نفت

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل


مقدمه:

نشت نفت و آسفالت در بحرالمیت و اطراف آن شرکتهای نفتی را بر آن داشت که مدت زمان طولانی در این منطقه به جستجوی نفت بپردازند. به طوری کهباعث شد شرکتها و مؤسات صهیونیستی هیأتهای زمین شناسی زیادی را برای تحقیق و بررسی منطقه بحرالمیت و شناسایی مقدار بیشتر نفت در آن به این منطقه اعزام کند. مرحله اول حفاری از نفت به هنگام جنگ جهانی دوم به وسیله شرکت حفاری اردن آغاز شد (این شرکت شعبه ای از شرکت فلسطینی تعدین بود)، و در قسمت پایانی جنوب بحرالمیت حفاری صورت گرفت. همچنین شرکت توسعه نفتی فلسطین که شعبه ای از شرکت نفت عراق بود در سال 1939 در حلیقات (در دشت ساحلی) حفاری صورت داد.

از زمان تشکیل دولت غاصب صهیونیستی در فلسطین اشغالی تاکنون، یکی از محورهای عمده فعالیت رژیم صهیونیستی، کوشش برای اکتشاف و استخراج نفت بوده است.

اکتشاف نفت به دلایل مختلف اقتصادی، سیاسی و روحی از اهمیت فوق العاده ای برای سردمداران رژیم صهیونیستی برخوردار بوده است. به همین دلیل در طول حدود شش دهه گذشته علی رغم ناکام ماندن این تلاشها، رژیم صهیونیستی از پای ننشسته و همواره در جهت کشف نفت سرمایه گذاری و اقدامات جدیدی را انجام داده است.

یکی از مواردی که صهیونیستها را بسیار آزار می دهد و برخاسته از تفکر نژادپرستانه می باشد این است که در سرزمینهای اسلامی و عربی همجوار فلسطین اشغالی نفت به مقدار فراوان وجود دارد ولی در فلسطین اشغالی این ماده حیاتی نایاب می باشد.

رژیم صهیونیستی در طول 60 سال برای دستیابی به نفت تلاشهای زیادی انجام داد، به طوری که فقط طی چهار دهه 383 حلقه چاه عمیق در مناطق فلسطین اشغالی (بجز صحرای سینا) به منظور دستیابی به نفت و گاز توسط این رژیم حفر شده که قریب نیم میلیارد دلار هزینه دربرداشته است.

اما تمامی این تلاشها که به هدف دستیابی به خودکفایی در زمینه انرژی و نفت خام صورت گرفته بی نتیجه و بدون ثمر بوده است.

الف ـ اکتشاف نفت:

از اوایل دهه پنجاه رژیم صهیونیستی مسئله دستیابی به نفت را در رأس طرحهای داخلی خود برای رسیدن به خودکفایی در زمینه انرژی قرار داد، به طوری که به منظور تشویق شرکتهای محلی و خارجی برای سرمایه گذاری در زمینه کشف نفت در فلسطین اشغالی، دولت رژیم صهیونیستی نخستین قانون را متناسب با اهداف خود در سال 1952 در اینمورد به تصویب رساند.

دولت اسرائیل قانون نفت سال 1952 را با توجه به تحقیقات و گزارشهای دو تن از متخصصین امریکایی با مقداری اصلاحات به مرحله اجرا درآورد و به موجب این قانون ثروتهای داخلی زمین مایملک دولت محسوب شده و مالک زمین حق دخل و تصرف در معادن کشف شده تحت الارضی را ندارد مگر با اجازه دولت که در این قانون حداکثر مساحت زمین که اجازه حفاری در آن داده می شود (برای بخش خصوصی) چهارصد هزار هکتار می باشد و اعطای اجازه حفاری و نقب زنی در یک منطقه برای مدت سه سال پیش بینی شده که برای چهار سال دیگر نیز قابل تمدید می باشد و در همین حال یک شرکت حق ندارد تا در یک زمان واحد بیش از 12 اجازه حفاری در یک منطقه را داشته باشد.

در صورت کشف نفت به میزان تجاری دولت به شرکت مزبور اجازه می دهد تا قرارداد بهره برداری به مدت 30 سال که برای 20 سال دیگر هم قابل تمدید است منعقد سازد به شرط آنکه شرکت مزبور در جهت پیش بردن و پیشرفته کردن میدانهای نفتی جدید سرمایه گذار کند.

در این رابطه در سال 1954 حفر چاههای بسیاری توسط نُه شرکت انجام شد. اما بیشترین چاهها مانند چاههای خلیج عکا، قیساریه، ینبه، تلی الصافیی و اسدود به نتایج مطلوبی نرسید.

در سال 1958 شرکت ملی نفت و شرکتهای جزء تابع آن در زمینه کشف، حفاری، توزیع و ذخیره سازی نفت مستقیما آغاز به کار کردند.

