تبعیض نژادی در اسرائیل

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل


مقدمه:

سیاست اسرائیل براساس اصول تفکرتوسعه طلبانه و نژادپرستانه صهیونیسم و به منظور تخلیه فلسطین از ساکنان اصلیش استوار گردید تا به ایجاد مستعمرات یهودی نشین و بسیج آن تعداد از یهود جهان که به دنبال آن بر اراضی عربی چشم دوخته اند اقدام کند.

اما نژادگرایی سرآغاز و زمینه مناسبی برای سیاست توسعه طلبانه اسرائیل است. صهیونیستها خود را مردمی منتخب و جدای از دیگر اقوام و ملل به شمار می آورند و معتقدند که دیگر ملتها بایستی به خدمت و تسخیر آنها درآیند.

این در حالی که رژیم صهیونیستی با ارائه تصویری دموکراتیک از خود توانسته است توجهات تأییدآمیز بسیاری از کشورهای غربی را جلب کند، واقعیت امر، چیز دیگری است. دموکراسی به معنای برابری همه شهروندان از امکانات مناسب و حقوق برابر در زمینه های آموزش، بهداشت، اشتغال و... بدون توجه به نژاد، جنسیت، مذهب و زبان است. اما علی رغم داعیه دموکراتیک بودن رژیم صهیونیستی، در اراضی اشغالی، نابرابری های زیادی در بین قومیت های مختلف دیده می شود. گذشته از نابرابری هایی که بین اعراب و یهودیان وجود دارد، در بین مهاجران یهودی با خاستگاه های مختلف نیز نوعی قشربندی مشاهده می شود.

رژیم صهیونیستی علی رغم واقع شدن در غرب آسیا، خود را متعلق به مجموعه کشورهای اروپایی می داند و در رفتارهای داخلی و بین المللی خود می کوشد این تصویر را تأیید کند. برای مثال، این رژیم در رقابت های ورزشی آسیایی شرکت نمی کند یا در تغییرات اجتماعی خود، کشورهای اروپایی را ملاک و الگو قرار می دهد. این نگرش باعث شده است کهمهاجران یهودی با ریشه های آسیایی و آفریقایی در مرتبه فروتری نسبت به مهاجران غربی قرار بگیرند که البته این تقسیم بندی حتی در بین مهاجران اروپایی که به بلوک شرق و غرب تعلق دارند نیز ادامه می یابد.

مهاجرانی که از اروپای شرقی یا شوروی سابق به اراضی اشغالی مهاجرت کرده اند، نسبت به مهاجران اروپای غربی یا آمریکای شمالی از سطح درآمد پایین تر و فرصت های شغلی کمتری برخوردار بوده و در معرض آسیب های اجتماعی بیشتری قرار دارند. وقتی که چنین نابرابری هایی در بین جمعیت یهودی وجود دارد می توان حدس زد که این نابرابری ها در بین جمعیت غیریهودی و عرب تا چه حد می تواند شدیدتر باشد.

اعراب یا ساکنان اصلی سرزمینهای اشغالی که اکنون به عنوان یک اقلیت در جامعه صهیونیستی شناخته می شوند با این که حدود یک پنجم جمعیت رژیم صهیونیستی را تشکیل می دهند، از آغاز به عنوان شهروندان درجه چندم شناخته شده و در معرض تبعیض های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی بوده اند.

جدای از آنچه که گفته شد، می توان سیاست غیرانسانی را که اسرائیل در مورد حق اعراب دنبال می کند محرومیت آنها از حقوق سیاسی، اقتصادی و اجتماعیشان و بهره بری یهود از سرزمین مقدس آنان دانست.

الف ـ وضعیت فلسطینیان ساکن در اراضی اشغالی 1948:

اعراب بزرگترین اقلیت نژادی در اراضی اشغالی 1948 به شمار می آیند که با جمعیت حدود5/1 میلیون نفری خود حدود یک پنجم جمعیت این رژیم را شامل می شوند. این اعراب ساکنان اصلی اراضی اشغالی محسوب می شوند و بخش زیادی از آنها را اعراب بادیه نشین تشکیل می دهند که البته این جمعیت، ساکنان مناطق خودگردان (کرانه باختری و نوارغزه) را شامل نمی شود.

به این اعراب، عربهای 48 و نیز فلسطینیان ساکن در اراضی اشغالی 1948 نیز می گویند چرا که در سال 1948 که جنگ نخست اعراب و رژیم صهیونیستی در گرفت بخشی از فلسطینیانی که در مناطق اشغالی 1948 ساکن بودند، به کشورهای عرب همسایه پناه برده و بخش دیگری در این مناطق باقی ماندند. پیش از بسته شدن مرزها در پی این جنگ نیز پاره ای دیگر، به فلسطین اشغالی بازگشتند، که مجموعه فلسطینیان مذکور با محاسبه نسل های دوم و سوم ایشان، در حال حاضر جمعیت فلسطینیان ساکن در اراضی اشغالی 1948 را تشکیل می دهند.

تعداد اعرابی که پس از جنگ اعراب اسرائیل به سال 1948 در فلسطین اشغالی ماندند حدود 000,700,1 تن بود که به ترتیب زیر در قسمتهای مختلف فلسطین سکونت داشتند:

در شهرها 000,320 تن، در روستاها 000,200,1 تن. و در بیابان و اطراف شهرها 000,180 تن. تعداد عرب ها در سال 1966 به 000,120,3 تن رسید که در مناطق اصلی زیر متمرکز بودند:

1 ـ منطقه الخلیل که قطعنامه تقسیم صادره از سازمان ملل متحد، آن را در محدوده منطقه مخصوص عربی قرار داد.

2 ـ منطقه مثلث وسط فلسطین.

3 ـ منطقه نقب که قبایل بدوی عرب در آن سکونت داشتند.

و اگر تعداد 000,050,1 تن ساکنان کرانه غربی و نوار غزه را که در سال 1948 در فلسطین بودند به تعداد فوق اضافه کنیم بدین ترتیب 000,400,1 تن در سال 1967 مورد هجوم اشغالگران فلسطین واقع شدند که در سال 1981 تعداد آنها به 000,000,2 تن و در سال 2000 به حدود 000,000,5 تن رسید.

کلام از توضیح خطوط کلی سیاست صهیونیستها در حق اعراب، عاجر است. یکی از مبارزانی که از زندان زنده بازگشت و یکی از زندانیان فلسطینی بود در اثنای، محاکمه اظهار داشت:

"آن چنان در معرض شکنجه وحشیانه قرار گرفتم، که هرچه سعی نمایم نمی توانم وصفش کنم."

مواضع رسمی صهیونیستها را در آنچه که صموئیل دیفون مستشار بن گورین گفت می توان خلاصه کرد: بن گورین دائما به ما تذکر می داد که ما نمی توانیم براساس اعمال تخریبی پیش رویم، بلکه باید روشی را پیشه کنیم که برای اقلیت عرب اگر مجالی پیش آید احتمال اجرای آن باشد."

