صهیونیست های سودجو

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل


صهیونیست های سودجو (یا صهیونیسم مزدور) اصطلاحی است که آن را برای توصیف گرایش کلی و رایج میان یهودیان جهان ـ که مدعی صهیونیست بودن هستند ـ به کار می رود. صهیونیسم، یک عقیده غیرمذهبی مادی است که از گرایش قوی سودجویانه برخوردار است و از این حیث همچون همه دیگر عقاید غیرمذهبی است، اما میزان سودجویی در صهیونیسم، از دیگر عقاید کاملاً غیرمذهبی شدیدتر است؛ زیرا صهیونیسم یک برنامه اصلاح گرایانه آگاهانه است که خود را به عنوان چارچوبی مطرح می سازد که یهودیان جهان، می توانند براساس آن برای خود، سطح زندگی بالاتر و امنیتی بیش از آن چه که در میهنشان از آن برخوردارند، فراهم سازند.

اما انگیزه مادی به تنهایی کافی نیست تا انسان به خاطر آن، از جامعه، گذشته و هویت خود، جدا شود. بنابراین صهیونیسم شکل و مضمون فراگیر و یهودی شده صهیونیسم را سامان داد به طوری که برای طرح صهیونیسم، بعد آرمانی ایجاد کرد. اما آرمان های صهیونیسم، دارای پیش زمینه های سطحی بود و لذا گرایش سودجویانه صهیونیسم از همان ابتدا آشکار می نمود و مهاجران رخنه کرده به فلسطین (پیش از ظهور هرتزل) تلاش می کردند تا اموال روچیلد و دیگران ثروتمندان غربی را به تاراج ببرند و این وضعیت تا پیش از اعلام کشور اسرائیل ادامه داشت و تا آن موقع مهاجر صهیونیست می کوشید تا از راه تبلیغ یا تاراج، بیشترین اموال را از یهودیان جهان به دست آورد و احساس گناه عمیقی را ـ به این دلیل به اسرائیل مهاجرت نکرده اند ـ در آنها به وجود آورد.

پس از اعلام کشور اسرائیل، به تدریج این کشور به صورتی در آمد که با کمک های خارجی سر پا ایستاده بود و این کمک ها را به عنوان یک کشور کارکردی ـ که نقشی را ایفا می کند ـ و لذا یک کشور مزدوری است دریافت می داشت.

بنابراین می بینیم که بسیاری از یهودیانی که در اسرائیل (فلسطین) ساکن می شوند، اهداف سودجویانه ای دارند که با آرمان های دینی یا ایدئولوژیک، ارتباطی ندارد. می توان مهاجرت یهودیان کشورهای عربی را پس از سال 1948 در همین چارچوب، توجیه کرد؛ زیرا آنها هرگز بخشی از جنبش صهیونیسم ـ چه در شکل اسکانی و چه در شکل وطنی آن ـ نبوده اند. آنها نیز در فلسطین سکونت گزیدند تا به پویایی دست یابند.

میانگین این رویکرد پس از سال 1967 همراه با انتقال جامعه اسرائیل از مرحله ریاضت کشی سختو پس اندازگرایی به مرحله رفاه و مصرف گرایی، افزایش یافت. در داخل، آن چه که اندیشه "روش قطان" یعنی "سر کوچک" نامیده می شود پدید آمد که این سر کوچک، روی جسمی بزرگ قرار دارد که از بلعیدن و مصرف کردن دست برنمی دارد. این میزان همچنین در خارج مناطق صهیونیست نشین و به ویژه در میان اعضاء تنها ذخیره انسانی یهودی قابل مهاجرت ـ یعنی یهودیان اتحاد شوروی ـ افزایش یافت.

بیشتر یهودیان شوروی کاملاً غیرمذهبی هستند و به صهیونیسم یا به هیچ عقیده دیگری ایمان ندارند و همچنین دارای هویت یهودی روشنی نیستند. آنها یک گروه انسانی هستند که به هیچ یک از ارزش های دینی یا فرهنگی یا ویژگی تمدنی، چندان اهمیت نمی دهند و هدف اصلی آنها، رسیدن به سود و لذت است. اما با این همه، از یک ویژگی جوهری روشن و مرکزی برخوردارند و آن این است که متعلق به دوره ای هستند که در جامعه شناسی غربی، "دوره پس از ایدئولوژی" نامیده می شود. یعنی عنصری که در آن انسان تنها به مسایل اجرایی توجه کند و فقط در فکر امروزش باشد و اگر هم به آینده بیندیشد با همان معیارهای کمی اجرایی می اندیشد و معمولاً به گذشته نمی اندیشد.

