جولان، مطامع رژیم صهیونیستی در

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل


جولان مانند جنوب لبنان و خود فلسطین، از زمانهای گذشته مورد طمع صهیونیسم بوده است. گرچه این مطامع از هنگام تأسیس رژیم صهیونیستی در سال 1948 شکل عینی به خود گرفت و وارد مرحله اجرایی شد، اما زمینه های تاریخی و ریشه های آن به قبل از تأسیس "کشور" اسرائیل و دورانی نه چندان نزدیک، باز می گردد.

الف ـ پیش از تأسیس رژیم صهیونیستی:

در اینجا به تعدادی از اسناد و اظهارات صهیونیستها اشاره می شود که همگی مربوط به قبل از سال 1948 است و حقیقت این مطامع و ریشه های تاریخی آنرا تأیید می کند. در سال 1921 هوراس مئیرکالین نویسنده صهیونیست آمریکایی در کتاب خود "صهیونیسم و سیاست جهانی" چنین نوشت:

"... آینده تمامی فلسطین در چنگ کشوری است که سلطه خود را بر رودخانه های لیطانی و یرموک و سرچشمه های رودخانه اردن گسترش داده باشد." پیش از وی بن گوریون در سال 1918 برداشت خود از مرزهای کشور صهیونیستی را چنین ترسیم کرده بود:

شامل تمامی نقب، یهودا، سامریه، الجلیل، سنجق حوران، سنجق الکرک (معان و عقبه) و بخشی از سنجق دمشق (بخشداریهای قنیطره و دره عنجر و حاصبیا).

سازمان صهیونیسم جهانی نیز در یادداشت مورخ سوم فوریه 1913 به شورای عالی کنفرانس صلح پاریس، نشانه مرزهایی را که برای کشور صهیونیستی طلب می کرد، چنین توضیح داد:

"... و جبل الشیخ پدر آبهای حقیقی در رابطه با فلسطین است و نمی توان آن را از فلسطین جدا کرد، مگر به هدف وارد آوردن ضربه بنیادی به زندگی آن ... بنابراین، باید تحت سلطه کسانی باقی بماند که در اعاده حداکثر بهره برداری از آن، مایل تر و تواناتر از دیگران هستند.

در شانزدهم فوریه سال 1920، لویس براندیس نماینده صهیونیسم آمریکایی طی تلگرامی به وایزمن به نام سازمان صهیونیسم آمریکایی خواستار دخالت عملی دولت انگلستان شد تا نگذارد بخش بزرگی از "فلسطین شمالی" از دست برود. وی در این تلگرام نوشته بود:

... مرزهای ملی شمالی و شرقی برای ایجاد جامعه ای خودکفا انصراف ناپذیر است. به منظور پیشرفت اقتصادی کشور در شمال، شاخه آبهای لیطانی در کنار جبل الشیخ و دشتهای جولان و حوران باید ضمیمه فلسطین شود..."

در 29/12/1919 و در آستانه انعقاد کنفرانس سن ریمو که قرار بود مسأله تقسیم کشورهای شرقی عربی را میان کشورهای استعماری بررسی کند،حائیم وایزمن رهبر وقت جنبش صهیونیسم طی نامه ای به لوید جورج نخست وزیر وقت انگلستان نوشت: در این لحظه که نزدیک است با همکاران خود در مذاکرات نهایی که طی آن سرنوشت فلسطین مشخص خواهد شد، شرکت نمایید، سازمان صهیونیسم مایل است مسأله عمیقا نگران کننده ای را در رابطه با مرزهای شمالی فلسطین، با شما مطرح کند... صهیونیسم از همان ابتدا، حداقل خواسته های اساسی خود را برای تحقق میهن قومی یهودی ارایه داد و لزومی ندارد گفته شود که صهیونیستها هرگز تحت هیچ شرایطی خط "سایکس ـ پیکو" را حتی به عنوان اصلی برای مذاکرات، نخواهد پذیرفت، زیرا این خط نه تنها فلسطین تاریخی را تقسیم و سرچشمه های آبهای رودخانه های اردن و لیطانی را از آن قطع می کند، بلکه میهن قومی را از مقداری از بهترین میدانهای اسکان در جولان و حوران که موفقیت "طرح" تا حدود زیادی به آن متکی است، محروم می کند.

