دوستداران صهیون

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل
نسخهٔ تاریخ ‏۱۷ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۲۱:۱۹ توسط Wikiadmin (بحث | مشارکت‌ها) (۱ نسخه واردشده)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


دوستداران صهیون (Hibbat Zion) یا هواداران صهیون، ترجمه ای است بر کتاب "حوفیفی تسیون" که به زبان عبری است. و نامی که است بر مجموعه ای از گروههای کوچک و انجمنهای صهیونیستی روسیه (که دارای بیشترین جمعیت یهودی بود)، لهستان، رومانی، امپراتوری اتریش، مجارستان، آلمان، انگلستان و ایالات متحده، اطلاق می شود.

در سال (1881) بعد از صدور قوانین ماه مه در روسیه این انجمنها به وجود آمد و شرایطی را بر اقلیت یهودی در آنجا بین سالهای (1883ـ1881) و همین طور شرایطی را بر جنبش یهودیان مهاجر از روسیه و بولیوی و رومانی به سمت ـ فلسطین تحمیل نمود. (هجرت اول 1904ـ1881).

در گروه های دوستداران صهیون اساسا یهودیان و مهاجران از اروپای شرقی و بعضی از عناصر محلی نگران مهاجرت یهودیان، عضویت داشتند؛ این گروه ها اسم های مختلفی داشتند که معنای آنها عشق به صهیون یا میل به بازگشت بود. همچنین گروه هایی هم بودند که اسم هایی چون بیلو، قدیما و جمعیت بنی موسی داشتند. مهم ترین این گروه ها، گروه زروبابل در ادیسا بود که رئیس آن پینسکر و مهم ترین نظریه پرداز آن "لیلینبلوم" بود.

هدف جنبش دوستداران صهیون انتقال یهودیان از جوامعی که در آن زندگی می کردند و بازگرداندن آنها به صهیون بود و این جنبش شعاری را مبنی بر "به سوی فلسطین" اختیار نمود و یهودیان را برای مهاجرت جهت خرید سرزمین فلسطینیان آماده کرد و یهودیان را برای سکونت در آنجا کمک نمود. جنبش "دوستداران صهیون" نقطه ارتباطی بود بین هر آنچه که به آن در نیمه قرن نوزده "پیشگامان" صهیونیستی اطلاق می شد و شروع صهیونیسمسیاسی همراه با ظهور "تیودور هرتزل" و انعقاد اولین کنفرانس صهیونیستی در سال 1897 بود.

این جنبش بر اندیشه ها و طرحهای مختلف از سوی اشخاصی مثل "حاخام تزوی هیرش کلیشرو، یهودا قلعی و موشیه هلیس و ادبایی چون دیوید گوردون و بیرتز سمولینکین و یعیزربن یهودا و دیگران پیشی جست.

همان گونه که در آن دوره انجمنهای یهودی به پا خواستند که به خاطر سکونت در فلسطین فعالیت کردند، در آغاز نامهای گوناگونی به آنها اطلاق شد، و شعار مشترک این انجمنها این بود که یهودی در خانه اش آزاد نیست و راه حل این جریان بازگشت به "صهیون" است.

جنبش دوستداران صهیون بین یهودیان در روسیه، رومانی و اروپای غربی و ایالات متحده آمریکا، منتشر شد، اگرچه اخلاص برخی از اعضاء آن جنبش برای مملکتشان مورد شک و تردید بود. و یک سمت فرهنگی نظری در کشورهای اروپای غربی و اروپای میانه بر آن جنبش چیره می شد غیر از آنی بود که جنبش "دوستداران صهیون" نقش بزرگی را در مبارزه برای استحکام و استقلال ایفا می کرد، و آن اساس و پایه ای را برای جنبش صهیونیسم سیاسی و ظهور هرتزل بر مسند صهیونیست پی ریزی کرد.

