پرز، شیمون
محتویات
الف ـ سوابق اجرایی و سیاسی:
شیمون پرز (Shimon Pers) از برجسته ترین شاگردان بن گوریون و از پاسداران جدید در سال 1923 در "بولین" لهستان به دنیا آمد. هنگامی که یازده سال بیشتر نداشت به فلسطین مهاجرت کرد. (1934). در مدرسه "قریة الشبان" در رشته کشاورزی به تحصیل مشغول شد. تحصیلات عالی خود را از دانشگاه نیویورک آغاز کرد و در رشته کلیات امور اداری از دانشگاه هاوارد فارغ التحصیل شد. وی همچنین فارغ التحصیل دانشکده کشاورزی بیت شیمین در رشته کشاورزی بود.
"پرز" از سیاستمداران اسرائیلی است که قبل از تشکیل رژیم صهیونیستی به فعالیتهای مختلف سیاسی مشغول بود. در جنبش کیبوتز (نک: کیبوتز) فعالیت می کرد. در سالهای 1941 تا 1944 دبیرکل جنبش هانوار حاوید بود. در سال 1946 به نمایندگی از حزب ماپای در کنفرانس جهانی صهیونیسم شرکت کرد. در سال 1947 به عضویت سازمان تروریستی "هاگاناه" درآمد و در آن سازمان در زمینه خرید اسلحه فعالیت می کرد.
بن گوریون در طی سال های 1947 تا 1948 او را به سمت مسؤول خرید اسلحه و سربازگیری در ستاد هاگاناه، سپس در سال 1948 به سمت مسؤول نیروی دریایی آن گماشت.
در جنگی که بعد از تشکیل رژیم صهیونیستی در سال 1948 بین اعراب و اسرائیل روی داد او رهبری واحدهای دریایی اسرائیل را به عهده داشت. در سال 1949 عنوان نماینده وزارت دفاع اسرائیل در ایالات متحده بود. در سال 1950 وزارت دفاع رژیمصهیونیستی هیأتی را به آمریکا اعزام داشت که پرز ریاست آن را عهده دار بود. پرز بخشی از تحصیلاتش را در سفر به آمریکا در دانشگاه هاروارد به انجام رساند.
در سال های 1952 تا 1953 معاون مدیرکل وزارت دفاع بود و سپس به مدت هفت سال (از 1953 تا 1959) مدیرکل وزارت دفاع بود. وی در طی این مدت، وزارت دفاع را بازسازی کرد و صنایع هوایی و طرح سلاح هسته ای اسرائیل را راه اندازی کرد و روابط اسرائیل با فرانسه را توسعه داد. وی در سال 1959 به پارلمان راه یافت و در کمیسیون دفاع و امور خارجه فعالیت کرد. از سال 1959 تا 1965، معاون بن گوریون در وزارت دفاع شد. وی پایه های علمی سلاح اتمی در اسرائیل را بنیان نهاد و روابط کشور صهیونیستی با آلمان غربی را توسعه داد تا بتواند اسرائیل را به سلاح های آلمانی مجهز کند.
پرز همواره میان دو نفر قرار داشت: پشت سر او بن گوریون و پیشاپیش او موشه دایان بودند. انتصاب پرز به عنوان مدیرکل وزارت دفاع، ناشی از آن بود که بن گوریون می خواست کسی را به این سمت بگمارد که به او ارادت شخصی داشته باشد؛ چرا که پرز اصولاً نه از نظامیان بود و نه از نام های درخشان سازمان صهیونیسم یا آژانس یهود، بلکه تجربیات خود را از راه فعالیت های دانشجویی و حزبی در جنبش کارگری به دست آورده بود. پرز هم در جامعه نظامی و هم در نهاد نظامی نفوذ کرده بود و در ارتش نیز نفوذ داشت.
وی همچنین نزد بن گوریون و حزب ماپایی از جایگاه ویژه ای برخوردار بود به طوری که این امر نگرانی رهبران با سابقه، مثل "لوی اشکول"، "اسحاق سابیر" و "گلدامایر" را برانگیخته بود.
