سرنوشت اسرائیل از منظر نخبگان اسرائیلی ـ یهودی

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل


در اواخر دهه هفتاد میلادی "ناحوم گولدمن" یکی از مؤسسان کنفرانس جهانی صهیونیسم و از بزرگترین حامیان برپایی "وطن ملی یهود" در فلسطین و رئیس وقت صندوق یهود در کتاب خود تحت عنوان "اسرائیل به کجا می رود" نوشت:

"این جزیره یهودی در اقیانوس عربی اطراف خود از بین خواهد رفت و شانس آن خیلی کم خواهد بود."

در ابتدا کمتر کسی به این تحلیل و پیشگویی وی توجه کرد اما پیروزی انقلاب اسلامی ایران و حمایت قاطع بنیانگذار انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی(ره) از نهضت مردم فلسطین و موضع تاریخی و منحصر به فرد ایشان در خصوص زوال اسرائیل مبنی بر اینکه "اسرائیل باید از صفحه روزگار محو شود" روح تازه ای بر پیکر فسرده و بی رمق فلسطین دمید. به گونه ای که فلسطینیان نسبت به اعاده سرزمین غصب شده خویش امیدوار و رهبرانمذهبی آنان نیز با الهام از تفکر امام خمینی (ره) و انقلاب اسلامی ایران زوال و نابودی اسرائیل را بر اساس آیات قرآن و وعده الهی امری حتمی تلقی کردند. از جمله شیخ اسعد بیوض تمیمی از علمای بزرگ فلسطین و امام جماعت مسجد الاقصی، چند سال پس از انتشار کتاب گولدمن، کتابی نوشت با عنوان "زوال دولت اسرائیل حتمی و قرآنی" و در آن بر اساس آیات اول سوره الاسراء و بعضی آیات دیگر قرآن مجید، بازگشت اسلام و مسلمانان به فلسطین و پیروزی بر رژیم صهیونیستی و در نهایت زوال و فروپاشی این رژیم را پیش بینی کرده است.

وقوع انتفاضه در فلسطین در سال 1987 این باور را در میان مسلمانان به ویژه فلسطینیان مبارز بیشتر زنده کرد که این نظر "ناحوم گولدمن" به واقعیت تبدیل خواهد شد و جزیره مزبور (یهودی) از بین خواهد رفت. اما نه در میان اقیانوس عربی پیرامون خود بلکه در میان امواج پرتلاطم انقلاب اسلامی که از ایران شروع شده و دامنه آن فلسطین اشغالی را نیز فرا خواهد گرفت.

وقوع انتفاضه الاقصی در سال 2000 این باور و اعتقاد به سرنوشت آینده ملت فلسطین و رژیم صهیونیستی و زوال و فروپاشی تدریجی آن رژیم جعلی را بیشتر کرد به ویژه اینکه انتفاضه فلسطین با تکیه بر دین اسلام و اراده مردم فلسطین ـ که از کمترین امکانات در برابر رژیم صهیونیستی برخوردار بودند ـ توانست موفقیت و موقعیت ویژه ای به دست آورد. در حالی که گروه های مقاومت فلسطین و کشورهای عربی در خلال چهار دهه مبارزات سیاسی و حتی گاهی نظامی هرگز نتوانسته بودند چنین موفقیت هایی را به دست آورند. توجه به آثار، پیامدها و دستاوردهای انتفاضه و خسارتهای رژیم صهیونیستی به خوبی بیانگر همین نکته و نیز چشم انداز آینده انتفاضه فلسطین و سرنوشت رژیمصهیونیستی است.

نظرسنجی های انجام گرفته از اسرائیلیان نیز نشان دهنده نگرانی شدید آنها از انتفاضه و وقوع انفجار در سرزمین های اشغالی است. براساس آخرین آمار ارائه شده "79% از اسرائیلیان از ادامه انتفاضه و وقوع انفجار در اراضی اشغالی به شدت نگران هستند".3 در نزد شهرک نشینان صهیونیست این احساس وجود دارد که خطر اعراب از بین نرفته است. و وجود ملت فلسطین تنها مرزهای این کشور یا سلطه صهیونیست ها را بر بخش هایی از سرزمین فلسطین تهدید نمی کند، بلکه تمامی موجودیت آنها را به خطر می اندازد.

این نگرانی ها و اوضاع نا به سامان امنیتی در سرزمین های اشغالی که در اثر انتفاضه به وجود آمده است سؤالات زیادی را در اذهان صهیونیست ها درباره پروژه صهیونیسم و اهداف آن ایجاد کرده و در نزد اسرائیلی ها احساس ناامیدی عمیقی را موجب شده است به گونه ای که در آستانه برگزاری جشنهای شصتمین سالروز برپایی رژیم صهیونیستی، اندیشمندان اسرائیلی نسبت به آینده تیره و تار این رژیم بسیار بدبین و ناامید بوده و بسیاری از آنان و سیاستمداران و حتی دولتمردان این رژیم، آشکارا از اعتقاد و باور خود مبنی بر فروپاشی این رژیم سخن می گویند.

واقعیت این است که رژیم صهیونیستی، به شدت هم در جبهه داخلی و هم در خارج از فلسطین اشغالی به بن بست و استیصال دچار شده و تمامی تدابیری که زمامداران این رژیم با کمک و همفکری متحدین جهانی خود اتخاذ کرده اند یکی پس از دیگری با شکست و ناکامی مواجه شده است. در جبهه داخل، بحران سیاسی و اجتماعی وسیعی، که در طول موجودیت آن کم سابقه است بر این رژیم مستولی گشته است. شیوع فساد اخلاقی و مالی دربالاترین سطح حکومتی، بی اعتمادی اسرائیلی ها به رهبران سیاسی، سرخوردگی و یأس شدید در همه اقشار جامعه اسرائیل، نمونه ای از معضلاتی است که این رژیم در داخل با آن دست به گریبان است. در جنبه امنیتی نیز اسرائیلی ها در شرایط بغرنجی به سر می برند.

وحشت از موشکهای حماس که مناطق صهیونیست نشین را هدف قرار می دهند و عدم احساس امنیت در مرز شمالی به دلیل هراس از موشکهای حزب الله، نیز موضوعاتی نیستند که رهبران اسرائیل به سادگی بتوانند از کنار آن عبور کنند. در جبهه بیرونی نیز این رژیم با شرایط وخیمی مواجه شده است. پس از 60 سال تلاش رژیم صهیونیستی و حامیان قدرتمند آن، این رژیم اکنون در سطح بین المللی بی اعتبارتر از همیشه است. این انزوای بین المللی، در منطقه بسیار شدیدتر و اگر زمانی این رژیم با همدستی رهبران مرعوب و مرتجع منطقه توانسته بود کانالهای ارتباطی را برخی کشورها ایجاد نماید اکنون این شرایط نیز به سبب رشد آگاهی ملتها و ابراز مخالفت آنها در برابر هر گونه ارتباط رهبرانشان با رژیم صهیونیستی، تغییر یافته است.

فروپاشی هیبت و هیمنه این رژیم که بر پایه تبلیغات دروغین قدرتهای حامی آن ایجاد شده بود در چندین سال اخیر و به خصوص پس از ناکامی در تلاش برای به زانو درآوردن حماس و شکست خفت بار از حزب الله لبنان در جنگ 33 روزه فرو ریخته است و ادعای شکست ناپذیری این رژیم در سطح بین المللی دیگر بی پایه و مضحک تلقی می شود. مجموعه این شرایط موجب شده است رهبران اسرائیل نیز با وحشت و اضطراب به افتادن این رژیم در سراشیبی سقوط اعتراف نماید.

