مدرسه اسرائیلی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل
 
جز (۱ نسخه واردشده)
 
(بدون تفاوت)

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۷ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۲۱:۲۹


مدرسه از مهمترین وسایل، در تحقیق هدف صهیونیستی در فلسطین اشغالی است. درون چرخه های آن ایجاد جوان اسرائیلی و پرورش او بر پایه اهداف رژیم اسرائیل تحقق می یابد. همچنانکه در همین حصارهای مدرسه است که او برای مرحله بعد، یعنی مرحله جنگ به خاطر تحقق این اهداف، آماده می شود. بر این اساس مربیان صهیونیسم تأکید کرده اند که نقش مدرسه اسرائیلی نقش تلقین معلومات نیست، بلکه محققا نقش تربیت و خلق فرهنگ مرتبط با آرمانهای ملی است. "دیوید ساچر" در سال 1917 نوشت:

"ما به تأسیس مدرسه در فلسطین، فقط به عنوان وسیله آموزش تعدادی از دانش آموزان یهودی نگاه نمی کنیم. بلکه افق دیدگاه ما از آن فراتر است. به درستی مدرسه سمبل رسالتی عظیم در تربیت خویشتن خویش است و این رسالت به روش ماست. مدرسه سمبل بازسازی نسلهای ما برپایه ملیت است که به دوام ملت و قوم ما در آینده نوید داده است.

اگرچه تقریبا همه دولتها و تحقیقا همه مربیان بر ضرورت اینکه مدرسه باید از نقش تلقین معلومات پا فراتر بگذارد و نیز به ضرورت تکامل فرایندهای تربیتی تأکید کرده اند. اما این امر در رابطه با اسرائیل با عمق و پافشاری بیشتری آشکار می شود. زیرا اسرائیلیها تأکید می کنند که انتظار از مدرسه اسرائیلی بیشتر از همانندهایش در کتورهای دیگر است. به همان گونه که مربیان اسرائیل می گویند: که نمی تواند بر پایه فرهنگخانه بنا شود، بلکه در اکثر اوقات از آن خواسته می شود تا فعالیتهای فرهنگی و بازپروری کودکان را به وضعی انجام دهد که عادات و تربیت گذشته آنها را نقض کند. تا خلق ملت واحد با زبان واحد و ارزشهای واحد تحقق یابد.

الف ـ نظام گرایشها:

این مأموریت که برعهده مدرسه اسرائیلگذاشته شده است، دست اندرکاران حکومت اسرائیل را بر آن داشته است تا به منظور دستیابی به یکپارچگی در نظام آموزشی، مرکزیت در آموزش و کنترل در سطح گسترده ای به ویژه در دوره تعلیمات اجباری دایمی یهودیان به اسرائیل و اسکان در آن و شرایط استثنایی داخلی آن که اسرائیلیها بدون وجود الگو یا منتهای فرهنگی یا اجتماعی ثابت در آن به سر می برند آن را تغییر می دهد و دگرگون می سازد.

کنترل دولت به نظام آموزشی اسرائیل، از سال 1951 با صدور قانون آموزشی رسمی شروع می شود. اما این قانون با سال 1952 به اجرا در نیامد. نظام آموزش یهودی در فلسطین در سالهای قبل از 1951 به "نظام گرایشها" شناخته می شود. مدارس یهودی تابع یکی از گرایشهای سه گانه "گرایش دینی"، "گرایش کارگری اشتراکی" و "گرایش عمومی" بودند. مدارس تابع این گرایشها مستقل بودند و از جهت تعیین معلم تنظیم برنامه و مدیریت از استقلال کامل برخوردار بودند.

مدارس گرایش عمومی از مدارس دو گرایش دیگر قدیمی تر بوده. و فعالیت آن از سالها پیش، قبل از جنگ جهانی اول آغاز گردیده است. علی رغم اینکه برپاکنندگان این مدارس ضد دین نبودند، اما از تمدن غربی تغذیه می شدند و نفی کنندگان تستهای یهودی و زندگی و زندگی دیاسپورا بودند. اینان چنین عقیده داشتند که بازگشت به فلسطین به اندازه ای که ضرورت رستاخیز ملی است. اشتیاق و آرزوی دینی نیست. به این خاطر در این مدارس تورات تدریس می شد. اما از تدریس تلمور خبری نبود.