در همین سال در میدان حلیقات در شمال شرقی غزه، و در ابتدای دهه 1960 نیز در بیت عفا و کوکب نفت کشف شد. تولید سالانه نفت در میدان حلیقات در سال 1960 به حدود 000/128 تن رسید. مقدار نفت ذخیره آن نیز بین 4 تا 75/2 میلیون تن برآورد شده است. تولید نفت فلسطین در سال 1969 به حدود 381/101 تن رسید. در میدان عراد و حوضچه دره سیال جز گاز چیز دیگری به دست نیامد. پس تلاش جهت حفر چاههایی در قسمت تورفتگی های دامنه های غربی صورت گرفت. و آثار نفت در چاههای مسعده، عین جدی و طبریه ظاهر گردید. اما این مقدار به اندازه ای نبود که قابل تولید باشد. موادی که از این چاهها استخراج می شد شبیه ماده آسفالتی لزج مانند بود که از منطقه بحرالمیت خارج می شد. تمامی نفت و گاز کشف شده بر می گردد به دوره جوارسی. شاید نفت قدیمی تر از آن باشد پس به قسمتهای محدب رخنه کرد و در آنها منحصر ماند.

میدانهایی که در آنها گاز استخراج شده در منطقه جنوب غربی بحرالمیت واقع شده اند، و عبارت است از میدان عراد، حوضچه دره سیال، کدید و جریم که تولید گاز در آنها به میلیونها متر مکعب گاز می رسد. میدان عراد بزرگترین و قدیمی ترین میدان است که در سال 1961 حدود دو میلیون متر مکعب گاز از آن تولید شد. میدان جریم در سال 1969 حدود 280 هزار متر مکعب گاز تولید کرد. بیشتر گاز تولیدی در صنایع شیمیایی بحرالمیت مورد استفاده قرار می گیرد. دانشمندان مقدار ذخیره گاز در میدان عراد و توابع آن در حوضچه دره سیال که مساحت آن به 10 کیلومتر مربع می رسد را 25/1 میلیون تن برآورد کرده اند.

در سال 1970 حفاریهای بسیاری برای استخراج نفت در ساحل دریای مدیترانه به ویژه در منطقه بریر در شرق عسقلان و در خود دریا در فاصله 16 کیلومتری صورت گرفت.

رژیم صهیونیستی نیز در این زمان همه ساله مبالغ هنگفتی را به منظور لوله کشی و انتقال نفت از بودجه دولت اختصاص می داد و همزمان با شرکتهای نفتی و مالی خصوصی که اغلب صهیونیستی بوده و در امریکا و کانادا نیز فعالیت داشته در جهت سرمایه گذاری در عملیات کشف و تولید نفت همکاری داشت، اما در نهایت تمامی این تلاشها با شکست مواجه شد. گزارشهای سالانه دولتی رژیم صهیونیستی علت این شکست را ناشی از فقدان دانش و اطلاعات ژئولوژیکی و ژئوفیزیکی می دانستند.

دشواری در دستیابی مؤر به بازتابهای لرزه و عدم وجود تجهیزات پیشرفته تا اوایل دهه هشتاد از جمله علل ناکام ماندن این برنامه ها گزارش شده است. در این رابطه "شارل هوفمان" خبرنگار روزنامه "اورشلیم پست" در یکی از مقالات خود نگاشته است: "باید یک برنامه درازمدت دقیق برای دستیابی و کشف نفت طرح ریزی گردد اما طراحی چنین استراتژی دقیقی چندان نزدیک نیست زیرا اعتماد عمومی بیشتر بر این فرضیه استوار شده است که حفر چاههای نفت در نقاط مختلف در نهایت منجر به کشف نفت می گردد."

علی رغم انگیزه های تشویق کننده ای که در قانون مصوب 1952 و در اصلاحات بعدی آن پیش بینی شده بود که اکثر شرکتهای خارجی نفتی که وارد فلسطین اشغالی شدند یا از تجربه فنی لازم برخوردار نبودند و یا اینکه فاقد سرمایه لازم برای سرمایه گذاری گسترده بودند. به همین دلیل اکثر شرکتهای نفتی خارجی در اثر ناکامی در کشف نفت میدانهای نفتی از کار در فلسطین اشغالی سر باز زدند.

بر مبنای آمار و ارقام منتشره از سوی کمیته ملی انرژی رژیم صهیونیستی در جریان کنفرانس جهانی انرژی در مونترال کانادا در سال 1989 تولید نفت محلی در فلسطین اشغالی از 70/76 هزار تن در سال 1970 به 50/14 هزار تن در سال 1987 کاهش یافته است و تولید گاز طبیعی نیز از 60/123 هزار تن در سال 1970 به 3/33 هزار تن در سال 1987 تنزل کرده است اما در همین سال یعنی 1987 معدل مصرف انرژی حدود 6/9 میلیون تن نفت بوده که بدین معناست که تولید داخلی نفت به هیچ وجه نیاز مصرفی فلسطین اشغالی را برطرف نمی سازد.

ب ـ نیازهای نفتی اسرائیل:

رژیم صهیونیستی 97% از نیازهای انرژی خود را وارد می کند و 3% باقیمانده را نیز از طریق استفاده گسترده از انرژی خورشیدی برای گرم کردن آب منازل برطرف می سازد.