با توجه به اینکه در این زمینه حدسیات و پیش بینی ها به صورت علنی مطرح شده اند،مطبوعات اسرائیل در این مورد ساکت ننشستند و از اظهارنظرها به عنوان دیدگاههای "آخرالزمان" تعبیر کردند. اهمیت این دیدگاه فقط مربوط به یأس و سلب اعتمادی نیست که سران تل آویو گاه و بی گاه از آن سخن به میان می آورند، بلکه به این خاطر است که صاحبان این افکار و اندیشه ها یا جزو آن دسته افرادی هستند که نقش کلیدی در تصمیم سازی دارند و یا جزو اندیشمندانی هستند که نقش کلیدی در تصمیم سازی دارند و یا جزو اندیشمندانی هستند که مدتهای مدیدی با دستگاه حاکمه در ارتباط بودند و فقط حکم نخبگانی را ندارند که از تمامی ابعاد فکری جامعه صهیونیست پرده بر می دارند.

به رغم اینکه همه این سیاستمداران و اندیشمندان به یک نوع جمع بندی دست یافته اند، اما برای تأیید دیدگاهها و نظراتشان به دلایل متنوعی استناد می ورزند. مهم ترین موضوعاتی که نخبگان و سیاستمداران و نظریه پردازان صهیونی در مورد آنها به اظهارنظر پرداخته اند عبارتند از:

1 ـ سقوط اخلاقی اسرائیل:

ابراهام بورگ رئیس اسبق آژانس یهود و رئیس پارلمان اسرائیل بین سال های 2003ـ1999 درباره سقوط اخلاقی جامعه اسرائیل و رژیم صهیونیستی طی مقاله ای تحت عنوان "پایان صهیونیسم" می گوید:

"قرار نبود قوم یهود در مالکیت جنگ افزارهای نوین، برنامه های امنیتی رایانه ای و موشک های ضد موشک، پیشتاز دیگران باشد. قرار بود ما چراغ راه ملتها باشیم ولی در این راه ناکام ماندیم. مبارزه ما برای بقای قوم یهود، به کشوری از شهرک نشینان قانون شکن و فاقد اصول اخلاقی تقلیل یافته است که گوش شنوایی برای شهروندان خود و دشمنان خویش ندارد. دولتی که عادل نیست بقا نخواهد یافت... حتی اگر اعراب سر فرود آورند و شرم خود رافرو خورند، این نمی تواند سرانجامی داشته باشد. بنایی که بر بی رحمی نسبت به انسانها ساخته شده باشد لاجرم فرو خواهد ریخت. اسرائیل که توجهی به کودکان فلسطینی ندارد نباید متعجب شود که آنها سرشار از نفرت، خود را در مراکز تفریحی اسرائیل منفجر کنند. آنها در مراکز تفریحی ما زندگی خود را نثار الله می کنند، چون دیگر زندگی شان چیزی جز شکنجه نیست."

"اوری آونری" یکی از نخبگان اسرائیلی مخالف سیاستهای توسعه طلبانه رژیم صهیونیستی نیز به این اقدامات ضد اخلاقی و بشری رژیم صهیونیستی اشاره کرده و می گوید: "اگر شما صد سال تاریخ یهود را در نظر بگیرید می گویید بله ما چیزهای خارق العاده ای ایجاد کرده ایم، صهیونیسم جامعه ای جدید در اسرائیل ایجاد کرده است، دولت اسرائیل را ایجاد کرده است و نظایر آن اما این به خاطر بی عدالتی های زیادی بوده است که علیه مردم فلسطین اعمال شده است.

شاعر اسرائیلی "حیم جوری" نیز ضمن سخن از سرزمین اسرائیل ـ یعنی فلسطین ـ می گوید:

"این خاک از خون سیراب نمی شود، زیرا او می خواهد تعداد بسیار زیادی از مردگان را در خود دفن کند. او بر این باور است که اسرائیل متولد می گردد، در حالی که در درون او چاقویی است که او را خواهد کشت".

بسیاری از روشنفکران و مورخان اسرائیلی چنین احساسی را در میان صهیونیست ها درک کرده و بر این باورند که اسرائیل دچار سیر قهقرایی شده است و دوباره به سال 1948 یعنی زمان وقوع جنگ برای تشکیل دولت عبری بازگشته است.

2 ـ احساس ناامنی اسرائیلی ها:

بعضی نخبگان صهیونی درباره بازگشتیهودیان به عهد "گِتو"؟ و منزوی شدن آنها مانند نیمه اول قرن بیستم در کشورهای اروپایی - که در این دوره تاریخی مورد ظلم و ستم واقع می شدند و در حاشیه جامعه زندگی می کردند ـ سخن می گویند.

"مانولا دافری" نویسنده روزنامه اسرائیلی "معاریو" در مقاله ای تحت عنوان: "گِتوی ترس" اوضاع جامعه صهیونیستی را این گونه توصیف می کند.

"این روزها فاجعه پس از فاجعه و عملیات پس از عملیات و سلسله نامتناهی ضربات دردناک، ما را در هر جا تعقیب می کند. کشور ما در ابتدا بر این اساس تشکیل شد که مکان امن و افتخارآمیزی برای یهودیان جهان باشد اما اکنون ناامن شده است و از ناحیه همسایگان تهدید می شود."

"ناحوم برنیع" از تحلیلگران ارشد روزنامه عبری زبان "یدیعوت آهارانوت" پرتیراژترین روزنامه اسرائیل که شکست رژیم صهیونیستی در جنگ دوم لبنان (2006) را پیش بینی کرده بود ضمن بیان ناامیدی مردم اسرائیل نسبت به آینده خویش در خصوص وجود ناامنی در اسرائیل بر این باور است که "برتری نظامی و اقتصادی اسرائیل مظاهری فریبنده است و به رغم برخورداری این رژیم از اقتصاد پایدار ارتش قوی و دانشگاههای ممتاز و معتبر، اما این رژیم از تأمین امنیت یهودیان ساکن اسرائیل ناتوان است.

"اوری آونری" نیز در پاسخ به این سؤال که "شما نوشته اید که اسرائیل مکانی خطرناک برای رشد ضد یهودیت از نظر بین المللی می باشد. اسرائیل چطور امنیت یهودیان را هم از نظر داخلی و هم از نظر بین المللی به خطر انداخته است؟ می گوید:

"در این باره نکات زیادی وجود دارد. یکی از مقاصد تشکیل اسرائیل این بود که مقصد امنی برای یهودیان پس از کشتار جمعی آنان باشد. ولی آنچهعملاً اتفاق افتاد و پروفسور "یشایاهو لیبووتیز" هم به آن اشاره کرده اند این است که یکی از نقاط خطر جهان برای یهودیان اسرائیل است آنها در معرض نابودی هستند. چون اگر بین اعراب و اسرائیل جنگ شود در نهایت بین اسرائیل و اعراب سلاح های کشتار جمعی به کار خواهد رفت"

صهیونیسم با این ایده بنا شد که پایانی بر یهودی ستیزی در اروپا باشد. "تئودور هرتزل" نویسنده و روزنامه نگار سیاسی و بنیان گذار صهیونیسم سیاسی در کتاب دولت یهود (1896) نوشت: آنها که می خواهند یهودی باقی بمانند به دولت یهود مهاجرت خواهند کرد و یهود باقی خواهند ماند و دیگران در ملت هایی که با آنها زندگی می کنند همسانگردی فرهنگی خواهند کرد و با آرامش با آنها زندگی خواهند کرد.

چون ما در حال جنگ با فلسطینی ها هستیم و با جهان عرب و اسلام هم این مشکل را داریم این مسئله مخالفت زیادی را علیه خود در سراسر جهان درست کرده است. ما یک قدرت اشغالگر هستیم. ما میان جنگی هستیم که سه و نیم میلیون فلسطینی به وسیله ما سرکوب شده اند.

"افراییم کام" کارشناس مسائل دفاعی اسرائیل نیز بر احساس ناامنی اسرائیلیها تأکید کرده است. به گفته او "افزایش قدرت ایران، ادامه اشغال شهرک سازی در کرانه باختری رود اردن، افزایش چشمگیر جمعیت فلسطینیان، افزایش قدرت جنبش اسلامی فلسطینی حماس در غزه و قدرت نوین موشکی نیروهای مقاومت [اسلامی فلسطین] از جمله مهمترین عواملی هستند که اسرائیل را با مشکل روبه رو کرده اند"

او تأکید می کند که "به نظر نمی رسد این موقعیت دشوار با دستیابی به راه حلی پایدار به این زودی ها از بین برود."

