آفریقا ـ اسرائیل، روابط: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل
جز (۱ نسخه واردشده)
 
(بدون تفاوت)

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۵ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۶:۳۶


رژیم صهیونیستی با تکیه بر مواضع دیرینه ای که استعمار در کشورهای آفریقایی تازه استقلال یافته برجای گذاشته بود و نیز به کمک همین استعمار، از نظر اقتصادی، سیاسی و نظامی در این کشورها نفوذ کرد. استعمار توانست پوششی برای کارکرد رژیم صهیونیستی در آفریقا، به عنوان "کارگزار" استعمار و با تدوین نظریه دوایر سه گانه، ایجاد کند: این نظریه می گوید که اسرائیل باید با توجه به سلسله دشمنیهای کشورهای عربی، پیوندی استوار با کشورهایی که دارای مصالح استوار با اسرائیل (یعنی با کشورهای اردوگاه امپریالیستی) دارند ایجاد کند.

همچنین در رویارویی با دشمنی عربها باید روابطی با یک رشته از کشورهای آفریقایی و آسیایی ایجاد کند که به عنوان وزنه مخالف با دشمن فراوان کشورهای عربی باشد. لذا این رژیم بعد از تشکیل کنفرانس باندونگ، در نتیجه پایگاه مادی و اجتماعی که توسط استعمار در آفریقا برجای نهاده شد، نفوذ و موقعیت خود را در این قاره تدریجا تثبیت نمود و استراتژی جدیدی بنا نهاد که در پیوستن به مجموعه کشورهای جهان خلاصه می شود چرا که این کشورها در نظرش به مثابه قدرت سیاسی ثابت به حساب می آیند و چنانچه از آنها فاصله بگیرد در سطح دنیا منزوی می گردد. در چنین موقعیتی نیروهای عربی به عنوان نیروهای اصلی و فعال در جنبش غیرمتعهدها ظاهر شدند و رژیم صهیونیستی از خلالمواضع این نیروها در سازمان ملل متحد و بروز یک تفاهم سیاسی بین جنبش غیرمتعهدها و اعراب بعد از کنفرانس بریونی که در سال 1956 در یوگسلاوی (سابق) تشکیل شد و رژیم اشغالگر قدس به عنوان حربه استعمار قدیم معرفی گردید لازم دانست استراتژی فوق الذکر را عملی سازد و به کشورهای مورد نظر خود ملحق گردد.

بعد از سقوط نظام استعماری در اکثر کشورهای آفریقایی در نتیجه اتحاد و همبستگی جنبشآزادیبخش ملی و نائل شدن کشورهای آفریقایی به استقلال و خودسازی، رژیم اشغالگر قدس خود را به این شکل به آفریقاییها معرفی کرد که جزء لایتجزایی از کشورهای جهان سوم است و میل به پیشرفت، استقلال و ترقی دارد. همچنین وانمود کرد توانسته است در بین کشورهای در حال رشد نمونه تمام عیاری در زمینه صنعت و کشاورزی باشد و به عنوان یک کشور مترقی قادر است تجارب و طرحهای خود را عرضه نماید و هرگز به غرب استعمارگر که آفریقا را در دوران استقلال تحت فشارها و ظلمهای بی حد و حصر قرار داد، وابسته نمی باشد. این همه تلاش رژیم صهیونیستی به این خاطر بود که با ایجاد پیوندهایی با آفریقاییها، منافع دو طرف را تحقق بخشد.

رهبری رژیم صهیونیستی برای این که نظر موافق آفریقاییها را برای حضور سیاسی و اقتصادی صهیونیستها در قاره آفریقا جلب کند موضوعی را مطرح ساخت بدین مضمون که ملت یهود و ملتهای آفریقایی مصیبتهای مشترکی را در طول تاریخ متحمل شده اند و هر دوی آنها با رنجها و محنتهایی مواجه بوده، آفریقاییها به خاطر نژاد و یهودیان به خاطر مذهب، تحت ظلم و فشار قرار گرفتند و بالاخره هر دوی آنها فرزندانی را در طول تاریخ از دست داده اند.

سیاستهای رژیم صهیونیستی در آفریقا که پوشش جنبش رهایی بخش ملی به خود گرفته بود، توانست موفقیتهای نمایانی به دست آورد که نمونه آن برقراری روابط دیپلماتیک با بیش از بیست کشور آفریقایی و استقبال بازارهای آفریقایی از اغلب صادرات "اسرائیلی" است. رژیم صهیونیستی، مؤسسه هایی را که نقشی استعماری ایفاء می کردند و همان کارکرد را داشتند و به نیابت از استعمار، برخی مواضع آن را اشغال می کردند، ایجاد کرد. این رژیم، مدرسه عالی آفریقایی آسیایی، بخشهای کشاورزی و رشته های دانشگاهی جهت آموزش پایگاههای اجتماعی وابسته به دوایر استعماری را ایجاد کرد. رژیم صهیونیستی کادر نظامی ویژه خود را جهت نفوذ در برخی ارتشهای آفریقا توسعه داد.

این رژیم توانست در زمینه های اقتصادی و به ویژه در زمینه کشاورزی در بخشهای اقتصادی آفریقا و حتی در زمینه های اجتماعی "سندیکاها و احزاب" نفوذ کند. دیری نپایید که شرکتهای بزرگ صهیونیستی نظیر "سولیل بونیه" و "کور" که توسط انحصارهای جهانی پشتیبانی می شوند، توانستند راه خود را به سوی بازارهای اروپایی باز کنند.

وزیر خارجه رژیم صهیونیستی در آغاز دهه 60 هنگام دیدار یک هیأت آفریقایی از فلسطین اشغالی این سخنان را در جمع آنها بر زبان جاری ساخت: "هر یک از ما رنجها و ناراحتیهای زیادی را متحمل شده ایم. برخی از ما به خاطر نژاد و برخی دیگر به خاطر مذهب با گرفتاریهایی دست به گریبان بوده ایم و نظر به این که ما در این گرفتاریها و رنجها سهیم بودیم، بایستی دست همکاری به طرف یکدیگر دراز کنیم که خیر ما در آن است."

اسرائیل به برخی از آفریقاییها چنین القاء نمود که تجاربی را در زمینه های نظامی و امنیتی دارا می باشد و با در اختیار داشتن دستگاههای تبلیغاتی و ارائه هر گونه کمک و مساعدت به رهبران سیاسی آفریقا، دوام حکومت آنان را تضمین می کند و هر گونه شورش، طغیان و یا کودتای نظامی علیه آنان راشناسایی و خنثی می سازد. بدین ترتیب زمینه مداخله در امور داخلی این کشورها برای اسرائیلیها هموار گردید.

اسرائیل همچنین خود را این گونه معرفی کرد که کلید جادویی خزانه های آمریکاست و به برکت نفوذ خود در کنگره و بانکهای جهانی می تواند نیاز کشورهای آفریقایی هم پیمان خود را از هر جهت تأمین کند. برخی از حوادث و رویدادها صحت این ادعا را ثابت نموده است.

به طور مثال واشنگتن قبلاً حاضر نشد "موبوتو" رئیس جمهور زئیر را مورد استقبال قرار دهد ولی بعد از برقراری روابط زئیر با اسرائیل در ماه مه 1982 از رئیس جمهور این کشور به نحو شایانی استقبال کرد و وعده داد که دولت آمریکا کمکهای لازم را در اختیار کشور او قرار دهد.

به این ترتیب بنیانگذاران رژیم صهیونیستی، قاره آفریقا را به منزله مرکز استراتژیکی، اقتصادی و سیاسی رژیم خود درنظر گرفتند و با استفاده از تجارب تکنولوژیکی و مؤسسات مالی و کادرهای فنی خود و سود جستن از فقر و عقب ماندگی آفریقا که استعمار سالیان سال بر آنها تحمیل کرده بود، در صدد بسط قدرت خود در سرتاسر قاره برآمدند.

الف ـ اهمیت آفریقا برای اسرائیل:

محدودیتهای ویژه اسرائیل برای گسترش نفوذ در خاورمیانه و کشورهای اسلامی سبب شده است تا این رژیم برای گریز از انزوای منطقه ای و جهانی، پس از استحکام روابط خود با قدرتهای بزرگ برای توسعه روابط با دیگر کشورها اهمیت ویژه ای قائل شود. در این راستا کشورهای آفریقایی از خصیصه های ویژه ای برخوردار بوده اند.

به طوری که رژیم اسرائیل با کمترین هزینه و با دادن کمکهای فنی، نظامی، سیاسی، امنیتی و تکنولوژی توانسته است نفوذش را در این قاره افزایش داده و از این طریق بر بازار و منابع طبیعی آن تسلط یافته و ضمن سلطه بر شاخ آفریقا، امنیت خود را در دریای سرخ تأمین نماید.

منازعه اعراب و اسرائیل، جایگاه آفریقا در نظام بین الملل (به ویژه سازمان ملل) و منابع سرشار طبیعی به موازات صنعت و تکنولوژی از جمله مهمترین عواملی است که در کم و کیف سیاستهای رژیم اسرائیل در قبال قاره آفریقا نقش حیاتی داشته است.