تورات نیز به صورت امروزی و نوین تدریس می شد. به گونه ای که این وضع روتشیلر را در هنگام بازدیدش از فلسطین مبهوت ساخت.

اما بسیاری از شهروندان از این گرایش راضی نبودند، آنها می خواستند فرزندانشان علاوه بر درسهای جدید مثل ریاضیات، علوم، و غیره مناسک و مراسم یهودی و شعار دینی را نیز بیاموزند. و لذا در سال 1904 مدرسه دینی ایجاد گردید که علاوه بر علوم جدید تورات، تلمود و شعائر یهودی نیز در آن تدریس می شد. طولی نکشید که این مدارس گسترش یافت. از جمله عواملی که به تقویت این نوع مدارس کمک کرد مصارف شدن آن با تأسیس حزب دینیمزراحی (نک: احزاب اسرائیل) در درون حرکت صهیونیسم بود. کمیته اجرایی جنبش صهیونیسم در سال 1920، این گرایش را به رسمیت شناخت. همچنین برخی از مدارس دینی به حزب "اگودات اسرائیل" که یک حزب دینی افراطی تر از مزراحی است وابسته بودند.

اما مدارس گرایش کارگری اشتراکی با تأسیس آبادیهای اشتراکی و تعاونی که به نام "کیبوتز" (نک: کیبوتز) و موشاو (نک: موشاو) مشهورند آغاز شد. تعداد این نوع مدارس تا سال 1920 از 5 مدرسه تجاوز نمی کرد و همه آنها روی هم تقریبا 50 شاگرد را در برمی گرفتند. اما طولی نکشید که این مدارس گسترش یافت و تعداد آن با پایان گرفتن قیمومیت انگلیس از تعداد مدارس گرایشهای دیگر بیشتر شد. و این مرهون پشتیبانی "هیستادروت" بود. (نک: هیستادروت)

ب ـ قانون آموزش رسمی:

بر این دسته بندیها، به ویژه با شدت گرفتن رقابت بین احزاب صهیونیستی، خطرهای متعددی مترتب شد. به این دلیل حکومت اسرائیل در سال 1951 قانون آموزش رسمی را ابلاغ کرد. این قانون بر محدود کردن آموزش به دو نوع و اینکه دولت آنها را بدون ارتباط به هیچ حزب یا جمعیت خارج از حکومت ارائه می کند، تصریح دارد. نوع اول آموزش رسمی مدنی (پالائیک) و نوع دوم آموزش رسمی دینی نامیده می شوند. تفاوت این دو آموزش این است که نوع دوم مشتمل بر مواد درسی دینی بیشتری نسبت به نوع اول است. افزون بر آن به مواد درسی غیر دینی نیز رنگ دینی می زند. علی رغم اینکه آموزش دینی همانند آموزش مدنی تابع وزارت معارف و فرهنگ است. اما در داشتن بازرسان و آموزگاران ویژه مستقل از آموزش مدنی است. اولیاء نیز در فرستادن فرزندان خود به یکی از دو نوع مدرسه آزادند.

همچنین قانون، وجود مدارس غیر رسمی را منوط به اجرای دو شرط وزارت می پذیرد اول اینکه صلاحیتهای حرفه ای و درجه تحصیلات آموزگاران آن مدارس به گونه ای برابر با درجه تحصیلات آموزگاران دولتی باشد. دوم اینکه باید زبان تدریساین مدارس، زبان عبری باشد. افزون بر اینکه مدارس یادشده به اجرای 75 درصد از برنامه رسمی دولت ملزم هستند.

