مناخیم بگین، سیاست خارجی اسرائیل در دوره

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل


دوران حکومت مناخیم بگین در اسرائیل یکی از دوره های نسبتاً مهم در طول حیات اسرائیل از زمان تشکیل آن بر سرزمین فلسطین تاکنون می باشد به ویژهاین که در دوره وی قرارداد معروف کمپ دیوید با مصر امضاء شد و بدین ترتیب یکی از بزرگترین کشورهای عربی از جبهه مبارزه اعراب علیه اسرائیل خارج گردید، در صحنه جهانی و بین الملل نیز روابط اسرائیل با کشورهای اروپائی، آمریکای لاتین و آسیای دور توسعه یافت و در صحنه های منطقه ای، توسط رژیم صهیونیستی به حقوق مردم مسلمان منطقه تجاوز شد.

دوران حکومت بگین از نظر پیوندهای رژیم صهیونیستی با جهان خارج به دو بخش تقسیم می شود. این تقسیم بندی تنها براساس پیروزی دوباره جناح لیکود در انتخابات اسرائیل نیست بلکه با توجه به سیاست خارجی رژیم صهیونیستی است که در خلال این مدت در پیش گرفته بود.

حکومت لیکود در مرحله نخست همساز با خطوط کلی که ترسیم شده بود پیش می رفت. این امر، هم در مورد پیوند با مجامع بین المللی و هم در پیوند با هر کشور از کشورهای جهان صادق بود. همزمان با آن، پایه های جدیدی بنیاد نهاده شد که می توان آن را پایه های ویژه حکومت لیکود به شمار آورد.

حکومت بگین (لیکود) با استناد به این پایه ها بود که در مرحله دوم، تطبیق سیاستهای ویژه خارجی خویش را آغاز کرد و این کار را هم در سطح منطقه که گواه دوم تجاوز ستمگرانه صهیونیستی به لبنان بود و هم در سطح جهان که سیاست زورمدارانه و تهدید کننده جدی صلح را در پیش گرفته بود، انجام داد.

1 ـ پیوستگی آشکار رژیم صهیونیستی به استراتژی آمریکا:

در برنامه انتخاباتی سال 1977 بگین آمده بود که حکومت لیکود، صلح را در اولویتهای خود قرار می دهد و از هیچ کوششی برای صلح فروگذار نخواهد کرد. این حکومت در کنفرانس ژنو شرکت خواهد کرد و با تمامی امکانات خود از وقوع جنگی جدید جلوگیری خواهد نمود. همچنین این حکومت بدون شرطهای پیشین و بدون صیغه خاصی جهت راه حلهای پیشنهاد شده از خارج، از گفت وگوهای مستقیم جهت امضای یک قرارداد صلح حمایتمی کند.

از سوی دیگر کارتر رئیس جمهور آمریکا در آن هنگام بر ضرورت آغاز روند گفت وگوها تأکید کرد و یادآور شد که بدون این روند، رهبران میانه رو جهان عرب به لرزه خواهند افتاد!

بگین به هنگام فعالیت انتخاباتی خود اعلام کرد که "سیاست حکومت وی به پیوند میان اسرائیل و ایالات متحده آمریکا زیانی نخواهد رساند زیرا دو کشور دارای مصالح مشترکی هستند... و علت کمکهای آمریکاییان به اسرائیل به دلیل آن است که این کشور وظیفه بسیار مهمی در محافظت از مصالح آمریکا در منطقه ایفا می کند و دو کشور دارای مصالح اساسی مشترکی در رویارویی با نفوذ شوروی در منطقه می باشند."

"آلفرد آترتون" معاون وزارت خارجه آمریکا نیز گفته بود که حتی اگر تلاش برای صلح با شکست روبه رو شود، ارایه کمکهای امنیتی و اقتصادی به رژیم صهیونیستی ضروری خواهد بود.

کارتر رئیس جمهور وقت آمریکا نیز گفته بود که در پایبندی ثابت ایالات متحده آمریکا نسبت به وجود اسرائیل و امنیت آن تغییری رخ نخواهد داد و این امر جزو نخستین پایبندیهای ایالات متحده آمریکا در خاورمیانه است.

بگین به هنگام سفر به ایالات متحده آمریکا پس از پیروزی حزبش در انتخابات کنیست (پارلمان) اسنادی را ارایه داد که به نقش آمریکایی اسرائیل در منطقه تأکید داشت. این نقش از یک سو به صورت تحویل جنگ افزارهای ساخت شوروی ـ که در خلال جنگ با کشورهای عربی به دست اسرائیل افتاده بود ـ به آمریکا جهت بررسی آنها و از سوی دیگر در زمینه اطلاعاتی و جاسوسی بوده است.

کارتر در پاسخ گفته بود که پیوند میان آمریکا و اسرائیل به مثابه شراکتی فسخ ناپذیر است و متذکر شد که وی در برابر توهین به اسرائیل، خودکشی سیاسی را ترجیح می دهد.

ژنرال جرج کینگ رئیس وقت سازمان اطلاعات و ضداطلاعات نیروی هوایی آمریکا نیز اعلام کرده بود که اسرائیل نسبت به امنیت ملی آمریکا ثروت بسیار مهمی را تشکیل می دهد.

