سکولاریسم در اسرائیل

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل


جنبش صهیونیسم، برخاسته از شکل و مضمون اصلی و فراگیر صهیونیسم یهودی شده است؛ یعنی نگرش های یهودی در آن، جای داده شده است و همه توافق کرده اند که کشور صهیونیستی، یک "کشور یهودی" باشد. اما کلمه "یهودی" در هر یک از جریان های صهیونیستی معنای متفاوتی دارد؛ مثلاً هرتزل از کشور سکولار یهودی سخن می گفت، در حالی که حاخام اسحاق کوک، که از کشور یهودی سخن می راند که بیانگر حلول خدا در ملت باشد و نشان دهد که این ملت، سرشار از قداست است.

علی رغم نگرش های مختلف، سکولاریسسم فراگیر بر کشور صهیونیستی چیره شده است و از این نظر، وضعیت این کشور، مشابه بیشتر کشورهای پیشرفته صنعتی است.

در اسرائیل، سه اصطلاح برای بیان گرایش یا عدم گرایش مذهبی وجود دارد. اصطلاح اول، "ذاتی" است. این اصطلاح معمولاً برای اشاره به مذهبیون ارتدوکس که وارثان یهودیت حاخامی هستند به کار می رود. دو اصطلاح دیگر "حیلونی" و "ماسوراتی" برای توصیف کسانی به کار می رود که از یهودیت حاخامی روی گردان شده اند. اصطلاح "حیلونی" (از یک فعل "حل" به معنی "رخ داد"،"انجام شد"، یا "تبدیل شد" یعنی از یک حالت به حالت دیگر درآمد") به معنای "سکولار" است.

این اصطلاح، همچون اصطلاح "علمانی" در زبان عربی، "سکولار Secular" و در زبان انگلیسی و "لاییک Laique" در زبان فرانسه، معانی مختلفی دارد. بنابراین، کسی که "حیلونی" توصیف می شود ممکن است به خدا ایمان داشته باشد و یا نداشته باشد.

وجود اصطلاحات دیگر نظیر "ماسوراتی" به معنای "سنتی" یا "محافظه کار" باعث می شود که این اصطلاح در فرهنگ و تمدن اسرائیل، دچار اختلاط و بی ثباتی بیشتری شود. کلمه "ماسوراتی" به معنای فرد یهودی است که در امور دینی اش به طور گزینشی عمل می کند و برخی از آداب مذهبی را به جا می آورد و به برخی دیگر بی توجه است. نیمی از جمعیت اسرائیل، خود را "حیلونی" می خوانند (این میزان در سال 1997 به 60 درصد افزایش یافته است). شمار ماسوراتی ها نیز به 30 درصد می رسد. 17 درصد از اسرائیلی ها خود را "مذهبی" می خوانند و بقیه نیز پیرو مسلک های جدیدی هستند که در اسرائیل در حال گسترش است.

بسیاری از اسرائیلی ها تردید دارند که خود را "حیلونی (یعنی سکولار و غیرمذهبی) بنامند؛ زیرا این اصطلاح بیانگر الحاد است؛ لذا آنها صفت "سنتی" یا "محافظه کار" (ماسوراتی") را ترجیح می دهند. اما با وجود این باید اشاره کرد که "سنتی" از دیدگاه یهودی، تقریبا معنای الحاد را نیز می رساند؛ زیرا یهودی سنتی ممکن است آداب مذهبی را به جا آورد و برای آن یک معنای نژادی و قومی قائل باشد که ایمان به خدا در آن وجود ندارد؛ درست مثل صهیونیست ها و پیروان یهودیت محافظه کار.

البته اصطلاح "یهودی محافظه کار" بیشتر به کار می رود و منظور از آن، کسی که تنها برخی از آداب رابه جا می آورد. طبعا آن چه که قضیه را بی ثبات تر می کند این است که اصطلاح "یهودی" در کشور سکولاری که یهودی خوانده می شود، تقریبا مفهومی بدون مصداق است.

