صهیونیسم مسیحی

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل
نسخهٔ تاریخ ‏۱۷ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۲۱:۲۳ توسط Wikiadmin (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


مقدمه:

اصطلاح "صهیونیسم مسیحی" (Christian Zionism) ابتدا در زبان های اروپایی رایج شد و از آن زبان ها به عربی راه یافت. اصطلاح "صهیونیسم مسیحی" رنگی جهانی و فراگیر بر صهیونیسم می زند و آن را با کل مسیحیت مرتبط می سازد؛ این امر به کلی با واقعیت ناسازگار است؛ چه، در شرق چیزی به نام صهیونیسم مسیحی وجود ندارد. حتی اولین یهودستیزان عرب فلسطینی، اعراب مسیحی فلسطینی بودند و اولین اندیشمندی که ابعاد درگیری و کشمکش عربی صهیونی و عمق آن را پیش بینی کرد "نجیب عازوری"، متفکر مسیحی (لبنانی الاصل مقیم فلسطین)، بود. همین طور دو کلیسای کاتولیک و ارتدوکس براساس ایدئولوژی دینی مسیحی با صهیونیسم مخالف اند.

اگر هم نوعی نزدیکی و همگرایی اتفاق افتاده است (مثل واتیکان) از طریق رابطه با دولت اسرائیل و خارج از چارچوب دینی ایدئولوژیک بوده است. حتی هم اکنون در غرب مسیحی پروتستان دهها متفکر مسیحی وجود دارند که با صهیونیسم بر مبنای اصول دینی مسیحی مخالف اند. بنابراین اصطلاح "صهیونیسم مسیحی" به خاطر عمومیت و کلیتش اصطلاحی غیرعلمی است. از این رو در این دانشنامه سخن از "صهیونیسم با پوشش مسیحی" رفته است که در هر حال نه فقط صهیونیسمی غیر مسیحی، بلکه صهیونیستی است که پوشش خود را (با حذف و زدودن) از فرهنگ و میراث مسیحی گرفته است، بی آنکه به تمام ابعاد و ارزش های این فرهنگ پای بندباشد و یا آماده باشد درباره اش با دیدگاه های اخلاقی این فرهنگ قضاوت شود.

این صهیونیسم می تواند از پوشش های الحادی هم استفاده کند، بی آنکه در محتوا و مضمون و یا ساختار اساسی فکری اش تغییری حاصل شود. به گمان ما فرق میان هر عقیده دینی با هر عقیده سکولار در همین است. فرد مؤمن به یک عقیده دینی، به مجموعه ای از ارزش های مطلق فراتر از اراده تمایلاتش ایمان دارد و این ارزش ها نه ساخته و پرداخته خود اوست و نه ساخته و پرداخته هیچ انسان دیگر. بنابراین، فرد مؤمن می تواند خود و رفتار خود را براساس این ارزش ها بسنجد. اما عقیده سکولار، مجموعه ای از ارزش های نسبی متغیر است و درباره انسان سکولار نمی توان با ارزش های سکولار قضاوت کرد؛ زیرا او می تواند این ارزش ها را نپذیرد یا تغییر دهد و فقط آن ارزش هایی را به حساب آورد که با مواضع و نیازهای متغیر و هواها و امیال پایان ناپذیر او مطابقت داشته باشد.

الف ـ ریشه ها و زمینه های فکری شکل گیری:

برای روشن شدن موضوع لازم است به شاخه های مسیحیت و نیز نزدیکترین آنها به تفکرات صهیونیستی اشاره شود.