منازعه اعراب و اسرائیل به عنوان دیرپاترین منازعه بشری در جهان امروز، سبب تأثیرگذاری و تأثیرپذیری از متغیرهای متعدد شده است. در این راستا نقش و سهم کشورهای آفریقایی در ایجاد یا عدم ایجاد رابطه با اسرائیل و یا نحوه تعامل این کشورها با اعراب مهم تلقی می شود. رژیم اسرائیل برای استفاده از این پتانسیل در سال 1957 (آغاز حضور اسرائیل در آفریقا) به عنوان اولین کشور خارجی، سفارتش را در "آکرا" پایتخت غنا افتتاح نمود. همچنین برای اولین بار گلدامایر وزیر خارجه وقت اسرائیل در سال 1958 به آفریقا سفر نمود و با رهبران کشورهای لیبریا، غنا، سنگال، نیجریه و ساحل عاج دیدار نمود.

اسرائیل طی سالهای 1973ـ1957 تلاش وافری را در راستای گسترش روابط با کشورهای آفریقایی به انجام رساند. این رژیم قبل از جنگ اکتبر1973 با 25 کشور آفریقایی رابطه دیپلماتیک داشت، ولی از اول ژانویه 1974 این تعداد به پنج کشور شامل آفریقای جنوبی، لسوتو، مالاوی، سوازیلند و موریس تقلیل یافت. صلح مصر با اسرائیل در قالب قرارداد کمپ دیوید باعث شد تا اسرائیل بر تلاشهای خود برای تجدید روابط گذشته بیفزاید. این تلاشها در نهایت سبب گردید تا اکتبر سال 1991، اسرائیل با 30 کشور آفریقایی و در مرحله بعد تا سال 1997 با 48 کشور آفریقایی روابط دیپلماتیک برقرار نماید.

به موازات متغیر منازعه اعراب و اسرائیل، عامل جایگاه آفریقا در نظام بین الملل نیز برای توسعه روابط اسرائیل با این کشورها موجد اهمیت بوده است. این مشخصه عمدتا از تعداد اعضای آفریقایی سازمان ملل نشأت می گیرد. نقش کشورهای آفریقایی در تصویب قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل در سال 1975 دال بر برابری صهیونیسم و نژادپرستی و متعاقبا نقش آنها در لغو قطعنامه مذکور در سال 1991 به عنوان یک اقدام بی سابقه در این سازمان، بیانگر اهمیت عامل فوق الذکر می باشد. بن گوریون نخست وزیر اسبق اسرائیل بر این نکته تأکید داشت که کشورهای آفریقایی (در سطح جهانی) غنی نیستند، ولی آراء آنها در محافل و سازمانهای بین المللی از نظر ارزش، برابر با دولتهایی است که بسیار نیرومندتر از آنها می باشد.

عقب ماندگی کشورهای آفریقایی در عرصه های گوناگون در عین برخورداری از معادن و ذخایر عظیم طبیعی به موازات بهره مندی اسرائیل از پیشرفتهای تکنولوژیک در صنایع گوناگون (به ویژه صنایع کشاورزی و معدنی)، از دیگر اهرمهای نفوذ و عوامل تعیین کننده اهمیت جایگاه قاره آفریقا در استراتژی روابط خارجی اسرائیل به شمار می رود.

موقعیت جغرافیایی اسرائیل از دیگر مؤلفه های افزایش اهمیت جایگاه آفریقا در روابط خارجی اسرائیل می باشد. اسرائیل علی رغم برخورداری از سواحل مدیترانه، برای ارتباط دریایی با کشورهای آسیایی و شرق و جنوب آفریقا نیازمند به استفاده از بندر ایلات می باشد. بهره گیری مناسب از این بندر، منوط به وجود امنیت در دریای سرخ و رفت و آمد مطمئن کشتیها و تجهیزات دریایی اسرائیل از تنگه باب المندب می باشد. این تنگه از یک سو به دولت یمن و از سوی دیگر به کشورهای شاخ آفریقا (به ویژه سومالی و اریتره) مربوط می شود.

وجود اقلیتهای یهودی موجود در آفریقا (بومیان و مهاجرین) از دیگر اهرمهای نفوذ و انگیزه گسترش روابط فیمابین به شمار می رود که در این رابطه حضور یهودیان فلاشه در اتیوپی و مهاجرت یهودیان اروپایی و آمریکایی به همراه تهاجم اروپاییان در اوایل قرن 19 به آفریقا قابل ذکر است.

ب ـ اهداف نفوذ اسرائیل در آفریقا:

اسرائیل از طریق تحکیم روابطش با کشورهای آفریقایی سه هدف اصلی سیاسی اقتصادی و امنیتی را دنبال کرده است.

1 ـ هدف سیاسی:

اسرائیل به منظور خروج از بن بست انزوا و از بین بردن حصار تحریمهای اعراب که طی چندیندهه خود را با آن مواجه می بیند، همواره سعی می کند حمایت این کشورها را به سیاست خود جلب نماید تا این که بعد از مدتها تلاش، گمشده خود را در کشورهای آفریقایی پیدا کند خصوصا که این کشورها زیر سلطه استعمار بوده اند و با مسائل داخلی و مشکلات سیاسی و اقتصادیشان که استعمار در ایجاد آن سهم بسزایی داشته دست به گریبان بودند. از طرفی بسیاری از آنها اطلاعات دقیقی در مورد اسرائیل و ماهیت رژیم آن نداشتند از سوی دیگر اسرائیل خود را نزد آفریقاییها به عنوان رژیمی مشابه دولتهای آنها معرفی نمود. دیگر این که کشورهای آفریقایی برای گسترش کشاورزی، بنای اقتصاد و تقویت ارتش خود نیاز مبرمی به تجارب تکنولوژیکی اسرائیل داشتند. به این ترتیب تلاقی مصالح اسرائیل با شرایط حال کشورهای آفریقایی این رابطه را به وجود آورد ولی سودی که اسرائیل از جنبه سیاسی عاید خود ساخت به مراتب بیشتر از بهره ای است که کشورهای آفریقایی در راستای تأمین نیازهای خود از خلال تأیید سیاست اسرائیل به دست آوردند.

اسرائیل توانست حمایت آنها را از سیاست خود در مجامع بین الملل جلب نماید. آفریقاییها 31% از آرای مثبت را تشکیل دادند و این امر باعث شد اسرائیل تا حدی از انزوای خود در سطح عربی، بیرون آید، دروازه این قاره را بر روی اعراب ببندد، دوستی و اعتماد ملتهای آن را که از نظر جغرافیایی به اسرائیل نزدیک می باشند جلب نماید تا از وجود آنان در ایجاد درگیریهای محلی اعراب همان گونه که در چاد و اتیوپی و اخیرا در جنوب سودان علیه دولت این کشور صورت گرفت بهره برداری کند و حتی به بهانه آموزش نیروهای شورشی و انتقال تکنولوژی نظامی خود به آنها، عملاً در آفریقا به ویژه در جنوب سودان که دولت آن دارای گرایشات اسلامی و ضدصهیونیستی است حضور مستقیم داشته باشد.

2 ـ هدف اقتصادی:

اسرائیل به عنوان یک رژیم به مدرنیزه کردن صنایع خود خصوصا صنایع نظامی توجه می کند و به منابع مواد اولیه ارزان قیمت و به بازارهای مناسبی برای صدور و فروش تولیدات خود نیازمند است و چون آفریقا انبار عظیم مواد اولیه و بازار پررونقی برای فروش کالاها و تولیدات مختلف به شمار می رفت اسرائیل درصد برآمد از وجود این منبع مناسب مواد اولیه و محیط مساعد سرمایه گذاری و بازارهای پررونق جهان برای فروش صنایع و تولیدات خود بهره برداری کند و به تدریج چرخ اقتصاد اسرائیل را که در نتیجه تحریم اقتصادی اعراب متوقف شده بود به حرکت درآورد.

گذشته ازآن، بهره برداری از سرمایه های اسرائیل در آفریقا در اجرای طرحهای مشترک نوعی طرز تفکر و روش زندگی در ذهن ملتهای آن به وجود آورد و اسرائیل از طریق برخورد سالم با ساکنین، نوعی وجهه تبلیغاتی برای خود کسب می کند ولی نظر به این که اسرائیل نتوانست به تنهایی نیازهای کشورهای آفریقایی را که با آنها روابطی برقرار می ساخت تأمین نماید، به شرکتهای آمریکایی روی آورد و با آنها وارد همکاری شد. ازجمله عواملی که اسرائیل را یاری نمود، همانا نیاز مبرم بازارهای آفریقایی به صادراتاسرائیل ازجمله سلاح، تولیدات برقی ـ شیمیایی و تجهیزات کشاورزی بود.

3 ـ امنیت استراتژیکی:

سومین هدف، امنیت استراتژیکی اسرائیل است که به روشهای زیر جامه عمل می پوشاند. الف: محاصره کشورهای عربی، محروم ساختن آنها از هرگونه نفوذ در داخل قاره آفریقا، استفاده از برخی اختلافات عربی با کشورهای آفریقایی و دامن زدن به آن تا حد درگیری رویارو.

