انهدام و مصادره خانه ها در سرزمینهای اشغالی 1967، سیاست

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل
نسخهٔ تاریخ ‏۱۵ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۶:۳۸ توسط Wikiadmin (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


الف ـ انهدام و تخریب خانه ها و آتش زدن چادرها در سرزمینهای اشغالی:

هرتزل در کتاب خود "دولت یهود" می گوید: "اگر بخواهم خانه جدیدی در جای خانه قدیمیبسازم، نخست باید خانه قدیمی را ویران کنم". اسرائیل پس از سال 1948 این اصل را به طور عملی اجرا کرده است.

پس از جنگ 1967 (نک: جنگ 1967) اسرائیل سیاست تجاوز و دست اندازی بر املاک اعراب، مصادره زمینها، غارت منابع طبیعی، از بین بردن روستاها و منفجر کردن خانه ها را ادامه داد و قصدش از تخریب خانه ها این بود که ساکنان اصلی آنها را ناگزیر به مهاجرت گرداند و مهاجران یهودی را جایگزین آنها سازد. اقدام رژیم صهیونیستی به این کارها به دلایل سیاسی موقت یا مرحله ای نیست بلکه از ماهیت واقعی صهیونیسم ریشه می گیرد. هدف این سیاست دگرگون کردن محیط زندگی روستاهای عربی و ایجاد یک حصار مهاجرنشین به دور آنهاست تا مانع رشد طبیعی آنها گردد.

اسرائیل برای آنکه به فعالیت انهدامی و تخریبی خود وجهه و جنبه ای انتظامی ببخشد، برای ویران کردن منازل و سوزانیدن چادرها بهانه های متعدد دارد. مثلاً ادعا می کند که تخریب خانه ها یا برچیدن چادرها مربوط به مقررات شهرنشینی است و به علت تخلف ساکنان آنها از مقررات شهرداریها صورت می گیرد. مثلاً ممکن است ساختمانی بدون پروانه ساخته شده یا روی زمین مصادره شده یا ممنوعه ای بنا شده باشد یا در محدوده راههای عمومی و میدانها و زمینهای اختصاصی راههای ارتباطی قرار گرفته باشد، دستور تخریب از طرف حاکم نظامی صادر می شود و اجرای آن را نیرویی از ارتش و نیروهای امنیتی با استفاده از دستگاههای مکانیکی به عهده می گیرند.

در حقیقت این سیاست اسرائیل در مورد روستاها و عدم انتشار نقشه های تقسیماتی و ایجادکمبود در زمینها که برای ساختمان سازی اختصاص می یابد، به دلیل مشکلاتی است که مردم مناطق اشغالی را مجبور می کند تا بدون پروانه ساخت (زیر فشار تراکم جمعیت و افزایش سالانه آن) اقدام به ساختمان سازی کنند. هرچند که تهدید تخریب در هرزمان وجود داشته باشد.

دولتی که خود در زمان تخریب خانه ها بهانه اجرای قانون را مطرح می کند، در همان زمان بسیاری از تازه واردان اسرائیلی را به نام "کارگران کشفیات باستانی" در بسیاری از اماکن ممنوع مانند مهاجرنشین شیلا، ابقا می کند. انهدام خانه ها، تخریب روستاها و سوزانیدن چادرها به بهانه هایی که به فعالیت عوامل مقاومت فلسطین علیه رژیم صهیونیستی مربوط می شود، انجام می گیرد. خانه هایی که منفجر می شود به کسانی تعلق دارند که مقامات اشغالگر آنها را به اجرای عملیات چریکی و یا به همکاری با مجریان آن متهم می کند یا کسانی که احتمال می رود با عوامل مقاومت ارتباط داشته باشند.

در بیشتر موارد تخریب و ویرانی و آتش سوزی، جنبه تنبیه دسته جمعی به خود می گیرد. دستور انفجار و تخریب پس از موافقت وزیر جنگ از طرف حاکم نظامی صادر می گردد، و عمل انفجار با دینامیت صورت می گیرد. گزارش عضو بین المللی "امنستی Amnesty" که در تاریخ 1/2/1979 در لندن منتشر شد، اقدامات اسرائیل در اجرای احکام نظامی درباره غیر نظامیان را محکوم کرد.

