صهیونیسم زدایی از کشور صهیونیستی: تفاوت بین نسخهها
جز (۱ نسخه واردشده) |
نسخهٔ کنونی تا ۱۷ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۲۱:۲۳
مفهوم "صهیونیسم زدایی از کشور صهیونیست" (Dezionization of the Zionist state) مبنی بر این بینش است که نزاع موجود در خاورمیانه، ناشی از "بیزاری عمیق و ازلی" میان اعراب و یهودیان یا میان یهودیان و اغیار نیست و نیز (به ادعای صهیونیست ها) ناشی از عقده های تاریخی و روانی هم نیست، بلکه وضعیتی است که به علت ساختار خود، نزاع به وجود می آورد. این وضعیت، بر اثر تحولات تاریخی، سیاسی و انسانی مشخصی به وجود آمده است و تا زمانی که این وضعیت ادامه یابد، نزاع نیز همچنان پابرجاست و تنها راه پایان دادن به این نزاع، فروپاشی ساختار این نزاع است.
بعضی ها می گویند که این ماجرا مشمول مرور زمان شده یک "اسرائیل نوین" یا "اسرائیل دیگری" که غیرصهیونیستی است و به توسعه طلبی صهیونیستی علاقه مند نیست (... الی آخر) پا به عرصه وجود نهاده است. پاسخ ما به این حرف، این است که اسرائیل قدیمی کشوری نظیر هیچ یک از کشورهای دیگر نبوده است و صرفا در شعارهای لطیف و مطنطن لفظی خلاصه نمی شده است، بلکه یک کشور کارکردی اسکانی (مهاجرتی) اشغالگر بوده است و سپس به یک کشور اسکانی (مهاجرتی) مبتنی بر گوناگونی رنگ ها تبدل شده و در منطقه عربی کاشته شده است تا کارکرد مشخصی (یعنیحمایت از منافع غرب) را به انجام رساند و در ازای آن، غرب از این کشور حمایت کرد و بقاء و تداوم آن را تضمین نماید.
کارکرد این کشور، همان اسکانی (مهاجرتی) بودن و نژادگرا بودن آن است. اسرائیل خود را از طریق ساختار کاملی از قوانین نژادگرا (نظیر قانون بازگشت و قانون تابعیت)، مفاهیم تجاوزگرانه (مثل نظریه امنیت، مفهوم صلح و مفهوم خودگردانی)، نهادهای سرمایه گذاری اقتصادی (مثل کیبوتس و صندوق ملی یهود) و نهادهای سرکوبگری (نظیر نهاد نظامی اسرائیل، موساد، شین بث و غیره) که از قابلیت های بالایی برخوردارند، معرفی می کند.
در این چارچوب سرکوب، ستم و تجاوز، یعنی در چارچوب کشور کارکردی صهیونیستی اسکانی (مهاجرتی) نمی توان انتظار هیچ صلحی را داشت. در حالی که در صورت زدوده شدن ویژگی صهیونیستی اسکانی از این کشور، می توانیم تا حد معقولی به سوی صلح حرکت کنیم.
بی تردید، صهیونیسم زدایی، باعث فروپاشی گروه اسکانی (مهاجرتی) صهیونیستی خواهد شد. چنین امری، نه ترسناک است و نه بی نظیر. همه منطقه ها و گروه های اسکانی دیگر، بدون استثناء فرو پاشیدند؛ به این صورت که یا مهاجران تجاوزگر، کوچ کردند و یا (خود آنها و فرزندانشان) در ساکنان اصلی سرزمین ادغام شدند. (برخلاف آن چه که بعضی ها دوست دارند جلوه دهند) صهیونیسم زدایی که ما پیشنهاد می کنیم به معنای نابودسازی اسرائیلیان و هویت اسرائیلی، یا یهودی آنها نیست، بلکه به معنی ایجاد چارچوب حقوقی، سیاسی، انسانی و اخلاقی است که عوامل تنش و برخورد را برطرف سازد.
شاید آن چه که در آفریقای جنوبی رخ داد (یعنیفروپاشی گروه اسکانی به شیوه مسالمت آمیز، پس از چهار قرن ستم، استثمار، تبعیض نژادی و استعمار خشن اسکانی) بتواند سرمشق و نشانی باشد از آن چه که ممکن است در منطقه و گروه اسکانی (مهاجرتی) صهیونیستی رخ دهد. شاید جوهره صهیونیسم زدایی، تفکیک مسأله اسرائیل از مسأله یهودیت باشد؛ به طوری که اسرائیلی ها خود را بخش جدایی ناپذیر منطقه بدانند (نه آن گونه که آباابان می گوید: در منطقه هستند و جزء آن نیستند).
صهیونیسم زدایی در عمل، لزوما به یکباره صورت نخواهد گرفت و ممکن است با اعلام مواضع و اقدامات نمادین آغاز شود، اما معنای عمیقی را دربردارد؛ مثلاً کشور صهیونیستی باید قانون بازگشت و "اساسنامه" صندوق ملی یهود را ملغی سازد و ساخت شهرک ها را متوقف کند و آمادگی خود را برای رعایت قوانین و معاهده های بین المللی و "قصد" خود را برای اجرای قطعنامه های سازمان ملل متحد درباره بازگشت فلسطینیان به میهن خود و عقب نشینی از کرانه باختری را اعلام دارد.
