آسیای میانه ـ اسرائیل، روابط

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل


مقدمه:

به دنبال سقوط اتحاد جماهیر شوروی و ظهور جمهوریهای جدید در قفقاز و آسیای مرکزی، رژیم صهیونیستی تلاشهای همه جانبه ای در جهت نفوذ و بسط روابط اقتصادی و سیاسی خود با جمهوریهای تازه استقلال یافته این منطقه را آغاز کرد و تلاش کرد روابط خود با این کشورها را با ابزار دیپلماسی و تجارت توسعه دهد. بدین ترتیب اسرائیل در سال 1992 آذربایجان، قزاقستان، قرقیزستان و تاجیکستان و در سال 1993 ترکمنستان را به رسمیت شناخت. در این بستر یک اتحاد استراتژیک میان اسرائیل و برخی کشورهای جدیدالتأسیس شکل گرفت که دربرگیرنده هدف اسرائیل مبتنی بر توسعه و بسط حوزه نفوذ در ورای منطقه بود.

الف ـ استراتژی سیاست خارجی اسرائیل در آسیای میانه:

موازنه های متغیر سالهای دهه 1990 و تحولات جدید ناشی از فرایند جهانی شدن، اسرائیل را وادار به ارزیابی و شکل دهی مجدد مراحل تحقق استراتژی خود در منطقه آسیای میانه و قفقاز کرد. مراحل و اصول تاکتیکی این استراتژی عبارتند از:

1 ـ رسیدن به انعطاف دیپلماتیک در ایجاد کشمکشهای بین الدولی کشورهای خاورمیانه.

2 ـ بهره برداری از منابع منطقه و ارائه پروژه های چند کشوری.

3 ـ باز کردن دروازه آسیا به روی خود و آن گاهتوسعه روابط دیپلماتیک و اقتصادی.

4 ـ استفاده از فرصتهای ایجاد شده برای رسیدن به موقعیتی بسیار مؤثر در شکل دادن به استراتژیهای جهانی و گریز از محدوده خاورمیانه به منظور تضمین یک حضور جهانی بزرگتر.

در این استراتژی نقش جمهوریهای جدید آسیای مرکزی بسیار خاص و مورد تأکید بود. تماسهای سریع و شگفت آور اولیه و توسعه روابط اسرائیل با این جمهوریها نشانگر اهمیت این منطقه برای اسرائیل است.

تلاش کشورهای عربی برای ایجاد و توسعه روابط با کشورهای منطقه به همراه نفوذ تمدن و فرهنگ ایرانی در میان جوامع آسیای میانه، جایگاه و اهمیت شکل دهی، ایجاد و توسعه روابط اسرائیل با کشورهای منطقه را در فرایند سیاستگذاری خارجی رژیم صهیونیستی برجسته تر می ساخت.

ب ـ زمینه های روابط:

اسرائیل و جنبش صهیونیسم جهانی به منظور تثبیت حضور خود در جهان همواره سعی کرده از تمام رویدادها و تغییرات و تحولات جهان به نفع خود بهره برداری کند. یکی از رویدادهایی که تلاش کرد از آن استفاده کند، تغییر و تحولات کشورهای آسیای میانه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی (سابق) است. اسرائیل که در شرایط جنگ سرد نقش اهرم استراتژیک غرب در خاورمیانه را ایفا می کرد، با فروپاشی اتحاد شوروی و پایان پذیرفتن کشمکش اعراب ـ اسرائیل، این نقش را از دست داد. لذا به منظور احیاء این نقش شعار مبارزه با بنیادگرایی در خاورمیانه و جهان اسلام را برانگیخت و آمریکا را قانع کرد که برای مبارزه با بنیادگرایی در خاورمیانه و جهان اسلام و زیرنظر گرفتن پیشروی ایران در خاورمیانه و آسیای مرکزی، نقش اسرائیل ضروری است. در واقع همان طور که بسیاری از پژوهشگران عنوان کرده اند مسأله بنیادگرایی در آسیای میانه بیشتر جنبه تبلیغاتی دارد تا اسرائیل بتواند حمایت سیاسی و مالی آمریکا را برای پیشبرد مقاصد خویش در این منطقه داشته باشد.