مسیحیت به سه شاخه کاملاً جدا و مخالف یکدیگر یعنی کلیسای کاتولیک روم، کلیسای ارتدوکس و کلیسای پروتستان تقسیم شده است. کشورهای جنوب اروپا و آمریکای لاتین عمدتا کاتولیک، کشورهای شمال اروپا و ایالات متحده آمریکا پروتستان و پیروان کلیسای ارتدوکس دراروپای شرقی هستند. این سه کلیسا در اعتقادات دینی و مراسم عبادی کاملاً از یکدیگر جدایند و مانند سه دین مختلف عمل می کنند و حتی انجیل کلیسای پروتستان با انجیل کلیسای کاتولیک تفاوت زیادی دارد. کلیسای کاتولیک و پروتستان از پنج قرن گذشته بر ضد یکدیگر مبارزه کرده اند، به گونه ای که بسیاری از جنگهای قرون هفدهم و هجدهم میلادی برخاسته از اهداف و آرمانهای معاصر درگیری مسلحانه و دائمی بین پیروان کلیسای کاتولیک و پروتستان در ایرلند شمالی است.

ب ـ تاریخچه پیدایش و ظهور فعالیت آن:

تاریخچه پیدایش صهیونیسم مسیحی به قبل از تشکیل دولت اسرائیل و حتی به قبل از ظهور و پیدایی یهودیان صهیونیسم بازمی گردد. ریشه این تئولوژی به کسانی بازمی گردد که هیچ گونه مقام کلیسایی نداشته و با ترجمه کتاب مقدس به زبان مادری خود، مطالعه و تفسیر آن برایشان ممکن شده است. این نظریه که تشکیل دولت ملی یهود در فلسطین نشانه بازگشت مجدد مسیح خواهد بود، اولین بار توسط "الیور کرومول (Oliver cromwell) و "پاوول فلکن هاوور" (Paul Felgenhaver) از رهبران پروتستانهای قرن 17 مطرح گردید.

فرقه پروتستان در نتیجه بعضی از عقاید مذهبی مسیحیت به وجود آمد و معتقد است که یهودیان برای ارشاد و روی آوردن به سوی مسیحیت و همچنین برای رهایی نهایی آنها و کل بشریت، بایستی به سوی فلسطین و کوه صهیون و قدس روی آورند. آن گونه که به نظر می رسد، این تفکر از آغاز دورانسرمایه داری در اروپای استعماری و در عصر روی آوردن به ایجاد شهرکهای اروپایی نشین در آسیا و آفریقا به وجود آمد.

مسیحیان پروتستان، به ویژه پروتستانهای انگلیس و آمریکا و دیگر کشورهای اروپایی در طول قرن 19 ضرورت تشکیل یک دولت یهودی در فلسطین را مرتبا اعلام داشته و گوشتزد می کردند. در سال 1848 "واردر کرسون" (Warder Cresson) کنسول آمریکا در قدس با حمایت و کمک صهیونیستهای مسیحی انگلیسی در "وادی رفائیم" یک محله یهودی نشین ایجاد کرد. در سال 1898 یعنی یک سال پس از تشکیل اولین کنگره رهبران صهیونیست در شهر بال سوئیس، "ادوین شرمن والییس (Edwin Shermen Wallace) کنسول آمریکا در فلسطین گفت:

"مردمی که منتظر سرزمین اند آماده آمدن هستند و به محض تأمین شرایط زندگی و به محض تأمین امنیت آنها خواهند آمد. یا باید این امر را به جا آورند و یا بی ارزش بودن پیشگوییهای (کتاب مقدس) را بپذیرند."

پس از آن تفکر روی آوری یهودیان به سوی قدس و کوه صهیون در میان پروتستانها قوی تر شد تا جایی که در دهه بیست میلادی جریان جدیدی در بین پروتستانها شکل گرفت که مکتب نوظهور به بنیادگرایی معروف و شعار آنها بازگشت به انجیل و تغییر جامعه با تحول فرهنگی بود و هدف آنها به وجود آوردن حکومت در آمریکا بر مبنای بنیادهای انجیل می باشد. بعد از جنگ جهانی دوم بنیادگرایان آمریکایی خود را مبلغان انجیل معرفی کردند و با استفاده گسترده از وسایل ارتباط جمعی مانند رادیو، تلویزیون، روزنامه ها، فصلنامه ها و اخیرا اینترنتتوانستند در جامعه آمریکا نفوذ فراوانی به دست آورند. اکنون این جریان قدرتمندترین و فعال ترین تشکیلات دینی در آمریکا محسوب می شود و در مراکز سیاسی این کشور نفوذ زیادی دارند.