در آوریل سال 1920 بن گوریون به نام فدراسیون صهیونیستی کار، طی نامه ای به حزب کارگر انگلستان نوشت: ضروری است که در آینده، منابع آبی که آینده کشور به آن بستگی دارد، در آن سوی مرزهای میهن قومی یهودی نباشد چرا که دشتهای حوران که به حق بخشی از کشور است، نباید از آن جدا شود.

به همین دلیل است که همیشه خواستار شده ایم، "سرزمین اسرائیل" شامل کرانه های جنوبی رودخانه لیطانی و ایالت حوران، از منبع "لجاه" در جنوب دمشق تا همه رودخانه های جاری در منطقه، از شرق به غرب و از شمال به جنوب باشد. دلیل اهمیت جلیل علیا و حوران برای کل کشور، در همین است. لیطانی و اردن و یرموک، مهم ترین رودخانه های سرزمین اسرائیل اند و کشور به این آبها نیاز دارد. به علاوه، صنایع، به تولید برق از این انرژیآبی، متکی خواهد بود.

ب ـ پس از تشکیل رژیم صهیونیستی:

در این زمینه می توان ملاحظات و مطامع گوناگون از قبیل ملاحظات جغرافیایی و دفاعی و امنیتی و سیاسی و نیز تسلط بر منابع آب را ردیف کرد که پرداختن به هر یک از آنها نظر به اهمیتی که در توضیح کل استراتژی اسرائیل نسبت به جولان دارد ضروری است.

1 ـ مرحله پیش از اشغال جولان:

در بیستم ژوئیه سال 1949 بعد از چهار ماه مذاکرات و یکسال پس از صدور قطعنامه آتش بس شورای امنیت (15/7/1948) قرارداد ترک مخاصمه سوریه و اسرائیل به امضا رسید. سوریه آخرین کشور عربی هم مرز رژیم صهیونیستی بود که چنین قراردادی را امضا کرد. از آغاز دهه پنجاه، اسرائیل به یک سلسله عملیات برای زیرپا گذاشتن این قرارداد به ویژه در رابطه با مناطق خلع سلاح شده دست زد، که هدفش دستیابی به مقصود نهایی یعنی الحاق این اراضی به اسرائیل بود.

نخستین اقدام در این زمینه به سال 1950، اجرای پروژه خشکاندن دریاچه حوله و باتلاقهای شمال بود که 1350 هکتار زمین حاصلخیز بدین وسیله تأمین می شد. اجرای این پروژه در ژانویه 1951 عملاً آغاز شد. برای اجرای آن به مصادره زمینهای مالکان و کشاورزان عرب واقع در داخل منطقه خلع سلاح شده نیز نیاز بود. سوریه شکایت نامه ای تقدیم کمیته مشترک ترک مخاصمه کرد.

غیر از زیانهایی که به حقوق شهروندان عرب در داخل این منطقه وارد شد، خشکاندن باتلاقها به منزله از میان بردن موانع نظامی طبیعی، تلاشهای کمیته مشترک ترک مخاصمه برای حل این مشکل رانافرجام کرد. و به دنبال آن رژیم صهیونیستی به سیاست ارعاب و تهدید متوسل شد. زیرا در پنجم آوریل 1951، توپخانه اسرائیل منطقه حمه و حومه های آن را زیر آتش گرفت و بدین گونه آتش بس شکسته شد. هدف این حمله، واداشتن سوریه به تسلیم بود.

مشکل سپس به شورای امنیت برده شد. شورا در تاریخ 18/5/1951 قطعنامه شماره "2157 رسی" را صادر کرد که در آن به اسرائیل دستور داده شده بود شهروندان عربی را که طرد کرده بود، به منطقه خلع سلاح شده بازگرداند و به کلیه ناظران سازمان ملل اجازه دهد آزادانه تمامی منطقه را بازرسی کنند و به درخواستهای رئیس کمیته مشترک ترک مخاصمه برای انجام فعالیتهایی در این منطقه، پاسخ مثبت دهد.

