کارگر، حزب

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل
نسخهٔ تاریخ ‏۱۷ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۲۱:۲۷ توسط Wikiadmin (بحث | مشارکت‌ها) (۱ نسخه واردشده)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


الف ـ تاریخچه تأسیس:

حزب کارگر اسرائیل در 21/1/1968 از اتحاد سه حزب "مپای" (Mapai) به ریاست گلدامایر، "رافی" به ریاست شیمون پرز، و "احدوت" به ریاست یسرائیلی گلیلی به وجود آمد.

این عمل نتیجه تلاشهای ماپای برای بهبود سیطره حیات سیاسی در (اسرائیل) و به دنبال آن بهبود وضع خفقان نسبی که حزب رافی را در انتخابات ششمین پارلمان مذهبی یهود (1965) و عدم دخالت و مشارکت آن در حکومت مورد تعرض قرار می داد، بود. با وحدت احزاب سه گانه زیر شعار وحدت نظامی احزاب کارگری به کمال رسید. منشور حزب کار اسرائیل اهداف حزب جدید را اینگونه تعریف کرد: "جمع آوری ملت یهود در کشور مثل برپایی اجتماع کارگری آزاد در اسرائیل، تلاش جهت تحقق اهداف ملی و اجتماعی براساس روحیات موروثه مردم یهود".

اما "منشور حزب کار" اهداف سیاسی را بر دستیابی این موارد تعریف کرده است: "صلح و آشتی واقعی بین اسرائیل و همسایگانش، رغبتی سخت بر امنیت اسرائیل و دور ساختن هر خطری که هستی و ریاست و سلامت و وحدت اراضی آن را تهدید می کند، و پشتیبانی مکان و مقام و جلال اسرائیل در جهان، و جلب دوستانی در بین دولتهای جهان و مردم آن."

احزاب ائتلافی ضمن اتحاد با یکدیگر چارچوب سازمانی قبلی خود را حفظ کرده و توزیع نهادهای حزب طبق توافق به عمل آمده براساس 57% مپای و 5/21% برای هر یک از احزاب احدوت و رافی صورت گرفت.

این تقسیم قدرت، احزاب سه گانه را در "کسنیت" (پارلمان مذهبی یهود) و هیستادروت و مکان این احزاب را در آنها متمثل و مجسم نموده و حزب کار اسرائیل بر "هیستادروت" و سازمانهایهمکاری سیطره و تسلط پیدا کرد. راه حزب به پراگماتیسمی و اصلاح طلبی متصف گردید. در حالی که حزب "ماپای" به این دو صفت متصف است و اثر زیادی برای برگشت حزب رافی در تحکیم موقعیت جناحهای رادیکال در بین احزاب سه گانه داشت.

حزب کارگر از ابتدای تأسیس با کشمکش و نزاع درونی مواجه بود. زیرا گلدامایر از یک سو و شیمون پرز و مؤسسه دامان از سوی دیگر بر سر به دست آوردن قدرت رهبری مقابله می کردند. جنگ ژوئن 1967 اعراب و اسرائیل به موقعیت سیاسی موشه دایان که در آن زمان وزیر جنگ بود تحکیم بیشتری بخشید.

حزب کار اسرائیل در هفتمین انتخابات پارلمان مذهبی یهود مؤق شد (1969) از مجموع کرسیهای این پارلمان که به 120 کرسی می رسید، 59 تا از کرسیها را به دست آورد. و به 12 پست وزارت در حکومت گلدامایر از مجموع 24 پست وزارت دست یافت. در سال 1969 ماپام (حزب کارگر موحد) ائتلاف انتخاباتی با حزب کار اسرائیل، به نام معراخ (گروه کارگری) تشکیل داد بطوری که ماپام از نظر تشکیلاتی مستقل باقی می ماند. در مقابل این ائتلاف، احزاب صهیونیستی راستگرا تشکیل ائتلاف لیکود به رهبری مناخیم بگین را اعلام کردند. بعد از ایجاد معراخ، حزب کار اسرائیل در معرض بحرانهای داخلی زیادی قرار گرفت که عمق و تأثیر آن بعد از جنگ 1973 افزایش یافت.

وقوع جنگ 1973 شکست حزبی اسرائیل را به دنبال داشت و متعاقب آن حرکات اعتراض آمیز مردم به روند جنگ باعث شد که این حرکات به داخل حزب نیز نفوذ کند و درنتیجه گلدامایر تحت فشار قرار گرفت تا از نخست وزیری و رهبری حزب کناره گیری کند.

این وضعیت منجر به کاهش محبوبیت مردمی این حزب در داخل رژیم صهیونیستی گردید به طوری که در هشتمین انتخابات کنست (پارلمان اسرائیل) در سال 1973 حزب کار اسرائیل 5 کرسی را از دست دادو در مقابل کرسیهای لیکود افزایش یافت.

به دنبال استعفای گلدامایر در سال 1974 از ریاست حزب، اسحاق رابین از سوی گروه مپای به ریاست حزب برگزیده شد. اما وجود اختلاف نظر میان رابین و پرز و ضعف مدیریت رابین سبب شد که حزب دچار نابسامانی و پراکندگی اعضاء گردد و سازمانهای حزبی نظام و کارآیی خود را از دست بدهند و تعدادی از اعضای آن از حزب خارج شوند.

این نابسامانی دو سال ادامه داشت تا اینکه در سال 1977 با تشکیل دومین کنگره حزب و انتخاب مجدد رابین تا حدی اوضاع داخلی حزب بهبود یافته و روال کاری از سر گرفته شود. اما بعد از مدتی بروزی رسوایی مالی همسر رابین باعث شد که او مجبور به کناره گیری شود و شیمون پرز به ریاست حزب برگزیده شود. پرز با روی کار آمدنش توانست نهادها و سازمانهای حزب را بازسازی کند و حزب کارگر را مجددا به جایگاه انتخاباتی سابقش بازگرداند.

