کنگره آمریکا: تفاوت بین نسخهها
جز (۱ نسخه واردشده) |
|
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ کنونی تا ۱۷ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۲۱:۲۷
به پارلمان ایالات متحد آمریکا، که متشکل از دو مجلس نمایندگان و سنا می باشد، کنگره می گویند. مجلس نمایندگان از 435 نماینده (براساس آمار سال 1980) که برای مدت دو سال، انتخاب می شوند، تشکیل می گردد. تعداد نمایندگان هر ایالت براساس جمعیت آن معین شده است. ولی نمایندگان مجلس سنا برای مدت شش سال انتخاب می شوند و هر دو سال یکبار نیز یک سوم آنان به انتخاب نمایندگان، تعویض می گردند. همه ایالتها، به طور برابر، هر یک دو نماینده به مجلس سنا می فرستند.
ریاست مجلس سنا را معاون رئیس جمهور که همزمان با وی انتخاب شده است به عهده دارد. درحالی که ریاست مجلس نمایندگان از سوی خود مجلس انتخاب می شود، و اگر به هر علتی پست ریاست جمهوری خالی شد، وی خود عهده دار وظایف و اختیارات معاون رئیس جمهوری می شود و به جای رئیس جمهور انجام وظیفه می کند.
کنگره آمریکا اساسا وظیفه قانونگذاری را، آن هم در چارچوب قانونی اساسی، برعهده دارد ولی علاوه بر این وظیفه، اختیار مهم دیگری نیز دارد. و می تواند قانون اساسی را در صورت رأی اکثریت دو سوم نمایندگان دو مجلس و تأیید اجرای آن برای سه چهارم ایالتها، اصلاح کند.
در صورتی که هیچ یک از کاندیداهای پست ریاست جمهوری نتوانند حد نصاب رأی لازم را کسب کنند انتخاب رئیس جمهور به عهده مجلس نمایندگان است درحالی که اگر به هر علتی پستریاست جمهوری خالی شد، این مجلس سنا است که می تواند معاون رئیس جمهوری را انتخاب کند.
از جمله اختیارات کنگره نظارت بر نشر مطبوعات براساس رعایت مصالح عمومی است، به طوری که تأسیس و تعیین حقوق و نظارت بر امور مالی آنها در اختیار همین مجلس است. از دیگر اختیارات مهم آن رسیدگی به تخلفات اداری و سیاسی کارمندان دولتی است. مجلس نمایندگان نیز می تواند پس از شنیدن گزارش کمیته تحقیقی که خود تشکیل داده است، کسی را مورد اتهام قرار دهد، درحالی که مجلس سنا می تواند در جلسات غیرعلنی مسئله را مورد بررسی قرار دهد و با رأی اکثریت دو سوم کارمند [متهم] را از کار بر کنار کند. همین اختیارات فراوان بود که بعد از افشای مسئله واترگیت، رئیس جمهور قدرتمندی مثل ریچارد نیکسون را پس از آن که فهمید چه در انتظارش می باشد، مجبور به استعفا کرد.
در کنار مجلس نمایندگان، مجلس سنا در تصمیم گیریها و سیاست خارجه نقش مهمی دارد و رئیس جمهور برای تعیین وزیران، سفیران و کنسولها و کارمندان عالیرتبه و اعضای دادگاه عالی، مجبور به کسب موافقت از همین مجلس است. بستن پیمانهای بین المللی از اختیارات رئیس جمهوری است اما وی باید این قراردادها را به تصویب دو سوم اعضای حاضر مجلس سنا برساند.
از وقایع تاریخی در این باره یکی این است که مجلس سنا پیمان ورسای را که پس از جنگ جهانی اول بسته شده بود، رد کرد، و این باعث گشت تا ایالت متحده آمریکا خارج از جامعه ملل متحد بماند، جامعه ای که ویلسون رئیس جمهور آمریکا یکی از بنیانگذاران آن بود. مورد دوم این است که مجلس سنا اجرای پیمان مبادله بازرگانی با اتحاد جماهیر شوروی [سابق ]را در گرو موافقت این کشور با خروج یهودیان به دیگر کشورها به ویژه اسرائیل نمود. پس از آن رؤای دو کشور برای گریز از کسب اجازه از سنا، اقدام به بستن "قراردادهای اجرایی" نمودند ولیمجلس سنا آن را نیز در گرو تأیید خود نمود.
علی رغم اینکه همه معتقدند اختیارات مجلس سنا در بیشتر کشورها رو به کمی نهاده است اما مجلس سنای آمریکا، روز به روز اختیاراتش بیشتر می شود.
در قانون اساسی آمریکا توزیع قدرت این چنین صورت گرفته است: نه کنگره می تواند رئیس جمهور را وادار به استعفاء کند و نه وی می تواند کنگره را منحل نماید. البته این تفکیک قدرت مطلق نیست، بلکه نسبی است زیرا هر یک می تواند در دیگری تأثیر بگذارد. بدون شک یکی از اهرمهای قوی کنگره ـ علاوه بر آنچه گذشت ـ بر رئیس جمهوری که در واقع، طبق عرف سیاست خارجی آمریکا، تصمیم گیرنده نهایی است، قدرت نظارت مالی است که از این طریق می تواند به طور مستقیم بر رئیس جمهور و دولت فشار بیاورد.