این بدین معناست که زمان شصت سالگی رژیم صهیونیستی، این رژیم با بحران امنیت روبه روست و مقوله امنیت به معنای واقعی، از حیات اسرائیلی ها رخت بربسته است. آنها بر این باورند که اسرائیلی ها درگذشته، حداقل به یک پیمان نیم بند سازش با برخی رژیم های عراقی دست یافته بودند اما در برهه کنونی حتی توافقنامه جزئی آنها با تشکیلات خودگردان نیز نقش برآب شده است و این تشکیلات به دلیل قدرت گیری اسلامگرایان، حتی توانایی کنترل رام الله را ندارد. چه برسد به تأمین امنیت اسرائیلی ها در کرانه باختری و نوار غزه. آنها می گویند که اسرائیل در دوره کارتر رئیس جمهور آمریکا در سال 1978 توافقنامه سازش با مصر و در سال 1994 در دوره کلینتون پیمان دوستی با اردن امضا کرد اما در برهه کنونی به دلیل اینکه از سمت ملل جهان عرب صدای نفرت از اسرائیل فراگیر شده هیچ دولت عربی جرأت امضای موافقتنامه صلح و یا دوستی با اسرائیل را ندارد.

خلأ احساس ناامنی، اسرائیلی ها را حتی زرادخانه های هسته ای اسرائیل که "شیمون پرز" رئیس جمهور رژیم صهیونیستی در سخنانش به طور تلویحی آن را تأیید کرده است ضامن امنیت این رژیم نیست و ثابت شده که این زرادخانه استفاده ای برای این رژیم ندارد و نتوانسته مشکل عدم امنیت اسرائیلی ها را حل نماید. زیرا وجود نیروهای حزب الله در شمال و حماس در جنوب اسرائیل همچنان این احساس ناامنی اسرائیلی ها را پایدار نگه داشته است. "اوزی دایان" ژنرال ذخیره ارتش اسرائیل در این باره می گوید:

"تاکتیک های جنبش های حزب الله و حماس باعث شده که اسرائیل احساس امنیت نکند."

3 ـ اعتراف به شکست و زوال اسرائیل:

"مانولا دافری" نویسنده اسرائیلی، علاوه براعتراف به ناامنی در اسرائیل برای یهودیان بر زوال و شکست رژیم صهیونیستی نیز تصریح می کند و می گوید:

"اسرائیل آینده خود را به خطر انداخته است و مانند فردی دیوانه رفتار می کند و هیچ ابتکار عملی ندارد؛ تحجر، ناتوانی و نومیدی بر همه چیز سایه افکنده است. تندبادها می وزند و ما را از جا برمی کنَند؛ ما بیهوده در جا می زنیم و هیچ گونه دخل و تصرفی در سرنوشت خود نداریم. همه معتقدند نمی توان کاری کرد، شکست خورده هستیم و این عاقبت ماست".

مورخ اسرائیلی "یعقوب تالمون" پس از این که ملاحظه کرد ارتش صهیونیستی در جنگ های پیاپی هیچ دستاوردی را محقق نمی سازد، از بی ثمر بودن جنگ سخن گفت.

مورخ، استراتژیست و نظریه پرداز نظامی معروف اسرائیلی، پرفسور "مارتن وان کریفیلد" نیز به این شکست اعتراف کرده و می گوید:

"ما در جنگی قرار گرفتیم که تمامی برگ های برنده در اختیار طرف مقابل است، در حالی که در ورزشگاه او بازی می کنیم. ما امروز در طرف اشتباه قرار گرفته ایم و هر کسی که در این جایگاه قرار گیرد، محکوم به شکست است."

وی ضمن ناامیدی از وضعیت اسرائیل که در اثر انتفاضه به وجود آمده است، می گوید:

"ما قدرت بسیار زیادی داریم اما نمی توانیم آن را به کار ببریم. حتی اگر زمینه استفاده از آن فراهم شود باز هم به کارایی آن مشکوک هستم. آمریکایی ها شش میلیون تن بمب روی ویتنام ریختند، فکر نمی کنم کمک چندانی به آنها کرده باشد. ما در لبنان هم این قدرت را در اختیار داشتیم اما از آن جا گریختیم

این مبارزه ای است که عاقلان نباید وارد آنشوند و هرکس که خود را درون آن می بیند باید به فکر خروج سریع از آن باشد. اسرائیل وارد جنگی شده است که هیچ امیدی نمی توان به آن داشت و دست آخر روز از بین رفتن آن نزدیک می شود"

وی با اعتراف به این که فلسطینیان روز به روز قوی تر می شوند می گوید:

"شما به خوبی می توانید ببینید چگونه ما طی چند سال به مذلتی در پی مذلتی افتادیم و شکست در پی شکست گریبان ما را گرفت، به نحوی که مردم دیگر حاضر به انجام خدمت نظامی نیستند و سربازان در کنار مزارها به گریه افتاده اند"

وی ضمن بیان شرایط بد امنیتی در اسرائیل می گوید:

"اگر شرایط به همین شکل ادامه پیدا کند ما به مرحله ای خواهیم رسید که دولت اسرائیل فرو خواهد پاشید؛ ظاهراً ما در همین راه هم قدم برمی داریم، شاخص هایی هم وجود دارد که این مسئله را تأیید می کند."

"رووی ریولین" رئیس سابق کنیست (پارلمان) اسرائیل و یکی از رهبران حزب لیکود، ضمن بیان مثالی در زمینه ناامیدی صهیونیستها از آینده رژیم غاصب صهیونیستی تصریح می کند که صهیونیستها در تلاشند به منظور فرار از دولت عبری در صورت نیاز پاسپورت اروپایی تهیه کنند.

وی تأکید می کند که اگر صهیونیست ها احساس عمیقی در زمینه زوال اسرائیل نداشتند؛ هرگز دست به چنین کاری نمی زدند. همچنین هشدار می دهد که این مسئله بر میزان آمادگی صهیونیست ها برای رفتن به خدمت سربازی و جانفشانی به خاطر حفظ این رژیم و همچنین بر همبستگی میان صهیونیست ها تأثیر منفی گذاشته است.

ریولین بر این باور است که این پدیده به بروز اختلافات فکری و اجتماعی و سیاسی در داخلاسرائیل می انجامد و این اقدام پس از آن صورت می گیرد که رژیم صهیونیستی وارد شصتمین سال خود شده است، اما هنوز صهیونیستها نمی توانند پاسپورت تهیه و دریافت کنند و پناهگاهی برای خود بیابند.

"باری شمیس" پژوهشگر و نویسنده یهودی ساکن فلسطین اشغالی نیز در کتاب خود به نام "فروپاشی اسرائیل"، که در سال 2000 منتشر شده اثبات کرده است که رژیم صهیونیستی به دلیل بحران های داخلی و تکیه بر تعصب و باورهای ایدئولوژیک به سوی فروپاشی پیش می رود.

وی در کتاب خود نوشت:

"خطر سقوط، که اسرائیل را مورد تهدید قرار داده ناشی از همسایگان عرب این رژیم نیست، بلکه برخاسته از فساد داخلی و بحران اقتصادی است.

بدهی های خارجی رژیم کوچکی مانند اسرائیل اکنون به 66 میلیارد دلار رسیده، بحران اقتصادی موجب تعطیلی 55 هزار شرکت و مؤسسه مالی شده و میزان بیکاری به 12/8 درصد افزایش یافته است.

مردم اسرائیل مردمی مأیوس از آینده هستند و اکنون دامنه اعتیاد به مواد مخدر و میزان خودکشی روبه افزایش است و روزنامه ها همواره از فساد سیاسی و اقتصادی و بیماری های اجتماعی پرده بر می دارند.