رژیم صهیونیستی در آمار رسمی خود عنوان "عرب اسرائیلی" را به این بخش از جمعیت فلسطینی و نیز اعراب ساکن بلندیهای جولان اطلاق می کند. در حالی که بلندیهای جولان متعلق به سوریه بوده و رژیم صهیونیستی پس از سالها هنوز این منطقه را به سوریه بازنگردانده است. با این حال اعراب جولان برخلاف عربهای معروف به 48، تابعیت رژیم صهیونیستی را نداشته و تنها از اجازه اقامت دائم در اراضی اشغالی 1948 بهره مندند.

وجود تبعیض میان شهروندان عرب ساکناراضی 1948 و یهودیان ازجمله موارد نقض آشکار حقوق بشر است که مورد توجه مراجع بین المللی گوناگونی قرار دارد. چندی پیش فدراسیون بین المللی حقوق بشر (FIDH) طی گزارش 31 صفحه ای، موارد تبعیض در اسرائیل را بررسی و اعلام کرد. بنابراین، این گزارش موارد زیر به عنوان منشأ تبعیض بین اعراب و یهودیان معرفی گردید.

1) دشوار بودن تحصیلات عالیه برای غیر یهودیان:

طبق گزارش (FIDH) ، گرچه اعراب، یک پنجم جمعیت اسرائیل را تشکیل می دهند، اما هیچ دانشگاه عرب زبانی در اسرائیل وجود ندارد و حتی در میان دانشگاههای اسرائیل هم هیچ درسی به زبان عربی تدریس نمی شود.

2) تبعیض در استخدام اعراب.

3) غیرممکن بودن تملک شخصی: ===

از آنجا که اکثر اراضی در اسرائیل متعلق به دولت است و توسط سازمانهای صهیونیستی اداره می شود، اعراب نمی توانند مالک زمین خود باشند.

4) تبعیض اجتماعی، اقتصادی، آموزشی و بهداشتی.

5) افزایش فقر و گسترش شکافها:===

گزارشهای به دست آمده از گسترش پدیده فقر در اسرائیل نشان داده است که بیشترین قربانیان فقر، اعراب ساکن اراضی 1948 هستند و پس از آنها و با اختلاف فاحشی نسبت به اعراب، یهودیان شرقی، مهاجرین جدید و یهودیان اصولگرا، جزء اقشار کم درآمد جامعه اسرائیل محسوب می شوند.

ب ـ اختلافات اقتصادی- اجتماعی و فرهنگی اعراب و یهودیان:

بسیاری از نابرابری ها در شاخص های بهداشتیاز نابرابری های اقتصادی و اجتماعی ناشی می شود. سطح آموزش پایین تر، موجب عدم آگاهی اعراب از نحوه مراقبت های شخصی و عدم مراجعه به موقع به مراکز بهداشتی برای انجام آزمایشها و مراقبت های پزشکی می شود. در مقابل، سطح آموزش بالاتر یهودیان با سطح مراقبت های شخصی بالاتر، به کارگیری اقدامات پیشگیرانه و استفاده از خدمات بهداشتی بیشتر همراه است.

به همین ترتیب سطح اشتغال و درآمد پایین تر نیز عامل مهمی در کاهش سطح شاخص های بهداشتی است. سطح پایین درآمد، با تغذیه نامناسب، شرایط کاری ناسالم و خطرناک، ساعات کاری طولانی تر، زمان استراحت کوتاه تر و استفاده کمتر از خدمات درمانی و بهداشتی همراه است، که همگی عوامل مؤثری در نزول شاخص های بهداشتی محسوب می شوند. با مقایسه جوامع یهودی و عرب می بینیم شاخص های اقتصادی ـ اجتماعی زندگی اعراب، در سطح پایین تری نسبت به یهودیان قرار دارد. جمعیت اعراب نسبت به جمعیت یهودیان، جوان تر، با سطح درآمد و اشتغال پایین تر، میزان متوسط آموزش کوتاه تر و نرخ ترک تحصیل بالاتر است، که این مسئله خود به عنوان عامل کاهش شاخص های اقتصادی عمل می کند.

علاوه بر این عامل جغرافیای انسانی را نیز نباید از نظر دور داشت. در حالی که اکثریت جمعیت یهودیان را، شهرنشینان تشکیل می دهند، اعراب در مناطق دور افتاده ای ساکن هستند که این امر دسترسی به خدمات درمانی و بهداشتی را برای آنها دشوار می سازد. این مسئله خود را در میزان مراجعه اعراب به پزشک متخصص در جدول ب نشانمی دهد. این شاخص گویای این امر است که گرچه اعراب از سطح سلامت پایین تری برخوردارند و به خدمات درمانی نیازمندتر هستند، میزان دسترسی آنها به این خدمات کمتر از یهودیان است.

در یک نگاه سریع، شاخص های اقتصادی- اجتماعی اعراب در مقایسه با جمعیت یهود، وضعیتی به شدت نابرابر را بازگو می کند.

به نظر می رسد یک سیستم حکومتی بی طرف، در صورت مشاهده نابرابری در بخشی از جمعیت خود، با سرمایه گذاری رفاهی و اقتصادی بیشتر برای گروه محروم تر، در جهت رفع نابرابری ها و پر کردن شکاف برآید، اما درباره رژیم صهیونیستی وضعیت برعکس است. در حالی که شهروندان عرب از شاخص های اقتصادی ـ اجتماعی پایین تری نسبت به یهودیان برخوردارند، دولت صهیونیستی به جای ارتقای بودجه رفاهی عرب (برای پر کردن فاصله آنها با مقیاس های ملی) درست در جهت خلاف آن حرکت کرده و بودجه رفاهی را برای بخشهای یهودی افزایش داده است. یعنی با نحوه سرمایه گذاری و برنامه ریزی خود در جهت نهادینه کردن نابرابری های موجود در جامعه حرکت کرده است.

شاخصهای بهداشتی یک جامعه تا حد زیادی تحت تأثیر شاخص های اقتصادی و اجتماعی آن قرار دارد و از وضعیت معیشتی، اجتماعی و فرهنگی آن تأثیر می پذیرد. در این زمینه نیز در وضعیت بهداشتی اعراب و یهودیان نابرابری دیده می شود. به طوری که حتی با بالا رفتن شاخص های ملی این نابرابری باقی می ماند. برای مثال بهبود شاخص های بهداشتی چون کاهش مرگ ومیر نوزادان، یا افزایش طول عمر، عمدتاً در جمعیت یهودی محقق گردیده اما در جمعیت عرب، تغییر معناداری مشاهده نمی شود. به طوری کهشهروندان عرب به طور متوسط چهار سال کمتر از شهروندان یهودی عمر می کنند و نوزادان عرب، دو برابر بیشتر از نوزادان یهودی می میرند.