یهودا لئون پینسکر (1891ـ1821) پایه فکری جنبش دوستداران صهیون را در جزوه ای به نام "آزادی خویش" یا "خودمختاری" تهیه کرد که برای اولین بار در سال (1882) به زبان آلمانی منتشر شد و سپس به دو زبان عبری و روسی ترجمه گردید.

به رغم تعداد اسم ها و گروه ها، نباید تصور کرد که جنبش دوستداران صهیون، یک جنبش فراگیر توده ای در میان یهودیان شرق اروپا بود؛ بلکه این جنبش تا آخر به صورت مجموعه ای از گروه های کوچکی از روشنفکران و خرده بورژواها باقی ماند که هر یک حدود 100 تا 150 عضو داشت؛ در سال1882، 12 گروه در این جنبش بودند و بین سال های 1889 تا 1890 شمار آنها به 138 گروه رسید. در سال 1885، بین 9 هزار تا 14 هزار نفر در این جنبش عضو بودند؛ این در حالی بود که شمار کل یهودیان جهان تقریبا به ده میلیون نفر می رسید که در حدود دو میلیون نفر از آنان ترجیح دادند که به ایالات متحده مهاجرت کنند.

شاید به همین سبب هرتزل از وجود دوستداران صهیون خبر نداشت و آنگاه که از آنان خبردار شد چندان با احترام با آنان رفتار نکرد و تصمیم گرفت که در برنامه خود از آنان به شکل ابزار استفاده کند.

پیدایش این گروه ها به شکست و ناکامی مدرن سازی در روسیه و اروپای شرقی و نیز به کمبود فرصت های پویایی طبقاتی برای یهودیان آنجا برمی گردد. این گروه همگی برآمده از شکل و مضمون اصلی صهیونیسم یهودی شده از طریق بعضی مفاهیم یهودی یا شبه یهودی بودند؛ مفاهیمی مثل نپذیرفتن ادغام و همانندی، ایمان به ازلی بودن پدیده یهودستیزی، نپذیرفتن انتظار منفی برای ظهور ماشیح؛ و نیز حل مسأله یهود در همین زمین و در همین زمان و نه در آسمان و آخرالزمان.

اعضای دوستداران صهیون پی بردند که راه حل نه در همه زمین، بلکه در بخشی از آن که اروپای غربی باشد و مشخصا در میان ثروتمندان یهودی آنجاست. این گروه ها تلاش می کردند مشکل یهودیان اروپای شرقی را با اتکاء به خود و بدون تکیه بر دولت های غربی حل کنند؛ یعنی از طریق مهاجرت دادن هر یهودی که مایل به مهاجرت است به هر نقطه از جهان و اسکان او در آنجا؛ البته بعدها فلسطین [به عنوان مقصد مهاجرت] انتخاب شد.

جنبش دوستداران صهیون، مهم ترین نماینده گرایش صهیونیسم نفوذی است که با هرتزل به مخالفت برخاست. در اکتبر 1883، پینسکر ولیلینبلوم و 34 شخصیت یهودی در منزل پینسکر در ادیسا جلسه ای تشکیل دادند. شاید مشاغل مدعوین، چهره ای از ساختار طبقاتی گروه را به دست دهد؛ نیمی از آنان تاجر بودند و در میان ایشان یک بانکدار، یک بورس باز، چهار پزشک و داروساز و حاخام اعظم ادیسا نیز حضور داشتند.

اعضای این جلسه می دانستند که ثروتمندان یهودی اروپای شرقی با آنان مخالفت خواهند کرد (چون طرفدار ادغام و همانند شدن بودند)؛ لذا تصمیم گرفتند که به طبقه متوسط رو بیاورند.

در ماه نوامبر (1884) اولین کنفرانس جنبش دوستداران صهیون با پی گیری پینسکر در شهر کاتوویچ برپا گردید و 35 نماینده از جمعیتهای دوستداران صهیون در روسیه و اروپا در آن حاضر شدند.