وی گفته بود که رژیم صهیونیستی، دیون خود به آمریکا را به صورت اطلاعات جاسوسی گرانبهاتر از طلا، با توجه به آنچه که در راه نفوذ کنونی آمریکا در خاورمیانه انجام داده، بازپرداخت کرده است.

برژینسکی مشاور رئیس جمهور آمریکا گفته بود که پیوندهای آمریکا با رژیم صهیونیستی تنها پیوندهای سیاسی، نظامی و اقتصادی نیست بلکه بسیار فراتر از آن است و آمریکا حتی بدون وجود یک قرارداد امنیتی به کمک آن خواهد شتافت.

وی تلویحا به موافقت با برگزاری کنفرانس ژنو اشاره کرد. آمریکا همچنین جهت گمراهی افکار عمومی جهان و انحراف اذهان مردم از توطئه ای که به دقت در حال پی ریزی بوده، بیانیه ای با اتحاد شوروی به امضاء رساند و جزئیاتی را مربوط به موضوع فراخوانی به کنفرانس، دستور کار آن و نمایندگانی که در آن شرکت خواهند کرد، به اطلاع طرفهای ذینفع رساند... اما همین که سادات کرنش کامل خود را به واسطه سفر به قدس اشغال شده در روزهای 19 تا 21/11/1977 ابراز کرد، سایروس وانس، وزیر خارجه آمریکا در یک گفت وگوی مطبوعاتی که در 6/12/1977 برگزار گردید اعلام کرد که دولت آمریکا دیگر پایبند کنفرانس ژنو نیست.

روزنامه "داوار" در آن هنگام نوشت که سفر وانس به منطقه در آن مرحله به منظور نزدیک کردن دمشق به قاهره با هماهنگی عربستان سعودی که نمی خواهد دمشق را در معرض نفوذ شوروی باقی بگذارد، صورت گرفت.

قرارداد آمریکایی ـ اسرائیلی که پس از موج اعتراض صهیونیستها علیه بیانیه شوروی و آمریکا صورت گرفت، به مثابه انعقاد هم پیمانی آشکار میان ایالات متحده آمریکا و رژیم صهیونیستی بود. ماده های این قرارداد هرگونه امکان فراخوانی به کنفرانس ژنو را با توجه به مصوبه های تمامی ارگانهای سازمان ملل متحد از بین برد و به واسطه تحریم کنفرانس قاهره از سوی سوریه و اردن و اتحاد جماهیر شوروی اندیشه کنفرانس ژنو به گور سپرده شد.

تلاشهای آمریکا، به انعقاد قرارداد کمپ دیوید میان مصر و اسرائیل منجر گردید که پیامد نخستین آنتجاوز رژیم صهیونیستی به جنوب لبنان در سال 1978 و تبدیل صحرای سینا به پایگاه آمریکا و ناتو براساس قرارداد ایجاد نیروهای چند ملیتی بود که طرفهای کمپ دیوید در ابتدای امر در 17/7/1981 به امضاء رسانده و پارلمان اسرائیل نیز در 28/7/1981 آن را تصویب کرد. پیامد قرارداد همکاریهای استراتژیک میان ایالات متحده آمریکا و اسرائیل، اشغال لبنان در اردیبهشت ماه 1361 (ژوئن 1982) و مداخله مستقیم آمریکا در لبنان و محاصره سواحل دریای مدیترانه به وسیله ناوگانهای آمریکایی بود که نیروهای فلسطینی و لبنانی در کشورهای منطقه را در معرض تهدید قرار می داد.

تمامی این امور منجر به گذر به مرحله والاتری از هم پیمانی میان دو کشور گردید (پیوستگی علنی رژیم صهیونیستی به استراتژی امپریالیسم آمریکا) که نتیجه اش سفر اسحاق شامیر (جانشین بگین) و وزیر دفاعش موشه آرنز به آمریکا در پایان ماه نوامبر 1983 بود.

2 ـ توسعه روابط با کشورهای بازار مشترک اروپا:

هر بار که تحرک آمریکا تحت عنوان جستجوی راه حلی برای کشمکش موجود در منطقه به بن بست می رسد، نقش اروپا مطرح می شود و بر روی آن تأکید می گردد، تلاشهای کشورهای اروپایی از سرگرفته می شود و به منظور حفظ مصالح ویژه آنان و خنثی کردن خشم اعراب علیه سیاست آمریکا و خدمت به شرط بندی برخی محافل عربی وابسته به غرب در مورد راه حل آمریکایی و جهت رویارویی با نیروهای خواهان به کار گیری سلاح نفت و دیگر ابزارها، شکلی زیبا به این گونه تلاشها داده می شود. این امر از خلال انحراف دیدگاه به سوی اروپای غربی به عنوان یک دوست جایگزین و عاملی جهت به اصطلاح فشار به ایالات متحده آمریکا جهت تعدیل مواضع آن صورت می گیرد. این نقش مشخص به ماه مه 1971 می رسد که کشورهای بازار مشترک اروپا (طرح شومان) را عرضه کردند که به نام وزیر خارجه آن هنگام فرانسه نامیده شد. در این طرح پیشنهادهایی همانند پیشنهادهای راجرز، وزیر خارجه پیشینآمریکا آمده بود.

