مخالفان افترا وابسته به بنای بریث، مجمع

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل


این سازمان یهودی آمریکایی (Anti-Defamation League) در سال 1913 به عنوان بازوی بنای بریث در مبارزه با یهودستیزی و تبعیض دینی و نژادی در ایالات متحده تأسیس شد و از آغاز تشکیل برای صدور و وضع قوانینی در جهت حمایت از یهودیان در برابر تبعیض یا مورد تعرض قرار گرفتن حقوق مدنی ایشان، چه در زمینه آموزش و چه در زمینه کار یا اسکان تلاش کرده است. همچنین با به مسخره گرفتن "شخصیت یهودی" در نمایشنامه ها و رسانه های تبلیغاتی و نیز سازمان ها وجنبش های نژادگرای ایالات متحده مبارزه کرده است. این سازمان به گسترش روابط یهودی ـ مسیحی و نیز رابطه یهودیان و سیاه پوستان توجه داشت و در صدور قانون حقوق مدنی آمریکا در سال 1964 مشارکت نمود.

این گروه برای تحقق اهداف خود، گروه ها و سازمان های مخالف یهود، اسرائیل و صهیونیسم را تحت نظارت و زیرنظر دارد و بیانیه ها و اطلاعاتی را درباره آنها جمع آوری می کند و تمامی فعالیت های آنها را در آمریکا در ارتباط با اسرائیل و خاورمیانه از طریق دفاتر متعددش در اقصی نقاط این کشور زیرنظر می گیرد؛ و نیز دستگاه اطلاعاتی اسرائیل را از طریق سفارت اسرائیل (در آمریکا) و دستگاه اطلاعاتی آمریکا از طریق دفتر تحقیقات فدرال (اف.بی.آی) در جریان اطلاعات جمع آوری شده قرار می دهد. گروه مخالفان افترا یک سازمان دینی معاف از ارائه گزارش های سالیانه براساس قانون آمریکا و نیز معاف از پرداخت مالیات است. اکثر اعضای رهبری این گروه و همچنین اعضای دفاتر مختلف آن را در ایالات متحده (سازمان) بنای بریث تعیین می کند. این گروه در قدس و پاریس نیز دفتر دارد.

الف ـ سابقه فعالیت مجمع در آمریکا:

رشد و توسعه این مجمع می بایست در رابطه با سازمان بین المللی بنای بریث مورد مطالعه قرار گیرد که در حقیقت والدین این مجمع محسوب می شوند. بنای بریث در سال 1843 و به عنوان انجمن برادر یهودیان تشکیل گردید و امروزه در 42 کشور، سازمانهای وابسته دارد. این مجمع تأکید بسیاری در "حفظ یهودیت از طریق اجرای پروژه هایی در سرزمین اسرائیل و یا از خارج برای آن و همچنین برای یهودیان و شوروی" دارد. اعضاء سازمان مردان بنای بریث در آمریکا از بیست و سه هزار نفر در سال 1910 به دویست هزار نفر در سال 1965 افزایش یافت. سازمان زنان آن در سال 1897 تأسیس گردید که انجام خدمات متنوعی را برای اسرائیل حمایت می کند. در سال 1913 وکیلی از شهر بلومینگ تان (Bloomington) در استان ایلی نویز (lllinois) آمریکا به نام زیگموند لیوینگ استون (Livingston Sigmund) سازمان بنای بریث را تشویق نمود تا باهدف و تعهد به مبارزه علیه مخالفین سامیسم (Semitism)مجمع ضد افتراء (Anti-Oefamation League)در آمریکا تأسیس شود. سازمان جدید ستاد مرکزیش را در شیکاگو تشکیل داد و لیوینگ استون به عنوان اولین رئیس مجمع در آمریکا تا روز وفاتش در سال 1945 این پست را به عهده داشت. برای تشکیل اولین کمیته اجرایی این مجمع 150 تا یکصد و پنجاه نفر از رهبرانی که نمایندگی جوامع محلی یهودیان و منافع آنان را داشتند از سرتاسر آمریکا دعوت گردیدند. یکی از نمایندگان آدلف آجز (Adolph Ochs) ناشر روزنامه معروف آمریکا، نیویورک تایمز بود. در سال 1947 ستاد مرکزی مجمع به شهر نیویورک انتقال یافت و ادارات منطقه ای آن گسترش یافت.