علت تداوم این تبعیضات، نابرابری های بنیادی تری است که در ساختارهای اقتصادی- اجتماعی و فرهنگی قرار دارد و خود را در سایر شاخصه ها چون میزان سوادآموزی، میزان ترک تحصیل، نرخ بیکاری، متوسط درآمد و... بازنمایی می کند.

این نابرابری های ساختاری تصادفی و برحسب اتفاقات تاریخی به وجود نیامده، بلکه به صورت برنامه ریزی شده در جامعه رژیم صهیونیستی محقق گردیده اند و تنها راه از بین بردن آنها نیز تغییر نگرشها و سیاستهای کلان رژیم صهیونیستی نسبت به حقوق بشر، حقوق اقلیتها و مسئله اعراب است. در صورت بهبود وضعیت عمومی جامعه اعراب در اراضی اشغالی 1948، شاخصه های بهداشتی آن نیز به همراه شاخصه های اقتصادی و اجتماعی ارتقا پیدا خواهد کرد. اگرچه در صورت تحقق این امر نیز، همچنان موجودیت اشغالی رژیم صهیونیستی به عنوان مهمترین عامل تداوم تبعیض و نابرابری، مشکل آفرین خواهد بود.

ج ـ مظاهر تبعیض نژادی:

تبعیض نژادی در اسرائیل نه تنها نسبت به فلسطینیان بلکه نسبت به یهودیان شرقی تبار نیز وجود دارد.

1 ـ تبعیض بین یهودیان غربی (اَشکناز) و یهودیان شرقی (سِفاردیم):

تقریبا همه مراکز و مواضع اساسی و حساسکشور را یهودیان غربی در دست دارند و سرپرستی می کنند. از سال 1948 تاکنون از هفت رئیس جمهور اسرائیل، شش نفر از اشکنازها و فقط یک نفر از سفاردیم ها بوده اند و آن یک نفر نیز "اسحاق ناوُن" (عضو حزب فعلی کارگر) بود که به علت ناتوانی حزب "لیکود" برای اعلام نامزدی فردی برای احراز مقام ریاست جمهوری به این مقام رسید. در واقع وی نامزد پیروز یک عمل انجام شده بود! از این گذشته، همه رؤسای دولتها که به شکل متوالی در مصدر حکومت قرار گرفته اند، از جمله اشکنازها بوده اند.

این سیاست تبعیض آمیز همچنان ادامه یافته و حزب لیکود را مورد تعدّی قرار داده است. بدین ترتیب، حزبی که بدنه اصلی آن از یهودیان شرقی تشکیل گردیده، با یک چالش و مشکل داخلی روبرو شده است. به همین جهت بود که "اسحاق شامیر" به همراه تعدادی دیگر از رهبران لیکود که از جمله اَشکنازها می باشند، مانع دستیابی شخص "دیوید لِوی" به رهبری حزب شدند، چرا که او سِفاردی و اصلاً اهل مراکش (مغرب) است.

2 ـ تبعیض ضدّ عرب:

علی رغم این که فلسطینیهایی که دارای شناسنامه اسرائیلی هستند قانونا باید از نظر حقوقی [و اجتماعی] با یهودیان مساوی باشند، ولی آنها تاکنون همچنان مورد تبعیض نژادی و ضد عربی هستند. از جمله این که عربها نمی توانند در زمان انتخابات در فهرستهای مستقل و جداگانه اعلام نامزدی کنند، بلکه می بایستی نامزدی خود را از طریق احزاب اسرائیلی اعلام نمایند. این روند تا سال 1984 ادامه داشت و در آن زمان بود که "محمّدمیعاری" توانست در صدر یک فهرست مستقل انتخاباتی موسوم به "ائتلاف پیشگامان صلح وارد پارلمان شود.

علاوه بر این، بالاترین مقامی که تاکنون یک عرب آن دست یافته عبارت از مسئولیت معاون وزیر، آن هم در وزارتخانه های غیرحسّاس بوده است. ضمنا شرکت و عضویت در بعضی از کمیسیونهای پارلمان از جمله کمیسیونهای امور خارجه و امنیت برای نمایندگان عرب ممنوع است. جدا از این امر، اخیرا پارلمان قانونی را به تصویب رسانده است که براساس آن، آگاهی نمایندگان عرب از مفاد برخی اسناد پارلمانی که دارای ویژگی امنیتی است، ممنوع شده است.

د ـ قوانین و سازمانهایی که اعراب اسرائیل به واسطه آنها محکوم می شوند:

1 ـ سازمان واکنش سریع نظامی سال 1945 با شعب فراوان و متنوع که در همه زمینه های زندگی از نظارت برنامه ها و حبس و محدود کردن آزادی رفت و آمد و تبعید و طرد ساکنان دخالت دارد. شایان ذکر است که این سازمان از زمان سلطه بریتانیا تشکیل شده است. این سازمان پشتوانه ای قانونی برای مصادره اراضی، اعلان مناطق ممنوعه و طرد ساکنان عرب در خارج از تصرفات، بوده و هست (نک: دفاع، سازمان).

2 ـ قوانین و سازمانهای واکنش سریع شهری: این سازمان به خاطر اعرابی که سال 1948 در فلسطین اشغالی باقی ماندند، ایجاد شد. هر عرب فلسطینی که شهر یا روستایش را بعد از تاریخ 19/11/1947 (تاریخ قطعنامه تقسیم) ترک کند،طبق نظر این سازمان غایب شمرده می شود و همه اعرابی که در مکانی مشخص دارایی هایی داشتند، صرف این که مسافتی کوتاه از آن دور گشته بودند، غایب شمرده می شوند به طوری که سی هزار عربی که در سال 1948 از مکانی به مکان دیگر داخل (اسرائیل) فرار کردند، ولیکن سرزمین را ترک نکرده بودند، دارائیهایشان به مثابه دارائیهای غائبین اعلان شد. (نک: قانون)

3 ـ قانون تملک اراضی: با هدف انعکاس قانونی مصادره زمینهای عربی برای تثبیت تصرفات سابق و غرامت دادن به صاحبانش تصویب شد که بر اساس آن، حاکم نظامی می توانست هر منطقه ای را منطقه حفاظت شده اعلان کند و ورود هر شخص عربی را که مایل به محافظت زمینش باشد ممنوع نماید.

سپس طبق قانون سال 1953 اراضی زراعی برای مصادره عرضه شد زیرا صاحبانش قادر به نگهداری آنها نبودند.

