سامی ستیزی

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل


الف ـ تعریف:

سامی ستیزی یا آنتی سمیتیسم اصطلاحی است که جنبش صهیونیستی عربی برای دشمنی با یهودیان ساخته است. لغت "سامی" از باب دهم سفر پیدایش گرفته شده که در آن آمده است:

فرزندان نوح، سام و حسام و یافث بودند.

سامی ها اعراب یهودیان ونیز ملت های دیگری هستند که از سلاله سام شمرده می شوند.

تاریخ دقیق زایش واژه آنتی سمیتیسم به درستی مشخص نیست. واژه نامه "رندوم هاوس" (The Rondom House)یهودستیزی را چنین تعریف می کند: "تبعیض، نخوت و خشونت علیه یهودیان". این واژه نامه تاریخ استعمال واژه آنتی سمیتیسم را اواخر قرن نوزدهم یعنی سالهای 1885ـ1880 اعلام می کند.

تعریف دیگری از آنتی سمیتیسم، نسبت به تعریف واژه نامه "رندوم هاوس" تعریفی دقیق تر و وسیع تر (اما نه الزاما تعریفی جامع و مانع) باشد. هیأت معاونان یهودیان انگلیس که بدنه اصلی تشکلها و جوامع یهودی در انگلیس را تشکیل می دهد، مصادیق آنتی سمیتیسم را "هر گونه تخریب صدمه و لطمه به آثار و بناهای یادبود یهودیان، گورستانهای یهودی، اماکن مذهبی و غیرمذهبی یهودیان، انکار هولوکاست، هتک حرمت افراد عادی، تبعیض در توزیع فرصتهای شغلی و اجتماعی و از این دست اقدامات" ذکر کرده است. اگرچه در ظاهر تعریفی که هیأت معاونان یهودیان انگلیس از یهودستیزی ارائه می دهد، نسبت به واژه نامه "رندوم هاوس" تعریفی وسیع تر است؛ اما آنجا که اهانت به سنگ قبر یک یهودی تبلیغ می شود، قصد و غرض نهفته در این تعریف آشکار می گردد.

بنابراین دقت در انتخاب و پذیرش تعاریف ارائه شده از آنتی سمیتیسم حائز اهمیت است. زیرا صرف نظر از خشونت فیزیکی علیه یهودیان که به مصادیق آنتی سمیتیسم تغییر می گردد، مخالفت با سلطه یهود که از سوی روشنفکران و محققان در فضای اجتماعی اروپا در جریان است نیز به بهانه دشمنی با یهودیت، آماج انتقادهای شدید رسانه های در خدمت صهیونیسم جهانی قرار می گیرد.

از این رو در این گزارش آن بخش از رفتار خشونت آمیزی که با انگیزه های متعدد (که به آنها درهمین گزارش خواهیم پرداخت) نسبت به یهودیان اعمال می شود و در محدوده تعریف هیأت معاونان می گنجند به عنوان رفتار آنتی سمیتیکی پذیرفته می شود؛ اما آن دسته از واکنشها که علیه گسترش نفوذ یهودیان ـ یا به تعبیر هنری فورد در کتاب، یهود بین الملل ـ صورت می گیرد، به عنوان رفتار آنتی سمیتیک قابل قبول نمی باشد.

ولی صهیونیسم عمدا لغت سامی را تنها درباره یهودیان به کار می گیرد و اصرار می ورزد همه جنبش ها و فعالیت های مخالف با یهودیان در اروپا و سایر نقاط جهان را سامی ستیزی بنامد. صهیونیست ها این اصطلاح را به منظور گریز از کاربرد اصطلاح یهودستیزی لازم داشتند، زیرا لفظ یهودی در ذهن ملل اروپایی، در طول تاریخ، با سایه های زشتی همراه گشته بود. این واژه با صفات بخل، تنگ نظری، ترس و بهره کشی و نظایر آنها پیوند یافته بود.

ب ـ تاریخچه نظریه پردازی واژه سامی ستیزی:

پدیده یهودستیزی به زمان های بسیار دور برمی گردد. سیسرون خطیب رومی از حضور یهودیان در رم اظهار ناخرسندی کرده بود. از این رو یهودیان توسط رومیها مورد اذیت و آزار قرار گرفتند تا اینکه سرانجام دولت یهود در اثر حمله رومیها و تخریب معبد سلیمان برای بار دوم فرو پاشید و یهودیان دیگر نتوانستند حکومتی خودمختار در هیچ کجای جهان تشکیل دهند، از این رو در اقصی نقاط جهان پراکنده شدند. به گواهی تاریخ روابط یهودیان با مسیحیان در بهترین حالت، تیره و پرتنش بود. در برخی دوران وخامت اوضاع و روابط تا به حدی پیش می رفت که به حذف فیزیکی یهودیان به انحاء مختلف منجر می گردید. مبتنی بر این پیش زمینه ها در تاریخ روابط یهودیان و مسیحیان اصطلاح "آنتی سمیتیسم" یاسامی ستیزی و یهودی ستیزی رایج گردید.