البته آمریکا که پس از محروم شدن از دشمنی مانند اتحاد شوروی، به دشمن تازه ای برای توجیه خط مشی های خود نیاز داشت، نقش جدید اسرائیل را پذیرفت. از طرف دیگر اسرائیل با تلاش گسترده خود کشورهای آسیای میانه را قانع کرد که راه رسیدن به کمکهای غرب از تل آویو می گذرد. این جمهوریها نیز هرچند موافق سیاست اسرائیل نبودند اما همکاری با اسرائیل را پذیرفتند تا از این طریق به کمکهای مالی، اقتصادی و فنی غرب دست یابند.

پس از نابودی نظام کمونیستی شوروی و فروپاشی این امپراتوری که منجر به استقلال تعدادیاز کشورهای مسلمان نشین آسیای میانه و رها شدن آنها از زیر سلطه شوروی گردید این کشورها موردنظر اسرائیل قرار گرفتند. لذا این رژیم در ترسیم خطوط موردنظر خود در این منطقه به ویژه برای نفوذ هرچه بیشتر در این کشورهای تازه از بند رسته، در زمینه های مختلف شروع به فعالیت کرد.

البته اسرائیل روابط اقتصادی با آسیای میانه را در سالهای آخر عمر شوروی سابق آغاز کرده بود و با امیدواری به گسترش هرچه بیشتر مناسبات به ویژه به این دلیل که می توانست کمکهایی در بخش کشاورزی و خصوصا در زمینه آبیاری، مدیریت آب و کشت پنبه ارائه کند و در مقابل، از امکانات موجود در این کشورها استفاده نماید، شروع به فعالیت در زمینه های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی در این کشورها کرد و در زمینه سیاسی و دیپلماسی نیز در تلاشهای خود برای گشودن پلهای بازبین خود و جمهوریهای آسیای میانه با مشکل چندانی روبه رو نشد زیرا از حضور دیپلماتیک خود در مسکو از زمان تجدید روابط با شوروی سابق در اکتبر 1991، برای این مسأله یاری گرفت. فعالیتهای گسترده اسرائیل از زمان شروع استقلال این کشورها، برای برقراری روابط با آنها به منظور تحقق زمینه های یادشده، بی وقفه ادامه یافت و حضور یهودیان در آسیای میانه نیز به عنوان نقطه اتکاء و توان بالقوه صهیونیستها و بهانه ای برای ادامه فعالیت اسرائیل، مورد توجه خاص این رژیم قرار گرفت.

از طرفی دیگر تلاش جمهوریهای تازه استقلال یافت برای اثبات وجود خود در صحنه جهانی و اوضاع اقتصادی وخیم آنها، یک فرصت طلایی را برای برقراری روابط اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و حتی نظامی با رژیم صهیونیستی و نیز جلب نظر آنها در سازمانهای بین المللی به وجود آورد. بدین لحاظ اسرائیل به نمایندگی از سوی جنبش صهیونیسم جهانی، در چارچوب یک فعالیت سازمان یافته به صورتی گسترده، سرمایه داران و کارشناسان زبده یهودی را به این جمهوریها اعزام کرد.

وجود یهودیان در آسیای میانه و نیازمندیهای بسیار زیاد این کشورها در زمینه های مختلف، اقتصاد از هم پاشیده و به جای مانده از رژیم کمونیستی، فقر بی حد و حصر مردم و کمبود مواد غذایی باعث گردید که جمعیتها و سازمانهای یهودی بدون هیچ نظارت و حسابگری، در زمینه های مختلف وارد صحنه شوند و بدون این که مورد اعتراض قرار گیرند فعالیتهای خود را آغاز کنند.

