استحکامات، خطوط ـ اسرائیلی

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل
نسخهٔ تاریخ ‏۱۵ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۶:۳۸ توسط Wikiadmin (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


عملیات خطوط استحکامات اسرائیل چندین مرحله را گذرانده است. از همان زمان که صهیونیسم جهانی اعزام نخستین دسته های اشغالگران صهیونیستی به فلسطین را شروع کرد احساس کرد که می باید از آنها در مقابل صاحبان اصلی این سرزمین حمایت کند. از این رو آنها را در آبادیهای مهاجرنشین مخصوص به آنها مستقر کردند، و آموزش نظامی دادند، و در هر مهاجرنشین استحکاماتی ایجاد کردند تا بتواند در برابر حملات احتمالی اعراب مقاومت و پایداری کند.

بعدها که صهیونیسم جهانی افراد مسلحی را در فلسطین پیدا کرد، برای دفاع از مهاجرنشین به طور محرمانه در میان آنها تقسیم کرد اما هدفش این که به دقت موعود از این نیروها و پایگاهها برای حمله به روستاهای عرب همسایه استفاده شود. لذا دیدهمی شود که انتخاب محل آبادیهای مهاجرنشین با مطالعه فنی و استراتژیک قبلی انجام می گرفته تا در خدمت امنیت صهیونیستهای مقیم فلسطین قرار گیرد و سپس در زمان مناسب، سلطه صهیونیستها را بر تمامی سرزمینهای فلسطین تأمین کند. شمار مهاجرنشینها اعم از "کیبوتز" یا "موشاو" قبل از جنگ 1948 به حدود 297 واحد می رسید.

صهیونیسم همه فلسطین را یک واحد دفاعی به شمار می آورد، و از این رو تقسیم مهاجرنشینها به گونه ای بود که بعدها خطوط دفاعی متوالی را تشکیل دهند و مناطق عربی را از همدیگر جدا کنند تا بتوانند جلو حملات اعراب را بگیرند و آنها را خنثی کنند و راهها را در وضع مناسبی برای نقل و انتقال نگهدارند تا در آینده پایگاهی برای شروع حملات صهیونیستها باشند.

پس از جنگ 1948 و موافقتنامه های آتش بس دائم میان اردن و سوریه و لبنان و مصر از یک طرف و اسرائیل از طرف دیگر، در سال 1949 رژیم صهیونیستی مرزهای مشخص پیدا کرد که آن را از مناطق اشغال نشده فلسطین و از سایر کشورهای عربی جدا می کرد، آنگاه مرحله نوینی از فعالیتهای مهندسی رزمی شروع شد. رهبری اسرائیل متوجه بود که دشمنان دولت صهیونیستی آن را در تمام مرزهای زمینی در احاطه دارند و خطر در طول خطهای متارکه جنگ آن را از همه جهت تهدید می کند. طول خطوط آتش بس به 1000 کیلومتر می رسید و امکان مستحکم سازی کامل آن وجود نداشت درحالی که عمق خاک اسرائیل در قسمت میانی بسیار تنگ و بیش از 14 کیلومتر نبود. مرزهای دریایی به طول حدود 250 کیلومتر نیز نیازمند استحکامات بود.

علاوه بر این، رهبری اسرائیل این خطوطآتش بس را مرزی دائمی برای دولت نمی داند بلکه آنها را خطهایی موقت و مرحله ای می شناسد که راه را برای رسیدن به مرزهای نهایی اسرائیل بزرگ هموار می کنند (نک: توسعه طلبی صهیونیسم). از این رو طبیعی بود که فرماندهی نظامی، شبکه ای از مهاجرنشینهای جدید را در طول خطوط آتش بس جنگ و در عمق خاک اسرائیل ایجاد کند تا پایگاهی برای حملات اشغالگرانه جدید باشد.

شمار مهاجرنشینها در مرزهای کشورهای عربی و در اطراف محور جاده های منتهی به فلسطین اشغالی رو به افزایش گذاشت. یا اینکه مهاجرنشینها، در نقاطی مسلط به زمینهای اطراف ایجاد می شدند و با یکدیگر در خط آتش و نقل و انتقال نیروها همکاری می کردند.

