دیریاسین، کشتار ـ 1948

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل


کشتار دیریاسین در شب نهم و صبح روز 10/4/1948 به وقوع پیوست. و اعضای دو سازمان تروریستی صهیونیستی در آن ـ نقش اساسی داشتند که عبارتند از: سازمان اِرگون تزوای لئومی (Irgun zvaileumi)(سازمان ملی نظامی) معروف به "اتسل" که در هنگام وقوع کشتار، مناحیم بگین ریاست و سرپرستی عملیات آن را به عهده داشت، و سازمان اشترن (Stern) نیز منسوب به بنیان گذار آن آبراهام اشتیرن، که به نام "لیحی" معروف است که رهبری آن را اسحاق شامیر به عهده داشت. بگین بعدها نخست وزیر اسرائیل شد و پس از او نیز شامیر عهده دار این سمت گردید.

سازمان "هاگاناه" در این کشتار نقش مهمی داشت که که کوشید تا آن را پنهان سازد. تهاجم با توافق قبلی با هاگاناه، صورت گرفت و نزدیک به 260 فلسطینی از اهالی بی دفاع روستا، قربانی شدند. این کشتار و دیگر اعمال تروریستی و سرکوبگرانه، یکی از ابزارهای سازمان های مسلح صهیونیستی برای تسلط بر اوضاع در فلسطین بود تا بدین ترتیب، زمینه را برای تأسیس کشور صهیونیستی آماده سازند.

این روستای عربی که تمامی ساکنان عرب آن نابود شدند و به جز تنی چند هیچ کس از آنان نجات نیافت به صورت سمبل جنایت صهیونیستی ـ که با آرمان صهیونیسم پیوند ارگانیسمی دارد ـ درآمده است.

الف ـ علل کشتار:

از آنجا که این کشتار به شیوه نبرد فلسطین، و بیرون راندن اعراب با توسل به زور اسلحه و ترورتأثیر مستقیم و طولانی داشته است، از این رو می بایست علل این کشتار روشن گردد:

الف ـ در آرمان صهیونیسم و نژادپرستانه آن، اعمال جنایت آمیز صهیونیستها در قتل و کشتار عمدی اعراب را تقویت و توجیه کرد و بدان صورت قانونی داد.

ب ـ در استراتژیک نظامی صهیونیسم که سالهای پیش از تقسیم، به منظور اشغال سرزمینهای عربی ـ چه در چارچوب متن طرح تقسیم و چه در خارج آن آمده است بیرون راندن و پراکندن ساکنانش و اشغال بیشترین بخش ممکن از سرزمینهای عربی و اسکان مهاجران صهیونیستی به جای آنان طرح ریزی شده است. بنابراین جنایت نابودسازی نژادپرستانه که سرنوشت رقت بار ساکنان این روستای عربی بوده است از نظر ایدئولوژی (آرمان) که بر آن استوار گشته و یا شیوه های جنایت آمیزی که به منظور پیاده کردن این ایدئولوژی به کار رفته است، یک رویداد دوجانبه صهیونیستی است.

ب ـ مبانی توجیهی انجام جنایت:

مورخان صهیونیستی که درباره دیریاسین نوشته اند، این کشتار را به دو مبنای ایدئولوژیکی و استراتژیکی وابسته می دانند:

1 ـ ایدئولوژی صهیونیسم:

اصول ایدئولوژیکی که کشتار دیریاسین و کشتارهای دیگر و عملیات ترور و سرکوب صهیونیسم بر آن استوار گشته، بر قانون "حق مطلق" که صهیونیستها را در رأس همگان قرار می دهد، و بر اعتقاد به کینه توزی کورکورانه نسبت به اعراب و نادیده گرفتن حقوق کامل طبیعی آنان تا جایی که جنایت نابودسازی نژاد عرب در جای خود یک عمل پسندیده تلقی می شود، متکی است (نک: تروریسم صهیونیستی).

دهها سال از کشتار دیریاسین می گذرد و نیازی به شرح تفسیر آن نیست، زیرا آنچه که بر دیریاسین و ساکنانش، و شهرها و روستاهای عربی، حتی آن چیزی که براساس طرح تقسیم به اعراب داده شد، آمده برای همگان روشن است. دیریاسین برای تعیین سرنوشت خویش منتظر چهار جنگ ـ اعراب طرح اسرائیل نگردید، بلکه سرنوشت آن در چارچوب تروریستی استراتژیک صهیونیسم در 10/4/1948 تعیین شد.

