اسکان یهودیان در فلسطین پس از سال 1967: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل
 
جز (۱ نسخه واردشده)
 
(بدون تفاوت)

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۵ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۶:۳۸


مسأله اسکان یهودیان، سنگ زیرین تفکر صهیونیسم است و اصلی است که رژیم صهیونیستی نیز بر همان استوار شده است. این مسأله، از سوی دیگر راهی است تا صهیونیستها بتوانند توسعه طلبیهای نظامی خود را در قالب آن توجیه کنند.

اسکان یهودیان در فلسطین، با شکلهای دیگر اسکان که تا کنون در تاریخ رواج داشته، بسیار متفاوت است زیرا یهودیان، اسکان خویش را برپایه نوعی فلسفه و تفکرات دینی همراه با زورگویی نظامی قرار داده اند.

فلسطین، چون سرزمین خالی از سکنه نبود صهیونیستها ناچار بودند که اقدام به طرد ساکنانعرب آن کنند، زیرا وجود اعراب فلسطین، مانعی در راه اسکان یهودیان بود. به این جهت، مصادره زمینها و بیرون راندن ساکنان عرب آن، روش دیگر عملیات اسکان یهودیان بوده است. در بعضی شرایط، طرد ساکنان عرب، تنها راه اسکان یهودیان و ایجاد آبادیهای یهودی نشین بوده است. و در شرایط دیگر، احداث آبادیها خود منجر به طرد ساکنان عرب یا پراکنده کردن آنان به عنوان مقدمه ای برای ترک سرزمینهایشان شده است.

هنگامی که دولت اسرائیل در 15/5/1948 تشکیل شد، تعداد آبادیهای یهودی نشین که آژانس یهود و "سازمان جهانی صهیونیسم" برپا کرده بودند به 285 آبادی می رسید که به شکل کمربندی از مجتمعهای نظامی اسکان یهودیان در داخل مرزهایی که قطعنامه تقسیم در سال 1947 مشخص کرده بود، تشکیل شده بود. از این زمان تا ژوئن 1967 حکومت اسرائیل و آژانس یهود و مؤسات مختلف مربوط به انتقال یهودیان 587 شهرک و آبادی دیگر برپا کردند.

این آبادیها، در سرزمینهای جدیدی ساخته شده بود که اسرائیل، بیشتر آنها را با اعمال زور به مرزهای تعیین شده، ملحق کرده بود. تعداد یهودیان ساکن این شهرکها به حدود 180 هزار نفر می رسید. این توسعه طلبی، از این گفته بن گوریون ناشی شده بود که: "مرزهای اسرائیل همان جاهایی است که سربازان اسرائیلی در آنجا احساس امنیت نمایند."

بعد از جنگ ژوئن 1967 و اشغال کرانه غربی و نوار غزه و سینا و ارتفاعات جولان، اسرائیل در سرزمینهای جدید، در باب مسأله اسکان، شروع به اجرای همان سیاستهایی کرد که قبلاً در سال 1948، در فلسطین به مرحله اجرا درآورده بود، با آگاهی از اینکه این توسعه طلبیهای جدید خارج از مفاد"قطعنامه تقسیم" است.

بعد از ماه ژوئن 1967 اسرائیل بلافاصله عملیات اسکان یهودیان را به طور وسیع در همه قسمتهای سرزمین فلسطین و دیگر مناطق اشغالی، آغاز نمود. هدف اسرائیل از این اقدام، عادی جلوه دادن اشغال جدید و کشاندن خطوط آتش بس به مرزهای تازه بود تا از این رهگذر بتواند توسعه طلبی خود را تثبیت کند و بعدها به طور رسمی این مناطق را از آن خود سازد، همان طور که این سیاست در تاریخ 30/7/1980 نسبت به قدس و در 14/12/1981 نسبت به جولان اجرا شد.

اولین کمربند تشکیل شده از آبادیهای مسکونی یهودیان در مجاورت مرزهای دره های اردن و ارتفاعات جولان و نوار غزه و حتی در مناطق محاذی با فلسطین، در سینا، قرار گرفته بود. برای مشخص نمودن اسکان یهودیان در مناطق اشغالی بعد از سال 1967، تقسیم آن به قسمتهای چهارگانه زیر لازم می باشد.

1 ـ کرانه غربی و قدس.

نک: کرانه غربی (اسکان یهودیان در)

2 ـ نوار غزه.

نک: غزه (اسکان یهودیان درـ)

3 ـ سینا و بلندیهای رفح.

نک: سینا و بلندیهای رفح (اسکان یهودیان در)

4 ـ ارتفاعات جولان.

