روچیلد، ادموند دو (1934-1845): تفاوت بین نسخهها
جز (۱ نسخه واردشده) |
نسخهٔ کنونی تا ۱۷ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۲۱:۱۹
ادموند دو روچیلد (Edmund de Rothschild) یکی از افراد بارز شاخه فرانسوی خاندان سرمایه دار یهودی روچیلد و یکی از پنج فرزند جیمز مایر دو روچیلد (1868-1792) بنیانگذار شاخه فرانسوی خاندان است. وی ابتدا بانکدار و گردآورنده آثار هنری بود. در سال 1868 ریاست بانک روتشلید در پاریس به او رسید. وی از اعضای هیات مدیره بانک ملی فرانسه بود به داشتن مجموعه های هنری و کمک به مؤسسات خیریه و علمی معروف بود. اهمیت او به خاطر مشارکتش در طرح های انتقال و اسکان یهودیان در فلسطین در اواخر قرن نوزدهم و سال های آغازین قرن بیستم است.
ادموند جیمز روچیلد ابتدا در سال های هشتاد قرن نوزدهم به قضیه یهودیان یدیشی و اسکان یهودیان در فلسطین پرداخت. در این دوره به دنبال شکست و ناکامی مدرنیزاسیون در اروپای شرقی و سپس توقف آن شمار زیادی از یهودیان اروپای شرقی به اروپای غربی و ایالات متحده و دیگر کشورهای مهاجرپذیر سرازیر شدند. [در این زمان] روچیلد و دیگر ثروتمندان همانند شده اروپا با شور و شوق و انگیزه فراوان به طرح صهیونیستی روی آوردند؛ این بدان سبب بود که آنان از پیامدهای سرازیر شدنیهودیان اروپای شرقی با فرهنگ خاص (و به نظر آنان عقب افتاده) یدیشی و با سنت های محافظه کارانه آشکارا یهودی شان به اروپای مرکزی و غربی، دلواپس و نگران بودند.
رسیدن این یهودیان یدیشی به منزله در خطر افتادن جایگاه اجتماعی و طبقاتی آنان بود و در نتیجه به چیزی روی آوردند که ما آن را "صهیونیسم وطنی" می نامیم؛ یعنی تلاش یهودیان همانند شده غربی برای اسکان دیگر یهودیان (نوعا شرق اروپایی) در فلسطین. روچیلد خود به طرزی هوشمندانه این تناقض را بیان کرده است؛ وقتی از او سؤال شد که اگر دولت صهیونیستی تأسیس شود مایل به پذیرفتن چه منصبی است؟ جواب داد: "طبعا سفیر این دولت در پاریس".
در ابتدای امر روچیلد صهیونیسم سیاسی هرتزل را تأیید نمی کرد و اولین دیدار آنها در پاریس در سال 1896 با سردی و بی علاقگی انجام شد؛ حتی روچیلد معتقد بود هرتزل چیزی جز یک اشنور نیست؛ یعنی گدایی مثل هزاران گدا که از اروپای شرقی به اروپای مرکزی و غربی سرازیر شده اند. همچنین روچیلد بر این باور بود که طرح صیهونیستی، طرحی غیرعملی است و فلسطین نمی تواند پذیرای مهاجرت های بزرگ یهودیان باشد. او اعتقاد داشت که به رغم احتیاج سلطان عثمانی به پول، او هرگز فلسطین را به صهیونیست ها نخواهد داد تا دولتی را در آن تأسیس کنند و به دادن وعده های مبهم و تو خالی و بی ارزش اکتفا خواهد کرد.
از سویی دیگر سلطان عثمان از آن نگران است که برپایی دولت یهود احساسات ضدیهودی را برانگیزد و به درخواست اخراج یهودیان را مناطقی که در آن زندگی می کنند، بینجامد. به تمام این دلایل، روچیلد ترجیح می داد که مهاجرت و اسکان در فلسطین شکلی آرام و تدریجی داشته باشد. اما با توسعه مهاجرت و اسکان یهودیان در فلسطین، که تحت نظارت روچیلد قرار داشت و موفقیت طرح های مختلفی که روچیلد در فلسطین برپا کرد،رابطه اش با سازمان جهانی صهیونیسم استوار شد؛ به ویژه پس از جنگ جهانی اول که روچیلد از نفوذش برای جلب موافقت فرانسه با اعلامیه بالفور و سرپرستی انگلستان بر فلسطین، استفاده کرد.