دموکراسی که در اسرائیل از آن نام برده می شود، یک دموکراسی بیمار است، زیرا در رژیمی که مقام های بلند پایه آن به دلیل رشوه، اختلاس و سوءاستفاده مالی از قدرت برکنار نمی شوند، نظام دموکراسی آن یک نمایش شکست خورده است.

ظرف چهار سال گذشته 400 هزار یهودی، اسرائیل را ترک کرده اند و یک سوم جمعیت یهود ساکن روسیه از قصد و برنامه خود برای مهاجرت به فلسطین (اشغالی) منصرف شده اند.

براساس آخرین آمار منتظر شده به وسیله آژانس بین الملل یهود، 70 درصد اسرائیلی ها بر این باورند که اگر امکانات مادی برای آنها در کشورهای دیگر به وجود آید، اسرائیل را ترک خواهند کرد.

مطابق این آمار، 68 درصد اسرائیلی ها در صدد گرفتن تابعیت کشورهای دیگر هستند و 73 درصد نیز معتقدند که مقام های تل آویو نمی توانند آینده روشنی را برای کودکان و نوجوانان آنها به وجود آورند."

"ابراهام بورگ" نیز در مقاله خویش در خصوص فروپاشی و زوال اسرائیل چنین می گوید:

"اسرائیلی ها از فرزندان خود می پرسند که انتظار دارند 25 سال دیگر در چه جایی زندگی کنند؟ فرزندان آنها در مقابل شگفتی والدینشان صادقانه اعتراف می کنند که نمی دانند، و این هر روز شمار بیشتری از اسرائیلی ها را به درک شرایط موجود رهنمون می سازد. شمارش معکوس برای مرگ جامعه اسرائیل آغاز شده است... به خاطر داشته باشید این تنها دیوانگان هستند که به هنگام فروریزی ستونهای ساختمان، خود را در طبقه بالا، خود را به رقص و پایکوبی سرگرم می دارند."

"ایتان گیلبوا" تحلیل گر امور سیاسی از دانشگاه بارایلان تل آویو این فروپاشی اسرائیل را به گونه ای دیگر بیان می کند. وی می گوید:

"اسرائیل نتوانسته تاکنون از پس مشکلات پی در پی و منحصر به فرد برآید." همچنین تصریح می کند که مسأله امروز یهودیان فقط شکست اسرائیل در برقراری صلح با همه همسایه ها و کشورهای منطقه نیست بلکه اکنون اوضاع اقتصادی و انسجام اجتماعی اسرائیل به هم ریخته است."

"شیمون پرز" رئیس جمهور رژیم صهیونیستی نیز از منظری دیگر زنگ فروپاشی رژیم صهیونیستی را به صدا درآورد. وی حدود دو ماه پس از آنکه"ایهود اولمرت" نخست وزیر رژیم صهیونیستی در اظهاراتیبی سابقه اعلام کرد: "طرح اسرائیل بزرگ به پایان رسیده است" در مراسم سالگرد ترور اسحاق رابین به فروپاشی این رژیم از درون اذعان کرد.

شیمون پرز با اظهار نگرانی شدید درباره تشدید اختلافات داخلی اسرائیل گفت:

"با ادامه این شکافها و درگیری ها، جامعه اسرائیل نیز همچون اتحاد جماهیر شوروی، چک اسلواکی و یوگسلاوی فرو خواهد پاشید."

شیمون پرز که یکی از اعضای فرماندهی ارتش صهیونیستی در جنگ های نیم قرن اخیر بود، پس از آن زنگ خطر بحران در ساختار این رژیم را به صدا درآورد که آخرین تلاش "تزیپی لیونی" جانشین "ایهود اولمرت" برای تشکیل کابینه جدید شکست خورد و بی ثباتی سیاسی درون این رژیم ریشه دواند.

اظهارات پرز زمانی تیتر اول رسانه های فلسطین اشغالی شد که همزمان آخرین نظرسنجی مؤسسات یهودی اعلام کرد که ضریب بی اعتمادی ساکنان سرزمین های اشغالی به اوج رسیده است.

پیش از آن نیز "تزیپی لیونی" وزیر خارجه رژیم صهیونیستی به این فروپاشی اسرائیل از داخل اعتراف کرد و گفت:

"ثبات در داخل نظام و دولت اسرائیل وجود ندارد و همه اصلاحات تنها در عناوین روزنامه ها باقی مانده اند" وی همچنین به طور غیرمنتظره اعلام کرد که "اسرائیل از درون در حال فروپاشی است."

تزیپی لیونی که در کنفرانس "وضعیت امت یهود" در مرکز تحقیقات دانشگاه تل آویو سخنرانی می کرد به غیرمناسب بودن وجهه اسرائیل در جهان اعتراف کرد و گفت:

"ما در جهان اسطوره "داوود" و "گولیات" را به تصویر کشیده ایم. ما گولیات هستیم و فلسطینیان، داوود هستند و باید شکاف موجود بین آن دو را از میان برد."

برخی گزارشهای جدید در اسرائیل نیز حاکی از این واقعیت است که رژیم صهیونیستی قبل از اینکه از سوی ایران یا کشورهای عربی تهدید شود به علت بحران داخلی فرو خواهد پاشید. روزنامه عکاظ چاپ عربستان ـ گزارشی منتشر کرده مبنی بر اینکه "گزارش جدیدی از سوی پروفسور "آرنون سوفیر" تهیه شده و در آن تصریح شده که اسرائیل بعد از 15 سال به خاطر بحرانهای داخلی که بیش از ایران و کشورهای عربی آنرا تهدید می کند، فرو خواهد پاشید.

به موجب این گزارش، اسرائیل به دلیل بحران های داخلی اش قدرت و حاکمیت خود در گروه های مختلف را از دست خواهد داد.

در این گزارش که تحت عنوان "دولت تل آویو تهدیدی برای موجودیت اسرائیل است" ارائه شده، آمده است: اسرائیل با سیاست های اشتباه دولت تل آویو از درون فرو خواهد پاشید.

سوفیر به ویژگی اسرائیل مبنی بر اینکه ساکنان مرکز آن یعنی تل آویو و اطراف آن، یهودی و برخی دیگر فلسطینیان هستند به عنوان یک موجودیت ویژه اشاره کرده و گفته است موجودیت اسرائیل روز به روز کمتر می شود و به منطقه تل آویو منحصر می شود.

براساس این گزارش به علت تبعیض در خدمت رسانی ها و تجاوزات مداوم علیه فلسطینیان ساکن سرزمین های اشغالی سال 48 گروههای یهودی روز به روز ضعیف تر می شوند.

4 ـ فساد در اسرائیل:

پروفسور "امنون روبنشتاین" وزیر سابق دادگستری و وزیر آموزش کابینه های رابین و باراک کتابی را در زمینه دورنمای رژیم صهیونیستی به رشته تحریر درآورده است. وی که استاد حقوق دانشگاه تل آویو بود؛ بر این باور است که به خاطر وجود دونوع تهدید امکان دوام و بقای اسرائیل وجود ندارد، یکی تهدید خارجی است که در ناکامی اسرائیل در مورد بازداشتن عرب ها از ادامه تهدیداتشان علیه رژیم صهیونیستی و توطئه چینی علیه این رژیم و دیگری در تهدید داخلی در زمینه فساد رایج در دستگاه حاکمه این رژیم و انحطاط آنچه که ارزش های صهیونیستی خوانده می شود و پایه و اساس رژیم صهیونیستی به شمار می رود، نمود پیدا می کند.

برای اولین بار در تاریخ رژیم صهیونیستی نیز، ارتش این رژیم با انتشار سندی رسمی فساد طبقه حاکم رژیم صهیونیستی را تهدیدی برای امنیت ملی این رژیم دانست و نوشت:

"اسرائیل از این نظر به رتبه 34 در میان کشورهای جهان سقوط کرده است."

مرکز پژوهش های دانشکده امنیت ملی رژیم صهیونیستی جزوه ای را تهیه و توزیع کرده که در آن نظرات صاحب نظران مبارزه با فساد رهبران این رژیم را مطرح نموده است.

