کمپ دیوید اول، توافقنامه ـ 1979

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل


مقدمه:

در تاریخ 9/11/1977 انورسادات رئیس جمهور مصر نطقی در برابر مجلس مردم مصر ایراد کرد. او در این نطق آمادگی خود را برای بازدید از (اسرائیل) و ایراد نطقی در برابر کنِست و مذاکره با مقامات اسرائیل برای دستیابی به یک راه حل عادلانه و همه جانبه برای بحران خاورمیانه اعلام کرد. در تاریخ 11/11/1977 مناخیم بگین نخست وزیر (اسرائیل) استقبال خود را از این کار سادات اعلام کرد و از راه سفارت آمریکا دعوت رسمی از وی برای بازدید از فلسطین اشغالی به عمل آورد.

در فاصله روزهای21 ـ 19/11/1977 علی رغم حیرت جهانیان و مخالفت ملت عرب سادات بازدید خود از بیت المقدس اشغالی را انجام داد. او نطقی در برابر کنِست ایراد کرد و در آن، نقطه نظرهای خود را درباره جنگ اعراب و اسرائیل تشریح نمود و پیشنهادهایی برای حل مشکل ارائهنمود. او با رئیس حکومت اسرائیل و رهبران بعضی از فراکسیون های پارلمان در کنِست ملاقات و مذاکره کرد. از این بازدید می توان پایه ها و اصول موضع گیری سادات را چنین نتیجه گیری کرد:

1) رد جنگ به عنوان یک راه حل برای اختلافات اعراب و اسرائیل، و اعلام تمایل ملت مصر به صلح و صداقت آن در انجام این خواسته. همچنین اعتراف او به موجودیت (اسرائیل) و پذیرش آن در منطقه در سایه یک صلح عادلانه و پایدار.

2) اظهار آمادگی برای ارائه هر گونه تضمین که تحقق امنیت (اسرائیل) آن را ایجاب می کند، به شرط آنکه این تضمینها متقابل باشند. تأکید بر لزوم عقب نشینی اسرائیل از تمام سرزمینهای اشغال شده عربی پس از ژوئن 1967 و از جمله بیت المقدس عربی، و اعتراف به ملت فلسطین و حقوق آن در بازگشت و تشکیل یک دولت مستقل. موضع گیری اسرائیل نیز در نطقهای نخست وزیر و بزرگان و مقامات اسرائیل در ضمن همین بازدید اعلام شد. عمده ترین نکات این موضع گیری را می توان چنین بیان کرد:

1) اعلام حقانیت دینی و تاریخی و قانونی یهودیها در سرزمین فلسطین به استناد متون دینی و مشروعیت حق تاریخی با اشاره به افزایش تعداد کشورهایی که به این حق اقرار می کنند.

2) بیان ماهیت صلح مورد نظر (اسرائیل) و نحوه تضمین آن، و حدود روابط طبیعی یا نمودهای آن مانند اعتراف دیپلماتیک و مبادله اقتصادی و مرزهای باز.

3) تقاضای عملی کردن این صلح از راه انعقاد پیمانهایی که از مذاکرات مستقیم و بدون هیچ گونه شرایط تعیین شده از پیش با طرفهای دیگر جنگ، یعنی سوریه و اردن و به اصطلاح نمایندگان حقیقی ملت فلسطین (از نظر اسرائیل).

الف ـ اجلاس مقدماتی در قاهره:

به دنبال بازدید از بیت المقدس، توافق شد که یک اجلاس مقدماتی برای حل مسائل اجرایی و پایه ریزی راه حل مورد نظر، در تاریخ 26/11/1977 مصر دعوتهایی برای هر یک از کشورهای (اسرائیل) و اردن و سوریه و سازمان آزادیبخش فلسطین و لبنان علاوه بر سازمان ملل و اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده آمریکا برای حضور در این اجلاس مقدماتی در تاریخ 14/12/1977 بفرستد. ولی تنها مصر و (اسرائیل) و ایالات متحده و سازمان ملل در این اجلاس شرکت کردند چون کشورهای عربی و اتحاد جماهیر شوروی دعوت را از پایه و اساس رد کردند.

منابع مصری و اسرائیلی دیدگاههای هر یک از دو کشور درباره اجلاس را چنین بیان کردند: منابع اسرائیلی اظهار کردند که هیأت نمایندگی آنها به قاهره صلاحیت ارائه هیچ گونه پیشنهادی در مورد یک راه حل متعادل در این مرحله را ندارد.

گفته شد که مأموریت این هیأت در اصل فنی می باشد، و آن مقایسه موضع گیریهای آغازین مصر و اسرائیل و پیشنهاد یک روش اجرایی برای ادامه مذاکرات میان دو کشور درباره مسائل مورد اختلاف است. تنها مقامات سیاسی مسؤل هستند و صلاحیت دستیابی به راه حلهای وسط را دارند. منابع اسرائیلی فکر دستیابی به یک راه حل مستقل را نفی نکردند و گفتند که در حقیقت این یکی از اهداف مورد توجه هیأت نمایندگی است، البته به شرط آنکه هیأت مصری نیز با آن موافقت کند.

هیأت نمایندگی مصر دیدگاههای حکومت خود را درباره مسایل مورد بحث در پنج نکته زیر خلاصه کرد:

1) عقب نشینی کامل (اسرائیل) از سرزمینهای عربی که پس از ژوئن 1967 اشغال شد.

2) مسأله فلسطین را مسأله اصلی درگیریهای خاورمیانه می داند و صلح پایدار فقط با حل مسأله وبازگرداندن حقوق "مشروع" ملت فلسطین می داند و از جمله حق آن در ایجاد یک دولت مستقل است.

3) چهار چوب مذاکرات باید راه حلی همه جانبه باشد.

4) ایجاد تفاهم مشترک که ضامن امنیت همه طرفها باشد.

5) پیشرفت مذاکرات اجلاس به نحوی که فرصت دهد تا طرفهای دیگر در هر مرحله از مذاکرات که بتوانند و در هر سطحی از نمایندگی که شرایط اجازه می دهد شرکت کنند.

از پیشرفت مذاکرات که در سطح نمایندگان انجام می گرفت معلوم شد که میان دو طرف اختلافی اصولی درباره دستور مذاکرات که باز گذارده شده بود وجود دارد. پیشنهاد مصر شامل عقب نشینی و مسأله فلسطین و طبیعت صلح و عوامل تشکیل دهنده آن می شد. ولی (اسرائیل) تقاضا داشت که مذاکرات درباره طبیعت صلح متمرکز شود و آن را در حدود منتهایی از پیش تهیه شده یک توافقنامه صلح میان آن (اسرائیل) و مصر انجام دهند.

این اختلاف میان دو طرف به توقف فعالیتهای اجلاس، پس از آنکه توافق درباره یک ملاقات میان سادات و بگین در مصر اعلام شد منجر شد. در همین چهار چوب عزرا وایزمن وزیر دفاع اسرائیل بازدید بسیار کوتاهی را از مصر در تاریخ 20/12/1977 انجام داد و در طی آن مذاکراتی با سادات و وزیر دفاعش انجام داد.