اذیت و آزار یهودیان با احیا احساسات مذهبی در زمان جنگ های صلیبی نیز افزایش یافت و متعاقبا یهودیان از چند کشور اروپای غربی بیرون رانده شدند. آنها در سال های 1181 و 1306 و در زمان حکومت چارلز ششم در 1349 برای همیشه از فرانسه بیرون رانده شدند. در سال 1290 ادوارد اول دستور اخراج آنان را از انگلیس صادر کرد.

بسیاری از مورخان بر این عقیده اند که به واژه آنتی سمیتیسم به معنای یهودستیزی برای اولین بار در دهه 1870 و یا به وسیله ویلهلم مار، روزنامه نگار آلمان یهودی الاصل و یا توسط ارنست رنان به کار گرفته شد که موج نژادپرستی و تبلیغات ضدیهود را به همره داشت و محرک اصلی آن را بحران مالی 1873 آلمان می دانند. در سال 1879 پس از جنگ پروس و فرانسه که موجب ورشکستگی بسیاری از سرمایه داران آلمان گشته بود، سرمایه داران، یهودیان را علت ورشکستگی خویش می شمردند.

دشمنی میان یهودیان و جهان مسیحیت که از قرن اول میلادی آغاز گردید یک دشمن صرفا دینی بود اما در اواخر قرن هجدهم به دشمنی اقتصادی و نژادی مبدل گشت. پس از موج آزادی خواهی که انقلاب کبیر فرانسه در اروپا برانگیخت و زوال تعصبات دینی، را نیز در پی داشت مردم به دانش نوین گرایش و دلبستگی یافتند. یهودیان از این تحوّل بسیار سود بردند، زیرا در بیشتر کشورهای اروپایی از حقوق شهروندی برخوردار شدند ـ در هلند به سال 1796، در فرانسه به سال 1830، در دانمارک به سال 1849، در انگلیس به سال 1858، در اتریش به سال 1867 و سپس ایتالیا و آلمان و سوییس و کشورهای بالکان و بالاخره در روسیه ـ پس از انقلاب اکتبر 1917.

بانو (هاناارندت) می نویسد که یهودیان چه درفرانسه و چه در سایر کشورهای اروپایی پس از رسیدن به آزادی با دولت ها روابط اقتصادی برقرار کردند. سرمایه گذاران یهود توانستند رشته کارها را در کشورهای گوناگون به دست گیرند. وقتی موافقت نامه 1818 میان فرانسه و آلمان منعقد شد. رسیدگی به جنبه های مالی موافقت نامه را بانکداران یهودی در کشور به عهده گرفتند.

هنگامی که در قرن نوزدهم اندیشه ملیت ها مطرح شد و به همراه آن کوشش هایی جهت شناسایی نبوغ هر ملت صورت گرفت، یهودیان خود را ملتی سامی معرفی کردند که مایل نیست در سایر ملل جذب گردد. لذا به دلیل نفوذ بیش از حد یهودیان در مسائل مملکتی، تجارت، رشته های مختلف صنعتی، ایده اتحاد یهودیان سراسر جهان، حساسیت آنها به هر انقیاد و بالاخره چیرگی مالی یهودیان و رقابت آنها با سرمایه داری اروپایی، این سرمایه داری کوشش کرد تا کینه کارگران را علیه آنان برانگیزد و نبرد میان خود و کارگرانش (مبارزه طبقاتی) را به یک نبرد نژادی علیه یهودیان مبدل سازد.

در روسیه نیز اقداماتی انجام گرفته بود تا از مالکیت یهودیان بر زمین جلوگیری شود. همزمان در اروپای شرقی نیز آزار یهودیان که توسط یک سری جنایات سازماندهی شده بود با عنوان قتل عام منظم، به اوج خود رسید. فجیع ترین آنها در سال 1906 و در پی انقلاب ناموفق روسیه به وقوع پیوست.

حاصل این قتل عام ها که ویرانی حدود 600 شهر و روستا را در برداشت، کشتار هزاران یهودی و تخریب و به غارت رفتن دارایی های آنها بود. تاریخ دانان بر این عقیده اند که این حرکت، نتیجه یک سیاست عمدی دولت با هدف منحرف کردن نارضایتی کارگران و کشاورزان روسیه، به کانال تعصبات مذهبی بود. این مسئله به وسیله تبلیغات، از جمله انتشار سند مشهور "پروتکل های حکمایصهیون" مبنی بر تسلط یهود بر عالم و گزارش های دیگر، حاد نگه داشته شد.