2 ـ استراتژی صهیونیسم:

کشتار دیریاسین ضمن طرح دال اسرائیل قرار گرفته است که مکمل طرحهای سه گانه "الف" و "ب" و "ج" به شمار می رود.

پس بنابراین شهر قدس و حومه آن در کدام قسمت این استراتژی نظامی صهیونیسم آمده است؟ فرماندهان هاگاناه و در رأس آنان بن گوریون، ییگال یادین و اسرائیل گالیلی چنین پنداشتند که هدف اعراب جدا کردن نقب و جلیل شرقی و الحاق آن از سمت ناتانیا و هرتسلیا به دره سارونه و حفر در قلقیلیه، سپس جدا کردن سه شهر بزرگ قدس و تل آویو و حیفا و قطع کردن خدمات اصلی مانند آب و برق و ارسال نفت به سرتاسر فلسطین است. از رهگذر این اندیشه طرح "دال" به جای طرحهای سابق سه گانه "الف"، "ب" و "ج" در مارس ـ 1945 به کار گرفته شد.

براساس همین طرح ارتش صهیونیستی ـ با سازمانهایی که قبلاً ذکر آنها رفت به منظور تصرف مناطق تعیین شده برای دولت یهودی و دفاع از مرزهایش و تصرف تمامی مراکز و پادگانهای نظامی که نیروهای بریتانیایی آنها را تخلیه نمایند، و اشغال هر روستا و یا شهر عربی که اشغال آن برای پیاده کردن طرح "دال" یک ضرورت نظامی به شمار رود، و دفاع از شهرکهای یهودی نشین و ساکنانش که درخارج از مرزهای دولت یهودی واقع شده اند علیه هرگونه دشمن سازمان یافته و یا سازمان نیافته که در پایگاههایی در خارج از دولت یهودی فعالیت کند، از مرحله دفاع به مرحله حمله درآمدند.

بگین نقش خود را در بخشی از کتاب خویش به نام "انقلاب" تحت عنوان "نبرد یافا" این چنین آشکار می سازد: "هدف ما تصرف سرزمین بیشتر بود، و در طی جلسه فرماندهان آرگون با مشارکت بخش برنامه ریزی در ژانویه 1948، چهار هدف استراتژیک را جهت اشغال آنها مشخص کردیم که ـ عبارتند از: 1ـ قدس 2ـ یافا 3ـ دشت لد ـ رمله 4ـ مثلث. منظور از مثلث محدوده شهرهای نابلس ـ طولکرم جنین است. با مراجعه به طرح تقسیم و نقشه آن آشکار می شود که منطقه ـ که قدس قرار بود به صورت یک منطقه بین المللی درآید، یافا ـ یک شهر کاملاً عربی است واقع گرچه در اطراف منطقه یهودی شده اما متعلق به دولت عربی است، و تمامی مثلث نیز متعلق به دولت عربی بود.

بخش تعیین شده برای اشغال قدس از طرح "دال"، "عملیات ناخسون" نامیده می شد، و هدف این عملیات گشودن ـ راهی از تل آویو به قدس ـ در دو طرف راه عبور به قدس به عرض شش مایل در دشتها و دو تا سه مایل در کوهستانها است. و این امر مستلزم اشغال تمامی روستاهای عربی از جمله قسطل و دیریاسین که در این مسیر قرار گرفته اند بود. 1500 رزمنده از سازمانهای پالماخ و هاگاناه برای این عملیات درنظر گرفته شدند. ولی اشغال دیریاسین به عهده تروریستهای اِرگون و باند اشترن با همکاری هاگاناه گذاشته شد.

روستای دیریاسین در چند کیلومتری قدس و روی تپه ای قرار دارد که قدس را به تل آویو، متصل می کند. قدس در آن زمان، در معرض ضربه های پی درپی بود و اعراب، به رهبری عبدالقادر الحسینی، قهرمان فلسطینی به پیروزی هایی دست یافته بودند.بنابراین به گفته یکی از افسران یهودی، آنها "برای شکستن روحیه اعراب و بالا بردن روحیه یهودیان" به پیروی نیاز داشتند و دیریاسین برای نیروهای ارگون، یک شکار آسان بود. همچنین سازمان های نظامی صهیونیست، نیازمند فرودگاهی بودند که در خدمت ساکنان قدس باشد.

در این روستای کوچک عرب نشین، 400 نفر ساکن بودند که با شهرک های همسایه داد و ستد می کردند و جز سلاح های کهنه دوره جنگ جهانی اول چیزی نداشتند.