ب ـ طرح مناخیم بگین:

در تاریخ 25/12/1977 بگین در شهر اسماعیلیه مصر با سادات ملاقات کرد. در این ملاقات بود که طرح بگین برای مسأله فلسطین به طور رسمی اعلام شد. این طرح در حقیقت مهمترین نکات دو موافقت نامه کمپ دیوید را دربرمی گیرد، و به دو بخش تقسیم می شود: بخش نخست که شامل مسأیل مربوط به آینده کرانه غربی و بخش غزه می شد و بخش دوم که اصول تصفیه و حل اختلاف با مصر رادر بر می گرفت.

طرح در قسمت اول پیشنهاد تشکیل حکومت خودمختار اداری برای مردم مناطق "یهودا و سامره" و بخش غزه با مشارکت اعراب بر پایه اصول زیر مطرح شده بود:

1) الفأ حکومت نظامی در "یهودا و سامره" و بخش غزه.

2) برپایی حکومت خودمختار اداری برای مردم عرب توسط اهالی مقیم و در خدمت آنها.

3) اهالی این مناطق یک مجلس اداری انتخاب می کنند که از 11 عضو تشکیل می شود و به موجب اصولی که در این پیمان مشخص شده است عمل می کند.

این قسمت از طرح مقررات تنظیم فعالیتهای انتخاباتی و شرایط داوطلبی را علاوه بر اختیارات مجلس اداری که در کل مشابه اختیارات انجمنهای شهرداری می باشد تعیین می کند. مسئولیت نظم و امنیت همچنان در دست مقامات اسرائیلی باقی می ماند. پیشنهادات همچنین قید کرد است که مردم کرانه غربی و غزه حق دارند میان شهروندی اسرائیل و اردن و حقوق و وظایف سیاسی و مدنی تعیین شده بر آن یکی را انتخاب کنند. به خصوص حق اسرائیلیها در تملک زمین در آن مناطق در مقابل دادن همان حق به اعرابی که شهروندی اسرائیل را انتخاب می کنند، قید شده بود.

بالاخره پیشنهادهای بگین به اصرار (اسرائیل) در ادامه حاکمیت خود بر "یهودا و سامره" و غزه اشاره می کند و در خواست دارد تا براساس "درک آن کشور از وجود مطالبات دیگر" بنا بر گفته خود ـ مسأله حاکمیت در آن مناطق هم چنان باز بماند.

اما در مورد بیت المقدس پیشنهاد بگین صراحت دارد که "درباره اداره کردن اماکن مقدس دینهای سه گانه در بیت المقدس، پیشنهاد ویژه ای تهیه و ارائه خواهد شد که آزادی دسترسی همه صاحبان آن ادیان به اماکن مقدسه خود را تضمین خواهد کرد. "قسمت دوم طرح بگین اصول تصفیه با مصر را در برمی گیرد و شامل مسایل زیر می شود.

1) مناطق مشخصی در سینا از سلاح تخلیه می شود و ارتش مصر از گذرگاهها تجاوز نمی کند و جریان کاهش توافق شده نیروها در منطقه واقع میان گذرگاهها و کانال سوئز همچنان ادامه می یابد.

2) شهرکهای مهاجرنشین اسرائیلی در محلهای خود و در وضعی که هستند باقی می مانند و ارتباط خود را با اداره و سیستم قضایی اسرائیلی حفظ می کند و نیروهای اسرائیلی وظیفه دفاع از آنها را به عهده خواهد داشت.

3) یک دوره انتقالی به مدت چند سال تعیین می شود که در خلال آنها ارتش اسرائیلی نیز تا پایان دوره انتقالی و بازگشت به مرزهای بین المللی در محل باقی خواهند ماند.

4) تضمین آزادی کشتی رانی در تنگه های تیران و اعتراف هر دو دولت در یک اعلامیه ویژه مبنی بر آنکه این تنگه ها گذرگاههای آبی هستند که بر روی کشتیرانی برای تمام کشتیها و با هر پرچمی که باشد باز هستند. این تضمین می تواند از طریق یک نیروی وابسته به سازمان ملل متحد باشد که فقط با موافقت دو دولت و با رأی دسته جمعی شورای امنیت می توان آن را فرا خواند، یا توسط گشتیهای نظامی مشترک مصری و اسرائیلی انجام گیرد.

مذاکرات اسماعیلیه سه جلسه طول کشید و در تاریخ 26/12/1977 با یک مصاحبه با روزنامه نگاران پایان یافت. در این مصاحبه دو طرف نقطه نظرهای خود را درباره مذاکرات اعلام کردند. ولی بیانیه مشترکی درباره مذاکرات منتشر نشد و این وجود اختلافات بزرگی در نقطه نظرها شمرده شد.

دو طرف به اعلام توافق خود در مورد برخی مقررات اجرایی و از جمله ارتقأ سطح نمایندگی در اجلاس قاهره به سطح وزارت و تشکیل دو کمیته اکتفا کردند. این دو کمیته در چهارچوب اجلاس یاد شده تشکیل می شدند و پیشنهادهای خود را برای تصویب به اجلاس ارائه می کردند. دو کمیته مزبور یکی کمیته نظامی بود که به ریاست وزیر دفاع دوطرف به طور نوبتی و در قاهره تشکیل می شد، و دیگری کمیته سیاسی بود که به ریاست وزیر خارجه دو طرف به طور نوبتی در بیت المقدس تشکیل می شد.

بر این اساس اجلاس قاهره جلسه پایانی خود را در شب همان روز که ارتقای سطح نمایندگی را به وزارت اعلام کرد منعقد کرد و ادامه فعالیت اجلاس را تا زمان نامشخصی در انتظار نتیجه فعالیتهای دو کمیته سیاسی و نظامی به تعویق افتاد.

ج ـ موضع گیری آمریکا:

پس از ملاقات اسماعیله موضع گیری مقامات آمریکایی ادامه همان موضع گیری بود که از تاریخ ابتکار سادات در بازدید از فلسطین اشغالی اتخاذ شد. این موضع گیری در اصرار بر مشخص کردن نقش آمریکا به عنوان میانجی گر و نه شریک خلاصه می شد. آنها می خواستند در عین حالی که به پشتیبانی سنتی قومی خود را از (اسرائیل) ادامه دهند دو طرف را به ایجاد تفاهم مشترک تشویق نمایند.

مقامات آمریکایی خرسندی خود را از ملاقات اسماعیله و به ویژه ادامه مذاکرات اعلام کردند. آنها همچنین تأکید داشتند که صلح بگین یک نقطه آغاز شمرده شود. در همان حال موضع گیری ایالات متحده در قبال سازمان آزادیبخش فلسطین روز به روز سخت تر می شد. روزنامه ها اظهارنظر بر ژینسکی مشاور مخصوص رئیس جمهور در مسایل امنیتی را نقل می کردند که گفته بود "خداحافظ سازمان آزادیبخش" همچنین انتقاد شدید رئیس جمهور آمریکا را از سازمان آزادیبخش در صفحات خود منعکس کردند.