پس از آن که بن گوریون در سال 1965 به علت رسوایی لافون از حزب ماپای کناره گیری کرد، با همکاری پرز و موشه دایان، حزب رافی را تأسیس کرد و به دبیرکلی این حزب برگزیده شد. این حزب نتوانست به اکثریت نسبی لازم (ده کرسی در انتخابات 1965) برای تشکیل دولت دست یابد. اما شخصیت و جاه طلبی پرز و دایان به آنها اجازه نمی داد که در صفوف اپوزیسیون به انتظار بنشینند و با شدت یافتن احتمال جنگ در سال 1967، یک دولت وحدت ملی تشکیل شد که پست وزارت دفاع به دایان واگذار گردید.
در اواخر سال 1967 دایان و پرز پس از آن که انحلال حزب رافی را اعلام کردند و بن گوریون را تنها گذاشتند، تصمیم گرفتند که به حزب کارگر باز گردند. پرز با جدیت در حزب کارگر فعالیت می کرد تا دوباره در این حزب جا بیفتند و ارادت خود را به آن ـ که با کناره گیری اش از حزب کارگر لطمه خورده بود ـ نشان دهد.
بعد از جنگ ژوئن 1967 سرپرستی امور اقتصادی مناطق اشغالی در این جنگ را به عهده گرفت. در سال 1968 جنبش رافی با حزب کار ادغام شد و به همین لحاظ او نیز به عضویت حزب کار در آمد. در سال 1969 طبق برنامه ای که حزب "کار" ارایه داد به عضویت پارلمان درآمد و به عنوان وزیر مشاور در دولت گلدامایر انتخاب شد.
در سال 1970 با حفظ سمت، در کمیته وزارت امورخارجه و امنیت به عنوان وزیر جذب مهاجر و مدیر حمل و نقل و ارتباطات منصوب شد. در کابینه گلدامایر نیز از سال 1970 تا 1974 وزیر راه و ترابری بود و از مارس تا ژوئن 1974 وزارت اطلاعات را هم به عهده داشت. او در سالهای 1974 تا 1977 در دورهرابین وزارت دفاع را در اختیار خویش درآورد. و در دوره وزارتش، بازسازی ارتش، امضای پیمان مصالحه با جنبش گوش آمونیم به منظور اسکان یهودیان در کرانه باختری را در سر لوله کارها بیش قرار داد.
در همین دوره، در سال 1975، توافق چند مرحله ای با مصر به امضا رسید و پرز نیز در مذاکرات مربوط به آن شرکت داشت. در همین دوره، پس از آن که رابین به جانشینی گلدامایر برگزیده شد، نزاع میان پرز و رابین آغاز شد؛ زیرا پس از آن که موقعیت موشه دایان به ضعف گرایید، پرز به جانشینی گلدامایر چشم دوخته بود.
در سال 1977 پرز به ریاست تجمع معراخ برگزیده شد.
در سال 1981 به رهبری حزب کارگر انتخاب شد و در پارلمان یازدهم در سال 1984 آرای نسبتا زیادی به دست آورد ولی چون به اکثریت دست نیافت، با جبهه لیکود توافق کرد که دولت وحدت ملی تشکیل دهد. به صورتی که طی دو سال اول دوره چهار ساله، وی ریاست هیأت وزرا و اسحاق شامیرپست وزارت خارجه را به عهده بگیرد و در دو سال، آخر، وی پست وزارت خارجه و شامیر ریاست هیأت وزرا را عهده دار باشد. بدین ترتیب پرز در سالهای 1984 تا 1986 نخست وزیر اسرائیل شد و در سالهای 1986 تا 1988 نیز معاون نخست وزیر و وزیرخارجه بود.
در طی دوره نخست وزیری او، اسرائیل (در سال 1985) از بخشی از جنوب لبنان عقب نشینی کرد و برنامه تثبیت اقتصاد را به اجرا درآورد. در سالهای 1988 تا 1990 نیز وزیر اقتصاد و معاون نخست وزیر بود.
او پس از کناره گیری حزب کارگر از دولت،اپوزیسیون را تا سال 1992 رهبری کرد.
پیش از انتخابات سال 1992، اسحاق رابین و شیمون پرز در انتخابات درون حزبی در فوریه 1992 بر سر ریاست حزب کارگر با یکدیگر به رقابت پرداختند که پیروزی از آن رابین بود. پس از آن در حزب کارگر آرامش برقرار شد و باعث شد که این حزب در انتخابات پارلمانی به پیروزی برسد. پرز در دولت رابین که در ژوئیه 1992 تشکیل شد به وزارت امور خارجه و معاون نخست وزیر رسید و در توافق های اسلو و طابا با سازمان آزادی بخش فلسطین و در امضای پیمان صلح با اردن نقش اساسی ایفا کرد.