این حزب در نهمین انتخابات کنست در سال 1977 قدرت را از دست داد و لیکود زمام قدرت را به دست گرفت. در این انتخابات معراخ به 37 کرسی دست یافت در حالی که لیکود 44 کرسی به دست آورد. فقط معراخ توانست در دهمین انتخابات کنست 1981 موضع خود را تقویت نماید و 47 کرسی در مقابل 48 کرسی لیکود به دست آورد. معراخ رقیب اصلی لیکود است.

طرفداران حزب کارگر را عمدتا طبقات متوسط و قشرهای بالای طبقه متوسط و ساکنان کیبوتص ها و همچنین هیستادروت تشکیل می دهد. حزب کارگر تعداد زیادی از نهادهای اسرائیلی را که قبل از تأسیس رژیم غاصب اسرائیل وجود داشته کنترل می کرد.

ب ـ اهداف:

اهداف اصلی حزب کارگر عبارتند از:

1 ـ فراخوانی یهودیان سراسر عالم و تشکیل اسرائیل بزرگ.

2 ـ ایجاد جامعه سوسیالیستی ـ کارگری.

3 ـ دست یافتن به صلح با همسایگان.

4 ـ تحقق امنیت اسرائیل بزرگ.

5 ـ مقابله سرسختانه با دشمنان اسرائیل.

همچنین تلاشی جهت تقق آرمانهای ملی و اجتماعی یهودیان و سعی در ایجاد اتحاد میان احزاب کارگر و گروهها و افراد متعهد به اصول حزب جزء اهداف آن می باشد.

ج ـ مواضع و دیدگاههای سیاسی:

حزب کارگر با توسعه شهرکهای یهودی نشین مخالف بوده و آن را کاری تحریک آمیز دانسته و موافق بازگرداندن بخشی از کرانه باختری به اردن می باشد. همچنین این حزب با حضور اسرائیل در لبنان مخالف بوده و برای عقب نشینی اسرائیل از لبنان پیشنهاداتی را مطرح کرده است. در مورد مذاکره بر سر اراضی اشغالی مصر موضع نسبتا معتدلی داشته و از اردن دعوت کرده در این مذاکرات شرکت کند. این حزب ایجاد دولت مستقل فلسطینی را مردود می دارد.

مهمترین مواضع و دیدگاههای سیاسی حزب کارگر را می توان در موارد ذیل خلاصه کرد:

الف ـ پذیرش اصل امتیاز ارضی به عنوان اساس فرایند صلح، براساس قطعنامه های 242 و 338.

ب ـ رد عقب نشینی به مرزهای سال 1967 و رد تشکیل کشوری فلسطینی.

ج ـ دره اردن و ساحل شمال غربی بحرالمیت باید مرز اسرائیل باشد و از شهرک سازی در این مناطق حمایت شود.

د ـ حفظ مناطقی که بیشترین ساکنان آن را غیرعربها تشکیل می دهند، مانند حوالی قدس و گوش عصیون.

ه ـ در هر گونه قرارداد با سوریه، حضور اسرائیل و ارتش این کشور در جولان و حمایت از شهرک سازی در این منطقه منظور می گردد.

د ـ ساختار تشکیلاتی

حزب کار اسرائیل از تشکیلات سازمانی زیر برخوردار است: 1 ـ کنگره، 2 ـ کمیته مرکزی، 3 ـ دبیرخانه، یا دبیرکلی که مسئول اجلاس قطعنامه های کمیته مرکزی و اتخاذ تصمیمات مربوط به حزب است، 4 ـ دفتر، 5 ـ دبیرکل حزب.

علاوه بر آن دادگاه حزب و کمیته رقابت حزبی نیز است.

کنگره حزب عالی ترین مرجع حزبی را داراست. سپس کمیته مرکزی که هر سه ماه یکبار تشکیل می شود و 438 نفر عضو دارد که 250 نفر از احزاب مپای و 94 نفر از حزب احدوت و 94 نفر از حزب رافی می باشند. وظیفه کمیته مرکزی تصمیم گیری در مورد مسائل قانونی و اصولی است. بعد از کمیته مرکزی دبیرخانه عمومی در درجه بعدی اهمیت قرار دارد و هر دو هفته یکبار تشکیل می شود و 189 نفر عضو دارد. دبیرخانه نقش اجرایی دارد و مسئول اجرای تصمیمات کمیته مرکزی است و علاوه بر آن تصمیماتی هم در تمام امور حزب اتخاذ می کند. نهاد بعدی حزب دفتر حزب می باشد که 28 نفر عضو دارد و وظیفه آن تهیه دستور کار و اجرای تصمیمات دبیرخانه، امور سازمانی، مالی و اداری می باشد.

دبیرکل حزب از طرف دبیرخانه انتخاب می شود و دو معاون دارد که نمایندگان حزب احدوت و رافی هستند و خود دبیرکل از حزب مپای انتخاب می شود. اولین دبیرکل حزب "بنحاس سابیر" و معاونین او شیمون پرز و ابراهام جگلبر بودند.

شایان ذکر است که کنگره حزب کارگر هفتاد نماینده عرب فلسطینی دارد و یکصد و هفت نفر عرب نیز عضو کمیته مرکزی هستند. نهاد بعدی دادگاه حزب است که 31 عضو از اعضای کمیته مرکزی در آن شرکت دارند و کار آن رسیدگی به لوایح اداری و شکایتها می باشد. در آخر سازمان بازرسی است که از طرف کمیته مرکزی تعیین می شود و دارای 51 عضومی باشد و کار آن بازرسی سازمانهای اداری و مالی و اجتماعی و پیگیری اجرای موارد پیمان نامه می باشد.