این بازیگریها و نظایر آن، به متوقف ساختن هجمه رهایی بخش ملی عرب به مواضع آمریکا و استعمار و نیز گشایش بازارهای عربی به روی سرمایه داری اروپای غربی منجر گردید، به این امید که این سرمایه داری از دیدگاه مصالح خویش به مسائل بنگرد و با سیاستهای سرسختانه آمریکا به مخالفت برخیزد.

از سوی دیگر رهبران کشورهای بازار مشترک اروپا (و از آن میان رهبران بین الملل سوسیالیست) به منظور در دست گرفتن مواضع جدید و مهم اقتصادی در منطقه خاورمیانه و دادن فرصت کافی به آمریکا و رژیم صهیونیستی جهت فشار بر سوریه، بر آن شدند تا به سرعت جهت چیرگی بر آثار ناشی از انزوای سیاست آمریکا در منطقه عربی دست به کار شوند. این کشورها در ژوئن 1977 بیانیه مشهور خود را صادر کردند به گونه ای که گویا از حق فلسطینیان جانبداری می کنند. (نک: بازار مشترک اروپا، مواضع ـ نسبت به مسأله فلسطین)

بگین، کمکهای ضروری خود را به این کشورها عرضه کرد تا به ایفای نقش مشخص خویش ادامه دهند. وی به شدت به رهبران این کشورها حمله کرد و آنان را متهم ساخت که از رهایی از آثار "سامی ستیزی" که همچنان در وجود آنان باقی است ناتوانند اما به محض موفقیت تلاشهای آمریکا که در ماه نوامبر 1977 با سفر سادات به قدس اشغال شده تجلی یافت تمامی کشورهای بازار مشترک از آن استقبال کرده و این گام را به عنوان گشایشی نوین در تاریخ روابط کشورها قلمداد کردند.

به هنگام برگزاری گردهمایی کشورهای یاد شده در ژانویه همان سال در لندن، هیچ یادی از بندهای بیانیه پیشین خود ننمودند و به طرح اندیشه های کلی و صیغه های گنگ بسنده کردند. این کشورها بی هیچ قید و شرطی قراردادهای کمپ دیوید را تأیید و از شجاعت کارتر و شایستگی سادات و خردمندی بگین ستایش فراوان کردند و شعار کمپ دیوید برای همه را مطرح ساختند.

برخی نشانه هایی که افکار عمومی جهان را پیرامون وجود تفاوت میان سیاست آمریکا و سیاستکشورهای بازار مشترک اروپا فریب می داد، به سرعت از بین رفت. اما این امر مانع از آن نشد تا رژیم صهیونیستی به احتیاط خود نسبت به کشورهای بازار مشترک ادامه ندهد. پس از به بن بست رسیدن قرارداد کمپ دیوید که پیامد تحریم سادات توسط کشورهای عربی بود، کشورهای بازار مشترک اروپا دوباره به ایفای نقش تعیین شده پرداختند. در 14 ژوئن 1980 بیانیه ونیز صادر شد که از نظر محتوا به طور کلی با بیانیه های پیشین و به طور اخص با بیانیه ژوئن 1977 تفاوتی نداشت.

بگین، رهبران کشورهای امضاءکننده بیانیه را بازرگانان ونیز لقب داد. از آنجایی که سیاست آمریکا با اعلام طرفداری کامل از رژیم صهیونیستی تمامی پلهای پشت سر خود را خراب کرده و تا مرز امضای قرارداد ایجاد نیروهای مشترک پیش رفته بود، کشورهای اروپایی عقب نشینی کردند و رهبرانشان اعلام داشتند که هدف بیانیه ونیز و تحرکهای دیپلماتیک پس از آن، تکمیل قراردادهای کمپ دیوید است نه مخالفت با آنها.

انگلیس، فرانسه، هلند و ایتالیا به منظور بازگشت تدریجی از تمامی آنچه که طرح اروپا نامیده می شود، موافقت و آمادگی خود را جهت مشارکت در نیروهای چند ملیتی و بر اساس "بیانیه ونیز" تاریخ 14/6/1980 و سند لوگزامبورگ تاریخ 13/12/80 اعلام کردند. سفرای این کشورها در فلسطین اشغال شده در 23/11/1981 این تصمیم خود را به اطلاع وزارت خارجه رژیم صهیونیستی رساندند. حکومت بگین، زمینه مورد توافق چهار کشور اروپایی یعنی بیانیه ونیز و سند لوگزامبورگ را رد کرد. و وزارت خارجه رژیم صهیونیستی به این کشورها اطلاع داد که زمینه جهت مشارکت در نیروهای چند ملیتی در صحرای سینا همان قراردادهای کمپ دیوید است.

رژیم صهیونیستی چندی بعد با استناد به نامه لرد کارینگتون وزیر خارجه انگلیس در 7/12/1981 با مشارکت این کشورها در نیروهای یادشده موافقت کرد.