در ژانویه سال 1953، رژیم صهیونیستی، احداث کانال ویژه منحرف کردن آبهای دریاچه حوله را به پایان برد، و عملیات خشکاندن دریاچه را آغاز کرد. در آن تاریخ کلیه اراضی منطقه خلع سلاح شده به جز الحمه به تصرف این رژیم درآمد. متنیاهوبیلد یکی از مسئولان نظامی اسبق اسرائیل اعتراف کرد که خشکاندن باتلاقهای الحوله، سوریه را فاقد مرزهای امن نمود و باعث نگرانی این کشور شد، و لذا حق داشت درخواست کند که موقعیتش مورد توجه قرار بگیرد.

بعد از بیست سال موشه دایان نیز به این حقیقت اعتراف کرد: آری، به طور یک جانبه وضعیت خاص مناطق خلع سلاح شده را لغو کردیم و در مورد این اراضی به گونه ای رفتار کردیم که انگار در داخل اسرائیل واقع است.

با پایان گرفتن پروژه الحوله، اسرائیلیها کار بعدی را در جهت احداث یک نیروگاه برق آبی در کنار پل بنات یعقوب واقع در شمال دریاچه طبریه آغاز کردند. (2/10/1953) برای اجرای این پروژه، نه تنهافعالیت شرکت اسرائیلی مأمور در منطقه خلع سلاح شده، لازم بود، بلکه می بایستی بخشی از آبهای رودخانه اردن واقع در دریاچه های الحوله و طبریه از مسیر اصلی منحرف شده و در خدمت پروژه قرار گیرد.

ژنرال مان بینیکیه رئیس ستاد نیروهای بین الملل ترک مخاصمه وابسته به سازمان ملل از مقامات اسرائیلی خواست که از ادامه پروژه خودداری کنند، ولی این درخواست رد شد. بر اثر فشار آمریکا (بمباران وحشیانه اسرائیل در "قبیه" هنوز موضوع روز رسانه های ارتباط جمعی جهان بود) اسرائیل در بیست و هشتم اکتبر همان سال، توقف پروژه را پیشنهاد کرد، اما در سال 1955 و در پی نافرجام ماندن طرح جانسون، اجرای آن را از سرگرفت. در دسامبر 1955 اسرائیلیها به منظور تحمیل تسلط کامل خود بر دریاچه طبریه، دست به تهاجم گسترده علیه مواضع سوریه در شمال شرقی دریاچه زدند.

منابع آب بلندیهای جولان و موقعیت استراتژیک آن، دو عامل اساسی در کشمکش اسرائیل ـ سوریه بود و به همین دلیل جبهه سوریه ـ اسرائیل پیوسته داغ می ماند. بعدها خود منابع اسرائیلی از اهمیت این دو عامل در استراتژی و مطامع نسبت به جولان پرده برداشتند.

تسلط سوریه (تا سال 1967) بر سر چشمه های اساسی رودخانه اردن یعنی بانیاس (از سوریه) و حاصبانی (از لبنان)، انگیزه کافی برای گرایش خصمانه رژیم صهیونیستی نسبت به سوریه بوده است. زیرا تسلط سوریه بر این نهرها، مانع تحقق منافع توسعه طلبانه اسرائیل نسبت به آبهای رودخانه اردن می شد. سالانه نزدیک به 123 میلیون متر مکعب از آبهای بانیاس و 152 میلیون متر مکعب از آبهای حاصبانی وارد دریاچه طبریه می شد و این دو رقم معادل آبهایی است که اسرائیل با تلمبه و از طریق لوله آبیاری سراسری، صرف آبیاری النقب وتقویت چاههای آب موجود در سراسر فلسطین می کرد.

اسرائیل از سال 1956 عملیات اجرایی بزرگترین پروژه آبرسانی به نام "پروژه ملی آبها" را آغاز کرد که هدف آن منحرف کردن مسیر رودخانه اردن علیا به منطقه ساحلی و از آنجا به النقب است. در اواخر سال 1963 اسرائیل در آستانه پایان دادن کامل عملیات اجرایی این پروژه قرار گرفت.