ب: تهدید امنیت غذایی و اجتماعی کشورهای عربی متکی به آبهای رود نیل از طریق گسترش نفوذ خود در کشورهای حاکم بر منابع این رود همراه با تهیه پروژه های کشاورزی مبتنی بر کشیدن آب از دریاچه ویکتوریا با استفاده از اختلافات تاریخی بین اتیوپی و اعراب و تأثیر گذاشتن بر سیاست اوگاندا و بالاخره تشویق و حمایت کامل جدایی طلبان جنوب سودان.

ج: تأمین امنیت گذرگاههای دریای سرخ منتهی به اسرائیل از طریق حضور نیروهای خود در اتیوپی و در برخی از جزایر اجاره ای خود، و استقرار نیروهایش در برخی از کشورهای مشرف بر دریای سرخ و بهره برداری از تسهیلات اعطایی به ایالات متحد آمریکا در منطقه و قرارداد همکاری استراتژیکی بین اسرائیل و آمریکا.

د: ایجاد جو ضد اسلامی در آفریقا به منظور محدود ساختن نفوذ اسلام در این قاره و ایجاد درگیریهایی بین مسلمانان و کشورهای آفریقایی مجاور برای دور نگه داشتن کشورهای اسلامی از خط مقابله با دشمن حقیقی شان یعنی "اسرائیل".

ج ـ روشهای نفوذ اسرائیل در آفریقا:

تلاشهای اسرائیل برای نفوذ به قاره آفریقا تازگی ندارد چرا که این قاره همواره مرکز تنشهای سیاسی، اقتصادی و استراتژیکی اعراب بوده و هست. روابط بین اسرائیل و کشورهای آفریقایی فراز و نشیبهایی را پشت سر گذاشته است. اسرائیل در فاصله سالهای 1950ـ1960 با سی وسه کشور آفریقایی روابط دیپلماتیک برقرار کرده بود ولی این تعداد به تدریج کاهش پیدا کرد تا این که در سال 1973 روابط تقریبا قطع شد و 28 کشور آفریقایی قطع روابطشان با اسرائیل را اعلام نمودند. مالاوی، بتسوانا و سوازیلند تنها کشورهای آفریقایی بودند که روابطشان با اسرائیل را حفظ کردند (ولی بعد از انعقاد قراردادهای کمپ دیوید و برقراری روابط دیپلماتیک بین مصر و اسرائیل، زئیر و لیبریا نیز روابط شان را با این رژیم از سرگرفتند و اسرائیل امیدوار شد که دیگر کشورهای آفریقایی نیز به تبعیت از این دو کشور روابطشان با اسرائیل را برقرار سازند.)

اسرائیل که بعد از تجاوز سه جانبه (انگلیس ـ فرانسه و اسرائیل) علیه مصر در 1956 توجه خاصی به قاره آفریقا نمود و ماهیت واقعی خود را به عنوان یک رژیم اشغالگر مرتبط با مصالح فرانسه و انگلیس به دنیا نشان داد، سعی کرد چهره خود را زیبا جلوه دهد و براساس این تصمیم، کمکهایی را ضمن استراتژی معین خود که در سه بند زیر خلاصه می شود در اختیار کشورهای آفریقایی قرارداد:

1ـ تعیین کارشناسان صهیونیستی برای ارائهخدمات به رژیمهای آفریقایی.

2ـ تنظیم دوره های آموزشی برای آفریقاییان در اسرائیل.

3ـ تهیه پروژه های اقتصادی مشترک بین اسرائیلیان و آفریقاییان.

این کمکها ماهیت نظامی استراتژیکی داشتند و کارشناسان اسرائیلی که رژیم صهیونیستی آنها را برای خدمت به کشورهای آفریقایی گسیل می داشت غالبا کارشناسان نظامی بودند و پستهای مهمی را به عهده داشتند.

برنامه های آموزشی که اسرائیل برای دانشجویان، کارکنان و نظامیان آفریقایی تنظیم می کرد، کوتاه و فشرده و دارای ماهیت ایدئولوژیکی بود، علاوه براین با تشکیل انجمنها و کلوپها سعی نمود تماس خود را با دانشجویانی که تحصیلات خود را در مؤسسات آموزشی کشورهایشان به پایان می رساندند حفظ نماید. و اما دامنه طرحها و پروژه های مشترک روزبه روز گسترش یافت و روابط تجاری به نفع اسرائیل متمایل گردید.

در این زمینه مجتمع صنعتی "تومان" صهیونیستی بعد از انعقاد قرارداد مشترک با دولت زئیر در ماه دسامبر 1984 مبلغ 400میلیون دلار در این کشور سرمایه گذاری کرد به موجب این قرارداد، مجتمع مذکور در سرمایه سه شرکت زئیریایی وابسته به دولت یعنی شرکت هواپیمایی ملی زئیر، شرکت کشتیرانی زئیر و شرکتی که در زمینه بهداشت و تولید دارو فعالیت می کند سهیم شد. می توان گفت که قرارداد مالی منعقده بین این دو کشور (زئیر ـ اسرائیل) مهمترین مسأله زمان استقلال زئیر می باشد و مجتمع مالی اسرائیل در کمک رسانی به طرح احداث دستگاههای مخابراتی نظیر بی سیم و پخش رادیو و تلویزیون و بهره برداریهای آتی از آنها شرکت نمود.

اسرائیل در راه تقویت نفوذ خود در قاره آفریقا از حمایت جنبشهای نژادپرست و جدایی طلب دریغ نورزید و شاید حوادث کنگو در فاصله بین 1960ـ1965 و رخدادهای نیجریه در فاصله بین سالهای 1967ـ1970 گویای مشارکت رژیم صهیونیستی در ایجاد ناآرامیها، حمایت از جنبشهای جدایی طلب و توطئه علیه وحدت ملی کشورهای آفریقایی باشد (صهیونیستها سیاستشان را با منطق ماکیاولی که معتقد است هدف وسیله را توجیه می کند، توجیه می نمایند و دلیل آن اظهاراتی است که حاییم هرتزوک رئیس جمهور وقت رژیم صهیونیستی هنگام دیدارش از برخی کشورهای آفریقایی در دفاع از حمایت اسرائیل از برخی رژیمهای فاشیستی و ارسال سلاح و اعزام کارشناس به این کشورها ایراد نمود.

وی در قسمتی از سخنانش گفت "وظیفه ما حمایت از جنبه های اخلاقی در دنیا نیست ما اگر بخواهیم با کشورهایی که اخلاق در آنها حکومت می کند روابط دیپلماتیک برقرار سازیم، شمار این کشورها از انگشتان دست تجاوز نخواهد کرد".)

د ـ عوامل موثر در گسترش نفوذ اسرائیل در آفریقا:

بدون شک اسرائیل از عواملی بهره برداری نمود و آنها را برای تحقق مصالح خود در قاره آفریقا بهکاربرد. این عوامل را می توان در نکات زیر خلاصه نمود.

1ـ قرارداد کمپ دیوید که به برقراری روابط دیپلماتیک بین مصر و اسرائیل منجر شد و اسرائیل از این طریق به دنیا نشان داد که رژیمی است خواهان صلح و آشتی، و واقعیت درگیری اعراب و اسرائیل درگیری مرزهاست نه درگیری موجودیت. تسلیم طلبی سادات و خیانتی که در آخرین روزهای جنگ اکتبر در حق جهان اسلام مرتکب شد، باعث کاهش مبارزه مردم آفریقا گردید و از ادامه پیکار آنان جهت برکندن ریشه های اقتصادی اسرائیل در خاک آفریقا جلوگیری کرد. برعکس، این امر باعث شد تا روابط مصر و رژیم صهیونیستی که در خدمت نقشه های آمریکا و به منظور درگذشتن از شکست صهیونیسم و استکبار جهانی در آفریقا صورت گرفت، رشد و توسعه یابد. این روابط بر روابط اقتصادی که در این دوره از شکوفایی برخوردار بوده، متکی بوده است" یوشع تدمور" یکی از تئوریسینهای اسرائیلی آن را این گونه توصیف کرده است:

"روابط اقتصادی میان اسرائیل و کشورهای قاره سیاه

هیچ گاه این گونه شکوفا و توسعه یافته نبود حتی هنگامی که اسرائیل با بیش از بیست کشور روابط دیپلماتیک داشت و سفرایش رهبران این کشورها را تابع میل خود نموده یا اخراج می کردند. شور و هیجان رهبران آفریقایی وابسته به دوایر استعماری نسبت به پیامدهای گفت وگوها به امضای قراردادهای کمپ دیوید، کمتر از خرسندی سادات و بگین نبود" باید تأکید کرد که برخی رهبران آفریقایی از گرمای گفت وگوهای مصر و رژیم صهیونیستی نیرو گرفته و فعالیت علیه مردم خود را از سرگرفتند که از آن میان از سرگیری روابط دیپلماتیک با رژیم صهیونیستی بود.