همچنین اسکان یهودیان در فلسطین بعدی سیاسی نیز داشت. روچیلد با منافع سرمایه داری امپریالیستی فرانسه مرتبط بود و این سرمایه داری می خواست حوزه نفوذ خود را در شرق گسترش دهد و فکر و ذهنش سخت مشغول مرده ریگ مرد بیمار اروپا (دولت عثمانی) بود. طرح صهیونیستی در نهایت امر بخشی از نقشه و برنامه تجزیه امپراتوری عثمانی به شمار می رفت.
فعالیت و توجه روچیلد به پدیده مهاجرت و اسکان یهودیان در فلسطین از آن زمان آغاز شد که جنبش دوستداران صهیون که در آن دوره کارهای مهاجرت و اسکان در فلسطین را اداره می کرد، برای دریافت کمک های مالی به او روی آورد؛ در آن دوره جنبش دچار مشکلات مالی شدیدی شده بود. عملاً نیز اگر کمک های روچیلد نبود، ادامه کار و زندگی مهاجرنشین های اولیه ای که در فلسطین برپا شده بود، ناممکن می شد؛ در فاصله سال های 1883 تا 1899 میزان کمک های مالی او به مهاجران به حدود 1600000 لیره استرلینگ رسید، در حالی که میزان سرمایه گذاری جنبش دوستداران صهیون فقط 87000 لیره استرلینگ بود.
در اواخر سال 1883، روچیلد زمینی در فلسطین خرید تا در آن یک مهاجرنشین کشاورزی نمونه بسازد که نام مادرش را بر آن نهاد؛ همچنین چندکارگاه صنعتی در رشته های شیشه گری و روغن زیتون کشی و کارخانه آرد در حیفا و چند کارخانه فراوری نمک در عتلیت، برای مهاجران صهیونیست تأسیس کرد. افزون بر این در تأسیس کارخانه برق فلسطین در سال 1921، سرمایه گذاری کرد، اما مهم ترین رشته صنعتی و گسترده ترین آنها [در فلسطین ]که به دست روچیلد پایه گذاری شد، صنعت تولید شراب بود که وی سعی داشت این صنعت را به صنعت تولید شراب در فرانسه که در دست روچیلدها بود، مرتبط کند.
میزان نظارت روچیلد و حمایتش از مهاجرنشین ها به حدی رسید که به او لقب "ابوالیشوو" یعنی پدر مهاجرنشین صهیونیستی دادند. وقتی هم که عده ای از مهاجران صهیونیست با او مخالفت کردند، "لئوبنسکر" به آنان هشدار داد که "کلیدهای مهاجرنشین صهیونیستی در پاریس است". روچیلد، مهاجرنشین ها را از طریق دستگاه اداری که کارمندان آن فرانسویان یهودی و غیریهودی بودند اداره می کرد. این عده بر کمک های مالی روچیلد و سرمایه گذاری ها نظارت داشتند و در زمینه مسائل کشاورزی، متخصص در اختیار مهاجران می گذاشتند. این نظارت اداری بر مهاجرنشین ها مشکلات و انتقادهای زیادی را موجب شد.
این مشکلات، ناشی از بروز اختلاف میان مهاجران از یک سو و کارمندان فرانسوی از سوی دیگر بود. همین موجب شد که رهبران دوستداران صهیون و رهبران مهاجرنشین ها در سال 1901 از روچیلد بخواهند که به این سیستم نظارتی پایان دهد. روچیلد در سال 1899 اداره طرح های خود را در فلسطین به عهده جمعیت وطن گزینی یهودی گذاشته بود و برای آنکه این جمعیت از نظر مالی متکی به خود باشد، مبلغ چهار میلیون فرانک به عنوان سرمایه اولیه به جمعیت کمک کرد.