علاوه بر نیازهای مبرم اقتصادی رژیم صهیونیستی به نفت بر پر کردن خلاء کمبود انرژی در فلسطین اشغالی یکی از انگیزه های این رژیم از دنبال کردن طرحهای کشف و استخراج نفت مسائل امنیتی مربوط به رژیم صهیونیستی می باشد. به دلیل ممنوعت تجارت نفت با رژیم صهیونیستی از سوی دول عربی مجاور (خاورمیانه) که بیش از یک سوم کل ذخیره نفتی جهان را در اختیار دارند، رژیم صهیونیستی قادر نیست تا از این خدمات نفتی استفاده کند و از طرف دیگر شرکتهای نفتی بین المللی نیز از بیم تیرگی روابط شان با کشورهای عربی و عکس العمل منفی این کشورها در خصوص ارسال نفت به رژیم صهیونیستی قادر به اعطای خدمات به طور مستقیم به این رژیم نیستند.

علاوه بر دو عامل اقتصادی و امنیتی، عامل روحی را نیز که به طرز تفکر نژادپرستانه صهیونیستها برمی گردد نباید از نظر دور داشت، چرا که وجود نفت در کشورهای عربی و اسلامی و فقدان آن در فلسطین اشغالی علی رغم برتری تکنولوژیک و علمی رژیم صهیونیستی بر کشورهای عربی منطقه در واقع تبدیل به یک عقده روانی برای مسئولین رژیم صهیونیستی شده است. همواره مقدار زیادی از بودجه انرژی رژیم صهیونیستی صرف وارد کردن انواع مواد هیدروکربن می شود. به عنوان نمونه در سال 1972 رژیم صهیونیستی یکصد میلیون دلار برای خرید نفت اختصاص داده بود که این مبلغ در سال 1980 به 2/2 میلیارد دلار و در سال 1982 به 7/1 میلیارد دلار افزایش یافته است.

در اوایل دهه هشتاد به دلیل کاهش قیمت نفت در جهان میزان بودجه نفتی رژیم صهیونیستی نیز عدد چندان بزرگی نیست اما از سال 1973 تا 1982 به دلیل افزایش بهای نفت بودجه انرژی رژیم صهیونیستی نیز روبه افزایش نهاد.

در دهه هشتاد نیز بار دیگر به دنبال رکود صنایع نفت بودجه انرژی رژیم اشغالگر قدس به تناسب پایین می آید و آخرین آمارها نشان می دهد که در پنج سال آخر دهه هشتاد بودجه لازم برای خرید نفت خام و تولیدات نفتی به 786 میلیون دلار در سال 1986 رسیده و در سال 1987 به مرز 032/1 میلیون دلار بالغ گردیده است.

در یک جمع بندی کلی میزان بودجه واردات نفتی رژیم صهیونیستی از مجموع کل بودجه واردات این رژیم: 5% از واردات سال 1970 ـ 7% از واردات سال 1973 ـ 17% سال 1976 ـ 27% در سال 1980 می باشد که در سال 1983 به دلیل کاهش بهای نفت و افزایش مصرف زغال سنگ برای تولید برق به 19% تنزل یافت.

توافقات نفتی رژیم صهیونیستی برای وارد کردن نفت از کشورهای گوناگون تابع پارامترهای سیاسی حاکم بر اوضاع منطقه و جهان بوده است.

در اوایل دهه پنجاه یک قرارداد میان شوروی ورژیم صهیونیستی منعقد گردید که به موجب آن سالانه 400 هزار تن نفت خام از شوروی با 15 هزار تن میوه تولید شده در فلسیطن اشغالی مبادله می گردید. این قرارداد با آغاز جنگ سوئز در سال 1956 متوقف گردید.

بعد از این قرارداد رژیم صهیونیستی در دهه هفتاد قراردادی با رژیم شاهنشاهی ایران برای ارسال نفت منعقد ساخت و به موازات آن در صحرای سینا اشغالی نیز اقدام به حفر چاه و بهره برداری از آن نمود. از اواخر دهه هشتاد، 70 الی 80% نیازهای نفتی رژیم صهیونیستی از مصر، نروژ و مکزیک و بقیه از طریق بازار آزاد تأمین می شود.

همچنین از نتایج امضای قرارداد کمپ دیوید میان مصر و اسرائیل تحت نظارت امریکا یکی نیز این بود که در صورت بروز هرگونه حادثه ناگهانی جهانی یا منطقه ای و ایجاد خلل در شبکه واردات نفت رژیم صهیونیستی امریکا متعهد است که به دلایل امنیتی نیازهای نفتی رژیم صهیونیستی را برطرف نماید.

ج ـ میدانهای نفتی، ذخیره، تولید:

میزان نفت در منابع تحت الارضی در فلسطین اشغالی در سال 1988 حدود 6/1 میلیون بشکه تخمین زده شده است و معدل تولید روزانه نیز حدود 280 تا 300 بشکه می باشد.

ذخیره گاز طبیعی نیز 2/10 میلیارد فوت مکعب با تولید روزانه 3/4 تا 7/4 میلیون فوت مکعب می باشد.

این آمار به وضوح نشان می دهد که ذخایر معادن نفت فلسطین اشغالی بسیار ناچیز می باشد و چیزی کمتر از یک هزارم درصد کل ذخایر جهان را تشکیل می دهد.

