زانگویل، اسرائیل (1926-1864)

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل
نسخهٔ تاریخ ‏۱۷ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۲۱:۲۰ توسط Wikiadmin (بحث | مشارکت‌ها) (۱ نسخه واردشده)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


اسرائیل زانگویل (Israel Zangwill) رمان نویس انگلیسی و رهبر صهیونیسم اقلیمی است. وی در لندن متولد شد و هنگام دیدار هرتزل از انگلستان در رأس فعالیت های صهیونیستی در این کشور بود. زانگویل با هرتزل ارتباط برقرار کرد تا برای او نشستی با رهبران اقلیت یهودی انگلیس ترتیب بدهد. زانگویل می دانست که یهودیت با خروج از گتو دگرگون خواهد شد و تکرار این ادعا که همه کارها را می توان با همان روش های پیشین ادامه داد عاقلانه نیست. وی در بسیاری از آثار ادبی خود همین نتیجه گیری را دنبال می کند. مثلاً کتاب کودکان گتو (1892) داستان زندگی یک خانواده یهودی (در واقع خانواده خود او) است.

این داستان یک رمان پانورامیک است که شخصیت های یهودی متعددی دارد و همه آنان می خواهند از گتو بگریزند. یکی از مهم ترین این شخصیت ها شاعری است به نام "بنحاس" که در واقع یک چهره طنزآلود از یک شاعر واقعی است به نام "نفتالی ایمبر" سراینده سرود هاتیکواه.

یکی دیگر از آثار مهم زانگویل بچه های گتو (1892) است. وی در این کتاب شخصیت هایی را به تصویر می کشد که تعلق دوگانه، نسبت به جهانیهودی گتو و جهان معاصر اغیار، زندگی آنان را متلاشی می کند. فرزندان گتو پژوهشی است درباره شخصیت های یهودی ای که از عقیده یهودیت دست می شویند. نمونه این شخصیت ها دیسرائیلی، هاینه، لاسال و شبتای زوی هستند. رمان آرزومندان گتو (1898) هم به همین موضوع می پردازد و پر است از شخصیت هایی که همگی در جستجوی راه فراری از گتو و ارزش های دینی کهنه مسلط بر آن هستند. رمان تراژدی های گتویی (1893) داستان یک یهودی است که با زنی مسیحی ازدواج می کند، ولی تنها چیزی که برایش می ماند این است که پنهانی همچنان یهودی باشد؛ و اما رمان شاه گدایان (1894) به زندگی یهودیان سفارد در لندن پیش از ورود یهودیان یدیشی بدان جا می پردازد. زانگویل رمان دیگری هم دارد به نام کمدی های گتویی (1907).

نگرش زانگویل به یهودیان دوگانگی عجیبی دارد: از یک سو تا حدی شیفته گتو و شخصیت های آن است و از سوی دیگر آنان را شخصیت های حقیر خواهان حل شدن در عصر جدید می بیند؛ به دلیل وجود برخی از ابعاد یهودیت در زندگی اش به خود می بالد، ولی از وجود برخی ابعاد دیگر شرمنده است. می توان گفت که مخالفت وی با یهود و یهودیت بسیار عمیق تر از شیفتگی اش به برخی ابعاد شخصیت یدیشی است.

مخالفت زانگویل با یهودیان و یهودیت در کتابی به نام دین آینده آشکار است. او در این کتاب اظهار امیدواری می کند که آمیزه ای از دو دین یهودیت و مسیحیت و دو تمدن عبری و مسیحی، به عنوان یک دین جدید، ظهور کند. وی کتاب دیگری هم به نام عقیده من (1925) دارد که در اواخر زندگی نوشت. زانگویل در عقیده من خواستار یک یهودیت غیریهودی است،تا بتوان به یک عقیده جهانی برایهمه انسان ها دست یافت.

