صهیونیسم قومی دینی
"صهیونیسم قومی دینی" (Religious Ethnic Zionism) جریانی صهیونیستی است که بیشتر مقولات اصلی و فراگیر صهیونیسم را پس از دادن پوشش قومی دینی به آن، می پذیرد. وقتی صهیونیسم که عمیقاً یهود و یهودیت را رد می کرد، نمایان شد، بیشتر متدینان (ارتدوکس و اصلاح طلب) با آن به مخالفت برخاستند؛ به این اعتبار که کفر و الحاد و ارتداد است. وقتی صهیونیست ها عزم و اراده خود را به تسخیر گروه های یهودی آشکار کردند، [در حقیقت ]تصمیم گرفته بودند که یهودیت را دگرگون کنند و آن را از داخل سکولار سازند؛ اگرچه آشکارا این تصمیم خود را اعلام نکردند.
شاید چند عامل این کار را آسان ساخت کهمهم ترینش این بود که یهودیت در اواخر قرن نوزدهم و پس از خروج از گتو خود در حال گذر از بحران بود. جهان بیگانه در غرب جاذبه ای شدید داشت. همچنین یهودیت در دوران گتو و انزوا با جهان به خوبی در تعامل بود، اما همین یهودیت در چارچوب آزادسازی و روشنگری و برابری نمی توانست به همان خوبی با جهان تعامل کند.
شاید سکولارتر شدن جامعه غربی و توسعه علم و تکنولوژی، ادامه یهودیت را مشکل کرده بود. به ویژه که یهودیت حاخامی متحجر شده و به پوسته خشکی تبدیل گشته بود. نهادهای سنتی همچون قهال که به حاخام ها و ثروتمندان یهودی کمک می کرد تا زمام توده های یهودی را در دست خود داشته باشند، نیز به دنبال یهودیت سقوط کردند. جنبش روشنگری نیز در پدید آوردن نسل جدیدی از جوانان یهود که به آسانی در میان یهودیان و غیریهودیان در تحرک بودند و علوم غرب را به خوبی فرا می گرفتند، مؤثر بود؛ رهبری حاخامی نیز از این وضعیت جدید به کلی دور و برکنار بود.
آنچه وضع را بدتر کرد این بود که یهودیت خود به نهاد حاخامی سنتی و جنبش حسیدی، که اروپای شرقی را فراگرفت، تجزیه و تقسیم شده بود. جنبش حسیدی، جنبشی حلولی عرفانی و نمایانگر اعتراض به وضعیت یهودیان و بی حاصلی عقیده تلمودی بود. نهاد دینی احساس کرد که وضع رو به فروپاشی است. شاید بزرگترین دلیل بر این امر، انتشار یهودیت اصلاح طلب و تبعات آن از قبیل ازدواج های مختلط باشد؛ حتی در میان جامعه شناسان غربی سخن از ناپدید شدن و انقراض یهودیان به میان آمد.
در این بافت و بستر، ایدئولوژی صهیونیستی باشکل و ساختار فریبکارانه اش (متجسم در برنامه بال) درخششی داشت. صهیونیسم، به رغم حمله به یهود و یهودیت، همه نهادهای سنتی [یهودی]، از بازگشت به صهیون گرفته تا سرزمین مقدس و ملت مقدس را به کار گرفته بود. دولت یهودی که هرتزل از آن سخن می گفت در نهایت از بعضی جنبه ها به گتو و قهال شباهت داشت. مسئولان دینی، ابعاد یهودستیزی در اروپا، و بیش از آن ابعاد خطر همانند شدن و سکولاریسم را درک می کردند. لذا برای آنان مشکل نبود که شکل و مضمون اصلی و فراگیر و یهودی شده صهیونیسم را بپذیرند (پس از صهیونیست کردن یهودیت).
به هر حال، هرتزل از تأسیس حزب دینی جلوگیری نکرد و حتی پیش از مرگش از این کار استقبال نمود و خود نیز بودجه و هزینه حزب مزراحی را تأمین کرد؛ زیرا او پی برده بود که میان صهیونیسم دیپلماتیک که هدفش تخلیه اروپا از یهودیان است و گفتمان قومی دینی، تضاد و تعارض واقعی وجود ندارد. همچنین طرفداران صهیونیسم دیپلماتیک دریافتند که استفاده از دین برای بسیج یهودیان مفید است، حتی در نهایت در برطرف کردن تفاوت ها و جدایی ها میان صهیونیسم و یهودیت مؤثر است؛ زیرا صهیونیسم را یهودی و یهودیت را صهیونیستی می کند.
در کنگره پنجم صهیونیسم (1901) تصمیم به تأسیس جنبشی دینی گرفته شد که در دادن فرهنگ قومیت یهودی به یهودیان نقش داشته باشد؛ یعنی قومیت و دین به طور کامل به هم جوش خورد.