مکتب نوظهور صهیونیسم مسیحی و اصول و مبانی جریان مبلغان انجیل در ایالات متحده آمریکا و انگلستان حمایت همه جانبه عقیدتی و سیاسی از صهیونیسم می باشد. آنها اعتقاد دارند که پیروان کلیسای پروتستان برای ظهور دوباره مسیح باید چند خواسته مسیح را که در تفاسیر انجیل در قرن بیستم به عنوان پیشگوییهای انجیل بیان شده، عملی نمایند. این جریان نوظهور در پروتستانیسم با عنوان صهیونیسم مسیحی (Christion zionism) شهرت دارد. این جریان صهیونیسم مسیحی یک پدیده جدید دینی سیاسی در مسیحیت است که برای اولین بار توسط کلیسای انگلستان در اواخر قرن نوزدهم میلادی به وجود آمد. بنیانگذار این مکتب جان نلسون داربی (John Nelson Darby) متوفای 1883 م. کشیش معروف کلیسای انگلستان در اواخر قرن نوزدهم است. وی با تبلیغات خود، مکتب جدید صهیونیسم مسیحی را در بین پروتستانها بنیاد نهاد.

صهیونیسم مسیحی انواع گوناگونی دارد که با هم تفاوت جزئی دارند، ولی جوهر و اصل پیام آن در کل حمایت از اسرائیل و طرح امپریالیستی صهیونیسم است. پیروان این مکتب عموما بنیادگرا (Fandamentalist) و جانبدار و هوادار اسرائیل هستند. حتی برخی گروههای آن در ارتباط با اهداف وجودی خود از بسیاری از اسرائیلیها هم بنیادگراترند. در حالی که در میان اعضای آنها هیچ اسرائیلی و یا فلسطینی وجود ندارد، اما رهبران بعضی از اینگروهها اسرائیلی هستند. بعضی از این گروهها با حمایت از سیاستهای صهیونیستی دولت اسرائیل و با حمایت مستقیم از بعضی گروههای دیگر یهودی، به توسعه و شدت گرفتن درگیری و رویارویی در خاورمیانه دامن می زنند. گروههای دیگر نیز غیرمستقیم در این رابطه فعال هستند. این گروهها در حال جمع آوری اعانه و کمک برای اسرائیل و گروههای اسرائیلی در دیگر کشورها بوده و در این کشورها اطلاعات نادرستی را در ارتباط با درگیری و رویاروییهای داخلی در اسرائیل پخش می کنند.

علاوه بر این، این گروهها در حکومتهای کشورهای خود، گروههای نفوذ (لابی)ای را در حمایت از اسرائیل تشکیل داده یا می دهند. از جمله این گروههای نفوذ، لابی موجود در کنگره آمریکاست. (نک: کنگره آمریکا، لابی)

ج ـ مبانی اعتقادی:

علت حمایت پیروان این مکتب (مسیحیان صهیونیست) از اسرائیل، تفاسیری است که از کتاب مقدس به عمل آمده است. آنها به معنای ادبی کتاب مقدس به مثابه کلام خدا باور داشته و بعضی از بخشهای مشخص کتاب مقدس را به عنوان پیشگویی آخرین جنگ بزرگی که در صحرای "مگیدو" (Megiddo) واقع در سرزمین اشغالی فلسطین (اسرائیل) رخ خواهد داد تعبیر می نمایند. این جنگ به عنوان آخرین جنگ بزرگ در کتاب مقدس به عبرانی "آرماگدون" (Armagedon) نامیده شده است. جنگ آرماگدون تنها و تنها پس از گردهمایی و استقرار یهودیان به عنوان یک ملت در قلمرو "ارض موعود" (Eretz israely) به وقوع خواهد پیوست.گروههای مسیحی مذکور یهودیان را تنها "بندگان برگزیده خداوند" قلمداد نموده و اعتقاد دارند که خداوند سعادت دنیا را به یهودیان و سعادت آخروی را به آنها (گروههای مسیحی) عطا خواهد نمود. نیز معتقدند که خداوند این حق را به یهودیان داده است که نه تنها بر فلسطین بلکه بر منطقه ای گسترده تر از مصر امروزی تا عراق با عنوان "اسرائیل بزرگ" تسلط داشته باشند. آنها می گویند که خداوند، یهودیان را برتر از همه مردم آفریده است. از این رو بر این مطلب تأکید می کنند کسانی که با طرح امپریالیستی حمایت از اسرائیل بزرگ و یا با تصرف فلسطین توسط صهیونیستها مخالفت می کنند "دشمنان خدا" هستند و لایق آن هستند که به هر وسیله ممکن، از جمله حمله آشکار و قتل عام شکست داده شوند.

