هافمن، داستین

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل


داستین لی هافمن (Dustin Hoffiman) هنرپیشه یهودی آمریکایی و از ستارگان سینمای آمریکا در تاریخ 8 اگوست 1937 متولد شد.

وی چندین نقش مهم و دشوار بازی کرد و برای دو تا از آنها جایزه اسکار گرفت و برای سه تای دیگر نیز نامزد دریافت اسکار گردید. او از مهمترین هنرپیشگان آمریکاست.

پدرش طراح مبلمان بود. او پس از اینکه تحصیلات متوسطه را در بیرستان لُس آنجلس به پایان رساند، به فراگیری موسیقی همت گماشت. برای دستیابی به این هدف، ابتدا به "کنسرواتوری موسیقی و هنرهای لُس آنجلس" رفت و در رشته موسیقی به تحصیل پرداخت. در ادامه تحصیلاتش به دانشکده سانتامونیکاسیتی در سانتامونیکای کالیفرنیا رفت تا اطلاعاتش را در مورد موسیقی تکمیل کند، اما بنا بهدلایلی علاقه اش معطوف به بازیگری شد. او دانشکده را رها کرد تا بازیگری را در پاسادنا پلی هوس واقع در پاسادنای کالیفرنیا بیاموزد.

پس از پایان دوره آموزش بازیگری، برای فعالیت در تئاتر به نیویورک رفت. چند سال را با سختی و فقر گذراند و تلاشش برای کسب اعتبار ناموفق ماند. تنها توانست کارهایی چون دربانی و مستخدمی تیمارستان را به دست آورد. بسیاری از شبها را در آشپزخانه جین هاکمن خوابید. در این مدت کم و بیش نقش های کوچک و پیش پا افتاده ای در تئاتر و تلویزیون به دست آورد تا این که کم کم در سال 1965 در تئاترهای خارج از برادوی معروف شد.

اولین نقشی که در فیلم سینمایی بدست آورد، در یک اثر کم هزینه "اسپانیایی - ایتالیایی" به نام میلیونرهای مدیگان در سال 1966 بود. این فیلم دو سال بعد به نمایش درآمد. اما کاری که هافمن را به شهرت رساند و ستاره بخت او را روشن کرد فیلم "فارغ التحصیل" (1967) ساخته مایک نیکولز بود. نیکولز پس از اینکه هافمن را در اجرای صحنه ای "eh" مشاهده کرد تصمیم گرفت نقش اول فیلمش را به او که جوانی گمنام بود، بدهد. در این هنگام، هافمن سی ساله نقش جوانی را بر عهده داشت که حداقل ده سال از سن واقعی اش کمتر بود. هیچکس متوجه این اختلاف سن نشد و داستین به زیبایی از عهده نقش اش برآمد. در این فیلم، نقش یک فارغ التحصیل را بازی می کرد که با زنی بزرگتر از خود رابطه برقرار کرده بود و همزمان عاشق دخترش نیز شده بود. برای این نقش، نامزد دریافت اسکار بهترین هنرپیشه شد.

سپس یک سال را در تئاتر گذراند تا اینکه در سال 1969 با فیلم "کابوی (گاوچران) نیمه شب" کار جدید سینمایی اش را ارایه داد. این فیلم انتقادی اجتماعی از وضعیت نابسامان جامعه و افراد آمریکایی است. هافمن در این فیلم، نقش راتسور تیموری - که مردی لنگ و مسلول بود و دزدی و کلاهبرداری می کرد - را بازی نمود.

هافمن برای ایفای زیبای این نقش نامزد جایزهاسکار شد.

در این فیلم، نقش بازنشسته ای را بازی می کرد که یک جوان نیرومند روستایی را می فریبد و به منحرفان می فروشد.

او سومین بار برای بازی در لینی نامزد دریافت جایزه گشت. در این فیلم نقش یکی از مشهورترین کمدینهای یهودی آمریکا را بازی می کرد.

فیلم دیگر هافمن پاپیون بود. در این فیلم او نقش یک فرانسوی زندانی را دارد که نمی خواهد از زندان فرار کند. نقش مقابل او در این فیلم استیو مک کوئین است. فیلم به مخاطرات و مشکلات این دو در ارتباط با یکدیگر و نظرات هر یک در مورد فرار می پردازد.