کل تولید نفت در فلسطین اشغالی تا پایان سال 1987 حدود 6/16 میلیون بشکه از پنج میدان اصلی نفت در صحرای نقب غربی و منطقه بحرالمیت بوده است. که در فهرست زیر توضیح داده شده است:

1 ـ حلتس(Helets) :

این میدان نفتی در سپتامبر 1955 توسط شرکت دولتی لابیروت از طریق عمیق تر کردن چاههای قبلی که توسط شرکت نفت عراق در سال 1946 حفر شده بود کشف گردید به طوری که عمق این چاهها از 3460 فوت به 4900 فوت افزایش یافت. این میدان نفتی در منطقه حلیقات در شمال شرقی غزه و در توده شنی طبقه کرتاسیه سفلی زمین قرار دارد.

تا به حال 18 چاه در این میدان نفتی حفر شده است که سه عدد از آنها قابل بهره برداری می باشد و معدل عمق این چاهها حدود 5200 فوت می باشد و نفت استخراج شده از این چاهها نیز درجه 31 می باشد و سه چهارم نفت تولیدی در فلسطین اشغالی از این میدان نفتی تأمین می شود که از اوایل دهه هشتاد رو به کاهش گذارده است.

کل نفت استخراج شده از میدان نفتی حلتس از ابتدا تا پایان سال 1987 به 3/12 میلیون بشکه رسیده که معدل تولید روزانه 71 بشکه در روز بوده است.

با گذشت 30 سال از کشف این میدان نفتی اجازه استخراج نفت شرکت لابیروت در این میدان نفتی و میدان نفتی کوخاف پایان یافت.

سپس این شرکت در جهت ایجاد دگرگونی در این دو میدان نفتی برای جلب موافقت وزارت انرژی به منظور تمدید قرارداد به مدت 20 سال دیگر تلاش نمود.

2 ـ کوخاف:

این میدان نفتی توسط شرکت لابیروت در اواخر سال 1962 کشف گردید که در فاصله بسیار نزدیکی نسبت به میدان نفتی حلتس قرار دارد وتاکنون 13 چاه در این میدان حفر شده که 5 چاه قابل بهره برداری می باشد، معدل عمق این چاهها 5500 فوت و نفت حاصله از درجه 9/27 می باشد. کل تولید این میدان نفتی تا پایان سال 1987 به 2/4 میلیون بشکه رسید که متوسط تولید روزانه آن در حدود 179 بشکه در روز بوده است.

3 ـ اشدود (ESHDOOD) :

این میدان نفتی در سال 1976 توسط شرکت اویل اکسپلووریشن (il exploration)کشف گردید. در این میدان نفتی که در دشت ساحلی جنوب تل آویو واقع است تاکنون فقط دو چاه حفر شده که نفت درجه 5/32 و به معدل 37 بشکه در روز از آن استخراج می شود. کل تولیدات این میدان نفتی تا پایان سال 1987 در حدود 142 هزار بشکه بوده است و تولید گاز طبیعی از این میدان نیز تا پایان همین سال 185 میلیون فوت مکعب بوده است.

4 ـ زوک تمرور:

این میدان نفتی که در 35 مایلی جنوب شرقی "بئع السبع" قرار دارد در سال 1980 کشف شد. کل تولید آن تا پایان سال 1987 حدود 8197 بشکه بوده است و درجه نفت استخراجی نیز 34 می باشد.

5 ـ غوریم:

در سال 1984 این میدان کوچک توسط شرکت ایست میدتیرانیان (east mediterian)کشف گردید که در نهایت منجر به کشف نفت سنگین درجه 17 از این میدان گردید. متوسط عمق چاههای این میدان 3280 فوت می باشد و کل تولید این میدان تا پایان سال 1987 مقدار 6950 بشکه بوده است.

میدانهای گاز:

1ـ زوهار/کیدود/حکانایم/:

این میدانهای گازی سه گانه در سال 1961 کشف گردید، میزان ذخیره این میدانها که در منطقه شمال غربی "بحرالمیت" قرار دارد حدود 5/6 میلیارد فوت مکعب برآورد شده است متوسط تولید این میدان در اوایل دهه هشتاد حدود روزانه 5/4 میلیون فوت مکعب بوده است.

2 ـ غونین:

این میدان گازی در شمال بحرالمیت قرار دارد و میزان ذخیره گازی آن دو میلیارد فوت مکعب و کل تولید آن تا پایان سال 1987، دو میلیون فوت مکعب بوده است.

3ـ شیکما:

در این میدان گازی که در قسمت شمالی نوار غزه و در نزدیکی میدان نفتی حلتس واقع شده تنها یک چاه حفر شده است کل تولیدات این میدان تا پایان سال 1987 نزدیک به 587 میلیون فوت مکعب بوده است.

در مورد استخراج از اراضی اشغالی مصر در خلال سالهای 1967 ـ 1979 آمار نشان می دهد که به طور متوسط روزانه 3000 بشکه نفت در این مناطق از میدانهای "ابوردیس" و "شعب علی" استخراج شده است. همچنین میدان گازی "سادوت" در شمال سینا نیز مورد بهره برداری صهیونیستها قرار گرفت و روزانه 3 تا 4 میلیون فوت مکعب از آن استخراج می شد.