پیروان این مکتب معتقدند که مسیحیان صهیونیست دوباره تولد یافته می باشند و فقط اینان اهل نجات خواهند بود و دیگران هلاک خواهند شد. از ویژگیهای ممتاز پیروان این مکتب اعتقاد راسخ و تعصب خاص به صهیونیسم می باشد. مطابق اعتقادات این مکتب نوظهور به وسیله پروتستانها حوادثی باید به وقوع بپیوند تا مسیح دوباره ظهور نماید و پیروان این مکتب وظیفه دارند برای تسریع در عملی شدن این حوادث کوشش نمایند. آنها از آنجایی که معتقد به وجود هفت مرحله گذار در کتاب مقدس هستند خود را "تقدیرگرایان" یا "Dispensationalism" (حاکمیت اقتدار) می دانند. در عین حال این گروههای مسیحی به دلیل اینکه قبل از جنگ آرماگدون بوده اند و از فلاکت و مشقات و درد و رنج آن جنگ دور نگه داشته شده اند خود را "بخشوده شدگان" می نامند.

این مراحل (هفت گانه) که در کتاب مقدس پیشگویی شده و بخشوده شدگان به آن اعتقاد دارند، عبارتند از:

1 ـ بازگشت یهودیان به فلسطین.

2 ـ ایجاد دولت یهود.

3 ـ موعظه شدن انجیل به بنی اسرائیل و دیگر مردم دنیا و در تمامی دنیا.

4 ـ (حصول مرحله) وجه (Rapture) به بهشت رفتن تمامی کسانی که به کلیسا ایمان آورده اند.

5 ـ دوران فلاکت (Tribulation) که هفت سال طول خواهد کشید. در این مرحله یهودیان و دیگر (به اصطلاح) مؤمنان ظلم خواهند دید، اما سرانجام صالحان با پیروان دجال به نبرد خواهند پرداخت.

6 ـ وقوع جنگ آرماگدون، جنگی که در صحرای مگیدو در اسرائیل (میجدو در فلسطین اشغالی به وقوع خواهد پیوست).

7 ـ شکست لشکریان دجال و استقرار پادشاهی مسیح. پایتخت این پادشاهی اورشلیم (قدس) خواهد بود. این پادشاهی به وسیله یهودیان اداره خواهد شد و یهودیان به مسیح خواهند پیوست و یا مسیحی خواهند شد.

متکی به این رهیافت در اعلامیه سومین کنگره بین المللی صهیونیستهای مسیحی که در فوریه سال 1996 برگزار گردید آمده است:

ما به عنوان مسیحی موظف هستیم تا به فرمانروایان خداوند عشق ورزیم و مطمئن هستیم که معجزه پروردگار مبنی بر آنچه وعده داده است محقق می شود. بنابراین در راستای تحقق این وعده به اقدامات زیر همت می گماریم.

1 ـ دعا برای برقراری صلح و آرامش دربیت المقدس.

2 ـ ابراز نگرانی مسیحیان نسبت به ناامنی در اسرائیل و قوم یهود.

3 ـ تلاش برای متعهد نمودن جامعه بشری نسبت به تحقق ابد تا بازگشت قوم یهود.

4 ـ ایجاد تمهیداتی برای کمک به اسرائیل و رفع نگرانی حاصل از تهدیدات اسلام رادیکال.

