جنبشهای سوسیالیستی و صهیونیسم، روابط

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل


شمار زیادی از یهودیان در بسیاری از کشورهای جهان به جنبشهای انقلابی سوسیالیستی پیوستند و نسبت گرایش آنها به این جنبشها معمولاً بالاتر از نسبت گرایش دیگر شهروندان بود. این پدیده در جهان عربی و اسلامی نیز دیده می شود و بسیاری از رهبران و پایه گذاران جنبشهای کمونیستی در این کشورها یهودی اند. البته این چیز شگفتی آوری نیست؛ زیرا اقلیتها معمولاً برای اینکه جامعه انقلابی و جدید، آزادی و برابری کامل به آنها عطا کند، به آسانی به جنبشهای انقلابی و غیردینی می پیوندند. اما به هر حال، پدیده ای گذرا بوده است؛ چراکه بسیاری از این عناصر یهودی، بیگانه یا بیگانه تبار بودند و پس از برپایی اسرائیل و آشکار شدن نشانه های ناسیونالیسم عربی، از این کشورها رفتند.

این نکته نیز قابل توجه است که چنین عناصری اگرچه همواره در صف رهبری بودند، اما در قاعده این جنبشها حضور گسترده یهودی دیده نمی شد. در دهه پنجاه بیشتر جنبشهای سوسیالیستی توسط عناصر عربی و داخلی رهبری می شد. با این همه برخی پژوهشگران معتقدند رهبران عرب، اما یهودی تبار احزاب کمونیستی (همچون هنری کورییل) بر جنبشهای کمونیستی سیطره داشتند.

اما درباره جهان غرب می توان گفت که در سده نوزدهم کشورهایی مانند انگلستان، هلند و فرانسه دارای اقلیتهای چشمگیر یهودی نبودند و یهودیان حاضر در این کشورها نیز غالبا در جامعه درآمیخته بودند. بنابراین در هیچ کجا به عنوان یهودی حضور خاصی نداشتند. اما برخی عناصر انقلابی از میان مهاجران شرق اروپایی بسیج می شدند و نسبتموجود در جنبشهای انقلابی ـ چه در سطح رهبری و چه در سطح کادر ـ بالاتر از نسبت جمعیتی آنان بود.

در اروپای میانی (آلمان و اتریش) شمار یهودیان اندک بود و آنها نیز معمولاً از طبقه سرمایه داران بزرگ و یا دست کم از طبقه متوسط بودند. به همین خاطر واژه "یهودی" در ذهنها به ثروتمندان و خواسته های لیبرالیستی گره خورده بود. شمار اعضای یهودی در احزاب انقلابی چندان زیاد نبود. با این حال شمار یهودیانی که جنبشهای انقلابی و کمونیستی را هدایت می کردند، چشمگیر می نمود؛ کارل مارکس، فردیناند لاسال، کارل کاوتسکی و رزالوکزامبورگ از این دسته اند.

شاید همین وضع سبب شد که ادعاهای نازیسم در مورد توطئه بزرگ یهودی و تلاش یهودیان برای محاصره آلمان از چپ و راست و فروپاشی اش، حقانیتی هرچند ظاهری پیدا کند.

اما در شرق اروپا قضیه متفاوت بود و یهودیان در سطح رهبری و کادر جنبشهای انقلابی و کمونیستی حضور چشمگیری داشتند. شمار زیادی از بلشویکهای روسیه همچون زینوویف، کامنف و لیتونیف یهودی بودند و پیشاپیش همه این یهودیان، معمار انقلاب بلشویکی و فرمانده ارتش سرخ، تروتسکی قرار داشت.

از نظر پایگاه مردمی نیز حزب یهودی بوند در زمان تأسیسش بزرگترین حزب انقلابی و سوسیالیستی بود. جوانان یهودی بیشتر به صفوف انقلابیون می پیوستند و 30 درصد از دستگیرشدگان جرایم سیاسی روسی در سال 1900 از یهودیان بودند.

دلایل حضور یهودیان در چنین جنبشهایی را می توان این گونه برشمرد:

1. درصد بالایی از قشر فراگیرنده را یهودیانتشکیل می دادند و این قشر بیش از دیگر اقشار در جنبشهای انقلابی شرکت می کند.

2. بسیاری از جوانان یهودی از ورود به دانشگاههای روسیه محروم می شدند؛ بنابراین به دانشگاههای اروپا می رفتند و در آنجا سیاسی و انقلابی می شدند، آن هم بسیار شدیدتر از همسالان و همگنان خویش.

3. یهودیان اقلیتی محروم از حقوق مدنی بودند؛ برای همین باید بسیاری از روشنفکران یهودی در شرایط عادی به طبقه پیشه ور می پیوستند (چیزی که بعدها رخ داد)، اما به جای تحقق چنین چیزی، به توده های انقلابی پیوستند. این وضعیت در بسیاری از جنبشهای انقلابی جهان روی داده است و اقلیت زیر فشار، درصد بالایی از انقلابیون را تشکیل می دهند.