یهودی در اسرائیل، به آسانی می تواند آداب دینی خود را به جای آورد؛ زیرا زندگی و قوانین کشور، در این زمینه به او کمک می کند. با این حال، در یک نظرسنجی که در سال 1975 صورت گرفت، 55 درصد خود را "بسیار مذهبی" یا "مذهبی" توصیف کردند و 45 درصد نیز خود را کاملاً غیرمذهبی خواندند. اما هنگامی که آنها براساس معیارهای شش گانه دینداری، نظیر رانندگی نکردن در روز شنبه و رفتن به کنیسه، سنجیده شدند معلوم شد که براساس معیارهای شش گانه، تنها 15 درصد از آنها مذهبی هستند و 15 درصد از آنها آداب مذهبی را به طور کامل به جا می آورند.

این مسأله را باید در نظر داشت که این نگرش خود آنها نسبت به خودشان است و درستی یا نادرستی آن توسط دیگران ارزیابی نشده است. اما 40 درصد از آنها خود را سنتی یا محافظه کار خواندند و 30 درصد صراحتا گفتند که اصلاً مذهبی نیستند. اکثریت قاطع اسرائیلی ها تصریح کردند که از نظر آنها منعی ندارد که در روز شنبه به سینما بروند و یا از وسایل نقلیه استفاده کنند. این امر برخلاف شریعت یهود است.

با وجود این 70 درصد از آنها گفتند که در روز شنبه در خانه هایشان شمع روشن می کنند. این به معنای آن است که آنها آدابی را برمی گزینند که با زندگی سکولار سازگار است؛ زیرا روشن کردن شمع، عمل رمانتیک و لطیفی است که چندان دشوار نیست و مانعی برای آزادی عمل انسان ایجاد نمی کند و مستلزم آن نیست که انسان، فداکاری کند. علاوه بر این، یک ارزش نمادین دارد و روحیه شخصی را کهشمع روشن می کند تقویت می کند. طبعا می توان پنداشت که بسیاری از آنها به علل نژادی که ربطی به دین ندارد، شمع روشن می کنند.

در مورد غذای شرعی، 70 درصد در سال 1975 گفتند که استفاده از غذای شرعی یک مسأله مهم است، اما ضروری یا اجباری نیست. این میزان در سال 1988 به 56 درصد کاهش یافت. گفته می شود که نیمی از گوشت مصرف اسرائیل، گوشت خوک است. با وجود این، یکی از آمارهای حاکی از آن است که تنها 27 درصد، گوشت خوک مصرف می کنند. شاید دیگران از آن مصرف می کنند، اما به آن تصریح نمی کنند. یک تحقیق نشان داده است که شمار کسانی که آداب غذا را تنها در خانه هایشان رعایت می کنند 66 درصد است!

اما رفتن به کنیسه نیز به یک عادت سالانه تبدیل شده است نه هفتگی یا روزانه. این وضعیت، کاملاً شبیه وضعیت یهودیان ایالات متحده است. 63 درصد گفته اند که به کنیسه می روند و 23 درصد در هر عید به کنیسه می روند. اما شمار کسانی که می گویند در هر شنبه به کنیسه می روند کمتر از 10 درصد است! باید تأکید کرد که رفتن به کنیسه به هنگام عید، لزوما نشان گرایش دینی نیست، بلکه به عکس، نشان رشد سکولاریسم است؛ زیرا کنیسه، نمادی برای ابراز همبستگی هویت نژادی شده است!

رشد سکولاریسم در جامعه اسرائیل، موجب گسترش بی بند و باری شده است و دیگر فقط تل آویو، مرکز بی بند و باری به شمار نمی رود، بلکه دامنه آن به قدس نیز رسیده است؛ به طوری که در فاصله کمی با دیوار ندبه، فروشگاه های لوازم سکسی (سکس شاپ) دایر است و بی توجه به آداب دین یهود، آشکارا در حال گسترش است. گفته می شود که جامعه اسرائیل به یکی از مهم ترین کانون های زنان بدکاره در جهان تبدیل شده است و دلالان محبت درآمستردام هم به زبان عبری سخن می گویند.