محتویات
الف ـ تأثیر و نفوذ صهیونیسم در کنگره:
در کشوری که چنین قانون اساسی و چنین سیاستی داشته باشد و در شرایطی که حزبی به آن معنایی که در کشورهای دیگر متداول است، نباشد، جای شگفتی نیست که جنبش صهیونیسم تلاش خود را بیش از هر جای دیگر بر کنگره متمرکز کرده است تا آرای آن را به دست بیاورد و با نفوذ در تعداد زیادی از نمایندگان دو مجلس آن، در برپایی دولت یهود و کسب کمکهای نظامی و سیاسی، از ایشان یاری بگیرد.
بنابراین یکی از راهکارهای تأثیرگذاری صهیونیستها و لابی ها در آمریکا، نفوذ در کنگره است، جایی که رئیس جمهور آمریکا قبل از اجرای هر برنامه سیاسی، اقتصادی یا نظامی باید به آنجا مراجعه نماید تا برنامه اش مورد بحث و بررسی قرار گیرد. به همین دلیل یکی از ستونهای تأثیر لابی صهیونیست بر سیاست ها و برنامه ها و راهبردهای آمریکا، تأثیر نفوذشان بر کنگره است به طوری که رژیم صهیونیستی در برابر تمامی انتقادها از هر گونهمصونیت بهره می برد.
حقیقتی که باید همین جا باید بدان اشاره کرد این است که دو حزب موجود در آمریکا ـجمهوری و دمکرات ـ که معمولاً در هر دوره، یکی اکثریت نمایندگان را به خود اختصاص می دهد، هر دو نیازمند کمکهای مالی و تبلیغی صهیونیستهای آمریکا هستند زیرا اینان بر وسایل ارتباط جمعی آمریکا تسلط دارند و می توانند به ویژه در ایالات بزرگی مثل نیویورک، کالیفرنیا، ایالینوی و پنسیلوانیا، در انتخابات به کاندیداهای دو حزب کمک کنند.
پس از پایان انتخابات نیز، نمایندگان ناچارند که خود را به کانونهای یهودی نزدیک کنند تا بتوانند در دوره های بعدی نیز انتخاب شوند. این روال تا زمانی که احزاب موجود متشکل از باندهای سیاسی و به دور از شیوه و اصولی روشن باشند، همچنان ادامه دارد. و اینکه می گویند جمهوری خواهان همان سرمایه داران و دمکراتها از قشر کارگر و کارگزار هستند، چندان درست نیست. در هر دو حزب جمهوری و دمکرات هم لیبرال وجود دارد و هم محافظه کار، لذا در پایان آنچه که حاکم است نظر و سلیقه اعضاست. و مسئله دفاع و پشتیبانی حزب جمهوری و دمکرات از اسرائیل، نسبی است و بستگی به مقدار وابستگی کاندیداها به پول و آرای یهودیان دارد.
نمایندگان ایالتهای صنعتی در دو مجلس سنا و نمایندگان علی رغم اینکه یهودی نیستند ولی به شدت از صهیونیسم دفاع می کنند اما نمایندگان ایالتهای کشاورزی، یعنی ایالاتی که گروههای صهیونیستی در آن وجود ندارد، کمتر از صهیونیسم پشتیبانی می کنند زیرا صهیونیستها گاهی تلاش می کنند تا احساسات دینی و انسانی آنان را تحریک کنند.
بدون هیچ اغراقی می توان گفت که از آغاز فعالیت جنبش صهیونیسم در دستگاههای دولتی آمریکا (1940) در هیچ یک از دو مجلس کنگره آمریکا حتی یک رای هم در مخالفت با قانونیدانستن اسرائیل، داده نشد. اما تعداد کمی از میانه روها یا کسانی که در کنگره آمریکا به عنوان پشتیبانان اعراب معروف شده اند، تنها کاری که تاکنون کرده اند این بوده که از دولت خود خواسته اند تا با درک کافی از نقطه نظرهای اعراب، خطوط سیاست خویش را ترسیم کند. حوادثی که حتی پس از روشن شدن خصلت توسعه طلبانه اسرائیل در جنگ 1967 اتفاق افتاد، گویای همان چیزهایی است که در بالا بدان اشاره شد.
برای نمونه گفته می شود سناتور جورج کلارک از ایالت پنسیلوانیا، در گزارشی که به تاریخ آوریل 1967 در مورد اختلاف بین اعراب و اسرائیل، تقدیم مجلس سنا نمود، گفته است: "علت اصلی این اختلاف، حرص و طمع جمال عبدالناصر است. او که خود را رهبر جهان عرب و اسلام و ملتهای به استقلال رسیده آفریقا می داند... و وعده می دهد که مردمش را از یوغ استعمار بریتانیا نجات می دهد و تا سطح یک دولت بزرگ بالا می برد". سناتور یاد شده از اسرائیل این چنین می گوید: "سرزمینهای آماده شکوفایی که سرتاسر و اطراف آن را بیابانهای خشک اعراب، فرا گرفته و آن را از هر سو تهدید می کنند." وی در پایان گزارش خود در بندی مستقل می خواهد که "آمریکا از استقلال و آرامش اسرائیل حمایت کند."