این اظهارنظرها از طرف آمریکاییان به عکس العمل شدید کشورهای عربی انجامید، و حتی رئیس جمهور مصر نیز از ابزار تعجب و ناامیدی خودداری نکرد. پس از آن کارتر آمادگی خود را جهت یک بازدید سریع از مصر که در ضمن بازدید از خاورمیانه انجام می گرفت اعلام کرد. عملاً نیز مقررشد که با سادات در راه بازگشت از عربستان سعودی به فرانسه در اسوان صبح روز 4/1/1978 ملاقات کند. پس از یک ملاقات دو ساعته دو رئیس جمهور هر یک بیانیه کوتاهی صادر کردند. کارتر در بیانیه خود اصول اساسی که به عقیده او راه را برای رسیدن به یک صلح عادلانه هموار می کند چنین اعلام کرد:

1) صلح حقیقی باید براساس روابط طبیعی و عادی میان طرفهایی که بین آنها برقرار می شود استوار خواهد بود، زیرا صلح معنایی بیش از پایان دادن به حالت جنگ دارد.

2) ضروری است که یک راه حل همه جانبه برای مشکل فلسطین یافته شود. همچنین می باید به حقوق مشروع ملت فلسطین اعتراف کرد و آنها را بر تعیین سرنوشت خود یاری داد.

کارتر طرفها را به انعطافت بیشتر مورد تضمین پیروزی ملاقات و یافتن یک راه حل متعادل میان عقاید مختلف دعوت کرد.

از این اظهارات روشن می شود که نامی از عقب نشینی کامل اسرائیل به میان نیاورد. همچنین از مخالفت خود با دولت مستقل فلسطینی نیز دست برنداشت. او عمدا از روشن کردن ماهیت فلسطینیهایی که می گفت باید در تعیین سرنوشت خود آزاد باشند، غفلت کرد. این موضع گیریهای منفی در اظهارات مشابه و پی در پی بعدی که از طرف مقامات آمریکایی پس از بازدید کارتر از اسوان اعلام شد، مورد تأیید قرار گرفت .

از سویی دیگر دو کمیته سیاسی و نظامی که در اسماعیلیه درباره تشکیل آنها توافق شد با مشکلات زیادی روبرو شدند که علیرغم کوششهایی فراوان آمریکا در فعال ساختن آنها سرانجام به توقف انجامید. به هر حال تصمیم گرفته شد که آلفور ایترتون معاون وزیر خارجه آمریکا در منطقه بماند و بازدیدهای خود را میان قاهره بیت المقدس برای تشویق دو طرف در ادامه مذاکرات هم چنان ادامه دهد. واشنگتن همچنین از سادات دعوت کرد که به آمریکا سفر کند و با رئیس جمهور کارتر به مشورتبپردازد.

این مسافرت عملاً انجام گرفت و به پذیرش ادامه مذاکرات و کوشش برای کناره جویی از تغییرات دیپلماتیک ناگهانی (آنگونه که در جریان را خواندن نمایندگان از بیت المقدس روی داد) از طرف سادات انجامید. همچنین توافق شد که به جای دیپلماسی تلویزیونی (یعنی اظهار نظرهای علنی و فتنه برانگیز) به دیپلماسی آرام بازگشت شود. البته با این توضیح که آمریکا همچنان به مشخص کردن نقش خود در فعالیتهای صلح آفرینی ادامه خواهد داد و از وارد آوردن هر گونه فشار شدید به (اسرائیل) خودداری خواهد کرد.

بیانیه مشترکی که پس از مسافرت سادات به واشنگتنی صادر شد، حتی بر "ادامه تعهد تاریخی ایالات متحده در مورد امنیت اسرائیل نیز تأکید داشت.

"آافرد اثرتون به سفرهای کوک کننده خود میان قاهره و بیت المقدس ادامه داد. اخبار از سؤلاتی که میان او و دو طرف مطرح شد و پاسخهایی که داده می شد حکایت می کرد. بیشتر اینها به مسأله فلسطین و حقوق ملت فلسطین مربوط می شد. از آنچه در این خبرها منتشر می شد، کوتاهی سادات نیز افزایش می یافت. رئیس جمهور مصر علی رغم تظاهر به اینکه در برابر مسئله فلسطین دچار تردید می باشد هر روز آمادگی بیشتری پیدا می کرد که یک راه حل دوگانه با (اسرائیل) بپذیرد. این راه حل در درجه اول وضع سینا را با شرایطی بسیار کمتر از آنچه در برابر پارلمان اسرائیل اعلام کرده بود یا نمایندگان او در مذاکرات بعدی اعلام کرده بودند، در برمی گرفت. پس از آن ملاقاتهای پی در پی میان رئیس جمهور سادات و تعدادی از مقامات اسرائیلی در وین و سالسبورگ روی داد. او همچنین با تعدادی از سران احزاب اروپایی که اجلاسیه بین المللی سوسیالیستها شرکت داشتند ملاقات کرد. در پایان ملاقاتهای سالسبورگ بک ملاقات غیر منتظره میان سادات و عزروایزمن روی داد که در آن برای شروع ملاقاتهای مجددا مصرو اسرائیل توافق شد.

د ـ اجلاس لیدز در بریتانیا:

این ملاقات در قلعه لیدز در بریتانیا در تاریخ 18/7/1978 روی داد و مذاکرات آن کاملاً محرمانه ماند. مدتی نگذشت که معلوم شد این ملاقات به آنچه امید می رفت دست نیافت. طرف اسرائیلی بر مواضع خود سرسختانه اصرار می ورزید و کوششهای هیأت نمایندگی مصر و دادن امتیاز بیشتر آنها را از جای خود تکان نداد. ایالات متحده کوششهای خود را شدید کرد تا جریان تصفیه را پیش ببرد. پس از شکست کوششهایی که در سطح وزرا و فرستادگان بسیار انجام می گرفت واشنگتن فکر جدیدی را مطرح کرد و یک ملاقات سران متشکل از کارتر، بگین و سادات پیشنهاد کرد که در تاریخ 5/9/1978 به عنوان آخرین تلاش برای حل بحران صورت گیرد، و بدین ترتیب کمپ دیوید به وجود آمد.

ه ـ اجلاس کمپ دیوید:

ملاقات سران سه گانه در استراحتگاه "کمپ دیوید" به مدت سیزده روز (18 ـ 5/9/1978) به طول انجامید و شاهد مذاکراتی بود که گفته شد بسیار دشوار بوده و چندین بار به بن بست رسیده است. در این مذاکرات علاوه بر کارتر، سادات و بگین وزرای خارجه و مستشاران بلند پایه سیاسی، نظامی و حقوقی آنها شرکت داشتند. به هر حال تصمیمات عمده از طرف سران به تنهایی آغاز شد.

این مطلب در درجه اول درباره تصمیم مصر که سادات آن را در خود قطعی نمود صدق می کند، زیرا وزیر خارجه او پس از اعلام تصمیم گیریهای جلسه سران به عنوان اعتراض به آنها استعفا داد. او سومین وزیر خارجه مصر بود که پس از اعلام سادات به قصد خود در بازدید از بیت المقدس، استعفا می کرد.