به علاوه، می شود از راه اعلام مخالفت با خشونت، به عنوان ابزار حل نزاع، نگرانی امنیتی و ذهنیت محاصره را از بین برد. به دنبال آن، باید گام های عملی تر برداشته شود؛ مثل حذف خود صندوق ملی یهود، از بین بردن شهرک ها، تعیین مرزهای جدید بین المللی کشور، تشکیل کمیته های تحقیق درباره کشتارهای فلسطینیان به هدف جبران زیادی مادی و معنوی آنها. پس از آن، این امکان وجود دارد که کشور جدید به فلسطینیان اجازه دهد که به این کشور بازگردند و برحسب توان جذب این کشور، در آن اسکان یابند.
بی شک، چنین چیزی بسیار خوب است. اسرائیلصهیونیستی اسکانی در ده سال اخیر توانسته است بیش از نیم میلیون مهاجر یهودی را از شوروی جذب کند. این در حالی است که آنها متعلق به این منطقه نبودند و برخی از آنها از تخصص های بسیار بالایی برخوردار بودند که تجمع صهیونیستی نیازی به آن نداشت. برعکس فلسطینی ها به این منطقه تعلق دارند و زمین، هوا و دریای آن را می شناسند و هم اکنون، شمار زیادی از آنها در اقتصاد اسرائیل مشغول فعالیت هستند و از توانایی ها و قابلیت هایی برخوردارند که جذب آنها را تسهیل می کند. قدس هم، به حق، پایتخت یکپارچه و همیشگی کشور جدید خواهد بود؛ چه این شهر، جایگاه ادیان مختلف است و لذا زمینه برای بروز هویت دینی یهود در این شهر وجود دارد.
بالاتر از همه اینها کشور جدید در ساختار منطقه ای که بر منافع ساکنان منطقه و تمدن و اخلاق آنها استوار است ادغام می شود. بی تردید، طرف فلسطینی باید اعلام کند که اسرائیلی هایی که در فلسطین متولد و بزرگ شده اند و حتی آنهایی که در آن میهن گزیدند و دوست دارند که فلسطین میهن آنها باشد، از حق شهروندی کامل در این کشور جدید برخوردار خواهند بود و این کشور جدید، به پیمان های بین المللی راجع به حقوق ملل و افراد، پایبند خواهد بود و هر دو طرف فلسطینی و اسرائیلی را دربرخواهد گرفت.
بدین ترتیب، این امکان به وجود می آید که اجماع انسانی جدید (اجماعی که زمینه را هم برای فلسطینی ها و هم برای اسرائیلی ها مساعد می گرداند) جای اجماع استثماری نژادپرستانه صهیونیستی را بگیرد.
ممکن است کسی بگوید که اسرائیلی ها در همهجنگ ها با اعراب "پیروز شدند"، بنابراین اعراب باید "واقعگرا" باشند و به جای آن که پیشنهادهای غیرممکن ارائه دهند و آرزو کنند که کشور صهیونیستی را به کلی نابود سازند، شروط صهیونیستی را بپذیرند! در این صورت، ما خواهیم گفت که هدف پیشنهادهای ما نابودسازی اسرائیل اسکانی (مهاجرتی) و نژادپرست و اعطای فرصت به همه است. اما در مورد شکست اعراب باید گفت که ـ خدا را شکرـ مقاومت به پایان نرسیده است و باب اجتهاد در زمینه گفتگوی مسلحانه و جهاد، هنوز باز است و هیچ دلیلی برای پذیرش عمل انجام شده، به عنوان یک امر مطلق و نهایی وجود ندارد.
جنگ علیه نژادپرستی، یک تکلیف انسانی است که ما به عنوان عرب و به عنوان مسلمان باید در آن شرکت داشته باشیم و نمی شود از مقابله با ستم و ستمگر، دست برداریم مگر این که ستمگران از به بردگی کشیدن و تبعید کردن ما و زورگویی به ما و از استثمار، اشغال سرزمین و ویران سازی خانه های ما و از کشتن پدران و فرزندانمان دست بردارند.
راه حلی که ما مطرح می کنیم، ریشه ای و ایده آل و در عین حال، قابل اجراست و از پذیرش عمل انجام شده و وضعیت موجود که ناشی از حالت جنگی دایمی و آتش بش موقت و مبتنی بر موازین داروینی قدرت است و از همه انواع سلاح های هسته ای و سرد گرفته تا سنگ پرانی و شورش خیابانی، بسیار بهتر است. این وضعیت برای هیچ کس صلح و آرامش نیاورده است. شاید چون انسان امروزی به خونریزی، صدای انفجار و خشونت و زور به عنوان تنها راه فیصله دادن به منازعات عادت کرده است، به راه حل های ریشه ای و انسانی چندان اهمیت نمی دهد و شتابان به سوی صلحی گام برمی دارد که می خواهدوضعیت موجود را که مبتنی بر جنگ است به عنوان وضعیت صلح پایدار نشان دهد. اما این غیرممکن است؛ زیرا برخلاف طبیعت اشیاء است و ساختار ستمگرانه ای که همیشه تنش و نزاع ایجاد می کند، چنین صلحی را نابود می سازد.
مأخذ:
- المسیری، عبدالوهاب: دایره المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، ترجمه مؤسسه مطالعات و پژوهش های تاریخ خاورمیانه، دبیرخانه کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین، جلد هفتم، چاپ اول، 1383.