نک: جولان (اسکان یهودیان در)

بعضی از صاحب نظران در مورد اسکان اسرائیلیها، این اسکان را به دو قسمت زیر تقسیم می کنند:

آنچه که در زمان حکومت کارگر از سال 1967 تا 1976 انجام شد.

آنچه که در زمان دو حکومت لیکود از سال1977 تا 1982 به انجام رسید.

فعالیت عملی اسکان، با حکومت لیوی اشکول در سال 1967 شروع شد. هنگامی که اولین آبادی و مجتمع یهودی نشین در سرزمینهای اشغالی، در تپه های جولان به تاریخ 16/7/1967 یعنی یک ماه پس از اشغال این منطقه توسط صهیونیسم به وجود آمد و "میردم هگولان" نام گرفت، آبادی دوم بعد از آن به وجود آمد که به تاریخ 25/9/1967 در ساحل غربی با نام "کفار عسیون" برپا گردید.

حکومتهای کارگری صهیونیستی که پس از حکومت اشکول روی کار آمدند، نقشه اسکان یهودیان را با روندی فزاینده به اجرا درآوردند، به طوری که بقیه مستعمره نشینها در خلال دوران حکومت گلدامایر و اسحاق رابین به وجود آمد.

مواضع عملی حکومتهای کارگری را برحسب مناطق اشغالی به شکل زیر می توان خلاصه کرد:

کرانه غربی:

حکومت کارگر، فعالیت اسکان یهودیان و سازماندهی آن را به شکلی ادامه داد که با اعتبار سیاسی و امنیتی حزب کارگر باشد و عملیات اسکان در قدس و دره رود اردن و مناطق بیت لحم و الخلیل به اضافه مستعمره نشینهای مجاور متمرکز گردید. لکن اسکان غیررسمی را که جنبش صهیونیستی گوش آمونیم صهیونیستی رهبری می کرد، در مناطق رام الله و نابلس تمرکز داد.

اما در رابطه با شهر قدس، سلطه گران صهیونیستی اقدامات یهودی کردن شهر و تغییر نشانه های دینی و تاریخی و چهره عربی آن را مستقیما بعد از تجاوز سال 1967 آغاز کردند. به طوری که رژیم صهیونیستی در تاریخ 27/6/1967یگانه کردن دو قسمت شهر را زیرنظر اداره صهیونیستی اعلام نمود و تخلیه ساکنین عرب محله ها را با وسایل مختلف آغاز کرد و به جای آن ساخت محله های یهودی در قدس قدیم را آغاز کرد.

کمربندی از مجتمعهای یهودی نشین و محله های مسکونی صهیونیستی نیز در داخل شهر و اطراف آن به منظور ایجاد اکثریت صهیونیستی در شهر و متوقف کردن رشد مناطق عربی به وجود آوردند و برقراری همه گونه ارتباط جغرافیایی و جمعیتی بین این مناطق و شهر قدس را دنبال کردند. تا جایی که شهرداری قدس در سال 1972 به یک گروه متخصص وکالت داد که یک نقشه جدید برای شهر قدس فراهم آورد که هدف آن ایجاد اکثریت صهیونیستی در شهر باشد و کل جمعیت آن در سال 2000 به حدود 650 هزار نفر برسد و یهودیان 72% از جمعیت آن را تشکیل بدهند. همچنین این نقشه، توسعه مساحت شهر را در بر داشت که باید 108 هکتار می گشت و 180 هزار واحد مسکونی صهیونیستی جدید را در بر می گرفت.

نک: کرانه غربی و قدس (اسکان یهودیان در)

در این میان چند عامل وجود داشت که به سلطه گران صهیونیستی کمک می کرد تا قدمهای بزرگی در جهت یهودی کردن قدس بردارند. در روند اقداماتی که بدین منظور ادامه دادند، در مقایسه با اقدامات مشابه در دیگر مناطق کرانه غربی، تفاوتهایی بروز نمود که اهم آن عبارت است از:

1 ـ وجود تجمع صهیونیستی بزرگ در مجاورت قسمت غربی شهر.

2 ـ آغاز سریع برنامه یهودی کردن قدس توسط سلطه گران صهیونیستی یعنی بلافاصله بعد از تجاوز 1967.

3 ـ تشکیل مؤسه های حکومتی و کمیته های وزارتی که مأموریت اساسی شان تغییر نشانه های قدس و از بین بردن چهره اسلامی شهر بود.

4 ـ صدور فرمانها و قوانین ویژه در رابطه با شهر قدس به عنوان منطقه ای تابع رژیم صهیونیستی، به گونه ای که هرآنچه در بخش تشکیلاتی و قانونی و اداری بر دیگر شهرهای صهیونیستی حاکم بود، بر آن نیز منطبق گشت.