در تاریخ 18/9/1978 رؤسای سه گانه موافقت خود را با دو بیانیه علنی و اساسی ( دو موافقت نامه) اعلام کردند. اولی "چهار چوب فعالیتهای صلح درخاورمیانه" و دومی "چهار چوب فعالیتهای امضای پیمان صلح میان مصر و اسرائیل" نامیده شد. این اسناد را سادات و بگین به عنوان دو طرف و کارتر به عنوان شاهد امضاء کردند. این کار از نظر قانونی یک سرپیچی فوق العاده و عجیبی است چون واشنگتن از لحاظ سیاسی در دو سند که جنبه قانونی دارند شریک شده است. همراه با این دو سند مجموعه ای از نامه نگاریها میان کارتر و سادات از یک طرف و میان کارتر و بگین از طرف دیگر نیز اعلام شد.

و ـ مقدمه توافقنامه اولی "چهار چوب فعالیتهای صلح در خاور میانه":

این توافقنامه با یک مقدمه بسیار طولانی شروع می شود که دو طرف در آن به خصوص تأکید داشتند که فعالیتهای برقراری صلح در خاورمیانه باید اصول زیر را مد نظر قرار دهد:

"... ملتهای خاورمیانه در آرزوی صلح به سر می برند تا بشود منابع طبیعی و انسانی این منطقه وسیع را در خدمت پیگیری اهداف صلح آمیز قرار داد و این منطقه الگویی شود برای همزیستی و همکاری تمام ملل.

"... مواد منشور سازمان ملل متحد و سایر اصول پذیرفته شده و مشروع قانون بین المللی امروزه سطح رضایت بخشی را برای پیشرفت روابط میان همه دولتها فراهم می کند. ایجاد روابط صلح آمیز مطابق با ماده 2 منشور سازمان ملل متحد و برقراری مذاکرات در آینده میان اسرائیل و هر کدام از دول مجاور که آماده است درباره صلح و امنیت با آن کشور گفتگو کند، دو مسئله ضروری هستند که اجرای همه مقررات و اصول قطعنامه های شورای امنیت شماره 242 و 328 آنها را ایجاب می کند.

"... صلح مستلزم احترام گذاردن به یکپارچگی اقلیمی و حاکمیت و استقلال سیاسی هر کشور در منطقه است، نیز پذیرفتن حق آن در زندگی صلح آمیز داخل مرزهای امن و پذیرفته شده که هیچ خطر یا هجومی آنها را تهدید نمی کند.

"... همچنین صلح به روابط دوستانه و همکاری میان آن دسته از کشورها تقویت می شود که میان خود روابطی طبیعی بر قرار کرده اند...

... علاوه بر آن، همه طرفها می توانند براساس مقابله به مثل و با برقراری پیمانهای صلح بر روی اشکال خاصی از تضمین امنیت توافق کنند. مانند منطقه های خالی از اسلحه و منطقه های با تسلیحات محدود و ایستگاههای هشدار دهنده و حضور نیروهای بین المللی و اقدامات دیگری که برای اعمال نظارت بر آنها توافق می شود...

"... طرفهای درگیر برای رسیدن به یک راه حل عادلانه، همه جانبه و پایدار برای مخاصمات خاورمیانه که از راه انعقاد پیمانهای صلح، براساس قطعنامه های شماره 242 و 328 شورای امنیت و تمامی مفاد آنها به دست می آید، این عوامل را مورد توجه خواهند داشت.

"... از این رو آنها توافق دارند که این چارچوب به نظر آنها برای صلح پایه مناسبی را تشکیل می دهد. این صلح نه تنها میان مصر و اسرائیل است، بلکه میان اسرائیل و هر یک از سایر همسایگان آن که آماده هستند بر این اساس مذاکره کنند بر قرار خواهد شد..."

ز ـ توافقنامه "چهارچوب فعالیتهای صلح در خاورمیانه":

لازم است که مصر و اسرائیل و اردن و نمایندگان ملت فلسطین در گفتگوهای مربوط به حل همه جانبه مسأله فلسطین شرکت کنند. برای تحقق این هدف، مذاکرات مربوط به کرانه غربی و غزه باید در سه مرحله انجام پذیرد: در مرحله نخست "مصر و اسرائیل توافق می کنند که، برای تضمین آنکه انتقال قدرت به شکلی منظم و صلح آمیز صورت گیرد و همچنین توجهات امنیتی از همه جنبه ها مورد عنایت قرار گرفته باشد لازم است که مقدمات انتقالی برای کرانه غربی و غزه در نظر گرفته شود و مدت آن پنج سال تجاوز نکند.

برای فراهم آوردن خودمختاری کامل برای ساکنین کرانه غربی و غزه حکومت نظامی اسرائیل و همچنین خدمات کشوری آن بلافاصله پس از آنکه ساکنین این مناطق بیرون خواهد رفت برای بحث درباره مقدمات انتقالی حکومت اردن نیز به پیوستن به مذاکرات در این چار چوب دعوت خواهد شد. مقدمات رضایت بخش یاد شده باید اصل حکومت خودمختار برای ساکنین این سرزمینها و نیز توجهات مشروع امنیتی را برای هر یک او دو طرف مخاصمه کاملاً مورد توجه قرار دهد.

در مرحله دوم مصر و اسرائیل و اردن توافق خواهند کرد که چگونه سلطه حکومت خودمختار انتخاب شده در کرانه غربی و غزه برقرار خواهد شد. هیأتهای مصر و اردن ممکن است نمایندگانی از کرانه غربی یا نوار غزه و یا فلسطینیهای دیگری را برحسب توافق به همراه داشته باشد.

طرفها درباره موافقت نامه مشخص کردن مسئولیتهای سلطه حکومت خودمختار که در کرانه غربی نوارغزه برقرار خواهد شد مذاکره خواهند کرد. پس از آن عقب نشینی نیروهای مسلح اسرائیلی شروع خواهد شد و باقی مانده نیروهای اسرائیلی در مواضع امنیتی ویژه ای مستقر خواهند شد. موافقت نامه همچنین شامل آمادگیهایی خواهد بود که امنیت داخلی و خارجی و نظم عمومی را برقرار کند همچنین یک نیرویی پلیسی محلی و قدرتمند تشکیل خواهد شد که شهروندان اردنی نیز ضمن آن خواهند بود.

علاوه بر آن نیروهای اسرائیلی و اردنی مشترکا گشتیهایی دایر خواهند کرد و افرادی را از خود برای تشکیل مراکز دیدبانی برای تضمین امنیت مرزها مأمور خواهند کرد.

دوره انتقالی پیچ ساله که مرحله سوم است زمانی آغاز می شود که حکومت خودمختار (شورای اداری) در کرانه غربی و غزه هر چه زودتر تشکیل شود، و برپایی آن از سال سوم دوره انتقالی دیرتر نباشد. برای مشخص کردن وضعیت نهایی کرانهغربی و نوار غزه و روابط آنها با همسایگانشان و انعقاد یک پیمان صلح میان اسرائیل و اردن در پایان دوران انتقالی مذاکراتی انجام خواهد گرفت. این مذاکرات بین مصر و اسرائیل و اردن و نمایندگان مردم ساکن در کرانه غربی و غزه صورت خواهد گرفت.