طبق منشور 1913 مجمع "هدف اولیه و فوری مجمع متوقف نمودن و جلوگیری از افتراء زدن به مردم یهودی است با مدد و درخواست از عقل و وجدان انسانی و در صورت لزوم با رجوع و درخواست از قانون و هدف نهایی آن تأمین عدالت و رفتاری منصفانه برای همه شهروندان، پایان بخشیدن ابری به بی عدالتی و تبعیض ناروا و جلوگیری از تمسخر گروه و یا بخشی از شهروندان می باشد.

در چند دهه اولیه تاریخ این مجمع، اعظم فعالیتهای آن در آمریکا انجام می گیرد در کشوری که مجمع برای حمایت از یهودیان و دیگر اقلیتهای گروهی و جلوگیری از تبعیض و سوءاستفاده از قوانین مدنی سخت مبارزه نمی نماید. در این کشور مجمع سعی دارد تا توجه مردم را به جنبشهای فاشیستی و نژادگرایی همچون کوکلس کلان ها و روزنامه هنری فورد؛ حزب نازی آمریکا و مؤسسه جان برج جلی نماید. در دهه 1950 اهم فعالیتهای این مجمع در مسائل روز عبارت بود از مبارزه با سهمیه بندی در امر آموزش ممنوع بودن و محدود بودن اجاره خانه ها و املاک به گروههای مختلف نژادی، قوانین جیم گراو (Jim Grow) و بالاخره تبعیض در امور استخدامی. این مجمع همواره به روابط حسنه بین یهودیت و مسیحیت علاقه داشت و در دهه 1960 بیشتر تمرکز فعالیتهای این مجمع بر مسائلی نظیر روابط سیاه پوستان یهودی، و مسائل مربوط به قانون مدنی 1964 بوده. در عین حال اینمجمع نسبت به تمام وقایع انفرادی، مثل سرکوبی اعمال کینه آمیز نسبت به سامیها و موارد خاص دیگری مثل تبعیض در استخدام و اجاره دادن خانه و مسائلی از این قبیل شدیدا اقدام به پاسخگویی می کند. فعالیتهای این مجمع در سطح بین المللی از دهه 1930 شروع می گردید و مسائلی از قبیل قتل عام نازیها، دوباره سازی آلمان و ادامه حکومت و ادامه حکومت تعدادی از نازیهای سابق و تهیه گزارشی از وضع یهودیان در تمام جهان زمینه های مورد توجه این مجمع است".

در آمریکا، با انتخابات اهدافی متعصبانه و بر پایه مسائلی داخلی که در دستور کار این مجمع قرار می گیرد، مجمع توفیق می یابد که نوعی مشروعیت اخلاقی و اعتبار برای خود کسب نماید، و در این رابطه می بینیم که هاری ترومن (Harry Truman) ، رئیس جمهور وقت آمریکا، مجمع را به گلسرخی در میان قلبها و مقرهای آمریکاییان تشبیه می کند وی می گوید: "با آموزش شهروندان می توان بر زشتیهای تعصب غلبه کرد." آیزنهاور (Dwight Eisenhower) رئیس جمهور بعدی آمریکا مجمع را مورد خطاب قرار داده می گوید "این کوشش و کمکهای شما بود که از آمریکا، سرزمینی بهتر برای زندگی ساخت. و جان اف کندی (John F. Kennedy) می گوید "مجمع مخالفان افتراء توانست با پی گیریهای خستگی ناپذیرش در جهت استقرار رفتاری عادلانه و برابر در جامعه آمریکا سهمی فناناپذیر و ابدی در دموکراسی کشور داشته باشد." و بالاخره لیندون جانسون (Lyndon Johnson) ، رئیس جمهور دیگر آمریکا حمایت خود را از این مجمع به نحوی بسیار شاعرانه و با حرارت بیان کرده و می گوید: "در هر کجا که مشعل شما افراشته شده و می سوزد، بردباری، تقوا و خیرخواهی می درخشند و در هر کجا که شما پا نهاده اید، تعصب و متعصبانی هستند که مخفی شده اند." در پی همین حمایت بعدها ریگان (Reagan) و کنگره آمریکا تصمیم مشترکی را اتخاذ کرده و روز 12 نوامبر 1983 از مجمع مخالفان افتراء اعلام گردید.