رهبران اصلی حزب عبارتند از اسحاق رابین که مدتی وزیر دفاع و رئیس ستاد ارتش و سفیر اسرائیل در آمریکا و نخست وزیر خدمت کرده است و در سال 1977 به دنبال رسوایی همسرش استعفا داد ولی مجددا محبوبیت خود را به دست آورد. دیگر شیمون پرز نخست وزیر، وزیر دفاع رژیم صهیونیستی بود او مردی سیاسی و باتجربه است. دیگری اسحاق ناون است که در گذشته رئیس جمهور بوده و از جاذبه عمومی زایدی برخوردار است. از یهودیان سفارادی است. از آنجایی که وی فردی بی قید نسبت به مذهب است انتصاب او به قسمت آموزش این وزارتخانه را از قید مذهب خارج کرد. در بین شخصیتهای نامبرده "ناون" از ضعیف ترین پیوندهای سیاسی برخوردار بوده است.

ه ـ برنامه اقتصادی:

حزب کارگر در سی و هشتمین سالگرد تأسیس خود با شعارهای اقتصادی عمیر پرتس که به تازگی در انتخابات رهبری این حزب واژه سنگین شکست را برای شیمون پرز سیاستمدار کهنه کار اسرائیلی دیکته کرده بود، می رفت تا چهارمین حضور گسترده خود را در دولت اسرائیل تجربه کند، اما با وجود آنکه پرتس به منظور مقابله با دستور کار سیاسی ـ امنیتی کادیما، پرداختن به مسائل اجتماعی و اقتصادی را محور برنامه های دولت آینده خود قرار داد و به دلیل قومیت شرقی تبار خود توانست یهودیان سفاردی قابل توجهی را به پای صندوقهای رأی بکشاند، نتوانست انتظار هواداران خود را برآورده کند.

حزب کارگر یک حزب سیاسی سوسیال دموکرات و مقید به حفظ دموکراسی و تقویت رفاه اجتماعی و اقتصادی و تقویت رفاه اجتماعی و اقتصادی برای افشار مختلف جامعه بوده و به منظور نیل به این هدف، قویا از سیاست اقتصادی بازار آزاد، خصوصی سازی تدریجی بخش دولتی و کاهشدخالت دولت در چرخه اقتصاد حمایت می کند، اما در عین حال معتقد است که دولت نباید مسئولیت ارائه خدمات اجتماعی نظیر آموزش و پرورش و بهداشت و درمان را به دلیل اهمیت موضوع به بخش خصوصی واگذار کند. این حزب در آستانه ورود به رقابتهای انتخاباتی ماه مارس با الگوبرداری از سیاستهای اقتصادی کشورهای غرب اروپا، اهداف اقتصادی خود را به شرح زیر اعلام کرد:

1) تأمین زندگی شرافتمندانه برای کارگران.

2) کاهش شکاف طبقاتی میان اقلیت و اکثریت.

3) محوریت مردم در برنامه های اقتصادی دولت.

4) حذف بوروکراسی و تقویت عنصر رقابت در اقتصاد.

5) اجرای سیاست اقتصادی مبتنی بر بازار آزاد.

6) کنترل تورم و جلوگیری از رشد کسر بودجه دولت به بیش از 3 درصد تولید ناخالص ملی.

7) تبدیل اسرائیل از یک کشور جهان سومی به یک کشور اروپایی.

8) ایجاد فرصتهای شغلی جدید و کاهش نرخ بیکاری به پنج درصد.

9) تقویت سرمایه گذاری خارجی در اسرائیل.

10) تداوم رشد اقتصادی اسرائیل به میزان پنج درصد در هر سال.

حزب کارگر به منظور تحقق اهداف اقتصادی خود، انجام اقدامات زیر در بخشهای بازار کار، آموزش و پرورش، بهداشت و درمان، خدمات اجتماعی و رفاهی و تحقیق و توسعه را لازم الاجرا می داند.

1 ـ بازار کار:

ـ افزایش پایه حقوق کارگران به هزار دلار در ماه به عنوان مهمترین ابزار برای کاهش شکاف میان طبقات مختلف جامعه.

ـ افزایش سرمایه گذاری دولت در حوزهکارآفرینی.

ـ اعمال صحیح قوانین کار و تقویت همکاری میان کارفرمایان و اتحادیه های کارگری.

ـ نظارت دقیق بر بازار کار به منظور جلوگیری از استثمار کارگران از سوی نهادهای خصوصی.

2 ـ آموزش و پرورش:

ـ افزایش 20 درصدی بودجه آموزشی کشور.

ـ توزیع غذای گرم میان دانش آموزان مقاطع مختلف تحصیلی.

ـ افزایش بودجه دانشگاهها و مقابله با خصوصی شدن بخش آموزش عالی.

ـ برگزاری دوره های آموزشی رایگان در علوم و فنون مختلف.

ـ اجباری کردن آموزش پیش دبستانی و ثبت نام خردسالان در مهدکودک به منظور کمک به حضور پررنگ تر والدین در بازار کار.

ـ اصلاح ساختار آموزشی کشور.

ـ ایجاد فرصتهای آموزشی برابر برای همه.

3 ـ بهداشت و درمان:

ـ افزایش یارانه سبد دارو و سبد سلامت خانواده.

ـ ارزیابی مجدد تأثیر داروهای موجود در سبد سلامت خانواده و در صورت نیاز جایگزینی آنها با داروهای جدید.

ـ افزایش مشارکت دولت در تأمین داروی مورد نیاز سالمندان.

ـ تضمین دسترسی شهروندان به خدمات درمانی مناسب.

ـ کاهش هزینه دارو برای افراد سالمند.

4 ـ خدمات اجتماعی و رفاهی:

ـ پرداخت مقرری ماهانه به شهروندان طبق استاندارد کشورهای اروپایی.

ـ افزایش مستمری بازنشستگان.

ـ جذب افراد معلول در بازار کار.

ـ تضمین ورود معلولین به نهادهای دولتی.