در این نامه آمده که چهار کشور اروپایی بر اساس قرارداد صلح مصر و اسرائیل و اسناد ویژه تشکیل نیروهای چند ملیتی به این نیرو خواهندپیوست.

کشورهای جامعه اروپا در خلال جنگ رژیم صهیونیستی علیه لبنان، به لحنی سست اشغال آن کشور را محکوم کردند و در گردهمایی خود در بن، کیفرهای ممکن را بررسی کرده و تصویب پیشنهادها را به تاریخ 21/6/1982 موکول ساختند. آنها در آن هنگام تهدید کردند که اگر نیروهای صهیونیستی وارد شهر بیروت شوند، کیفرهایی را علیه رژیم صهیونیستی تحمیل خواهند کرد. گردهمایی سران این کشورها در 29/6/1982 همه مصوبه های گردهمایی پیشین را به اجرا نگذاشت و به تحریم صدور جنگ افزار به رژیم اشغالگر بسنده کرد.

همان گونه که بعدها آشکار شد، فرانسه کوشید تا از طریق بیرون کردن سازمان آزادی بخش فلسطین از صفوف کشورهای مترقی عرب، به مواضع آمریکا در قبال این سازمان خدمت کند تا این امر مقدمه ای باشد برای پیوستن به طرح ریگان. فرانسه جهت رسیدن به این هدف به مانورهای سیاسی دست زد که یکی از آنها به گونه ای بود که گویی خواهان شناسایی سازمان آزادی بخش فلسطین است. این کشور در مورد موضوع اشغال لبنان توسط رژیم صهیونیستی با مصر هماهنگی نشان داد.

از سوی دیگر جنگ رژیم صهیونیستی علیه لبنان و دیگر عوامل باعث شد تا شکافی میان مواضع کشورهای اروپای باختری و در میان خود محافل بازار مشترک به وجود آید. یونان که یکی از کشورهای بازار مشترک است و نیز کشورهای اسکاندیناوی و اتریش و اسپانیا و پرتغال، اشغالگری رژیم صهیونیستی را رد کرده و محکوم نمودند. اسپانیا فعالیت گسترده ای در سازمان ملل متحد انجام داد و طرح محکومیت آشکار رژیم صهیونیستی را در 9/6/1982 به شورای امنیت عرضه کرد که ایالات متحده آمریکا با استفاده از حق وتو آن را رد کرد.

در 29/6/1982 شورای امنیت با طرح ارائه شده از سوی اسپانیا جهت شکستن محاصره بیروت موافقت کرد. در این طرح آمده بود که رژیم صهیونیستی از رسیدن خوراک و دارو به شهروندان لبنانی جلوگیری می کند.

توسعه روابط فرانسه و رژیم صهیونیستی رانمی توان تنها از دیدگاه دوران حکومت بگین بررسی کرد بی آنکه به تغییرهای رخ داده در وضعیت سیاسی خود فرانسه نگریست. حکومت ژیسکاردستن به گرایش استقلال طلبانه "گلیسم" نزدیکتر بود. از سوی دیگر رهبران رژیم صهیونیستی از همان لحظه های نخست به حاکمیت رسیدن میتران، درک کردند که جوّ پیش از مرحله "گلیسم" در روابط میان دو کشور، نزدیکتر شده است.

مطبوعات فلسطین اشغال شده در همان هنگام نوشتند که فرانسه دارای مصالح ویژه ای در دریای مدیترانه است که البته با مصالح اسرائیل در منطقه تضادی ندارد و تا گستره معینی نیاز به همکاریهای مشترک میان فرانسه و اسرائیل نیاز دارد. نگرانی فرانسه میتران نسبت به گسترش نفوذ اتحاد شوروی و کوبا در جهان سوم، کمتر از نگرانی آمریکای ریگان نیست، شاید نگرانی فرانسه بیشتر نیز باشد زیرا مصالح پاریس در قاره آفریقا بیشتر از مصالح ایالات متحده آمریکاست.

از سوی دیگر رژیم صهیونیستی که حتی در اوج روزگار هم پیمانی و همکاری فرانسه و اسرائیل علیه مصر در نیمه دهه پنجاه از دیدار رسمی یک وزیر فرانسوی محروم بود، در تاریخ 14/8/1981 تنها در مدتی کمتر از سه ماه پس از پیروزی میتران در انتخابات ریاست جمهوری فرانسه در تاریخ 10/5/1981 از "پیرماریون" رئیس ضداطلاعات فرانسه استقبال کرد. کلودشسون وزیر خارجه فرانسه در 4/9/1981 "مائیرروزین" سفیر رژیم صهیونیستی در پاریس را به حضور پذیرفت. در 17/9/1981 "رابرت جلابادی" رئیس شرکت فرانسوی صادارات ابزارهای هواپیمایی وارد فلسطین اشغالی شد. در 21/9/1981، شسون و شامیر در نیویورک دیدار کردند. در 25/9/1981 "شیمون پرز" با میتران ملاقات کرد. در 30/9/1981 "ژاک اتالی" مشاور میتران، پیرامون موضوع سفر وی به فلسطین اشغال شده وارد این سرزمین گردید. در 5/10/81 "کلود سرزین" مشاور مالی وزارت دارایی فرانسه میهمان اسرائیل بود. در 5/11/1981 "سمحا ایرلیخ" معاون نخست وزیر رژیم صهیونیستی از پاریس دیدن کرد.