اندیشیدن در نزد او، از هر گونه بار ایدئولوژیک یا بار نظری و اخلاقی به دور است. معیارهای مورد نظر او، علمی، مادی و دقیق هستند و هدف او افزایش سود و لذت است. یهودیان شوروی سابق این چنینند و به ارزش های سودجویانه (که معمولاً کمی است) و به لذت (که معمولاً مستقیم و حسی است) ایمان دارند. به اندازه ای حریص هستند که هیچ ارزشی از شدت خواسته های مصرفی آنان نمی کاهد.

این خواسته ها هیچ گونه تأخیری را نمی پذیرد؛ زیرا هیچ گونه آرمان عالی یا نظریات دینی یا اعتقادی وجود ندارد (به همین دلیل می بینیم که بینش سیاسی یهودیان شوروی بسیار ضعیف است. اگرچه با سوسیالیسم دشمنی واقعی دارند، اما دشمنی آنها در اینجا به معنی یک موضع نظری نیست، بلکه یک دشمنی عملگرایانه نسبت به همه نظریات و مسایل مطلق است؛ چون سوسیالیسم نیز در نهایت، در درون خود، آرمان هایی دارد که از اعتقاد به انسان مطلق، سرچشمه می گیرد).

چنین انسان هایی، دارای پویایی غیرعادی هستند و به پویایی اجتماعی و بهبود بخشیدن به سطح زندگی گرایش شدید دارند و در این زمینه برای ارزش های فرهنگی یا دینی و یا ویژگی تمدنی یا برای هرگونه مطلقی که برای مصرف گرایی دردسر ایجاد کند، هیچ اهمیتی قایل نیستند؛ یعنی قابلیت آنها برای مهاجرت به منظور جستجوی فرصت های اقتصادی و پویایی اجتماعی بسیار بالاست. بنابراین طبیعی است که به ایالات متحده روی آورند و دیده می شود که بسیاری از آنها انگلیسی را خوب می دانند؛ زیرا از قبل خود را برای مهاجرت به آنجا آماده کرده اند.

با فروپاشی اتحاد شوروی، بسیاری از یهودیان (و غیریهودیان) شوروی، تلاش کردند که با ایالات متحده مهاجرت کنند، اما اسرائیل، درهای آمریکا را به روی آنها بست. بنابراین اسرائیل برای آنها تنها راه خروج از اتحاد شوروی شد. لذا بسیاری از مهاجران با حالتی فرمانبردار می آیند، ولی در دل های خود، هیچ گرایش یا علاقه ای نسبت به صهیون ندارند. به گفته یوری گوردون، رئیس بخش جذب مهاجر در آژانس یهود و مسئول اسکان یهودیان شوروی، آنها نسبت به از سرگیری روابط میان اتحاد شوروی و اسرائیل، ابرازموافقت نکردند و از آن استقبال ننمودند؛ زیرا این مسئله باعث انتقال مستقیم مهاجران به اسرائیل می شود و این، فرصت مهاجرت به ایالات متحده آمریکا را از بین می برد.

برخی از مهاجران، ادعای یهودی بودن می کنند و حتی ابایی از ختنه شدن ندارند تا بدین طریق از کمک مالی برخوردار شوند، به امید آن که فرصت آن را بیابند که از سرزمین موعود صهیونیستی در فلسطین اشغالی به سوی سرزمین موعود واقعی در ایالات متحده بگریزند. کشور صهیونیستی نیز به نوبه خود می کوشد تا آنها را آنچنان در وام و تسهیلات مالی فرو برد که به هنگام فرار، بازپرداخت آن برایشان دشوار باشد.

یکی از مهاجران مزدور، وضعیت را اینگونه خلاصه کرد که: "پس از آن که هفت ماه در رم ماندم، چاره ای جز آن نداشتم که به اسرائیل بروم". اما وی اعلام کرد که تصمیم ندارد که در اسرائیل، باقی بماند. مطبوعات روسی زبان نیز در اسرائیل، بخش های بزرگی را به آگهی های مربوط به ارائه کالایی اختصاص می دهند که بیشتر مهاجران تازه، خواهان آن هستند و آن، روادید ورود به کانادا (سرزمین موعود دیگر در همسایگی ایالات متحده) است. آریه دری، وزیر کشور اسرائیل، مهاجران مزدور را به دقت بدین گونه توصیف می کند: خواهیم دید که آنها پس از آن که بیایند، چمدان های سفر را به دست می گیرند.