صهیونیستها با آگاهی کامل از توان هسته ای بعضی از کشورهای مسلمان نشین آسیای میانه و هراس از احتمال ورود برخی سلاحهای تاکتیکی این جمهوریها به کشورهای اسلامی نظیر پاکستان و ایران و همچنین علاقه مندی مردم این مناطق به اسلام و جمهوری اسلامی ایران، جهت به کنترل درآوردن خیزشهای اسلامی و محدود کردن نفوذ اسلام در آسیای میانه و جلوگیری از دستیابی جمهوری اسلامی ایران به سلاحهای پیشرفته، به ویژه تسلیحات هسته ای موجود در بعضی از این کشورها، اهتمام ویژه ای به عمل آوردند و سعی کردند از هر کس و هر کشوری که دارای هویت اسلامی است ومی خواهد نقشی در این جمهوریها داشته باشد جلوگیری کنند.

آنان در این برهه از زمان با اعزام بیش از چهارهزار نفر از تئوریسینها و استراتژیستها و عناصر جاسوسی و کارکشته خود به منطقه، سعی در مسخ ارزشهای سنتی، فرهنگی و مذهبی مسلمانان و ارائه الگوی غربی و نهادینه ساختن بی مذهبی با چاشنی اسلام مورد نظر خود کردند که با اسلام اصیل تفاوت بسیاری دارد.

در میان صهیونیستهایی که به کشورهایی آسیای میانه سرازیر شدند بازرگانان یهودی نیز با رؤیای تسخیر بازارهای بزرگ کشورهای تازه استقلال یافته به منطقه هجوم آوردند و متخصصین آنها نیز برای بهره برداری از تجارب موجود خود در زمینه های انتقال تکنولوژی پیشرفته و طراحی دستگاههای الکترونیکی و ارتباطات، شروع به برنامه ریزی در این کشورها کردند.

ج ـ عوامل مؤثر در روابط:

در خصوص این که چرا اسرائیل سعی کرد به آسیای میانه نفوذ کند و روابط خود را با کشورهای مسلمان نشین این منطقه در زمینه های مختلف مستحکم سازد، نظریه پردازان و تئوریسینهای سیاسی جهان نظرات زیادی داده اند که در مجموع همه آنها در چندین عامل جمع شده و اکثرا دارای وجوه مشترکی می باشد که در زیر به آنها اشاره می شود.

1 ـ وجود سلاحهای هسته ای و استراتژیک و چندین پایگاه فضایی در این جمهوریها و نگرانی رژیم صهیونیستی از احتمال قرار گرفتن این سلاحها در اختیار کشورهای مستقل، عامل تحریکی است که این رژیم برای استفاده از امکانات و تجارب ابرقدرت فروپاشیده شوروی اقدام کند. به عنوان مثال وجود مقدار قابل توجهی سلاحهای هسته ای در قزاقستان که در بحث مربوط به این کشور به آن اشاره خواهد شد.

با توجه به این که اسرائیل خود را در تنگنا می بیند و علی رغم داشتن سلاح هسته ای، وسیله انتقال و پرتاب این سلاحها تا مرز جمهوریهای آسیای میانه را در اختیار ندارد، در حالی که بعضی از این کشورهای اسلامی با استفاده از سلاحهای استراتژیک خود می توانند ظرف چند دقیقه اسرائیل را از میان بردارند، این رژیم امیدوار است بتواند از دانشمندان این کشورها که آماده اند پس از فروپاشی شوروی تجارب خود را در اختیار این رژیم قرار دهند و برای گسترش موشکهای ضدهوایی و ماهواره این کشور به آن یاری رسانند، استفاده کند.