در تاریخ 7/12/1981، کلودشسون به فلسطیناشغالی مسافرت کرد. در 3/3/1982 خود میتران در رأس یک هیأت بلندپایه از فلسطین اشغال شده دیدن کرد. این هیأت را کلودشسون وزیر خارجه، ژاک دولور وزیر دارایی و اقتصاد، راک لانگ وزیر فرهنگ، خانم "افیس" وزیر جوانان و ورزش، ژاک اتالی مشاور رئیس جمهور فرانسه، "جی قان" مشاور امور آفریقایی ریاست جمهوری و "پیر گموگوا" رئیس دفتر کاخ الیزه و دیگران همراهی کردند.

اوج این روابط رشد یابنده، قراردادهای همکاری در زمینه های پژوهشی و علوم که دربرگیرنده زمینه های به کار گرفتن اتم و فعالیت و همکاری در آفریقا و اروپا بود. کلودشسون در این زمینه اعلام کرد که بیانیه ونیز دیگر کهنه شده است. وی تأکید کرد تا هنگامی که فرانسه دارای حکومتی سوسیالیستی است دیگر جایی برای طرحهای اروپایی یا فرانسوی یا هر طرح دیگر نخواهد بود. فرانسه، افزون بر تأکید مطلق بر قراردادهای کمپ دیوید، در نیروهای چند ملیتی در صحرای سینا و نیز در نیروهای مشابه آن در لبنان شرکت جست. هواپیماهای این کشور چندین بار حمله هوایی علیه نیروهای مقاومت اسلامی لبنان و نیز محل استقرار نیروهای سپاه پاسداران ایران در منطقه بقاع لبنان انجام دادند و بالاتر از همه آن که میتران اظهار داشت که به عادلانه بودن اندیشه صهیونیستی باور کرده است.

3 ـ توسعه روابط رژیم صهیونیستی و آلمان غربی:

روابط آلمان غربی و رژیم صهیونیستی در دوران بگین به منظور چیرگی بر پیامدهای نقش رسوایی که رژیم صهیونیستی ایفا می کرد، شکل همکاری علمی به خود گرفت به طوری که هیأت وزیران آلمان غربی، چهار میلیون مارک برای برنامه های مشترک پژوهشی با رژیم صهیونیستی، اختصاص داد. این برنامه ها به پنج بخش تقسیم می شد و هفتاد طرح را در بر می گرفت که از آن میان، دادن بورس تحصیلی به دانشجویان و دانشمندان اسرائیلی بود. تنها در سال 1982 تعداد 36 دانشمند صهیونیست به آلمان سفر کردند و 34 دانشمند آلمانینیز وارد فلسطین اشغالی شدند. این کار در چارچوب طرح "منیروا" مربوط به شرکت "ماکس پلانک" صورت می گرفت که با مؤسسه "وایتسمان" اسرائیل در زمینه های فیزیک هسته ای و شیمی سلولی قرارداد دارد.

منیروا، در زمینه های علمی نیز به رژیم صهیونیستی کرده است. در سال 1982، (4/2) میلیون مارک به کتابخانه "فیبر" تل آویو و به یک مؤسسه پژوهشی وابسته به یک شرکت صهیونیستی متخصص در دانش اقیانوسها و دریاها و شهر ایلات، یاری رسانده است.

منیروا در سال 1983 حدود 120 میلیون مارک به منظور ساختن مرکز پژوهشی رحوفون کمک کرد. این مرکز در زمینه دانش وراثت (ژنتیک) و تطبیق بیوتکنولژیک آن در کشاورزی فعالیت داشت.

افزون بر طرح "منیروا" وابسته به شرکت "ماکس پلانک" صندوقهای مالی بزرگی همانند صندوق "فولکس واگن" صندوق هانس زیدل و صندوق کوزادادنیاور نیز به این گونه برنامه ها یاری رساندند.

4 ـ توسعه همکاری با پیمان ناتو:

در دوران عمر رژیم صهیونیستی، و به رغم وجود یک هم پیمانی پنهانی با ناتو، تلاشهای پیوسته ای برای ایجاد یک هم پیمانی علنی با پیمان ناتو انجام گرفت. این امر توسط روزنامه "ناتو بریخته" تأکید شده که نوشته بود: بدون همکاری با اسرائیل نمی توانیم امنیت جناح جنوبی پیمان ناتو را تضمین شده بدانیم. میان پیمان ناتو و رژیم صهیونیستی قراردادهای پنهانی فراوانی منعقد گردید و سطح همکاری میان آنها به سطح همکاری میان خود کشورهای پیمان رسید همچنان که در سال 1956 به هنگام تجاوز سه جانبه به مصر صورت گرفت. همزمان با به حکومت رسیدن بگین، همکاری میان رژیم صهیونیستی و پیمان ناتو شکلهای جدیدی به خود گرفت و توافق شد که یگانهایی از نیروهای ناتو جهت اجرای مانورهایی در فلسطین اشغالی پیاده شوند.