همه اینها موجب برخورد میان عناصر مذهبی و عناصر سکولار شده است. این بدان معناست که عقیده یهودیت یکی از مهم ترین عواملی است که چه در میان اعضای تجمع صهیونیستی و چه در میان اعضای جوامع یهودی در جهان، شکاف و تنش ایجاد می کند و همراه با رشد سکولاریسم در میان آنها، تضادها نیز شدیدتر می شود.

کشمکش میان مذهبی ها و سکولارها، شکلی از اشکال عادی سازی معرفت شناختی است. رژیم صهیونیستی رژیمی است که ویژگی ها و قوانین خاص خود را دارد؛ مثلاً بیشتر مذهبی های آن، به معنای معمول، مذهبی نیستند و بیشتر سکولارها نیز به معنای معمول، سکولار نیستند (زیرا آنها نه به شکل عادی، بلکه به طور کامل و افراطی سکولار هستند). اگر بخواهیم اعضای جامعه صهیونیستی را از نظر نزدیکی و یا دوری نسبت به دین یهود و ایدئولوژی صهیونیسم، از نو دسته بندی کنیم می توانیم آنها را به چهار دسته تقسیم کنیم:

1ـ مذهبی ها:

اینها به دین یهود، به عنوان یک دین توحیدی ایمان دارند و معتقدند که اصولاً ملت یهود، یک ملت مذهبی است و عناصر قومی و نژادی در دین یهود، (مثل بازگشت و ارتباط با زمین) ماهیتا مفاهیمی مذهبی هستند که فقط به خواست خدا تحقق می پذیرند. این گروه، مخالف صهیونیسم و کشور صهیونیستی هستند و این دو پدیده را شیطانی می دانند. گروه ناطوری کارتا (نگهبانان شهر) مهم ترین گروهی است که این جریان را نمایندگی می کند و خواهان پیوستن به دولت در تبعید فلسطین است. این گروه با صهیونیسم مبارزه می کند و در داخل و خارج رژیم صهیونیستی فعالیت دارد.

2ـ صهیونیست های مذهبی (یا قوم گرایانمذهبی)، یعنی صهیونیست هایی که گرایش مذهبی دارند:

مذهبیون معتقدند که یهودی باید در انتظار باشد و بازگشت به صهیون، نوعی ارتداد (دحیکات هاکتس یعنی شتاب برای رسیدن به پایان خط) است و مسیر مقدس تاریخ از نظر آنها به این شکل است: تبعید، انتظار و بازگشت به مشیت الهی. با وجود این صهیونیسم در صفوف مذهبیون نفوذ کرد و توانست قشرهای گسترده ای از آنان (در واقع، اکثریت قریب به اتفاق آنان) را "صهیونیست کند"؛ به طوری که این تصور مطرح شد که پیش از ظهور ماشیح باید به سرزمین مقدس بازگشت و نباید منتظر مشیت خداوند ماند تا زمینه را برای بازگشت آماده کند. بنابراین، تاریخ، چنین شکلی پیدا می کند: تعبید، بازگشت به سرزمین موعود و زمینه سازی برای ظهور ماشیح، انتظار و ظهور ماشیح.

روشن است که شکل جدید، تا حدود زیادی، عنصر دینی را کنار می گذارد به طوری که بازگشت، به یکی از کارهای بشری تبدیل می شود و زیر چتر سازمان صهیونیسم تحقق می پذیرد. در نتیجه، این گروه توانسته است در طرح اسکان (مهاجرت) صهیونیسم و در کلیه فعالیت های صهیونیستی ـ اسکانی و فعالیت های قوم گرایانه و تروریستی مشارکت داشته باشد.

باید توجه داشت که اردوگاه صهیونیسم مذهبی (یعنی دارای گرایش های مذهبی) یک اردوگاه واحد نیست؛ زیرا تقسیم سفارادی و اشکنازی در درون این اردوگاه نیز بازتاب یافته است: مثلاً حزب شاس، یک حزب مذهبی سفارادی است و حتی می توان گفت که بیش از آن که یک حزب مذهبی باشد، یک حزب سفارادی است؛ زیرا مهاجران کشورهای اسلامی، صرف نظر از میزان پایبندیشان به مذهب، به این حزب می پیوندند.