%%%محل جدول%%%

منبع آمار:

  1. The American Association. of petroleum Geologists Bulletin october 88 p. 292.

د ـ تجربه شکست خورده نفتی:

علی رغم برنامه های تشویقی رژیم صهیونیستی در جهت حمایت از شرکتهای نفتی و اکتشاف و تولید نفت در طول چهار دهه گذشته تاکنون رژیم اشغالگر قدس هیچ گونه نتیجه محسوسی در مورد دستیابی به خودکفایی در زمینه انرژی به دست نیاورده است و علت این ناکامی بیشتر ناشی از طبیعت ژئولوژیک منطقه می باشد و فقط استخراج نفت در منطقه اشغالی سینا بود که به مرزهای تجارتی رسید.

با گذشت 10 سال از عمر قانون نفت در اسرائیل و بعد از تلاش بسیاری از شرکتهای نفتی خارجی که در دهه پنجاه در امر کشف نفت در فلسطین اشغالی مشارکت کرده بودند در سال 1962 وزیر دارایی وقت رژیم صهیونیستی که مسئولیت اداره صنایع نفتی را نیز به عهده داشت، لوئیس فیکس مسئول ژئولوژیک سابق شرکت استاندارد اویل را مأمور تهیه گزارشی در مورد وضعیت صنایع نفتی رژیم صهیونیستی نمود. وی در گزارش خود از رقابت عقیم شرکتهای دولتی و تأخیر در اجرای نقشه برداری به شدت انتقاد کرد.

لوئیس فیکس در این گزارش همچنین رقابتهای حزبی و گماردن مسئولان بی تخصص در زمینه های نفتی و در نظر گرفتن وابستگیهای حزبی به عنوان تنها پارامتر تعیین مسئولان در پروژه های نفتی را از دیگر عوامل رکود صنایع نفتی اسرائیل برشمرده است.

در سال 1972 یعنی بعد از گذشت یک دهه دیگر (بنحاس ساپیر) وزیر دارایی وقت با صدور بخشنامه ای تغییرات کاملی در اسکلت مؤسسات دولتی مشغول در زمینه های کشف و حفر چاههای نفت به وجود آورد.

وی با انتقاد شدید از بیکاری و جوّ حاکم بر شرکتهای نفتی و به ویژه مدیران میدان نفتی حلتس تأکید کرد که اداره این شرکتها و مؤسسات نه تنها برای رژیم صهیونیستی منفعتی نداشته بلکه هزینه های هنگفتی را نیز به این رژیم تحمیل کرده است.

با وجود تغییرات در شکل و اسکلت شرکتهای نفتی و اقدام شرکتهای مزبور در پیگیری جدی امور اکتشافی نفتی اوضاع برای یک دهه دیگر نیز همانند سابق باقی ماند.

از نیمه دوم دهه هفتاد امور اکتشاف نفت در فلسطین اشغالی از نشاط ویژه ای برخوردار بود، زیرا که قیمت نفت در این برهه زمانی در بازارهای جهانی ترقی کرده بود و همچنین نگرانی مقامات رژیم صهیونیستی از باز گردانده شدن میدانهای نفتی صحرای سینا به مصر باعث افزایش سرعت و تحرک در صنایع نفتی رژیم صهیونیستی گردید و بودجه ویژه مالی برای حفاری و نقب زنی از یکصد میلیون لیره اسرائیلی در سال 1975 تا هشتصد میلیون لیره در سال 1979 افزایش یافت.

قطع کمکهای نفتی رژیم پهلوی در ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی بر نگرانیهای رژیم صهیونیستی در مورد چگونگی تأمین نیازهای انرژی خود بیش از پیش افزود.

آمار و ارقام نشان می دهد که 250 میلیون دلار برای اجرای طرحهای نقب زنی در فاصله سالهای 1970ـ1984 هزینه شده است که 95 میلیون دلار آن از طریق بودجه سالیانه دولت و 55 میلیون دلار توسط شرکت نفت اسرائیل از محل سود حاصله از استخراج نفت در سینا و 100 میلیون دلار باقی از طرف شرکتهای خصوصی محلی و خارجی سرمایه گذاری گردید.

در این زمان 62 میلیون دلار تنها صرف امور مربوط به نقشه برداری و تحقیقات ژئوفیزیکی و 88 میلیون دلار حفر چاه شد.

شایان ذکر است که بسیاری از شرکتهای نفتی رژیم صهیونیستی در طول دو دهه هفتاد و هشتاد سودهایی در عرصه بازار سهام محلی عایدشان شد به گونه ای که شرکتهای نفتی اسرائیلی اقدام به بالا بردن قیمت سهام به شکل نجومی کردند.

یکی از عوامل بالا رفتن فوق العاده قیمتهای سهام، پخش شایعات در مورد وجود ذخایر تجارتی نفت بود. اما از گذشت مدتی روشن شد که این اخبار عاری از حقیقت بوده و فاقد ارزش اقتصادی می باشند.