او در فیلم "کرایمر علیه کرایمر" خوش درخشید و توانست اولین جایزه اسکار را دریافت کند. این فیلم به مشکلات زندگی زوجهای آمریکایی می پردازد و بنیان سست این خانواده ها را به نمایش می گذارد.

در این فیلم نقش مردی را داشت که زنش را طلاق داده بود و به تنهایی برای پسرش، هم پدر بود و هم مادر. در فیلم مرد باران نقش عقب افتاده ای ذهنی را بازی می کرد که در عین حال نبوغی ریاضی داشت و برادرش مردی فرصت طلب بود. برای این نقش نیز اسکار گرفت.

از مهمترین نقشهای هافمن، نقش متهمی بود که برای بزرگترین تقلب در فرانسه به زندان افتاده بود (فیلم پروانه). او را به جزیره شیطان تبعید نمودند و او با پرداخت رشوه به نگهبانان، کوشید تا دنیای جدیدی برای خود بیافریند. در فیلم گرگهایی از پوست نقش استاد خوش رفتاری را بازی می کند که به همسرش تجاوز می کنند و او به حیوانی درنده تبدیل می شود. در مرد ماراتن نیز نقش مشابهی داشت. در این فیلم، برادرش که عضو سازمان جاسوسی اسرائیل است در برابرش جان می دهد و نازیها به تعقیب وی می پردازند و او با خشونت تمام با آنها می جنگد.

[ روایت نویسنده از داستان فیلم تا اندازه ای مغشوش می نماید؛ چه در زمان برپایی دولت اسرائیل و تشکل سازمان جاسوسی این کشور، نازیها بر سرکار نبودند تا کسی را تعقیب نمایند. شاید مقصود درگیریهایی بوده که تا چند سال همچنان میان باقی ماندگان نازی و یهودیان صهیونیست وجود داشته است] .

از مهمترین نقشهای کمیک هافمن، نقش وی در فیلم کمدی تاتسی به کارگردانی "سیدنی پولارک" بود. او نقش هنرپیشه ای توانا را بازی می کرد که کاری پیدا نمی کند. به همین دلیل در سریالی تلویزیونی به جای یک زن بازی می کند و به زندگی دوگانه مردانه/زنانه خویش ادامه می دهد.

هنرنمایی او در توتسی برایش نامزدی اسکار را به همراه داشت.

فیلم "رین مِن" در سال 1988 به کارگردان بری لوینسن برایش دومین جایزه اسکار را به ارمغان آورد.

او سپس در فیلم هوک به کارگردانی اسپیلبرگ بازی کرد و نقشی قرون وسطایی را بر عهده گرفت. طی همکاری دیگری بری لوینسن در فیلم دم سگ را بجنبان ایفای نقش کرد. در ژاندارک به کارگردانی لوک بسون نقش مکمل مرشد ژاندارک را داشت که با گریمهای متفاوت، جلوی دوربین ظاهر شد.

در فیلم قهرمان نقش مرد شکست خورده ای را بازی می کند که در پی انجام کاری قهرمانانه است. وی سرنشینان یک هواپیما را نجات می دهد، اما این کار به شخص دیگری نسبت داده می شود.

هافمن از نمونه های برجسته نسل هنرپیشه های یهودی دهه شصت در آمریکاست که در همه نقشها حضور دارند و مانند نسل نخست نیستند که تنها در کمدی تخصص داشته باشند. یهودیان در این زمان تقریبا در جامعه آمریکا آمیخته شده بودند و غالبا در طبقه متوسط قرار داشتند. به همین دلیل دیگر نیاز نبود که برای نشان دادن و ثابت کردن خویش از ابزار مسخرگی و دلقک بازی بهره جویند. افزون بر این، صنعت سینما در آمریکا نیز دچار تحول شگرفی شده بودند و پس از پنجاه سال به صنعتی پابرجا تبدیل گشته بود که سرمایه گذاری کلان می طلبید و محل جذب انسانهای موفق از طبقه متوسط به شمار می رفت؛ یهودیان و غیریهودیانی که می خواستند از راه صنعت خیال و آرزو به ثروت و موفقیت مادیبیشتر دست یابند.