صهیونیست های دینی این برنامه را تکامل بخشیدند و تمام اندیشه های دینی سنتی را پس ازگرفتن بعد اخلاقی آنها و تأکید بر بعد قومی، مطرح ساختند؛ نظریه بازگشت را به گونه ای بازسازی کردند که با لوازم و ضروریات مهاجرت و اسکان صهیونیستی هماهنگ بود و وطن گزینی (یا بازگشت جسمانی و عملی به فلسطین) که از دیدگاه سنتی دینی کفر و بدعت بود، به عنوان زمینه ساز بازگشت ماشیح تفسیر گشت. حتی نظریه قومیت اندام وار (ارگانیک) با شکل و محتوای حلولی تفسیر شد. صهیونیست های دینی عقیده دارند که یهودیان یک امت هستند، اما امتی متفاوت با دیگر امت ها؛ چون این امت را خدا به دست خود پایه گذاشته است.
این صهیونیست ها در چارچوب مفهوم حلولی وحدت تورات و امت و نیز این که یهودیان بدون تورات نمی توانند به عنوان یک ملت پایدار باشند حرکت می کنند. با این حال، امکان ندارد که این وحدت در خارج از فلسطین به طور کامل شکل گیرد؛ یعنی عناصر سه گانه حلولی امت، کتاب و زمین باید به هم پیوند خورند و با این پیوند نبوغ امت، همچون چشمه ای که بدون جوشش سخاوتمندانه آن، نجات بشریت ممکن نیست. این نظریه همان نظریه قومیت اندام وار است که پوششی دینی و حلولی به خود گرفته است.
اندیشمندان صهیونیسم دینی معتقد بودند که ظاهر سکولارِ صهیونیسم فقط وهم و خیال است و چارچوبی است که ارزش های قومی دینی را بر وجدان یهودی مسلط می سازد و نیز معتقد بودند که طرح صهیونیستی سرانجام به دست صهیونیست های دینی خواهد افتاد. بدین گونه، صهیونیسم دینی، صهیونیسم را برای متدینان توجیه می کند، اما در همان حال دین یهودیت را نیز صهیونیزه کرد بهگونه ای که فرق چندانی با شکل و مضمون قومی که آحاد هاعام طرح کرده بود نداشت و به هیچ شکل نیز با صهیونیسم دیپلماتیک که هرتزل مطرح می کرد، در تضاد نبود.
همان گونه که انتظار می رفت، مبارزه سختی میان صهیونیست های قومی دینی و صهیونیست های قومی سکولار درگرفت. هر دو گروه در یک قلمرو، یعنی خودآگاهی و شناخت هویت و معنای وجود، حرکت می کردند. مبارزه از همان ابتدا یعنی از آغاز تشکیل گروه دوستداران صهیون، سخت و شدید بود و پس از ظهور هرتزل این درگیری شدید به داخل کنگره های مختلف صهیونیسم نیز کشیده شد. بعد از صدور اعلامیه بالفور و تقسیم مناطق نفوذ بین صهیونیسم کارگری که شکل و مضمون قومی سکولار را پذیرفته بود و صهیونیسم دینی که نظارت بر مدارس دینی و محاکم و بعضی از نهادهای دیگر به آن واگذار شده بود، از شدت این درگیری تا حدی کاسته شد.
با پیدایش بحران صهیونیسم و پدید آمدن مشکل مشروعیت در درون مهاجرنشین صهیونیستی پس از سال 1967، گرایش قومی دینی کم کم بر گرایش قومی سکولار غلبه کرد تا جایی که بیشتر اعضای طبقه نخبگان حاکم اسرائیل ادعای دینداری کردند و اصطلاحات قومی دینی را به کار گرفتند؛ در آخر نیز مائیر کاهانا ظهور کرد که از بزرگترین مبلغان صهیونیسم قومی دینی است؛ این صهیونیسم به تمامی از هر مضمون اخلاقی و دینی خالی است.
در حال حاضر، صهیونیسم دینی ستون فقرات جناح راست صهیونیسم است؛ و پس از آن که زمین مرکز قداست شد و دست برداشتن از حتی یک وجبآن در حکم کفر و بدعت درآمد، ارتدوکس ها هم پیش قراول اسکان در کرانه باختری و شهرک سازی در آن و طرفدار صهیونیسم زمینی شدند (برخلاف گذشته که ارتدوکس ها بازگشت به زمین را کفر و بدعت می دانستند). موهیلور و کوک، از مهم ترین نظریه پردازان صهیونیسم قومی دینی هستند. نهاد صهیونیسم دینی هم اکنون از طریق سرپرستی امور دینی و ازدواج و طلاق و شبکه ای وسیع از مدارس و مراکز دینی و نهادهای مالی و جنبش های مهاجرتی تابع خود، بر توده مردم کوچه و بازار اسرائیل تسلط دارد.
بزرگترین مشکلی که صهیونیسم قومی دینی امروز با آن روبه روست، این است که اکثریت بزرگ یهودیان جهان، ارتدوکس نیستند و نیز در جوامع سکولار زندگی می کنند و از آزادی زیادی برخوردارند. بنابراین رفتار این نهاد که بر گفتمان قومی دینی و اجرای نظراتش اصرار می ورزد، آنان را می آزارد. این مشکل همواره در قالب سؤال "چه کسی یهودی است؟" رخ می نماید.
مأخذ:
- المسیری، عبدالوهاب: دایره المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، ترجمه مؤسسه مطالعات و پژوهش های تاریخ خاورمیانه، دبیرخانه کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین، جلد ششم، چاپ اول، پاییز 1382.