برخی رهبران آفریقایی به اصل دروغینی توسل جستند مبنی بر این که آنان روابط خود را به سبب اشغال بخشی از سرزمین یک کشور آفریقایی یعنی مصر، با رژیم صهیونیستی قطع کرده بودند. به عنوان نمونه، رئیس جمهور ولتای علیا پس از شنیدن اطلاعاتی پیرامون روند گفت وگوها با مصر، طبق گفته جیم بیئور، روزنامه نگار صهیونیست، اظهار امیدواری کرد که رژیم صهیونیستی با مصر قراردادی منعقد سازد. وی با اعتماد به نفس گفته بود که درآن هنگام ولتای علیا آماده خواهد بود تا روابط کامل دیپلماتیک با اسرائیل را بی شک و تردید از سر گیرد. موبوتو سه سه سکو رئیس جمهور زئیر در این زمینه می گوید "برای ما درک این مسأله دشوار است که چرا تمامی کشورهای جهان به استثنای کشورهای آفریقایی حق همکاری آزادانه با اسرائیل را دارند. به ویژه عواملی که زئیر را به قطع روابط خود با اسرائیل وادار نمود بعد از پایان اشغال یهودیها و دستیابی مجدد به سرزمینهای آفریقایی خود منتفی شده است".

"الیاهو سالیبتر" یکی از روزنامه نگاران صهیونیستی به هنگام پرداختن به این مسأله می نویسد "اکنون و پس از قرارداد صلح با مصر که به معنای ویران ساختن حلقه بسیار بااهمیت یعنی (دایره دشمنان) است، پیش بینی می شود که دایره آفریقایی ـ آسیایی ترمیم یابد". در نتیجه تمامی این امور، در سال 1981 و پس از تصمیم رژیمصهیونیستی مبنی بر عقب نشینی ظاهری از صحرای سینا، فعالیتهای دیپلماتیک این رژیم افزایش یافت که نمونه آن اعزام هیأتهای پنهانی و علنی و برگزاری دیدارهایی با رهبران آفریقایی در پایتختهای اروپایی و غیراروپایی بود که مهمترین آنها عبارتند از:

ـ دیدار دیوید کمچی مدیرکل وزارت خارجه اسرائیل از زئیر و ساحل عاج و دیگر کشورهای آفریقایی.

ـ سفر آفی فریمور مدیر اداره امور آفریقا در وزارتخانه رژیم صهیونیستی به نیجریه، کنیا، سنگال، زئیر و ولتای علیا در ماه مه 1981.

ـ دیدار وزیرخارجه رژیم صهیونیستی در اوت 1981 با شماری از وزیران خارجه کشورهای آفریقایی در شهر نیویورک که پس از آن هیچ بیانیه ای منتشر نشد، به استثنای اظهارات مختصر وزیر خارجه لیبریا که گفته بود:"دیگر هیچ مانعی بر سر راه از سرگیری روابط آفریقا و اسرائیل وجود ندارد."

ـ دیدار آریل شارون وزیر دفاع وقت رژیم صهیونیستی از تعدادی کشورهای آفریقایی در نوامبر سال 1981.

با آن که سفر شارون پنهانی بود اما روزنامه "یدیوت احرنوت" نوشت:

"می توان از منابع بیگانه (نیوزویک، لیبراسیون و اکسپرس) فهمید که شارون حداقل از شش کشور آفریقایی سودان، گابون، جمهوری آفریقای مرکزی، ساحل عاج و لیبریا دیدار کرده است.

واقعیت آن است که هر کدام از این روزنامه های سه گانه تنها از سه کشور مورد مسافرت نام برده اند اما همگی بر یک کشور یعنی گابون اتفاق نظر داشتند.

مهمترین مشخصه پنج کشور غیرعرب یاد شده آن است که ساکنان آنها به زبان فرانسه سخن می گویند و رژیم حاکم بر زئیر دو بار در نتیجه کمک نیروهای فرانسوی از نابودی نجات یافت... و به طور کلی این کشورها، همگی از کشورهای هوادار اردوگاه غرب و نسبتا ضعیف بودند. روزنامه صهیونیستی معاریو پیرامون این دیدار نوشت:" شارون از گروهی از کشورهای آفریقایی دیدار کرده است. وی در این دیدارها ریاست هیأتی را به عهده داشت که متشکل از پانزده نفر نمایندگان وزارت خارجه و دفاع بود که دارای پیوندهای پیشین با کشورهای آفریقایی بودند و از آن میان "آریه جنجر" (میلیونر یهودی فراری) که شارون وی را به عنوان معاون خود انتخاب کرده بود."

روزنامه هاآرتس نوشت که بگین جلسه ای با حضور شارون و شامیر و ایرلیخ معاون نخست وزیر تشکیل داده و تصمیم گرفتند که اعضای حکومت رژیم صهیونیستی از قراردادهایی که شارون در خلال دیدار پنهانیش به نام حکومت اسرائیل منعقد ساخته به خاطر برملا نگشتن، باخبر نشوند. همان گونه که مطبوعات رژیم صهیونیستی اشاره کرده اند این رژیم حتی در نبود روابط رسمی دیپلماتیک دارای دوستانی در این کشورها بوده که از سران این کشورها احترام بیشتری داشته اند. مطبوعات رژیم صهیونیستی به روابط با کشورهایی مانند کنیا و غنا اشاره می کنند.

نقش اسرائیل در آفریقا منحصر به حمایت از آن دسته از کشورهای غربی است که آنها را حافظ مصالح خود به حساب می آورد. اسرائیل قبل از خارج ساختن نیروهایش از آفریقا پیوندهایی با آفریقاییان از طریقانعقاد قراردادهای اقتصادی برقرار نمود و روابط دوستانه ای بین رهبران اسرائیل و رهبران آفریقایی به وجود آورد. ناگفته نماند نفوذ فرانسه بر کشورهای فرانسوی زبان، و حاکمیت انگلیس بر کشورهای مشترک المنافع، اسرائیل را در این زمینه یاری نمود.

نیاز کشورهای آفریقایی تازه استقلال یافته برای تجاربی در زمینه کشورداری و سیاست ازجمله عواملی بود که اسرائیل از آنها بهره برداری کرد و زمینه را برای مداخله تحت عنوان کمک به بازسازی کشورهای تازه استقلال یافته مناسب تشخیص داد و برخی از آفریقاییان که تحت تأثیر تبلیغات اسرائیلی غربی قرار گرفته بودند این نقش را پذیرا شدند.

ازجمله عوامل دیگری که به تحکیم روابط اسرائیل با برخی از کشورهای آفریقایی کمک مؤثری نمود همانا موفقیت عناصر نظامی آفریقایی بود که دوره های آموزشی شان را در اسرائیل گذرانده بودند و زمام امور را در کشورهایشان به دست گرفتند.

اسرائیل از طریق جذب بسیاری از دانشجویان آفریقایی و اعطای بورسهای تحصیلی به آنها و برگزاری دوره های تحصیلی فشرده برای آنها در دانشکده ها و انستیتوها به قاره آفریقا قدم گذاشت. تعداد هنرجویان آفریقایی در اسرائیل در فاصله بین سالهای 1972ـ1958 حدود نفر بوده و متجاوز از دو هزار متخصص اسرائیلی مأموریتهای تکنیکی را در آفریقا انجام دادند و در سال 1972 تعداد دانشجویان آفریقایی در دانشگاههای اسرائیلی به پانصد دانشجو بالغ گردید که این رقم در مقایسه با حضور دانشجویان آفریقایی در آمریکا و یا شوروی (سابق) رقم بالایی بود.

در طی یک نظرخواهی که در سال 1972 از دانشجویان آفریقایی در فرانسه به عمل آمد 4/12% آنها اعتراف نمودند که اسرائیل کشور قابل تحسینی است و با وجود این که از نظر وسعت کوچک است ولی از نیرو و سازماندهی قابل توجهی برخوردار است و ملت آن بیابانی را آباد ساخته است.

ه ـ روابط بازرگانی:

طبق آمارهای وزارت صنایع و بازرگانی رژیم صهیونیستی، این رژیم در موازنه بازرگانی خود با آفریقا از برتری برجسته ای برخوردار است. این رژیم انواع گوناگون محصولات کشاورزی، کود شیمیایی، مواد شیمیایی، فراورده های پزشکی و صنعتی و ابزارهای الکترونیکی را به قاره آفریقا صادر می کند.

جدول صادرات اسرائیل به مهمترین کشورهای آفریقایی که با آنها روابط برقرار نموده است افزایش روزافزون حجم صادرات را به خوبی نشان می دهد. بهای صادرات در سال 1957 بالغ بر 3/5 میلیون دلار بود و در سال 1967 به 4/7 میلیون دلار افزایش یافت و در سال 1971 به دو برابر رسید ولی بعد از وقوع جنگ اکتبر 1973 موقعیتی که رژیم صهیونیستی بدان دست یافته بود در نتیجه خیزش جنبش رهایی بخش ملی آفریقا که پیامد این جنگ بود در معرض تهدید قرار گرفت و میزان صادرات اسرائیل به آفریقا کاهش یافت.

این خیزش باعث شد تا کشورهای آفریقایی که تقریبا زیر سیطره کامل استکبار جهانی قرار داشتند نظیر لیبریا، زئیر، ساحل عاج، ولتای علیا، گابون و کنیا مجبور به قطع روابط با رژیم صهیونیستی شوند.