شیمون پرز در سال 1994 موفق به دریافت جایزه صلح نوبل شد (و به این بهانه که وی طرفدار صلح با اعراب و ایجاد دولت خودگردان فلسطین و تشکیل بازار مشترک خاورمیانه بود.)
پرز در مقاله ای تحت عنوان "خاورمیانه در جهان جدید" نظر خود را درباره تحولات جهانی و خاورمیانه بیان می کند. او در این مقاله مهم ترین تحولات جهانی را این طور ذکر می کند:
ـ تحول در نحوه اطلاعات و کنترل آن.
ـ انقلاب ارتباطات که در حکومتها تغییر ایجاد نموده و نظامهای دیکتاتوری را ساقط کرده است.
ـ آگاهی از منابع ثروت مانند اطلاع از منابع طبیعی.
از دیدگاه محافل سیاسی منطقه ای و جهانی، شیمون پرز به عنوان جناح کبوتر و صلح طلب در اسرائیل مطرح و طرفدار مذاکره با فلسطینی ها و جهان عرب بود. او همچنین معتقد بود که برخی از مناطق اشغالی سال 1967 به اعراب واگذار شود. او در کنفرانس صلح خاورمیانه و فرایند صلح اسرائیل با فلسطینیان نقش اصلی را بازی کرد و در 5 نوامبر1995 (14/8/1374) پس از ترور اسحاق رابین، از سوی عزر وایزمن ریاست جمهوری اسرائیل به سمت نخست وزیر رژیم صهیونیستی تعیین شد و در سال 1996 این سمت را به عهده داشت. وزارت دفاع را هم خود به عهده گرفت.
با آن که حزب کارگر در انتخابات پارلمانی سال 1996 شکست خورد، اما پرز همچنان در پی حفظ قدرت بود؛ لذا پیشنهاد داد که یک دولت وحدت ملی میان حزب کارگر و لیکود تشکیل شود. در انتخابات درون حزبی ژوئن 1996، ایهود باراک توانست با شکست دادن یوسی بلین ـ که از حمایت پرز برخوردار بودـ به ریاست حزب برسد. پرز هنوز بر حضور در صحنه سیاست و عدم کناره گیری از فعالیت سیاسی اصرار می ورزد و به همین منظور، بنیاد صلح پرز را تأسیس کرده است که کارتر و گورباچف، جزو هیأت امنای آن هستند.
پرز نظریه پرداز اصلی بازار خاورمیانه ای و طرح ادغام اسرائیل در منطقه از راه تأسیس نظام منطقه ای همکاری امنیتی و اقتصادی به شمار می رود. وی دیدگاه های خود را در این زمینه در کتاب خود با عنوان خاورمیانه نوین مطرح کرد. به اعتقاد او، صلح و همکاری اقتصادی و طرح های مشترک اقتصادی امنیت اسرائیل را تأمین خواهد کرد؛ لذا اسرائیل و کشورهای عربی باید برای مقابله با خطر تروریسم و جنبش های اسلامی با یکدیگر هم پیمان شوند.
اما تناقضاتی که در این دیدگاه وجود داشت باعث شد که پرز سرانجام نتواند در انتخابات پارلمانی سال 1996 پیروز شود. این در حالی است که پرز جامه رزم بر تن کرده بود و عملیات خوشه های خشم و کشتار قانا را در مارس 1996 به راه انداخته بود. علاوه بر این ایالات متحده نیز از او و از حزب کارگرحمایت می کرد.
او در سال 1999 از سوی حزب کارگر به کنست (پارلمان) پانزدهم راه یافت و در کابینه ایهود باراک تصدی وزارت همکاریهای منطقه ای را بر عهده گرفت. پس از روی کار آمدن آریل شارون در سال 2001 نیز پست وزارت امور خارجه را در کابینه شارون به عهده گرفت.
پرز در سال 2007 در پی استعفای موشه کتساف رئیس جمهور اسرائیل از سوی کنست به عنوان رئیس جمهور این رژیم برگزیده شد.
نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری اسرائیل با رقابت شیمون پرز از حزب کادیما، کولته آویتال از حزب کارگر و ریوون ریولین از حزب لیکود برگزار شد. در مرحله نخست این انتخابات، پرز از مجموع 120 رأی نمایندگان کنست 58 رأی را از آن خود کرد و بنابر قانون، انتخابات به دلیل عدم موفقیت کاندیداها در احراز حدنصاب لازم آراء (61 رأی)، به مرحله دوم کشیده شد. بدین ترتیب ریولین و آویتال که تنها به ترتیب 37 و 21 رأی را از آن خود کرده بودند، از حضور در مرحله دوم انتخابات کنار گذاشته شدند. (هاآرتس، 14/6/2007)
پرز در مرحله دوم انتخابات با کسب 86 رأی موافق، 23 رأی مخالف و 8 رأی ممتنع به عنوان نهمین رئیس جمهور اسرائیل انتخاب و پس از قریب 48 سال، برای نخستین بار از جمع نمایندگان کنست خارج شد.
پرز صاحب تألیفاتی است مانند "گام بعدی" 1965، "منجنیق داوود" 1970، "آن مردان کیستند" 1979، "شاهد" 1993، و یادداشتهایی تحت عنوان "جنگهای ما با اعراب" و کتاب "خاورمیانه جدید" و "نبرد برای صلح".
ب ـ تاریخچه شکستهای شیمون پرز:
1977: رقابت پرز رئیس حزب کارگر تو مناخیم بگین رئیس حزب لیکود در انتخابات کنست که نتیجه آن پیروزی درخشان حزب لیکود با 43 کرسی در مقابل 32 کرسی حزب کارگر بود و حزب کارگر برای نخستین بار از زمان تشکیل اسرائیل از مسند قدرت کنار رفت.
1981: پرز در مقام ریاست حزب کارگر بار دیگر بر سر تصاحب منصب نخست وزیری با مناخیم بگین نامزد حزب لیکود به رقابت پرداخت که با به دست آوردن 47 رأی در برابر 48 رأی حزب لیکود، با اختلاف یک رأی شکست مجدد را پذیرفت و این در حالی بود که پرز بیش از اعلام نتایج نهایی، پیروزی خود را پیش بینی کرده بود.
1984: رقابت پرز در مقام رئیس حزب کارگر در مقابل اسحاق شامیر رئیس حزب لیکود بر سر تصاحب پست نخست وزیری که به تشکیل دولت وحدت ملی منجر شد. با توجه به این که حزب کارگر 44 کرسی و حزب لیکود 41 کرسی را از آن خود کرده بودند لیکن پست نخست وزیری و وزارت امورخارجه بین پرز و شامیر تقسیم شد به گونه ای که پرز و شامیر هر کدام دو سال نخست وزیر و دو سال وزیر امورخارجه بودند. (این نکته که پرز از دوره 4 ساله نخست وزیری فقط دو سال توانست در این سمت باقی بماند یک نشست سیاسی برای وی به شمار می رود).
1988: شیمون پرز در مقام رئیس حزب کارگر یک بار دیگر برای تصدی مقام نخست وزیری در مقابل اسحاق شامیر رئیس حزب لیکود قرار گرفت که این بار هم مانند دوره گذشته دولتی ائتلافی تشکیلشد. با این تفاوت که در این دوره پست نخست وزیری کامل" در اختیار اسحاق شامیر بود و شیمون پرز در تصاحب این پست ناکام ماند.
1990: پرز در جریان یک حرکت سیاسی با حمایت احزاب مذهبی تلاش فراوانی برای تصدی پست نخست وزیری به انجام رسانید ولیکن موفق نشد و اسحاق شامیر با کمک احزاب مذهبی توانست به مقام نخست وزیری دست یافته و تشکیل دولت دهد.
1992: رقابت پرز با اسحاق رابین جهت تصدی ریاست حزب کارگر که وی با درصد ناچیزی نتیجه را به رابین واگذار کرد. رابین در انتخابات کنست سیزدهم نیز پیروز شد و به مقام نخست وزیری دست یافت.
1996: شیمون پرز پی از مرگ رابین جهت احراز پست نخست وزیری خود را در برابر بنیامین نتانیاهو از حزب لیکود قرار داد که برای اولین بار در این دوره از انتخابات که با رأی مستقیم مردم صورت می گرفت نتوانست کرسی نخست وزیری را تصاحب کند.