اوبلیون، یکی از مقامات صهیونیستی، می گوید: "بعضی ها که نمی توانند به ایالات متحده بروند، به اسرائیل می آیند و از آن به عنوان یک ایستگاه سفر، استفاده می کند. آنها از ما نیز بهره برداری می کنند و از هر تجربه ای که تقدیمشان می کنیم استفاده می کنند. سرانجام کار ما به اینجا می رسد که شمار زیادی ازمردم پیش ما جمع می شوند که احساس بدبختی می کنند و منتظر نخستین فرصت هستند تا از اسرائیل، کوچ کنند". آنها کاملاً می دانند که "اسرائیل، کشور سختی هاست و ایالات متحده در مقایسه با آن، کشور آسانی و راحتی است". برای این مهاجران، "راحتی و رفاه" (به تعبیر یوری گوردون) ارزش اساسی دارد.

یکی از نهادهای یهودی، مهاجر یهودی شوروی نمونه را (در دهه هفتاد) شخصی توصیف کرد که از سختی ها نمی گریزد و به اراده خود و اصولاً با انگیزه های غیراعتقادی مهاجرت کرده است. نتایج این گزارش، گزارش دیگری را که شورای کنیسه های یهودی در نوامبر 1974 منتشر کرده است تأیید می کند که در این گزارش آمده است: در حالی که آمریکاییان، روند مهاجرت یهودیان از اتحاد شوروی را تلاشی برای رهایی بقایای ملت یهودی آنجا می داند، اما مهاجران شوروی به چنین اوهام رومانتیک یا ظواهر صهیونیستی، معتقد نیستند.

اسرائیل فاینبلوم (مهاجر شوروی مقیم اسرائیل) که یک صهیونیست واقعی است، در روزنامه ژروزالم پست، در 30 آوریل 1987 تصریح کرد که از 163 هزار مهاجر شوروی که در اسرائیل سکنی گزیدند، تنها 20 درصد از آنها به دلیل انگیزه های دینی یا روانی (یعنی اعتقادی) آمدند، اما دیگران (به گفته او) خود را در اسرائیل یافتند.

برخی از مهاجران، عواملی را که باعث شد اتحاد شوروی را ترک کنند توضیح می دهند. یکی از آنها می گوید: زندگی در آنجا خسته کننده شده بود. بنابراین مهاجرت به اسرائیل، صرفا به خاطر جستجوی هیجان بود. یک استاد ریاضی می گوید که او اتحاد شوروی را به این دلیل ترک کرد که پی برد، زمان آنفرا رسیده است. مهاجر سوم اشاره کرد که او اتحاد شوروی را برای این ترک کرد که زندگی بهتری را می خواست.

وی برای این که عمق پایبندیش را به این فلسفه تأکید کند گفت که او برای این نیامده است که یک خودرو بخرد، بلکه برای این آمده است که خودرویی با موتور بزرگتر داشته باشد.

بعید است پی ببریم که چه تعداد مهاجر (شوروی) شبیه ایوان وجود دارد که پس از یک سال کار در کیبوتس، اسرائیل را ترک کرد؛ چون از تعصب دینی و آب و هوای گرم، بدش می آمد. گویا او انتظار داشت که سرزمین موعود، در قطب شمال و یا در فاصله کمی با روسیه باشد یا فکر می کرد که جنبش صهیونیسم، به او وعده سرزمین موعود همراه با تهویه مطبوع را داده است.

آژانس یهود همراه با جریان، شنا می کند و لذا تلاش می کند تا اعضاء جامعه یهودی را صرفا براساس مبانی سودجویانه در اسرائیل اسکان دهد. بنابراین اعلامیه هایی منتشر نمی کند تا احساس دینی آنها را برانگیزد و یا ارتباط آنها را با پیشینیان یادآور شود، بلکه صراحتا از خانه راحت یا امکانات سرمایه گذاری برای سرمایه گذاری و امکانات پژوهش علمی برای دانشمندان، سخن می گوید. گویا هتل صهیون، به شرکت سرمایه گذاری صهیون یا به آزمایشگاه مطالعات علمی صهیون، تبدیل شده است. این گرایش یا مهاجرت اخیر یهودیان شوروی که پس از سال 1990 آغاز به اوج خود رسید.