همچنین در قطعنامه صادر شده در این کنفرانس آمده است:

1 ـ با استناد به اراده خداوند، حاکمیت بر همه بیت المقدس و بلندیهای جولان متعلق به اسرائیل است.

2 ـ همه اقدامات اسرائیل برای رسیدن به صلح، مشروع است.

3 ـ ملزم به جلوگیری از هر گونه اقدامی هستیم که به حذف موجودیت اسرائیل منتهی می شود.

4 ـ ملزم به تشویق یهودیان برای بازگشت به فلسطین هستیم.

با این حال حمایت صهیونیستهای مسیحی از اسرائیل به این معنی نیست که صهیونیسم مسیحی، یهودیت را به عنوان یک راه مشروع رسیدن به رستگاری، بعد از مسیحیت به شمار می آورد. همچنین به معنای عشق و علاقه حقیقی به یهودیان نیز نیست؛ چراکه اگر این گونه بود، آن گاه از اصول سنتی کلیسا که به یهودیان به عنوان "قاتلان مسیح" می نگرد، منحرف شده بود. از این رو صهیونیستهای مسیحی معتقدند که مسیحیت تنها مذهب قابل قبول برای خداوند است و همان طور که در انجیل آمده، رستگاری تنها از طریق مسیحیت ممکن است.

آنها همچنین بر این مطلب تأکید دارند که یهودیانتنها زمانی می توانند نجات پیدا کنند که به مسیحیت ایمان آورند. با این حال، از آنجایی که صهیونیستهای مسیحی و مدافعان سرسخت اسرائیل به شدت ضد عرب و ضد مسلمان هستند، توانسته اند رابطه نزدیکی با گروههای یهودی راستگرا و دولت اسرائیل برقرار کنند و امروز به یک جزء جدایی ناپذیر اتحاد آمریکا ـ اسرائیل تبدیل شده اند.

د ـ رهبران صهیونیسم مسیحی:

از مهمترین و بزرگترین صهیونیستهای مسیحی و یا مسیحیان مشوق صهیونیسم می توان از "ناپلئون بناپارت" نام برد. وی هنگام محاصره شهر عکا در فلسطین، در کمک رسانی به یهودیان کوشش فراوان کرد. در میان دانشمندان مسیحی معاصر نیز می توان از "مارتین لوتر" یاد کرد. وی تحت تأثیر "قبلانیت" (مسیحی صهیونیستی) قرار داشت. وی به هنگام اعلام اساس دین جدید خود که با سنتهای کاتولیک کاملاً متقاوت بود، به عهد عتیق متمایل شده بود. او که زبان عبرانی را آموخته بود به مطالعه منابع عبرانی پرداخت و دست آخر هم گفت من یهودی زاده ام.

"سر هنری درمن" را می توان مرد شماره دو این مکتب دانست. وی مدتی در حدود 10 سال عضو مجلس عوام انگلستان بود و پس از آن به فلسطین مهاجرت کرد و تمام سعی و تلاش خود را در ترویج و آموزش مسیحیت به اصطلاح اصولگرا به کار گرفته و به شدت مسئله بازگشت یهودیان را به فلسطین تبلیغ می کرد. از دیگر بزرگان مسیحیان مشوق صهیونیسم "پدر ویلیام هشلر" (1931ـ1845) بود. وی مسئول سفارت بریتانیا در شهر وین بوده و از یاران "هرتزل"، بنیانگذار صهیونیسم سیاسی به شمارمی رفت و این همکاری بیش از 30 سال ادامه داشت و با مسئولان صهیونیسم ارتباطات تنگاتنگی برقرار کرده بود.