صهیونیسم از این پدیده که یهودیان در جنبشهای انقلابی حضور پیدا می کردند به سود خود بهره جست؛ زیرا یکی از مهمترین موضوعاتی که هرتزل همواره در سخنان و آثارش مطرح می نمود این بود که راه حل صهیونیستی یگانه چاره برای بازداشتن جوانان یهودی از انقلابی گری است ایجاد صهیونیسم کارگری تلاشی بود برای فرو خوردن چهره انقلابی سوسیالیسم در صهیونیسم. یکی از دلایل صدور وعده بالفور نیز بسیج یهودیان پرشمار شرق اروپا علیه انقلاب بلشویکی بود.

پس از جنگ جهانی اول، یهودیان در سازمانهای سوسیالیستی که در احزاب کمونیست و سوسیال دموکرات جلوه گر می شدند، تمرکز داشتند. سازمانهای کمونیستی با صهیونیسم و یهودستیزی مخالف بودند و اجازه نمی دادند احزاب صهیونیستی که چهره سوسیالیستی داشتند به آنها بپیوندند.

از آنجا که احزاب کمونیستی در این مورد نیز پیرو دستورهای شوروی بودند، این سیاست ضدصهیونیستی را وظیفه خود می دانستند. اما هنگامی که اسرائیل برپا شد و حکومت شوروی آن را به رسمیت شناخت، این احزاب نیز اسرائیل را شناسایی کردند و دوباره هنگامی که سیاست شوروی در قبال دولت صهیونیستی عوض شد، این احزاب نیز سیاست خود را تغییر دادند و ضد صهیونیست شدند. اما احزاب سوسیال دموکرات، پدیده های استعماری و از جمله صهیونیسم را پذیرفته بودند و با احزاب صهیونیستی همکاری می کردند.

در دهه شصت، جنبش چپ جدید پدید آمد که بسیاری از رهبرانش در آمریکا و اروپا یهودی بودند و حتی مهمترین نظریه پردازش، هربرت مارکوزه، یهودی بود. این جنبش ـ خصوصا پس از جنگ 1967 ـ به پشتیبانی از عربها موضعی ضد اسرائیلی گرفت و به همین دلیل برخی جوانان یهودی از آن کناره گرفتند. اما با این همه اعضای یهودی آن بسیار زیاد بودند.

به هر حال جنبشهای انقلابی، اعضای بسیاری از میان یهودیان داشتند و این پدیده در همه اقلیتها رایج است.

ما همچون گذشته برای پرهیز از جدا نمودن یهودیان از جامه پیرامون خویش، از اصطلاحاتی مانند "سوسیالیسم یهودی" یا "سوسیالیستهای یهودی" استفاده نمی کنیم؛ زیرا این اصطلاحات هم نارسا هستند و هم موجب اشتباه در درک و تفسیر می گردند. وانگهی چنانکه گذشت، یهودیان سوسیالیست با یکدیگر تفاوت داشتند؛ برخی به نژاد و دین یهودی خویش پایبند بودند، برخی هیچ کاری به یهودیت نداشتند و عده ای حتی با نگاه منفی به آن می نگریستند و علیه یهود و یهودیت موضع می گرفتند. بسیاری از آنها به گفته اسحاق دویچر "یهودی غیریهودی" بودند و تنها اسم یهودیت را با خود می کشیدند.

نسبت رهبران یهودی احزاب کمونیستی درشرق اروپا با توجه به جمعیتشان بسیار بالا بود. آنها با استالینیسم نیز همراهی نمودند و البته استالینیسم را باید به اعتبار "نفوذ روسی" در نظر گیریم؛ زیرا به رغم ادعاهای جهان شمولانه کمونیسم، می بینیم که در عرصه عمل، همان ناآرامیهای سنتی عرقی، نژادی و قومی سر برآورد و ملتهای ساکن اطراف روسیه (لهستان، مجارستان، چکسلواکی و رومانی) از خرس تزاری که اینک جامه کمونیسم بر تن کرده بود، هراسان گشتند.

در چنین وضعیتی بسیاری از یهودیان در کنار روسیه ایستادند و درواقع به گروهی کارکردی در خدمت قدرت امپریالیستی روسیه تبدیل شدند. به عبارت دیگر نقش گذشتگان خویش را با ظاهری متفاوت ادامه دادند و به همین دلیل ملتهای شرق اروپا دشمنی یهودیان را در دل جای دادند. آنها همواره یهودی را همچون شلاق شکنجه گر حاکم در ذهن خود تصور می کردند.

مأخذ:

  1. المسیری، عبدالوهاب: دایره المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، ترجمه مؤسسه مطالعات و پژوهشهای تاریخ خاورمیانه، دبیرخانه کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین، جلد سوم، زمستان 1382.