به این ترتیب درمی یابیم که نظام گرایشها تماما ملغی شده است. بلکه فقط گرایشها تابع حاکمیت دولت ـ که در وزارت معارف و فرهنگ متبلور است ـ گرایشی مستقل و متکی به خود شمرده می شوند. علی رغم اینکه این مدارس از چهارچوب اهدافی که قانون آموزش رسمی معین می کند فراتر نمی روند، اما در اجرای آن به ویژه تا آنجا که به پیشگامی و کار کشاورزی مربوط است، افراط به خرج می دهند. بنابراین می توان قانون را فقط یک گام در راه تحقق یکپارچگی در آموزش اسرائیل در نظر گرفت.

علی رغم اینکه قانون مربوط به دوره آموزش اجباری است ـ که از سن 5 سالگی شروع و تا آخر کلاس هشتم ادامه می یابد ـ و شامل دبیرستان که به دلیل غیردولتی بودن تا حدی برخوردار از آزادی است، نمی شود. اما وزارت معارف و فرهنگ، اقدام به افزایش قدرت خود در کنترل آموزش دبیرستانی از طریق به اجرا در آوردن طرح برنامه واحد برای دوره دبیرستان کرده است. اگرچه وزارت معارف و فرهنگ، مدارس مختلف را به طور مستقیم عبور نمی کند، اما آنها را به صورت غیرمستقیم و از طریق اجرای امتحانات "بگروت" (پایان دوره دبیرستان) طبق برنامه وزارت معارف مجبور به پذیرش شرایط خود می کنند. پرواضح است که موفقیت در این امتحان شرط پیوستن به مؤسسات آموزش عالی است.

از جهت دیگر، علی رغم اینکه قانون، آموزش اجباری را مسئولیت مشترک بین وزارت معارف و مقامات حکومت محلی قرار می دهد. اما مسئولیت این قدرتهای محلی از حد محافظت ساختمانها، اسباب و اثاثیه و لوازم اداری تجاوز نمی کند. اما آنچه در داخل مدرسه جریان دارد، زیر نظر وزارت معارف است. این وزارت است که برنامه ریزی می کند. مواد درسی را تصویب می نماید و موافقت با کتب درسی به عهده آن است و نیز همین وزارت است که به اقداماتی در زمینه تجارب تربیتی دست می زند. به علاوه بر آن آموزگاران و بازرسان، کارمندان دولتبه حساب می آیند و حقوق خود را از دولت می گیرند. همچنین پرداختن به تبلیغات حزبی در داخل مدرسه برای آموزگاران ممنوع شده است.

همین قانون اهداف آموزشی را که در فصل پیش یادآور شدیم، معین کرده است. تدوین این اهداف، پیروزی گرایش کارگری در رژیم صهیونیستی قلمداد شد. به ویژه که این گرایش، از آغاز تأسیس اسرائیل تا سال 1977 یک گرایش عمده در حکومت اسرائیل بوده است.

ج ـ تعلیم و تربیت در دوره کودکی:

قانون آموزش اسرائیل، کودکستان را بخشی از دوره تعلیمات اجباری قرار داده است. به این دلیل اسرائیل در زمره کشورهایی قرار می گیرد که بیشترین عنایت را به کودکی دارند. چراکه سن تعلیمات اجباری در اسرائیل از 5 سالگی آغاز می شود و نه از 6 سالگی ـ که در حال حاضر در بیشتر کشورهای جهان رایج است ـ و شاید سن تعلیمات اجباری کاهش داده شود و از سه سالگی آغاز گردد. اما سن تعلیمات اجباری در کیبوتزها از آغاز ولادت شروع می شود. به سبب انبوه مهاجرت یهودیان به ویژه در سالهای اول پس از تأسیس دولت و اینکه بسیاری از اولیاء از یک سو به طور کامل با زبان عبری آشنا نبودند و از دیگر سو با الگوی زندگی یهودی همنوایی نداشتند. اسرائیل ناچار به کاهش سن تعلیمات اجباری شده است. چراکه در چنان جوی موقعیت خانوادگی ای که مکمل نقش مدرسه برای کودک باشد در دسترس نیست.