همچنین نمایندگان جنبش حسیدی حبد از پیروان شنیرسون (دیگل هاتورا) و نمایندگان جناح مذهبی لیتوانی (متنجدیم) و پیروان حاخام شاخ (اگودات اسرائیل) نیز از یکدیگر تفکیک می شوند. حزب ملی مذهبی نیز که قدیمی ترین حزب مذهبی است، از آغاز با نهاد صهیونیسم، همکاری می کرد. مذهبی های عادی و حریدیم نیز وجود دارند که این دسته اخیر، معمولاً از صهیونیست های افراطی به شمار می روند.

3ـ سکولارهای کامل (از صهیونیست ها):

در اوایل قرن نوزدهم یهودیت یک نظام مذهبی بود. در آن زمان، جامعه نوین اروپا دچار بحران عمیق شده بود و به نظر می رسید که به حالت جمود و تحجر درآمده؛ تحول آن، دشوار می نمود در این حال: صهیونیسم ظهور کرد و ادعا کرد که به عنوان منبع هویت، جای یهودیت را خواهد گرفت؛ به طوری که یهودیت (همانند طرح ملی گرایی در غرب) در درجه اول به وابستگی قومی تبدیل می شود.

اما این قوم یهودی، برخلاف هویت های غربی نظیر فرانسوی و انگلیسی، متکی به میراث تاریخی طولانی مدت نیست، بلکه متکی بر میراث مذهبی یهودی است و علاوه بر آن، بر توجیهاتی استوار است که برگرفته از منطق دینی مثل حق ازلی یهودیان در سرزمین موعود است. بنابراین ممکن است یک شخص ملحد را که در الحاد غوطه ور است، مثل بن گوریون را ببینیم که به تورات استناد می کند و حتی آن را تفسیر می کند.

صهیونیست ها گفتمان دینی یهودی و همه مفاهیم دینی آن را به خدمت خود درآوردند. آنها سکولار کامل هستند نه سکولار جزئی؛ زیرا سکولاریسم جزئی، مستلزم تکثیر و نسبیت گرایی است. همین گروه سکولار کامل بود که سازمان جهانی صهیونیسم را تأسیس کرد و مهاجرنشینصهیونیستی را بنیان نهاد که مهم ترین نماینده آن نهاد کارگری اسرائیل است که احزاب، شهرک ها و ستادهای خاص خود را دارد.

4ـ سکولارهای جزئی (یا انسان گرایان):

اینها گروه کوچکی از یهودیان هستند که نه دین یهود را قبول دارند و نه صهیونیسم را؛ به عبارت دیگر نوعی از صهیونیسم را قبول دارند که می توان آن را به عنوان یک نوع سکولاریسم جزئی طبقه بندی کرد. این گروه نمی خواهند بر دین یهود متکی باشند و خود را پایبند هیچ اصل مطلقی نمی دانند؛ لذا تا حدودی مشارکت با اعراب را می پذیرند. مهم ترین نماینده های آنها در اسرائیل، گروه های کوچک و شخصیت های حاشیه ای نظیر جبنش حقوق شهروند، اوری آونیری، آربیه الیاف و شالویت آلونی هستند.

ایدئولوژی صهیونیسم، به کلی با گروه اول مخالف است و با گروه آخر نیز با درجاتی متفاوت، مخالفت می کند و با گروه دوم و سوم موافق است و از کنفرانس اول صهیونیسم، اتحاد یا تفاهمی میان آنها صورت گرفت که اصولاً متکی بر چیزی است که "وضع موجود" خوانده می شود.

مأخذ:

  1. المسیری، عبدالوهاب: دایره المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، ترجمه مؤسسه مطالعات و پژوهش های تاریخ خاورمیانه، دبیرخانه کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین، جلد هفتم، چاپ اول، 1383.