در این جزوه که با نام "فساد طبقه حاکم و امنیت ملی اسرائیل" منتشر شده مقالاتی از مقامات سرشناس صهیونیست مانند "دوریت بینیش" رئیس دادگاه عالی، "مینی مازور" مشاور حقوقی کابینه رژیم صهیونیستی،" اسحاق زامیر" قاضی بازنشسته و "میخا لیندن اشتراوس" بازرس کابینه و تعدادی دیگری از سیاستمداران و نظامیان رژیم صهیونیستی به چشم می خورد.

زامیر در مقاله خود در این جزوه آورده است:

"سرطان فساد رو به گسترش است و اگر به همین شکل ادامه پیدا کند موجودیت ما را به خطر می اندازد. اگر از من بخواهند پنج خطر مهم برای دولت اسرائیل را نام ببرم حتماً فساد حاکمیت جزو آنها خواهد بود." وی می افزاید:

"به اعتقاد من می توانیم فساد حاکمیت را سرطانی پنهان بدانیم که در حال گسترش است و اگر اینگونه ادامه پیدا کند موجودیت ما را به خطر می اندازد".

"یوسی سارید" وزیر سابق صهیونیست در مقاله خود در این جزوه می نویسد:

"شاخص فساد جهانی در هر سال، نکات مثبت اسرائیل را کمتر و نکات منفی آن را نسبت به سال قبل بیشتر نشان می دهد... این شاخص نشان می دهد که رؤسای جمهور و نخست وزیران ما، اعضای کنیست (پارلمان اسرائیل) و رؤسای شوراهای محلی ما و حاخام ها (روحانیون یهودی) به همراه هیئت های همراه خود در بین مراکز پلیس در حال تردد هستند. تمام این موارد، این احساس ناخوشایند را در ما ایجاد می کند که مهمترین خطر استراتژیک [اسرائیل] همان دولت اسرائیل است."

"یارون زلیخه" بازرس کل سابق در وزارت دارایی رژیم صهیونیستی که درباره موضوع فساد اولمرت با وی درگیر شده است نیز در مقاله ای می نویسد:

"دولت عبری در شاخصهای فساد از رتبه پانزدهم در اواسط دهه نود به مکان 34 سقوط کرده است، با این رده بندی ما از لیست کشورهای غربی خارج شده ایم."

5 ـ ناامیدی و عدم اعتماد اسرائیلی ها به آینده خود:

"ناحوم برنیع" از تحلیلگران ارشد روزنامه عبری زبان "یدیعوت آحارانوت" درباره ناامیدی و عدم اعتماد مردم اسرائیل به آینده کشور خود می گوید:

"به رغم این که اسرائیل این روزها از نظر نظامی و اقتصادی قدرتمند است، اما مردم آن به آیندهاین رژیم و تداوم موجودیتش امید و اعتمادی ندارند."

برنیع اتفاق جالبی که برای "گودرس" نویسنده یهودی آمریکایی رخ داده است بازگو می کند؛ این حادثه تصویرگر ناامیدی مردم اسرائیل نسبت به تداوم موجودیت آن است.

وی می گوید که گوردس چند ساعت قبل از پروازش به لوس آنجلس پیش پزشکی رفت تا دارویی را برای وی تجویز کند. پزشک از او سؤال کرد که شغلت چیست؟

گوردس پاسخ داد که من یک نویسنده هستم. پزشک از او سؤال کرد که در چه زمینه ای قلم می زنی؟ وی جواب داد که در زمینه دورنمای اسرائیل می نویسم. پزشک لبخندی زد و گفت که آ... هان فهمیدم شما حتماً داستان کوتاه می نویسی.

برنیع خاطر نشان ساخت که پاسخ پزشک نشانگر نگاه جامعه اسرائیل است و آن این که مردم احساس می کنند که آخرالزمان شده است و با وجود این که کسی در این مورد سخن نمی گوید، ولی همگان این احساس را دارند.

این مسئله مبین یک نوع ناامیدی است که از جنگ های گذشته یا آینده نشأت می گیرد، بلکه از یک منابع کاملاً موثق و عمیقی نشأت می گیرد.

"شالوم کیتال" مالک یکی از روزنامه های اسرائیل نیز به مناسبت برگزاری جشن 60 سالگی تشکیل اسرائیل می گوید:

"واقعاً دلیلی برای جشن گرفتن وجود ندارد. آینده اسرائیل مه آلود است و اوضاع برای ما و کشورهای همسایه امیدوارکننده نیست."

"تزیپی لیونی" وزیر خارجه اسرائیل نیز ضمن اعتراف به بی اعتمادی مردم اسرائیل به دولت و ناامیدی آنها از آینده خویش، یکی از دلایل بحران داخلی را بی ثباتی سیاسی و بی اعتمادی مردم بهسیاست اسرائیل خواند و گفت:

"این تنها مشکل سیاستمداران نیست. مردم به دستگاههای کشور بی اعتماد شده اند چون ثبات در داخل نظام و دولت وجود ندارد و همه اصلاحات تنها در عناوین روزنامه ها باقی می ماند."

6 ـ بحران مشروعیت:

"میشل وارسشاوسکی" که یک یهودی ساکن فرانسه است معتقد است که صهیونیسم از دهه 70 و همزمان با جنگ کیپور (1973)، به قدرت رسیدن حزب لیکود در سال 1977 و جنگ لبنان در سال 1982 که با پیروزی حزب الله لبنان به پایان رسید، با بحران جدی روبه روست.

این بحران، صهیونیسم را وارد دوره جدیدی کرده است که مورخان و تحلیلگران از آن به دوران پست صهیونیسم یا مابعد صهیونیسم یاد می کند که در آن شعار جدیدی مطرح می شود که مضمون آن "آزادی اسرائیل از چنگال صهیونیسم" است.

وی همچنین اشاره می کند که سیر حوادث نشان داد، شعار صهیونیسم سنتی یعنی "از نیل تا فرات" با شکست مطلق از حزب الله در لبنان و عقب نشینیهای دیگر از سرزمینهای فلسطینی زیر سؤال رفته است و یهودیان چنان با مشکل روبه رو شده اند که حتی پیرامون خود دیواری کشیده اند تا از حملات فلسطینیانی که اندک سلاحی در اختیار دارند، در امان بمانند. بدین ترتیب، شکست صهیونیسم و بحران مشروعیت آن، نئوصهیونیسم را خلق کرده که دیگر نه شعار از نیل تا فرات، بلکه حفظ سرزمین های اشغالی را هدف قرار داده است.

وی در مصاحبه با روزنامه ای فرانسوی، ضمن اشاره به جهش از صهیونیسم سنتی به صهیونیسم دولتی که بعد از قتل رابین به دست یک تندروی یهودی اتفاق افتاد، بیان می کند که در اوایل دهه 90،طبقه بورژوازی اسرائیل که عموماً از یهودیان اشکناز هستند، سعی در غربی سازی جامعه اسرائیل داشته اند تا دموکراتیزه شدن آن را سرعت دهند. در همین زمان، طبقه متوسط دیگری در اسرائیل شکل گرفت که سعی در یهودی سازی بیشتر اسرائیل داشته است. تلاقی این دو دیدگاه، بحرانی را ایجاد کرد که طی آن صهیونیسم سنتی که یک جریان مستقل بود، به صهیونیسم همگانی تبدیل شد.

"اسحاق رابین"، طرفدار صهیونیسمی با گرایش های لائیک و غربی قوی تر بود (پست صهیونیسم). در مقابل نتانیاهو در تبلیغات انتخاباتی خود، همیشه از یک اسرائیل یهودی سخن می گفت. زمانی که رابین پس از امضای صلح با یاسر عرفات ترور شد، نتانیاهو بدون هیچ مشکلی توانست در انتخابات پیروز شود.

