لهستان، تاریخ صهیونیسم: تفاوت بین نسخهها
جز (۱ نسخه واردشده) |
|
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ کنونی تا ۱۷ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۲۱:۲۹
نمی توان از یک تاریخ همگون و یکنواخت درباره کل لهستان سخن گفت. جنبش صهیونیسم در هر بخش از لهستان به تاریخ کشوری که آن بخش [از لهستان] بدان وابسته بود، مرتبط است؛ بدین معنا که [مثلاً] یهودیان بخش آلمانی لهستان تحت تأثیر دیدگاه های همگون و همانندسازی آلمانی، با صهیونیسم مخالف بودند. بنابراین، بحث درباره تاریخ صهیونیسم در لهستان را به دو مرحله تقسیم می کنیم: مرحله اول شامل تاریخ صهیونیسم در لهستان تجزیه و اشغال شده؛ و مرحله دوم شامل تاریخ صهیونیسم در لهستان مستقل. مرحله اول، خود به سه بخش تقسیم می شود تا به تاریخ صهیونیسم در هر بخش از بخش های لهستان پرداخته شود.
محتویات
مرحله اول: لهستان تجزیه و اشغال شده:
1ـ صهیونیسم در بخش آلمانی:
در ابتدای قرن بیستم شمار یهودیان بخش آلمانی لهستان از 50 هزار تن بیشتر نبود که همه آنان تحت تأثیر تفکر ادغامی و همگونی رایج میان یهودیان آلمان بودند و به یهودیت توجه زیادی نداشتند. از این رو، به شدت با صهیونیسم مخالف بودند؛ چرا که افکار صهیونیستی موقعیت اجتماعی آنان را در آلمان به خطر می انداخت. به رغم وجود دو مبلغ بارز صهیونیسم، یعنی زوی هیرش کالیشر و الیا گوتیماخر در بخش آلمانی لهستان و به رغم برپایی اولین کنگره جنبش دوستداران صهیون در شهر کاتوویچ در سال 1884، تأثیر این امور بر یهودیان بخش آلمانی لهستان بسیار ناچیز بود و حتی می توان گفت که اصلاً تأثیری نداشت.
2 ـ صهیونیسم در بخش روسی:
در پایان قرن نوزدهم جمعیت یهودیان بخش روسی لهستان در حدود 2 میلیون نفر بود. این بخش از نظر اقتصادی بخش پیشرفته ای بود و از غنی ترین مناطق لهستان و روسیه به شمار می رفت و مرکز صنعتی و تجاری و منطقه مهم حائل میان روسیه و بقیه اروپا بود. در ابتدا یهودیان این بخش با صهیونیسم همدل و همراه نبودند، حتی به تعبیر دایره المعارف یهود "دشمن و مخالف صهیونیسم" بودند. علاوه بر این گرایش ارتدوکس رایج میان یهودیان این منطقه به شدت با نظریه صهیونیسم دشمنی می ورزید. لیتواک ها، یعنی یهودیان آمده از لیتوانی، استونی، لاتوی و فنلاند، پرچم داران اصلی صهیونیسم در بخش روسی لهستان بودند. برای آنان صهیونیسم به منزله ابزار نجات و رهایی از سرکوب دوگانه ای بود که از طرف روس ها و مردم بالتیک بر آنان وارد می شد. اما وضع در مناطق دیگر بخشروسی لهستان متفاوت بود؛ در آن مناطق یهودیان، به ویژه بخش های هامشی یهودیان لهستان روسیه که دور از منطقه مرکزی صنعتی پیشرفته زندگی می کردند، از همان ابتدا از افکار صهیونیستی استقبال کردند و راه نجات خود را در آن دیدند.
دولت روسیه نیز بر این اساس که صهیونیسم وسیله کارآمدی برای مبارزه با افکار سوسیالیستی و انقلابی و نیز راهی برای خلاص شدن از سرریز جمعیت یهودی است، به افکار صهیونیستی خوشامد گفت. دایره المعارف یهود در این باره چنین می گوید: "واکنش غیر یهودیان لهستانی به جنبش صهیونیسم مثبت بود؛ چون در نظر آنان مهاجرت یهودیان به فلسطین بهترین راه برای سرعت دادن به اخراج یهودیان از لهستان بود".
قبول برنامه هلسنگفورس (1906) که طرفدار مطالبه منافع آنی و فوری و "حقوق مشروع" قومیت یهودی بود، موجب شد که یهودیان طرفدار صهیونیسم در موضع دشمنی مستقیم با دیگر اقلیت ها و قومیت های غیریهودی و نیز دولت روسیه تزاری قرار بگیرند که این دولت منادی برتری ملیت روسی اسلاوی بر همه ملیت ها و قومیت ها بود؛ این دشمنی گاه شکل سرکوب سیاسی و بستن روزنامه ها را به خود می گرفت و گاه نیز به شکل تحریم و بایکوت اقتصادی یهودیان، به خصوص در محافل مردمی و توده ای در می آمد. در همین سال ها مجموعه ای از یهودیان مخالف صهیونیسم ظهور کردند که کار خود را از طریق پارلمان لهستان موسوم به "سییم" پیش می بردند و به "سییمی ها" یا "طرفداران پیوستن به سییم" معروف شدند. جنبش صهیونیسم شرکت در پارلمان ها، چه روسی (دوما) و چه لهستانی (سییم) را تحریم کرده بود، اما با تحولات سیاسی و ظهور این گروه رقیب صهیونیست ها در انتخاب یکی از نمایندگان جنبش در لودز [به عضویت در پارلمان] موفق شدند. به رغماین تحرک سیاسی و تبلیغاتی جنبش صهیونیسم در مهاجرت دادن شمار زیادی از یهودیان به فلسطین در این دوره توفیقی حاصل نکرد.