در این کنگره پینسکر در سخنرانی خود از کمک به مهاجران یهودی "در هر کجا" سخن گفت و خواستار تأسیس جمعیت مونتفیوری برای پیشبرد کشاورزی به شکل خاص در میان مهاجران فلسطین شد. پینسکر تمام تلاش خود را به کار بست تا از هرگونه پوشش قومی دوری کند تا باعث ترس و نگرانی یهودیان غربی که خواستار کمک آنان بود، نشود؛ "... فکر دولت یهود... هنوز دور از دسترس است و مستلزم تلاشی خارج از توان نسل ماست؛ تلاشی که به ویژه در کشورهای پیشرفته [اروپای غربی ]بسیار مشکل است". شاید پینسکر از پدید آمدن تنش میان دولت عثمانی و مهاجران صهیونیست نیز می ترسید.

در این کنفرانس، کمسیون مرکزی که متشکل از 19 عضو بود برای نظارت بر فعالیت دوستداران صهیون و اتحاد بین نیروها و فعالیتشان در خارج و داخل فلسطین تصویب شد. و همین طور دکتر پینسکر برای ریاست کمسیون مرکزی انتخاب گردید و یک شاخه از کمسیون که تابع کمسیون مرکزی بود،در ورشو تشکیل شد و مهمترین نتیجه ای که این کنفرانس گرفت در مورد راههای تضمین کننده برای تقویت آبادیهای مهاجرنشین صهیونیستی داخل فلسطین و بالا بردن حجم پشتیبانی مالی از آن و وحدت صفوف جنبش دوستداران صهیون و برپایی روابط حسنه با نیروهای ترکیه بود و آن کنفرانس برای اجرای این هدف، کنفرانسی را تشکیل داد به نام "انجمن مونتفیوری" به مناسبت گذشت 100 سال از تولد "موشید مونتفیوری" که ایده اش تشویق کشاورزی بین یهودیان و همچنین تشویق سکونت یهودیان در فلسطین بود.

از بیانیه هایی که این کنفرانس صادر نمود ارسال هیأتی به فلسطین بود جهت بررسی اوضاع آبادیهای یهودی نشین و بحث پیرامون راههای پشتیبانی از آنها و سعی و تلاش در جهت اینکه حکومت عثمانی شرایطی که منجر به عدم ورود مهاجران یهودی به فلسطین می شود را لغو کند، کمسیون مرکزی دوستداران صهیون جنبشی مبنی بر وحدت صفوف دوستداران صهیون انجام داد و در نتیجه تعداد جمعیتهایی که به این جنبش پیوست در بین ماههای اول سال 1885 به 55 گروه و انجمن افزایش یافت که 51 انجمن داخل روسیه که تعداد اعضای آنها به 8500 عضو و همین طور 4 انجمن در خارج که اعضا تمام این انجمنها و گروهها نزدیک به 14 هزار عضو می رسید.

این تعداد جمعیت، گذشته از اختلافاتی بود که بین مذهبی ها و غیرمذهبی ها در درون آن جنبش وجود داشت و منجر به تضعیف یا ازدیاد تأثیر و نفوذ "روچیلد" در فعالیتهای اسکان یهود در فلسطین می گردید.

کنفرانس دوم جنبش دوستداران صهیون در شهر "دروسکینک" در ماه ژوئن ماه 1887 تنها با حضور نمایندگان 30 انجمن از انجمنهای این جنبش در روسیه منعقد گردید.

در آن کنگره اختلافاتی نیز بین جوانان غیرمذهبی نظیر "مناخیم اوشکین" و "م. دیزنجوف" و دیگران و بین مذهبی ها که در ـ رأس آنها خاخام شموئیل، موهیلیفر (1898 از 1824) که یکی رهبران این جنبش در روسیه و بنیان گذار صهیونیست مذهبی است بروز کرد.

جناح مذهبی در برکنار کردن پینسکر ناکام ماند، اما موفق شد در انتخابات، سه حاخام که از آنها می توان "موهیلیفر" و اعضایی که در کمسیون مرکزی بودند، نام برد را انتخاب نماید.

سه حاخام را به عضویت کمیته اجرایی برسانند. مصوبات این کنگره با مصوبات کنگره قبل تفاوتی نداشتند.