"موشه دایان" وزیر خارجه رژیم صهیونیستی درسال 1977 از ستاد فرماندهی پیمان ناتو در بروکسل دیدار کرد و قراردادهایی با الکساندرهیگ که در آن هنگام پست فرماندهی کل نیروهای ناتو را به عهده داشت به امضاء رساند. دایان به هیگ پیشنهاد داد تا یک پایگاه دریایی جهت پیمان ناتو در حیفا ساخته شود.

اما توسعه روابط آمریکا و مصر از یک سو و رژیم صهیونیستی و مصر از سوی دیگر، این سه کشور را واداشت تا پیمان نظامی جدیدی ایجاد کنند که در درجه نخست بر نیروی رژیم صهیونیستی و سرزمین آن و پایگاههای نظامی موجود در سومالی، کنیا و عمان و نیز بر پایگاه صحرای سینا متکی باشد. در پایگاه اخیر، نیروهای چهار کشور پیمان ناتو یعنی فرانسه، ایتالیا، انگلیس و هلند شرکت داشتند. بدین ترتیب جناح جنوبی پیمان ناتو ایجاد گردید تا تمامی کشورهای منطقه را در آن بگنجانند.

5 ـ توسعه روابط میان رژیم صهیونیستی و آمریکای لاتین:

روابط صهیونیستی با کشورهای آمریکای لاتین در دوره بگین توسعه یافت به ویژه در زمینه فروش جنگ افزار به این کشورها.

پلیس باربادوس (یکی از جزایر هند باختری در دریای کارائیب) فاش ساخت که هواپیمای آرژانتینی "ترانسپورت ایرویز پلانتز" که روز 25/6/1977 در فرودگاه ستیل در جزیره یاد شده فرود آمد، حامل 26 تن مهمات بود که از مزدوران "اسرائیل" در پرتغال برای حکومت شبه نظامی ژنرال "لیوگورگارسیا" رئیس جمهور گواتمالا خریده شده بود. یک سال بعد روابط رژیم صهیونیستی با آنستازیو سوموزا دیکتاتور نیکاراگوئه افشا شد. مجله هفتگی انگلیسی "نیواستیتمن" در مارس 1980 نوشت که 98 درصد از نیازهای ارتش سوموزا در نیکاراگوا از اسرائیل تهیه شده است.

سفر کارتسیر رئیس جمهور صهیونیستی در پایان سال 1977 به مکزیک و کاستاریکا و گواتمالا، به امضای قراردادهایی منجر شد که مهم ترین آنها ساختن کارخانه جنگ افزارسازی در مکزیک بود. رژیم صهیونیستی تفنگهای اسرائیلی و سلاحهایی ازنوع الجلیل و یوزی در اختیار گواتمالا قرار داده است.

در سال 1979 به هنگام دیدار "هوروویچ" وزیر دارایی رژیم صهیونیستی از مکزیک و آرژانتین توافق شد تا ابزارهای الکترونیکی در اختیار آرژانتین قرار گیرد. سپس 26 هواپیمای (میراژ پیشرفته) و 18 فروند موشک "گابریل" در اختیار آن کشور قرار گرفت.

رژیم صهیونیستی با مکزیک نیز توافق کرد تا شاخه ای از صنایع هواپیماسازی نوع "کفیر" در آنجا ساخته شود زیرا بازار خوبی را در آمریکا دارا بود.

پیامد تحریم صدور جنگ افزار به حکومتهای دیکتاتوری منجر به آن شد که بازار آمریکای لاتین بیش از نیمی از صادرات جنگ افزار رژیم صهیونیستی را جذب کند. السالوادر بیش از 81 درصد از تدارکات و تجهیزات نظامی خود را از رژیم صهیونیستی خریداری کرد.

آرژانتین افزون بر آنچه که گفته شد شماری از قایقهای جنگی دیبو را خریداری کرد و قراردادی درباره خرید شماری هواپیما با رژیم صهیونیستی بست که تا پایان سال 1985 در اختیار آن کشور قرار گرفت. شیلی در سال 1979 تعداد 1500 موشک "شافریر" خریداری کرده است. در سال 1980 رژیم صهیونیستی 15 هواپیمای (وست اند) و 5 هلیکوپتر در اختیار حکومت گواتمالا قرار داده است. اکوادر نیز 34 فروند هواپیمای کفیر خریداری کرده است. جنگها و کودتاها در کشورهای آمریکایی لاتین آشکار نمود که فروش جنگ افزارهای اسرائیلی به این کشورها از 50 درصد علام شده است، بیشتر است و به 80 درصد می رسد. ارزشیابیهای حاکی است که افزون بر جنگ افزارهای انفرادی که در میان باندهای موجود در پایتختها و شهرهای بزرگ توزیع شده است رژیم صهیونیستی جنگ افزار در اختیار حکومتها و دولتهای صدها جزیره کوچک و بزرگ آمریکای لاتین قرار داده است.