ب ـ ساختار سازمانی مجمع:

بالاترین سطح تصمیم گیری در این سازمانهیئتی مرکب از 110 نماینده از سرتاسر آمریکا است که سالی یکبار تشکیل جلسه می دهند. پنجاه و دو نفر از این اعضاء نمایندگان جوامع محلی از سرتاسر آمریکا هستند و پنجاه و هشت عضو دیگر از کانالهای مجمع ضد افتراء بنای بریث به این هیئت راه می یابند. علاوه بر این مجمع دارای یک کمیته اجرایی است و معمولاً فعال ترین رهبران شعبات این مجمع در سرتاسر آمریکا، پستهای رئیس ملی، مدیر، رئیس کمیته اجرایی و سایر پستهای ریاست را به عهده دارند. مجمع دارای بیست و هفت شعبه یا اداره منطقه ای است که توسط هیئت مشاوران منتخب از اعضاء جوامع محلی رهبری می گردند.

وظایف اصلی مجمع به چهار بخش مهم تقسیم شده که هر کدام از آنها مستقیما فعالیت می کنند. این چهار بخش عبارتند از: حقوق مدنی، ارتباطات، خدمات محلی و بالاخره برنامه ها، هر چهار بخش هم در زمینه مسائل داخلی و ملی و هم در مسائل بین المللی دخالت کرده و علاوه بر این منظور هماهنگی بیشتر، به نحوی عمل می شود که هر چهار بخش نسبت به مسائل یکدیگر هم توجه کنند. اضافه بر این چهار بخش مجمع تعداد زیادی اداره، کمیته، واحدهای اجرایی دارد که به امور خاصی می پردازند که متمایزترین قسمتها از میان این سری واحدها، قسمتهای "حقیقت یابی داخلی" و "بررسی و ارزشیابی" است که هر دو قسمت وظیفه اصلیشان جمع آوری اطلاعات است (مراقبتهای مخفیانه و نظارتهای پنهانی هم شامل این وظیفه هست) و اصلاح اخبار، در این زمینه بی تردید هیچ سازمان یهودی دیگری تا به این درجه و وسعت فعالیت ندارد.

مجمع مخالفان افتراء به عنوان یک سازمان مذهبی معاف از مالیات به ثبت رسیده. این مجمع همانند کمیته یهودیان آمریکا، از اعتبارات سازمان کمکهای مالی یهودیان استفاده می کند. (علی رغم کمکهای مالی زیادی که در سال 1952 برای یهودیان ماوراء بحار فرستادند) و به اتفاق آن سازمان "دفاع مشترک یهودیان را" شکل دادند. ولی این کوشش، در سال 1963؛ جدا شدن کمیته یهودیان آمریکا و تخصیص آن به امور بین المللی با شکست مواجه شد و هر کدام از این سازمانها مستقیما برای خود شروعبه جمع آوری کمک و اعانات مالی کردند. به هر حال ترتیبی را برگزیدند که بعدها ثابت کرد که موفق ترین راه بود.

مجمع مخالفان افتراء علاوه بر کمکهای مالی و اعاناتی که راسا جمع آوری می کند از کمک مالی فدراسیون صندوق امور خیریه آمریکا نیز استفاده می کند و عضو شورای فدراسیونهای یهودی برای بودجه شهرهای بزرگ آمریکاست.

این مجمع در سال 1913 با بودجه ای به مبلغ 200 دلار و تنها دو میز تشکیل شد ولی در 1974 بودجه سالیانه آن، به 5 میلیون دلار افزایش یافت. مجموع درآمد این مجمع در سال 82ـ1981 به حدود 15 میلیون دلار مانع گشت که نود و پنج درصد آن را کمک و حمایت مالی مستقیم و غیرمستقیم مردم تشکیل می داد و حدود نیم میلیون دلار هم کمک مالی دولت پیش بینی شده بود که 69 درصد آن به برنامه خدمات و بیست و یک درصد به جمع آوری کمکها و بقیه هم به هزینه های مدیریت و هزینه های عمومی تخصیص یافته بود.