الیاهو سالیبتر این پدیده را به عنوان نابودی یکی از دوایر سه گانه در جنگ روز غفران، توصیف کرد. رژیم صهیونیستی جهت پوشاندن این واقعیت، ادعا کرد که کشورهای آفریقایی روابط دیپلماتیک خود را با اسرائیل به سبب فشار اعراب و به ویژه الجزایر، مصر و لیبی از یک سو و به سبب وعده ها و وسوسه های پولهای سعودی از سوی دیگر، قطع کردند.

اما چند سالی از رکود روابط بازرگانی رژیم صهیونیستی نگذشت که مجددا صادرات اسرائیل به قاره آفریقا افزایش یافت و حدود چهاربرابر و از 30 میلیون دلار در سال 1973 به میلیون دلار در سال 1981 رسید. در سال 1982 میلیون دلار بود و در سال 1983 به میلیون دلار فزایش پیدا کرد. علاوه بر این تنها میزان فروش سلاح در سال 1983 به یک میلیارد دلار بالغ گردید ولی این رقم در مقایسه با فروش سال 1983 به میزان 40% در خلال سه ماه اول سال 1984 به دلیل بحران اقتصادی کشورهای آفریقایی پایین آمد.

مهمترین کشورهای آفریقایی که با اسرائیل مناسبات تجاری دارند عبارتند از:

آفریقای جنوبی، اتیوپی، غنا، لیبریا، تانزانیا، اوگاندا، کنیا، نیجریه، ساحل عاج و گابون.

کشورهای مذکور 75% کل صادرات اسرائیل به کشورهای آفریقایی را به خود اختصاص داده اند. لازم به تذکر است که روابط اقتصادی کشورهای آفریقایی و رژیم صهیونیستی حتی در شرایط قطع روابط دیپلماتیک به قوت خود باقی بود تا آنجا که میزان صادرات از 7/42 میلیون دلار در سال 1973 به 9/78 میلیون دلار در سال 1975 افزایش یافت.

اسرائیل در پی استقلال برخی از کشورهای آفریقایی هیأت های تجاری خود را برای بررسی اوضاع و احوال بازارهای آفریقا، بنیه اقتصادی هر کشور، نیازهای آنان به پروژه ها، سرمایه گذاری و میزان قدرت اسرائیل برای مشارکت در این زمینه به این قاره اعزام نمود. بعد از انجام این بررسیها اسرائیل اولین قرارداد تجاری را در سال 1958 با غنا منعقد کرد و مقرر شد که میزان مبادله تجاری بین آنها تعیین گردد و این توافقنامه هرسال به طور اتوماتیک تجدید شود. در سال 1962 یک قرارداد همکاری تجاری و تکنولوژیکی بین این دو رژیم منعقد گردید در ماه مه 1968 روبه توسعه گذاشت.

اسرائیل ضمن انعقاد قراردادی با ساحل عاج توافق نمود که به خاطر گسترش حجم مبادلات بازرگانی از میزان مالیاتهای گمرکی بین دوطرف به میزان 50% کاسته شود.اسرائیل قبلاً در سال 1967 قراردادهای مشابهی با توگوـ کنیاـ رواندا ـ نامیبیا ـ زئیر و غنا منعقد کرده بود.

اسرائیل همچنین در سال 1962 قراردادی با کامرون منعقد نمود و به موجب این قرارداد مقرر شد که امتیازات بیشتری به اسرائیل داده شود. همچنین قرار بر این شد که کامرون کالاها و موادی ازجمله کاکائو ـ چوب ـ روغن ـ پنبه ـ آلومینیوم ـ پوست و مواد معدنی مختلف به اسرائیل صادر و در مقابل مصالح ساختمانی ـ رنگرزی ـ ابزارها ـ مواد غذایی ـ کود شیمیایی و دارو از اسرائیل وارد نماید. در کنار این قراردادها اسرائیل دفاتر تجاری اسرائیلی ـ آفریقایی را در این کشورها افتتاح کرد ونمایشگاههایی ترتیب داد.

با وجود قطع روابط دیپلماتیک کشورهای افریقایی با اسرائیل در سال 1973 روابط تجاری همچنان به قوت خود باقی بود و میانگین صادرات و سرمایه گذاریهای اسرائیل در قاره آفریقا سیر صعودی را می پیمود. اسرائیل برای تحقق این هدف طرحهای مشترکی پیاده کرد و برای به انحصار درآوردن بازار برخی از کشورها به امتیازات بی شماری دست یافت.

در کنیا کارخانه چوب بری را با سرمایه مشترک و با مدیریت کارشناسان اسرائیلی دایر کرد و به دنبال آن کارخانه کنسروسازی و کفش دوزی را برای تأمین نیاز کشورهای شرق آفریقا احداث نمود.

اسرائیل در مالاگاش و جمهوری آفریقای مرکزی کار استخراج معادن را برعهده گرفت و در این جمهوری کارخانه تولید لوازم برقی و مونتاژ رادیو و تلویزیون را احداث نمود.

در سنگال کارخانه مونتاژ تلویزیون و وسایل الکترونیکی را دایر کرد و همچنین در سیرالئون پالایشگاهی برای تصفیه نفت ساخت. شهر "فری تاون" را با مدیریت کارشناسان اسرائیلی و علی رغم مشارکت ژاپن احداث نمود. علاوه برآن یک باب کارخانه سیمان در منطقه صنعتی "ولینگتن" در نزدیکی "فری تاون" برپا ساخت و شرکت سازنده اسرائیلی 47% سرمایه را به خود اختصاص داد.

همچنین یک شرکت ساختمانی با سرمایه گذاری مشترک 60% دولت سیرالئون و 40% شرکت "سولیل بونیه" در سال 1960 تأسیس گردید که توسط آن کار احداث سد "کونجا" و "ثبت فناقا" در فری تاون به پایان رسید و ساختمان نخست وزیری ساختمان اداره پست، دانشکده ادبیات نیز ساخته شد و طرحهای متعددی به اجرا درآمد. در غنا کارخانه آلومینیم سازی و در ساحل عاج کارخانه تولید ابزارهای کشاورزی ایجاد شد و در تانزانیا شرکت پلاستیک سازی اسرائیلی "امجات" یک کارخانه پلاستیک سازی با مشارکت دولت تانزانیا احداث نمود.

در اوگاندا کارخانه تولید کنسرو، حشره کش و مواد شیمیایی دایر گردید.

در نیجریه شرکت تجاری "دیزنجوف" اسرائیلی با همکاری شرکت داروسازی اسرائیلی آسیا، یک کارخانه تولید دارو در منطقه "آباو" و منطقه "آیو" احداث نمود، علاوه بر این چندین طرح آبرسانی با هزینه ای در حدود 10 میلیون دلار توسط شرکت طرح و برنامه های آبرسانی اسرائیلی و با همکاری دولت نیجریه به اجرا درآمد.

شرکت مشترک دیگری طرحهای مشابهی را در شرق نیجریه با هزینه ای حدود 50/میلیون دلار به اجرا گذاشت. در لیبریا شرکت ساختمانی جدید اسرائیلی منشعب از دو شرکت اسرائیلی "سولیل بونیه و مایراخوان" تأسیس گردید و علاوه بر این کاخ ریاست جمهوری، ساختمان وزارت دارایی، شهرداری، اطلاعات و هتل عظیمی ساخته شد و راههای متعددی احداث گردید.

و ـ حجم نفوذ اسرائیل در آفریقا:

شمار کارکنان اسرائیلی و مشاوران اقتصادی و کارشناسان شرکتهای غیراسرائیلی در آفریقا بسیار زیاد است و به سه هزار کارشناس اسرائیلی در زئیر، پنجهزار نفر در جنوب آفریقا و چهار هزار کارشناس دیگر در بیست کشور آفریقایی در اجرای طرحهای ساختمانی، فروش تجهیزات کشاورزی، دارو و مواد شیمیایی با همکاری ایالات متحده آمریکا فعالیت می کنند.

موساد (سازمان جاسوسی رژیم صهیونیستی) شبکه های جاسوسی خود را در این قاره دایر نموده است. کارگران و جوانان آفریقایی را با شیوه های همکاری کشاورزی آشنا نموده است و علاوه براین، اقدام به آموزش سربازان و افسران آفریقایی در اردوگاههای ارتش اسرائیل کرده است تا از طریق آنها به ترویج و اشاعه عقاید و افکار صهیونیستی در قاره آفریقا بپردازد. فعالیتهای نظامی رژیم صهیونیستی در آفریقا بعد از انعقاد قرارداد استراتژیکی بین ایالات متحده آمریکا و رژیم صهیونیستی روبه افزایش گذاشته است.

به موجب این قرارداد اسرائیل کمکهای نظامی خود را در اختیار آن دسته از کشورهایی می گذارد که سیاستشان با سیاست طرفین قرارداد تطابق داشته باشد. صادرات اسرائیل به آفریقا از 7/42 میلیون دلار در سال 1973 به 4/75 میلیون دلار در سال 1979 و به یکصد میلیون دلار در سال 1983 افزایش یافت، علاوه براین شرکتهای اسرائیلی طرحهایی به ارزش 750 میلیون دلار را در آفریقا به اجرا درآوردند (به نوشته روزنامه یدیوت آحارنوت مورخ 15/6/1984) هزینه انجام طرحهای اقتصادی شرکتهای اسرائیلی در آفریقا به بیش از یک میلیارد دلار بالغ گردید). بین اسرائیل و برخی از کشورهای قاره آفریقا قراردادهای متعددی در زمینه های تجارت و نقل و انتقال هوایی ـ تبادل فرهنگی منعقد گردیده است.