طبق سند مخصوص کرانه و بخش غزه نیز به تشکیل دو کمیته مستقل توافق شد. یکی "از نمایندگان چهار طرف تشکیل می شود که "در مذاکرات بر وضعیت نهایی کرانه غربی و غزه و روابط آنها با همسایگانشان شرکت می کند" و دیگری از "نمایندگان اردن و اسرائیل" تشکیل می شود و "نمایندگان مردم کرانه غربی و غزه نیز در آن شرکت می کنند تا درباره پیمان صلح میان اسرائیل و اردن مذاکره کنند.

این کمیته در ارزیابی خود توافقی را که در مورد کرانه غربی و غزه حاصل شده بود مورد توجه قرار داد. مذاکرات براساس همه متنها و اصول قطعنامه شماره 242 شورای امنیت متمرکز خواهد شد." این مذاکرات مواردی را مقرر می دارد و از جمله "محل مرزها و ماهیت ترتیبات امنیتی.

راه حل حاصل شده از مذاکرات باید به حقوق مشروع ملت فلسطین و درخواستهای عادلانه آن اقرار داشته باشد. و به این ترتیب فلسطینیها در تعیین سرنوشت خود از این راهها شرکت خواهند کرد:

1) توافق درباره وضعیت نهایی کرانه غربی و غزه و مسایل مهم دیگر در پایان دوره انتقالی با مشارکت مصر و اسرائیل و نمایندگان ساکنین کرانه غربی و غزه در مذاکرات صورت خواهد گرفت.

2) توافق حاصله باید به مردم کرانه غربی و غزه جهت رأی گیری ارائه شود.

3) به نمایندگان منتخب ساکنین کرانه غربی و غزه فرصت داده می شود که خود درباره چگونگی حکومت براساس مواد موافقت نامه تصمیم بگیرند.

4) شرکت در فعالیتهای کمیته مذاکره درباره پیمان صلح میان اسرائیل و اردن همان گونه که در بالابه آن اشاره شد. علی رغم آنکه در عبارتها تضمینهای زیادی برای "اسرائیل و امنیت آن" یاد شده و باز هم سند مخصوص به کرانه و بخش غزه بر آن اضافه می کند. در این سند آمده است که " تمامی اقدامات و تمهیدهای لازم اتخاذ خواهد شد تا امنیت اسرائیل و همسایگان آن در دوره انتقالی و پس از آن تضمین گردد.

برای یاری رساندن به فراهم بودن چنین امنیتی حکومت خودمختار یک نیروی پلیسی قدرتمند محلی تشکیل خواهد داد که ساکنان کرانه و بخش غزه در آن استخدام خواهند شد." این نیروی پلیسی در ارتباط دائمی با افسران اسرائیلی و اردن و مصری خواهد بود که برای بحث درباره مسایل مربوط به امنیت داخلی تعیین می شوند. سران کمپ دیوید درباره مردم عرب رانده شده از کرانه غربی و غزه در سال 1967 چنین مقرر کردند.

در دوره انتقالی نمایندگان مصر و (اسرائیل) و اردن و مقامات خودمختار کمیته تشکیل می دهند که جلسات خود را به صورت مستمر برگذار می کند و به اتفاق مقرر می دارد که تا چه اندازه به این اعراب اجازه بازگشت دهد. البته همراه با"صورت گرفتن اقدامات لازم برای جلوگیری از اغتشاش.این کمیته همچنان می تواند مسایل دیگری را که اهمیت مشترک دارند مورد حل و فصل قرار دهد."مصر و (اسرائیل) با همدیگر و با سایر طرفهای علاقه مند همکاری خواهند کرد تا درباره اقدامات لازم جهت حل عادلانه و سریع و همیشگی مشکل پناهندگان توافق به عمل آورند.

ح ـ موافقت نامه "چهارچوب امضای پیمان صلح میان مصر و اسرائیل":

در سند مخصوص به صلح میان مصر و (اسرائیل) قید شده بود که مذاکرات میان دو طرف برای عقب نشیین دو مرحله ای نیروهای اسرائیلی از سینا صورت خواهد گرفت: مرحله نخست عقب نشینی مدت سه تا نه ماه پس از امضای پیمانصلح مصر ـ اسرائیل انجام خواهد گرفت. این پیمان می باید ظرف سه ماه به امضاء برسد.

در مرحله دوم که دو تا سه سال پس امضاء پیمان صلح خواهد بود عقب نشینی کامل نیروهای اسرائیلی از سینا صورت خواهد گرفت. این سند علاوه بر بعضی مسائل دیگر ایجاب می کند که پس از پایان عقب نشینی مرحله اول روابط طبیعی میان مصر و (اسرائیل) برقرار می شود. سند همچنین استقرار نیروهای دو طرف را پس از امضای پیمان صلح مورد نظر مشخص خواهد کرد. اصول ذکر شده در این سند اصولی بود که پیمان صلح امضاء شده توسط دو طرف در واشنگتن به تاریخ 26/3/1979 بر آنها استوار شد.

شرکت کنندگان در مذاکرات کمپ دیوید فراموش نکردند درخواست اسرائیل را مبنی بر آنکه اصول پی ریزی شده در توافق میان آنها اساس مذاکرات آینده میان (اسرائیل) و سایر طرفهای عربی قرار داده شود برآورده سازند. آنها عبارتهای خطرناکی را به اسناد کنفرانس اضافه کردند. از جمله "امضاءکنندگان متعهد شدند بین خود روابطی طبیعی برقرار کنند، مانند روابطی که میان دولتهایی که در کنار هم زندگی صلح آمیز را دارند برقرار می باشد. آنها می باید به مفاد منشور سازمان ملل متحد تا همین حد متعهد باشند. اقداماتی می باید در این باره صورت گیرد عبارتند از:

1) اعتراف کامل به یکدیگر.

2) لغو تحریم اقتصادی.

3) تضمین آنکه شهروندان زیر چند قوه قضایی، در هنگام مراجعه به دادگاهها از حمایت قانون برخوردار خواهند بود. همچنین " بر امضاءکنندگان است که امکانات توسعه اقتصادی را در چارچوب توافقنامه نهایی کشف کنند تا در برقراری جوّ صلح مشترک همه آنهاست سهیم شوند، همچنین "با کمیته هایی برای دعاوی حقوقی بر قرار خواهند شد تا آنکه "تمامی مطالبات مالی و حقوقی را متقابلاً تسویه نمایند."

اجرای موافقت نامه کمپ دیوید به عهده ایالات متحده آمریکا واگذار شد. نخست طرفین عهدنامه توافق کردند که از ایالات متحده دعوت شود تا در مذاکرات مربوط به موضوعات، نحوه اجرای موافقت نامه و تهیه جدول زمان بندی اجرای تعهدات دو طرف شرکت داشته باشد. از شورای امنیت بین المللی نیز خواسته خواهد شد تا "پیمانهای صلح را تصویب کند و عدم تخلف از مفاد آنها را تضمین نماید" نیز " از اعضاء دائمی شورای امنیت خواسته می شود که روی پیمانهایی صلح صحه بگذارند و مفاد آنها را محترم بدارند

همچنین از آنها خواسته می شود که "سیاست و دخل و تصرف خود را با تعهداتی که در این چارچوب گنجانیده شده است مطابقت دهند."