این پروژه دارای چند مرحله بود، از جمله خشکاندن دریاچه الحوله که درباره آن سخن گفتیم و منحرف کردن مسیر رودخانه اردن در کنار پل بنات یعقوب و کشیدن آبهای دریاچه به وسیله چند کانال از طریق دشت بیسان و کشیدن آبهای بهاره و شور دریاچه طبریه.

اجرای این پروژه به منزله چنگ انداختن اسرائیل روی 50درصد از آبهای رودخانه اردن بود. با نزدیک شدن مراحل پایانی این پروژه، نخستین کنفرانس سران عرب (13/1/1964) به منظور بررسی راههای دفع خطر این پروژه صهیونیستی که هدف آن سرقت آبهای عربی و تبلوری از مطامع تاریخی صهیونیسم نسبت به آبهای جولان بود، در قاهره تشکیل شد. کنفرانس، پروژه ای را برای منحرف کردن مسیر نهرهای رودخانه اردن در منطقه عربی به منظور خنثی کردن نقشه های اسرائیل که هدفش تغییر مسیر این رودخانه بود، تصویب کرد.

هنگامی که پروژه عربی وارد مرحله های اجرایی شد، اسرائیل در سالهای 1964 و 1965، تأسیسات و ماشین آلات این پروژه را به منظور به تعطیل کشاندن و محال نشان دادن اجرای آن در جولان بمباران هوایی کرد. یوری اونیری مفسر معروف اسرائیلی رابطه موجود میان اجرای پروژه عربی و اشغال جولان را چنین تفسیر کرد:

"با کمی تأمل و نگاهی به گذشته، یقین حاصل می کنیم که این پروژه، علت گسترش دامنه تشنج درروابط موجود میان ما و سوریه بود که به نوبه خود و سرانجام به آغاز جنگ 6 روزه منتهی شد. نباید فراموش کنیم که برای کارشکنی در عملیات تغییر مسیر آب نهرها، چاره ای جز استفاده از نیروی هوایی نداشتیم."

بنابراین، منابع آب جولان عاملی تعیین کننده در کشمکش اسرائیل ـ سوریه و عامل اصلی و یا یکی از پایه های استراتژی صهیونیسم نسبت به جولان بوده است. این عامل که هدف آن سرقت آبهای جولان است، تنها به انگیزه های اقتصادی (پروژه های آبیاری و توسعه کشاورزی) و یا امنیتی (توسعه مستعمره های مرزی و افزایش جمعیت آنها) نیست، بلکه علل سیاسی نیز داشته است. چرا که اسرائیل با تسلط بر منابع آب جولان، قصد داشت خود را به عنوان شریک در امور منطقه و آفریننده وقایع آن، تحمیل کند.

دومین عامل مهم در استراتژی صهیونیسم نسبت به جولان موقعیت جغرافیایی و اهمیت استراتژیک آن است. جولان به لحاظ موقعیت و استحکاماتی که داشت، برای کوچ نشینیهای صهیونیستی از جمله کوچ نشینهای دره شمالی اردن که در تیررس توپخانه سوریه قرار داشتند، خطر آفرین بود. روزنامه صهیونیستی معاریو در این زمینه می نویسد:

بلندیهای سوریه یکی از علل شعله ور شدن آتش جنگ بود. زیرا زندگی طاقت فرسا در زیر استحکامات سوریه، دامنه کشمکش اعراب ـ اسرائیل را گسترش داد که نهایتا منجر به شروع جنگ شش روزه شد.

2 ـ مرحله پس از اشغال جولان:

رژیم صهیونیستی در ژوئن 1967 در جنگ با اعراب بلندیهای جولان را به تصرف خود درآورد و مرحله دیگری از استراتژی خود نسبت به خاورمیانهعربی را پشت سر گذاشت. در این مرحله، مطامع تاریخی صهیونیسم نسبت به جولان، در به دست آوردن زمین و منابع آب آن تحقق یافت و نتایج جنگ ژوئن سال 1967 آزمندی صهیونیسم و اسطوره فرات تا نیل را ـ به قول هرالدتریبون چاپ آمریکا که پیوسته نغمه آن را سر داده و رؤاهای فرزندان یهود را شیرین کرده بود ـ زنده کرد.