هدف اسرائیل از ایجاد این مهاجرنشینها آن بود که در مقابل هر نوع حمله اعراب ایستادگی کنند، نیروی آن را خنثی سازند، و نیروهای عربی را وادار کنند تا در جنگهای درازمدت فرسایشی درگیر شوند و حمله آنها کند و از شدت آن کاسته گردد. این کار به نیروهای ذخیره اسرائیل فرصت می دهد تا در خطوط مقدم تحرک داشته و وارد شود. این روش در صرفه جویی نیروها سودمند می باشد چون از ساکنین هر محل، پس از آموزش دادن به آنها، برای دفاع از مهاجرنشینهایشان استفاده می کند.

همچنین دقت شده بود که مهاجرنشینها قدرت داشته باشند تا در برابر بمباران توپخانه و بمباران هوایی و نیز محاصره طولانی مقاومت کنند. از این رو با استحکامات نیرومند تقویت شدند، در آنها سنگرها و پناهگاههای لازم ایجاد گردید و برجهای دیدبانی، سکوهای مستحکم پرتاب موشک مشرف بر راههای وصولی مشرف بودند نیز در آنها بنا شد، سلاحهایمناسب در آنها ذخیره گردید و انبارهای کافی برای ذخیره کردن مواد غذایی و مهمات و دارو و لوازم بهداشتی ایجاد شد.

این شیوه استحکامات به نیروهای اسرائیلی امکان می دهد تا در مهاجرنشینهای نزدیک مرز مستقر گردند و از آنها برای شروع حمله استفاده کنند. بنابراین هریک از مهاجرنشینهای مرزی پایگاهی شد برای حملات غافلگیرانه اسرائیل که بنابه اصل نظامی معتقد بود نبرد را از همان آغاز می باید به زمین دشمن کشاند.

پس از جنگ ژوئن 1967 (نک: جنگ 1967) تغییر بزرگی در داده های بالا حاصل شد. خطوط آتش بس، کوتاه تر از آنچه که بود گردید و بر موانع طبیعی بهتری ( کانال سوئز، ارتفاعات جولان، رود اردن) استوار گشت.

هیچ توافق صلحی انجام نگرفت و تنها یک آتش بس اجرا گردید. اسرائیل درک می کرد که اعراب خود را آماده می کنند تا سرزمینهای اشغال شده و حقوق از دست رفته شان را بازپس گیرند. سرزمینهای اشغالی وسیع تر شد و همراه با آن شمار ساکنان عرب افزایش یافت، و این مسأله تدارک اقدامات ویژه ای را برای مسلط شدن بر آنها ایجاب می کرد، و حضور دائم نیروهای نظامی را در سرزمینهای اشغالی ضروری می کرد.

فرماندهی نظامی، برای آنکه شمار زیادی از جوانها را در خدمت نظام وظیفه نگهداری نکند، برای رویارویی با نیازمندیهای اوضاع جدید که در نتیجه وسیع تر شدن قلمروی زمینهای اشغالی بود، به شیوه دیگری از ساخت استحکامات متوسل شد که آمیخته ای از دفاع ساکن و متحرک بود. در امتداد خطوط آتش بس با سوریه و مصر خطهایی دفاعیایجاد گردید، در حالی که در کرانه غربی، بر شیوه ایجاد مهاجرنشینهایی دفاعی تکیه می شد. در ارتفاعات جولان و صحرای سینا و بر روی محورهای اصلی و نقاط مشرف بر مناطقی که برای نقل و انتقال نیروها مناسب بودند، نیز مهاجرنشینهایی دفاعی مستقر گردید.

خطوط دفاعی جدید به طور مشخص از نقاط پشتیبانی نیرومندی تشکیل می شد که می توانستند بمباران هوایی و توپخانه را تحمل کنند. اینها در نقاط مشرف به راههای مواصلاتی، پراکنده شده بودند. اطراف هرکدام از آنها با کانالهای عمیق باز دارنده و مناطق مین گذاری شده برای تانکها و نفرات پیاده و نیز سیمهای خاردار احاطه شده بود. همه آنها سلاحهای ضد تانک داشتند و در هر نقطه جاهایی برای استراحت و انبارهای ذخیره مواد و مهمات آماده شده بود تا در صورت محاصره شدن، توانایی مقاومت داشته باشند. در توزیع محل این استحکامات، دقت شده بود تا امکان همکاری فعال آتشبارها وجود داشته باشد.

علاوه بر آن در فواصل میان هر دو نقطه، سکوهای پرتاب موشک برپا شده بود تا به هنگام خطر، در روی آنها مستقر شوند.