در سال 1917 پس از صدور اعلامیه بالفور گرایش او به جنبش صهیونیسم بیشتر شد به گونه ای که چند سال بعد یعنی سال 1924، روچیلد هیأت وطن گزینی یهودی در فلسطین را تأسیس کرد که پسرش جیمز آرماند (1957-1878) بر آن ریاست داشت.
روچیلد از طریق همین هیأت بیش از 30 مهاجرنشین در همه مناطق فلسطین تأسیس کرد ومیزان سرمایه گذاری های او در طرح ها تا بعد از سال 1900 به حدود هفت میلیون فرانک طلا رسید.
در کنار این طرح های اقتصادی، دامنه فعالیت های روچیلد به زمینه تعلیم و آموزش نیز کشیده شد و در سال 1923 به مدارس مهاجرنشین صهیونیستی، که در آن زمان با بحران مالی روبه رو بودند، کمک مالی کرد. همچنین روچیلد به حیم وایزمن با پرداخت هزینه لازم برای تأسیس دانشگاه عبری در قدس، کمک کرد. در سال 1929، روچیلد به ریاست افتخاری آژانس یهود انتخاب شد؛ این آژانس چند سال پیش از این تأسیس شده بود.
بدون تردید، کمک های روچیلد و دیگر ثروتمندان یهودی به جنبش صهیونیسم، صرف نظر از انگیزه ها و مقاصد و منافع شخصی آنها، مسأله ای اساسی و مهم بود؛ اگر نبود این کمک ها در هیچ جنبش و حرکتی شکل نمی گرفت و سازمان نمی یافت و نمی توانست در سرزمین فلسطین ریشه بدواند.
روچیلد الگوی تکرارپذیری است با معانی و نکات عمیق:
1. او از یهودیان غربی بود که حرکت و پویایی اجتماعی را محقق کرد و به رأس هرم جامعه رسید. سپس یهودیان یدیشی گروه گروه از اروپای شرقی به اروپای غربی آمدند و جایگاه موقعیت طبقاتی یهودیان غربی را در خطر انداختند؛ از این رو یهودیانجهان غرب به صهیونیسم وطنی روی آوردند.
2. حمایت روچیلد از طرح صهیونیستی نشان دهنده هویت یهودی یا سرشت یهودی او نبود، بلکه فقط نمایانگر وابستگی و تعلق کامل او به فرهنگ و تمدن غرب و تشکیلات استعماری غربی بود. همین طور، صهیونیسم او نیز تعبیری از بستگی و تعلق غربی او و ادغام و همانند شدن وی با فرهنگ غرب بود. طرح صهیونیستی هیچ چالشی با طرح استعماری غرب نداشت. صهیونیسم جزئی از کل استعمار غرب بود. روچیلد که در ابتدای کار با طرح صهیونیستی مخالف بود، بعدا از حامیان و طرفداران این طرح شد. این مخالفت و پس از آن تأیید و حمایت، مبتنی بر بستگی و تعلق او به ساختار تمدن و فرهنگ غرب و در واقع تلاشی برای خدمت به منافع غرب بود.
3. روچیلد از طرح صهیونیستی پشتیبانی می کرد، اما هدف از این پشتیبانی، مستقل دانستن این طرح نبود. همه راه ها به لندن و پاریس ختم می شد؛ حتی اتکای این طرح به غرب زیاد و زیادتر گشت و عاقبت نیز راه آن به واشنگتن منتهی شد.
مآخذ:
- المسیری، عبدالوهاب: دایره المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، ترجمه مؤسسه مطالعات و پژوهش های تاریخ خاورمیانه، دبیرخانه کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین، جلد ششم، چاپ اول، پاییز 1382.
- غلامحسین مصاحب: دایره المعارف فارسی، جلد 1، ص 1109 چپ دفتر دائره المعارف با همکاری موسسه انتشاراتی فرانکلین تهران فروردین 1345.