این سناتور گرچه از دیگر کشورهای خاورمیانه مثل یونان و ترکیه که همپیمان آمریکا در پیمان آتلانتیک شمالی هستند بازدید کرده است ولی از آمریکا نمی خواهد که از این کشورها نیز دفاع کند.
در هفته اول حمله اسرائیل در سال 1967 و دو هفته بعد از آن، بیش از 146 سناتور و نمایندگان مجلس نمایندگان که در واقع نماینده 25 ایالت آمریکا بودند با نظرات خود این حمله را تأیید کردند. این درحالی بود که جهان به سبب این حمله ای که آمریکا از آن مطلع بوده است، اگر نگوییم در طرحریزی آن شریک بوده، در هراس به سر می برد. و جای تعجب نیست که در ژوئیه 1970 از هر 100 آمریکایی، 76 نفر خواستار کمک بیشتر آمریکا به اسرائیل در زمینهتأمین هواپیمای فانتوم و دیگر ابزار جنگی بودند. و از دولت خود خواستند که از گفتگوهای مستقیم اعراب و اسرائیل، از این رژیم حمایت کند.
جای تعجب نیست که در اواخر اوت 1970 با پیشنهاد سناتور ولبرایت مبنی بر کم کردن حجم کمکهای آمریکا به اسرائیل تا عقب نشینی آن از سرزمینهای اشغالی، مخالفت شد.
کنگره آمریکا در سال 1974 کمی پس از حمله ترکیه به جزیره قبرس کمکهای نظامی و مالی به آن کشور را قطع نمود ولی همین کنگره، همواره به اسرائیل کمک کرده است و حتی پس از هر حمله و هجومی به اعراب بر حجم آن کمکها بدون هیچ قید و شرطی، افزوده است. هیچ گاه آن جنجالی را که کنگره در اعتراض به فروش هواپیمای اف ـ 15 از سوی دولت آمریکا، به عربستان، به راه انداخت از یادها نمی رود. اعتراض آن، به این بهانه بود که مبادا این جنگنده ها علیه اسرائیل به کار گرفته شود. درحالی که هدف واقعی دولت کارتر از فروش این گونه جنگنده ها، تحویل آن به اسرائیلی است که در ماه مارس 1978 به وسیله همین جنگنده ها بمب خوشه ای، که کاربردش در سطح بین المللی ممنوع شده است، در جنوب لبنان ریخت. در واقع می توان گفت تمام قراردادهای تسلیحاتی آمریکا با عربستان، در زمینه های تقویت نظامی اسرائیل، بسته شده است.
ب ـ دیدگاه و مواضع کنگره نسبت به اسرائیل:
نفوذ و سلطه مرئی و پنهانی صهیونیسم به قدری در کنگره آمریکا طی چند سال پس از تشکیل رژیم صهیونیستی افزایش یافت که "جان فاستر دالس" وزیر خارجه اسبق آمریکا به صدا درآمد و ضمن یادآوری کنترل شگفت انگیزی که یهودیان بر اخبار رسانه ها دارند و سدی که آنها در مقابل نمایندگان کنگره بنا کرده اند به صورت شکوه آمیز اظهار داشت:
"من به شدت نگران این واقعیت هستم، نفوذ یهودیان در اینجا بر تمام صحنه ها مسلط است و به علت این نفوذ، کنگره نمی تواند به هیچ کاری که مورد تأیید آنان نباشد دست بزند. سفارت اسرائیل هرچه را بخواهد از طریق یهودیان متنفذ این کشور به کنگره دیکته می کند."
"ویلیام ولبرایت" سناور سابق آمریکا نیز، در 15 آوریل 1973، یعنی یک سال قبل از سخنرانی ژنرال "براون" در یک برنامه تلویزیونی با عنوان "در مقابل مردم" که از شبکه "سی.بی.اس" پخش می شد در جریان بررسی سیاست آمریکا در خاورمیانه گفت:
"اسرائیل مجلس سنای آمریکا را زیر سلطه خود دارد."
سناتور ولبرایت، پیش از این به علت مخالفت با جنگ ویتنام مورد حمایت و تقدیر یهودیان قرار داشت؛ زیرا آنها هم با این جنگ مخالف بودند. وی از چنان محبوبیتی در ایالت آرکانزاس برخوردار بود که می توانست به راحتی به مجلس سنا راه یابد، همچنین در عرصه سیاست آمریکا شخصیتی معروف و سرشناس بود. اما با این سخنان، دیری نگذشت که کلاً نام و تصویرش از روزنامه ها و شبکه های تلویزیونی وابسته به یهودیان محو شد تا مبادا حقایقی که وی فاش کرد به گوش آمریکایی ها برسد.