2 ـ جمهوریهای آسیای میانه از منابع طبیعی همچون نفت و گاز و اورانیوم و طلا و بسیاری از منابع دیگر برخوردارند، برای مثال قزاقستن به تنهایی 90% از فلز کرم و 50% از نقره شوروی سابق را تولید می کرد و در استخراج طلا سومین مقام را داشت و اینها علاوه بر امکانات کشاورزی موجود در آن کشور است. همچنین زمینهای مستعد کشاورزی مکانیزه این کشورها موجب شد تا اسرائیل در بستر بکر و آماده بهره برداری اقتصادی و سیاسی این منطقه جایی برای خود باز کند.

3 ـ کشورهای آسیای میانه بازار بزرگی برای کالاهای معرفی به حساب می آیند و با توجه به این که جمعیت آنها بیش از 60 میلیون نفر می باشد و به لحاظ ثروتهای طبیعی از غنی ترین کشورهای دنیا هستند ولی در عین حال در پایین ترین سطح رشد قرار دارند، این مسأله موجب شده تا این کشورها اکثر کالاهای مصرفی خود را از خارج وارد کنند و اسرائیل در پیشبرد و فروش کالاهای خود در جهان عرب به دلیل تحریم اقتصادی و در اروپا به دلیل موانع بازار مشترک، با مشکلاتی روبه روست. به ناچار بایستی جستجوی بازارهای جایگزین باشد تا بتواند به آنها نفوذ کند و این مسأله آسیای میانه را در رأس بازارها قرار می دهد.

4 ـ حضور اسرائیل در آسیای میانه این امکان را فراهم خواهد کرد که از رسیدن تجارب و امکانات این جمهوریها به کشورهای اسلامی به ویژه به کشورهای اسلامی مجاور در رأس آنها ایران و پاکستان جلوگیری کند چرا که به عقیده صهیونیستها رسیدن سلاحهای هسته ای به چنین کشورها برای امنیت ملی اسرائیل تهدید و خطر محسوب می شود.

5 ـ مجاورت این کشورها با جمهوری اسلامی ایران به عنوان ام القرای جهان اسلام و تنها کشور مستقل اسلامی و ضدصهیونیستی و قرار گرفتن این جمهوریها در معرض نفوذ افکار انقلاب اسلامی و تأثیر روزافزون این افکار در بین مسلمانان، اهمیت این کشورها را برای اسرائیل دوچندان کرده است.

6 ـ برقراری ارتباط بین اسرائیل و کشورهای آسیای میانه علاوه بر منافع سرشار اقتصادی که برای صهیونیستها به ارمغان می آورد، موضوع عادی سازی روابط رژیم صهیونیستی با مسلمانان و از میان بردن قبح سیاسی، مذهبی و تاریخی سازش میان کشورهای اسلامی و اسرائیل را که پس از کنفرانس مادرید در جهان اسلام آغاز شده بود، به دنبال خواهد داشت.

7 ـ آسیای میانه، پس از آمریکا و اسرائیل، سومین مرکز جهانی برای تجمع یهودیان است و رژیم صهیونیستی می تواند از این امکان استفاده کند و برخی مهندسان پزشکان و متفکران صهیونیستی و دیگر متخصصان در امور کشاورزی و نظامی را برای بازگشتن به کشورهای آسیای میانه که از آنها مهاجرت کرده اند ترغیب کند تا بدین وسیله نمایندگان و مبلغان صهیونیسم جهانی و فرهنگ یهودی در این کشورها باشند و از مهاجرت یهودیان این جمهوریها به کشورهای اروپایی و آمریکای جنوبی جلوگیری کنند.

این کارشناسان همچنین عوامل مؤثر در تصمیم گیری جمهوریهای آسیای میانه برای برقراری روابط با اسرائیل را چنین بیان کرده اند:

1 ـ پیشرفتهای رژیم صهیونیستی در زمینه کشاورزی به ویژه در زمینه آبیاری قطره ای و امکان بهره برداری این کشورها از تجارب اسرائیل در زمینه های آبیاری، مدیریت آب و کشت محصولات قابل بهره برداری.