به این ترتیب، سیاست های اتخاذ شده در دولت اسرائیل برای صلح با اعراب، همواره با مقاومت گروهها و طبقات متوسطی روبه رو می شود که از ترس از دست دادن تمام اسرائیل، یا با صهیونیسم سنتی مولتی فرهنگی که طرفدار برابری تمام یهودیان و صلح با اعراب است (نئوصهیونیسم) مبارزه و صهیونیسم دولتی را تبلیغ می کنند یا بازگشت به کلیت اسرائیل در چارچوب مرزهای موجود را خواستارند. (یهودی سازی متمرکز).

بحران مشروعیت صهیونیسم در تمام اشکال آن امروزه اصل انکارناپذیر یهودی است که با یهودی سازی فلسطین و تغییر پایتخت از تل آویو به بیت المقدس در صددند این بحران را حل کنند.

به این ترتیب، تمام سیاستمداران اسرائیلی به سمت نژادگرایی مسلطی می روند که اصل را بر یهودی بودن جامعه دولت و ارکان اجتماعی آن قرار می دهد و می توان آن را صهیونیسم دولتی نامید. صهیونیسم دولتی برخلاف صهیونیسم سنتی کهطرفدارانی در جامعه و دولت داشت، خود به عنصر اساسی سیاست گذاری در اسرائیل بدل شده است و با پست صهیونیسم لیبرال که طرفدار صلح است نیز به شدت مبارزه می کند.

سؤالی که دیگران مطرح می کنند این است که آیا واقعاً اهداف اصلی صهیونیسم تحقق پیدا کرده یا پروژه صهیونیسم عقیم مانده است؟

اما از لحاظ بین المللی، به رسمیت شناخته شدن اسرائیل در میان کشورهای کمونیستی و اسلامی ـ عربی محقق نشد. تل قبل از صلح با اعراب در سال 1993، اسرائیل برد بین المللی کمتری از زمان حاضر داشت. اما بعد از صلح توانست برخی از کشورهای اسلامی چون اردن، ترکیه، مصر و... را با خود همراه کند و در حال حاضر نیز با سیاست های فشار اقتصادی در صدد است سایر کشورهای اسلامی وابسته به آمریکا را نیز مجبور به شناسایی اسرائیل کند.

"ناحوم برنیع" تحلیلگر ارشد اسرائیل نیز به بحران مشروعیت اسرائیل اعتراف و تأکید می کند که اسرائیل تنها رژیم جهان است که موجودیتش جنجال برانگیز می باشد. وی در تفسیر تنفر صهیونیست ها از عرب ها می گوید که جنبش ملی فلسطین در قیاس با جنبش صهیونیسم یک جنبش نوپایی است و به رغم اینکه هیچ کس در جهان در حق ملت فلسطین در تشکیل دولت برای خود تردید نمی کند، اما تمامی جهانیان در حق یهودیان در مورد تشکیل کشوری صرفاً برای خود تردید می کنند و چنین تفکری تنها به عرب ها و مسلمانان اختصاص ندارد.

"تزیپی لیونی" وزیر خارجه اسرائیل بر این واقعیت تأکید و اظهار داشته است که "عملیات سلب مشروعیت در جهان از حق اسرائیل برای اینکه خانه ملی یهود باشد، جریان دارد و باید با برنامه طولانی مدت تغییرات هدفمندی را برای بهبود وجهه اسرائیلایجاد کرد.

7 ـ نتایج معکوس خشونت صهیونیستی:

در آستانه جشن هایی که به مناسبت تأسیس رژیم اسرائیل برگزار شد "ابراهام بورگ" رئیس پیشین پارلمان اسرائیل، بار دیگر عبارت معروف مندرج در تازه ترین اثرش مبنی "باید بر هیتلر پیروز شود" را تکرار کرد. وی تأکید کرد که اگر از اسرائیل گزینه زور گرفته شود، نابود می شود. بورگ اسرائیل را به قلعه ای تشبیه کرد که از هر سو سپر محافظتی آن را در برگرفته است و در میان این تنگناها در حال خفه شدن است.

بورگ تأکید می کند که جامعه اسرائیل جامعه وحشت است. وی می افزاید:

"به باور من این جامعه در مقابل دیدگانم از بین خواهد رفت، خواستم که حاکمان بدانند، زمانی که اجازه پیروزی به ارتش می دهیم در آن صورت اسرائیل دیگر قادر نیست این واقعیت را درک کند که قدرت و قوه قهریه راه حل نیست و سخن گفتن در مورد نابودی ساکنان غزه نشان می دهد که ما هنوز از تجربیات گذشته درس عبرت نگرفته ایم"

بورگ بر این باور است که جامعه اسرائیل یک جامعه وحشت زده است. وی می افزاید:

"ما از نظر روحی و روانی مشکل داریم و اسرائیل ضربه روحی و روانی دیده است و ضربه ای که نازی ها بر پیکره اسرائیل وارد کردند؛ موجب شد که این رژیم توازن و تعادل خود را از دست بدهد. ما این احساس را داریم که تمامی جهانیان از ما فراری هستند و ما روحیه خشونت طلبی داریم و جامعه ما بر پایه منطق زور استوار است و ما این احساس را از آلمان به ارث برده ایم. مگر دیوار حایلی که در اراضی اشغالی می سازیم، بهترین گواه بر بحران شخصیتی ما نیست؟"

بورگ خاطرنشان ساخت که مظاهر فاشیستیکه عمده ترین مشخصه اسرائیل است مهمترین خطری است که آینده رژیم را تهدید می کند. رئیس سابق کنست رژیم صهیونیستی می گوید:

"اسرائیل دولتی فاشیست، امپریالیست، خشونت طلب، زورگو، قدرت طلب، سطحی نگر و فاقد روح و درون گرا است. درخواست های پی درپی مبنی بر قتل عام فلسطینیان، تخریب خانه های آنان، کوچاندن اجباری این ملت، قتل عام، مشروعیت بخشیدن به سیاست کوچاندن، دلیلی بر فاشیست بودن این رژیم است".

بورگ تأکید می کند که یکی از علل این خطر و تهدید علیه دولت عبری، این واقعیت است که اسرائیل دولتی غیردموکراتیک است. وی همچنین ادعای جنبش صهیونیسم را مبنی بر اینکه اسرائیل دولتی یهودی و دموکراتیک است به باد مسخره می گیرد. وی خاطرنشان ساخت که نمی توان میان یهودیت و دموکراسی انس و الفت ایجاد کرد.

پروفسور "وان کریفیلد" نیز ضمن اشاره به نتایج معکوس خشونت و سرکوب برای اسرائیلی ها می گوید:

"ارتش اسرائیل در جایگاه اشتباهی قرار گرفته است و هر کسی که در این جایگاه قرار گیرد محکوم به شکست است. ما قدرت بسیار زیادی داریم اما نمی توانیم اکثر آن را به کار ببریم. حتی اگر زمینه استفاده از آن هم فراهم شود باز هم به کارایی آن برای کمک به ما مشکوک هستم. آمریکایی ها شش میلیون تن بمب روی ویتنام ریختند، فکر نمی کنم کمک چندانی به آنها کرد. ما در لبنان هم این قدرت را در اختیار داشتیم اما از آن جا گریختیم.

این مبارزه ای است که عاقلان نباید وارد آن شوند و هر کس که خود را درون آن می بیند باید به فکر خروج سریع از آن باشد. اسرائیل وارد جنگی شده است که هیچ امیدی نمی توان به آن بست ودست آخر موج پایان یافتنش نزدیک می شود.

مبارزه شما با یک ضعیف گویای ترسو بودن شماست. پس هر کسی که رفتاری همانند ترسوها داشته باشد، دست آخر به یک ترسو مبدل خواهد شد. در مورد فلسطینیان این مسئله نتایج معکوس برای ایشان دارد، یعنی آنها روز به روز قوی تر می شوند."