این کنفرانس مقرر نمود؛ مادامی که عملیات تأسیس مستعمرات و شهرکهای یهودی نشین پیشین در آنجا صورت می گیرد شهرکهای جدیدی در فلسطین برپا نشود. همچنین به برپایی مکانی در فلسطین برای خرید اراضی فلسطینیان و ارائه برخی خدمات برای مهاجران و هموطنان صهیونیست، توصیه شده بود.

بعد از آن جریان جنبش دوستداران صهیون تضعیف گردید و اختلاف میان دو گروه در سال های 1888 و 1889 گسترده تر شد؛ چرا که این سال در تقویم عبری، سال شنبه ای بود و کشت بر روی زمین در سال های شنبه ای جایز نیست، اما مهاجران همچنان زمین خود را می کاشتند.

کنفرانس سوم آن در "وین" در آبان ماه در اوت 1889 منعقد گردید. در آن کنفرانس اکثریت به نفع مذهبی ها بود و رهبری جدید جنبش انتخاب شد که حاخام موهیلیور از بارزترین اعضاء آن بود. این امر سکولارها را ناگزیر از تأسیس گروه مخفی بنی موسی (با تقلید از لژهای فراماسونری) کرد.

نمایندگی مذهبی ها و نفوذشان در درون جنبش گسترش یافت به طوری که برخی از رهبرانغیرمذهبی از تفسیر و تعبیر فرهنگی و دینی دیگری در رابطه با خود بحث می کردند.

در این زمینه اثر تزوی جینز برج (1927ـ1856) معروف به "آحاد هاعام" که اولین مقاله اش تحت عنوان "این آن راه نیست" منتشر شد چهره بازی بود. و در آن مقاله دیدگاه رهبران دوستداران صهیون را به خاطر اوضاع مستعمرات یهودی در فلسطین مورد انتقاد قرار داد و آن جنبش را به عنوان یک دیدگاه غیرواقعی توصیف نمود. و به تقویت و به آنچه که پیروزی ملت با خانواده اش در سرزمین اجدادیش بدون هیچ اهمیتی به خوشبختی و سعادت فرد" نام نهاد دعوت نماید و پیام داد که ضرورت اصلاح یهود در مهاجرت همانند مقدمه ای برای نجات آن مردم است.

عقاید او جنجالهای شدیدی بین رهبران جنبش دوستداران صهیون و اندیشمندانش برای مخالفت با نظریات و دیدگاههای آن جنبش برانگیخت، اما "آحاد هاعام" به سمت عمل متوجه شد و انجمنی را بنیاد نهاد به نام ("بنی موشیه" فرزندان موسی) در مارس 1889 برای تقویت روحیه ملی بین یهودیان هاعام ریاست آن را به عهده گرفت و به شدت به کار فرهنگی یهودیان در جهان اولویت داد. این انجمن در آن راهی که به آن متمایل می شد موفق نشد و در سال 1897 منحل گردید.

در این مرحله اختلاف پیرامون اولویتها، دور می زد، زیرا داعیان حرکت عملی فعالیت اسکانی مستقیم را تأیید می کردند، و زمانی که فرهنگیان ضرورت فعالیت فرهنگی را به عنوان مقدمه ای برای اسکان و نه مرحله بعد از آن می دیدند و دوستداران صهیون انجمنهایی برای احیاء و انتشار زبان عبری پایه ریزی کردند و مجلات ادبی منتشر نمودند. همان طور که جمعیت "بنی موشیه" در سال 1893 چاپخانه "احیاساف" را جهت انتشار در ورشو تأسیس کرد، تعدادی از کارهای ادبی را نیز منتشر نمود ومجله عبری که به نام (هاشیلواج) را بین سالهای 1914 ـ 1896 منتشر ساخت و سپس به فلسطین منتقل شد.

