صهیونیسم دینی

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل


"صهیونیسم دینی" یا "صهیونیسم مذهبی" (Religious Zionism)اصطلاحی است که با آن به جریانی صهیونیستی اشاره می شود که معتقد است طرح صهیونیستی ضرورتاً باید طرح احیای دینی باشد و رسالت صهیونیسم نیز همان احیای یهودیت (نه یهودیان) است. این نوع صهیونیسم، پیشینه ای از تفسیر عرفانی از سرزمین و نسبت مردم یهود با "ارض اسرائیل" دارد. جنبش صهیونیسم با بهره گیری از احساسات دینی مردم یهود و امتزاج آن با عناصر ملی گرایی و لیبرالیسم و همچنین با استفاده از موج یهود بیزاری اواخر قرن نوزدهم در اروپا، یهودیان را به مهاجرت به فلسطین تشویق می کرد.

صهیونیسم در کنار ایدئولوژیک کردن یهود آزادی، با تکیه بر میراث فرهنگی ـ مذهبی یهودیان و تعلق خاطر تاریخی و مذهبی آنها به اورشلیم، تصویر مقدسی از این سرزمین را در ذهن یهودیان آواره تبلیغ کرد و به تحریک عواطف مذهبی یهودیان برای حمایت از طرح مهاجرت و اسکان در فلسطین پرداخت. واکنش اولیه یهودیان در نقاط مختلف جهان نسبت به تبلیغات سرزمین محور صهیونیسم، بیانگر آن است که در ابتدا مهاجرت و سکنی گزیدن در فلسطین به هیچ وجه یک اشتیاق فعال در ذهن یهودیان نبود؛ از این روست که شاهد امواج مهاجرت یهودیان به آمریکا و اروپا بودیم. از سوی دیگر یهودیان ارتدوکس با اعتقاد به ظهور "مسیح نجات بخش" قوم یهود که از نظر آنان در آخرالزمان ظهور خواهد کرد، مانع دیگری در راه تحقق اهداف صهیونیسم بودند.

در این میان جریانی صهیونیستی اعتقاد داشت که چون یهودیان در تبعید فاقد وجود اصیل، فعال و حقیقی است، لذا تنها با استقرار مجدد آنان در سرزمین فلسطین می توان حضور و تأثیر زنده یهود در زندگی خود و جهان را به وضوح دید، زیرا اراده خداوند از طریق این قوم برگزیده، ظهور و بروز خواهد کرد. این جریان صهیونیستی بعدها "صهیونیسم دینی" و یا "صهیونیسم مذهبی" نامیده شد.

البته بعضی از محققان و مورخان مثل عبدالوهاب المسیری معتقدند که به جای صهیونیسم و یا صهیونیسم مذهبی، اصطلاح "صهیونیسم قوم دینی" بیشتر ترجیح دارد؛ چون این نوع صهیونیسم منظری حلولی و اندامی (ارگانیک) به دین نگاه می کند و میان ملت و خدا به تساوی قائل است و ملت (قوم و نژادو گروه یهود) را در جایگاه خدا قرار می دهد.

افزون بر این، اصطلاح "صهیونیسم قومی دینی" بر رابطه میان این جریان صهیونیستی و جریان صهیونیستی قومی سکولار تأکید می کند. این دو جریان در بسیاری از آموزه های اصلی با یکدیگر مشابه اند و اختلاف آن دو منحصر به [اختلاف نظر در] منشأ قداست ملت یهود است. با این حال اصطلاح "صهیونیسم دینی" را نیز گاه از باب اختصار به کار می بریم و طبعاً منظور ما همان "صهیونیسم قومی دینی" است.

پایه گذار صهیونیسم دینی را می توان "منشه بن اسرائیل" واعظ یهودی آمستردام (1657ـ1606) دانست. تلاش او برای گشودن راه یهودیان به انگلستان، نام وی را در تاریخ ثبت کرد. در دوران کرامول و با توجه به ضعف اقتصادی که جامعه انگلیس با آن روبه رو بود، سرمایه یهودیان که پیش از آن از انگلیس رانده شده بودند، به شدت نظر کرامول را به خود جلب کرد. منشه پس از ورود به انگلستان به محضر کرامول پذیرفته شد و با تأثیری که بر وی گذاشت به راحتی توانست در جهت تغییر دیدگاه انگلیسی ها نسبت به یهودیان فعالیت کند.

وی درخواست کرد که یهودیان را به شرط اینکه سوگند وفاداری به سلطنت یاد کنند به انگلستان راه دهند و آزادی مذهبی به آنها اعطا شود و طبق قانون خودشان بدون اینکه قانون و منافع انگلستان نقض شود اختلافاتشان حل و فصل شود. با پذیرش ورود یهودیان به انگلستان از سوی کرامول، منشه تصور می کرد که در پی آن "ارض مقدس با همه شکوفایی مسیحیایی خود به بنی اسرائیل باز گردانده خواهد شد." وی در عین حال بر این باور بود که خداوند رحمت ویژه ای به روح و جان قوم یهود اعطا کردهاست و باید یهودیان یک قوم متمایز باقی بمانند و از امتیاز خاص زندگی تقدس بخش برخوردار باشند.