ط ـ نامه های پیوست به دو موافقت نامه:

نامه های رد و بدل شده میان کمپ دیوید درباره چند موضوع بود:

1) نامه نخست: از طرف رئیس جمهور سادات به رئیس جمهور کارتر فرستاده شد و در آن سعی کرد و موضع گیری خود را "در قبال وضعیت قانون شهر بیت المقدس عربی را از جهت لزوم احترام و بازگشت مجدد حقوق عربی و شرعی و تاریخی به آن شهر و آن را از حاکمیت عرب دانستن، مشروط بر آنکه آزادی دسترسی به بیت المقدس و انجام فرائض دینی و حق زیارت اماکن مقدسه بدون هیچگونه تفرقه یا تبعیضی، برای همه ملتها فراهم شود "روشن کند.

سادات با قرار دادن اماکن مقدسه هر یک از ادیان سه گانه تحت نظر نمایندگان آن دین مخالفتی نداشت. او تقاضا داشت که شهر تقسیم نشود ولی با ایجاد یک انجمنی شهر مشترک که تعداد اعراب و اسرائیلیها در آن مساوی باشد موافق بود.

2) نامه دوم: از بگین به کارتر بود در آن بگین موضع گیری پیشین سادات را رد کرد و تأکید نمود که بیت المقدس طبق قوانین اسرائیلی که در 28/6/1967 صادر شد یک شهر مستقل غیر قابلتقسیمی است و پایتخت دولت اسرائیل می باشد".

3) رئیس جمهور کارتر موضع گیری کشور خود را در برابر مسأله در نامه سوم که به سادات فرستاد مشخص کرد و یک نسخه از این نامه را برای بگین فرستاد. در این نامه او اعلام کرد که نظر ایالات متحده در مورد بیت المقدس "همان نظری است که از طرف نماینده این کشور آقای گلد بیرگ در برابر مجمع عمومی ملل متحد در 14/7/1967 اعلام شد و پس از او نماینده این کشور در شورای امنیت افای بوست در اول ژوئیه 1969 مورد تأکید قرار دارد." این نظر که آقای کارتر با این شیوه پیچیده آن را بیان می کند بیت المقدس عربی را جزء سرزمینهایی می داند که (اسرائیل) در سال 1967 با زور اشغال کرد و نه بیشتر.

4) همچنین دو نامه درباره کرانه غربی و غزه نیز مبادله شد. نامه نخست را سادات به کارتر فرستاد و در آن تأکید کرد که "برای تضمین اجرای بندهای مربوط به کرانه غربی و غزه و برای حمایت حقوق شرعی ملت فلسطین، مصر آمادگی خود را در عمل مسئولیت مشخص شده در این بندها اعلام می کند.

البته این امر پس از انجام مشورت با اردن و نمایندگان ملت فلسطین خواهد بود." نامه دوم از بگین به کارتر بود و در آن بگین گفته بود که کارتر به او ابلاغ کرده بود که مقصود عبارتهای فلسطینیها یا ملت فلسطین که در هر جای سند چارچوب تصفیه مورد توافق آمده را به "اعراب فلسطینی" تفسیر خواهد کرد. ولی بگین اشاره نمی کند که با این تفسیر آمریکایی موافقت دارد. اما او فراموش نمی کند که تأکید نماید" حکومت اسرائیل از عبارت کرانه غربی در هر یک از بندهای سند چارچوب تصفیه که آمده باشد چنین درک کرده و می کند که مقصود یهودا و سامره است."

5) کارتر و سادات و بگین سه نامه دیگر درباره مهاجرنشینهای اسرائیلی در سینانیز مبادله کردند. سادات مطالبه برچیدن این مهاجر نشینها را به عنوان یک پیش شرط برای شروع مذاکرات صلح که هدفآن برقراری یک پیمان صلح نهایی با اسرائیل است عنوان می کند. اما بگین در جواب آن می گوید که تا زمانی که این مطلب در کنِست اسرائیل مطرح نشود او اختیار تصمیم گیری درباره آن را نخواهد داشت. کارتر پس از آنکه از این نظر اسرائیلیها مطلع گشت آن را به سادات منتقل کرد.

لازم به یادآوری است که کنِست با تخلیه روستاهای اسرائیلی در سینا" و اسکان مجدد اهالی آن" موافقت کرد و به این ترتیب در را به روی حکومتهای مصر و اسرائیل بازگذاشت تا گامهای بعدی تصفیه دوجانبه را طی کنند و در نتیجه به پیمان منعقده در تاریخ 26/3/1979 برسند.

ی ـ تأثیر کمپ دیوید بر مسأله فلسطین:

سند مخصوص به "چارچوب صلح در خاور میانه" که توسط بگین و سادات امضاء شد و از طرف کارتر بر آن شهادت داده شد، و شاید بهتر است گفته شود در آن شرکت کرد، سعی داشت تا مسأله فلسطین را به عنوان یک مسأله ملی برای تمامی، اعراب در طول نسلها به کلی از بین ببرد. این سند می خواست این مسأله را از مسأله یک ملت که در راه حقوق میهن خود مبارزه می کند به مسأله ساده اراضی اشغال شده تبدیل کند. چنین قصدی از موارد زیر روشن می شود:

1) در سند فقط در دو جا نامی از ملت فلسطین برده شده است. این دو جمله نیز فاقد هر گونه معنی بودند، در حالی که سند همه جا بر ساکنان کرانه و بخش غزه یا فلسطینیهای دو منطقه تأکید دارد، و می خواهد به آنها حق خود مختاری عطا کند و نه چیز دیگر. توجه می شود که خودمختاری هم فقط برای "ساکنین" مطرح است، و این به (اسرائیل) فرصت می دهد که درباره شامل بودن حق ساکنان بر زمینی که روی، آن اقامت دارند بحث و تردید وارد آورد.

2) سند هر گونه نقشی را در راه حل، از سازمان آزادیبخش فلسطین سلب کرده است. این سازمانی است که از طرف همه کشورهای عربی بدون استثنا و بیشتر کشورهای جهان و سازمان ملل متحد به عنوانتنها نماینده ملت فلسطین شناخته شده است. و از همه مهم تر آنکه ملت فلسطین چه آنها که تحت اشغال هستند و چه آنها که نیستند آن را به عنوان نماینده خود می شناسند.

3) سند حق تعیین سرنوشت را که مجمع عمومی به نمایندگی سازمان ملل متحد به خصوص و بیشتر کشورهای جهان برای ملت فلسطین قبول دارند انکار کرده است. به این ترتیب این سند تلاش دارد تا همه دستاوردها و موفقیتها که مبارزه این ملت به رهبری سازمان آزادی بخش فلسطین در تمام صحنه کسب کرده است لغو و محو کند. این سند چون حق فلسطینیها را منحصر به خودمختاری در کرانه غربی و بخش غزه می کند به کلی از تمام آنچه جامعه جهانی درباره مفهوم تعیین سرنوشت به طور کلی می فهمد سرپیچی کرده است. این سرپیچی به خصوص در مورد حق تعیین سرنوشت فلسطین آشکارتر است. البته میان خودمختاری و استقلال کامل تفاوتی اساس وجود دارد.