این گزارش ها تقریبا کتاب مقدس آنتی سمیتیزم شد و تنها در سال 1921 بود که روزنامه نگار انگلیسی "فیلیپ گرونر" (Granr)جعلی بودن اسناد توسط پلیس مخفی روسیه را فاش ساخت.

آنگاه صهیونیسم پا به میدان گذاشت و از این دشمنی استفاده کرده کوشید تا آن را به صورت یک پدیده ثابت و عقیده ای ریشه دار جلوه گر سازد.

موسی هس (1871ـ1812) از اولین اندیشمندان صهیونیست بود که بر آن شد از نژادگرایی سامی بهره گیری کند و آن را به یک باور صهیونیستی مبدل سازد. او در کوشش هایش برای حل مسئله یهود، آن دسته از یهودیانی که دعوت به جذب شدن در تمدن غرب می کردند را مورد حمله قرارداد و در تلاش برای نفی برتری نژادی آریایی ها مدعی شد که انسانیت از نظر ساخت ارگانیک خود بدون یهودیان از پیشرفت ناتوان است. گروهی بر این عقیده اند که پروفسور کریسچین لاسن، اولین فردی بود که اظهار داشت که سامی ها در بسیاری جهات از آریایی ها و دیگر نژادها متمایزند.

اما لئوپنسکر (1891ـ1821) کوشید آنتی سمیتیسم را به عنوان یک بیماری ارثی ملت های جهان قلمداد کند.

او مدعی بود که نفرت ملت ها از یهودیان جنبه روانی دارد و آنتی سمیتیسم بیماری درمان ناپذیری است که از پدر به فرزند منتقل می شود و پیشرفت جوامع نیز نمی تواند آن را ریشه کن سازد. مگر آنکه موقعیت یهود به طور اساسی تغییر پیدا کند.

سپس نوبت هرتسل فرا می رسد که در زمان او حادثه مشهور دریفوس روی داد (1906ـ1894) و صهیونیست ها از آن به صورت بسیار زشتی بهره گیری کردند و آن را دلیلی برای سامی ستیزی به حسابآوردند این حادثه موجب گشت هرتسل دیدگاه خود را تغییر دهد و معتقد شود که مسئله یهود یک مسئله اقتصادی نبوده بلکه یک موضع ملی است و حل آن از طریق تبدیل آن به یک مسئله سیاسی میسر نخواهد شد. هرتسل براین باور بود که آنتی سمیتیسم نیروی یهودیان را به ایشان بازگردانده و برای جنبش صهیونیستی و تکامل شخصیت یهودیان سودمند خواهد بود. و در آینده تنها به این جریان می توان برای رشد صهیونیسم اعتماد کرد.

سپس حاییم و ایزمن به میدان آمد و مدعی شد که آنتی سمیتیسم یک مسئله روانیست و تا زمانی که یهودیان وجود داشته باشند باقی خواهد ماند.

همه این تلاش ها بدین منظور صورت می گرفت که یهودیان را به دامان صهیونیست بیفکند و با کاشتن بذر ناباوری و هراس در دل های ایشان، یا برانگیختن احساسات برتری طلبی و غرور و اوهام برتری نژادی، از جذب آنان در سایر ملت ها جلوگیری کنند.

صهیونیسم از اندیشه آنتی سمیتیسم برای تحقق هدف هایش جهت تأسیس یک دولت صهیونیستی در فلسطین بهره می گرفت و هرگاه که آتش سامی ستیزی رو به خاموشی می رفت، در دامن زدن به تبلیغ می کوشید کسانی بر این باور بودند که با شکست نازنیسم عمر سامی ستیزی نیز به سر خواهد آمد اما صهیونیست ها همچنان ادامه یابد، زیرا صهیونیسم معاصر از سامی ستیزی بسیار سود می برد و آن را به عنوان ابزار کسب مال و قدرت و نیز به وسیله ارعاب جهانیان و توجه کشور اسرائیل و به ویژه ارعاب انسان اروپایی که در نتیجه تبلیغات صهیونیست ها از عقده گناه و نکوهش وجدان رنج می برد، به کار می گیرد.