نظر به اینکه بودجه مالی هر سازمان منعکس کننده اولویتهای هر سازمانی است. بنابراین نگاهی به هزینه های مجمع در سال مالی 82ـ1981 نشان خواهد داد که اولویتهای این مجمع چه بوده. بیش از دوسوم کل هزینه های مجمع در سال به هزینه برنامه های خدماتی تخصیص داشته، بزرگترین رقم هزینه در این بخش و به عبارت دیگر 46 درصد مخارج مربوط به عملیات 28 واحدی است که افراد حرفه ای در استخدام داشته اند، دومین رقم و به عبارتی بیست درصد متعلق به انتشارات و ارتباطات است. در حدود دوازده درصد صرف امور ملی از قبیل نگهداری کتابخانه ها، بایگانی، تحقیقات و همچنین جمع آوری اطلاعات درباره مخالفین "سامیسم" و جریانات متعصبانه و تنفرآمیز نسبت به یهودیان گردیده است. تنها شش درصد هزینه ها به امور خاورمیانه تعلق داشته که البته این مقدار، رقم گمراه کننده ای است چون در حقیقت، حمایت از اسرائیل در دستور فعالیتهای هر چهار بخش این مجمع قرار داشته. 12 درصد بقیه بودجه به امور مذهبی ـ حقوقی و امور خارجی و بالاخره به استخدام افراد در سطوح رهبری تعلق داشته است.

از آغاز تأسیس اسرائیل در سال 1948 این گروه موضعی موافق با دولت صهیونیستی داشت و بر ضرورت تقویت مواضع ایالات متحده در پشتیبانی از این دولت و آشکار ساختن جنبه های یکسان و مشابه دو دولت، در ارزش ها و نیز در نحوه پدید آمدن و شکل گرفتن تأکید می کرد. با این حال، مفهوم ملت یهود را به عنوان جوهر و اساس عقیده صهیونیستی نپذیرفته است و همچنین بر محوریت اسرائیل یا وجود رابطه ای اندامی (ارگانیک) میان یهودیان آمریکا و اسرائیل اصراری ندارد. پشتیبانی این گروه از اسرائیل در چارچوب جدا کردن اسرائیلی ها و یهودیان آمریکا و همراه با تمرکز بر اولویت دادن به مبارزه با یهودستیزی و تضمین مساوات میان همه در ایالات متحده بود.

اولویت مسائل یهودیان در آمریکا و به ویژه مخالفتی که بر علیه "سامیسم" در این کشور می شد سبب گردید تا از نقطه نظر تاریخی بین مجمع و مسائل اسرائیل و صهیونیسم فاصله ای ایجاد شود. مجمع با چاپ خط مشی سیاسی خود در سال 1949 اعلام نمود که:

بعد از چندین ماه مطالعه و بررسی کمیته اجرایی مجمع مخالفان افتراء خط مشی را برای سازمان تعیین نموده تا در برابر مسائلی که پیدایش اسرائیل به وجود آورده و آثاری که این مشکلات بر جریان مبارزه مجمع علیه مخالفین "سامیسم" گذاشته بتوان مقابله نمود. این خط مشی عبارتست از:

1 ـ افزایش سطح طرفداری آمریکاییان از اسرائیل در حال حاضر و استفاده از این موقعیت مناسب به منظور معرفی هرچه بیشتر زمینه های تاریخی و فرهنگی اسرائیل و همچنین شرح مبارزاتی که تاکنون برای استقلال آن به عمل آمده و استفاده از این موضوع در جهت توسعه و بهبود هرچه بیشتر روابط گروهی با آمریکاییان.

2 ـ حمایت از موقعیت مجمع مخالفان افتراء بنای بریث، تشویق به شناسایی اسرائیل و قبول عضویت کامل آن در سازمان ملل متحد. در این زمینه وظیفه بخش "برنامه های" مجمع است که فلسفه و تحقق اسرائیل را به موازات رشد و توسعه آزادی در آمریکا بررسی نموده و بشناساند. در اجرای وظیفه فوق بر موضوعهای زیر می بایست تأکید گذاشتهشود:

3 ـ سهم و کمک اسرائیل در جنگ دوم جهانی و شرح مبارزات پیگیر و قهرمانانه آنها در کسب استقلال که بی شباهت به پیدایش و استقلال آمریکا در سال 1776 نمی باشد. تشبیه کوشش پیشگامان اسرائیلی در تصرف دوباره صحرای فلسطین به مبارزات پیشگامان آمریکایی در عقب راندن مخالفین به طرف اقیانوس کبیر در قرن نوزده.