اقدامات مربوط به انهدام و تخریب اماکن فلسطینیان را می توان به دوبخش اصلی تقسیم کرد:

1) تخریب دسته جمعی روستاها و محله های مسکونی که عملیات آن بلافاصله پس از جنگ ژوئن 1967 آغاز شد و در ماههای پایانی همان سال شدتیافت. در این مدت مقامات اسرائیلی اقدامات تخریبی وسیعی را در چندین روستا و شهر عرب نشین انجام دادند که در اثر آن صدها خانه و مجتمع مسکونی در قسمتهای مختلف کرانه غربی و نوار غزه ویران شد.

2) تخریب انفرادی خانه ها و چادرها. شمارخانه هایی که به این صورت تخریب شد، داخل محدوده شهری نابلس به حدود 217 خانه و در خارج محدوده و روستاهای اطراف آن به 1200 خانه رسید. در جنین، بیره، رام الله، بیت المقدم، اغوار، قلقیلیه و طولکرم نیز عملیات تخریب مشابهی انجام گرفت.

جمع منازل و واحدهای مسکونی که توسط مقامات اسرائیلی در فاصله سالهای 77ـ1966 در سرزمینهای اشغالی ویران شد، به 7639 خانه برآورد شده است، 3629 خانه در کرانه غربی، 2500 باب در بخش غزه و بقیه 1500 واحد مسکونی بوده است. در یادداشتی که از طرف اتحادیه اسرائیلی حقوق انسانی و مدنی (تل آویو) درباره اقدامات اسرائیل در سرزمینهای اشغالی، به کمیسیون تحقیق وابسته به سازمان ملل همچنین به کمیته بین المللی حقوق بشر فرستاده شد چنین آمده است: "اسرائیل تا کنون 7554 باب خانه را در سرزمینهای اشغالی ویران ساخته و بیش از 16000 انسان را از مسکن محروم کرده است. تنها در قلقیلیه از مجموع 2000 خانه 850 باب ویران شده است".

ب ـ مصادره املاک در سرزمینهای اشغالی:

از زمان تأسیس دولت صهیونیستی تاکنون، سیاست الحاق زمینهای عربی و راندن ساکنان اصلیآنها یکی از برنامه های اساسی و استراتژیک صهیونیسم بوده که توجه رهبران آن را در داخل سرزمینهای اشغالی و خارج از آن به خود جلب کرده است. کشتار دیریاسین و امثال آن آغاز اجرای این سیاست برای بیرون راندن فلسطینیان و تخریب خانه ها و روستاهای آنان و ایجاد مهاجرنشینها به جای آنها بوده است. (نک: بیرون راندن اعراب از فلسطین، سیاست)

پس از جنگ ژوئن 1967 توجه رژیم صهیونیستی به مصادره املاک اعراب (زمینها) در مناطق اشغالی افزایش یافت. برای وسیع تر کردن فعالیتهای مصادره و اجرای برنامه های اسکانی، کمیته هایی تشکیل شد و برنامه هایی مقرر گردید. در داخل کابینه اسرائیل، یک کمیته عالی برای امور اسکان تشکیل یافت و ریاست آن به آریل شارون وزیر وقت کشاورزی واگذار گردید. او طرح بزرگی را برای ایجاد تغییرات جغرافیائی، و قوانین سکونت در سرزمینهای اشغالی تهیه کرد. مأموریتهای اسکانی دیگری نیز به سازمانها و جنبشهای افراطی مذهبی صهیونیستی داده شد. مشهورترین آنها جنبش "گوش آمونیم" بود که خود را برای خدمت به برنامه های توسعه طلبی و اجرای نقشه های اسکانی بسیج کرده بود.

دولت (اسرائیل) از لحاظ تبلیغاتی و برای گمراه کردن آرای عمومی جهانیان مسئولیت تمام وقایع را به عهده این سازمانها می گذاشت و وانمود می کرد که مسأله توسعه طلبی و اسکان و تجاوز به زمینها مطرح نیست، بلکه مسأله گروههایی از افراط گران مذهبی است که اصرار دارند در کرانه غربی مهاجرنشینهایی برپا دارند و خود را با آنچه که (زمین اسرائیل) می نامند مرتبط کنند. طرح عزر وایزمن وزیرجنگ سابق اسرائیل در مورد ایجاد شش شهرداری جدید در کرانه غربی و بیت المقدس و اسکان مهاجران یهودی در آنها که زیر شعار "خانه خود را با هرچه که می خواهی بنا کن" اجرا می شد، یکی از قسمتهای یک برنامه کلی است که جنبش صهیونیستی برای اشغال زمینها و مصادره آنها و پاک سازی آنها از اعراب، به قصد "ایجاد اسرائیل بزرگ" در سر می پروراند.