و اما منطقه دیگری که استعمار صهیونیستی در کرانه آن تمرکز یافت، منطقه دره رود اردن و خط فاصل بین اردن و فلسطین بود که از دیدگاه حزب کارگر، "منطقه امن" محسوب شد و خطّه ای مقدم و برتر در جهت اسکان شناخته گردید. این منطقه از لحاظ نظامی، مشرف بر محورهای عبور به کرانه غربی می باشد. اما از لحاظ سیاسی، روند اسکان صهیونیستی، سعی در الحاق آن به رژیم صهیونیستی داشت.

و بدین اعتبار بود که سلطه گران صهیونیستی کمربندی امنیتی به وجود آوردند که از جنوب بیسان به سوی بحرالمیت می گذشت، طول آن در حدود 115 کیلومتر و به عرض 20 کیلومتر بود.

سلطه گران صهیونیست، منطقه را به سه بخش تقسیم کردند:

1 ـ منطقه شمال بحرالمیت که در حدود 7500 هکتار که جزو زمینهای کشاورزی بود و مستعمره های حد فاصل بین دره رود اردن و مناطق صحرایی و مرتفع در کرانه غربی، در آنها برپا گردیده بود.

2 ـ منطقه دره رود اردن بالغ بر 30 هزار هکتار از زمینهای کشاورزی که از جنوب بیسان تا اریحا امتداد داشت.

3 ـ منطقه دامنه های شرقی کوههای نابلس، کهمستعمره های خط ارتفاعات شرقی در آنجا احداث شده بود.

حکومتهای حزب کارگر (معراخ) در طول مدت حکومت خود بیش از 21 مجتمع یهودی نشین به وجود آوردند که وابسته به اکثر جنبشهای اسکان در رژیم صهیونیستی بوده اند.

اسکان در دوران حاکمیت لیکود:

همزمان با به دست گرفتن قدرت توسط لیکود در رژیم صهیونیستی، سر زمینهای فلسطین اشغالی شاهد فعالیت اسکان قابل ملاحظه ای بود که منعکس کننده دیدگاه حزب لیکود نسبت به مناطق اشغالی و آینده سیاسی آن بوده است. به گونه ای که تمرکز اساسی عملیات اسکان لیکود متوجه کرانه غربی و نوار غزه بود و این کار، بعد از آن که مناطق رفح و سینا، به دنبال دیدار سادات از اسرائیل در سال 1977 و امضای قرارداد صلح کمپ دیوید در تاریخ 26/3/1979 شاهد دگرگونیهای تازه ای گردید صورت گرفت.

در واپسین ماههای سال 1982، اسکان یهودیان در مناطق اشغال شده به شکل بی مانندی گسترش یافت. این امر دارای هدفهای سیاسی معینی بود و در چهارچوب به اصطلاح اختلاف میان آمریکا و رژیم صهیونیستی، پیرامون طرح رونالد ریگان، انجام پذیرفت.

این دوره گواه فعالیت استثنایی در زمینه شهرک سازی بود که هدف آن، نمایاندن چهره زشت موفقیت در زمینه اسکان یهودیان در مناطق اشغال شده بود. صهیونیستها از طریق انتشارات آگهی های مکرر و تصاویری از بولدوزرها در جهت گسترش شهرک سازی در هر دشت و دمن و نیز با انعکاساظهارنظرهای روزانه رهبرانشان، می خواستند تغییر جهت و تغییر ترکیب جمعیتی مناطق اشغال شده و تغییر واقعیتها را فریبکارانه به مردم بقبولانند.

قصد آنان، بهره برداری از این موضوع جهت فشار بر ساکنان کرانه غربی و نوار غزه به منظور ایجاد روحیه تسلیم طلبانه در آنان در جهت پذیرفتن طرحهای صهیونیستی، و همچنین مطروح کردن (به اصطلاح) اختلاف نظرشان با آمریکا و القای اینکه طرح سازشکارانه ریگان با مصالح صهیونیسم همساز نیست، بوده است. البته تلاش وسیع اسرائیل برای شهرک سازی، هدفدار بود و در محدوده برنامه ها و نقشه های صهیونیستها جهت یهودی کردن مناطق اشغال شده، در فراگرد ضمیمه سازی تدریجی، قرار می گرفت و رژیم صهیونیستی از این گونه شرایط سیاسی جهت پیش بردن برنامه ها و نقشه های خویش و برافروختن شور و شوق سازمانهای تندروی صهیونیستی جهت روی آوردن به شهرک سازی در کرانه باختری، بهره برداری می کرد.