این بدین معنی بود که کلیه املاک اعراب از آن حکومت شد. این مسأله مشکلات زیادی ایجاد کرد و دشواریهایی در مقابل اعراب قرار داد تا نتوانند زمینها و دارائیهایشان را حفظ کنند (نک: استیلا بر زمین در زمان اضطرار، قانون) و (نک: تملک اراضی، قانون ـ 1953)

4 ـ قانون مرزبندی 1958: طبق این قانون از مالک عرب که سند زمین نداشت خواسته شده بود دلیلی بیاورد که مالکیتش بر زمین مذکور برای مدتی بیش از 15 سال را اثبات کند و اگر نمی توانست، مالکیت اراضی به دولت داده می شد.

5 ـ قانون بازگشت و قانون تابعیت: به موجبآن به یهود ـ هر جنسیتی که باشد ـ حق اقامت و تابعیت بدون قید و شرط اسرائیلی داده شد در حالی که ولادت عرب متولد در مناطق اشغالی، سند قانونی برای اعطای حق تابعیت به او نیست.

ه ـ اَشکال تبعیض نژادی نسبت به فلسطینیان:

تبعیض نژادی نسبت به فلسطینیان به طور کلی اَشکال مختلفی دارد که برخی از آنها عبارتند از:

1 ـ بهره کشی و سخت گیری و گرسنگی دادن به ساکنان شهرها:

سیاست اقتصادی، حکومت اشغالگر اسرائیلی را به سوی آمیختن اقتصاد مناطق عربی اشغالی سال 1948 فلسطین با اقتصاد اسرائیلی، سوق داد که در نتیجه آن، توان اقتصادی اعراب در خدمت اسرائیل درآمد و نقشه ای که در سال 1967 مطرح شد هدفش جذب مقدار بیشتری از نقدینگی اردن و بهره برداری از نیروی انسانی برای جلوگیری از کمبودی بود که رژیم صهیونیستی از آن رنج می برد و نیز برای جذب فرآورده های بازار اعراب تا عرضه کم و تقاضا زیاد گردد و در نتیجه بازار فرآورده های اسرائیل رونق بیشتری یابد.

از طرف دیگر اسرائیلیها به ویران کردن اقتصاد اعراب اقدام کردند و آن را در حالت آشفتگی دایم قرار دادند. و برای تحقق این منظور، رژیم صهیونیستی به ویران کردن خانه ها، گرفتن دارائیها، بازداشت ها، بالا بردن مالیات بر واردات و اموال، ایجاد مشکل در تأمین مواد مورد نیاز اعراب و بالا بردن مشقات زندگی آنها، مصادره اموال و دارائیهایتبعیدشدگان و غائبین و بهره برداری از کارگران عرب، متوسل شد. اسرائیلیها در کوشش برای تخلیه فلسطین از فلسطینیان، از وسایل مختلف برای خفه کردن اقتصاد عرب و جدا کردن اعراب از منابع درآمدشان استفاده کردند.

بعد از جنگ 1967 نیروهای اسرائیلی، بیکاری نیروهای کارگر عرب را که باعث دردسر اسرائیل بود از بین بردند چرا که فضای مناسبی برای رشد انقلاب ایجاد می کرد و در این راستا بعضی واژه های اقتصادی را ابداع کرد که می توانست تعداد بسیاری از کارگران را در خود به کار گیرد (خدمات اشغالی) و کارگران گمان می کردند که بدین وسیله در وضع اقتصادی بهتری قرار می گیرند. لیکن نیروهای حاکم اجازه طولانی شدن این طرحها را نمی دادند چرا که بعضی کارخانه ها کارگرانشان را اخراج می کردند.

در زمان فشار مالی، کارگران عرب همه آنچه را که به دست آورده بودند از دست می دادند و خطرناک تر این که خانواده های عربی موارد مصرف داشتند، و در نتیجه سیاست بالا بردن نرخها، کارگر عرب بایستی یا کارش را ادامه دهد یا سرزمینش را ترک کند و به سرزمینهای مجاور پناهنده شود. و به این وسیله اشغالگران مهم ترین هدف شان را که تخلیه اراضی بود تحقق می بخشیدند.

امّا اوضاع در نوار غزه وخیم تر بود. در این قسمت 362 هزار تن که 200هزار تن آنان پناهندگانی بودند که در کوخها و چادرهای پراکنده سکونت داشتند و از جیره های غذایی سازمان ملل متحد معادل 4 لیره اسرائیلی برای هر فرد استفاده می کردند.

موشه دایان در سال 1969 با این گفتار به اوضاع وخیم غزه اشاره کرد: "گرسنگی را در نوار غزه دیدم واین برای ما در خارج افتخار نمی آورد."

2 ـ رفتار با اعراب در زمینه کار:

اقدامات ظالمانه ای که اسرائیل ضد اقتصاد فلسطین به کار برد منجر به ورود اجباری کارگران عرب به مؤسات کار صهیونیستی شد. به ویژه این که کوشش بسیاری را می طلبید. در سال 1974، 20 درصد از کارگران عرب در زمینه ساختمان سازی کار می کردند. در حالی که میزان یهودیان در این بخش 5/1 درصد بود. این بخش بسیار پررنج و در ازای دستمزد ناچیز بود و فقط در فصول خاصی رونق داشت. کارگران عرب مشتاقانه به دنبال این کار نمی رفتند بلکه برای رفع احتیاجات خود و خانواده شان مجبور به انتخاب این کار بودند و تمامی منابع اقتصادی سرزمینشان در نتیجه مصادره یا رقابت فرآورده های اسرائیلی از بین رفته بود.

سیاست اسرائیل در مقابل کارگران عرب، با تبعیض نژادی و بهره برداری فشرده برای لبریز کردن طمع استعمار صهیونیستی (نک: استعمارگری صهیونیستی) مشخص می شود به طوری که کارگران عرب مجبور بودند تا دوازده ساعت در روز کار کنند. آنها (اعراب) هنگام اذان صبح از خانه هایشان خارج می شوند و تا بعد از غروب آفتاب به خانه باز نمی گردند. اهمیت این موضوع زمانی روشن می شود که پدران، جز در روز تعطیل (شنبه) فرزندانشان را نمی بینند.

قابل توجه است که این کارگران در چند مکان جمع می شوند تا با کامیونهای باربری، در حالی که کارگران مثل ساردین یا گله گوسفند کنار هم چیده می شوند، به محل کار انتقال یابند. در کامیون بهرویشان بسته می شود و آنها نمی توانند مسیر محل کارشان را ببینند.

بر همه اینها شرایط کار دشوار که کارگران عرب را در معرض صدمات قرار می دهد نیز اضافه می شود و آنها عملاً پس از مدتی به جای این که نان آور باشند سربار می گردند و اگر کوتاهی مدت استراحت، و تفاوت مزدها را بر آن بیفزاییم از سیاست تبعیض نژادی صهیونیسم پرده برداشته می شود که با ساده ترین حقوق انسانی در خصوص کارگران، چنانچه در بیانیه جهانی صادره از مجمع کل سازمان ملل متحد در 10/12/1948 آمده، مغایر است.