یکی از گروه های هاگاناه در حالی که مقدمات اجرای عملیات "ناخسون" انجام می شد، توانست به روی یکی از تپه ها برود، و با اعراب در قسطل روبه رو شود، گروه دیگری توانست مرکز فرماندهی حسن سلامه را منفجر سازد و تمامی افراد آن به جز سلامه را به هلاکت رساند. شالتیل فرمانده هاگاناه در قدس برای دستیابی به افراد بیشتر در حالت یأس و ناامیدی به سر می برد، با مردخای رعنان فرمانده اِرگون در منطقه تماس گرفت، قبلا نیز با یهوشع زتلز فرمانده باند اشترن تماس گرفته بود. در حالی که فرماندهان اِرگون و اشترن در یک منطقه و فرمانده هاگاناه در منطقه دیگری بودند. دو فرمانده اولی با انجام عملیات هماهنگ با عملیات ناخسون در منطقه خویش به توافق رسیدند.

دانستن این اطلاعات درباره کشتار دیریاسین ضروری است به خاطر اینکه همدستی تمامی گروههای تروریستی از جمله هاگاناه و پالماخ علی رغم انکار مشارکت خویش در این کشتار را ثابت می کند.

رعنان و زتلر بهترین و نیرومندترین نیروهای مشترک خویش را در تصرف دیریاسین این روستای کوچک عربی واقع در غرب قدس به کار گرفتند، ولی گمان کردند که انجام حمله ناگهانی به روستا و هشدار مردم از طریق بلندگو و شلکیک گلوله باعث فرارساکنان روستا خواهد شد.

ج ـ شرح ماجرا:

عملیات ناخسون در 6 آوریل با حمله به طرفین گذرگاه باب الواد آغاز شد سپس نبردی سخت و سنگین در اطراف قسطل به وقوع پیوست. عبدالقادر حسینی در راه بازگشت از دمشق برای فرماندهی این نبرد بود. اعراب توانستند گروه ضربتی پالماخ که وارد منطقه شده بود را بیرون برانند (نک: قسطل، نبرد). هاگاناه از راه رسید و قسطل را اشغال کرد ولی اعراب با یک ضدحمله آن را پس گرفتند. شالتیل فرمانده هاگاناه در 7 آوریل با ارسال نامه هایی به رعنان و زتلر می گوید: "می دانم که حمله به دیریاسین و اشغال آن را طرح ریزی می کند اما لازم است اشاره کنم که اشغال دیریاسین یکی از مراحل طرحهای کلی ما است، و هیچ اعتراضی نسبت به انجام این عملیات را ندارم به شرطی که بتوانید این روستا را نگه بدارید، و من به شما هشدار می دهم اگر چنانچه نتوانستید از عهده این کار برآیید، این روستا را منفجر نکنید چون به فرار ساکنان آن و اشغال خانه های آن به دست نیروهای دشمن می انجامد، در این صورت بر مشکلات ما در راه مبارزه همگانی می افزاید، و برای انجام نبرد دیگری در این محل متحمل تلفات زیادی بر خواهیم شد. علاوه بر آن با اشغال این محل توسط نیروهای بیگانه، طرحهای کلی ما برای ساختن فرودگاه نقش برآب خواهد شد."

شهید عبدالقادر حسینی در 7/4/1948 کشته شد، نیرویی از باندهای تروریستی اِرگون و اشترن به تعداد بیش از سیصد رزمنده برای اشغال دیریاسین از طریق عملیات نظامی به نام عملیات "احدوت" یعنی وحدت یکی از عملیات فرعی ناخسون آماده شدند.

دستور حمله به دیریاسین در ساعت 2 بامداد 10 آوریل داده شد. واحدهای اِرگون همراه با افرادی از تروریستهای هاگاناه و پالماخ به منظور نفوذ بهدیریاسین از سمت شرق تا جنوب به راه افتادند. گروهی از اشترن به وسیله دو دستگاه نفربر زرهی که بر روی آنها بلندگویی نصب شده بود آنها را همراهی می کردند.

نیروی ارگون از شرق و جنوب و نیروهای اشترن از شمال وارد شدند تا روستا را از هر سو به جز از طرف غرب، محاصره و ساکنان را ـ که در خواب بودند ـ غافلگیر کنند. این هجوم در آغاز، با مقاومت روبه رو شد و به مرگ 4 تن و زخمی شدن 40 تن از مهاجمان صهیونیست انجامید. همان گونه که پاتریک میرسیون، نویسنده فرانسوی می گوید: "مهاجمان در گذشته، یک چنین نبردهایی را تجربه نکرده بودند و برای آنها بمب گذاری در بازارهای شلوغ، آسان تر از حمله به روستایی بود که اهالی آن از خود دفاع می کنند... بنابراین نتوانستند در برابر این مقاومت سرسختانه پیشروی کنند".