جنبش دوستداران صهیون در اواخر فوریه ماه 1890 به طور رسمی موفق به گرفتن اجازه از دولت روسیه برای انجام فعالیت شد و در همان سال انجمنی معروف به "انجمن پشتیبان یهود و کشاورزان، صنعتکاران در سوریه و فلسطین" تأسیس شد. همچنین آن جنبش یک سمت رسمی برای فعالیت در جای جای روسیه اضافه نمود و نام "کمیته اودیسیه" را برای کمیته مرکزی اطلاق نمود که نسبت آن به شهر "اودیسا" می رسد و مقر اصلی جنبش دوستداران صهیون شود.

بعد از مدت کمی کنفرانس چهارم جنبش، در سال 1890 در شهر "اودیسا" روسیه و پس از به رسمیت شناخته شدن گروه از سوی رژیم تزاری، برگزار شد. این شناسایی به میانجی گری یک بارون روس یهودی انجام شد و گروه رسما "جمعیت کمک به مهاجران کشاورز یهودی و پیشه وران سوریه و فلسطین" نامیده شد.

در آن کنفرانس کمیسیون اجرایی جدیدی انتخاب شد و انتخاب "پینسکر" به عنوان رئیس جنبش تکرار گشت و خاخام ها به خاطر اسکان یافتگان یهودی در فلسطین که همگی به تعالیم شرعی یهود متعهد نبودند خشمگین شده و در آن کنفرانس حاضر نشدند و از زراعت سرزمینهایشان در فصول ـ کشاورزی به سال 5649 عبری (1889 "تبویر" 1890) که سال بود دست برنداشتند. (سال تبویر=یا بایرگذاری زمین زراعی) هر هفت سال یک بار جایز می باشد و بر یهودی متعهد به تعالیم دین یهود لازم است در خلال آن سالها از کشاورزی سرزمینش یا بهره برداری از میوه های آن، امتناع ورزد الاّ اینکه مبتنی بر فتوایی باشد که خاخام های مورد اعتماد در شرایط حادّ صادر می کنند.

پس از آنکه دولت عثمانی ممنوعیت مهاجرت و اسکان یهودیان را در فلسطین برداشت، جمعیت دفتری در یافا باز کرد.

کمیته اجرایی جدید دوستداران صهیون اقدام به فعالیت تشکیلاتی وسیع و جمع آوری مبالغ زیاد و ارائه کمکهای مالی به مهاجرین به فلسطین نمود و با آنان در خرید زمینها شریک شده و ایجاد کمیته اجرایی در یافا برای نظارت بر عملیات خرید اراضی زمینها و مهاجرت سکونت در آن اراضی را مقرر نمود، و آن جنبش در اواخر سال 1890 زئیوطیومکین را برای رهبری این کار فرستاد. طیومکین در هماهنگی عملیات خرید اراضی به صورت ویژه فعالیت نمود و توانست این فعالیت را فقط منحصر به کمسیون اجرایی دوستداران صهیون نماید، جز اینکه (روچیلد) با این جهت مخالفت نموده و همکاری با رهبران اسکان شدگان در فلسطین را با طیومکین که منجر به ترک فلسطین می شد نپذیرفت.

با ظهور هرتزل و برپایی سازمان صهیونیسم جهانی، بخش بزرگی از انجمنهای دوستداران صهیون و فعالیتشان به جنبش صهیونیستی پیوست. دوستداران صهیون فعالیتهای عملی خود را در برپایی مستعمرات ادامه دادند، و همین طور کمکهای خود را برای مدارس عبری و دیگر موارد تقدیم کردند.

چندی بعد میان رهبری جمعیت در روسیه و کمیته های محلی در فلسطین اختلاف افتاد؛ [به گونه ای که ]مثلاً برای خریدن اسب لازم بود که در چند کمیته درباره این موضوع بحث و گفتگو شود و موافقت نهایی نیز می بایست از روسیه برسد. کمیته ادیسا با طبیعت کارهای زراعی وطن گزین و نیز رابطه با اعراب آشنا نبود. مهاجران در برابر عثمانی ها به کلی احساس عجز می کردند، چون دولت عثمانی هیچ امتیازی به آنان نمی داد.