4 ـ مجمع مخالفان افتراء با کمیته یهودیان آمریکا و همچنین با سایر اعضاء شورای مشورتی جوامع مخفی یهودی همکاری نموده و به موازات آن در سطحی برابر با شورای آژانس صهیونیستها و برنامه های آنان در جهت توسعه اسرائیل همکاری خواهد نمود.

5 ـ مجمع تأکید می کند که خود را درگیر مسائل سیاسی اسرائیل ننموده و تماما چنین مسائلی را به کشور جدید واگذار نموده و مورد توجه آن می داند.

اگرچه اعلام چنین خط مشی تجسم بخشیدن به نظریه صهیونیستها درباره فلسطین و مردم بومی آن سرزمین است، ولی اعتراف به مرکزیت اسرائیل و حاکی از ارتباط ارگانیکی بین اسرائیل و یهودیان آمریکا نیست. در حقیقت نحوه استفاده از کلمه اسرائیل در این اعلامیه توصیف کننده دیدگاه مجمع در سال 1949 است و یا به عبارت دیگر نوعی حمایت از اسرائیل است؛ قائل شدن اختلافی کاملاً مشخص بین اسرائیلیها و یهودیان آمریکا این حقیقت که مجمع مخالفان افتراء نظریه "ملت یهودی" را که محور صهیونیسم است تا سال 1966 پذیرا نشده، در مقالاتی که تا همین سال در بولتن مجمع به چاپ رسیده می توان به وضوح دید. دلیل این ادعا، تعداد بسیار اندک و انگشت شمار مطالبی است که درباره اسرائیل، صهیونیسم و خاورمیانه در بولتن مجمع به چاپ رسیده، اغلب این مقالات هم کمتر درباره مسائل فوق بحث کرده و اکثرا مخالفتی است علیه فعالیت اعراب و طرفداران آن در آمریکا که شدیدا علیه نژاد سامی مخالفت می نمودند.

مجمع مخالفان افتراء موضع سختی علیه شوروی اتخاذ کرد. ابراهام فاکس من (Abraham Faxman) معاون مدیر مجمع در آمریکا در نامه ای به سردبیر روزنامه نیویورک تایمز در سال 1984 چنینمی نویسد: "شوروی بیماری رادیکالیسم ـ تندروی ـ را در خاورمیانه تشدید می نماید و این موضوع جدا از خط مشی اسرائیلیها و قاطعیت آمریکاییان وجود دارد. دشمن اساسی با غرب، عدم رضایت اقتصادی و اجتماعی، مخالفت با عربهای میانه رو و عدم قبول حق حیات اسرائیل، همه و همه ناشی از تندرویهای منطقه ای است که با رادیکالیسم شوروی هم صدایی دارد."

در سال 1952، این گروه (به همراه کمیته یهودی آمریکایی) از صندوق مشترک یهودی به سبب مخالفت با اختصاص بخش اعظم کمک ها به اسرائیل، کناره گرفت.

این موضع گیری به تدریج با گرایش به دفاع از اسرائیل از میان رفت و در نهایت و پس از جنگ 1967 دفاع از اسرائیل محور فعالیت ها و برنامه های آن شد.

بولتن مجمع از این جنگ به عنوان "پیروزی معجزه آمیز" ستایش می کند. در حقیقت هم برای قاطبه یهودیان آمریکا این جنگ آنچنان موجب احساس هویت و حمایت از اسرائیل شد که حتی پیدایش اسرائیل همچنین احساسی را به وجود نیاورده بود. پیدایش چنین احساسی که تمامی جوامع یهودی را فرامی گیرد سبب می شود تا سطوح رهبری مجمع فعالیتهایی را آغاز می کنند که دربست آنان را در موقعیت تجاوزگرانه قرار دهد.