رهبری اسرائیل اعتقاد داشت که یک خط دفاعی برای رویارویی با حمله اعراب و خنثی کردن آن کافی است تا در فرصت مناسب نیروهای هوایی دخالت و نیروهای زرهی پاتک را شروع کنند.

فرماندهی اسرائیلی از کانال سوئز به شکل یک حدفاصل میان خط دفاعی و نیروهای مصری در جبهه مصر استفاده کرد و همه کوششهای خود را در جهت تسلط کامل بر این آبراه متمرکز ساخت. در همان حال در جلوی خط دفاعی در ارتفاعاتجولان، خندق ضد تانک ایجاد کرد. در عمق زمینهای خود نیز چندین رشته مین گذاری کرد و چندین ردیف سیم خاردار کشید که پشتیبانی برای دفاع به حساب می آمد.

"خط بارلو" الگوی این گونه سیستم دفاعی می باشد که فرماندهی اسرائیلی آن را احداث کرد. این یک نظام دفاعی بود که فرماندهی یاد شده در امتداد کانال سوئز برپا کرده بود تا هرگونه تلاش مصریها را برای راه یابی به کناره شرقی کانال متوقف کند یا به تأخیر بیندازد.

این خط در مراحل اولیه جنگ فرسایشی مصر ـ اسرائیل در سال 1969 شروع شد تا از تلفات انسانی تا حد ممکن جلوگیری کند. سپس کارهای استحکاماتی در آن تکمیل شد تا آنکه یک خط دفاعی کامل را تشکیل داد که با کانال سوئز، مانع بزرگی بر سر راه هر گونه حمله ای از طرف مصریها بود.

این خط نام خود را از "ژنرال حییم بارلو" رئیس ستاد ارتش اسرائیل در آن زمان گرفت. این خط از جنوب بندر پورت سعید به فاصله 10 کیلومتر تا زبانه پور توفیق در جنوب سوئز امتداد دارد. حد جلوی آن مستقیما به کانال تکیه دارد. در کناره شرقی کانال یک خاکریز وجود دارد که از فعالیتهای پاکسازی و حفاری کانال باقی مانده است و ارتفاع آن بین 10 ـ 6 متر است. دشمن اسرائیلی از این مانع بهره گرفت و ارتفاع آن را در بعضی قسمتها تا 25 متر رساند. در داخل آن نیز سنگرهایی برای نفرات خود احداث کرد که دریچه هایی داشت و برای دیدبانی و تیراندازی در همه جهات و با انواع مختلف سلاحها قابل استفاده بود.

خط بارلو از 22 پایگاه مستحکم تشکیل شده،و دارای 31 نقطه است و در هرکدام از آنها استحکاماتی که از چند طبقه تشکیل یافته و از عمق زمین شروع می شود، بالا می آید تا به نوک مانع خاکی می رسد. هر طبقه دارای چند اتاق است که از بتون مسلح ساخته و با نرده های آهنی تقویت شده است. بین هر دو طبقه یک لایه ضخیم است به ضخامت دو متر که از میله های آهنی بتون مسلح و سنگ ساخته شده است. این سنگرها در دل خاکریز که دشمن آن را به سمت غرب منحرف کرده بود تا با لبه کانال سوئز یک زاویه 45 درجه ای تشکیل دهد، ایجاد شد.

در هریک از این پناهگاهها، مکانهایی برای اقامت سربازان و استراحت آنها وجود داشت که آنها را در مقابل بمبارانهای مختلف به جز بمباران اتمی حمایت می کرد. همچنین در آنها وسایل رفاهی و غذا و ذخیره کافی وجود داشت تا در صورت محاصره شدن، نیاز مدافعان را تا مدت زیادی تأمین کند. پناهگاهها مجهز به پدافند گازهای سمی و سلاحهای شیمیایی بود، و در آنها تجهیزات تهویه هوا و روشنایی و گرما و خط تلفن نیز وجود داشت. در هریک از این مکانها یک پزشک حضور داشت که به وسایل کمکهای اولیه مجهز بود. محلهایی نیز برای شستشو با آب گرم و سرد، آشپزخانه، سالن نمایش فیلمهای سینمایی و سایر امکانات یک زندگی راحت وجود داشت.