مهاجمان برای رویارویی یا مقاومت اهالی روستا از نیروهای پالماخ در یکی از اردوگاه های نزدیک قدس کمک خواستند که آنها نیز با خمپاره، روستا را گلوله باران کردند تا کار مهاجمان را آسان کنند.

بگین در صحبتهایش راجع به کشتار دیریاسین می گوید که اعراب از خانه ها و زنان و کودکانشان سخت دفاع کردند و نبرد خانه به خانه بود، هرگاه یهودیان خانه ای را اشغال می کردند با موادمنفجره قوی (تی.ان.تی) که برای همین منظور آماده کرده بودند، آن را بر سر ساکنانش ویران می ساختند. پس از یک پیشروی کند در تاریکی و پیش از اولین ساعتهای صبح تمامی روستا به اشغال درآمد و به سر ساکنانش ویران گردید. تروریستهای باند اشترن که یک دستگاه نفربر زرهی با بلندگو به اعراب می گفت:

"شما با نیرویی بزرگتر از خودتان مورد حمله قرار گرفته اید. دروازه غربی دیریاسین که به عین کارم می گذرد به روی شما باز است، هرچه زودتر فرار کنیدو جان خویش را نجات دهید."

اما ساکنان روستا که پیام را باور کرده و از خانه هایشان بیرون آمده و پا به فرار گذارده بودند با گلوله تروریستهای صهیونیستی کشته شدند. و آنهایی که در خانه ها ماندگار شده و بیشترشان زنان و کودکان و سالمندان بودند می بایست از بین می رفتند. سپس یهودیان شروع به پرتاب نارنجک به درون خانه ها کردند و آنها را بر سر ساکنانش ویران ساختند. پیشروی تروریستهای صهیونیستی بیش از آنچه پیش بینی می کردند کند بود و تا رسیدن به مرکز روستا در حدود دو ساعت طول کشید، لابیدوت فرمانده گروه مشترک مهاجم اِرگون که روند کشتار را از رعنان یکی از افراد شاوول دنبال می کرد مقادیر زیادی موادمنفجره درخواست کرد.

دستور ویرانی همه خانه ها داده شده بود. افراد اِرگون و اشترن در پشت سر گروههای تخریب حرکت می کردند و هر جنبده و یا کسی که در خانه ها بود و یا هر چیزی که برایشان خطرساز بود، و بالاخره هر عربی که در دیریاسین زنده بود را به قتل می رساندند.

تا هنگام ظهر، مقاومت در روستا به کلی پایان یافته بود؛ لذا (به گفته میرسیون) نیروهای ارگون و اشترن تصمیم گرفتند تا "تنها شیوه ای را که خوب بلد هستند ـ استفاده از دینامیت ـ به کار برند. آنها بدین ترتیب با انفجارهای خانه به خانه، بر روستا تسلط یافتند. پس از آن که انفجارها به پایان رسید، با بمب و گلوله باران توپخانه به "پاکسازی" منطقه پرداختند و به هر کس از مرد و زن، کودک و سالخورده ـ که در خانه حرکت می کرد ـ آتش گشودند. آنها ده ها تن از اهالی روستا را کنار دیوارها به صف کرده و بر روی آنان آتش گشودند.

انفجار خانه های مسکونی و شکلیک گلوله تا پیش از ظهر 10/4/1948 پس از اشغال کامل روستا ادامه یافت. سپس گروهی از هاگاناه به فرماندهی نشورین شیف وارد روستا شدند و یک گوردسته جمعی برای دفن دویست وپنجاه جسد که غالبا زن و کودک و افراد سالخورده بودند حفر کردند.

کشتارها دو روز به طول انجامید. نیروهای صهیونیست به عملیات سادیستی دست زدند (همچون شکنجه، تجاوز، قطع اعضاء، کشتن حامله ها، شرط بندی درباره نوع جنین) و 53 کودک زنده از پشت باروی قدیمی شهر به پایین انداخته شدند و 25 مرد را دست بسته در اتوبوس هایی گذاشتند و به نشانه پیروزی، به سبک رومی ها در شهر قدس گرداندند و سپس آنها را تیرباران کردند. اجساد آنها را در چاه روستا انداخته شد و روی آن محکم بسته شد تا آثار جنایت، پنهان شود.