صهیونیسم در اوایل این قرن توانست شمار زیادی از نویسندگان و اندیشمندان غربی که فریبخورده و در دام آن افتاده بودند. را در راه نشر چنان تعریفی از سمیتیسم که در خدمت جنبش صهیونیسم به کار آید، بسیج کند. اینان اطلاعات خود را درباره آنتی سمیتیسم غالبا از منابع یهودی مانند فرهنگ (دایره المعارف) یهودی دریافت می کردند که بیش از 150 ستون به شرح این عنوان اختصاص داده است و طی آن تاریخچه آنتی سمیتیسم از 410 سال پیش از میلاد مسیح بیان شده است.

یکی از سرشناس ترین نویسندگان که آنتی سمیتیسم را به نحوی در خدمت حرف های صهیونیست ها قرار گیرد مورد بحث قرار داد، نویسنده انگلیسی جیمز پارکسی است که آن را برنده ترین سلاح بر ضد دموکراسی و از عوامل ویرانگری شمرده است او گفته است که سلاح آنتی سمیتیسم تنها ضد یهودیان نبوده بلکه سراسر جهان غرب را مورد تهدید قرار می دهد. آنتی سمیتیسم در نزد این نویسنده به زودی مفهوم اسرائیل ستیزی را یافت و هرگونه دشمنی با اسرائیل حتی دشمنی مشروع عرب ها با آن، سامی ستیزی نام گرفت وی علی رغم اعتراف به اینکه رفتار عرب ها با یهودیان در طول تاریخ از دشمنی خالی بوده دشمنی عرب ها با صهیونیسم را با سامی ستیزی، یکی می شمارد.

استفاده از برچسب آنتی سمیتیسم در مورد هرکس که در برابر جنبش صهیونیسم ایستادگی کند یا به افشای فعالیت های آزمندانه و توسعه طلبانه صهیونیست ها بپردازد موجب گشته است که آنان بر دستگاه های تبلیغاتی غرب مسلط شوند. و هیچ نویسنده یا اندیشمند یا روزنامه نگار آزاده ای نتواند بدون بیم از این برچسب، دوباره صهیونیسم به افشاگری پرداخته و آن را محکوم سازد. کار به جایی رسیده است که صهیونیسم، اتحاد شوروی را به علت سیاست آن نسبت به یهودیانی که در اقتصاد این کشور خرابکاری می کنند و یا سیاست آن در برابرمهاجرت یهودیان از این کشور به آنتی سمیتیسم متهم کرده است، و به منظور آنکه غرب مسیحی را بر ضد اتحاد شوروی برانگیزد آنتی سمیتیسم این کشور را با "مسیحی ستیزی" مرادف ساخته است.

آنتی سمیتیسم در نزد بلزر معانی متعددی داشت. از نظر او شورش کارگران آلمانی بر ضد سرمایه داری یهود و مخالفت با تسلط یک مشت یهودی بر اقتصاد آلمان، "آنتی سمیتیسم اقتصادی" یا ضدیت با سرمایه داری بود. یعنی حتی دشمنی با سرمایه یهودی در نزد او، آنتی سمیتیسم شمرده می شد بهره گیری صهیونیسم از آنتی سمیتیسم در این حد متوقف شد بلکه هرکس به خاطر تیره روزی فلسطینیان با ایشان اظهار همدردی می کرد به آنتی سمیتیسم متهم می شد، همان گونه که عرب های (سامی) نیز به سامی ستیزی متهم شدند.

در سال 1951، زمانی که یهودیان عراقی در تل آویو به عنوان اعتراض نسبت به تبعیض میان اشکنازی ها و سفاردی ها به تظاهرات پرداختند، بن گوریون آنان را مورد حمله قرار داد و تظاهرات ایشان را "آنتی سمیتیسم اسرائیلی" خواند.

بدین گونه "آنتی سمیتیسم" تماما به "آنتی صهیونیسم" مبدل گشت و دشمنی با صهیونیسم یا ابراز انزجار نسبت به تجاوز اسرائیل بر مردم مسلمان فلسطینی و ملت عرب، یا جانبداری از حق مردم مسلمان فلسطینی به آنتی سمیتیسم شمرده شد.

صهیونیسم پس از آنکه سلاح آنتی سمیتیسم را فعالانه به منظور برپایی دولت خود در فلسطین به کار برد، هنوز هم در برابر هر دولت یا سیاستمداری که به انتقاد از (اسرائیل) بپردازد، یا نسبت به عرب ها موضع تأییدآمیز اتخاذ کند، از این سلاح استفاده می کند.