ـ مقابله با تبعیض و بی عدالتی علیه افراد معلول و اعطای ودیعه مسکن به آنها.

ـ ارائه خدمات پیراپزشکی رایگان به کودکان معلول.

ـ در نظر گرفتن معافیت مالیاتی برای کارفرمایانی که اقدام به استخدام افراد معلول می کند.

ـ افزایش خدمات اجتماعی به موازات رشد جمعیت.

5 ـ تحقیق و توسعه:

ـ راه اندازی و پیشبرد پروژه های ملی.

ـ افزایش سرمایه گذاری دولت در بخش تحقیقات و توسعه.

ـ افزایش سرمایه گذاری دولت در امور زیربنایی به ویژه در مناطق عرب نشین و دروزی نشین.

ـ توسعه ساخت و ساز و شهرنشینی در نقب، جلیله و قدس و توجه ویژه به این مناطق.

ـ کاهش جدی سرمایه گذاری در اراضی فلسطینی و مقابله با احداث شهرکهای غیرقانونی در این مناطق.

ـ جایگزینی صنایع پیشرفته و مدرن با صنایع سنتی.

و ـ چالش های درون حزبی کارگر در کنست هفدهم:

انتخابات رهبری حزب کارگر طی 2 مرحله و در تاریخهای 28 می و 12 ژوئن سال 2007 میلادی برگزار شد و سرانجام با پیروزی ایهود باراک رئیس اسبق این حزب طی سالهای (2001-1997) به پایان رسید.

فارغ از سوابق و فعالیت های هر یکی از نامزدها که بدون تردید نقش قابل توجهی در راهیابی آنها به جمع منتخبین اولیه و نهایی این حزب داشته، مجموعه ای از عوامل ساختاری در سطح حزب کارگرنیز در سوق یافتن جریان حمایتهای درون حزبی به سوی هر یک از نامزدهای مذکور تأثیرگذار بوده اند.

یکی از دلایل گسترش اختلافات درون حزبی کارگر، ناشی از تعارضاتی است که از ناحیه حامیان و مخالفان عمیر پرتس، دامنگیر حزب کارگر شده است. مخالفان پرتس که با عنوان شورشیان حزب کارگر نیز شناخته می شوند، با طرح دلایل و شواهد متعددی، به ناکامی حزب کارگر در دستیابی به اهداف و برنامه های انتخاباتی آن اعتقاد دارند. اعضایی چون: ماتان ویلنایی، آمی آیالون، آویشای براورمن، دانی یاتوم، کولته آویتال، یورام مارسیانو، شلی یاسیموویچ و شالوم سیمحون، محور اعتراضات خویش نسبت به عملکرد ریاست حزب را به طیف گسترده ای از مواضع و برنامه های وی یا کابینه سیاسی، توسعه داده اند.

در این رابطه می توان به مجموعه مسائلی نظیر: رفتار انحصارجویانه عمیر پرتس در قبال مخالفان درون حزبی، عقب نشینی پرتس در برابر اولمرت از تقاضای تصدی وزارت دارایی، عقب نشینی پرتس از مخالفت با ورود حزب راستگرای اسرائیل بیتنیو به کابینه، بی تجربگی پرتس در تصدی وزارت دفاع و عواقب نامطلوب آن طی جنگ 33 روزه، ضعف و ناتوانی پرتس در تحقق مطالبات حزب کارگر پیرامون بودجه 2007، انفعال حزب کارگر در برابر سیاستهای کابینه اولمرت، تأثیرات منفی گزارش وینوگراد بر جایگاه سیاسی پرتس نزد افکار عمومی اسرائیل، عدم برخورد قاطع پرتس با مسئله تخلیه شهرکهای غیرقانونی به ویژه شهرک غیرقانونی اخیر در الخلیل، افول جایگاه پرتس در نظرسنجی های پس از جنگ 33 روزه، سوءاستفاده جناح راست از اشتباهات پرتس در مقام وزیر دفاع و ... اشاره کرد.

روزنامه هاآرتس به عنوان ارگان چپگرایان اسرائیل نیز در توصیف شرایط حاکم بر رهبری عمیر پرتس، طی سرمقاله ای با عنوان "لحظه سرنوشت ساز حزب کارگر"، چنین ابراز می دارد:

"حزب کارگر تحت رهبری پرتس، از قدرتتأثیرگذاری کمتری برخوردار است، زیرا مردم، ارتش و نخست وزیر به رهبر آن اعتماد ندارند. اخیراً آشکار شده است که وی (پرتس) نمی تواند یا نمی خواهد حتی شهرک های غیرقانونی را تخلیه کند. موافقت وی با ورود لیبرمن (رهبر حزب اسرائیل بیتنیو) به کابینه برای پرداختن به مسائل امنیتی نیز بیانگر عدم صلاحیت وی است. پرتس با درک نادرستی از امنیت به سِمت وزارت دفاع منصوب شد و حتی پس از جنگ نیز به اشتباهات خود همچنان ادامه می دهد."

با نگاهی به مجموعه مسائل فوق، به وضوح می توان حاصل جمع اتهامات مطروحه علیه پرتس را در ناتوانی وی نسبت به تحقق اهداف و برنامه های حزب کارگرـ علی رغم ورود به کابینه ـ خلاصه کرد؛ اتهاماتی که به هیچ روی ، پیش بینی آنها به هنگام موفقیت غیرمنتظره پرتس در برابر رهبر کهنه کار این حزب (پرز) قابل تصور نبود، چرا که آگاهان سیاسی، یکی از دلایل عمده پیروزی پرتس در برابر شیمون پرز را، شعارهای رهبری جدید (پرتس) مبنی بر احیاء اصول و برنامه های چپگرایانه "کارگر" و مقاومت وی در برابر برنامه های وسوسه انگیز آریل شارون دانسته و بر این عقیده بودند که دنباله روی رهبر سابق حزب کارگر (پرز) از برنامه های شارون، هویت سیاسی این حزب (کارگر) را به شدت مخدوش کرده است.