در نشست "کمیته قدس" در مغرب که ملک حسن دوم ریاست آن را به عهده داشت، هیأت اردن، گزارش محرمانه ای پیرامون سیاست و اقدامات دشمن صهیونیست در زمینه یهودی کردن قدس و احداث آبادیهای یهودی نشین جدید در کرانه غربی، به کمیته مذکور ارائه داد. متن این گزارش محرمانه چنین است: مقامات صهیونیستی در خلال سال 1982 به اقدامات خود برای یهودی کردن قدس، چه از طریق اسکان یهودیان و مصادره زمینها و ادامه تجاوزات عمدی علیه اماکن مقدسه اسلامی و مسیحی و چه از طریق ادامه اقدامات اقتصادی با هدف راندن شهروندان عرب از قدس، ادامه دادند. در زیر،به مهمترین اقداماتی که صهیونیستها در خلالسال 1982 انجام دادند، به اجمال اشاره می شود.

1 ـ اسکان یهودیان و مصادره زمینها: گرچه در خلال سال گذشته فعالیت اساسی صهیونیستها در این زمینه متوجه کرانه غربی بود، اما این فعالیت بر اسکان پیگیرانه بیشتر در شهر قدس و حومه آن متمرکز شد. در این مورد 6 هزار واحد مسکونی در محله های جدید یهودی نشین اطراف قدس و سه شهرک جدید در داخل شهر ساخته شد که عبارتند از:

1 ـ "تسفون بروشلایم" که در زمینهای مصادره شده منطقه "بیت حنیفا" در شمال قدس، ساخته شد.

2 ـ "بتیار" در اراضی "راس بیست جالا" و دهکده "بتیر" به مساحت تقریبی 120 هکتار احداث شد.

3 ـ "رامات کدرون" در جنوب شرقی قدس در اراضی مصادره شده عربی که مساحت آن مشخص نیست. بدین گونه رقم اجمالی کوچ نشینهای کمربندی اطراف قدس، علاوه بر مجتمع مسکونی در مرزهای شهر، به 19 فقره می رسد.

در سال 1983 همساز با سیاست تجاوزگرانه اسکان یهودیان و پس از محاصره شهرهای عمده کرانه غربی توسط مهاجران یهود و ایجاد دژهای صهیونیستی، اسکان یهودیان،به سمت شهرهای خود فلسطین نظیر قدس، نابلس و الخلیل کشیده شد. و در همان زمان بیش از پانصد مهاجر یهودی به صورت دسته های تظاهرکننده به رهبری خاخام افراطی "موشه لیفنجر" به منظور فشار بر رژیم صهیونیستی جهت افزایش وجود یهودیان در شهر نابلس، به سوی این شهر حرکت کردند. مهاجران زیرنظر و حراست شمار فراوانی از سربازان اسرائیلی از بازار شهر گذشتند و سربازان به ارعاب شهروندان فلسطینی پرداختند تا آنان را از رویارویی با یهودیان مهاجر وجلوگیری از ورود آنها به شهر، بازدارند.

در این تظاهرات موشه لیفنجر گفت که هدف عمده شان تمرکز یهودیان در شهر نابلس است و افزود که شهرکهای دیگری نظیر شهرک "کریات اربع" واقع در تپه ای بر بالای شهر الخلیل، به شکل غیرقانونی ساخته شده اما سرانجام به جلب موافقت حکومت دست یافته اند. در آن روزها، موج شهرکهای یهودی نشین افزایش یافت و مسئولین اسرائیل بیش از شش هزار جریب از زمینهای کرانه غربی را مصادره کردند و 4000 تا 6000 جریب از زمینهای "بیت اولا" در منطقه الخلیل را نیز متصرف شدند.

در این رابطه روزنامه "داوار" در مورخه 20/1/1983 نوشت که یک گروه تندرو به نام "کرن هاهبیت" تشکیل شده است که هدف آن اسکان یهودیان در کوه بیت المقدس می باشد. البته مسئولان رژیم صهیونیستی تلاش کردند تا در چهارچوب طرح قدس بزرگ، کمربندی از شهرکهای یهودی نشین را پیرامون شهر قدس"بیت المقدس" به وجود آورند. لذا برای این منظور، 48% از کل مساحت زمینهای تابع شهر بیت المقدس را که حدودا چهل کیلومتر مربع بود را مصادره کردند.