با شروع جنگ جهانی اول، فعالیت های صهیونیسم در لهستان متوقف شد و پس از اشغال لهستان از سوی دولت های محور، جنبش کارگران صهیون زیر نظارت نیروهای محور شروع به فعالیت کرد. دولت های محور می خواستند با استفاده از فعالیت های صهیونیستی با مطامع انگلستان در فلسطین مبارزه کنند.
3 ـ صهیونیسم در گالیسی (بخش اتریشی لهستان):
سیر تحول و برآمدن جنبش صهیونیسم در گالیسی، با سیر این جنبش در دیگر مناطق لهستان آشکارا متفاوت بود. از یک طرف دولت اتریش از دولت تزاری روسیه لیبرال تر و آزادمنش تر بود و از طرف دیگر جنبش صهیونیسم خواستار کمک اتریش و آلمان برای تحقق بخشیدن به نظریه میهن ملی یهود بود. جنبش صهیونیسم در گالیسی در میان طرفداران جنبش روشنگری یهودی شکل گرفت و برآمد.
به دیگر سخن، جنبش صهیونیسم در گالیسی از همان آغاز متأثر از بینش معرفتی امپریالیستی نهفته در روشنگری و نیز بعد ملی آرمان گرایی برخاسته در کشورهای اروپای مرکزی بود. امپراتوری اتریش ـ مجارستان به یهودیان به چشم گروهی دینی و نه قومی می نگریست؛ در کوران درگیری و کشمکش میان اقوام امپراتوری، لهستانی ها تلاش می کردند تا یهودیان را به صفوف خود بپیوندند تا از نظر شمار بر اوکراینی ها برتری یابند؛ همان گونه که اوکراینی ها هم در همین صدد بودند.
این رویکرد با مخالفت گسترده صهیونیست های وطن گزین مواجه شد که آن را رویکردی می دیدند که موجب آمیختگی و همانندشدن هرچه بیشتر یهودیان [با جوامع پیرامون خود] می شود؛ این دسته از صهیونیست ها بر این نکته پا می فشردند که هدف صهیونیسم همان هجرت به فلسطین است و از این رو اصرار داشتند که تمام تلاش و نقش صهیونیسم در کشورهای دیگر باید محدود به جنبه های فرهنگی و آموزشی و مالی لازم برای تحقق هدف اصلی یعنی مهاجرت و اسکان در فلسطین باشد. از این رو کنگره کراکوف در سال 1906 به راه حلی تلفیقی در این زمینه دست یافت و براساس آن مسئولیت دفاع از حقوق سیاسی و مدنی یهودیان را به عهده حزب نوبنیاد قومی یهودی گذاشت و مأموریت جمع آوری پول و کمک و آموزش و فرهنگ صهیونیستی را به سازمان صهیونیسم محول کرد. کنگره کراکوف اگرچه نماینده گرایش های گوناگون صهیونیستی در اتریش به شمار می رفت، اما در عمل صحنه و عرصه ویژه صهیونیست های گالیسی بود.
در سال 1907 حزب قومی یهودی، که ویترین و دکوری بیش نبود، موفق شد چهار نماینده به اولین پارلمان اتریش بفرستد که سه تن از آنان از گالیسی بودند و چهارمی از بکونیا بود. در گیر و دار این مبارزات سیاسی، صهیونیست ها توانستند از طریق مطبوعات یدیشی و لهستانی زبان، تجمعات یهودی گالیسی را زیر سلطه خود در آورند؛ صهیونیست های گالیسی حتی موفق شدند یک مهاجرنشین (شهرک) ویژه خود در فلسطین برپا کنند و زنجیره ای از مدارس عبری تأسیس نمایند و بر مدرسه های بارون دی هیرش تسلط پیدا کنند و طرفداران ادغام و همانند شدن یهودیان را از آن مدارس اخراج نمایند. ذکر این نکته نیز لازم است که شمار زیادی از یهودیان گالیسی از فرانکیست ها بودند. (پیروان فرانک که متأثر از روشنگری و تفکر ملی آرمان گرا بود.)
با روشن شدن آتش جنگ جهانی اول، جنبش صهیونیسم در لهستان اتریش فلج شد؛ چون نیروهای روسیه، در ابتدای جنگ، گالیسی را به مدت یک سالاشغال کردند و همین موجب فرار بیش از نیمی از یهودیان به داخل اتریش و به ویژه لاتوی شد. با تغییر جریان امور جنگ، جنبش صهیونیسم فعالیت های خود را با احتیاط از سر گرفت و منتظر ماند تا نتایج جنگ روشن شود.