آن طور که میرسیون می گوید: "مردان و جوانان ارگون و اشترن ـ که جوانانی با آرمان های بلند بودند ـ در طی چند دقیقه در برابر پایداری بی سابقه فلسطینیان به "قصابانی" تبدیل شدند که با سنگدلی، خونسردی و هماهنگی همچون سربازان نازی آدم می کشتند". سازمان های نظامی صهیونیست اجازه ندادند که ژاک دو رینیه، نماینده صلیب سرخ، بیش از یک روز، در روستا بماند. این در حالی است که افراد هاگاناه که روستا را به اشغال خود درآورده بودند، اجساد دیگر را جمع کرده و آنها را منفجر کردند تا فرستادگان انجمن های بین المللی را گمراه کنند و وانمود کنند که قربانیان در برخوردهای مسلحانه به قتل رسیده اند (نماینده صلیب سرخ، بعدا اجسادی را که در چاه انداخته شده بودند، پیدا کرد).

د ـ توصیف جنایت:

شیف فرمانده گروه هاگاناه در عملیات دیریاسین در این باره می گوید:

"آن روز، بهار زیبا و جالبی بود، شکفتن شکوفه های بادام به پایان رسیده بودند، ولی از هر گوشه روستا بوی تعفن مرگ و ویرانی که در خیابانها بسیار دیده می شد و بوی اجساد پوسیده ای که آنها رادر یک گور دسته جمعی دفن می کردیم، به مشام می رسید."

ژاک دی رینیه رئیس هیأت صلیب سرخ بین المللی در فلسطین در سال 1948 که شخصا از دیریاسین بازدید کرده بود و گور دسته جمعی را بررسی کرده و انبوه قربانیان را مشاهده نموده بود، درباره این گور دسته جمعی و تعداد عربها که در آن دفن شده بودند گزارشی به زبان فرانسوی تهیه و منتشر کرده است. در آغاز این گزارش به ذکر دشواریهای زیاد و موانع فراوانی که هاگاناه و آژانس یهود به منظور جلوگیری از انجام مأموریت صلیب سرخ بین المللی بر سر راه او ایجاد کرده بودند، پرداخته است. سپس در ادامه آن می گوید:

"نه تنها همکاری مرا نپذیرفتند بلکه مسؤولیت هرگونه حادثه ای که ممکن است برایم اتفاق بیفتد را نیز به عهده نگرفتند. اعضای باند لباسهای رزم بر تن و کلاه خودهایی بر سر داشتند، تمامی اعضای آن جوانان نابالغ پسر و دختر و سر تا پا مسلح به تفنگ و مسلسل و نارنجک بودند. بیشتر آنان همچنان به خون آغشته و کاردهای بزرگشان در دست بود. دختر زیبایی که دیدگانش لبریز از جنایت بود دستانش را در حالی که از آن خون می چکید به ما نشان داد، و آنها را که گویا نشان جنگ هستند تکان می داد. آنها گروه "پاکسازی" بودند و به طور یقین مأموریت خود را با جدیت انجام می دادند."

سپس می افزاید: "تلاش کردم وارد یکی از خانه ها بشوم ولی بیش از 12 سرباز که لوله مسلسلهایشان را به سوی من نشانه گرفته بودند مرا محاصره کردند. افسری مرا از حرکت بازداشت و گفت: اگر مرگت را می خواهی برایت آماده سازیم. سخن وی مرا سخت خشمگین ساخت، روی خود را به سوی آن جنایتکاران کرده و تهدیدشان کردم و آنان را کنار زده و به درون خانه رفتم. اتاق اول تاریک و همه چیز در اطراف پراکنده بود و جسدی در آنجانبود. اتاق دوم پر از اثاثیه های سوراخ شده و ترکشهای گوناگون بود، چند جسد سرد مشاهده کردم. در اینجا به وسیله مسلسلها و نارنجکهای دستی و کاردها عملیات پاکسازی انجام شده بود. همین کار در اتاق مجاور نیز تکرار شده بود. وقتی که خواستم محل را ترک کنم صدای ناله ای شنیدم، برای یافتن صاحب صدا اجساد را زیرورو کردم، ناگهان پای کوچک گرمی یافتم، دختری ده ساله بود که با نارنجک دستی سوراخ سوراخ شده بود و هنوز جان داشت. در حالی که خواستم او را بردارم افسری سعی کرد جلوی مرا بگیرد ولی او را به کناری زده و گنجینه گرانبهای خود را برداشتم. سپس کارم را دنبال کردم و دستور تخلیه خانه ها از اجساد را دادم. از بازماندگان این کشتار تنها دو زن بودند که یکی از آنها پیرزنی بود که در پشت توده هیزم پنهان شده بود. بیش از 400 نفری که در این روستا بسر می بردند نزدیک به 40 تن پابه فرار گذارند و بقیه بی محابا و با خونسردی به قتل رسیده بودند، به مرکز آژانس یهود در قدس بازگشتم، و با مخالفت سران آژانس با این جنایت هولناک روبه رو شدم، ولی آنان برای جلوگیری از وقوع این جنایت فجیع و توصیف نشدنی هیچ گونه اقدامی نکردند."