کاملاً مشابه طرز فکری که امروزه نظر مجمع بر آن تمرکز یافته، بعد از جنگ 1967 زیربنای فکری این اعتقاد به وجود آمد که ضد صهیونیسم برابر است با ضد سامی بودن و در این راستا انتقاد از اسرائیل، عدم حساسیت یهودیان آمریکا تلقی می گردد و به وجودآورنده نوعی از مخالفت با "سامیسم" است. بدین ترتیب ملاحظه می شود مجمعی که روزی با هدف مبارزه با مخالفین نژاد سامی در آمریکا به وجود آمده بود کاملاً تغییر کرده و طرز فکر دفاع از اسرائیل بر آن حکومت می کند. در کتابی تحت عنوان "ضد سامیسم جدید" که توسط آرنولد فورستر (Arnold Forster) مشاور این مجمع و بنجامین اپستاین (Benjamin Epstein)در سال 1974 نوشته شده کلمه "عدم حساسیت" به نحو غیرقابل تمیزی با "ضد سامیسم" در تمامی کتاب به کار گرفته شده. در برابری"ضد صهیونیسم" با "ضد سامیسم" مقامات رسمی مجمع چنین می نویسند: "چپ و راست هر دو نمونه ای از اشخاص همسفرند که در تنفر نسبت به اسرائیل و موقعیت آن به عنوان متحد آمریکا وجه مشترک دارند. چنین بیانی حاکی از دور شدن مجمع از مواضع سنتی خود علیه راستگرایان متعصب است که گروههای نفرت را علیه یهودیان تشکیل داده بودند و از طرفی دیگر با جمع نمودن چپی ها و چپ گرایان با راستیها مجمع کوشش نمود که حملاتش را بر علیه هر نوع همصدایی و همبستگی با فلسطینیان مشروعیت بخشد و یا به گفته خود مجمع بر علیه همه کسان و گروهی که "از نظر سیاسی علیه سامیسم تقویت و مجهز گردیده اند"، مبارزه نماید.

ناتان پرل میوتر (Nathan Perl Muttre) مدیر ملی مجمع در آمریکا می گوید: "مبارزه ای که علیه فروش آواکس به عربستان سعودی صورت گرفت نشانه ای است از واقعیت جریانی علیه "سامیسم" در آمریکا."

این مخالفین واقعی سامیسم، همان فروشندگان به اصطلاح بی طرفی هستند که از اهمیت این فروش در ایجاد اشتغال، پیشرفت صنایع قضایی و گردش دلارهای نفتی دفاع می کنند. این گروهها هزاران بار بیشتر از جوانانی که بر دیوار خانه هایی که به یهودیان تعلق داشت صلیب شکسته می کشیدند نسبت به یهودیان دشمنی می ورزند."

اینکه تا چه حدودی مجمع ضد افتراء اسرائیلی گشته می توان موقعیت این مجمع را در سال 1966 و آغاز دهه 1980 در کنار هم گذاشته و مقایسه نمود. این مقایسه نسبت اسرائیلی شدن آن را به وضوح نشان خواهد داد. این وضعیت تا جایی پیش رفته که نقش اصلی آن را یعنی مبارزه یهودستیزی در ایالات متحده تحت الشعاع قرار داد؛ حتی در حال حاضر آن قدر بر این مسأله تمرکز شده است که صهیونیسم ستیزی در نظر این گروه با یهودستیزی برابر است و از این رو هرگونه انتقادی از اسرائیل نوعی یهودستیزی به شمار می آید. این تحول، از مقایسه برنامه ها و اهداف گروه در سال های 1966 و1980 روشن می گردد؛ بدین ترتیب که در سال 1966 در این اهداف هیچ تصریحی به اسرائیل نشده بود و تنها در فصل ششم مربوط به تحریم های اعرابعبارت "تأمین امنیت یهودیان در خارج" آمده بود اما در اهداف سال 1980، اسرائیل فصل جداگانه ای آن هم به عنوان دومین هدف پس از "سامی ستیزی (یهودستیزی)" آمده است.

این گروه به وارد کردن اتهام یهودستیزی به عناصر و گروه های مخالف اسرائیل و صهیونیسم بسنده نمی کند، بلکه بر عناصر طرفدار اعراب یا متمایل به فلسطین نیز برچسب یهودستیزی می زند. در دهه هفتاد دامنه این اتهامات افزایش یافت و بی توجهی به مسائل و مشکلاتی که یهودیان با آن درگیرند و نپرداختن به آنها را نیز "سامی (یهود) ستیزی جدید" اعلام کرد.