در این زمینه به عنوان مثال می توان از شرکت (سیسمیکا) در اوایل دهه هشتاد نام برد که در آن طرح مربوط به این شرکت یکی از امیدوارکننده ترین طرحهای اکتشاف و بهره برداری نفتی در سراسر تاریخ نفتی رژیم صهیونیستی توصیف شده بود.

شرکت سیسمیکا در سال 1982 به دست یک صنعتگر یهودی به نام ابراهام شافیط و یک سرمایه دار صهیونیست به نام آبیرو ادام بولک تأسیس گردید. هدف این شرکت جمع آوری 50 میلیون دلار برای لوله کشی و حفاری در منطقه بحرالمیت بود.

یوسی نگوتسکی مدیر کل این شرکت در یک مصاحبه با روزنامه صهیونیستی (دافار) در فوریه 1984 تأکید کرد که مبلغ 20 میلیون دلار از طرق داخلی و خارجی فراهم شده است و باقیمانده نیزبرای حفر 8 تا 10 حلقه چاه به عمق 2500 تا 5000 متر در مساحتی برابر با 000,400 هکتار در قطعه بحرالمیت جمع آوری خواهد شد.

وی در این مصاحبه بر وجود منابع نفت گسترده صحه گذارده و افزود دلایل به دست آمده نشان می دهد که در عمق 2000 تا 5000 متری منابع عظیمی از نفت با قدمتی در حدود یک تا 3 میلیون سال وجود دارد.

نکته جالب توجه در مصاحبه مدیر شرکت سیسمیکا این است که وی هیچ گونه اشاره ای به تیم مشاوره شرکت و ماهیت و چگونگی اسناد و مدارکی که دلیل وجود نفت در این منطقه می باشد ننموده است. به خوبی واضح است که به سبب این گونه اظهارات اوضاع شرکت در خلال سالهای 1984ـ1985 بهبود چشمگیری یافت و قیمت سهام این شرکت به میزان 290% نسبت به قیمت اسمی سهام در ابتدای تأسیس شرکت بالا رفت.

در دسامبر 1985 هنگامی که وزارت انرژی رژیم صهیونیستی اجازه حفاری توسط این شرکت را لغو کرد سهامداران صهیونیستی که سهام این شرکت را خریداری کرده بداند با بحران شدیدی مواجه شدند. وزارت انرژی علت این اقدام را عدم اجرای تعهدات و عدم التزام به جدال زمان بندی شده از سوی وزارت انرژی برای حفاری چاههای نفتی از سوی شرکت اعلام شد، زیرا این شرکت در طول حیات خود تنها یک چاه (هار ـ سدوم) را حفر کرده بود که آن هم به نفت نرسیده بود.

در این میان اندیشه دینی و تفکر نژادپرستانه صهیونیستها را نیز باید از دیگر عوامل تشویق برنامه اکتشاف نفت در فلسطین اشغالی به حساب آورد، در اوایل دهه هشتاد عده ای از اصولگرایان مسیحی و یهودی با استناد به فقراتی از کتاب عهد قدیم (تورات) عنوان کردند که به موجب این جملات در اراضی مقدس فلسطین نفت وجود دارد.

این اندیشه همچون همیشه مورد استفاده عده ای از صهیونیستهای تاجر دین قرار گرفت و به عنوان مثال (بات روبرتس) که به عنوان میهمان یک برنامه تلویزیونی به نام (باشگاه 700) در یکی از شبکه های تلویزیونی مذهبی آمریکا شرکت کرده بود توانست در سال 1982 میلیونها دلار از طریق عنوان کردن دلایل قاطع موجود در کتاب مقدس مبنی بر وجود نفت در فلسطین از سهامداران کوچک آمریکایی جمع آوری نماید و در عمل نیز براساس این روایات چاه (اشر ـ عتلیت) در نزدیکی جبل کرمل حفر گردید که با عمق 21428 فوت به نفت نرسید. هزینه این عملیات بالغ بر 13 میلیون دلار گردید.

محل این چاه نقطه ای بود که براساس روایات عهد قدیم (الیاهو نبی) با نازل کردن آتش از آسمان در این نقطه پیامبران دروغین را از بین برده است!

مسئولیت تنظیم سیاست نفتی رژیم صهیونیستی در دهه های 60 و 70 از وزارت برنامه ریزی به وزارت انرژی منتقل گردید و شرکت ملی نفت اسرائیل عهده دار اجرای سیاست نفتی این رژیم شد و امر برنامه ریزی و تعیین محل حفاری، سهمیه بندی مواد سوختی و جمع آوری سرمایه های داخلی و بین المللی برای طرحهای نفتی در فلسطین اشغالی را عهده دار گردید.

در پاییز 1984 براساس گزارش ارائه شده ازسوی (آلفرد روزنیز نایگ) مشاور نفتی وزیر انرژی وقت دیگر کلیه عملیات نفتی دولتی به مدت دو سال به حالت تعلیق درآمد و در این فرصت تمامی طرحهای تحقیقاتی و نقشه برداری به دقت مورد موشکافی قرار گرفت و تنها به میزان ده میلیون دلار حفاریهای تجربی انجام شد. پایین آمدن قیمت نفت در اوایل دهه هشتاد و وفور نفت خام در بازارهای جهانی رژیم صهیونیستی را در امر برنامه ریزی مجدد امور نفتی خود به صورت مطلوب یاری داد.