1977: پس از آن که باراک به سرپرستی حزب کارگر انتخاب شد پیشنهاد شد که پرز به مقام ریاست حزب منصوب شود ولیکن اعضای حزب این پیشنهاد را نپذیرفته و زمانی که پرز خطاب به آنها گفت: "آیا من بازنده هستم؟!" آنها نیز با پاسخ "آری" ناکامی دیگری را برای وی رقم زدند.
ج ـ دیدگاهها و مواضع سیاسی:
پرز معتقد است که انجام عملیات نظامی به شکل کلاسیک اثر خود را از دست داده و دیگر برتری کمی در تصرف زمین مؤر و نقش آفرین نیست. واصولاً گسترش ارضی را جزو اهداف صهیونیسم نمی داند. چرا که موشکهای چند کلاهکی، به مراتب برتر و مهمتر از تن است و در جنگهای امروز برای رسیدن به هدف کمک می کند.
او معتقد است که در خاورمیانه نیز همانند اروپای شرقی ملتها به مخالفت با دولتهای خود بر خواهند خاست. او راه حل این مشکل را تبدیل شدن خاورمیانه به قدرت اقتصادی به جای قدرت نظامی می داند و برای تبدیل شدن به یک قدرت اقتصادی لازم می داند که بازار مشترک خاورمیانه تشکیل شود.
مهمترین مواضع پرز در موارد ذیل می باشد:
1 ـ صلح :
شیمون پرز از طرفداران مذاکره با اعراب و تشکیل دولت خودگردان و تشکیل بازار مشترک خاورمیانه است.
در سال 1993 قرارداد اسلو توسط وی به عنوان نماینده اسرائیل و محمود عباس نماینده فلسطین به امضاء رسید که طرفین، رسما یکدیگر را مورد شناسایی قرار دادند و بر حل و فصل مسالمت آمیز اختلافها و تلاش برای ایجاد یک فضای امن و تحقق صلح پایدار تأکید کردند. پس از آن برای استقرار صلح گامهایی برداشته شد، ولی این روند ادامه نیافت و حتی خود پرز در دوران نخست وزیری اش برخلاف آن گام برداشت که از آن جمله می توان به توسعه شهرک سازی به ویژه در ناحیه ابوغنیم اشاره کرد.
شیمون پرز پیش از ورود به کابینه سی ام دلیل حمایت خود از برنامه های شارون (کابینه سی ام) را تدارک شرایط برای مذاکره با گروههای فلسطینی و تحقق برنامه "صلح" می دانست.
ذکر این نکته ضروری است که پرز مانند همهصهیونیستها صلح را با امنیت مرتبط می سازد چونان گلدامایر (پنجمین نخست وزیر اسرائیل) که معتقد بود: "اگر اسرائیل قوی نباشد، هیچ کس با او صلح نخواهد کرد.
2 ـ دولت فلسطینی:
پرز خواهان تشکیل دولت فلسطین براساس مرزهای تعیین شده پس از جنگ 6 روزه 1967 با تغییرات جزئی است. البته منظور وی از دولت فلسطین یک دولت مستقل نیست.
3 ـ بیت المقدس:
پرز در تمامی اظهارات خود همواره بر این مطلب تأکید دارد که بیت المقدس به صورت متحد و یکپارچه پایتخت ابدی اسرائیل است. وی از جمله افرادی است که شدیدا با تقسیم قدس مخالف است و معتقد است اسرائیل بدون قدس، الجلیل و نقب غیرقابل تصور است.
4 ـ دیوارحائل:
شیمون پرز از جمله افرادی است که معتقدند جز جدایی از فلسطین راه دیگری وجود ندارد. او از این که برخلاف گذشته، اعضای لیکود به این درجه از آگاهی رسیده اند که دست از تفکر اسرائیل یکپارچه و تقسیم ناپذیر برداشته و فهمیده اند که غیر از تقسیم این سرزمین راه دیگری وجود ندارد، ابراز خرسندی می کند. به زعم پرز بدون ایجاد یک سپر دفاعی محکم و یا احداث دیواری غیرقابل عبور در مرزها نمی توان مانع از انجام عملیات انتحاری شد. البته وی به خوبی بر این نکته واقف است که مشکل امنیت اسرائیل، احداث یا عدم احداث دیوار نیست، بلکه"روحیه شهادت طلبی" مبارزین فلسطینی و انگیزه بالای آنها برای انجام عملیات استشهادی است که امنیت این رژیم را مخدوش ساخته است.