مرحله دوم: لهستان مستقل:
ویژگی های این مرحله از این قرار است:
1. افزایش شمار اعضای سازمان صهیونیسم؛ به گونه ای که تنها رقیب سازمان در زمینه تسلط بر یهودیان لهستان، سازمان ارتدوکس اگودات اسرائیل بود.
2. موفقیت همه جنبش های صهیونیستی در بخش های مختلف لهستان در نفوذ و جای دادن و نشاندن خود در مرکز جنبش های کارگری (کارگران یهود) و دینی (مزراحی)؛ اما این جنبش ها در نفوذ به دیگر جنبش های غیر کارگری و غیر دینی ناکام ماندند.
3. این ناکامی موجب بروز درگیری های حزبی شد که در واقع تعبیری از درگیری و مبارزه دو بینش وطن گزین و وطنی بود. وطنی ها همواره می کوشیدند تا صهیونیسم را از ورود به مقابله و رویارویی با دولت ها باز دارند، اما وطن گزین ها معتقد بود که رویارویی با دولت، موجب مهاجرت یهودیان به فلسطین می شود که همان هدف اصلی است. این کشمکش در نهایت به شکست وطنی ها (صهیونیست های عمومی) انجامید.
4. اهمیت یهودیان لهستان و اهمیت مهاجرت یهودیان از لهستان به فلسطین افزایش یافت.
به رغم همه این انشعاب ها و اختلاف نظرها و چنددستگی ها، به جز جنبش چپ کارگری تندرو، کارگران صهیون، و صهیونیست های تجدیدنظرطلب، تمام احزاب صهیونیستی در چارچوب، سازمان جهانی صهیونیسم باقی ماندند. جنبش چپ کارگریبا جنبش های سوسیالیستی و کارگری جهانی مرتبط شد و با رد همکاری با بورژوازی و بلشویک ها در رسیدن به قدرت یاری رساند. صهیونیست های کارگری برای تحکیم موقعیت خود در میان کارگران یهودی به پیروزی بلشویک ها تکیه داشتند، اما صهیونیست های تجدیدنظرطلب با تکیه بر موضع سرسخت و سازش ناپذیر و نیز ویژگی قومی وطن گزین افراطی خود، درصدد جذب جوانان [یهودی] بودند. تجدیدنظرطلبان موفق شدند جوانان یهودی را به حرکت وادارند و در سال 1930 برنامه و نقشه وسیعی را برای مهاجرت دادن یهودیان از لهستان به فلسطین اعلام کردند.
این برنامه با مخالفت شدید یهودیان روبرو شد؛ چون موجب تشدید یهودستیزی در لهستان می شد، اما با این حال موجب شد که موضع تجدیدنظرطلبان در درون جنبش صهیونیسم تقویت شود؛ زیرا دولت لهستان که عناصر یهودستیز در آن شرکت داشتند از این برنامه به شدت استقبال و از تجدیدنظرطلبان حمایت کرد. این دولت معتقد بود که تجدیدنظرطلبان تبلور و تجسم عینی روحیه وطن گزین (مهاجرت) و رد همه اشکال همانند شدن یا بستگی به غیر از "ملت یهود" هستند.
مخالفت یهودیت با صهیونیسم، اساساً در جنبش هایی متمرکز شده بود که طرفدار آمیخته و همانند شدن یهودیان با جامعه لهستان بودند؛ مثل طرفداران و اعضای حزب بوند و سییمی ها (پارلمانی ها). ارتدوکس های جنبش اگودات اسرائیل و حاخام های حسیدی (به رغم این که بعضی از حسیدی ها صهیونیسم را تأیید می کردند) هسته اصلی مخالفت با صهیونیسم را در میان یهودیان تشکیل می دادند.
طرفداران ادغام و همانند شدن اعم از بوندی ها و سییمی ها با ترویج زبان عبری مخالف و خواستار استفاده از زبان یدیشی به عنوان زبان قومی یهودبودند. روابط اینها با دولت لهستان متزلزل و ناپایدار بود؛ چون اینها هم ویژگی قومی داشتند و هم در عین حال طرفدار همانند شدن و نیز طرفدار ایدئولوژی های انقلابی بودند.
در فاصله دو جنگ، جنبش صهیونیسم نقش مهمی در مهاجرت دادن یهودیان لهستان ایفا کرد، تا جایی که لهستان پس از جلوگیری کمونیست ها از مهاجرت یهودیان روسیه، اولین منبع صادرکننده نیروی انسانی وطن گزین به فلسطین بود. بیشتر این مهاجران از جوانان طرفدار صهیونیسم کارگری با گرایش وطن گزین بودند. فعالیت های صهیونیستی در لهستان پس از به قدرت رسیدن کمونیست ها، متوقف شد.
مأخذ:
- المسیری، عبدالوهاب: دایره المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، ترجمه مؤسسه مطالعات و پژوهش های تاریخ خاورمیانه، دبیرخانه کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین، جلد ششم، چاپ اول، پاییز 1382.