مهم ترین جنبه در برنامه اسکان یهودیان مبتنی بر مصادره زمینهای عربی آن است که این مهاجرنشینها علاوه بر هدفهای غیر نظامی مانند یهودی کردن منطقه و تقویت و توسعه نواحی اشغالی، دارند مراکزی نظامی به شمار می روند که در مناطق مقدم مستقر می شوند و وظایف جنگی به عهده می گیرند.

اسرائیل، سیاست مستحکم کردن اشغال و دست اندازی به املاک اعراب را ادامه داده و قصد دارد با به کارگیری عوامل زیر، یهودی کردن منطقه را عملی سازد:

1) قوانین دوران قیمومیت انگلیسی، به ویژه قانون موارد اضطراری که در سال 1945 صادر گشت و به دولت اجازه داد مجازاتهای سنگین بر افراد مخل امنیت تحمیل کند و هر خانه یا بنا را پس از حصول اطمینان از این که از داخل آن تیراندازی شده یا مواد منفجره پرتاب گردیده به تصرف خود درآورد. نماینده عالی انگلیس اختیار داشت که دستور تخریب آن بنا را بدهد و یا هرگونه که صلاح بداند از آن استفاده شود.

2) مقررات قانونی انگلیس که در تاریخ اوت 1926 به تصویب رسید و به دولت اجازه می داد هر زمینی را که برای طرحها و اهداف و منافع عمومیلازم تشخیص دهد، حتی اگر صاحب آن به فروشش رضایت ندهد، به تصرف خود درآورد. مقامات اشغالگر صهیونیستی با استفاده از این قانون، آن را در موارد زیر به اجرا گذارند:

(1) سلب مالکیت به بهانه استفاده از زمین در طرحهای دولتی یا خدمات عمومی، همان گونه که در خان احمر، نبی یعقوب، لطرون، رام و شعفاط روی داد.

(2) تصرف زمین توسط نظامیان و ایجاد خیابانهایی در اطراف آن برای بهره گیری نظامی.

(3) تصرف موقتی زمین به دلایل امنیتی که در بیشتر موارد به تصرف دائمی تبدیل می شود. علاوه بر آن گاهی با پرداخت مبالغ ناچیزی که با قیمت زمین برابر نیست، از آن سلب مالکیت می شود.

3) اجرای ماده 16 قانون تعدیل یافته فلسطین که به نماینده عالی انگلیس اجازه می داد با صدور یک فرمان هر زمینی را که بخواهد از حالت "میری ـ خالصه" درآورد و جنبه "ملکیت" به آن بدهد. براساس این قانون هزاران جریب زمین از دست صاحبان عرب آنها خارج شد.

4) دستورات حاکم نظامی در مورد مسدود و ممنوعه اعلام کردن اراضی و مناطق، دیوارکشی به دور آنها برای جلوگیری از ورود افراد، یا تصرف و کشت زمینها و نیز تعطیل بسیاری از خانه ها و محلهای تجاری، و اقدام مسئولان در دفتر نظارت بر املاک اشخاص غایب، به دخل و تصرفهای خود خواسته در تفسیر دستور شماره 58 حاکم نظامی که در سال 1967 صادر شده است.

5) نقشه ها و شیوه هایی که اسرائیل از سال 1948 در مناطق اشغالی فلسطین به کار می برد تا ساکنان عرب را بترساند و آنها را وادارد که زمینها وخانه های خود را ترک کنند. در این صورت، این افراد غایب محسوب شده و قانون املاک اشخاص غایب (صادر شده در سال 1950) در مورد آنها به اجرا گذاشته می شد و دولت، املاک و زمینهای آنان را برای خود ضبط می کرد.