صهیونیستها کارگران عرب را از افزایش حقوق، بیمه درمانی و ضمانتهای اجتماعی و پیوستن به اتحادیه کارگران که شرط اساسی برای تحقق خواسته هایشان محسوب می شود و از بهبود اوضاع اجتماعی و اقتصادی، محروم ساختند. گروهی از کارگران عرب که در کارگاههای غیر اسرائیلی کار می کنند، وضع شان به مراتب بدتر است.

سرمایه داری صهیونیستی عمدا به این روش اشتغال کارگران (کارگران سیاه) دست می زند زیرا از هرگونه تبعات مسایل کارگری آزاد می باشد و کارگر را از مکانی به مکان دیگر یا از کاری به کار دیگر انتقال می دهد، بدون هیچ واهمه و بدون پرداخت غرامت، کارگر را اخراج می کند و اتحادیه ای نیست که از آنها دفاع کند و قانون حمایت کارگران هم شامل آنها (سیاهان) نمی شود.

3 ـ رفتار با زندانیان و دستگیر شدگان عرب:

صهیونیستها به این که فلسطین اشغالی را زندانبزرگی برای اعراب قرار داده اند اکتفا نکرده بلکه به باز کردن در زندانها به روی بسیاری از مردان و زنان و کودکان، که گناهی ندارند جز این که یهودی خلق نشده اند اقدام کردند. بسیاری از نیروهای مخصوص، جهت افتتاح زندانهای جدید یا توسعه زندانهای موجود برای برخورد با تعداد بیشتری از زندانیان اختصاص می یافتند. شکنجه های اسرائیل عموما به صورتهای زیر بود:

1 ـ آویختن زندانی از دستها و فشار بر اعضای دیگرش برای چند ساعت، تا حافظه اش را از دست بدهد.

2 ـ سوزاندن با ته سیگار یا داخل کردن آن در روزنه های طبیعی بدن مثل بینی یا چشم یا مقعد.

3 ـ چوب زدن به اعضای تناسلی یا زخم کردن آن با وسایل تیز مانند سنجاق.

4 ـ بستن چشمها به مدت بیشتر از یک هفته.

5 ـ حمله ور کردن سگهای هار و بیمار به زندانیان.

6 ـ وارد کردن شوک برقی بر چهره و سینه و بیضه ها.

7 ـ کشیدن (از ریشه درآوردن) ناخن و مژه و قرار دادن تخم مرغ داغ در زیر بغل تا این قسمت حساس بدن با حرارت آن بسوزد.

8 ـ پیچیدن سیم به دور ساق پا و بازوها و اتصال آن به جریان برق.

9 ـ تجاوز و هتک حرمت نسبت به مبارزان زندانی.

10 ـ جنگ روانی به منظور شکست دادن و از بین بردن زندانیان.

این رفتار غیرانسانی نتایج بسیاری داشت از آنجمله: به شهادت رسیدن بسیاری از زندانیان و فلج شدن دست و پا و ایجاد سکته های قلبی در اثر اصابت برق، ضعف چشم یا نابینایی کامل و دچار شدن به امراض جسمی و روحی و ایجاد بسیاری از سوختگیها. لازم به یادآوری است که تعداد زندانیان سیاسی در پایان سال 1969 بالغ بر 4866 تن در مقابل 3300 تن سال 1968 بود. تعدادشان در یک سال حدود 1566 تن افزایش یافت که در سال 1981 به 000,12 تن رسید و در دوران انتفاضه نیز بسیار بیشتر از این تعداد گردید. (نک: بازداشتگاهها در انتفاضه)

4 ـ تبعیض در بهداشت:

مقایسه وضعیت بهداشت در بین دو جمعیت عرب و یهودی، وضعیت بهداشتی و تبعیض نژادی علیه اعراب، به عنوان بزرگترین اقلیت نژادی رژیم صهیونیستی بیشتر روشن می شود.

جمعیت عرب ساکن در مناطق اشغالی 1948، با مشکلات بسیار زیادی مواجه اند. آنها از فرصت های کمتری برای بهبود وضعیت بهداشت، آموزش، پیشرفت شغلی، تنظیم خانواده، بهره مندی از خدمات درمانی و ... برخوردارند و در سیاستها و ساختارهای جامعه و دولت رژیم صهیونیستی، نوعی تبعیض علیه این اقلیت را مشاهده می شود.

چرا که علی رغم قوانین پایه رژیم صهیونیستی و بیانیه های پی درپی دولت مبنی بر برابری همه شهروندان اسرائیل، رژیم صهیونیستی در عمل، خود را یک کشور یهودی می داند که در آن غیریهودیان شهروندان درجه 2 محسوب می شوند. این مسئله، خود را در مقایسه وضعیت اقتصادی، اجتماعی،بهداشتی و... اعراب با جمعیت یهودی نشان می دهد. در ادامه شاخص های اقتصادی ـ اجتماعی اعراب و یهودیان مورد بررسی قرار می گیرد.

1) شاخص های اقتصادی و اجتماعی اعراب و یهودیان:

از آنجا که وضعیت بهداشتی یک جامعه عموماً معلول شرایط اقتصادی و اجتماعی آن جامعه است، در ابتدا مروری خلاصه بر شاخصه های اقتصادی و اجتماعی جمعیت عرب و یهودی رژیم صهیونیستی ارائه می شود تا تصویری از شکاف اقتصادی و اجتماعی دو گروه ترسیم شود.

چنانچه از جدول الف بر می آید، شهروندان عرب از وضعیت اقتصادی و اجتماعی پایین تری نسبت به یهودیان برخوردارند، آنها از متوسط سالهای تحصیل پایین تر، نرخ ترک تحصیل بالاتر، بُعد خانوار بزرگتر، اشتغال و درآمد پایین تر، نرخ بیشتری از کودکان زیر خط فقر و فضای مسکونی محدودتری برخوردارند. اما در مقابل این موازنه منفی، دولت صهیونیستی برای جبران این نابرابری ها نه تنها اقدامی صورت نداده بلکه با نرخ سرمایه گذاری رفاهی پایین تر (384 شیکل برای هر عرب در مقابل 500 شیکل برای هر یهودی) به این نابرابری ها دامن زده است. این نابرابری ها خود را در شاخص های بهداشتی نیز بازنمایی می کند. در ادامه بعضی از مهمترین شاخص های بهداشتی اعراب و یهودیان رژیم صهیونیستی مرور می شود.

نسبت فوق به این معناست که حقوق زنان عرب برای کار یکسان، تنها چهار پنجم زنان یهودی است.

نسبت فوق به این معناست که حقوق مردان عرب برای کار یکسان، تنها دو سوم مردان یهودی است.