منشه همواره در این اندیشه بود که پراکندگی عمومی یهودیان، مقدمه ای برای بازگشت آنان به فلسطین است. "به منشه الهام شده بود که یهودیان باید در انگلستان اسکان یابند تا راه برای اسکان دوباره آنها در فلسطین هموار شود."

با توجه به موارد فوق الذکر که در اندیشه های منشه بن اسرائیل بوده است می توان نتیجه گرفت که وی از نخستین صهیونیستهای مذهبی بوده است. دو قرن بعد نیز مجددا اندیشه های او توسط چند حاخام بلندپایه گسترش یافت، اما این بار اندیشه ها متأثر از رشد ملی گرایی در اروپا بودند و حاخام های یهودی عنصر ملت یهود را نیز بر عنصر مذهب افزودند.

در میان حاخام های یهودی ادامه دهنده اندیشه های منشه می توان به حاخام "ابراهام اسحاق کوک" (1935ـ1865) اشاره کرد که از برجسته ترین نمایندگان صهیونیسم مذهبی به حساب می آید. حاخام کوک معتقد بود که روح خدا و روح قوم بنی اسرائیل واحد است و خدا در درون این قوم حلول خواهد کرد. این روح بدون سرزمین کامل نیست. از همین عبارات می توان نتیجه گرفت که تجلی کامل روح خدا در قوم بنی اسرائیل منوط به استقرار در "ارض اسرائیل" و بازیافت آن است، و این همان اساس و پایه اندیشه صهیونیسم مذهبی است.

صهیونیسم مذهبی، بازگشت به سرزمین مقدس را به عنوان تنها راه حل مشکل یهود مطرح ساخت و معتقد بود که تنها حضور مجدد قوم بنی اسرائیل در فلسطین و تکرار زندگی در درون این سرزمین، می تواند روح قومی یهود را احیا نماید و موجب بازگشت مجدد قداست حقیقی با همان ظهور وحضور خداوند در عالم هستی و به ویژه حیات یهود شود.

در اندیشه حاخام ابراهام کوک که می توان وی را بنیانگذار صهیونیسم مذهبی نوین تلقی کرد، اهمیت تأسیس کشور و دولت یهود برای ظهور اراده الهی مورد نظر وی، استنباط می شود. بدین معنی که فراهم شدن شرایط استقرار مجدد قوم یهود، منوط به تأسیس نهادهایی می گردد که به جلب، بسیج، سازماندهی و تأمین یهودیان در نقاط مختلف سرزمین و بازپس گیری سرزمین اقدام نمایند و دولت اسرائیل با تأمین و بسیج منافع می تواند زمینه فعلیت یافتن اهداف موعود و مسیحیایی را برای قوم یهود فراهم آورد.

از این روست که دولت اسرائیل، در اندیشه حاخام "روی کوک" فرزند و ادامه دهنده راه حاخام ابراهام کوک، چهره های نجات بخش می یابد و مقدمه ظهور مسیح رهایی بخش قوم یهود و تحقق سکوت خداوند به دست وی شمرده می شود.

اعتقاد به چنین اندیشه هایی بعدها مبنای عمل جنبش های افراطی و تروریستی صهیونیستی همچون "گوش آمونیم" قرار گرفت. این جنبش با داشتن ارادت قلبی به آموزه های ربی "آبراهام کوک" و فرزندش "روی کوک" و نشأت گرفتن از این تفاسیر عرفانی و رازآلود از قوم یهود و سرزمین فلسطین، با خشونت هرچه تمام تر در صدد پاکسازی "ارض اسرائیل" از اعراب و نهایتا تصرف تمام سرزمین های توراتی و الحاق آن به اسرائیل برآمد. پاکسازی سرزمین فلسطین برای اسرائیل برآمده از اندیشه حاخام آبراهام کوک است که به نفی سکونت غیر یهودیان (نامقدس) در سرزمین فلسطین حکم می کند.

به اعتقاد رهبران گوشن آمونیم، تمام یهودیان دربرابر تحقق رهایی کامل سرزمین های توراتی، مسئول و حامل رسالت دینی هستند و تا تمامیت سرزمینشان تحقق نیابد، آزادی معنوی و اخلاقی یهود به عنوان یک غایت مسیحیایی نیز به تأخیر خواهد افتاد. بنابراین در راستای رسیدن به این هدف به هر قیمت، ولو سرکوب و نابودی اعراب، به بسیج نیرو، منابع و کاربرد خشونت در قالب ترور، بمب گذاری، تصرف سرزمین ها و شهرک سازی اقدام کردند.

مآخذ:

  1. المسیری، عبدالوهاب: دایره المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، ترجمه مؤسسه مطالعات و پژوهش های تاریخ خاورمیانه، دبیرخانه کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین، جلد ششم، چاپ اول، پاییز 1382.
  2. سروش نژاد، احمد: صهیونیسم (نوزایی، استقرار، فروپاشی)، نشر نی، تهران 1385.
  3. آران، گیدیون: بنیادگرایی صهیونیستی یهود، احمد تدین، نشر هرمس، تهران 1378.
  4. زیدآبادی، احمد: دین و دولت در اسرائیل، نشر روزنگار، تهران 1381.
  5. Myron J.Aronoff, Israel and Devisions, New Braunsweick Transaction Publishers, 1991.