پرز خواهان حضور اسرائیل تنها در یک سوی خط سبز است. وی در سال 2002 هشدار داده بود که اگر اسرائیل بخواهد پس از احداث دیوار، مناطقی از شرق خط سبز را نیز به خود ملحق کند. از کابینه استعفا خواهد کرد. گفتنی است پرز در زمان تهدید به استعفا، تصدی مقام معاونت نخست وزیر و وزارت خارجه اسرائیل را عهده دار بوده است.
5 ـ طرح عقب نشینی یکجانبه از نوارغزه:
پرز معتقد است که صلح نیازمند "مصالحه ای دردناک" است و اقدام به شهرک سازی در کرانه باختری طی چهار دهه گذشته، اشتباه بزرگی بوده است. وی برای اجرای طرح عقب نشینی به یاری شارون شتافت. و اساسا یکی از شروط وی برای پیوستن به دولت ائتلافی عقب نشینی از نوارغزه بود. البته با تأکید بر این مسئله که اگر فلسطینیان در این فرایند دست به اقدامات مبارزه جویانه بزنند اسرائیل به هر مکانیسمی برای مقابله با آنها متوسل خواهد شد. البته خود وی نیز از اشتیاق چپگرایان برای اعطای این امتیاز به طرف فلسطینی اظهار شرمساری کرده و گفت: "برای من این امتیاز (عقب نشینی یکجانبه از نوارغزه) آخرین امتیاز غم انگیز برای حفظ کشور یهود است".
پرز همچنین مخالف تخریب خانه ها، بعد از عقب نشینی است و معتقد است که این کار ذهنیت بدی از اسرائیل ایجاد خواهد کرد. وی بر این باور است که می توان از بناهای واقع در این شهرکها به عنوان گردشگاه برای فلسطینیان استفاده کرد.
وی همچنین از طرف شارون، مسئول جمع آوری کمکهای مالی برای بهبود اقتصاد فلسطین پس از عقب نشینی از غزه شد. پرز معتقد است تبعیض همانند اشغال خطرناک است. بنابراین اسرائیل باید به همسایگانش کمک کند تا از اقتصادی توانمند برخوردار باشند، زیرا این موضوع به نفع اسرائیل خواهد بود. او حتی پیش بینی کرد یگانهای نظامی مجبور شدند برای پیشبرد طرح عقب نشینی در برخورد با شهرک نشینان یهودی به زور متوسل شوند که این امر اگرچه به مردم اسرائیل صدمه خواهد زد، اما این صدمات با گذشت زمان جبران خواهند شد.
او عقب نشینی را نشانی از صلح خواهی اسرائیل دانسته و معتقد است که اسرائیل در حالی که پیروز میدان بود، این اراضی که پیروز میدان بود، این اراضی را به طور مستقل و بی آن که تحت فشار کسی باشد ترک کرد، این نشان می دهد که اسرائیل نمی خواهد اشغالگر باشد.
6 ـ ایران:
شیمون پرز، ایران را خطرناک ترین کشور منطقه دانسته و معتقد است که مقامات جمهوری اسلامی مثل هیتلر که نژاد آریایی را برتر می دانست خود را برتر می دانند. به اعتقاد پرز مقامات جمهوری اسلامی ایران در زمره بنیادگرایان مخالف مدرنیته اند و در صورتی که دارای قابلیتهای هسته ای شوند، بسیار خطرناک خواهند بود.
وی انتخاب دکتر محمود احمدی، نژاد به عنوان رئیس جمهور منتخب ایران را خطرآفرین توصیف کرده است. هرچند که پیش تر اعلام کرده بود، کاندیداهای ریاست جمهوری ایران تفاوت چندانی باهم نداشته و نتیجه نهایی انتخابات هرچه باشد، ترکیبی خطرناک از تندروهای مذهبی، قدرت نظامی غیرسنتی و انزوای بین المللی را بر ایران مستولی خواهد کرد و این امر خطرات جدی را برای غرب به دنبال خواهد داشت.
وی از برنامه هسته ای ایران نیز به شدت ابراز نگرانی می کند هرچند که رژیم حاکم بر ایران را بیشتر از سلاحهایی که در اختیار دارد، خطرناک می داند. وی ایران را افراطی ترین دولت در جهان اسلام می داند که دارای جاه طلبیهای جهانی است. او ایران را نه فقط برای اسرائیل بلکه برای کل جهان خطرناک می داند.