درصد فوق به این معنی است که برای هر دو یهودی سه اتاق و برای هر دو عرب یک اتاق در اراضی اشغالی 1948 وجود دارد.

2) شاخص های بهداشتی اعراب و یهودیان:

اعراب اسرائیل نسبت به جمعیت یهودی، از شاخص های بهداشتی پایین تری برخوردارند. طول عمر اعراب کوتاه تر از یهودیان، نرخ زاد و ولد در بین این جمعیت بالاتر و نرخ بستری شدن اعراب در بیمارستان بالاتر از یهودیان است، که همگی به معنای سطح سلامت پایین تر و نیاز به دریافت خدمات پزشکی بیشتر است. اعراب از سطح سلامت عمومی پایین تری برخوردارند (مسئله ای که خود را در شاخص هایی چون نرخ بستری شدن در بیمارستان و تعداد مراجعه به پزشک عمومی نشان می دهد)، همچنین میزان بهره مندی اعراب از خدمات پزشک متخصص (به علت هزینه بالای این خدمات) کمتر از جمعیت یهودیان است.

از سوی دیگر هزینه بیمه تکمیلی که از سوی دولت در موارد خاص پرداخت می شود، برای هر یهودی 595 شیکل در سال و برای هر عرب تنها 238 شیکل است، این شکاف در سرانه مراقبت های پزشکی (323 شیکل برای اعراب و 654 شیکل برای یهودیان) به صورت رسمی اعلام می شود.

به عبارت بهتر شکاف و نابرابری بین اعراب و یهودیان با نحوه برنامه ریزی ها و تخصیص بودجه دولت عمیق تر و بنیادی تر می شود.

3) قانون ملی بیمه:

در سال 1995، کنست قانون ملی بیمه (NIL)را به تصویب رساند. طبق این قانون دولت صهیونیستی موظف است که همه شهروندان را تحت پوشش بیمه فراگیر قرار دهد.

تا قبل از 1995، حدود 26 درصد شهروندان عرب از بیمه بهداشتی برخوردار نبودند. در حالی که این رقم برای یهودیان تنها دو درصد (2%) بود. بعد از سال 1995 با عملی ساختن قانون بیمه درمانی و بهداشتی، همه شهروندان رژیم صهیونیستی تحت پوشش بیمه درمانی قرار گرفتند و به مراقبت های پزشکی اولیه، ثانویه و پیشرفته دسترسی پیدا کردند. با آن که این قانون تا حد زیادی تلاش داشت نابرابری های موجود در بین گروههای جمعیتی رژیم صهیونیستی را کاهش دهد اما از زمان تصویب قانون مذکور، اغلب اعراب برای استفاده از این بیمه و ثبت نام خود در فهرست مشمولین بیمه با مشکلاتی مواجه بوده و اغلب نوزادان عرب ساکن اراضی اشغالی 1948 عملاً از این حق محروم مانده اند.

در نتیجه این اقدامات، نابرابری شاخص های بهداشتی در بین اعراب و یهودیان همچنان به قوت خود باقی مانده است. طول عمر کوتاه تر، نرخ مرگ ومیر بالاتر، نرخ بستری شدن بالاتر در بیمارستان، خدمات بهداشتی پایین تر در دوران بارداری، ناراحتی های قلبی و دیابتی بیشتر و... نمونه هایی از این نابرابری ها هستند. بخشی از این نابرابری ها از خدمات بهداشتی و درمانی ناکافی و بخشی نیز از تفاوتهای اقتصادی ـ اجتماعی و فرهنگی بین اعراب و یهودیان ناشی می شوند.

5 ـ تبعیض در زمینه تربیت و فرهنگ و علوم:

صهیونیستها به اهمیت انتشار تعلیمات و فرهنگ بین صفوف اعراب تحت سلطه خود واقف بودند لذا سیاست عقب نگه داشتن اعراب از نظرفرهنگی را پیشه کردند و به نابودی فرهنگ ملی آنها دست زدند. این سیاست شامل تمام مراحل تحصیلی بود.

در مرحله کودکی اختلاف واضحی بین کودکان عرب و کودکان یهود مشهود بود و این امر به همین صورت در مراحل آموزشی دیگر نیز ادامه پیدا کرد تا جایی که سرانه سالانه ای که برای مخارج تعلیم در مناطق عربی فراهم می شد بسیار محدود بوده و کمبود هزینه های فراهم شده از کاستی بسیار کلاسهای درس و آموزگار و خدمات مورد نیاز دانش آموزان مثل کتاب و نقشه و آزمایشگاه، مشخص می شود. مواد درسی و خطوطی که در مدارس عربی تدریس می شود بسیاری از موارد مشکوک و تحریف حقایق را روشن می کند و این اقدامات به هدف جدایی مردم فلسطین از فرهنگ و دین و مسایل ملیشان، انجام می شود.

اما در زمینه روزنامه و نشریه، (اسرائیل) سیاستی همگام با سیاست آموزشی انتخاب نمود. به طوری که تطبیق قانون حالت اضطراری سال 1945 را ادامه داد، قانونی که حکومت انگلستان وضع نمود تا با قوانین ظالمانه اش آزادی آرا و مطبوعات و انتشارات را از بین ببرد. ماده 87 از نظام حالت اضطراری سال 1945 تصریح دارد که: "مجوزی برای چاپ یا نشر روزنامه در فلسطین نیست مگر این که صاحب روزنامه قبلاً اجازه نامه ای با امضای حاکم کل، داشته باشد که چاپ روزنامه درخواست شده یا این که اجازه چاپ در این زمان، در آن باشد"کما این که نظام مذکور "به حاکم کل، اجازه می دهد که جواز را بدهد یا آن را بدون بیان دلیلی لغو نماید همین طور مجاز است که اجازه را مشروط بدهد یا مجوز داده شده راملغی نماید یا این که هر شرط از شروط مذکور را در هر زمانی تغییر دهد."

همچنین ناظر یا حاکم مجاز است به صورت عام یا خاص نشر مسائلی را که مضر می داند یا به رغم او برای امنیت فلسطین زیان بخش و یا مضرّ به سلامت عمومی یا نظام کلی باشد، منع نماید.

6 ـ سیاست مجازاتهای جمعی:

صهیونیستها آن چنان به سرعت فلسطین را به اشغال درآوردند که استعمار قدیم و جدید از انجام آن عاجز بود. آنها با ایجاد رعب و وحشت در میان ساکنان و وارد کردن آنان به مهاجرت به کشورهای عربی مجاور و به منظور تضعیف مقاومت فلسطین، به مجازاتهای جمعی زیر متوسل شدند:

1 ـ توقیفات اداری و زندان.

2 ـ ویران کردن منازل و ملکهای مشکوک به این که صاحبانشان با انقلاب رابطه دارند. بر همین اساس بیش از 2500 باب منزل را ویران کردند.

