسم شاهد تحولی بنیادین بود. زیرا سینما به سمت ترویج فساد و فحشا پیش رفت. در این دوره کارگردانان به تولید فیلمهایی به ظاهر علمی روی آوردند و در خلال آن به تبلیغ و ترویج فساد و بی بند و باریهای جنسی و اخلاقی پرداختند. پس از مذاکرات کمپ دیوید در سال 1978 و برقراری صلحبین دولت مصر و رژیم صهیونیستی، سینمای صهیونیسم علاوه بر تولید فیلمهای مبتذل، به تبلیغ اندیشه یهودیان و قهرمانی آنها در فیلمهای تولیدی خود دست زد.

2) گرایشات ضد کمونیستی (شوروی):

این دوره که سالهای سیادت سوسیالیسم و قدرت جهانی اتحاد جماهیر شوروی نیز می باشد به دوران جنگ سرد معروف می باشد. در این دوره نبرد فرهنگی آمریکا و شوروی آغاز شد. از اینرو سینمای صهیونیسم یکی از وظایف مهمش تخریب همه جانبه اتحاد جماهیر شوروی بود به همین خاطر، دشمن در بیشتر فیلمهای این دوره به گونه های مختلف به شوروی ربط پیدا می کرد، موج فیلمهای اکشن و تاریخ مصرف دار هالیوود هم درست از همین دوران شکل گرفت. در این دوره نسبتا طولانی، شخصیت های منفی فیلم ها یا شخصا روسی بوده اند و یا از طریق والدین و آشنایان نسبتی با روسها داشته اند! لهجه، غذا، لباس و سر و ظاهر روسی باید نفرت آور و مشمئز کننده تصویر می شد تا هر بیننده ای این امر را دریابد که دشمن آمریکا از هر حیث و در تمامی زمینه ها یک هیولای کریه و چندش آور است که البته به سادگی از قهرمان آمریکایی ماجرا شکست خورد. در نقطه مقابل نیز یکه بزن های بزن بهادری که یک تنه برای نجات یکی ملت بلند می شدند و همه دشمنان را از بین می بردند، آمریکایی و به ویژه یهودی بودند.

3 ـ دوره سوم: پس از جنگ سرد:

در این دوره نظام سلطه جهانی با فروپاشی نظام کمونیستی شوروی و بلوک شرق در پی متحقق ساختن تئوری نظم نوین جهانی و نظام تک قطبیجهان بود. از این رو صنعت سینما در اختیار سیاست خارجی آمریکا قرار گرفت و فیلم هایی تولید کرد که بیشتر مضامین تروریستی داشت. در این دوره سینمای صهیونیسم روی مفهوم تروریسم کار کرد و البته لبشتر تروریستها را مسلمان و ترجیحا عرب نشان داد. به ویژه از اواسط دهه 90 میلادی در سینمای صهیونیسم، تروریستهای عرب به طور مشخص جای خودشان را به تروریستهای مسلمان دادند. "فیلم دروغهای حقیقی یکی از مطرح ترین فیلمهای این دهه با بازیگری آرنولد است که به همین مسأله تروریست اسلامی می پردازد."

سینمای صهیونیسم در این دوره طرح قرار دادن مسیحیت در برابر اسلام را در دستور کار خود قرار داد و عملاً در مقابل مسلمانان شمشیر را از رو بست. البته در دهه 90 نیم نگاهی نیز به ایران داشت. فیلم تحقیرآمیز بدون دخترم هرگز در همین دوران ساخته شد.

اما با شروع هزاره سوم میلادی و به ویژه پس از واقعه تروریستی 11 سپتامبر 2001 سینمای صهیونیسم وارد فاز جدیدی از فعالیت خودش شد. مسأله تروریسم اسلامی به شدت در فیلمها دنبال شد و ضدیت با تمدن های کهن و قومیت ستیزی و به ویژه اسلام ستیزی به آن اضافه شد و به طور کل پس از عملیات یازدهم سپتامبر نوعی بدبینی نسبت به شرق و مسلمانان در سینمای صهیونیسم شکل گرفت که نقطه اوج آن فیلم فتنه به کارگردانی گیرت ویلدرز صهیونیست هلندی بود.

موضوع وجه مشترک هر سه دوره یاد شده در سینمای صهیونیسم مظلوم نمایی یهودیان و تأکید بر حق این قوم به اصطلاح برگزیده! برای استقرار در سرزمین موعود آن و نیز تخریب چهرهمسلمانان به ویژه اعراب بود. از این رو در دوره سوم نیز سینمای صهیونیسم به تولید فیلمهایی با مضامین مظلومیت یهودیان و حق آنان برای داشتن یک کشور می ساخت که نمونه آن فیلم روز استقلال به کارگردانی رونالدامیریچ در سال 1996 بود که جوایز بسیاری را در جشنواره به خود اختصاص داد.