لیوی اشکول نخست وزیر اسبق اسرائیل درپی جنگ ژوئن خطاب به هیأت "فرزندان عهد" سخن درباره اسرائیل بزرگ را تکرار کرد و اعلام داشت که:

این مأموریت با الحاق سرزمینهای اشغال شده در سال 1967 خاتمه نیافته است.

در این مرحله اسرائیل به تجسم عملی استراتژی خود در جولان اندیشید که منظور، تنها تسلط بر منابع آب و اشغال نظامی و انهدام استحکامات سوریه در جولان و ساختن استحکامات جدید برای تهدید سوریه نبود، بلکه اسکان یهودیان مورد نظر بود که پس از ایجاد مستعمره های یهودی در آنجا و "عمران" آنها به وسیله ساکنان جدید به دنبال اخراج و طرد ساکنان اصلی از منطقه، عملاً به معنی الحاق جولان به اسرائیل می باشد (نک: جولان، اسکان یهودیان درـ).

در اظهارات صهیونیستها در این مورد، میزان سختگیری اسرائیل در زمینه متصرف شدن جولان، آشکار شد. روزنامه صهیونیستی داوار مورخه 19/4/1969 در این زمینه نوشت: اسرائیل حتی در ازای قرارداد صلح، بلندیهای جولان را هرگز به سوریه پس نخواهد داد. چه، این بلندیها از جمله مناطقی هستند که بر سر آن میان توده اسرائیلی بحث و مناقشه ای نیست.

آمارگیری روزنامه یدیعوت اهارانوت در سال 1969 نیز نشان داد که اسرائیلیها حاضر به انصراف از جولان نبوده و علاقه مند اسکان در آن هستند.

در این نظرخواهی 33 درصد از اسکان سریعدر جولان حمایت کردند. 26 درصد اسکان در کرانه غربی را ترجیح دادند و 19 درصد از اسکان در دره اردن و 2 درصد در غزه و سینا و 20 درصد در کلیه سرزمینهای اشغال شده عربی حمایت کردند. از این نظرخواهی و نیز مواضع احزاب اسرائیلی به طور کلی روشن می شود که بلندیهای جولان از میان مناطق اشغال شده عربی (بعد از سال 1967 و به منظور توسعه و تسریع اسکان، در رأس اولین اولویتهای آنان قرار داشته است)

بسیاری از رهبران اسرائیل در این دوره بر تعلق ابدی جولان به اسرائیل تأکید کرده اند. گلدامایر نخست وزیر وقت اسرائیل طی تصدی پست نخست وزیری اسرائیل در مصاحبه با رادیو رژیم صهیونیستی اظهار داشت "جولان جزء لاینفک سرزمین اسرائیل است".

در سال 1970 "ایلی لانداو از مفسران سیاسی اسرائیل هدف از اشغال جولان را چنین تعبیر کرد:

"بلندیهای سوریه یکی از علل شعله ور شدن جنگ بود. زیرا زندگی طاقت فرسا در زیر استحکامات سوریه، دامنه کشمکش اعراب ـ اسرائیل را گسترش داد که نهایتا منجر به شروع جنگ شش روزه شد".

در همین زمینه "یوری اونیری YURI AVNERIیکی دیگر از مفسران اسرائیلی چندین سال پس از جنگ 1967 اشغال جولان را چنین تفسیر کرد:"

"می توانیم بگوییم که حتی اگر جنگ شش روزه به علت محاصره در سینا به وقوع نمی پیوست، در صورتی که پروژه تغییر مسیر نهرهای رودخانه اردن به پایان می رسید، نهایتا مجبور به شروع جنگ علیه سوریه می شدیم لذا برای همه کسانی که معتقدند با پس دادن جولان ما به صلح خواهیم رسید، باید روشن باشد که مسأله سلب منابع آبها از اسرائیل را در محاسبات خود فراموش نکنند... بودنجولان در دست سوریها به منزله این است که انتخاب تصمیم گیری نسبت به منابع آبها، به آنان واگذار شود."