شمار اسرائیلیان روسی تبار (از صهیونیست های مزدور) به حدود 800 هزار نفر (یعنی حدود یک پنجم جمعیت اسرائیل) می رسد که یک توده "قومی" مستقلی را تشکیل می دهند و دارای ویژگی و حضورخاص هستند. آنها هویتی مستقل در درون اسرائیل هستند و حتی ایستگاه فرستنده رادیو و تلویزیون و مطبوعات روسی زبان و باشگاه ها و مدارس مخصوص به خود را دارند. آنها همان طور که یکی از خودشان گفته است، "به روسی می اندیشند و با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند".

توان فرهنگ محلی روسی (که ارتباط خود را با فرهنگ اسرائیلی بریده است و با فرهنگ میهن کهن در ارتباط است) از حجم بزرگ آن و از توانایی های انسانی که از آن برخوردار است، ناشی می شود. بنابراین با سرسختی از استقلال خود دفاع می کنند. حتی یکی از آنها اشاره می کند که تشکیل حزب اسرائیل بعالیا، به عنوان آغاز مبارزه برای استقلال خاص روس هاست. بنابراین تنها 16 درصد از مهاجران شوروی، خود را "اسرائیلی" می دانند و 26 درصد، خود را جزو "اتحادیه کشورهای مستقل" و 32 درصد، خود را به طور کلی "یهودی" می دانند و 12 درصد، خود را با بی تفاوتی "مهاجر تازه" نامیده اند.

جامعه اسرائیل، این توده روسی را در خود نپذیرفته است. بنابراین، 59 درصد از مهاجران شوروی احساس می کنند که جامعه اسرائیل یا با بی تفاوتی یا با دشمنی، مهاجران را در خود می پذیرد. در مقابل هنگامی که از اسرائیلیان درباره مهاجران شوروی پرسیده شد، حدود 36 درصد گفتند که آنها مشتی رفتگر، سمسار و بدکاره هستند (متهم کردن مهاجران شوروی به فساد و بزهکاری سازمان یافته، ریشه در واقعیت دارد).

هیچ یک از آنها واژه "مزدور" را به کار نبرد و با این حال، می توان گفت که این اصطلاح، در گفتمان بسیاری از نویسندگان ـ که به توصیف مهاجرانشوروی پرداخته اند ـ نهفته است. یکی از نویسندگان، آنها را "مهاجران اقتصادی" توصیف کرد و دیگری گفت: "آنها فراریان اتحاد شوروی هستند. نه مهاجران به اسرائیل". اما جولیا میرسکی (روان شناس دانشگاه عبری) آنها را "پناهجویان و نه مهاجران" توصیف کرد. کارل شراگ (در ژروزالم پست) آنها را "مهاجران اجباری یا بی میل" توصیف کرد.

اما من ترجیح می دهم که آنها را با واژه "مزدوران" توصیف کنم. این اصطلاح که پیشنهاد می کنم دقیق تر است؛ زیرا مزدور، کسی است که جز در برابر مزد، کاری انجام نمی دهد و التزام او به انجام کاری، التزامی قراردادی است، یعنی نسبت به آن، هیچ علاقه واقعی احساس نمی کند. اصطلاح ما این ویژگی را دارد که در جامعه شناسی به کار رود؛ یعنی تا حدودی از کلیت برخوردار است و به طور کامل، مخصوص یک زمینه نیست.

گونه دیگری از صهیونیست های سودجو وجود دارند و آنها یهودیان سالخورده هستند که در اسرائیل، بازنشسته می شوند و این امکان را دارند که با توجه به زندگی جمع و جورشان، آسوده زندگی کنند (گویا اسرائیل، سرای سالمندان یا فلوریدای صهیونیسم است).

سرانجام، یهودیانی وجود دارند که جنازه خود را برای خاکسپاری به اسرائیل می فرستند. آنها با زندگی در اسرائیل مخالفند اما با مرگ در آن، مخالف نیستند. به گفته یکی از نویسندگان اسرائیلی، آنها از نظر تاریخی به زندگی در میهنشان تعهد دارند، اما از نظر وجودی که به مرگ مربوط می شود، به اسرائیل تعهد دارند!

مأخذ:

  1. المسیری، عبدالوهاب: دایره المعارف یهود،


::#یهودیت و صهیونیسم، ترجمه مؤسسه مطالعات و پژوهش های تاریخ خاورمیانه، دبیرخانه کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین، جلد هفتم، چاپ اول، 1383.