اسرائیل با سیاستها و اقداماتی که از ژوئن 1967 در سرزمینهای اشغالی به کار بست توانست همه زمینهای دولتی را که مساحت آنها از نیم میلیون جریب بیشتر و معادل یک پنجم همه زمینهای کرانه غربی می گردید به تصرف خود در آورد. هزاران جریب دیگر را نیز مصادره و مساحتهای بزرگی را به بهانه مقاصد نظامی ممنوعه اعلام کرد. همچنین اقدام به استرداد زمینهایی نمود که مدعی بود قبل از سال 1948 یهودیان مالکیت آنها را داشته اند. صندوق ملی یهود (کرین کایمت) و نیز اداره مستغلات اسرائیل کوشش کردند تا با روشهای گوناگون و وسایل و نیرنگهای بسیار، زمینهای بیشتری را به ویژه از مالکانی که در کرانه غربی غایب بودند، خریداری کنند. صندوق ملی یهود به همین منظور و برای سرپوش گذاردن بر روی خرید زمینها و مخفی داشتن هویت خریداران، شرکت ویژه ای را در ایالات متحده به نام "هیمانوتا" تشکیل داد و مأموریت خرید زمینهای کرانه غربی را به آن سپرد.

بیشتر معاملات خرید، یا از راه اجبار و قرار دادن صاحبان آن در برابر امر واقع، یا مصادره و یا تأسیس مهاجرنشینها روی آنها انجام می گرفت، و یا از راه خدعه و نیرنگ با مکلف نمودن اشخاص ثالث غیر اسرائیلی به خرید زمین تا فروشندگان متوجه نشوند که زمین حقیقتا برای چه منظوری خریداری می شود.

اسرائیل، از زمینهایی که در جنگ 1967 اشغالکرد تنها قسمت شرقی شهر بیت المقدس را رسما به خود ملحق کرد. اما چیزی نگذشت که مقاصد حقیقی اش درباره آن زمینها آشکار شد و این زمانی بود که اسرائیلیها در ژوئیه 1967 اولین مهاجرنشین خود را در سرزمینهای اشغالی بنا کردند. طی سالهای بعد نیز اسرائیل به تأسیس مهاجرنشینها ادامه داد تا آنکه شمار آنها در ماه مه 1978 به 90 مهاجرنشین رسید. از این تعداد 57 مورد در کرانه غربی، 26 مورد در سینا و 7 مورد دیگر در غزه بود. این امر کاملاً آشکار می کند که اسرائیلیها در فرصت مناسب و با بهره گیری از سیاستهای خود که در کرانه غربی به کار بسته اند، در صدد هستند سرزمینهای اشغالی را به اسرائیل بزرگ ملحق سازند (نک: اسکان یهودیان پس از 1967).

از سال 1967 تا کنون و در نتیجه وضع فعلی سرزمینهای اشغالی و ادامه تسلط اسرائیلیها بر آنها، فلسطینیان همچنان زیر سلطه حاکمان نظامی بوده و از همه حقوق خود محروم مانده اند. آنها در برابر احکامی چون دستگیری یا تبعید که علیه شان صادر می شود یا مصیبتهایی که بر آنها وارد می شود، مانند ویرانی خانه ها، مصادره زمینها، سوزانیدن محصولات و بریدن درختان، مقام و مرجعی برای ارائه شکایت خود ندارند و از هیچ هیأتی نمی توانند استیناف احکام صادره را درخواست بکنند.

در اینجا اهمیت زمینهای اعراب برای طرحها و برنامه های اسکان یهودیان متوسط اسرائیلی در زمینهای اشغالی و نیز تأکید شدید آنها بر گسترش سیاست مصادره زمینها، آشکار می گردد، این یکی از مهم ترین و خطرناک ترین انگیزه ها و پایه های اساسی سیاست ایجاد واقعیتها و طرح ریزی برای الحاق است که اسرائیل در این مناطق پیاده می کند. این سیاست درکل، با مطامع توسعه طلبانه که جزو جدایی ناپذیر نقشه استراتژیک نظامی و سیاسی صهیونیسم برای منطقه است، سازگاری دارد.

اسحاق رابین، هدف از عملیات مصادره زمینها و اسکان صهیونیستها را چنین توضیح داد: "هدف از اسکان در بیت المقدس آن بود که اکثریت یهودی در آن شهر حفظ شود"نیز آنکه" مهاجرنشینها بدین دلیل در خارج از خط سبز احداث شدند که خطوط رویارویی در امتداد جولان و رود اردن و شرم الشیخ و نیز بیت المقدس و کوه خلیل، تقویت گردد، و منطقه ای که در جنوب غزه قرار دارد کاملاً بسته شود".

گلدامایر نخست وزیر اسرائیل اساس سیاست اسرائیلی را چنین خلاصه کرد: "مرز آنجاست" که یهودیان زندگی می کنند و نه آن خطهایی که روی نقشه کشیده شده است".