"ویلیام ایوگن بلاکستون" (William Eugene Black Stone) بزرگترین شخصیت آمریکایی بود که به راه و روش سیاسی مسیحی صهیونیست عمل کرد. وی مؤلف کتاب "یسوع خواهد آمد" می باشد که در سال 1878 میلادی به چاپ رسید. او اولین لابی آمریکایی را در جهت تشکیل دولت یهودی در فلسطین شش سال قبل از دعوت هرتزل به راه انداخت. بلاکستون فعالیتهای زیادی کرد تا اعضای مجلس سنای آمریکا و دادگاه عالی این کشور و برخی از شخصیتهای سیاسی معروف آمریکا مانند "جان راکفلر" و "چارلز مورگان" را با خود همراه و هم عقیده کند. حتی از رئیس جمهور وقت آمریکا "بنیامین هاریسون" دعوت کرد تا در اجرای این امر وی را یاری دهد. وی به همراه دوستان خود "دیود ل مودی (Dwight L. Moody) و "کرایس ای. اسکوفیلد" (Cyrus. I. Scofild) از نظریه "قوم برگزیده خداوند بودن یهودیان در کتاب مقدس دفاع نمود.

از "لورنس اولیفانت" سیاستمدار انگلیسی نیز که در فلسطین سکونت کرد و در کنار خدمت به مصالح و مطامع امپراتوری انگلستان به صهیونیسم هم کمک می کرد باید نام برد. یکی دیگر از صهیونیستهای مسیحی و از بزرگان و مردان سیاست انگلستان در قرن نوزدهم و ابتدای قرن بیستم "لرد آرتور بالفور" (Arthur Balfour) وزیرخارجه انگلستان است. وی در سال 1917 اعلامیه مشهور بالفور مبنی بر تشکیل دولت یهودی در فلسطین را صادر کرد.

یکی دیگر از مسیحیان مشوق صهیونیسم"براندیس" (Brandeis) دوست صمیمی "وودرو ویلسون" (Wooderow Wilson) رئیس جمهور آمریکا بود. وی در سال 1916 از سوی ویلسون به ریاست دادگاه قانون اساسی آمریکا منسوب شد. وی همزمان با آن تئوری صهیونیسم را مطرح کرد و مورد حمایت ویلسون قرار گرفت.

"جری فالول (Jerry Falwell) از رهبران کنونی مسیحیان صهیونیست آمریکا به شمار می رود. وی که رهبر بیش از 40 میلیون پروتستان ایوانجلیک است اعلام نموده که "هر رفتاری که دیگر کشورها با اسرائیل داشته باشند خداوند نیز همان رفتار را با آنها خواهد داشت." وی اسرائیل را وعده تحقق یافته تلقی می کند.

از میان سیاستمداران و دولتمردان متأخر آمریکایی که در زمره صهیونیستهای مسیحی قرار گرفته اند می توان از رونالد ریگان و جرج دبلیو بوش رؤسای جمهور پیشین آمریکا نام برد.

مآخذ:

  1. المسیری، عبدالوهاب: دایره المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، ترجمه مؤسسه مطالعات و پژوهش های تاریخ خاورمیانه، دبیرخانه کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین، جلد ششم، چاپ اول، پاییز 1382.
  2. صاحب خلق، نصیر: پروتستانتیزم، پیوریتانیسم و مسیحیت صهیونیستی، نشر هلال، تهران 1383.
  3. کیالی، عبدالوهاب: موسوعه السیاسة، "الصهاینة المسیحیون"، جلد سوم، مؤسسة العربیة للدراسات والنشر، 1983.
  4. ضابط، حمیدرضا: نشریه مشکوة، "صهیونیسم مسیحی و ارتباط آن با آمریکا و اسرائیل"، شماره 74، 8/6/1382.
  5. هاگی، جان: "آخرین سپیده دم در بیت المقدس"، (خلاصه و نقد)، مجله نسیم قدس، شماره 9، خرداد و تیرماه 1388.
  6. اسکندر، لقمان: "مسیحی مذهب اما صهیونیست"، ترجمه علی سلیمی، روزنامه جوان، ضمیمه شماره 1404، 6/12/1382.
  7. Encyclopedia Judaica, zionism, vol.16.
  8. Lindsey, Hol: The late Grealt Planet Earth, Rapids, Mich: zondervan Publishing House, 1970.
  9. www.netvision.net. il/php/tehifah.