به رغم آنکه جناح راست تندرو آمریکا دشمن سنتی این گروه است، اما جناح چپ نیز به علت انتقاد از اسرائیل و تمایل به فلسطین مورد تهاجم این گروه قرار دارد. جناح چپ (از سوی این گروه) همچنین با مشارکت با راست تندرو در دشمنی با یهود و اسرائیل و نیز دشمنی با منافع غرب و ایالات متحده و ضدیت با افکار و نظام دموکراسی متهم شده است. این گروه در عین حال جناح راست پروتستانی (انجیلی) جدید را به سبب مواضع مدافع اسرائیل تأیید می کند، در حالی که این موضع با روابط سنتی این گروه با جناح لیبرال تناقض دارد؛ زیرا به بخش های مهمی از کلیسای لیبرال تر پروتستان، نظیر شورای ملی کلیساها به این دلیل که طرفدار حقوق فلسطین هستند، حمله می کند. گروه مخالفان افترا همچنین به گروه های سیاسی یا سازمان های بشردوستانه و یا مؤسسات پژوهشی و تحقیقاتی طرفدار عرب یا مؤید سیاست های سازگار با منافع کشورهای عربی نظیر فروش سلاح های آمریکایی به برخی کشورهای عرب حمله می کند. "ناثان پیر لمیوتر" (یکی از سران این گروه) فروش هواپیماهای آواکس را به عربستان سعودی در دهه هشتاد بازتاب یهودستیزی در ایالات متحده دانست.

این گروه سازمان ها و یهودیان مخالف صهیونیسم یا منتقد اسرائیل و سیاست های آن را مورد حمله قرار می دهد. برای مثال در سال 1970 زمانی که "یوری آونیری"، روزنامه نگار اسرائیلی عازم ایالات متحده بود به سبب داشتن مواضع مخالف با صهیونیسم سنتی و یهودیت مورد انتقاد گروه قرارگرفت و از سازمان های یهودی و گروه های دانشجویان یهودی در دانشگاه ها خواسته شد که در زمان حضور او در آمریکا ارتباطی با او نداشته باشند و در برنامه هایش شرکت نکنند. این گروه با تبلیغات یا آثار هنری سینمایی که به ضرر اسرائیل باشد، مبارزه می کند. برای مثال در سال 1983، به فیلم کوستا گاوراس درباره فلسطین و نیز به فیلم مستند "زنان در محاصره" درباره زندگی زنان فلسطینی در اردوگاه های پناهندگان شدیدا حمله کرد. حتی در بعضی مواقع، این گروه برخی فیلم های آمریکایی (مانند "انتخاب صوفی") را به دلیل انحراف فیلم از آنچه که چهره دقیق یهودی تصور می کرد، مورد حمله قرار می دهد.

این گروه سیاست های سؤال برانگیز اسرائیل را در میان افکار عمومی آمریکا توجیه و تفسیر می کند و ابراز می دارد که این سیاست ها نه فقط به سود منافع اسرائیل که در نهایت در راستای منافع آمریکاست. (مانند جنگ لبنان در سال 1982). با این حال، هرگاه که سیاست های دولت صهیونیستی برای یهودیان آمریکا، محذوری پیش آورد، از دولت صهیونیستی انتقاد می کند. برای مثال در سال 1977، از سیاست شهرک سازی اسرائیل انتقاد کرد؛ زیرا رئیس جمهور وقت آمریکا گفته بود: "اعلام ساخت شهرک های جدید از سوی دولت لیکود شاید یهودیان آمریکا را از دیگر مردم جدا کند و به نقش تأثیرگذار این گروه ها بر سیاست گذاری آمریکا ضرر برساند." (ن. ر: ضد افترا، انجمن)

مأخذ:

  1. المسیری، عبدالوهاب: دایره المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، ترجمه مؤسسه مطالعات و پژوهش های تاریخ خاورمیانه، دبیرخانه کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین، جلد ششم، چاپ اول، پاییز 1382.
  2. اوبرین، لی: سازمانهای یهودیان آمریکا و اسرائیل، ترجمه ع ناصری، مؤسسه تحقیقاتی و انتشاراتی نور، 1369.