شتاب افزایش اسکان یهودیان در سال 1983 روبه ضعف نهاد بدین دلیل که "هیجان پیشین" کوچ نشینی بر جنبه مادی نداشت. جنبه ای که مهاجران، دنبال آن بودند. همگان دانستند که میزان مهاجرت در سالهای 1983 تا 1985، سیر نزولی داشته که علت آن از یک طرف در منابع مهاجرت و از سوی دیگر در آشکار شدن سیمای واقعی رژیم صهیونیستی به مثابه پایگاه تجاوز و افزون خواهی و تبعیض نژادی، نهفته بود. و نیز زوال هاله جعلی ساخته و پرداخته صهیونیستها در مورد "میهن نیاکانو سرزمین صلح و بهشت موعود" و سخن پردازی درباره آن، همچنین نبود مهاجر و بدتر شدن اوضاع اقتصادی و سیاسی در درون رژیم صهیونیستی که در نتیجه اشغال لبنان شدت گرفت و نیز خسارتهای وارده به رژیم و ناتوانیش در خروج از این بن بست و پیامدهای این بحران نظیر کناره گیری "مناخیم بگین" نخست وزیر و کنار رفتن "یورام اریدور" وزیر دارایی و پیش از آنها "آریل شارون" وزیرجنگ و یکی از مشتاقان شهرک سازی از جمله علل دیگر بود.

مسئولان اسکان یهودیان و گروههای متعصب صهیونیستی، تلاشهای خود را جهت نفوذ به مرکز شهرهای بزرگ عربی، به ویژه در الخلیل، نابلس و بخش قدیمی بیت المقدس، افرایش دادند. این کار به منظور برهم زدن موازنه جمعیت در این شهرها و ادعاهای صهیونیستها مبنی بر وجود آنان در این گونه شهرها و براساس اینکه "شهرهای نیاکان" هستند، صورت می گرفت.

طی آماری که در سال 1984 گرفته شد شمار مهاجران یهودی در کرانه غربی هزار نظر و در باریکه غزه پنج هزار تن برآورد شد در حالی که شمار عربها در این دو منطقه حدود 3/1 میلیون نفر بوده است. 340 میلیون دلار از بودجه رژیم صهیونیستی که به تصویب پارلمان (کنیست) این رژیم نیز رسید به ساختن آبادیها جدید و توسعه آبادیها موجود، تخصیص یافت.

نام مهاجرنشینها و آبادیهای جدید در کرانه غربی در سال 1984 بدین قرار بود:

شهرک "عیربت" در 15 کیلومتری شمال شرقی نابلس که یک شهرک گروهی بود با 250 خانوار یهودی. شهرک "آدام" در نزدیکی روستای "جبع" در منطقه شمال کرانه غربی که خانواده هایی از محله هایتنگدست قدس در آن سکونت کردند. شهرک "عومریم" در جنوب کوه الخلیل که یک شهرک گروهی لائیک بود. شهرک "زنواح" در نزدیکی شهرک قدیمی "بتیر". شهرکهای شمال باریکه غزه عبارت بود از:

"نیسانیت" در شمال باریکه غزه در نزدیکی شهرک "ایلی سینای".

"بنی عصیون" در جنوب باریکه غزه.

با توجه به تغییرات جمعیتی در سرتاسر فلسطین، منابع اسرائیلی در سال 1985 اظهار داشتند که تعداد یهودیان مقیم در فلسطین 6/3 میلیون نفر در مقابل 2 میلیون 217 هزار نفر عرب یعنی به نسبت 62% از ساکنان فلسطین بوده و اگر تغییرات جمعیتی تا سال 2000 صورت نگیرد، احتمال می رود که این نسبت تا 54% کاهش یابد. همین آمار خاطرنشان ساخته که شمار کودکان عرب کمتر از چهار سال بالغ بر 279 هزار نفر و در مقابل تعداد کودکان یهودی، 270 هزار نفر می باشد و پیش بینی می شود نسبت کودکان عرب در سال 2000 در مقایسه با کودکان یهودی 20% افزایش داشته باشد و همین نسبت، مسأله مهاجرت را مبدل به یک مسأله حیاتی و یا ریه ای می گرداند که رژیم صهیونیستی توسط آن تنفس می کند.

مآخذ:

  1. صفاتاج، مجید: "انتقال و اسکان یهودیان در فلسطین"، روزنامه ابرار، 27 اردیبهشت 1371، قسمت دوم.
  2. بولتن خبری، خبرگزاری وفا، سال 1985ـ1984.
  3. الموسوعة الفلسطینیة، جلد اول، دمشق 1984.
  4. ناجی، طلال: وطن گزینی الصهیونی و المقاومة


::#الفلسطینیة، بیروت.

  1. روزنامه های اسرائیلی داوار و هاآرتس، 1984.