سناتور ویلیام ولبرایت که رئیس کمیسیون روابط خارجی در مجلس سنا نیز بود، بهای گزافی بابت این سخنان پرداخت؛ زیرا در جریان انتخاباتی که بعد از این ماجرا برگزار شد. پول های یهودیان به ایالت آرکانزاس سرازیر شد و یهودیان در داخل و خارج این ایالت به تلاش و تکاپو برای شکست ولبرایت و حمایت از دیل بامبرز، رقیب وی و نامزد وابسته به اسرائیل، پرداختند. مسخره این است که یهودیان، پیش از این وی را یک قهرمان می دانستند، زیرا در مقابل سناتور مک کارتی ایستاده و برای قطع حمایت مالی از کمیسیون خاصی که مک کارتی رئیس آن بود، تلاش کرده بود.
ریچارد نیکسون رئیس جمهور اسبق آمریکا نیزدر این باره می گوید:
"زمانی که تصمیم گرفته بودم تا تحویل هواپیماهای فانتوم به اسرائیل را به تعویق اندازم، موجی از انتقاد در رسانه های تبلیغاتی برانگیخته شد. به طوری که تعدادی از اعضای مجلس سنا که با جنگ ویتنام مخالفت می کردند، با ارسال هرچه بیشتر کمک های تسلیحاتی برای اسرائیل در جنگ 1973 موافق بودند."
"برای اثبات این اظهارات ذکر برخورد تند بین دریاسالار "توماس مورر" (Tomas Moorer) رئیس ستاد مشترک آمریکا و ژنرال "مُرد خای گور" (Mordec ai gur) وابسته نظامی سفارت اسرائیل در واشنگتن از زبان پل فیندلی ضروری به نظر می رسد. وی می گوید:
"در جریان جنگ 1973 برخورد تندی بین دریا سالار مورر و ژنرال مُردخای گور پیش آمد. مُردخای گور اصرار داشت که ایالات متحده هواپیماهای مجهز به موشکهای هوا به به زمین ضدتانک "ماوریک" را در اختیار اسرائیل قرار دهد. مورر توضیح داد که آمریکا فقط یک اسکادران از این نوع هواپیماها را در اختیار دارد و اگر آن را به کشور دیگری بدهیم جنجال به پا خواهد کرد." مورر به خاطر می آورد:
"گور گفت شما هواپیماها را به ما بدهید ما خودمان با کنگره کنار خواهیم آمد." مورد اضافه می کند: "او واقعاً چنین کرد. من هرگز ندیده یکی از رؤسای جمهور ما هرکه می خواهد باشد، در مقابل اسرائیلیها ایستادگی کند آنها فقط اخطار می دهند و همیشه هرچه را می خواهند به دست می آورند."
ژنرال "جورج براون"، رئیس اسبق ستاد مشترک نیروهای آمریکا، در سال 1974 در جمع دانشجویان دانشگاه دیوک، خاطرنشان کرد که یهودیان در ایالات متحده آمریکا، دولت، رسانه های گروهی و اقتصاد این کشور را زیر سلطه خود گرفته اند. وی با صراحت و آشکارا گفت:
"اسرائیلی ها از ما تجهیزات نظامی می خواهند. وقتی به آنها می گوییم نمی توانیم موافقت کنگره را دراین خصوص جلب کنیم، می گویند اشکالی ندارد خودمان کنگره را راضی می کنیم."
وی در ادامه با خشم و لحنی تلخ گفت:
"آنها از یک کشور دیگر هستند. در اینجا (یعنی آمریکا) می توانند چنین اعمال نفوذ کنند. آنها، چنان که می دانید، بانک ها و روزنامه های این کشور را در اختیار خود دارند."
در سال 1990 نیز یکی دیگر از سیاستمداران محافظه کار آمریکایی به نام "پاتریک بیوکانن" در اظهارات مشابهی گفت:
"اسرائیلی ها کنگره آمریکا را اشغال کرده اند."
وی در اینجا کنگره را به کرانه غربی و نوار غزه در فلسطین تشبیه کرده بود.
مخالفت کنگره آمریکا با درخواست جرج بوش پدر مبنی بر تأخیر افتادن وام اسرائیل نیز یکی دیگر از صدها مورد تأثیرپذیری کنگره از صهیونیستهاست. ماجرا از این قرار است که در سپتامبر 1991 جرج بوش در کاخ سفید، خود را در محاصره و تحت فشار یهودیان آمریکایی دید که نفوذ چشمگیر و مهارت بالایی در بازی های سیاسی آمریکا داشتند. دولت اسرائیل به ریاست اسحاق شامیر وامی به ارزش ده میلیارد دلار با تضمین دولت آمریکا، از این کشور خواسته بود. قرار بود این وام صرف ساخت شهرک ها و اسکان یهودیان شوروی در اراضی فلسطین و ارتفاعات اشغال شده جولان شود.
در آن زمان، حدود 50300 یهودی از شوروی وارد فلسطین شده بودند و دولت اسرائیل در نظر داشت یک میلیون نفر دیگر از آنها را به فلسطین بیاورد. این رژیم قصد داشت درخواست خود را برای گرفتن این وام در مارس 1991 تقدیم دولت آمریکا کند. اما شروع جنگ دوم خلیج [فارس] که به سرعت هم تمام شد و شرایط و اوضاع ناشی از آن مستلزم به تأخیر افتادن این درخواست تا ماه سپتامبر همان سال بود.