این نفوذ روزبه روز دامنه گسترده ای به خود گرفته و به حد همکاری هسته ای با جنوب آفریقا رسیده است. در این زمینه یکی از مسؤولان وزارت خارجه اسرائیل می گوید: تعداد کارشناسان تجاری اسرائیل در نیجریه در سال 1983 معادل دوبرابر آنها در سال 1973 بود. اسرائیل در سال 1983 حدود یکصد میلیون دلار کالاهای غیرنظامی به آفریقا ارسال داشت. بعد از این نیز شرکتهای اسرائیلی فعالیت خودشان را در این قاره بیشتر کردند. شرکتهای صهیونیستی تا آغاز سال 1985 به قراردادهایی بالغ بر دو میلیارد دلار آمریکایی دست یافتند و در زمینه های ساختمانی، مزارع و مرغداری، در کشورهای کنیا، کامرون، جمهوری آفریقای مرکزی، گابون، غنا، ساحل عاج، نیجریه، توگو، ولتای علیا و زئیر شروع به فعالیت کردند.

شرکتهای "سولیل بونیه"، "کور" و "جیرم زئیفی" و کارفرمایانی همانند "اونیارفیلدمن" در کنیا و "آریه جنجر" در ساحل عاج و لیبریا به موقعیت مهمی دست یافتند. به عنوان نمونه شرکت "سولیل بونیه" افزون بر کارکنان اسرائیلی در آفریقا از ده هزار کارگر محلی در ساحل عاج استفاده می کند. شمار کارکنان آن در نیجر به دوبرابر این شمار است. در کامرون طرحهای آن تا قبل از سال 1990 بالغ بر حدود 120میلیون دلار بوده است. و شرکت "کور" محصولات خود را در 12کشور آفریقایی فروخته است.

شرکت گریدیف برای مدرنیزه کردن امرکشاورزی، شرکت مائیراخوان و شرکت تاهل برای گسترش منابع آب و بهره برداری ازآن، شرکت کور در زمینه تجارت خارجی و شرکت سولیل بونیه بزرگترین شرکت اسرائیلی در امر ساختمان سازی، فعالیتهایی انجام می دهند. در سال 1983 قراردادهایی به ارزش 8/1 میلیارد دلار منعقد گردید و پانزده هزار کارگر آفریقایی و 400 کارشناس اسرائیلی استخدام شدند. هزاران واحد مسکونی ـ هتل ـ مدرسه در نیجریه ـ ساحل عاج و کنیا احداث گردید. شرکت تامال برای کارهای مهندسی و آبیاری، شرکت آگریدان متخصص در طرحهای زراعی، شرکت فیدرمان اخوان برای ساختن هتلها و اماکن توریستی و انجمن فارغ التحصیلان به کار اشتغال دارند.

این انجمن وظیفه دارد با آفریقاییان که در فلسطین اشغالی آموزشهای لازم را فرا می گیرند و سپس به کشورشان باز می گردند تماسهایی برقرار نماید و از نظر کاری آنها را با شرکتها و سازمانهای صهیونیستی جهان مرتبط سازد.

اهمیت روابط اسرائیل با کشورهای آفریقایی از خلال توجه به ثروتهای این کشورها آشکار می شود. مثلاً کشور آفریقای مرکزی دارای الماس و اورانیوم است. رژیم صهیونیستی دارای پیوندی ناگسستنی با این کشور است. شرکتهای انحصاری، به نفت کشف شده در گابون نیز توجه فراوان دارند.

در بحبوحه شادی ناشی از سرگیری روابط دیپلماتیک میان زئیر و رژیم صهیونیستی در 15/5/1982 و میان لیبریا و این رژیم در 13/8/1983، که هردو کشور وابستگی فراوانی به کشورهای بلوک غرب دارند، مطبوعات صهیونیستی نظرها را به ماهیت نقش جدید و قدیمی که اسرائیل در این کشورها بازی کرده است، جلب کرده اند. این مطبوعات عقیده دارند که روابط صهیونیستی با نام رهبران آفریقایی بدنام در سطح جهانی همراه است. زیرا رهبران این کشورها وابسته به محافل بسیار مرتجع و تجاوزگر اردوگاه غرب از یک سو و از سویی در داخل کشورهایشان نیز به سبب رسوائیها و ستمگریهایشان منفورند. در نتیجه هر گونه تغییری به سوی بهتر شدن اوضاع منجر به دور ریختن رژیم صهیونیستی از این کشورها خواهد شد.

سنگینی بار روابط با آفریقای جنوبی نیز بر رژیم صهیونیستی، قابل توجه است. کشور یادشده تا سال 1992 متهم به نژادپرستی آشکاری بوده که توسط باند حاکم برآن اعمال می شده است و تمامی آفریقای مستقل علیه تجاوزگریها و تهدیدهای آن رژیم که از آن به عنوان "باتون" توسط استکبار جهانی علیه جنبشهای رهایی بخش ملی آفریقا استفاده می شد، در برابر آن قرار گرفتند. افزون براین، نقش دیگری که رژیم صهیونیستی به عنوان شاخه ای از صنایع جنگی آمریکا، آغاز به انجام آن کرده است، این کشور را بازرگان جنگ افزار در آفریقا ساخت. طبق نوشته روزنامه هاآرتس:

"بازگشت رژیم صهیونیستی به آفریقا در عناوین نخست روزنامه ها قرار گرفته است، زیرا شخص صهیونیستی که به آفریقا روی آورده است با خود ابزارهای کار حمل نمی کند بلکه کیف یک بازرگان جنگ افزار را باخود حمل خواهد کرد و تلاش خواهد نمود تا در مناقصه فروش تانک برنده شود."

ز ـ نقش فرانسه در از سرگیری روابط دیپلماتیک میان کشورهای آفریقایی و رژیم صهیونیستی:

در حالی که مصر تلاش می کرد تا زئیر، کنیا و سومالی را به از سرگیری روابط با رژیم صهیونیستی وادار کند، فرانسه نیز تلاشهای مشابهی به کار می برد تا کشورهای آفریقایی فرانسوی زبان را به این کار ترغیب کند. همان گونه که قبلاً نام برده شد، چهار کشور از شش کشوری که گفته می شد شارون از آنها دیدار کرده است به زبان فرانسه سخن می گویند یا به عبارتی زیر سلطه استعمار فرانسه قرار داشتند.

رژیم حاکم بر زئیر دوبار توسط نیروهای فرانسوی از نابودی نجات یافت و طبق اعتراف روزنامه صهیونیستی "یدیوت احرونوت" فرانسه هیچ گاه از مداخله در امور جمهوری آفریقای مرکزی خودداری نکرده است. حکومت بوکاسا توسط نیروهای فرانسوی که به منظور براندازیش به آن دیار اعزام شده بودند، در پاییز سال 1979 سرنگون گردید.

در کنفرانس آفریقایی ـ فرانسوی که توسط رهبران کشورهای آفریقایی فرانسوی زبان وابسته به فرانسه در اکتبر سال 1981 در پاریس برگزار شد، میتران رئیس جمهور فرانسه از رهبران این کشورها خواست تا روابط خود را با رژیم صهیونیستی از سرگیرند.

کلو دشسون وزیر خارجه وقت فرانسه گفته بود که "اسرائیل رستنی غریبی" در خاورمیانه است و سر پلی برای عبور کالاهای آمریکایی به بازار مشترک اروپا به شمار می رود. اما هنگامی که ریاست بخش خاورمیانه ای بازار مشترک اروپا را به عهده گرفت از دیدگاههای پیشین خویش عقب نشینی کرد و گفت: "فرانسه به منظور کاهش فاصله کنونی میان آفریقا و اسرائیل به ایفای نقش میانجیگری خود ادامه خواهد داد."

رئیس جمهور سنگال نیز گفته بود که: "بررسی از سرگیری روابط آفریقا و اسرائیل به واسطه میانجیگران انجام خواهد گرفت که مهمترین آنها فرانسه است." توطئه چینی فرانسوی ـ صهیونیستی علیه کشورهای جوان آفریقایی به سطح خدمات جاسوسی میان سازمانهای جاسوسی دو کشور رسید. روزنامه یدیوت احرونوت آشکار ساخت که: "سازمانهای خدمات پنهانی فرانسه، همکاری خود را با اسرائیل در مسائل مربوط به آفریقا آغاز کرده اند. تصمیم مربوط به از سرگیری همکاری جاسوسی میان فرانسه و اسرائیل از سوی "پیرماریون" مدیرکل سازمان جاسوسی فرانسه گرفته شد.

وی دستورات جدیدی به جاسوسان خود در آفریقا ابلاغ کرد تا اطلاعات اقتصادی، فنی و اجتماعی پیرامون آفریقا و رهبران آن را گردآورند. قراردادهای منعقد شده میان دو طرف فرانسوی و صهیونیستی ـ چه قراردادهای منعقد شده به هنگام دیدار فرانسوا میتران رئیس جمهور فرانسه از فلسطین اشغال شده و چه مواردی که در دیدارهای گوناگون منعقد شده ـ همکاری پیرامون تجاوز به کشورهای آفریقایی را در برمی گیرند.