در این زمان رژیم صهیونیستی برای اولین بار موفق شد تا یکی از بزرگترین شخصیتهای نفتی جهان را به صورت پشتیبان سیاست نفتی خود درآورد.

(آرماند هامر) مدیر شرکت (اوکسیدنتال) که در پنج کشور عربی دارای منافع نفتی بود، و روابط بسیار گسترده ای با قطبهای نفتی جهان در شرق و غرب عالم داشت دست همکاری با رژیم صهیونیستی داد. بدین ترتیب این امکان را در جهان مطرح ساخت که بعد از پیمان کمپ دیوید یک شرکت عمده نفتی و معتبر جهانی می تواند در یک زمان هم در کشورهای عربی و هم در اسرائیل فعالیت کند.

هامر: کوشش برای جذب شرکتهای بین المللی نفتی:

ورود (آرماند هامر) به فلسطین اشغالی و به دست گیری امور مربوط به اکتشاف نفت توسط وی بار دیگر روح تازه ای در کالبد صنایع نفتی اسرائیل دمید و شهرت جهانگیر هامر در زمینه اکتشاف نفت و تجارب موفق وی در این زمینه جوّی از خوش بینی را در مورد به نتیجه رسیدن برنامه های نفتی در فلسطین اشغالی به وجود آورد.

ورود هامر به اسرائیل مصادف با اجرای سیاست جدید نفتی توسط موشه شاحل وزیر انرژی رژیم صهیونیستی بود.

بعد از پایان یافتن حمایت دولت از شرکتهای نفتی داخلی (شاحل) دستور داد تا تجدیدنظر کلی در تمامی طرحهای تحقیقاتی در مورد نقشه های جاذبه و مغناطیس و لرزه نگاری منطقه صورت پذیرد که این تحقیقات سه سال به طول انجامید. نتیجه این تحقیقات این بود که مشخص گردید که سه منطقه حلتس، بحرالمیت و منطقه اطراف جرف القاری، دارای مقادیر تجاری ذخایر نفتی می باشند.

شاحل با در پیش گرفتن سیاست در اختیار گذاردن خدمات اطلاعاتی به صورت مجانی به شرکت داخلی و خارجی و حمایت مالی مجدد از این شرکتها موفق شد در نیمه دوم دهه هشتاد شرکتهای خارجی به همراه سرمایه های محلی و بین المللی در جهت بهره برداری از این مناطق سه گانه به کار گیرد اما علی رغم فراهم آمدن تمامی این امکانات تا به امروز هیچ اکتشاف نفتی جدید به وقوع نپیوسته است.

مذاکرات با هامر در اواخر سال 1984 آغاز گردید و سرانجام در ژوئن 1985 قراردادی میان شرکت آمریکایی اسرامکو و رژیم صهیونیستی به امضاء رسید و مقرر گردید تا مبلغ 20 میلیون دلار در طول سه سال از سوی شرکت مزبور برای حفر چاه در مناطق نَقَب و بحرالمیت پرداخت شود (در این قرارداد تنها اسم هامر آمده است و اسامی هیچ یک از شرکت کنندگان دیگر ذکر نشده است).

بدین ترتیب هامر کار خود را با حفر دو حلقهچاه در مناطق آغورا و زوهار آغاز کرد که بعد از صرف هزینه های گزاف و انجام حفاری تا عمق 12831 فوت این دو چاه به نفت نرسیدند.

برنامه های بعدی هامر نیز در عمل با وجود وعده های مکرر وی در مورد بالا بردن ضریب احتمال کشف نفت در این مناطق تا به امروز به هیچ نتیجه ای نرسیده است و 20 میلیون دلار هزینه حفاریها بدون حاصل بوده است. اما رژیم صهیونیستی در این میان موفق شد تا شرکتهای نفتی بزرگ را بدون ترس از عواقب تحریم آنها توسط کشورهای عربی در فلسطین اشغالی به کار گیرد. در این رابطه شاحل در یک کنفرانس ژئولوژیک در فوریه 1989 خطاب به خبرنگاران گفت شرکت هامر در امر اکتشاف نفت در اسرائیل تأسیس شد و کلیه شرکتهای نفتی می توانند همزمان در اسرائیل و کشورهای عربی به فعالیتهای نفتی خود ادامه دهند.

باز شدن پای شرکتهای بزرگ نفتی به فلسطین اشغالی به معنای دستیابی رژیم صهیونیستی به نفت نیست زیرا وجود موانع ژئولوژیک و اقتصادی نبودن این نوع فعالیتها تا به امروز از میزان به نتیجه رسیدن این تلاشها تا حدود زیادی کاسته است. البته نباید انکار کرد که وجود این شرکتها به تعداد زیاد در فلسطین از اشغالی و اقدامات اکتشافی آنها احتمال موفقیت را در کل تا حدودی افزایش داده است و با توجه به این حقیقت که حداقل بیش از 65% مصارف انرژی رژیم صهیونیستی از نفت می باشد و در آینده نیز همین نسبت برقرار است، رژیم صهیونیستی به تلاشهای خود در این زمینه ادامه خواهد داد.