بوش عصبانی بود؛ زیرا از کنگره خواسته بود بررسی این درخواست را برای چهار ماه به تأخیربیندازد. اما سران کنگره که تحت فشار لابی قدرتمند اسرائیل بودند، شروع به آماده سازی طرحی برای تصویب این وام کردند؛ آن هم در شرایطی که بوش تلاش می کرد در ازای این وام از اسرائیل تعهد بگیرد که شهرک سازی در کرانه غربی، نوار غزه و ارتفاعات جولان را متوقف کند. اما اسرائیل هیچ گاه حاضر به دادن چنین تعهدی نبود. تنها راه چاره برای بوش این بود که خواستار برگزاری کنفرانس مطبوعاتی فوق العاده شود.
وی در این کنفرانس با جملات قاطع و محکمی پرده از فشارهای گروه فشار اسرائیل (لابی ها) برداشت. پیش از این، هیچ یک از رؤسای جمهور آمریکا این گونه در مقابل لابی های یهودی و اسرائیلی صحبت نکرده بودند. وی گفت که برای به تأخیر انداختن وامی که اسرائیلی ها خواسته اند، با نیروهای سیاسی قدرتمندی رو به رو شده است.
بوش با اشاره با تلاشهای خود برای به تأخیر انداختن بررسی وام اسرائیل در کنگره گفت:
"من این کار را برای صلح کردم؛ زیرا بررسی مسئله وام در شرایط فعلی باعث می شود که هیچ کس بر سر میز مذاکره حاضر نشود."
وی در ادامه گفت:
"در حال حاضر و برای دومین بار عده ای در کنگره می کوشند مانع از اتخاذ تدابیر و سیاست های لازم برای امنیت مردم توسط رئیس جمهور شوند."
وی ادامه داد:
"من از کنگره خواسته ام بحث و مناقشه در خصوص این وام را به مدت چهار ماه به تأخیر بیندازند و از ملت آمریکا می خواهم مرا حمایت کنند... باید فرصتی برای ایجاد صلح فراهم کنیم. در واقع باید تمام فرصت ها را به آن اختصاص دهیم."
در آن زمان مخالفان سیاسی بوش 1300 نفر از رهبران سازمان های یهودی در سراسر آمریکا بودند. آنها طی چهار ماه تلاش بی وقفه توانستند حمایت دو مجلس نمایندگان و سنا را به دست آورند و به این ترتیب، نه تنها موافقت آنها را با تضمین وامی کهاسرائیل خواسته بود جلب کردند بلکه برای اولین بار در دوره ریاست جمهوری بوش، از سد حق وتوی ریاست جمهوری آمریکا نیز گذشتند. بنابراین، بوش رؤسای کنگره را دور زد و در تلویزیون مستقیما خطاب به مردم آمریکا از وجود نیروهای سیاسی (یهودی) پرقدرتی خبر داد که در مقابلش ایستاده بودند.
اظهارات بوش در این کنفرانس مطبوعاتی، واکنش جریانهای صهیونیستی را در پی داشت. آنها بارها به فعالیتهایی علیه بوش دست زدند. "شوشانا کاردین"، رئیس کنفرانس سازمانهای صهیونیستی در آمریکا، تصریح کرد که بوش شهروندان آمریکایی (یهودیان) را از حقوق دموکراتیک خود محروم کرده است.
"ژاکلین لوین"، از رهبران کنگره یهودیان جهان در آمریکا، نیز گفت: "دوازدهم سپتامبر ـ روزی که کنفرانس مطبوعاتی بوش برگزار شد ـ به عنوان روز خیانت بزرگ در تاریخ ثبت خواهد شد." وی افزود: "اظهارات بوش، نفرت انگیز و چیزی شبیه به سامی ستیزی بود. اقلیت یهودیان نیز که در انتخابات به جمهوری خواهان رأی می دادند، به آنها پشت کرده، به دموکرات ها گرایش پیدا کردند." شوشانا کاردین در تماس با اطرافیان بوش گفت که اگر می خواهند مشکلات موجود را با یهودیان مقیم این کشور برطرف کنند، بوش باید با تضمین های وام برای اسرائیل موافقت کند."
برای اینکه میزان و عمق این تأثیری نفوذ صهیونیستها را در کنگره آمریکا ارزیابی کنیم کافی است بدانیم که برخی از اعضای کنگره که از مسیحیان صهیونیست هستند حتی اولویت اول سیاست خارجی آمریکا را حمایت از اسرائیل می دانند. "دیک آرمی" یکی از مسیحیان صهیونیست شده در سپتامبر 2002 گفت:
"برای من اولویت اول در سیاست خارجی حمایت از اسرائیل است."
شاید شخص تصور کند که برای هر عضو کنگرهاولویت شماره یک باید حمایت از آمریکا باشد. همچنین برخی از اعضای کنگره مجلس سنای آمریکا اعم از یهودیان و همکارانشان برای تضمین حمایت سیاست خارجی آمریکا از منافع اسرائیل تلاش می کنند و اولویت سیاست خارجی آمریکا را حمایت از اسرائیل می دانند.