ح ـ مرحله اول روابط با کشورهای آفریقایی:

اسرائیل با تعدادی از کشورهای کوچک آفریقانظیر مالاوی ـ سوازیلند ـ لسوتو روابطی دارد ولی روابط اصلی این رژیم در آفریقا با کشورهای زیر می باشد:

1 ـ آفریقای جنوبی:

نک: آفریقای جنوبی و صهیونیسم، روابط

2 ـ زئیر (کنگو):

زئیر در طرحهای اسرائیل در قاره آفریقا از اهمیت خاصی برخوردار می باشد. این کشور به داشتن ثروتهای بی شمار خصوصا الماس معروف است و مقادیر زیادی معدن و مواد اولیه لازم برای صنعت را دارا بوده و پایگاه پیمان آتلانتیک شمالی در آفریقا به شمار می رود.

اهمیت دیگر زئیر موقعیت جغرافیایی این کشور است که در وسط قاره قرار گرفته و نه کشور آفریقایی آن را احاطه کرده است. تجدید روابط بین زئیر و اسرائیل در ماه مه 1982 از سویی برای هر دو رژیم اهمیت زیادی را دارا بود و از طرفی نیز موفقیت تلاشهای مداوم اسرائیل را در قاره نشان داد. این مطلب را اسحاق شامیر هنگام تصدی پست وزارت خارجه و هنگام دیدارش از زئیر در سال 1982 مورد تأیید قرار داد. آنچه زئیر برای اسرائیل محقق می سازد، جنوب آفریقا (آفریقای جنوبی) قادر به تحقق آن نیست چراکه زئیر به عنوان عضو سازمان وحدت آفریقا می تواند طرحها و خواسته های اسرائیل و آمریکا را علیه سازمان برآورد سازد، نقشی در برهم زدن روابط عربی ـ آفریقایی ایفاء نماید و مرکز عبور اسرائیل به آفریقا باشد.

بدون شک توافق استراتژیکی بین آمریکا و اسرائیل، تأثیری بر دولت زئیر در درجه اول داشته است و به موجب این توافق کمکهای نظامی اسرائیل شامل حال کشورهایی است که مواضعشان و سیاستشان با سیاست آمریکا و اسرائیل تطابق داشته باشد.

هنگام دیدار حاییم هرتزوک رئیس رژیم صهیونیستی از زئیر در ژانویه 1984 موبوتو خواهان افزایش کمکهای نظامی گردید. درپی این تقاضا دو یگان نظامی مجهز صهیونیستی در مناطق "کینشازا" و منطقه ناآرام شابا به امر آموزش نیروهای زئیر پرداختند. علاوه برآن نیروهای صهیونیستی اقدام به آموزش افراد گارد مخصوص موبوتو و افراد امنیتی آن کردند. از سوی دیگر پس از دیدار وزیر جهانگردی زئیر از اسرائیل در فوریه 1984 قرارداد جهانگردی اسرائیل و زئیر در زمینه راه اندازی پروازهای مستقیم بین تل آویو و کینشازا و تشکیل یک شرکت جهانگردی مشترک برای گسترش طرحهای جهانگردی در زئیر امضاء گردید.

لازم به تذکر است شرکت زراعی اسرائیل (سی ـ دی ـ آ) که ریاست آن را فرد متمولی بنام مائیرمیرحاوس برعهده داشت و زیرنظر سرهنگ عمی حای لیوی اداره می شد با مشارکت شرکت دولتی اگریداف اسرائیل با اجرای طرحهای کشاورزی در زئیر، ارائه تجارب فنی و ارسال کمکها و مواد لازم برای امر زراعت اقدام نمود. (نقل از روزنامه هاآرتس ژانویه 1984) بدین ترتیب روابط اسرائیل و زئیر روزبه روز گسترش یافت تا جایی که زئیر نقش سیاسیمهمی با حمایت اسرائیل در قاره آفریقا ایفا نمود.

3 ـ لیبریا:

اسرائیل از بدو تشکیل، روابطش با لیبریا را که تشابه زیادی با رژیم صهیونیستی دارد پی ریزی نمود و عقیده داشت که دو رژیم در حالی که حالت عقب ماندگی و واپسگرایی دارند، طلایه داران پیشرفت و ترقی هستند. لیبریا نیز متقابلاً از نخستین لحظه تشکیل اسرائیل با آن وارد همکاری شد و روابط غیررسمی این دو رژیم از سال 1955 روبه گسترش نهاد.

در "منروفیا " دو شرکت با سرمایه مشترک اسرائیل و لیبریا به عنوان شاخه ای از شرکت سرمایه گذاری مائیر در تل آویو تأسیس گردید. ناگفته نماند که لیبریا اولین دولت آفریقایی بود که معاهده دوستی با تل آویو امضاء کرد. اسرائیل از نخستین رابطه اش با لیبریا برای آشنایی اوضاع آفریقا و نفوذ برآن استفاده نمود ولی لیبریا در سال 1973 در رأس 28 کشور آفریقایی روابط خود را با اسرائیل قطع کرد. اما انعقاد قراردادهای کمپ دیوید، لیبریا و زئیر را وادار به تجدید نظر در مواضعشان نمود تا این که روابط با اسرائیل در اوت 1983 تجدید گردید و ساموئیل در دیداری که از آن کشور به عمل آورد پیرامون مسائل مختلفی برای اجرای طرحهای مشترک ازجمله احداث شرکت زراعی و خطوط هوایی بین اسرائیل و لیبریا بحث و مذاکره نمود.

همچنین قراردادهایی پیرامون اعطای وام به لیبریا توسط اسرائیل بین دو کشور منعقد گردید و توافقی در مورد همکاری برای مدرنیزه کردن کشاورزی، راهها و احداث واحدهای مسکونی به وسیله دو شرکت اسرائیلی به نام سولیل بونیه و تاهال و همچنین همکاری بهداشتی بین دو رژیم صورت گرفت، و بالاخره یک قرارداد سری برای همکاری نظامی بین دو طرف منعقد گردید. به موجب آن اسرائیل سلاحهای مختلفی ازجمله هواپیمای سبک و رادارهای هوایی در اختیار لیبریا قرارداد.

خطرناک ترین تصمیمی که لیبریا اتخاذ نمود گشایش سفارت آن در قدس به جای تل آویو بود و به این ترتیب سومین کشور دنیا بعد از السالوادور و کاستاریکا می باشد که حقوق اعراب را انکار کرد و قدس را رسما به عنوان پایتخت اسرائیل به رسمیت شناخت. دیدار حاییم هرتزوک رئیس رژیم صهیونیستی از زئیر و لیبریا در سال 1982 بیست سال بعد از دیدار مشابه اسحاق بن تزوی دّومین رئیس رژیم صهیونیستی اهمیت مرحله جدیدی را که اسرائیل در قاره آفریقا آغاز نمود به خوبی نشان داد.

هرتزوک علنا اظهار داشت که هدف اصلی اش از سفر به لیبریا از بین بردن جو ضداسرائیلی در آفریقا و زمینه سازی برای حضور قانونی اسرائیل در کشورهای جهان سّوم است.

4 ـ نیجریه:

اسرائیل توجه چشمگیری به این کشور دارد. زیرا معتقد است نیجریه در بین کشورهای آفریقایی از موقعیت خاصی برخوردار است و امکان دارد در صورت برقراری روابط اقتصادی با آن، به دیگربازارهای مجاور نیز دست یابد. از این نظر تعدادی از شرکتهای اسرائیلی را برای فعالیت در نیجریه تشویق کرد. طبق برآوردهای به دست آمده، هزینه فعالیتهای آنان بیش از یک میلیارد دلار تخمین زده شده است. فعالیت این شرکتها در نیجریه بیشتر در چارچوب تولید کشاورزی انجام گرفته است و بارزترین این شرکتها "کورتسامرو" شرکت "سولیل بوینه" می باشند.

با وجود این که اسرائیل در بین کشورهای آفریقایی فقط با تعداد محدودی از این کشورها از جمله مصر، زئیر، لیبریا، لسوتو، سوازیلند و مالاوی روابط دیپلماتیک برقرار کرده است ولی فعالیت آن در این قاره از خلال دفاتر حافظ منافعی که در کنار سفارتخانه های دیگر ایجاد کرده قابل توجه می باشد. نیجریه نیز یکی از این کشورهاست. با این وجود اسرائیل چند مرتبه سعی کرد دفاتری در لاگوس پایتخت نیجریه افتتاح کند که موفق نشد. یک بار نیز در صدد برآمد روابط دیپلماتیک با این کشور قرار کند که به علت وقوع کودتای نظامی در لاگوس روابط دیپلماتیک آن با این کشور برقرار نشد. با این وجود بسیاری از مسئولان و نظامیان حاکم نیجریه افراد شناخته شده در نظر مسئولان شرکتهای فعال اسرائیل در نیجریه بوده اند. تا آنجا که دو تن از رهبران نیجریایی در تاریخ 19/8/1984 از اسرائیل دیدار داشتند.