ج ـ انگیزه های سامی ستیزی:

انگیزه های متعددی را می توان برای مخالفت با یهودیان در اروپا در ادوار مختلف تاریخ نام برد. از این میان می توان به سه دسته کلی اشاره نمود:

1 ـ انگیزه های قومی ـ مذهبی:

شاید بتوان به جرأت ادعا کرد که قدمت این مورد از موارد دیگر بسیار بیشتر است. ویل دورانت ردپای احساسات ضد یهودی از نوع قومی ـ مذهبی را در دوران تمدن باستان پی جویی می کند. به این تعبیر گفته می شود که حتی جنگهای صلیبی با کشتار یهودیان و با فناوری روحانیون مسیحی و به جرم مسیح کشی یهودیان آغاز شدند.

2 ـ انگیزه های اقتصادی:

رباخواری بی پروای یهودیان از یک سو با قوانین کلیسا در تضاد بود و از سوی دیگر رفته رفته تعادل اقتصادی جامعه را برهم می زد. این وضع تا جایی پیش می رفت که خاص و عام در ورطه بدهیهای سنگین غرق می شدند (ماجرای بدهیهای ریچارد اول پادشاه انگلیس به یهودیان معروف است). در چنین وضعیتی چاره ای جز حذف فیزیکی یهودی رباخوار باقی نمی ماند.

3 ـ انگیزه های سیاسی:

در این خصوص شاید بتوان به احساس خطر ناگفته و نانوشته مردم کشورهای مختلف از نفوذ و سلطه لابیهای یهودی در دستگاههای حکومتی کشور خود اشاره کرد که آشکارا اهرم فشار قویی برای برهم زدن موازنه قوا به سود یهودیان است. هر ملتی با آگاهی از رشد قارچ گونه انجمنها، تشکلها و سازمانهای یهودی، رفته رفته احساس خطر کرده وطبیعتا به انحاء مختلف نسبت به آن واکنش نشان خواهد داد.

د ـ مصادیق سامی ستیزی:

سامی ستیزی یایهودستیزی(آنتی سمیتیسم) اگرچه دارای سابقه طولانی است اما بیشتر به ظلمهای منتسب به نازیها در قبال یهودیان در طول جنگ جهانی دوم اشاره دارد. آنتی سمیتیسم امروزه با تغییرات زیادی هم در مفاهیم و هم در مصادیق روبه رو شده است اما هنوز تعریف مشخص و واحدی از این مفهوم وجود ندارد.

صهیونیستها و به ویژه دولت اسرائیل برای بزرگتر کردن حاشیه امنیتی خود هرگونه اقدامی که علیه یهودیان، دولت اسرائیل و صهیونیستها انجام شود، تا جایی که هر موضوعی و اقدامی که چه به طور مستقیم و چه غیرمستقیم به امنیت دولت اسرائیل مربوط می شود را در زمره مصادیق آنتی سمیتیسم ارزیابی می کنند. به همین دلیل گونه های مختلف آنتی سمیتیسم از قبیل آنتی سمیتیسم سیاسی، فرهنگی، مذهبی و... را مطرح می کنند.

با وجود این تعاریف از واژه آنتی سمیتیسم، در مجموع می توان گفت که اقداماتی مانند تهاجم، تخریب، شعارنویسی، تهدید، افترا، حمله و اذیت و مزاحمت به عنوان شاخص های اصلی آنتی سمیتیسم مطرح است. در کنار اینها، تهدید در قالب نامه های تهدیدآمیز، ایمیل، گفتار شفاهی و ... هم از مصادیق آنتی سمیتیسم به شمار می روند.

جامع ترین مصداق شناسی مفهوم آنتی سمیتیسم از سوی نهادهای فرهنگی مبارزه با آنتی سمیتیسم در محورهای زیر ارائه شده است:

ـ تخریب (Vandalism)اماکن یهودی اعم از تخریب کنیسه ها شامل پرتاب سنگ، آتش سوزی وهمچنین تخریب قبرستان یهودیان.

ـ استفاده از نمادها و سمبل های جنگ جهانی دوم مانند به کارگیری صلیب شکسته یا ستایش هیتلر.

ـ توهین به یهودیان در قالب هر نوع رفتار، گفتار و نوشتار.

ـ تحقیر یهودیان به هر صورت.

ـ تهدید (Threat) .

ـ حمله و ضرب و شتم(Attack) .

ـ ترویج تنفر(Proliferation of Hate) .

ـ تقدیر از افراد یا گروههای آنتی سمیتیست.

ـ انتقاد از اسرائیل.

ـ انکار هولوکاست.

ـ انتساب کشتن حضرت مسیح به یهودیان و همچنین انتشار ایده استفاده از خون غیریهودی در نان فطیر.

ـ به کارگیری تئوری توطئه همچون ایده قدرت طلبی یهودیان و تلاش آنان برای سیطره بر جهان.