پس از اشغال جولان، استراتژی اسرائیل نسبت به سوریه در به دست آوردن زمین و منابع آب آن تحقق یافت و شعار از نیل تا فرات صهیونیستها که پیوسته نغمه اش را سر داده و رؤاهای فرزندان یهود را شیرین کرده بودند، شکل عملی تری به خود گرفت. در این مرحله، اسرائیل به تجسم عملی استراتژی خود در جولان یعنی تسلط بر منابع آب و اشغال نظامی و انهدام استحکامات سوریه در جولان و ساختن استحکامات جدید برای اسکان دادن یهودیان در این منطقه می اندیشید لذا پس از اشغال این سرزمین، عملاً شروع به اخراج و طرد ساکنان اصلی منطقه و اسکان یهودیان مهاجر اروپا نمود، گویا که هرگز قصد بازپس دادن این منطقه را ندارد.

در راستای این استراتژی، از سوی رهبران رژیم صهیونیستی به مناسبتهای مختلف اظهار نظرهای بسیاری صورت گرفت و با شروع دهه 90 و آغاز فرایند صلح خاورمیانه و گفت وگوهای سازش اعراب با اسرائیل، مسئولان اسرائیلی تصریحات مشترکی داشته اند که همه حاکی از اهمیت جولان برای اسرائیل و عدم عقب نشینی رژیم صهیونیستی از ارتفاعات آن است.

با یک جمع بندی مختصر از مواضع و اظهار نظرهای رهبران رژیم صهیونیستی، می توان مطامع و استراتژی اسرائیل نسبت به جولان را در عوامل زیر خلاصه کرد.

1 ـ منابع آب جولان عاملی تعیین کننده در کشمکش سوریه و اسرائیل است و با توجه به اینکه اسرائیل از لحاظ منابع آبی محدود است، استفاده از این منابع به لحاظ اقتصادی یکی از پایه های استراتژی آن نسبت به جولان را تشکیل می دهد که هدف آن سرقت آبهای این منطقه در ارتباط با اجرای پروژه های آبیاری و توسعه کشاورزی است.

2 ـ منابع آب جولان نه تنها انگیزه های اقتصادی برای اسرائیل دارد بلکه از لحاظ امنیتی و توسعه آبادیهای یهودی نشین مرزی در جولان و افزایش جمعیت آنها حائز اهمیت می باشد، زیرا احداث این آبادیها می تواند عامل بازدارنده ای در مقابل نفوذ و ضربات و حتی تهاجمات احتمالی خارجی به این مناطق باشد.

3 ـ موقعیت جغرافیایی و اهمیت استراتژیکی جولان مهم ترین عامل استراتژی اسرائیل نسبت به این منطقه است زیرا جولان به لحاظ برخورداری از جغرافیایی مناسب و همچنین استحکاماتی که می توان در آن ایجاد نمود، هم شهرهای داخلی اسرائیل به ویژه شهرکهای یهودی نشین دره شمالی اردن را می تواند به راحتی در تیررس توپخانه نیروهای نظامی مستقر در بلندیهای جولان قرار دهد و هم اینکه بر شهرهای مرزی سوریه و حتی دمشق احاطه دارد. لذا استقرار نیروهای هر یک از طرفین درگیر می تواند کفه ترازو را به لحاظ موقعیت سوق الجیشی به نفع آن سنگین تر کند.

4 ـ عامل سیاسی یکی دیگر از مسائلی بوده که در استراتژی اسرائیل نسبت به جولان تأثیر داشته است زیرا رژیم صهیونیستی با تسلط بر منابع آب جولان می تواند به عنوان شریک در امور منطقه و رویدادهای سیاسی آن و حتی آفریننده حوادث و وقایع آن، به راحتی خود را بر کشورهای منطقه به ویژه سوریه تحمیل کند.

مآخذ:

  1. استراتژی صهیونیسم در منطقه عربی و کشورهای همجوار آن، مؤسه الارض ویژه مطالعات فلسطینی، انتشارات بین الملل اسلامی، 1363.
  2. صفاتاج، مجید: سراب صلح، روزنامه اطلاعات، ضمیمه 28، 30/5/72.
  3. David Ben Gurion: Israel - Personal History, London, 1973.