"ران بوسو" از کارشناسان خاورمیانه ای اسرائیل، در گزارش تحلیلی خود از توان ارتش مجهز رژیم صهیونیستی و پیروزی آن در جنگلهای گذشته با اعراب، وضعیت فعلی آن را متفاوت با گذشته بیان کرده است. وی در گزارش تحلیلی خود که بسیاری از خبرگزاری های غرب آن را انعکاس دادند نوشت:

"اسرائیل یک بودجه دفاعی چهارده میلیارد دلاری برای سال 2008 تصویب کرده است. ارتش اسرائیل از پیشرفته ترین و مرگبارترین تسلیحات و تجهیزات نظامی برخوردار است. در جنگهای سالهای دور این توان نظامی باعث پیروزی ارتش اسرائیل در برابر ارتش های عربی بود اما اکنون اسرائیل می داند که این توان نظامی باعث پیروزی ارتش اسرائیل نیست."

شکست اشغالگری این رژیم در جنوب لبنان که در نهایت مجبور به عقب نشینی از این منطقه شد و همچنین دو انتفاضه فلسطینیان بر ضد رژیم صهیونیستی مؤید این واقعیت است. این رژیم نه تنها نتوانسته با توسعه و افزایش سلاحهای کشتارجمعی خود و تشویق جنایتها و کشتارها بر ضد فلسطینیان به پیروزی دست یابد بلکه اکنون اسرائیل در شهرهای یهودی نشین با حملات راکتی و عملیات شهادت طلبانه جوانان و نیروهای مقاومت فلسطینی روبه روست. در جنوب، جنبش مقاومت اسلامی فلسطین (حماس) کنترل نوار غزه به دست گرفته و ارتش اسرائیل را دچار سردرگمی و سرخوردگی کردهاست.

8 ـ ناکامی رژیم صهیونیستی در کنترل صهیونیسم ستیزی:

پروفسور "امنون روبنشتاین" وزیر سابق دادگستری رژیم صهیونیستی در مصاحبه با روزنامه اسرائیلی "هارآتس" می گوید که اسرائیل در جنگهایش با کشورهای عرب موفق بوده اما در سرکوب گرایش صهیونیسم ستیزی عرب ها ناکام مانده است. به اعتقاد وی مسئله ای که بر پیچیدگی اوضاع در مصاف با اسرائیل می افزاید، رنگ و بوی دینی و اسلامی بخشیدن به مناقشه اعراب و اسرائیل است؛ مسئله ای که نه تنها به گسترش دامنه اسرائیل ستیزی می انجامد بلکه به آن حدت و شدت بیشتری نیز می بخشد.

از سوی دیگر، ژنرال "شلمومر گازیت" رئیس سابق سرویس های اطلاعات نظامی ارتش عبری "امان" می گوید که مخالفت رژیم صهیونیستی با خواسته کشورهای عربی برای حل مناقشه اسرائیل و اعراب به نابودی این رژیم می انجامد.

وی "برنار لویس" خاورشناس آمریکایی را به خاطر درخواستش از اسرائیل مبنی بر عدم مذاکره با عرب ها به باد انتقاد می گیرد و تأکید می کند که تداوم وضعیت کنونی به زوال اسرائیل می انجامد. گازیت همچنان مصرانه از تل آویو می خواهد تا با آتش بس بلند مدت با عرب ها در ازای عقب نشینی تا مرزهای سال 1967 موافقت کنند.

9 ـ انحطاط ارزش های صهیونیستی در میان اسرائیلی ها:

پروفسور "وان کریفیلد" با اعتراف به انحطاط ارزش های صهیونیستی در میان اسرائیلی ها به ویژه در میان جوانان تصریح می کند که مردم دیگر حاضربه انجام خدمت نظامی نیستند. همچنین اعتراف می کند که "ملت به نقطه صفر افول کرده و به گروهی احمق تبدیل شده اند."

پروفسور "امنون روبنشتاین" نیز گونه هایی از انحطاط ارزش های صهیونیستی نظیر بی میلی جوانان صهیونیسم به ایثار و فداکاری در راه حفاظت از رژیم صهیونیستی را برمی شمارد که این مسئله در قالب کمرنگ شدن انگیزه آنان برای خدمت سربازی در ارتش عبری نمایان می شود؛ مسئله ای که بار سنگین خدمت سربازی را بر دوش عده اندکی از افراد جامعه گذاشته است.

از سوی دیگر، "ایزر ایشل" رئیس آکادمی "تربیت فرمانده" در تل آویو با روبنشتاین در این زمینه هم عقیده است. وی می افزاید که یکی از علل افول این ارزش ها در این واقعیت تبلور پیدا می کند که سران تل آویو دیگر الگوی مناسبی برای جوانان اسرائیل به شمار نمی روند.

وی تأکید می کند: در حالی که سران تل آویو تهدید به برافروختن جنگ می کنند؛ فرزندانشان را از شرکت در این جنگ ها باز می دارند؛ به گونه ای که دو تن از پسران ایهود اولمرت نخست وزیر اسرائیل از خدمت سربازی فرار کرده اند.

10 ـ شکست آرمانها و اسطوره های شکل گیری دولت اسرائیل:

آرمانها و اسطوره های صهیونیسم از طرف خودش زیر سؤال رفته و وارد دوره جدیدی شده است که معلوم نیست تا چه زمانی بتواند از کلیت ایدئولوژیکی و سرزمینی خود دفاع کند.

احداث دیوارحائل، عقب نشینی از لبنان، عقب نشینی از نوارغزه و... برای حفظ امنیت اسرائیل (که با وجود این سیاست ها نیز قابل تضمین نیست) حاکی از بن بست های کلی در صهیونیسم سنتی،نئوصهیونیسم و پست صهیونیسم است. نفس ظهور نئوصهیونیسم و به تبع آن پست صهیونیسم حاکی از احساس خطر برای موجودیت اسرائیل با پیگیری سیاست های مختلف است.

این بحران تا جایی پیش رفت که ایده صهیونیستی "از نیل تا فرات" به دیوارحائلی ختم شد که نه تنها تا فرات بلکه در سرزمینهای اشغالی محدود شود. این سیاست را کسی رهبری می کرد که خود یکی از رهبران ارشد نظامی اسرائیل در حمله به لبنان و ... بوده است. آریل شارون اسرائیل را وارد فاز جدیدی کرد که از دیدگاه اکثر مسلمانان و حتی خود اسرائیلی ها به شکست صهیونیسم (سنتی) تعبیر شده است.

این سیاست ها از طرف اغلب یهودیان تأیید شده و نشانه این حمایت نیز بالا بودن محبوبیت حزب "کادیما"ی آریل شارون بود که از حزب لیکود منشعب و با مرگ مغزی شارون به ایهود اولمرت منتقل شد.

برخی از نخبگان و اندیشمندان اسرائیلی معتقدند که رویگردانی یهودیان از مهاجرت به اسرائیل به بی اعتقادی آنان به اسطوره ها و افسانه هایی که مبنای شکل گیری دولت عبری می باشد، برمی گردد.

"یولی گلدیشتاین" طی مقاله ای در روزنامه عبری زبان "هاآرتس" از زبان سران یهودیان کانادا نوشته است که آنان می گویند؛ افسانه هایی که اسرائیل سعی داشت با تکیه بر آنها یهودیان جهان را به مهاجرت به اسرائیل متقاعد سازد دیگر کارساز نیست. به ویژه اینکه اسرائیل خودش را به عنوان آخرین دژ مقابله با تمامی یهودستیزان جهان جلوه می دهد.