از دیگر مصادیقی که صهیونیستها برای مفهوم آنتی سمیتیسم به ویژه در سال 2006 و با افزایش اقدامات ضدصهیونیستی در آمریکای جنوبی و به ویژه ونزوئلا در نظر گرفته اند می توان به حمایت از اسلام رادیکال و رابطه با رهبران خاورمیانه همچون محمود احمدی نژاد رئیس جمهور ایران، بشاراسد رئیس جمهور سوریه و سید حسن نصرالله دبیرکل حزب الله اشاره کرد. اگرچه برخی از موارد گفته شده، هیچ ربطی به آنتی سمیتیسم و یهودستیزی ندارد ولی صهیونیستها و مخصوصاً دولت اسرائیل می خواهند از این طریق مخالفت رهبران خاورمیانه نسبت به اسرائیل را مخالفت با یهودیان سراسر جهان قلمداد کنند. در حالی که در این کشورها هیچ گونه رفتار و اقدام آنتی سمیتیستی به معنی یهودستیزی در قالب مقابله با مذهب یهودیت وجود ندارد.

ه ـ دسته بندیهای موجود در میان مخالفان یهودیان:

مخالفان یهودیان ترکیبی از طیفهای مختلف هستند. طیف اول که جنجالی ترین گروه را نیز تشکیل می دهند نژادپرستان در اروپا هستند. این گروه تنها با حضور یهودیان مخالف نیستند، بلکه اقلیتهای نژادی دیگر از جمله ترکها و مهاجران آسیای میانه نیز آماج این نوع تهاجمات نژادپرستانه قرار می گیرند. طیف دوم مرا افرادی با انگیزه های ملی گرایانه تشکیل می دهند. این گروه هر فرد خارجی را بیگانه می انگارد و با حضور هر فردی غیر از ملیت خود در خاک کشورشان مخالف اند (البته سؤالی که در اینجا به ذهن متبادر می شود آن است که یهودیان، مسلمانان و... که به عنوان مثال ملیت کشور آلمان یا هلند و... را دارند، چرا باز هم از نظر این گروه بیگانه تلقی می شوند؟) در میان طیفها و دسته بندیهای سیاسی، راستگرایان و چپگرایان افراطی به دلیل ماهیت افراط گونه عقایدشان به نحوی با روند آنتی سمیتیسم ارتباط پیدا می کند راستگرایان افراطی را بیشتر با ماهیت نژادپرستانه آنتی سمیتیسم جدید پیوند می دهند و چپ افراطی نیز دارای انگیزه های شدید ملی پرستانه است.

با محور قرار دادن سیاستهای اسرائیل طیف دیگری از مخالفان یهود شکل می گیرد. البته این گروه را نمی توان ضد یهود تلقی کرد، بلکه این طیف بیشتر انگیزه های ضد اسرائیلی دارند. به ادعای یهودیان این طیف در بسیاری از موارد با یکسان انگاشتن یهود و اسرائیل مخالفت خود با سیاستهای اسرائیل را متوجه یهودیان نیز می کند؛ از این رو می توان ادعا کرد در این طیف آنتی سمیتیسم از آنتی صهیونیسم و آنتی اسرائیلیسم نشأت می گیرد.

طیف دیگر از مخالفان متشکل از متفکران،محققان و صاحب نظران هستند که از طریق نوشتار، سخنرانی و برگزاری نشستهای علمی ـ فرهنگی مخالفت خود را با سلطه یهود اعلام می کنند. طیف روشنفکران مطرح اروپایی با تشکیک در اسناد ارائه شده درباره هولوکاست و متهم نمودن یهود به جعل تاریخ و چالش با تاریخ نگاری صهیونیستی علیه سلطه یهود اقدام می کنند.

در این میان یهودیان ضد صهیونیست که به تأسیس تشکلها، سازمانها و انجمنهای ضد صهیونیستی، ضمن پایبندی به اصول دین موسی (ع) به مبارزه با سیاستهای رژیم صهیونیستی می پردازند، در زیر گروه طیف متفکران و روشنفکران قرار می گیرند. یهودیان ضد صهیونیسم با برگزاری نشستها، سمینارها و انجام فعالیتهای فرهنگی از این دست، سیاستهای نژادپرستانه رژیم صهیونیستی را در داخل و خارج از فلسطین به شدت به چالش کشیده اند.