4) سند در چندین جا عبارت "ساکنان" کرانه و بخش غزه را تکرار می کند. و این به معنای آن است که مردم اصلی این دیار را با یهودیانی که در آن ساکن شده بودند یا در آینده به طور غیر قانونی در آن ساکن خواهند شد برابر بدانیم.

5) سند در هیچ جا به حق فلسطینیهای رانده شده از دیار خود به بازگشت بدون قید و شرط اشاره ای نمی کند. این حقی است که سازمان ملل متحد در قطعنامه شماره 194 در سال 1948 برای آنها قایل شده و تا کنون نیز قائل است.

6) آنچه در سند درباره حقوق فلسطینیها آمده است چیزی نیست جز تکرار طرح بگین برای خودمختاری که سادات در اسماعیلیه بر رد آن تظاهر می کرد. البته سند به نمایندگان "ساکنین" کرانه و بخش غزه هیچ حقی درباره تصمیم گیری در مورد تعیین سرنوشت آنها نداده است مگر موافقت با پیشنهادهایی که از طرف "اسرائیل و مصر و اردن با هم" به آنها داده می شود، و این عملاً به این معناستکه سرنوشت آنها مرهون تصمیم گیریهای (اسرائیل) به تنهایی می باشد.

7) سند به طور عمدی شهر بیت المقدس را به فراموشی سپرده است. این فراموشی نوعی صرف نظر کردن از حقوق تاریخی و دینی و قانونی و قومی این شهر از طرف سادات و نسلیم در برابر ادعاهای پوچ و بی اساس می باشد که آن را پایتخت خود قرار داده است. نامه های رد و بدل شده میان سادات و کارتر نیز به این وضعیت کمکی نکرده است. هر کدام از آنها به این اکتفا کرده است که نظر خود را ثبت کند. ولی طرف مورد نظر دیگر (اسرائیل) موضع گیری تجاوزکارانه خود را بر بیت المقدس با تأکید اعلام داشته است.

موضع گیری سادات نسبت به بیت المقدس که از لابلای این سند آشکار می گردد سرپیچی از تصمیمات اجلاس سران کشورهای عربی، و شورای امنیت، و مجمع عمومی سازمان ملل متحد به شمار می رود، و البته نادیده گرفتن موضع گیریهایی صریح و اعلام مجموعه کشورهای غیر متعهد و سازمان کنفرانس اسلامی تلقی می شود. مهم تر از آن زیر پا گذاشتن گستاخانه حقوق ملت فلسطین می باشد.

ک ـ آثار و پیامدهای کمپ دیوید بر زمینهای عربی اشغالی:

از سویی دیگر پیامدهای منفی فوق العاده خطرناکی در سرزمینهای اشغال شده عربی به وجود آمده است. این سند عملاً روی تفسیر اسرائیل از قطعنامه 242 شورای امنیت که در تاریخ 22/11/1967 صادر شده و در مورد عقب نشینی از سرزمینهای اشغالی صحه گذاشته است. به این ترتیب سعی کرده است تا تمامی دستاوردهای حقیقی اعراب را پس از شکست 1967 خنثی سازد. در این مورد هم دستاوردها چه نظامی و چه سیاسی که در قطعنامه های ملل متحد تجلی یافته اند به مخاطره افتاده اند. این مطلب به ویژه به شکل زیر روشن می شود:

1) سند اشاره ای به تکلیف مهاجر نشینهای اسرائیلی در کرانه غربی و غزه نکرده است و همچنین موضوع انتقال یهودیان به آنها را مسکوت گذاشته است. این به معنای آن است که سیل اسکان هم چنان ادامه خواهد یافت یا حداقل کاهش چندانی نخواهد داشت و مهاجرنشینهای فعلی در جای خود باقی خواهند ماند. این در حقیقت تثبیت همان مفهوم صهیونیستی درباره "حقوق تاریخی" در سرزمینهای فلسطینی و سایر کشورهای عربی است که بگین اصرار دارد تا بر همان مبنا کرانه غربی را "یهودا و سامره" نام نهد.

2) سند آینده کرانه غربی و بخش غزه را به موافقت اردن با مشارکت در مذاکرات پیشنهادی پیوست داده است و معنای آن ادامه وضع فعلی در صورت عدم موافقت اردن به چنین مشارکتی می باشد. در عمل نیز همین است که روی داده است و مصر را ناگزیر کرده است بدون آنکه اختیار قانونی آن را داشته باشد به نام طرف عربی مذاکره نماید.

3) نقش اردن، چنانچه موافقت کند که در چنین تصفیه ای شرکت داشته باشد، به دلایل زیر مانند نقش نمایندگان "ساکنین"منطقه کرانه غربی و بخش غزه محدود خواهد بود:

(1) چون تنها نیروهای نظامی که فعلاً در کرانه غربی و بخش غزه حضور دارند و در آینده نیز حضور خواهند داشت، نیروهای اسرائیلی می باشد.

(2) در قطعی کردن تمامی طرحهای حکومت خودمختار و آینده"ساکنین" تا زمانی که شرط اجتماع آراء طرفها که در سند برای اجرای مقررات قید شده است باقی بماند، رأی و نظر (اسرائیل) بالاترین نظر خواهد بود.

(3) از متن سند چنین بر می آید که (اسرائیل) به هیچ عنوان به مرزهای پیش از پنجم ژوئن 1967 بر نخواهد گشت و هرگز به تأسیس یک "دولت فلسطینی" در کرانه غربی و غزه تن نخواهد داد. این نه تنها با اصل غیر مجاز بودن الحاق زمینهای کشورهای دیگر تعارض دارد، بلکه پر واضح است کهبا حقوق ملت عرب فلسطین آن چنان که در آوریل دهه 1970 از طرف مجمع عمومی سازمان ملل متحد مقرر گشته است نیز منافات دارد. علاوه بر آن این سند مفهوم اسرائیلیها از مرزهای امن را که با قانون بین المللی بیگانه می باشد جا انداخته است.

ل ـ دو موافقت نامه کمپ دیوید از نظر قانون بین المللی:

سند "چارچوب صلح در خاورمیانه" از مشروع بین المللی تجاوز کرد و حق کشورهای عربی و مجمع بین المللی را مصادره کرد و اصول عادلانه آن گونه که در قانون بین المللی و منشور ملل متحد تعریف شده است را زیر پا گذاشت:

1) علی رغم عبارتهای زیبایی در مضمون، ولی به طور مفتضحانه از مرز قانون بین المللی خارج می شود. چهارچوبی که داخل آن دو سند کمپ دیوید امضاء شدند در متن و مفهوم با دو قطعنامه شورای امنیت 338 و 242 تعرض دارد. این دو قطعنامه نقش عمده ای را در رسیدن به یک راه حل از طریق آنچه فرمول ژنو شناخته شد به سازمان ملل متحد اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده واگذار کردند. در حالی که این سند فرمول جدیدی را به شورای امنیت تحمیل می کند و از کشورهای عضو دایمی آن می خواهد از آن حمایت کنند گویی می خواهد قیمومیت خود را بر سازمان ملل متحد تحمیل نماید.