در سال 1900 هیأت ویژه ای از دوستدارانصهیون به ریاست (آحاد هاعام) برای گفت وگو در مورد وضعیت مستعمرات به آنجا مسافرت کرد، و در همان موقع هیأت دیگری به ریاست (بارون روچیلد) برای لغو سفارشات یهودیان در فلسطین وارد شد و تغییراتی در اداره امور مستعمرات صورت داد.

در سال 1891، دفتر یافا پس از تحمل زیان های سنگین و پس از آنکه اعراب موفق شدند صدای مخالفت خود را به گوش مقامات استانبول برسانند، بسته شد. جنبش [دوستداران صهیون ]ایجاد مهاجرنشین های تازه را متوقف کرد و تلاش خود را به کمک به مدارس عبری و مهاجرنشین های موجود، محدود نمود.

دوستداران صهیون کمکهایی برای مستعمرات ایجاد شده اعطا نمودند و تشویق و کمکهایی برای برپایی مستعمرات جدید دیگر نمودند، همچنین بسیاری از آنها به فلسطین مهاجرت کردند.

با این حال جمعیت برپا شدن بذر استعمار صهیونیستی وطن گزین در فلسطین نظارت داشت و در سال 1882، در پی خرید قطعه زمینی در ساحل دریا، در بندر یافا (طبیعت وطن گزین) و در نزدیکی اراضی بیابانی قابل خریداری در آینده برآمد (طبیعت توسعه طلبی). اما وقتی معامله به دلیل مخالفت والی [یافا] سر نگرفت، نایب کنسول انگلستان زمین را خرید و به نام خود کرد (قدرت امپراتوری حامی) و بر آن نام آبادی "ریشون لتسیون" گذاشته شد که عبارتی توراتی و به معنای "پیشتازان در صهیون" است (یهودی کردن مضمون اصلی صهیونیسم).

در همان سال، نماینده گروه های دوستداران صهیون اقدام به خرید اراضی و تأسیس مهاجرنشین "روش بینا" کرد (سنگ بنا). باز در همان سال اراضی متعلق به یک شهروند فرانسه خریداری و مستعمره "زمارین" ساخته شد. این کار با کمک "امیل فرانک" انجام گرفت.

امیل فرانک یهودی فرانسوی و نماینده یکی ازشرکت های کشتیرانی انگلیسی و در عین حال نایب کنسول آلمان و اتریش در اسکندریه بود. سومین مهاجرنشین نیز تأسیس شد و پس از آنکه بارون روچیلد تعهد کرد که برای کمک به مهاجرنشین مبلغی بپردازد (صهیونیسم وطنی)، مهاجرنشین را برای زنده نگاه داشتن یاد پدر بارون روچیلد "زخرون یعقوب" نامیدند. خرید زمین به کمک کنسول های غربی و از طریق استفاده از نفوذ غربی و امتیازات داده شده به اتباع دولت های غربی ادامه پیدا کرد.

همچنین مستعمرات "یسود هامعلا" در غرب دریاچه "حوله" در شمال فلسطین برپا شد، دوستداران صهیون سکونت در "بتاح تکفا" را تجدید نمودند.

همان گونه که گذشت، جنبش دوستداران صهیون یک جنبش مردمی و توده ای نبود؛ از همین رو جز در مهاجرت دادن چند صد یهودی، آن هم با هزینه زیاد، موفقیتی به دست نیاورد (در همان زمان میلیون ها یهودی به ایالات متحده مهاجرت کردند)؛ درآمدهای مالی جنبش نیز بسیار کم بود و بودجه آن (در بهترین برآورد) پنجاه هزار روبل (5 هزار لیره استرلینگ) بود. هزینه اسکان یک خانواده یهودی برابر با سه هزار روبل بود؛ یعنی جمعیت با تمام شعبه هایش نمی توانست بیش از بیست خانواده را در هر سال اسکان دهد.

