مزراحی، جنبش

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل


"مزراحی" (Mizrahi) آمیزه ای است از دو کلمه عبری "مرکز" و "روحانی"؛ این دو کلمه در شکل و معنا نظیر عربی خود هستند. لذا این جنبش اختصار عبارت "مرکز روحی" می باشد. این حزب در سال 1902 در "مجر" تأسیس گردیده و در سال 1918 شاخه ای از آن در فلسطین تشکیل یافت. این حزب به هنگام تأسیس به عنوان جنبشی مستقل در داخل جنبش صهیونیست تشکیل شد و اکثر اعضای آن از طبقه متوسطی بودند که در شهرهای فلسطین سکونت داشتند.

این جنبش شعار "ارتس یسرائیل از آنِ ملت یسرائیل برحسب شریعت و تورات یسرائیل" را مطرح کرد. این شعار در عبارت "توراه و عفوداه" یعنی "تورات و عمل" خلاصه شده است. معنای شعار اخیر این است که هر صهیونیست حقیقی متدین باید شریعت یهود را بیاموزد و برای بازسازی اسرائیل کار کند.

قضیه دین در کنگره دوم صهیونیسم (1898) مطرح شد. پاسخ رهبری سیاسی (سکولار) این بود که دین مسأله ای شخصی است و سازمان جهانی صهیونیسم در برابر آن موضعی رسمی ندارد. این موضع، مادام که طرح صهیونیستی تنها به قضایای سیاسی و اقتصادی که خارج از قلمرو قومی و عقیدتی می پرداخت، از سوی متدینان پذیرفته شده بود. اما وقتی که (به درخواست جناح دمکرات سازمان) در کنگره پنجم (1901) بنا شد که سازمان بر برنامه تربیتی مربوط به آموزش روح قومیت یهودی به یهودیان (به معنی سکولارش که آحاد هاعام و طرفداران صهیونیسم قومی سکولار مطرح می کردند) نظارت داشته باشد، متدینان احساس کردند که این ماجرا به نابودی یهودیت خواهد انجامید. از همین جا، حاخام یعقوب رانیس در سال 1902، تصمیم به تأسیس یک حزب دینی قوی در داخل سازمان صهیونیسم گرفت.

در همان سال، کنگره مینسک برگزار شد که یهودیان روسیه آن را سازماندهی کرده بودند و در همین کنگره دو گرایش قومی دینی و قومی سکولار به رسمیت شناخته شد. هرگاه اختلافی میان دو گروه پدید می آمد، از طریق دو کمیته موازی، یکی دینی و دیگری سکولار، این اختلاف حل و فصل می شد. در همین بین صهیونیست های متدین تصمیم به ایجاد سازمانی به نام مزراحی گرفتند. مزراحی بر آن بود که در داخل سازمان صهیونیسم و در چارچوب شکل و مضمون اصلی و فراگیر و یهودی شده صهیونیسم (برنامه بال) به فعالیت های دینی بپردازد؛ تأسیس مزراحی به موجب قطعنامه کنگره پنجم بود که اجازه تشکیل اتحادیه های مستقل را در داخل سازمان می داد. مزراحی اولین کنگره خود را در سال 1903 برگزار کرد و در این کنگره بعضی از متدینان، اعتراض خود را به قطعنامه های مینسک که صهیونیسم قومی سکولار را به رسمیت می شناخت، ابراز کردند.

در سال 1904، اولین کنگره جهانی جنبش مزراحی با شرکت صد نماینده برگزار شد و در این کنگره برنامه جنبش تدوین شد که در آن به پای بندی به برنامه بال و تورات و اجرای اوامر و نواهی و بازگشت به سرزمین نیاکان و ماندن در داخل سازمان صهیونیسم و نشر آگاهی دینی قومی تصریح شده بود.سپس مقر اصلی جنبش در سال 1905 به فرانکفورت انتقال داده شد. در همین سال مزراحی به عنوان یک تشکیلات مستقل در داخل سازمان صهیونیسم به رسمیت شناخته شد.

مزراحی فعالیت های گسترده فرهنگی خود را آغاز و این فعالیت ها را به داخل فلسطین منتقل کرد و در سال 1908 اولین مدرسه دینی را تأسیس نمود. وقتی در کنگره دهم (1911) مسأله فعالیت های فرهنگی صهیونیستی مطرح شد، هیأت مزراحی از کنگره خارج شد، اما بعداً تصمیم گرفتند که در عین مخالفت با فعالیت های فرهنگی [از سوی سازمان ]از سازمان خارج نشوند.