و ـ مستندات یهودیان برای ادعای افزایش سامی ستیزی:

یهودیان برای اثبات ادعای خود در خصوص افزایش یهودستیزی به رفتار با یهودیان در اروپا استناد می کنند: به آتش کشیده شدن امکان مذهبی و غیرمذهبی در فرانسه، انگلیس و آلمان، حادثه انفجار در دو کنیسه یهودی در ترکیه، تخریب گورستانهای یهودی در بلژیک، فرانسه و انگلیس و از این دست حوادثی که علیه یهودیان در اروپا در جریان است. صرف نظر از وقایع اخیر دو رویداد مهم از سال 2000 به بعد بر فعالیتهای یهودستیزانه تأثیر شایانی داشته است. نخست آغاز انتفاضه دوم (سپتامبر 2000) فلسطینیان که منجر به واکنش شدید جوامع عرب و مسلمانان نه تنها در خاورمیانه بلکه در کشورهای اروپایی که جمعیت قابل ملاحظه ای از مسلمان وعرب دارند، شده است.

طبق اظهارات منابع یهودی، حوادث آنتی سمیتیکی از زمان آغاز انتفاضه دوم به بعد بین سالهای 2001 و 2002 به پیش از 550 مورد رسید. واقعه یازدهم سپتامبر 2001 نیز نقطه عطفی در این زمینه بود. یازده سپتامبر موج جدیدی از یهودستیزی از یک سو و مبارزه با تروریسم از یک سود و مبارزه با تروریسم از سوی دیگر را برانگیخت. این واقعه آغاز دوران جدیدی برای معرفی آنتی سمیتیسم به عنوان مهمترین مصداق تروریسم در عرضه بین الملل بود.

همچنین به ادعای یهودیان گفته می شود حوادث دیگری همچون برگزاری کنفرانس تبعیض نژادی 2001 در دوربان ـ آفریقای جنوبی که در آن بیش از سه هزار سازمان غیردولتی که نمایندگی ملتهای جهان را یدک می کشیدند صهیونیسم را برابر با نژادپرستی دانسته و خواستار احیای مجدد قطعنامه 3379 که صهیونیسم را مساوی نژادپرستی قلمداد نموده بود گردیدند. این امر تأثیر بسزایی در تشدید فشار به یهودیان دیاسپورا داشته است.

تحلیل آمار موجود از وقایع آنتی سمیتیکی و مقایسه آن با حوادث خاورمیانه رابطه مستقیمی میان اوج گرفتن درگیریهای خاورمیانه و اقدامات یهودستیزانه در سرتاسر قاره اروپا را نشان می دهد. صهیونیسم بین الملل درصدد برآمد تا چنین وانمود نماید که بیشتر وقایع آنتی سمیتیک در مناطقی اتفاق می افتد که جمعیت در خور توجهی از اعراب/مسلمان و یهودی داشته است. به عنوان مثال می توان از کشور فرانسه نام برد که حدود شش میلیون مسلمان و 600 هزار یهودی در آن اقامت دارند.

ز ـ بهره برندگان اصلی پیامدهای اقدامات سامی ستیزی:

در اروپایی که آنتی سمیتیسم تبدیل به معیاریبرای فاصله گرفتن یا پایبندی به حقوق بشر شده است، دامن زدن به اقدام علیه یهودیان دستاویزی برای در حاشیه امنیت قرار دادن یهودیان شده است. صهیونیسم جهانی با در اختیار داشتن رسانه های ارتباط جمعی گسترده در نقاط مختلف جهان و نیز کانالیزه کردن موضوع آنتی سمیتیسم در جهت بزرگنمایی آن گام داشته است. هدف از این اقدام نیز مطلوب نمایی بیشتر یهودیان و متعاقب آن مهیا نمودن خوراک تبلیغاتی در جهت جلب حمایت بیشتر افکار عمومی دنیا برای تأیید سیاستهای رژیم صهیونیستی در داخل و خارج از سرزمین فلسطین بوده است.

اسرائیل با اعلام این موضوع که هر اقدامی که علیه یهودیان انجام می شود درواقع اقدام علیه امنیت اسرائیل است ـ به عبارتی با امتزاج یهود با اسرائیل ـ و با برخورداری از جامعه ای سازمان یافته در زمینه کاربرد تبلیغات منسجم، در اصل بهره برنده اصلی اقدامات آنتی سمیتیکی بوده است.

استفاده تبلیغاتی گسترده، منسجم و سیستماتیک از آنتی سمیتیسم تا به آنجا موفق بوده است که در افکار عمومی اروپا آزار به یک یهودی این احساس را در پی دارد که به قشر یهودیت توهین شده است. در همین راستا یک مؤسسه خیریه یهودی با انتشار آماری مدعی شد موضوع تهاجم نظامی به عراق موجب افزایش فعالیتهای ضد یهودی در انگلیس شده است. مسئول روابط عمومی این مؤسسه در این زمینه گفت: "نهضت ضد جنگ و طیف گسترده ای از فعالان امور اجتماعی، تهاجم نظامی به عراق را در راستای منافع صهیونیسم می دانند.