2 ـ پیشرفتهای رژیم صهیونیستی در علم تکنولوژی که به وسیله آن می توانند از متخصصین یهودی در زمینه های رشد و توسعه صنعتی و تکنولوژی کشور خود و همچنین آموزش نیروهای متخصص بهره برداری کنند.

3 ـ مسأله دیگری که در استقبال جمهوریهایآسیای میانه از روابط با اسرائیل مؤثر بوده است، دیدگاههای مسئولین این کشورها در رابطه با صلح و سازش با اسرائیل می باشد و آنها اعتقاد داشته اند که شروع فرایند صلح خاورمیانه و مذاکرات دوجانبه اعراب با اسرائیل و برقراری روابط بین برخی رژیمهای عربی با رژیم صهیونیستی، قبح سازش با اسرائیل را از بین برده و روابط کشورهای آسیای میانه با اسرائیل نیز عوارض سیاسی در جهان عرب ایجاد نخواهد کرد.

د ـ چگونگی شکل گیری نفوذ اسرائیل در کشورهای آسیای میانه:

نفوذ صهیونیستها در کشورهای مسلمان نشین آسیای میانه شکلهای گوناگونی به خود گرفت ولی در ابتدا فعالیتهای آنها در چارچوب جذب سرمایه های این کشورها و باز کردن بازارهای جدید برای تجار یهودی صورت پذیرفت. اسرائیل برای به دست گرفتن شریانهای اقتصادی این جمهوریها، ضمن پشتیبانی مادی و معنوی از یهودیان ساکن این کشورها، تعدادی از کارشناسان اقتصادی و سیاسی و صهیونیستهای آموزش دیده و اهل منطقه را که قبلاً به فلسطین اشغالی مهاجرت کرده بودند به شهرهای مرکزی و اصلی آسیای میانه گسیل داشت و آنها با خرید زمینها و ساختمانهای مرغوب و تأسیس شرکتهای تولیدی و صنعتی و کشاورزی، اصلاح سیستم آبیاری و امثال آن به تدریج شریان اقتصادی بعضی از جمهوریهای این منطقه را در دست گرفتند و سپس در زمینه های دیگر فرهنگی و سیاسی در این منطقه شروع به فعالیت کردند.

ازجمله این شیوه ها، بهره برداری اسرائیل از درگیری میان برخی از این جمهوریها و نیازشان به اسلحه، برای افزایش نفوذ و تحکیم روابط با آنهاست.

البته همکاری آمریکا با اسرائیل در این زمینه بی تأثیر نبود زیرا این نفوذ و گسترش روابط اسرائیل با کشورهای آسیای میانه براساس برنامه مشترک آمریکایی اسرائیلی صورت می گرفت در این مورد، دو طرف در اواخر ژوئیه 1991 بر اجرای برنامه مشترک برای انجام اصلاحات اقتصادی لازم توافق کردند و در دیداری که مخصوصا برای این هدف انجام شد "شمیون پرز" وزیر امورخارجه رژیم صهیونیستی با "ریچارد ارمیچ" معاون وزیرخارجه وقت آمریکا توافق کردند که تیمهای ویژه ای از کارشناسان دو طرف تشکیل شود تا با همکاری مستقیم با کشورهای آسیای میانه برنامه مشخصی برای حمایت از اصلاحات صورت گیرد.

مارگارت تاتوایلر سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در رابطه با همکاری اسرائیل برای فعالیت در آسیای میانه، برنامه این کشور را به طور خلاصه اعلام کرد و گفت: "آمریکا و اسرائیل توافق کردند که به پنج جمهوری آسیای میانه کمکهای تکنیکی بدهند" وی افزود "تعدادی از این جمهوریها به طور غیررسمی از این تلاشهای مشترک استقبال کرده اند." آمریکا همچنین برای برقراری روابط میان اسرائیل و جمهوریهای آسیای میانه و گسترش فعالیت رژیم صهیونیستی در این کشورها به اسرائیل کمک مالی کرد و برای اجرای یک پروژه پنج میلیون دلاری که در آن کارشناسان اسرائیل در زمینه های کشاورزی و آبو بهداشت عمومی شرکت داشته کمکهای مالی در اختیار رژیم صهیونیستی قرار داد.