این امر به یک خلل اساسی در دوستداران صهیون برمی گشت که همان نداشتن سازوکارهای عملی کردن طرح صهیونیستی، یعنی پشتیبانی امپریالیسم بود؛ خللی که جنبش صهیونیسم نیز بعدها به آن دچار شد و از طریق اعلامیه بالفور آن را پر کرد. دوستداران صهیون، بنابر عادت نفوذی ها، دست به دامن روچیلد شدند که در مدت بیست سال معادل 000,600,1 لیره استرلینگ هزینه کرده بود؛ در حالی که کل مبلغی که دوستداران صهیون هزینه کرده بودند فقط 87 هزار لیره بود؛ لذا عجیب نبود کهمیلیونر فرانسوی به تدریج سلطه و سیطره خود را بر مهاجرنشین های دوستداران صهیون تحمیل کرد و ساکنان این مهاجرنشین ها هم به مزدوران و نان خوران او تبدیل شدند که او را تیغ می زدند و بر نیروی کار ارزان عرب متکی بودند و تمام فکر و ذکرشان هم جمع کردن پول و مهاجرت به آمریکا بود (صهیونیسم سودگرا). به همین دلایل، مهاجران دوستداران صهیون در پیشاپیش طرفداران طرح آفریقای شرقی قرار داشتند.

وقتی کنگره اول صهیونیسم تشکیل شد (1897)، بیشتر گروه های دوستداران صهیون به کنگره پیوستند و به جناح موسوم به "جناح عملی" تبدیل شدند.

جنبش دوستداران صهیونیسم از سال 1906 تا 1919 به شکل مستقل به رهبری "اوسیشکین" به موجودیت خود ادامه داد؛ این دوره، دوره ای بود که صهیونیسم هماهنگ شکل گرفته بود و همزیستی و هماهنگی را در عین اختلاف امکان پذیر می ساخت. در سال 1920، دولت کمونیستی روسیه جنبش را منحل کرد.

به طور کلی، تاریخ جنبش دوستداران صهیون، کوچک شده و مینیاتور تاریخ کل صهیونیسم است. شاید اختلاف اساسی این دو، همان پی بردن جنبش صهیونیسم پس از هرتزل به ضرورت تکیه بر امپریالیسم غربی برای عملی کردن طرح صهیونیستی باشد؛ در حالی که دوستداران صهیون در ورطه توهم تکیه بر خود سقوط کرده بودند.

جناح ها و گرایش های متعددی در جنبش دوستداران صهیونیسم وجود داشتند که بعدها از مهم ترین جناح ها و گرایش های جنبش صهیونیسم شدند؛ از جمله گرایش عمومی به رهبری لیلینبلوم که فقط طرفدار تأسیس مهاجرنشین ها بود، بی آنکه بر پوشش خاصی [دینی یا سکولار یا...] اصرار داشته باشد؛ همچنین دو گرایش دیگر هم نماینده گفتماننژادی گروهی بودند: اولی جناح نژادی گروهی سکولار به رهبری آحاد هاعام و دیگری جناح نژادی گروهی دینی به رهبری "موهیلیفر". این دو جناح به رغم اختلافات ظاهری، همچنان با یکدیگر کار می کردند.

انجمنهای دوستداران صهیون برای برپایی مستعمرات صهیونیستی در فلسطین تا آخر مهاجرت اول در سال 1903 بالغ بر 87هزار لیره استرلینگ خرج کردند.

مآخذ:

  1. المسیری، عبدالوهاب: دایره المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، ترجمه مؤسسه مطالعات و پژوهش های تاریخ خاورمیانه، دبیرخانه کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین، جلد ششم، چاپ اول، پاییز 1382.
  2. المسیری، عبدالوهاب: موسوعة المفاهیم المصطلحات الصهیونیة، قاهره 1975.
  3. جریس، صبری: تاریخ الصهیونیة، ج 1، بیروت 1977.
  4. رزوق، اسعد: اسرائیل الکبری، دراسة فی الفکر التوسعی الصهیونی، بیروت 1968.