از مهم ترین نمایش نامه های او کوره ذوب است. وی در این نمایش نامه ایالات متحده را به عنوان یک کوره ذوب الهی مجسم می کند که به زودی همه نژادهای اروپایی در آن ادغام و ذوب خواهند شد و همه ویژگی ها از جمله ویژگی یهودی بودن در آن از میان خواهد رفت. یکی از مهم ترین سازوکارهای این استحاله از دید زانگویل ازدواج مختلط است (وی خود همسر مسیحی داشت). گویی ایالات متحده تعبیر تاریخی و نهایی آرمان های عصر روشنگری است که انسان را از رنج تاریخ و یهودیان را از رنج هویت خواهد رهانید. زانگویل رمان های دیگری هم چاپ کرد که چندان ارتباطی با مسأله یهود نداشت. نمونه این رمان ها ارباب (1895) است که داستان کودک مهاجری از کاناداست که موفق می شود هنرمند معروفی شود. عبای الیاهو هم که درباره حوادث جنگ بوئر است از جمله کتاب های اوست.

موضع گیری زانگویل کاملاً شبیه موضع گیری هرتزل، نوردو و تمامی یهودیان اروپای غربی است؛ یعنی او یهودیان و یهودیت را مشکلی می دانست که باید آن را حل کرد، نه یک وابستگی مثبت که انسان از آن استقبال کند. این موضع گیری به صورت صهیونیسم وطنی خود را نشان داد. زانگویل، هرتزل را به نشست 1896 مکابیان در لندن معرفی کرد و در سال 1897 به فلسطین رفت و در همان سال در کنگره اول صهیونیسم شرکت کرد. اما وطنی بودن زانگویل بسیار عمیق و تمایلش به خلاصی از شر جمعیت سربار یهودی آشکار بود. از این رو، با تمام توان و اعتبار خود به طرفداری از طرح آفریقای شرقی پرداخت که آن را راهی برای دو برابر کردن جمعیت سفید پوست تابع بریتانیا (در شرق آفریقا) می دانست.

بنابراین استعمار وطن گزین از دید او مانندازدواج مختلط راهی برای خلاص شدن از شر یهودیان و حل کردن آنان در مجموعه تمدنی غربی بود. چنین بود که وقتی کنگره هفتم (1905) این طرح را رد کرد، زانگویل از سازمان صهیونیسم منشعب شد و سازمان صهیونیسم اقلیمی را تأسیس کرد.

هدف این سازمان آن بود که یک اقلیم یهودی (که لزوما در فلسطین نبود) ایجاد کند تا یهودیان را در خارج از هر گونه تصورات قومی یهودی رهایی بخشد. زانگویل در چارچوب صهیونیسم وطنی اش فعالیت پرشوری را آغاز کرد و از ثروتمندان همانند شده غربی (لرد روچیلد و یعقوب شیف) کمک خواست و کوشید برخی از مهاجران یهودی را اسکان دهد. اما تنها کاری که از دستش برآمد این بود که چند خانواده در تگزاس ساکن کند.

پس از صدور اعلامیه بالفور، زانگویل از بزرگترین و پرشورترین مدافعان آن شد. واقعیت این است که اعلامیه بالفور طرح صهیونیسم را به بخشی از مجموعه تمدنی غرب یا به عبارت دقیق تر مجموعه امپریالیسم غرب تبدیل کرد. زانگویل می خواست فلسطین هر چه سریع تر از ساکنانش تخلیه شود. او هم مثل نوردو و ژابوتنسکی در این مورد بی تابی می کرد و آرزو داشت یهودیان محو شوند تا خود بتواند مانند یک شهروند عادی زندگی در اروپای غربی را از سر گیرد.

زانگویل از دولت انگلیس به دلیل ناتوانی در اجرای سریع مفاد اعلامیه بالفور شدیدا انتقاد کرد. اما با این حال، بار دیگر با درک شرایط واقعی فلسطین به این نتیجه رسید که طرح صهیونیسم با ساکنان اصلی برخورد خواهد داشت. از این رو، باز به راه حل اقلیمی روی آورد. از مهم ترین کتاب های زانگویل، مجموعه مقالات وی به نام صدای قدس (1920) و سخنرانی ها، مقالات و نامه ها (1937)است که پس ازمرگش منتشر شد. زانگویل آثار ابن جبیرول را از عبری به انگلیسی ترجمه کرد.

مأخذ:

  1. المسیری، عبدالوهاب: دایره المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، ترجمه مؤسسه مطالعات و پژوهش های تاریخ خاورمیانه، دبیرخانه کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین، جلد ششم، چاپ اول، پاییز 1382.