وی ضمن اشاره به مهاجرت هشتاد و پنج درصد یهودیان ساکن شهر "مونترال" بزرگترین کانونتجمع یهودیان کانادا که در اصل از اسرائیل به این کشور مهاجرت کردند، تأکید می کند که اسرائیل به منظور مهاجرت این یهودیان از اتحاد جماهیر شوروی سابق تلاشهای زیادی را به انجام رساند، ولی آنان پس از زندگی در اسرائیل تصمیم گرفتند که از آن مهاجرت کنند و عازم کانادا شوند. وی این سؤال را مطرح می کند که آیا انگیزه ای به وجود خواهد آمد که این یهودیان دوباره به اسرائیل بازگردند؟

اعتقاد به شکست اسطوره های شکل گیری دولت اسرائیل و تشکیل "اسرائیل بزرگ" حتی در میان رهبران و مقامات رژیم صهیونیستی به صورت علنی بروز یافته است. "شیمون پرز" رئیس جمهور (2008) رژیم صهیونیستی و معاون نخست وزیر پیشین (2005) اسرائیل در تابستان سال 2005 همزمان با ادامه مقاومت روزافزون مردم فلسطین، ضمن اعتراف به شکست رؤیای اسرائیل بزرگ اظهار داشت:

"دیگر نمی توانیم در اسرائیل بمانیم، اسرائیل با رؤیای خود برای ایجاد "اسرائیل بزرگ" وداع گفته است."

در تکمیل اعترافات شیمون پرز، بعد از آنکه رژیم صهیونیستی در جنگ 33 روزه تابستان 2006 با حزب الله شکست خورد "ایهود اولمرت" نخست وزیر اسرائیل نیز در هنگام اعلام استعفای خود، به زمامداران اسرائیل گفت:

"رؤیای اسرائیل بزرگ سپری شده است."

وی در آخرین نشست کابینه اش اعتراف کرد:

"نظریه کشور بزرگ اسرائیل، پایان یافته و دیگر چنین طرحی وجود ندارد و هر کسی درباره آن سخن بگوید تنها خیال واهی در سر پرورانده است."

اعترافات و تصریحات مورخان و نظریه پردازان اسرائیلی بیانگر چشم انداز آینده انتفاضه فلسطین و سرنوشت اسرائیل است. سرنوشتی که بنابر اعترافصهیونیست ها چیزی جز شکست رؤیای صهیونیسم نیست که انتفاضه فلسطین از سال 1987 زمینه های آن را فراهم ساخت؛ به ویژه انتفاضه الاقصی که نشان داد امنیت مسئله ای نیست که با احداث خاک ریز، دیوار و موانع آبی و خاکی و... ارتباط داشته باشد، بلکه امری است که با انسان ارتباط دارد. این مسئله صهیونیست ها را بر آن داشته است تا از مواضع اولیه خود عقب نشینی کرده و به موجودیت فلسطین اعتراف کنند. البته موجودیتی که از هر طرف محاصره شده اما به هر حال یک موجودیت حقیقی است و توانسته در انتفاضه الاقصی به بهترین شکل تجلی یابد. قیامی که جراحت بی مانندی را در وجدانِ صهیونیست ها بر جای نهاده است. به تعبیر دکتر عبدالوهاب المسیری جراحتی که عمیق تر از تمامی جراحات گذشته، جان آنها را آزرده است. وی می گوید:

"من می بینم که رؤیای صهیونیسم بر باد رفته و تا ابد از بین رفته است. این تصور که این رژیم می تواند به همزیستی با اعراب ادامه دهد، نابود شده است. از هم اکنون هر آنچه که در انتفاضه روی می دهد، شکست این رؤیا را بیشتر به اثبات می رساند."

براساس اظهارنظرهای فوق الذکر، چشم انداز وضعیت انتفاضه فلسطین و رژیم صهیونیستی را می توان در موارد ذیل خلاصه و جمع بندی نمود:

1. نگرانی اسرائیلی ها از ادامه انتفاضه فلسطین.

2. وجود ملت فلسطین و تثبیت موقعیت آن در سرزمین های اشغالی، نه تنها سلطه صهیونیسم بر سرزمین فلسطین بلکه تمامی موجودیت آن را به خطر می اندازد.

3. ناامیدی عمیق اسرائیلی ها نسبت به آینده خود.

4. بی اثر بودن جنگ اسرائیلی ها با فلسطینیان.

5. آغاز سیر قهقرایی رژیم صهیونیستی و شمارش معکوس برای فروپاشی جامعه اسرائیل.

6. اسرائیل در برخورد با انتفاضه فلسطین، آینده خود را به خطر انداخته است.

7. عدم کارایی رژیم صهیونیستی در سرکوب انتفاضه.

8. فروپاشی دولت اسرائیل در آینده.

پیش بینی های بالا افزون بر کاهش تناسب جمعیتی یهودیان نسبت به فلسطینیان در سرزمین های اشغالی است. این وضعیت نیز به معنای اضمحلال و ذوب تدریجی جامعه اسرائیل در میان ملت عرب فلسطین می باشد. براساس گزارش های مراکز آماری اسرائیل، جمعیت یهودیان سال به سال در فلسطین کمتر خواهد شد. روزنامه اسرائیلی "یدیعوت آحارنوت" در گزارش خود در مورد جمعیت اسرائیل تصریح کرده که "تعداد یهودیان اسرائیل تا سال 2025 به 70 درصد کاهش خواهد یافت.

بر پایه گزارش هایی که سازمان مرکزی آمار منتشر کرده تعداد یهودیان اسرائیل (سرزمین های اشغالی 1948) تا سال 2025 به 70 درصد جمعیت کل اسرائیل خواهد رسید. این در حالی است که پیش بینی می شود تعداد شهروندان عرب تا زمان مذکور به 25% برسد.

اطلاعات مذکور حاکی از آن است که جمعیت یهودیان اسرائیل در سال 2000 حدود 78 درصد و جمعیت اعراب 19 درصد بوده است"

پیش بینی های دیگر را هم یک ژنرال اسرائیلی به نام سرلشگر دایان در خصوص آمار جمعیتی اسرائیل انجام داده و برآورد کرده است که جمعیت یهودیان به نسبت جمعیت اعراب در فلسطین در سال 2025، به نسبت 40 درصد به 60 درصد خواهد بود.البته همه پیش بینی های فوق الذکر برای سال 2025 با این فرض انجام شده که اسرائیل تا آن سال هنوز باقی باشد که البته فرض است و فرض محال هم محال نیست.

مآخذ:

  1. عوض، صالح: الانتفاضة الثورة، مؤسسه الزیتونه للأعلام و النشر، الجزایر، 1989.
  2. تمیمی، اسعد: زوال اسرائیل حتمیه قرآنیه، انصار الثوره الاسلامیه فی فلسطین، الطبعه الثانیه، بیروت 1988
  3. ماهنامه نداءالقدس، دفتر جهاد اسلامی فلسطین در تهران، شماره 73، 64.
  4. المسیری، عبدالوهاب، "شکست رویای صهیونیسم"، ترجمه اسماعیل اقبال، فصلنامه مطالعات فلسطین، سال دوم، شماره اول، پاییز 1379.
  5. نشریه صدای فلسطین اسلامی، دفتر جنبش حماس در تهران، شماره 42.
  6. نشریه نسیم قدس، جمعیت حامیان آزادی قدس شریف، اسفند 1383 و فروردین 1384، به نقل از: روزنامه یدیعوت آحارنوث، 5/4/2005.
  7. مجله پیام فلسطین، ویژه شصتمین سالگرد اشغال فلسطین، جنبش مقاومت اسلامی فلسطین "حماس" ـ دفتر تهران، شماره 48، خرداد ماه 1387.
  8. بولتن اخبار فلسطین، مرکز مطالعات فلسطین، شماره 116.

ـ وارسشاوسکی، میشل: "اسرائیل نژادگرایی مسلط"، سایت Multitudes 27 سپتامبر 2005.

  1. طاهری موسوی، محمدسعید: گفت و گو با امانوئل تود درباره اسلام، غرب، صهیونیسم، مؤسسه مطالعات اندیشه سازان نور، تهران، 1386.

ـ دعویسرا، سلیمان: "بحران های 60 سالگی

  1. صهیونیسم"، روزنامه ایران، 21/2/1387.
  2. روزنامه جمهوری اسلامی، 4/4/1387.
  3. روزنامه شرق، پایان صهیونیسم، ستون سرمقاله نویسان جهان.
  4. روزنامه رسالت، 15/5/1384.
  5. روزنامه کیهان، 5/5/1384 و 25/7/1383.
  6. روزنامه ایران، 21/7/1387 و 22/8/1387.