سپس رئیس هیأت صلیب سرخ بین المللی بیان می کند که با اعراب مقابله کرده و از آنها خواستند تا برای دفن اجساد کشته شدگان به دیریاسین بازگردند، وی در ادامه سخنان خود می افزاید: "درخواست آنان را پذیرفتم و به دیریاسین رفتم به طوری که با سران اِرگون که خشمگین بودند روبه رو گشتم. سعی کردند مرا از ورود به روستا بازدارند، نتیجه رفتار غیرانسانی شان را با مشاهده ردیف اجساد به نمایش گذاشته شده در کنار خیابان اصلی دریافتم، با جدیت خواستار شروع عملیات دفن اجساد شدم، پس از بحث طولانی عملیات حفر یک گورستان دسته جمعی در یک باغ کوچک آغاز شد. اِرگون پس از گذشت دو روز عقب نشینی کرد و هاگاناه مواضعآنها را به دست گرفت."

ه ـ واکنش صهیونیستها:

خبر کشتار دیریاسین نه تنها در فلسطین بلکه در سرتاسر جهان پخش شد. سازمان های صهیونیستی، پس از این کشتار، واکنش های مختلفی داشتند.

فرماندهان نظامی هاگاناه و همچنین خود بن گوریون و آژانس یهود سعی کردند خود را از این جنایت طفره روند. بن گورین از ملک عبدالله پادشاه اردن معذرت خواهی کرد. برخی از رهبران صهیونیسم کوشیده اند تا از مسئولیت خود در رخ دادن کشتار، شانه خالی کنند. دیوید شالتیل، فرمانده وقت نیروهای هاگاناه در قدس آن را "توهین به صلح جویی عبری" توصیف کرد.

حیم وایزمن، این کشتار را مورد حمله قرار داده و آن را کاری تروریستی که شایسته صهیونیست ها نیست توصیف کرد. آژانس یهود نیز این کشتار را محکوم کرد. اما بگین آدمکش موضع دیگری نسبت به این کشتار داشت.

تلگراف تبریکی برای رعنان، فرمانده محلی ارگون فرستاد و در آن گفت: "به خاطر این پیروزی بزرگ، به شما تبریک می گویم. به سربازانت بگو که آنها در اسرائیل، تاریخ را ساختند". بگین در کتابش با عنوان انقلاب می گوید: "کشتار دیریاسین همراه با دیگر کشتارها باعث تخلیه کشور از 650 هزار عرب شد".

وی افزود: "اگر دیریاسین نبود، اسرائیل تأسیس نمی شد".

در کتاب "انقلاب" بگین به این جنایت افتخار کرد، و این ریاکاری آژانس یهود را رسوا ساخت. وی پس از صحبت درباره نبرد قدس و ناتوانی نیروهای صهیونیستی برای اشغال قدس قدیم که اعراب از آن دفاع می کردند گفت: "پیش از آنکه قدس سقوط کند، کارهای زیادی انجام دادیم. افراد ما توانستند بهباب العمود و باب الخلیل رخنه کرده و تلفات سنگینی به دشمن عرب وارد آورند، افراد ما نیز روستای شعفاط را مورد حمله قرار دادند. افراد ما با همکاری افراد اشترن در 9 ـ 10 آوریل دیریاسین را اشغال کردند. (طفره) هاگاناه و فرماندهان آن از عملیات دیریاسین را به وسیله نامه هایی که به فرمانده ما و فرمانده شتیرن در 7 آوریل ارسال کرده بود پاسخ دادیم".

بگین درباره عذرخواهی بن گورین به ملک عبدالله پس از افشای همکاری آژانس یهود می گوید: "بهتر بود بن گورین این لباس ریاکارانه را برتن نمی کرد." سپس می افزاید: "نمایندگان رسمی صهیونیسم که از پیروزیهای اِرگون و پشتیبانی مردمان از آنان هراس داشتند از داستانسرایی اعراب درباره کشتار دیریاسین استفاده کردند.