3 ـ قطع درختان و نابود کردن مزارعی که منابع درآمد ساکنان عرب به شمار می آمد.

4 ـ تبعید ساکنان عرب به دلایل واهی امنیتی.

5 ـ مصادره املاک. مقدار اراضی مصادره شده به حدود 177,050,7 جریب رسید به شرح زیر:

1) در فلسطین اشغالی به سال 1948، 500,479,6 جریب.

2) در کرانه غربی 477,509 جریب.

3) در نوار غزه 200,61 جریب.

6 ـ محدود ساختن حرکت ساکنان عرب و لزوم به دست آوردن پروانه و اجازه برای ورود به بعضی مناطق که بیشتر اراضی زراعی است. ملاحظهمی شود که این تصمیمات موقتا در موسم کاشت یا دروی محصولات کشاورزی به اجرا گذاشته می شود.

7 ـ جمع کردن ساکنان در میادین عمومی زیر تابش سوزان نور خورشید یا در سرمای سوزناک زمستان و شلیک گلوله بالای سرشان.

8 ـ انتقال ساکنان از منطقه ای به منطقه دیگر. نیروهای اشغالگر پس از ویرانی خانه های اعراب و نابودی دارائیهایشان، به طرد تعداد بسیاری از پناهندگان، در پادگانهای نوار غزه، اقدام کردند. شمار افرادی که در تاریخ 12/6/1967 به امّان رانده شدند آن طورکه مدیر آژانس امداد رسانی پناهندگان گفته به 000,80 تن رسید که در مناطق مختلف کرانه غربی پخش شدند.

و ـ نژادپرست نامیدن اسرائیل از طرف کنفرانس سازمان ملل

کنفرانسی درباره حقوق فلسطینیان، که با حمایت سازمان ملل و علی رغم اعتراض و انتقاد اسرائیل و برخی از اعضاء پارلمان اروپا در مقر این پارلمان در بروکسل برگزار شد، ادامه اشغالگری سرزمینهای فلسطینی توسط اسرائیل را محکوم و اسرائیل را به "نژادپرستی" متهم کرد.

این کنفرانس دو روزه تحت عنوان "کنفرانس بین المللی جامعه مدنی در حمایت از صلح فلسطینی ـ اسرائیلی"، با همکاری "کمیته دفاع از حقوق غیرقابل واگذاری مردم فلسطین" سازمان ملل علی رغم مخالفتهای اسرائیل، در روزهای 30 و 31 اگوست 2007 در مقر پارلمان اروپا در بروکسل برگزار شد. هدف از برگزاری این کنفرانس دفاع از حقوق مردم فلسطین و دست یافتن به یک راه حل صلح آمیزدر حل منازعه فلسطین ـ اسرائیل بود.

قبل از برگزاری کنفرانس، اسرائیل بارها از پارلمان اروپا خواست که نسبت به لغو آن اقدام کند. اما رئیس پارلمان اروپا، برگزاری این کنفرانس را تحت اختیار کمیته سازمان ملل دانست و اذعان کرد که پارلمان اروپا فقط امکانات و فضای لازم را برای برگزاری آن در اختیار سازمان ملل قرار داده و هیچ اختیاری در جهت لغو آن ندارد. هیئت نمایندگی لهستان در پارلمان اروپا، اعضاء خود را از شرکت در کنفرانس مذکور منع کرد. علاوه بر لهستان، گروه "مردمی محافظه کار اروپا" حاضر در پارلمان اروپا (EPP)برگزاری این کنفرانس را مورد انتقاد قرار داد.

تعداد زیادی از سازمانهای غیردولتی، دیپلماتهایی از اسرائیل و فلسطین، سازمانهای اروپایی و... گردهم آمده بودند. پاول باجا (Paul Baja)رئیس سنگالی کمیته مذکور اظهار داشت: پایان اشغالگری، تأسیس دولت فلسطین در چارچوب مرزهای قبل از 1967 و اعمال حق بازگشت آوارگان فلسطینی، از اصول بنیادین در مذاکره بین فلسطین ـ اسرائیل برای پایان دادن به نزاع است.

وی در ادامه گفت: "حقوق شهروندی فلسطینیان به طور مرتب نقض می شود و ما محاصره نوارغزه و سیستم بازرسی در سراسر کرانه باختری را به شدت محکوم می کنیم." اگر چه برخی از سخنرانان به شدت دولت یهودی را مورد انتقاد قرار دادند، اما پیر گالاند (Pierre Galand)رئیس کمیته هماهنگی اروپایی دفاع از فلسطین گفت: این کنفرانس حمله به اسرائیل محسوب نمی شود.

در حین برگزاری کنفرانس دانی، روبنشتاین، روزنامه نگار هاآرتس و مدرس دانشگاه عبری دربیت المقدس و دانشگاه بن گوریون در نقب، اظهار داشت که در حال حاضر اسرائیل یک دولت نژادپرست است. به همین دلیل نهادهای صهیونیستی از حضور وی در کنفرانس فدراسیون صهیونیست (ZF)در لندن جلوگیری کردند.

نماینده انگلیس در پارلمان اروپا، نامیده شدن رژیم صهیونیستی به عنوان یک دولت نژادپرست را در طی کنفرانس، مورد انتقاد قرار داد و سفیر این رژیم در پارلمان اروپا نیز چندین بار از پارلمان اروپا خواست که کنفرانس را به دلیل ضد اسرائیلی بودن، لغو کند. این در حالی بود که اسرائیل اعلام کرده بود علی رغم عنوان این کنفرانس، هیچ نماینده ای از اسرائیل یا سازمانهای غیردولتی یهودی در آن شرکت نخواهند کرد.

اسرائیل از وضعیتی مشابه سال 1975 نگران بود که در آن قطعنامه سازمان ملل، صهیونیسم را برابر نژادپرستی قلمداد می کرد اما این قطعنامه در سال 1991 توسط یک قطعنامه دیگر از اعتبار ساقط شد.

مرکز سایمون ویزنتال در کنار سایر سازمانهای صهیونیستی برگزاری این کنفرانس را گامی در جهت لکه دار کردن و در نهایت، نابودی دولت اسرائیل معرفی کرد. شیمون ساموئلز مدیر روابط بین المللی این مرکز اظهار داشت: اهداف کینه توزانه و آنتی سمیتیستی این کنفرانس، اهانت به جامعه اروپا محسوب می شود.

انجمن ضد افترا (ADL)نیز از استقبال بان کی مون از اظهارات مطرح شده در کنفرانس کمیته دفاع از حقوق غیرقابل واگذاری مردم فلسطین که پیش از این نیز اسرائیل را مورد نقد، حمله و تهدید به تحریم قرار داده است، اظهار تأسف و نگرانی کرد.