در اسرائیل کودکستانهای گوناگونی وجود دارد. یکی از آنها کودکستانی است که به نام "کودکستان عمومی" شناخته می شود. 5 ساعت در روز، از ساعت هشت صبح تا یک بعدازظهر، باز است و این نوع بیشتر از همه رایج است. در بعضی از روستاها این نوع از کودکستانها فرزندان 5 و 6 ساله (یعنی دوره آموزشهای اولیه) را نیز در برمی گیرد.

همچنین کودکستانهای تمام وقت دیگری نیز وجود دارد که در آن واحد هم کودکستان هستند و هم کودک. کودکان به طور پیوسته تا ساعت 4 بعدازظهر در آن به سر می برند و در خلال این مدت از سه وعدهغذا برخوردار می شوند. نوع سومی از این کودکستانها وجود دارد که به کودکانی اختصاص یافته است که به علل متعدد، دوری آنها از خانواده هایشان ضروری است. این کودکستانها به غیر از کودکستانهای کیبوتز است.

در کودکستانها برنامه یا آموزش صوری وجود دارد ـ بلکه انحصارا در آنها تمایلات عمومی نسبت به انواع کارهای مورد رغبت به چشم می خورد. هدفی که در ضمن این کارهای مطلوب کودکان دنبال می شود، تربیت جمعی، اجتماعی، عاطفی و عقلی کودک و ایجاد اعتماد به نفس، استقلال شخصیت، بیان آزادانه مافی الضمیر و احساس وابستگی به زمین، زبان و فرهنگ جدید است. این اهداف از خلال برنامه های گوناگونی که مشتمل بر بازی آزاد ـ حرکت و فعالیت، نقاشی، رنگ آمیزی، آوازخوانی، موسیقی و قصه گویی است دنبال می شود. به علاوه بر توجه به گیاهان و حیوانات برای پیوند کودکان به زراعت و نیز بر مسافرتها به منظور ارتباط دادن کودکان با شهر تأکید می کنند. همچنین بر سنتهای یهودی و تاریخ یهود توجه خاص دارند و از تعطیلات و اعیاد یهودی برای این مقصود بهره می گیرند.

د ـ دوره تعلیمات اجباری و دبیرستانی:

در حالی که دوره کودکستان به پایان می رسد و کودک به مدرسه راه می یابد، برنامه ها و فعالیتهایی شروع می شود که کارش تعمیق احساساتی است که در مرحله قبل کسب کرده و مشخصا تعمیق آگاهی او به اسرائیلی بودن و به نقشی است که برای اجرای آن آماده می شود. علی رغم اختلاف الگوهای آموزشی ای که بین الگوی دینی و الگوی لائیک، مدارس کیبوتز و مدارس غیر رسمی وجود دارد. به علت کنترل دولت، حد بالای یکپارچگی نیز به چشم می خورد. و به طور کلی حداقل نسبت به 75 درصد از برنامه دولتی، اجبار وجود دارد. گذشته از اینکه وزیر معارف حق دارد هنگامی که ضروری دید نسبت معینی از مواد را که از 25 درصد تجاوز نمی کند، به برنامه اضافه کند.

در جدولهای زیر چگونگی توزیع مواد درسی، در بعضی از کلاسهای ابتدایی و دبیرستانی نشان داده شده است.

%%%محل جدول%%%

%%%محل جدول%%%

مآخذ:

  1. بشور، منیر و الشیخ، خالد: التعلیم فی اسرائیل، مرکز الابحاث الفلسطینیة، بیروت، 1969.
  2. عطاری، عادل توفیق: التربیة الیهودیه فی فلسطین المحتله و "الدیاسبورا"، مؤسسه الرساله، بیروت 1980.
  3. Sacher, David: zionism and the Jewish future; London 1917.
  4. Teibawi, A.L: Arab Education in Mandarory palestine; London, Luzac and company LTD. 1965.
  5. Kleinberger, Aharon, F: Society, progress and Israel; London Pergman press 1969.
  6. Smilanski, Moshe; Child and Youth welfare in Israel; Jeruslem, Henrietta szold Institute, 1960.