حملات تبلیغاتی مشترک عربی ـ صهیونیسم، تأثیر غیرمنتظره فراوانی به دنبال داشت به طوری که پس از پخش اخبار دیریاسین اعراب دچار وحشت بی اندازه ای شدند و برای حفظ جان خویش پا به فرار گذاردند. و به سرعت این فرار دسته جمعی به خروج غیرقابل کنترل و پیشگیری مبدل شد، به طوری که از 000,800 تن عربی که در سرزمین اسرائیل فعلی به سر می بردند تنها 000,165 تن باقی ماندند. از سوی دیگر اهمیت اقتصادی و سیاسی این تحول هر چند که گفته شد مبالغه آمیز نیست."

و ـ نتیجه کشتار:

اما از نظر نظامی، نتیجه این کشتار به سود (اسرائیل) تمام شد. بگین می گوید: "تبلیغات دشمن سعی داشت تا نام ما را لکه دار سازد ولی در نهایت به سود ما بود، زیرا هراس سرتاپای اعراب سرزمین اسرائیل را فرا گرفت، به طوری که روستای قالونیا که قبلاً همه حملات هاگاناه را دفع کرده بود بدون مقاومت سقوط کرد، همچنین اعراب روستای بیتاکسا را تخلیه کردند. این دو مرکز بر سر راه اصلی قدس قرار گرفته اند، و با سقوط آن دو، همچنین با تسلط هاگاناه بر روستای قسطل، توانستیم راه منتهی به قدس را باز نگه داریم. اعراب بخشهای دیگر کشور پیش از اینکه با نیروهای یهودی برخوردی داشته باشند، هراسان پا به فرار گذاردند. آنچه در دیریاسین گذشت و درباره آن پخش گردید ما را برای گشودن راه پیروزی در نبردهای سخت در جبهه های جنگ یاری نمود، به ویژه حماسه دیریاسین ما را برای نجات طبریه و تصرف حیفا کمک کرد."

ز ـ اسناد سخن می گویند:

در تبلیغات صهیونیستی کشتار دیریاسین صرفا استثنایی که قاعده نیست، توصیف شده و این که این کشتار بدون هرگونه دخالت از سوی رهبران صهیونیست و بلکه علی رغم میل آنها صورت پذیرفته است. اما سال های بعد، از دلایل قاطعی پرده برداشته شد که ثابت می کند که تمام تشکل های صهیونیستی در ارتکاب این کشتار و امثال آن، دست داشته اند و یا مستقیما در اجرای عملیات شرکت داشته اند و یا در زمینه سازی آن دخالت نموده و یا کمک سیاسی و معنوی ارائه کرده اند.

1. مناخیم بگین در کتاب انقلاب، آورده است که تسلط بر دیریاسین بخشی از یک برنامه بزرگ تر بود و این عملیات، با آگاهی کامل هاگاناه و با موافقت رهبران آن انجام گرفته است و تسلط بر دیریاسین و حفظ آن، علی رغم خشم ظاهری مسئولان آژانس یهود و سخنگویان صهیونیست ـ یکی از مراحل طرح کلی به شمار می رود.

2. در دایره المعارف صهیونیسم و اسرائیل (که رافائل باتای دانشمند اسرائیلی آن را نوشته است) آمده است که کمیته کاری صهیونیسم (کمیته اجرایی صهیونیسم) در مارس سال 1948 با "ترتیبات موقتی موافقت کرد که براساس آن، ارگون مستقل شود، اماهمه برنامه های ارگون را مشروط به موافقت قبلی رهبری هاگاناه کرد".

3. هاگاناه و رهبر آن در قدس، دیوید شالتیل، تلاش می کرد که بر ارگون و اشترن تسلط یابد. هنگامی که رهبران این دو سازمان به برنامه شالتیل پی بردند تصمیم گرفتند تا در تهاجم به دیریاسین با یکدیگر همکاری کنند. سپس شالتیل در 7 آوریل، یعنی پیش از وقوع کشتار، نامه ای برای آنها فرستاد و بر حمایت سیاسی و معنوی از آنها تأکید کرد. در آن نامه آمده است: "باخبر شدم که شما برای حمله به دیریاسین برنامه ریزی می کنید. دوست داشتم که به آگاهی شما برسانم که دیریاسین، تنها یکی از برنامه های کلی ماست. من به انجام این کار از طرف شما هیچ اعتراضی ندارم به شرط این که نیروی کافی را فراهم سازید تا بتوانید پس از اشغال روستا، در آن باقی بمانید و نیروهای مخالف، آنجا را به اشغال خود در نیاورند و برنامه ها را تهدید نکنند".

