سرزمین بدون ملت برای ملت بدون سرزمین

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل


شعار "سرزمین بدون ملت برای ملت بدون سرزمین" (A land without a people for people without a Land)یک شعار صهیونیستی است که شناخت تاریخ ظهور آن دشوار است؛ اما می توان گفت که این شعار یک تغییر سکولاریستی از آن دیدگاه انجیلی است که می گوید فلسطین سرزمین موعود و مقدس و یهود نیز ملتی مقدس است؛ از این رو ملت مقدس ناچار باید به سرزمین مقدس بازگردد؛ زیرا صاحب آن است.

شاید اولین کسی که این دیدگاه را سکولاریزه کرد، لرد شافتسبری باشد که در نیمه قرن نوزدهم درباره "سرزمین باستانی برای ملت باستانی" سخن گفت. سپس فرآیند سکولاریزاسیون تکمیل شد تا به تعبیر امروزی آن (سرزمین بدون ملت برای ملت بدون سرزمین) رسید. به نظر می رسد که [[زانگویل، اسرائیل (1926-1864)|اسرائیل زانگویل]] صاحب این تعبیر باشد.

به هر حال این شعار بازاری ساده، بازتاب طبیعی گفتمان فرهنگی مدرن غرب است و از آن دیدگاه معرفتی سکولاریستی و امپریالیستی سرچشمه می گیرد که تعابیر انجیلی را سکولار می کند و آنها را از تعابیری مجازی که تحقق آن موکول به مشیت الهی در آخرالزمان است، به شعارهای وطن گزینی (مهاجرتی) دقیق و مشخص تبدیل می کند که هم اینک و همین جا به زور اسلحه، تحقق یافته است. این نگرش نسبت به هستی (طبیعت و انسان) که آن را یک ماده مصرفی می بیند، انسان غربی را در مرکز قرار می دهد و از همین جهت همه جهان، خالی و بدون تاریخ و بدون انسان می شود؛ اگر هم انسانی یافت شود یک ماده مصرفی غیر اصیل و بی ارزش است. از این روست که فلسطین یکسرزمین مسکونی بدون مردم است و فلسطینیان تبدیل به یک ماده مصرفی می شوند که به خودی خود ارزشی ندارند.

یهودیان هم تسلیم همین فرآیند می شوند. آنان به جای این که ملت مقدس، به معنای مجازی آن باشند، ملت یهود به معنای دقیق آن می گردند و از آنجا که یک ملت اند، با تمدن غربی که فقط ملت های غربی را در بر می گیرد، نسبتی ندارند و از همین جهت سرزمینی هم ندارند.

پس از این، جز عملیات تبدیل شدن به ابزار و به کار گرفته شدن که شکل یک ترانسفر دوگانه (انتقال یهودیان از تبعیدگاه به سرزمین و انتقال بومیان از سرزمین به تبعیدگاه) را به خود می گیرد، کاری نمی ماند. تمام این عملیات تحت نظارت تمدن غربی و در راه منافع آن انجام می گیرد و این همان برنامه صهیونیسم است.

شعار "سرزمین بدون ملت و ملت بدون سرزمین" یک هماهنگی و هارمونی لفظی جادویی دارد. این شعار به دو بخش با تعداد کلمات مساوی تقسیم می شود و کلمه "بدون" در هر بخش مرکز ثابت و عنصر مشترک است. عناصر غیر ثابت این شعار کلمات "سرزمین" و "مردم" است که جابه جا می شوند؛ درست به همان ترتیب که یهودیان و عرب ها جابه جا می شوند.

این شعار انسجام اندام وار (ارگانیک) و یکدستی کاملی دارد. هیچ حرف زائد و یا کلمه نابجایی در آن نیست و بیان خوبی است از بینش اندامی (ارگانیک) و پیچیده تمدن جدید غربی که قالب های زیبا و منسجم لفظی را ترجیح می دهد؛ به گونه ای که قالب، همچون یک اسطوره، مرجع خود و متکی بر خود می شود. انسان گاهی چنان مبهوت زیبایی عبارت می شود که فراموش می کند این شعار نابود کننده و به معنی کنار زدن و حذف عرب هاست.

ترجمه سیاسی این عبارت را در اعلامیه "بالفور" مشاهده می کنیم که عرب ها را "جمعیت های غیر یهودی" خوانده است. یکی دیگر از جلوه های این شعار مقوله "عرب غایب" در گفتمان نژادپرستانه صهیونیستی است. ما معتقدیم که شناخت جهان غرب درباره فلسطینیان همچنان در چارچوب مقوله "سرزمین بدون ملت" است و این که رفتار غرب نسبت به اعراب هم گاهی عقلانی نیست؛ ناشی از همین نوع شناخت است.

شکل و مضمون اصلی و فراگیر صهیونیسم در واقع همان صورت تغییر یافته و تفصیلی شعار سرزمین بدون ملت است. پس ملت اندام وار رانده شده همان ملت بدون سرزمین است که به سرزمینی منتقل خواهد شد که مردم آن نابود یا اخراج می شوند. به این ترتیب، ملت رانده شده در چارچوب دولت کارکردی تبدیل به یک ملت سودمند می شود.

نیازی به گفتن نیست که این شکل و مضمون صهیونیستی بازاری که محتوای حقیقی صهیونیسم را آشکار می کند و رویکرد نژادپرستانه، نابودی طلبانه و غیرانسانی آن را نشان می دهد، کاملاً از گفتمان صهیونیستی حذف شده و جای آن را قالب هایی سنگین تر و پیچیده تر گرفته است؛ قالب هایی همچون "حقوق مطلق قوم یهود" که معنای واقعی آن، نسبی و عرضی بودن حقوق دیگران (اعراب) و در نتیجه، به حاشیه راندن این حقوق و سرانجام پایمال کردن آن است همچنان که گفتمان صهیونیستی، پس از سال 1967 و تصرف اراضی فلسطینی با تراکم جمعیتی بالا، مجبور شد به وجود یک ملت در این سرزمین اعتراف کند و ناچار به یک عملیات فریبکارانه برای تحمیل شعار قبلی بر واقعیت متوسل شود.

محتوای دولت خودگردان، از نظر اسرائیل، به معنای حقوق فلسطینیان است، بدون این که آنان بر روی زمین هیچ حقی داشته باشند (یعنی فلسطینیانتبدیل به ملت بدون سرزمین شده اند). همان گونه که وجود راه های کمربندی [به دور مناطق فلسطینی نشین] خود نشان اعتراف ضمنی به وجود ملت فلسطین است که استعمارگران چاره ای جز "دور زدن" آن را ندارند.

مأخذ:

  1. المسیری، عبدالوهاب: دایره المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، ترجمه مؤسسه مطالعات و پژوهش های تاریخ خاورمیانه، دبیرخانه کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین، جلد ششم، چاپ اول، پاییز 1382.