2) آنچه در کمپ دیوید مورد توافق قرار گرفت عملاً قطعنامه های سازمان ملل متحد را لغو می کند، به خصوص آنها که به ملت فلسطین و سرزمینهای اشغالی آن بستگی دارند.

3) سند درباره طرفها و موضوعاتی اظهارنظر کرده که به امضاءکنندگان آن ربطی نداشته است. این نقضی ساده ترین اصول پیمانهای بین المللی است که حکم می کند هر پیمان فقط امضاءکنندگان آن را متحمل می کند. سند به طور مستقیم منافع سوریه و لبنان و عربستان سعودی و اردن را در مورد آزادی کشتیرانی در تنگه های تیران درگیر کرده است. اینهاهمه مسائلی هستند که از نظر قانونی به این طرفها مربوط می شوند و از لحاظ ملی به تمام ملت عربی تعلق دارد.

4) دخالتهای سادات در سند چهارچوب صلح نقض آشکار منشور اتحادیه کشورهای عربی و پیمان دفاع مشترک سال 1950 می باشد. همچنین روگردانی مفتضحانه ای است از مقررات کنفرانسهای پی درپی سران کشورهای عربی به خصوص کنفرانسهای الجزایر و رباط. علاوه بر آن سادات خود را قیم طرفهای عربی ذینفع کرد و سرپرستی حقوق قومی ملت عرب را نیز خود برعهده گرفت. او علاوه بر تعهدات بسیاری به طور یکجانبه تعهد کرد که تحریم اقتصادی اعراب بر علیه (اسرائیل) را لغو کند و دشمن صهیونیستی را در کشورهای عربی مورد حمایت قرار دهد. همچنین برقراری روابط اقتصادی و سیاسی و فرهنگی با او علی رغم آنکه تمام آنها زبانهای فوق العاده زیادی به جبهه مقاومت در برابر تجاوز صهیونیستی وارد می آورد.

5) سند درخواست پیگیری اسرائیل را درباره انعقاد یک پیمان صلح جداگانه حتی پیش از آنکه مهمترین شرایط آن (عقب نشینی از همه زمینهای اشغالی اعراب و تضمین حقوق پایدار میهن ملت فلسطین) تحقق یابد، کاملاً اجابت کرد. این امر سابقه ای بی نظیر در نوع خود در روابط بین المللی ایجاد کرد و آن تحمیل خواست طرف پیروزمند بر طرف شکست خورده با تظاهر به قوام حاکمیت این یک است.

6) سند بر ادعاهای بی پایه و اساس صهیونیستها در مورد حقوق مادی یهودیان کشورهای عربی که به خواست خود کشورهای خود را ترک کردند تأثیر گذاشت و آنها را هم پایه حقوق فلسطینیها دانست که به زور و با جبر از دیار خود رانده شدند.

م ـ آثار و نتایج کمپ دیوید بر اوضاع اعراب و حاکمیت مصر بر سرزمینهایش:

در اینجا ضرورت دارد که به آثار کمپ دیوید براوضاع اعراب به طور کلی و حاکمیت مصر بر سرزمینهایش به طور خاص اشاره شود:

1) دو توافقنامه کمپ دیوید علی رغم تفسیرهای سران اربابان آنها در حقیقت راه حلهایی جداگانه ای با دشمن اسرائیلی هستند. بین این دو سند هیچ رابطه زمان یا اجرایی وجود ندارد. آنها در تنهایی و استقلال کامل از جمع سایر کشورهای عربی که آنها را در جزئیات و در کل رد کردند، امضاء گردیدند. توافقنامه ویژه سینا نیز نمونه خطرناکی برای هر راه حل به حساب می آید.

2) سند ویژه سینا به حاکمیت مصر بر این شبه جزیره خدشه وارد آورد. زیرا آزادی مصر را در تصرف در این قسمت خاک خود محدود کرده است. این چیزی است که در قانون بین المللی "تحمیل خواست" تعریف شده و روی نمی دهد مگر با تحمیل کردن خواست طرف پیروزمند بر خواست طرف مغلوب.

3) از متن دو توافقنامه روشن می شود که قصد اسرائیل در نفوذ اقتصادی به داخل میهن عربی تضمین شده و اساس آن ریخته شده است، و این جبهه اعراب را در مقابل استعمار مهاجرنشینی صهیونیستها تضعیف می کند.

با تمام این احوال عجیب به نظر نمی رسید که اعراب بر رد کنفرانس کمپ دیوید و نتایج آن اتفاق نظر داشته باشند. تجلی این اجتماع در سطح رسمی در منعقد شدن کنفرانس نهم سران کشورهای عربی در بغداد بود که تصمیمات بسیار مهمی بر علیه نظام مصر اتخاذ کرد. به هر حال نظام مصر تمام اینها را نادیده گرفت و گامی فراتر گذاشت و پیمان صلح با (اسرائیل) را در تاریخ 26/3/1979 امضاء کرد (نک: [[صلح مصر ـ اسرائیل و پیمان]])

ت ـ تجدیدنظر در کمپ دیوید:

در تاریخ 2/3/1383 (22/5/2004) اسرائیل از مصر خواست تا ضمن تجدیدنظر در پیمان دیوید نیروهای نظامی خود را برای ممانعت از انتقال سلاح از مصر به غزه در نقاط مربوطه مستقر کند.

طبق پیمان کمپ دیوید (1979) استقرار نیروی نظامی (ارتش) مصر در نواحی مرزی مصر با اراضی اشغالی فلسطینی ممنوع است و این کشور فقط می تواند تعدادی نیرو به عنوان پلیس در این مناطق به کار گیرد. افزایش درگیریها بین فلسطینیهای مبارز و نیروهای اسرائیلی در نوارغزه و فزونی تلفات نیروهای اشغالگر در نتیجه به کارگیری مهمات و سلاحهای سبک و نیمه سنگین همچون آر. پی. جی که به زعم مقامات نظامی رژیم صهیونیستی این سلاحها از طریق تونل به رفح منتقل می شود، باعث شد تا رژیم صهیونیستی خواستار تجدیدنظر در پیمان کمپ دیوید شود.

مآخذ:

  1. مرکز الدراسات الساسیة والاسترانیجیه بالاهرام: مؤمرکامپ دیویفید، قاهره.
  2. قوره، نزیه: من یخاف کامب دیفید، مجله شؤن فلسطینیة شماره 83، تشرین اول، بیروت 1978.
  3. صایغ، فایز: کامب دیفید و فلسطین، مجله شؤن فلسطینیة، شماره 85، کانون الاول، بیروت 1978.
  4. صایغ، فایر: السیاسة الامریکیة فی عهد کارتر و الصراع العربی ـ الاسرائیلی، مجله شؤن فلسطینیة، شماره 86، کانون الثانی، بیروت 1979.
  5. حورانی، فیصل: قراة سیاسیة لوثائق کامب دیفید، مجله شؤن فلسطینیة، شماره 84، تشرین الثانی، بیروت 1978.
  6. بولتن رویداد و گزارش اسرائیل، (روند صلح و روابط خارجی)، شماره1ـ220، 5/2/1383.