منابع مذکور، یکی دیگر از دلایل موفقیت پرتس در انتخابات پیشین درون حزبی را ناشی از تمرکز وی بر اهداف و برنامه های اقتصادی و اجتماعی دانسته و بر این عقیده بودند که بواسطه برنامه های مذکور، هویت اقتصادی حزب کارگر در رقابت پارلمانی کنست هفدهم با احزاب بزرگ و مدعی، تقویت خواهد شد، اگرچه زمان چندانی طول نکشید تا پاره ای از اعضاء با عدول از مواضع سابق خود، مهمترین عامل شکست "کارگر" در انتخابات کنست هفدهم را ناشی از تمرکز بیش از حد برنامه های انتخاباتی پیرامون مسائل اقتصادی بدانند و شاید به همین دلیل بتوان گفت که پرتس برای عقب نشینی از درخواست تصدی وزارت دارایی،مشکل چندانی نداشت.

تناقضات فراروی پرتس، پس از تهاجم 33 روزه اسرائیل به لبنان و موافقت وی در مقام وزیر دفاع با این اقدام، فزونی گرفت، به صورتی که پس از پایان جنگ، بسیاری از فرماندهان و مقامات نظامی، بی تجربگی پرتس را مهمترین عامل شکست اسرائیل در جنگ با حزب الله دانستند. این نکته از آن جهت جایگاه سیاسی پرتس در حزب کارگر را متأثر می ساخت که پیش بینی می شد با افزایش روند نارضایی های حزبی و اجتماعی از عملکرد وزیر دفاع، محبوبیت سیاسی و اجتماعی او برای موفقیت در انتخابات کنست آتی (هیجدهم) و نیز اقناع منتقدان خویش در حزب کارگر به شدت تقلیل خواهد یافت، لذا مجموعه شرایط و چالش های فوق، منجر به استقبال اعضای حزب کارگر از برگزاری زودهنگام انتخابات درون حزبی برای برکناری پرتس و معرفی رهبر جدید شد.

نویسنده بر این باور است که علی رغم مجموعه دلایل و شواهد فوق، می توان با بهره گیری از نظریه شکافها، عوامل تأثیرگذار بر انتخابات درون حزبی کارگر طی مراحل اول و دوم را مورد بررسی عمیق تری قرار داد، لذا در ادامه به بررسی مهمترین شکافهای سیاسی اثرگذار بر بسیج سیاسی اعضای حزب کارگر جهت شرکت در انتخابات مقدماتی این حزب می پردازیم اما پیش از آن باید به تبیین ویژگی های طیفها و جریانات جناحی در سطح حزب کارگر پرداخت.

ز ـ طیف ها و جناح بندی درون حزبی:

چنانکه در تبیین چالشهای درون حزبی کارگر نیز قابل مشاهده است،اظهارات متعارض اعضای حزب کارگر، نشانه وجود جناح بندیهای سیاسی در سطح حزب کارگر پیرامون مسائل مختلف است که عمده آنها را می توان در قالب سه جناح محافظه کار، میانه رو و افراطی ملاحظه کرد.

جناح بندی مذکور با توجه به مواضع مطروحهپیرامون عملکرد پرتس استخراج شده و با جناح بندی معروف بازها و کبوترها به شکل تام همخوانی ندارد.

1 ـ جناح محافظه کار:

جناح مذکور متشکل از آن دسته اعضایی است که خواستار حفظ و تحکیم جایگاه سیاسی حزب در ترکیب کنست و کابینه اند و به اعتقاد اعضای فوق، علی رغم وجود هزینه هایی چون متهم شدن به اتخاذ رویه های پراگماتیک، می بایست از دستاوردهای انتخاباتی حزب کارگر در کنست هفدهم ـ و کابینه سی و یکم ـ محافظت کرد. عمیر پرتس رهبر سابق حزب، نماینده و نامزد برجسته این بخش از تمایلات درون حزبی بود.

بدون تردید شکست جریان مذکور در انتخابات درون حزبی، تأثیرات مهمی را بر رویه های محافظه کارانه آنان، اعمال خواهد کرد.

2 ـ جناح میانه رو:

جناح میانه رو حزب کارگر را سه نامزد با نامهای باراک، آیالون و یاتوم در انتخابات رهبری حزب، نمایندگی می کردند. این وضعیت پس از آن به وجود آمد که اختلافات موجود میان باراک و آیالون مبنی بر کیفیت مواجهه با مسائل پیش روی حزب و جامعه اسرائیل مانع کناره گیری یکی به نفع دیگری شد. تقاضای هر دو عضو از دانی یاتوم مبنی بر کناره گیری از نامزدی ریاست حزب نیز با پاسخ منفی وی مواجه شد و بدین ترتیب سه نامزد با گرایش های نزدیک به هم در انتخابات ریاست حزب کارگر شرکت کردند.

3 ـ جناح افراطی:

افیر پینس ـ پاز تنها نماینده جناح افراطی در انتخابات ریاست حزب بود که در مقام مخالفت با سیاستهای پرتس از مقام وزارتی خود در کابینه استعفا داده و پس از انتشار نتایج وینوگراد مرتباً پرتس را تهدید به استیضاح و برکناری کرد.

با توجه به فرایند روزافزون محبوبیت پاز، بهنظر می رسید وی از شانس مساعدی برای موفقیت در انتخابات اخیر برخوردار باشد که برخلاف تصورات مذکور، این گونه نبود.