از هریک از این مکانها یک لوله خارج می شد که از مانع خاکی می گذشت و در سطح آب کانال سوئز ظاهر می گشت. اینها به مخزنهای سوخت مخصوصی متصل بودند که در پشت خاکریز قرار داشت و در صورت نفوذ نیروهای مصری، مواد سوختی از آنها بیرون می ریخت و سطح آب را در کانال ملتهب می کرد و حرارت آب آن را به 75 درجهسانتیگراد می رساند.

پناهگاهها با کانالهای عمیق زیرزمینی که با صفحه های فلزی و تیرآهن تقویت شده به هم مربوط می شوند، و با یکدیگر در پوشش فاصله های باز میان خود همکاری می کنند. این کار را با آتش متقاطعی که با شبکه ارتباطات تلفنی و بی سیم راهنمایی می شود، انجام می دهند.

این پناهگاهها با چندین حلقه بسیار متراکم سیم خاردار و مناطق مین گذاری شده ضد تانک و نفر که عرض آن به 200 متر می رسد، احاطه می شد، علاوه بر آن، تله های گمراه کننده و شیبهای خاکریز، سطح فوقانی آن را پوشانده بود.

فرماندهی اسرائیلی در ساختمان این خط 238 میلیون دلار هزینه کرده و امیدوار بود بتواند حمله مصریها را به مدتی متوقف سازد که نیروی هوایی فرصت دخالت پیدا کند، و نیروهای ذخیره زرهی که در مناطق نزدیک پشت خط موضع گیری کرده بودند بتوانند حرکت کرده و ضدحمله را شروع کنند.

اسرائیلیها خط "بارلو" را در سالهای پیش از جنگ اکتبر 1973 (نک: جنگ 1973) با هاله ای از تبلیغات وسیع احاطه کرده و در باره قدرت دفاعی و استحکاماتی آن سخن به گزاف گفته بودند. در جنگ 1973 افسانه خط بارلو درهم ریخت و نظام دفاعی اسرائیل با شکست کامل روبه رو شد، چون نیروهای عربی آن را در دو جبهه سوریه و مصر در اندک مدت درهم شکستند و نیروهای زرهی اسرائیل که در نزدیکی آن مستقر بودند، نتوانستند حمله، علیه نیروهای عربی انجام دهند.

هواپیماهای اسرائیلی با دیواری از موشکهای ضد هواپیما روبه رو شدند، از این رو فرماندهی اسرائیلی، با استفاده از تجربیات این جنگ، درفعالیتهای استحکاماتی خود تجدید نظر کرد و شمار خطوط دفاعی را افزایش داد، و در هریک از آنها سنگرهای استحکاماتی بیشتری ایجاد کرد چون به تجربه دریافت که با خنثی کردن دو موضع، می توان از میان آنها عبور کرد. همچنین موانع ضدتانک را، چه از راه افزایش مناطق مین گذاری شده و چه با افزودن گودالهای ضد تانک افزایش داد. قدرت آتش هر موضع به ویژه آتش سلاحهای ضد تانک را نیز بیشتر کرد.

ظاهرا فرماندهی نظامی اسرائیل پس از جنگ اکتبر 1973 حالت مشترکی از دفاع را که از دفاع ساکن و دفاع متحرک تشکیل می شد در جبهه سوریه به کار گرفت. چون خطوط دفاعی مستحکم و عمیقی بر پا کرد که از نقاط استحکاماتی و خندقها و راههای اسفالته، تأسیسات ذخیره و امداد و مراکز ارتباطاتی، مناطق مین گذاری شده و موانع ضدتانک برخوردار بود که اینها همه از ویژگیهای دفاع ساکن است. ولی این خطها تنها قسمتی از نیروها را در خود جای می دهد. در حالی که در پشت آنها مجموعه هایی از نیروهای متحرک تقویت شده مستقر هستند که می توانند مانور دهند و در جهتی که بیش از همه مورد حمله و فشار قرار دارد حرکت کنند (یعنی در جهت ضربت اصلی اعراب).

در عین حال، نیروهای دفاعی، چنانچه لازم بدانند و عقب نشینی تاکتیکی را سودمندتر ببینند، می توانند به آن اقدام کنند. و این از ویژگیهای دفاع متحرک است.

مآخذ:

  1. بدری، حسن و مجذوب، طه و زهدی، ضیاءالدین: حرب رمضان، قاهره 1974.
  2. الموسوعة العسکریة، بیروت 1977.