علاوه بر اینها اسرائیل به کمک یک سرمایه دار صهیونیست به نام "شاول ایزنبرگ" که یک صهیونیست اتریشی الاصل است، شروع به گرفتن مراکز اقتصادی جمهوریهای آسیای میانه کرد و پروژه هایی را نیز برای اجراء در این کشورها به مسئولین آنها ارائه کرد که در بحث پیرامون هریک از این کشورها به آن اشاره خواهد شد.

با وجود این که رژیم صهیونیستی نهایت سعی و تلاش خود را در جهت حفظ موقعیت خود در منطقه آسیای میانه به عمل آورد اما از نظر قشر روشنفکر و مذهبی این جوامع، این گونه تلاشها فاقد هر گونه ارزش و اهمیتی تلقی گردید. در این زمینه خانم "مطلوبه شاه علی" (خبرنگار روزنامه آوای تاجیک در جمهوری ازبکستان و مدیر شعبه معنویات تاشکند) با اشاره به سرمایه گذاری رژیم صهیونیستی در کشورهای آسیای میانه اظهار داشته است:

"قشر روشنفکر و روحانیون ما هرگز پذیرای رژیم صهیونیستی نیستند. چرا که اسرائیل در دنیا حیثیتی ندارد و چون جنایات بسیاری مرتکب شده و رسمیت ندارد، جمهوریهای آسیای میانه هرگز ذلت و خواری ارتباط با اسرائیل را نخواهد پذیرفت." وی تاکید کرد: رژیم غاصب اسرائیل هرگز موفق نخواهد شد با این سرمایه گذاری اهداف شوم و پلید خود را در آسیای میانه تحقق بخشد. مردم آسیای میانه، مسلمانند و تسلط یک رژیم صهیونیست را که اراضی مسلمانان را غصب کرده و قاتل هزاران نفر مسلمان بوده است را بر خود نخواهد پذیرفت.

1 ـ آذربایجان:

نک: آذربایجان ـ اسرائیل

2 ـ ازبکستان:

نک: ازبکستان ـ اسرائیل

3 ـ تاجیکستان:

نک: تاجیکستان ـ اسرائیل

4 ـ ترکمنستان:

نک: ترکمنستان ـ اسرائیل

5 ـ قزاقستان:

نک: قزاقستان ـ اسرائیل

6 ـ قرقیزستان:

نک: قرقیزستان ـ اسرائیل

مآخذ:

  1. شیخ عطار، علیرضا: ریشه های رفتار سیاسی در آسیای مرکزی و قفقاز، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، چاپ اول، 1371.
  2. فریدمن، رابرت: رژیم صهیونیستی و آسیای مرکزی، بدرالزمان شهبازی، مجله مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، سال دوم، شماره دو، پاییز 1372.
  3. مهتدی، محمدعلی: نقش خاورمیانه در آسیای مرکزی، مجله مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، سال دوم، شماره 4، بهار 1373.
  4. احمدی، حمید: فصلنامه مطالعات خاورمیانه، استراتژی اسرائیل در جمهوری آذربایجان و آسیای مرکزی، سال ششم، شماره 4، زمستان 1378.
  5. موسوعة السیاسة، مؤسسه العربیه للدراسات و النشر، جلد اول، چاپ سوم، 1990.
  6. غلموش، عدنان: النشاط الصهیونی فی کل من ترکیا ـ آسیا الوسطی، مرکز الاسراء للأبحاث و الدراسات، 25 نیسان، 1994.
  7. بولتن رویداد و گزارش اسرائیل، 25/9/1385، شماره 322.