گاهی اوقات نیز، کارگردانان سینمای صهیونیسم به ویژه هالیوود با ساخت برخی فیلمهای مربوط به افسانه دروغین کوره های آدم سوزی و اتاقهای گاز نازیها در جنگ دوم جهانی که به هولوکاست معروف است به برانگیختن احساسات جهانیان و مظلوم نمایی یهودیان پرداختند و از این طریق صدها هزار دلار به جیب خود سرازیر کردند. بهترین مصداق و نمونه این گونه فیلمها، فهرست شیندلر ساخته استیون اسپیلبرگ در سال 1994 است. این فیلم هفت جایزه اسکار را به خود اختصاص داد.

با توجه به مطالبی که ذکر شد می توان گفت که سینمای صهیونیسم با سیطره صهیونیسم بر صنعت سینما نه تنها به یک جنبه محدود نشده بلکه در بر گیرنده ابعاد مختلفی است که عبارتند از:

1 ـ سیطره بر سرمایه گذاری های شرکتهای تولیدی.

2 ـ سیطره بر شرکتهای توزیع فیلم.

3 ـ سودهای کلان اقتصادی.

4 ـ سیطره بر صنعت نویسندگی سناریو و خلق ستارگان سینمایی.

5 ـ توزیع فیلم در راستای اهداف موردنظر صهیونیسم.

بنابراین صنعت سینمای صهیونیسم، نه فقط برای توجیه سیاستهای داخلی و خارجی آمریکا وحفظ موجودیت رژیم غاصب صهیونیستی بلکه برای توجیه وحشی گریها و ددمنشی های اشغالگران صهیونیست بر ضد ملل مسلمان به ویژه ملت مظلوم فلسطین و توجیه اشغال این سرزمین مقدس و نیز سرپوش گذاشتن بر سایر جنایات قوم یهود در طول تاریخ است.

برای صهیونیستها، سینما ابزاری است در جهت حمله به اسلام، ابزاری برای تحقق اهداف و منویات شوم سردمداران آمریکای سلطه گر و صهیونیستهای اشغالگر تا به وسیله آن آمریکا به عنوان منجی بشریت و رژیم غاصب صهیونیستی به عنوان یک نظام دموکراسی و آزاد در وسط کویر خشک اعراب و مسلمانان نیز تروریست و دین اسلام دینی خشونت طلب معرفی شود.

مآخذ:

  1. فورد، هنری: یهود بین الملل، ترجمه علی آرش، مؤسسه فرهنگی پژوهشی ضیاء اندیشه، چاپ اول، تهران 1382.
  2. پلاتونوف، الگ: آیا آمریکا نابود خواهد شد؟، ترجمه داوود اقبالی، معاونت فرهنگی ستاد مشترک سپاه، تهران 1383.
  3. سماواتی، زهرا: سلطه رسانه ای صهیونیسم در آمریکا، مؤسسه چاپ و نشر عروج، تهران 1383.
  4. رفاعی، فواد بن سید عبدالرحمن: نفوذ صهیونیسم بر رسانه های خبری و سازمانهای بین المللی، ترجمه حسین سرو قامت، سازمان انتشارات کیهان، سال اول 1377.
  5. دیوک، دیوید: بیداری من (ناگفته هایی از نفوذ یهود در آمریکا)، مؤسسه اطلاع رسانی و مطالعات فرهنگ لوح و قلم، قم، تابستان 1384.
  6. طبیعت شناس، سعید: صهیونیسم و سینما، انتشارات قبله اول، 1383.
  7. الغیطی، محمد: اسرائیل تسرق الفن المصری، مدبولی الصغیر، الطبعة الاولی، 1977.
  8. رجب، محمد: بنات اسرائیل و اسرار دولة الیهود، مدبولی الصغیر، الطبعة الاولی، بیروت 1988.
  9. بولتن رویداد و گزارش صهیونیسم، مؤسسه ندا، 5/7/1384، شماره 88.
  10. ابوغنیمه: "رسانه های جهان در پوشش مرئی و نامرئی صهیونیسم" ترجمه فتاح احمدی، نشریه میراث جاویدان، سال اول، شماره سوم.
  11. هالیوود و صهیونیسم، مجله نداء المقاومة، ماهنامه سیاسی، فرهنگی دفتر حزب الله لبنان در تهران، شماره 38، مرداد 1384.
  12. روزنامه اطلاعات، "وودی آلن درخواست تحریم جشنواره کن توسط یهودیان آمریکا را رد کرد"، 26/2/1381.
  13. روزنامه رسالت، 28/2/1381.
  14. روزنامه همشهری، "آغاز کن با پایان هالیوود"، 25/2/1381.
  15. روزنامه جمهوری اسلامی، "سوء استفاده رژیم صهیونیستی از صنعت سینما"، 7/3/1381.
  16. گفتگوی منتقد سینمایی احمد بهجت با مجله العالم شماره 394 (روزنامه کیهان، 16/9/1370).
  17. خبرگزاری قدس (تهمینه بختیاری): "استفاده ابزاری صهیونیستها از سینما..."، روزنامه جمهوری اسلامی، 9/8/1381.
  18. "ستارگان یهودی بر فراز هالیوود،" ترجمه مهران شباهنگ، روزنامه رسالت، 21/7/1383.
  19. WWW.humanite. fr/popup-print. php3?id
  20. article=318206.