4. در یکی از اعلامیه های صادره از سوی وزارت خارجه اسرائیل آمده است که آن چه که "نبرد برای دیریاسین" توصیف شده است بخشی جدانشدنی از "نبرد برای قدس" است.

5. مائیر بعیل، صهیونیست عضو حزب کارگر در دهه هفتاد اعتراف کرد که کشتار دیریاسین، بخشی از یک برنامه کلی بود که همه تشکل های صهیونیست در مارس 1948 با آن موافقت کردند و به نام "برنامه د" معروف شد و هدف آن، این بود که پیش از آن که نیروهای انگلیسی منطقه را ترک کنند، فلسطینیان را از راه ویرانی خانه ها، قتل و انتشار جو ترس و وحشت از دیار خود فراری دهد و از شهرها و روستاهای عربی براند.

6. سه روز پس از کشتار، روستای دیریاسین به هاگاناه تحویل داده شد تا از آن به عنوان فرودگاه استفاده کند.

7. شماری از استادان یهودی نامه هایی برایبن گوریون فرستادند و از او خواستند تا منطقه دیریاسین را بدون شهرک باقی بگذارد، اما بن گوریون به نامه های آنان پاسخ نداد و دیریاسین پس از چند ماه پذیرای مهاجران یهودی از شرق اروپا شد.

8. یک سال پس از کشتار، صدای موسیقی و آواز در زمین های این روستای عربی حاکم شد و جشن هایی برپا گشت که صدها میهمان، از روزنامه نگاران، اعضاء دولت اسرائیل، شهردار قدس و حاخام های یهودی در آن شرکت کردند. حیم وایزمن، رئیس جمهور اسرائیل به مناسبت گشایش شهرک جیفات شائول در روستای دیریاسین، تلگراف تبریک فرستاد (با گذشت زمان، قدس، توسعه یافت و دیریاسین نیز به آن افزوده شد و به یکی از مناطق قدس، تبدیل شد).

در هر حال، مسلم است که کشتار دیریاسین و دیگر کشتارهای مشابه، صرفا رویدادهایی اتفاقی و بی برنامه نبوده اند. بلکه بخشی اصلی از یک شیوه ثابت، متداول و به هم پیوسته بودند که نگرش صهیونیسم را نسبت به واقعیت، تاریخ و "اغیار" نشان می دهند. اشکال مختلف خشونت، وسیله ای برای بازسازی شخصیت یهودی و پاکسازی آن از ویژگی های سرباری و انزوا است؛ همان ویژگی هایی که به دلیل ایفای نقش یک گروه کارکردی، در یهودیان رسوخ کرده بود.

خشونت همچنین وسیله ای است برای تخلیه فلسطین از ساکنان آن و جایگزین کردن مهاجران صهیونیست به جای آنها و تحکیم پایه های کشور صهیونیستی و تحمیل واقعیتی نوین در فلسطین، که عناصر غیریهودی را ـ که هویت و تاریخ فلسطین را تشکیل می دهند ـ طرد می کند.

دولت صهیونیستی پس از 32 سال به کشتار دیریاسین، ابراز افتخار کرد و تصمیم گرفت که نام سازمان های صهیونیستی ارگون، اتسل، پالماخ و هاگاناه را بر خیابان های شهرک هایی بگذارد که برویرانه های روستای فلسطینی ساخته شدند. پس از گذشت 60 سال از این جنایت و کشتار هنوز نیز این آثار صهیونیستی وجود دارد.

مآخذ:

  1. المسیری، عبدالوهاب: دایره المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، ترجمه مؤسسه مطالعات و پژوهش های تاریخ خاورمیانه، دبیرخانه کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین، جلد هفتم، چاپ اول، 1383.
  2. گی اتول: دیریاسین، مقدمه و پاورقی حسین ملکی زاوش، انتشارات کورش.
  3. نزال، نافذ: الخروج العربی من الجلیل 1948، بیروت 1978.
  4. Bowery Bell: Terror out of Zion, New York 1977.
  5. Dan Kurzman: Genesis 1948. Ohio 1970.
  6. Menahim Begin: The Revolt: Story of the Irgun, New York, 1951.
  7. Netanel Lorch: The Edge of the Sword-Israel's ,War of Independence 1947 New York, London 1961.
  8. Samuel Katz: Days of Fisre. The Secret History of the Irgun Zvai Leumi and the Making of Israel, NewYork 1968.