این انجمن، طی نامه ای خطاب به بان کی مون اظهار داشت: عنوان این کنفرانس خود گمراه کننده بوده و بیانگر اهداف سازمان دهندگان آن و تکرار مجدد حملات شدید ضداسرائیلی این کمیته در گذشته است.

گلن لوی (Glen Lewy)رئیس و آبراهام فاکسمن مدیر ADLدر نامه مذکور اظهار داشتند: عناوین دستور جلسه و بخش اعظم اظهارات مطرح شده در این کنفرانس یک شعار ضد اسرائیلی بوده است.

ADLاز دبیرکل سازمان ملل خواستار صدور بیانیه ای شد که طی آن کار این کمیته را مغایر سیاستهای سازمان ملل و سبب تضعیف روند صلح اسرائیل و فلسطین بداند.

ز ـ اسرائیل و رکوردهای جدید در زمینه نژادپرستی:

سامی میخاییل، رئیس انجمن حقوق مدنی اسرائیل ـ همزمان با انتشار گزارش سالانه این انجمن از افزایش شاخصه های نژادپرستی در اسرائیل و لطمه دیدن آزادیهای مدنی در این کشور خبر داد. وی در آستانه هفته حقوق بشر گفت: "جامعه اسرائیل در حال رسیدن به رکوردهای جدیدی در زمینه نژادپرستی است که برای اصل آزادی بیان و رعایت حریم خصوصی افراد زیانبار است."

میخاییل در ادامه تصریح کرد: "ما تحت نظارت و سرپرستی رژیمی زندگی می کنیم که علی رغم دموکراتیک بودن، بین جمعیت مرکز نشین و حاشیه نشین تفاوت محسوسی قائل است." طبق مطالعات مؤسسه دموکراسی اسرائیل (IDI)شاخصدموکراسی در اسرائیل در ژوئن 2007 مؤید آن است که تنها نیمی از جمعیت یهودی اسرائیل معتقدند که اعراب و یهودیان باید در جامعه اسرائیل از حقوق کاملاً یکسان برخوردار باشند.

از نکات کلیدی و مهم موجود در گزارش انجمن حقوق مدنی اسرائیل، افزایش 26 درصدی در انجام افعال نژادپرستانه علیه شهروندان عرب اسرائیل و افزایش 100 درصدی نفرت یهودیان نسبت به اعراب است. در این گزارش آمده است: 55 درصد شهروندان یهودی اسرائیل با ایده تشویق اعراب به مهاجرت از اسرائیل موافق و 78 درصد نیز با حضور احزاب سیاسی عرب در دولت مخالفند. در این گزارش، همچنین با استناد به مطالعه انجام شده توسط دانشگاه حیفا آمده است 74 درصد جوانان یهودی اسرائیل، اعراب را نجس می دانند.

به گفته مسئولان انجمن حقوق مدنی اسرائیل، طرح لوایحی که حق رأی و برخورداری از مزایای شهروندی را به انجام خدمت نظامی یا اجتماعی عام المنفعه مشروط کرده یا وزرا و نمایندگان کنست را به اعلان سوگند وفاداری به دولت یهود ملزم می کند، نقش مهم و غیرقابل جبرانی در مشروعیت زدایی از شهروندان عرب اسرائیل ایفا می کند.

انجمن مذکور در ادامه گزارش خود می آورد: شهروندان عرب اسرائیل در اماکن عمومی نظیر فرودگاه مورد استهزاء قرار گرفته و اغلب به عنوان یک تهدید امنیتی بالقوه تلقی می شوند. این گزارش می افزاید: حتی دولت نیز با توسل به تهدیدات مالی و عدم درج اخبار و آگهی های خود در روزنامه های منتقد، آزادی بیان روزنامه نگاران عرب را به مخاطره انداخته است.

محمد برکه رهبر و عضو پارلمانی حزب حداش (از احزاب عرب حاضر در کنست) اسرائیل، در واکنش به گزارش انجمن حقوق مدنی اسرائیل گفت: این گزارش نه باعث شگفتی ما شد و نه باید باعث تعجب دیگران شود. وی تأکید کرد: نتایج این گزارش، پیامد طبیعی نبرد نژادپرستانه رهبران سیاسی و نظامی رژیم صهیونیستی و محصول سیاست های ضدعربی دولت های گذشته و حال اسرائیل است.

مآخذ:

  1. شاحاک، اسرائیل: نژادپرستی دولت اسرائیل، مجموعه اسناد و مدارک درباره جنایات صهیونیستها علیه خلق فلسطین و ملت عرب، امان ا... ترجمان، انتشارات توس، 1357.
  2. جامعه کشورهای عربی، دبیرخانه/اداره امور فلسطین، انتهاکات اسرائیل، لحقوق الانسان فی المناطق المحتلة، قاهره 1973.
  3. جریس، صبری: اعراب در اسرائیل، مجموعه کرامه 5.
  4. شریدة، محمّد: رهبران اسرائیل، بیژن اسدی و مسعود رحیمی، انتشارات کویر، 1378.
  5. جریس، صبری: الحریات الدیمقرطیة فی اسرائیل، بیروت 1971.
  6. غزوای، عمر: الصهیونیة و الاقلیة القومیة العربیة فی اسرائیل، عکا 1979.
  7. لانغز، فیلیسیا: اولئک اخوانی، قدس 1976.
  8. روزنامه هاآرتس، 12/9/2007، 18/9/1386.
  9. مؤسسه تحقیقات و پژوهشهای سیاسی ـ علمی ندا، مقاله "تبعیض یهودیان و اعراب اسرائیلی"، منبع: europalestine.com(27/7/1384).
  10. مؤسسه تحقیقات و پژوهشهای سیاسی ـ علمی ندا، مقاله "گسترش فقر و شکافهای طبقاتی در اسرائیل"، منبع: انجمن دموکراتیک صلح و برابری، (21/7/1384).
  11. بولتن رویداد گزارش، مؤسسه تحقیقات و پژوهشهای سیاسی ـ علمی ندا، شماره مسلسل 355، 1386/6/16، سال دهم، شماره 21.
  12. بولتن رویداد و گزارش، مؤسسه مطالعات و تحقیقات و پژوهشهای سیاسی ـ علمی ندا، دوره جدید، شماره 17، 1387/6/27.
  13. گزارش وضعیت بهداشت و درمان در اسرائیل، مؤسسه تحقیقات و پژوهشهای سیاسی ـ علمی ندا، بولتن شماره 300، 85/4/3.
  14. www.cbs.gov.il/reader/shnat/one/shnatone- new.html.
  15. www.health.gov.il.
  16. www.circ.ahajournals.org/cgi/content- abstract/689/5/76.
  17. www.ima.org.il/maj/aro7Jul-7.pdf.
  18. www.goliath. ecnexf.com/comS2.
  19. www.findarticle.com/p/article/mi-m414/is-3-4-2/ai-n27260.
  20. www.jpost.com 2007/11/6.