ح ـ شکافهای اثرگذار بر انتخابات درون حزبی کارگر:

مهمترین شکافهای اثرگذار بر فعالیت های درون حزبی کارگر با توجه به تحول محسوس در مطالبات قبل و بعد از انتخابات 28 در دو مقطع مورد اشاره عبارتند از:

1 ـ شکافهای اثرگذار بر جریان انتخابات 28 می:

مهمترین شکافهایی که تا پیش از برگزاری انتخابات 28 می، فضای درون حزبی کارگر را متأثر می ساختند به شرح زیر عبارتند از:

1) شکاف اصولگرایی ـ پراگماتیسم:

با توجه به توضیحاتی که در باب چالش های درون حزبی کارگر در بند پیشین ارائه شد، می توان به وضوح ردپای فعالیت شکاف "اصولگرایی ـ پراگماتیسم سیاسی" را در میان مواضع و واکنشهای موافقان و مخالفان پرتس، مشاهده کرد.

مهمترین دلایل مخالفان پرتس برای طرح اتهام عدول وی از اصول چپگرایی، به عقب نشینی وی از مطالبه وزارت دارایی و موافقت وی ـ ولو بالاجبار ـ با ورود حزبی راستگرا و افراطی (اسرائیل بیتنیو) به کابینه بازمی گشت.

فارغ از صورت اتهام آمیز شواهد فوق، طرح مباحث دیگری چون: عقب نشینی پرتس از برنامه های اعلامی حزب مبنی بر تخلیه شهرکهای غیرقانونی و مشارکت در هزینه های اقدامات راستگرایانه کابینه در جنگ 33 روزه و عوارض نامطلوب ناشی از آن، هیچگونه شکی مبنی بر گذار پرتس از اصول چپگرایی ـ که پیشتر، همکاری موفقیت آمیز شیمون پرز با آریل شارون را به بهانه تضعیف هویت اپوزیسیونی حزب کارگر، به چالشمی کشیدـ باقی نگذاشت.

البته تأکید مکرر پرتس بر لزوم همکاری با کابینه ولو در حوزه های غیرتخصصی و متعارض با اهداف حزب نیز جای هیچگونه مخالفتی را برای هواداران وی مبنی بر اتهام آمیز بودن رویه های پراگماتیستی، باقی نگذاشت؛ پراگماتیسمی که با انگشت گذاردن بر فواید حضور این حزب در هرم قدرت و هزینه های بازگشت به حاشیه، چشم امید به تاکتیکهای اصلاحی و تهدیدآمیز پرتس (علیه اولمرت)، به هنگام مواجهه با مسائل حاد دوخته بود.

بی شک اعتراف پرتس به اشتباه بودن سیاستهایی چون موافقت با ورود حزب افراطی اسرائیل بیتنیو به ترکیب کابینه و دفاعیات او در مقام یکی از متهمان شکست اسرائیل در جنگ 33روزه، می تواند نشانه های دیگر عدول وی از اصول حاکم بر حزب کارگر باشد.

در نتیجه فعالیت شکاف مذکور، مخالفان پرتس ـ مانند تجربه وی در رقابت با پرزـ شعار اصولگرایی را سر داده و خواستار بازگشت به اصول و برنامه های هویت بخش حزب شدند. لذا حذف پرتس در مرحله نخست انتخابات، بیانگر غلبه مطالبات اصولگرایانه در مواجهه با مطالبات پراگماتیک ـ نظیر تصدی قدرت و ادامه وضعیت موجود ـ بود.

2) شکاف حالگرایی ـ آینده نگری:

دومین شکاف اثرگذار بر جریان مطالبات حزبی کارگر، ناشی از اختلاف رویکرد نسبت به اولویت های سیاسی (حال) و اجتماعی (آینده) بود.

در این ارتباط، هواداران اولویت های سیاسی حزب که عمدتاً متشکل از طرفداران پرتس بودند بر لزوم پاسداری از جایگاه به دست آمده در انتخابات کنست هفدهم تأکید ورزیده و با تبیین هزینه های تضعیف کابینه، خواستار اولویت بخشیدن به فرصت های حاصل از حضور "کارگر" در قدرت اجرایی بودند، در حالی که در طرف مقابل، هواداران اولویت های اجتماعی که عمدتاً در برابر پرتسصف آرایی کرده بودند با تأکید بر ضرورت حفاظت از پایگاهها و مطالبات اجتماعی حزب، حضور در کابینه ای درگیر با بحرانهای عدیده را برخلاف اصول آینده نگری حزبی دانسته و خواستار انحلال کنست و برگزاری انتخابات زودهنگام بودند.

نکته قابل توجه در رابطه با وعده های انتخاباتی دو تن از نامزدهای راه یافته به مرحله دوم، تعدیل صورت گرفته در مواضع آمی آیالون و تبلیغات گمراه کننده ایهود باراک بود، چرا که باراک تا پیش از برگزاری مرحله نخست انتخابات هیچگاه به صورت صریح درباره لزوم خروج حزب کارگر از کابینه سخن نگفت اما در مرحله دوم، به منظور ممانعت از تخریب وجهه سیاسی خود ـ که به دلیل مراودات حسنه با اولمرت، متهم به هواداری از بقای در کابینه می شد ـ اقدام به موضع گیری در برابر اولمرت و تهدید به خروج از کابینه کرد. تهدیدی که به هیچ روی در روزها و هفته های بعد محقق نشد.

آمی آیالون نیز در چرخشی نرم، از مواضع سرسختانه خود پیش از 28 می، مبنی بر ضرورت خروج از کابینه، روی برتافته و به "بقای مشروط در کابینه" یا "خروج از کابینه تحت تصدی اولمرت و ائتلاف با کابینه ای تحت تصدی یکی دیگر از اعضای کادیما"، تغییر موضع داد. بی شک نظرسنجی های صورت گرفته پیرامون شانس پایین حزب کارگر برای پیروزی در انتخابات زودرس پارلمانی، یکی از عوامل تعدیل کننده شکاف مذکور در سطح حزب و تعدیل مواضع نامزدهای راه یافته به مرحله دوم بود.