با توجه به تحولات اخیر بازار جهانی نفت و بالا رفتن تدریجی قیمتها روشن است که دستیابی به نفت در فلسطین اشغالی از اهمیت حیاتی برای رژیم صهیونیستی برخوردار است و این رژیم علی رغم شکستهایی که قبلاً در این زمینه متحمل شده همچنان به کوششهای خود در این مورد ادامه خواهد داد.

ه ـ نفت رکن سوم سیاستهای سلطه گرانه رژیم صهیونیستی:

رژیم صهیونیستی تا پیش از تحریم نفتی اعراب و برجسته شدن اهمیت نفت در جهان، سیاستهایش برای سلطه بر جهان تابع سازمان جهانی صهیونیسم و عمدتا بر دو پایه طلا و رسانه های جمعی استوار بود. زمان شروع تحریم نفتی اعراب، رکن دیگری را مبنای سیاستهای خویش قرار داد که عبارت بود از تسلط بر نفت.

در حقیقت نخستین ابزار صهیونیسم جهانی تا پیش از اولین کنگره رهبران صهیونیست در شهر بازل سوئیس به سال 1897 میلادی طلا به عنوان سمبل و نماد پول و ثروت بود. با برگزاری این کنگره، صهیونیسم جهانی تلاش کرد تا بر رسانه های جمعی نیز به عنوان دومین ابزار سیطره آنها بر جهان تسلط پیدا کند. در این خصوص حاخام یهودیان شهر پراگ لهستان به نام راشورون چنین می گوید:

"اگر طلا نخستین ابزار ما در سیطره و حکومت بر جهان است، بی تردید مطبوعات و روزنامه نگاری دومین ابزار کار ما خواهد بود."

پس از آن نیز پروتکلهای حکمای صهیون بارهابر این دو ابزار برای سلطه بر جهان تاکید کرده بودند. این وضعیت تا قبل از تحریم نفتی اعراب و پیروزی انقلاب اسلامی ایران ادامه داشت. اما با روشن شدن اهمیت نفت در جهان، در پی تحریم نفتی اعراب و وارد شدن اولین شوک نفتی به غرب به ویژه آمریکا و رژیم صهیونیستی، نفت به عنوان یک ابزار و سلاح جدید، به عنوان رکن سوم سیاستهای سلطه گرانه رژیم صهیونیستی مطرح شد. این شوک یا تحریم، به دوران رشد اقتصادی در جهان به ویژه در جهان صنعتی پایانداد و "هزینه های واردات نفتی کشورهای صنعتی به میزان 80 میلیارد دلار (معادل 2 درصد تولید ناخالص ملی شان) افزایش پیدا کرد." انقلاب اسلامی ایران نیز دومین شوک نفتی را در سال 1979 به جهان صنعتی وارد کرد. این شوک نفتی پیامد طولانی تری داشت.

این دو شوک موجب شد تا هزینه های واردات نفتی کشورهای در حال توسعه غیرنفتی افزایش یابد و اهمیت نفت در منطقه خلیج فارس و وابستگی شدید غرب به ویژه آمریکا و صهیونیسم به این سلاح حیاتی، چند برابر گردد. از این رو رژیم صهیونیستی تلاش کرد تا از سلاح نفت به عنوان سومین رکن و ابزار خود برای سلطه بر جهان استفاده کند و مثلث قدرت طلا، رسانه و نفت را در اختیار خود گیرد. به همین لحاظ هم بود که شارون پس از اشغال جنوب لبنان در سال 1982، طرحی برای اشغال چاههای نفتی خلیج فارس ارائه کرد. وی در طرح خود چنین گفت:

"بعد از اشغال کویت توسط اسرائیل، نفت دیگر نه یک سلاح عربی که یک نفت یهودی خواهد بود."

مآخذ:

  1. رفاعی، فؤاد بن سید عبدالرحمن: نفوذ صهیونیسم بر رسانه های خبری و سازمانهای بین المللی، حسین سرو قامت، سازمان انتشارات کیهان، تهران، 1377.
  2. صفاتاج، مجید: دسیسه های شیطانی، انتشارات تجسّم خلاق، تهران، 1384.
  3. صفاتاج، مجید: دانشنامه فلسطین، "خلیج فارس (طرح شارون برای تصرف منطقه)"، جلد چهارم، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، 1383.
  4. مجله تازه های اقتصاد، "بحران خلیج فارس و اقتصاد جهان"، سال اول، شماره یازدهم، مرداد ماه 1369.
  5. گزارش مرکز صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران در بیروت، اکتشاف و استخراج نفت در فلسطین اشغالی.
  6. Ball, M. and, Ball, D: Oil prospects of Israel 1953.
  7. Picard, L.: Geology and oil Exploration of Israel, Jerusalem, 159.
  8. Picard, L.: History of mineral Rresources in Israel, Jerusalem, 1954.