روزنامه "هاآرتس" در این زمینه نوشت که یکی از آنها رهبر قبیله یوریا می باشد که جمعیت آن 26 میلیون تن می باشد و دومی نیز حاکم شهر "کانو" پایتخت منطقه نیجریه شمالی است.

این روزنامه در تحلیل خود نوشت که احتمال دارد روابط دیپلماتیک نه فقط با نیجریه، بلکه با تعداد دیگری از کشورهای آفریقایی از سر گرفته شود. لازم به یادآوری است که تا سال 1990 نیجریه بزرگترین شریک تجاری اسرائیل در آفریقا به حساب می آمد. دیگر این که لاگوس در سال 1982 نیمی از صادرات کلی اسرائیل به آفریقا را به خود اختصاص داد. در مقام بعدی، کشورهایی نظیر کامرون، کنیا، زامبیا، تانزانیا و اتیوپی قرار داشتند.

طی روابط اسرائیل با کشورهای آفریقایی پس از کنفرانس صلح خاورمیانه:

پس از مذاکرات اعراب و اسرائیل در مادرید پایتخت اسپانیا در سال 1992، اسرائیل از انزوای سیاسی و اقتصادی خارج شد. چون با پشتیبانی آمریکا توانست روابط خارجی خود را از شبکه اقتصاد و منافع دوجانبه سامان سامان بخشد و از این طریق، دیپلماسی و سیاست خارجی خود را تحکیم سازد. اسرائیل با 125 کشور از اعضای سازمان ملل از حمله تعداد زیادی از کشورهای آفریقایی که در خلال جنگ 1973 روابط خود را با آن قطع کرده بودند، روابط برقرار کرد و از سال 1994 نمایندگی دایمی دیپلماسی در این کشورها تأسیس کرد. اهداف اسرائیل از این روابط عبارتند از:

1 ـ به دست آوردن مواد خام و تولید و صدور آنها از جمله نفت نیجریه، چوب کنگو، گوشت اتیوپی، و معادن و دیگر ثروتهای موجود در این قاره.

2 ـ بازاریابی برای تولیدات اسرائیل. چون آفریقا بازار گسترده ای دارد.

3 ـ ایفای نقش نماینده عام برای وارد کردن کالاهای آمریکایی و فرانسوی به آفریقا. از آغاز اسرائیل پایگاهی برای نفوذ در آفریقا بوده و اکنون آمریکا از اسرائیل چنین استفاده ای می کند و اسرائیل هم می خواهد نقش واسطه میان غرب و آفریقا را داشته باشد. "آرنولد اینکین" رئیس طرح بررسیهای آفریقا در دستگاه اطلاعات آمریکا می گوید: "اسرائیل برای تقویت نقش خود به عنوان طرف سوم می کوشد و هر کشوری بخواهد با آفریقا ارتباط داشته باشد می تواند از طریق اسرائیل وارد عمل شود، چون اسرائیل نزد کشورهای آفریقایی پذیرفته شده است."

اسرائیل از اوایل دهه 90 کشورهای آفریقایی را به اجرای طرحهای مشترک و با سرمایه گذاری غرب ترغیب کرده است. به ویژه پس از جنگ خلیج فارس (حمله عراق به ایران) و با ضعیف شدن حمایت کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس از کشورهای آفریقایی، باب سرمایه گذاریهای غربی در آفریقا از طریق اسرائیل گشوده شد. قراردادها و طرحهای جدید اقتصادی اسرائیل در آفریقا شامل کشت انواع سبزی و گل، عمران، راهسازی، ساختن بندر داروسازی، الکترونیک و غیره می باشد.

بخش دریانوردی و اتحادیه سندیکای "هیستادروت" و اتحادیه دریایی اسرائیل که دارای شرکتهای مختلفی می باشد نقش مهمی در نفوذ صهیونیسم در آفریقا دارند. اسرائیل توانسته است روابط دیپلماسی خود را با کشورهای زیر از سر گیرد:

1 ـ زیمباوه:

اسرائیل و زیمباوه در سال 1991 پیمانی را در "حراره" پایتخت زیمبابو امضا کردند تا روابط دیپلماتیک را از سر گیرند. منابع اسرائیلی می گویند اسرائیل در نیمه سال 1994 سفارت خود را در "حراره" تأسیس کرد. اما زیمباوه به علت محدودیتهای مالی قادر به گشایش سفارت نشده است و فقط یک سفیر غیرمقیم در تل آویو تعیین کرده است.

2 ـ نیجریه:

اسرائیل پس از 19 سال سفارت خود را در این کشور بازگشایی کرد و "موشه جلیواع" به عنوان سفیر در این کشور منصوب شد. نیجریه و اسرائیل از سال 1992 روابط خود را پس از دیدار وزیر خارجه اسرائیل از "لاگوس" آغاز کردند. طی دیداری که بین سفیر اسرائیل و معاون رئیس جمهوری نیجریه "اوگستی اینجومو" انجام گرفت دو کشور بر تحکیم همکاری در زمینه های پزشکی، کشاورزی، فناوری و تأسیس مؤسسات اقتصادی مشترک توافق کردند.

3 ـ بورکینو فاسو:

مراسم امضای پیمان از سرگیری روابط دیپلماتیک میان این دو کشور در مقر سازمان ملل متحد در سال 1993 در نیویورک انجام شد. "شیمون پرز" وزیر خارجه اسرائیل در این جلسه حضور داشت.

4 ـ گابون:

روابط با این کشور در سپتامبر 1993 از سر گرفته شد.

5 ـ گامبیا:

امضای قرارداد روابط میان دو کشور با حضور "شیمون پرز" و "عمرسای" وزیر خارجه گامبیا در سپتامبر 1992 انجام گرفت. پرز در جمع خبرنگاران مطبوعات گفت: "این یک گام مهم برای اسرائیل است چون گامبیا یک کشور مسلمان است و این روابط نشانگر تغییر موضع کشورهای اسلامی در مقابل ماست."

6 ـ نامیبیا:

در پی بیش از یک سال گفت و گو و مشاوره، اسرائیل و نامیبیا در آغاز سال 1994 از سرگیری روابط دیپلماسی خود را در سازمان ملل اعلام کردند.

7 ـ گینه بیسائو:

"کاردوسو" وزیر خارجه گینه با همتای اسرائیلی خود شیمون پرز دیدار کرد. در سال 1994 روابط دو کشور از سر گرفته شد.

8 ـ آنگولا:

روابط دیپلماتیک بین اسرائیل و آنگولا در آوریل 1992 آغاز شد و پیمان همکاری در زمینه های اقتصادی، تجاری، گردشگری و فرهنگ و دانش بین دو کشور امضا شد.

9 ـ ماداگاسکار:

در سال 1994 میان دو کشور در سازمان ملل توافقنامه از سرگیری روابط امضا شد. کشورهایی چون سیرالئون، اریتره، اتیوپی، کنیا، زئیر، ساحل عاج، کامرون، مالوس، سوئزلند، آفریقای میانه، کنگو نیز روابط خود با اسرائیل را از سر گرفتند.

اسرائیل در برخورد با کشورهای آفریقایی و با کمکهای نظامی و اقتصادی خود به آنها، سعی کرد کشورهای دیگر را برای برقراری روابط با خود تشویق کند. گاهی وانمود می کرد که با استفاده از نفوذ خود در آمریکا و در داخل کنگره می تواند خواسته های رهبران آفریقایی را برآورده سازد و آمریکا را به حمایت نظامی و اقتصادی از کشورهای آنان تشویق کند.

اسرائیل ادعا می کند که با داشتن سازمانهای اطلاعاتی گسترده می تواند هر گونه تلاش در جهت براندازی رژیمهایی که با اسرائیل همکاری می کنند کشف و خنثی سازد و در سایه روابط خود با کشورهای غربی نیز می تواند روابط آفریقائیان با کشورهای اروپایی را بهبود بخشد و کمکهای لازم را برای آنان تأمین کند.

بسیاری از نظریه پردازان سیاسی اعتقاد دارند، عامل موفقیت اسرائیل در آفریقا سیاست تبلیغاتی قدرتمند این رژیم بوده است که همواره نقش خود را در آفریقا از طریق آموزش فرزندان قاره آفریقا بزرگ جلوه می دهد و با گسترش تبلیغات خود در صحنه بین المللی، سعی دارد تا روشنفکران آفریقایی را ـ به اعتبار این که آنها نیروهای فعال آینده کشورشان می باشند ـ به طرف خوی جلب کند.

مآخذ:

  1. بولتن خبری خبرگزاری وفا: سیاست خارجی رژیم صهیونیستی در دوران حکومت بگین، شماره های 1248ـ1244.
  2. بولتن خبری سازمان آزادی بخش فلسطین، شماره 1738، تاریخ 2/3/1986.
  3. روزنامه های اسرائیلی هاآرتس، ادیعوت آحرنوت، 1986.

ـ عبدالرحمن، حمدی: "نفوذ اسرائیلی در آفریقا و بازتاب آن بر امنیت ملی اعراب"، ترجمه سید نعمت الله قادری، اطلاعات، 11/4/1384، شماره 253.