با نگاهی به فرایند اثرگذاری شکاف های مذکور در توزیع مطالبات درون حزبی، این سؤال مطرح می شود که چرا علی رغم عملکرد شفاف شکافها در تبیین دلایل شکست پرتس، هیچ ردپای روشنی از کیفیت اثرگذاری آنها در روند حذف دو نامزد دیگر (پینس ـ پاز و دانی یاتوم) مشاهده نمی شود. به ویژه آنکه نامزدهای مذکور نیز مواضعی مشابه باراک و آیالون داشته و از اصول گرایی و آینده نگری حزبی در مقابل پراگماتیسم و حالگرایی حمایت می کردند.

در پاسخ به این سؤال چند احتمال زیر قابل طرح است:

ـ افراط گرایی پینس پاز یکی از عوامل اثرگذار بر کاهش حامیان وی به سطح اعضای افراطی و خروج وی از گردونه رقابتها بود. اگرچه نمی توان از کنار عوارض نامطلوب ویژگی "جوانی" او گذشت. آن هم در شرایطی که اعضای "کارگر" به تازگی از دردسرهای یک عضو نسبتاً جوان و تازه وارد (پرتس) که پیروزی خود را در مبارزه با عضوی پرسابقه، مسجّل کرده بود خلاصی یافتند.

در ارتباط با یاتوم نیز می توان گفت، یاتوم فاقد سوابق برجسته ای در حزب کارگر بود، چرا که نخستین ورود او به ترکیب این حزب که به نحوی نخستین ورود او از عالم مسائل امنیتی به سیاسی بود، در زمان حاکمیت کنست شانزدهم رخ داد و بدین لحاظ علی رغم تشابه تعداد دوره های حضور وی با باراک و تا حدودی آیالون، مهمترین وجه تمایز او از آیالون را می توان در دامنه محدودتر اعتراضات و فعالیت های درون حزبی یاتوم و عمده وجه اختلاف او با باراک را می توان در عدم تصدی پست های مهم سیاسی (نظیر نخست وزیری) و فعالیت های برجسته ای چون تخلیه لبنان دانست.

با این همه، دلیل اصلی شکست "یاتوم" و "پاز" را نمی توان با استناد به جناح بندیهای پیرامون شکافها توضیح داد. چرا که علی رغم اثرگذاری پارامترهایی نظیر "جوانی"، "کهولت"، "افراط" یا "محافظه کاری"، بارها شاهد عاملیت متناقض هر یک از پارامترهای مذکور در دوره های پیشین بوده ایم.

البته ورود به مرحله دوم و فعالیت نوع دیگری از شکافها، جامعیت بیشتری را به تحلیلِ شکافی رقابتهای درون حزبی کارگر بخشیده و کمتر شاهد ابهاماتی از این دست خواهیم بود.

2 ـ شکافهای اثرگذار بر انتخابات 12 ژوئن:

مهمترین شکافهایی که در فاصله زمانی 28 میتا 12 ژوئن، جریان مطالبات درون حزبی کارگر را متأثر می ساختند، عبارتند از:

1) شکاف استراتژی مبارزه با رقیب:

شکاف استراتژی مبارزه با رقیب سیاسی یا اختلاف در مورد شیوه رقابت سیاسی با احزاب راستگرا در انتخابات پارلمانی، یکی از شکاف های اثرگذار بر جریان مطالبات درون حزبی کارگر است. پیرامون شکاف مزبور دو دسته از راهبردهای انتخاباتی باز تولید می شوند؛ دسته نخست آنهایی که نقش قابل توجهی را به سوابق و قابلیت های فردی نامزدها برای مقابله با رقبای برون جناحی داده و از این منظر، رقابت اصلی را از یک سو متوجه سطوح برون حزبی و از سوی دیگر با هدف پیروزی حزب در انتخابات پارلمانی ارزیابی می کنند.

دسته دوم آن بخش از راهبردهایی را شامل می شود که با تمرکز بر نقش و جایگاه اصول و ارزشهای حزبی، پیروزی حزب در رقابتهای پارلمانی را مرهون میزان تعهد و پایبندی تشکیلات به اصول و برنامه های اعلامی می دانند.

اگرچه ردپای کم رنگی از فعالیت شکاف مذکور، در مرحله نخست انتخابات نیز مشاهده شد، اما اجماع تمامی نامزدها بر ناکارآمدی پرتس و لزوم برکناری او از مقام ریاست حزب، باعث به حاشیه رفتن وجوه برتری نامزدها ـ به صورتی که پیشتر توضیح داده شدـ برای حضور در رقابت های پارلمانی شد.

با راهیابی دو تن از نامزدهای مذکور به مرحله دوم انتخابات و تمرکز رقابت ها بر ویژگی های شخصی آنان، شکاف مذکور مانند دوره های قبل، فعالیت خود را آغاز کرد.

آنچه باعث می شود اختلاف بر سر استراتژی مبارزه انتخاباتی را یک شکاف یا پارامتری منبعث از سطوح ساختارهای حزب دانسته و از تحلیل آن به عنوان عاملی برگرفته از سطوح خُرد فردی و متأثر از قابلیت های شخصی نامزدهای این دور از رقابتها خودداری کنیم، سابقه فعالیت این شکاف دردوره های گذشته است، به ویژه هنگامی که عمیر پرتس با کمرنگ نشان دادن ارزش سوابق سیاسی پرز، کوشید تا برنامه های حزبی را یگانه عامل اثرگذار بر احتمال دستیابی "کارگر" به اکثریت کرسی های پارلمانی و تصدی کابینه در انتخابات کنست هفدهم معرفی کرده و بدین صورت بر ضعف سوابق حزبی و سیاسی خود سرپوش گذارد، اما شکست پرتس در انتخابات کنست هفدهم و عدم موفقیت حزب کارگر در تصدی ریاست کابینه، یک بار دیگر جایگاه برجسته نخبگان سیاسی را به مدعیان راهبردهای ساختاری و تعدیل حاکمیت نخبگان حزبی بر جریان فعالیت های سازمانی، متذکر شد.