با توجه به اهمیت کنگره در نظام سیاسی آمریکا، آمریکاییان عربی الاصل که تعدادشان از دو میلیون تجاوز می کند درصدد برآمدند تا بر کنگره تأثیر بگذارند. لذا تشکیلاتی را سازمان دادند و توانستند در انتخابات 1978 پنج نفر از اعضاء و هواداران تشکیلات را به کنگره بفرستند. علاوه بر این ویکتور عطیه از آمریکاییان عربی الاصلی است که توانست فرماندار ایالت "اریگون" بشود. تشکیلات یاد شده توانست در خارج و داخل کنگره مسائل فلسطین را مطرح کند. هر چند تلاش آنها در مقایسه با تلاش گروههای یهودی بسیار کم بود.
دیدگاه و موضع کنگره آمریکا در مورد حمایت از اسرائیل در جنبه های زیر به وضوح دیده می شود:
1 ـ کنگره مرجع تام الاختیار اعطای اعتبار مالی به اسرائیل است چه به صورت نقدی و چه به صورت اعتبارات بلندمدت برای پرداخت بهای واردات اسرائیل مثل کالا و مهمات جنگی.
2 ـ با توجه به قدرت زیادی که کنگره دارد هر لحظه می تواند بر دولت آمریکا فشار بیاورد تا به پشتیبانی خود از اسرائیل ادامه دهد و یا در موضع خود نسبت به آن تجدیدنظر کند. چنانچه آیزنهاور رئیس جمهور وقت آمریکا در مورد هر طرحی که به کنگره می داد و در هر برخوردی که کمی پس از حمله اسرائیل به مصر در سال 1956، بین وی و کنگره انجام شد، از کنگره آزرده خاطر می شد. همان گونه که کارتر نیز به خاطر اینکه کنگره تصویب طرحهای انرژی و تصویب پیمان کانال سوئز را در گرو ایجاد صلح انفرادی بین اسرائیل و مصر، دانسته بود، به کنگره اعتراض کرد.
3 ـ کنگره با دو مجلس خود (به ویژه مجلسسنا) می تواند از طریق کمیته ها و تحقیقات گوناگونش نه تنها در رهبری آمریکا بلکه بر افکار عمومی به عنوان یکی از مراکزی که سیاست خارجی آمریکا را تدوین می کند، تأثیر بگذارد.
4 ـ کنگره، برای تقویت مؤسسات یهودی موجود در آمریکا قوانین مهمی را از تصویب گذرانده است. از جمله این قوانین گرفتن مالیات برای یهودیان از آمریکاییانی است که از دادن مالیات معاف بوده اند، و دیگر اینکه درآمدهای امور خیریه به اسرائیل داده شود. سناتور فولبرایت در سال 1960، در این کار غیرقانونی، دست به یک سری تحقیقات گسترده و همه جانبه زد ولی گزارش وی علی رغم اینکه زنگ خطری را برای نظام سیاسی خود آمریکا به صدا درآورده بود، در بایگانی کنگره قرار گرفت.
ج ـ راههای نفوذ و تأثیرگذاری صهیونیستها بر کنگره:
تأثیر و نفوذ صهیونیسم بر کنگره آمریکا به طور تصادفی به دست نیامده است بلکه در اثر برنامه ریزی بود که صهیونیستها پس از تشکیل رژیم صهیونیستی به ویژه از اوایل دهه پنجاه داشته اند. به عنوان نمونه "در سال 1954 کمیته صهیونیست آمریکایی برای امور عمومی، سلف آیپک، از تمام 750 داوطلب احراز کرسی نمایندگی در مجلس نمایندگان و سنا نظرخواهی کرد. تنها سؤالی که از هر کاندیدا به عمل آمد این بود که نظرشان در مورد اسرائیل و خاورمیانه چیست؟
پاسخ به این سؤال از سوی کاندیدها ملاک منحصر به فردی برای تصمیم گیری لابی اسرائیل به ویژه آیپک و دیگر گروههای فشار صهیونیستی در مورد هریک از کاندیدها در دوره های بعدی مجلس نمایندگان و سنا گردید. در این باره "توماس داین" مدیر اجرایی آیپک می گوید:
"ما در مورد یک موضوع (اسرائیل) کاملاً روراست و یک بعدی هستیم."
این صراحت کلام توماس داین بیانگرچگونگی تلاش و کامیابی حیرت انگیز این محافل فشار صهیونیستی در کمک به حامیان بی چون و چرای رژیم صهیونیستی است تا در انتخابات مجلس سنا و نمایندگان پیروز شوند. "این امر عمدتاً ناشی از مبالغ کلانی است که برای تأمین هزینه های مبارزات انتخاباتی در اختیار سیاست مدارانی که در حمایت از اسرائیل گریبان چاک می دهند، گذاشته می شود. اگرچه آیپک قانوناً نمی تواند مستقیماً به کاندیدا پولی پرداخت کند ولی بسیاری از کمیته های کاری سیاسی طرفدار اسرائیل از نرخی که توسط آیپک برای هر کاندیدا تعیین شده خط گرفته و بر اساس آن مبالغ لازم را هزینه می کنند.