به نظر می رسد که هافمن معمولاً نقش انسانی نامتوازن با دوگانه را در میان جامعه ای متوازن بازی می کند. در مجموع نقشهایش نوعی غربت دیده می شود که با بازی برجسته اش نمایان تر می گردد. مثلاً فارغ التحصیلی است که عاشق یک زن (که جای مادرش را دارد) و دختر آن زن شده است؛ عقب مانده ای ذهنی و در عین حال نابغه و باهوش است؛ متقلبی است که واقعیت را در زندان می یابد؛ انسانی مسالمت جو و در عین حال وحشی خوست؛ در کریمر علیه کریمر از نظر کاری مرد/زن است و در توتسی از نظر فیزیکی مرد/زن است. این دوگانگی که پیوسته در نقشهای هافمن تکرار می شود، بیانگر موقعیت یهودیان در جامعه آمریکایی است؛ زیرا آنان همیشه در پله های وسط هستند و در آن واحد تجسم دوگانگی متوازن/غیرمتوازن اند.

فیلمهای داستین هافمن عبارتند از:

فارغ التحصیل (1967، مایک نیکولز) - ببر تصمیم می گیرد (1967، آرتور هیلر) - میلیونرهای مدیگان (1968، استنلی پراجر) - جان و مری (1969، پیتر ییتس) - کابوی نیمه شب (1969، جان شله سینگر) - بزرگمرد کوچک (1970، آرتور پن) - سگهای پوشالی (1971، سام پکین پا) - هری کلرمن کیست و چرا این چیزهای وحشتناک را در مورد من می گوید؟ (1971، یولوگرازباد) آلفردو آلفردو (1972، پی پتر وجرهی) - پاپیون (1973، فرنکین جی - شافنر) - لنی (1974، باب فاسی) - تمام مردان رئیس جمهور (1976، آلن جی . پاکولا) - دونده ماراتن (1976، جان شله سینگر) - گاه صراحت (1978، یولوگرازباد) - آگاتا (1979، مایکل آپتد) - کرایمر علیه کرایمر (1979، رابرات بنتن) - توتسی (1983، سیدنی پولاک) - مرگ یک دستفروش (1985، فولکر شلوندورف، تلویزیونی، نمایش سینمایی خارج از آمریکا) - گفتگوی محرمانه (1985) - ایشتار (1987، ایلین می) رین من (1988، برای لوینسن) - کسب و کار خانوادگی (1989، سیدنی لومت) - دیک تریسی (1990، وارن بیتی) - بیلی با تگیت (1991، استیون اسپیلبرگ) -هوک (1991، استیون اسپیلبرگ) - قهرمان (1992، استیون فریرز) - شیوع (1995، ولفگانگ پترسن) - بوفالوی آمریکایی (1996، مایکل کورنته) - شهر دیوانه (1997، کاستا کاوراس) - دم سگ را بجنبان (1997، بر لوینسن) - گوی (1998، بری لوینسن) - پیامبر: ژاندارک (1999، لوک بسون).

هافمن تا به حال دو جایزه اسکار بهترین بازیگر مرد را برای فیلمهای کرایمر علیه کرایمر (1979) و رین من (1988) از آن خود نموده است. همچنین برای بازی زیبایش در فیلمهای زیر نامزد این جایزه شده است: فارغ التحصیل (1967)، کابوی نیمه شب (1969) و توتسی (1982)

براساس گزارش مووی تایمز درباره پولدارترین ستاره های سینمای هالیوود، داستین هافمن 982/309/52 دلار درآمد داشته است.

مآخذ:

  1. المسیری، عبدالوهاب: دایره المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، ترجمه مؤسسه مطالعات و پژوهشهای تاریخ خاورمیانه، دبیرخانه کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین، جلد سوم، زمستان 1382.
  2. روزنامه ابرار، "سینماگران قرن"، مهر 1379، شماره 3449.
  3. روزنامه اطلاعات، ضمیمه، 24/12/1382.