این جزایر به شکل کمانی و به درازای 32000 کیلومتر از فلوریدا تا ونزوئلا در دریای کارائیب کشیده شده اند.

این کمان از اغلب جزایر آنتیل کوچک که در برگیرنده جزایر فرجین، لیوارد، ویندوارد، مارتینیک،دومنیکا، آنتیل هلند و یاهاما آغاز و به جزایر آنتیل بزرگ به ویژه جزیره هسپانیولا که به دو جمهوری هائیتی و دومنیکن تقسیم می شود، پایان می یابد.

افزون بر کشورهای آمریکای مرکزی و جنوبی که فوقا بدانها اشاره شد، سایر کشورهای این قاره، از جمله هندوراس، پاناما، ونزوئلا، پرو، بولیوی، پاراگوئه و دیگران نیز از رژیم صهیونیستی جنگ افزار دریافت کرده اند. دولت انقلابی نیکاراگوا نیز اعلام کرد ضدانقلابیونی که از راه سرزمین هندوراس وارد آن کشور شدند، از جنگ افزارهای اسرائیلی بهره گرفته بودند.

6 ـ روابط رژیم صهیونیستی با خاور دور:

رژیم صهیونیستی در خاور دور، در کشورهای ژاپن، فیلیپین، سنگاپور، تایلند، نپال و برمه سفارتخانه و در بمبئی هند کنسولگری دارد. رژیم صهیونیستی با کره جنوبی دارای روابط سیاسی است. میان سالهای 1975 تا 1980 صادرات اسرائیل به ژاپن چهار برابر گردید و نیز طی سالهای 1977 تا 1982، گنجایش داد و ستد میان اسرائیل و هنگ کنگ به دو برابر رسید. اسرائیل در دوره بگین در گسترش فرهنگ غرب در این کشورها فعالیت زیادی نمود نمایشگاههای مد لباس و مسابقه های ملکه زیبایی برگزار و فیلمهای سینمایی توزیع کرد و گروههای موسیقی و نمایندگان رسمی و هیأتهایی جهت شرکت در جشنهای رسمی اعزام داشت.

در ارزیابی نهایی روابط "اسرائیل" با کشورهای خاوردور و نیز با کشورهای اقیانوسیه و از آن میان استرالیا و نیوزلند، در دوران فرمانرانی "بگین" بهبود و تحکیم روابط با این کشورها ادامه یافت که در مرتبه نخست در مواضع این کشورها در سازمان ملل متحد و نیز در افزایش گنجایش داد و ستد نسبتا ضعیف با این کشورها، به جز ژاپن، بازتاب پیدا کرد، همچنین میان این کشورها و رژیم اسرائیل، به واسطه آمریکا، یک هم پیمانی ارتشی نهانی برقرار شد. نشانه های زیادی بیانگر این امر است که از به عنوان نمونه می توان به مشارکت نیروهایی از جزیره دوردست فیجی در نیروهای چند ملیتی در صحرای سینا اشاره کرد.

7 ـ پیوند رژیم صهیونیستی با سازمان ملل متحد:

رژیم صهیونیستی در دوران حکومت بگین به نادیده گرفتن قطعنامه های شورای امنیت که با عدم مخالفت آمریکا روبه رو شده بود، ادامه داد. آمریکا یا به سود این قطعنامه ها رأی داده یا آن که با استفاده از حق "وتو" به آنها رأی نداده بود. رژیم صهیونیستی به نقص قطعنامه های مجمع عمومی و تمامی قطعنامه های صادر شده از سوی نهادهای وابسته به سازمان ملل متحد ادامه داد و همزمان با آن، به محکوم کردن این قطعنامه ها پرداخت و سازمان ملل را متهم ساخت که در برابر کارشکنیهای اعراب سر خم کرده و زیر فشار شوروی قرار دارد.

در میان کشورهای غیرمتعهد و گروه کشورهای اسلامی و عربی گرایشی پدیدار شد که از پشتیبانی کشورهای سوسیالیستی برخوردار بوده و خواهان بیرون کردن اسرائیل از سازمانهای ملل متحد به علت تخلفهای این رژیم از قطعنامه های سازمان ملل در دوران بگین بود این رژیم نمونه آن، دوبار حمله به لبنان یکی در سال 1979 و دیگری در سال 1982 و کوبیدن نیروگاه هسته ای عراق، ادامه سرکوب شهروندان عرب در سرزمینهای اشغالی فلسطین، گرفتن زمین آنان و احداث شهرکهای یهودی نشین و اجازه ندادن به هیأت بین المللی انرژی اتمی سازمان ملل جهت نظارت بر فعالیت نیروگاههای اسرائیل بود.