با لابی اسرائیل و گروههای فشار صهیونیستی همواره سعی می کنند تعداد بیشتری از اعضای کنگره را از طریق مختلف به سوی خود جلب کنند، یکی از این راهها همان حمایت تبلیغاتی و خرید آراء انتخاب کنندگان است.
به عنوان نمونه روزنامه "وال استریت ژورنال" در این باره طی گزارشی اعلام کرد که در انتخابات سال 1986 هشتاد کمیته کاری 6 سیاسی طرفدار اسرائیل مبلغ 728,931,دلار هزینه کردند که از این لحاظ در کشور مقام اول را داشتند. مقام دوم از آن کمیته های کاری سیاسی سازمانهای املاک و مستغلات به مبلغ 6 دلار 108 کاری,290,بود و پس از آن کمیته های سیاسی سازمانهای پزشکی آمریکا به مبلغ 5 133,702,دلار در جای سوم قرار داشت.
یک بررسی دیگر نشان می دهد که سناتورهایی که در سالهای 86ـ1985 به لوایحی به نفع اسرائیل رأی دادند به طور 54 متوسط مبلغ 223,دلار از کمیته های سیاسی طرفدار اسرائیل دریافت کردند. سناتورهایی که در سال 1986 برای بار اول و یا مجدداً انتخاب می شدند مبلغ 1/9 میلیون دلار از کمیته های کاری سیاسی طرفدار اسرائیل دریافت داشتند که این مبلغ تقریباً سه برابر مبلغی بود که آنها توانستند از سایر کمیته های سیاسی با ایدئولوژی متفاوت جمع آوری کنند.
یک بررسی انجام شده در سال 1991 توسط "مرکز مطالعات سیاسی واکنشی" نیز حاکیست که در انتخابات سال 1990 کمیته های کاری سیاسی طرفدار اسرائیل مبلغ چهار میلیون دلار برای کاندیدهای نمایندگی اختصاص داده اند. در همین حال کمک کنندگان انفرادی به کمیته های کاری سیاسی نیز مبلغ 3/6 میلیون دلار به همین کاندیدها کمک کرده اند. تمامی دریافت کنندگان این وجوهات از حامیان سرسخت اسرائیل بودند.
علاوه بر آن، تعداد زیادی از اعضای این مجلس را وارد سازمانهای صهیونیستی مانند: "فراموسونری"، باشگاههای "لیونز"، "ب نای ب ریث" می کنند تا از طریق حضور آنها در این محافل و روابط مشخص با اعضا، آنها را در کنار موضع گیریهای صهیونیسم قرار دهند.
یکی دیگر از راههای نفوذ و تأثیرگذاری صهیونیستها بر کنگره این است که اعضای کنگره را به این بهانه که در اصول با اسرائیل یا یهود، هماهنگ نیستند، می ترسانند.
برای نمونه به دو مورد از این گونه برخوردها اشاره می شود.
ویلیام ولبرایت، از نمایندگان معتدل در سنای آمریکا بود. وی که نماینده ایالت "آرکانزانس" بود بدون هیچ گونه کمک مالی و تبلیغاتی صهیونیستها توانسته بود به طور آزاد در انتخابات پیروز شود ولی صهیونیستها، به او فشار می آوردند تا موضع خود در مورد اجرای حقوق مدنی سیاه پوستان را تغییر دهد. به قدری وی را اذیت و آزار کردند که او پس از بیست و چند سال نمایندگی، صندلی خود را در پارلمان را از دست داد.
مورد دوم جیمس ابی رزق اولین آمریکایی عربی الاصل بود که در سال 1972 به مجلس سنا راه یافت. صهیونیستها چون نتوانستند وی را از نمایندگی ایالت داکوتای جنوبی محروم کنند. شخصیت وی را هدف تهمتهای خویش قرار دادند تا اینکه وی مجبور شد در انتخابات سال 1978 کاندید نشود.
در بین نمایندگان دو مجلس غیریهودیانی بودند که بیش از نمایندگان یهودی از اسرائیل دفاع می کردند زیرا آنها نمایندگی خویش را مدیون پول ورای یهودیان می دانستند.
یکی از راههای دیگر برای نفوذ و سیطره لابی صهیونیست بر کنگره آمریکا، استفاده از کارمندان طرفداری اسرائیل در اداره کنگره است. همان طوری که "موریس آمیتای" (Morris amitay) رئیس سابق کمیته آیپک به آن اعتراف می کند.
تعداد زیادی از جوانان کارمند در "کاپیتول هیل" (Copitol hill) ـ نام محلی که ساختمان کنگره قرار دارد ـ هستند که در جهت تأمین منافع اسرائیل فعالیت می کنند. آنها از یهودیانی هستند که آمادگی دارند برخی مسائل مربوط به یهودیتشان را بررسی کنند؛ آنها گروهی از جوانان یهودی هستند که در جایگاه تصمیم گیران در زمینه های مختلف به نیابت از اعضای مجلس سنا قرار دارند و تو می توانی بسیاری از کارهای آنها را ببینی که فقط در سطح کارمندان تصمیم می گیرند.