برخی از تحلیلگران هدف از انتشار این گونه آمارها و تبلیغ آن را مظلوم جلوه دادن یهودیان و مرتبط کردن پیروان این دین آسمانی با صهیونیستهامی دانند."

نکته دیگر در خصوص بهره برندگان اصلی آنتی سمیتیسم آن است که در بسیاری از کشورهای اروپایی (به ویژه فرانسه) که اقدامات آنتی سمیتیک در آنها افزایش یافت. دولتها در صدد تشدید اقدامات امنیتی در سطح جامعه برآمدند. از این رو به دلیل افزایش ملاحظات امنیتی در سطح جامعه که به دلیل افزایش اقدام علیه یهودیان انجام شد، بهره برنده ابتدایی از اقدامات آنتی سمیتیک شهروندان این کشورها هستند که جامعه یهودیان به عنوان اقلیت ساکن در این جوامع نیز از آن سود می برند.

ح ـ سامی ستیزی یا مخالفت با سلطه جهانی یهود:

هرچند اقداماتی علیه یهودیان در کشورهای مختلف اروپایی انجام شده است؛ اما این واقعیت مشابه با اقداماتی است که در ادوار مختلف نسبت به اقوام دیگر در سراسر جهان صورت گرفته است. تنها تفاوت در بزرگنمایی آنتی سمیتیسم در جهت بهره برداری از آن و در حاشیه امنیت قرار دادن یهودیان و رژیم صهیونیستی است. با فرض پذیرش انگیزه بهره برداری تبلیغاتی از آنتی سمیتیسم ناچار این حقیقت روشن می شود که این گونه اقدامات از پیش برنامه ریزی شده اند. چنین وقایعی دارای دو بعد کاذب و اصیل هستند. بعد کاذب آنها همانا مظلوم نمایی یهودیان است که به اقدام علیه یهودیان ـ آنتی سمیتیسم ـ تعبیر می شود. بعد دیگر بیانگر مخالفت جهانی با سلطه یهودیان است.

اقدامات غیرفیزیکی که از سوی اندیشمندان و صاحب نظران در قالب گفتگو، سخنرانی، برگزاری نشستهای دوره ای، انتشار مقالات و کتب متعدد با موضوع سلطه و نفوذ آهسته و پیوسته یهودیان در کشورهای اروپایی صورت می گیرد را نمی توان مبارزهبا یهود یا از نوع اقدامات آنتی سمیتیکی قلمداد کرد. این فعالیتها در اصل مبارزه با سلطه جهانی یهود است که آگاهانه و با نیت آگاهی بخشیدن به افکار عمومی در اروپا انجام می شود.

مآخذ:

  1. ویل دورانت، تاریخ تمدن (قیصر و مسیح)، مترجم: حمید عنایت و دیگران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، جلد سوم، تهران 1370.
  2. هنری فورد، یهود بین الملل، مترجم: علی آرش، مؤسسه فرهنگی پژوهشی ضیاء اندیشه، تهران 1382.
  3. مصاحب، غلامحسین: دایره المعارف فارسی، تهران، فرانکلین، 1345 ه. ش.، شماره 1/125.
  4. آشوری، داریوش: فرهنگ سیاسی، تهران، انتشارات مروارید، 1358 ش/34 و 35.
  5. حاردلو، ابراهیم: الصهیونیة وعداءالسامیة، خارطوم، 1970 م.
  6. المسیری، عبدالوهاب: موسوعة المفاهیم و المصطلحات الصهیونیة، قاهره 1975 م.
  7. لیلنتال، آلفرد: الصهیونیة حرکة عنصریة المناورات الصهیونیة. ابحاث مؤمر طرابلس، المؤسسة العربیة للدراسات و النشر، بیروت 1979 م/62.
  8. والز، همفری: ابحاث موتمر طرابلس، الصهیونیة و العنصریة/29، 30.
  9. هرمان، کلاوس: ابحاث مؤمر طرابلس، اضواء تاریخیة علی الصهیونیة السیاسیة و اللاسامیة/210 ـ 213.
  10. بولتن رویداد و گزارش صهیونیسم، (حوزه اروپا)، شماره 1/29، 30/10/1383.
  11. The Random House Dictionary of the English Language, Second edition,
  12. Unabridged, 217.
  13. www.Bod.org.uk/arshive:antisemitism.
  14. Cecil Roth, A History of the Jews, Revised Edition, USA 1988, Random House, INC. p.4.
  15. Encyclopaedia judaica, erusalem, 1971, Vol 3, 87-159.
  16. Chamber's Encyclopedia, london, 1969, Vol 1, 482.