آمریکا همان گونه که در اکتبر 1982 انجام داد، تهدید کرد که همراه با "اسرائیل" از هر نهاد وابسته یا حتی از خود سازمان ملل متحد بیرون خواهد رفت یا آن که کمکهای خود را به سازمان ملل متحد که بالغ بر 25 درصد بودجه آن می شود قطع خواهد کرد. چند ماه پس از به حکومت رسیدن جناح "لیکود" در "اسرائیل" شورای امنیت در 4/12/1977 بیانیه ای صادر کرده و طی آن، [[جنوب لبنان، تجاوز اسرائیل به ـ 1978|تجاوز اسرائیل به جنوب لبنان]] را محکوم نمود. در روز 25/12/1977 مجمع عمومی خواستار کیفر بخشیدن به رژیم صهیونیستی گردید و کمیسیون سیاسی برگزیده توسط مجمع عمومی، تجاوزگریهای اسرائیل به حریم حضرت ابراهیم را محکوم کرد.

هنگامی که "اسرائیل" در ماه مارس تجاوز گسترده ای علیه جنوب لبنان انجام داد، شورای امنیت بیانیه شماره 425/مارس 1978 را تصویب کرد و خواهان عقب نشینی فوری "اسرائیل" از جنوب لبنان گردید. در 22/4/1978، مجمع عمومی بیانه ای در محکومیت اشغال لبنان توسط رژیم صهیونیستی به تصویب رساند. در 4/11/1978 مجمع عمومی از شورای امنیت خواست تا یک تحریم الزامی بر جنگ افزارهای ارسال شده به اسرائیل به تصویب برساند. در 29/1/1979، (75) کشور در مجمع عمومی سازمان ملل متحد قراردادهای کمپ دیوید را محکوم کرده و 111 کشور در 14/12/1979 صهیونیسم را به عنوان شکلی از شکلهای تبعیض نژادی به شمار آوردند اما رژیم صهیونیستی بیانیه مجمع عمومی مورخه 28/10/1977 در مورد احداث شهرکهای یهودی نشین در سرزمینهای اشغال شده رد کرد و بیانیه دیگر شورای امنیت مورخه اوت 1979 در همین زمینه را نیز نپذیرفت. حکومت بگین همچنین از همکاری با شورای امنیت خودداری ورزید و کشورهایی را که در مجمع عمومی بر ضد اسرائیل رأی داده بودند محکوم کرد. این رأی گیری به هنگام بمباران نیروگاه هسته ای عراق در ژوئن 1981 انجام گرفت. شورای امنیت و مجمع عمومی تصمیم صهیونیستها مبنی بر الحاق جولان به فلسطین اشغالی را نیز محکوم کرد.

به هنگام اشغال لبنان توسط اسرائیل در ژوئن 1982 شورای امنیت دوازده بیانیه به تصویب رساند که مهم ترین آنها بیانیه 508 در 5/6/1982 و بیانیه 509 در 6/6/1982 بود. اما متحد اسرائیل یعنی آمریکا در 8/6/1982 با استفاده از حق "وتو" طرح اسپانیا مبنی بر محکوم کردن تجاوز "اسرائیل" و درخواست عقب نشینی فوری آن از لبنان را با شکست روبه رو ساخت. همچنین آمریکا با طرح فرانسه که خواهان جداسازی نیروها بود مخالفت کرد. مجمع عمومی سازمان ملل متحد بیش از ده بیانیه را به تصویب رساند که مهمترین آن بیانیه ای بود که از سوی کوبا ارایه شد و نیز بیانیه ارایه شده در تاریخ 19/8/1982 و هر دو بیانیه اشغال لبنان توسط اسرائیل را محکوم کرده و خواهان عقب نشینی فوریآن بودند. همان گونه که اشاره شد بیانیه های همانندی در کمیسیونها و هیأتهای برگزیده سازمان ملل متحد نظیر هیأت انرژی و کنگره آن و نیز کمیته سیاسی و کمیته حقوق بشر و... منتشر شد.

دوران حکومت بگین از سال 1977 تا 1984 بیانگر حلقه ای از زنجیر حکومتها است که بر اسرائیل فرمان رانده اند. این حلقه در تجاوزگری و دشمنی با ملت مسلمان منطقه و امنیت آن، آشکارترین حلقه هاست و براین اساس در استراتژی تجاوز کارترین و وحشی ترین محافل جهانی چه در آمریکا و چه در سایر کشورهای استکباری آمیخته شد و جایگاه ویژه ای پیدا کرد. طی این دوران سیاست خارجی بگین در مجموع دارای مشخصات زیر بود:

ـ امضای قرارداد کمپ دیوید با مصر.

ـ اشغال لبنان طی عملیات لیطانی در سال 1978.

ـ امضای قرارداد استراتژیکی با آمریکا.

ـ حمله گسترده به لبنان در سال 1982 و اشغال بخش عظیمی از خاک این کشور.

مآخذ:

  1. الموسوعة الفلسطینیة: ألمانیا الاتحادیه، جلد اول، چاپ اول، 1984.
  2. الموسوعة الفلسطینیة: الجماعة الاقتصادیه الاوربیة، چاپ دوم، چاپ اول، 1884.
  3. الموسوعة الفلسطینیه: فرنسا، جلد سوم، چاپ اول، 1984.
  4. بولتنهای خبری خبرگزاری وفا: سیاست خارجی رژیم صهیونیستی، شماره های 1237ـ2254.