به هر حال آیپک منشاء تأثیرگذاری و نفوذ لابی صهیونیست بر کنگره محسوب می شود و تاکنون موفق نشده است به قانونگذاران و نامزدهایی عضو کنگره که از برنامه های اسرائیل حمایت می کنند جایزه بدهد. در مقابل کسانی را که در برابر اسرائیل کارشکنی و یا مواضع چالشی اتخاذ می کنند مجازات کند.
در واقع می توان گفت که آیپک هسته اصلی نفوذ لابی صهیونیستی در کنگره است. موفقیت آیپک، به توانایی این سازمان در اعطای کمک مالی به قانونگذاران و کاندیداهای عضویت در کنگره و حمایت از برنامه ها و فشار بر مخالفان آنها مربوط می شود. پول در انتخابات آمریکا نقشی حیاتی دارد و آیپک دوستانش را مطمئن می کند که آنها را از کمکهای مالی سازمانهای یهودی بهره مند می سازد. همچنین مخالفان اسرائیل، باید مطمئن باشند که آیپک به رقبای آنان کمک می کند.
آیپک همچنین جنبشی به نام نامه نگاری را به نفع کاندیداهای طرفدار اسرائیل به راه می اندازد و از سردبیران روزنامه ها می خواهد که از کاندیداهای طرفدار اسرائیل حمایت کنند. در مورد این تاکتیک آیپک، هیچ شکی وجود ندارد. به عنوان مثال در سال 1984، آیپک کمک کرد تا سناتور "چارلز پرسی" (charles percy) که با اعمالش دشمنی آیپک را برانگیخته بود، نتواند در انتخابات پیروز شود. "توماس دین"، رئیس وقت آیپک ماجرا را این گونه تعریف می کند:
"تمام یهودیان آمریکا از هر طبقه ای جمع شده بودند تا "پرسی" شکست بخورد."
سیاستمداران آمریکا در آن زمان، چنین پیامی را به روشنی دریافت کردند. با این وجود، نفوذ آیپک در کاپیتول هیل همواره در حال افزایش بوده است. طبق گفته های "داگلاس بلوم فیلد" (douglas bloom field)یکی از کارمندان سابق آیپک، زمانی که اعضای کنگره به اطلاعاتی نیاز دارند، قبل از اینکه به کتابخانه کنگره، بخش تحقیقات یا کارشناسان آن مراجعه کنند، مرسوم شده است که به آیپک مراجعه می کنند.
مهمتر اینکه وی می گوید: آیپک اغلب، اسناد سخنرانیها، تحقیقات و سایر مسائل مربوط به قانونگذاری را در اختیار اعضای کنگره می گذارد. نه تنها تصمیم گیری در مورد سیاست خارجی آمریکا در آنجا اتخاذ می شود، بلکه همچنین تصمیمهایی که پیامدهایی برای سراسر جهان دارد نیز در آنجا اتخاذ می شود. بنابراین، یکی از سه بخش مهم حاکمیت آمریکا یعنی کنگره، کاملاً طرفدار اسرائیل است. همان طور که سناتور سابق "ارنست هولینگر" (ernest hollings)می گوید، شما نمی توانید سیاستی غیر از آنچه آیپک می گوید، برای اسرائیل متصور باشید. زمانی آریل شارون در پاسخ یکی از شهروندان آمریکا که می پرسید ما چطور به اسرائیل کمک کنیم، گفت:
"اگر می خواهید به اسرائیل کمک کنید، به آیپک کمک کنید."
مآخذ:
- عنایه، محمدجلال: قدرت یهودیان در آمریکا، محمدرضا بلوردی، مؤسسه مطالعات اندیشه سازان نور، تهران 1386.
- فیندلی، پل: فریب های عمدی، حقایقی درباره روابط آمریکا و اسرائیل، مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، چاپ اول، 1378.
- نظام شرابی، آمریکا و اعراب، ترجمه عباسی عرب، انتشارات وزارت ارشاد، جلد دوم، 1375.
- مجله نداء القدس، "لابی صهیونیست واقعیت ها و اسناد"، سال هفتم، شماره 93، 1/5/1385.
- غایی، کمال: مبادی القانون الدستوری و النظم السیاسیة، دمشق 1978.
- استیفنز، ریچارد: الصهیونیة الامریکیة و سیاسة آمریکا الخارجیة، بیروت.
- John J.Fialka, Washington Journal, 24June, 1987.
- Edward Roeder, News/sun - Sentinel(Fort Lauderdale, Florida) 28 June 1987.
- Transcripts Of Dulles Telephone Conversation, quoted in Neff, Earriors at Suez 416.
- Findly, They Dare to Speak Out, 161.
- New York Times, 31 October 1954.
Tivinan, The Lobby, p. 253.
http://ksgnotes-harvard.edu/Research/paperonsf/rwp/Rwpo6-0/$$file/rwp-06-011altpdf.