حزب کارگر با چنین تجربه ای قدم در انتخابات درون حزبی اخیر برای معرفی رهبر جدید خویش نهاد و در این رابطه سوابق برجسته باراک ـ که تا حدودی ممزوج با پراگماتیسم سیاسی بود ـ بر شعارهای کاندیدای نه چندان مشهور حزب،ارجحیت یافت.

2) شکاف بحران مدیریت:

به دنبال ناکامی راهبردهای ائتلافی پرتس در مواجهه با بحرانهای فراروی این رژیم، ـ پس از ورود حزب به کابینه ـ نشانه های "بحران مدیریت" در پیکره حزب کارگر به دلیل ناتوانی در "مدیریت بحران" نمایان شد؛ بحرانی که می رفت مبانی هویتی حزب کارگر را بر اثر نزدیکی بیش از حد به اهداف و برنامه های راستگرایان، تخریب کند. رویکرد جدید حزب به عوارض نامطلوب همسویی پرتس با اولمرت، پیشتر نیز از سوی وی (پرتس) برای نقد روابط شیمون پرز با کابینه شارون مطرح شده و به همین جهت امری ساختاری و غیرشخصی بود.

در این رابطه آمی آیالون به عنوان فردی با سوابق برجسته امنیتی، بیشتر می کوشید با تأکید بر اثر بخشی راهبردهای سیاسی ـ امنیتی در مدیریت بحران ـ به ویژه در نوارغزه ـ از تجارب و توانمندیهای خویش برای مصالحه و تأمین منافع جامعه اسرائیل سخن به میان آورد، در حالی که باراک به عنواننخست وزیر اسبق و شخصیتی با سوابق نظامی درصدد بود با تأکید بر ضرورت اتخاذ راهبردی سیاسی ـ نظامی، اعاده امنیت را در به کارگیری منطقی هر دو پارامتر در مواقع ضروری عنوان کند.

با این حال، شکاف بحران مدیریت، بیش از آنکه، مؤثر در پیروزی رقبا طی فرایندی درون حزبی باشد، زمینه ساز تمرکز افکار عمومی حزب بر ضرورت پاسخگویی به مسائل فراحزبی شد، لذا با توجه به دامنه مطالبات پیرامون شکاف مذکور، می توان هدف سازماندهی پیرامون شکاف مزبور را آماده سازی حزب برای جلب حمایتهای بیرونی (هواداران غیرعضو) دانست.

3) شکاف نخبگان:

سومین شکاف اثرگذار بر جریان مطالبات درون حزبی کارگر، ناشی از اختلافات رهبر شکست خورده حزب در مرحله نخست انتخابات (پرتس)، با کاندیدای پیروز در مرحله نهایی (باراک) بود. به تعبیر دیگر، عمیر پرتس پس از شکست از دو نامزد برتر انتخابات، کوشید با اعمال نفوذ بر جریان مطالبات، شرایط را برای پیروزی کاندیدای رقیب باراک (آیالون) فراهم کند. بدین منظور، وی با اعلام حمایتهای جناح هوادار خویش از آمی آیالون، صف بندی آشکاری را در مقابل ایهود باراک، صورت داد، لذا تداوم فعالیت شکاف مذکور، علی رغم خروج پرتس از گردونه رقابتها، بیانگر وجود اختلافات سیاسی میان 2 دسته از نخبگان رقیب و مسائلی فراتر از تاکتیکهای انتخاباتی است.

تداوم فعالیت این شکاف در ساختار سیاسی حزب کارگر را می توان در ادامه مخالفتهای پرتس با باراک بر سر تعیین پست وزارتی رهبر پیشین حزب (پرتس) مشاهده کرد.

مآخذ:

  1. عبدالله، هانی: الاحزاب السیاسة اسرائیل، بیروت 1981.
  2. بدر، کامیلیاربدر: نظرة علی الاحزاب و الحرکات


::#السیاسیة الاسرائیلیه، قدس 1981.

  1. المیسری، عبدالوهاب محمد: موسوعة المفاهیم و المصطلحات الصهیونیة، قاهره 1975.
  2. پیش بینی ریسکهای سیاسی جهان (رژیم اشغالگر قدس)، مؤسه آمریکایی فراست و سولیون، ترجمه گروه تحقیق خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران، 16/1/1364.
  3. "تاریخچه احزاب سیاسی در فلسطین اشغالی"، روزنامه جمهوری اسلامی، مورخه 10/3/1371.
  4. بولتن رویداد و گزارش اسرائیل، 17/7/1385، شماره 314.
  5. بولتن رویداد و گزارش، مؤسسه تحقیقات و پژوهشهای سیاسی ـ علمی ندا، سال دهم، شماره 11، شماره مسلسل 345، 2/4/1386.
  6. روزنامه اسرائیلی هاآرتس، 21/8/2006، 14/12/2006، 7/4/2007، 27/5/2007.
  7. روزنامه اسرائیلی جروزالیم پست، 8/6/2006، 6/4/2007، 15/10/2006، 18/6/2007.
  8. عرب 48، 10/4/2007، 30/10/2006، 13/4/2007، 18/4/2007، 29/5/2007.
  9. شبکه عربی تلویزیون اسرائیل، 12/2/1386.
  10. خبرگزاری معا، 30/4/2007.
  11. روزنامه اسرائیلی یدیعوت آحرونوت، 28/5/2007.
  12. www.mideastweb.org/log/archives/00000443.htm.
  13. www.jewishvirtuall ibrary.org/jsource/politics/l abour.html.
  14. www.avoda 2006.org.il/pageL ltem.asp? cc=0124$$id=355.