از زمانی که ائتلاف لیکود حکومت را در اسرائیل دست گرفت، تمایل برای الحاق و تسلط بر زمینها و املاک شدت یافت و بعد از اجلاس کمپ دیوید و شروع مذاکرات مصر و اسرائیل همچنان رو به افزایش گذاشت. اسرائیلیها با پیش بینی آنکه فعالیت آنان در صورت انعقاد یک موافقتنامه صلح متوقف خواهد شد، در تقویت و مستحکم کردن مهاجرنشینهای فعلی و گسترش آنها و نیز ایجاد مهاجرنشینهای جدید شتاب می ورزند. حدود 150 عرب از صاحبان زمینهای روستای حزما، در شمال شرقی بیت المقدس، یادداشتهایی از طرف حاکم نظامی در رام الله دریافت کردند که از آنها خواسته بود در دفتر وی حضور یابند، زیرا "فرمان خرید" در مورد زمینهای آنها صادر شده و بنابرآن است که از آن زمینها در توسعه محله نبی یعقوب در بیت المقدس، استفادهشود.

اریل شارون، وزیر کشاورزی، در برابر کنگره سیزدهم اتحادیه کشاورزان اعلام کرد که آنها می توانند، بلافاصله، در پشت خط سبز اقدام به تأسیس مهاجرنشینها کنند، و هفت محل را به آنها پیشنهاد کرد که می توانستند در هر جای آن که خواسته باشند اقامت کنند. دادگاه عالی اسرائیلی، دعوای مردم روستای عناتا در شهرستان رام الله در مورد مصادره 1700 جریب از زمینهایشان را رد کرد، و در پاسخ اظهار داشت که "حاضر نیست در مسایل امنیتی ارتش مداخله کند". بدین ترتیب این دادگاه سابقه خطرناکی به وجود آورد که به مقامات اسرائیلی فرصت می داد، هرگاه بخواهند، به بهانه های "امنیتی" زمینهای مورد نیاز خود را مصادره کنند.

در اواخر سال 1978 منطقه ای به مساحت 1000 جریب از زمینهای شهرک طوبا در شمال نابلس مصادره شد. در شهرک ساحور نیز مساحتی برابر با 1200 جریب مصادره و مسدود شد و ورود به آن ممنوع اعلام گردید. در شهر الخلیل، ارتش، منطقه ای به مساحت 3000 جریب را نرده کشی کرد و نیروهای زیادی را جلوی نرده مستقر ساخت. در تاریخ 15/1/1979، 38 خانوار عشیره عزازمه از اعراب بیرون رانده شدند، خانه های آنان ویران گردید و گله های شان مشمول تصفیه گشت تا زمینه برای مصادره زمینهایشان فراهم گردد.

موشه دایان در ماه اوت 1967 اظهار داشته بود "اگر ما کتاب مقدس را داریم، و اگر خود را ملت کتاب مقدس بدانیم، بر ماست که زمین کتاب مقدس را نیز به مالکیت خود درآوریم... زمین اورشلیم و جرون و اریحا و غیر آن. من راههایی را عرضه می کنم که آرزوی دیرینه پدران ما برآورده شود. کشورهایبیگانه باید بدانند سینا و بلندیهای جولان و تنگه های تیران و کوههای غرب اردن...، گذشته از اهمیت استراتژیک آنها، در طول تاریخ در قلب یهودیان قرار داشته است".

مآخذ:

  1. آدامز، مایکل: معاملة اسرائیل للعرب فی الارض المحتلة، مرکز الدراسات الفلسطینیه شماره 21، آذار ـ نیسان 1977 بغداد.
  2. مجله شؤن فلسطینیة: جدول شکایتهای ساکنان عرب کرانه غربی اشغالی ضد اقدامات وحشیانه رژیم اشغالگر قدس، 1971ـ1967، شماره 6 کانون الثانی 1972، بیروت.
  3. حمزه، نسرین محمود: عملیات الاستیطان الاسرائیلی، مجله مرکز الدراسات الفلسطینیة، شماره 16 حزیران، تموز 1976، بغداد.
  4. قهوچی، حبیب: استراتیجیه الاستیطان الصهیونی فی فلسطین المحتلة، دمشق 1978.

ـ گزارش وزارت خارجه آمریکا پیرامون معامله اسرائیل با ساکنان مناطق اشغالی، روزنامه معاریو 7/2/1979.