7 ـ تشکیلات خودگردان:
شیمون پرز اگرچه طی قرارداد اسلو (1993) دولت خودگردان فلسطین را به رسمیت شناخت، اما همواره سیاستهای تشکیلات خودگردان را تقبیح و از رفتار عرفات ابراز ناخشنودی می کرد. وی در عین حال با برکناری عرفات از قدرت نیز مخالف بود. پرز پیشبرد روند سازش را بدون تشکیلات خودگردان و شخص یاسر عرفات غیرممکن می دانست و در این زمینه دیدارهایی نیز با عرفات داشت، ولی سیاست عرفات را تجسم تروریسم معرفی می کرد.
پرز همچنین از جمله کسانی بود که با تبعید یاسر عرفات مخالفت کرد. چراکه به زعم وی این کار سودی نداشت و عرفات از راه دور نیز می توانست بر حکومت خودگردان اعمال نفوذ کند. پرز همچنین ابومازن، رئیس جدید تشکیلات خودگردان فلسطین و ابوعلاء را شخصیتهایی جدی و خردمند می داند که توقف تروریسم و برقراری صلح را خواستارند. وی معتقد است جانشینان عرفات می توانند شریکگفتگو با اسرائیل به حساب آیند، البته در صورتی که اسرائیل به آنها قدرت بدهد، در غیر این صورت نمی توان از آنها خاست که تروریسم را متوقف سازند.
8 ـ نیروهای جهادی:
پرز اقدامات نیروی جهادی را اقدامات تروریستی می داند و معتقد است که تروریسم یک اشتباه است و نتیجه مطلوبی را برای فلسطینیان محقق نمی سازد.
پرز بر این اعتقاد است که امروزه دیگر دنیا از لحاظ سیاسی به غرب و شرق و از لحاظ اقتصادی به دو قطب شمال و جنوب تقسیم نمی شود، بلکه امروز تنها یک تقسیم بندی وجود دارد و آن مخالفان و مدافعان تروریسم می باشند. وی خواهان آن است که ابومازن نیز مانند اسرائیلیها به جنگ با "تروریسم" برود چراکه این امر را به سود هر دو طرف فلسطینی و اسرائیلی می داند.
اما جالب توجه است که پرز معتقد است اسرائیل بی آن که عمدی در کار باشد، مشوق تروریسم بوده است. لذا با توجه به نمایش قدرتمند حماس در عرصه سیاسی غزه و کرانه باختری از دولت اسرائیل خواست تا به منظور جلوگیری از نفوذ گروههای تروریستی، تشکیلات خودگردان را تحت فشار قرار ندهد. وی معتقد است که پیروزی حماس در انتخابات پارلمانی روند صلح را نابود خواهد کرد و مانع فعالیت کابینه محمود عباس می شود.
پرز در این زمینه اظهار داشت که تشکیلات خودگردان برای مبارزه با حماس احتیاج به سلاح دارد. پرز جمله معروفی با این مضمون دارد که اسرائیل در عین داشتن انسجام نظامی فاقد یکپارچگی سیاسی است، اما فلسطینیان برعکس، درعین نداشتن انسجام نظامی اداری یکپارچگی سیاسی هستند. سران رژیم صهیونیستی نیز با الهام از این جمله در مقابل هم قرار دادن تشکیلات خودگردان و نیروهای جهادی را روشی برای تأمین امنیت می دانند.
مآخذ:
- علیزاده، ه : فرهنگ سیاسی لبنان، پرز ـ شیمون، نشر سفیر، 1368.
- المسیری، عبدالوهاب: دایره المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، ترجمه مؤسسه مطالعات و پژوهش های تاریخ خاورمیانه، دبیرخانه کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین، جلد هفتم، چاپ اول، 1383.
- مرکز دراسات العالم العربی: النظام السیاسی فی اسرائیل، بیروت 1994.
- بولتن رویداد و گزارش اسرائیل، مؤسسه تحقیقات و پژوهشهای سیاسی ـ علمی ندا، 15/6/1384، شماره 262.
- بولتن رویداد و گزارش اسرائیل، مؤسسه تحقیقات و پژوهش های سیاسی ـ علمی ندا، 19/12/1386، سال دهم شماره 46، شماره مسلسل 380 و ضمیمه ویژه شماره 58 و 65.