در سال های 1913 و 1914 مرکز مزراحی به ایالات متحده منتقل شد و برای مدتی فعالیت هایش را در اروپا متوقف کرد، اما پس از صدور اعلامیه بالفور فعالیت خود را از سر گرفت و دارای شاخه وطن گزین نیز شد. شورای مرکزی حاخامی و محاکم دینی یهودی تشکیل شد که مزراحی بر آنها سیطره داشت. سپس در سال 1921 در قدس حزب کارگران مزراحی (هاپوعل ها مزراحی) تأسیس شد. این حزب اقدام به وضع برنامه هایی برای فعالیت سندیکایی نمود. این شاخه همچنین شبکه ای از بنیادهای مالی را برای پشتیبانی مرکز سیاسی آن در شهرها و آبادیها تأسیس نمود.

در سال 1925 اولین شهرک مهاجرنشین تعاونی (موشاو) وابسته به این جنبش برپا شد؛ در سال 1930 نیز اولین شهرک مهاجرنشین گروهی (کیبوتس) وابسته به مزراحی تأسیس شد. جنبش توانست از طریق جذب فرزندان مهاجران و گذاشتن آنها در مدارس فنی و کشاورزی وابسته به خود، نفوذش را گسترش دهد. ویژگی جنبش مزراحی در این است که [ اگر لازم باشد ]می تواند از امور دینی، عقب نشینی کند و همین همکاری میان جنبش و صهیونیست های کارگری را آسان می سازد.

حزب مزراحی با اینکه خواستار اعطاء جایگاه ویژه ای به رهبران دینی در کشور بود از حزب مذهبی اگودات اسرائیل کم تعصب تر به شمار می آید. سیاست عمومی این حزب به تحکیم دوستی با ایالات متحده آمریکا و مبارزه با تفکر سوسیالیسم و جنبش تعاونی و همیاری در محور کشاورزی فرامی خواند. اینحزب همچنین با نفوذ "هیستادروت" به طبقه کارگر مبارزه کرده و به اقتصاد آزاد و تقویت انگیزه و تلاش فردی در عملیات توزیع موارد اقتصادی دعوت می کند.

حزب مزراحی در سال 1949 در ضمن یک جبهه و ائتلاف دینی متحد در انتخابات وارد شده و 10 کرسی از 120 کرسی مجلس را به دست آورد. این حزب در تمامی انتخابات پایگاههای خود که در سالهای بعد جهت برپایی رژیم صهیونیستی بکار گرفته شد را حفظ نمود. دو شاخه و جناح حزب مزراحی تحت عنوان "حزب نژادی دینی" در حکومت ائتلافی نیز شرکت کرده و در بیشتر اوقات در مقابل شرکتشان در حکومت امتیازات و عقب نشینی هایی را در مسائل مربوط به خدمت نظامی زنان و مسائل دینی دیگر را تقدیم داشتند.

جنبش مزراحی در سراسر جهان شعبه هایی دارد و نیز دارای تشکیلات زنان و جوانان است. این جنبش در داخل اسرائیل خود را در شکل احزاب دینی که سازمان های زنان و جوانان از آنها پیروی می کنند، نشان می دهد. در داخل اسرائیل شماری از مدارس و مراکز آموزش و دانشگاه بار ایلان و شماری از مزارع جمعی و کشتارگاه های شرعی و مؤسسات مالی مثل بانک مزراحی و بانک هاپوعل ها مزراحی و شرکت های ساختمانی تابع جنبش مزراحی هستند.

از اتحاد و ادغام دو حزب مزراحی و هاپوعل ها مزراحی، حزب مافدال (حزب ملی مذهبی) تشکیل شد که این حزب در تمام دولت های ائتلافی اسرائیل شرکت داشته است. تا سال 1967، تمام توجه و فعالیت حزب منحصر به صدور قوانین مربوط به جنبه های دینی بود. اما پس از این تاریخ عناصری بر حزب مسلط شدند که از حفظ تمام سرزمین اسرائیل دفاع می کردند و همین موجب شد که قلمرو فعالیت های حزب گسترش یابد؛ به گونه ای که شامل سیاست های داخلی و خارجی هم می شد. این حزب در سال 1977 و 1981 به دولت تشکیل شده از سوی حزب لیکود پیوست و سیاست های مناخیم بگین را تأیید کرد؛ یعنی حزب ملی مذهبی به عنصری اساسی در جناح راست دینی تبدیل شد.

مآخذ:

  1. المسیری، عبدالوهاب: دایره المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، ترجمه مؤسسه مطالعات و پژوهش های تاریخ خاورمیانه، دبیرخانه کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین، جلد ششم، چاپ اول، پاییز 1382.
  2. الموسوعة الفلسطینیة، المزراحی، جلد چهارم، 1984.